سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

خدایا به تو پناه مى‏برم که برونم در دیده‏ها نیکو نماید و درونم در آنچه از تو نهان مى‏دارم به زشتى گراید ، پس خود را نزد مردم بیارایم به ریا و خودنمایى که تو بهتر از من بدان دانایى ، پس ظاهر نکویم را براى مردمان آشکار دارم و بدى کردارم را نزد تو آرم تا خود را به بندگان تو نزدیک گردانم ، و از خوشنودى تو به کنار مانم . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  دستاورد تحصیلی - رابطه فاصله طبقاتی با استبداد - شدّت ِ عدالت - فراموشی - رشد - چه شود؟ - سارق ِ خدمتگزار - 
شکیات نماز + شنبه 101 اسفند 20 - 2:49 عصر

هست
به صورت کارت‌های کوچک
کامل اما نه
همه حالات مختلفه

پیشنهادی
این‌که همه جمع شود
30 حالت شد
شک‌های مربوط به نماز



دیدم جا نمی‌شود
در جداولی که می‌شناسیم
این شد که گردونه ساختم
طراحی و چاپ
می‌چرخانی و حکم شک را می‌یابی
این‌جا هم برای فروش: https://basalam.com/movashah
شاید کسب درآمدی هم



برای فرزندان خودم نیز قابل استفاده
برای همه اصلاً
کامل‌ترین شاید تا امروز

امید که در ثواب استفاده‌کنندگان شریک باشیم
به دعای خیرشان!

پ.ن.
نمودار شکیات:



[نمودار کامل]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: ساخت 12 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دستاورد تحصیلی - رابطه فاصله طبقاتی با استبداد - شدّت ِ عدالت - فراموشی - رشد - چه شود؟ - سارق ِ خدمتگزار - 
کلید تست کولر + شنبه 98 تیر 8 - 5:5 عصر

درباره کولر قبلاً نوشته بودم
این‌جا

امسال پارچه روی کولر پاره شد
در زمستان یعنی
از باد و برف و باران
پارچه قبلی را برداشتم
رفتم برزنت جدید خریدم
یک و نیم در یک و نیم متر
45 هزار تومان شد
وصل کردم جای قبلی



خیلی راحت
پیچ‌ها را باز کردم و دوباره بستم
خوب دوام آورد به نظرم
پنج سال کار کرد
93 نصب کرده بودم و امسال 98 است

یک کار دیگر هم کردم امسال
کلید «تست کولر» نصب کردم
این‌چه کاری‌ست که مدام باید داد بزنی:
«آب کولر رو بزن، حالا قطع کن، حالا موتور کولرو روشن کن، زیادو بزن...»



این را باید خود کولرساز‌ها می‌گذاشتند
نمی‌دانم چرا نمی‌کنند

از چهار سیمی که به کولر می‌رود
یکی به دو خروجی متصل می‌شود
آن «نول» است
سه تای دیگر یکی پمپ آب، یکی دور کند و دیگری دور تند است
برای هر کدام یک کلید بین‌راهی گذاشتم
حالا
کولر که روشن است می‌روم بالا
دگمه‌ها را قطع می‌کنم
پمپ آب و موتور قطع می‌شود
کارهای لازم که انجام شد
دوباره با اتصال کلیدها
هر بخش از کولر که بخواهی راه می‌افتد
تست می‌کنی یعنی
داد و هوار هم دیگر نمی‌خواهد
هر چند بار که بخواهم قطع و وصل! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: ساخت 12 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دستاورد تحصیلی - رابطه فاصله طبقاتی با استبداد - شدّت ِ عدالت - فراموشی - رشد - چه شود؟ - سارق ِ خدمتگزار - 
انحراف در بهار + جمعه 98 فروردین 2 - 4:19 صبح

تا آمد، تحلیل کردم
با دقت تا بفهمم
نفهمم که نمی‌توانم نقد کنم
چیزی که نقد نشود
پذیرفتنی هم نیست
امکان خطا دارد
وقتی از جانب انسانی ارائه شده باشد



[نمودار کامل]

اول بحث اسم‌گذاری‌ست
این‌که
برای دعوت انبیاء
«بهار»
واژه‌سازی‌ست
بد نیست
ولی
آن‌جایی نگران‌کننده می‌شود
که ما
خودمان را
«بهار» بنامیم
همان
همان بهاری که دعوت انبیاء بوده
پس ما
مظهر دعوت انبیاء می‌شویم
و مخالفین ما
مخالف دعوت انبیاء

این بماند
انحراف این‌جا خود را بیشتر نشان می‌دهد
جایی‌که
«آزادی» تقدیس می‌شود
و «مطلق» می‌گردد
مطلق؟!
آری
نمودار را خوب ببینید
تحلیلی که کرده‌ام
کاملاً همان واژه‌های متن است
بدون کم و کاست تقریباً

مقدمه هیچ
بگذاریم کنار
بیاییم سراغ بند سوم
حتی از بند دوم هم می‌گذریم
جایی که از «انحصار» سخن به میان رفته
از «دست‌اندازی»
که مخالفین را انحصارگر معرفی کند
اما بند سوم
عمق انحراف را می‌شود در آن دید
این‌که
«حقیقت انسانی صرفاً در آزادی کامل شکوفا می‌شود»
در دنیا؟!
خب بحثش در دنیاست دیگر
آخرت را که نمی‌گوید
اما آیا چنین است؟!
وقتی آزادی مطلق شود
آیا دینی باقی می‌ماند؟!

با اعتقادات اسلامی نمی‌سازد
وقتی خداوند آدم را از خوردن میوه‌ای خاص نهی می‌کند
وقتی
ابلیس را مأمور به سجده می‌کند
آزادی‌ها را محدود کرده
اصلاً دنیا را برای همین خلق کرده
برای محدود کردن آزادی‌ها
تا
مطیع از غیرمطیع مشخص شود
البته که اختیار داده
ولی
آزادی مطلق خیر!

پیامبران الهی برای همین ارسال شده‌اند
تا خبر را برسانند
و احکام را بیان کنند
احکام چیست؟
محدودیت‌هایی که صلاح انسان است
سلب آزادی‌هایی
که بشر را به تعالی می‌رساند
خود ِ آزادی
خیر
سلب ِ آزادی!

چرا؟!
جامعه چون کشتی‌ست
زیباترین تعبیر رسول مکرّم اسلام (ص)
آزادی اگر مطلق باشد
یکی نشیمن‌گاه خود را سوراخ کند
همه را غرق کرده
آزادی هرگز نمی‌تواند مطلق باشد
و البته
هرگز نمی‌تواند غایت باشد
فلسفه خلقت قرار بگیرد

و مگر انقلاب اسلامی جز این است؟!
جمهوری اسلامی یعنی
نظام مبتنی بر ولایت فقیه چه می‌خواهد؟
چیزی جز بسط فقه در جامعه
فقه مگر چیست؟
چیزی جز دستیابی به امر و نهی‌های خداوند متعال
همو
فقط همو که حق تشریع دارد
شارع مقدّس
همو که حق دارد آزادی‌ها را محدود کند
نظام اسلامی که ادعایی جز این ندارد
اصلاً فقیه که حق تشریع و جعل حکم ندارد
دارد؟!

وقتی آزادی را با اختیار قاطی کنیم
محصول همین است
برای فریب البته
تا ذهن مخاطب مشوّه شود
سره را از ناسره تشخیص ندهد
اختیار البته که به معنای عدم جبر در اراده است
اراده آزاد است
اما
این غیر از آزادی اجتماعی‌ست
و آزادی البته فردی
فردفرد انسان‌ها به هم گره خورده‌اند
این آزادی نمی‌تواند مطلق باشد
و نباید هم!

وقتی محدودیت را به شیطان نسبت می‌دهیم
بازی با کلمات است
شبیه به متصوّفه
عبارات شعری‌ست
مخلوط کردن «باطن» با «ظاهر»
شیطان علی‌الظاهر به آزادی دعوت می‌کند
در باطن امر محدودیت است
وقتی این باطن را با ظاهر یکی کنیم
در عبارات خود
مخاطب گمراه می‌شود
راه انحراف باز:
«پس هر کسی که آزادی را محدود کند شیطانی عمل کرده»
و مخاطب چه می‌بیند؟
این که فقها یک‌سره مشغول محدود کردن آزادی‌اند!

این دروغ بستن به خداوند متعال است
این‌که
عبودیت خدا معادل آزادی گرفته شود
و در کنار آن
پذیرش ِ هر نوع محدودیتی در آزادی انسان‌ها
دیکتاتوری و استبداد تلقّی گردد
که چه شود؟!
کل «شرع مقدّس» معادل دیکتاتوری
و مخالف عبودیت!

جایی‌که هدف از تشکیل نظامات اجتماعی
مقابله با عوامل محدودکننده آزادی ذکر شود
مخاطب
کدام معنا از آزادی را درک می‌کند؟!
معنای صوفیانه و عرفانی
یا اجتماعی و معهود در میان مردم را؟!

البته که اگر بپرسیم
از نگارندگان و معتقدان
آن را باطنی معنا می‌کنند
همان آزادی که انسان را به معراج می‌برد
آزادی از زنجیرهای گناه و فسق و معصیت
که بر روح انسانی بسته می‌شود
اما این آن‌چیزی نیست که مخاطب می‌فهمد
تدلیس دقیقاً یعنی همین!

آنارشیسم را می‌شناسیم
آیا تعریف آن جز این است:
«وقتی همه به طور کامل آزاد باشند»
نتیجه‌اش را این‌طور ادعا کرده‌اند:
«فرصتی برای تجاوز و تبعیض باقی نمی‌ماند»
آیا چنین است؟!
در دنیا چنین است؟!
دنیا با آزادی کامل برقرار می‌ماند؟!
انسان در دنیا با آزادی کامل به رشد و تعالی می‌رسد؟!
حاشا و کلا
من در شگفتم
از این فریب
از این انحراف
و متأسفم
بسیار زیاد
از این‌که چطور آدم‌های دوست‌داشتنی‌مان این‌طور متحوّل می‌گردند
فریب می‌خورند و فریب می‌دهند!

تک‌تک انسان‌ها شایسته احترامند؟!
من در عجب
آیا واقعاً؟!
بله
البته که بالفطره هستند
بالذات یعنی
در بدو تولّد
اما
انسان‌هایی چون فرعون
ظالم چون نمرود
هیتلر مثلاً
آیا شایسته احترام است؟!
چرا چیزهایی بگوییم که با عقاید دینی‌مان نسازد؟!
وقتی اسلام خون محاربین و ارهابیون را هدر اعلام می‌کند!

هدف خلقت را نباید عوضی بگیریم
اگر اسلام توصیه به آبادانی زمین می‌کند
آیا
آیا آن را هدف خلقت می‌انگارد؟
راه رسیدن به کمال مطلوب، آبادانی زمین نیست
اگر چه آبادانی زمین هم تکلیف باشد
کمال مطلوب در آن نیست
آباد کردن زمین که برای خداوند متعال کاری ندارد
او خود وعده رزق داده
سنّتی همیشگی
جنّت اولیه این‌گونه بود
کاملاً آباد
آدم و حوا را ابتدا آن‌جا مستقر کرد
اما
شرایط امتحان
نیاز به محدودیت بیشتر را ایجاب نمود
آبادانی تکلیف است
اما هدف نیست

مغالطه این‌طور شکل می‌گیرد
وقتی «باز» با «باز» مترادف گرفته می‌شود
«در باز است و باز پرنده است!»
نهضت بهار به این دوستان شناخته می‌شود
و آن‌هایی که محدودشان می‌کنند
البته که قضات همین کشور هستند
در متن
عنوان «شیطان» برای آن‌ها به کار می‌رود
تا نگاه مغرضانه به هدف خود برسد
و این خوب نیست
این بازی با الفاظ و عبارات است
این پسندیده و شایسته این عزیزان نیست

مشارکت جهانی نیز
قطعاً امر مطلوبی‌ست
ولی
در وُسع غیر معصوم نیست
می‌دانیم این را
در اخبار و روایات‌مان هم هست
معهود و مشهور میان مؤمنان نیز
در کلام رهبر انقلاب هم
تحقق تمدن اسلامی در قطعه‌ای از عالم

خلاصه
منصفانه ننوشته‌اند
غلط اعتقادی و کلامی در آن هست
و بدتر از آن
کدورت و ناراحتی هم
می‌توان عدم صدق نیّت را نیز از آن استشمام کرد
وقتی این‌طور آشکار مغالطه می‌کند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: سند 30 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دستاورد تحصیلی - رابطه فاصله طبقاتی با استبداد - شدّت ِ عدالت - فراموشی - رشد - چه شود؟ - سارق ِ خدمتگزار - 
پاره ای از تاریخ هـ ش + چهارشنبه 95 بهمن 13 - 8:56 صبح

گاهی دیدن ترتیب و ترتّب حوادث
در تاریخ
تاریخ فرهنگ یک کشور
حوادث سیاسی و فرهنگی و اقتصادی...
پدیده‌ها را که با هم مشاهده کنی
رخ‌دادهایی که بر هم تأثیر شاید گذاشته باشند
نگاه انسان متفاوت می‌شود گاهی
اصلاً ربط‌هایی به چشم می‌آیند
که پیش از این مورد غفلت بوده‌اند

برای پروژه‌ای مطالعه می‌کردم
احساس کردم بعضی اتفاق‌ها با هم ربط دارند
خواستم هم‌زمانی‌شان را با هم ببینم
بعضی میلادی
در غرب یعنی
و بعضی شمسی
در کشور خودمان
بعضی هم قمری
مربوط به تاریخ اسلام
همه را شمسی کردم تا تقارن‌شان آشکار گردد برایم
و چنین نموداری شد
طولانی البته
بسیار

شاید به کار دیگران هم بیاید
از این رو گذاردم این‌جا!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دستاورد تحصیلی - رابطه فاصله طبقاتی با استبداد - شدّت ِ عدالت - فراموشی - رشد - چه شود؟ - سارق ِ خدمتگزار - 
پاورپوینت سبک زندگی + پنج شنبه 95 دی 30 - 8:29 عصر

مدتی پیش کاری در این زمینه انجام داده
این‌جا
مورد توجه بعضی دوستان قرار گرفت

اخیراً دیدم مؤسسات بسیاری
رسماً در همین موضوع مشغول به کار شده
پروژه‌هایی تعریف کرده
جلساتی در حال برگزاری...
به نظرم رسید شاید به کارشان بیاید
پاورپوینتی که برای تبیین همین مسأله طراحی کرده‌ام



گفتم قرار دهم بلکه به کار آید
از این نشانی بردارید
امید که مفید افتد!

پ.ن.
اگر قلم‌های استفاده شده را نداشتید
در این نشانی هست
می‌توانید بردارید و استفاده کنید.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دستاورد تحصیلی - رابطه فاصله طبقاتی با استبداد - شدّت ِ عدالت - فراموشی - رشد - چه شود؟ - سارق ِ خدمتگزار - 
نظر دهید! + سه شنبه 95 آذر 30 - 7:8 صبح

بخش نوشته‌ها را که راه انداخته بودم
جایی برای ارسال نظر مخاطبان نداشت
اخیراً دستی در طراحی آن بردم
و جعبه‌ای اضافه کردم



اکنون هنگامی که یک مطلب را دانلود نمودید
از این بخش
مطالعه یا استفاده
می‌توانید نظر مثبت یا منفی خود را بیان فرمایید
دو خاصیت دارد؛
نخست برای نگارنده
تا پند گیرد و کارهای آتی را بهتر نماید
و دیگر
مر خوانندگان را
تا با نظر به نظر شما بتوانند بهتر تصمیم بگیرند
در تشخیص مفید بودن یا نبودن یک مطلب

تشکر


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دستاورد تحصیلی - رابطه فاصله طبقاتی با استبداد - شدّت ِ عدالت - فراموشی - رشد - چه شود؟ - سارق ِ خدمتگزار - 
من؛ یک دانشجو + جمعه 95 آذر 12 - 5:0 عصر

چندی پیش
بنده خدایی درباره دوران دانشجویی پرسید
خواست تا چند نکته مفید طرح شود
مهم‌ترین چیزهایی که در ابتدای ورود به دانشگاه
باید مدّ نظر یک دانشجو باشد
و چنین شد که این‌چنین نوشته آمد:


1. حالا من یک دانشجو هستم!
خودمان را فریب ندهیم؛ ما همان بچه دبیرستانی هستیم. هیچ چیزی تغییر نکرده است. فکر نکنیم یک شبه با آمدن به دانشگاه یک آدم حرفه‌ای در روابط اجتماعی شدیم و دیگر خطری ما را تهدید نمی‌کند. ما همان بچه دبیرستانی هستیم که همیشه در معرض تهدیدات اجتماعی قرار داشتیم. این‌که در کلاس درس دانشگاه دخترها و پسرها با هم حضور دارند ما را نفریبد. گمان نکنیم ناگهان بزرگ شده‌ایم و تمام تجربیات لازم برای یک زندگی خارج از خانه را داریم.

2. آمده‌ام درس بخوانم یا...
باید هدف خود را روشن کنیم؛ آمده‌ام دانشگاه درس بخوانم، یا همسر پیدا کنم، یا به فساد کشیده شوم و در اعتیاد و فحشاء غوطه بخورم؟ لوازم درس خواندن را باید بشناسم و بدانم که دانشجویان سال‌های اول بیشترین فسادها و تباهی‌ها را پشت سر می‌گذارند، چون نمی‌دانند وارد چه محیطی شده‌اند. ولی نگاه کنیم به دانشجویان کارشناسی‌ارشد و دکترا، چه سرشان به درس گرم است. آن‌ها هدف دارند. حالا اگر تو می‌خواهی موفق باشی، از همین امروز مثل دانشجویان سطح بالا عمل کن.

3. همه رفیق‌های خوابگاه دوست من نیستند
انسان در غربت نیاز به همدم دارد. دانشجو در خوابگاه غریب است. با کسانی زندگی می‌کند. نیاز به درد دل کردن و حرف زدن پیدا می‌کند. خاطراتی را برای هم بازگو می‌کنیم که حتی به برادر و خواهر خودمان هم شاید نگفته باشیم. امّا یادمان نرود این ضرورت‌های غربت است. این‌ها هیچ کدام به معنای دوستی نیست. چرا که اگر مدتی از هم دور باشیم وقتی دوباره هم را ببینیم احساس دوری و فاصله می‌کنیم. تجربه ثابت کرده روابط نزدیک در خوابگاه‌ها به معنای دوستی نیست، ناشی از نوعی احساس نیاز است. دوستی شرایطی خاصّ دارد که طرفین باید شباهت‌های اخلاقی و رفتاری شدیدی با هم داشته باشند و اهداف مشترکی. دوست‌های خود را به خوبی انتخاب کنیم و بدانیم تمام رفاقت‌مان با هم‌خوابگاهی‌ها و هم‌کلاسی‌ها زودگذر و موقتی است و به دلیل شرایط دوری از خانواده.

4. جامعه همه‌اش خوب نیست
حالا که به دانشگاه می‌آیم، وارد جامعه شده‌ام. تا دیروز از پنج کیلومتری خانه دور نمی‌شدم. شب دور از خانواده نمی‌خوابیدم. با دوستانم هم اگر بیرون می‌رفتم بدون اطلاع و نظارت خانواده نبود. تا به حال کسانی بودند که بر ارتباط من با جامعه نظارت داشتند و مرا از خطرات آن مصون نگه می‌داشتند. ولی من با خطرات جامعه آشنا نیستم. همه جامعه خوب نیست. جامعه خطراتی هم دارد. حالا که به ناگزیر خودم مستقیم وارد جامعه شده‌ام باید خطرات آن را شناسایی کنم و منافع آن را هم بشناسم. اکنون این من هستم که باید خود را نسبت به خطرات جامعه مصون بدارم. پس باید نگاهی درازمدّت به زندگی خود داشته باشم و عاقلانه برای خود برنامه‌ریزی نمایم. تا این‌جا مرا بکسل کردند، از این‌جا به بعد را خودم باید بروم. طی کردن این جاده سخت است، آسان نیست. این را باید فهمید.

5. من جوان هستم، پس قدرت دارم
من جوانم، پس بسیار قدرت دارم. در جامعه کسانی هستند که بنده قدرت‌اند. کسانی که می‌خواهند تمام دنیا را ببلعند و همه چیز را برای خود داشته باشند. آن‌ها عادت کرده‌اند از قدرت دیگران استفاده می‌کنند. من نباید قدرت خود را خرج هر بی‌سروپایی کنم. هر کسی که برای خود گروهی راه می‌اندازد و از من می‌خواهد او را حمایت کنم، لزوماً نباید تحت حمایت من قرار بگیرد. او می‌خواهد قدرت مرا به بردگی خود بکشد. من قدرت خود را جایی خرج می‌کنم که در مسیر اهدافم باشد. تمامی فعالیت‌های سیاسی خود را با بصیرت انجام می‌دهم.

6. صخره‌نورد به قلاب احتیاج دارد
زندگی در جامعه سخت است. به بالارفتن از صخره می‌ماند. من برای بالارفتن از صخره به قلاب احتیاج دارم. اگر طناب را به قلابی نیاندازم نمی‌توانم بالا بروم. ولی قلاب حتماً باید بالاتر از من باشد. اگر قلاب بالای سر من نباشد، چطور آن را بگیرم و به بالا بروم؟ نقش اساتید در زندگی دانشجویی چون قلاب است. من به این قلاب‌ها نیاز دارم تا خود را در دانش و اخلاق بالا بکشم. امّا نباید خود را اسیر یک قلاب کرد. وقتی راهی را طی کردی، نیاز به قلابی بالاتر داری. دانشجویی که خود را اسیر یک راهنمای خاصّ کند، چطور می‌تواند تا بالای قله به پیش رود. همیشه به یاد خواهم داشت که با بالارفتن از پله‌ها، ناگزیر باید پله‌های پایین‌تر را پشت سر بگذارم تا به اوج برسم. همین است که داوینچی می‌گوید: بیچاره شاگردی که از استاد برتر نشود!

7. من هستم، پس هستم
اگر شهرستانی هستم، پس هستم. اگر وضع مالی خوبی ندارم، خُب ندارم. واقعیت‌ها را باید پذیرفت. از آن‌چه که دارم باید پلی بسازم برای پرواز، برای رسیدن به آن‌چه ندارم. تمام کسانی که بر اسب خیالات سوار می‌شوند، روزی به زمین می‌خورند. آن‌چه امروز دارم نتیجه زحمات دیگران است، امکاناتی است که آنان برایم فراهم کرده‌اند. من که نباید نسبت به تلاش یا کوتاهی دیگران پاسخگو باشم. من نسبت به رفتار خودم مسئولم. من باید چیزهایی را که دارم و در اختیارم گذاشته شده، بشناسم، قدرشان را بدانم و در مأموریت خود به کار بگیرم. اگر امروز آن‌چه می‌خواهم نیستم، مهم نیست، کسی هم نمی‌تواند مؤاخذه‌ام کند. امّا اگر ده سال دیگر آن‌چه می‌خواستم نشدم، حتماً شایسته سرزنش و ملامتم. زیرا از امروز که دیگر خودم مسئول خودم شده‌ام، نسبت به تمام رفتارهایم باید مراقبت داشته باشم. اگر به اهدافم نرسم، باید خود را سرزنش کنم. اگر می‌خواهم ملامت نشوم، امروز باید تلاش کنم. آینده را خودم باید بسازم. کسانی که امروز به گذشته خود افسوس می‌خورند، فردا هم به امروز خود افسوس خواهند خورد. امّا کسی که از گذشته خود پلی بسازد، برای رسیدن به آینده، اوست که همیشه هست و همیشه خواهد بود!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دستاورد تحصیلی - رابطه فاصله طبقاتی با استبداد - شدّت ِ عدالت - فراموشی - رشد - چه شود؟ - سارق ِ خدمتگزار - 
در مفاسد دروغ + چهارشنبه 95 مهر 14 - 8:7 عصر

‏‏روی فی الوسائل عن محمّد بن یعقوب بإسناده عن أبی جعفر، علیه السلام، قال: إنّ الله عزّ و جلّ جعل للشّرّ أقفالا، و جعل مفاتیح تلک الأقفال الشّراب، و الکذب شرّ من الشّراب.‏‎ (اصول کافی، ج 2، ص 339،« کتاب ایمان و کفر»،« باب کذب»، حدیث 3. وسائل الشیعة، ج 8، ص 572،« کتاب حج»، باب 138 از« أبواب أحکام العشرة»، حدیث 3)
«فرمود حضرت باقر العلوم، علیه السلام: خدای تعالی قرار داد برای شرّ قفلهایی، و کلیدهای آن قفلها را شراب قرار داد، و دروغگویی از شراب بدتر است.»

اکنون قدری تفکر کن در این حدیث شریف
که از عالم آل محمد، علیهم السلام، صادر شده است
و در کتابی که مرجع تمام علمای امت است
مذکور گردیده
و تمام علما
رضوان الله علیهم
آن را قبول فرمودند
ببین آیا راهی برای عذر باقی می ماند؟
آیا این سهل انگاری از دروغ
جز از ضعف ایمان به اخبار اهل بیت عصمت (ع)
از چیز دیگر می شود؟

ما صور غیبیه اعمال را نمی‌دانیم
و ارتباطات معنویه ملک و ملکوت را واقف نیستیم
از این جهت از این نحو اخبار تحاشی می‌کنیم
و امثال این ها را حمل به مبالغه مثلاً می‌نماییم
و این خود طریقه باطلی است
که از جهل و ضعف ایمان می‌باشد

فرضاً که این حدیث شریف را به مبالغه حمل کنیم
آیا این مبالغه باید بموقع باشد؟
آیا هر چیزی را می شود گفت از شراب بدتر است
یا باید طوری شرّ آن عظیم باشد که با مبالغه توان گفت از شراب بالاتر است؟

‏‏و بإسناده عن أبی جعفر، علیه السّلام، قال: الکذب هو خراب الإیمان. (اصول کافی، ج 2، ص 339،« کتاب ایمان و کفر»،« باب الکذب»، حدیث 4)‎
‏‎‏«فرمود حضرت باقر العلوم، علیه السلام، که دروغگویی خرابی ایمان است.»

حقیقتاً این طور اخبار
دل انسان را می لرزاند
و پشت انسان را می شکند
گمان می کنم که دروغ از مفاسد اعمالی است که از بس شایع است
قبحش بکلی از بین رفته!
ولی یک وقت تنبه پیدا می کنیم
که ایمان
که سرمایه حیات عالم آخرت است
به واسطه این موبقه از دست ما رفته
و خود ما نفهمیدیم.‏

‏‏و از حضرت ثامن الائمة
علیهم السلام
روایت شده که فرمود:
«از حضرت ختمی مرتبت سؤال شد آیا مؤمن جبان و ترسو می شود.
فرمود آری.
سؤال شد آیا بخیل می شود؟
فرمود آری.
عرض شد آیا کذّاب می شود؟
فرمود نه.»
(معمّر بن خلّاد عن أبی الحسن الرضا (ع) قال قال: سئل رسول الله، صلّی الله علیه و آله و سلّم، یکون المؤمن جبانا؟ قال: نعم. قیل: و یکون بخیلا؟ قال: نعم. قیل: و یکون کذّابا؟ قال: لا. مسند الإمام الرضا ج 1، ص 276، «باب الذنوب»، حدیث 77)

و از حضرت صدوق الطایفه (حدیث 1، پاورقی 32)‎‏
منقول است که فرمود
از فرمایشات رسول خداست:
أربی الرّبا الکذب. (وسائل الشیعة، ج 8، ص 574،« کتاب الحج»، باب 138، از« ابواب احکام العشرة»، ج 12)
«دروغ از ربا بالاتر است.»
با آنکه تشدید در امر ربا به طوری شده است
که انسان را به حیرت در می آورد.

‏‏و از اموری که انسان باید ملتفت آن باشد
این است که
دروغ به عنوان شوخی و مزاح هم در اخبار از آن تکذیب شده است
و تشدید در امر آن گردیده
و علما فتوای به حرمت آن نیز می دهند
چنانچه صاحب وسائل
رحمه الله
در عنوان باب
که مطابق فتوای اوست فرموده:
«باب تحریم الکذب فی الصغیر و الکبیر و الجدّ و الهزل عدا ما استثنی» (وسائل الشیعة، ج 8، ص 576،« کتاب الحج»، باب 140، از« أبواب أحکام العشرة»!)

و از کافی شریف
سند به حضرت باقر
علیه السلام
رساند که فرمود:
حضرت علی بن الحسین، علیهما السلام، به فرزندان خود می فرمود:
«بپرهیزید از دروغ کوچک و بزرگ در تمام سخنهای خود
چه جدّی باشد یا شوخی
زیرا که انسان اگر در امر کوچک دروغ گفت
جرئت پیدا می کند بر امر بزرگ.
آیا نمی دانید که پیغمبر خدا
صلّی الله علیه و آله
فرمود که:
«بنده خدا
راستی را پیشه خود می کند
تا آنکه خداوند او را صدّیق می نویسد
و دروغسرایی را پیشه خود می کند
تا آنکه خدای تعالی او را کذّاب می نویسد.‎»
(عن أبی جعفر (ع) قال کان علی بن الحسین صلوات الله علیهما یقول لولده: اتّقوا الکذب، الصّغیر منه و الکبیر، فی کل جدّ و هزل، فإنّ الرّجل إذا کذب فی الصّغیر، اجتری علی الکبیر. أ ما علمتم أنّ رسول الله، صلی الله علیه و آله، قال: ما یزال العبد یصدق حتی یکتبه الله صدّیقا، و ما یزال العبد یکذب حتّی یکتبه الله کذابا. اصول کافی، ج 2، ص 338، «کتاب ایمان و کفر»، «باب الکذب»، حدیث 2)

و در کافی
سند به جناب اصبغ بن نباته رساند
قال قال أمیر المؤمنین، علیه السّلام:
لا یجد عبد طعم الإیمان
حتّی یترک الکذب هزله و جدّه.
(اصول کافی، ج 2، ص 340،« کتاب ایمان و کفر»،« باب کذب»، حدیث 11)
«نمی‌چشد بنده‌ای مزه ایمان را
مگر آنکه ترک کند دروغ را در شوخی و جدّی.»


و در وصایای رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، به حضرت اباذر غفاری است:
یا أبا ذرّ
ویل للّذی یحدّث فیکذب لیضحک به القوم
ویل له، ویل له.
(وسائل الشیعة، ج 8، ص 577،« کتاب الحج»، باب 140، از« ابواب احکام العشرة»، بخشی از حدیث 4)
«وای بر کسی که نقل کلامی کند به دروغ تا مردم بخندند به آن
وای بر او، وای بر او.»


اکنون با این همه اخبار و تشدیدات رسول خدا و ائمه هدی، علیهم السلام
خیلی جرائت و شقاوت می خواهد که انسان
اقدام به این امر بزرگ و خطیئه مهمه نماید.

- - -
آن‌چه فوقاً خواندید
نوشته امام راحل (ره)
امام خمینی رضوان‌الله‌تعالی‌علیه است
بدون هیچ دخل و تصرّفی
در کتاب «شرح چهل حدیث»
ذیل حدیث بیست و نهم

وقتی جلوی در مدرسه منتظر هستم
مدرسه بچه‌ها
تا تعطیل شوند و بیایند
نرم‌افزار آقای مهندس فخری را نصب کرده‌ام
همان‌که کل کتاب را در خود دارد
چند صفحه‌ای توفیق دارم که بخوانم

سال گذشته یک دور قرآن را ختم کردم
جلوی در مدرسه
در همین زمان‌های انتظار
امسال این کتاب را دست گرفته‌ام

و امروز با این مطلب مواجه شدم...
تنم را لرزاند
با خود گفتم
روی اینترنت بگذارم
بلکه سهمی کوچک در امر بزرگی داشته باشم که حضرت امام (ره) بدان اهتمام داشته است
با نوشتن این کتاب عالی
خداوند مقامات آن مرد بزرگ را متعالی قرار داده
بر درجات او بیافزاید، إن‌شاءالله
که آرامش و امنیت امروز ما
از ایمان و شجاعت و صداقت او پدید آمده!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دستاورد تحصیلی - رابطه فاصله طبقاتی با استبداد - شدّت ِ عدالت - فراموشی - رشد - چه شود؟ - سارق ِ خدمتگزار - 
نرم افزار PDM به جای MAXQDA + دوشنبه 95 تیر 7 - 5:58 عصر

دیگر MAXQDA را همه می‌شناسند
همه آنان که کارشان تحقیق و پژوهش است
روی اسنادی که باید فیش‌برداری شود
قطعه‌قطعه شده
و نمایه بخورد

قبل‌تر که این نرم‌افزار موجود نبود
تقطیع و نمایه‌سازی را روی کاغذ انجام می‌دادیم
آشنایی با این نرم‌افزار
تشویقی بود که چیزی مانند آن بسازیم
برای استفاده خودمان
برای کار کردن به صورت گروهی
تحت شبکه یعنی
امکانی که MAXQDA نداشت



دیروز تمام شد
این ابزار را ساختم
و به سامانه داده‌پرداز پویا ملحق نمودم
این فیلم را مشاهده کنید
شیوه کار را نشان می‌دهد

اکنون PDM این امکان را دارد
می‌توان متن‌ها را تقطیع نمود
و برای هر قطعه یک نمایه ایجاد کرد
سپس
نمایه‌ها را طبقه‌بنده کرده
به صورت درختواره درآورد

سه تفاوت با MAXQDA دارد
نخست این‌که تحت وب است
و تمامی اعضای پروژه به صورت همزمان کار می‌کنند
دوم
این قابلیت را دارد که یک قطعه را چند بار نمایه‌سازی کند
سوم این‌که
می‌توان قطعات را همان لحظه به بانک‌های مختلف ارسال کرد
مثلاً یک بانک قطعات شعر اگر داریم
یک بانک قطعات حدیث
یک بانک قطعات آیات قرآنی
در مسیر تحلیل متن منبع
هر فیش را مشخص می‌کنیم که به کدام بانک منتقل گردد
همان لحظه که در حال تقطیع می‌باشیم

به نظر خودم کار بزرگی‌ست
نه این‌که تعریف از خود باشد
تعریف از کار و موضوع آن
و کارآمدی‌ای که در پژوهش دارد
زیرا تا به حال نرم‌افزارهای زیادی را سراغ گرفته‌ایم
بررسی و آزمون کرده‌ایم
من و دوستانم
این توانایی‌ها را نجسته بودیم
از این رو ناگزیر به کدنویسی و طراحی شدیم

امید که مورد قبول صاحب عصر و زمان (عج) قرار گیرد
و برکت یافته و از باقیات صالحات شود!


هم اکنون به http://pdmdemo.ir رفته و آزمون بفرمایید
(فعلاً غیرفعال است، زیرا سرویس هاست آن به پایان رسید و دیگر ممکن نشد هاست جدید برای آن تهیه کنم!)
و راهنمایی بیشتر را
از نشانی http://movashah.ir/help بجویید
فیلم‌هایی در این نشانی هست که شیوه کار نرم‌افزار را نشان می‌دهد.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دستاورد تحصیلی - رابطه فاصله طبقاتی با استبداد - شدّت ِ عدالت - فراموشی - رشد - چه شود؟ - سارق ِ خدمتگزار - 
شاخص های انقلابی بودن + جمعه 95 خرداد 14 - 9:43 عصر

مقام معظم رهبری
چندی پیش
مطالبی پیرامون ضرورت انقلابی بودن حوزه‌های علمیه فرموده بودند
طلبه‌ها
اساتید و فضلای حوزه یعنی
اما جزئیات تعریف «انقلابی بودن»‌
در فرمایشات آن روزشان نبود
چند روزی در به در می‌گشتم
تا در سایر بیانات ایشان و حضرت امام (ره)
شاخص‌هایی برای انقلابی بودن پیدا کنم
چیزهایی هم جُسته بودم
جَسته گریخته

اما امروز
امروز واقعاً متفاوت بود
روشن و واضح
کاملاً قابل فهم و استفاده
ایشان رسماً خودشان پنج شاخص انقلابی بودن را بیان فرمودند
من هم سریع
در اولین فرصت
تجمیع و خلاصه کردم



نمودار بزرگ را از این‌جا بردارید
خدای را سپاس
این‌طور بهتر شد
بهتر می‌توانیم نسبت خود با انقلاب را پیدا کنیم
و همچنین
نسبت دوستان خود را
مهم‌ترین کار شاخص همین است
فارق است
جدا می‌کند
مرزها را روشن می‌نماید

البته ایشان فرمودند «انقلابی بودن»‌ نسبی‌ست
همه به یک اندازه انقلابی نیستند
کم و زیاد دارد
بعضی شاخص‌ها را بعضی از ما فاقد هستیم
این یک راهنماست
که اول خودمان بفهمیم نسبت خودمان را با انقلاب

خدا حفظ نماید
و بر طول عمرشان بیافزاید!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: سند 30 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

   1   2      >

چهارشنبه 102 مهر 12

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد مباحثه سید مرتضی اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت فیلم فاصله طبقاتی خواص ساخت انشا دشمن خودم خیاطی جوجه کتاب نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
فعالیت‌ها 6 - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 43
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 117
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا Xانتخاب نام فرزند بر اساس ابجد