سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

امّا حقّ شما برمن . . . این است که به شما بیاموزم تا نادانی نکنید و ادب آموزمتا بدانید . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ماهی انگیزه پُر + یکشنبه 99 آبان 25 - 11:54 عصر

زیباست؟



البته که هست
و اشتهاآور هم

دست‌پخت مریم است
بعد از پایان دوره آشپزی
حالا که دانش و تخصص پخت 24 غذای ایرانی را دارد!



اما شگفتی من
وقتی اصرار کرد پاک نکرده بخریم
قزل‌آلایی را که لازم داشت
برای ماهی شکم‌پر
در حالی که فروشنده به رایگان انجام می‌داد



بله
خودش فلس‌ها را کند
خودش شکمبه را خالی
تمیز کرد و شست و آماده
کاری که از من نیز به این خوبی بر نمی‌آمد

انگیزه‌ها در انسان این‌طورند
وقتی باشند
آسان می‌شود
سخت‌ترین کارها
انگیزه قدرت ِ تحمّل می‌دهد
تحمّل بوی بد ماهی و لزجی پوست آن!

او اکنون یک متخصص است
کارشناس
هم در آشپزی
و همچنین در خیاطی



انسان باید بخواهد
بخواهد می‌تواند
انگیزه سبب است برای خواستن
در امور معنوی هم همین
مکانیزم تأثیر یکسان
انگیزه‌های معنوی انسان را به تعالی می‌رسانند
عالی‌ترین مقامات اخروی

انگیزه را باید اصلاح کرد
این‌همه تبشیر و تنذیر برای همین!

قال ابوالریحانتین(ع): «لِکُلٍّ مِنْهُمَا بَنُونَ، فَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ وَ لَا تَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْیَا، فَإِنَّ کُلَّ وَلَدٍ سَیُلْحَقُ [بِأُمِّهِ] بِأَبِیهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَ إِنَّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ.» (نهج‌البلاغه، خ42)
براى هر یک از دنیا و آخرت فرزندانى است، شما از فرزندان آخرت باشید نه از فرزندان دنیا، زیرا هر فردى در آخرت به مادرش ملحق مى شود. امروز زمان عمل است و باز خواستى نیست، و فردا روز باز خواست است و عملى در آن میسّر نمى باشد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - خیاطی 10 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
پُرطاق! + شنبه 99 خرداد 10 - 5:0 صبح

خانه‌های قدیمی پرطاقچه بودند
همه‌جایشان
هر طرف را که نگاه می‌کردی
همه‌سو می‌دیدی
فضایی که می‌شد چیزی را روی آن گذاشت
حالا هر چه که می‌خواست باشد
از چراغ و لامپا و گردسوز و فانوس گرفته
تا مهر و تسبیح و سوزن و نخ و کتاب

این‌جا درباره‌اش نوشته بودم

حالا که «دوچرخه ثابت نگهدار» ساختیم
وسیله‌ای خانگی
جایی که دوچرخه روی آن سوار شود
بدون تکان چرخ بخورد
این را می‌گویم
چوب‌هایی اضافه آمد
از پانلی که خریده بودیم



وسایل بهتر دیده می‌شود
نخ‌ها و ابزارهای خیاطی
وقتی جلوی چشم باشند
روی طاقچه‌های جدیدمان

گاهی اصلاً یادت می‌رود
آن‌چه که داری
ایده پیدا می‌کنی
همین‌که ابزار و یراق پیش رویت
ببینی‌شان
فضای خیاطی‌مان اکنون پر از طاقچه شده است
بچه‌ها هم در ساخت طاقچه‌ها کمک کردند.

قال أخو رسول الله (ع): «وَ إِنَّهُ سَیَأْتِی عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِی زَمَانٌ ... کَأَنَّهُمْ أَئِمَّةُ الْکِتَابِ وَ لَیْسَ الْکِتَابُ إِمَامَهُمْ، فَلَمْ یَبْقَ عِنْدَهُمْ مِنْهُ إِلَّا اسْمُهُ وَ لَا یَعْرِفُونَ إِلَّا خَطَّهُ وَ زَبْرَهُ.» (نهج‌البلاغه، خ147)
پس از من به زودى بر شما روزگارى رسد که ... گویى آنان [مردم آن زمان] پیشواى قرآنند نه قرآن پیشواى آنان، از این رو از قرآن نزد آنان جز اسمى نماند، و از کتاب خدا جز خطّ و نوشته اى نشناسند. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - خیاطی 10 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
سویشرتان + شنبه 99 فروردین 9 - 5:0 صبح

اولی را برای خودش دوخت
وقتی دوختش را یاد گرفت
خیلی زیبا در آمد

پارچه را همه با هم رفتیم از «سلامت» خریدیم
یک پارچه‌فروشی معروف در قم
با قیمتی مناسب‌تر از جاهای دیگر

اولین نفری که صدایش در آمد سیدمرتضی بود:
«یکی هم برای من بدوز!»

صبر کرد تا سرش خلوت‌تر شود
کارهای خیاطی دیگری در دستور داشت
لباس‌هایی که می‌خواست برای خودش بدوزد
وقتی پایان یافت
نوبت سیدمرتضی رسید

این‌بار رفتیم بازارچه موسی‌بن‌جعفر(ع)
نزدیک حرم
زیرزمین
همه پارچه‌فروشی
فراوان
گشتیم و پارچه مناسبی یافتیم
سیدمرتضی سیاه و قرمز را انتخاب کرد
همیشه رنگ قرمز در میان انتخاب‌هایش هست
نباشد نمی‌شود انگار
یک رنگ دیگر هم برای سیداحمد برداشتم
متری 40 هزار تومان
یک متر و نیم خریدیم
مقداری بیشتر برای احتیاط

سویشرت سیدمرتضی که تمام شد
سیداحمد خواست
برای مریم کار یک روز بود
دستش راه افتاده
کار را یاد گرفته
آخرین را هم دوخت
عالی شدند
هر سه تایشان



دخترم استاد شده
در همین مدتی که کلاس رفته

انسان این‌طور است
زود یاد می‌گیرد
اگر بخواهد
در سنین خُردی بهتر

نظام آموزشی ما خوب سامان نیافته
خوب طراحی نشده
همین است که جوانان ما بیکار می‌مانند
بی‌عار بار می‌آیند
بی‌سر و سامان
از بس که سرشان در کتاب و دفتر است

انسان اگر کار بلد باشد
اعتماد به نفس هم پیدا می‌کند
هویّت هم
احساس کامل بودن می‌کند
توانایی
- دخترم همین الآن تو می‌توانی یک تولیدی بزنی
فقط همین سویشرت را اگر بدوزی
می‌توانی تولید انبوه کنی
درآمدی برای خودت و خانواده آینده‌ات

با زیپ و دگمه و قیطان و همه مخلّفات
بیشتر از 80 هزار تومان نشد
اما
در بازار
همین را 120 می‌فروشند
حداقل
قیمت کردیم!

قال إمام علی(ع): «إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَیْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ، فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ، فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَى فِی قَلْبِهِ وَ أَعَدَّ الْقِرَى لِیَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ، فَقَرَّبَ عَلَى نَفْسِهِ الْبَعِیدَ وَ هَوَّنَ الشَّدِیدَ» (نهج‌البلاغه، خ87)
محبوبترین بندگان در پیشگاه خداوند بنده اى است که خداوند به تسلّط بر نفسش او را یارى داده، پس اندوه را شعار خود کرده، و خوف از عذاب را تن پوش خویش، از این رو چراغ هدایت در دلش روشن شده، و طاعت و عمل براى روز مرگ آماده کرده، پس روز قیامت را بر خود نزدیک، و سختى را بر خویش آسان نموده است. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - خیاطی 10 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ارزان ِ چسبان + پنج شنبه 98 فروردین 22 - 5:0 صبح

نامردند
اصلاً بر نامردی استوار شده
شرط می‌بندم پول داده‌اند
نصف قیمت را
و گرنه که این‌طور ارزان نمی‌شد
پول ِ پارچه‌اش هم نیست

بله
این‌ها را من گفتم
کی؟
وقتی به خانه آمدیم
وقتی پوشید
وقتی امتحان کرد
وقتی دیدیم چه کلاهی سرمان رفته است!

بازار
نرفته بودیم لباس بخریم
ولی
قیمت را که دیدم:
- مریم باورت می‌شه پیراهن به این قشنگی فقط 17 تومن
شلوار هم 12
امکان نداره اصلاً
بریم داخل مغازه را ببینیم

پر بود
مغازه پر بود از لباس
همه پیراهن‌ها 17
همه شلوارها 12
محال بود
قیمت پارچه را داشتم
پارچه‌اش بیشتر از این می‌شد!

- آقا تنگ است یا گشاد؟ چسبان نباشد؟
: نه، نیست!
- شلوارها چطور؟
: این سری این طرف ساپورت نیست!
- اتاق پرو دارید؟
: نه، نداریم!

امکان امتحان کردن که نبود
تابلو هم زده بود: پس گرفته و تعویض نمی‌شود!
اعتماد کردیم
مریم خوشش آمد
پیراهن و شلواری انتخاب کرد
به نظر گشاد می‌آمدند
بدون پوشیدن که نگاه می‌کردی
این شد که خریدیم
و...

بله
در خانه فهمیدیم تنگ است
لباسی
که در شأن خانوادگی ما نبود
لباس‌هایی چسبان
با قیمتی ارزان
همین است که ظاهر جامعه تغییر می‌کند
و فرهنگ
وقتی با ارزش‌ها گران می‌شود
و بی‌ارزش‌ها ارزان
چرا؟!

- مریم!
شک ندارم که آمریکا نصف پولش را داده
یعنی اصلاً
به نظرم
همین سوروس و بنیاد دموکراسی آمریکا آمده‌اند
پول دستی داده‌اند به یارو
گفته‌اند این لباس‌ها را نصف قیمت بفروش
و گرنه امکان ندارد
این‌قدر ارزان؟!

من البته کم نیاوردم
پارچه مناسب در خانه داشتم
از نظر رنگ
یک ترکیب مناسب انتخاب کردم
پیراهن را گشاد کردم
شلوار را هم



درز را از دو طرف باز کردم
از آستین تا دامن لباس
پارچه اضافه کردم
هر طرف 20 سانت
دوختم و سردوزی کردم
درست شد مثل لباس آماده
هر کسی که دید نفهمید
همه اول فکر کردند همین‌طور خریده‌ایم
تا وقتی که نگفته بودیم

دشمن هست
ممکن نیست نباشد
وقتی هدف ما دو تاست
هر کدام
تلاش می‌کند تا مسیر دیگری را تغییر دهد
دو هدف دو مسیر می‌خواهد
از یک مسیر که نمی‌شود رفت
هر کدام
منحل شدن دیگری را می‌خواهیم در خودمان!

قال امیرالمؤمنین علی (ع): «وَ اللَّهِ إِنَّ امْرَأً یُمَکِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ یَعْرُقُ لَحْمَهُ وَ یَهْشِمُ عَظْمَهُ وَ یَفْرِی جِلْدَهُ لَعَظِیمٌ عَجْزُهُ ضَعِیفٌ مَا ضُمَّتْ عَلَیْهِ جَوَانِحُ صَدْرِهِ. أَنْتَ فَکُنْ ذَاکَ إِنْ شِئْتَ، فَأَمَّا أَنَا فَوَاللَّهِ دُونَ أَنْ أُعْطِیَ ذَلِکَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِیَّةِ تَطِیرُ مِنْهُ فَرَاشُ الْهَامِ وَ تَطِیحُ السَّوَاعِدُ وَ الْأَقْدَامُ وَ یَفْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ ذَلِکَ ما یَشاءُ» (نهج‌البلاغه، خ34)
سوگند به حق، کسى که زمینه سلطه دشمن را بر خود فراهم کند تا دشمن گوشتش را بخورد، و استخوانش را بشکند، و پوستش را بکند، عجز و بى غیرتیش بزرگ، و دلش که در قفسه سینه اش جاى دارد ناتوان و ضعیف است. تو اگر مى خواهى این گونه باش، اما من به خدا قسم قبل از آنکه فرصت سلطه به دشمن بدهم با شمشیر مشرفى چنان بزنم که استخوان ریزه هاى سرش بپرد، و بازو و قدمش قطع شود، و بعد از آن خداوند هر چه را خواهد انجام دهد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - خیاطی 10 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
طرح پیراهن + یکشنبه 97 مهر 22 - 5:0 صبح

ایده می‌خواست
طرح لباس
کاغذ برداشتم و مشغول شدم
چند نمونه
داشتیم درباره رنگ‌های هر قسمت بحث می‌کردیم
سیدمرتضی هم تماشا می‌کرد
که ناگهان گفت:
«منم یه پیراهن می‌خوام»



طرح پنجم را برای او کشیدم
پسندید و درخواست داد
قرار شد در صف تولید قرار بگیرد! :)

پیراهن دارد
تازگی خریده‌ایم
با انتخاب خودش
اما
تولید ِ خانگی
چیزی‌ست که همه را به هوس می‌اندازد
برای همین است که می‌خواهد
زیرا
چیزی که خودت بسازی
دقیقاً همانی می‌شود که خودت می‌خواهی
مجبور نیستی با سلیقه بازار کنار بیایی
با سلیقه مُدسازان و فشن‌بازان
تولید ِ خانگی
یعنی تناسب محصول با نیاز
با تقاضا
انطباقی نزدیک به صددرصد
تولید ِ خانگی
چیزی که در دنیای مدرن رو به فراموشی‌ست!

قال علی (ع): «اِنَّ الزّاهِدینَ فِى الدُّنْیا تَبْکى قُلُوبُهُمْ وَ اِنْ ضَحِکُوا، وَیَشْتَدُّ حُزْنُهُمْ وَ اِنْ فَرِحُوا، وَ یَکْثُرُ مَقْتُهُمْ اَنْفُسَهُمْ وَ اِنِ اغْتُبِطُوا بِما رُزِقُوا.» (نهج‌البلاغه، خ112)
زاهدان در دنیا دلشان مى گرید گرچه به ظاهر بخندند، و اندوهشان شدید است گرچه شاد باشند، و خشمشان بر خود زیاد است گرچه در میان مردم به خاطر آنچه از آن بهره مندند مورد غبطه اند. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - خیاطی 10 - سیده مریم 281 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
لذّت ِ ساختن + جمعه 97 مهر 20 - 11:15 صبح

خوشش آمد
لباس را که دید
قیمت را پرسید
پنجاه هزار تومان
- دخترم تو دیگه خیاطی بلدی
طرحشو یاد بگیر خودت بدوز!

بازار رفتیم
یک پارچه‌فروشی خوب
قبلاً هم از او خرید کرده بودیم
تترون به رنگ‌های خیلی متنوّع
قبلاً متری 12 هزار تومان
این‌بار 15 هزار تومان داد
مریم خودش انتخاب کرد
یک متر زرشکی برداشت و یک متر زرد

در خانه طرح را کشید
الگوها را خودش آماده کرد
پارچه را هم برید
کوک زد
در این مرحله اندکی کمکش کردم
فقط جاهایی که تنظیمش سخت بود
مثل یقه و نوارهای رنگی آستین
بیشتر کار با خودش
زیر چرخ گذاشت و دوخت
اتو کرد و خندید!



ذوق کرد
خیلی خوشحال
پر می‌کشید
لذّت فراوانی برد
مطمئنم بیش از لذّتی که از خرید لباس می‌برد
گفت:
«دیگه تو همه مهمونی‌ها اینو می‌پوشم، با افتخارم می‌گم خودم دوختم!»

خدا انسان را خالق خلق کرده است
تولید که می‌کند
انگار به فطرت باز گشته
سرشار از خوشی و لذّت می‌گردد
اگر لذّت ساختن را تجربه کنند
دیگر از خریدن و مصرفیدن لذّت نمی‌برند!

قال الأمیر (ع): «اِنَّما اَنْتُمْ اِخْوانٌ عَلى دینِ اللّهِ، ما فَرَّقَ بَیْنَکُمْ اِلاّ خُبْثُ السَّرائِرِ، وَ سُوءُ الضَّمائِرِ، فَلاتَوازَرُونَ وَ لا تَناصَحُونَ، وَ لاتَباذَلُونَ وَ لاتَوادُّونَ.» (نهج‌البلاغه، خ112)
شما بر مبناى دین خدا برادر هستید، چیزى جز آلودگى درونها، و بدى نیّت ها شما را از هم جدا نکرده، به این لحاظ یکدیگر را یارى نمى دهید، و خیرخواهى نمى کنید، و به هم بذل و بخشش ندارید و با یکدیگر دوستى نمى کنید. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - خیاطی 10 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
جاکفشی دیواری + چهارشنبه 96 اسفند 2 - 12:56 عصر

دیوار چیز خوبی‌ست
مفید هم
ولی معمولاً کار زیادی از آن کشیده نمی‌شود
در فرهنگ امروز ما
بیشتر برای تزئین
اما در گذشته...



خانه‌های قدیمی پر از طاقچه بودند
چراغ‌های نفتی روی آن‌ها
کتاب‌ها
آینه و شمعدان
هر چیزی را می‌شد روی طاقچه‌های خانه گذاشت
از دیوار بیشتر استفاده می‌شد در گذشته

کفش‌ها جلوی در
مزاحمت همیشگی
برای همه
همه‌جا
چه آپارتمان و چه ویلایی
جاکفشی‌ها هم خودشان منشأ دردسر
فضایی می‌گیرند از زمین
مانع جاروکشیدن و شستشو

قبلاً درباره استفاده از دیوار نوشته بودم
این‌جا
جایی که جاابزاری‌مان را ساختیم
امروز اما
طرحی که ماه‌ها روی کاغذ آورده بودم
و مواد اولیه‌اش را از بازار خریده
بالاخره فرصت شد
اجرا کردم
همراه با سیداحمد
رفتیم و نصب کردیم
جاکفشی دیواری جدیدمان را



چهار نفر هستیم
هر کدام یک دمپایی و یک کفش جا داریم
روی زمین هم خالی
جارو و شستشو هم راحت
باز هم استفاده‌ای مناسب از دیوار
در دوران گذار
تا زمانی که دوباره بنّاها طاقچه‌های قدیمی را به ما بازگردانند
به خانه‌های امروزیمان
فرهنگی که از ما ربوده شده است
در این تهاجم بی‌امان!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: کار 38 - فرهنگ 89 - خیاطی 10 - هنر 24 - ساخت 12 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
گل دوزی + جمعه 96 آبان 12 - 7:0 صبح

مدتی‌ست خیاطی می‌کند
دوست داشت
می‌دید خیاطی می‌کنم
اصرار که یاد بگیرد
خب باید هم یاد می‌گرفت

اما گل‌دوزی...
پایه مخصوص گل‌دوزی چرخ را دیده بود
دلش گل‌دوزی می‌خواست
گفتم: نمی‌شود! فعلاً نمی‌شود!
ابتدا گل‌دوزی با دست را یاد بگیر
اصلاً مفهوم آن را بفهم
بعد...
مطالبه کرد
خیلی هم جدّی
این‌بار گل‌دوزی با دست را!

یک کارگاه گل‌دوزی خریدم
پارچه‌ای دم‌دستی داشتم
در کارگاه انداختم
گفتم: مداد بیاور!
طرحی من‌درآوردی کشیدم
ارتجالاً
بدون الگو
یک گلدان و یک گلی
که البته قصد داشتم لاله باشد
ولی انگار شبیه هر گلی هست غیر از لاله! :)
و چند ستاره و یک ماه
دستش دادم که بدوزد
با اندکی نخ رنگی



دست گرفت و مشغول شد
گاهی بعد از مدرسه که مشق نداشته باشد
مواقع بیکاری
مقداری پیش رفته
خوب هم رفته
به نظرم عالی‌ست
خیلی بیشتر از آن‌چه انتظار می‌رفت!

شاید هنر بماهی هنر موضوعیت نداشته باشد
که ثمری بر محصول آن نه مترتّب
قبول
اما مهارت در کنترل دست
در کنترل ذهن
بر افزایش کیفیت ارتباط ذهن و دست
تسلط بر عصب‌های بدن
این‌ها چیزی‌ست که با هنر تقویت می‌شود
آرامشی که تجربه می‌شود
صبری که آموخته
نشاطی که در تولید محصول نهفته
در ثمرداری
انسان نباید بیکار باشد
و کودک صدالبته بیشتر
او باید لحظه به لحظه بیاموزد
وقت کم است
و عمر کوتاه
و چیزهای زیادی که باید فرا بگیرند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - خیاطی 10 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
لباس سربازی + چهارشنبه 95 اردیبهشت 1 - 8:6 عصر

فروشگاه جانبازان
با بچه‌ها رفته بودیم
چند وقت پیش
همان‌که قبلاً دورشهر بود
خیابان فاطمی
و الآن
مدت‌هاست رفته سر کلهری
خیلی دورتر
از ما دور شده و به بعضی‌ها نزدیک!

خلاصه
چشم سیدمرتضی به پارچه‌ای افتاد
لجنی
از آن‌هایی که لباس کماندوها را با آن می‌دوزند
خواست
خیلی خواست
مصرّانه خواست
خواهش کرد یعنی:
«بابا، بابا، بابا، بابا، میشه ازین پارچه‌ها بخری برام لباس سربازی بدوزی؟!»
نه نگفتم
چند متری خریدم
دو رنگ داشت
از هر رنگ دو متر

شلوار تا به حال زیاد دوخته بودم و آشنا
برای خودم البته
اما پیراهن...
یکی از پیراهن‌هایش را برداشتم و اندازه زدم
فوت و فن‌هایش را درآوردم
و دوختم
جیب می‌خواست
دو تا روی پیراهن
دو تا هم روی شلوارش جیب دوختم
امروز صبح تمام شد
دادم و پوشید
داشت می‌مرد از خوشحالی!

رها نمی‌کند
مدام پوشیده است
از مدرسه که آمده یه سره تنش
چقدر کودکان مغلوب خواسته‌های خویشند

و ما چطور؟!
وقتی چیزی را «می‌خواهیم»
چقدر «محتاج» آن می‌شویم؟!
چقدر بر آن اصرار می‌کنیم؟!
«خواستن» را در عربی «هوی» گویند
امروز
وقتی شادی سیدمرتضی را می‌دیدم
با خود اندیشیدم؛
چقدر تبعیّت از «هوی» انسان را «کودک» می‌کند؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - خیاطی 10 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
چادر ممتاز + جمعه 94 فروردین 21 - 11:26 عصر

ساعت ده صبح برگزار شد
امروز
مراسمی در دانشگاه قم
ظاهراً دانش‌آموزان ممتاز را دعوت کرده بودند
هدیه‌ای هم دادند
ما هم رفتیم

به خانه که باز گشتیم
لابه‌لای هدایای اهدایی
مریم پارچه‌ای گلدار پیدا کرد
به من داد و گفت:
«اینو خودت برام چادر نماز بدوز!»

تأکیدی که در کلامش بود
احساس کردم برایش مهم است
این‌که «خودم» برایش بدوزم...

قیچی را برداشتم
برشی زدم
و چند دوخت
زیاد طول نکشید
... که اولین چادر را در عمرم دوختم!

حدس می‌زدم کار دشواری نباشد
و نبود
واقعاً نبود
از تعریف چادر استفاده کردم
این‌که اساساً چیزی جز یک «چهاردوری» نیست
یک تکه پارچه مستطیل
که زیر آن گرد بریده شده
فقط برای این‌که مخروطوار بر زمین تراز گردد

با همین نکته کار انجام شد
و به نظرم ایرادی نداشت
خوب از کار درآمد یعنی!

گاهی بعضی چیزها برای بچه‌ها مهم می‌شود
حیاتی می‌شود اصلاً
چیزهایی که ممکن است به چشم ما نیاید
متوجه نشویم
ولی برای آن کودک
در آن لحظه خاصّ
انگار مرز «بود» و «نبود» است
همه چیز است و همه چیز!

امشب سیده‌مریم با همین چادر، نمازش را خواند! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - خیاطی 10 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

جمعه 103 آذر 2

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
خیاطی - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X