سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

«و هر که حکمت یابد، خیری فراوان یافته است» ـ می فرماید : مقصود فرمانبرداریاز خدا و شناخت امام است . [امام صادق علیه السلام ـ درباره گفتار خدای]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
قدس واس ماس + سه شنبه 101 اردیبهشت 13 - 8:50 صبح

«القدس لنا یعنی قدس برای ماست؟»
- آره، یعنی همش واس ماس! (به لهجه قمی پاسخ دادم :)
زبان عربی‌ست دیگر
در دبیرستان
وقتی یاد بگیرند این می‌شود
دیگر عبارت‌های ساده را می‌فهمند
این شد که سیداحمد پرسید
وقتی از راهپیمایی بازگشتیم



«مگه قدس مال ِ فلسطینی‌ها نیست؟»
- اصلاً بحث ایرانی و فلسطینی نیست
«ما» یعنی مسلمانان
مرزها الکی هستند
ساختگی
مرزی بین ما نیست
مرزها را انگلیسی‌ها کشیدند
وقتی خاورمیانه را تجزیه کردند

فلسطین مال ما مسلمان‌هاست
زیرا آن‌جا زندگی می‌کردیم
خانه داشتیم
پدران ما آن سرزمین را آباد کرده بودند
کشاورزی
ساخت و ساز
اما
صهیونیست‌ها که آمدند
به پشتوانه انگلیس و آمریکا
سرزمین‌های ما را به زور گرفتند
ما را آواره کردند
بخشی از ما را
بخشی که آن‌جا زندگی می‌کردیم
فرقی نمی‌کند
خانه ما باشد یا خانه برادر مسلمان‌مان
صهیونیست‌ها ظلم کردند
به همه ما
باید تاوان این ستمگری را بپردازند!

کتب قَرم الحدید (ع): «أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَکَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ فِی قِسْمَةِ هَذَا الْفَیْءِ سَوَاءٌ» (نهج‌البلاغه، ن43)
آگاه باش! حق مسلمانانى که نزد تو هستند با آنهایى که نزد منند در تقسیم بیت المال یکسان است. (ترجمه مکارم)

+ روز قدس 1392


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
شیفتگان ِ خبر + سه شنبه 101 اردیبهشت 13 - 8:34 صبح

منطقی نیست
مرسوم هم
معمولاً بچه‌ها دوست ندارند
خبر را
وقتی تلویزیون پخش می‌کند
اخبار

بچه‌های من اما دوست دارند
بدشان نمی‌آید
پیگیری هم
وقتی خبر مهمی باشد
اصلاً ابایی ندارند بزنند شبکه خبر حتی
به خاطر خبر شبکه را تغییر نمی‌دهند
برخلاف خیلی کودکانی که دیده‌ام



هیچگاه قطع نکردم
برنامه مورد علاقه‌شان را
وقتی کودک بودند
کارتون که پخش می‌کرد
شبکه را عوض نمی‌کردم
هیچ‌وقت
تا اجازه نمی‌گرفتم
حتی الآن هم
- بچه‌ها تلویزیون نگاه نمی‌کنید؟ بزنم یه شبکه دیگه؟!

احترام، متقابل است
احترام احترام می‌آورد
وقتی به برنامه‌شان احترام بگذاری
آن‌ها هم می‌گذارند
انسان هستند دیگر
فطرتاً این را می‌فهمند
خدا خلق‌مان کرده است

به نظرم خیلی زشت
خیلی بی‌ادبی
خیلی آسیب و فشار
بی‌احترامی اصلاً
وقتی کودکی در حال تماشای برنامه مورد علاقه خود است
اگر ناگهان شبکه را تغییر دهی
یا خاموش کنی
بدون اجازه
بدون توضیح
وقتی در حال پیگیری روند داستان
قصه‌ای که در حال دیدن و شنیدن
وقتی بدون پایان رها شود
این‌ها از خاطر کودکان نمی‌رود
بازتاب منفی تا پایان عمر!

قال سراجُ المُنیر(ع): «وَ بِالنَّصَفَةِ یَکْثُرُ الْمُوَاصِلُونَ» (نهج‌البلاغه، ح224)
انصاف مایه فزونى دوستان است (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
آینده سازی + چهارشنبه 101 فروردین 31 - 5:27 عصر

سیداحمد این‌طور
مدام نگران آینده
مدام سؤال می‌کند
مدتی‌ست
چه رشته‌ای برود و چه درسی بخواند

اقتضای این سن
این فضا
انتخاب رشته است دیگر
راه‌ها متعدّد
اگر نظری برود
ریاضی و تجربی و انسانی
اگر عملی
هنرستان است و ده‌ها رشته جذّاب و عالی



معمولاً پاسخ نمی‌دهم
سؤالی که مال خودشان است
خودشان باید پاسخ دهند
خودشان باید پاسخ را بیابند
حتی اگر اصرار کنند

«بابا چرا جواب نمی‌دی
من آینده بهتره چه کاره بشم؟
چه رشته‌ای برم؟»

- پسر گلم!
این رو خودت باید پیدا کنی
من نباید بگم
ممکنه اثر بذاره
روی تصمیمت
دوست ندارم راهی رو بری که من می‌گم
خودت باید انتخاب کنی
فقط خودت!

این‌بار دیدم فرق می‌کند
احساس کردم راه را بلد نیست
باید پاسخ می‌دادم
ولی نه ماهی
فقط ماهی‌گیری



- نگاه کن سیداحمد!
سه تا چیز مهم هست
برای انتخاب
برای این‌که چه راهی را برویم

سومی «علاقه» است
همه می‌گویند علاقه مهم است
راست هم می‌گویند
آدم باید راهی را برود که به آن علاقه دارد
تا بماند و تلاش کند و خسته نشود

دوم «استعداد»
استعداد از علاقه مهم‌تر است
مثلاً فکر کن من علاقه‌ام به نجاری باشد
ولی بی‌استعداد
خیلی تلاش بیشتری می‌خواهد
همین‌که یاد بگیرم
خیلی هم خلاقیت نمی‌توانم
سرعت کارم هم پایین
راندمان ندارد
چون توانایی‌های جسمی و ذهنی و روحی‌ام سازگار نیست
برای نجاری ساخته نشده‌ام

اما اولی
«کاربرد و فایده»
این از هر دو مهم‌تر
آخر گفتم
ولی اول است
از همه اول‌تر
باید ببینی این شغل به چه کار مردم می‌آید
به چه کار خودت
به چه کار جامعه مسلمین
مثال موسیقی را زدم
- فکر کنم علاقه من موسیقی باشد
استعداد هم
اصلاً سنتور را بخورم
کمانچه را
تار و سه‌تار را
خب فایده‌اش؟!
بله
یکی بگوید موسیقی مناسب معنا و معرفت باشد
برای مثلاً فیلم‌ها و سریال‌های اسلامی
روز اول قبر چه می‌شود؟
آیا پشیمان نمی‌شوم؟

مسأله این است
نمی‌گویم موسیقی‌دان حتماً جهنمی‌ست
شاید بهشتی
آدم خوبی باشد
اما
مگر ما در دنیا چقدر فرصت داریم
نیاز به زاد و توشه
اگر بهتر بشود
کمتر اصلاً نباید باشد

بازی رایانه‌ای را می‌شناسد
- فکر کن در یک بازی
مثلاً کال‌آودیوتی
دو مسیر پیش رو
یکی آسان است
تیر و تفنگ و دشمن کمتر
اما خب
جایزه و امتیاز هم کمتر گیرت می‌آید
اما مسیر دوم
شلوغ
سخت
ولی پر از امتیاز
تو کدام را انتخاب می‌کنی؟
اگر بخواهی در پایان ِ بازی امتیاز بیشتری داشته باشی؟
اگر اعلام کنند
همان اول
که در پایان بازی به اندازه امتیازت به تو طلا می‌دهند
طلای واقعی
نه طلای بازی
سکه طلا در بیرون از بازی
در واقعیت
آیا برای امتیاز بیشتر مسیر سخت‌تر را انتخاب نمی‌کنی؟!



پاسخ‌هایش همان بود که انتظار داشتم
برایش روشن شد
- اول به فکر فایده باش
فایده‌اش برای زندگی جاویدان
برای وقتی که بمیری
برای وقتی که ته ندارد
زندگی همیشگی
کدام شغل بهتر است؟
آنی‌که سود بیشتری برای آخرت داشته باشد
آن اولویت دارد
حتی اگر مورد علاقه و استعداد نباشد
آن دو تا در مرحله بعد هستند
اگر باشند خیلی بهتر
نباشند هم خواهند آمد
خداوند قدرت دارد
آدم از خدا درخواست می‌کند
علاقه و استعداد بدهد
در کاری که خودش آن را دوست دارد
خود ِ خدا
پروردگار قطعاً یاری می‌کند!

قال محجّة الواضحة(ع): «أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّمَا الدُّنْیَا دَارُ مَجَازٍ وَ الْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ، فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّکُمْ لِمَقَرِّکُمْ» (نهج‌البلاغه، خ203)
اى مردم، دنیا سراى گذر، و آخرت خانه همیشگى است، از سراى گذر براى خانه دائمى توشه برگیرید (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نیاز به تذکّر + پنج شنبه 101 فروردین 18 - 4:46 عصر

جواب نمی‌دادند
یکی‌شان اشتباهی کرده
داشتم سؤال می‌پرسیدم
از دلایلش
توضیح خواستن
پاسخ نمی‌داد

مشغول آشپزی
برای افطار
کتلت درست می‌کردم
و همچنان سؤال
و همچنان بدون پاسخ

یکی آرام این‌طور گفت
وقتی پرسیدم چرا جواب نمی‌دهد:
«آخه عصبانی هستی داری بلند صحبت می‌کنی»
خوشم آمد
صدایم را آرام کردم
راست می‌گفت
حواسم نبود
صدایم از حدّ معمول بلندتر
بنده خدا ترسیده
شاید به خاطر صدای بلند هود آشپزخانه
شاید چون حس می‌کردم صدا به صدا نمی‌رسد



بچه‌ها دور هم
فردای آن روز
جمع‌شان کردم
و جمله‌ای:
- آدم گاهی خودش متوجه نیست
اگر من صدایم بلند بود
لطفاً بگویید
مثل این‌بار
همان اول کار
یک جمله کافیست:
«بابا صدات بلنده»
مطمئن باشید که ناراحت نمی‌شوم
یقین داشته باشید

صدایم قوی
از ابتدا
سال‌های سال
در راهپیمایی‌ها خیلی کاربرد دارد
تکبیر شب 22 بهمن
خدا را شکر
تا چهارتا خیایان آن‌طرف‌تر هم
ولی فقط همین
برای همین خوب است
صدای انسان نباید بالا رود
در جایی به جز این!

قال رسول اللّه (ص): «إنّ اللّه َ یُحِبُّ الصَّوتَ الخَفیضَ، و یُبغِضُ الصَّوتَ الرَّفیعَ» (منیة المرید، ص213)
خداوند صداى آهسته را دوست دارد و صداى بلند را دشمن مى‌دارد.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
سادگی ِ بیان + شنبه 100 بهمن 9 - 9:41 صبح

ذوق کرده
خیلی شاد
اصلاً یک حالی
وقتی از مسجد بازگشته
بعد از نماز
زود می‌خواهد ماجرا را تعریف کند
اما اول دستم را می‌بوسد:
«معلم ِ پارسالمو دیدم
خیلی ازم تعریف کرد
در مسجد که مرا دید
گفت دخترهای همسن شما کمتر مسجد می‌آیند
از درسم تعریف کرد
از اخلاقم»

البته که خیلی مهم است
برای یک دانش‌آموز
وقتی از او تعریف می‌کند
معلم او
هم اخلاق و هم درس
هم ایمان و هم علم
ذوق کرده است
وقتی معلم این‌طور از او خوب گفته

- حالا چه ربطی به این داشت که دستمو بوسیدی؟
با همان شوق و ذوق
با همان خنده از کنترل خارج شده:
«بعد از این‌که ازم تعریف کرد
بهم گفت وقتی رفتی خونه
حتماً دست مادرت رو ببوس
به خاطر این‌که همچین دختری تربیت کرده»

معمولاً آدم این‌طور مواقع حیا می‌کند
شاید خجالت
سخت است واقعیت را گفتن
بگذار فکر کند دارد
چرا باید بگوید ندارد
ولی او صراحت داشت
به سادگی بیان کرد:
«من گفتم: مادر ندارم
معلم با ناراحتی گفت: خدا رحمتشون کنه!
گفتم: نه
سه سالم که بود طلاق گرفتن»

این‌جا معلم تعجب کرده
درس و اخلاق
بدون مادر
پس حتماً پای زن دیگری در میان است:
«خانم پرسید: زن‌بابا داری؟
گفتم: نه
من و برادرام با پدرم زندگی می‌کنیم
خانم هم گفت: پس حتماً دست باباتو ببوس!»

من نه از بوسیدن دست
نه از تعریف معلم
بیشتر از همه از این خوشحال شدم:
جرأت در بیان
صراحت لهجه
نترسیدن از وضعیتی که در آن است
این مهم است
این که شرایط او را ضعیف نکرده
خجول و فراری نکرده
احساس گناه ندارد

شرم؛ از گناه ناشی
گناه؛ از مقصر دانستن خود
حس ِ تفاوت با جامعه
با محیط
این، انسان را فراری می‌کند
منزوی
اما انسانِ قوی
آن‌که روحش ذلیل نباشد
او که توجیه شده باشد
او که بداند کیست و چه دارد
نعمت‌های خود را بشمارد
لطف خدای را به جای آرد
او از حرف و حدیث مردم نمی‌هراسد
این مهم است
و گرنه خوب بودن درس و رفتار به تنهایی دوام ندارد
نمی‌ماند
اگر روح ِ انسان تخریب شده باشد



تلاش من از ابتدا همین
بچه‌ها درون‌گرا نشوند
به خلوت تنهایی پناه نبرند
اصلاً چه نیاز به فرار
اگر احساس گناه نداشته باشند
از تفاوتی که دارند
از این‌که مادر ندارند

همیشه با این کلام:
- خطای دیگری به پای شما نوشته نمی‌شود
شما اشتباهی نکرده‌اید که شرم کنید
آن‌که اشتباه کرده باید خجالت بکشد
کسی که شما را ترک کرده
کودک دو ساله که گناهی ندارد
او که به خاطر دستور پدرش گذاشته و رفته
او باید بترسد
از حرف و کلام مردم
شما که سربلند هستید

- راستی مریم!
اون زنه سال 88 رفت
تو 86 به دنیا اومدی
وقتی رفت دو سالت بود، نه سه سال! (:

قال اَعْلَمُ الرّزین (ع): «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ، وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ، وَ شَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ، وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَیْرَتِهِ.» (نهج‌البلاغه، ح47)
ارزش هر کس به اندازه همت او و راستگویى و صداقتِ هر کس به اندازه شخصیت اوست و شجاعت هر کس به اندازه بى اعتنایى وى (به ارزش هاى مادى) است و عفت هر کس به اندازه غیرت اوست. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ورزش ِ مجازی + دوشنبه 100 دی 20 - 8:50 صبح

این بار توپ درست کرد
برای کلاس ورزش
عجیب است
ولی واقعی!



ورزش که مجازی نمی‌شود
این را همه می‌دانند
پس معلّم چه کند؟
بالاخره حقوق می‌گیرد

تکلیف معلوم است
باید تشویق کند
گزارش فعالیت بخواهد
در منزل ورزش کنند
راه دیگری که ندارد



اما این‌بار
مثل سال گذشته
کاردستی خواسته
هر کدام چیزی درست کنند
هنری که به ورزش مرتبط
نمره هم می‌دهد



مریم کیک درست کرد
تصویرش برای مدرسه
خودش برای خودشان
سه نفری همه را خوردند!

قال زَینُ الصِّدّیقینَ (ع): «أَلَا فَاعْمَلُوا فِی الرَّغْبَةِ کَمَا تَعْمَلُونَ فِی الرَّهْبَةِ» (نهج‌البلاغه، خ28)
آگاه باشید! همان گونه که به هنگام ترس عمل مى کنید در موقع آرامش نیز عمل کنید! (و تنها، در سختى ها و مشکلات، به یاد خدا نباشید). (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نوسازی + جمعه 100 آذر 19 - 3:1 عصر

دور هم بازی می‌کنند
تقریباً هر روز
آخر هفته‌ها بیشتر
این‌بار مشغول «اسم و فامیل»

دیدم تکراری شده
حروف الفبا را دور زده
کلمات، دیگر همه در ذهن‌شان
تا یکی حرفی انتخاب می‌کند
فوری همه را تکمیل
به نظرم خسته‌کننده

- بچه‌ها!
چرا قانون بازی رو عوض نمی‌کنید؟
این بار کلماتی رو بنویسید که حرف مورد نظر در آخرش باشه!



تازه شد
رنگ و رو گرفت
جدید شد
خوش‌شان آمد
حالا می‌توانستند واقعاً خود را بیازمایند
دایره لغات
تلاش کنند
ببرند و ببازند
متفاوت از دفعات قبل
دوباره از نو
همه چیز تازه

دولت‌ها هم همین‌طور
مسئولین هم
مدیران نیز
زیر و رو شدن
تغییر کردن
از نو آغاز کردن
چقدر متفاوت
انسان هم به تغییر نیاز دارد
همان‌قدر که جامعه

امروز چقدر تفاوت را می‌شود دید
در همین صد روز
همین صدروزی که دولت جدید سر کار آمده
و چقدر خوب
و چقدر امید!

کتب امام الصّالِحین (ع): «لاَ یَکُنِ اخْتِیَارُکَ إِیَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِکَ وَاسْتِنَامَتِکَ وَحُسْنِ الظَّنِّ مِنْکَ، فَإِنَّ الرِّجَالَ یَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلاَةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَحُسْنِ خِدْمَتِهِمْ، وَلَیْسَ وَرَاءَ ذَلِکَ مِنَ النَّصِیحَةِ وَالاَْمَانَةِ شَیْءٌ» (نهج‌البلاغه، ن53)
در انتخاب این منشیان هرگز به فراست و هوشیارى خود، و اعتماد شخصى و حسن ظن خویش قناعت مکن، زیرا افراد (فرصت طلب) براى جلب توجّه زمامداران به ظاهرسازى و خوش خدمتى مى پردازند در حالى که در ماوراى این ظاهرِ جالب هیچ گونه خیرخواهى و امانت دارى وجود ندارد. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - بازی 21 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تصمیم ِ بزرگ + یکشنبه 100 آبان 16 - 4:6 عصر

رشته ریاضی برود یا تجربی
انسانی یا معارف اسلامی
کاردانش یا هنرستان ِ فنی و حرفه‌ای
کلاس نهم است دیگر
وقت انتخاب
برای سال بعد

آمد و پرسید
نظرم را
دست به سرش کردم:
- من نظر نمی‌دم! خودت باید تصمیم بگیری!

امروز گذشت
فردایش آمد
و روز بعد
اصرار داشت
و اصرارش که به حدّ کفایت رسید:
- ببین دختر گلم!
اصلاً مسأله این نیست
این رشته یا آن رشته
مسأله‌ی مهم‌تری در بین است
پیش از هر انتخابی
تو قبل از انتخاب رشته
قبل از این‌که به ریاضی و تجربی فکر کنی
اول باید یک انتخاب مهم‌تر انجام دهی
یک تصمیم بزرگ بگیری

برایش توضیح دادم:
- پسرها در زندگی یک گزینه بیشتر ندارند
در کشور ما این‌طور است
در فرهنگ ما
آن‌ها «باید» کار کنند
در آینده زندگی‌شان
شکی در این نیست
چه بخواهند و چه نخواهند
فقط مسأله سر انتخاب شغل است
کارگر شود یا خلبان
مهندس یا پاسدار
پارکبان یا مثلاً پاکبان

اما برای دخترها
یک تفاوت مهم وجود دارد
یک گزینه دومی هم هست
قبل از هر گزینه دیگری
قبل از هر تصمیم دیگری
«خانه‌دار» شود یا «شاغل»

تصمیم مهم این است
تصمیم اصلی این‌جاست
روی این موضوع باید فکر کنی
اول باید این تصمیم را اخذ کنی



دختری که نخواهد شاغل شود
نیازی به خیلی از مطالعات ندارد
خیلی از وقت‌هایی که تلف می‌شود
می‌تواند سراغ آموزش‌های تربیتی برود
روش‌های خانه‌داری را بیاموزد
روش‌های فرزندپروری را
اداره یک خانواده را
چرا باید عمر خود را صرف یادگیری ریاضی و شیمی و فیزیک کند
یا تاریخ ادبیات حفظ نماید؟

البته خیلی‌ها برای «کسب احترام» تحصیل می‌کنند
رسم شده است
مد یعنی
لیسانس می‌گیرند نه برای اشتغال
دکتر می‌شوند نه برای کار کردن
فقط برای اثبات
نشان دهند که «می‌توانند»
خودت باید فکر کنی
عقل و خرد خویش به کار بندی
آیا این کار عاقلانه است؟
آیا تو نیاز به چنین کسب احترامی داری؟

تربیت فرزند یک کار تمام‌وقت است
اصلاً پاره‌وقت نیست
حرفش را دور بریز
هر کسی که گفت: هم کار می‌کنم و هم فرزند تربیت!
این تربیت نیست
این رهاسازی‌ست
تربیت قطعاً یک شغل تمام‌وقت است
اگر نبود، خدای متعال این‌طور مقرّر نمی‌کرد
نفقه را بر شوهر واجب نمی‌کرد
هفت سال باید لحظه به لحظه با کودک باشی
آنی او را ترک نکنی
تا آنی بشود که تو می‌خواهی
حداقل تا قبل از این‌که به مدرسه برود
آیا این با اشتغال و کار کردن بیرون از خانه سازگار است؟

نظرات گوناگون
نظر مرا خواستی
باید اول تصمیم بزرگ زندگی خود را بگیری
بین «کار» و «خانه‌داری»
این تصمیم روبه‌روی پسرها نیست
روبه‌روی دخترها فقط
پسرها باید به درآمدزایی فکر کنند
دخترها هم قبلاً بدون مشکل
فقط گزینه خانه‌داری
اما
امروز که سبک زندگی مدرن ما را فراگرفته
دخترها با این چالش اصلی مواجه:
1. درآمدزا باشم؟
2. درآمدزایی را به شوهرم واگذارم و آینده‌ساز باشم؟

فراموش نکن که قرار است نسل بعدی جامعه را «دختران ِ امروز» بسازند
هم جسم و هم روح
جسم و روح و تربیت و اخلاق و رفتار و منش ِ تمام انسان‌های بعدی
و توانایی‌هایشان بر اداره درست جامعه
این‌ها را «دختران ِ امروز» برعهده دارند
فکر کن پنجاه سال بعد را دوست داری چگونه ببینی
جامعه‌ات چه شکلی باشد؟
تو عضو آن گروهی هستی که آن جامعه را طراحی خواهند کرد
این مسأله کوچکی نیست!

وَ قَالَ مَولَی الْمؤمنین (ع): «یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ عَضُوضٌ، یَعَضُّ الْمُوسِرُ فِیهِ عَلَى مَا فِی یَدَیْهِ وَ لَمْ یُؤْمَرْ بِذَلِکَ، قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ "وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ"؛ تَنْهَدُ فِیهِ الْأَشْرَارُ وَ تُسْتَذَلُّ الْأَخْیَارُ وَ یُبَایِعُ الْمُضْطَرُّونَ، وَ قَدْ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ (صلى الله علیه وآله وسلم) عَنْ بَیْعِ الْمُضْطَرِّینَ.» (نهج‌البلاغه، ح468)
بر مردم زمانى رسد بسیار سخت، که توانگران در آن زمان از آنچه در دست دارند انفاق نکنند در حالى که به نگاه دارى مال امر نشده اند، خداوند سبحان فرموده: «احسان بین خود را فراموش نکنید». در آن زمان بدکاران بلند مرتبه، و خوبان خوار مى شوند، تهیدستان هستى خود را از روى ناچارى به قیمت اندک مى فروشند (و توانگران مى خرند) در حالى که پیامبر اسلام ص از چنین خرید و فروشى منع کرده. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
این غیبته؟ + شنبه 100 آبان 1 - 6:0 صبح

سیداحمد: «بابا، سیدمرتضی یه همکلاسی داشت که خیلی زودباور بود، حالا نمی‌خوام اسمشو بگم...»
سیدمرتضی: «خب من که می‌شناسمش، غیبت میشه»
سیداحمد: «این ماجرا رو که خودت برام تعریف کردی، غیبت نمیشه که»
سیدمرتضی: «پس بذار خودم برای بابا تعریف کنم!»
و این‌گونه تعریف کرد:
«یه نفری بود تو کلاسمون که نمی‌خوام اسمشو بگم
اون به یه نفری که اسمشو نمی‌گم
و همین هم‌کلاسیم که سیداحمد گفت که اسمشو نمی‌گم
گفته بود که اگر بری و ...»

حساس
مراقب
تا غیبت نکنند
این خوب است
غیبت گناه بزرگی‌ست
خیلی
آگاه کردن دیگران از گناه یا خطای پنهان
که خطری برای آن‌ها ندارد
من این‌طور برای بچه‌ها تعریف کردم
غیبت را:

1. اگر شکایت دارید و به شما ضرر زده، غیبت نیست
2. اگر کاری کرده که به مخاطب یا مردم دیگر ضرر می‌زند، غیبت نیست
3. اگر برای مشورت است و به تصمیمات آینده فرد ارتباط دارد، غیبت نیست
4. فقط وقتی که رفتارش پنهان بوده از مخاطب
ضرری هم برای شما یا مخاطب نداشته
گفتنش سودی نمی‌رساند
جز این‌که تخم کدورت و دشمنی می‌کارد
بین مردم فاصله می‌اندازد
این غیبت است



مورد یک و دو را اصلاً باید بگویید تا راهی پیدا شود
مشکل حل شود
ضرر و خطر برطرف گردد
در حالت سوم هم گفتن و نگفتنش فرقی ندارد
فقط مورد چهار
آن را مراقب باشید کافیست!

قال امامُ الاَبرار (ع): «أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ عَرَفَ مِنْ أَخِیهِ وَثِیقَةَ دِینٍ وَ سَدَادَ طَرِیقٍ، فَلَا یَسْمَعَنَّ فِیهِ أَقَاوِیلَ الرِّجَالِ؛ أَمَا إِنَّهُ قَدْ یَرْمِی الرَّامِی وَ تُخْطِئُ السِّهَامُ وَ یُحِیلُ الْکَلَامُ وَ بَاطِلُ ذَلِکَ یَبُورُ، وَ اللَّهُ سَمِیعٌ وَ شَهِیدٌ.» (نهج‌البلاغه، خ141)
اى مردم! هر کس از برادر مسلمانش، استوارى در دین و روش صحیح را مشاهده کند، باید به سخنانى که این و آن در نکوهش او مى گویند گوش فرا ندهد (اضافه بر این) آگاه باشید، گاه تیرانداز تیرش به خطا مى رود (و حدس و گمانهاى مردم همیشه مطابق واقع نیست) سخن باطل فراوان گفته مى شود، و باطل نابود و بى اثر خواهد شد، خداوند شنوا و شاهد (بر اعمال بندگان) است (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کارت شهروندی + دوشنبه 100 شهریور 8 - 8:6 عصر

کارت ملی که ندارند
زیر 18 سال
گواهینامه هم که نه
مدرسه هم که کارت دانش‌آموزی صادر نمی‌کند
پس چطور باید شناخته شوند؟

روی یک کارت مقوایی
تلفن و نشانی منزل
اوایل سنجاق می‌کردم زیر لباسشان
کودک که بودند
یادشان هم دادم:
«اگر یک وقت دست مرا ول کردی و گم شدی، این کارتو به یه پلیس نشون بده»

بعدتر که بزرگ شدند
آدرس و تلفن را حفظ کردند
ولی باز هم می‌نوشتم و می‌گذاشتم در جیب‌شان

اما چند وقت پیش
ایده تازه‌ای به نظرم رسید:
چرا کارت خانوادگی خودمان را نداشته باشیم؟!



چهار کارت طراحی کردم
عین هم
برای خودم نیز
هر کدام از بچه‌ها هم کد ملی خودشان
حتی بارکد
رایانه‌ای شده از همان کد ملی
شماره موبایل اختصاصی هم که دارند
تلفن منزل و شماره همراه خودم
همراه با آدزس خانه
برای همه‌مان
به عنوان یک کارت شناسایی خانوادگی

حالا دیگر بحث گم شدن نیست
بزرگترند و آدرس و تلفن را از حفظ
راه را هم بلدند
بحث حادثه است
همه باید نشانی و تلفن اضطراری در جیب‌مان باشد
همه کسانی که در شهر زندگی می‌کنند
اقتضای زندگی شهری
جایی که همسایه همسایه را نمی‌شناسد!

قال سِرُّ اللّه(ع): «أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِی دَهْرٍ عَنُودٍ وَ زَمَنٍ [شَدِیدٍ] کَنُودٍ، یُعَدُّ فِیهِ الْمُحْسِنُ مُسِیئاً وَ یَزْدَادُ الظَّالِمُ فِیهِ عُتُوّاً. لَا نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا وَ لَا نَسْأَلُ عَمَّا جَهِلْنَا وَ لَا نَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّى تَحُلَّ بِنَا.» (نهج‌البلاغه، خ32)
اى مردم، ما در روزگارى منحرف، و زمانى غرق کفران در آمده ایم، زمانى است که نیکوکار بدکار شمرده مى شود، و ستم پیشه بر طغیانش مى افزاید. از آنچه دانیم سودى نبریم، و از آنچه ندانیم نپرسیم، از خطرات ترسى نداریم تا بر سرمان فرود آید. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<      1   2   3   4   5   >>   >

دوشنبه 103 آذر 5

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سیده مریم - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X