سالمند از اینکه نزد جوان بنشیند و از او دانش آموزد، خجالت نکشد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
عاشق ماکارونی + شنبه 96 مرداد 14 - 7:59 صبح

می‌گفتند نمی‌مانند
هر کسی که می‌شنید
جوجه یک روزه
می‌گفتند دو روزه می‌میرد!



بحمدالله زنده‌اند
ماندند
چون مراقب‌شان بودیم
گرم نگه داشتیم
با یک بخاری برقی کوچک
می‌گویند یک هفته اول باید دمای محیط‌شان 35 درجه باشد

بچه‌ها دوست‌شان دارند
کارهای جالبی می‌کنند
شیطنت‌های کودکانه‌ای
طرح‌های زیبایی روی بدن‌شان
وقتی کنار هم می‌خوابند
تشخیص‌شان از هم دشوار



چه چشمان نافذی
چه نگاه تند و تیزی
مریم نگاه‌شان را یاد گرفته
وقتی ادای‌شان را در می‌آورد
می‌ترکیم از خنده
وقتی سرش را به تندی سر جوجه‌ها تکان می‌دهد
و مانند آن‌ها نگاه می‌کند!



عادات عجیبی
عادت که نه
چون غریزه است
تکرار فعل نبوده که عادت شود
پا می‌زنند و غذا می‌خورند
لگد می‌زنند و پخش و پلا می‌کنند
ناچار یک جادانه‌ای مخصوص طراحی کردم
با مقوا
جای چهار دانه‌خوری
و لبه‌های میانی
تا پایشان داخل دانه‌دان نرود
و پخش نکنند
با این حال
جالب است که وقتی دانه می‌خورند
باز هم پای‌شان را بر زمین می‌کشند
انگار که دارند شن و خاک را کنار می‌زنند
تا به دانه‌ها دست یابند



چقدر عاشق ماکارونی
دیروز نهار داشتیم
بچه‌ها دست می‌گرفتند
جوجه‌ها بالا می‌پریدند
از دست بچه‌ها بقاپند
با چه ولعی می‌خوردند
شاید ماکارونی آن‌ها را یاد غذای دیگری می‌اندازد
که غریزتاً دوست دارند!



از هم می‌دزدند
ماکارونی‌ها را از نوک هم می‌ربایند
با این‌که هست
به دهان دیگری طمع می‌کنند
مخزن غذا را رها می‌کنند
تا به آن‌چه دیگری در نوک گرفته دست یابند
برای‌شان همیشه مرغ همسایه غاز است!

چقدر برای کودکان شیرین است
وقتی با حیوان‌های اهلی سرگرم می‌شوند
حیوانات پاک و طاهر
با دیدن‌شان چیزهای زیادی می‌توان فرا گرفت
از رفتار و منش‌شان!
:)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - جوجه 8 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
قصه واقعیت + پنج شنبه 96 مرداد 12 - 9:55 عصر

از کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می‌روم...

هر سال تابستان معمولاً
ظهر‌ها پس از نهار
سال 93 آغاز شد
این‌که قصه‌ای برای بچه‌ها بگویم
نامش را گذاشتم «قصه واقعیت»

غیر از خدا هیچ کس نبود
و خدا خلقت را آغاز کرد
و آدم را آفرید
هر سال از ابتدا تا انتها
ولی سال به سال
بر جزئیات افزودم
تا دوران غیبت
و بعد زمان شاه
و سپس انقلاب امام خمینی ره
گفتم: بچه‌ها...
شما به این دنیا آمده‌اید
تا کارهای مهمی را انجام دهید
و وظیفه من
تا خبرتان کنم از زمانه‌ای که در آن هستید
این‌که چرا آمده‌اید
و قرار است چه کنید



گفتم: بچه‌ها...
این قصه با تمام قصه‌هایی که تا به حال شنیده‌اید فرق دارد
این قصه واقعی‌ست
قصه زندگی ماست
قصه‌ای‌ست که اگر فراموش کنید
نابود می‌شوید
باید به خاطر داشته باشید
تا به سلامت از این دنیا عبور نمایید


هر بار
هر جلسه
بچه‌ها مروری بر قصه می‌کردند
جلسه قبل را
و این صداهای اولین جلسه است
سال 1393
وقتی هر کدام‌شان
نخستین مرور را به انجام رساندند
امروز که داشتم گوش می‌دادم
برایم بسیار خاطره‌انگیز بود
قصه‌ای که امروز می‌دانند
آن روز تازه می‌شنیدند

سیدمرتضی:
...

[قصه‌گویی]


سیداحمد:
...

[قصه‌گویی]


و سیده‌مریم:
...

[قصه‌گویی]


اگر آمده‌ایم تا امتحان بدهیم
اگر ورود و خروج‌مان را ساعت زده‌اند
اجل اگر قرار است بیاید و ببردمان
روزی که مأموریت پایان یافت
پس باید بدانیم
از کودکی
که چرا آمده‌ایم و قرار است چه کنیم
این وظیفه والدین نیست تا کودک را مهیای آزمون بزرگ الهی نمایند؟!
اگر امروز نه، پس کی؟!

پ.ن.
به اختلاف برداشت‌ها توجه کردید؟!
یک قصه تعریف شده
برای همه‌شان
مشترک
یکسان
اما سه جور تعریف کرده‌اند
هر کس با حساسیت‌های خودش برداشت کرده
جاهایی را که خودش خوشش آمده پررنگ‌تر کرده! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
حُسن ِ استفاده + شنبه 96 مرداد 7 - 6:11 عصر

کودکان کار را دوست دارند
شاید چون حس بزرگ بودن دارد
یا شاید
این‌که تجربه می‌کنند
و زندگی را فرا می‌گیرند
برای ورود به جامعه
در آینده‌ای نزدیک

بحث شستن ماشین که می‌شود
همه‌شان مشتاق کمک‌اند
با جان و دل
دوست دارند پیس‌پیس شیشه‌شور را درآورند
دست بگیرند و با دستمال پاک کنند
همه شیشه‌ها را
بدون توقع



تمیز کردن داشبورد
صفحه‌ای پر
از دگمه‌هایی
که هنوز نمی‌دانند چه می‌کند
و همین شاید جذّاب‌تر می‌نماید
این‌که به بهانه تمیز کردن خودرو
می‌توانند به تمام این دگمه‌ها دست بزنند
کنجکاوی‌ست شاید

دیروز اما
با خود فکر می‌کردم این بد است
از طرف من
این‌که سوء استفاده باشد
برای راحتی خودم
از آن‌ها کار بکشم
اگر چه خودشان خوب بدانند
این شد که وقتی مشغول بازی بودند
مشغول نمایش یعنی...



مریم سناریویی نوشته
ماسک‌هایی ساخته
داده دیالوگ‌ها را حفظ کنند
چون نتوانسته‌اند
قرار شده از رو بخوانند
مشغول نمایش
یواش رفتم و به شستن پرداختم
عصر جمعه‌ای



دقایقی نگذشته...
چه زود با خبر شدند
ریختند در پارکینگ و با ناراحتی:
چرا به ما نگفتی می‌خوای ماشین رو بشوری؟! :(

سیدمرتضی دستمال به دست با شیشه‌شور
سیداحمد هم تندی رفت و جاروبرقی را آورد
واقعاً کار زیادی نکردم
بیشتر خودشان
یکی جارو کرد داخل را
دیگری شیشه‌ها را تماماً
از داخل و خارج
هر جا هم که نیاز باشد می‌روند روی ماشین
تا دستشان برسد :)
من بیشتر تماشاچی
تمیز کردند
فقط شستن بدنه به من رسید
باقی با خودشان
دم آخری هم
دستمال به دست دنبال لکه‌های روی بدنه
هی گفتم: بس است، تمیز شد دیگر!
پاسخ می‌دادند:
نه! این‌جا یک لکه هست باید پاک شود!
ماشین را برق انداختند
انگار که از کارخانه خارج شده تازه!

یاد گذشته افتادم
زمانی که داشتن فرزند ِ زیاد ارزش بود
زمانی که مردم زیاد زاد و ولد می‌کردند
و به زیادی اولاد خود فخر می‌فروختند

گویا درک‌شان می‌کردم
نسل‌های قدیم را
قبل از این‌که فرزندان را فرهنگ ظالمانه امروزمان بیکار و بیعار نماید
زمانی‌که کودکان را از لذّت کار کردن محروم نمی‌ساختند
و به آنان اطمینان و اعتماد نموده
کارهای بزرگ دستشان می‌دادند
و بچه‌ها این‌طور «بزرگ» می‌شدند
و مردان و زنانی قدرتمند

گذشته‌ای که امروز فاقد آنیم
در جامعه‌مان
جوانانی داریم که از کار بیزار
چون دوران لذّت کار را از آن‌ها سلب کردند
پدران و مادرانی
که خیال می‌کردند
فقط خیال
که اگر فرزندشان کار نکند بهتر درس می‌خواند
و آینده موفق‌تری به دست می‌آوَرَد

من اشتباه می‌کردم
از این‌که حس می‌کردم از کار دادن به کودکانم
دارم از تمایلات‌شان سوءاستفاده می‌کنم
به غرض این‌که از کار خود بکاهم
خیر
این اصلاً حُسن استفاده است
این‌که کارهای بزرگ را به آن‌ها بدهم
این‌که فرصت تجربه کردن را
اشتباه کردن را
یاد گرفتن را

دیروز صبح صبحانه را مهمان مریم بودیم
همه‌مان
وقتی آرد برنج را خودش با شیر مخلوط کرد
روی گاز گذاشت
و برای هر چهارتایمان فرنی پخت
و اصرار داشت
اصرار و اصرار
که من اصلاً در کارش دخالت نکنم
نکردم و توانست
کودکی ده ساله
کودکی که امروز می‌تواند آشپزی کند
آماده برای آینده

پس چرا جامعه
هنوز اصرار دارد کودکان را از کار در محیط خانه محروم سازد
با یک بهانه عجیب:
«تو همون درستو دُرُست بخونی هنر کردی، نمی‌خواد کار کنی!»
پس کار و زندگی را چه زمانی باید فرا بگیرد؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - کار 38 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
عقل ِ سالم + جمعه 96 تیر 30 - 10:13 صبح

وقتی خواصّ
خانه‌هایی فراتر از آن‌چه توان عموم مردم است می‌خرند
بی‌خِرَدانند، فاقد عقلی سالم!

گفته شده شریح بن حارث
قاضى امیرالمؤمنین علیه السّلام بود
در زمان حکومت آن حضرت
خانه اى به مبلغ هشتاد دینار خرید [حدود چهل میلیون تومان امروز*]
خبر به آن جناب رسید
وى را خواست و فرمود:

به من خبر رسیده خانه اى به هشتاد دینار خریده
و برایش سند نوشته
و بر آن گواهانى گرفته‌اى!
گفت: آرى چنین است اى امیر مؤمنان
حضرت خشم آلود به او نگریست
سپس فرمود:

به زودى کسى به نزدت می‌آید [ملک الموت]
که به سند خانه نظر نمى‌کند
و از گواه آن نمى‌پرسد
تا آنکه تو را از آن خانه بیرون مى‌کند
و تنها
تسلیم خانه قبر مى‌نماید

اى شریح
مواظب باش
که این خانه را از غیر مال خود نخریده
یا قیمت آن را از غیر مال حلال نداده باشى
که در این صورت
دچار خسارت دنیا و آخرت شده‌اى

آگاه باش، اگر زمان خرید خانه نزد من آمده بودى
براى تو سندى
مانند این سند می‌نوشتم
که در خرید این خانه
به یک درهم
چه رسد بالاتر از آن
رغبت نمى‌کردى
و آن سـند این است:

این خانه اى است که
آن را بنده‌اى خوار
از مرده‌اى که براى کوچ کردن به سراى دیگر از این خانه بیرونش کرده‌اند
خریده است
از او
خانه‌اى از خانه‌هاى فریب
از جانب فانى‌شوندگان
و سرزمین اهل هلاکت
خریده
این خانه را چهار حدّ است
حدّ اوّل
به آفات و بلاها
حدّ دوم
به مصائب
حد سوم
به هوس‌هاى تباهى‌آور
و حد چهارم
به شیطان گمراه‌کننده
و درِ ِ این خانه
به همین حد چهارم باز می‌شود

این خریدار ِ فریفته به آرزو
این خانه را
از شخصى که اجل او را به کوچ از دنیا برانگیخته
خریدارى کرده
به قیمتِ
بیرون شدن از عزّت قناعت
و ورود در پستى و ذلّت
و هر خسارتى که بر این خریدار در آنچه که خریده وارد شود
برعهده ملک الموت است
همان خراب‌کننده بدن‌هاى پادشاهان
و گیرنده جان گردنکشان
و نابودکننده سلطنت فرعونیان
همچون شاهان ایران و روم
و یمن و حِمْیَر
و آنهایى که ثروت بر ثروت افزودند
و آنان که
ساختند و محکم کردند و زینت دادند و بیاراستند و ذخیره نمودند
و به اعتقاد و گمان خود
نسبت به [آینده] اولاد توجه کردند
ملک الموت همگى را
به جایگاه بازپرسى و حساب
و محل مزد و جریمه
روانه کند
زمانى که فرمان حق براى جدایى بین حق و باطل فرود آید
«که در آنجا تبهکاران خسارت کنند» (غافر:78)

بر این سند گواهى دهد
عقلى که
از اسارت هوا خارج شده
و از وابستگى‌هاى دنیا سالم مانده باشد!


(نامه سوم نهج‌البلاغه، ترجمه انصاریان)

* هر دینار آن روز معادل چهار و نیم گرم طلا در عصر حاضر است
که هشتاد دینار می‌شود 360 گرم طلا
که با قیمت 114 هزار تومان
تقریباً چهل میلیون تومان است.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: نهج‌البلاغه 5 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
نامرد ِ معترف + پنج شنبه 96 تیر 29 - 2:16 عصر

وقتی نامردی خود را بانگ می‌زنند
نامردی دولت‌مردان آمریکا را
سازمانی معروف
مؤسسه آمریکن انترپرایز (http://www.aei.org)*



انگار خودشان هم تعجب کرده باشند
از این بی‌خردی مسئولین‌شان
این‌که علی‌رغم وفاداری ایران به توافق هسته‌ای
همان برجام
باز هم تحریم‌های جدید اعمال می‌شود
طراحی و اجرا
این‌که شانزده ایرانی دیگر مورد تحریم رسمی واقع شده‌اند!

کدام مؤسسه؟!
همان مؤسسه که دشمن‌ترین با ایران است
مؤسسه‌ای که طراحان جنگ عراق و افغانستان در آن نفس می‌کشند
امثال مایکل لدین

دیروز این خبر را منتشر کرده‌اند
خبر رسوایی
و نامردی و خیانت کشور خود را

چه خوب است دشمنانی این‌قدر نادان و خائن داریم
دشمنانی که بانگ رسوایی‌شان را خود فریاد می‌کنند
کاش ما نیز عاقل و کیّس باشیم
که از یک سوراخ دوبار گزیده نشویم
بلکه نه چند بار
مؤمن به کلام رسول خدا (ص):
«لا یلدغ المؤمن من جحر مرّتین‏» (نهج‌الفصاحه، ص684)
فرد با ایمان از یک سوراخ دو بار گزیده نمی‌شود.

*معنای دقیق انترپرایز را نفهمیدم؛ هم «سرمایه‌گذاری» در ترجمه گوگل آمده، هم «اقدام مهم» و هم «سازمانی»؛ شاید بشود گفت: مؤسسه بررسی مسائل مهم آمریکایی!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: دشمن 16 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
جوجه تابستانی + یکشنبه 96 تیر 25 - 12:45 عصر

بهار دیدند
در سه‌شنبه‌بازار
و خواستند
از آن جوجه‌های رنگی یک روزه
توجیه‌ام را پذیرفتند وقتی گفتم:
الآن مدرسه می‌روید، تابستان بخریم که بتوانید نگهداری کنید!



تابستان که شد یادشان آمد
این بار توجیه‌ام این بود:
قفس نداریم، گربه می‌خورد، قفس بسازیم بعد بخریم!
باز هم پذیرفتند اما
اصرار کردند که زود قفس را بساز!
این شد که ساختم
و رنگ کردند
و لانه آماده شد
برای جوجه‌هایی که قرار بود بیایند!



حالا با این قفس
مگر می‌شد توجیه دیگری جور کرد؟!
سه‌شنبه‌بازار اما دیگر نداشت
پرسیدم و گفتند:
فقط عیدها جوجه رنگی می‌آورند!
آدرس گرفتم و میدان مطهری گفتند همیشه هست

رفتیم و خریدیم
رنگی نبود
فقط محلّی داشتند
یک روزه بود
اما نه زرد رنگ!



با ریزکردن مقوا لانه برایشان ساختند
و اکنون
هر کدام از ما یک جوجه برای خودمان داریم
و چقدر دارند کیف می‌کنند
بچه‌ها از بازی با این مخلوقات زیبای خدا :)

اگر چه این‌هایی که ما خریدیم کبوتر نیستند
ولی شاید ذکر این حدیث خالی از فایده نباشد:

[صحیح، مسند] عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِی حَمَّادٍ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَیْسَ مِنْ بَیْتٍ فِیهِ حَمَامٌ إِلَّا لَمْ یُصِبْ أَهْلَ ذَلِکَ الْبَیْتِ آفَةٌ مِنَ الْجِنِّ إِنَّ سُفَهَاءَ الْجِنِّ یَعْبَثُونَ فِی الْبَیْتِ فَیَعْبَثُونَ بِالْحَمَامِ وَ یَتْرُکُونَ الْإِنْسَان.(کافی، ج6، ص546)
امام صادق (ع): خانه‏‌اى نیست که کبوتری در آن باشد، جز اینکه آفت جن به اهل آن خانه نرسد. همانا پریان بی‌خردی که در آن خانه بازى می‌کنند، سرگرم بازی با آن کبوتر شده، آدمى را وامی‌نهند.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - جوجه 8 - کار 38 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
دیوارابزار مردانه + دوشنبه 96 تیر 19 - 10:58 عصر

هر مردی که می‌بیند خوشش می‌آید
و هر زنی بدش
قصه چیست؟!



کار در خانه نیاز به ابزار دارد
ابزارها کم‌کم زیاد می‌شوند
با هر پروژه‌ای که در خانه انجام شود
ابزارها را باید کجا نگه داشت؟!

در داخل یکی از کابینت‌ها
سال‌ها بودند
روی هم و به هم ریخته
یافتن‌شان دشوار
چندی پیش تصمیمی جدّی گرفتم
سامان‌شان دهم
ابزاری برای ابزارها
ابزاری برای نظم‌شان

دو تکه تخته روکش‌دار خریدم
صد در هفتاد
برای این‌که در ماشین جا شود
متصل به دیوار آشپزخانه
بخشی که خالی بود
درست مانند مکانیکی‌ها
و کارگاه‌ها
و خیلی البته زیبا شده
دیگر هر وسیله‌ای جایی مخصوص به خود یافته است

اما حکایت چیست؟!
حکایت این تفاوت؟!
رفیقی آمده و تا دیده:
خوش به حالت! تمام ابزارهای من به هم ریخته‌اند، زنم نمی‌گذارد همچین چیزی درست کنم!

هر مردی همین تقریباً
اما از زن‌ها
هر که دیده:
واااای... این دیگه چیه؟! تو آشپزخونه؟!

در خانه‌های امروزی واقعاً جای ابزار کجاست؟!
تمام خانه که چهار بخش بیشتر نیست؛ هال، خواب، توالت، آشپزخانه
در سه تای اول که نمی‌توان ابزار نگه داشت
پس طبیعی‌ست که جایش در آخری باشد
این طور نیست؟!

به هر صورت
کار مرا که آسان کرده
حالا وقتی دستم وسط کار گیر باشد
به بچه‌ها که بگویم فلان وسیله را بیاورید
راحت می‌توانند
کارها سرعت می‌گیرد این‌طور
هر کس هم هر چه که دلش می‌خواهد بگوید! :)

 فَقَالَ [الصادق] ع: «یَا عَلْقَمَة إِنَ‏ رِضَا النَّاسِ‏ لَا یُمْلَکُ‏ وَ أَلْسِنَتَهُمْ لَا تُضْبَطُ وَ کَیْفَ تَسْلَمُونَ مِمَّا لَمْ یَسْلَمْ مِنْهُ أَنْبِیَاءُ اللَّهِ وَ رُسُلُهُ وَ حُجَجُ اللَّهِ ع‏» (أمالی صدوق، ص103، وسائل الشیعه، ج27، ص396، بحارالانوار، ج67، ص2)
رضایت همه مردم دست نایافتنی و زبان‌های‌شان حبس ناشدنی‌ست و چگونه در امان بمانید از آن‌چه انبیاء خداوند و فرستادگان و حجت‌های او از آن در امان نبودند.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - کار 38 - ساخت 12 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
سند 2030 به صورت نموداری + چهارشنبه 96 تیر 7 - 5:14 عصر

در اجلاس جهانی آموزش که شرکت کردند
داکار پایتخت سنگال
سال 2000
چارچوبی تعیین شد با این عنوان:
«آموزش برای همه؛ عمل به تعهدات اجتماعی»
در فهرست شرکت‌کنندگان
نام دولت ایران هم دیده می‌شود
در گزارش نهایی این اجلاس

انگار داستان از این‌جا آغاز شده است
از هفده سال پیش (1379)
دولت خاتمی

سال 2015 هم اجلاس دیگری در کره جنوبی برگزار شد
شهر اینچئون
و با چنین بیانیه‌ای خاتمه یافت
با عنوان:
«به سوی آموزش و پرورش با کیفیت، فراگیر و عادلانه و یادگیری مادام العمر برای همه»
با 17 هدفی که در آن ذکر شده بود
پیرو دستور کار تعیین شده
مسئولین ما نیز کارگروه‌هایی تشکیل دادند



و سندی در داخل کشور تنظیم کردند
حدود 370 صفحه

مطالعه کردم تا ببینم چیست
برای فهم بهتر
یک ماه بیشتر به طول انجامید
و در طول مطالعه
به صورت نمودار هم درآوردم



[اندازه بزرگ]
[فایل ایکس‌مایند] 

یک سند کاملاً سکولار
دنیاپرستانه
انگار که هیچ جهان پس از مرگی وجود ندارد
نه قیامتی و نه حشر و نشری
انسانی کاملاً لاابالی
آن‌که فقط آمده تا در دنیا خوش باشد
بی‌نیاز از ماوراء
أن رآه استغنی
این همه مطلب در این سند
از ابتدا تا انتها
هیچ نسبت درستی با هدف خلقت انسان ندارد
اصلاً به مخلوق بودن وی توجه نکرده
به بنده بودن
برای خدای متعال
چه انسان‌هایی می‌سازد؟!
آموزش و پرورشی که مبتنی بر این سند باشد؟!

اما خودمان داریم
سند تحوّل بنیادین آموزش و پرورش را



[نمودار کامل]
[فایل ایکس‌مایند] 

مبتنی بر ارزش‌های اسلامی هم هست
شش سال پیش تصویب شده
در شورای عالی انقلاب فرهنگی

پس اگر بنا بر اجرای یک سند در کشور باشد
برای ارتقاء وضعیت آموزش در کشور
این سند حداقل سه اولویت دارد:
1. زودتر تصویب شده
2. ارزش‌های دینی و بومی در آن گنجانده شده
3. تولید ِ خودمان است و استقلال کشور را حفظ نموده

خائن باشد به مملکتش
کسی که ملّتش را به اجنبی بفروشد
و رضایت خارجی را بر مردمش ترجیح دهد!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مدرسه 36 - سند 32 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
پول در بانک 8 + یکشنبه 96 تیر 4 - 5:0 عصر

البته
یادمان نرود ما «جمهوری اسلامی» داریم
این هم نکته مهمی‌ست
این را من می‌خواهم از شما که توضیح بفرمایید
چه شد که نظام ما «جمهوری» شد
در حالی‌که می‌دانیم
و می‌دانید
آن‌چه در اسلام می‌شناسیم
در فقه آن
«حکومت اسلامی» بوده است
وقتی نظام شد جمهوری
یعنی قوانین را وکلایی از سوی مردم تعیین می‌کنند
همین‌طور قانون بانک را
و تعدادی از فقهای مورد تأیید رهبر
رهبری که آن را نیز خبرگان منتخب مردم
به وکالت از آن‌ها
معیّن نموده‌اند
حداقل ما هم اگر مدعی شویم منصوب است و نه منتخب
به نصب عامّ
ظاهر ِ جمهوریّت آن که دلالت دارد بر انتخاب
روندی که صورت می‌پذیرد
این فقها و آن حقوق‌دان‌ها
دوازده‌نفری مصوّبه وکلای مردم را بررسی می‌کنند
اگر این‌ها گفتند مخالف شرع
و آن‌ها مخالف قانون اساسی
که آن را نیز مردم در رفراندوم رأی داده‌اند
اگر گفتند که نیست
می‌شود قانون معتبر
یعنی هم اعتبار شرعی و هم اعتبار قانونی

دقت فرمودید چقدر رأی مردم حاضر شد
در تصمیمات نظام اسلامی
این شد جمهوریّت
حالا این جمهوری اسلامی با این ساختار
اگر آمد و قانون گذراند که این بانک صحیح است
خودش و تمام عقودش
حالا ما به مردم چه می‌توانیم بگوییم؟!
اگر بگوییم باطل است
آیا نباید پاسخ بدهیم به نقد آن‌ها به بطلان تمام ساختار حاکمیت؟!
آیا نزده‌ایم زیر میزی که خودمان چیده‌ایم؟!
آیا جامعه را دچار تحیّر و سرگشتگی نکرده‌ایم؟!
همه معادلات را بر هم نزده‌ایم؟!
قید جمهوری قید ساده‌ای نیست
به نظر شما چرا ما این قید را در ابتدای انقلاب ضمیمه اسلام کردیم؟

اگر چه بنده طلبه حوزه امام زمان (عج) هستم
و هیچ تعهّدی نسبت به منتسکیو ندارم
اتفاقاً از استادی شنیدم که به جای قوای سه‌گانه
ما پنج قوّه باید برای نظام اسلامی در نظر بگیریم
اما در هر صورت
امروز سه قوّه داریم
رئیس جمهور هم داریم
پس لازم است به نکته‌ای که عرض کردم توجه کنیم

استاد حسینی (ره) معتقد است مشکل ما
در تأثیر منطق ارسطویی
بر مطالعات فقهی ماست
روزی که فقهای ما تلاش کردند بر استدلالی بودن تفقه بیافزایند
از منطق مرسوم در عصر خود بهره بردند
و نفوذ آن را در علم اصول و فقه افزایش دادند
طوری که سالیان سال
خواندن منطق یکی از مقدّمات ورود به حوزه علمیه بود
ببینید در جامع‌المقدمات
که جامع تمامی دانش‌های لازم برای ورود به اولیّات فقه و اصول است
پنجمین کتاب آن
الکبری فی المنطق
و هنوز هست
و البته امروزه
چند دهه است که این را کافی نمی‌دانند
دو منطق خوانده می‌شود
نخست آشنایی با منطق که فارسی‌ست
و دیگری منطق مظفّر یا همان «المنطق» به زبان عربی

این منطق جزئی‌نگر است
در مواجهه با موضوعات پیچیده
آن را به حیثیاتی تجزیه می‌کند
و سپس
تلاش می‌نماید حکم هر حیثیت را علی‌حدّه
و به صورت مستقل تعیین کند
نمی‌تواند این منطق
یعنی قادر نیست اصلاً
که یک کلّ واحد را تحلیل نموده
سهم اجزاء در منتجّه و محصول را سنجیده
ارزیابی نماید
و حکم واحدی را برای آن کلّ صادر کند

یک روز ما فلسفه و علم و دین را از هم تفکیک کردیم
و مستقل از هم:
عده زیادی می‌گفتند
حوزه فلسفه علی‌حدّه
و حوزه علم علی‌حدّه
و حوزه دین علی‌حدّه
کاری به هم ندارند
بخش علم را بسپارید به کارشناس موضوع‌شناس
آن‌ها ضرورت‌ها را معیّن می‌کنند
ما فقها هم بر حسب وجود ضرورت امضاء می‌کنیم
علم هم با ارزش کاری ندارد
ما ارزش را معیّن می‌کنیم
عواقب این نگرش را اکنون مشاهده می‌کنید!

[لینک فیلم]

...

موفق باشید

منبع استفتائات مضاربه این‌جاست: http://farsi.khamenei.ir/treatise-content?id=166


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - اقتصاد 145 - آقامنیر 118 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
پول در بانک 7 + شنبه 96 تیر 3 - 10:0 عصر

[پرسش حذف شد]


آن‌چه با عنوان «برداشت نهایی» فرمودید
بله
بنده این‌طور نظر بزرگان را فهمیدم
خیلی خوب و شیوا نظم بخشیدید به آن
تشکر

اما در رابطه با سپرده‌گذاران
این‌که بانک چه می‌کند در مضاربه
در آن‌سویی که وکیل است
در وکالت خود
آن‌ها مسئولیتی ندارند
به این استفتاء دقت بفرمایید:

س 1905: باتوجه به اینکه معاملات بانکها واقعاً مضاربه نیستند، زیرا بانک هیچ خسارتی را بر عهده نمی‏گیرد، آیامبلغی که سپرده‏‌گذاران هر ماه به عنوان سود پولشان از بانک می‏گیرند، حلال است؟
ج: صرف عدم تحمل خسارت توسط بانک، موجب بطلان مضاربه نمی‏شود. و همچنین دلیل بر صوری و شکلی بودن عقد مضاربه هم نیست، زیرا شرعاً اشکال ندارد که مالک یا وکیل او در ضمن عقد مضاربه شرط کنند که عامل، ضامن ضرر و زیانهای صاحب سرمایه باشد، بنا بر این تا زمانی که احراز نشود مضاربه‏‌ای که بانک به عنوان وکیل سپرده‏‌گذاران ادعای انجام آن را دارد، صوری و به سببی باطل است، آن مضاربه محکوم به صحّت‏ می‏باشد و سودهای حاصل از آن که به صاحبان اموال می‏دهد، برای آنان حلال است.


پس ظاهراً که طرف دیگر ماجرا مسأله‌دار نشده
و بانک هر غلطی که می‌کند
در سمت معامله‌های مضاربه‌ای خود
موکّلانش را درگیر نمی‌نماید
یعنی افرادی مانند آن دوست شما را
که پول‌شان را در بانک گذاشته‌اند تا سود بگیرند!

اما این‌ها همان‌طور که به درستی اشاره فرمودید
ناظر بر «ضمانت خسارت بر اصل سرمایه» است
اما خسارت نسبت به سود چه؟!
یعنی این‌که عامل در مضاربه
یعنی آن بدبخت ِ بیچاره‌ای که وام از بانک گرفته
البته ما داریم واقعش را می‌گوییم «وام»
و گرنه آن‌ها که قرار می‌گذارند بر «تسهیلات مضاربه»
او که نباید ضامن باشد بر سود
که حتماً و ضرورتاً به بانک بهره بدهد
حتی اگر در فعالیت خود به شکست خورد
و سودی کسب نکرد

بله اگر سودی کسب نکرد
ضامن است تا اصل سرمایه را باز گرداند
اما سود را که نه!

در این‌جاست که می‌رویم سراغ بانک
بالاخره آن‌ها حقوق‌دان دارند
بی‌گدار که به آب نمی‌زنند
تا بعد یک رِندی پیدا شود و برود دادگاه علیه‌شان شکایت
که مثلاً شما به چه حقی سود از من مطالبه می‌کنید
در حالی‌که در تجارت خود به شکست خورده‌ام
در عقد مضاربه‌ای که با شما داشته‌ام
این‌جاست که می‌بینیم در سایت بانک نوشته‌اند:

اعطای تسهیلات مضاربه در صورتی مجاز می باشد که پیش بینی نتیجه معامله ، سود آور باشد از این رو در هنگام عقد قرارداد باید نرخ خرید ، قیمت فروش و میزان سود پیش بینی شود . کالای موضوع مضاربه بایستی از نظر نوع ، مشخصات ، مقدار یا تعداد ، قیمت و شرایط خرید و ترتیب تحویل کالای مورد مضاربه مشخص و کالا از بازار فروش خوبی برخوردار باشد .
پشتوانه تسهیلات اعطائی باید پوشش اصل و سود پیش بینی شده سهم بانک را بنماید .
پشتوانه های قابل قبول عبارتند از وثایق گروه نقد ، وثیقه ملکی ، سفته و ... که متناسب با ریسک اعتباری مشتری و به تشخیص بانک تعیین می گردد .
اموال و وثائق تسهیلات اعطائی مطابق با بخشنامه های جاری بانک بیمه می گردد .


(اینجاست: https://www.bsi.ir/Pages/Riali/Facilities/Mudarabafacility.aspx)

هاهاها... دقت فرمودید؟!
همان غیب‌گویی که شما در بیان‌تان داشتید
این‌جا تبدیل به کارشناسی شده
علمی و محاسباتی

از سوی دیگر
دیده‌اید که بانک بدون ضامن تسهیلات نمی‌دهد؟!
نقش ضامن چیست؟
اوست که ضمانت می‌کند سود پیش‌بینی شده را
او مدعی می‌شود که:
این عامل با این نوع معامله خاصّ می‌تواند حداقل این مقدار سود به دست آورد
که این مقدار هم سهم بانک است
اگر نتوانست
من ضامن
چون من مدعی شده‌ام که می‌تواند!
این‌جا «عامل» ضامن سود نیست
ولی فرد ثالثی
آمده و ضامن سودی شده که عامل نتوانسته کسب کند
«ضمان» در این‌جا عقد مستقلی‌ست
و در قانون مدنی بارها مورد توجه قرار گرفته (ببینید)
چطور؟!
این‌طور:
وقتی عامل مدعی می‌شود سود نکرده‌ام
بانک سراغ ضامن یا ضامن‌ها می‌رود:
تو که به من گفتی حتماً این معامله سودآور است
و آن را ضمانت کردی
اصل سرمایه که هیچ
آن را خود عامل ضمانت کرده
اما سود من چه؟!
من اگر این پول را به فرد دیگری می‌دادم
و تجارت دیگری می‌کرد
سودآور بود
حالا که به حرف تو عمل کردم و دادم به این آقا
و سود نداشت
تو باید سود از دست رفته مرا تأمین کنی!

و یک نکته دیگر
شما فرمودید که بانک‌ها به جای «نسبت در سود»
یعنی مشاع بودن سود
به صورت عددی سود را تعیین می‌نمایند
به صورت ثابت
و این‌که شما فرمودید
این‌ها که آخر سال نمی‌آیند محاسبه نمایند
تا علی‌الحساب‌ها نهایی شود
و این عدد ثابت
با یک رقم غیرثابت اصلاح گردد
بشود سهم هر یک از سود نهایی
پس از اول هم علی‌الحساب که نبوده
اگر بوده باید آخر سال حساب و کتاب می‌کردند

بله
فرمایش شما درست است
این با ارکان مضاربه در تعارض است
ولی متأسفانه :(
این نیز درست شده است
دقت بفرمایید به این استفتاء:

س 1909: تاجری مقداری پول از شخصی به عنوان سرمایه مضاربه گرفت، به این شرط که درصد معیّنی از سود تجارت با آن را به او بپردازد، در نتیجه آن پول و سرمایه خودش را روی هم گذاشت تا با مجموع آنها تجارت کند و هر دو از ابتدا می‏دانستند که تشخیص مقدار سود ماهانه این مبلغ مشکل است، به همین دلیل توافق کردند که مصالحه کنند، آیا عقد مضاربه در این حالت شرعاً صحیح است؟
ج: عدم امکان تشخیص مقدار سود ماهانه خصوص سرمایه مالک، ضرر به صحّت‏ عقد مضاربه نمی‏زند، به شرط اینکه شرایط دیگر صحّت‏ مضاربه رعایت شود، در نتیجه اگر عقد مضاربه را با رعایت شرایط شرعی آن منعقد کنند، سپس توافق نمایند که برای تقسیم سود بدست آمده مصالحه کنند، به این صورت که بعد از دستیابی به سود، صاحب سرمایه سهم خود از آن را به مبلغ معیّنی صلح نماید، اشکال ندارد.


این‌جاست که مضاربه به یک صلح مزیّن می‌گردد!
یعنی چه؟!
یعنی بانک در طرف مضاربه می‌گوید:
ما که سود دقیق را نمی‌دانیم
ولی می‌دانیم حداقل صدهزار تومان که هست
این مقدار را به من بده
باقی را به تو بخشیدم
یعنی اگر هم یک وقت سهم من صد و بیست هزار تومان شد
مقدار مازاد از صدهزار تومان را من با تو مصالحه کردم
که مال خودت باشد
و نگیرم
در سمت سپرده‌گذار نیز همین شرط را می‌کند
در قرارداد می‌نویسد
من که می‌دانم پنجاه هزار تومان حداقل سهم توست
بیشتر از آن هر چه که شد
این را از طرف تو به عامل مضاربه بخشیدم
و با او مصالحه کردم
دیگر از من مطالبه ننما، همین!

اگر در ابتدای این گفتگو
آن خاطره خواستگاری را عرض کردم
برای رفع همین شبهه بود
این‌که گمان نفرمایید بنده سمت بانک هستم
طرفدار این دستگاه فاسد
که از اساس برای ظلم به مستضعفین
و خدمت به مستکبرین طراحی شده بوده است
این‌که به دلیل بیان حقیقت درباره بانک
یک کیس اکازیون را از دست دادم
از همه جهت یعنی... :)

ولی باید چیزی را که به آن حمله می‌کنیم
خوب بشناسیم
بدانیم طرف ما چیست
و چه کسانی هستند
نشود که با توپ پر حمله کنیم
ناگهان عین بادکنک بادمان را خالی کنند
وقتی با حقوق‌دان‌هایشان مواجه شدیم
طوری جواب همه سؤالات ما را بدهند
که منزوی شویم
و هر کسی که ناظر گفتگوست
حق را به آن‌ها بدهد!
جنگ نرم است
و علوم انسانی را آن‌ها تولید کرده‌اند
اقتصاد را
آن‌ها برای جامعه اسلامی ما کاستومایز نموده
طوری بومی‌سازی کرده‌اند
که نتوانیم در قراردادهایشان خلاف شرع پیدا کنیم
گر چه بالوجدان می‌فهمیم که یک جای کار می‌لنگد!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - اقتصاد 145 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   81   82   83   84   85   >>   >

سه شنبه 04 شهریور 4

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش روحانیت هنر بازی خواص فاصله طبقاتی دشمن فیلم ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X