آنکه عبرت اندوزد، بینا شود و آنکه بینا شود، دریابد و آنکه دریابد، بداند . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
مسأله شناخت 11 + یکشنبه 99 مهر 27 - 5:0 صبح

با شما مخالفم
همیشه از متغیّرها آغاز می‌شود
اما
ریاضی آمده تا پیش ببرد
بدون نیاز به آزمون
کار ریاضی اصلاً همین است
قطعاً تمام انواع مکانیکی که اشاره فرمودید
بدون شک و شبهه
از مشاهده آغاز شده‌اند
از آزمون‌های اولیه
ولی
بعد رفته‌اند در فیزیک نظری
به کمک ریاضیات جبری
به کمک دیفرانسیل و انتگرال

آیا شما
معادله‌ای در فیزیک می‌شناسید
که بدون کمک دیفرانسیل و انتگرال به دست آمده باشد؟

حالا
من خدمت شما عرض می‌کنم
ما در مدرسه
و در دانشگاه
هم دیفرانسیل را می‌خوانیم
یاد دانش‌آموزان می‌دهیم
با نام مشتق
و هم انتگرال را
حد و لگاریتم هم برای کمک
می‌روند داخل همین دو ابزار
اما
هرگز فلسفه دیفرانسل و انتگرال را یاد نمی‌دهیم
یاد نمی‌گیریم

خب من عرض می‌کنم
من برای شما
فلسفه‌ای که پشت دیفرانسیل و انتگرال هست را عرض می‌کنم
دو ابزار قدرتمندی
که
نه تنها فیزیک
امروزه
تمامی علوم تجربی و حتی انسانی به آن محتاجند
از آن استفاده می‌کنند
حتی در روانشناسی و جامعه‌شناسی و اقتصاد هم
شما که قطعاً نمی‌گویید مکانیک لاگرانژی بدون دیفرانسیل و انتگرال قابل تولید بوده است؟

نه
نمی‌خواهم بگویم تمام معادلات جبری
با متغیّرها تعریف می‌شوند
متغیّر و تابع
که البته تابع هم خودش متغیّر است
نه
این درست است
این که اصلاً جبر با متغیّر کار می‌کند
این تحوّلی‌ست که در حساب پدید آمده
جبر یک نوآوری‌ست
که علم حساب را از شرّ عددها خلاص کرده
متغیّر کرده
همان اعداد را
نه
این را نمی‌خواهم عرض کنم
اگر چه صحیح است

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
ناخونک + جمعه 99 مهر 25 - 3:0 عصر

قصه همین است
مگر چاره دیگری هم هست
راهی جز این نیست

تا نکنی نمی‌فهمی
تا تجربه نکنی
تا دستت به کار نرود
تا مهارتی را برنَرِسی

سیدمرتضی درباره معرّق پرسید
اسمش را که نمی‌دانست
اثری هنری دیده بود
برایش که توضیح دادم
تقاضا کرد:
میشه اره مویی بخریم؟



یکی دو روزی مشغول
می‌برید و می‌چسباند
و بعد
اره را کنار گذاشت و دیگر سراغش نرفت!

همین است
راه دیگری نیست
مهارت است دیگر
باید با استعداد و علاقه منطبق شود
گاهی نمی‌شود
اما
اگر بشود
آثار خوبی دارد
و مسأله این:
تا دست نگیری نمی‌فهمی منطبق می‌شود یا نه!

نوجوان به تجربه نیاز دارد
باید هر کاری را بیازماید
ناخونک بزند
ببیند و انجام دهد
کارهای مختلف
با ویژگی‌های متعدّد
تا چه شود؟!
که علاقه و استعداد خود را بیابد
ادامه بدهد و پی بگیرد

مدرسه را برای این می‌خواهیم
این مهم است
کاش مدرسه‌ای برای این باز می‌شد
یا کارگاهی
نوجوان می‌رفت و دو سه ماه کار می‌کرد
تمام شغل‌های ممکن را
هر روز یکی
نجاری و آهنگری و برقکاری و حتی کارمندی را
علاقه خود را سریع‌تر می‌یافت.

قال سیدالنجباء (ع): «لَا تَأْمَنَنَّ عَلَى خَیْرِ هَذِهِ الْأُمَّةِ عَذَابَ اللَّهِ، لِقَوْلِهِ تَعَالَى "فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ"؛ وَ لَا تَیْأَسَنَّ لِشَرِّ هَذِهِ الْأُمَّةِ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ، لِقَوْلِهِ تَعَالَى "إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ".» (نهج‌البلاغه، ح377)
بهترین افراد این امت را از عذاب الهى ایمن ندانید زیرا خداوند مى‌فرماید: جز زیان‌کاران هیچ‌کس در برابر مجازات الهى احساس امنیت نمى‌کند. (ممکن است یک روز لغزشى پیدا کند و در صف بدکاران قرار گیرد) و براى بدترین افراد این امت نباید از رحمت خدا مأیوس شوید زیرا خداوند مى‌فرماید: از رحمت خدا جز کافران مأیوس نمى‌شوند. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - کار 38 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
مسأله شناخت 10 + یکشنبه 99 مهر 20 - 5:0 صبح

نخست نکته ای از ایمیل قبل ترتان که فرمودید :

فرض می‌کنیم
صدها علت وجود دارند که می‌توانند دست مرا بسوزانند
ولی
من کبریت را آزمایش می‌کنم
بار اول که کبریت را روشن می‌کنم
دستم می‌سوزد
احتمال دارد این سوزش مربوط به کبریت نباشد
بلکه
یک موضوعی مثل ب آمده و سوزانده
ولی
اتفاقاً هم‌زمان شده با روشن کردن کبریت
این احتمال وجود دارد
ولی بار دوم
وقتی دوباره کبریت را روشن می‌کنم و دستم می‌سوزد
این‌بار
از صدها احتمال
یکی دو بار اتفاق افتاده
این صُدفه نمی‌تواند باشد
زیرا
صُدفه تکرار نمی‌شود
پس
نظریه احتمال وارد می‌شود
هزاران حالت را در نظر می‌گیرد
چند بار فقط یک حالت اتفاق افتاده


اگر واقعا خطا در تشخیص موضوع رخ داده باشد و موضوع دیگر نه بر اساس صدفه بلکه در تمامی شرایطی که آزمایش کرده ایم با  روشن کردن کبریت معیت داشته باشد. آنگاه هزاران بار آزمایش،‌ نتیجه را عوض نمی کند. مثال دیگری می زنم تا منظورم را روشن تر کنم:

قانون گرانشی نیوتون هزاران بار آزمایش شده بود و به خوبی پیش بینی می کرد. ولی نظریه نسبیت عام اینشتن چارچوب مفاهیم را عوض کرد. دیگر در رویکرد او گرانش اصلا نیرو نیست بلکه خمیدگی فضا است و این خمیدگی منجر به حرکت اجسام می شود.

اشتباه نیوتون در کجا بود؟  او می دانست اعمال نیرو منجر به شتاب جسم می شود ولی از کجا فهمید که عامل شتاب در سقوط آزاد نیز نیرو است؟ در اصل خمیدگی فضا نیز منجر به شتاب جسم می شود.

ما در گرانش نیوتونی در چارچوب اشتباهی قرار داشتیم. استقراء ولو به تعداد زیاد تحت مشاهده ی علمی چه فایده داشت؟ آیا علم ما را بیشتر کرد؟ آیا به قول شهید صدر ما را به یقین نزدیکتر کرد؟ حتی با تکرار آزمایش ها اگر حرکت سیاره ای مثل عطارد را به درستی نمی توانستند پیش بینی کنند می توانستند شروع به ساختن فرضیه هایی برای توجیه فلان گونه حرکت عطارد بکنند.

نکته ی دیگر هم این که فرآیند علمی همیشه بررسی متغیرها و بررسی تاثیر تغییر آن ها نیست. مثلا همین نظریه نسبیت خاص و عام هیچ کدام در چارچوب این روش علمی نمی گنجد. اینگونه نبوده که اینشتن نخست مجموعه ای از متغیرها را داشته باشد و در مقام آزمون هر بار تمامی را ثابت نگه دارد و تنها یکی تغییر دهد تا به معادلاتش برسد. مکانیک لاگرانژی و مکانیک هامیتونی در مکانیک کلاسیک نیز همینگونه است. مکانیک کوانتومی نیز اینگونه است.

فرمودید:

یک احتمال دیگر هست
این‌که
ما بعضی از متغیّر ها را که نمی‌شناسیم
شاید
آن‌ها مؤثر باشند
و ما ندانیم
خب
این در علم مهم نیست
چرا؟
زیرا متغیّرهایی که ما نمی‌شناسیم
دقیقاً آن‌هایی هستند
که
در طول زمان زندگی ما
و گذشتگان ما
و عمری که تاریخ بشر می‌شناسد
تغییر نکرده‌اند
یعنی
عملاً
آن‌ها دیگر برای ما ثوابت هستند نه متغیّر

مثال:  پیش از کشف اکسیژن تا قرن ها و شاید هزاران سال تصور بر این بود که  حرارت گوگرد همیشه منجر به اشتعال آن می شود. این فرضیه را شاید هزاران بار تحت شرایط مختلف آزموده بودند ولی کسی تصورش هم نمی کرد در تمام این آزمایش ها ماده ای به نام اکسیژن در هوا وجود دارد که با گوگرد واکنش می دهد و آتش ایجاد می شود. بنابرین در مجموعه ی متغیرها کسی اصلا اکسیژن را دخیل نمی کرد. ولی اکسیژن متغیر بسیار مهمی است که ما نادیده گرفته بوده ایم. از کجا معلوم متغیرهای دیگر بسیار مهم در میان نباشد که حتی با فرض وجود اکسیژن و گوگرد و حرارت،  اشتعال صورت نگیرد؟

وقتی
ده متغیّر داشته باشیم
و
همیشه فقط و فقط با آمدن یک متغیّر خاص
نتیجه حاصل شود
یعنی تابع
پس
حکم می‌دهیم که آن نتیجه تابع این متغیّر است
با کمک از نظریه احتمال
و محاسبات آن

نظریه احتمال می‌آید و اطراف علم اجمالی را
نابود می‌کند
به صفر می‌رساند
و
فقط یک احتمال باقی می‌ماند
برجسته و با ارزش بالا
و آن می‌شود علّت

زمانی که ما می خواهیم تاثیر این ده متغیر را از طریق مشاهده ی علمی بررسی کنیم. همیشه این امکان وجود دارد که در هرکدام از این ها، به اشتباه محمول(متغیر) دیگری را به جای این محمول(متغیر) قرار داده باشیم. به همین خاطر با صرف تکیه به مشاهده علمی با روشی که می فرمایید نه می توان تابعیت متغیری را اثبات کرد و نه می توان تابعیت متغیری را ابطال کرد. امثال مثال علامه طباطبایی در باب اشتباه در موضوع و محمول در گزاره ی "دزد به خانه آمد" را می توان در تاریخ علوم تجربی به کرات  دید. در نتیجه با این روشی که می فرمایید همچنان در شک گرایی باقی خواهیم ماند. حتی نمی توان فهمید واقعا علوم تجربی در غرب رو به پیشرفت بوده اند یا خیر. 


احسنت
معیّت
درست است
خودش است
اما
چه اشکالی دارد؟

وقتی بحث از رابطه و نسبت الف و ب است
این‌که
هر گاه الف هست ب می‌آید
شما اشکال کنید که شاید ج همراه الف بوده
خب مسیر بحث عوض می‌شود
می‌رود روی رابطه و نسبت الف و ج

این‌که در چند بار آزمایش
همیشه ج با الف همراه شده
معیّت داشته
نشان از ارتباط است
این‌که
نسبتی واقعی بین ج و الف وجود داشته است
یعنی
آن‌جا صُدفه نبوده

خب
پس در حقیقت شما می‌فرمایید که رابطه میان ج و ب است
ولی
رابطه میان ج و الف هم حتماً هست
حالا
ما از رابطه ج و ب بی‌خبر هم که باشیم
به «کارآمدی» می‌رسیم
چیزی که هدف علم است
یعنی
الف را می‌آوریم تا ب بیاید
اگر چه
حد وسطی در کار است
الف فقط ج را می‌آورد
و ج است که ب را می‌آورد

این همان اجمال در علم است
همان محدودیت
همان رشد و تکامل
در آینده
وقتی انیشتین ما هم آمد
کشف می‌کند که ج حد وسط الف و ب است
چه زمانی؟
وقتی که الف آمد و ج نیامد
به دلیلی
یعنی شرایط به گونه‌ای تغییر کرد
که معیّت الف و ج در شرایطی خاص به هم خورد
آن‌روز
علم تکامل می‌یابد
زیرا
آزمون‌ها به دنبال ج می‌گردد
و
متوجه می‌شویم که چیزی غیر از الف هست که گاهی با الف هست و گاهی نیست
شرایط را می‌سنجیم
پیدایش می‌کنیم
وقتی بفهمیم در چه شرایط همراه الف می‌شود

علم این طور رشد کرده
و می‌کند
مثل همان مثالی که فرمودید
نیوتن و انیشتین
هر دو
علم تولید کردند
اگر چه علم نیوتن شامل متغیّرهای علم انیشتین نبود!

مخالفم
من مخالفم
با شما مخالفم...

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
اُشتران + جمعه 99 مهر 18 - 9:33 صبح

امتحان خیاطی
بعد از شش‌ماه آموزش
روزی مهم
از ساعت 8 صبح
تا یک ادامه داشت
پنج ساعت متوالی
روزی که ثمره شش ماه تلاش را برداشت می‌کرد

رفتیم سازمان فنی و حرفه‌ای
مرکز اصلی
چرخ خیاطی و تمامی وسایل را
و بعد:
سیدمرتضی حالا کجا بریم؟
تا وقتی امتحان مریم تمام شود؟

خیابان سازمان را ادامه دادیم
تا جایی که می‌شد
تا انتهای مسیر
روستای قنوات
پیش رفتیم
جایی در نهایت
باغ‌های انار
وقتی همه چیز تمام می‌شد
در کنار سایه‌ای
دیوارکی
و زیراندازی



و در مسیر
جایی در بیابان‌های میانه
هرگز این همه شتر یکجا ندیده بودیم
گله‌های فراوان
نه فقط یکی
در نقاط مختلف
تا جایی‌که می‌شد نزدیک شدیم



چقدر بزرگ
چقدر ترسناک
چقدر انسان احساس ضعف می‌کند
وقتی مخلوقاتی چنین قدرتمند می‌بیند
نشانه‌ای از برتری الهی

پس چگونه است که حیواناتی با این عظمت رام بشر شده‌اند؟
چرا قیام نمی‌کنند؟
چرا در برابر چوبی که چوپان بر بدنشان فرود می‌آورد
چرا وحدت ندارند؟
یکپارچگی؟
حتی یکی‌شان هم برای نابودی او کافیست
چرا آرام هستند و به این همه ظلم رضایت
تحمل درد ضربه‌های صاحبشان

مریم قبول شد
مدرک فنی و حرفه‌ای نازک‌دوزی
ولی شترها
آن‌ها هنوز در آن بیابان می‌چرند

حیوان‌اند
انسان نیستند
و ما نیز
اگر بارکش ظالمان
اگر اجازه دهیم بدوشندمان
چه فرقی بین ما و آن‌ها؟

قال ساقی کوثر (ع): «کُنْ فِی الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ، لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ» (نهج‌البلاغه، ح1)
در فتنه ها همچون شتر کم سن و سال باش; نه پشت او قوى شده که سوارش شوند نه پستانى دارد که بدوشند (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
مسأله شناخت 9 + یکشنبه 99 مهر 13 - 5:0 صبح

استاد حسینی
علم را نسبی می‌داند
زیرا
بشر را مطلق نمی‌داند
مخلوق نمی‌تواند مطلق باشد
عقل ما هم
درک و فهم ما
همه نسبی است
ولی
این نسبی بودن مانع نمی‌شود که نتوانیم حرکت کنیم
بشناسیم و تشخیص دهیم
شناخت نسبی
حرکت نسبی
رشد و تکامل نسبی

نسبی بودن علم
فقط آن‌هایی را ناراحت می‌کند
که
علم را به «یقین صددرصد» تعریف کرده‌اند
به
انطباق ادراک با واقع
اما
اگر دست از انطباق برداریم
و به کمتر از صددرصد راضی شویم
یعنی
در حقیقت راضی شویم که مخلوق هستیم
و توان ما محدود است
همه چیز ما محدود است
علم ما هم محدود است
اما
همین محدود برای رشد ما کافی‌ست
زیرا خداوند هر آن‌چه برای رشد نیاز داشته‌ایم در اختیار ما قرار داده است!

فلسفه استاد حسینی
پیوند زیادی با اعتقادات اسلامی دارد
یعنی
نسبی بودن علم را
با کمک دین و اعتقاد به خداوند
تعریف می‌کند
با مبانی اعتقادی خودمان
بنابراین
به شک‌گرایی نمی‌افتد
و تجربه‌گرای محض
و پوزیتیویست
و پراگماتیست
از این‌ها نمی‌شود

حرف راسل قطعاً نادرست است
آزمون اگر علمی باشد
ما را به علم می‌رساند
برهان خلف هم دارد
اگر
حرف راسل درست بود
این‌همه کشفیات علمی رخ نمی‌داد
همین رایانه‌ای که من و شما مشغول تایپ در آن هستیم
سرویس ایمیلی که از آن استفاده می‌کنیم
این‌ها با علم تولید شده‌اند
اگر
همه ما مثل بوقلمون راسل بودیم
بشریت
هرگز این فناوری‌ها ساخته نمی‌شد

علم نسبی‌ست
و
با همین نسبیت هم کارآمد است
چون قادر به شناخت از واقعیت است
با آزمایش
البته
آزمایش علمی!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
مسأله شناخت 8 + یکشنبه 99 مهر 6 - 5:0 صبح

مثلاً
یک بوقلمون در همان‌جایی که هست باشد
یک بوقلمون دیگر را
می‌فرستیم به جنگل
یعنی متغیّر مکان را تغییر می‌دهیم
بوقلمون دیگر را
پیر انتخاب می‌کنیم
یعنی متغیّر سن را تغییر می‌دهیم
بوقلمون بعد را
مریض
یعنی متغیّر سلامت جسمی را تغییر می‌دهیم
و همین‌طور
پس از چند روز
گزارش تهیه می‌کنیم
و با نمونه سفید و دست نخورده مقایسه می‌کنیم
چه می‌بینیم؟

این یعنی مشاهده علمی
راسل این خطا را کرده
این مغالطه را
مشاهده علمی را با مشاهده غیرعلمی فرق نگذاشته
ما
در آزمون
متغیّرها را تغییر می‌دهیم
پس
تأثیر متغیّرها را مشاهده می‌کنیم
و
سپس قضاوت می‌کنیم

شهید صدر منظورش این است
این‌که
ما نسبت متغیّرها را در اطراف علم اجمالی بررسی می‌کنیم
وقتی
ده متغیّر داشته باشیم
و
همیشه فقط و فقط با آمدن یک متغیّر خاص
نتیجه حاصل شود
یعنی تابع
پس
حکم می‌دهیم که آن نتیجه تابع این متغیّر است
با کمک از نظریه احتمال
و محاسبات آن

نظریه احتمال می‌آید و اطراف علم اجمالی را
نابود می‌کند
به صفر می‌رساند
و
فقط یک احتمال باقی می‌ماند
برجسته و با ارزش بالا
و آن می‌شود علّت

اما
یک احتمال دیگر هست
این‌که
ما بعضی از متغیّر ها را که نمی‌شناسیم
شاید
آن‌ها مؤثر باشند
و ما ندانیم
خب
این در علم مهم نیست
چرا؟
زیرا متغیّرهایی که ما نمی‌شناسیم
دقیقاً آن‌هایی هستند
که
در طول زمان زندگی ما
و گذشتگان ما
و عمری که تاریخ بشر می‌شناسد
تغییر نکرده‌اند
یعنی
عملاً
آن‌ها دیگر برای ما ثوابت هستند نه متغیّر

مثلاً
یکی بگوید
چون ما در کهکشان راه شیری هستیم این اتفاقات می‌افتد
یا
مثلاً
چون در فاصله فلان هزار سال نوری ما چند سیاهچاله حضور دارند
خب
داشته باشند
این دیگر متغیّر نیست
هست
ولی نه در طول عمر ما
ما
در محاسبات علمی
از این نوع متغیّرها صرف نظر می‌کنیم
به همین دلیل است
که
علم ما صددرصد نیست
قطعی نیست
گاهی یکی پیدا می‌شود و از درون سنگ و کوه حیوان زنده بیرون می‌کشد
شتر حضرت صالح
یا
ماه را به دو نیم می‌کند
و
دوباره می‌چسباند
این‌ها هم علمی هستند
ولی
خارج از توان محاسباتی ما

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
جاقلمی + شنبه 99 مهر 5 - 4:5 عصر

چند ساعتی مشغول بود
از وقتی معلم خواست
دبیر هنر
کلاس هشتم
یک کاردستی خانگی
یک وسیله مفید



وقتی عکس گرفتم
یکی گفت شاید معلّم باور نکند اصلاً
که مریم درست کرده است
از بس زیبا و درخشان

قال أشجع المتین (ع): «فَوْتُ الْحَاجَةِ، أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِهَا إِلَى غَیْرِ أَهْلِهَا» (نهج‌البلاغه، ح66)
از دست رفتن حاجت بهتر از طلب کردن آن از نااهلان است (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - هنر 24 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
لوگوی من + یکشنبه 99 شهریور 30 - 9:17 صبح

گفتم لوگو طراحی کن
برای وبلاگم
بیکار بود
سرکارش گذاشتم
مشغول شود
سرگرم

جدی گرفت
طراحی کرد
و نشانم داد
این را



جالب بود
خیلی! :)

خصوصاً این بخشش:



قال باب حکمة الله (ع): «وَ اسْتَأْدَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ الْمَلَائِکَةَ وَدِیعَتَهُ لَدَیهِمْ وَ عَهْدَ وَصِیتِهِ إِلَیهِمْ فِی الْإِذْعَانِ بِالسُّجُودِ لَهُ وَ الْخُنُوعِ لِتَکْرِمَتِهِ، فَقَالَ سُبْحَانَهُ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ ... فَأَعْطَاهُ اللَّهُ النَّظِرَةَ اسْتِحْقَاقاً لِلسُّخْطَةِ وَ اسْتِتْمَاماً لِلْبَلِیةِ وَ إِنْجَازاً لِلْعِدَةِ» (نهج‌البلاغه، خ1)
از فرشتگان خواست به اداى امانتى که نزد آنان داشت، و وفا به عهدى که به آنان سفارش کرده بود در انجام سجده بر آدم و فروتنى براى اکرام به او اقدام نمایند، در آن وقت به فرشتگان گفت: «بر آدم سجده کنید. همگان سجده کردند جز ابلیس» ... خداوند هم او را براى مستحق شدنش به خشم حق، و به کمال رساندن آزمایش و به انجام رسیدن وعده اش مهلت داد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - هنر 24 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
مسأله شناخت 7 + یکشنبه 99 شهریور 30 - 5:0 صبح

اما
استاد حسینی
راهی در این میانه نشان می‌دهد
می‌گوید
بحث از صحیح و خطا غلط است
بحث اصلاً درباره انطباق علم و معلوم نیست
تطابق معنا ندارد
بلکه
واقعیت چیزی نیست جز نسبت‌ها
آن‌چه آب را آب می‌کند
ذات آب نیست
حقیقت آب نیست
بلکه
نسبتی میان اکسیژن و ئیدروژن است
آن‌چه اکسیژن را اکسیژن می‌کند
ذات آن نیست
حقیقت آن نیست
ماهیت آن نیست
بلکه
نسبتی میان پروتون‌ها و الکترون‌هاست
آن‌چه پروتون را پروتون کرده
ذات آن نیست
بلکه
نسبتی میان سه کوارک آن است
ذرات بنیادی

بله
در این نگاه
وقتی واقعیت چیزی جز نسبت‌ها نیست
و در ذهن هم
ما
نسبت‌ها را بین مفاهیم درک می‌کنیم
حالا
این نسبت‌های ذهنی
با آن نسبت‌های خارجی تناسب دارند
این تناسب را چطور می‌فهمیم؟
با آزمون
با مشاهده علمی
آزمایش کردن یعنی

اما نظریه شهید صدر
که با احتمال
استقراء را علمی کرد
یقین‌آور
متفاوت از بوقلمون راسل است

راسل حرف دیگری دارد
او می‌گوید
اتفاقاتی که در خارج می‌افتد
هر چقدر هم تکرار شود
دلیل نمی‌شود که رابطه علیّت بین آن‌ها برقرار باشد!

این
برای نفی اصالت علیّت است
رکن مهمی
در دستگاه فلسفی اصالت وجود و اصالت ماهیت
علیّت ِ مطلق
علیّتی که قابل تخلّف نیست
جبری‌ست
و دائمی

بله
بوقلمون اشتباه کرده است
این‌که گمان کرده
میان ساعت 9 شب و آمدن غذا رابطه علیّت هست
زیرا
بوقلمون آزمایش نکرده
دقت بفرمایید
بوقلمون مشاهده علمی انجام نداده
بوقلمون
ففط قضاوت کرده
قضاوتی ناشی از آن‌چه درک کرده
ولی
آزمون علمی متفاوت است

فرض کنیم ما جای آن بوقلمون باشیم
دانشمند باشیم
نه یک حیوان ابله و سفیه
ما ابتدا نمونه آزمون تهیه می‌کنیم
یک موردی که تغییری در آن ندهیم
نمونه‌ای که متغیّرهایش دست نخورده باشند
سپس
نمونه‌های دیگری بر می‌داریم
و
در هر کدام
یکی از متغیّرها را تغییر می‌دهیم

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
نظریه تِنِت + سه شنبه 99 شهریور 25 - 9:41 صبح

جدید بود
جالب
نظریه‌ای که تا به حال طرح نشده
یا من نشنیده بودم
اگر هم شده

این‌ها فیلم‌ساز نیستند
امثال کریستوفر نولان
فیلسوف‌اند
فیلسوفانی که فیلم می‌سازند
به جای این‌که کتاب بنویسند
به قول آقای عباسی
حسن عباسی

اصلاً هم فیلم پیچیده‌ای نیست
اصلاً هم گنگ
فیلم تنت

خیلی هم مرسوم
داستانی تکراری
خیلی مشابه دارد
فیلم‌هایی که در زمان به عقب باز می‌گردند
در این بخش ِ داستان نوآوری نیست
حرف تازه‌ای هم
مثل همه‌شان
حادثه‌ای در آینده روی می‌دهد
خواهد داد
بعضی باز می‌گردند که نگذارند
تغییر دهند یعنی
گذشته را به نفع آینده
این که دیگر سوژه‌ای نخ‌نماست
اما تفاوت این‌جا نیست



سه حالت بیشتر نداشتند
سه نظریه یعنی
گاهی بازگشت به گذشته کاملاً پسیو بود
منفعل
بدون تأثیر و تغییر
مانند حضور در یک فیلم سه بعدی
فقط می‌دید
فقط مشاهده‌گر

اما بیشتر ِ فیلم‌های این‌چنینی
تغییر را ترجیح می‌دهند
خب
نتیجه چه می‌شود؟
وقتی چیزی در گذشته عوض شود؟

فیزیکدان‌ها گیر این موضوع هستند
پارادوکس مرگ پدربزرگ را هم برای همین طرح کرده
اگر برود و اجدادش را بکشد
پس به دنیا نمی‌آمده
پس چطور بازگشته و جدّ را کشته؟!

مثلاً در یک فیلمی
خیلی وقت پیشترها
قطاری منفجر شده
فردی نصف و نیمه باقی مانده
مغز را متصل به رایانه
با او مرتبطند
تلاش تا بمب‌گذار را بیابند
بارها و بارها به گذشته می‌رود
هر بار مسیر حرکت را تغییر می‌دهد
تا بالاخره بمب را می‌یابد
در آخرین تلاش
موفق می‌شود
و قطار را از انفجار می‌رهاند
اما نتیجه؟
آینده هیچ تغییری نمی‌کند
از نظر پلیس‌ها
همه چیز همانی‌ست که بوده
از نظر خود او اما
داستان متفاوت می‌شود
قطار می‌ایستد
او پیاده می‌شود
به زندگی خود ادامه می‌دهد
در یک جهان موازی
جهانی که هم‌زمان با جهان اول وجود دارد
حتی تلفنی هم با هم صحبت می‌کنند!

بعضی راه دوم را ترجیح می‌دهند
جهان یکی بیشتر نباشد
مثال آن هری‌پاتر
لحظه‌ای که مرگ را می‌بیند
هیولایی که او را می‌کشد
ناگهان خود را پیشاپیش دیده
که خود را نجات می‌دهد
راز این ماجرا را بعدتر می‌فهمد
ساعتی بعد که مدیر مدرسه طلسمی در اختیارش می‌گذارد
ابزاری تا به گذشته برگردد و خود را نجات دهد!

در این نظریه
هر تغییری که از آینده در گذشته پدید آید
صورت پذیرد
صورت پذیرفته
قبلاً روی داده
و ما آن را دیده‌ایم
اگر قرار بوده یک دیکتاتور کشته شود
بله
کشته شده
اگر چه از آینده آمده باشند
این اتفاق در گذشته روی داده
منقضی شده و جزئی از تاریخ

این نظریه است که با «اختیار» تضاد پیدا می‌کند
کریستوفر نولان هم در تنت به آن اشاره می‌کند
این‌که پس تکلیف «فری‌ویل» چه می‌شود؟!

نولان طرح دوم را پیش گرفته
همین نظریه جهان واحد
این چیز تازه‌ای نیست
تازگی در مکانیسم عمل بازگشت به گذشته است
در چگونگی انتقال در زمان



شگفتی نگاه او همین

همیشه و همه‌جا
در هر فیلمی که می‌دیدم
و هر کتابی که خوانده
از استفان هاوکینگ مثلاً
سفر در زمان با کرم‌چاله‌ها ممکن می‌شد
و آن‌ها
«تِقّی» آدم را می‌انداختند در یک عصر دیگر
ناگهان
درست مانند یک پرش
یک جهش
لحظه‌ای این‌جا
لحظه دیگر آن‌جا
حرکت تدریجی نبود اصلاً

نولان این را تغییر داد
این نگاه را
در نمودار دیدید
حرکت در زمان را تدریجی ترسیم کرد
در فیلم درخشانی که ساخته
بله
تنها تفاوت در همین است
حالا
دو طرف حرکت هم را معکوس می‌بینند
خیلی هم روشن و واضح
این‌جا می‌بینید
به این دلیل:



حرف جدید این است
چیزی که همه را به تعجب واداشته
باقی تفاوتی ندارد
نظریه او مبتنی بر تدریجی بودن حرکت در زمان است
نه دفعی بودن
نه از درون کرم‌چاله‌ها
نه از حیاط خلوت عالم
از مسیر آشکار
از همان مسیری که زمان به پیش می‌رود
بازگشت از همان مسیر روی می‌دهد
رجعت از همان مسیری‌ست که زمان حرکت می‌کند
این چیزی‌ست که فیلم او را متفاوت ساخته
این چیزی که تا به حال نبوده
یک نظریه فلسفی - فیزیکی تازه!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فیلم 16 - فلسفه 74 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   21   22   23   24   25   >>   >

دوشنبه 04 تیر 16

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر روحانیت بازی خواص فاصله طبقاتی دشمن فیلم ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X