سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

آدمى با دمى که برآرد گامى به سوى مرگ بردارد . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
تحوّلات اقتصاد کلان 4 + سه شنبه 97 اردیبهشت 18 - 6:0 صبح

رکودتورّمی را فهمیدیم این‌جا
خب بعدش چه شد؟

مکتب اقتصادی پول‌‌محور فِریدمَن تأسیس شد!
چه می‌گفت؟
یک کلام: رکود تورّمی تنها یک معنی دارد؛ رشد تأمین پول!
یعنی:
1. هر وقت دولت پول زیادی چاپ کند تورّم می‌شود.
2. هر وقت هم پول کم چاپ کند رکود رخ می‌دهد.
خب؟
کینزی‌ها قصد داشتند بیکاری را به حداقل ممکن برسانند؛ یعنی به اندازه‌ای که تورّم رخ ندهد.
اما:
وقتی با افزایش هزینه‌های دولت، بیکاری به حداقل خود می‌رسد، به سرعت با افزایش دستمزدها، دوباره بیکاری افزایش می‌یابد و به مقدار قبلی باز می‌گردد!
پول‌محورها می‌گویند:
این سیاست کنیزی‌ها جواب نمی‌دهد و نمی‌تواند رکودتورمی را مهار کند.
بلکه:
آن را در یک مارپیچ می‌اندازد؛ یک حلقه بی‌پایان؛ افزایش پیوسته تورّم.
پس راه چیست؟
باید بیکاری واقعی به بیش از حداقل نرخ بیکاری ممکن هل داده شود!
یعنی چی؟
یعنی خودمان رکورد را القاء کنیم به جامعه؟! دولت بکند؟! چرا؟!
کرد:
بانک مرکزی آمریکا در 1979م همین‌کار را کرد، تحت مدیریت پول‌محورها، زیر نظر پاول وُلکر.
نتیجه:
این روش توانست تورّم افسارگسیخته آمریکا را مهار کند!

[ادامه دارد]

پ.ن.
توضیح بیشتر:
کینزی‌ها می‌دانستند که افزایش نقدینگی
بیکاری را کاهش می‌دهد
به خاطر این‌که پول دست کارآفرینان می‌افتد
از طریق مردم
خب این‌ها کارگر و کارمند می‌خواهد
مردم کارفرما می‌شوند و پول را خرج می‌کنند
یا کالایی می‌خرند که کارفرمایی تولید کرده است
پس در نهایت
در انتهای افزایش نقدینگی
این پول خرج «تولید کار» می‌گردد
اما
مانیتاریست‌ها اشتباه کینزی‌ها را نشان دادند:
تا نقدینگی زیاد شود
فوری قیمت‌ها بالا می‌رود
یعنی تورّم
پس دستمزد هم فوری بالا می‌رود
چون آدمی که نان و ماست را دو برابر بخرد
طبیعتاً با دستمزد قبلی کار نمی‌کند
می‌کند؟!
این همان رکودتورّمی‌ست دیگر
هم قیمت‌ها افزایش یافته
هم بازار راکد شده
راه حل پول‌محورها این بود:
به مردم فشار بیاید!
بیکاری را آن‌قدر افزایش دهیم
تا کارگران بپذیرند نرخ دستمزد را کاهش دهند
تا قیمت کالا و خدمات پایین بیاید
تا مردم قدرت خرید خود را بازیابند
با کاهش تورّم
حالا دیگر کارگران هم می‌توانند خرید کنند
تورّم و بیکاری با هم حل می‌شود!
این وسط
در یک دوره کوتاه
عده‌ای تحت فشار شدید اقتصادی قرار می‌گیرند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 134 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
تحوّلات اقتصاد کلان 3 + دوشنبه 97 اردیبهشت 17 - 5:0 صبح

نظریه کینزی‌ها را این‌جا
اکنون نظریات بعدی

دو نظریه پول‌محوری و عرضه‌محوری پیدا شد
مهم‌ترین مسائل در اقتصاد کلان چیست؟
دو تا:
یک: یا تورّم را می‌توان برطرف کرد و یا بیکاری را، هر دو با هم نمی‌شود!
دو: وقتی یکی از این دو مشکل را حل می‌کنی، دیگری اتفاق می‌افتد!
چطور؟
این‌طور که: سیاست‌های تزریق پول دولت، یعنی هزینه کردن و کاهش مالیات‌ها رکود اقتصادی را برطرف می‌کند، ولی هم‌زمان تورّم هم ایجاد می‌نماید.
از سوی دیگر: سیاست‌های انقباضی با تورّم مبارزه می‌کند، ولی ماشه بیکاری و رکود را می‌چکاند!
بدترین وضعیت کجاست؟
این‌جا: وقتی هر دو مشکل با هم روی می‌دهد؛ هم تورّم و هم بیکاری و رکود! یعنی می‌شود رکود تورّمی! (Stagflation)
این دیگر شاهکار اقتصاد مدرن است!
یعنی چه؟
یعنی پول هست، زیاد هم هست، نقدینگی فوران می‌کند، ولی رکود است، خرید و فروش کم است، مردم بیکارند، کسی تمایل به معامله ندارد، تولید خوابیده است! مگر می‌شود؟! بله، در اقتصاد سودمحور کاپیتالیستی چرا که نشود؟!
مشکل چیست؟
این است که: راه‌حل‌های کینزی‌ها همیشه کار نمی‌کند! بلکه به تورّم منجر می‌شود!
چرا؟
چون کینزیَنی‌ها می‌گویند:
1. سیاست‌های انبساطی دولت از بیکاری می‌کاهد، ولی تورّم را تشدید می‌کند.
2. سیاست‌های انقباضی دولت به جنگ تورّم می‌رود، ولی بیکاری را افزایش می‌دهد.

پس:
روش سنّتی کینزیَنی‌ها همیشه تنها نیمی از مسأله را حل می‌کند و نیم دیگر را بدتر می‌نماید!
اما:
در رکورد تورّمی، بیکاری افزایش می‌یابد در حالی‌که نقدینگی هم فراوان است، یعنی تورّم در عین رکود!

[ادامه دارد]

پ.ن.
همین رویه را در دولت‌های کشور خودمان می‌بینیم
با این اطلاعات
وقتی به گذشته می‌نگریم
کاملاً مشهود است که کدام دولت‌ها
برای کاهش بیکاری
هزینه‌های دولت را افزایش دادند
یعنی پول ریختند در دست و بال مردم
و نتیجه
تورّم افزودند
و جالب‌تر دولتی‌ست
که هم هزینه‌های دولت را افزایش داد
و هم مالیات‌ها را
که یکدیگر را خنثی می‌کردند
و نتیجه نمی‌بخشیدند!
روشن است که اقتصاد ما سال‌های سال است کینزی‌ست
و پیوسته تلاش مسئولین اقتصادی کشور
حفظ همین رویه بوده
تلاش کرده‌اند
با همین معادلات کینزی چالش بیکاری و تورّم را حل نمایند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 134 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
تحوّلات اقتصاد کلان 2 + یکشنبه 97 اردیبهشت 16 - 9:0 صبح

نظریه کلاسیک اقتصاد را این‌جا
بحران نشان داد ایراد دارد
تحوّل رخ داد
نظریه اقتصاد کلاسیک جای خود را به نظریه جدیدی داد

کینزی*: پیش از آن‌که مکانیزم تنظیم قیمت عمل نماید، مکانیزم تنظیم درآمد بر آن تأثیر می‌گذارد و مانع رفع رکود می‌گردد.
یعنی چی؟
یعنی: وقتی اقتصاد در بحران و رکود بیافتد، درآمد مردم کم می‌شود. مردم در این شرایط، کمتر مصرف می‌کنند و کمتر پس‌انداز می‌نمایند، پس در نتیجه سرمایه‌گذاری و تولید کاهش می‌یابد.
خب که چه؟
این‌که: «مکانیزم تنظیم درآمد»، اقتصاد را بیشتر به سوی بحران سوق می‌دهد تا این‌که به سوی اشتغال کامل بازگرداند.
منظور؟
منظور: رویکرد اقتصاد کلاسیک این بود که بهترین درمان برای اقتصاد در وضعیت رکود این است که آن را رها کنیم و تنها بگذاریم تا خود به خود (با دست نامرئی بازار - نظریه آدام اسمیت) اصلاح شود، اما این اتفاق نمی‌افتد!
لسه‌فر (فضای آزاد): اقتصاددانان ِ معتقد به بازار آزاد و فضای باز اقتصادی باور داشتند که دخالت بیشتر دولت، وضع بازار را بدتر می‌کند، نه بهتر.** پس بهترین سیاست این است که اقتصاد دولتی نباشد و کمتر با دولت مرتبط باشد. کینزی‌ها اشتباه این نظریه را نشان داده‌اند.
چه کنیم پس؟
راه حل: حجم گسترده‌ای از هزینه‌های دولت نیاز است تا چرخه اقتصادی رونق بگیرد.
چی؟
همین: دولت باید در اقتصاد دخالت کند و سیاست‌هایی را اجرا نماید که تأثیر مثبت در اقتصاد بگذارد.
از کجا؟
از این‌جا که: بیکاری نتیجه افزایش دستمزدهاست؛ یعنی توقع کارگران بالا رفته است و حاضر نیستند با دستمزد کمتر کار کنند. در هنگام رکود اقتصادی، کارگران مدتی بیکار می‌شوند، پس به ناچار قبول می‌کنند با دستمزد کمتر کار کنند. پس نرخ دستمزد به اندازه‌ای پایین می‌آید که دوباره استخدام کارگر برای بنگاه‌های تولیدی سودآور می‌شود. این یعنی پایان رکود!
چه اشتباهی؟
این اشتباه: کلاسیکی‌ها خیال می‌کردند که بیکاری «خود-درمان» است، اما نیست.
زیرا: انتظار برای بازگشت نهایی خودبه‌خودی فایده‌ای ندارد؛ چون این‌قدر طول می‌کشد که تا آن زمان همه‌مان مرده‌ایم!
و در نتیجه: اقتصاد در حال رکود به جای بازگشت، در حلقه‌ای بدون پایان گرفتار می‌شود که هر روز ورشکسته‌تر می‌گردد.
تنها راه: زیاد، هزینه‌های زیاد، دولت باید هزینه‌های خود را بالاببرد.
یعنی چی؟
یعنی: حجم زیادی پول را به اقتصاد پمپ نماید یا مالیات‌ها را به شدّت کاهش دهد، تا اقتصاد دوباره به حرکت بیافتد. مثل شوک برقی که به قلب بیمار در حال احتضار وارد می‌کنند. پول خیلی خیلی زیاد!
مخالفین چه گفتند؟
مخالفین: رویکرد شما ناهنجاری در اقتصاد است. شما کمونیست هستید!
در نهایت؟
نتیجه این‌که: این رویکرد مورد پسند دولت‌ها قرار گرفت و اقتصاد کینزی رواج یافت و بحران‌های عصر خود را حل کرد. تا این‌که...

بحران‌های اقتصادی بعدی اشتباه بودن این نظریه را نشان داد
رکود تورمی 1970م آمریکا
پس تحوّل دوباره رخ داد

[ادامه دارد]

* جان مینارد کینز: نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول، آلوین هانسن: راهنمایی به سوی کینز

** بعداً خواهم گفت که پول‌محورها (مانیتاریست) و عرضه‌محورها (ساپلای‌ساید) نیز بر همین باور پافشاری دارند.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 134 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
تحوّلات اقتصاد کلان 1 + شنبه 97 اردیبهشت 15 - 6:0 صبح

اقتصاد کلاسیک از زمان آدام اسمیت مطرح شد
در کتاب ثروت ملل
از آن زمان تا کنون
تحوّلاتی در اقتصاد مدرن پدید آمده
در نظریات آن
در مقاله‌ای می‌خواندم
با این ترتیب:
1. کینزیانیسم (پیروی از نظریه جان مینارد کینز) - 1930
2. مانیتاریسم (پول‌محوری) - 1970
3. عرضه‌محوری - 1980
4. نئوکلاسیک (کلاسیک تحوّل‌یافته) - 1990
5. نئومانیتاریسم (کاهش کمّی) - 2008


اما چرا؟!
چرا این‌قدر تحوّل؟!
و چرا این‌قدر سریع؟!
مروری بر این تحوّلات جالب است
ذهن را نسبت به اقتصاد می‌گشاید
اقتصاد کلانی که قبلاً این‌جا
مختصری درباره‌اش نوشته بودم

کلاسیک*: «مکانیزم تنظیم قیمت» همیشه می‌تواند اقتصاد را درمان کند.
چگونه؟
این‌طور:
وقتی رکود اقتصادی پیش می‌آید و بیکاری افزایش می‌یابد، قیمت‌ها، دستمزدها و نرخ بهره پول نیز کاهش می‌یابد. این سبب می‌شود تا مصرف و در نتیجه تولید و سرمایه‌گذاری کم شود. در نتیجه اقتصاد به سرعت به وضعیت اشتغال کامل باز می‌گردد.
چرا؟
زیرا: تولیدکننده حاضر می‌شود کالای خود را ارزان‌تر بفروشد تا فروش برود. بنابراین مصرف‌کننده نیز تمایل به خرید پیدا می‌کند. پس تولیدکننده نیاز به کارگر یافته، کارگر نیز به دلیل فشار بیکاری حاضر است با دستمزد کمتر کار کند. پس همه راضی، دوباره گردش اقتصاد در یک سطح پایین‌تری از قیمت‌ها رونق می‌گیرد و دوره رکود برطرف می‌گردد.
چطور؟
بر این اساس: بیکاری بخشی طبیعی از چرخه اقتصاد است و خودبه‌خود اصلاح می‌شود و نیازی به دخالت دولت در بازار آزاد ندارد.

بحران‌های اقتصادی نشان داد که این شیوه عمل نمی‌کند
رکود بزرگ 1950م در آمریکا
به همین دلیل اولین تحوّل اتفاق افتاد

[ادامه دارد]

* آدام اسمیت: ثروت ملل، دیوید ریکاردو: اصول اقتصاد سیاسی و مالیات، ژان باپتیسه‌ی: رساله‌ای درباره اقتصاد سیاسی

تحوّلات اقتصاد کلان 7
تحوّلات اقتصاد کلان 6
تحوّلات اقتصاد کلان 5
تحوّلات اقتصاد کلان 4
تحوّلات اقتصاد کلان 3
تحوّلات اقتصاد کلان 2


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 134 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
حق همیشه با مشتری نیست + سه شنبه 97 اردیبهشت 4 - 11:0 صبح

بله نیست
که گفته است هست؟

همه‌مان این را می‌دانیم
همه‌مان
ولی باز تکرار می‌کنیم
حتی در رسانه
دیدم مجری می‌گفت:
همیشه حق با بیننده است!
نیست
واقعاً نیست
گاهی هست
و گاهی نیست
اما چرا ما این جمله را تکرار می‌کنیم
چرا در مغازه‌های‌مان می‌نویسیم؟
این را چه کسی به ما یاد داده است؟

می‌خواهد ما را تغییر دهد
نظام سرمایه‌داری
کاپیتالیسم
سرمایه‌محوری
بهتر است بگویم «انباشت‌محوری»
نوع خاصی از مدیریت اقتصاد
که آدام اسمیت را مبدع آن معرفی می‌کنند
اقتصادی که بر انباشتگی سرمایه متکی‌ست
ما
همه ما
قرار است «انسان اکونومیک» باشیم
انسانی اقتصادمحور
نیستیم فعلاً
بشویم یعنی
تدریجاً

وقتی جای حق و باطل عوض شود
معیار عوض شود
تغییر کند
شاخص‌ها متفاوت
قبل‌تر حق و باطل را به راست و دروغ می‌شناختیم
به غبن در معامله
حق را به حق‌دار می‌دادیم
و باطل را نیز
امروز معیار را تغییر داده‌اند
و به ما حقنه کرده
حق همیشه با «پول» است
این جمله یعنی همین

وقتی می‌گوییم: حق همیشه با مشتری‌ست
یعنی حق با «پول» است
همیشه
همواره
حق با سرمایه
هر کسی که پول دستش است
او «حق» دارد
دیگر حق با «علی» (ع) نیست
معیار تغییر کرده
و با معیاری که او و فرزندانش برای حق و باطل معرفی کرده‌اند
معیاری که بر اساس تشریع الهی مقرّر شده
با ابلاغ نبی مکرّم (ص)

حق با «پول» است
هر کسی که پول می‌دهد حق دارد
و کسی که پول می‌گیرد
باید حق را به کسی که پول می‌دهد بدهد
این یعنی این
این جمله این معنا را دارد
این «شعار سرمایه‌داری»ست که بر دیوار فروشگاه‌های ما نقش بسته
این نشان غلبه تفکر دنیاپرستانه
این خود ِ دنیاپرستی‌ست
این‌که حق را بالکل به پول‌دهنده می‌دهیم

ارزش را عوض می‌کنند
تا آدم‌ها را عوض کنند
و آدم‌های عوض‌شده
عوضی شده
دیگر جایی در بهشت ندارند
بعد از پایان دنیا چه خواهند کرد؟!
قیامت که بشود
روزی که قطعاً خواهد آمد
آن‌جا معیارها درست است
آن‌جا دیگر حق را به مشتری نمی‌دهند
معیار «علی» (ع) است
قسیم نار و جنّت «پول» نیست
پول‌دار حق‌دار نیست.

قال رسول الله (ص): «معاشر الناس ، إن علیا قسیم النار ، لا یدخل النار ولی له ، ولا ینجو منها عدو له ، إنه قسیم الجنة ، لا یدخلها عدو له ، ولا یزحزح عنها ولی له» (امالی شیخ صدوق، ص83)
ای انسان‌ها! همانا علی تقسیم‌کننده جهنم است؛ دوست او داخل آتش نمی‌شود و دشمن او از آتش نجات نمی‌یابد. او تقسیم‌کننده بهشت است؛ دشمن او داخل بهشت نمی‌گردد و دوست او از بهشت دور نمی‌ماند.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 134 - فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
نابودی ِ سوپری + شنبه 97 اردیبهشت 1 - 6:0 صبح

چند چیز که نیاز داشتیم برداشتیم
از فروشگاه رفاه
چیزهایی که مطمئن بودم نیاز داریم
و ارزان‌تر از جاهای دیگر

سر صندوق
فاکتوری به دستم داد
دخترکی به خود رسیده
قیمت واقعی نوشته
تخفیف را هم
شبیه به همان‌چه افق کوروش هم می‌نویسد
سود شما از این خرید: 520ر212 ریال
یعنی من واقعاً بیست و یک هزار تومان سود کرده‌ام؟!

به سیداحمد نشان دادم
پرسیدم:
«به نظرت با این همه تخفیف چه بلایی سر سوپری آقای حبیبی می‌آید؟!»
آقای حبیبی پیرمرد مهربان محله ماست
فروشگاهی که با کمک فرزندانش اداره می‌کند
معمولاً تمام مایحتاج ما از آن‌جا تأمین می‌شود
مایی که معمولاً برای خرید به جانبازان و افق و رفاه نمی‌رویم
به فروشگاه‌های زنجیره‌ای یعنی
به کم بسنده می‌کنیم
و به نزدیک
نه زیاد
از راه دور
انبارداری نمی‌کنیم
روزخریم

«نابود می‌شود»

پاسخی که سیداحمد داد
و با ناراحتی:
«بابا! من دیگه باهات نمیام فروشگاه رفاه
نمی‌خوام آقای حبیبی و خونواده‌اش از نون‌خوردن بیافتن!»


یک مطلبی را چند وقت پیش دیدم
همه‌مان دیدیم یعنی
این‌که نوشته بود چطور فروشگاه‌های بزرگ
کوچک‌ها را تعطیل می‌کنند
و کارمندشان می‌سازند
و بعد هم حذف

با این مطلب کاری ندارم
زیرا آن هم اقتصادی تدوین شده است
با نگرشی سودمحور
ولی دوربین
آینده‌نگرانه
زنجیره‌ای‌ها سود نزدیک را دیده‌اند
و آن مطلب سود دور را
پایدار به قول خودش

من با خودم کار دارم؛
من که هستم؟!
آیا من یک «انسان اکونومیک» هستم؟!
انسان اقتصادی
انسان سودمحور
آیا انسانی که بهره مالی برایش ارجحیت دارد
بر تمام خواسته‌های دیگرش
تمنیّات دیگرش
روابط مالی مهم‌تر می‌شود
از سایر روابط انسانی؟!
آیا رابطه دوستی من با آقای حبیبی مهم‌تر است
یا رابطه اقتصادی و مالی؟!

من کدام هستم؟!
انسان اقتصادمحور؟
یا انسان عاطفه‌محور؟
من انسان دنیاپرستم؟
یا خداپرست؟
روابط من با اطرافیان
با مردم
با دوستانم
بر اساس ماشین حساب است؟
من روباتم یا انسان؟

ماشین حساب است که تمام روابطش
تمام افعال و اعمالش
تمام حرکات و سکناتش
بر اساس اعداد است
من اما...
من آیا بر اساس «سود» و بهره مادی روابط خود را می‌چینم
ترتیب می‌دهم؟
که حالا افق برایم مهم باشد یا رفاه
یا جانبازان؟

من اگر قرار است دو کیلو شکر بخورم
به قرار هر کیلو سه قران و دو زار
به چه قیمتی؟
به قیمت این‌که رابطه‌ام با هم‌محله‌ای‌هایم قطع شود
این‌که دیگر وسیله‌ای الهی نباشم
برای روزی اطرافیان خویش
نمی‌خورم
یک کیلو شکر می‌خورم
از قرار هر کیلو پنج قران و چهار زار
تازه یک قران هم پس‌انداز کرده‌ام
در مقابل
چه به دست آورده‌ام؟
روابط خوب و حسنه‌ام با انسان‌هایی که با آن‌ها زندگی می‌کنم
با آن‌ها در یک صف
پشت یک امام جماعت
در یک مسجد
در یک محله
در یک شهر
در یک کشور
در یک انقلاب اسلامی
در یک مکتب و مذهب

کدام برای ما مهم‌تر است؟
سود مادی؟
یا رفاقت و زندگی صادقانه با انسان‌ها؟
ما انقلاب کردیم
تا آزاد باشیم
آزاده
تا مقهور سرمایه نباشیم
پول برای ما تصمیم نگیرد
ما برای پول خودمان تصمیم بگیریم
آن‌جور که دوست داریم
نه آن‌جور که پول دوست دارد
پول عاشق سود است و بهره بیشتر
ما نباشیم!

پ.ن.
از یک چیز خیلی عصبانی می‌شوم
خیلی
خیلی خیلی خیلی
بگذار ماشین حساب‌ها بروند فروشگاه‌های زنجیره‌ای
جایی که چهارتا دختر بزک‌کرده را گذاشته‌اند سر صندوق
تا عقلانیت ما را به سخره بگیرند
و به انسانیت ما توهین نمایند
انگار ما به جای بالا
از پایین تصمیم می‌گیریم
و برای خرید
به جای کالا
به دختر ایستاده در کنار کالا می‌نگریم
هم وهن زنانگی
و هم مردانگی
زن؛ که یعنی تو فقط این‌جایی تا زیبایی‌ات را بفروشی
هیچ ارزش دیگری هم نداری
کالای اصلی تویی
مشتری پول را به بهانه تو می‌دهد
و بی‌هیچ عقلانیتی
فروشگاه ِ ما را برای خرید برمی‌گزیند
و مرد؛
که ای احمق!
از بس نادانی
از بس شهوت‌پرست
عقلی نداری
و مهاری
ببین چطور کشاندیمت به این‌جا
به جای هر جا
این تحقیر را برنمی‌تابم
بگذار شهوت‌پرستان بروند فروشگاه‌های زنجیره‌ای
به هوس چند خط لب و چند خط چشم
بگذار پول‌پرستان بروند فروشگاه‌های زنجیره‌ای
آنان‌که مطیع سودند
و سود آن‌ها را می‌کشد به هر جا
هر جا که سرمایه بخواهد
ما اما
محتاج این بیست هزار تومان تخفیف‌ها نیستیم
ده درصد و بیست درصد و حتی چهل درصد
کاش کمپین راه بیاندازیم تا از زنجیره‌ای‌ها نخریم
از دوستان بخریم
هم‌محله‌ای‌ها
اگر نیستیم
بخریم تا دوست شویم
با فروشگاه‌های خودمان
کسانی که در کنار ما زندگی می‌کنند
و در سرنوشت محله با ما شریک‌اند
آن‌ها حق به گردن ما دارند!

مطلب مرتبط قبلی: اصرار بر ارزانی


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 134 - فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
اصرار بر ارزانی + جمعه 97 فروردین 31 - 8:0 صبح

تازه راه افتاده
کلّی تبلیغ کرده
آگهی پخش کرده
فروشگاه رفاه
تا به حال در پردیسان نبوده

زیرزمین
رفتیم داخل
در مسیرمان بود
نه از قبل برنامه‌ریزی شده
اتفاقی پیش آمد
هدفم این بود که تک‌فرزندم را از تنهایی در آورم
اصلاً به این هدف از خانه خارج شدیم
ولی حالا
ناگهان خود را روبه‌روی فروشگاه رفاه دیدیم

ارزان؟
بله
ارزان!
نمی‌توان انکار کرد
فروشگاه افق کوروش هم در پردیسان هست
از مدت‌ها پیش
آن‌ها هم ارزان‌تر از مغازه‌ها
یکی جدیدتر هم دو روز پیش افتتاح شد
روبه‌روی کانال آب
نزدیک‌تر به ما
فروشگاه جانبازان هم ارزان است
سه چهار شعبه هم دارد
خیلی هم از مغازه‌ها
شیر 1600 تومان را می‌دهد 1100 تومان
این ارزانی نیست؟!
همه چیز
در همه این فروشگاه‌ها
فروشگاه‌های زنجیره‌ای

فروشگاه رفاه تضمین می‌داد
یک کارت کوچک درست کرده
نوشته اگر فروشگاه دیگری ارزان‌تر خریدی
فاکتور را با این شرایط خاص بیاور
ما جایزه می‌دهیم!

دروغ می‌گویند؟!
شاید نه
من بررسی دقیق نکردم
ولی
اصلاً فرض را می‌گذارم بر این‌که راست بگویند
راست ِ راست
این‌که واقعاً ارزان‌تر از جاهای دیگر بفروشند
ولی...

ادامه‌اش فردا؛
صحبتی که با سیداحمد داشتم
و مطلبی که او به من گفت.

مطلب مرتبط قبلی: دور دور


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 134 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
متن ِ باز + شنبه 97 فروردین 18 - 9:48 عصر

نبودم
شدم
پی‌اچ‌پی‌کار
چرا؟!
ضرورت
گرانی هاست
افزایش قیمت دلار

قبلاً قابل تحمّل بود
مابه‌التفاوت میزبانی وب
میان لینوکس و ویندوز
اما امروز
با افزایش قیمت ارز...

دامین‌ها پایان یافت
سالانه است دیگر
movashah.com
movashah.org
و
movashah.net

دیگر ثبت نکردم
وقتی ir هست
و همان کار را انجام می‌دهد
با قیمتی نازل‌تر
چرا خرید ِ خارجی

هاست هم همین‌طور
سرور لینوکس گرفته‌ام سی هزار تومان
سالانه
برای سه گیگابایت فضا
ویندوز اما سیصد هزار تومان
می‌شود؟!
داریم؟!
بله، خب!
وقتی سیستم عامل آن گران است
ویندوز سرور
هاست آن هم گران می‌شود
و در این شرایط...

من رفتم سراغ متن ِ باز
اگر چه در تمام عمر ِ برنامه‌نویسی‌ام
مایکروسافتی بودم
از دبیرستان که با QBasic آغاز کردم
تا همین اواخر
با دات‌نت

از اول نوشتم
تمام سایت شخصی خود را
در همین ایام عید نوروز
راهنماها را خواندم
دستورات را فرا گرفتم
زبان PHP
سایت خود را بالکل با PHP‌ بازنویسی نمودم
به نحوی که واکنشگرا هم باشد
رسپانسیو
و شد این:
http://movashah.ir

وقتی ابزارهای رایگان هست
پولی چرا؟!
متن‌باز خوب است
Open Source
گریزی از آن نیست
برای کشورهایی که نمی‌خواهند بدهکار امپریالیست‌ها باشند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: کار 38 - اقتصاد 134 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
بیابان ِ برفی + چهارشنبه 96 اسفند 23 - 2:0 عصر

قم است دیگر
کویر
منطقه منطقه کویری‌ست
برف اندک
و برای فرزندان من که در این شهر چشم به جهان گشوده‌اند
و بیشتر عمر خود را در آن
برف عجیب
کم دیده
شگفتی آور
انسان نسبت به هر چیز کمیابی همین حال را دارد



چند روزی که برف آمده بود
امسال
در تمام طول سال
فقط همین چند روز
و تعطیلی مدارس
فرصتی تکرارناشدنی
فقط سالی یک‌بار مجال دارند
تا برف را لمس کنند
تجربه نمایند
و با آن بازی
و چقدر برایشان لذّت‌بخش







کمیابی دلیل توجه است
هر جا که عرضه کم باشد
تقاضا زیاد می‌شود
فلان شرکت خودروسازی
از یک ماشین فقط سه عدد ساخته
اعلام هم کرده
که چه شود؟!
تا کمیابی را تضمین نماید
تا شهوت تقاضا را بالا برد
تا قیمت را بیافزاید
تا اشراف را به «تبذیر» وادارد
هزینه‌ای که برای «هیچ» پرداخت می‌شود
فقط برای هوس
این‌که دیده شود

نظام سرمایه‌داری
نظام دنیاپرستی
ارزش را به کمیابی می‌دهد
از هوس مردم سوءاستفاده می‌کند
تبلیغ که می‌کند
اصرار می‌کند «به تعداد محدود»
که چه شود؟!
تا حرص آدم‌ها را برانگیزد
و امثال «اینگلهارت»
همین کمیابی را نظریه‌پردازی می‌کنند
و به خورد علوم انسانی می‌دهند
تا بشود قانون
اصل
در محاسبه رفتارهای اجتماعی

اما ارزش به کمیابی نیست
این را عقل سالم درک می‌کند
وقتی تشنه باشد
رو به موت
طلا می‌دهد برای یک جرعه آب
هر سالمی می‌فهمد که آب ارزش واقعی دارد
و طلا ندارد
ارزش طلا به کمیابی‌ست
خیالی‌ست
و چیزهای مانند آن
انسان‌هایی که اسیر چنین خواسته‌هایی هستند
کودک‌اند
هنوز بزرگ نشده‌اند
در قد و اندازه برف‌بازی
همه کسانی که با ارزش‌های خیالی اشیاء کمیاب سرگرم‌اند
نوع شیکی از دنیاپرستی
شهوت‌پرستی
تحت عنوان سخیف و زننده «لاکچری»!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - اقتصاد 134 - فرهنگ 89 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
انقلاب در ساختارها 6 + پنج شنبه 96 اسفند 17 - 6:0 عصر

خبرنگار می‌تواند
نظام خبرنگاری می‌تواند
این تحوّل اگر رقم بخورد
اگر چنین انجمن یک‌دستی شکل بگیرد
گام بعد تغییر نظام آموزش عمومی‌ست
کتاب‌های درسی دبستان و دبیرستان
کودکان را که تغییر دهیم
دهه بعد را متحوّل کرده‌ایم
ارکان ارزش‌های غیرسرمایه‌داری را
یادشان بدهیم که حقوق همه انسان‌ها مساوی‌ست
یک‌ساعت کار یک ساعت است
چه برای مدیر
چه برای کارمند
نشان دهیم
که چطور انباشت سرمایه
سرمایه را حاکم بر انسان می‌کند
حاکم بر انسانیت
تحوّل آغاز می‌شود
وقتی کودکان این‌طور پرورش یابند
دشمن با دنیاپرستی
دوست با خداپرستی
لازم نیست هر روز مجبورشان به نماز جماعت کنیم
کافیست حقایق عالم را ارتکازشان سازیم

خبرنگار می‌تواند
او مطالبه اجتماعی پدید می‌آورد
مطالبه که جدّی شود
تغییر ساختار سهل می‌گردد
آموزش عمومی که تغییر کرد
نسل عوض می‌شود
ارزش‌های نسلی هم

مردم امروز انقلابی هستند
ولی ارزش‌ها
هنوز مادی باقی مانده
به تبع دوران طولانی سلطنت
هزاران سال ماندن در زیر یوغ
استثمار شاهان و خوانین
فرهنگ ساخته است
این فرهنگ هنوز نرفته
ضمیمه به بی‌بندوباری پیش از انقلاب
انقلاب آمده
ارزش‌هایش نیامده
شعار هست
فرهنگش نیست
این را خبرنگار می‌سازد

خبرنگار نخبه را مجبور می‌کند
حوزوی و دانشگاهی
این‌که حرکت کند
این‌که طراحی کند
تفکر کند
بسازد
ساختارهای جدید را
تولید فکر
خبرنگار می‌تواند
انجمن خبرنگاران مسلمان
یا اتحادیه خبرنگاران انقلابی

حرکت نمی‌کند
نخبه تا مجبور نشود
جامعه به فرسایش برده است
می‌برد
وقتی نخبگان را خرج لحیم می‌کند
آفتابه‌ای که اصلش هم ارزش چندانی ندارد
نخبه دیگر فرصتی برای طراحی ساختار انقلاب ندارد
در مؤسساتی پژوهشی که شبانه‌روز می‌روید
حجم نشریات فراوانی که تولید می‌شود
کثرتی که وحدت ندارد
جریانی که بی‌هدف می‌جوشد و در پراکندگی خود غرق می‌شود

خبرنگار ماشه تغییر است
ماشه انقلاب فرهنگی
انقلاب در فرهنگ
در ارزش‌ها
در ارزش‌هایی که ساختار می‌سازند
ساختارها بر ارزش‌ها استوارند
اشکال پیشنهاد رئیس جمهور سابق همین است
ایشان متوجه این تلازم نیست
ولی به گمانم رهبری هست
ایشان این را می‌فهمد
ایشان فرهنگ‌سازی می‌کند
همان که جلساتی را ترتیب داده بودند
کرسی‌هایی برای بیان نظریات
نشست‌هایی برای نظریه‌پردازی
نخبه‌هایی را دعوت نموده
در موضوعات مختلف مجبور به گفتگو
وقتی خبرنگار سر جای خود نباشد
رهبر خلأ را پر می‌کند
اما دامنه آن پایدار می‌ماند؟!
گسترده می‌شود؟!

نخبگان موج می‌سازند
اما میرا
در حاشیه کم‌رنگ می‌شود
به مرور زمان
خبرنگار ابزار تذکّر است
اگر متحد باشند
مجموعه‌ای پی‌گیر
تکرار کنند و تکرار
فرهنگ بسازند

راه میانه این است؛
این ماشه را باید چکاند
انقلابی که در فرهنگ «باید» روی دهد
ساختارهایی که «باید» تغییر کنند
«باید» طراحی گردند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 134 - فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   11   12   13   14      >

پنج شنبه 103 اردیبهشت 6

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
اقتصاد - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X