سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

در کتاب نخستین نوشته شده است : ای پسرآدم! رایگان یاد ده؛ همان گونه که رایگان یاد گرفتی . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
چای عطری نخر همیشه + پنج شنبه 97 مرداد 11 - 5:0 صبح

لذت برده
اگر چه حاضری‌ست
کیسه‌ای یعنی
اما خوش طعم
خوش عطر هم

صبحانه است
نان و پنیر و چای شیرین
برنامه یکشنبه صبح
سیدمرتضی خوشش آمده
از عطری که این چایی در مشامش پراکنده
به سخن آمد:
«خیلی خوشمزه‌ست!»



انتظار می‌رفت مطالبه کند
این‌که
همیشه از همین چای به ما بده
اما...

«چای عطری نخر همیشه»
قبل از این‌که بپرسم چرا
پاسخ را خودش داد:
«تا به همه چایی‌ها عادت کنیم!»

تربیت را می‌بینید
این است
قدرت اراده
در متربّی
که بپذیرد تربیت را
رفتار و سخن الگوها را

من یادش دادم
وقتی پنیر می‌گرفتم
از یکی که خیلی خوشش می‌آمد
می‌گفتم از پنیرهای مختلف برایتان می‌خرم
تا به یکی عادت نکنید
فرداروزی مهمانی می‌روید
میزبان ناگزیر نشود یک پنیر مخصوص برای شما بخرد!

گفته بودم
چندین بار
که انسان نباید سخت‌گیر باشد
در خوراک
سهل المؤونه بهتر
این‌که به هر آن‌چه مردمش عادت دارند
قانع باشد
کسی را مجبور نکند برای او به زحمت بیافتد
گفتم نباید عادت کنید
به یک خوراک خاص
و به این مشهور شوید:
«فلانی فقط پنیر فلان می‌خوره! فسنجون نمی‌خوره! عدس پلو...»
این بد است
یادشان دادم
و ثمره
امروز پسرم بلند از من مطالبه می‌کند
مبادا او را به یک نوع از چای عادت دهم
اگر چه خیلی از آن محظوظ گشته است
به حظّی وافر! :)

قال امیرالمؤمنین (ع): «کُلُّ شَىْء خاضِعٌ لَهُ، وَ کُلُّ شَىْء قائِمٌ بِه. غِنى کُلِّ فَقیر، وَعِزُّ کُلِّ ذَلیل، وَ قُوَّةُ کُلِّ ضَعیف، وَ مَفْزَعُ کُلِّ مَلْهُوف. مَنْ تَکَلَّمَ سَمِعَ نُطْقَهُ، وَ مَنْ سَکَتَ عَلِمَ سِرَّهُ، وَ مَنْ عاشَ فَعَلَیْهِ رِزْقُهُ، وَ مَنْ ماتَ فَاِلَیْهِ مُنْقَلَبُهُ» (نهج‌البلاغه، خ108)
حضرت امیر (ع) فرمود: «همه چیز فروتن براى او، و هر چیزى قائم به اوست. ثروت هر نیازمند، و عزت هر ذلیل، و قدرت هر ناتوان، و پناهگاه هر ستم رسیده است. سخن هر سخنگو را مى شنود، باطن هر خاموش را مى داند، روزى هر زنده اى به عهده اوست، و بازگشت هر که بمیرد بـه جانب او» (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نتیجه تربیت ناصحیح + سه شنبه 97 مرداد 9 - 5:0 صبح

تیزر ساخته‌اند
غلط
همه دیده‌ایم
همه می‌شناسند
ماجرای 21 بار سؤال پسر از پدر!



این بار که از تلویزیون پخش کرد
طاقت نیاوردم
با پرسشی فضای بحث را گشودم:
«بچه‌ها به نظر شما این درسته؟»

بچه‌ها نظری ندادند
ولی حواسشان جمع شد
آماده شرح

این باباهه خودش مقصّره
بچه را لوس بار آورده
می‌دانید چرا؟!

و ادامه دادم:

ببینید
بچه سه ساله
خودش می‌گه که پسرش سه سالش بوده
بیست و یک بار پرسیده
یک سؤال را
«این چیه؟»
و پدر
هر بار پاسخ داده:
«گنجشک»

سیداحمد با دقت گوش می‌کند

من وقتی شما کوچک بودید
هرگز این کار را نمی‌کردم
پاسخ یک سؤال را دوبار بدهم
این که کودک یک سؤال را چند بار می‌پرسد
لج‌بازی‌ست
اعمال قدرت و نفسانیت
بار اول جواب می‌دادم
بار دوم اگر همان سؤال را دوباره می‌پرسیدید:
«عزیزم، من که جواب این سؤالتو دادم، دوباره داری می‌پرسی که منو ناراحت کنی؟!»
باید یاد می‌گرفتید
که با یک پاسخ فرا بگیرید

حالا این پیرمرد
بدون این‌که برای فرزند توضیح دهد
21 مرتبه پاسخ تکراری داده
پاسخ که نداده
نفس کودک را آب داده
این بنده خدا
هوای نفس او را پرورانده
حالا چه توقعی دارد؟!

در 80 سالگی سه بار یک سؤال را از پسر 30 ساله خود می‌پرسد
پسر باید چه پاسخ دهد؟!
21 بار پاسخ تکراری بدهد؟!
می‌شود؟!
عقل پس کجاست؟!

قال امیرالمؤمنین (ع): «...فَاِذا کانَ ذلِکَ کانَ الْوَلَدُ غَیْظاً، وَالْمَطَرُ قَیْظاً، وَتَفیضُ اللِّئامُ فَیْضاً، وَ تَغیضُ الْکِرامُ غَیْضاً. وَکانَ اَهْلُ ذلِکَ الزَّمانِ ذِئاباً، وَسَلاطینُهُ سِباعاً، وَ اَوْساطُهُ اُکّالاً، وَ فُقَراؤُهُ اَمْواتاً، وَ غارَ الصِّدْقُ، وَ فاضَ الْکَذِبُ...» (نهج‌البلاغه، خ107)
حضرت امیر (ع) فرمودند: «...در این وقت فرزند باعث خشم پدر، و باران عامل حرارت گردد {گرم شدن زمین!}، و مردم پست فراوان، و خوبان کمیاب شوند. مردم (توانمند) آن روزگار همچون گرگ {ثروتمندان}، و حاکمانشان درنده {دولتمردان}، و میانه حالشان طعمه {مردم متوسط}، و نیازمندانشان مرده خواهند بود {فقرا}، راستى ناپدید شود، و دروغ فراوان گردد...» (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آموزش 28 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
شیرینی بی نام + یکشنبه 97 مرداد 7 - 5:0 صبح

«اسم این شیرینی چیه؟»
پاسخی نداشتم
به این سؤال دخترم

دستورش از سال‌ها پیش
با ضابطه 2- 1- 2 حفظ کرده
دو پیمانه آرد
دو پیمانه شکر
یک پیمانه روغن جامد
همین را
باقی فراموش شده
اسمش که اصلاً نمانده



داشتم خاطره می‌گفتم که مریم کلید کرد
گیر داد که باید درست کنی
شیرینی‌ای را که در جوانی پخته بودم
وقتی خاطرات دبیرستان خود را برای بچه‌ها تعریف می‌کردم

در برنامه خانواده
هر روز ظهر
آموزشی برای شیرینی
آن روزها ضبط صوت را می‌گذاشتم کنار بلندگوی تلویزیون
همان کاست‌دارها
و صدا را ضبط
بعدتر
پخش می‌کردم
با دستور داده شده می‌پختم

این شیرینی راحت بود
روشش در خاطرم مانده
به اصرار مریم پختم
بچه‌ها دوست داشتند!

کودکان عاشق خاطره هستند
همه‌شان
گذشته برایشان تلألؤ عجیبی دارد
می‌درخشد
آن‌چه ندیده‌اند
وقتی در قالب قصه گفته می‌شود

من زیاد می‌گویم
با این کار
آن‌ها را در تجربیات خود شریک می‌کنم
و آن‌ها
می‌توانند در چند دقیقه
سال‌ها زندگی مرا همراه داشته باشند
سرعت بالا می‌رود
پیش می‌افتند
از من جلو می‌زنند
و در میان خاطرات من
آن‌ها چون ماهیگیری
آموزه‌های زندگی خویش را صید می‌کنند
ما با هم زیاد «حرف» می‌زنیم!

قال امیرالمؤمنین: «فَذَرُوا ما قَلَّ لِما کَثُرَ، وَ ما ضاقَ لِمَا اتَّسَعَ. قَدْ تُکُفِّلَ لَکُمْ بِالرِّزْقِ، وَ اُمِرْتُمْ بِالْعَمَلِ، فَلایَکُونَنَّ الْمَضْمُونُ لَکُمْ طَلَبُهُ اَوْلى بِکُمْ مِنَ الْمَفْرُوضِ عَلَیْکُمْ عَمَلُهُ.» (نهج‌البلاغه: خ113)
امام علی (ع) فرمودند: کم را براى بسیار رها کنید و دشوار را براى آسان وانهید {کم و دشوار کنایه از آن‌چه در دنیاست و بسیار و آسان حکایت از آخرت است}. روزى شما را متکفّل شده‌اند و به عمل امر شده‌اید {به تکلیف‌تان عمل کنید و نگران هزینه‌های دنیا نباشید}، پس مبادا کوشش شما براى طلب روزى، که تضمین شده، بیش از به جا آوردن عملى، که بر شما واجب گشته، باشد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - آشپزی 93 - آموزش 28 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کروکوندیل + جمعه 97 مرداد 5 - 5:0 صبح

این یک کروکوندیل است
او دست سیدمرتضی را در حال خوردن است
سیدمرتضی خوشحال است
سیداحمد کروکوندیل را در آغوش گرفته است
آن‌ها برادران دوست دار کروکوندیل هستند!



اما یک سؤال:
چرا انسان‌ها این حیوانات را به کشتن داده‌اند؟!
مسئول موزه گفت یازده تا بودند
کروکدیل‌ها
ولی ما
فقط سه تا را دیدیم
چند تا مُرده‌اند؟!
پیدا کنید مقصّر اصلی را
گفت: سرما
اما آیا سرما قاتل واقعی این حیوانات بوده است؟
یا کسانی که آن‌ها را کیلومترها از خانه طبیعی خود دور ساخته‌اند؟!



بله
بچه‌ها خوشحال می‌شوند
تجربه ندارند
بی‌اطلاع
همان‌ها را هم وقتی برایشان توضیح می‌دهی...



حیوانات زیبا هستند
خلقت خدا زیباست
من تا به حال فلامینگوها را این‌قدر از نزدیک ندیده بودم
خصوصاً غذاخوردنشان را
ولی خود آن‌ها چه حسّی دارند؟!
آیا از این‌که اسیر شده‌اند راضی‌اند؟!

یک نوع افسردگی خاصّی در چشمان این حیوانات دیدم
شاید توهّم است
شاید نه
ولی به گمانم منصفانه نیست!

امیرالمؤمنین (ع): فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ الدُّنْیَا لِمَا بَعْدَهَا وَ ابْتَلَى فِیهَا أَهْلَهَا لِیَعْلَمَ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ لَسْنَا لِلدُّنْیَا خُلِقْنَا وَ لَا بِالسَّعْیِ فِیهَا أُمِرْنَا وَ إِنَّمَا وُضِعْنَا فِیهَا لِنُبْتَلَی بِهَا (نهج‌البلاغه:ن55)
حضرت امیر (ع) نوشت: خداوند سبحان دنیا را براى آخرت قرار داده، و مردم دنیا را در آن به آزمایش نهاده تا معلوم دارد کدام یک نیکوکارتر است. ما را براى دنیا نیافریده اند، و نه ما را به کوشش در آن [امر] فرموده اند. ما را به دنیا آوردند تا در آن آزموده شویم.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سفر 33 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
حلوا رشته ای + چهارشنبه 97 مرداد 3 - 3:53 عصر

از کودکی دوست داشتم
اسمش را نمی‌دانستم
یکی دو بار
خریده بودند و خورده
تُرد و شکننده
چقدر خوشمزه

رفته بودیم بازار که رشته‌هایش را دیدم
شعیریّه
خریدم
گفتم برای بچه‌ها درست کنم
بلد که نیستم
ولی مگر اینترنت تمام شده؟!



مریم پیش‌دستی کرد
اصرار که خودش
قبول کردم
قرار شد تماشاچی باشم
طبق دستوری که از آشپزخانه سایت تبیان گرفتیم

خوشمزه بود
اما
نه آن طعمی که به خاطر داشتم
آن روزها که این قوطی‌های خارجی نبود
«شیر غلیظ شده»
حتماً با دستور دیگری می‌پختند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: آشپزی 93 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
حفظ ِ فضیلت + جمعه 97 تیر 22 - 5:0 صبح

«یکی از هم‌مدرسه‌ای‌هامو دیدم»
در بازگشت از پارک
غروب شده بود
مریم تعریف می‌کرد:
«من با حجاب، ولی اون بی‌حجاب بود کلاً، آستیناشم زده بود بالا و...»

وقتی تعریفش کامل شد
پرسیدم:
«حالا می‌دونی باید چکار کنی؟»
این‌طور پاسخ داد:
«باید صداش کنم و ببرمش یک گوشه، باهاش صحبت کنم!»



پاسخش را عوض کردم
متعجب شد
نیاز بود بفهمد
باید متوجه خطر می‌شد:
«از اون مهم‌تر دخترم!»
و ادامه دادم:
باید بترسی
باید نگران شوی
این‌که آیا پنج سال دیگه هم باحجاب خواهی بود
یا مثل او می‌شوی
خیلی‌ها بودند که عوض شدند
آدم‌ها تغییر می‌کنند!

جوابی نداد
شاید چون به در خانه رسیده بودیم

آدم‌ها تغییر می‌کنند
همه‌مان باید بترسیم از عاقبت‌مان
معلوم نیستیم
پناه بر خدا!

«رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ» (آل عمران:193)
پروردگارا! بی تردید ما [صدای] ندا دهنده ای را شنیدیم [که مردم را] به ایمان فرا می خواند که به پروردگارتان ایمان آورید. پس ما ایمان آوردیم. پروردگارا! گناهان ما را بیامرز، و بدی هایمان را از ما محو کن، و ما را در زمره نیکوکاران بمیران. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
علاقه به هنر + یکشنبه 97 تیر 17 - 5:0 صبح

فرزندان فرق می‌کنند
مثل هم نیستند
این را هر پدر و مادری حس می‌کند
اگر با آن‌ها دم‌خور باشد
اگر به رفتارشان توجه
کارهایشان را خوب نگاه کند

عاشق هنر است این یکی
چه کارش می‌شود کرد
من اگر چه خودم مفید نمی‌دانم
چنین آتیه‌ای را
ولی باید راه بروی
با کسی که می‌خواهی راهش را عوض کنی



رنگ دستش دادم
گفتم: برو حیاط
هر جا را خواستی رنگ کن
کوچک‌تر که بود



فوم‌بر را داده‌ام دستش
گفتم: اختیارش با تو
هر چه می‌خواهی بساز

اعتماد باید
باید بداند که مخالفش نیستم
مخالف علاقه‌اش
باید چند قدم ِ مهم با او بردارم
در کنارش
تا وقتش که شد
هدایتش کنم
نشانش دهم که هنر، «دنیایی»ست
و او «اخروی»
هنر، انسان را جذب دنیا می‌کند
مگر این‌که هدف داشته باشد
هدفی متعالی
هنر به خودی خود دنیاپرستی‌ست
مال ِ انسان‌هایی که آخرت را فراموش کرده
به زیبایی‌های موقتی چشم دوخته
دلبسته

مؤمن نمی‌تواند هنرمند باشد
البته هنر به معنای امروزی آن
همین هفت شاخه معروف

مثالی برایش خواهم زد:
چند کماندو را مأمور عملیات می‌کنند
هواپیما
چتر نجات
فرود در منطقه
باید مسیری را طی‌ّ کرده
کاری را به انجام رسانده
به نقطه مشخصی برسند
برای خروج
هلیکوپتری سر وقت دنبال‌شان خواهد آمد

در این میانه
از گلزاری می‌گذرند
لاله‌زاری
دشتی زیبا
مسیر مأموریت است
باید بروند
نباید بمانند
اما
بعضی فریفته زیبایی شده
گردنبندها و دستبندها از گل می‌سازند
این‌ها جا می‌مانند
به عملیات نمی‌رسند
به کاری که برای آن آمده بودند

انسان کماندو است
تکاور یعنی
مأمور
مأموریت دارد
آمده است تا برود
نیامده است که بماند
که جمع کند
که بسازد
که هنرمند شود
هنر انسان مؤمن «انجام بهتر مأموریت» است

هنر کودکانم را جهت می‌دهم سمت هدف
باید بدهم
هنر برای هنر
هنر برای تشویق
هنر برای هنرمند بودن
قطعاً خسران مبین است
ماندگاری ندارد
وقتی که دنیا فانی می‌شود
محصولات هنری هم

هنر باید تبدیل به محصول اخروی شود
تا بماند
باید در مسیر مأموریت قرار بگیرد!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آموزش 28 - هنر 24 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
پیراشکی + جمعه 97 تیر 15 - 5:0 صبح

او می‌گوید: دونات
من می‌گویم: پیراشکی
چند بار است که درست کرده
خیلی خوب هم
دیگر حرفه‌ای شده
کاربلد
حرف ندارد
عالی
چه طعم و مزّه‌ای
چه پفی هم کرده است



گفتم: کار دست ما می‌دهی
چاق می‌شویم
اضافه وزن
چقدر شیرینی بخوریم؟! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
مراعات ِ پیک + پنج شنبه 97 تیر 14 - 5:0 صبح

چند بار اعلام کرده‌اند
مصرف برق نگران‌کننده شده
ما هم مشارکت می‌کنیم

ساعات پیک را نوشته‌ام
دوازده ظهر تا پنج عصر
هشت شب تا یازده
در این ساعات تمام چراغ‌ها را خاموش می‌کنیم
تلویزیون را هم از ساعت دو عصر به بعد
کولر را هم خاموش می‌کنیم و بعد دوباره روشن
یعنی نصف زمان کار کند
کمی تاریکی را تحمّل می‌کنیم
و کمی گرما
تا وظیفه اجتماعی خود را عمل کرده باشیم
تا بقیه انسان‌ها به رنج نیافتند

بچه‌ها پذیرفته‌اند
توجیه شده‌اند
هم نسبت به آب
هم برق
قرار گذاشتیم حسّاس باشیم
نگران هم‌وطنان‌مان

ما سهم داریم
همه ما
در صرفه‌جویی
وقتی کشور گرفتار بحران برق و آب باشد
ما هم باید سهم خود را ادا کنیم

از آن فراتر فرهنگ است
کودکان‌مان باید یاد بگیرند
نسل ما اگر اسراف‌کار بار آمد
نسل بعد نیاید
متفاوت از ما

اگر همه خانواده‌ها جدی بگیرند
مسأله حل می‌شود
بحران برطرف
مهم این است که «انسان» باشیم
بخواهیم
همین کافیست!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کمک سیب زمینی + چهارشنبه 97 تیر 13 - 5:0 صبح

می‌خواهم کمک کنند
به هر بهانه‌ای
هر وقت که حال داشته باشند
وقتی که معلوم است بیکارند
ول یعنی
مشق تمام شده
تفریح‌شان به سر آمده
تلویزیون برنامه‌ای ندارد
نمی‌دانند چه کنند



برای شام می‌خواستم
سیب‌زمینی ِ پوست‌کنده
دو نفری مشغول شدند
اگر چه اندکی اسراف
زیادی گرفتند
ولی ارزشش را دارد
یاد می‌گیرند
صبوری باید
همکاری خودش یک تجربه است
در کارهای خانه
کودک باید «عضو» خانواده باشد
و این را حس کند
باید جدّی گرفته شود
برای او لذّت‌بخش!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - کار 38 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<      1   2      

جمعه 103 آذر 2

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
فرزندانم 12 - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X