سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

خدایا ! از تو دانش سودمند و روزی فراخ می خواهم . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ـ در دعایش ـ]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
معجزه ایران + پنج شنبه 99 اردیبهشت 18 - 12:50 عصر

امام جمعه واشنگتن:
«ایران؛ بزرگ‌ترین معجزه جهان»

...
[دانلود فیلم]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
ته ِ لاونگ + سه شنبه 99 فروردین 19 - 4:51 عصر

تهش چه می‌شود؟
ته ِ این تبلیغ هر روزه تلاونگ

همه شاید ندانند
ولی غربی‌ها
آن‌ها حتماً خوب می‌دانند
مردم‌شان
با تمام گوشت و پوست و استخوان
لمس کرده‌اند
آن‌ها می‌دانند تهش چه می‌شود
بگذار تا ما هم بدانیم

امروز که تخم‌مرغ می‌خریم
مثل دیروز
مثل سال‌های پیش
کمی لک دارد
آلودگی روی پوسته
بر روی شانه‌های مقوایی
خیلی تمیز نیست خُب
زحمت کشیده مرغ
همه اندازه‌ای هم هست
ریز و درشت
اما
کیلویی ده تومان
با همه خوب و بدش

حالا
شرکت‌ها می‌آیند
مثل همین تلاونگ
همین که هر روز از تلویزیون تبلیغ می‌کند
آگهی بازرگانی
در هر شبکه
به رسانه پول می‌دهد
همه رسانه‌ها
و مدام از خوبی تخم‌مرغ‌هایش

دست‌چین شده
بله
البته که تمیزتر است
همه هم‌اندازه
همه مثل هم
زیبا و خوشگل
دلبری می‌کند
با بسته‌هایی که می‌درخشد

چند وقت بعد هم
کارشناسان پزشکی می‌آیند
از راه می‌رسند
متخصصین بهداشت
یا از روی حُسن نیّت
یا
البته گاهی هم پول گرفته
بالاخره آن‌ها هم بخشی از زنجیره تبلیغ
شرکت‌ها حاضرند به آن‌ها هم پرداخت کنند

«ای مردم
از تخم‌مرغ‌های بسته‌بندی‌شده استفاده کنید
سالم‌تر است
مفیدتر است
کم‌تر آلودگی دارد
برای سلامتی خودتان»

اثرش چیست؟
روشن است
همه می‌رویم سراغ بسته‌بندی
دست‌چین‌شده‌ها
چرا که نرویم
وقتی کیفیتی بهتر از تخم‌مرغ‌های شانه‌ای معمولی دارند

تهش را بدانیم
تهش این است

قطعاً هزینه بیشتری باید پرداخت کنیم
طبیعی هم هست
زحمت کشیده‌اند دیگر
بسته‌بندی به این زیبایی
این همه هزینه چاپ و برچسب و کنترل کیفیت
تازه خرج تبلیغ هم هست
پول بیشتری می‌دهیم
کیلویی 20 هزار تومان شاید

اما
یک حادثه اتفاق می‌افتد
پس از مدتی
حادثه‌ای خطرناک
عرضه تخم‌مرغ‌های شانه‌ای متوقف می‌شود
تخم‌های لکه‌دار
آن‌هایی که ظاهر زیبایی نداشتند
آن‌هایی که
قیمت ارزان‌تری داشتند

آن‌ها را برای کاربردهای دیگری می‌برند
خُرد می‌کنند و می‌شود خوراک دام
سیب‌های لک‌دار را
وقتی سیب‌ها بسته‌بندی شده و درشت می‌شوند
همه با ظاهری زیبا
لک‌دارها را له می‌کنند
کود می‌شود و می‌رود پای درخت‌ها
بخشی از منابع غذایی ما
غذایی که می‌تواند ما را سیر کند
مردم ما را
دیگر عرضه نمی‌شوند
چرا؟
زیرا «ظاهر» مهم شده است
دیگر مواد غذایی بدظاهر در بازار پیدا نمی‌شود
همه چیز شکیل و زیبا

دو گروه ضرر می‌کنند؛

1. طبقه متوسط
حالا دیگر هر ماه پول کم می‌آورد
بودجه‌اش نمی‌رسد
هزینه تخم‌مرغ و میوه و گوشت و مرغ همه بالا رفته است
بسته‌بندی شده
گران‌تر خب
و او خود را محتاج می‌بیند
به این کیفیت
به خرید آن‌ها
پس
او ناچار است بیشتر کار کند
هر کاری بکند
او کمتر با خانواده است
او کمتر عبادت می‌کند
او کمتر تفکر می‌کند
او کمتر به فرزندانش توجه می‌کند
کمتر صله رحم
همیشه گرفتار است
وقت ندارد اصلاً
حالا چه فسادهایی از همین پُرمشغلگی پدید می‌آید!

2. طبقه مستضعف چه؟
آن‌ها تا دیروز خرید می‌کردند
توان خرید داشتند
حالا ندارند
زیرا دیگر عرضه نمی‌شود
کالاهایی که بتوانند بخرند
آن‌ها زباله‌گرد می‌شوند
باید اضافه غذای طبقه مرفه را مصرف کنند
کالاهای تاریخ گذشته را
میوه‌های زیبا و تمیز اما نیم‌خورده را
چرا؟!
زیرا دیگر میوه لک‌دار در بازار پیدا نمی‌شود
تخم‌مرغی که ظاهرش زیبا نباشد
روی شانه مقوایی باشد
کمی هم پر و بال مرغ به آن چسبیده باشد

شغل هم دیگر ندارد
بیکار می‌شود
چرا؟
زیرا طبقه متوسط شغل او را گرفته
طبقه متوسط خب توانمندتر بوده
تحصیل بیشتر داشته
ولی هرگز حاضر نبوده همه‌جور کاری انجام دهد
آن کارها می‌ماند برای طبقه مستضعف

حالا دیگر
او ناگزیر شده هر کاری را قبول کند
چون تأمین نیازهایش بودجه بیشتری می‌خواهد
و چون توانمندتر است
راحت‌تر می‌تواند شغل‌ها را اشغال کند
چیزی برای طبقه مستضعف باقی نمی‌گذارد
بیکار
بدون حقوق
کالای ارزان هم که دیگر نیست
بی‌خانمان
گرسنه
دنبال باقی‌مانده ثروتمندان و مستکبرین

این آخر کار است
این تهش است
این اتفاقی است که در غرب افتاده
و می‌افتد
هر روز
بدتر و بدتر
و به زودی
در کشور ما هم
اگر
اگر
اگر و تنها اگر
ما هم همان مسیر را برویم
اگر
فریب این کالاهای بسته‌بندی پرزرق و برق را بخوریم
اگر از فروشگاه‌های زنجیره‌ای خرید کنیم
چیزهایی را بخریم که زیباترند!

لپه کیلویی 10 تومان
در بازار روز
به صورت فلّه‌ای
اما در فروشگاه‌های زیبا
بسته‌بندی شده
900 گرمی‌اش را 22 هزار تومان می‌فروشند
نمی‌فروشند؟!

این تجربه مردم غرب است
باید از آن استفاده کنیم
و گرنه این‌جا هم همان می‌شود که آن‌جا شد
حالا مگر چهار تا دانه سنگ را از داخل لپه پاک کنیم
در خانه
چه اتفاقی می‌افتد
چند تا لپه هم کج و کوله باشند!

قال مولانا علی(ع): «خُذِ الْحِکْمَةَ أَنَّى کَانَتْ؛ فَإِنَّ الْحِکْمَةَ تَکُونُ فِی صَدْرِ الْمُنَافِقِ، فَتَلَجْلَجُ فِی صَدْرِهِ حَتَّى تَخْرُجَ فَتَسْکُنَ إِلَى صَوَاحِبِهَا فِی صَدْرِ الْمُؤْمِنِ» (نهج‌البلاغه، ح79)
حکمت و دانش را فرا گیر هرجا که باشد، زیرا حکمت گاهى در سینه منافق است; اما در سینه او آرام نمى گیرد تا از آن خارج شود و در کنار حکمت هاى دیگر در سینه مؤمن جاى گیرد. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 134 - فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
واقعاً سمبوسه + پنج شنبه 99 فروردین 14 - 7:0 صبح

درباره سمبوسه نوشته بودم
هندسه طراحی آن
مهندسی ِ سمبوسه
این‌جا

دیگر آسان شده
جمع کردن حرفه‌ای آن
با دانش این‌طور همه‌چیز ساده می‌شود
بدون آن سخت



تجربه قابل انتقال نیست
کسبی‌ست
شاگردی کند
ور دست استاد
خودش به دست بیاورد

اما
همین تجربه
وقتی علمی شد
به نگارش در آمد
به زبان علم
فرمول
این قابل انتقال است
راز پیشرفت همین
رشد
تجربه را باید علم کرد
تا به نسل بعد سپرد

غرب دنیای خود را علم کرد
تجربه خود از دنیا
و ما
اگر پای مکتب خود هستیم
دین خود
باید آخرت‌مان را علم کنیم
فرموله
تقوا و تهذیب و زهد و ایمان را
در تمام سطوح مردم و حاکمیت

بدون آن نمی‌شود
بدون آن نمی‌ماند
بدون آن مدام تکرار می‌شود
سلسله‌ای می‌رود و سلسله‌ای جدید می‌آید
دوباره روز از نو
مثل دولت‌هایی که مدام تکرار قبلی هستند
مسکن مهر که برود
مسکل ملّی می‌آید
هر بار باید «خودمان» تجربه کنیم
چرا؟!
زیرا تجربه قبلی به علم بدل نشده
فرموله نشده و در دانشگاه تدریس
مانده در ته قلب و دل آدم‌هایی که ماندنی نیستند

قال علی(ع): «الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ کَرِیمَةٌ، وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ، وَ الْفِکْرُ مِرْآةٌ صَافِیَةٌ.» (نهج‌البلاغه، ح5)
دانش، میراثى گرانبها، و آداب، زیورهاى همیشه تازه، و اندیشه، آیینه اى شفّاف است. (ترجمه دشتی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرهنگ 89 - آشپزی 93 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
فرق احمدی نژاد با قاسم سلیمانی + چهارشنبه 98 بهمن 16 - 6:0 صبح

احمدی‌نژاد خیلی خدمت کرد
خیلی زیاد
به همین خاطر دوستش داشتیم
زحمات زیادی کشید
دولت را محتوّل کرد
به مستضعفین نزدیک
جوان‌های انقلابی را آورد
فرصتی برای ارتقاء ایمانی جامعه
او به مردم امید داد
به مسلمانان
نه فقط داخل
که تمام دنیا
علیه استکبار
با بلندکردن دوباره نام و آوازه امام خمینی (ره)
انقلاب امام خمینی (ره)
با
اهتمام دوباره به فرمایشات امام
در خط امام
بازگرداندن شعارهای انقلاب به عرصه جامعه
بعد از شانزده سال لیبرالیسم دولتی
اما
یک فرق بزرگ هست
بین خدماتی که او انجام داد با شهید سلیمانی
یعنی اصلاً
انسان وقتی «برتر» را می‌بیند
تازه توجه به ضعف‌ها پیدا می‌کند
شاید اگر سردار را نمی‌شناختیم
با او آشنا نمی‌شدیم
ضعف‌های احمدی‌نژاد را نمی‌فهمیدیم
او
احمدی‌نژاد
گرفتار «غرور ِ ایمانی‌» شد!



این آخرین حربه ابلیس است
بزرگترین آن‌ها
ویژه متدیّنین و مؤمنین
درجه یک‌ها
آن‌هایی که خیلی خدمت می‌کنند
این نقشه را شیطان برای آن‌ها کشیده است

درست وقتی انسان به مقامات معنوی که می‌رسد
خداوند که به او کمک‌های فوق‌بشری می‌کند
مِن حیث لایحتسب که بهره می‌برد
رحمانیت و رحیمیت خداوند که شامل حال فرد می‌شود
نصرت الهی که سر می‌رسد
وعده‌ای که خداوند به مؤمنین داده است
کسانی که دین او را نصرت می‌کنند
درست وقتی که پروردگار به وعده خود عمل می‌کند
فرد که توفیق خدمات فراوان به دین پیدا می‌کند
دقیقاً همین‌ها
دقیقاً در همان نقطه
این‌جاست که ابلیس سر می‌رسد:
«تو خیلی نزد خدا عزیزی که این‌قدر به تو کمک می‌کند»
«از دیگران عزیزتر»
«خدا تو را بیشتر از دیگران دوست دارد»
«تو الآن در مسیر حق از بقیه جلوتری، خیلی جلوتر»
«دیگران به اندازه تو به دین خدمت نمی‌کنند»

این نقطه سقوط است
آخرین مار در بازی ماروپله
درست وقتی که به خانه آخر نزدیک می‌شوی
همان ماری که همیشه باعث تأسف و تأثر ما در بچگی می‌شد
وقتی که دو خانه مانده به پایان
نیش‌مان می‌زد و به نقطه شماره یک بازمان می‌گرداند



احمدی‌نژاد نیش خورد
درست وقتی «هاله نور» را دور «خود» دید
و به زبان آورد
توسط همان آخرین مار
وقتی موفقیت‌های الهی را از «خود» دید
وقتی گفت «دولت ِ من» این کارها را کرده است
درست وقتی که گزارشات او به «خودش» بازگشت
و به «کارگزاران پیرامونش»

اما سردار سپهبد
فیلم‌هایش را دیگر همه‌مان دیده‌ایم
خودش که از خودش تعریف نکرد
دیگران هم وقتی تعریف می‌کردند
اصلاً از درون به هم می‌ریخت
«شرمندگی»‌ را می‌شد از چهره‌اش دید
اصلاً خودش را در آن مقامات نمی‌دید
از درون متواضع بود
تظاهر نمی‌کرد
او همه موفقیت‌ها را از «خدا» می‌دید
از «خود» ندید
هر چه پیروزی بود از جانب پروردگار
هر چه نقص از جانب خودش
درست مثل مولا علی (ع) سلوک می‌کرد
مثل او فکر می‌کرد و عمل

این یک تفاوت بزرگ است
از زمین تا آسمان



به این دلیل است که من دیگر به احمدی‌نژاد رأی نمی‌دهم
با این‌که خیلی او را دوست داشتم
با این‌که
خیلی خدمت به ما کرد
به همه مستضعفین ایران و جهان
اما
او در خانه یکی مانده به آخر سقوط کرد
همان روزی که کاپشن را در آورد و کت پوشید
نماد حمایت از مستضعفین را به نماد مستکبرین تبدیل کرد
نه این‌که کت بد باشد
این «تغییر نماد» بد بود
معنای زیادی برای جامعه داشت
جامعه جهانی
او بالاترین امیدها را به ناامیدی تبدیل کرد
درست وقتی که خودش را - بیشتر از بقیه - در مسیر اسلام تصوّر کرد
این خانه از بازی در انتظار همه هست
هر کسی که در حال خدمت به مستضعفین باشد
خیلی توکّل می‌خواهد که بتوانی از روی آن بپری
درست مثل سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی!

قال مولانا و مقتدانا امیرالمؤمنین علی (ع): «أَیُّهَا النَّاسُ! لِیَرَکُمُ اللَّهُ مِنَ النِّعْمَةِ وَجِلِینَ، کَمَا یَرَاکُمْ مِنَ النِّقْمَةِ فَرِقِینَ؛ إِنَّهُ مَنْ وُسِّعَ عَلَیْهِ فِی ذَاتِ یَدِهِ، فَلَمْ یَرَ ذَلِکَ اسْتِدْرَاجاً، فَقَدْ أَمِنَ مَخُوفاً» (نهج‌البلاغه، ح358)
اى مردم! باید خداوند، شما را به هنگام نعمت ترسان ببیند همانگونه که از بلا ونقمت ترسان مى بیند؛ زیرا کسى که خدا به او نعمت گسترده اى بخشیده و آن را (احتمالا) استدراج (مقدمه مجازات تدریجى) نشمرد از امر خوفناکى خود را ایمن دانسته. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: خواص 16 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
ساختار ِ انقلابی + جمعه 98 دی 13 - 3:0 عصر

انسان‌ها تک‌تک کار می‌کنند
اما
وقتی جامعه تشکیل می‌شود
کارها در هم منحل می‌گردد
ترکیب می‌شود
محصول چیست؟
در چه مسیری‌ست؟
مقصد کجاست؟
جایی که ساختار ِ جامعه تعریف می‌کند

وقتی واحد اندازه‌گیری ِ کار «پول» باشد
نه طلا
نه نقره
بلکه اسکناس
برگه‌هایی اعتباری که ارزش واقعی ندارند
ارزش اسمی
ارزشی که بانک به آن‌ها می‌دهد
و پیوسته از آن می‌کاهد
هر وقت که دلش بخواهد
سرمایه؛ محور می‌شود
چرا؟
زیرا سرمایه است که سود را تعیین می‌کند
ربا را
قیمت کالا و خدمات را
در نسبت عرضه و تقاضا تعیین می‌شود
تقاضا دست کیست؟
دست ِ سرمایه

کله‌پاچه را ببین
سیرابی
یک وقتی اضافات گوسفند بود
دورریختنی
فقرا و کارگران برداشتند
پختند و انرژی زحمات خود کردند
قدرت بگیرند

چه شد؟
سرمایه روی آن دست گذاشت
تقاضا را بالا برد
وقتی کسی هست که صدهزار تومان بخرد
دیوانه است هزار تومان به تو بفروشد؟
لاکچری شد
کله‌پزی‌های ته خیابانی
شدند طباخی‌های دو نبش سر خیابان
تمیز و خوشگل و پر از تزئینات
غذا را هم دیگر در ظروف چینی سرو می‌کنند
دیگر همان هم نصیب کارگر نمی‌شود!



قرار بر این نبود
قرار بر این نیست
انقلاب قرار است در خدمت مستضعفان باشد
اما چگونه؟
این شعار چگونه باید محقق شود؟
وقتی ساختار جامعه عوض شود
وقتی
قدرت از سرمایه گرفته شود
وقتی
علم و قدرت و منزلت انسان‌ها را با «پول» ارزشگذاری نکنند
روزی که
رشته‌های دانشگاهی بر اساس درآمدشان پرانتخاب نشوند
این‌همه مردم نروند سراغ پزشکی مثلاً

ساختار را باید دانشمندان طراحی کنند
تغییر دهند
شعارهای اسلامی و مردمی انقلاب فقط آن روز محقق خواهد شد
با کاپیتالیزم نمی‌شود!

کتب مولانا أمیرالمؤمنین (ع): «أَسْرَعْتَ الْکَرَّةَ وَ عَاجَلْتَ الْوَثْبَةَ وَ اخْتَطَفْتَ مَا قَدَرْتَ عَلَیْهِ مِنْ أَمْوَالِهِمُ الْمَصُونَةِ لِأَرَامِلِهِمْ وَ أَیْتَامِهِمُ اخْتِطَافَ الذِّئْبِ الْأَزَلِّ دَامِیَةَ الْمِعْزَى الْکَسِیرَةَ، فَحَمَلْتَهُ إِلَى الْحِجَازِ رَحِیبَ الصَّدْرِ بِحَمْلِهِ غَیْرَ مُتَأَثِّمٍ مِنْ أَخْذِهِ، کَأَنَّکَ -لَا أَبَا لِغَیْرِکَ- حَدَرْتَ إِلَى أَهْلِکَ تُرَاثَکَ مِنْ أَبِیکَ وَ أُمِّکَ. فَسُبْحَانَ اللَّهِ! أَمَا تُؤْمِنُ بِالْمَعَادِ، أَوَ مَا تَخَافُ نِقَاشَ الْحِسَابِ؟ أَیُّهَا الْمَعْدُودُ کَانَ عِنْدَنَا مِنْ أُولِی الْأَلْبَابِ، کَیْفَ تُسِیغُ شَرَاباً وَ طَعَاماً وَ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّکَ تَأْکُلُ حَرَاماً وَ تَشْرَبُ حَرَاماً» (نهج‌البلاغه، نامه41)
به سرعت حمله کردى و با عجله بر بیت المال پریدى و آنچه در قدرت داشتى از اموالشان که براى زنان بیوه و یتیمان آنها نگهدارى مى شد ربودى. همانند گرگ چالاکى که بزغاله مجروح و استخوان شکسته اى را برباید، آن گاه آن را با خاطرى آسوده به سوى حجاز حمل کردى بى آنکه در این کار احساس گناه کنى. دشمنت بى پدر باد، گویا میراث پدر و مادرت را براى خانواده ات مى بردى. سبحان الله آیا به معاد ایمان ندارى و از بررسى دقیق حساب روز قیامت نمى ترسى؟! اى کسى که در گذشته نزد ما از خردمندان به شمار مى آمدى، چگونه آب و غذایى را گوارا مى نوشى و مى خورى در حالى که مى دانى حرام مى خورى و حرام مى نوشى؟ (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 134 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
لیاقت ِ شهادت + جمعه 98 دی 13 - 8:23 صبح

إنا لله و إنا إلیه راجعون

خوش به حالت
به آرزویت رسیدی
آرزوی هر انسان آزاده‌ای
گوارایت باد مدال افتخار شهادت!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
مادرسالار + شنبه 98 دی 7 - 3:31 صبح

یکی از خوانندگان وبلاگ فرستاد
لینک زیر را
http://www.ninisite.com/discussion/topic/1519111

وقتی خواندم
گلایه‌های بعضی فرزندان از آزار مادرانشان
یاد سریال پدرسالار افتادم

مردی بود مقتدر
اما مراقب
تاکسی برای فرزند خریده
برای دیگری مغازه
سرمایه زندگی‌شان را تأمین می‌کرد
نگران خرج و مخارج‌شان
خنده بر لب
شاد و مهربان
اما
تا امر و نهی می‌کرد
فوراً محکوم به استبداد می‌شد
یک پدر دیکتاتور

طرد شد
شکست خورد
منفور
خلع ید
در نهایت نیز
در انتهای سریال
تمام پدران جامعه ایرانی را از قدرت ساقط کرد
واقعاً کرد

در مقابل
فیلم سینمایی مادر
یک اثر ماندگار
درخشان
برنده جوایز بسیار



این‌بار اما
مادری اقتدارگرا
پیوسته بر سبیل امر و نهی
فرزندان در وحشت از اراده قاهره او
حتی لات‌ترین و جاهل‌ترین‌شان
از همه اقشار جامعه
مثل موش
خمیری در دست مادر
هرگز لبخندی بر لب او نمی‌بینی
قرار هم نیست تأمین‌کننده نیازهای مادی فرزندان باشد
همه باید گرد او بچرخند
در تأمین حوایجش
درست مثل پروانه
فقط چون مادر است
او حق دارد مستبد باشد
چون بهشت زیر پای اوست

اثر این دو اثر چه شد؟
می‌بینیم
نمی‌بینیم؟!
حق امر و نهی که در مقابل حق تأمین مالی بود را سلب کرد
حق امر و نهی بدون تأمین مالی را اعطا
یک‌سویه شد

رسانه قدرت دارد
معلّم ِ جامعه است
دانشگاه عمومی
فرمایش مبارک حضرت امام راحل (ره)

ابوموسی‌ست دیگر
اسیر کید عمروعاص
انگشتر از یک دست بیرون می‌آورد و در دست دیگر می‌کند

وقتی حقوق از جای خود خارج شوند کار دست همه می‌دهند
ندادند؟!
دادند، آری دادند، داریم می‌بینیم!

قَالَ (علیه‌السلام): «إِنَّ الْأُمُورَ إِذَا اشْتَبَهَتْ، اعْتُبِرَ آخِرُهَا بِأَوَّلِهَا» (نهج‌البلاغه، ح76)
هنگامى که کارها مشتبه شوند (و آینده روشن نباشد) آخرشان را باید به اوّلشان سنجید. (ترجمه مکارم)

پ.ن.
دیکتاتورشیپ را در پوستر فیلم هم می‌شود دید! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فیلم 16 - مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
مسأله شرور در عالم + پنج شنبه 98 آذر 28 - 1:22 عصر

شر را عدمی معنا کرده‌اند+
فلاسفه ما
چرا؟
واضح است
از خیر محض شر صادر نمی‌شود
فاقد شیء چگونه مُعطی آن باشد؟
خلاف خِرد و حکمت

زلزله اگر روی می‌دهد
سیل
ویرانی
توفان و خرابی
عدم است
عدم ثباب زمین
عدم ثبات آب
عدم ثبات هوا
همه شرور این‌طور است
با عدم ِ خیر تعریف می‌شوند

فلاسفه ما
نمی‌توانستند
آثار خردمندانه‌ای لحاظ کنند
برای شر
آن را محض ِ بدی می‌دیدند

استاد حسینی (ره) اما
طور دیگری تعریف می‌کند
او
شر را
بر سبیل حکمت می‌بیند
شر، خیر می‌شود
و وجودی بودن آن
ضرری به خیر محض نمی‌زند
به خالق



از نگاه او
در فلسفه اصالت ولایت
شر عدمی نیست
وجودی‌ست
اما
وجودی که خیری در آن است

پروردگار
انسان را
دارای اختیار خلق کرده است
و لازمه اختیار
این‌که بتواند خیر یا شر اراده کند
آن‌هنگام که انسان خیر را اراده کند
فاعل آن خیر
اراده ربوبی‌ست
امری مشخص و بدون اشکال
اما
هنگامی که شر را اراده کرد
باز هم
فاعل اراده ربوبی‌ست!

این شر
پس از آن‌که خلق شد
به اراده پروردگار
اما به واسطه خواست مخلوق
فشاری در عالم برای مؤمنین ایجاد می‌کند
این فشار امری وجودی‌ست
این فشار
مؤمنین را به تب و تاب می‌اندازد
آن‌ها را در ایمان‌شان راسخ‌تر می‌کند
و فرصت رشد و بالندگی فراهم
انسان‌های مومن در فشار شر است که آزموده می‌شوند
و
خیر فراوان‌تری از عمل آن‌ها بروز می‌کند
این خیر
آثاری فراوان‌تر از شر دارد

بنابراین
برآیند آن شر در این خیر مضمحل شده
نتیجه
خیری فراتر خواهد بود

پس
تمام شرور عالم
در مقصد
هنگامی که جمع جبری خیر و شر را ملاحظه کنیم
خیر خواهد بود
جهت عالم
رو به رشد و تکامل
و شر
ابزاری برای بروز و ظهور خیر
اگر چه نه به نحو اراده استقلالی خدای تعالی
که به واسطه اراده او بر آزادی اراده مخلوقات بر اراده خیر و شر

اصل ِ اختیار خیر محض است
و اگر اجازه شر به اختیار داده نمی‌شد
اصل ِ اختیار نفی می‌شد
نقض غرض می‌شد

در این فلسفه
هم شر وجودی‌ست و هم خیر
هر دو واقعیت‌های دنیای ما
و هر دو
در نتیجه
در کشاکش هم
جهان را به سوی خیر بیشتر پیش می‌برند

نه به معنای این که افراد شرور
درجه پیدا کنند
اجر و قرب
توجیهی شود برای اعمال زشت‌شان
که آن‌ها به واسطه اراده‌شان بر شر
پیوسته سقوط می‌کنند
عقاب می‌شوند و مؤاخذه

اما
آثار فعل آن‌ها
هرگز
نمی‌تواند جهان را از حرکت به سوی رشد باز دارد
بالعکس
پیوسته بر خیر جهان می‌افزاید
که اگر نبود
رشد و تکامل متوقف
یا بسیار کند
مثل وقتی که بازی «دو دوزه» می‌شود
حتی اگر ببری هم بازنده‌ای
بُرد ِ تو همان باخت ِ توست
شرّ اگر چه «هست» ولی در نهایت «بازنده» است
و فلسفه وجود شر «اختیار» است!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فلسفه 62 - آقامنیر 105 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
گیر ِ بچه داری + یکشنبه 98 مهر 14 - 2:0 عصر

بلد نیستند
می‌دانیم
امروز دیگر همه می‌دانند
دخترانی که ازدواج می‌کنند
اصلاً خانه‌داری و بچه‌داری نمی‌دانند
معمولاً که این‌طور است
حداقل حداکثرشان

ایراد کجاست؟
آموزش در مدرسه؟
یا خانه؟

خیر
مسأله خیلی ساده‌تر از این حرف‌هاست
به خاطر تغییر تک‌بُعدی فرهنگ است
یک بخشی از آن

همیشه همین‌طور است
یک سیستم را
یک دستگاه را
یک فناوری را
وقتی بخشی از آن را تغییر دهی
بدون تغییر ِ سایر بخش‌ها
بخش‌های مرتبط و متصل به آن
هنگ می‌کند
گیر می‌کند
خراب می‌شود و از کارآیی می‌افتد
درست مثل همین پژویی که موتور پیکان روی آن نصب کردند
آردی و روآ
یا پیکانی که یک روزی موتور پژو!



فرهنگ ایران این‌طور بود
بعد از ازدواج
دختری که به خانه شوهر رفته
در کنار مادرشوهر
خانواده شوهر
زندگی اصلاً مستقل نبود که
حداقل برای مدّتی
یاد می‌گرفته
فرهنگ خانه‌داری و بچه‌داری آن‌ها را
قدم به قدم
ذره ذره
با هر حادثه‌ای که اتفاق می‌افتاده
هر مرحله طی می‌شده
از آموزش
آموزشی که باید مطابق فرهنگ خانواده شوهر اتفاق می‌افتاده

اصلاً به خاطر همین آموزش نمی‌دادند
مادر ِ دختر یاد بچه‌اش نمی‌داد
اولاً تا سر و گوشش نجنبد
خیال ازدواج بَرش ندارد
هی فکر و اندیشه شوهر و فرزند در دلش نیافتد
مالیخولیایی نشود
ثانیاً
تا دو آموزشه نگردد
همین که نگرانی امروز آموزش و پرورش هم هست
معلم‌ها
می‌گویند مبادا ریاضی را به روش قدیم یاد بچه بدهید
دو هوا می‌شود
با روش جدید نمی‌سازد
معلّم را گرفتار می‌سازد

دختر اگر خانه‌داری و شوهرداری و فرزندپروری را
به سبک مادر خود می‌آموخت
در خانه شوهر سختش می‌آمد
رفتار کردن مطابق سلیقه آن خانواده را

امروز می‌گویند چرا دختر در خانه یاد نمی‌گیرد
دلیل دارد
دلیلش همین دوتاست

اما گیر اصلی کجاست؟
این‌که دیگر حاضر نیستند در کنار خانواده شوهر زندگی کنند
از همان روز اول
می‌خواهند مستقل باشند
دختر است که می‌خواهد معمولاً

استقلالی را می‌خواهد که دانش آن را ندارد
نیاموخته یعنی
چون در فرهنگ قدیم
قرار نبوده مستقل باشد



حالا چاره چیست؟
تغییر سایر بخش‌ها
اگر قرار است این استقلال‌طلبی ادامه یابد
چاره دیگری ندارد
باید که پس از ازدواج
دوره‌های آموزش خانواده برای همه بگذارند
اداره کار و رفاه اجتماعی
همه تازه ازدواج‌کرد‌ه‌ها هم شرکت کنند
پله‌پله یاد بگیرند
اگر نه از مادر شوهر
این‌بار از معلّم!

فرهنگ فردمحوری ِ مدرن این‌طور برای سنّت چالش می‌آفریند!

قال امیرالمؤمنین (ع): «ثُمَّ أَنْتُمْ شِرَارُ النَّاسِ وَ مَنْ رَمَى بِهِ الشَّیْطَانُ مَرَامِیَهُ وَ ضَرَبَ بِهِ تِیهَهُ. وَ سَیَهْلِکُ فِیَّ صِنْفَانِ: مُحِبٌّ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلَى غَیْرِ الْحَقِّ، وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلَى غَیْرِ الْحَقِّ، وَ خَیْرُ النَّاسِ فِیَّ حَالًا النَّمَطُ الْأَوْسَطُ، فَالْزَمُوهُ، وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ، فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ [عَلَى] مَعَ الْجَمَاعَةِ، وَ إِیَّاکُمْ وَ الْفُرْقَةَ، فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ. أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ، وَ لَوْ کَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هَذِهِ.» (نهج‌البلاغه، خ127)
اما شما بدترین مردم هستید، و شیطان شما را به موارد کفر و طغیان انداخته، و به سرگردانى دچار کرده. به زودى دو دسته در باره من به هلاکت مى افتند: یکى محبّى که در محبت افراط کند و افراطش او را به راه ناحق برد، و دیگرى دشمنى که تجاوز از حد کند و دشمنى بى حدّش او را به غیر راه حق برد. بهترین مردم در باره من مردم معتدل هستند، پس ملازم راه وسط باشید و با اکثریت همراه شوید، که دست خدا بر سر جماعت است، و از تفرقه و جدایى بپرهیزید، که یکسو شده از مردم بهره شیطان است، چنان که گوسپند دور مانده از گله نصیب گرگ است. آگاه باشید کسى که به این شعار (تفرقه) دعوت کند او را بکشید گرچه زیر عمامه من باشد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - خانواده 56 - آموزش 28 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
هنوز اسلامی نشدیم + شنبه 98 مرداد 19 - 5:0 صبح

ما موظفیم
حالا
که جمهوری اسلامی رژیم رسمی ما شده است
همه
بر طبق‎ ‎‏جمهوری اسلامی عمل کنیم

جمهوری اسلامی یعنی رژیم به خواست مردم
و احکامْ‏‎ ‎‏احکام اسلام
رژیم به خواست مردم تحقق پیدا کرد
و از صد 99 رأی دادند
و الآن
‎‏رژیم رسمی ما جمهوری اسلامی است

مانده است اینکه
احکام، احکام اسلامی بشود
‎‏مجرد ِ بودن ِ رژیم اسلامی
این، مقصد نیست

مقصد این است که
در حکومت اسلامی‏
‎‏اسلام حکومت کند
قانون حکومت کند
اشخاص به رأی خودشان
به فکر خودشان‏‎ ‎‏حکومت نکنند

رأی ندهند
کسانی که
خودشان را خیال می‌کنند صاحب رأی هستند
‎‏خودشان را متفکر می‌دانند
خودشان را روشنفکر می‌دانند
اینها رأی ندهند
برای اینکه
‎‏آرای مردم در مقابل حکم خدا رأی نیست
ضلالت است

ما می‌خواهیم که احکام‏‎ ‎‏اسلام در همه جا جریان پیدا بکند
و احکام خدای تبارک و تعالی حکومت کند

در اسلام
حکومت، حکومت قانون است
حتی حکومت رسول الله
حکومت امیرالمؤمنین‏‎
سلام الله علیه
حکومت قانون است
یعنی قانون آنها را سرِ کار آورده است
‏‏أَطِیعُوا الله َ و أَطِیعُوا الرَّسُولَ و أُولِی الأَمْرِ مِنکُم
حکم خداست
آنها به حکم قانون، واجب الاطاعه هستند

‎‏پس حکم مال قانون است
قانون حکومت می‌کند در مملکت اسلامی
غیر قانون هیچ‏‎ ‎‏حکومتی ندارد

اگر رئیس جمهور در مملکت اسلامی وجود پیدا بکند
باز قانون آن را رئیس جمهور‏‎ می‌کند
با رأی عموم
که در رأی عموم
رأی فقیه هم هست
و یا نصب فقیه
که همان‏‎ ‎‏نصبِ الله است

قانون است که حکمفرماست در همه جا
هیچ جا در حکومت اسلامی‏
‎‏نمی‌بینید که یک خودسری باشد
یک اِعمال رأی باشد
حتی رسول اکرم
صلی الله علیه ‎‏و آله
رأیی نداشتند
رأی، رأی قرآن بوده است
وحی بوده است
هر چه می فرموده‏‎ ‎‏است از وحی سرچشمه می گرفته است
‏‏و مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوی. إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحی. عَلَّمَهُ‏‎ ‎‏شَدِیدُالقُوی

و همینطور حکومتهایی که حکومت اسلامی هستند
آنها تابع قانونند
رأی آنها قانون است
حکومت، حکومت الله است
حکومت قانون است

ما جمهوری اسلامی لفظی نخواستیم
اینکه ما
دائماً
راجع به این معنا سفارش می‌کنیم
که باید حالا که رژیم رژیم اسلامی شده است
محتوا محتوای اسلامی باشد
برای این‏‎ ‎‏است که
یک مملکتی مدعی است من مسْلم هستم
افرادش ادعا می کنند که ما مسْلم‏‎ ‎‏هستیم
لکن در بسیاری جاها
دیده می شود
که پایبند احکام اسلام نیستند

بسیاری از‏‎ ‎‏اشخاص ادعای اسلام می‌کنند
همان ادعاست
دیگر در عمل وقتی که مشاهده بکنید
‎‏می‌بینید که خبری از اسلام نیست

ما که می گوییم حکومت همان طور که اسلامی است
‎‏محتوایش هم اسلامی باشد
یعنی
هرجا که شما بروید
در هر وزارتخانه که شما بروید
در هر اداره که شما بروید
در هر کوچه و برزن که شما بروید
در هر بازار که شما بروید
در هر مدرسه و دانشگاه که شما بروید
آنجا اسلام را ببینید
احکام اسلام را ببینید

این‏‎ ‎‏برای این است که ما حکومت اسلامی خواستیم
ما جمهوری اسلامیِ لفظی نخواستیم
ما‏‎ ‎‏خواستیم که حکومت الله در مملکتمان
و ان شاءالله در سایر ممالک هم
اجرا‏ ‏بشود

بنابراین
ما آن‏‎ ‎‏چیزی را که می خواهیم
حکومت الله را می خواهیم
حکومت خدا را می خواهیم
ما‏‎ ‎‏می خواهیم قرآن حکومت کند بر ما
ما می خواهیم قوانین اسلام بر ما حکومت کند
ما‏‎ ‎‏هیچ حکومتی را جز حکومت الله نمی توانیم بپذیریم
و هیچ دستگاهی را
که برخلاف‏‎ ‎‏قوانین اسلام باشد نمی توانیم بپذیریم
و هیچ رأیی را
که برخلاف رأی اسلام باشد و رأی‏‎ ‎‏شخصی باشد
رأی گروهی باشد
رأی حزبی باشد

ما نمی توانیم بپذیریم
ما آن را‏‎ ‎‏می توانیم بپذیریم که قانونِ اسلام حکمفرمایی کند
ما تابع اسلام هستیم
ما تابع قانون‏‎ ‎‏اسلام هستیم
و جوانهای ما
خونشان را برای اسلام داده اند
جوانهای ما آنقدر جدیت‏‎ ‎‏کردند
می گفتند
ما اسلام را می خواهیم
ما احکام اسلام را می خواهیم

الآن وظیفه ما این است
که هر کداممان
در هر جا که هستیم
و در حدی که هستیم
ما‏‎ ‎‏جدیت کنیم که قوانین اسلام را از خودمان شروع کنیم

اگر چنانچه ما خودمان خودمان را‏ اصلاح نکنیم
و قوانین اسلام را
در خودمان اجرا نکنیم
نمی توانیم یک حکومت‏‎ ‎‏اسلامی تشکیل بدهیم

اگر آن کسی که در رأس حکومت است
مثلِ مثلاً رئیس جمهور‏‎ ‎‏یا نخست وزیر
اگر خودش اصلاح نکند خودش را

و اگر خودش تابع قوانین اسلام نباشد
قوانین اسلام را در مملکت وجود خودش اجرا نکند
این نمی‌تواند حکومت‏‎ ‎‏اسلامی باشد
و حاکم اسلام باشد

و هر یک از آن قدرتها
صاحب قدرتها
کسانی که در‏‎ ‎‏رأس قدرتها واقع شده‌اند
مثلِ مثلاً رئیس ستاد
مثل رئیس کل ژاندارمری
مثل سایر‏‎ ‎‏رؤسا
تا قوانین اسلام را در وجود خودشان اجرا نکنند
اینها نمی‌توانند ریاست اسلامی‏‎ ‎‏داشته باشند

اسلام نمی‌پذیرد یک رئیسی را
که بر خلاف قوانین اسلام عمل بکند

لشکر‏‎ ‎‏اسلام نمی پذیرد یک کسی را
که در رأس باشد
و عمل به اسلام نکند
نمی‌پذیرد یک‏‎ ‎‏اداره‌ای را
که احکام اسلام در آن جاری نباشد

ما الآن ناقص داریم
و بسیار ناقص داریم
ما الآن مملکتمان باز اسلامی نیست
هر جا که دست بگذاریم
باز می‌بینیم
که یک آثاری‏‎ ‎‏از طاغوت هست
یک افرادی هست
یک افراد توطئه‌گر هست
نمی‌توانیم ما بپذیریم
که در وزارتخانه‌ها
در ادارات
افراد توطئه‌گر باشند
باید اصلاح بشوند اینها
مملکت‏‎ ‎‏باید اسلامی بشود

و الاّ یک مملکتی باشد
که یک مهره‌هایی را برداشتند
یک مهره‌هایی‏‎ ‎‏دیگر جایش گذاشتند

و همان کارها را بکنند
ما همچه چیزی نمی‌خواستیم
مردم خون‏‎ ‎‏ندادند که محمدرضا برود
یک کسی دیگری بیاید
و همان اعمال او را بکند
همان‏‎ ‎‏کارهای او را بکند

بنابراین
شماها که پاسدار هستید
اول باید خودتان را اصلاح کنید
خیال نکنید که ما‏‎ ‎‏حالا آزاد هستیم
تفنگ هم داریم
حالا باید به مردم اذیت بکنیم

شما الآن تکلیف‏‎ ‎‏دارید
شما الآن تحت نظر هستید
تحت نظر خدا هستید
تحت نظر امام زمان
سلام الله علیه
هستید
شما را مراقبت می‌کنند
نامه اعمال شما را به امام زمان عرضه می‌دارند
هفته‌ای دو دفعه
به حسب بعضی روایات
عرضه می‌دارند نامه اعمال ما را

باید متوجه‏ باشید
مبادا از این اختیاراتی که حالا پیدا کردید
از این قدرتی که حالا پیدا کردید
از زیر‏‎ ‎‏بار آن قدرت ظالم بیرون رفتید
خودتان یک قدرت ظالمه باشید
مبادا به برادران‏‎ ‎‏خودتان تعدی کنید
مبادا یک کسی را بیجا بگیرید
به واسطه اغراض شخصی که دارید
یک کسی را بیجا محاکمه کنید
یک کسی را بیجا محکوم کنید
اینها تحت مراقبت است.
خدای تبارک و تعالی از ما سؤال خواهد کرد

ان شاءالله خداوند همه شما را توفیق بدهد
و‏‎ ‎‏همه ما را توفیق بدهد
که انسان بشویم
‏‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

سخنرانی امام خمینی (ره) در 4 تیرماه 1358
در شهر قم
در جمع پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
(صحیفه امام، جلد 8، صفحه 280)


چقدر این کلام تازه است
چقدر ماندگار
انگار که برای همیشه تاریخ
حتی امروز

ما این‌طور نظامی می‌خواهیم
باید این‌طور بشود
باید برای آن تلاش کنیم
امروز نیست
می‌بینیم که نیست
این خوب نیست

چهل سال فرصت داشتیم تا بشود
از 58
تا 98
اما هنوز نشده
این خوب نیست
باید بیشتر تلاش کنیم!

پ.ن.
تا این مطلب را نوشتم
قبل از این‌که ارسال کنم در وبلاگ
سیده مریم دید
داشت رد می‌شد که دید
فوری گفت:
«اینو الآن بنویسی که پلیس میاد دم در خونمون می‌گیردت!»
بعد
اصرار کرد تا پاک کند
موس را بگیرد و پنجره مرورگر را ببندد
به زور
سریع پنجره مرورگر را آوردم پایین
تا از دسترسش خارج شود
و گفتم:
- نگران نباش دخترم
این‌ها را من نگفته‌ام که
این‌ها فرمایشات امام خمینی‌ست
از من که نیست
«پس چرا بالاش نوشتی هنوز اسلامی نشدیم؟»
- خب
بر اساس فرمایشات ایشان نوشته‌ام
یعنی استناد به کلام مؤسس خود انقلاب
ظاهراً متقاعد شد
خیالش راحت شد و رفت سراغ خیاطی‌اش
اما
از این خوشم آمد
این‌که چقدر آگاهی‌های سیاسی‌اش بالا رفته است!
:)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<      1   2      

جمعه 103 فروردین 10

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
نوشته‌ها 6 - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X