سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

ثمره دانش، خلوص در عمل است . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
حل مشکل جبر و اختیار 4 + سه شنبه 91 اردیبهشت 19 - 10:0 صبح

پاسخ مسأله را در یک کتاب دیگر یافتم
پاسخی فلسفی به این شبهه فلسفی که از رابطه علیّت نشأت گرفته بود

نویسنده تفکیک قائل شده بود بین «قوّه اختیار» و «اختیار خاص»
فرض کنید قصد رفتن به مشهد می‌کنید
نفس شما دارای قوایی است
یعنی توانایی‌هایی دارد
که یکی از آن‌ها توانایی اختیار کردن است
این توانایی را از خلقت خود داشته
(یا به نظر بعضی از زمانی خاص در سنّ رشد)
اما «اختیار رفتن به مشهد» یک پدیده دیگری است
چیزی که علّت می‌شود برای مسافرت شما

پس اگر بگوییم قوه اختیار یک علّتی دارد
که آن را پدید آورده
این ربطی ندارد به اختیار خاصی که شما می‌کنید
برای افعال خود
یعنی علّت تنها قوّه را اعطا کرده
پس دلیل نمی‌شود افعال شما غیراختیاری شود و جبری گردد

خوب استدلالی است؟!
به نظر من که نه!
آن را در دوره‌ای پذیرفتم
ولی بعد به اشکالی در آن برخوردم که...

[این بحث همچنان ادامه دارد]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
حل مشکل جبر و اختیار 3 + دوشنبه 91 اردیبهشت 18 - 1:0 عصر

رابطه علیّت را که در فلسفه خواندم
خیلی از باورهای قبلی‌ام را ترکاند!

تقسیم علّت به فاعلی و غایی و مادّی و صوری هم از آن جمله بود
مادّه و صورت اساساً ریشه درستی نداشت
زیرا بعد از صدرالمتألهین (همان ملاصدرا)
و با تقریرات و برداشت‌هایی که علامه طباطبایی(ره) از اندیشه او داشت
دیگر جایی برای ماهیت در واقعیت باقی نمانده بود
اگر ماهیت هیچ بهره‌ای از حقیقت نداشت
و فقط اعتبار و جعلی ذهنی بود
پس ماده و صورت که متناظر با جنس و فصل (ذات اشیاء) در نظر گرفته شده بود
جایی در واقعیت نداشت
ماده و صورت را معتقد شده بودند گذشتگان
فقط چون ماهیت را در ذهن و خارج و حتی نفس‌الامر یکی می‌دانستند
و حقیقتی علی‌حدّه برای آن قائل بودند

علّت غایی هم از دست رفت
زیرا غایت متأخر از معلول است
و خودش که نمی‌تواند علّت باشد
اگر هم انگیزه دستیابی به آن
و یا تصوّر آن ملحوظ نظر شود
که داخل همان علّت فاعلی می‌رود

اصلاً بگذارید این‌گونه بگویم
در مبنای فلسفی اصالت وجود
هیچ جایی برای تعدّد علّت نیست
علّت هم یکی بیشتر نباید باشد
علّت اگر باشد، معلول می‌آید
و علّت به فرمایش بزرگان فلسفه اصالت وجود
واجد و دارای تمامی کمالات و ویژگی‌های معلول خود است
زیرا فاقد شیء نمی‌تواند معطی آن باشد

پس:

اختیار خودش معلول علّتی است
اگر آن علّت باشد اختیار هست
اگر آن اختیار باشد
چون خودش علّت است برای افعال اختیاری ما انسان‌ها
پس تمامی افعال ما هم هست
علّت هم جزء بردار نیست که اختیار جزءالعلّة باشد یا نباشد
(تازه اگر هم باشد تأثیری در این شبهه ندارد!)
و چون آن علّت اول که اختیار از او نشأت گرفته
خارج از اختیار ماست
(یعنی ما نمی‌توانیم آن را بیاوریم یا نیاوریم)
پس افعال ما خارج از اختیار ما خواهند شد!

به همین سادگی دوباره به جبر بازگشتم
تا یک روز...

[این بحث ادامه دارد]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
حل مشکل جبر و اختیار 2 + یکشنبه 91 اردیبهشت 17 - 7:33 عصر

شبهه جبر و اختیار مسأله کوچکی نیست
وقتی کتاب‌های بزرگان را می‌بینی
آراء و نظرات‌شان حول این موضوع را
چقدر خود را به در و دیوار زده‌اند
و چه بسیار خطاها در این میانه روی داده

اولین کتابی که با عنوان «جبر و اختیار» خریدم
نوشته یکی از علمای معروف حوزه بود
فقط برای حل شبهه‌ای که در ذهن داشتم
با خواندن کتاب به سرعت قانع شدم
استدلال ساده بود و تأثیرگذار:

هر پدیده‌ای یا ذاتاً واجب است و یا ذاتاً ممکن
اگر ذاتاً ممکن باشد
نسبت به بود و نبود مساوی است
پس اگر موجود شود و تحقق یابد
لاجرم باید چیزی بودن او را واجب کرده باشد
آن چیز را می‌گوییم علّت
و آن پدیده ممکن را که اکنون وجوب بالغیر (به واسطه دیگری) یافته می‌گوییم معلول
و قانون این است: «إن الشیء ما لم یجب لم یوجد»

تا این‌جا اصل علیت ترسیم شد،
اما ادامه استدلال:

چهار علّت باید اجتماع یابند تا یک معلول واحد محقق شود؛
علت فاعلی، علّت غایی، علّت صوری، علّت مادّی
اختیار داخل در علّت فاعلی است
از این رو هر چند سایر علل موجود باشند
باز هم نبود اختیار مانع تحقق پدیده است

بگذارید بحث را این‌گونه باز کنم:
فرض کنید می‌خواهید به مشهد سفر کنید
تمام مقدمات آماده است
بلیط قطار و بار و بُنه و حتی میل به رفتن هم دارید
اما «اختیار» جزئی از علت است
که اگر تمام اجزاء علّت جمع نشوند
علّت تامّه نخواهد شد (علتی که با بودنش معلول به وجود آید)
پس فعل شما (رفتن به مشهد)
متوقّف است بر این‌که اختیار نمایید

خلاصه این‌که چون اختیار جزءالعلّة است
پس صدور فعل از ما انسان‌ها که مختار هستیم
منوط به آن است

این یعنی هر چه محیط اثر بگذارد
باز هم آخر یک چیز برای ما باقی می‌ماند
که آن اختیار است!

با خواندن این استدلال آرام شدم
دلم قرص شد و خیالم راحت
اما این آرامش دوامی نیافت
زیرا فلسفه خواندم و اشکالاتی به این استدلال در نظرم آمد
اشکال این بود...

[این بحث ادامه دارد]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
حل مشکل جبر و اختیار 1 + چهارشنبه 91 اردیبهشت 13 - 8:5 صبح

از دبیرستان باز می‌گشتم
مثل همیشه با کلاسوری که زیر بغل داشتم
از زیر پیلوت‌ها
لابه‌لای ستون‌های بزرگ بلوک‌های اکباتان
نان بربری را از روبه‌روی دبیرستان خریده بودم
از مسجد که گذشتم
در بلوک E1
پسری را دیدم با دختری سخن می‌گفت

به رسم همیشگی
او را که می‌شناختم با اشاره صدا کردم
پشت ستون که آوردمش ناراحتی‌ام را ابراز کردم
«فلانی، این دختر کیست که با او صحبت می‌کنی؟»

ما را می‌شناختند
ما نیز آن‌ها را می‌شناختیم
ما بسیجی‌های شهرک بودیم
و تمام خلاف‌کارهای شهرک را می‌شناختیم
از آن خلاف‌سنگین‌ها نبود

گفت: «نه به خدا، باهاش دوس نیستم، مزاحمم میشه هی، داشتم می‌گفتم دیگه باهام تماس نگیره»
داشت سیاه می‌کرد
می‌دانستم، ولی اصراری نداشتم که فشار بیشتری بیاورم
گفتم: «برو! اما دیگر نبینمت با دخترها می‌پری»
نان تعارف کردم و رفتم

در راه مثل همیشه ذهنم مشغول شد
به موضوعی که سال‌ها درگیر آن بودم: «جبر و اختیار»

«این آدم‌ها در این محیط متولّد شده‌اند
در همین‌جا بزرگ شده‌اند
این‌جا کارهای زشت برای‌شان زیبا جلوه کرده است
این‌جا این‌گونه آموخته‌اند
این‌جا فرهنگ غلطی یافته‌اند
رفتار انسان تابع اخلاق و فرهنگ اوست
جامعه این اخلاق و فرهنگ را شکل می‌دهد
پس چه تقصیری دارند این آدم‌ها که خلاف می‌کنند؟!»

به همین شبهه بود که آسان می‌گرفتم
برخلاف بعضی دوستان که سخت‌گیر بودند
با خود می‌گفتم: «من بچه خواجه نظام الملکم
از کودکی در مسجد سادات بزرگ شدم
محله‌مان غیرت داشت
اگر پسری را با دختری می‌دیدند
غیرت‌مندان ِ محل پسر را ادب می‌کردند
تا دیگر جرأت نکند به ناموس محل بد نگاه کند
این‌ها اما بچه اکباتان...»
یک‌جورهایی دلم برای همه‌شان می‌سوخت
به جرم نکرده جهنم می‌رفتند؟!

عجیب گرفتار شبهه جبر و اختیار شده بودم
سال‌ها این شبهه رهایم نمی‌کرد تا آن‌که...

[این بحث ادامه دارد]

بخش‌های بعدی:


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: آقامنیر 105 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<      1   2      

پنج شنبه 103 اردیبهشت 6

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
حل مشکل جبر و اختیار - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X