سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

حکیم نیست آنکه با کسی که از معاشرتش ناگزیر است پسندیده رفتار نمی کند، تا آن گاه که خداوند برایش راهی بگشاید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
انقلاب در ساختارها 2 + پنج شنبه 96 اسفند 10 - 11:0 صبح

اشتباه رئیس جمهور سابق همین است
این‌که می‌خواهد دوباره انقلاب کند
مثل همان انقلاب نخست
دوباره می‌خواهد شن‌ها را با ماسه‌ها جابه‌جا کند
دانه‌درشت‌ها را فروبکشد
و دانه‌ریزها را برتری دهد
کاری درست
اما نه ماندگار
نه پایدار
اگر پس از چهل سال دوباره بالا آمده‌اند
باز هم خواهند آمد
خصوصاً با تجربه‌ای که یافته‌اند
هم سرمایه‌داران
و هم دشمنان

بله
ما دشمن داریم
بدترینش را هم
مکّارترین هم
با بیشترین فناوری هم
مجهز به علم مادّی هم
دشمن ما هزاران مراکز تحقیقاتی و پژوهشی دارد
در علوم انسانی
در جامعه‌شناسی و روانشناسی
اقتصاد و آمار و مدیریت
او در کمین ماست
او یک‌بار اشتباه کرد
محاسباتش غلط از آب در آمد
ژنرال‌هایش را درست توجیه نکرد
کودتاهایش به شکست خورد
و انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید
آیا این‌بار هم اشتباه خواهد کرد؟!

انقلاب‌های کشورهای عربی را ندیدیم؟!
آن‌چه بهار عربی‌اش خواندند
قیام‌های پی‌درپی
همه بر اساس پی و بنیان انقلاب اسلامی
در جنوب غرب آسیا
امید داشتیم که کار تمام است
پای آمریکا و عواملش بریده خواهد شد
ولی شد؟!
آیا بریده شد؟!
آیا مراکز پژوهشی امنیتی آمریکا و اسرائیل بیکار نشستند؟!
آیا انقلاب‌ها را مصادره نکردند؟!
همان خطری که مقام معظم رهبری به‌شان گوشزد کرده بود
نکرده بود؟!
گوش کردند؟!
نکردند
و این شد که امروز می‌بینیم
که امروز می‌بینند
آب دوباره به همان جوی سابق برگشت
و دوباره به جیب سرمایه‌داران آمریکایی
به آسیاب دنیاپرستان

رئیس جمهور سابق از این منظر اشتباه می‌کند
که می‌خواهد چیزی را تکرار نماید
که تکرارناپذیر است
بعضی پدیده‌های تاریخی این‌طورند
فقط یک‌بار فرصت روی دادن دارند
دو بار نمی‌شوند
لو می‌روند
تمام مکانیزم‌هایشان

ساختارها را می‌شود عوض کرد
راه هم دارد
راهش را تا ندانند
دچار افراط و تفریط می‌گردند

تفریط همین است که هست
روز به روز سقوط است
نزول
تنزّل
برای مستضعفین
برای صاحبان واقعی انقلاب
در این شکی نیست

اما افراط
تندروی
پیش افتادن از پیشوایان
جوانی کردن جوانان
و نپذیرفتن پند پیران
دشمن را ندیدن
تمایلات مردم را نشناختن
شکاف در جامعه انداختن
و آثار و نتایج آن را پیش‌پیش تلقّی نکردن
پیش‌بینی نکردن

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 141 - فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
انقلاب در ساختارها 1 + چهارشنبه 96 اسفند 9 - 7:17 عصر

شکی نیست که آدم‌های بهتری آمدند
وقتی انقلاب شد
تمام کشور زیر و رو
بالایی‌ها پایین
پایینی‌ها بالا
مشابه آن‌چه حضرت امیر (ع) فرمود:
«همانا شما درهم آمیخته و غربال خواهید شد تا آن که پایین است به رو آید و آن که بالاست به زیر رود و آنان که وا پس مانده‌اند پیش برانند و آنان که پیش افتاده‌اند وا پس مانند»
«لَتُبَلْبَلُنّ بَلْبَلةً ، و لَتُغربَلُنّ غَرْبَلةً ، حتّى یعودَ أسفلُکُم أعلاکم ، و أعلاکم أسفلَکُم ، و لیَسبقنّ سَبّاقونَ کانوا قَصَّروا، و لیُقَصِّرَنَّ سبّاقونَ کانوا سَبَقوا» (نهج‌البلاغه، خطبه 16، بحارالأنوار، ج5، ص218)

ساعت شنی را مانَد
انقلاب همان لحظه نهایی‌ست
وقتی سر و ته می‌کنی
دوباره از اول

آدم‌های خوب مسئول شدند
دانه‌درشت‌ها پایین
اما اگر مخلوط شن و ماسه را روی ویبره بگذاریم
صفحه‌ای که بلرزاند...

ساختار این طور عمل می‌کند
وقتی این طور طراحی شده
کارش همین است
مدام جاها را عوض کند
اما این‌بار نه به سرعت
نه با انقلاب
به آهستگی
آرام و یواش
شبیخون‌وار

لرزشی که بر پیکره نظام وارد می‌شود
بسیار آرام است
اما در طول زمان
پیوسته و مرحله به مرحله
دوباره دانه‌درشت‌ها را به قدرت می‌رساند
و ریزها
مستضعفین
باز هم به زیر سازواره نظام فرومی‌ریزند
بدون این‌که متوجه شویم
بدون این‌که حساس شویم
همه چیز ناگهان دیده می‌شود
وقتی سال‌ها می‌گذرد
وقتی دوباره راهپیمایی می‌کنیم
و تکرار آرمان‌ها را بانگ می‌زنیم
ناهماهنگی را می‌بینیم
لحظه‌ای که همه درون خود می‌گویند:
«چه می‌خواستیم، چه شد!؟»

ثروت همین است
وقتی انباشته شود
همیشه دانه‌های درشتی پدید می‌آورد
در نظام اجتماعی
که جایشان بالاست
حتی اگر دیده نشوند
در پشت مسئولین
طوری که کار دست ثروت باشد
دست سرمایه
دست انسان‌ها نباشد
حتی مسئولین هم مقهور سرمایه‌دارها می‌شوند
وقتی کشور سرمایه‌محور اداره شود

پس چه کنیم؟!
این‌که مدام تکرار می‌شود
به دلیل لرزش آرام بنیان‌ها
این‌که دانه‌درشت‌ها قهراً بالا می‌روند
این‌که نمی‌شود
یعنی باید هر چهل سال یک انقلاب کنیم؟!
با تمام هزینه‌هایش؟!
مگر می‌شود؟!
مگر داریم؟!

[ادامه دارد...]

انقلاب در ساختارها 2
انقلاب در ساختارها 3
انقلاب در ساختارها 4
انقلاب در ساختارها 5
انقلاب در ساختارها 6


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 141 - فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
عشق بر همه عالم + سه شنبه 96 اسفند 8 - 7:59 عصر

بـه جهـان خرّم از آنم که جهـان خرّم ازوست
عاشقم بر همه عالم که همـه عالم ازوست


عشق یعنی «وابستگی»
وابستگی به هر آن‌چه که نیازی را برطرف نماید
فقط همین
در یک عبارت ساده!

ولی همین وابستگی مراتبی دارد
مرتبه ضعیف آن دوست داشتن است
و مرتبه قوی آن؛
شیدایی و والهی!

پیدایش «نیاز» برای رفع «نقص» است
انسان در دنیای محدود
نقص دارد
و «احساس» نقص
درد ایجاد می‌کند
و رفع نقص
احساس آن
ایجاد لذّت
پس «درد» هُل می‌دهد
و «لذّت» می‌کِشد
و این ابزاری تکوینی‌ست
خداوند خلق نموده
تا انسان به «حرکت» افتد
و حرکت، جوهره رشد انسان
شیوه امتحان
آن‌که پیش رود برنده
کسی که بماند باخته

اگر انسان نیازهای متنوّع دارد
پس عشق‌ها هم متنوّع می‌شوند
گونه‌گون به تبع نیاز

آن‌هایی که نیازها را تنها مادّی می‌بینند
هرم مازلو مثلاً
هرمی که حتی بخش معنوی آن نیز
در خاک ریشه دارد
در خواسته‌های دنیوی



آن‌ها عشق را هم در مراتب نخست آن تعریف می‌کنند
عشق در یک نگاه
تنها در این منظومه متصوّر است

نیازهای انسان سه سطح دارد
و هر سطح نیازمند رافعی
و عشق
حداقل سه معنای مختلف پیدا می‌کند
سه مرتبه
متناسب با سطوح نیاز

نیازهایی که «اکنون» باید تأمین گردد
دَم‌دستی‌ترین‌ها
نقص‌هایی که
همین الآن حس می‌کند
و اگر تأمین شود
همین الآن
در همین آن
لذّت پدید می‌آورد
و درد رفع
این همان عشق در یک نگاه است
همان «جاست اِ گِلَنس»! («just a glance, nothing more»)

چشمش به غذا می‌افتد
عشق می‌کند
لذّت می‌برد
از لقمه‌لقمه آن
وابسته می‌شود
به غذایی که دوست دارد
زیرا نیازی را برطرف می‌سازد
نقصی را
و لذّت به ارمغان می‌آورد
و دردی را رفع می‌نماید

نیاز نخست رفع شد
حالا نیاز دوم پیدا می‌شود
نگرانی حاصل
دردی جدید
«فردا چه کنم؟!»
نمی‌داند آیا فردا هم غذا هست
آیا فردا نیز
امکان رفع همین نیاز
نیازی که امروز رفع شده
ولی ترس آن
ترس از درد فردای آن
درد پدید می‌آورد
همین الآن

این نیاز به «امنیت» است
الآن درد دارد
و الآن
اگر این نیاز رفع گردد
الآن لذّت پدید می‌آید
اگر امید پیدا کند به فردا

این عشق در مرحله دوم است
مرتبه دوم آن
این عشق در یک نگاه پدید نمی‌آید
این عشق از استمرار حاصل می‌شود
استمرار در تأمین
وقتی مادرش هر روز غذا می‌دهد
همان غذای خوشمزه را
عاشق می‌شود
این‌بار اما نه عاشق غذا
عاشق مادر
چرا که امنیت آورده
نیازی که بالفعل بوده
درد داشته
برطرف شده
لذّت پدید آمده
وابستگی حاصل شده
وابستگی‌ای که نام آن عشق است

عشق مرتبه اول در لحظه است
اما مرتبه دوم
قطعاً در لحظه اتفاق نمی‌افتد
زیرا از سنخ «اعتماد» است
و اعتماد
وابسته به «تجربه»
آدم باید تجربه کند
هر روز و هر دم
در سختی‌ها
در مشکلات
در حالت‌های استثنایی
جایی که معمولاً شک بر انگیز است
این آزمون‌ها اعتماد می‌سازد
و اعتماد امنیت
و امنیت عشق می‌آورد
عشقی پایدارتر از قبلی
از مرتبه اولی
زیرا این‌بار بحث از «پایداری لذّت»‌ است

مردم معمولاً این را می‌فهمند
و آن را عشق واقعی می‌نامند
و عشق مرتبه اول را
معمولاً شهوت تلقّی می‌کنند
من هر دو را عشق می‌نامم
زیرا تفاوت ماهوی با هم ندارند
هر دو وابستگی‌اند
تفاوت تنها در متعلّق این وابستگی‌ها‌ست

اما مسأله بدین‌جا خاتمه نمی‌یابد
جدول زیر را ملاحظه بفرمایید



سه ستون از نیازها شکل یافته
دوست داشتن ستون اول
وابستگی به آن‌ها
به مصادیقی واقعی که توان رفع‌شان را دارند
ارضایشان
عشق پدید می‌آورد
عشق مرتبه اول را
عشق در یک نگاه را

و ستون دوم
امنیت می‌خواهد
و اعتماد
چنین مصادیقی
افراد یا اشیائی که بتوانند
عشق مرتبه دوم را
و این زمان می‌برد
مدتی باید بگذرد
تجربه شود
تا اعتماد بیاورد

اما در همان عشق به مادر
وقتی به «مرگ» فکر می‌کند
ترس او را می‌گیرد
این‌که منشأ تأمین نیاز رفتنی‌ست
نابود شدنی
مردنی
فانی‌ست و از دست می‌رود
و این
امنیت را سلب می‌کند
ناامنی پدید می‌آورد
و درد
دردی که در هیچ چارچوب غیردینی
غیرالهی
درمان ندارد
در نگاه ماتریالیستی
اگر «آخرت» نباشد
اگر خدایی برای عالم فرض نشود
اگر انسان «جاوید» تلقّی نگردد
این درد رفتنی‌ نیست
و لذت
لذّتی که می‌آورد
اعتقاد به خداوند
امنیتی جاوید است
برای کسانی که ناامنی دنیا را درک کرده‌اند
مرگ را فهمیده‌اند

عشق در این مرتبه الهی‌ست
عشق به فردی که می‌تواند این دسته از نیازها را تأمین نماید
اگر همسر است
همسری که برای آخرت انسان می‌ماند
امنیت بهشتی می‌آورد
می‌فهمد که در کنار او
هر روز بهتر از دیروز می‌شود
و توشه آخرت را تکمیل می‌کند
تا در زندگی جاوید خود
جاویدان در نعمت باشد
در رفع نیازها
در رفع نقص‌ها
بدون درد
بدون ألم

عشق مرتبه سوم با ایمان حاصل می‌شود
با اخلاق حسنه
دوری از رذائل
با تجربه‌ای که نشان دهد ریا نیست
نشان دهد بازی نیست
نشان دهد فریب برای تأمین نیازهای دنیایی فرد نیست

مثالی ملموس:
دختر و پسری که در یک نگاه عاشق می‌شوند
در حدّ رفع نیازهای بالفعل می‌اندیشند
و عشق مرتبه دوم
چند سالی زمان می‌خواهد
آن‌ها بعد از ازدواج
دوباره عاشق می‌شوند
میانگین آن پنج سال است
پس از پنج سال
عشقی جدید پیدا می‌شود
یا نفرتی
در صورتی که فرد مقابل را رافع نیازهای مرتبه دوم خود نیابند
نیازهای امنیتی
فرد ولنگاری‌ست
رفیق‌باز مثلاً
ولخرج شاید
زندگی بر باد ده
خب این‌ها مرتبه دوم عشق را نمی‌یابند
مرتبه نخست می‌ماند
با نفرتی در مرتبه دوم
اگر جدا هم نشوند
با رنج امنیتی زندگی می‌کنند
لذت رتبه یک شاید ببرند
ولی همراه با درد مرتبه دو!

اما این هم که حاصل گردد
زن و شوهری اعتماد به هم نمایند
عاشق هم گردند
از باب امنیتی که برای هم پدید آورده‌اند
تازه درد مرحله سوم رخ می‌نماید:
درد فراق
درد مرگ
درد از دست دادن همسر!

عشق ِ مرتبه اعلی اینجاست
وقتی بدانی این همراهی ماندنی‌ست
با مرگ نمی‌رود
زیرا من و او
هر دومان
با هم رشد می‌کنیم
با هم پیش می‌رویم
در ایمان
و در عمل صالح
در دوست داشتن خدا
وابستگی به الله
و بر همین اساس
در آخرت نیز هم‌نشینیم
در یک منزلت
یک رتبه
همسرانی در دنیا
و همسرانی در آخرت

این‌جاست که واقعاً «امنیت پایدار» به دست می‌آید
عشقی جاودان
بالاترین مرتبه وابستگی
به کسی که همیشه «هست»
و هر سه دسته از نیازها را برطرف می‌نماید!

اگر توجه پیدا کنیم به خدا
تجربه‌ای که در توجه او به خود داریم
امنیتی که برای ما پدید آورده
اعتمادی که به او پیدا می‌کنیم...

این عشق را دیگر در فیلم‌ها پیدا نمی‌کنید
این عشق را غربی‌ها نمی‌فهمند
این عشق الهی‌ست، حق لایتناهی‌ست!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فیلم 16 - خانواده 57 - فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
جاکفشی دیواری + چهارشنبه 96 اسفند 2 - 12:56 عصر

دیوار چیز خوبی‌ست
مفید هم
ولی معمولاً کار زیادی از آن کشیده نمی‌شود
در فرهنگ امروز ما
بیشتر برای تزئین
اما در گذشته...



خانه‌های قدیمی پر از طاقچه بودند
چراغ‌های نفتی روی آن‌ها
کتاب‌ها
آینه و شمعدان
هر چیزی را می‌شد روی طاقچه‌های خانه گذاشت
از دیوار بیشتر استفاده می‌شد در گذشته

کفش‌ها جلوی در
مزاحمت همیشگی
برای همه
همه‌جا
چه آپارتمان و چه ویلایی
جاکفشی‌ها هم خودشان منشأ دردسر
فضایی می‌گیرند از زمین
مانع جاروکشیدن و شستشو

قبلاً درباره استفاده از دیوار نوشته بودم
این‌جا
جایی که جاابزاری‌مان را ساختیم
امروز اما
طرحی که ماه‌ها روی کاغذ آورده بودم
و مواد اولیه‌اش را از بازار خریده
بالاخره فرصت شد
اجرا کردم
همراه با سیداحمد
رفتیم و نصب کردیم
جاکفشی دیواری جدیدمان را



چهار نفر هستیم
هر کدام یک دمپایی و یک کفش جا داریم
روی زمین هم خالی
جارو و شستشو هم راحت
باز هم استفاده‌ای مناسب از دیوار
در دوران گذار
تا زمانی که دوباره بنّاها طاقچه‌های قدیمی را به ما بازگردانند
به خانه‌های امروزیمان
فرهنگی که از ما ربوده شده است
در این تهاجم بی‌امان!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: کار 38 - فرهنگ 89 - خیاطی 10 - هنر 24 - ساخت 12 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
خزندگی ِ تغییر + یکشنبه 96 بهمن 22 - 1:54 عصر

تغییرشان دیده نمی‌شود
حداقل برای من
منی که هر روز می‌بینم‌شان
لحظه به لحظه

اما تغییر یک‌جایی لو می‌رود
در نگاهی سالانه
وقتی به تصاویر راهپیمایی سال قبل می‌نگرم



و سال قبل‌تر



در مقایسه با امسال
با امروز صبح
با تصویری که سر پل حجتیه گرفتیم
چند ساعت پیش

تغییر دیده نمی‌شود
برای مایی که داخل آنیم
برای همه کسانی که روزبه‌روز می‌نگرند
این‌که بچه‌ها چقدر بزرگ شده‌اند
چه قدّی کشیده‌اند
چه پختگی در چهره‌شان پیدا شده
چه متانتی یافته‌اند
ولی در یک نگاه سالانه...

استحاله هم خزنده است
انقلاب هم تغییر می‌کند
دولت‌ها هم
مردم هم حتی
فرهنگ‌مان
از 22 بهمن 57 که انقلاب کردیم
تا 22 بهمن امسال
هر لحظه
هر روز
دیده نمی‌شود اما
تمام این تغییرات
از بس نرم است و آهسته
یواش و آرام

اما یک روز در سال
ما مایلستون داریم
علامت داریم
مقیاس اندازه‌گیری داریم
ابزاری برای فهمیدن
عکس گرفتن و مقایسه کردن
کافیست وضعیت جامعه را سالی یک‌بار ورانداز نماییم

22 بهمن زمان اندازه‌گیری نقطه به نقطه ماست
نقطه به نقطه انقلاب
تا تحریف نشود
منحرف نشویم
اگر ظلم بیشتر شده
نسبت به سال قبل
بی‌عدالتی
استضعاف
اگر ضریب جینی افزایش یافته
فاصله طبقاتی
اگر حقوق‌ها نجومی‌تر شده
دزدها بیشتر
اختلاس‌ها فراوان‌تر
دادگاه‌ها کم‌اعتمادتر
نمایندگان مردم دنیاپرست‌‌تر
سکوت‌شان بر انحرافات عمیق‌تر
محرومین نالان‌تر
اگر و اگر...
امروز معلوم می‌شود
تصویری که از امروز با سال قبل مقایسه می‌کنیم
تصویری از انقلاب را

چرا؟!
تا انقلاب به ضدانقلاب تبدیل نشود
نظام تحویل لیبرال‌ها نگردد
تا سکولارها حاکم نشوند
که بخواهند سر دنیا با دنیاپرستان کنار بیایند
تا تهاجم فرهنگی
ناتوی فرهنگی
شبیخون فرهنگی
تا تحولات فرهنگی مدیریت شده توسط غرب
توسط عوامل غرب
در داخل خودمان
به ثمر ننشیند
تا حواسمان جمع شود
تا انحراف از معیار را ببینیم
تا تغییر را ببینیم
تا تغییر را درک کنیم
22 بهمن این است
نقطه ثابتی از تاریخ
در هر سال
برای اندازه‌گیری
برای اصلاح
برای جلوگیری از سقوط...

در کنار شعار مرگ بر آمریکا
مرگ بر اسرائیل
باید دشمن داخلی را هم بشناسیم
دشمنی که دست در دست خارجی دارد
ربا را
اقتصاد کاپیتالیستی را
لیبرالیستی را
نظام انباشت‌محور و سرمایه‌محور را
باید نظام پرداخت حقوق نابرابر را بشناسیم
به عنوان ابزار نفوذ دشمن
باید سازمان برنامه و بودجه را بشناسیم
به عنوان دستگاه مدیریت غربی کشور
بودجه‌ریزی بر اساس مدل ربوی کینز
در تعادل اقتصاد کلان
22 بهمن فقط مرگ بر دشمن خارجی نباشد
آغازی بر مرگ دشمن داخلی هم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - دشمن 13 - فرهنگ 89 - فاصله طبقاتی 16 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
بگذار وبلاگ + پنج شنبه 96 دی 21 - 7:54 عصر

وبلاگ را دیده‌اند
نوشتنم را هم
گاهی کنارم می‌خوانند
نوشته‌ها و پست‌های وبلاگم را

دیروز که از مدرسه آمد
دوربین را برداشته و از نقاشی‌اش عکس گرفته
حافظه را گذاشته روی لپ‌تاپ:
نقاشیمو بذار تو وبلاگ!
- چرا؟!
به [...] گفتم نقاشیمو می‌ذارم رو اینترنت! [اسم همکلاسیشو حذف کردم!]



پنجم دبستان بودم که برای اولین بار
در شبکه دو تلویزیون برنامه مستندی دیدم
چیزی به اسم کامپیوتر را معرفی کرد
سوم راهنمایی
یک کتاب مبانی کامپیوتر دستم افتاد
خواندم
و دبیرستان
کتاب‌های متعدد
دورادور
از نزدیک ندیده

کودکان ما اما
سوم دبستانی‌اش چنین است
با رایانه به خوبی کار می‌کند
با ابزارهای الکترونیکی پیشرفته
مانند دوربین‌های دیجیتال
گوشی‌های هوشمند
تبلت‌ها
با خود می‌گویم:
اگر امروز من می‌توانم برنامه‌نویسی کنم
کودکم در سن من چه خواهد توانست؟!

اما
مع الأسف
راه پیشرفت برای آن‌ها بسته است
نسل امروز متوقف می‌شود
متوقف شده است
کجا؟!
در پشت شبکه‌های اجتماعی
جایی که عمرش را می‌دزدند
جایی که سرمایه‌اش را به باد می‌دهند
جایی که...

خدا را شکر می‌کنم
من «فرصت» داشتم از رایانه «استفاده» کنم
اما آن‌ها
امروزی‌ترهایمان
نمی‌توانند
فرصتش را ندارند
آن‌ها به «مصرف» رایانه می‌رسند
و در هرج و مرج اطلاعات به‌دردنخور «تمام» می‌شوند! :(

پیامبر(ص) فرمود: «کُن عَلی عُمرِکَ اَشَحُّ مِنک عَلی دِرهَمِکَ وَ دِینارِک» (بحارالانوار، ج77، ص78)
در مورد حفظ عمر خود بخیل تر از پول و ثروت خود باش!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - فرهنگ 89 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اشتباه ِ عینک + سه شنبه 96 دی 19 - 2:12 عصر

تقصیر دکتر نبود
تقصیر عینک‌ساز...
نه
او هم مقصر نبود
می‌خواست کمک کند
از همین رو بود که پرسید:
آیا با رایانه کار می‌کنید؟
- بله!
آیا رانندگی می‌کنید؟
- بله!
زیاد مطالعه می‌کنید؟
- بله!
خب، با همین اطلاعات بود که شیشه ضد UV را پیشنهاد کرد
و من هم
با همین توصیه او بود که تصمیم گرفتم

سه‌شنبه‌بازار بودم
امروز
اگر چه هوا سرد
اما چه آفتاب تندی
نور شدید خورشید
آمدم سیب‌زمینی بخرم
بچه‌ها خیلی دوست دارند
وقتی خلال می‌کنم و سرخ
عاشق یعنی
دیدم به قرمزی می‌زند
پرسیدم:
این سیب‌زمینی‌ها رنگ عجیبی دارند
طعم‌شان هم فرق می‌کند؟!

فروشنده نه گذاشت و نه برداشت
رک و پوست‌کنده گفت:
عینکتو بردار حاج‌آقا تا درست ببینی! :)
هاهاها...
راست می‌گفت
تا عینک را برداشتم...
چه سیب‌زمینی‌های زرد و قشنگی
چقدر تمیز و زیبا
چه رنگ خوبی هم
روشن و طلایی!



خندیدم
عذرخواهی کردم
گفتم تقصیر عینک‌فروش است
او پیشنهاد کرد این شیشه را انتخاب کنم
او این‌بار عینکم را این‌طور ساخت
عینکی که در آفتاب تغییر رنگ می‌دهد!

به سیداحمد نگاه کردم
به نظر آفریقایی می‌رسید! :)
با خنده پرسیدم: عینکم تغییر کرده؟!
خندید
با هم خندیدیم
این بار با خنده گذشت
اما...

اما در جامعه
در زندگی
در محیط زیست انسانی
وقتی عینک‌مان متفاوت باشد
حرف‌ها را متفاوت می‌فهمیم
واقعیت‌ها را مختلف می‌بینیم
دعوا می‌شود
اختلاف پیش می‌آید
اصول‌گرا و اصلاح‌طلب درست می‌شود
چپ و راست
با این‌که همه مسلمانیم
همه ایرانی
همه یک خدا را می‌پرستیم
به پیام یک رسول ایمان آورده‌ایم
به یک قبله هم نماز می‌خوانیم
جالب این‌که دشمن مشترک هم داریم
اما...

دعوا سر چیست؟!
سر قدرت؟!
سر هوای نفس؟!
سر سردمداری؟!
سر فرعونیت؟!
سر پول و ثروت؟!
سر منافع شخصی؟!
بله خب...
ممکن است این‌ها هم باشد
ولی از همه مهم‌تر
بین خودی‌ها
دعوا معمولاً سر «عینک» است
ما عینک‌های متفاوتی داریم
زیرا از عینک‌فروشی‌های مختلف خرید کرده‌ایم
بعضی از حوزه اجتهاد گرفته‌اند
بعضی از دانشگاه‌های ایران دکترا
بعضی هم از دانشگاه‌های خارج از کشور
عینک‌فروشی‌های مختلف عینک‌های متفاوت می‌فروشند
دیدن‌ها «عوض» می‌شود
نه این‌که همه «عوضی» شده باشند
اشتباه عینک را نباید گردن آدم‌ها انداخت!

راه حل:
به جای این‌که دعوا کنیم
بنشینیم و مثل آدم صحبت کنیم
اجلاسیه‌های مشترک
عینک‌ها را در آینه هم ببینیم
المؤمن مرآة المؤمن
بفهمیم چه عینک زمختی بر چشم داریم
و عینک‌فروش
این‌بار چه بلایی سر هر کدام‌مان آورده است
گارد را که باز کنیم
زد و خورد تمام می‌شود
و پیروزی حاصل می‌گردد
این رسم روزگار است
سنّت خداوند!
«سُنَّةَ اللَّـهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّـهِ تَبْدِیلًا» (فتح:23)
خدا روشی ثابت و قطعی مقرّر کرده است که از پیش [بر پیروزی مؤمنان و شکست کافران] جاری بوده است، و هرگز برای روش خدا تغییر و تبدیلی نخواهی یافت. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فلسفه 73 - فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
آراستگی + دوشنبه 96 دی 18 - 11:3 صبح

از کودکی‌شان اصرار داشتم
یادشان دادم که مرتّب باشند
تا کنون نیز بر عهده خودم
تا می‌خواستیم بیرون برویم:
یقه‌ات را صاف کن
پشت لباست رفته بالا
شلوارت به جورابت گیر کرده
عطر یادت نره

عطر در دین ما خیلی مهم است
بوی خوب
با توصیه‌هایی که شده
در هر سه مدل هم همیشه داشته‌ایم؛
عطر، اسپری، ادوکلن
گاهی شده شصت هزار تومانی‌اش را هم خریده‌ایم
از فروشگاهی در خیابان صفائیه!

هر کدام مخصوص خود دارند
غیر از عطرهایی که مال ِ همه است
ولی معمولاً یادشان می‌رود
یقه لباسشان را صاف کنند
موهایشان را ردیف
و عطر را استعمال

اول آینه خریدم
نصب کردم بیرون در
در راه‌پله یعنی
جایی که دیگر نزدیک است از خانه خارج شوند
گفتم: دیگر خودتان مسئولید
بزرگ شده‌اید و من نباید تذکر دهم
مراقبت و نظارت پایان یافت
زین‌پس خودتان پایش کنید!



بعد چند تکه چوب در خانه جستم
باقی‌مانده از پروژه‌های ساخت و ساز قبلی
وصل کردم و رنگ زدم
زدم کنار آینه
و هر چه عطر داشتیم سوارش کردم
نما پیدا کرد
به چشم می‌آید
عطرهایی که قبلاً هر کدام در کمد خود داشتند
اکنون در کنار هم
دیده می‌شود
فراموش نمی‌گردد

نظافت و تمیزی اکتسابی‌ست
بچه‌ها یاد میِ‌‌گیرند
حسّاسیت‌ها را
هر چقدر والدین مراقبت داشته باشند
فرزندان مراقب می‌شوند
لباس‌های مدرسه را هر هفته می‌شوییم
حتماً اتو می‌کنیم
برنامه هر جمعه‌مان است!

جامعه اسلامی باید زیبا باشد
خوشایند
دوست‌داشتنی
نه به معنای این‌که ضرورتاً همیشه نو و تازه
اشکالی ندارد لباس انسان فرسوده شود
مانعی ندارد دوخته شود
وصله حتی
ولی کثیف نباشد
باکتری‌ها و قارچ‌ها در جای‌جای آن لانه نکرده باشند
بوی خوش بدهد
مسلمانان باید با هم مهربان باشند
یکی از مهربانی‌ها هم همین است
این‌که خواهر و برادر مسلمانت را مجبور نکنی بوی بد استشمام نماید!

قال رسول الله (ص): «یا عائشةُ ! اغسِلی هذَین الثَّوبَینِ ، أ ما عَلِمتِ أنَّ الثَّوبَ یُسَبِّحُ ، فإذا اتَّسَخَ انقَطَعَ تَسبیحُهُ ؟!» (کنزالعمّال، ح26009)
اى عایشه! این دو لباس را بشوى؛ مگر نمى‌دانى که لباس تسبیح [خدا] مى‌گوید و هرگاه کثیف شود از تسبیح باز مى‌ایستد؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
سس ِ کیوی + جمعه 96 دی 15 - 6:56 عصر

سنّت‌های غذایی جالبی داریم
قطعاً تصادفی پدید نیامده
این‌که گوجه‌سبز و خیار را مثلاً با «نمک‌سبز» می‌خوریم
یا گریفروت را با گلپر
در انار و باقالی‌پخته هم گلپر می‌ریزیم
سرکه هم در دومی



در پختنی‌ها دقیق‌تر
برای کباب سماق
برای کله‌پاچه آب‌لیمو
ولی سیرابی سرکه
در ماست نعناع و پونه
در نیمرو شوید
پنیر هم با گردو
کاهو با سکنجبین
تا عوارض جانبی هر غذا را دفع کند
آسیب‌هایی که هر ماده غذایی می‌تواند سبب شود
به تنهایی

سال‌هاست «کیوی» وارد کشور شده
در فرهنگ غذایی ما
آن اوایل چه موج عجیبی هم داشت
درخت‌های پرتقال را می‌بریدند و کیوی می‌کاشتند
در گیلان
گران‌تر بود و اقتصادی‌تر
اما...

گذشتگان کارشان را انجام داده‌اند
برای هر میوه‌ای که لازم بوده
اگر ترش بوده و طعمش نیاز به مکمّل داشته
سس مخصوصی طراحی کرده‌اند
انتخاب یعنی
امروز تکلیف غذایی ما چیست
درباره با پدیده‌های جدید؟!
پزشکان مدرن به فکر می‌افتند یا اطبّای سنّتی؟!
کدام تحقیق می‌کند
بررسی و تصمیم
این‌که کیوی را با چه چیزی باید بخوریم؟!
نمک یا نمک‌سبز
گلپر یا شکر؟!
آیا می‌توان با شیر آمیخت؟!
مثل شیرموز و شیرخرما و شیرهویج؟!

این‌ها پرسش‌هایی بود که ذهنم را متوجه خود ساخت
وقتی داشتم برای بچه‌ها پوست می‌کندم
ترش‌ترین‌هایش را



با گلپر و نمک خوشمزه به نظر آمد
برای من البته
نه بچه‌ها
من این سس را برگزیدم
سؤال اما باقی؛
مسئول طراحی و تأمین بهداشت و سلامتی غذاهای جدید در کشور ما کدام نهاد علمی‌ست؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - فرهنگ 89 - آشپزی 93 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
آسیب فعالیت فرهنگی 14 + پنج شنبه 96 اردیبهشت 14 - 8:0 صبح

کلام آخر
بنا بود «در یک جمله آسیب اصلی در سازمان‌های فرهنگی و یک راهکار مهم» نوشته شود. اما این نوشتار با بیان دو شیوه متفاوت در عملیات فرهنگی، گروه‌های جهادی و سازمانی را تفکیک نموده، آسیب اصلی و محوری هر کدام را بر شمرد. به تفصیل توضیح داد و به یک راهکار ترکیبی رسید؛ ترکیب ارزش‌های حرکت جهادی با کارآمدی‌های فعالیت سازمانی. این راهکار مهم، طراحی الگویی برای جهادی‌کردن سازمان‌های فرهنگی‌ست.
ریشه‌های فساد در سازمان‌های فرهنگی اکنون بر ما کاملاً واضح و روشن است. اگر این ریشه‌ها هدم نگردند و نابود نشوند، هر چه به شاخ و برگ‌ها رنگ و لعاب دینی بزنیم، اثر نمی‌کند و مجدداً فساد چهره منحوس خود را از لابه‌لای ظواهر دینی می‌نمایاند. کار به ریش و تسبیح، اسلامی نمی‌شود و با بسم‌الله گفتن قبل از آشامیدن و الحمدلله گفتن بعد از آن، شراب حلال نمی‌گردد و این جز توهینی به مقدّسات اسلامی نیست.
این‌که معماری پیکره سازمان فرهنگی‌مان را بر ظلم و بی‌عدالتی بچینیم و فرعونیّت را بر ساختار اداری حاکم سازیم و روابط انسانی را آن‌طور که کفّار تعریف کرده‌اند ترتیب دهیم، لاجرم به اشرافی‌گری و تجمّل‌پرستی منتهی می‌گردد و هیچ رنگ اسلامی نمی‌تواند این طینت ناپاک را پاک نموده و تطهیر نماید.

خلاصه تمام مطالب ذکر شده را در این نمودار می‌بینید:

[تصویر بزرگ]

پ.ن.
توجه به این نکته لازم است که:
جامعه نیز یک سازمان است
نظام اسلامی نیز یک سازمان است
جمهوری اسلامی ایران یعنی
پس تمام آن‌چه در تحلیل آسیب‌ها بیان شد
و ارائه راهکار
در آسیب‌شناسی نظام اسلامی نیز مصداق دارد
و قابل تطبیق می‌باشد.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: سند 31 - فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   6   7   8   9      >

دوشنبه 103 آذر 5

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
فرهنگ - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X