ورع زیباست ولی در دانشمندان زیباتر است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
سه دشمن + چهارشنبه 04 خرداد 14 - 7:13 صبح

اول کسانی هستند که انکار می‌کنند
وقتی حرف تازه‌ای می‌آورد
حرفی فراموش‌شده شاید
یک ایدئولوژی متفاوت
هر پیامی مخالفانی آشکار دارد
گروهی که نمی‌خواهند
می‌خواهند گذشته بماند
هر چه که هست
گروه محافظه‌کاران
این گروه کافرانند
هر پیام‌آوری نخست با کافران روبه‌روست
قاسطین ستمکار

بعد از پیروزی تمام نمی‌شود
به حکومت که می‌رسد
عمومی که شد
پیام را پذیرفتند
همه که نه
اکثر مردمی که عقل دارند و ایمان
پنهان‌کار می‌شوند
کسانی که باور ندارند
منافعی دارند
ظاهرسازی می‌کنند
منافق می‌شوند
این‌ها از قبلی‌ها خطرناک‌تر
مردم‌فریب هم
در بزنگاه خیانت می‌کنند
ناکثین پیمان‌شکن

فتنه‌ها این‌ها را که پاک کرد
رسوا نمود
کفرشان آشکار شد
جامعه طرد کرد
منافق را می‌پذیرد
جامعه مؤمن
تا وقتی نشناسد
بشناسد کافر می‌شود
بیرون می‌کند
حالا دشمن سوم خود را نشان می‌دهد
آخرین سنگر شیطان
دشمنی که خودش هم نمی‌داند
جاهل است
جاهلی که پیام را درک نکرده
اشتباه فهمیده
اما غرور و تکبّر نگذاشته
این‌ها متنسّکند اما جاهل
عبادت می‌کنند و ایمان دارند
کافر نیستند و نفاق ندارند
اما فهم ندارند
هوای نفس امر را بر آنان مشتبه کرده
گمراه شده
بر گمراهی متأسفانه مصرّ
مارقین ضدحاکمیت را می‌سازند
به خاطر نهضت به نهضت حمله می‌کنند
به خاطر دین سر دین را می‌شکنند
به خاطر حفظ انقلاب تبر به تنه انقلاب می‌زنند
تیشه به ریشه انقلابی‌گری
بدنام می‌سازند
کافر و منافق را خوشحال می‌کنند
عمل‌شان می‌ریزد در جیب دشمن
نهضت را دشمن‌شاد کرده
در جبهه آن‌ها عمل می‌کنند
شهری که تبر شده برای شهر، همکار مافیاست

اولی اصلاً باور ندارد؛ نه در ظاهر و نه در باطن
دومی ظاهراً ایمان می‌آورد؛ در باطن نه
سومی باور دارد، عمیق هم؛ اما عمل ندارد
عمل او در مخالفت است
معترض است که چرا پیام‌آور از پیام عدول کرده
چرا انقلابی به شعار انقلاب عمل نکرده
چرا نهضت دیگر در مسیر نهضت نیست
این‌ها چیزهایی را نمی‌بینند که پیامبر می‌بیند
امام می‌بیند
رهبر می‌بیند
آن‌ها نمی‌بینند و درک نمی‌کنند
پس اعتراض می‌کنند
قیام می‌کنند
به نام انقلاب در جلوی انقلاب می‌ایستند

امام خمینی (ره) درباره‌شان نوشت:
«دیروز مقدس‌نما‌‌های بی‌شعور می‌گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز می‌گویند مسؤولین نظام کمونیست شده‌اند!
تا دیروز مشروب‌فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان ارواحنا فداه را مفید و راهگشا می‌دانستند، امروز از این‌که در گوشه‌ای خلاف شرعی که هرگز خواست مسؤولین نیست رخ می‌دهد، فریاد وا اسلاما سر می‌دهند!
دیروز حجتیه‌ای‌‌ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه‌ی مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه‌ی شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی‌تر از انقلابیون شده‌اند!
ولایتی‌‌‌های دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته‌اند در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و ط‌هارت را شکسته‌اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیّش نبوده است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را می‌خورند!
راستی اتهام آمریکایی و روسی و التقاطی، اتهام حلال کردن حرام‌‌ها و حرام کردن حلال‌‌ها، اتهام کشتن زنان آبستن و حلیت قمار و موسیقی از چه کسانی صادر می‌شود؟
از آدم‌‌‌های لامذهب یا از مقدس‌نما‌‌های متحجر و بی‌شعور؟
فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعن‌‌ها و کنایه‌‌ها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟
عوام یا خواص؟
خواص از چه گروهی؟
از به ظاهر معممین یا غیر آن؟
بگذریم که حرف بسیار است.
همه این‌ها نتیجه‌ی نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه‌هاست و برخورد واقعی هم با این خطرات بسیار مشکل و پیچیده است.»
(منشور روحانیت، 1367/12/3)

امروز دشمن واقعی انقلاب این‌ها هستند
از هر دو قبلی هم خطرناک‌تر!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: روحانیت 23 - دشمن 16 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
حاکم فقط فقیه است + دوشنبه 04 خرداد 12 - 7:46 صبح

امام صادق (ع): «المُلُوکُ حُکّامٌ عَلَى الناسِ، وَ الْعُلَماءُ حُکّامٌ عَلَى المُلُوکِ»
پادشاهان حاکم بر مردمند، عالمان حاکم بر پادشاهان‌
(بحار الأنوار، ج1، ص183)

و امام خمینی (رحمةالله‌علیه) چنین فرمود:
«[بر اساس حدیث فوق] مسلم است که الفقهاءُ حکّام على السلاطین. سلاطین اگر تابع اسلام باشند، باید به تبعیت فقها در آیند و قوانین و احکام را از فقها بپرسند و اجرا کنند. در این صورت حکام حقیقى همان فقها هستند؛ پس بایستى حاکمیت رسماً به فقها تعلق بگیرد؛ نه به کسانى که به علت جهل به قانون مجبورند از فقها تبعیت کنند.»
(ولایت فقیه، ج1، ص49)

حکومت لازم و ضروری است، با این استدلال:
«اکنون که دوران غیبت امام (ع) پیش آمده و بناست احکام حکومتى اسلام باقى بماند و استمرار پیدا کند و هرج و مرج روا نیست، تشکیل حکومت لازم مى‌آید. عقل هم به ما حکم مى‌کند که تشکیلات لازم است تا اگر به ما هجوم آوردند بتوانیم جلوگیرى کنیم، اگر به نوامیس مسلمین تهاجم کردند، دفاع کنیم. شرع مقدس هم دستور داده که باید همیشه در برابر اشخاصى که مى‌خواهند به شما تجاوز کنند براى دفاع آماده باشید. براى جلوگیرى از تعدیات افراد نسبت به یکدیگر هم حکومت و دستگاه قضایى و اجرایى لازم است. چون این امور به خودى خود صورت نمى‌گیرد، باید حکومت تشکیل داد»
(همان، ص50)

البته که حکومت هم حاکم می‌خواهد:
«اکنون که شخص معینى از طرف خداى تبارک و تعالى براى احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمى‌خواهیم؟ اسلام فقط براى دویست سال بود؟ یا این که اسلام تکلیف را معین کرده است، ولى تکلیف حکومتى نداریم؟ معناى نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود؛ و ما با بى‌حالى دست روى دست بگذاریم که هر کارى مى‌خواهند بکنند. و ما اگر کارهاى آنها را امضا نکنیم، رد نمى‌کنیم. آیا باید این طور باشد؟ یا این که حکومت لازم است؛ و اگر خدا شخص معینى را براى حکومت در دوره غیبت تعیین نکرده است، لکن آن خاصیت حکومتى را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (ع) موجود بود، براى بعد از غیبت هم قرار داده است؛ علم به قانون و عدالت»
(همان)

حاکم ولی فقیه است:

«اگر فرد لایقى که داراى این دو خصلت باشد به پا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتى را که حضرت رسول اکرم (ص) در امر اداره جامعه داشت دارا مى‌باشد؛ و بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند»
(همان)

وظایف فقیه:
«به حکم عقل و ضرورت ادیان، هدف بعثت و کار انبیا (ع) تنها مسأله گویى و بیان احکام نیست. این طور نیست که مثلًا مسائل و احکام از طریق وحى به رسول اکرم (ص) رسیده باشد و آن حضرت و حضرت امیر المؤمنین و سایر ائمه (ع) مسأله گوهایى باشند که خداوند آنان را تعیین فرموده تا مسائل و احکام را بدون خیانت براى مردم نقل کنند؛ و آنان نیز این امانت را به فقها واگذار کرده باشند تا مسائلى را که از انبیا گرفته‌اند بدون خیانت به مردم برسانند، و معناى الفقهاء امناء الرسل این باشد که فقها در مسأله گفتن امین باشند. در حقیقت، مهمترین وظیفه انبیا (ع) برقرار کردن یک نظام عادلانه اجتماعى از طریق اجراى قوانین و احکام است، که البته با بیان احکام و نشر تعالیم و عقاید الهى ملازمه دارد»
(همان، ص70)

دلیل قرآنی:
«چنانکه این معنى از آیه شریفه به وضوح پیداست‌ «لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسطِ.» (حدید:25) هدف بعثتها، به طور کلى، این است که مردمان بر اساس روابط اجتماعى عادلانه نظم و ترتیب پیدا کرده، قد آدمیت راست گردانند. و این با تشکیل حکومت و اجراى احکام امکان پذیر است. خواه نبى خود موفق به تشکیل حکومت شود، مانند رسول اکرم (ص)، و خواه پیروانش پس از وى توفیق تشکیل حکومت و برقرارى نظام عادلانه اجتماعى را پیدا کنند»
(همان)

و در نهایت:
«فقها در اجراى قوانین و فرماندهى سپاه و اداره جامعه و دفاع از کشور و دادرسى و قضاوت مورد اعتماد پیامبرند. بنا بر این، الفقهاء أمناء الرسل یعنى کلیه امورى که به عهده پیغمبران است، فقهاى عادل موظف و مأمور انجام آن‌اند»
(همان، ص72)

«چون حکومت اسلام حکومت قانون است، قانون شناسان، و از آن بالاتر دین شناسان، یعنى فقها، باید متصدى آن باشند. ایشان هستند که بر تمام امور اجرایى و ادارى و برنامه‌ریزى کشور مراقبت دارند. فقها در اجراى احکام الهى امین هستند. در اخذ مالیات، حفظ مرزها، اجراى حدود امینند. نباید بگذارند قوانین اسلام معطل بماند، یا در اجراى آن کم و زیاد شود»
(همان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: روحانیت 23 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
مهاجرت معکوس + سه شنبه 04 فروردین 19 - 4:37 صبح

مهاجرت معکوس آغاز شده است
از اول هم معلوم بود به این‌جا می‌رسد
کار نظام سرمایه‌داری
راهی جز این نداشت
آخرش همین

اقتصاد کاپیتالیستی بر «وام» شکل گرفت
کاری که «بانک» انجام می‌دهد
«وام» هم فقط با «ربا»
بدون ربا نمی‌توانست درآمد بیافریند
پول خلق کند
ثروت تولید کند
ثروتی که واقعاً وجود نداشت

وام یعنی مصرف کردن چیزی که هنوز تولید نشده
خوردن از آینده
«آینده» را «حال» کردن
این «ته» دارد
نامتناهی نیست
یک‌جایی می‌رسد که دیگر نمی‌توان حباب را باد کرد
بیشتر از آن‌چه هست
ربا حباب است
مصرف بدون تولید است
وام ربوی یعنی
یک‌جایی ظرفیت اجتماعی پایان می‌یابد

هر بار جنگ
هر بار دزدی
این روش اقتصاد سرمایه‌محور است
باید تهاجم کند
و کرده
هر جا حباب بزرگ شده
فاصله حال واقعی و حال خیالی
فاصله پایه پول جهانی
با تولید ناخالص جهانی
دلار که در معرض ضربه
باید جنگی رخ می‌داده

جنگ درمان حباب رباست
مانند یافتن گنج است
ثروتی که ناگهان یافت می‌شود
تا بخشی از حباب پول خلق شده را پر کند
و می‌کند
می‌کنند یعنی
می‌ریزند و می‌برند
همه معادن را
همه منابع را
همه ثروت یک منطقه جنگ‌زده را

ویران می‌کنند
مردم باید دوباره بسازند
پس کار بیشتر
تولید ثروت بیشتر
افزایش سریع درآمد ناخالص کل
برای کل جهان
کل کره زمین
این دوباره می‌ریزد در چاه ثروتمندان عالم
در گاوصندوق آن‌ها
و بخشی از حباب پر می‌شود
مدتی نجات می‌یابد
از فروپاشی
نظام سرمایه‌داری

همه‌چیز با پول حساب می‌شود
ایمان و انصاف و تقوا و اخلاق که ملاک نیست
پس پول نباشد رفتنی‌ست
تمام تمدن غرب
و این دلیل آغاز مهاجرت معکوس

مهاجرت از کجا آغاز شد؟
وقتی شهرها مرفّه‌تر از روستا
کلان‌شهرها مرفّه‌تر از شهرها
برخورداری بیشتر از ثروت کل
پایتخت هم که مرفّه‌تر از کلان‌شهرها
همین می‌رود در سطح کشورها
توسعه‌یافته‌ها مرفّه‌تر از در حال توسعه
این‌ها جاذبه ایجاد می‌کرد
آدم‌ها را می‌کشید
اول ثروتمندها
پولدارها
بعد هم مردم عادی
به هر قیمتی
با هر وسیله‌ای
اشتیاق پایان‌ناپذیر برای مهاجرت به سمت مرکز سرمایه‌داری
مانند چراغی برای شب‌پره‌ها

«کرونا» توازن را بر هم زد
پس از آن تمام شد
هیمنه رفاه‌زدگی این نظام
سرمایه‌محوری به ته رسید
کرونا تمام ثروت‌شان را بلعید
خیلی ناگهانی
حباب دیگر قابل مهار نیست
حباب ربا خیلی بزرگ شده
وام دیگر به انتها نزدیک
آن‌قدر که نمی‌شود از آن کاست
«جنگ‌لازم» شده است غرب
یک جنگ بزرگ و خونین
ولی آن‌هم پاسخ نمی‌دهد
آن‌قدر که از ثروت جهان کاسته شده
سر به فلک کشیده
فاصله پایه پول جهانی
تا درآمد ناخالص کل کره زمین
مگر چقدر می‌شود انسان‌ها را وادار به بیگاری کرد

فرهنگ جهانی هم رشد بیشتر
الزام و اجبار به همبستگی هم سخت
برای تولید یک دلیل جدید
یک بهانه دوباره
برای تهاجم به چند کشور تازه

امروز «مهاجرت معکوس» آغاز شده
کم‌کم از توسعه‌یافته به سمت در حال توسعه
چون فرصت‌های رشد بیشتر
رفاه بیشتر
آرامش و امنیت بیشتر
از پایتخت‌ها به سمت کلان‌شهرها
از کلان‌شهرها به سمت شهرها
از شهرها هم در نهایت به روستا خواهند رفت
اول هم ثروتمندان عالم

شیب آن در ابتدا ملایم
لگاریتمی‌ست
ناگهان سرعت می‌گیرد
با شتابی غیرقابل توصیف

امروز کشورهای غربی نمی‌توانند تأمین کنند
اولیات مورد نیاز را
برای مردم خود
بهداشت و سلامت
درمان و دارو
آب و انرژی و غذا
به ته رسیده‌اند
چوب جادوی آدام اسمیت کار نمی‌کند دیگر
دست نامرئی از کار افتاده
دیگر نمی‌تواند آینده را حال کند
جاده‌ها را روی آسمان بنا
با تمثیل‌ها و خیالاتی که رقم می‌زد
وقتی کتاب «ثروت ملل» را می‌نوشت
دیگر زورش نمی‌رسد
نمی‌تواند وام تولید کند
نمی‌تواند از آینده بکَند و به امروز آورَد
دیگر نمی‌تواند پایه پولی جهان را
نمی‌تواند حجم پول را بیشتر کند
حباب را بزرگ‌تر
دیگر خلق پول سخت شده
در باطن نظام سرمایه‌داری

در کشورهای در حال توسعه اما هنوز جواب می‌دهد
هنوز می‌شود با ربا فریب داد
هنوز می‌شود با وام مردم را گول زد
جامعه را مست مصرف کرد
پس سرمایه‌دارها مهاجرت می‌کنند
به سمت کشورهایی مثل ایران
سرای ایرانی درست می‌شود
شهر فرش
شهر کالا
شهر فلان و فلان
سرای این و آن
همه با ربا
همه با وام
همه با خلق پول
همه با افزایش پول مجازی و فیات
بدون پشتوانه
ما را هم به ته می‌کشانند
می‌خواهند
خواسته
چون ما هنوز به ته نرسیده‌ایم
ما را هم به ته می‌رسانند
اگر نجنبیم!

قَالَ [رسول الله (ص)] یَا عَلِیُّ إِنَّ الْقَوْمَ سَیُفْتَنُونَ بِأَمْوَالِهِمْ ... فَیَسْتَحِلُّونَ ... الرِّبَا بِالْبَیْعِ. قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَبِأَیِّ الْمَنَازِلِ أُنْزِلُهُمْ عِنْدَ ذَلِکَ، أَبِمَنْزِلَةِ رِدَّةٍ أَمْ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ؟ فَقَالَ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ. (نهج‌البلاغه، خ156)
پیامبر خدا (ص) فرمود: اى على! همانا این مردم به زودى با اموالشان دچار فتنه و آزمایش مى‌شوند و ربا را با این بهانه که «نوعى معامله» است حلال مى‌شمارند. گفتم: اى رسول خدا در آن زمان مردم را در چه پایه‌اى بدانم؟ در پایه ارتداد یا آزمایش؟ پاسخ فرمود: در پایه آزمایش.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 144 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
حشرات به عنوان غذا + دوشنبه 04 فروردین 4 - 1:49 عصر

بزرگ‌ترین کارخانه‌های تولید حشرات در فرانسه
خیلی بزرگ
با حجم تولید بالا
این متن معرفی می‌کند
این فیلم هم:

...
[دانلود فیلم]

از جنون گاوی شروع شد
سال 1371
یک بحران جهانی
تعداد زیادی از گاوها را معدوم کردند
و دلیل
مهم‌‌ترین غذای دام‌ها خودشان بودند
رگ و پی و نخاع و هر چه که باقی می‌ماند
استخوان و دیگر اجزای بدن حیوان
بعد از جدا شدن گوشت
همه خُرد می‌شد
پودر می‌شد
باز می‌گشت به دامداری
به‌عنوان غذای دام
فهمیدند علت بیماری این است

غذای حیوانی را برای حیوانات ممنوع کردند
برای رفع این بحران جهانی
و مشکلی مهم پیدا شد
فقدان غذای مناسب برای دام

گیاه خوب است
ولی آن‌ها رشد سریع می‌خواستند
حیوان سریع گوشت بیاورد
پس باید پروتئین زیاد بخورد
در گیاه کم است
گران هم
رفتند سراغ روش‌های جایگزین
به حشرات توجه کردند

حشرات راحت رشد می‌کنند
میوه‌های فاسد را می‌ریزند در محیط مناسب
گرما و رطوبت کافی
حشرات فوری فراوان می‌شوند
تخم‌ریزی می‌کنند و زاد و ولد
آن‌ها را خُرد کرده
پودر
می‌شود غذای دام
سال‌هاست در اروپا این‌طور دام‌ را تغذیه می‌کنند

اما برایشان کافی نبود
وقتی کارخانه‌ها تولید را بالا بردند
نیاز شد تا بازار را توسعه دهند
مخاطب محصولشان را
این شد که به سراغ انسان آمده‌اند
در همین یکی دو سال اخیر
تلاش می‌کنند
دارند پول خرج می‌کنند
دکترها و اطبّای غربی را می‌خرند
خبرگزاری‌ها را هم
تا مردم را متقاعد کنند
بپذیرند الگوی مصرف خود را تغییر دهند
الگو و رژیم غذایی‌شان را

کارخانه است دیگر
باید محصول را بفروشد
باید ابتدا نیاز در مردم پیدا شود
تا آدم‌ها بشوند مشتری
مشتری برای رفع نیاز خود کالا را می‌خرد
آن‌ها هم محصول‌شان به فروش می‌رسد
این هم گزارش بی‌بی‌سی:

...
[دانلود فیلم]

شگفتا از انسان
چقدر ناسپاس است!

قال الله العزیز: «قُتِلَ الْإِنسَانُ مَا أَکْفَرَهُ» (عبس:17)
مرگ بر این انسان، چقدر ناسپاس است! (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 144 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
چرا لباس متفاوت؟ + جمعه 03 اسفند 24 - 10:9 صبح

چرا لباس روحانی‌ها باید با مردم فرق کند؟

این سؤال به سراغ من هم آمد
خیلی قدیم‌ترها
اولی که طلبه شدم
سال 1376

از همان‌روزها دوست داشتم
هم این لباس را
هم پوشیدن آن را
امام (ره) را دیده بودم
عظمت و هیبت و ایمان و قدرت روحی و شجاعت را
بدجور شیفته
می‌خواستم مثل او
در لباس هم

سال دوم خواستیم ملبّس شویم
شنیده بودیم قدیم می‌شد
همان سال اول بعضی قبا می‌پوشیدند
عمامه می‌گذاشتند
در دوران‌های گذشته
یکی گفت: نه!
اجازه نمی‌دهند
اول بروید مشورت کنید
با پرورشی مدرسه

با یکی از همکلاسی‌ها رفتیم
دوتایی
معاون پرورشی توضیح داد
قوانین اجازه نمی‌داد
تا سال چهارم حوزه تمام نشود
پایه چهارم یعنی
در حقیقت خواندن شرح لمعه لازم بود
معروف به کتاب فقه نیمه‌استدلالی

سال چهارم شد
دیگر مایل نبودم
تردید پیدا
آدم‌هایی را دیدم که مقبول
رحیم‌پور، قنبری، بهرام‌پور، شجاعی
افرادی را دیدم که مکلّا
کلاهی یعنی
غرض این‌که عمامه نداشته
بسیار هم پذیرفته‌تر
این شبهه در ذهنم آمد:
وقتی لباس مانع ارتباطم با مخاطب شود؟

سال‌ها بعد شبهه‌اندازهای دیگری هم پیدا شدند
کسانی که این‌طور گفتند:

پیامبر (ص) را که کسی نمی‌شناخت
وقتی داخل مسجد می‌شد
از بس لباس ایشان مانند سایر مردم
آخوند باید لباسش فرق کند؟

مگر لباس شهرت در اسلام حرام نیست
لباسی که تمایز ایجاد کند
چشم‌ها را بگرداند و توجه‌ها را جلب
خب این لباس این‌طور است دیگر
می‌شود لباس شهرت

من اما ملبّس شدم
وقتی استدلال آقاسیدمنیرالدین حسینی الهاشمی (ره) را دیدم
مضمون کلام ایشان ساده بود:

روحانیت فقط پاسخگوی احکام شرعی نیست
قرار نیست بنشیند یک‌جا و فقط حرف بزند
قرار نیست بنشیند و پاسخ سؤالات را بدهد
سخن گفتن تنها راه تبلیغ دین نیست
اصلاً قوی‌ترین راه هم نیست
روحانی الگوی جامعه است
می‌شود یعنی
باید بشود
مردم قرار است غذا خوردن او را ببینند
راه رفتن او را ببینند
رفتارش با همسر و فرزندان را ببینند
قرار است شیوه رانندگی او را تماشا کنند
قرار است خرید رفتن و خرید کردنش را
پارک رفتن و تفریح کردنش را
آب خوردن و بسم‌الله گفتنش را
قرار است نماز و روزه او را ببینند
ورود و خروجش به مسجد را
عبور از خیابانش را
صحبت با مردم و معاشرت با ثروتمندان و مستمندانش را
این‌ها را می‌خواهند

مردم یک استدلال ساده در ذهن دارند:
او به احادیث پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) علم دارد
رفتار او مطابق دانش او از حدیث است
پس: رفتار او تکرار رفتار و منش رسول خدا (ص) و خاندان (ع) اوست
پس: اگر من مثل روحانی رفتار کنم، مثل رسول خدا (ص) رفتار کرده‌ام

او تصویر است
تصویر امروز از دیروز
او نماد است
خلق و خویش
رفتار و کردارش
مردم به این تصویر نیاز دارند
روحانی مثل یک فیلم سه‌بعدی در جلوی چشم مردم زندگی می‌کند
و مردم زندگی پیامبر (ص) را می‌بینند
مگر ما اگر امروز یک فیلم از زندگی رسول اکرم (ص) بسازیم
علامتی برای تمایز او با سایر مردم نمی‌سازیم؟
قطعاً متمایز می‌کنیم
تا مخاطب بداند کدام رسول خداست (ص)
زیرا قرار است زندگی او را نشانشان دهیم

روحانی باید علامت‌دار باشد
تا تبلیغ دین شود
تمام زندگی او
مردم اخلاق او را اخلاق پیامبر (ص) بدانند
رفتار او را کردار او (ص)
مثل دیگران لباس بپوشد که معلوم نمی‌شود

این استدلال را پذیرفتم
البته که این محذوریت می‌آورد
محدودیت هم
دیگر باید مراقب رفتار خود باشد
از روی حدیث عمل کند و از روی روایت راه برود
هر حرکتی را منطبق بر سیره رسول خدا (ص) گرداند
سبک زندگی‌اش را
دیگر نه هر تلویزیونی
دیگر نه هر مبلی
دیگر نه هر ماشینی
دیگر نه هر خانه‌ای در هر محله‌ای
دیگر نمی‌شود بهترین میوه را بخرد
دیگر نمی‌تواند بهترین پارچه را لباس بدوزد
دیگر خیلی دیگرها
او یک نماد است
و به‌سختی باید خود در این چارچوب حفظ نماید

البته این لباس که لباس عرب نیست
این قبا و عبا و لباده که برخی می‌پوشند
این‌ها لباس ایرانی‌ست
با بچه‌ها یک‌بار رفته بودیم موزه نگارستان بهارستان
در تهران
موزه‌ای که نقاشی‌های کمال‌الملک را دارد
خیلی سال پیش
گزارشش را این‌جا نوشته بودم
بخشی مختصّ به عکس‌های دوره قاجار
از مردم کوچه و بازار
همه آخوند انگار
قبا و عبا
بعضی لباده هم
بیشتر نجبا و اشراف
روحانی فقط کلاهش فرق می‌کرد
مردم بیشتر کلاه نمدی
آخوند پارچه‌ای پیچیده به سبک عربی



[تصویر بزرگ]

رضاشاه که لباس ایرانی را تعطیل کرد
روحانی‌ها حافظ این لباس شدند
لباس ایرانی را با عمامه حفظ کردند
عمامه‌ای که نشان از درس اسلام خواندنشان بود
شدند «آقای درس خوانده»؛ آخوند

فقط همین عمامه نمادی از پیامبر (ص) بود
لباس‌شان که لباس مردم عادی
تا پیش از خیانت کشف حجاب و انگلیسی شدن اجباری لباس

اگر گروهی نباشند که لباس متمایز داشته باشند
به عنوان علامتی که روایت و حدیث خوانده‌اند
«تصویری» از زندگی رسول خدا (ص) باقی نخواهند ماند
فقط می‌ماند «متن»
متنی که در کتابخانه‌ها باید سراغ آن را گرفت
نه دیگر در کوچه و خیابان و در منظر و مرئی
سبک زندگی اسلامی تمام می‌شود!

الإمامُ الجوادُ (ع): و کُلُّ اُمّةٍ قد رَفَعَ اللّه ُ عَنهُم عِلمَ الکتابِ حِینَ نَبَذُوهُ و وَلاّهُم عَدُوَّهُم حینَ تَوَلَّوهُ ، و کانَ مِن نَبذِهِمُ الکتابَ أن أقاموا حُروفَهُ و حَرَّفُوا حُدودَهُ ، فهُم یَروُونَهُ و لا یَرعُونَهُ ، و الجُهّالُ یُعجِبُهُم حِفظُهُم للرِّوایَةِ ، و العُلَماءُ یَحزُنُهُم تَرکُهُم للرِّعایَةِ. (کافی، ج8، ص52)
هر امّتى، آن گاه که کتاب آسمانى خود را رها کرد و کنار افکند، خداوند علم آن را از آنان گرفت و آن گاه که دشمنان خود را به دوستى و سرپرستى گرفتند، خداوند آن دشمنان را بر ایشان ولایت و حکومت داد. از جمله به کنار افکندن کتاب، این بود که حروف و کلمات آن را بر پا داشتند و معانى اش را تحریف کردند؛ کتاب را مى خوانند و روایت مى کنند اما آن را رعایت نمى کنند و به کار نمى بندند. نادانان از این که آن را خوب مى خوانند و حفظ مى کنند، خوشحالند و دانایان از این که آن را رعایت نمى کنند و به کار نمى بندند، اندوهناکند.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: روحانیت 23 - آقامنیر 118 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
نمونه اقتصاد اسلامی + جمعه 03 تیر 15 - 7:14 عصر

رفتم جمعه‌بازار
بعد از این‌که رأی دادم
به جلیلی
کنار بوستان جوان
آن‌سوی کمربندی

- شلیل چند؟
= پونزده تومن!

قیمت خوب بود
ولی لک داشت
پسرک جوانی که شلیل‌هایش را روی میز ریخته بود
ریز هم البته
- پنج کیلو بکش!

بغلی هم شلیل داشت
چقدر درشت و تمیز
بدون لک
صاحب شلیل‌های درشت به پسرک گفت: تزو!
به ترکی یعنی: زودتر، عجله کن!

- کاسبی شما رو کساد کرده؟
به صاحب شلیل‌های درشت گفتم
از این نظر که مردم 15 تومانی را می‌خرند
کسی سراغ آن گران‌ها که نمی‌رود
بنده خدا تأیید کرد
= بهش فرصت دادم اول بفروشه!

دور زدم
و چند خرید دیگر
دوباره به همان جا رسیدم
غرفه‌هایی کنار هم
مرد این‌بار مقوایی را روی شلیل‌های درشت خود قرار داد
قیمت
نوشته بود: 15

از این مروّت لذّت بردم
اگر قیمت را اول نوشته بود
من از پسرک نمی‌خریدم
وقتی هر دو یک قیمت
کدام مشتری شلیل لک‌دار می‌خرد؟!

«بهش فرصت دادم اول بفروشه» یعنی این
یعنی مرام
یعنی انسانیت
این یعنی اخلاق اسلامی
خواست اول پسرک جنس خودش را بفروشد
زیرا می‌دانست پسرک توان رقابت ندارد
با کالایی که او آورده است
انحصار بازار را نمی‌خواست
رقابت را نمی‌خواست
ایجاد فرصت برای همه انسان‌های دنیا را می‌خواست
اقتصاد اسلامی چنین است!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 144 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
فلسفه حجاب + چهارشنبه 03 تیر 6 - 4:27 صبح

سد می‌زنند
آب‌بند
آب انرژی دارد
خیلی هم
اما اگر سد نباشد
پخش شود
انرژی همه‌جا می‌رود
جز جایی که باید
هرز
به کار نمی‌خورد

سد باید زد
همه راه‌ها را باید بست
تمام سوراخ‌ها و حفره‌ها را
هدفمند شود
جهت‌دار
وقتی همه آب‌ها پشت سد
فقط یک مجرای باریک
یک مسیر
مسیری که به توربین ختم شود
و انرژی‌ای که جمع شده
برقی که شهرها را روشن می‌کند
صنعت را برقرار
تولید را
زندگی را رونق می‌بخشد

اگر سد نباشد
نیرو نیست
برق نیست
جریان آب
انرژی هنگفت آن
بدون سد این انرژی مفید نمی‌شود

جامعه باید بماند
انسان‌ها می‌روند
عمر محدود
خانه پُر هشتاد سال
تو بگو نود
بعد چه؟
بعد که تمام شد؟
انسان‌های بعدی از کجا بیایند؟

خداوند مقدّر فرموده
انسان از انسان زاده شود
آینده از امروز
نخواست تا هر بار از گِل بیافریند
این نیز فلسفه خود را دارد

انسان چرا بزاید؟
انگیزه‌لازم
همه که مسلمان و عابد و متقی نیستند
همه که به قصد رضای خدا فرزند نمی‌آورند
کافر و ملحد و بی‌دین هم داریم
شاید کم هم نه
خداوند انرژی فراوانی برای این هدف خلق کرده است

انسان شهوت دارد
شهوت همان نیروی ماندگاری بشر
نسلی بعد از نسل
اما اگر پراکنده شود
اگر مسیر نیابد
جهت نداشته
هرز می‌رود
به محصول نمی‌رسد
هدف حاصل نمی‌شود

خداوند سد ایجاد کرده
همه راه‌ها را بسته
بین جنس‌های موافق
بین خود و خود
بین موافق و مخالفی که مزدوج نباشند
تعهد و قرار نگذاشته
قصد فرزند ندارند
همه باید بسته
حتی انگیزه‌های آن
پوشش فراوان
دیدن محدود
نگاه‌ها هم حرام
حتی گفتگویی که خطر در آن
خطر انتشار انرژی
هرز رفتن
در مسیری که نباید

و خداوند ازدواج را آسان قرار داد
و به ما توصیه کرد که آسان بگیریم
و مگر نباید مسیر تولید انرژی تسهیل شود
و هدف غیر از این است؟

اسلام ازدواج را آسان می‌کند
و هر چه غیر از آن را دشوار

حجاب بخشی از سدّ است
سدی که انرژی را متمرکز می‌کند
در مسیری که باید
تا انسان بماند
تا جامعه انسانی!

قال الأمیر (ع): «فإنَّ شِدَّةَ الحِجابِ خَیرٌ لکَ و لَهُنَّ» (نهج‌البلاغه، ن31)

پ.ن.

اما این‌که کجا سد باشد
کجا بتون و سیمان و آرماتور
کجا صخره است و کوه و نیازی ندارد
کجا سست‌تر و نیاز به استحکام
و کجا محکم و بی‌نیاز
کسی می‌داند که زمین رود را می‌شناسد
بستر جریان انرژی در عالم را
از همه بهتر
او معماری می‌کند
طراحی سد باید دست کسی باشد که تخصص آن را دارد
چرا زن‌ها مو را
چرا مردها نه
چرا تفاوت در نوع پوشش
این را دیگر باید واگذاریم
به او که علمش را دارد


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: خانواده 57 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
دروغ ِ تکثّرگرایی + یکشنبه 03 اردیبهشت 23 - 4:19 صبح

می‌گوید:
ما که همه سوار یک کشتی هستیم
چرا جنگ و دعوا
چرا نظم را به هم بزنیم
دوست باشیم
با هم مهربان باشیم
با هر عقیده و باوری که داریم
با هر مکتب و اندیشه‌ای


می‌گویم:
به برشی از واقعیت اکتفا کرده‌ای
قبل و بعد را فراموش؟
یادت رفته
ماجرا که این نبود

ما همه سوار این کشتی شدیم
تا به مقصدی برسیم
مقصد الف
قرارمان بر این بود
هدف مشخص
چند نفر دروغگو دعوا راه انداختند
ادعا کردند که نه
باید به مقصد ب برویم
بزرگان ما مخالفت کردند
توضیح دادند و راهنمایی
نقشه‌ها را نشان‌شان
آن‌ها چه؟
بزرگان کشتی را کشتند
تا طرفداران‌شان آگاه نشوند
تا طرفداران خود را غافل نگه دارند

حالا که خودشان سکان را به دست گرفته
تمام سرعت
مقصد ب را هدف گرفته
هر چه می‌گوییم آن‌جا مقصد نیست
نابود می‌شویم
مطلوب ما الف بود
ب که نبود
اصرار که نه
همین است که ما می‌گوییم

این وسط چه
یک عده نا آگاه پیدا می‌شوند
شاید هم با نیّت سوء
این حرف‌ها را می‌زنند:
چرا دعوا
بیایید با هم مهربان باشیم
بگذارید کشتی مسیر خودش را برود
اخلال در حرکت نکنیم!

پلورالیزم این است
تکثّرگرایی یعنی این
کشتند و بردند و نابود کردند
مسیر را تغییر داده‌اند
کشتی رو به نابودی
سکان به دست کسانی که قصد جان همه‌مان را کرده‌اند
حتی خودشان
این‌ها می‌گویند بنشین و آرام باش
کاری به کارشان نداشته

این نمی‌شود
عاقل ساکت نمی‌شود
پلورالیست هم نمی‌شود
عاقل بلند می‌شود و سکان را می‌گیرد
از دست جاهلان
کسانی که همه را به کام نابودی و فلاکت می‌کشند
حتی خودشان
عاقل مردم را آگاه می‌کند
نقشه که دست‌مان است
نشان همه می‌دهد
راه درست را
راه درست یکی بیشتر نیست
مقصد همان الف است
نادرستی ب را نشان همه می‌دهد
چطور می‌شود تا دیروز که انبیا مردم را آگاه می‌کردند پلورالیزم نبود؟
می‌زدند و می‌کشتند
اره می‌کردند و زنده‌زنده می‌سوزاندند
تحمل‌شان نمی‌کردند
همین دگراندیشان
حالا که سکان افتاده دست‌شان دعوت به همگرایی؟
دعوت به صلح و آرامش؟
دعوت به سازش؟

این‌ها فرد را می‌بینند
جامعه را نه
کشتی همان جامعه است
جامعه هدف و مقصد دارد
همه را به کام نابودی می‌کشد
اگر اشتباه حرکت کند
آن‌قدر فرد را اصیل دانستند
که جامعه قربانی آن شد
نمی‌دانند که نجات فرد در نجات جامعه است

حتی اگر فرد را هم اصل بدانیم
باید سکان جامعه را دست بگیریم
جامعه اگر به مقصد صحیح باز گردد
فرد هم نجات پیدا می‌کند
همه افراد با هم نجات پیدا می‌کنند
شاید حتی همان‌هایی که امروز سکان را به سمت اشتباه گرفته‌اند
همان‌هایی که اصرار بر نابودی بشر دارند
حتی همان‌ها خودشان هم

پلورالیزم فریبکاری است
وقتی قبل و بعد را حذف کنی
فقط یک بُرش از تاریخ را نشان دهی
این می‌شود دروغ
دروغ ِ پلورالیزم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: دشمن 16 - خواص 18 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
به بهانه غزّه + شنبه 02 آذر 11 - 5:0 عصر

نگاهی متفاوت به حمله ابرهه
چند گزاره
در کنار هم
چه معنایی را [شاید] برساند؟

1. ابرهه همان ابراهیم است، در زبان حبشی.
(ابرهه لفظ حبشی ابراهیم یا ابراهام می‌باشد: دائرةالمعارف بزرگ اسلامی)

2. ابرهه یهودی بود.
(حاکم اشغالگر یهودی در یمن علیه اعراب مسیحی جنگی برپا کرد. ابرهه را بر یمن حاکم گردانید: دیکشنری آکسفورد)

3. او یک ماه و نیم قبل از تولد رسول خدا (ص) به مکه حمله کرد.
(این ماجرا [حمله به مکه] در ماه محرم، پنجاه- یا حداکثر پنجاه و پنج- روز پیش از میلاد محمد بن عبدالله روی داد. برابر اواخر فوریه یا اوائل مارس 571 میلادی)

4. او اهل حبشه (اتیوپی امروزی) بود که در گذشته یهودی بودند.
(یهودیان فلاشا به قومی یهودی گفته می‌شود که سابقاً در کشور اتیوپی زندگی می‌کردند.)

5. اسرائیل اصرار داشت تا این یهودیان را به اسرائیل بیاورد.
(یک گروه باستانی از یهودیان، اسرائیل بتا، در شمال غرب اتیوپی ساکن هستند، اگرچه تعداد زیادی در دهه‌های آخر قرن بیستم و به عنوان بخش هائی از هیئت نجات تحت نظر دولت اسرائیل به عنوان‌های عملیات موسی و عملیات سلیمان به کشور اسرائیل مهاجرت نمودند.)

6. پدربزرگ پیامبر به جای جنگ دستور به فرار کردن داد.
(شاید چون می‌دانست هدف آن‌ها «کعبه» نیست، بلکه رسول خداست.)

7. یهودیان پیامبر را مانند فرزند خود می‌شناختند.
(آیه قرآن: اهل کتاب، پیامبر اسلام را [بر اساس اوصافش که در تورات و انجیل خوانده اند] می شناسند، به گونه ای که پسران خود را می شناسند؛ و مسلماً گروهی از آنان حق را در حالی که می دانند، پنهان می دارند: بقره-146)
(عبدالله بن سلام، یکى از علماى بزرگ یهود، گفت: ما او را با صفاتى که خدا بیان کرده مى شناسیم و هنگامى که او را در میان شما ببینیم، او را تشخیص مى دهیم همان گونه که یکى از ما پسرش را هنگامى که در میان بچه ها ببیند مى شناسد: تفسیر مجمع البیان، ج3، ص282)

8. یهودیان حتی با جبرئیل هم دشمن بودند که چرا وحی را در غیر بنی‌اسرائیل برد.
(آیه قرآن: [آنان می گویند: چون جبرئیل، وحی را برای تو می آورد ما با او دشمنیم؛ بنابراین به تو ایمان نمی آوریم] بگو: هر که دشمن جیرئیل است [دشمن خداست] زیرا او قرآن را به فرمان خدا بر قلب تو نازل کرده است: بقره-97)

نتیجه:
شاید و فقط شاید
آیا لشکر ابرهه برای جلوگیری از تولد
یا به شهادت رساندن پیامبر در موقع تولد
به این هدف لشکر بر پا نکرده بودند؟
تا مبادا آخرین پیامبر از نسل اسماعیل باشد
نه از نسل اسحاق؟!
دشمنی تاریخی یهود؟!
این‌ها این‌قدر متعصب و کینه‌توزند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: دشمن 16 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
خانه داری یا نداری + شنبه 02 آبان 27 - 4:0 صبح

نه
مسأله داشتن یا نداشتن خانه نیست
مسأله این است:
خانه‌دار بودن یا خانه‌دار نبودن

سؤال را که پرسید
این‌طور پاسخ دادم:

خانه مثل لنگر کشتی‌ست
همه وقتی بیرون می‌روند
یک‌جایی باید بازگردند
خانه لنگرگاه زندگی‌ست
احساس امنیت
این حس که «یکی‌» آن‌جا هست
هر وقت که بیایی

خانه‌دار لنگر خانواده است
این حس که وقتی در را باز کنی
همیشه یک نفر هست

مثل سازمان‌های جاسوسی
هر جاسوس دور می‌زند
در تمام منطقه فعالیت خود
مأموریت‌ها را انجام می‌دهد
جا و مکان درستی که ندارد
ولی
یک رابط دارد
یک خانه امن دارد
یک‌جایی
یک فردی
همیشه هست
همیشه منتظر
تا مشکلی پیش بیاید بیاید آن‌جا
تجهیزات بردارد
اطلاعات بدهد و بگیرد
یک تلفن که همیشه یکی پشت آن منتظر
تماس بگیری و گوشی را بردارد

«مادر» این نقش را دارد
نقش مادر فقط پخت و پز و نظافت نیست
نقش مادر «بودن» است
در خانه «ماندن» است
منتظر ماندن است
مرد و فرزندان
حس این‌که هر لحظه وارد شوی
یک فردی آماده و منتظر
همه چیز را مرتب می‌کند
لباس تمیز در اختیارت می‌گذارد
غذای آماده برایت
به حرف‌هایت گوش می‌کند
تیمار یعنی



مطلب مهم‌تر
اصلاً وقتی به دیگران غذا می‌دهی
تغذیه‌شان که با تو باشد
با تو صمیمی می‌شوند
و همین کافیست
تا آرام شوند
افسرده نشوند
امنیت را احساس کنند
وقتی نباشد
ناامنی و تنهایی به سراغ آدم می‌آید

خانه‌داری درست مثل برج مراقبت است
هواپیماها بدون برج مراقبت سقوط می‌کنند
امنیت پرواز ندارند
پایگاه ِ مرکزی‌ست

در شبکه رایانه‌ای جای سرور است
سرور نباشد ناهماهنگی می‌شود
منشأ هماهنگی‌ست خانه‌دار
نقطه اتکاست
همه چیز دور اوست
حول اوست
نه فقط مدیر خانه
بلکه او نقطه همگرایی تعدادی آدم است
همه به خاطر او دور هم جمع می‌شوند

خانه‌دار اگر نباشد
هیچ کدام دلیلی برای بازگشت به خانه ندارند
نظم از بین می‌رود
این‌یکی چرا از مدرسه زود بیاید خانه
آن‌یکی چرا نرود با رفقا دور دور
ولی اگر باشد
همه زود می‌آیند که در خانه باشند
گرد آیند
جمع شوند
محل تجمّع می‌شود خانه
دور هم فیلم ببینند
دور هم غذا بخورند
دور هم حرف بزنند

نخ تسبیح است خانه‌دار
نباشد هر کدام بیرون می‌مانند تا وقت خواب
فقط برای جنازه شدن به خانه می‌آیند
آن‌هم نه همیشه
چه بسا شب را در خانه رفقا بخوابند
یک‌کسی باشد که تماس بگیرد و بگوید: کجایی؟
چرا دیر می‌آیی؟
همین یک جمله
همه را منظّم می‌کند
نظم که باشد
آرامش می‌آورد
کارها درست پیش می‌رود
خستگی‌ها در می‌رود

اگر نقطه اتکا را برداری
لنگر را که بکشی
سوزن مرکزی پرگار که نباشد
مردم تا ته جان خود کار می‌کنند
بیرون وقت می‌گذارند
خسته می‌شوند
ولی خودشان نمی‌دانند چرا
روح‌شان خسته می‌شود
از این‌که جایی نیست که آن‌ها را فرابخواند
بودنشان را انتظار بکشد

خانه‌داری فقط انجام کارهای خانه نیست
ظرف را ماشین ظرفشویی می‌شوید
لباس را ماشین لباسشویی
غذا را هم مایکروفر
خانه را هم جاروبرقی‌های هوشمند
این‌ها که آدم نیاز ندارد
این‌ها هتل‌داری‌ست
خانه‌داری که نیست

خانه‌داری جمع کردن یک سری آدم در یک نقطه خاص است
این را سال‌هاست درک کرده‌ام
با تمام وجود
در تمام این چهارده سال
چهارده‌سالی که خانه‌دارم
و چقدر جذاب است این کار
و چقدر ابعاد مختلفی دارد
و چقدر آثار مفید و بابرکت

خانه‌ای که خانه‌دار نداشته باشد بی‌حال است
بی‌سر و سامان
آدم‌هایش رها و بی‌هدف
اصلاً یک‌جور ِ ناجور

اگر دور هم جمع نشوند
همگرا نمی‌شوند
هم را دیگر نمی‌شناسند
چون دیگر حرف نمی‌زنند
و همسخنی که نباشد
قرابت و رفاقت دیگر نیست
به نظر من

این‌هایی که خیال می‌کنند هم سر کار می‌روند و هم غذایشان آماده
این‌ها اشتباه می‌کنند
این‌ها خانه‌دار نیستند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - خانواده 57 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

   1   2      >

پنج شنبه 04 تیر 19

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر روحانیت بازی خواص فاصله طبقاتی دشمن فیلم ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
نوشته‌ها 9 - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X