سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   

دانش، پرده ای جلوگیر از آفت هاست . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
کانسکوئنسز + پنج شنبه 01 خرداد 19 - 5:0 صبح

پیامدها
عواقب
چیست واقعاً؟

دیر کرده است
باید تا به حال می‌رسید
مدرسه مگر چقدر؟
امتحان چقدر طول می‌کشد؟

نگران شده‌ایم
از وقت گذشته
به دنبالش
من و یکی از بچه‌ها
نزدیک مدرسه که می‌شویم
دیگر کسی باقی نمانده
همه خارج شده
آخرین‌ها هم
خلوت
کجاست؟
دل‌ها نگران
قلب‌هایمان می‌تپد
حالا چه کنیم؟

از دور سه نفر را می‌بینیم
- به نظرت اون نیست؟
= نه فکر نکنم!
دور می‌زنیم
طوری که بتوانیم از روبه‌رو ببینیم
توقف می‌کنم
خودش است
کیم در دست
با دوستانش
هر کدام یک بستنی کیم را لیس می‌زنند

ما را می‌بیند
هر چند از دور
دور می‌زند تا بستنی‌اش را نبینیم
مثلاً ما را ندیده است

راه می‌افتم
نمی‌ایستم
به سمت خانه
قرار نیست بایستیم تا سوارش کنیم که!

چند دقیقه بعد خانه است
چند توضیح کوتاه:
- نگران شده بودیم
مهم نیست می‌خواهی با دوستانت بستنی بخوری
ولی
مهم است که دیگران را آگاه کنی
مضطرب نشوند
ما باید بدانیم چه زمانی باید با پلیس تماس بگیریم
و گم شدنت را گزارش کنیم!



بچه‌ای که همراهم بود متعجب
= فکر می‌کردم سرش کلّی داد بزنی
شاید هم کتکش
فکر می‌کردم خیلی عصبانی باشی
- خودت فکر کن
می‌شد مرده باشد
تصادف کرده
زیر شده
له شده
یا در بیمارستان
کدام بهتر است؟!
حالا که سالم
باید خدا را شکر کنیم
این‌که زنده است که نباید ما را ناراحت کند
این‌که سالم است
پس عصبانی نیستم
و نشدم
فقط خودش باید بفهمد
ما را ناراحت کرده
به زحمت انداخته
حق ما افتاده گردنش



عذرخواهی کرد
و دیگر تکرار نخواهد کرد
مطمئنم
بدون این‌که خشونتی لازم باشد
انسانی
چرا که او هم انسان است

برای بچه‌ها خاطره گفتم
بعد از این ماجرا
از کودکی خودم
زمانی که دیر کرده
تهدیدهای عجیب
کمربند پدر
و کفگیر مادر
چه ترس عجیبی
گریه‌ها و جیغ‌ها
دوم دبستان شاید
خاطره آن باقی
در جان و روح

به عواقب رفتار باید فکر کرد
نتایجی که به بار می‌آورد
آثاری که بر جای می‌ماند
هدف از فریاد چیست؟
خودمان را خالی کنیم و راحت؟
یا فرزند را تربیت؟
مگر با داد زدن می‌شود؟!

من حتی صدایم را هم بلند نکردم
ولی او رفتار درست را فرا گرفت
مگر هدف، اصلاح رفتار نیست
با عفو و صبوری هم که می‌شود
البته که می‌شود
خدای را سپاس!

قال الغالب الکرار(ع): «إِذَا تَمَّ العَقلُ، نَقَصَ الکَلَامُ» (نهج‌البلاغه، ح71)
هنگامى که عقل کامل گردد سخن کم مى شود (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
ارتقای آرام + سه شنبه 01 خرداد 17 - 11:8 صبح

چقدر پخت آرام خوب است
و چقدر تند بد
چه جا می‌افتد غذا
همین که اجداد ما «گمج» داشتند
از جنس خاک



و اجداد دوستان ما «دیزی»
ظرف‌هایی از جنس سنگ



و نه فلز
نه رسانا
موادی کند
در عبور گرما
تا آرام بپزند

درباره آرام‌پز نوشتم
این‌جا
چه طبخی
چه طعم و مزّه‌ای

باز هم خراب شد
دکمه‌هایش
کلیدها جنس خوبی ندارند
عایق نیستند
به مقدار کافی

تا به حال دو سه باری عوض کرده
راکرها را
دکمه‌های قرمز روی آرام‌پز
این‌بار هم ذوب شده
خراب
از کار افتادند
هر دو تاشان

رفتم مغازه محل
مثل قبل
نداشت
عجیب بود
تمام کرده
خیر و برکت داشت این نداشتنش

پس اینترنت
جستجو
پیدا شد
ولی نه فقط راکر
بلکه
ترموسوئیچ هم یافتم
و ایده‌ای
جرفه‌ای
چه اتفاق جالبی می‌توانست بیافتد

پس مقداری ابزار خریدم



بعد از این‌که طرح‌هایی کشیدم



سخت نبود
مدار پیش‌فرض آرام‌پز این‌طور



من فقط چند ترموسوئیچ اضافه کردم
در درجه‌های مختلف
و چند کلید
به شکل زیر



خب باید سوراخ می‌کردم
آرام‌پز که جا نداشت
دیواره‌اش
برای هر کلید
هم کار سختی
هم یک مشکل
اگر باز هم ذوب شوند چه
و خراب؟

فهمیدم
بهتر است بیرون باشند
تمام کلیدها
اصلاً یک جعبه
جدا از بدنه اصلی
پس مدار را دو بخش کردم
بخشی در داخل آرام‌پز



و بخشی در بیرون
اتصال فقط با یک کانکتور
یک سوکت
یک فیش معمولی
چیزی که بشود وصل و قطع کرد



سیم‌های داخل آرام‌پز را روکش کردم
با وارنیش نسوز
و ترموسوئیچ‌ها را
در اتصال با کف آرام‌پز



و جعبه را طراحی
به شکلی که جذاب هم باشد



شد
کار کرد
چند کارکرد دارد حالا



دما را روی 40 درجه نگه می‌دارد
وقتی بخواهیم ماست بزنیم
یا مثلاً پنیر بسازیم
کافیست شیر داغ را داخل آرام‌پز خالی کنیم
و صبر
تا دما به 40 برسد
حالا مایه ماست را اضافه کنیم
دیگر پتو و گرمخانه نمی‌خواهد
خودش گرم نگه می‌دارد
پس این شد دستگاه «ماست‌ساز»

اما «گرم نگه دار»
این را خیلی از آرام‌پزهای جدید دارند
حتی پلوپزها
مال ِ ما نداشت
قدیمی‌ها ندارند
دما را بالاتر از 60 نگه می‌دارد
غذا نمی‌پزد
له نمی‌شود
ولی
تا مدتی گرم باقی می‌ماند
من روی 70 تنظیم کردم
شد دکمه دوم

یک دکمه «جوش» هم اضافه
چون کلیدهای اصلی را محدود کرده بودم
90 درجه و 100 درجه
این کلید همه را دور می‌زند
درست می‌شود مثل قبل
همان آرام‌پز قبلی
تا هر دمایی که بخواهد بالا رود
که البته معمولاً بیشتر از 13 یا 140 درجه نمی‌شود

یک لامپ گذاشتم برای برق
اگر دستگاه به برق متصل
یک فیوز هم که اگر اتصالی کرد
برای امنیت بیشتر
و دوباره یک لامپ
این برای چه؟
آمدیم و فیوز سوخت
این لامپ خاموش می‌شود
اطلاع‌رسانی

و راهنما هم نیاز داشت
پس این را نوشتم



و تمام
تمام
یک بار فعلاً استفاده کردیم
سیرابی در آرام‌پز پختیم
با جگر سفید
به سبک مرسوم در کله‌پزی‌ها
عالی
باقی را هم باید تست کنیم

و چقدر خوب
چقدر لذّت‌بخش
وقتی خودت چیزی می‌سازی
وقتی فرزندانت می‌بینند
افتخار می‌کنند که عضو این خانواده‌اند
خانواده‌ای که تولید می‌کند
فقط مصرف‌کننده نیست
مصرف‌کننده صرف بودن کسالت‌بار است
ذلّت‌آور
وابستگی
خیلی خوب است وقتی خودمان می‌سازیم
آن‌چه برای زندگی نیازمان است!

قال ذو النّورین (ع): «لَا تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً» (نهج‌البلاغه، ح70)
همیشه جاهل را یا افراط گر مى بینى و یا تفریط کار (ترجمه مکارم)

پ.ن.
تست شد
یک ماه تقریباً
نیاز به اصلاح
دمای آن‌چه در دیگ آرام‌پز است متفاوت
30 درجه
کمتر از دمای المنت
پس ترموسوئیچ 40 درجه کلاً بیکار شد
70 را وصل کردم برای 40
100 را هم برای 70
یعنی
وقتی بخواهیم دمای غذا 70 باشد، ترموسوئیچ 100 درجه فعال می‌شود
برای 40 هم ترموسوئیچ 70

یک مشکل دیگر هم داشتم
لامپ‌ها نباید با المنت‌ها «سری» شوند
توان را مصرف می‌کنند
المنت کمتر گرم می‌شود
آن‌ها را «موازی» کردم

یک لامپ هم اضافه کردم
کنار ترموسوئیچ‌ها
که بدانیم روشن هستند یا خاموش
قطع و وصل المنت را نشان می‌دهد

کلاً ترموسوئیچ 90 را هم بی‌خیال شدم
دیدم به کار نمی‌آید
پس دکمه «جوش» هم بلااستفاده شد

یک‌بار با آن ماست زدم
خیلی ساده و راحت
درست کار کرد
با این روش جدید در اتصال مدار

در نهایت این:

[تصویر بزرگ مدار نهایی]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: ساخت 12 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
دوره ما در کلام پیامبر ص + چهارشنبه 01 خرداد 11 - 4:7 عصر

حدیث أشراط القیامة
به این نام معروف
روایت معروفی
راوی سلمان فارسی
مخاطب ِ رسول خدا (ص)
و دیگران هم
به نمودار در آوردم
برای فهم بهتر
جزئیات
کلمه به کلمه



[خلاصه نمودار در اندازه بزرگ]

[لینک نمودار کامل با تمام زیرشاخه‌ها و همراه با ترجمه]

ترجمه را از کتاب‌های مختلف
برخی سایت‌ها هم



[نمودار فارسی در اندازه بزرگ]

جالب و آموختنی
قابل توجه
دوره ما را انگار توصیف می‌فرمایند
حضرت (ص)
تقریباً آن‌چه امروز می‌بینیم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: سند 32 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
انصاف ِ بورسی + پنج شنبه 01 خرداد 5 - 7:40 عصر

متن را نگاه کنید
یک کسی بخواهد عضو شود
از کارگزاری استفاده کند
خودش که نمی‌تواند
ما خودمان که حق نداریم
نمی‌توانیم معاملات انجام دهیم
فقط کارگزار می‌تواند
آن‌هایی که مجوّز کارگزاری دارند
چنین قراردادی
نه یک قرارداد
چند تا:


سهام عدالت را دولت به ما داد
ما را بورسی کرد
رفتیم سجام و کد بورسی گرفتیم
حالا نیاز به کارگزار داریم
این می‌شود

سبک نگارش را ببین
مدام از «تعهد» مشتری سخن به میان آمده
حتی اگر هک شود
یکی اگر از رمز مشتری استفاده کند
باز هم مشتری مقصّر
اما اگر سایت کارگزار خراب شود
کارگزار مسئول نیست
به او چه ربطی دارد که سرورش خراب
یا کند
مشتری باید بلند شود و حضوری برود کارگزاری
حتی اگر اختلال در سامانه باشد
ناشی از کوتاهی کارگزار
باز هم مسئول مشتری است

زمان برای طرح شکایت از سوی مشتری محدود است
اما برای کارگزار
زمان شکایت محدود نشده

حتی در مورد فسخ
باز هم مشتری مکلّف است
او باید دیون خود را فوراً تسویه کند
کارگزار متعهد نشده

حالا قبول
این قرارداد را که تأیید کنی
امضای دیجیتال یعنی
تعهدنامه پدیدار می‌شود



مشتری اخلال نکند
مشتری وکیل نگیرد
مشتری مراقب سامانه باشد
مشتری مسئولیت بپذیرد
کارگزار چه؟
آیا تعهد نمی‌دهد؟
یک تعهدنامه هم او امضا کند!

باشد
قبول
این را هم تأیید کردیم
مگر تمام می‌شود؟



وکالت اجباری؟
من می‌خواهم در بورس فعالیت کنم
صندوق شما را نمی‌خواهم
مجبورم؟
فقط یک کارگزار
فقط برای این‌که بدون تو نمی‌توانم معامله انجام دهم
سهام بخرم و بفروشم
حالا باید وکالت هم بدهم
در چه
در این‌که حتی اگر «یک ریال» از پولم دست شما بود
حق دارید سرمایه‌گذاری کنید
در صندوق خودتان؟!

بله
اگر این قرارداد را تأیید نکنی
امکان استفاده از بورس را نداری!

مدت قرارداد چقدر؟
نامحدود!

تعهدات چه؟
عجب!
امضای این قرارداد هیچگونه تعهد یا تکلیفی برای کارگزار ایجاد نمی‌کند؟!
باور می‌کنید؟
این در متن قرارداد است
در ماده 5
همان ابتدا
عجیب نیست؟!
پس دیگر تعهدات «طرفین» نیست که
چون طرف کارگزار تعهدی ندارد!

مشتری حق هیچگونه ادعایی ندارد
کارگزار اختیار دارد به صلاح‌دید خود عمل کند
چقدر عادلانه
چقدر منصف

چقدر این «حسب تشخیص و صلاح‌دید خود» را تکرار کرده‌اند
در جای‌جای قرارداد
چقدر مصرّ

به «حیات»‌ هم بسنده نکرده
به «مرگ» هم پرداخته
وکالت پس از فوت گرفته
ضمن عقد خارج لازم
عقد «لازم»
کارگزار وکیل و وصی پس از فوت من هم قرار است باشد
چه جالب!
مگر من چه می‌خواستم؟!
فقط می‌خواستم در بورس سهام بخرم و بفروشم
همین
باید کارگزار را وصی پس از مرگ خودم هم بکنم؟!

تازه حق طرح هرگونه اعتراض در مراجع اداری و قضایی و شبه‌قضایی را هم از خودم سلب و ساقط کنم؟!
بدون نیاز به اخذ موافقت مشتری!

چقدر حقوقی نوشته‌اند
چند وکیل اجیر کرده‌اند؟
تا چنین متن استثماری بر کاغذ نقش بندد؟!

این‌جا را ببین
کارگزار به صلاح‌دید خود
به تشخیص خود
بدون اذن و اجازه مشتری
پول مشتری را سرمایه‌گذاری کرده
در هر جایی که دوست داشته
حالا مشتری پول خود را می‌خواهد
پول را که پس می‌گیرد چه می‌شود؟
کارگزار دچار ضرر می‌شود
چون در زمان نامناسبی از سرمایه‌گذاری بوده
مثلاً ارزش سهام آن صندوق پایین آمده بوده
خب چه می‌شود؟
معلوم است که ضرر باید به دوش کارگزار باشد
چون او سرمایه‌گذاری کرده
او تشخیص داده
او صلاح دانسته
اما
متن قرارداد را ببین:
زیان حاصل یا جریمه ناشی از تعجیل  در ابطال واحدهای سرمایه‌گذرای به عهده مشتری خواهد بود
نامرد!
تو انصاف داری؟!
شرف چطور؟!

تبصره 3 را ببینید
اگر سیستم‌های رایانه‌ای ایراد داشته باشد
مسئولیتی متوجه کارگزار نخواهد بود!
پس متوجه چه کسی خواهد بود؟
حتماً آن هم مشتری؟!
رسماً «شوخی» دارید می‌کنید!

ضررهایی که از حیطه اختیار مشتری خارج است بر عهده اوست
مثل ضرر سرمایه‌گذاری‌های کارگزار
که به صلاح‌دید خود انجام داده
ولی
ضررهایی که از حیطه اختیار کارگزار خارج است
اصلاً‌ بر عهده او نیست!
باؤک تجر، بائی لا تجر؟!* (باعک تجر باعی لاتجر، بائک تجر بایی لاتجر، بائی لم تجر)

بند 3 ماده 8 جالب است
حتی اگر قرارداد فسخ شود
باز هم کارگزار وکیل و وصی مشتری باقی خواهد ماند
چون عقد لازم خارج است
ربطی به این قرارداد ندارد که!

و تمام نمی‌شود
قرارداد پس از قرارداد
حالا این قرارداد نمایش داده می‌شود



و باز هم یک‌طرفه
کارگزار حق دارد
ولی مشتری
حق اعتراض و طرح هر گونه دعوی و شکایتی ندارد
از خود سلب و اسقاط می‌نماید

مشتری باید
مشتری موظف است
مشتری مکلّف است
مشتری مجبور است
ولی
مشتری حق ندارد
مشتری هیچگونه حقی ندارد
فقط مسئولیت دارد
فقط و فقط!

بخش «فورس ماژور» را ببینید
ماده 6
اگر حادثه اتفاق افتد
خارج از اختیار طرفین
طرفین مسئول جبران نیستند
قبول
این درست
اما
بلافاصله «مشتری» را استثنا می‌کند
او مجبور است
به جبران
حتی اگر حادثه خارج از اختیار باشد:
عدم پرداخت بدهی مشتری در موعد مقرّر به هر دلیل حتی فورس ماژور از مصادیق نقض قرارداد محسوب می‌شود
یعنی چه؟
یعنی داخل در ماده 6 نیست
یعنی چه؟
یعنی ماده 6 فقط مختص کارگزار است
نه مشتری!
این انصاف است؟!

بورس را این‌طور مدیریت می‌کنند
این عدالت ِ بورسی است
چیزی که در نمای آن می‌بینیم
کارگزارها
تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل!

* «حکى العسکری فی کتاب التصحیف أنه قیل لبعضهم: ما فَعَل أبوک بِحمارِه؟ فقال: باعِه، فقیل له: لِمَ قلتَ باعِه؟ قال: فلِمَ قلتَ أنتَ بحمارِه؟
فقال: أنا جررتُه بالباء، فقال: فلِم تَجُر باؤک وبائى لا تَجُر؟
» (مغنی‌اللبیب، ابن هشام، ج2، ص669)
یکی از دیگری پرسید: پدرت با الاغش چه کرد؟ پاسخ داد: فروختش. اما به اشتباه در انتهای فعل «باعَ» به جای فتحه کسره قرار داد. از او پرسید: چرا فعل را مجرور کردی؟ یعنی کسره در آخرش قرار دادی؟ او هم پرسید: تو چرا در آخر الاغ (حمارِه) کسره قرار دادی؟ پس گفت: من الاغ را مجرور به حرف «بـ» کردم. یعنی حرف «بـ» سبب شد که کلمه بعد از او کسره بگیرد. پس او هم گفت: چرا «بـ» تو مجرور می‌کند، ولی «بـ» من که در اول «باع» است مجرور نکند؟! (ترجمه آزاد همراه با شرح)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 143 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
شطرنج ِ نظامی + سه شنبه 01 خرداد 3 - 8:5 عصر

هنرمند است
و هنر را
به طرز عجیبی دوست دارد
خلاقانه یعنی





گاهی می‌سازد
گاهی رنگ می‌کند
گاهی می‌کشد
نقاشی
طراحی
و از همه بیشتر همین



بدون سفارش
همین‌طوری یعنی
امضا هم می‌کند
اصرار دارد بر آن :)





تعجب‌آور بعضی
این‌طور تعجبی



این‌بار
همراه با برادرش



فکر را ببین
خلاقیت به خرج
یک شطرنج جدید اختراع
مهره‌ها هم کاغذی
داستان هم دارد
سناریو



برای هر مهره مأموریتی
اندازه و حرکتی
مجاز و غیرمجازی
نحوه زدن
نحوه نابود کردن
برای هر مهره از این نوع جدید شطرنج



می‌شود تولید کرد اصلاً
به بازار فرستاد
از بس جالب و مبتکرانه



مرزها را شکسته
اندازه مهره‌ها را تغییر داده
بعضی از مهره‌ها چهارخانه‌ای هستند!

کتب عَلَم الهادی(ع): «حِفْظُ مَا فِی یَدَیْکَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ طَلَبِ مَا فِی یَدَیْ غَیْرِکَ» (نهج‌البلاغه، ن31)
حفظ آنچه در اختیار توست نزد من محبوبتر است از طلب آنچه در دست غیر توست. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
ماهی در الویه + چهارشنبه 01 اردیبهشت 28 - 9:7 عصر

عجیب گیر داده
«بیا عکس بگیر بذار وبلاگت»

ابتدا از این‌جا
چهارشنبه
یا سیب‌زمینی پخته یا الویه
برنامه شام
«میشه الویه درست کنم؟»
سیداحمد گفت

اولین بارش
تا به حال نبوده
- درست کن!
و درست کرد

همه را خودش
سیب‌زمینی را پخت
تخم‌مرغ را
رنده
خیارشور هم
و در انتها
«بابا میشه توش تن ماهی بریزم؟»
- تن ماهی؟!
توی الویه؟!
کمی نگران شدم
تن ماهی به این گرانی
توی الویه
بدمزه نشود
- از بچه‌ها بپرس
اگه همه موافق بودن بریز



میز را که چید
اصرار که عکس بگیرم
اصرار که روی وبلاگم قرار دهم
اصرار که تزئینش دیده شود
خودش تزئین کرده
خیلی روی زیبایی آن تأکید

سیدمرتضی: «این که صلیبه!»
سیداحمد: «نه، یه آدمه!»

مدارا لازم است
با خواسته‌های فرزندان
رعیّتان مملکت هر پدر و مادری! :)

کتب اَعْلَمُ الرّزین(ع): «أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ، وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ» (نهج‌البلاغه، ن53)
قلب خویش را کانون رحمت و محبّت و لطف به رعیت قرار ده و در مورد آنان همچون درنده اى مباش که خوردنشان را غنیمت شمارى. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آشپزی 93 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
پول ِ ایرانی + جمعه 01 اردیبهشت 16 - 7:57 عصر

سکه‌ها مختلف
در هر دوره‌ای
بر اساس زمان
گاهی از طلا
گاهی نقره
برنز و مس هم بودند
امروزه هم ترکیبی از نیکل

ارزش مهم است
تغییرات آن
وقتی کاسته می‌شود
روز به روز و پیوسته
نه ارزش فلز
که ارزش عنوانی که روی آن است
وقتی از فلز آن می‌کاهند
دینار است
ولی نه به قدر گذشته
طلا دارد
ولی نه به اندازه پیش
از وزن آن می‌کاستند
حکومت‌ها
تا بفریبند
ضعف اقتصادی را جبران
مردم خود را
وقتی نمی‌توانند پاسخگوی هزینه‌ها باشند

به اسکناس که می‌رسد دیگر نگو
وحشتناک
دیگر فلز نیست
ارزش ندارد
کاملاً اعتباری
تابع دستگاه چاپ در بانک مرکزی
یا نرم‌افزاری که روی سرورها نصب است
عددی که به سادگی افزایش می‌یابد
و موجودی حساب دولت را زیاد می‌کند
تا بدون پشتوانه هزینه کند

گشتم
هر چه سکه بود در گذشته این سرزمین
ولی این‌بار
سعی کردم با هم تطبیق دهم



با چنین ظاهری



[تصویر بزرگ]
[فایل اکسل شامل تمامی اطلاعات]

دینار رومی را مبنا کردم
انگار که واحد
ارزش سایر سکه‌ها را با آن
این‌که هر کدام چند دینار
دینار هنوز هم واحد پول ایران است
از قدیم هم بوده

خانه‌های آبی جنس واقعی سکه هستند
حاوی ارزشی که ذکر شده
و سایر خانه‌ها
رنگ‌های قرمز
مواردی که محاسبه شده‌اند
اطلاعاتی از آن‌ها نیافته
با ضرب و تقسیم پیدا کردم

برسیم تا ریال امروز
هدفم این
ببینیم امروز ریال چقدر است
چه ارزشی دارد
خیلی عجیب
نُه ده هزارم دینار
خیلی کم‌ارزش و ضعیف

اما چرا ریال
پرتغال در برزیل معادن طلا کشف کرد
خیلی زیاد
حمله عجیبی
آن‌قدر صاحب طلا شد
آن‌قدر زیاد
که سکه زد
و سکه‌های طلای پرتغالی دنیا را گرفت
سکه‌هایی که در پرتغال ضرب می‌شد
به ایران هم
و ریال همان سکه طلای پرتغالی
واحد پول ما هم شد
سرقت بزرگ ِ آغازگر استعمار
پرتغال به عنوان اولین کشور استعمارگر

منوی غذای یک چلوکبابی
سال 1270
صد سال پیش
نمی‌دانم اطلاعات آن درست است یا غلط
ولی بر فرض صحّت
قیمت‌ها قابل تبدیل



هر عباسی حدود 4 گرم نقره
هر شاهی حدود یک گرم
امروز نقره حدود 20 هزار تومان (اردیبهشت 1401)
تقریبی
هر عباسی چقدر می‌شود؟
80 هزار تومان
و هر شاهی 20 هزار تومان

حالا
قیمت‌های این منوی غذا
چلوی خالی 6 عباسی
480 هزار تومان یعنی (!)
به پول امروز البته
خیلی عجیب
برای من که این‌طور
از کاهش ارزش پول
که قیمت‌های قدیم زیاد به نظر می‌رسد
وقتی اسکناس می‌آید
و طلا و نقره ارزشی دست نیافتنی پیدا می‌کند
دیگر نقد رایج نیست
منو را به قیمت امروز ترجمه کردم
با همان تقریبی که اشاره شد:

چلو خالی = 6 عباسی = 480 هـ ت
کباب کوبیده = 6 شاهی = 120 هـ ت
کباب سلطانی = 1 قران = 20 شاهی = 400 هـ ت (!)
دوغ = 1 عباسی = 80 هـ ت
دوغ بزرگ = 2 عباسی = 160 هـ ت
شربت = 3 عباسی = 240 هـ ت
تخم مرغ = 3 شاهی = 60 هـ ت
لیموناد = 3 عباسی = 240 هـ ت
نان = 1 عباسی = 80 هـ ت
چای = 2 شاهی = 40 هـ ت
چای شیرین = 4 شاهی = 80 هـ ت

باورش سخت
یا این لیست نادرست
و یا نقره خیلی بی‌ارزش بوده
در هر صورت به نرخ روز این‌طور چیزی می‌شود!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 143 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
قدس واس ماس + سه شنبه 01 اردیبهشت 13 - 8:50 صبح

«القدس لنا یعنی قدس برای ماست؟»
- آره، یعنی همش واس ماس! (به لهجه قمی پاسخ دادم :)
زبان عربی‌ست دیگر
در دبیرستان
وقتی یاد بگیرند این می‌شود
دیگر عبارت‌های ساده را می‌فهمند
این شد که سیداحمد پرسید
وقتی از راهپیمایی بازگشتیم



«مگه قدس مال ِ فلسطینی‌ها نیست؟»
- اصلاً بحث ایرانی و فلسطینی نیست
«ما» یعنی مسلمانان
مرزها الکی هستند
ساختگی
مرزی بین ما نیست
مرزها را انگلیسی‌ها کشیدند
وقتی خاورمیانه را تجزیه کردند

فلسطین مال ما مسلمان‌هاست
زیرا آن‌جا زندگی می‌کردیم
خانه داشتیم
پدران ما آن سرزمین را آباد کرده بودند
کشاورزی
ساخت و ساز
اما
صهیونیست‌ها که آمدند
به پشتوانه انگلیس و آمریکا
سرزمین‌های ما را به زور گرفتند
ما را آواره کردند
بخشی از ما را
بخشی که آن‌جا زندگی می‌کردیم
فرقی نمی‌کند
خانه ما باشد یا خانه برادر مسلمان‌مان
صهیونیست‌ها ظلم کردند
به همه ما
باید تاوان این ستمگری را بپردازند!

کتب قَرم الحدید (ع): «أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَکَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ فِی قِسْمَةِ هَذَا الْفَیْءِ سَوَاءٌ» (نهج‌البلاغه، ن43)
آگاه باش! حق مسلمانانى که نزد تو هستند با آنهایى که نزد منند در تقسیم بیت المال یکسان است. (ترجمه مکارم)

+ روز قدس 1392


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
شیفتگان ِ خبر + سه شنبه 01 اردیبهشت 13 - 8:34 صبح

منطقی نیست
مرسوم هم
معمولاً بچه‌ها دوست ندارند
خبر را
وقتی تلویزیون پخش می‌کند
اخبار

بچه‌های من اما دوست دارند
بدشان نمی‌آید
پیگیری هم
وقتی خبر مهمی باشد
اصلاً ابایی ندارند بزنند شبکه خبر حتی
به خاطر خبر شبکه را تغییر نمی‌دهند
برخلاف خیلی کودکانی که دیده‌ام



هیچگاه قطع نکردم
برنامه مورد علاقه‌شان را
وقتی کودک بودند
کارتون که پخش می‌کرد
شبکه را عوض نمی‌کردم
هیچ‌وقت
تا اجازه نمی‌گرفتم
حتی الآن هم
- بچه‌ها تلویزیون نگاه نمی‌کنید؟ بزنم یه شبکه دیگه؟!

احترام، متقابل است
احترام احترام می‌آورد
وقتی به برنامه‌شان احترام بگذاری
آن‌ها هم می‌گذارند
انسان هستند دیگر
فطرتاً این را می‌فهمند
خدا خلق‌مان کرده است

به نظرم خیلی زشت
خیلی بی‌ادبی
خیلی آسیب و فشار
بی‌احترامی اصلاً
وقتی کودکی در حال تماشای برنامه مورد علاقه خود است
اگر ناگهان شبکه را تغییر دهی
یا خاموش کنی
بدون اجازه
بدون توضیح
وقتی در حال پیگیری روند داستان
قصه‌ای که در حال دیدن و شنیدن
وقتی بدون پایان رها شود
این‌ها از خاطر کودکان نمی‌رود
بازتاب منفی تا پایان عمر!

قال سراجُ المُنیر(ع): «وَ بِالنَّصَفَةِ یَکْثُرُ الْمُوَاصِلُونَ» (نهج‌البلاغه، ح224)
انصاف مایه فزونى دوستان است (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
آینده سازی + چهارشنبه 01 فروردین 31 - 5:27 عصر

سیداحمد این‌طور
مدام نگران آینده
مدام سؤال می‌کند
مدتی‌ست
چه رشته‌ای برود و چه درسی بخواند

اقتضای این سن
این فضا
انتخاب رشته است دیگر
راه‌ها متعدّد
اگر نظری برود
ریاضی و تجربی و انسانی
اگر عملی
هنرستان است و ده‌ها رشته جذّاب و عالی



معمولاً پاسخ نمی‌دهم
سؤالی که مال خودشان است
خودشان باید پاسخ دهند
خودشان باید پاسخ را بیابند
حتی اگر اصرار کنند

«بابا چرا جواب نمی‌دی
من آینده بهتره چه کاره بشم؟
چه رشته‌ای برم؟»

- پسر گلم!
این رو خودت باید پیدا کنی
من نباید بگم
ممکنه اثر بذاره
روی تصمیمت
دوست ندارم راهی رو بری که من می‌گم
خودت باید انتخاب کنی
فقط خودت!

این‌بار دیدم فرق می‌کند
احساس کردم راه را بلد نیست
باید پاسخ می‌دادم
ولی نه ماهی
فقط ماهی‌گیری



- نگاه کن سیداحمد!
سه تا چیز مهم هست
برای انتخاب
برای این‌که چه راهی را برویم

سومی «علاقه» است
همه می‌گویند علاقه مهم است
راست هم می‌گویند
آدم باید راهی را برود که به آن علاقه دارد
تا بماند و تلاش کند و خسته نشود

دوم «استعداد»
استعداد از علاقه مهم‌تر است
مثلاً فکر کن من علاقه‌ام به نجاری باشد
ولی بی‌استعداد
خیلی تلاش بیشتری می‌خواهد
همین‌که یاد بگیرم
خیلی هم خلاقیت نمی‌توانم
سرعت کارم هم پایین
راندمان ندارد
چون توانایی‌های جسمی و ذهنی و روحی‌ام سازگار نیست
برای نجاری ساخته نشده‌ام

اما اولی
«کاربرد و فایده»
این از هر دو مهم‌تر
آخر گفتم
ولی اول است
از همه اول‌تر
باید ببینی این شغل به چه کار مردم می‌آید
به چه کار خودت
به چه کار جامعه مسلمین
مثال موسیقی را زدم
- فکر کنم علاقه من موسیقی باشد
استعداد هم
اصلاً سنتور را بخورم
کمانچه را
تار و سه‌تار را
خب فایده‌اش؟!
بله
یکی بگوید موسیقی مناسب معنا و معرفت باشد
برای مثلاً فیلم‌ها و سریال‌های اسلامی
روز اول قبر چه می‌شود؟
آیا پشیمان نمی‌شوم؟

مسأله این است
نمی‌گویم موسیقی‌دان حتماً جهنمی‌ست
شاید بهشتی
آدم خوبی باشد
اما
مگر ما در دنیا چقدر فرصت داریم
نیاز به زاد و توشه
اگر بهتر بشود
کمتر اصلاً نباید باشد

بازی رایانه‌ای را می‌شناسد
- فکر کن در یک بازی
مثلاً کال‌آودیوتی
دو مسیر پیش رو
یکی آسان است
تیر و تفنگ و دشمن کمتر
اما خب
جایزه و امتیاز هم کمتر گیرت می‌آید
اما مسیر دوم
شلوغ
سخت
ولی پر از امتیاز
تو کدام را انتخاب می‌کنی؟
اگر بخواهی در پایان ِ بازی امتیاز بیشتری داشته باشی؟
اگر اعلام کنند
همان اول
که در پایان بازی به اندازه امتیازت به تو طلا می‌دهند
طلای واقعی
نه طلای بازی
سکه طلا در بیرون از بازی
در واقعیت
آیا برای امتیاز بیشتر مسیر سخت‌تر را انتخاب نمی‌کنی؟!



پاسخ‌هایش همان بود که انتظار داشتم
برایش روشن شد
- اول به فکر فایده باش
فایده‌اش برای زندگی جاویدان
برای وقتی که بمیری
برای وقتی که ته ندارد
زندگی همیشگی
کدام شغل بهتر است؟
آنی‌که سود بیشتری برای آخرت داشته باشد
آن اولویت دارد
حتی اگر مورد علاقه و استعداد نباشد
آن دو تا در مرحله بعد هستند
اگر باشند خیلی بهتر
نباشند هم خواهند آمد
خداوند قدرت دارد
آدم از خدا درخواست می‌کند
علاقه و استعداد بدهد
در کاری که خودش آن را دوست دارد
خود ِ خدا
پروردگار قطعاً یاری می‌کند!

قال محجّة الواضحة(ع): «أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّمَا الدُّنْیَا دَارُ مَجَازٍ وَ الْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ، فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّکُمْ لِمَقَرِّکُمْ» (نهج‌البلاغه، خ203)
اى مردم، دنیا سراى گذر، و آخرت خانه همیشگى است، از سراى گذر براى خانه دائمى توشه برگیرید (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

جمعه 04 اردیبهشت 19

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X