سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

آن که دورى سفر را یاد آرد ، خود را براى آن آماده دارد . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
فیس و افاده اولین + جمعه 91 مرداد 20 - 12:0 عصر

فیس و افاده‌ها
همیشه مال ِ فرزند اول است
بهترین پستونک‌ها
جغجغه‌های عجیب و غریب
انواع و اقسام پیشبند‌ها
وسایلی که هرگز تصوّرش نیز برای فرزندان بعدی ممکن نیست
چه برسد به استفاده‌اش!
فرزند اول
حتی برای بیرون آوردن تراوشات بینی خود
ابزار مخصوص دارد!
و خیلی چیزهای دیگر...
یک سیسمونی مفصّل...

اما فرزند دوم بسیار کمتر
به سومی که می‌رسد...
خودش بزرگ می‌شود
هیچ ادا و اطواری ندارد وسایل نگهداری‌اش!
نگهداری هم ساده‌تر می‌شود
اساساً «هوس فرزندداری» می‌خوابد انگار!

این را امروز توجه کردم
وقتی پسر کوچکم غذا را روی لباسش ریخت
و من به سادگی
با یک دستمال آن را تمیز کردم
دفعتاً یادم افتاد
چه فیس و افاده‌هایی برای فرزند اول داشتم
بدون پیش‌بند اصلاً غذا نباید می‌خورد...
وقتی کوچک بود و
غذا خوردن استقلالی را
پله‌پله تجربه می‌کرد!

به زندگی خود هم نگاه کنیم
جز این نیست
همه تشریفات زندگی ما چنین است
فقط ادا و اطوار است
اصلاً کارآمدی مهمی ندارند
فقط تصوّر می‌کنیم
- فقط تصوّر -
که در زندگی بدان‌ها نیاز داریم
خیلی‌ها را می‌شود دور ریخت
خیلی‌ها را می‌شود نخرید
خیلی‌ها را حتی می‌شود تولید نکرد
خیلی‌ها را می‌شود

برای همیشه از تاریخ زندگی بشر پاک کرد...

استفاده از تجمّلات زندگی
و اصطلاحاً «فضول ِ معاش»
فقط یک «هوس کودکانه» است
مثل همان هوسی که برای اولین فرزند داریم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
به من ربطی ندارد! + پنج شنبه 91 مرداد 19 - 7:32 عصر

ناخن‌هایم را با قیچی می‌گیرم
تماشا می‌کند
می‌پرسم: می‌خواهی ناخن‌های تو را هم با قیچی بگیرم؟
می‌گوید: نه! دستم را می‌بـُرد!
لبخند می‌زنم و می‌گویم: نگران نباش، بابا بلد است چطور بگیرد که نبُرد.
جواب دندان‌شکنی می‌دهد:
«اگر بـُرید به من هیچ ربطی نداره‌ها...»

کودک است
و نمی‌فهمد اگر ببـُرد
خودش باید درد بکشد
اگر به او ربط ندارد
به که دارد؟!

گناه که می‌کنیم
خودمان را داریم نابود می‌کنیم
ولی چه کودکانه...
می‌گوییم: به ما چه ربطی دارد...؟ چرا حرام است؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
راه حل ساده کودکانه + چهارشنبه 91 مرداد 18 - 12:18 عصر

ماشین‌هایش را چیده‌ام کنار هم
با ماشین بزرگ‌تر
از دور می‌زنم

و او می‌خواهد بزند
ماشین را هل می‌دهد و رها می‌کند
از فاصله دو متری
به ماشین‌های کنار هم چیده شده اما اصابت نکرد

راه حلی پیدا می‌کند
ماشین بزرگ را بر می‌دارد
به فاصله بیست سانتی‌متری می‌برد
ماشین را هل می‌دهد
ماشین بزرگ به ماشین‌های کنار هم چیده شده برخورد کرد
شادی می‌کند
خود را برنده مسابقه می‌داند
و اصلاً احساس نمی‌کند تقلّب کرده است!

جرا؟!
زیرا او یک کودک است
و رفتارهایش
از الگوریتم‌های بسیار ساده‌ای تبعیت می‌کند
و درک اندکی دارد!

رفتار بعضی آدم‌ها هم این‌گونه است...
وقتی خیانت و تقلّب می‌کنند
و خیال می‌کنند
- فقط خیال می‌کنند -
برنده شده‌اند!
چه بچه‌گانه...!؟


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
برنامه نویسی تربیت کودک + یکشنبه 91 مرداد 8 - 10:3 صبح

به نظرم تفاوتی با برنامه‌نویسی ندارد
بلکه بسی دشوارتر
اگر برنامه‌نویسی رقومی است و دیجیتال
و تمام کدها
اسمبلی اگر دیده باشی
می‌دانی در زبان ماشین همه چیز دو وضعیت بیشتر ندارد
اما کودک آنالوگ است
برنامه‌نویسی آن نیز الگوریتم‌های پیچیده‌تری دارد

تربیت مانند برنامه‌نویسی است
وقتی فرزند قهر می‌کند
وقتی جیغ می‌کشد
وقتی نسبت به یک رفتار عکس‌العمل منفی نشان می‌دهد
یا نسبت به رفتار دیگر مثبت
بر اساس الگوریتم‌های بسیار ساده‌ای کار می‌کند
کافیست دقت نمایی
وقتی این الگوریتم‌ها را یافتی
انگار زبان برنامه‌نویسی کودک را یاد گرفته‌ای
خیلی با هم فرق نمی‌کنند بچه‌ها
الگوریتم‌های یادگیری‌شان بسیار مشابه است
خیلی‌هایش هم بر اساس همان قصه «بازتاب شرطی» عمل می‌کند
هنوز آن‌قدر عقل
و اختیار
ندارند که پیچیده عمل کنند

حالا وقتی الگوریتم‌های رفتاری آنان را یادگرفتی
تازه «زبان برنامه‌نویسی کودک» دستت آمده
باید شروع کنی به کدنویسی
کد نوشتن برای تغییر رفتار

بعضی خصلت‌های بد هست که همه کودکان دارند
خودخواهی
حس مالکیت شدید همراه با بخل
احساس شخصیت کاذب برای خود و عدم پذیرش حرف دیگران
و از این قبیل چیزها

بعضی خصلت‌های بد هم مخصوص هر کودک است
یعنی
از اول که به دنیا می‌آیند بدی‌هایی را در ذات خود دارند
مثلاً یک کودک کثیف است
یعنی اصلاً از چرب و چیلی بودن و لجن‌بازی بدش نمی‌آید
احساس ناراحتی نمی‌کند انگار
لذت هم حتی می‌برد
اما یک کودک دستش به خاک بخورد
جیغش در می‌آید که باید دستم را بشورم

اول فکر می‌کردم این‌ها مربوط به تربیت‌های اولیه است
ولی الأن تصور می‌کنم
چیزی نیست که به تربیت مربوط باشد
از یک جای دیگر می‌آید
نمی‌دانم ژنتیک است یا چیز دیگر
شاید مربوط به روحی باشد که در این کودک خاص دمیده‌اند
که: سعید در بطن امّش سعید است...
در هر صورت
خصلت‌های بدی داریم که با کودک به این دنیا می‌آیند

حالا
نقش تربیت پدرانه و مادرانه من چیست؟!
من در حال برنامه‌نویسی کودکان خود هستم
خصلت‌های بد عمومی را تغییر می‌دهم
یک‌سان بین همه‌شان
جیغ‌شان را قطع کرده‌ام
گریه‌شان را کنترل کرده‌ام
دعوای سر مالکیت را تا حدّ زیادی رفع کرده‌ام
عدم پذیرش حرف بزرگ‌ترها را
حرص و ولع موقع خوردن را کنار گذاشته‌اند

و در مرحله‌ای موازی
تلاش برای تغییر خصلت‌های خاص
آن ویژگی‌های بدی که هر کدام برای خود دارد
مثلاً یکی‌شان زیاد قهر می‌کند
یکی‌شان زیادتر از بقیه ناله می‌زند
(نوعی صدای ناهنجار که نه جیغ است و نه گریه
وقتی که چیزی می‌خواهد، صدای خود را به طرز ناراحت‌کننده‌ای نازک می‌کند
معمولاً هم همراه با کوبیدن پا به زمین است!)
یکی هم اصرار دارد جلوی حرف دیگران بایستد و قبول نکند
این‌ها برنامه‌نویسی‌های خاص نیاز دارند

برنامه‌نویسی یعنی چی برای کودک؟
یعنی من بر اساس الگوریتم‌هایی که یاد گرفته‌ام
رفتاری را به خورد کودک می‌دهم
به مثابه یک ماشین
که خروجی مورد نظرم را به دست آورم
همین کار را در مهندسی اجتماعی
(البته به دانشمندان علوم اجتماعی ِ مخالف مکتب پوزیتویسم بر نخورد!)
بر روی جوامع مدعی هستند که انجام می‌دهند

روی کودک بسیار ساده‌تر است
چون الگوریتم‌های رفتاری او بسیار ساده است
دقیقاً می‌دانم:
«اگر الف آن‌گاه ب»
به همین سادگی!
قطعیت بسیار بالایی دارد وقتی از الگوریتم‌های کودک استفاده می‌کنی!
انگار واقعاً یک ماشین است.

نگویند این تحقیر انسانیت است
که کودک تا پیش از بلوغ
هنوز داخل مفهوم تکلیف نیست
که اختیار او در حدّی باشد
که رفتار او دائرمدار خیر و شر تلقّی گردد
تا کنترل رفتارش نوعی کار خبیثانه محسوب شود! :)
البته داروینی هم فکر نکنید
(که کودک را در حدّ حیوان بپنداریم!)

از تربیت نرم‌افزاری کودکانم بسیار لذت می‌برم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
شرمنده کارهای پسرم هستم! + پنج شنبه 91 تیر 29 - 6:2 صبح

نمی‌دانم چه بگویم
وقتی این کارها را از پسرم می‌بینم
آدم را شرمنده می‌کند این‌گونه اعمال
به حدّی که
اصلاً نمی‌داند چه باید بگوید
و چگونه برخورد کند

چند بار پیش آمده
ناگهان دستم را می‌گیرد
پشت سر هم
چندبار می‌بوسد
بر صورتش می‌گذارد
و به چشم‌هایم زل می‌زند و می‌گوید:
دوستت دارم بابا
خیلی دوستت دارم بابا

این جمله را چندبار تکرار می‌کند
و باز هم دستم را می‌بوسد

نمی‌دانم باید چه کنم
تنها کاری که می‌توانم
صورتشم را می‌بوسم
به چهره خندانش لبخند می‌زنم
دست نوازش بر سرش می‌کشم
و افتخار می‌کنم پسر ارشدم این‌قدر پدرش را دوست دارد

و گمان می‌کنم نزد خود
که خداوند دعایم را مستجاب کرده است
وقتی که نام «سیداحمد» را برایش برگزیدم
که خواستم چون فرزند امام (ره) باشد
و چنین است
مهربان و خدوم!

و همچنان این کارهای او
مرا شرمنده می‌کند!
از خدا توفیق طلب می‌کنم
که با رفتار خود
این اخلاق پاک را خراب نکنم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ناز ِ فرزندان من! + یکشنبه 91 تیر 25 - 4:57 صبح

پسر بزرگم از خواب که بیدار می‌شود
تندی به سمتم می‌آید
بعد از این‌که می‌گوید: دوستت دارم بابا!
با این مقدمه شروع می‌کند به حرف زدن:
بابا حرفامو بزنم بهت؟!
و بعد یک‌ریز حرف می‌زند
چقدر حرف دارد این پسر با بابایش :)

دخترم خودش را جلو می‌کشد
او بیشتر از این‌که بخواهد حرف بزند
دوست دارد در بغل بابا بیافتد
ولو شود و خودش را لوس کند! :)

اما پسر کوچکم فقط یک تکرارکننده است
هر حرفی که بزرگ‌ترها بزنند
برادر و خواهر بزرگ‌ترش
هر کاری که بکنند
او نیز تکرار می‌کند
می‌خواهد مثل آنان باشد :)

هر کودکی شکل خودش است
شخصیت خاصّ خودش را دارد
هیچ‌کدام تکرار دیگری نیستند
نه در اخلاق
و نه در رفتار
حتی در استعداد و توانمندی‌ها هم متفاوتند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
شاید آخرین فرزند! + چهارشنبه 89 آبان 19 - 8:54 عصر

انتخاب نام برای فرزند سوم کار دشواری بود
محاسبات زیادی باید انجام می‌شد
خیلی مهم بود تکراری نباشد
در اقوام درجه اول و دوم
مقیاسی را در نظر داشتم
که نباید در آن حوزه کسی با آن نام باشد
نام برای آن است که شناخته شوی
و تکرار در قلمروی که ارتباط مرسوم تعریف می‌نماید
سؤال دوم را مقدمه‌چینی می‌کند
در طراحی سایت می‌گویند
کاری کنید کاربر با یک یا دو کلیک به مقصد برسد
اگر نامش را بردم
نباید کسی بپرسد: «کدامشان؟»
این شد که فهرست بلندبالایی در ذهنم رسم کردم
وقت زیادی نداشتم
پنج ماه به آمدنش بیشتر نمانده بود که خبرش را به ما رساند
بچه زرنگی بود و نمی‌خواست پدر و مادرش زود باخبر شوند و به زحمت افتند!
باید نام‌های زیادی را کنترل می‌کردم
اساتید و اساطین و شیوخ و فقهای عظام شیعه را ملاک قرار دادم
از مرحوم کلینی ره آغاز کردم و شیخ مفید و طوسی و سیدرضی و...
سیدمرتضی فقیه عظیم‌الشأن خودمان
شاگرد عزیز شیخ مفید
برادر بزرگ و بزرگوار سیدرضی مؤلف نهج‌البلاغه
که نسب ایشان هم مثل خودمان به امام موسی کاظم (علیه‌السلام) می‌رسد
انتخاب نهایی‌ام شد
برای فرزندی که تصاویرش را مشاهده می‌کنید
برای فرزندی که امیدوارم آخرین نباشد :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
چرا مریم؟ + پنج شنبه 89 آبان 6 - 5:28 صبح

دیروز اتفاقی صحبت شد
مادرم پرسید: «چرا مریم؟ چرا فاطمه نه؟!»
این شبهه زیاد طرح شده بود
گفتم شاید در ذهن خیلی‏ها هم باشد
حتی یک افطاری در مسجدی
چند سال پیش
دخترم روی پایم بود
کسی پرسید: «اسم دخترتون فاطمه است؟»
از پاسخ منفی تعجب کرد: «جالبه! همه طلبه‏ها اسم دخترشون فاطمه است، خصوصاً سادات!»

وقتی ازدواج با دخترش را پیشنهاد کرد
استخاره کردم
تمام جریان در همین استخاره است
آیه‏ای از سوره مریم
فرزند صالح از استخاره فهمیده می‏شد
همان‏جا نیت کردم که نامش را «مریم» بگذارم
از بابت عهدی که کردم با خدا
برای توجه ویژه به تربیت این فرزندی که وعده شده
اتفاقاً مادرزن نیز
اصرار داشت که خوابی دیده است و در آن
وعده به فرزند صالحی!

مادرم با تعجب پرسید: «حالا اگر سوره هود می‏آمد، نامش را هود می‏گذاشتی؟»
به سخره این را پرسیده بود
که کارم را نادرست نشانم دهد
پر بیراه هم  نمی‏گفت
خدا را شکر کردم که سوره «جن» نیامد! :)

اما «سید احمد» که تصاویر فوق او را نشان می‏دهد
دیگر چنان حکایتی نداشت
سرّ نام او در انتخاب امام (ره) قرار داشت
آسیدمصطفی فرصتی برای یاری امام در انقلاب نداشت
اگر چه در بُعد علمی شخصیتی والا بود
که حتی تفسیری فلسفی نوشتن آغازیده
که مقداری از آن موجود است
و باقی را مجال تکمیل نیافت
اما آسیداحمد چیز دیگری بود
فداکاری او برای انقلاب
و در راه امام (ره) و تلاش شگفتش
مرا به شگفتی آورده بود
به پاسداشت زحمات این مرد بزرگ
نام پسر اولم را «سید احمد» گذاشتم
انتخاب نام مناسب
حقی است که فرزند بر گردن پدر دارد
آن‏طور که در روایات وارد است
اگر می‏خواستم انتخاب نام را به مشارکت دیگران بگذارم
مثلاً مادرشان
نام دخترم «عارفه» یا «نرگس» می‏شد و نام پسرم «عرفان» یا «موسی»!

أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ص فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا حَقُّ ابْنِی هَذَا قَالَ تُحْسِنُ اسْمَهُ وَ أَدَبَهُ وَ ضَعْهُ مَوْضِعاً حَسَناً (الکافی، ج6، ص48)
رسول خدا (ص) در پاسخ مردی که از حق فرزندش پرسیده است می‏فرماید: نام و ادب او را نیکو کن و در جایگاهی نیک قرارش ده.
(از این دست روایات زیاد است، ولی این یکی سند قوی دارد و تمام راویان آن ثقه هستند و مورد تأیید کتب رجالی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
حبیبتی مریم! + جمعه 89 مهر 30 - 1:52 عصر

فإنّکِ قرّة عَینی
و نورُ قلبی
و ثمرةُ فؤادی
و لحمُکِ لحمی
و دمُکِ دمی
بحبّکِ أصبحتُ الیوم
و بمحبّتکِ أمسِی کلَّ یوم
و لکِ أتحمّل المصائب
و بحضورکِ أقدِر بالصبر علی ما تؤذنی أمّکِ
أرجی مِن الله توفیقاتکِ
و کمالکِ و استکمالکِ
فی الدنیا و الأخرة
فدعاءُ الوالد للولدان قریبٌ بلإجابة
لِحَقّه العظیم علیهم...!
برحمته أرحم الراحمین!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
هایپراستار + سه شنبه 89 مهر 6 - 9:15 عصر

بچه‏ها رفته‏اند از فروشگاه خرید کنند، البته با یک وسیله نقلیه!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

   1   2      >

جمعه 103 آذر 2

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
فرزندانم 1 - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X