سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   

[ سهل پسر حنیف أنصارى پس از بازگشت از صفّین در کوفه مرد ، و امام او را از هرکس بیشتر دوست مى‏داشت فرمود : ] اگر کوهى مرا دوست بدارد در هم فرو ریزد [ و معنى آن این است که رنج بر او سخت شود و مصیبتها به سوى او شتاب گیرد . و چنین کار نکنند جز با پاکیزگان نیکوکار و گزیدگان اخیار . و این مانند فرموده اوست که : ] [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
حشرات به عنوان غذا + دوشنبه 04 فروردین 4 - 1:49 عصر

بزرگ‌ترین کارخانه‌های تولید حشرات در فرانسه
خیلی بزرگ
با حجم تولید بالا
این متن معرفی می‌کند
این فیلم هم:


[دانلود فیلم]

از جنون گاوی شروع شد
سال 1371
یک بحران جهانی
تعداد زیادی از گاوها را معدوم کردند
و دلیل
مهم‌‌ترین غذای دام‌ها خودشان بودند
رگ و پی و نخاع و هر چه که باقی می‌ماند
استخوان و دیگر اجزای بدن حیوان
بعد از جدا شدن گوشت
همه خُرد می‌شد
پودر می‌شد
باز می‌گشت به دامداری
به‌عنوان غذای دام
فهمیدند علت بیماری این است

غذای حیوانی را برای حیوانات ممنوع کردند
برای رفع این بحران جهانی
و مشکلی مهم پیدا شد
فقدان غذای مناسب برای دام

گیاه خوب است
ولی آن‌ها رشد سریع می‌خواستند
حیوان سریع گوشت بیاورد
پس باید پروتئین زیاد بخورد
در گیاه کم است
گران هم
رفتند سراغ روش‌های جایگزین
به حشرات توجه کردند

حشرات راحت رشد می‌کنند
میوه‌های فاسد را می‌ریزند در محیط مناسب
گرما و رطوبت کافی
حشرات فوری فراوان می‌شوند
تخم‌ریزی می‌کنند و زاد و ولد
آن‌ها را خُرد کرده
پودر
می‌شود غذای دام
سال‌هاست در اروپا این‌طور دام‌ را تغذیه می‌کنند

اما برایشان کافی نبود
وقتی کارخانه‌ها تولید را بالا بردند
نیاز شد تا بازار را توسعه دهند
مخاطب محصولشان را
این شد که به سراغ انسان آمده‌اند
در همین یکی دو سال اخیر
تلاش می‌کنند
دارند پول خرج می‌کنند
دکترها و اطبّای غربی را می‌خرند
خبرگزاری‌ها را هم
تا مردم را متقاعد کنند
بپذیرند الگوی مصرف خود را تغییر دهند
الگو و رژیم غذایی‌شان را

کارخانه است دیگر
باید محصول را بفروشد
باید ابتدا نیاز در مردم پیدا شود
تا آدم‌ها بشوند مشتری
مشتری برای رفع نیاز خود کالا را می‌خرد
آن‌ها هم محصول‌شان به فروش می‌رسد
این هم گزارش بی‌بی‌سی:


[دانلود فیلم]

شگفتا از انسان
چقدر ناسپاس است!

قال الله العزیز: «قُتِلَ الْإِنسَانُ مَا أَکْفَرَهُ» (عبس:17)
مرگ بر این انسان، چقدر ناسپاس است! (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 143 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
نمونه اقتصاد اسلامی + جمعه 03 تیر 15 - 7:14 عصر

رفتم جمعه‌بازار
بعد از این‌که رأی دادم
به جلیلی
کنار بوستان جوان
آن‌سوی کمربندی

- شلیل چند؟
= پونزده تومن!

قیمت خوب بود
ولی لک داشت
پسرک جوانی که شلیل‌هایش را روی میز ریخته بود
ریز هم البته
- پنج کیلو بکش!

بغلی هم شلیل داشت
چقدر درشت و تمیز
بدون لک
صاحب شلیل‌های درشت به پسرک گفت: تزو!
به ترکی یعنی: زودتر، عجله کن!

- کاسبی شما رو کساد کرده؟
به صاحب شلیل‌های درشت گفتم
از این نظر که مردم 15 تومانی را می‌خرند
کسی سراغ آن گران‌ها که نمی‌رود
بنده خدا تأیید کرد
= بهش فرصت دادم اول بفروشه!

دور زدم
و چند خرید دیگر
دوباره به همان جا رسیدم
غرفه‌هایی کنار هم
مرد این‌بار مقوایی را روی شلیل‌های درشت خود قرار داد
قیمت
نوشته بود: 15

از این مروّت لذّت بردم
اگر قیمت را اول نوشته بود
من از پسرک نمی‌خریدم
وقتی هر دو یک قیمت
کدام مشتری شلیل لک‌دار می‌خرد؟!

«بهش فرصت دادم اول بفروشه» یعنی این
یعنی مرام
یعنی انسانیت
این یعنی اخلاق اسلامی
خواست اول پسرک جنس خودش را بفروشد
زیرا می‌دانست پسرک توان رقابت ندارد
با کالایی که او آورده است
انحصار بازار را نمی‌خواست
رقابت را نمی‌خواست
ایجاد فرصت برای همه انسان‌های دنیا را می‌خواست
اقتصاد اسلامی چنین است!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 143 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما 3 ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
فلسفه حجاب + چهارشنبه 03 تیر 6 - 4:27 صبح

سد می‌زنند
آب‌بند
آب انرژی دارد
خیلی هم
اما اگر سد نباشد
پخش شود
انرژی همه‌جا می‌رود
جز جایی که باید
هرز
به کار نمی‌خورد

سد باید زد
همه راه‌ها را باید بست
تمام سوراخ‌ها و حفره‌ها را
هدفمند شود
جهت‌دار
وقتی همه آب‌ها پشت سد
فقط یک مجرای باریک
یک مسیر
مسیری که به توربین ختم شود
و انرژی‌ای که جمع شده
برقی که شهرها را روشن می‌کند
صنعت را برقرار
تولید را
زندگی را رونق می‌بخشد

اگر سد نباشد
نیرو نیست
برق نیست
جریان آب
انرژی هنگفت آن
بدون سد این انرژی مفید نمی‌شود

جامعه باید بماند
انسان‌ها می‌روند
عمر محدود
خانه پُر هشتاد سال
تو بگو نود
بعد چه؟
بعد که تمام شد؟
انسان‌های بعدی از کجا بیایند؟

خداوند مقدّر فرموده
انسان از انسان زاده شود
آینده از امروز
نخواست تا هر بار از گِل بیافریند
این نیز فلسفه خود را دارد

انسان چرا بزاید؟
انگیزه‌لازم
همه که مسلمان و عابد و متقی نیستند
همه که به قصد رضای خدا فرزند نمی‌آورند
کافر و ملحد و بی‌دین هم داریم
شاید کم هم نه
خداوند انرژی فراوانی برای این هدف خلق کرده است

انسان شهوت دارد
شهوت همان نیروی ماندگاری بشر
نسلی بعد از نسل
اما اگر پراکنده شود
اگر مسیر نیابد
جهت نداشته
هرز می‌رود
به محصول نمی‌رسد
هدف حاصل نمی‌شود

خداوند سد ایجاد کرده
همه راه‌ها را بسته
بین جنس‌های موافق
بین خود و خود
بین موافق و مخالفی که مزدوج نباشند
تعهد و قرار نگذاشته
قصد فرزند ندارند
همه باید بسته
حتی انگیزه‌های آن
پوشش فراوان
دیدن محدود
نگاه‌ها هم حرام
حتی گفتگویی که خطر در آن
خطر انتشار انرژی
هرز رفتن
در مسیری که نباید

و خداوند ازدواج را آسان قرار داد
و به ما توصیه کرد که آسان بگیریم
و مگر نباید مسیر تولید انرژی تسهیل شود
و هدف غیر از این است؟

اسلام ازدواج را آسان می‌کند
و هر چه غیر از آن را دشوار

حجاب بخشی از سدّ است
سدی که انرژی را متمرکز می‌کند
در مسیری که باید
تا انسان بماند
تا جامعه انسانی!

قال الأمیر (ع): «فإنَّ شِدَّةَ الحِجابِ خَیرٌ لکَ و لَهُنَّ» (نهج‌البلاغه، ن31)

پ.ن.

اما این‌که کجا سد باشد
کجا بتون و سیمان و آرماتور
کجا صخره است و کوه و نیازی ندارد
کجا سست‌تر و نیاز به استحکام
و کجا محکم و بی‌نیاز
کسی می‌داند که زمین رود را می‌شناسد
بستر جریان انرژی در عالم را
از همه بهتر
او معماری می‌کند
طراحی سد باید دست کسی باشد که تخصص آن را دارد
چرا زن‌ها مو را
چرا مردها نه
چرا تفاوت در نوع پوشش
این را دیگر باید واگذاریم
به او که علمش را دارد


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: خانواده 57 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما 6 ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
دروغ ِ تکثّرگرایی + یکشنبه 03 اردیبهشت 23 - 4:19 صبح

می‌گوید:
ما که همه سوار یک کشتی هستیم
چرا جنگ و دعوا
چرا نظم را به هم بزنیم
دوست باشیم
با هم مهربان باشیم
با هر عقیده و باوری که داریم
با هر مکتب و اندیشه‌ای


می‌گویم:
به برشی از واقعیت اکتفا کرده‌ای
قبل و بعد را فراموش؟
یادت رفته
ماجرا که این نبود

ما همه سوار این کشتی شدیم
تا به مقصدی برسیم
مقصد الف
قرارمان بر این بود
هدف مشخص
چند نفر دروغگو دعوا راه انداختند
ادعا کردند که نه
باید به مقصد ب برویم
بزرگان ما مخالفت کردند
توضیح دادند و راهنمایی
نقشه‌ها را نشان‌شان
آن‌ها چه؟
بزرگان کشتی را کشتند
تا طرفداران‌شان آگاه نشوند
تا طرفداران خود را غافل نگه دارند

حالا که خودشان سکان را به دست گرفته
تمام سرعت
مقصد ب را هدف گرفته
هر چه می‌گوییم آن‌جا مقصد نیست
نابود می‌شویم
مطلوب ما الف بود
ب که نبود
اصرار که نه
همین است که ما می‌گوییم

این وسط چه
یک عده نا آگاه پیدا می‌شوند
شاید هم با نیّت سوء
این حرف‌ها را می‌زنند:
چرا دعوا
بیایید با هم مهربان باشیم
بگذارید کشتی مسیر خودش را برود
اخلال در حرکت نکنیم!

پلورالیزم این است
تکثّرگرایی یعنی این
کشتند و بردند و نابود کردند
مسیر را تغییر داده‌اند
کشتی رو به نابودی
سکان به دست کسانی که قصد جان همه‌مان را کرده‌اند
حتی خودشان
این‌ها می‌گویند بنشین و آرام باش
کاری به کارشان نداشته

این نمی‌شود
عاقل ساکت نمی‌شود
پلورالیست هم نمی‌شود
عاقل بلند می‌شود و سکان را می‌گیرد
از دست جاهلان
کسانی که همه را به کام نابودی و فلاکت می‌کشند
حتی خودشان
عاقل مردم را آگاه می‌کند
نقشه که دست‌مان است
نشان همه می‌دهد
راه درست را
راه درست یکی بیشتر نیست
مقصد همان الف است
نادرستی ب را نشان همه می‌دهد
چطور می‌شود تا دیروز که انبیا مردم را آگاه می‌کردند پلورالیزم نبود؟
می‌زدند و می‌کشتند
اره می‌کردند و زنده‌زنده می‌سوزاندند
تحمل‌شان نمی‌کردند
همین دگراندیشان
حالا که سکان افتاده دست‌شان دعوت به همگرایی؟
دعوت به صلح و آرامش؟
دعوت به سازش؟

این‌ها فرد را می‌بینند
جامعه را نه
کشتی همان جامعه است
جامعه هدف و مقصد دارد
همه را به کام نابودی می‌کشد
اگر اشتباه حرکت کند
آن‌قدر فرد را اصیل دانستند
که جامعه قربانی آن شد
نمی‌دانند که نجات فرد در نجات جامعه است

حتی اگر فرد را هم اصل بدانیم
باید سکان جامعه را دست بگیریم
جامعه اگر به مقصد صحیح باز گردد
فرد هم نجات پیدا می‌کند
همه افراد با هم نجات پیدا می‌کنند
شاید حتی همان‌هایی که امروز سکان را به سمت اشتباه گرفته‌اند
همان‌هایی که اصرار بر نابودی بشر دارند
حتی همان‌ها خودشان هم

پلورالیزم فریبکاری است
وقتی قبل و بعد را حذف کنی
فقط یک بُرش از تاریخ را نشان دهی
این می‌شود دروغ
دروغ ِ پلورالیزم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: دشمن 13 - خواص 17 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما 2 ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
به بهانه غزّه + شنبه 02 آذر 11 - 5:0 عصر

نگاهی متفاوت به حمله ابرهه
چند گزاره
در کنار هم
چه معنایی را [شاید] برساند؟

1. ابرهه همان ابراهیم است، در زبان حبشی.
(ابرهه لفظ حبشی ابراهیم یا ابراهام می‌باشد: دائرةالمعارف بزرگ اسلامی)

2. ابرهه یهودی بود.
(حاکم اشغالگر یهودی در یمن علیه اعراب مسیحی جنگی برپا کرد. ابرهه را بر یمن حاکم گردانید: دیکشنری آکسفورد)

3. او یک ماه و نیم قبل از تولد رسول خدا (ص) به مکه حمله کرد.
(این ماجرا [حمله به مکه] در ماه محرم، پنجاه- یا حداکثر پنجاه و پنج- روز پیش از میلاد محمد بن عبدالله روی داد. برابر اواخر فوریه یا اوائل مارس 571 میلادی)

4. او اهل حبشه (اتیوپی امروزی) بود که در گذشته یهودی بودند.
(یهودیان فلاشا به قومی یهودی گفته می‌شود که سابقاً در کشور اتیوپی زندگی می‌کردند.)

5. اسرائیل اصرار داشت تا این یهودیان را به اسرائیل بیاورد.
(یک گروه باستانی از یهودیان، اسرائیل بتا، در شمال غرب اتیوپی ساکن هستند، اگرچه تعداد زیادی در دهه‌های آخر قرن بیستم و به عنوان بخش هائی از هیئت نجات تحت نظر دولت اسرائیل به عنوان‌های عملیات موسی و عملیات سلیمان به کشور اسرائیل مهاجرت نمودند.)

6. پدربزرگ پیامبر به جای جنگ دستور به فرار کردن داد.
(شاید چون می‌دانست هدف آن‌ها «کعبه» نیست، بلکه رسول خداست.)

7. یهودیان پیامبر را مانند فرزند خود می‌شناختند.
(آیه قرآن: اهل کتاب، پیامبر اسلام را [بر اساس اوصافش که در تورات و انجیل خوانده اند] می شناسند، به گونه ای که پسران خود را می شناسند؛ و مسلماً گروهی از آنان حق را در حالی که می دانند، پنهان می دارند: بقره-146)
(عبدالله بن سلام، یکى از علماى بزرگ یهود، گفت: ما او را با صفاتى که خدا بیان کرده مى شناسیم و هنگامى که او را در میان شما ببینیم، او را تشخیص مى دهیم همان گونه که یکى از ما پسرش را هنگامى که در میان بچه ها ببیند مى شناسد: تفسیر مجمع البیان، ج3، ص282)

8. یهودیان حتی با جبرئیل هم دشمن بودند که چرا وحی را در غیر بنی‌اسرائیل برد.
(آیه قرآن: [آنان می گویند: چون جبرئیل، وحی را برای تو می آورد ما با او دشمنیم؛ بنابراین به تو ایمان نمی آوریم] بگو: هر که دشمن جیرئیل است [دشمن خداست] زیرا او قرآن را به فرمان خدا بر قلب تو نازل کرده است: بقره-97)

نتیجه:
شاید و فقط شاید
آیا لشکر ابرهه برای جلوگیری از تولد
یا به شهادت رساندن پیامبر در موقع تولد
به این هدف لشکر بر پا نکرده بودند؟
تا مبادا آخرین پیامبر از نسل اسماعیل باشد
نه از نسل اسحاق؟!
دشمنی تاریخی یهود؟!
این‌ها این‌قدر متعصب و کینه‌توزند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: دشمن 13 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
خانه داری یا نداری + شنبه 02 آبان 27 - 4:0 صبح

نه
مسأله داشتن یا نداشتن خانه نیست
مسأله این است:
خانه‌دار بودن یا خانه‌دار نبودن

سؤال را که پرسید
این‌طور پاسخ دادم:

خانه مثل لنگر کشتی‌ست
همه وقتی بیرون می‌روند
یک‌جایی باید بازگردند
خانه لنگرگاه زندگی‌ست
احساس امنیت
این حس که «یکی‌» آن‌جا هست
هر وقت که بیایی

خانه‌دار لنگر خانواده است
این حس که وقتی در را باز کنی
همیشه یک نفر هست

مثل سازمان‌های جاسوسی
هر جاسوس دور می‌زند
در تمام منطقه فعالیت خود
مأموریت‌ها را انجام می‌دهد
جا و مکان درستی که ندارد
ولی
یک رابط دارد
یک خانه امن دارد
یک‌جایی
یک فردی
همیشه هست
همیشه منتظر
تا مشکلی پیش بیاید بیاید آن‌جا
تجهیزات بردارد
اطلاعات بدهد و بگیرد
یک تلفن که همیشه یکی پشت آن منتظر
تماس بگیری و گوشی را بردارد

«مادر» این نقش را دارد
نقش مادر فقط پخت و پز و نظافت نیست
نقش مادر «بودن» است
در خانه «ماندن» است
منتظر ماندن است
مرد و فرزندان
حس این‌که هر لحظه وارد شوی
یک فردی آماده و منتظر
همه چیز را مرتب می‌کند
لباس تمیز در اختیارت می‌گذارد
غذای آماده برایت
به حرف‌هایت گوش می‌کند
تیمار یعنی



مطلب مهم‌تر
اصلاً وقتی به دیگران غذا می‌دهی
تغذیه‌شان که با تو باشد
با تو صمیمی می‌شوند
و همین کافیست
تا آرام شوند
افسرده نشوند
امنیت را احساس کنند
وقتی نباشد
ناامنی و تنهایی به سراغ آدم می‌آید

خانه‌داری درست مثل برج مراقبت است
هواپیماها بدون برج مراقبت سقوط می‌کنند
امنیت پرواز ندارند
پایگاه ِ مرکزی‌ست

در شبکه رایانه‌ای جای سرور است
سرور نباشد ناهماهنگی می‌شود
منشأ هماهنگی‌ست خانه‌دار
نقطه اتکاست
همه چیز دور اوست
حول اوست
نه فقط مدیر خانه
بلکه او نقطه همگرایی تعدادی آدم است
همه به خاطر او دور هم جمع می‌شوند

خانه‌دار اگر نباشد
هیچ کدام دلیلی برای بازگشت به خانه ندارند
نظم از بین می‌رود
این‌یکی چرا از مدرسه زود بیاید خانه
آن‌یکی چرا نرود با رفقا دور دور
ولی اگر باشد
همه زود می‌آیند که در خانه باشند
گرد آیند
جمع شوند
محل تجمّع می‌شود خانه
دور هم فیلم ببینند
دور هم غذا بخورند
دور هم حرف بزنند

نخ تسبیح است خانه‌دار
نباشد هر کدام بیرون می‌مانند تا وقت خواب
فقط برای جنازه شدن به خانه می‌آیند
آن‌هم نه همیشه
چه بسا شب را در خانه رفقا بخوابند
یک‌کسی باشد که تماس بگیرد و بگوید: کجایی؟
چرا دیر می‌آیی؟
همین یک جمله
همه را منظّم می‌کند
نظم که باشد
آرامش می‌آورد
کارها درست پیش می‌رود
خستگی‌ها در می‌رود

اگر نقطه اتکا را برداری
لنگر را که بکشی
سوزن مرکزی پرگار که نباشد
مردم تا ته جان خود کار می‌کنند
بیرون وقت می‌گذارند
خسته می‌شوند
ولی خودشان نمی‌دانند چرا
روح‌شان خسته می‌شود
از این‌که جایی نیست که آن‌ها را فرابخواند
بودنشان را انتظار بکشد

خانه‌داری فقط انجام کارهای خانه نیست
ظرف را ماشین ظرفشویی می‌شوید
لباس را ماشین لباسشویی
غذا را هم مایکروفر
خانه را هم جاروبرقی‌های هوشمند
این‌ها که آدم نیاز ندارد
این‌ها هتل‌داری‌ست
خانه‌داری که نیست

خانه‌داری جمع کردن یک سری آدم در یک نقطه خاص است
این را سال‌هاست درک کرده‌ام
با تمام وجود
در تمام این چهارده سال
چهارده‌سالی که خانه‌دارم
و چقدر جذاب است این کار
و چقدر ابعاد مختلفی دارد
و چقدر آثار مفید و بابرکت

خانه‌ای که خانه‌دار نداشته باشد بی‌حال است
بی‌سر و سامان
آدم‌هایش رها و بی‌هدف
اصلاً یک‌جور ِ ناجور

اگر دور هم جمع نشوند
همگرا نمی‌شوند
هم را دیگر نمی‌شناسند
چون دیگر حرف نمی‌زنند
و همسخنی که نباشد
قرابت و رفاقت دیگر نیست
به نظر من

این‌هایی که خیال می‌کنند هم سر کار می‌روند و هم غذایشان آماده
این‌ها اشتباه می‌کنند
این‌ها خانه‌دار نیستند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - خانواده 57 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما یک ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
اتحادیه مستقل خبرنگاران + شنبه 02 آبان 20 - 4:0 صبح

نظرم را درباره خبرنگاری
یکی از خبرنگاران پرسید
در روز خبرنگار
نوشتم:


در جامعه‌ای که خط‌کش «پول» است
سرمایه یعنی
ارزش همه چیز با پول سنجیده می‌شود
وقتی می‌پرسیم: کدام شغل ارزشمندتر؟
دستمزد معلوم می‌کند
هر چه بیشتر
آن شغل مفیدتر و با ارزش‌تر

وقتی بپرسی: کدام خانه بهتر؟
می‌گویند: همان‌که گران‌تر
کدام گوشی موبایل؟
همان که قیمت بیشتر

همه چیز وقتی با خط‌کش پول سنجیده می‌شود
خبرنگار هم ارزشش با پول مشخص می‌شود

در چنین جامعه‌ای
پول و سرمایه تعیین‌کننده است
تعیین می‌کند تا چه چیزی اتفاق بیافتد

اگر پژوهشگر است
دستمزد می‌خواهد
دستمزد ِ بیشتر یعنی کار ارزشمندتر
پس سرمایه تعیین می‌کند که چه پژوهش‌هایی انجام شود
پژوهشگر ِ بدون دستمزد که می‌شود هیچ
بی‌ارزش یعنی

معلم ناراضی
می‌گوید: چرا دستمزد من با رفتگر مساوی
یعنی من ارزشم در حدّ رفتگر شهرداری؟



خبر هم می‌شود محصول سرمایه
خبرگزاری «باید» درآمد داشته باشد
سرمایه‌گذار دارد
سرمایه سود می‌خواهد
هر چه سود بیشتر یعنی کار بهتر
بهتر بودن با سود بیشتر فهمیده می‌شود

در چنین جامعه‌ای
خبرنگار در مسیر سود قلم می‌زند
چاره دیگری ندارد
سفارش از سوی سرمایه می‌آید
خبرگزاری‌ها برای خبری پول می‌دهند که سود بیشتری داشته باشد
دیگر خبر نمی‌تواند «منصفانه» باشد
چرا؟
زیرا برای «هر خبری» پول نمی‌دهند
و برای خبری اگر پول بدهند
باید در مسیر سود خودشان باشد
خبرنگار می‌شود عمله سرمایه‌دار

هزاران خبر هست
ولی کدام اخبار منتشر می‌شود؟
کدام اخبار جمع‌آوری می‌شود؟
کدام اخبار تولید می‌شود؟
کدام خبر کار می‌شود؟
چه منابعی برای اخبار تأیید می‌شود؟
اخباری که سرمایه تأیید کند

واقعیت این است
واقعیت می‌شود هر چیزی که سود داشته باشد

فرض:
دو موضوع پیدا می‌شود
خبرنگار قصد تهیه خبر
سؤال می‌کند از خبرگزاری
می‌گویند: فلان را گزارش کن
یا خودش اصلاً
هر دو خبر را تهیه
کدام را می‌پسندند و پول می‌دهند؟
همان «مسیر» می‌شود
مسیری برای تمام خبرنگاران جامعه

اگر دولت پول‌دهنده باشد
اخباری که تأیید آن باشد
اگر شرکت‌ها
هر چه آن‌ها را بزرگ‌تر نشان دهد
رپرتاژ اصلاً می‌شود یک نوع تبلیغ
خبر را سفارش می‌دهند
رپرتاژآگهی درست می‌شود
شرکت‌های بزرگی که دقیقاً کارشان می‌شود همین
برای معرفی سرمایه‌گذاران خبر تولید می‌کنند
طوری هم که مخاطب نفهمد
نفهمد که این دیگر خبر نیست
بلکه صرفاً تبلیغ است
تبلیغ کالا یا خدمات

خبرنگار لای چرخ‌دنده‌های نظام سرمایه‌داری خُرد می‌شود
تجزیه می‌شود
تبدیل می‌شود به ابزاری برای سرمایه
برای خدمت
خدمت به پول
تولید پول بیشتر
«خبرنگاری مستقل» دیگر معنا ندارد
خبرنگار مستقل فقیر می‌شود
چون کسی برای خبر ِ درست پول نمی‌دهد
و اگر پول نباشد
خبرنگار زنده نمی‌ماند
تا به تولید خبر ادامه دهد

شریان زندگی انسان‌ها به پول وابسته شده
چون تمام نیازهای بشر شهری با پول تأمین می‌شود
نیازها وقتی به پول وابسته است
رفع نیازها
خبرنگار هم محتاج پول می‌شود
و پول
یعنی همان سرمایه
دنبال سود بیشتر
خیلی سخت است در این زمانه بشود خبر برای واقعیت باشد
برای رساندن حقیقت
خبر تابع سفارش است
سفارش را چه کسی می‌دهد؟

کسی وبلاگ خبرنگار را که نمی‌خواند
خبر را باید در سایت ببینند
سایت مال چه کسی است؟
مال خبرنگار؟!
خبرنگار که رسانه در اختیار ندارد
صاحب رسانه است که مالک خبرنگار شده
مالک خبر
خبر مثل یک کالاست
خرید و فروش می‌شود
تولید آن تابع سرمایه است

می‌خواهی یک کالا تولید کنی
نیاز به سرمایه دارد
مواد اولیه می‌خواهد
دسترسی می‌خواهد
این‌ها در اختیار تولیدکننده نیست
در اختیار سرمایه‌گذار است
پس خبرنگار به مسیری می‌رود که تعیین شده است
و این مسیر
قطعاً آخرت نیست
دنیاست
زیرا سرمایه علاقه‌ای به آخرت ندارد
چون در آخرت وجود ندارد
دنیا همه‌چیز اوست!

خبرنگار تولیدکننده کالا یا خدمت است
و هر دوی این‌ها
صاحب دارد
مالک دارد
مثل یک بنا که خانه می‌سازد
خانه را سرمایه‌دار سفارش می‌دهد
هر چه او بخواهد ساخته خواهد شد
حتی اگر بنا خیلی آدم خوبی هم باشد!

چه کنیم؟
خبرنگار بایستی لیز بخورد
سُر بخورد
لای چرخ‌دنده‌های سرمایه لایی بکشد
خبر را چاره‌ای ندارد مثل سفارش بسازد
ولی با هنرمندی
لای این سفارش
حرف خود را بزند
مخفیانه
رمزگونه
فقط مشتری حقیقی بتواند بفهمد
بعضی افراد
فقط بعضی مخاطبین
نیاز به ترفندهای ادبی دارد
راست و درست نمی‌تواند حرف خود را بیان کند
زیرا چنین حرفی خریدار ندارد
و برای آن پول نمی‌دهند

حتی اگر خبرنگاری منتقد باشد
یقین سرمایه‌گذارش این را خواسته است
منافعی در انتقاد داشته است
برای انتقاد پول داده است
اگر یک روز برای تأیید پول بدهد
خبرنگار تأیید می‌کند
یک روز هم برای تخریب پول می‌دهد
خبرنگار تخریب می‌کند آدم‌ها را

متأسفانه واقعیت خبرنگاری امروز این است
یک چاره هست
ایجاد اتحادیه خبرنگاران
خبرنگاران یک صنف بشوند
یک «خانه» تأسیس کنند
باشگاه مستقل داشته باشند
خودشان مبلغی را به عنوان حق عضویت بپردازند
برای تأمین هزینه‌ها
تا اتحادیه‌شان مستقل بشود
برای دیگران کار کنند
پول در بیاورند
ولی
در اتحادیه
فقط برای نشر حقایق به هم کمک کنند
سؤالاتی طرح کنند
که مشتری ِ سرمایه‌دار ندارد
ولی مردم می‌خواهند
نیاز واقعی جامعه باشد

تا چنین اتحادیه مستقلی نداشته باشند
وابسته‌اند
و وابسته
نمی‌تواند واقعیت را بگوید
آن‌چیزی را می‌گوید که از او خواسته باشند!

خبرنگاران یک روز بایستی همه دور هم جمع شوند
اتحادیه بسازند
اتحادیه‌ای مستقل از تمام وابستگی‌ها
آن روز را می‌شود روز خبرنگار نامید
وگرنه امروز
فقط روز خبرگزاری‌هاست!

خلاص


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - اقتصاد 143 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما یک ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
فقر ِ عمومی و عمومیّت ِ فقر + دوشنبه 02 آبان 15 - 2:59 عصر

درباره فقر پرسید
گله می‌کرد
این‌طور پاسخش را دادم:


در گذشته فقر ناشی از ظلم یک فرد نسبت به یک فرد دیگر بود
زمین او را می‌گرفت
اموال او را می‌دزدید
یا در اثر حادثه‌ای توان کار را از دست می‌داد

امروزه اما فقر به عنوان یک امر رایج اجتماعی در آمده
علت آن هم «افزایش حجم پایه پولی»
یعنی بانک‌ها دزدی می‌کنند
از طریق قرض دادن ثروتی که «تولید نشده است» هنوز
اعتبار و پول رایج در جامعه را افزایش می‌دهند
اثر آن هم این:
میزان پول ِ در جریان جامعه بالا می‌رود
ارزش پول پایین می‌آید
چون با کار انجام شده در جامعه مساوی نیست
یعنی هزار تومانی که در جیب من است
فردا دیگر قدرت خرید هزار تومان را ندارد
تبدیل به پانصد تومان می‌شود

در این میان
افرادی که کالا دارند
خصوصاً کالاهای سرمایه‌ای؛
زمین، خانه، خودرو، طلا، ارز، سکه
این‌ها چیزی از ارزش کالایشان کم نمی‌شود

ولی کسانی که پول دارند
این پول دچار کاهش ارزش می‌شود
ولی درآمدها و حقوق‌ها چه؟!
به این میزان که افزایش نمی‌یابد

سال 1384 صداوسیما کار می‌کردم
ماهی 100 هزار تومان حقوق
سکه حدود 100 هزار تومان
یعنی
ماهی یک سکه طلا درآمد
به سادگی تمام نیازهای زندگی تأمین
به مغازه که می‌رفتم
هر چه نیاز داشتیم می‌خریدم
از همین سوپری محل خودمان هم

اما پایه پولی 30 برابر در این سال‌ها افزایش یافت
الآن دو سه میلیون حقوق
سکه به 25 میلیون تومان رسیده

دقت کنید
قیمت طلا بالا نرفته
طلا خود ابزار و خط‌کش محاسبه ارزش است
قیمت آن «مبنا»ست
تغییر در مبنا معنا ندارد
واحد اندازه‌گیری که تغییر نمی‌کند
بلکه ارزش پول پایین آمده

امروز اگر ماهی 25 میلیون تومان حقوق
تازه به اندازه آن سال درآمد
سال 1384
ولی درآمد یک دهم شده است
پس توان خرید هم یک دهم
نتیجه؟!

دیگر نمی‌توان از سوپری محل خرید کرد
باید برویم در صف بایستیم
همه‌مان
از فروشگاه‌های ارزان‌فروشی
مثل فروشگاه جانبازان



اما در عوض
آن‌هایی که کالاهای سرمایه‌ای داشتند
زمین، خانه، خودرو، طلا، ارز، سکه
تمام این ثروت را به جیب خود می‌ریزند
ثروتی که ما از آن محروم شده‌ایم
من و امثال من
بدون این‌که متوجه باشند
بدون این‌که خودشان هم بدانند
ثروت‌های هنگفت به دست می‌آورند
در حقیقت همان اعتباری است که از ما دزدیده شده
به همّت بانک‌هایی که وام می‌دهند
ربا می‌گیرند و ربا می‌دهند
بر حجم پول جامعه می‌افزایند

این سبب فقرهای بزرگ اجتماعی می‌شود
همه ما این فقر را می‌چشیم
همه ما که توان تهیه کالاهای سرمایه‌ای را نداشته‌ایم
به همین خاطر دچار فقر می‌‌شویم

در نظامی که مبتنی بر اقتصاد سرمایه‌محور است
ارزش هر چیزی با پول سنجیده می‌شود
معلم وقتی می‌بیند درآمد او مساوی با یک رفتگر است
احساس می‌کند ارزش اجتماعی پایینی پیدا کرده
وقتی خواستگاری برود
ارزش اجتماعی او را با چه می‌سنجند؟!
واقعاً با همین درآمد
به او دختر دلخواهش را نمی‌دهند

مدارس هم وقتی طبقه‌بندی می‌شوند
دولتی، نمونه دولتی، شاهد، سمپا، غیرانتفاعی
فقط ثروتمندان می‌توانند از آموزش‌های پیشرفته استفاده کنند
از بهترین معلم‌ها
طبیعتاً همین‌ها هم مدارک دانشگاهی مهم را کسب کرده
در آینده همین قشر می‌توانند مناصب را به دست بگیرند
همین قشر ثروتمند
همین قشر دارای کالاهای سرمایه‌ای
مناصب سیاسی و اقتصادی و فرهنگی نظام را
جامعه تبدیل می‌شود به الیگارشی ثروت
بر فقرا حکومت می‌کنند!

تنها دو راه برای کاهش فقر ممکن است
در این میان؛
یکی این‌که مانند سرمایه‌داران شروع کند به چاپیدن
وام گرفتن
سرمایه جمع کردن
سرمایه را با بی‌انصافی و بی‌رحمی به کار انداختن
این سهام و آن سهام را خریدن
آن سهام و این‌یکی را به موقع فروختن
سود روی سود جمع کردن
یعنی قرار گرفتن در ساختار ظلم اجتماعی

راه دیگر چه؟!
این‌که نظام اجتماعی دوباره انقلاب کند
یک انقلاب فرهنگی
ساختارهای توزیع اختیارات را عوض کند
اختیارات قدرت و ثروت را
مثل سال 1357

در این صورت دوباره فقر کاهش یافته
سرمایه‌ها در طبقات پایین پخش می‌شود

در غیر این دو صورت
بایستی با فقر کنار آمد
به آن راضی شد
با کاهش مصرف
افزایش تولید
بلکه بتوان صرفاً در حداقل زندگی و حیات باقی ماند

استاد حسینی(ره) می‌گفت:
ظلم بر دو نوع است؛ ظلم فردی و ظلم اجتماعی
ما امروز گرفتار دومی هستیم
سبب فقر اجتماعی

یاعلی


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - اقتصاد 143 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 - آقامنیر 118 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
رابطه فاصله طبقاتی با استبداد + دوشنبه 02 مرداد 23 - 2:36 عصر

شرح چرخه تزایدی فاصله طبقاتی

فاصله طبقاتی که ایجاد شود، زیاد شود، ثروتمندان پیوسته تجلیل و تمجید می‌شوند، از سوی مردم، رسانه‌ها و خواصّ. خدمات مهم و اصلی در اختیار آن‌ها قرار می‌گیرد و از همه مواهب اجتماعی برخوردار. در سوی دیگر، مستضعفین مدام تحقیر می‌شوند، از سوی خانواده، خویش و قوم، اطرافیان، رسانه‌ها و حتی دولت. همین که یارانه و سوبسید می‌دهند، تحقیر از همین‌جا شروع می‌شود؛ خدمات اجتماعی مانند: بهزیستی و کمیته امداد. این‌ها برای رهایی از تحقیر دنبال کسب ثروت می‌دوند و حرص‌شان به دنیا پیوسته زیاد می‌شود. آن‌ها نیز وقتی با مراجعه بیش از پیش فقرا و نیازمندان مواجه می‌شوند، دست‌هایی که سمت‌شان دراز است، نگاه آرزومندانه‌شان را که می‌بینند، خود را عقب می‌کشند و خصلت خساست و بُخل در آن‌ها بیشتر و بیشتر می‌شود. بدین‌ترتیب فاصله فرهنگی هم به تبع فاصله طبقاتی افزایش یافته و دزدی و تجاوز را آسان‌تر می‌کند. احساس همبستگی عاطفی و اجتماعی میان طبقات از دست رفته و برای فقیر دزدی از غنی ساده‌تر به نظر می‌رسد. افزایش جرم ایجاد ناامنی می‌کند و برای جلوگیری از درگیری‌ها، اغتشاشات و جرم‌ها و جنایت‌ها از طرفی باید پلیس تقویت شود و از سوی دیگر فرهنگ و اخلاق تقویت شود. اخلاقی که در این زمینه ترویج داده شده و توصیه می‌گردد حفظ آرامش و پذیرش حقارت و ظلم است. بهترین نمونه برای آن مذاهب ساختگی هندوستان است که ظلم استثماری انگلیس را توجیه می‌کرد. نیروی پلیس و نیروی رسانه‌ای دست به دست هم فضایی را فراهم می‌آورند که حاکمیت به سمت استبداد پیش رود و با عدم پاسخگویی و کاهش شفافیّت، رانت‌خواری را برای ثروتمندان ساده‌تر و فراوان‌تر سازد. این رانت مدام بر ثروت آن‌ها می‌افزاید؛ ثروتی که از کام فقرا بیرون کشیده می‌شود و آن‌ها را هر روز بی‌چیزتر می‌کند. پس فاصله طبقاتی بیشتر شده و در حلقه‌ای فزاینده در می‌غلتد.

[تصویر در اندازه بزرگ]

روش جلوگیری از فرایند تزایدی چرخه

هنگامی که با یک چرخه بی‌پایان مواجه باشیم، تأثیر و تأثّری که همواره خود را تقویت می‌کند و افزایش تصاعدی می‌یابد، باید ابتدا موانعی برای تأثیرات زنجیره‌ای ایجاد کرد، مانند رآکتورهای هسته‌ایی که با غلاف‌هایی ارتباط میله‌های سوخت را قطع می‌کنند، غلاف‌هایی که مانع حرکت نوترون‌ها هستند. اولین گام این است که تا می‌شود مانع تجلیل و تشویق ثروتمندان شویم، چون مانع تحقیر فقرا که نمی‌توان شد. آن‌ها را هر طور که حمایت کنی خود نوعی تحقیر است. از قوی‌تر شدن پلیس باید جلوگیری کرد. قوانین نباید به سمتی رود که دست پلیس را بازتر کند. افزایش نظارت بر پلیس و کاهش اقتدار آن اگر چه امنیت را کاهش می‌دهد، ولی تأثیر این کاهش امنیت بر مستکبرین بیشتر است تا مستضعفین. این نکته اگر چه دلیلی بر فرار سرمایه از کشور دانسته می‌شود، ولی مانع بزرگی برای افزایش فاصله طبقاتی‌ست. به جای رواج فرهنگ مدارا با ظلم، رسانه‌ها و خواصّ باید تأکید بر مطالبه‌گری کنند. قوه قضائیه بایستی شکایت از حاکمیت را ساده کند. هر فردی به راحتی بتواند علیه هر ارگان دولتی و حاکمیتی شکایت تنظیم کند و پیگیری شود. مدیران تحت تعقیب قانونی قرار بگیرند. با تأکید رسانه‌ها بر شفافیت و افزایش پرسشگری از مسئولین، استفاده از رانت برای ثروتمندان سخت‌تر خواهد شد و همه این امور مانند ترمز از سرعت افزایش فاصله طبقاتی خواهد کاست، اگر چه آن را کاهش نخواهد داد. بیشتر بار این مسئولیت‌ها هم بر عهده خواص؛ نخبگان حوزوی و دانشگاهی، سلبریتی‌ها، خبرنگارها و خبرگزاری‌هاست، یعنی رسانه.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 143 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما 2 ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
فراموشی + پنج شنبه 02 تیر 22 - 8:47 صبح

خیلی کار شده است
یادمان رفته
اطلاعات مانده
خاطرات نه
نمی‌دانیم امروز که اصلاً چنین بحث‌هایی شده
باز از اول
دوباره آغاز می‌کنیم
مایی که بی‌خبریم

دهه 60
سال 1368
یک‌دور اقتصاد را بحث کرده
این استاد گرامی
و چقدر هم جالب
و چقدر هم اسلامی
و چقدر هم تلاش کرده برای نوآوری:

http://www.shiadars.ir/fa/%D9%81%D8%A7%DB%8C%D9%84-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%AC%D9%84%D8%B3%D8%A7%D8%AA-%D8%AD%D9%88%D8%B2%D9%87-%D8%B9%D9%84%D9%85%DB%8C%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D8%A7%D9%87%D8%B1-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF

از نشانی فوق دریافت کردم
لذّت بردم
خیلی استفاده
و چقدر جذّاب

ولی توجه نشد
فرصتش شاید نبود
دوران سازندگی آن آقا
به دنبال اقتصاد غربی
این روش را پی نگرفتند
این افراد هم به سراغ علوم دیگر رفتند:

https://www.aparat.com/search/%D8%AF%D9%83%D8%AA%D8%B1%20%D8%AD%D8%B3%D9%8A%D9%86%20%D8%A8%D8%A7%D9%87%D8%B1

یک نمودار هم از بحث‌های روانشناسی در آوردم



چقدر مباحث جالبی در این سایت یافتم
در میان نوارهای کاست قدیمی
که امروز فایل آن رایگان برای شنیدن هست
این‌جا

http://www.shiadars.ir

اگر این تلاش‌ها را ندیده نگیریم
لازم نیست دوباره خیلی بحث‌ها را تکرار کنیم!

قال اصَلُ القَدیُم (ع): «وَ مِنَ التَّوْفِیقِ حِفْظُ التَّجْرِبَةِ» (نهج‌البلاغه، ح211)
حفظ تجربه ها بخشى از موفقیت است.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 143 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

   1   2      >

سه شنبه 04 فروردین 26

امروز: 372  بازدید

دیروز: 614  بازدید

کل: 4,677,379  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
نوشته‌ها 9 - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد 4,677,379 بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X