در صفحه نخست میخوانید: نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - | ادامه پاورقی انرژی های آزادشونده غیرهمسو 10 + | شنبه 98 مهر 13 - 3:0 عصر | *3* باغ فین کاشان، نام یک باغ ایرانی است که حمام فین نیز در آن قرار دارد. مقایسه با بسیاری از باغهای ایرانی مشابه، باغ فین با آب قابل توجهی آبرسانی میشود. ساختمان باغ فین فعلی به دوران شاه عباس بزرگ نسبت داده شده و میراث فرهنگی ایران طراح باغ را غیاثالدین جمشید کاشانی میداند. با این وجود منابع دانشگاهی طراح باغ را شیخ بهایی معرفی میکنند. کار ساخت و توسعه عمرانی باغ در دوره شاه صفی و شاهعباس دوم نیز ادامه یافت و به اوج رسید. در طراحی باغ فین، آب اساسیترین عنصر بودهاست. آب در باغ فین به صورتهای راکد (در استخر مقابل کوشک و حوض خانه صفوی)، روان (در جویها)، فورانی (فوارهها) و جوششی (ظهور آب از حفرههای منظم کف حوض در حوض جوش و حوضخانه صفوی و شترگلوی فتحعلی شاه) حضور دارد. هریک از اشکال گوناگون آب در این باغ، مفهومی خاص را تداعی میکند. آب جاری در جویها، استخرها و حوضهای باغ از چشمه سلیمانیه تأمین میشود. آب این چشمه ابتدا در استخری در پشت باغ جمع میشود. اختلاف ارتفاع این استخر نسبت به سطح جویها، ایجاد فوارههایی را امکانپذیر کردهاست که به روش ثقلی آب را به بالا پرتاب میکنند. زیر تمام جویها و دور تمام حوضها در عمق یک متری زمین لولههایی تعبیه شده به اسم تنبوشه که این لولهها از جنس سفال بوده که از یک طرف به حوضهای اصلی متصلند و طرف دیگر آن در انتهای جوی مسدود است. آب از یک طرف وارد میشود و چون انتهای لوله مسدود است آب از فوارهها خارج میشود. چون سطح زمین شیب دارد برای اینکه فشار تقسیم شود قطر لوله را متفاوت ساختهاند. ابتدای لوله از انتهای آن قطورتر است به این ترتیب فشار تقسیم میشود و آب به یک میزان از فواره خارج میشود. آب حوض اصلی از دوازده چشمه داخل آن میجوشد که به آن حوض جوش گفته میشود. طراح سیستم، ریاضیدان معروف قرن دهم و عصر صفوی، غیاث الدین جمشید کاشانی است. ایشان دویست سال قبل از پاسکال از قانون اختلاف سطح استفاده کرده و از شیب طبیعی زمین بهره جستهاست. *4* میدان نقش جهان همچنین معروف با نام تاریخی میدان شاه و پس از انقلاب 1357 ایران با نام رسمی میدان امام، میدان مرکزی شهر اصفهان است که در قلب مجموعه تاریخی نقش جهان قرار دارد. بناهای تاریخی موجود در چهار طرف میدان نقش جهان شامل عالیقاپو، مسجد شاه (مسجد امام)، مسجد شیخ لطفالله و سردر قیصریه است. علاوه بر این بناها دویست حجره دو طبقه پیرامون میدان واقع شدهاست که عموماً جایگاه عرضه صنایع دستی اصفهان میباشند. در پیرامون میدان، مشهورترین و عظیمترین بناهای تاریخی اصفهان مانند مسجد جامع عباسی یا مسجد شاه (در ضلع جنوبی)، مسجد شیخ لطفالله (در ضلع شرقی)، عمارت عالیقاپو (در ضلع غربی) و سردر قیصریه (در ضلع شمالی) ساخته شدهاست. اطراف میدان را چهار بازار بزرگ احاطه کردهاند. عایدات چهار بازار اطراف میدان، در سال 1017 قمری وقف چهارده معصوم شدهاست. ولی قلی شاملو در کتاب قصص الخاقانی مینویسد که شاه عباس در سال 1014 بازار دور میدان نقش جهان اصفهان، کاروانسرای بزرگ آنجا، بنای قصیریه، و حمام شاهی را وقف سادات مدینه و به خصوص برای هزینه ازدواج دختران و پسران سید این شهر کردهاست. همزیستی ابنیه تجاری با ساختمانهای حکومتی و مذهبی و همچنین وجود قدیمیترین دروازه بازی چوگان جهان در میانه میدان از جاذبههای معماری میدان است. دو دروازه سنگی چوگان از آن دوره هنوز در میدان باقی است که از انجام ورزش چوگان در آن دوره حکایت میکند و قدیمیترین دروازه چوگان دنیاست. طرح این میدان تا جایی در نحوه اجرای بازی چوگان تأثیر داشتهاست که زمینهای ورزشی هارلینگام و سایر زمینهای چوگان معروف، کم و بیش از روی این میدان ساخته شدهاند. *5* این بنا پس از انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان توسط شاه عباس اول بین سالهای 973 تا 977 خورشیدی به عنوان مقر و دولتخانه حکومتی سلاطین صفوی شروع به ساخت شد. در ابتدا شکلی ساده داشته و به مرور زمان و در طول سلطنت شاه عباس طبقاتی به آن افزوده شدند و در زمان شاه عباس دوم ایوان ستوندار به آن افزوده شد. این بنا در ضلع غربی میدان نقش جهان و روبروی مسجد شیخ لطفالله واقع شدهاست. ارتفاع آن 48 متر است و 6 طبقه دارد که با راهپلههای مارپیچ میتوان به آنها رسید. آنچه باعث گردیدهاست عالی قاپو در زمره آثار باشکوه و بسیار نفیس عصر صفوی قرار گیرد، مینیاتورهایی هست که کار هنرمند معروف عصر صفوی رضا عباسی است و همچنین گچبریهای آخرین طبقه کاخ عالی قاپو است که تالار آن «اطاق موسیقی» یا «اطاق صوت» نیز نامیده میشود. *6* شاه عباس برای رفاه حال لشگریان خود که غالباً در سفر احتیاج به نان و خورش موقت و فوری داشتند و لازم بود به هر شهری میرسند نانواهایی باشند که بتوانند به قدر مصرف سربازان نان تهیه نمایند و غذایی باشد که خورش نان قرار دهند، درصدد چاره برآمد و حل این مشکل را از «شیخ بهایی» که از دانشمندان ایران بود خواست. چون در سفر لشکریان مجبور به تهیه آرد از شهرهای مختلف بودند و آرد هر شهر با شهر دیگر از نظر نوع گندم آن تفاوت داشت باید طوری این نان پخته میشد که از هم وا نرود و قابل استفاده باشد. پس آرد آن مخلوطی از انواع آردها بوده و همچنین باید با سبوس گندم نیز برای سهولت در هضم مخلوط میشد. همین است که رنگ آن تیره بوده و به خاطر وجود انواع آرد قدرت چسبندگی آن کم است و باید حتما بصورتی که میبینید باید روی سنگ پهن شود تا نریزد. لذا شیخ بهایی نیز تنور سنگکی را ابداع نمود. این اختراع به قدری با دقت و هوشیاری طراحی و عملی شده که پس از گذشت چند صد سال هنوز به همان صورت اولیه پخته می شود و نانی که از تنور سنگکی بدست میآید، محبوبترین نان ایرانی است. این است که شیخ بهایی از علما و دانشمندان قرن دهم هجری را باید مخترع نان سنگک و شکل تنور آن دانست. *7* ابداع، چگونگی و نحوه دستیابی به فن آوری تولید حلوا ارده را به شیخ بهایی نسبت میدهند. بهطوریکه در تاریخ آمده شاه عباس بهدنبال جیره غذایی مناسب برای سربازانش بود که دارای این شرایط باشد: اولا مقوی و انرژی زا باشد، دوما حمل و نقل آن آسان و ثالثا برای شرایط جنگی مناسب بوده و برای مصرف نیاز به گرم کردن نداشته باشد. بهدنبال این قضیه شیخ بهایی با همکاری شیرینی سازان آن زمان چیزی را که امروز بنام حلواارده معروف است اختراع کرد. حمام شیخ بهایی 29 تیر 1377 با شماره 2063 به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده و تا 20 سال پیش همچنان این بنا به عنوان حمام استفاده میشده است. این حمام از مهمترین رازهای نامکشوف بناهای تاریخی است به گونهای که پس از گذشت سالیان سال هنوز دانشمندان نتوانستهاند به شکل 100 درصدی به معمای روشن بودن همیشگی شمعی که مخزن این حمام را گرم کرده پی ببرند. این احتمال وجود دارد که یک سیستم سفالینه لوله کشی زیرزمینی در حد فاصل آبریزگاه مسجد جامع و این حمام وجود داشته که با روش مکش طبیعی، گازهایی مانند متان و اکسیدهای گوگردی را به خزینه حمام هدایت میکرده و طبق محاسبات دقیقی که شیخ بهایی انجام داده بود و با طراحی خاص خزینه، این فاضلاب تبدیل به گاز متان شده و به عنوان منبع گرما در مشعل خزینه میسوخته است. با مطالعات باستانشناسی در این منطقه مشخص شد که فاضلاب شهر اصفهان توسط لولههای جمع آوری فاضلاب وارد خزینه حمام میشده است. امروزه تولید گاز از فاضلاب با عنوان بیوگاز نامیده میشود که یکی از تخصص های مهندسین بهداشت و محیط زیست است و در کشورهای اروپایی و آمریکا از این سیستم بعنوان بازیافت فاضلاب و تهیه سوخت استفاده میشود. *8* گالیلئو گالیله (به ایتالیایی: Galileo Galilei) (15 فوریه 1564–8 ژانویه 1642) دانشمند و مخترع سرشناس ایتالیایی در سدههای 16 و 17 میلادی بود. گالیله در فیزیک، نجوم، ریاضیات و فلسفه علم تبحر داشت و یکی از پایهگذاران تحول علمی و گذار به دوران دانش نوین بود. *9* رنه دِکارْت (به فرانسوی: René Descartes) (زاده 31 مارس 1596 در دکارت (اندر الوآر) فرانسه — درگذشته 11 فوریه 1650 در استکهلم سوئد) ریاضیدان و فیلسوف فرانسوی معروف عصر روشنگری است. *10* فلسفه مَدرَسی یا اسکولاستیسم روشی از تفکر انتقادی است که توسط دانشگاهیان سدههای میانه از حدود 1100 (میلادی) تا 1500 (میلادی) در اروپا تدریس میشد. این اصطلاح همچنین اشاره دارد به برنامه بهکارگیری این روش در تبیین و دفاع از جزمگرایی در فضایی که کثرتگرایی در حال رشد بود. *11* ویلیام شکسپیر (به انگلیسی: William Shakespeare) (زاده 1564 – درگذشته 1616) شاعر و نمایشنامهنویس انگلیسی بود که بسیاری وی را بزرگترین نویسنده در زبان انگلیسی دانستهاند. «سخن سرای ایون» (به انگلیسی: Bard of Avon) لقبی است که به خاطر محل تولدش در آون واقع در استراتفورد انگلیس به وی دادهاند. *12* سِر ایزاک نیوتن (به انگلیسی: Sir Isaac Newton); زاده 25 دسامبر 1642 – درگذشته 20 مارس 1727) فیزیکدان، ریاضیدان، ستارهشناس، فیلسوف و شهروند انگلستان بودهاست. نیوتون در سال 1687 شاهکار «اصول ریاضی فلسفه طبیعی» را به نگارش درآورد. در این کتاب، او مفهوم گرانش عمومی را مطرح ساخت و با تشریح قوانین حرکت اجسام، علم مکانیک کلاسیک را پایه گذاشت. از دیگر کارهای مهم او بنیانگذاری حساب دیفرانسیل و انتگرال است. نام نیوتن با انقلاب علمی در اروپا و ارتقای نظریه خورشید-مرکزی پیوند خوردهاست. او نخستین کسی است که قواعد طبیعی حاکم بر گردشهای زمینی و آسمانی را کشف کرد. *13* گوتفرید ویلهلم لایبنیتس (به آلمانی: Gottfried Wilhelm Leibniz) (1646–1716)، فیلسوف، ریاضیدان و فیزیکدان آلمانی بود که همچنین نقش بهسزایی در سیاست اروپایی زمان خویش بازی کردهاست و مقام بالایی نیز در تاریخ فلسفه و تاریخ ریاضی دارد. لایبنیتس بنیانگذار سیستم دودویی است. وی محاسبات دیفرانسیل و انتگرال را که همراه با دانش معادلات دیفرانسیل پایهگذار بسیاری از پیشرفتهای بشر شدند، همزمان ولی کاملاً مستقل از آیزاک نیوتن به دست آورد و همین موضوع باعث اختلاف او با نیوتون بر سر این که کدام زودتر مبدع این علم بودهاند، گردید، که البته ظاهراً نیوتون پیروز این بازی شد و اکثر کشفیات به نام او ثبت شد، هرچند که نمادها و نشانههایی که امروزه بهطور گسترده استفاده میکنیم، نشانههایی اند، که لایبنیتس نخستین بار به کار گرفت. (بهطور مثال نماد dy/dx برای مشتق تابع (y(x در نقطه x یا نماد (∫) برای انتگرال) او از بزرگترین فیلسوفان عصر خِرد و روشنگری محسوب میشود. در مکانیک کلاسیک، او بر این عقیده بود که زمان و مکان نسبی هستند، در حالی که نیوتون بر عقیده خودش مبنی بر مطلق بودن زمان و مکان اصرار میورزید. *14* جان لاک (به انگلیسی: John Locke) (زاده 29 اوت 1632 – درگذشته 28 اکتبر 1704) از فیلسوفان سده 17 میلادی انگلستان بود که بهطور گسترده به عنوان پدر لیبرالیسم کلاسیک شناخته میشود. لاک از مهمترین شارحان نظریه قرارداد اجتماعی و پیروان مکتب تجربهگرایی است. نظرات او بر پیشرفت شناختشناسی و فلسفه سیاسی مؤثر بود. او از تأثیرگذارترین اندیشمندان عصر روشنگری شمرده میشود. نوشتههای او بر ولتر و ژان ژاک روسو، بسیاری از اندیشوران اسکاتلندی و انقلابیون آمریکائی اثرگذار بود. این تأثیر را میتوان در اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا مشاهده کرد. *15* بریتانیا یا پادشاهی متحد (به انگلیسی: United Kingdom) با نام رسمی پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی (به انگلیسی: United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland و به اختصار: UK) کشوری است واقع در اروپای غربی و به پایتختی شهر لندن، که از دیرباز در اغلب منابع فارسیزبان آن را انگلستان یا انگلیس مینامند. پادشاهی متحد از چهار بخش تشکیل شدهاست: سه بخش آن کشورهای انگلستان، اسکاتلند و ولز هستند که رویهم بریتانیای کبیر را تشکیل میدهند. کشور پادشاهی متحد در سال 1707 میلادی در پی اتحاد پادشاهی انگلستان (شامل انگلستان و ولز) در جنوب و پادشاهی اسکاتلند در شمال بریتانیا به وجود آمد. *16* صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی معروف به مُلاصَدرا و صدرالمتألهین (درگذشته 1045 قمری)، متأله و فیلسوف شیعه ایرانی سده یازدهم هجری قمری و بنیانگذار حکمت متعالیه است. کارهای او را میتوان نمایش دهنده نوعی تلفیق از هزار سال تفکر و اندیشه اسلامی پیش از زمان او به حساب آورد. ملاصدرا بر این باور بود که مذهب شیعه دو وجه دارد، وجه ظاهری، یعنی همان شریعت و احکام دینی، و وجه باطنی، که همان درونمایه و حقیقت مذهب شیعهاست و ملاصدرا آن را عرفان شیعی مینامید. او برای رستگاری انسان، هم شریعت و پایبندی به فرایض دین را لازم میشمرد و هم سیر و سلوک عرفانی برای رسیدن به حقیقت مذهب شیعه را ضروری میدانست. این در حالی بود که بیشتر دانشمندان قشری اصفهان، دید خوبی نسبت به عرفان نداشتند. ایشان بر این باور بودند که بسیاری از عارفان، به احکام دین اسلام پایبند نیستند و عمل به فرایض دینی را برای رسیدن به رستگاری لازم نمیبینند. یکی از دلایل تبعید ملاصدرا از اصفهان همین باور بود. ملاصدرا اگرچه به عرفان باور داشت، اما کوتاهی از احکام و واجبات دین را به بهانه سیر و سلوک عرفانی رد میکرد. با دانشمندان قشری نیز به دلیل ستیز با عرفان شیعی مخالف بود. همچنین با برخی از صوفیان که عمل به واجبات دینی را ضروری نمیدانستند، مخالف بود. البته برخی معتقدند ملاصدرا با ادغام فلسفه و عرفان ناخواسته راه را برای بسته شدن مسیر فلسفه ورزی در جهان اسلام فراهم کرد. *17* عرفان اسلامی (Islamic mysticism) را میتوان به عرصه وسیعی تعبیر کرد که عرفان نظری و عملی و متعارف را دربر میگیرد و با طریقت تصوف همآمیختگی دارد و در مواردی تلقی یکسان یا مختلطی از آندو میشود. *18* محیالدین محمّد بن علی بن محمّد بن عربی طائی حاتمی (26 ژوئیه 1165–16 نوامبر 1240 میلادی) معروف به محییالدین ابن عربی، شیخ اکبر و کبریت احمر پژوهشگر، فیلسوف، عارف و شاعر مسلمان سنی عرب اهل اندلس بود. ورود رسمی ابن عربی به تصوف در سنّ 21 سالگی رویداد، ولی او بهزودی و در زمانی اندک بلندآوازه گردید، و مشایخ زمانش به دیدار او شتاب نمودند. محییالدّین آثاری گرانسنگ و پرارزش در شاخههای مختلف حکمت و علم پدیدآورد، تصوف را به نوعی به فلسفه تبدیل کرد، و در نوشتههایش عقاید و باورهای بسیاری از مکاتب را تبیین و تفسیر نمود. *19* اسفار اربعه با نام کامل الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الاربعة از معروفترین آثار صدرالدین شیرازی شامل آخرین نظرات فلسفی او در حکمت متعالیه است که در چهار فصل (اول امور عامه وجود؛ دوم در جواهر و اعراض؛ سوم در خداشناسی و صفات او؛ چهارم در نفس و معاد) تنظیم شده و هر فصل آن با یکی از مراحل عملی و چهارگانه «مسافرت» های معنوی عرفا برای «رسیدن به خدا» که به اسفار اربعه مشهور است نامگذاری و هماهنگ شدهاست. ترجمه فارسی کامل این اثر با عنوان «حکمت متعالیه در اسفار عقلی اربعه» توسط محمد خواجوی در انتشارات مولی منتشر شدهاست. *20* اسفار اربعه یا سَفَرهای چهارگانه بنا بر آثار و تعلیمات عارفان «مراحل عملی» برای «رسیدن به خدا» است. مشهورترین تقریر از اسفار اربعه از ملاصدرا است که نام مهمترین کتاب خود و فصول آن را با سَفَرهای چهارگانه تطبیق دادهاست. اصل این تقریر ریشه در کلمات داود بن محمود قیصری، شارح فصوص الحکم دارد. *21* اخباریان در فقه شیعه امامیه معمولاً به یک مکتب فقهی میگویند که در بدست آوردن احکام عملی به اخبار و حدیث اکتفا یا تکیه میکنند در مقابل اصولیان که در این زمینه از روشهای استنباط اجتهادی (اصول فقه) نیز کمک میگیرند. اینگونه تقابل در روش فقهی از سدههای نخستین نیز وجود داشتهاست اما به عنوان دو مکتب در سدههای اخیر تاحدودی مرزبندی شدند. *22* بهاءالدین محمد بن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی (زاده 8 اسفند 925 خورشیدی در بعلبک، درگذشته 8 شهریور 1000 خورشیدی در اصفهان) حکیم، علامه فقیه، عارف، منجم، ریاضیدان، شاعر، ادیب، مورخ و دانشمند نامدار قرن دهم و یازدهم هجری؛ که در دانشهای فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات تبحر داشت. در حدود 95 کتاب و رساله از او در سیاست، حدیث، ریاضی، اخلاق، نجوم، عرفان، فقه، مهندسی، هنر و فیزیک بر جای ماندهاست. به پاس خدمات وی به علم ستارهشناسی، یونسکو سال 2009 که مصادف با سال نجوم میبوده نام وی را در لیست مفاخر ایران ثبت کرد. *23* محمدباقر مجلسی (1037 ه.ق در اصفهان - 1110 ه.ق در اصفهان) (1006–1077 شمسی) معروف به علامه مجلسی و مجلسی ثانی فقیه شیعه در دوران شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوی بود. معروفترین اثر او بحارالانوار است که مجموعه بزرگی از احادیث را گردآوردهاست. وی بعد از مرگ آقا حسین خوانساری در 1099 ه.ق در دوران سلطنت شاه سلیمان صفوی به مقام ملاباشی ایران رسید، عالیترین مقام دینی کشور که تنها پس از پادشاه قرار میگرفت. *24* مانند شیخ اعظم انصاری که در فتنه بابیت بالکل کناره گرفت. *25* جنبش مشروطه، جنبش مشروطهخواهی، جنبش مشروطیت، انقلاب مشروطه یا انقلاب مشروطیت، مجموعه کوششها و رویدادهایی است که به امضا کردن فرمان مشروطه به دست مظفرالدین شاه قاجار در 14 مرداد 1285 انجامید و تا دوره محمدعلی شاه قاجار برای تبدیل حکومت استبدادی به حکومت مشروطه ادامه یافت و منجر به تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب نخستین قانون اساسی کشور ایران گردید. *26* ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا، مشهور به ابوعلی سینا، ابن سینا، پورسینا و شیخ الرئیس (زاده 359 ه.ش در بخارا – درگذشته 2 تیر 416 در همدان، 980–1037 میلادی)، همهچیزدان، پزشک، ریاضیدان، منجم، فیزیکدان، شیمیدان، روانشناس، جغرافیدان، زمینشناس، شاعر، منطق دان و فیلسوف ایرانی و از مشهورترین و تأثیرگذارترینِ فیلسوفان و دانشمندان ایرانزمین است که به ویژه به دلیل آثارش در زمینه فلسفه ارسطویی و پزشکی اهمیت دارد. وی نویسنده کتاب شفا یک دانشنامه علمی و فلسفی جامع است و القانون فی الطب یکی از معروفترین آثار تاریخ پزشکی است. *27* الشِّفاء مهمترین و جامعترین اثر ابن سینا را میتوان دائرةالمعارفی به زبان عربی، در علوم عقلی به حساب آورد که در آن چکیده آرای فلاسفه بزرگ قدیم یونان و شارحان مدرسه اسکندریه و افلاطونیان و نوافلاطونیان و… در همه علوم عقلی، اعم از منطق، طبیعیات، ریاضیات و الهیات فراهم آمده و مورد تحلیل و نقد و بررسی علمی قرار گرفتهاست. مؤلف در کتاب گرانسنگ شفاء در هر چهار قسمتِ منطق، ریاضی، طبیعی و الهیات توانسته بهطور دقیق و کامل سخن بگوید و مطالب لازم را درباره هریک از این چهار علم شریف به صورتی منظم و قابل استفاده در اختیار مخاطب قرار دهد. *28* اول: اعتقاد جازم به اینکه الف ب است. دوم: اعتقاد جازم به اینکه الف ب نیست غلط است. سوّم: اعتقاد جازم به اینکه این دو گزاره جائزالزوال نیستند. *29* یقین، مرتبهای عالی از معرفت و از بالاترین مراحل سلوک و کمالات انسانی. در کتابهای اخلاقی یقین را اعتماد و توجه کامل به خدا و رویگردانی از غیر او معنا کرده و حالتی دانستهاند که در آن انسان نسبت به خوب و بد پیشامدها بیتفاوت است. علمای اخلاق برپایه آیات قرآن سه مرتبه «علم الیقین»، «عین الیقین» و «حق الیقین» را برای یقین بیان کرده و حق الیقین را ویژه عارفان و حکیمان بزرگ دانستهاند. محسن فیض کاشانی [داماد ملاصدرا] یقین را حالتی تعریف کرده است که در آن، انسان همه چیز را از خداوند میداند، به هیچ چیزی جز او توجه نمیکند، او را روزیده خود میداند و باور دارد که هرچه او مقدر کرده است، تحقق پیدا خواهد کرد. *30* وقتی کلمه منطق و علم منطق بدون قید به کار میرود منظور همان منطق ارسطویی است که همان قوانین درست فکر کردن را به ما میآموزد. منطق ارسطویی از دو بخش تشکیل یافته است، بخش اول منطق صوری، در این بخش محتوای فکر مورد نظر نیست، بلکه آنچه مهم است فقط صورت و قالب فکر است. یعنی فقط به ما یاد میدهد که اگر میخواهی نتیجه درستی از یک استدلال بگیری، باید شرایطی که دارد رعایت کنی. بخش دوم منطق قدیم ارسطویی به نام صناعات خمس است که به بررسی مواد قیاس و استدلال پرداخته است. *31* حد یا تعریف به حسب اینکه شامل تمام ذاتیات محدود میشود یا نه، به تام و ناقص تقسیم میشود. حد تام، حدی است که همه ذاتیات معرَّف یا محدود را در برگیرد و باعث شناخت ماهیت و حقیقت محدود شود؛ مانند: الانسان حیوان ناطق. *32* اتحاد عاقل و معقول اصطلاحی در فلسفه است که به کیفیت ادراک مربوط میشود. قاعده «اتحاد عقل و عاقل و معقول» از ابتکارات فلسفی ملاصدرا، فیلسوف ایرانی سده 11 هجری، است. وی معتقد است در تکوین شناخت، قوه شناخت و شخص ادراککننده (مدرِک) و موضوع ادراکشونده (مدرَک)، سه چیز مستقل از یکدیگر نیستند. در هر عمل شناخت، وجودی پدید میآید که در همان حال که نوعی وجود شیء ادراکشونده است در ظرف ادراک، نوعی وجود برای نفس ادراککننده هم هست. نفس ادراککننده این وجود را، که فعل خویش است، به وسیله قوّه فاعله ادراکی خویش آفریده است. این قوّه ادراکی، در حقیقت، خود نفس در مرتبه فعل و تأثیر است.
[ادامه دارد...] برچسبهای مرتبط با این نوشته:
| نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح | نظر دهید! | |
در صفحه نخست میخوانید: نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - | انرژی های آزادشونده غیرهمسو 10 + | شنبه 98 مهر 13 - 3:0 عصر | و ایضاً ریشههای نظری ناتوانی ایرانیان در تقابل با استثمار ایران نیز کشور بزرگی بود. این را صنعت آن دوران نشان میدهد. وقتی آثار باستانی دوره صفویه را میبینیم. کشوری که آباد نباشد اینهمه کاروانسرا * ندارد. صنعت توریسم فعّال است. تجار در امنیت اگر نباشند اینهمه رفت و آمد بین بلاد نمیشود، جاده ابریشم راه نمیافتد. ** اگر امنیت و آرامش نباشد هزاران اختراع صورت نمیپذیرد و دانشمندان دست به ساخت بناهای غیرمتعارف مثل منارجنبان *** و مادیهای اصفهان *2* و جویهای شگفتآور فین *3* کاشان نمیزنند. زمین چوگان به وسعت میدان نقش جهان نمیسازند *4* که جایگاه ویژهای مشرف به آن مثل عمارت عالیقاپو *5* داشته باشد. مدنیّت در این کشور سر به فلک گذاشته بود و جرأت داده بود حتی نان جدید اختراع کنند *6* و خوردنیهای ویژه برای سپاه *7*. یک تمدن باستانی باید در چه حدّی از شکوفایی باشد که از بخارات فاضلاب انرژی گرمایی تولید کند؟! اما مطالعه تاریخ نشان میدهد این عظمت با شیب پرسرعتی از دست میرود. چرا و به چه علّت؟ چگونه جامعهای با این قدرت علمی و معنوی تسلیم کفار اروپایی گردیده و جان و مال و ناموس خود را وا میگذارد؟ اینجا نیز با بررسیهای دقیق، ردپای همان مبانی نظری که هندوستان با عظمت را فروپاشید دیده میشود. تفکر فردمحور و انزواطلب بودایی و عرفانی که از تأثیرگذاری انسان بر پیرامون خود میکاهد و رشد را «درونی» معنا میکند، در سرزمین ایران نزج مییابد و رواج پیدا میکند. از کی و به دست چه کسی؟ عرفان، تصوّف و رهبانیت جایی در مذهب شیعه نداشت. تأکید مکرّر و مؤکّد رسول مکرّم اسلام (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) فضا را برای پیدایش چنین اندیشههای درونگرایانهای بسته بود. نخبگان و اندیشمندانی هم که در طول تاریخ گرایشهای عرفانی پیدا میکردند، به سرعت توسط بزرگان شیعه دفع میشدند و منزوی میگردیدند. اما در اواسط دوره صفویه، درست در زمانی که گالیله *8* داشت کیهانشناسی را متحوّل میساخت و دکارت *9* فلسفه مَدرَسی *10* قرون وسطی را، شکسپیر *11* آمده بود تا صنعت رسانه را دگرگون کند، در نوع نمایشی آن، پیش از تولد نیوتن *12*، لایبنیتس *13* و جان لاک *14*، صد سال پیش از پیدایش بریتانیای کبیر *15*، صدرالمتألهین پا به عرصه وجود نهاد. فیلسوفی که به عرفان زبانی علمی بخشید *16*. عرفان پیش از ملاصدرا وجود داشت، اما بیشتر تحت عنوان «عرفان عملی» *17* مشتمل بر مجموعهای از نسخههای رفتاری که سینه به سینه و چهره به چهره از نسلی به نسلی دیگر توسط استاد به شاگرد منتقل میشد. کار بزرگ و ماندگار صدرالمتألهین الهام گرفتن از «ابن عربی» *18* در تولید عرفان نظری و شیعی کردن آن بود. وی با نگارش کتاب اسفار اربعه *19*، چهار گام عرفان عملی *20* را در قالب ادبیاتی فلسفی که استفاده از اصطلاحات ابن سینا و فارابی و کندی بود به نحوی آرایش داد که از نظر عقلی قابل قبول به نظر میرسید و با عقاید شیعه سازگار. ملاصدرا درباره ابن عربی میگوید: «منشأ دیگر تحول دینی در جهان اسلام به حتم عارف کبیر ابن عربی است، که واضع عرفان نظری در جهان اسلام است که به عقیده حقیر [ملاصدرا] اگر باعث رنجش اهل فلسفه نشود مقامی عظیم تر از بوعلی و فارابی دارد.» در آن عصر و پیش از نشر آراء ملاصدرا، عرفا چهره محبوب و مورد پسندی در میان شیعیان نداشته و پیوسته مورد تکفیر قرار میگرفتند. ملاصدرا نیز به انحراف فکری و عملی بیشتر مدعیان تصوّف و عرفان اذعان میکرد. اما تلاش او برای عقلانی کردن تفکر عرفانی، اگر چه در بادئ امر با مخالفتهای شدیدی روبهرو شد، با گذر زمان، جای خود را در میان بزرگان شیعه باز کرد و به خصوص در اندیشه پارهای از فقها و اصولیون راه یافت. این بزرگان دریافتند که با شیوه فلسفی بهتر میتوانند از اصول اعتقادی شیعه دفاع کرده و مسائل و معضلات علم اصول را حل کنند و کمکم این پندار شکل گرفت که فهم از روایات و احادیث و حل تعارضات باب تعادل و تراجیح نیز با کمک تفکر فلسفی آسانتر میشود. بزرگ شدن باب اصول عملیه، علی الخصوص استصحاب، میتواند آثار فلسفه در علم اصول فقه را نشان دهد. شدّت گرایش به عرفان و فلسفه ملاصدرا را میتوان پس از پایان دوره اخباریگری مشاهده کرد. در دوران حیات ملاصدرا، اخباریگری *21* حوزههای علمیه شیعه را فتح میکند و باور جاری بزرگان شیعه میشود. علم اصول فقه را طرد میکند و عرفان و فلسفه را نیز و 170 سال تفقه عقلانی را به محاق میبرد. اخباریها آموزههای ابن عربی را خلاف باورها و اعتقادات شیعه میدانستند و طبیعتاً در این دوران جایی برای نشر اندیشههای ملاصدرا نبود. اما پس از آسیبهای فراوانی که تفکر اخباریگری به شیعه زد، در دوره بازگشت، فقها که دوباره باب علم اصول فقه را گشودند، عطشی که به علوم عقلی و استدلالی پیدا شده بود، فضای گستردهای برای رواج و نشر تفکر ملاصدرا گشود. درست در همین زمان فرانسه در حال انقلاب است و انقلاب آمریکا نیز به تحقق پیوسته است. عصر صفویه و افشاریه و زندیه در ایران به پایان رسیده و قاجار بر سر کار آمده است. حکمت متعالیه مورد قبول قرار گرفت و پارهای از بزرگان را به سمت خود کشید. اما آثار سیاسی و اجتماعی رواج تفکر فلسفی/عرفانی ملاصدرا چه بود؟ کافیست به تاریخ مراجعه کنیم و رویدادهایی را که علمای اسلام و روحانیون در آن نقش داشتهاند را بر رسیم. نخست فاصله معناداریست که حوزههای علمیه از علوم و فنون روز میگیرند. «شیخ بهایی» *22* که خود استاد ملاصدرا محسوب میشود، حضور پررنگ و فعالی در عرصه سیاست دارد و در جمیع دانشهای زمان خود صاحب نظر است. اخباریون مشهوری چون «علاّمه مجلسی» *23* نیز نقشهای اجتماعی پرنفوذی را بازی میکنند. اما پس از ظهور و بروز عقلانیّت درونگرای عرفانی دیری نمیپاید که هیچ نمونه دیگری در میان بزرگان شیعه یافت نمیشود و اعتبار و احترام و عظمت علما به کنارهگیری از زرق و برق دنیا، گوشهنشینی و ذکر کرامات و پیشگوییها و علوم غیبیّه از قول و فعل آنهاست. تا جاییکه میبینیم در فتنههای بزرگ هم کناره میگیرند *24* و دخالت نمیکنند و این عدم دخالت حمل بر فضل و کرامت میگردد. یا در قضیه مشروطه *25* که مداخله از طرف برخی صورت میگیرد، باقی طرد و نفی کرده و نهی مینمایند و این دخالتها را منکَر تلقّی میکنند. هنگامی که «درونمحوری» عرفان به فلسفه راه پیدا میکند، یقینی که «ابن سینا» *26* در «شفا» *27* سه شرط سخت و دشوار برای تحققش اعلام میکند *28*، ناگهان تبدیل به یک «حالت درونی» *29* میشود. روش منطقی میراث «ارسطو» *30* نیز که تلاش میکرد از طریق حدّ تامّ *31*؛ جنس و فصل، با واقعیت ارتباط برقرار کند و آن را بشناساند، با اصالت یافتن وجود در مبنای حکمت متعالیه، دیگر قادر به ارائه هیچ شناخت قابل تحلیل و ارزیابیای از واقعیت نیست. این دو نقیصه، حکمت متعالیه را به ابزاری تبدیل کرد که صرفاً میتواند لوازمات اوهام و ادراکات باطنی یا شهودی فرد را نشان داده و تعقیب کند. این فلسفه هیچ ابزاری برای شناخت واقعیت ندارد و نظریه «اتحاد عقل و عاقل و معقول» *32* آن در شناخت جهان ماده ناکارآمد است. طبیعتاً اتفاق عجیبی در میان پیروان این فلسفه افتاده است؛ تعارضات و تناقضات غیر قابل حل.
----------------------------------- * پررونقترین دوره احداث و مرمت کاروانسراها را میتوان دوره صفویه دانست. در این دوران بود که شاه عباس یکم با توجه به تدبیر خود، تصمیم به بازسازی و احیای جاده ابریشم نمود و یکی از الزامات این کار را احیای کاروانسراها میدانست. پژوهشگران همین موضوع را یکی از دلایل اشتهار بیشتر کاروانسراها به کاروانسرای شاه عباسی میدانند. ** بازرگانی در عصر صفویان هم به صورت مبادله کالا با کالا و هم مبادله کالا با پول نقد (سکه نقره صفوی یا خارجی) صورت میگرفت. بازرگانان عمده برای انجام کارهای تجاری، نمایندگی داشتند که به نقاط گوناگون سفر میکردند. برخی از بازرگانان در کشورهای دور مانند سوئد و چین فعالیت تجاری داشتند. بازرگانان به خاطر حمایت حکومت، از اعتبار بالایی برخوردار بودند. تجارت داخلی در دست تاجران ایرانی مسلمان بود. یکی از محصولات عمده صادراتی، ابریشم بود. بازرگانان ارمنی، انگلیسی و هلندی، در صدور ابریشم خام ایرانی با یکدیگر رقابت میکردند. غیر از ابریشم و پارچه، تیماج، پشم شتر و گوسفند، چرم، ظروف مدل چینی، مصنوعات طلا و نقره، قالی و سنگهای قیمتی، به کشورهای اروپایی صادر میشد. در مقابل، از آن جا ماهوت و منسوجات، جام، آینه و شیشه پنجره، اجناس فلزی تجملی، چراغ و کاغذ تحریر وارد میشد. شاه عباس اول در توسعه بازرگانی مؤثر بود. یکی از کارهای مهم این پادشاه، برقراری روابط تجاری با کشورهای خارجی بود. از دیگر کارهای شاه عباس، توسعه بندرهای هرمز و جرون (بندرعباس) و برقراری امنیت در این مناطق مهم تجاری بود. این اقدامات موجب گسترش روابط تجاری با کشورهای خارجی شد، تا بدان جا که گاهی بیش از 300 کشتی در بندر هرمز لنگر میانداختند. بندرعباس و اصفهان نیز از مراکز مهم فعالیت بازرگانان هند، پرتغال، هلند و انگلستان بودند. در دوره صفویه، امتیازات و تسهیلات زیادی مانند مصونیت قضایی و معافیت گمرکی، برای بازرگانان اروپایی قائل شدند. بازرگانان خارجی اجازه صدور هر نوع کالا، به جز اسب را داشتند. از جمله عوامل توسعه بازرگانی، امنیت راهها بود. بازرگانان باید عوارض راهداری و مالیات گمرکی (به میزان 10 درصد قیمت کالا) میپرداختند. علاوه بر این، برای آن که کالا زودتر ترخیص شوند، 4 درصد به «شهبندر» پرداخت میشد. *** منارجنبان یکی از آثار تاریخی اصفهان است که در سال 1362 از خمینی شهر جدا و به اصفهان ملحق شد. این بنا در سال 716 قمری ساخته شده و عارفی به نام «عمو عبدالله کارلادانی» در آن به خاک سپرده شدهاست. کارلادان یکی از روستاهای معروف منطقه ماربین باستان است. نکته قابل توجه درباره این بنای تاریخی این است که با حرکت دادن یک مناره، مناره دیگر نیز به حرکت و جنب و جوش میآید. ایوان منارجنبان یکی از آثار تک ایوانی دوران ایلخانی است که به سبک مغول ساخته شده؛ ولی شکل منارهها نشان میدهد که آنها را اواخر دوره صفویه به ایوان اضافه کردهاند. دلیل حرکت این بنا مدت هاست برای دانشمندان سؤال بوده و بسیاری هنوز هم میگویند هیچ دلیل منطقی ای برای این حرکت وجود ندارد. *2* کلمه مادی، در گویش عامیانه مردم اصفهان به جوی بزرگ و مجرای آبی گفته میشود که از رودخانه برای زراعت و کشاورزی و یا مصرف شرب اهالی شهری جدا میشود و این واژه به لفظ فارسی قدیم به معنای ممر و مجرای آبی است که از رودخانه کوچکتر و از نهر بزرگتر باشد. در زمان صفویه بر اثر رشد جمعیت و توسعه شهر و نیاز بیش از پیش به آب، برای تقسیم آب زاینده رود از وجود دانشمند معروف شیخ بهایی استفاده نمودند. طومار شیخ بهایی در سال 923 هجری قمری در زمان شاه طهماسب صفوی تنظیم و مورد استفاده قرار گرفت. «تقسیم آب زاینده رود که به نام طومار منسوب به شیخ بهایی معروف است و یگانه تقسیم نامه کامل بر جای مانده از زمان های دور در مورد بهره گیری از آب این رودخانه محسوب میشود، شامل یک صفحه (حکم شاه و روش محاسبه و مدیریت آن)، دو صفحه قواعد کلی اجرایی و 24 صفحه ریز حقابه های بلوکات و روستاهای مختلف حوزه آبخور رودخانه و جمعاً 27 صفحه است.» بر اساس این تقسیم نامه، آب رودخانه طی چهار مرحله تقسیم به آخرین سطوح اراضی آبخور آن میرسد.
[پاورقیها ادامه دارد...] برچسبهای مرتبط با این نوشته:
| نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح | نظر دهید! | |
در صفحه نخست میخوانید: نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - | انرژی های آزادشونده غیرهمسو 9 + | پنج شنبه 98 مهر 11 - 2:0 عصر | ریشههای نظری ناتوانی هند در تقابل با استثمار اندکی به گذشته باز گردیم. برای تحلیل اینکه چطور چنین بلایی سر یک کشور میآید و تمام منابع خود را در اختیار کفار قرار میدهد. انگستان 150 سال حدوداً بر هندوستان حکومت کرد. آن را بخشی از خاک خود اعلام کرده و تمامی منابع طبیعی آن را به سرقت برد. هندیها را به بردگی گرفت و به عنوان سربازان خود به اقصی نقاط جهان کشاند. تا سالها بخشی از ارتش انگلستان را همین هندیها تشکیل میدادند. این چند گزارش تاریخی را بخوانید: «ویل دورانت» * درباره هند مینویسد: «به خاطر داشته باشیم که مردم شمال هند با یونانیها، رومیها و خود ما همنژاد هستند یعنی از همان نژاد هند و اروپایی یا آریایی هستند.» زبان سانسکریت ریشه زبان اروپایی است. وی یادآور میشود که ریاضیات هندی چگونه توسط اعراب وارد غرب گردید و همچنین پرداختن به مسائل دیگری چون فلسفه، مذهب و تمدن در هند و به طور عام در شرق، که در جای خود قابل توجه است. در ادامه وی به این نکته اشاره دارد که چگونه هندوستان توسط دزدان دریایی انگلیسی و فرانسوی مورد تهاجم و غارت قرار گرفت و استعمار و استثمار چگونه در این کشور غلبه یافت و مردم این سرزمین را در خود فروکشاند. وی مینویسد که انگلیسیها همه چیز را در هندوستان به فروش میرساندند آنها حتی حاکمان ایالتها را با دریافت رشوه به قدرت میرساندند، و هندوها را وادار میکردند گران بخرند و ارزان بفروشند و این سیاست امپریالیستی بود که سبب گردید 30 میلیون هندی در کلکته به اوج بدبختی برسند. طی اشغال هند توسط نیروهای بریتانیا، بر اساس منابع مختلف تاریخی، در دهه 1770 میلادی بیش از 10 میلیون هندی تنها در ایالت بنگال این کشور، بر اثر قحطی و گرسنگی، بیماری، بدرفتاری و شکنجه به دست نظامیان انگلیس و یا بر اثر فشار کار اجباری جان خود را از دست دادند. در حقیقت هندیها میبایست در کشور خود به انگلیسیها مالیات میپرداختند؛ «درصد مالیاتها نسبت به تولید ناخالص ملی در هند بیشتر از هر کشور دیگری در دنیا است تا همین اواخر این رقم معادل دو برابر درصد مالیاتها در انگلیس و سه برابر اسکاتلند بود.» انگلیسی ها به واسطه این مالیاتهای سنگین، هزینه سربازان هندی را، برای سلطه بر کل این شبه قاره تامین میکردند و بدون صرف هیچ هزینه اقتصادی و انسانی توانستند خود را بر کل هندوستان مسلط سازند، در حقیقت از خود هندیها برای استعمار و استثمار هندوستان بهره بردند. وی معتقد است که هندوها در برابر این همه ستم هیچ فریادرسی نداشتند. ویل دورانت در ادامه به چگونگی انهدام اقتصادی هندوستان میپردازد و مینویسد: «شرایط اقتصادی هند نتیجه اجتنابناپذیر استثمار سیاسی آن است.» از سال 1942 نیز قحطی دیگری به دلیل تصمیم استعماری دولت بریتانیا و شخص چرچیل در هندوستان به وقوع پیوست که در حدود 5 میلیون هندی دیگر را به کام مرگ کشاند. طی سالهای 1942 تا 1944 بین 3/5 تا 5 میلیون هندی بر اثر قحطی جان باختند. به دستور چرچیل در این سالها، تمامی کشتیهایی که برای انتقال مواد غذایی به هند مورد استفاده قرار میگرفت، به انتقال تجهیزات و آذوقه برای نیروهای نظامی انگلستان در شمال آفریقا به کار گرفته شدند و بدین ترتیب قحطی بزرگی این بار نیز در ایالت بنگال هند جان میلیونها هندی را گرفت. مقام معظّم رهبری در همین مقوله میفرمایند: «ثروتی که انگلستان در قرن هجدهم و نوزدهم بدست آورد و توانست به وسیلهی آن ثروت و پول نقد و طلای نقد، سیاست خودش را بر کل اروپا و مناطق دیگر سیطره بدهد، بخاطر پولی بود که انگلیسیها از استعمار کشورهای شرقی و عمدتاً شبه قارهی هند بدست آورده بودند؛ شبه قارهی هند و کشور سیام سابق و بقیهی کشورهای آن منطقه را غارت کردند! شما به تاریخ مراجعه کنید، مطالعه کنید؛ واقعاً در یکی دو کلمه نمیشود گفت که اینها با هند چه کردند؛ انگلیسیها ثروت هند را و ثروت آن منطقه را - که منطقهی بسیار پرثروتی بود - مثل یک انار آبلمبوئی فشردند و همه رفت توی خزانهی دولت انگلیس و کشور انگیس تبدیل شد به یک ثروتمند! دیگر سؤال نمیشود این ثروت از کجا آمد. این ثروت احترام دارد!» ** آنچه تعجب انسان را بر میانگیزد اینکه هند در اوج اقتدار و صنعت و دانش و هنر، در مقابل گروه اندکی از سربازان انگلیسی شکست خورده است. گزارشهای رسمی حاکی از آن است که نیروهای انگلیسی مستقر در کشور پهناور هندوستان، کشوری با چند صد میلیون جمعیت، به چهل هزار نفر هم نمیرسید! چه چیزی مانع شد تا این جمعیت در مقابل دشمنانی اندک قیام نکند و 150 سال مدارا نماید؟! راز آن در ریشههای نظری و اعتقادی انسانهاست. مردم هند با باورهای هندویی *** و بودایی *2* رشد کرده و اندیشههایشان با مکتبهای درونگرا و فردمحور عجین شده بود. مکاتبی که انسانها را به مدارا با رنج و حتی لذّت بردن از آن دعوت میکند. پیش از آنکه انگلیس وارد هند شود، سلاطین و اشراف هند برای استثمار ملّت خود، ذهن آنها را با اندیشههایی باطل مسموم کرده بودند. اندیشههایی که ظاهری عرفانی و صوفیانه دارند. چکیده آموزه بودا این است: «ما پس از مرگ در پیکری دیگر باز زاییده میشویم. این باززایی ما بارها و بارها تکرار میشود. این را چرخه هستی یا زاد و مرگ مینامیم. هستی رنج است. زایش رنج است. پیری رنج است. بیماری رنج است. غم و اندوه، ماتم و ناامیدی رنج است. پیوند با آنچه نادلخواه است، رنج است. دوری از آنچه دلخواه است، رنج است؛ و خلاصه اینکه دل بستن رنجآور است. ما اگر خواسته باشیم که از چرخه زاد و مرگ رهایی یابیم باید گرایشهای نفسانی را کنار بگذاریم، درستکار باشیم، به یوگا پرداخته به حالات خلسه روحی دست پیدا کنیم که این تجربیات باعث مهرورزی ما به همه موجودات و بوندگان میشود و سپس از راه این درکها و تمرکزهای ژرف به روشنی و بیداری میرسیم و از این دور باطل خارج میشویم.» افسران انگلیسی وقتی با چنین نگرشهای مذهبی مواجه شدند، مردمی بیآزار را در مقابل خود یافتند که هر چه از آنها بدزدی بیشتر با تو دوستی میکنند و هر چه بیشتر آنها را آزار دهی بیشتر به تو دل میبندند! در حقیقت این پادشاهان هندوستان بودند که با تحمیق ملّت خود، ابزاری مناسب برای استثمارگران فراهم کرده بودند. آثار نظریه تناسخ *3* در مکاتب هندی در مشابهت عجیبی با مکتب اشاعره *4* در اسلام است که قاتلانی مانند حجّاج بن یوسف *5* برای تخدیر مردم و شکستن مقاومت آنها جبرگرایی را ترویج میکردند. حجّاج در توجیه جنایتهای بیشمار خود میگفت: «این مردم گناهکارند. من باید بر آنها مسلّط باشم و به آنها ستم کنم، چرا که مستحق آن هستند» *6* شاهان هند از رواج و دامنه گرفتن مکتب بودا خرسند بودند. زیرا میدیدند بر اقتدار آنان میافزاید و بر ظلمهایشان سرپوش مینهد. جامعهای ساختند که طبقاتی بودن را میپسندید و فقرا از فقر خود راضی بودند و اجحاف در حق خویش را بر میتافتند. این به پنهان کردن کلید خانه زیر پادری میماند. اگر چه ورود به خانه را برای اهل آن تسهیل میکند، اما راهی برای آمد و شد دزدان نیز میگشاید!
-------------------------------- * ویلیام جیمز دورانت (به انگلیسی: William James Durant) (زاده 5 نوامبر 1885 ـ مرگ 7 نوامبر 1981)، فیلسوف، تاریخنگار و نویسنده آمریکایی بود. مهمترین اثر او تاریخ تمدن، مجموعه کتابی 11 جلدی است که با همکاری آریل دورانت، همسرش نوشتهاست. وی در این کتاب توانستهاست با استفاده از آثار مورخان دیگر (از هرودوت تا آرنولد توینبی)، که از ابتدای تاریخ مکتوب بشر تا کنون زیستهاند، مکتب نوینی از تاریخنگاری را به وجود آورَد. او برای نوشتن هر فصل از کتاب به گوشهای از دنیا سفر میکرد؛ از مصر و ایران تا سیبری و ژاپن. مقصد او برای نوشتن جلد اول کتاب تاریخ تمدن با عنوان «مشرقزمین، گهواره تمدن» بود. بعد چاپ جلد اول، سفرهای دور دنیایش شروع شد که 50 سال ادامه یافت. در نهایت، در 1975، نوشتن تمامی 30 جلد کتابش و همچنین سفرهایش به اتمام رسیده است. ** بیانات در دیدار استادان و دانشجویان کردستان، 27/2/1388 *** هندوئیسم، هندوگرایی یا آئین هندو یا هندوتوا، یک دین هندی است که بیش از سه هزار سال دیرینگی و میلیونها پیرو دارد. هندو پس از مسیحیت و اسلام سومین دین بزرگ جهان است. به باور هندوها، یک روح واحد کیهانی به نام برهمن وجود دارد. هر موجود زنده یک روح ذاتی (آتمان) و خدایی دارد که با برهمن یکی است. از آنجا که موجودات زنده این را درک نمیکنند و فریب این تصاویر ناماندگار جهان ظاهری را میخورند روحهای ذاتی افراد در تله بدنها گیر افتاده و نمیتواند به برهمن بپیوندد. تنها زمانی که فرد این یگانگی ارواح (وحدانیت وجود) را کاملاً درک کرد، آتمان میتواند از چرخه زایش دوباره و قانون کارما بگریزد و به برهمن جاویدان بپیوندد. *2* آیین بودا یا آیین بودایی، بودیسم یا بوداگرایی دین و فلسفهای مبتنی بر آموزههای سیدارتا گوتاما که در حدود 566 (پیش از میلاد) تا 486 (پیش از میلاد) میزیسته، است. آیین بودا به تدریج از هندوستان به سراسر آسیا، آسیای میانه، تبت، سریلانکا، یمن، آسیای جنوب شرقی و نیز کشورهای خاور دور مانند چین، مغولستان، کره و ژاپن راه یافت. آیین بودایی به عنوان دین پاکان در نظر گرفته میشود و با 500 میلیون پیرو یکی از ادیان اصلی جهان بهشمار میآید. آیین بودا بیشتر بر کردار نیک، پرهیز از کردار بد و ورزیدگی ذهنی تأکید دارد. آماج این ورزیدگیها پایان دادن به چرخه تولد مجدد یا سمساره است که از طریق بیداری یا درک واقعیت راستین، رسیدن به رهایی یا نیروانا صورت میگیرد. اخلاقیات بودا گرایانه بر دو اصل بیگزندی و رواداری برپا شدهاست. از دیدگاه بودا ما اگر خواسته باشیم که از چرخه زاد و مرگ رهایی یابیم (در صورتی که به آن چرخه باور داشته باشیم) باید گرایشهای نفسانی را کنار بگذاریم، درستکار باشیم، به یوگا پرداخته به حالات خلسه روحی دست پیدا کنیم که این تجربیات باعث مهرورزی ما به همه موجودات و بوندگان میشود و سپس از راه این درکها و تمرکزهای ژرف به روشنی و بیداری میرسیم و از این دور باطل خارج میشویم. *3* یعنی زاییده شدن دوباره پس از مرگ، با اختلافاتی در مفهوم، از اعتقادات ادیانی مانند دائو، بوداگرایی، هندوگرایی، مانوی، برهمایی، جینیسم، سیکیسم، اهل حق (یارسان) و غُلات شیعه است. برمبنای تناسخ مظاهر هستی واقعی یکیست و تمام هستیها پرتوی از آن هستی است و آن هستی یگانه همان برهمن است که همان عالم کبیر و روح جهان است و هر چیز جز او سایهای از هستی اوست بر این اساس روح انسان عالم صغیر است که خود نیز پرتوی از روح برهمن است و رستگاری انسان در رهایی از تولد دوباره یا تناسخ اوست برپایه این اصل روح انسان تا قبل از تزکیه و پاکی کامل بارها در بدنهای مختلف وارد شده و به این جهان بر میگردد و کیفیت زندگی کنونی او بسته به رفتار و کردار نیک انسان در زندگی گذشته اش دارد و راه نجات او مدد از شهود و درونگرایی و توجه به حقیقت است تا بتواند به حقیقت مطلق بپیوندد. برای انسان هیچ عذابی دردناکتر از این نیست که تا پشت دربروی ولی تورا راه نداده و برت گردانند. *4* اَشاعِره، نامی است که بر پیروان مکتب کلامی ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری اطلاق میشود. اشاعره در معنای عام به سنتگرایان یا اهل سنت و جماعت گفته میشود، یعنی آنان که در برابر خردگرایان معتزلی، بر نقل (قرآن و سنت) تأکید میورزند و نقل را بر عقل ترجیح میدهند. آنها معتقند: حق تعالی مالک خلایق است و آنچه اراده اش باشد، انجام میدهد و فرمان میدهد. چنانچه جمیع خلایق را به بهشت ببرد یا همه را در آتش جهنم بیندازد، خطایی مرتکب نشدهاست؛ چون او مالک مطلق است. *5* حجاج بن یوسف ثقفی (عربی: الحجاج بن یوسف الثقفی) (40 هجری/اوائل ژوئن 661 م. – 95 هجری/714 م) والی حجاز و عراق در روزگار بنیامیه و زاده طائف است. وی فردی خونریز بود و در زمان زمامداری در عراق، هزاران نفر را از دم تیغ گذراند. حجاج مردی خونخوار بود و پیرمرد و بچه و بزرگ و کوچک و زن و مرد را به اتهام شیعه بودن میکشت. در عصر حجاج اگر به کسی میگفتند کافر، بیشتر راضی بود تا اینکه بگویند شیعه. *6* تفسیر نمونه، ج1، ص85
[ادامه دارد...] برچسبهای مرتبط با این نوشته:
| نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح | نظر دهید! | |
در صفحه نخست میخوانید: نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - | انرژی های آزادشونده غیرهمسو 8 + | سه شنبه 98 مهر 9 - 7:0 صبح | تلاش موفق شهید صدر و تلاش ناموفق شهید مطهری «شهید صدر» * این را یافت. کتاب «اقتصادنا» ** را برای همین نوشت. این کتاب سه فصل دارد که در فصل نخست اقتصاد سرمایهداری و در فصل دوم اقتصاد اشتراکی یا همان سوسیالیستی نقد میشود. فصل سوّم هم به اقتصاد اسلامی میپردازد. مهمترین عنصری که در زنجیره ساختار اقتصاد غربی مورد توجه شهید صدر قرار میگیرد «انحصار زمین» است. او ادله شرعی و فقهی فراوانی ارائه میکند که در اسلام مالکیت زمین مشروط است و بسیاری از زمینها در تملّک افراد نمیآیند. این پاشنه آشیل نظام سرمایهداریست. او کتاب خود را به زبان عربی نگاشت و سالها بعد که به فارسی ترجمه شد، چندان مورد مطالعه و بررسی قرار نگرفت. اما «شهید مطهری» *** وضعیت دیگری داشت. وی نیز عباراتی شبیه به شهید صدر دارد. در یادداشتهای اقتصادی خود مینویسد: «نظر اسلام در مورد اقتصاد مبتنی است بر یک اصل فلسفی و آن اینکه زمین و منابع اوّلیه برای بشر، یعنی برای اینکه زمینة فعّالیت و بهره برداری بشر قرار بگیرد، آفریده شده است: «ولقد مکناکم فی الارض و جعلنا لکم فیها معایش قلیلا ما تشکرون (اعراف:10)؛ و همانا شما را در زمین مأوا دادیم و در آن برای شما روزیها قرار دادیم و چه کم شکرگزاری میکنید» در هیچکدام از این دو عامل، یعنی عامل مورد استفاده و عامل استفاده کننده نباید موجبات حبس و تعطیل و رکود فراهم شود… کسی نباید گمان کند که اگر مالک خصوصی مالی شد، اختیار مطلق دارد می تواند آن را حبس کند؛ زیرا مطابق آنچه گفتیم، خداوند، انسان را فاعل، و منابع اوّلیه را قابل آفریده است، و این قوّة فاعلی خواسته که از آن مادّة قابله استنتاج کند. خود زکات برطلا و نقره عنوان جریمه دارد؛ لهذا علی علیهالسلام فرمود: انکم مسؤولون حتی عن البقاع والبهائم» *2* بنابراین در نظر شهید مطهری نیز، مانند شهید صدر، اگر فردی زمینی را رها کند و در آن نه بنایی بسازد و نه کشاورزی کند و اگر هم بنایی ساخته، نه خود ساکن شود و نه منفعت سکونت در آن را واگذار کند، این زمین از ملکیت وی خارج میشود و هر شخص دیگری یا حکومت اسلامی میتواند آن را تصرّف کند و به بهرهبرداری برساند. زمین عنصر مهمی در زنجیره عناصر نظام سرمایهداریست که اگر تحلیل شود و قوانین آن اصلاح شده، به اسلام بازگردد، از اساس ساختار اقتصاد لیبرال را بر هم میزند. برخورد با شهید مطهری اما متفاوت بود. پس از شهادت ایشان این یادداشتها توسط برخی از روزنامهها منتشر شد و مخالفتهای شدیدی را برانگیخت. چون این نگارهها در تقابل با نظام سرمایهداری بود، توجیهی شد تا دیدگاه وی را به رویکرد سوسیالیستی نزدیک کند. حرفها و سخنهایی علیه شهید مطهری به راه افتاد: «مطهری التقاطی است «یا» مارکسیسم زده است». یادداشتهای وی بعدها در قالب یک کتاب منتشر شده که در فصل سوّم از بخش اول آن عنوان «سرمایهداری جدید» ذکر شده است. استاد در این فصل سرمایهداری جدید را «رأس و رئیس مسائل مستحدثه(یا نوپدید)» معرفی میکنند و با نقد شیوه رایج اجتهاد، در این زمینه مینویسند: «فقهای عصر، از مسائل بانک و بیمه و چک و سفته به عنوان مسائل مستحدثه کم و بیش بحثهایی کرده و میکنند ولی توجه ندارند که رأس و رئیس مسائل مستحدثه، خود سرمایهداری است. زیرا ابتدا چنین تصور میرود که سرمایهداری یک موضوع کهنه قدیمی است که شارع اسلام برای آن، حدود و موازین مقرر کرده است. تجارت، اجاره، مستغلات، مزارعه، مضاربه، مساقات، شرکتها، همه اینها سرمایهداری است که در اسلام برای آنها احکام و مقرراتی تعیین کرده(شده) است. اما اینکه مقدار سرمایه کمتر یا بیشتر باشد ربطی به مطلب ندارد. ولی حقیقت مطلب اینطور نیست. سرمایهداری جدید یک پدیده جداگانه و مستقل و بیسابقهای است و جداگانه و مستقلاً باید درباره آن اجتهاد کرد». در همین فصل، برهان مارکسیسم بر نامشروعیت سرمایهداری جدید را رد میکنند و سپس خود از منظری متفاوت و البته ریشهایتر، به عدم مشروعیت سرمایهداری جدید فتوا میدهند. دیدگاههای شهید مطهری دچار سوء برداشت شدند و به همین جهت مخالفتهایی را در میان بزرگان روحانیت بر انگیختند و در نهایت در آن زمان، از انتشار یادداشتهای ایشان جلوگیری شد. آنها تصوّر کرده بودند مخالفت شهید مطهری با «سرمایهداری» به معنای مخالفت با مالکیت خصوصی مورد نظر اسلام بوده و در نتیجه در غلتیدن به نظام سوسیالیستی و اشتراکیست. «آیتالله معرفت» *3* هم مقاله *4* مفصلی در موضوعی مرتبط نوشته و از اساس، مالکیت خصوصی زمین را خلاف ادله شرعی اسلامی دانسته است. دقّتهای ایشان بیشتر فقهی بوده و جای تردید و شکی باقی نمیگذارد. به صورت خلاصه، نظام سیاسیای که اقتصاد در آن محور است و در اقتصاد نیز کلید توسعه بر اساس طرح آدام اسمیت «انباشتگی سرمایه» است و سرمایه نیز تبدیل شده به براتها و حوالههایی اعتباری و بدون پشتوانه حقیقی که اساس محاسبه تورّم و نرخ و سرعت بیارزش شدن این اَسناد جعلی، «ربا» است، در چنین ساختاری مهمترین عنصر قدرت مبتنی بر نقدشوندگی «وام»های ربویست. این نقدشوندگی از طریق گرو و رهن میسّر میشود و هیچ رهن و گرویی بادوامتر و پایدارتر از «زمین» و «ملک» نیست و این تنها از طریق «انحصار زمین» حاصل میشود. پس انحصار مالکیت زمین پاشنه آشیل نظام سرمایهداریست و اگر آن را از زیر برج عاج آن بیرون بکشیم، تمام سرمایهداری آناً فرو میپاشد و چیزی از آن باقی نمیماند. همین است که ترومن اولین نفوذ اقتصادی در ایران را «اصلاحات ارضی» قرار میدهد. فاجعهای که تحت عنوان «انقلاب سفید شاه و مردم» *5* در این کشور روی داد. باور کردنی نیست که بخش مُعظَم همان قوانین استثماری همچنان در کشور ما رسمیت دارد و در دادگاهها مورد ارجاع حقوقی و قضایی قرار میگیرد!
-------------------------------- * سید محمدباقر صدر (زاده 1313 / 1353 (قمری) - درگذشته 1359 /1400 (قمری)) فقیه، اصولی، مجتهد، فیلسوف، اندیشمند، مرجع تقلید مبتکر و نظریهپرداز شیعه و سیاستمدار عراقی بود. از او گاه به لقب شهید خامس و سید ذبیح القفا نیز یاد میشود. در سال 1365 (قمری) که دوازده ساله بود به همراه برادرش سید اسماعیل به نجف رفت تا نزد استادان حوزه علمیه آن شهر به تحصیلات عالی بپردازد. او بخشی از سطوح را نزد برادرش آموخت. دوره عالی فقه و اصول را نزد سید ابوالقاسم خویی و شیخ محمدرضا آل یاسین گذراند. فلسفه اسلامی (اسفار ملاصدرا) را از صدرا بادکوبهای آموخت و در کنار آن فلسفه غرب و نظرات فلاسفه غیرمسلمان را هم آموخت. گفته شده وی در دروس علامه جعفری در این زمینه شرکت کردهاست. او در فلسفه، اقتصاد، منطق، اخلاق، تفسیر و تاریخ نیز مطالعه و تحقیقاتی داشت. وی را میتوان بنیانگذار منطق استقرائی در حوزه دانست. ** اقتصادنا، سیدمحمدباقر صدر، ناشر بوستان کتاب قم، 1387 *** مرتضی مطهری (زاده 13 بهمن 1298 برابر با 3 فوریه 1920 میلادی در فریمان - ترورشده 11 اردیبهشت 1358 در تهران) روحانی شیعه، استاد فلسفه اسلامی و کلام اسلامی و تفسیر قرآن، عضو هیئت موتلفه اسلامی و از نظریهپردازان نظام جمهوری اسلامی ایران بود. وی قبل از انقلاب سال 1357 استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران بود. بعد از انقلاب به ریاست شورای انقلاب منصوب شد. سید روحالله خمینی علاقه زیادی به وی داشت، تا بدانجا که بعد از مرگش گفت: «فرزند عزیزی را که پاره تنم و حاصل عمرم بود، از دست دادم» *2* مرتضی مطهری، نظری به نظام اقتصادی اسلام، انتشارات صدرا، 1368 *3* محمدهادی معرفت (1309-1385ش) از عالمان شیعه و محققان علوم قرآنی است. در کربلا متولد شد و خاندانش از نوادگان شیخ عبدالعالی میسی هستند. تحصیلات حوزوی را در حوزههای علمیه کربلا، نجف و قم گذراند و سپس در کنار فقه و اصول، توان خود را در تفسیر و علوم قرآن گذارد. کتابهایی از وی در این عرصه باقی مانده، که مجموعه ده جلدی التمهید و صیانة القرآن من التحریف و التفسیر و المفسرون از جمله آنهاست. محمد هادی معرفت در دی 1385ش درگذشت و در حرم حضرت معصومه به خاک سپرده شد. *4* مالکیت زمین در منابع اسلامی، محمدهادی معرفت، اندیشه حوزه، 1374، شماره 2: «موضوع این نوشتار، بحث درباره مسأله زمین است:آیا آباد نمودن آن موجب ملکیت میشود یا صرفا حق اولویت میآورد؟صریح کلمات فقهای بزرگی همچون شیخ، محقق، علامه، شهید و مانند ایشان، صرف حق است، و نیز ظاهر کلمات دیگران بر همین است، زیرا گرچه تعبیر به ملک کردهاند، ولی مقصودشان ملک تبعی(تبعا للآثار) میباشد و به قول شهید ثانی، ملکیت غیر تامه.دلیل آن است که همگی قائلند که ولی امر مسلمین در صورت ظهور و قدرت، میتواند از آنان خلع ید کند.لذا پی میبریم که همچنان، این گونه اراضی بر ملک امام باقی بوده، و احیای آن از سوی دیگران موجب خروج از ملک امام نگردیده است. این بحث با این برداشت، کاملا بیسابقه است و در آن سعی شده با دقت و احتیاط لازم، عمیقانه مسائل دنبال شود، و مطالب در چهارچوب فقه استدلالی سنتی با همان روش تحقیقی سلف عرضه گردد، لذا از جاده مستقیم دلالت کتاب و نصوص صحیح و صریح اهل بیت علیهم السّلام پا فراتر نهادهایم.امید است پسند اهل تحقیق واقع گردد و مقبول درگاه احدیت قرار گیرد.» *5* انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم نام یک سلسله تغییرات اقتصادی و اجتماعی شامل اصول نوزدهگانه است که در دوره پادشاهی محمدرضا شاه پهلوی و با یاری نخست وزیران وقت علی امینی، اسدالله علم، حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا در ایران به تحقق پیوست. انقلاب سفید در مرحله نخست، پیشنهادی شامل شش اصل بود که محمدرضا شاه در کنگره ملی کشاورزان در تهران و در تاریخ 21 دی ماه 1341 خورشیدی خبر اصلاحات و همهپرسی را برای پذیرش یا ردّ آن به کشاورزان و عموم مردم ارائه داد. پس از آن و در تاریخ 6 بهمن 1341 عموم مردم نیز در یک همهپرسی سراسری، به اصلاحات رأی مثبت دادند. شاه این اصلاحات را انقلاب سفید نامید زیرا انقلابی مسالمتآمیز و بدون خونریزی بود.
[ادامه دارد...] برچسبهای مرتبط با این نوشته:
| نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح | نظر دهید! | |
در صفحه نخست میخوانید: نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - | انرژی های آزادشونده غیرهمسو 7 + | یکشنبه 98 مهر 7 - 7:0 صبح | اصل چهار ترومن؛ اصلاحات ارضی و بودجهریزی و استخدامی و نظام پرداخت ناهماهنگ کدام ساختارها؟ زمان شاه چه ساختارهایی بسته شد که چنین قدرتی ایجاد کرد؟ تا قبل از ناصرالدینشاه * نبود. به فرنگ که رفت و برگشت راه انداخت. ساختار نداشت. کشور به شیوه سنّتی و فردمحور اداره میشد، مثل زمان صفویه و قبل از آن. ناصرالدینشاه فرنگیها را آورد و شهردار کرد. شهرسازی را دستشان سپرد و زندگی مردم را. رضاقلدر ** هم دنبال ساختار است. شناسنامه صادر میکند تا آدمها را تک به تک بشناسد و بتواند از روی سنشان سربازگیری کند. سربازی را اجباری میکند و ورود و خروج از کشور را ضابطهمند. شهرها را به سبک اروپا در هم میریزد و تمام خانههای دلباز ایرانی را میدهد کریمآقا *** خراب کرده و دو طبقههای «شمالی» و «جنوب» بسازد. شیوه زندگی مردم مسلمان ایران را بر هم میزند. اما اینها هیچ کدام به اندازه تأسیس سازمان برنامه و بودجه در تحوّلات کشور تأثیر نداشت. پس از جنگ جهانی دوم رئیس جمهور آمریکا نقشه بزرگی برای سلطه بر جهان داشت. بخشی از آن در قالب اصل چهار ترومن *2* به ایران کشیده شد. ترومن یک هیئت تحقیق به ایران اعزام کرد تا در طیّ چهار ماه نیازهای اقتصادی ایران را ارزیابی کنند. آنها یک برنامه توسعه هفتساله برای ایران تنظیم کردند و به تبع آن آمریکا وعده داد تا وامی دلاری به دولت ایران بدهد، ولی برای پرداخت آن شروط بسیاری گذاشت و پیوسته و به هر بهانهای گروههای کارشناسی در ایران مستقر ساخت. مستشاران آمریکایی زمان زیادی نگذشت که در تمام صنایع ایران حضور پیدا کردند و مدیریتهای کلان را بر عهده گرفتند؛ صنایع، معادن، ساختمان، راهها، ارتباطات، راهآهن، کشاورزی، برق، آبیاری، و امور مالی. «امور مالی» مهمترین بخش دخالت آمریکا در اداره کشور بود که با تأسیس سازمان عریض و طویلی با نام «اداره اصل چهار ترومن» در سال 1328 به اوج خود رسید. مسئولین ارشد آن آمریکایی بودند و دو ساختمان بزرگ برای استقرار آن در تهران ساختند. عملیات بودجهریزی کشور در این سازمان انجام میشد. سازمانی که بعدها تبدیل به «سازمان برنامه و بودجه» شد. وقتی دخل و خرج یک کشور دست تو باشد، اینکه کجا خرج شود و در چه پروژهای، بانک چقدر بگیرد و صنعت چقدر و کشاورزی چقدر، قطعاً این قدرتمندترین ابزار برای طراحی و تولید «ساختار» است. دولت آمریکا با اصلاحات ارضی در ایران، تمام زمینهای کشور را ملّی کرد. همان امری که هجرت را غیرممکن میکند. آباد کردن زمین را اصلاً. دیگر نمیشود کسی برود در بیابان و با تلاش و همّت خود آبادی بسازد. با خُرد کردن زمینهای ملاکان و خوانین، قدرتهای رقیب دولت را از میدان خارج کرد. هم به دلیل کوچک شدن زمینها هزینه تولید محصول بالا رفت و در نتیجه ورشکستگیها، کشاورزان به شهرها کوچ کردند، هم اینکه انحصار زمین سبب شد تا بانکها قدرت بر تأدیه وامهای ربوی خود داشته باشند. و همه اینها جالبتر میشود که بدانیم در قوانین انگلستان، از صدها سال پیش تا کنون، تلاش شده تا زمینها خُرد نشود و حتی در قوانین ارث، اجازه نمیدهند همه ورثه از زمین پدری ارث ببرند. این را آدام اسمیت به عنوان یک اصل مهم برای افزایش راندمان و بهرهوری کشاورزی در کتاب ثروت ملل مینویسد. نظام استخدامی و حقوقی را همین اصل چهاریها در ایران بنیان نهادند. طوری ساختار آن را بستند که فاصله طبقاتی را نهادینه کنند و با ایجاد تفاوت در الگوی مصرف کارمندان ادارات، انگیزه کار را در کارمندان رده پایین افزایش دهند. یعنی همان ساختاری که مادیات و دنیاپرستی را محور کانالسازی خود قرار میدهد و به رفتارهای مردم جهت میبخشد. این ساختار استخدامی پس از انقلاب نیز باقی ماند و اگر چه شهید رجایی *3* مدت کوتاهی آن را دور زد، با مساوی کردن حقوق وزرا با کارمندان جزء ادارات، اما با شهادت او، هاشمی رفسنجانی *4* که ریاست را برعهده گرفت، تمام ساختارهای فاصله طبقاتیساز را به جای خود بازگرداند و با قدرت زیاد از آنها دفاع کرد. این ساختارها فرهنگ مردم را عوض کرد و دوباره همه چیز به وضعی که پیش از انقلاب داشت برگشت؛ دنیاپرستی و ارزشهای مادی.
شکاف پلیمری با یافتن عناصر تشکیلدهنده زنجیرههای قدرت ما میدانیم که ساختارها ایراد دارند و تمامی تقصیرات گردن آن است. بهترین آدمها را هم بگذاریم در رأس قدرت، زمان زیادی نمیگذرد که یا ریزش میکنند و یا قادر به تأثیر نخواهند بود. پس از کجا و چگونه باید ساختار را تغییر دهیم؟ طبیعتاً سراغ دولت که برویم، سالها گذشته و در اثر ساختار کفر، دنیاپرستترینها بالا آمده و باتقواها ریختهاند. در تمام بخشها و قسمتها، چرا که وقتی دستمزد بالایی، بیشتر از پایینی باشد و این فاصله زیاد، انگیزه افراد برای دستیابی به آن مقام زیاد خواهد شد. انگیزه چه کسانی؟ انگیزه پولپرستان همکار. در این میانه، دنیاپرستترینها حاضرند از چیزهای بیشتری بگذرند تا ایمانداران. اگر یک روز مدیر کاری بخواهد که خلاف باشد، معاون خوب قبول نمیکند چون با ارزشهایش نمیسازد. ولی معاون دنیاپرست میپذیرد و در ساختار بالا میرود و نسل بعدی مدیران را تشکیل میدهد. این از دولت. پس باید قوّه قضاییه را اصلاح کنیم تا این مدیران را بگیرد و ببندند و جابهجا کند. اما اینجا هم مشکلاتی در بین است. نخست اینکه همان نظام پرداخت ناهماهنگ در سیستم قضایی هم وجود دارد و همان فساد را پدید آورده. انگیزهها مادی شده و دنیاپرستی وصف نظام قضایی گردیده. دیگر اینکه مسئولین قضایی دستشان بسته شده و ساختار آنچنان محدودیتهایی در قوانین رقم زده که قاضی دیگر اختیاری از خود ندارد. امروزه قاضی تنها یک ماشین و دستگاه است که فقط بر مواد قانونی نظارت میکند و از خود حق تصمیم ندارد؛ طبق ماده فلان اینقدر زندان و طبق ماده فلان اینقدر جریمه! قاضی دیگر قاضی اسلامی نیست. قاضی اسلامی خودش تشخیص میدهد و خودش فقیه است و مجتهد و رأی صادر میکند. باید قانون را اصلاح کنیم و قانون در مجلس نوشته شده است. سراغ نمایندههای مردم میرویم. اما آنها انگیزهای برای اصلاح قوانین ندارند. بیشتر تلاش میکنند تا قوانینی بنویسند که به نفع شخص خودشان باشد و حقوق خودشان را افزایش دهد. چرا؟ زیرا ساختار اساساً نفع شخصی را رسمیت داده است. چگونه؟ در نظام لیبرال، اقتصاد محور همه چیز است. قوانین سیاسی را هم برای سود بیشتر مادی طراحی میکند. این است که دموکراسی و انتخابات آزاد را طوری پیش میبرد که این آزادی، راهبردی باشد برای سر کار آمدن دنیاپرستترینها. وقتی انتخابات را آزاد اعلام میکند و شیوه معرفی نامزدها را تبلیغات آزاد، خُب معلوم است که هر که پول بیشتری بدهد و مشاور گرانتری استخدام کند، آنکه هدایای مادی بیشتری به سلبریتیها و چهرههای تأثیرگذار بدهد و رأی آنها را بخرد، مردم هم تبعیّت میکنند؛ یا از قدرت تبلیغات و یا از موضعگیری افراد مشهور. چه میشود؟ نمایندهای به مجلس راه مییابد که مادیتر از دیگران باشد. و همه اینها به مدد سرمایهگذاری سرمایهداران است که قطعاً منافع خود را در حمایت از یک فرد خاصّ میبینند. نتیجتاً انتخابات آزاد هم یکی دیگر از ساختارهای کنترلیست که اقتصاد اسمیتی بر کشور ما تحمیل کرده است. دست نامرئی اسمیت در همه ابعاد نظام اجتماعی ما حضور دارد. این نمایندهها تمام تلاششان حفظ وضع موجود است و هرگز برای تغییر شرایط و ساختارها کاری انجام نخواهند داد. بله، با یک چرخه بسته مواجه میشویم. زنجیرهای پیوسته از ساختارهای قدرتمند، درست مانند رشتههای پلیمری که نایلون و پلاستیک را میسازند و آنقدر طویلاند که هر چه بروی به نهایت آنها نمیرسی. چطور باید این زنجیرها را پاره کرد و از این پیله تاریکی که انقلاب اسلامی را در بر گرفته و اسیر کرده خلاص شد؟ برای نابود کردن یک پلیمر کافیست عناصر تشکیلدهنده آن را بشناسیم، حلاّل آن عناصر را پیدا کنیم و تا اضافه کنیم، رشته میگسلد و عناصر از هم میپاشند. راه فقط همین است. راهی که امام راحل (ره) طیّ فرمود و با شناخت عناصر قدرت در نظام شاهنشاهی و مقابله با آنها، نظام سلطنت را فروپاشید.
------------------------------- * ناصرالدینشاه قاجار (تولد 25 تیر 1210 – مرگ 12 اردیبهشت 1275) که پیش از پادشاهی ناصرالدین میرزا خوانده میشد، معروف به «قبله عالم»، «سلطان صاحبقران» و بعد «شاهِ شهید»، چهارمین شاه از دودمان قاجار ایران بود. او طولانیترین دوره پادشاهی را در میان دودمان قاجار دارد. ناصرالدینشاه قاجار اولین پادشاه ایرانی بود که در رأس هیئت حاکمه برای بازدید از تمدن و تکنولوژی غرب عازم اروپای نوین شد. ** رضا پهلوی (زاده 24 اسفند 1256 در آلاشت، سوادکوه، مازندران – درگذشته 4 مرداد 1323 در ژوهانسبورگ، آفریقای جنوبی) معروف به رضا سوادکوهی، رضاخان، رضاخان میرپنج، رضا شصتتیر، رضاخان سردارسپه و پس از آن رضاشاه، نخستوزیر ایران از سال 1302 تا 1304 خورشیدی و پادشاه ایران از 1304 تا 1320 خورشیدی و بنیانگذار دودمان پهلوی بود. پادشاهی رضاشاه پایان فرمانروایی قاجاریان و آغاز دوران نظام پهلوی بود. *** سرلشکر کریم آقا بوذرجمهری (1265، توابع کاشان - 1331، تهران) از جمله کسانی بود که رضاشاه فوقالعاده به او اعتماد داشت. بعضی مشاغل مهم وی در قشون متحدالشکل عبارت بودند از: رئیس اداره نقلیه قشون، فرمانده تیپ پیاده مرکز، وزیر فواید عامه و رئیس املاک سلطنتی. وی به مدت 10 سال نیز شهردار تهران بود. وی در نوسازی شهر تهران و خیابانکشی و ساختن عمارات مورد لزوم زحمات زیادی متحمل شد. بوذرجمهری توانست سهم عمدهای در مدرنیزه کردن تهران بین سالهای 1302 تا 1312 داشته باشد. ویران ساختن دروازههای دوازدهگانه شهر تهران نیز در همان زمان صورت گرفت. *2* برنامه اصل چهار (به انگلیسی: Point Four Program) اشاره به نکته چهارم از سخنان هری ترومن رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در نطق استیت او یونیون 1949 دارد. ترومن در این سخنرانی خود گفت که کشورهای غنی یک مسؤلیت اخلاقی برای کمک به کشورهای فقیر دارند. در آن زمان برنامه کمکهای ایالات متحده آمریکا محدود به کمکهای فنی بود ولی از سال 1950 برنامه امنیت مشترک آمریکا برای کمک به کشورهای ضعیف، جهت جلوگیری از گرایش آنان به سوی اردوگاه شرق بود. *3* محمدعلی رجایی معروف به شهیدرجایی (زاده 25 خرداد 1312 در قزوین - درگذشته 8 شهریور 1360 در تهران) دومین رئیسجمهور ایران بود. وی در بمبگذاری دفتر نخستوزیری ترور شد. محمد علی رجایی دارای درجه کارشناسی ریاضیات از دانشسرای عالی و کارشناسی ارشد آمار بوده و پیش از انقلاب 1357 ایران، به دبیری ریاضیات اشتغال داشتهاست. پس از انقلاب در کابینه مهدی بازرگان وزیر آموزش و پرورش بود و با انتخاب ابوالحسن بنیصدر به عنوان رئیسجمهور، رجایی به عنوان نخستوزیر معرفی شد. وی از 11 مرداد 1360 تا 8 شهریور همان سال، یعنی به مدت 28 روز، رئیسجمهور منتخب مردم بود. *4* اکبر هاشمی بهرمانی (زاده 3 شهریور 1313 در رفسنجان – درگذشته 19 دی 1395 در تهران) مشهور به علیاکبر هاشمی رفسنجانی روحانی، مفسر قرآن، و سیاستمدار ایرانی بود که به عنوان یکی از پرنفوذترین شخصیتهای سیاسی جمهوری اسلامی شناخته میشد. او از 25 مرداد 1368 تا 12 مرداد 1376 چهارمین رئیسجمهور ایران بود. پیش از آن وی اولین رئیس مجلس شورای اسلامی از سال 1359 تا 1368 بود. در طول جنگ ایران و عراق رفسنجانی به عنوان نماینده رهبر در شورای عالی دفاع عملاً فرماندهی نیروهای مسلح را برعهده داشت. رفسنجانی از سال 1368 تا زمان مرگ، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را برعهده داشت. او در همه ادوار مجلس خبرگان رهبری نمایندگی استان تهران در آن را بر عهده داشت و از 1386 تا 1390، دومین رئیس این مجلس بود. رفسنجانی رئیس هیئت مؤسس و هیئت امنای دانشگاه آزاد اسلامی بود. هاشمی رفسنجانی در حال شنا در استخر کوشک متعلق به مجمع تشخیص مصلحت نظام واقع در نزدیکی مجموعه سعدآباد در روز یکشنبه 19 دی 1395 دچار عارضه قلبی شد.
[ادامه دارد...] برچسبهای مرتبط با این نوشته:
| نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح | نظر دهید! | |
در صفحه نخست میخوانید: نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - | انرژی های آزادشونده غیرهمسو 6 + | جمعه 98 مهر 5 - 7:0 صبح | کانالسازی ربامحور و عدم توانایی بشر برای هجرت؛ از بین رفتن وسعت زمین اختیار اینطور حذف میشود. محدود میگردد و قدرت انتخاب انسان را میگیرد. غرب با ساختاری که پس از نوزایی طراحی کرد، رفتار مردم را کانالیزه کرده است. کانالهایی که مسیر حرکت جامعه را مشخص میکند و هیچ راه گریزی باقی نمیگذارد. حتی دست مؤمنین را نیز میبندد و مانع هجرت میشود. پروردگار سه بار در قرآن تذکر میدهد که زمین من وسیع است و اگر در منطقهای نمیتوانید ایمان خود را حفظ کنید، هجرت کرده و مکان زندگی خود را تغییر دهید: «قطعاً کسانی که [با ترک هجرت از دیار کفر، و ماندن زیر سلطه کافران و مشرکان] بر خویش ستم کردند [هنگامی که] فرشتگانْ آنان را قبض روح می کنند، به آنان می گویند: [از نظر دین داری و زندگی] در چه حالی بودید؟ می گویند: ما در زمین، مستضعف بودیم. فرشتگان می گویند: آیا زمین خدا وسیع و پهناور نبود تا در آن [از محیط شرک به دیار ایمان] مهاجرت کنید؟! پس جایگاهشان دوزخ است و آن بد بازگشت گاهی است.» * «ای بندگان من که ایمان آورده اید! یقیناً زمین من وسیع و پهناور است؛ پس [با انتخاب سرزمینی مناسب و شایسته که ارزش ها در آن حفظ شود] فقط مرا بپرستید» ** «بگو: ای بندگان مؤمنم! از پروردگارتان پروا کنید. برای کسانی که در این دنیا اعمال شایسته انجام داده اند، پاداش نیکی است و زمین خدا گسترده است [بر شماست از سرزمینی که دچار مضیقه دینی هستید به سرزمینی دیگر مهاجرت کنید]. فقط شکیبایان پاداششان را کامل و بدون حساب دریافت خواهند کرد.» *** اساس اقتصاد کاپیتالیزم؛ انباشتمحور سرمایهداری، از روز نخستی که آدام اسمیت آن را ترسیم کرد بر «ربا» *2* بنیان نهاده شد. هر روز هم بر توسعه ربا در ابعاد مختلف جامعه دامن زده است. به نحوی که امروزه با نگاه مختصری به زندگی خودمان، در کشوری اسلامی، سرنخهای آن را میبینیم. مهریه زوجه را هنگام پرداخت، اگر وجه نقد باشد، به نرخ روز محاسبه میکنند و قضات به آن حکم میدهند. نرخ روز را نیز بر اساس نرخ تورّم سالانه اعلامی بانک مرکزی حساب میکنند، همان ربا. خانه که اجاره کنی، قیمت رهن و تبدیل آن به اجاره کاملاً تابع سود ماهانه پول است. اجناسی را که نقد و نسیه میفروشند، در تبدیل قیمت نقد به نسیه از نرخ ربا استفاده میشود. تمام زندگی انسان امروز را اقصاد ربامحور گرفته است و اما، انسانی که نخواهد تحت ربا زندگی کند هم، راهی برای فرار ندارد. نظام سیاسی تابعی از نظام اقتصادی جامعه شده و اجازه خروج از مرزها را نمیدهد. گمرکات و عوارض ورود و خروج کالا، پاسپورت و شناسنامهها، طوری دست و پای مردم را در تمام دنیا بستهاند که راهی برای هجرت باقی نگذاشتهاند و البته جایی هم. تمام مناطق دنیا تحت کنترل دولتهای اقتصادمحور درآمده و «حیازت» *3* هم دیگر ممکن نیست. هر جا بخواهی زندگی کنی فوراً جلوگیری و مجوّز زمینشهری *4* مطالبه میکنند. تمام سازمانها و نهادها به سراغ فرد میآیند؛ آب و گاز و برق و شهرداری و نهادهایی که نمیگذارند انسانی در خارج از چارچوب دولت زندگی کند. اگر فردی خیلی اصرار کند که خارج از این ساختارهای کفر زندگی کند، سازمانهای بهداشت و سلامت روح و روان به سراغ وی رفته و او را کَتبسته نزد روانشناس میبرند و در تیمارستان بستری کرده، به قرص و دارو میبندند، به مثابه یک بیمار!
ساعت شنی ِ انقلاب روی ویبره؛ ساختاری که قبل از انقلاب بسته شد پس انقلاب اسلامی سال 1357 چه کرد؟ آیا بالا و پایین را بر هم نزد و ساختار کفر شاهنشاهی را از هم نپاشید؟! آن دوستانی که ابتدای انقلاب بر مسند اداره دولت نشستند، حتی تصمیم نداشتند نمادهای شاهنشاهی را از اَسناد دولتی پاک کنند. اگر عتاب حضرت امام (ره) نبود اسکناسها را هم عوض نمیکردند. نگاه اصلاً این نبود. نیست هم. تصوّر بر این بود که ما با یک آدم فاسد به نام شاه مواجه بودیم که بحمدالله فرار کرد و رفت و امروز خودمان، انقلابیون، کار را به دست میگیریم. آدمها عوض میشوند و اینبار به خوبی رفتار میکنند. هیچ تغییری هم در ساختارها و قوانین لازم نیست، مگر مواردی که مربوط به مشروبات الکی و حجاب و مراکز فحشا باشد که آنها را دستور مناسب میدهیم، تا اسلامی شود؛ «عدم مخالفت قطعیه» با اسلام. تصوّر فقط همین بود. این مثال میتواند واقعیت را آنطور که اتفاق افتاد روشن کند. فرض کنیم یک ساعت شنی داریم، تعدادی دانه درشت در آن است. دانه درشتها آمدهاند بالا و سَروری میکنند. شنها نیز کف ساعت نشسته و محروم از حقوقشان. حالا انقلاب چه میکند؟ جاها را تغییر میدهد. ساعت شنی را وارونه میکنیم. دانههای درشت میروند کف ساعت و شنها رو را میگیرند؛ خیلی خوشحال هم. مستضعفین اینگونه بود که سالهای نخست انقلاب خیلی شاد بودند. این یک موفقیت بزرگ بود. اما این ساعت شنی روی یک سطحی قرار دارد لرزان. ساعت شنی که مانند گذشته میلرزد، زمان زیادی طول نمیکشد که بر اثر یک فرآیند کاملاً فیزیکی و طبیعی دانههای درشت بالا میآیند و دانههای ریز به کف باز میگردند. امروز وقتی نگاه میکنیم، چهل سال پس از انقلاب، کاملاً روشن و واضح میبینیم که دانهدرشتها سروری میکنند. آدمهایی که فرار کرده بودند و اموالشان را بنیاد مستضعفان توقیف کرد، صاحبان فاسد پارکهای تفریحی که اعدام شدند، امروز کسانی مثل آنها با ثروتهایی فوقالعاده انباشته علناً و در پیش روی ملّتِ مستضعف تفریحگاههای شاندیز و پارکهای آبی هیولاوار میسازند و خودروهای میلیاردی در خیابان سوار میشوند و نه تنها هیچ دستگاه انتظامی با آنها برخورد نمیکند، خودشان هم شرم نمیکنند، بلکه ملّت هم به دیدارشان افتخار میکند و ازدواج و رفت و آمد با این خانوادهها تبدیل به ارزش میشود. مشکل این است که هیچ چیزی تغییر نکرد. ساختار همان ساختار پیش از انقلاب، همان قوانین و طبیعتاً ارزشهای مادی دوباره غلبه کرد و ارزشهای معنوی را به محاق برد. امروز دوباره مانند زمان شاه، ثروتاندوزی تبدیل به ارزش شده و انسانهای ثروتمند احترام به دست آوردهاند و این تمام دستاوردهای انقلاب را محو و نابود میکند. حالا مثلاً یکبار دیگر بیاییم و انقلاب کنیم، دوباره همه رؤسای جمهور و وزرا و مسئولین را زیر و رو، دولتمردهایی که از اعلام ثروت بیحدّ و حصر خود شرم ندارند سرنگون، رجاییها را پیدا کنیم و بگذاریم سر کار، مانند آنچه سال 1384 مردم کردند، چه میشود؟ هیچ! ساختار همان ساختار است و ساختار، محور است و فرد، تابع ساختار است، پس احمدینژاد هم بالاخره کاپشن خود را در میآورد و کت میپوشد، چنان که کرد. از همان روز هم رفتارش تغییر کرد . نکرد؟! *5*
---------------------------- * « إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ ظَالِمِی أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کُنتُمْ قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّـهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا فَأُولَـئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِیرًا » (نساء:97) ** « یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی وَاسِعَةٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ » (عنکبوت:56) *** « قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَـذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّـهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ » (زمر:10) *2* رباخواری به عمل دریافت ربا گفته میشود که معمولاً به صورت شغل در جوامع گذشته و امروزی میباشد و فرد رباخوار با دریافت وثیقه و تضمین از فرد وامگیرنده، به وی به جنس یا پول وام با بهره میدهد. گاهی اوقات ربا به معنی سود بیش از حد و گاهی به عنوان هر نوع سودی در نظر گرفته میشود. به صورت تاریخی در جوامع مسیحی و اسلامی گرفتن هر نوع سودی بر روی پول ممنوع بودهاست. مذمت رباخواری در بسیاری متون در بسیاری کشورها یافت میشود. مهمترین تغییر در تاریخ رباخواری در کشورهای غربی در سال 1545 میلادی توسط هنری هشتم صورت گرفت که بر اساس آن گرفتن سود بر روی پول آزاد گردید. *3* اصطلاحی در فقه و حقوق ، به معنای تصرف مالکانه در اموال مباح منقول میباشد. در اسلام با پذیرش این رویه عقلایی و وضع مقررات جدید برای حیازت مباحات کوشش شده از انحصار منابع طبیعی به مالکان خاص و احتکار این منابع و زیان رسیدن به حقوق دیگران و محیط زیست پیشگیری شود. مراد از مباحات که بخشی از مشترکات بهشمار میروند، ثروت های طبیعی است که مالک خاص ندارند و عموم مردم در حق استفاده کردن از آنها مشترکاند و هیچ مانع شرعی برای بهرهبرداری یا تملک آنها به شکل متعارف وجود ندارد؛ مانند اموال گمشده، آبها ، مراتع ، گیاهان ، شکارهای خشکی و دریایی و معادن زمینی و دریایی . امروزه دولتها برای حفظ مصالح عمومی با وضع قوانین خاص، موارد حیازت مباحات را بسیار محدود کردهاند. *4* سازمان زمین شهری در سال 1361 از ادغام سازمانهای عمران اراضی کلیه استانهای کشور تشکیل میگردد و شرکتی است سهامی با مدت نامحدود و وابسته به وزارت مسکن و شهرسازی که دارای شخصیت حقوقی و استقلال مالی است. مجری مفاد قانون اراضی شهری و حافظ حقوق و اعمال مالکیت دولت نسبت به اراضی خالصه و همچنین اراضی موات و واگذاری زمین به صورت قطعی و اجاره به بخش خصوصی یا عمومی. *5* گاردین در گزارشی تحت عنوان "تکامل نوع پوشش احمدی نژاد" نوشت: رئیس جمهور ایران در پروسه ی تبدیل از «مردی از جنس مردم» به «مرد جهانی»، کاپشن سفید خود را با کت و شوارهای شیک تعویض کرد.
[ادامه دارد...] برچسبهای مرتبط با این نوشته:
| نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح | نظر دهید! | |
در صفحه نخست میخوانید: نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - | انرژی های آزادشونده غیرهمسو 5 + | چهارشنبه 98 مهر 3 - 3:0 صبح | نئومارکسیستهایی مانند اینگلهارت مکانیزمی که آدام اسمیت طراحی کرد، با تحلیل نظام بانکداری اسکاتلند و کاغذهایی که به جای طلا و نقره به گردش افتاده بودند و اعتباری قلابی و جعلی را به جامعه تزریق میکردند، بارها و بارها اصلاح شد و توانمندی خود را افزایش داد. نخستین بار «مالتوس» * بود که متوجه ایراد این سیستم شد. تعادلی که اسمیت ادعا میکرد، با نظریهای که مالتوس ارائه داد غیرقابل وصول و تحقق بود. اسمیت میگفت: هر چقدر که سرمایه در دست اشراف انباشته شود، چون قابل مصرف نخواهد بود، به چرخه تولید وارد میگردد و تقاضای کار را بالا میبرد. طبیعتاً چون عرضه، یعنی تعداد کارگر، تغییر نکرده است، دستمزد افزایش یافته و از سوی دیگر، اشتغال کامل نیز ممکن میشود. اشتغال کامل وضعیتی در اقتصاد است که تمامی آحاد جامعه در حال کار باشند و هیچکس بیکار نباشد. اما مالتوس میگوید: اسمیت توجه نداشته که وقتی دستمزد کارگر بالا برود، بهداشت و تغذیه در میان کارگران که قشر مستضعف جامعه بودند بهتر میشود و در نتیجه مرگ و میر فرزندانشان کمتر شده و بیشتر زاد و ولد میکنند و در زمانی کوتاه عرضه کارگر در جامعه آنقدر زیاد میشود که دوباره از تقاضا بالا زده و بیکاری را با وضعیت سابق باز میگرداند. طبیعتاً مالتوس دخالت در بازار آزاد را برای دولت لازم دانست، کمکی که بتواند در تعارض مکانیزم کار با مکانیزم بازار، طرف بازار را گرفته و تعادل را حفظ کند. پیشنهاد او تشویق مردم به جلوگیری از زاد و ولد بود. اما تلاشهای او و دنبالهروانش مثل «ریکاردو» ** کفایت نکرد و عملاً نتوانستند افزایش جمعیت کارگران را کنترل کنند. اینجا بود که نظریه «جان استوارت میل» کارساز شد و تلاش ناکام مالتوس را به کام نظام غرب کرد. «میل» با نگارش «بردگی زنان» *** به همراهی همسر *2* و دخترخواندهاش *3* توانست انقلابی عظیم در جامعه اقتصادمحور غرب راه بیاندازد و آنچه امروز با عنوان جریان «فمینیسم» *4* شناخته میشود زاده اندیشه «میل» و تلاش هر سه آنهاست. نکته اصلی و راز ماندگاری نظریه «میل» این بود که: زنان به این دلیل سختی مادر شدن و زاد و ولد و نگهداری از فرزند و خانهداری را میپذیرند که «نمیتوانند» و قادر نیستند مقاومت کنند. آنها تحت ظلم پدران و شوهران خود ناگزیر هستند تا به تولید نسل ادامه دهند. پس: اگر دولت با وضع قوانین و تغییر ساختارها فرصتی پدید آورد که زنها از این بردگی خلاص شوند، به صورت طبیعی هیچ زنی تلاش نمیکند صاحب اولاد شود، مگر در رفاه فراوان باشد. طبیعتاً آنطور که مالتوس میخواست جمعیت کارگران کاهش یافته و آنطور که اسمیت میگفت وضعیت اشتغال کامل حاصل خواهد شد. این نگرش میل اگر چه به کاهش جمعیت کارگران حقیقتاً انجامید، ولی نتوانست وضعیت زندگی آنها را بهبود بخشد، وعدهای که اسمیت به کارگران میداد. اینجا بود که مارکس نظریه اقتصاد اشتراکی *5* خود را طرح کرد و مدعی شد دولت باید بازار آزاد را کنترل کند و تمام منافع آن را به صورت برابر میان مردم تقسیم نماید. همه انسانها تحت یک نظام یکپارچه و واحد به مثابه یک شرکت فعالیت کنند و از انباشتگی سرمایه جلو بگیرند. در حقیقت مارکس پی برد نظریه اسمیت از اساس نادرست و ناتوان است و قادر به ایجاد تعادل در زندگی بشر نیست. زندگیای که البته بر اقتصاد مبتنیست، یک زندگی دنیاپرستانه و کافرانه. مارکس فهمید انباشتگی ثروت همواره به بردگی بخش عظیمی از جامعه منتهی میشود که در قاعده آن قرار دارند. زندگی در تحت لوای نظریه مارکس دوام زیادی نداشت. مردم نمیتوانستند بدون رقابت و منافع شخصی انگیزه کافی برای تلاش و حرکت داشته باشند و اقتصاد دنیاپرستی در این ساختار از هم پاشید و ناتوانی آن خیلی زود معلوم شد. نگرانی بیکاری و مشکلات اجتماعی آن، «کینز» *6* را به تکاپو واداشت تا نظریه جدیدی در عرصه اقتصاد طرح نماید. کینز بر خلاف اسمیت، مالتوس، ریکاردو و میل از اساس مخالف دست نامرئی بازار آزاد بود. او مدعی بود حتی اگر چنین تعادلی به صورت خودکار و بدون دخالت بخواهد محقق شود، آنقدر به طول میانجامد که نیمی از مردم کره زمین از بین رفتهاند. یا به تعبیری دیگر، پرولتاریای مارکس دست به کار شده و نظم اجتماعی را بر هم زده است. بنابراین وظیفه دولت است که مستقیم دخالت کرده و بازار را متوازن کند. یعنی با افزایش هزینههای خود اشتغال را افزایش داده و از بیکاری بکاهد. او توانست رئیس جمهور آمریکا را متقاعد کند تا مدیریت اقتصادیاش را بر نظریه او بنیان نهد. برخلاف سایر اقتصاددانان که میگفتند: رفتار اقتصادی مردم برای رسیدن به منافع شخصیشان کاملاً عقلانی است، او معتقد بود بازارها غیرعقلانی عمل میکنند و به همین جهت نمیتوانند به تعادل برسند. اقتصاد آمریکا که بر مبنای نظریه کینز مدیریت میشد، چند بحران را تجربه کرد که ناتوانی مدل کینز را به اثبات رساند. پس از آن بارها و بارها نظریات گوناگونی سر کار آمده و زمام طراحی ساختارهای نظام اقتصادمحور غرب را بر عهده گرفتند. یکی از آخرین نظریات مربوط به گروهی میشود که خود را «نئومارکسیست» مینامند. این گروه که «رونالد اینگلهارت» *7* یکی از معروفترین چهرههای آنهاست معتقدند نظریه تاریخی مارکس صحیح بوده، ولی نیاز به اصلاحاتی دارد تا بتواند دوباره ساختارهای پیشین خود را بازپس بگیرد. شگفتی مطلب در چیست؟ و این فهرست بلندبالایی که جمع کردم؟ «حفظ جهت»! وقتی میبینیم با تغییر یک رئیس جمهور تمام روندهای اجرایی کشور ما تغییر میکند و نهادها جابهجا میشوند، تعجب میکنیم که غرب چطور قرنهای متمادی تغییر جهت نداده و با آمد و شد اینهمه آدمهای متفاوت که از پایه و اساس در سلیقه و شخصیت با هم در تعارضاند، همچنان همان سمت و سوی دنیاپرستی اقتصادمحور را تداوم بخشیده. راز این هماهنگی تاریخی در «ساختارمحوری» است. وقتی ساختار، محور تعریف و توصیف جهت و برنامه حرکت باشد، ساختار که بر جامعه سایه بیاندازد، متوقف نمیشود. حرکت میکند و مردم را «وادار» به حرکت در جهت خود مینماید. ساختارمحوری بسیار قدرتمندتر از فردمحوری میتواند جوامع بشری را کنترل کند.
------------------------------ * توماس رابرت مالتوس (به انگلیسی: Thomas Robert Malthus) (14 فوریه 1766–29 دسامبر 1834) استاد دانشگاه انگلیسی بود که تأثیر بسیار زیادی روی جمعیتشناسی و اقتصاد سیاسی گذاشتهاست مالتوس به خاطر پایهگذاری نظریه رانت مشهور است. البته کتاب مشهوری نیز به نام اصل جمعیت نگاشته است و اولین بار به این موضوع اشاره کردهاست که افزایش جمعیت راهحلی برای پیشرفت نیست. وی در کمبریج به تحصیل الهیات پرداخت و پس از تکمیل تحصیلات در سال 1805 استاد تاریخ و اقتصاد در کالج هال بیوری گردید. مالتوس کتاب خود را تحت عنوان اصل جمعیت در سال 1798 و چاپ دوم و کامل آن را در سال 1803–1817 انتشار داد. مالتوس معتقد بود که موجودات زنده با سرعت سرسامآوری تکثیر پیدا میکنند و اگر قحطی و جنگ و غیره وجود نداشته باشد جمعیت به شکل تصاعد هندسی زیاد میشود و ممکن است در هر 25 سال دو برابر گردد در حالی که وسایل ارتزاق در بهترین شرایط با یک تصاعد ریاضی بالا میرود و لذا هر 25 سال جمعیت دو برابر میشود و حال آنکه ازدیاد خواربار و مواد غذایی بسیار ناچیز است ولی برخی عوامل چون جنگ و قحطی میتوانند موانع طبیعی در امر ازدیاد جمعیت باشند. ** دیوید ریکاردو (به انگلیسی: David Ricardo) (زاده 18 آوریل 1772 در لندن - درگذشته 11 سپتامبر 1823 در لندن) اقتصاددان انگلیسی است که در کنار رابرت مالتوس، آدام اسمیت و جان استوارتمیل در زمره تأثیرگذارترین اقتصاددانان کلاسیک قرار دارد. ریکاردو از 1819 تا پایان عمرش نماینده مجلس عوام بریتانیا بود. *** انقیاد زنان (به انگلیسی: The Subjection of Women) ، جان استوارت میل، ترجمه علاءالدین طباطبایی، ناشر هرمس *2* هریت تیلور میل مشهور به هریت هاردی (زاده 8 اکتبر 1807 در لندن - درگذشته 3 نوامبر 1858 آوینیون)، فیلسوف و مدافع حقوق زنان بود. همسر دوم او جان استوارت میل، یکی از متفکران برجسته قرن 19 بود. مجموعه نوشتههای اصلی او را میتوان در «آثار کامل از هریت تیلور میل» مطالعه نمود. گفته میشود او تا حد زیادی الهام بخش و تأثیرگذار بر نوشتههای جان استوارت میل بودهاست. *3* هلن تیلور که دختر هریت تیلور از شوهر اولش بود. بعدها و پس از مرگ مادرش هریت، کمک بسیاری به نشر آراء میل در بحث آزادی زنان کرد. Helen Taylor (1831–1907) was an English feminist, writer and actress. She was the daughter of Harriet Taylor Mill and stepdaughter of John Stuart Mill. After the death of her mother she lived and worked with Mill, and together they promoted women"s rights. From 1876 to 1884 (when she quit due to her health) she was a member of the London School Board. In 1881, she joined the Democratic Federation. *4* فمینیسم (به انگلیسی: Feminism) گسترهای از جنبشهای سیاسی، ایدئولوژیها و جنبشهای اجتماعی است که هدفی مشترک را دنبال میکنند: تعریف، برقراری و دستیابی به سطحی از حقوق زنان که در زمینههای سیاسی، اقتصادی، شخصی و اجتماعی، با مردان برابر باشد. این هدف شامل تلاش برای برقراری فرصتهای برابر برای زنان در اشتغال و برابری حقوق مادی به ازای کار برابر با مردان میشود. فعالینِ حقوقِ زنان (فمنیستها) باور دارند که جنسیت در زندگی انسانها نباید عاملی تعیینکننده برای جایگاه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آنها باشد، زیرا باور دارند زن و مرد باید از حقوق برابری در زمینههای مختلف برخوردار باشند و به برابری جنسیتی معتقدند. اعتقاد به برابری حقوق زن و مرد دارند. فمینیسم بیشترین تمرکزِ خود را معطوف به تهدیدِ نابرابریهای جنسیتی و پیشبردِ حقوق، علایق و مسایل زنان کردهاست. فمینیسم عمدتاً از قرن 20 میلادی «انتشار اولین اساسنامه حقوق بشر» پدید آمد. زمانی که مردم بهطور گستردهای این امر را پذیرفتند که زنان در جوامع مرد محور، سرکوب میشوند. بخشی از حقوقِ زنان دربرگیرنده این موارد میشود: تمامیتِ بدنی و خودمختاری، حقِ رأی، حقِ کار، حقِ دستمزدِ برابر بهخاطرِ کارِ برابر، حقِ مالکیت، حقِ تحصیل، حقِ شرکت در ارتش، حقِ مشارکت در قراردادهای قانونی و در نهایت؛ حقِ سرپرستی فرزندان، حقِ ازدواجِ آزادانه و آزادی مذهبی، و آزادی در برابر تمام تصمیمات، حق انجام کارها بدون اجازه همسر یا پدر. *5* جامعهخواهی، جامعهگرایی یا سوسیالیسم (به فرانسوی: Socialisme، سوسیالیسم)، اندیشهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که برای ایجاد نظم اجتماعی مبتنی بر انسجام همگانی میکوشد، جامعهای که در آن تمامی قشرهای اجتماع سهمی برابر در سود همگانی داشتهباشند. هدف سوسیالیسم لغو مالکیت خصوصی بر ابزارهای تولید و برقراری مالکیت اجتماعی بر ابزارهای تولید است. این «مالکیت اجتماعی» ممکن است مستقیم باشد، مانند مالکیت و اداره صنایع توسّط شوراهای کارگری، یا غیرمستقیم باشد، از طریق مالکیت و اداره دولتی صنایع. *6* جان مینارد کینز (به انگلیسی: John Maynard Keynes)، (زاده 5 ژوئن 1883 - درگذشته 21 آوریل 1946)، یکی از اقتصاددانان برجسته قرن بیستم محسوب میشود. کینز، در زمان جنگ جهانی اول در خزانهداری انگلیس مشغول بهکار بود و پس از جنگ، ریاست هیئت نمایندگی خزانهداری انگلیس در کنفرانس صلح پاریس را بر عهده داشت. در سال 1919 نماینده وزیر دارایی در شورای عالی اقتصاد انگلستان شد. کینز در سال 1936 کتاب نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول را منتشر نمود که یکی از تأثیرگذارترین کتابهای اقتصادی قرن بیستم محسوب میشود. پیش از کینز، تصور عمومی اقتصاددانان بر آن بود که نوسانهای اقتصادی، عدم تعادلهایی هستند که در کوتاهمدت توسط مکانیزم بازار اصلاح میشوند و شرایط اشتغال کامل مجدداً احیا میشود. اما کینز معتقد بود که این چرخههای مخرب ممکن است در بلندمدت برگشتناپذیر باشند و لذا دولت میبایست برای رسیدن به اشتغال کامل در اقتصاد دخالت نماید. *7* معرفی فارسی از وی در دسترس نیست. معرفی او به زبان انگلیسی چنین است: Ronald F. Inglehart (born September 5, 1934) is a political scientist and professor emeritus at the University of Michigan. He is director of the World Values Survey, a global network of social scientists who have carried out representative national surveys of the publics of over 80 societies on all six inhabited continents, containing 90 percent of the world"s population. The first wave of surveys for this project was carried out in 1981 and the latest wave was completed in 2014. Since 2010 Inglehart has also been co-director of the Laboratory for Comparative Social Research at the National Research University - Higher School of Economics in Moscow and St Petersburg. This laboratory has carried out surveys in Russia and eight ex-Soviet countries and is training PhD-level students in quantitative cross-national research methods. In the seventies Inglehart began developing an influential theory of Generational Replacement causing intergenerational value change from materialist to post-materialist values that helped shape the Eurobarometer Surveys, the World Values Surveys and other cross-national survey projects. Building on this work, he subsequently developed a revised version of Modernization theory, Evolutionary Modernization Theory, which argues that economic development, welfare state institutions and the long peace between major powers since 1945, are reshaping human motivations in ways that have important implications concerning gender roles, sexual norms, the role of religion, economic behavior and the spread of democracy.
[ادامه دارد...] برچسبهای مرتبط با این نوشته:
| نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح | نظر دهید! | |
در صفحه نخست میخوانید: نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - | انرژی های آزادشونده غیرهمسو 4 + | دوشنبه 98 مهر 1 - 10:0 صبح | منظور «میل» از «آزادی» و تلاشی خستگیناپذیر «جان استوارت میل» * انسان زحمتکشی بود. او که از سه سالگی درسهای کشیشی را آغاز کرد، تا آخر عمر بر سر آرمانهای خود ایستاد و تحوّلی بزرگ را در تمدن غرب رقم زد. البته نه آرمانهایی که به کار انسان مسلمان بیاید. این عبارت از اوست: «از این رو در قرآن است، نه در انجیل ما، که ما این آیه آسمانی را میخوانیم: هر آن فرمانروایی که مردی را به منصبی بگمارد در حالی که خود بداند در قلمرو حکومتش مرد دیگری هست که صلاحیتش برای احراز آن منصب بیشتر است، چنین فرمانروایی مرتکب معصیت بر ضد خدا و دولت وقت میگردد» ** او کسیست که سالها برای «آزادی» مبارزه میکند و برای همین منظور به مجلس انگلیس راه یافته و دهها سال شعار خود را تکرار مینماید، تا قوانین آن را به تصویب میرساند و ساختارهایی را پدید میآورد که نهضت رنسانس به آن نیاز داشت تا مستدام بماند. این آزادی در حقیقت رها کردن انرژیهای انباشته اجتماعی بود که تا پیش از آن توسط فئودالها و ملاّکان و به قول خودمان خوانین، سرکوب و مهار میشد. چه که اگر نمیشد، برای ثروتاندوزی و کفر آنها خانمانبرانداز مینمود. اما، پس از طراحی ساختار کفر، وقتی نهاد اجتماعی به نحوی سامان یافت که ثروتاندوزی و فاصله طبقاتی «وصف» نظام کفر شد، دیگر نیازی به چنین جبرهایی نبود. امثال جان استوارت میل برای آزادیای قیام کردند که دیگر نیازی به سرکوب آن احساس نمیشد. نظام بانکی و نظام مدیریت کارخانهها و نظام آموزشی و دانشگاههایی که برای خدمت به کارخانهها تأسیس شده بودند، همگی به خوبی میتوانستند افسار جامعه را دست گرفته و در مسیر دنیاپرستی سوق دهند. این چنین آزادیای کمک میکرد تا قدرتهای انسانی، بیشتر و بهتر در خدمت ساختارهای این نهاد، یعنی کفر، قرار بگیرد.
عناصر ساختاری «انباشتمحوری» «اسمیت» در مسیردهی آزاد اساس و بنیان ساختاری که کفر مدرن را سازماندهی کرد توسط «آدام اسمیت» *** طراحی شد. او که درس کشیشی نیز خوانده بود، برای نخستین بار نظام بانکی ربامحور مبتنی بر پول اعتباری یا همان اسکناس را تحلیل و توصیف کرد و مدعی شد با انباشتگی پول و سرمایه در نزد بخشی از اشراف و متموّلین جامعه، بیکاری به صفر میرسد و اشتغال کامل سبب خواهد شد ثروت کشور به بالاترین حدّ قابل تصوّر و ممکن برسد. اسمیت که پدر علم اقتصاد نامیده میشود در کتاب «ثروت ملل» **** نوعی از تعادل بازار را تعریف کرد که گویا توسط یک دست نامرئی هدایت و کنترل میگردد و نیازی نیست تا دولتها و ساختارهای قدرت در آن دخالت نمایند. کافیست انسانها را در این تنازع بقا رها کنی، تا به صورت طبیعی در یک توازن جبری و غیرارادی قرار بگیرند؛ تولید، متناسب با مصرف شده و نرخ کار، متناسب با نیاز کارفرما. او به عنوان بنیانگذار اقتصاد آزاد و لیبرال معتقد بود اگر سرمایه را رها کنی، به دلیل اینکه انسانها ذاتاً دنبال نفع شخصی خود هستند و بر هم انباشتگی نفع شخصی انسانها به نفع عمومی منجر میشود، کشور به صورت خودبهخودی در بهترین وضعیت قرار میگیرد و علّت نابسامانیهای اقتصادی، فشارهاییست که بر این بازار آزاد وارد میشود و آن را از تعادل خارج میکند. این یعنی اختراع یک «نهاد» جدید که «ثروتاندوزی» را محور زندگی بشر قرار میدهد و جوامع بشری را «اقتصادمحور» تعریف میکند. وقتی «پول» اصل میشود، معنویات و اخلاق و تمام ارزشهای انسانی به محاق رفته و در ذیل ارزشهای مادی تعریف میگردد. او ساختاری را طراحی کرد که بنمایه آن کفر است و همچون یک قایق به صورت طبیعی تمام سرنشینان خود را به سمت رفتارهای ضددینی سوق میدهد.
چگونگی تقابل «مکانیزم بازار» با «مکانیزم کار» و نگرانی «مارکس» اشتغال کامل هرگز اتفاق نیافتاد. ادعای آدام اسمیت هیچوقت محقق نشد. همیشه بخشی از نیروی کار جامعه بیکار بوده و نمیتوانستند سهمی از بازار کار در اختیار داشته باشند. «مارکس» *3* متوجه این نقص ساختاری شد و تلاش کرد با تکیه بر منطق دیالکتیک و تضادمحور هگل بتواند این مشکل اقتصادی را که بر تمام جامعه غرب سایه انداخته بود حل کند. در زمان او، کارخانهدارها با کمک ضوابط و قوانینی که مجلسها و دولتها برای امنیتشان تأمین میکردند و برای تدارک سود و ربای وامهایی که بانکدارهای نزولخوار بر آنها تحمیل، فشارهای غیرقابل تحمّلی را بر کارگران وارد ساخته و با ساعتهای کار زیاد، پرداخت کم دستمزد، محیط کار بسیار ناهنجار و غیربهداشتی و رفتارهای غیرانسانی، آنها را رسماً به بردگی گرفته بودند. مارکس نتوانست در مقابل این همه ظلم خاموش بنشیند و تلاش کرد با ارائه نظریهای جدید در تحلیل رفتار پرولتاریا *4* و کارگران بیکار و طراحی سندیکاها *5* و اتحادیههای کارگری، ساختاری اشتراکی *6* برای اقتصاد ارائه کند. اقتصادی که محور نهاد اجتماعی غرب شده بود. غرب دنیاپرست اینبار روشی جدیدتر و اصلاحشده برای دنیاپرستی اقتصادمحور به دست آورده بود که انقلابهای بزرگی در عالم پدید آورد. اتحاد جماهیر شوروی *7* از مقتدرترین آنها بود. هر دو شیوه اسمیت و مارکس در یک چیز شریک بودند و تفاوتی نداشتند؛ چارچوبی بودند سخت و خشک که انسانها نمیتوانستند از آن خارج شده و تخطّی کنند. اساساً غرب مدرن با طراحی همین ساختارهای رفتارساز است که توانست به این پیشرفتهای سریع برسد. ساختارهایی که «فردمحور» نیستند و با آمد و شد آدمها تغییر رویه و سمت و سو نمیدهند. آنقدر میمانند و کنترل میکنند، تا زمانی که ایرادی در آنها پیدا شده و بازطراحی و اصلاح شوند.
----------------------------- * جان استوارت میل (به انگلیسی: John Stuart Mill)(زاده 20 مه 1806 در لندن - درگذشته 8 مه 1873 در آوینیون)، فیلسوف بریتانیایی سده نوزدهم است. او گذشته از آن که نویسنده بود و در زمینه منطق، شناختشناسی، اخلاق و اقتصاد قلم میزد، در عرصه سیاست نیز فعال بود. میل دورهای دراز کارمند کمپانی هند شرقی بود و چندی هم رئیس آن شد. در دهه 1860 او نماینده مجلس عوام در پارلمان بریتانیا شد و به دفاع از سیاست لیبرال در مسائل قانونگذاری و آموزش همت نهاد. نوشتههای سیاسی میل در باره مسائل مربوط به حقوق و آزادی سیاسی، حکومت پارلمانی و جایگاه و پایگاه زنان در جامعه بوده است. میل در شناختشناسی قائل به تجربهگرایی و در فلسفه اخلاق فایدهگرا بود. مکتبی که بنیادگذارانش جرمی بنتام و پدرش جیمز میل بودند. ** رساله درباره آزادی، جان استوارت میل، ترجمه: جواد شیخالاسلامی، ناشر: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ص134 It is in the Koran, not the New Testament, that we read the maxim—"A ruler who appoints any man to an office, when there is in his dominions another man better qualified for it, sins against God and against the State." (On Liberty, John Stuart Mill, The Walter Scott Publishing, p93) *** آدام اسمیت (5 ژوئن 1723 - 17 ژوئیه 1790) فیلسوف اخلاق گرای اسکاتلندی در دوران روشنگری اسکاتلند است که از او به عنوان پیشگام در اقتصاد سیاسی و «پدر علم اقتصاد مدرن» یاد میشود. وی همچنین از نظریهپردازان اصلی نظام سرمایهداری مدرن بهشمار میرود. اسمیت ایدههای خود در زمینه اقتصاد را در کتاب ثروت ملل خود به تفصیل شرح دادهاست. این نخستین کتاب مدرن علم اقتصاد و شاهکار آدام اسمیت محسوب میشود. **** ثروت ملل، آدام اسمیت، ترجمه سیروس ابراهیمزاده، انتشارات پیام، 1357 *3* کارل هاینریش مارکس (به آلمانی: Karl Heinrich Marx) (زاده 5 مه 1818 در شهر تری یر پروس - درگذشته 14 مارس 1883 در لندن، انگلستان) متفکر انقلابی، فیلسوف، جامعهشناس، شاعر، تاریخدان، اقتصاددان آلمانی و از تأثیرگذارترین اندیشمندان تمام اعصار است. او به همراه فردریش انگلس، مانیفست کمونیست (1848) را که مشهورترین رساله تاریخ جنبش سوسیالیستی است منتشر کردهاست. مارکس همچنین مؤلّف «سرمایه» مهمترین کتاب این جنبش است. این آثار بههمراه سایر تألیفات او و انگلس، بنیان و جوهره اصلی تفکر مارکسیسم را تشکیل میدهد. «تاریخ همه جوامع تا کنون، تاریخ مبارزه طبقاتی بودهاست.» از جمله مشهورترین جملات مارکس درباره تاریخ است که در خط اوّل مانیفست کمونیست خلاصه شدهاست. *4* پرولِتاریا (تلفظ /p??.le.ta.?ja/ از واژه لاتین proletarius، به معنای فرزندمند، از Proles به معنای فرزند) اولین بار در امپراتوری روم، در قرن ششم پیش از میلاد، پدیدار شد. در آن زمان به موجب قانون، زمینداران و دیگر طبقات میبایست با پرداخت مالیات یا خدمت سربازی به دولت خدمت کنند. و آنانی هم که چیزی نداشتند تا به دولت بپردازند، میبایست فرزندان خود را به خدمت دولت بفرستند. این کلمه در سده دوم میلادی ناپدید شد و در سدههای پانزدهم و شانزدهم به معنای مردمی که زمین خود را از کف داده و تنها با نیروی کار خود زندگی میکنند، به کار رفت. اما در سده نوزدهم نویسندگان سوسیالیست مانند سیسموندی، کابه، لویی بلان و پرودون آن را دوباره به کار بردند، و کسی که آن را رواج عام بخشید یک نویسنده اجتماعی آلمانی به نام لورنتز فن اشتاین (Lorenz von Stein) بود. مارکس در کتاب «مانیفست کمونیست» (1848) تعریفی از پرولتاریا به دست میدهد: «مقصود از پرولتاریا طبقه کارگران مزدور جدیدی است که مالک هیچ وسیله تولیدی نیست و نیروی کار خود را برای تأمین زندگی میفروشد.» *5* برخلاف اتحادیه صنفی، سندیکا یک تشکیلات خودگردان از افراد، بنگاههای اقتصادی، شرکتها یا افراد حقوقی است که برای این متشکل میشوند تا منافعی که در آن سهیم هستند را ارتقاء دهند. در اکثر موارد هدف این تشکلها این است که سود اقتصادی خود را به حداکثر برسانند. *6* کلکتیو (Collective) به گروهی از افراد اطلاق میشود که حداقل دارای یک هدف یا محرک مشترک هستند یا مشترکاً بر روی یک پروژه خاص همیاری میکنند تا به یک هدف مشترک دست یابند. تفاوت یک کلکتیو با یک تعاونی در آن است که اعضای کلکتیو لزوماً بر اساس منفعت یا پس انداز اقتصادی دور هم جمع نشدهاند (البته ممکن است که منفعت اقتصادی هم جزءی از هدف مشترک باشد). یکی از مشخصههای بارز کلکتیو، سهیم کردن اعضا در اعمال قدرت و تصمیم گیریهای سیاسی و اجتماعی است. اعضای دارای رأی مساوی هستند و غالباً تصمیمات بر اساس اتفاق نظر کل اعضا گرفته میشود. *7* اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی یا بهطور خلاصه شوروی، اتحادیه سوسیالیستی بود در اوراسیا که متشکل از روسیه و چندین جمهوری متحد، که از زمان تأسیس در سال 1922 تا زمان انحلال در سال 1991 بخش بزرگی از شرق اروپا و شمال آسیا را در برمیگرفت و پهناورترین کشور جهان شناخته میشد. در دهه 1980 آثار فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ظاهر شد و بالاخره در 1991 این کشور رسماً منحل شد و به چند کشور دیگر تجزیه شد. پس از فروپاشی 15 کشور جدید تأسیس شدند و فدراسیون روسیه وارث حقوقی شوروی شد.
[ادامه دارد...] برچسبهای مرتبط با این نوشته:
| نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح | نظر دهید! | |
در صفحه نخست میخوانید: نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - | انرژی های آزادشونده غیرهمسو 3 + | یکشنبه 98 شهریور 31 - 6:0 عصر | تفاوت جامعه «فردمحور» با جامعه «ساختارمحور» مانند تفاوت یک سامانه ناقص الکتریکی با یک سامانه کامل است. در سیستم ناقص، مانند یک لامپ، برق باید پیوسته متصل باشد تا روشنایی به دست آید و به محض قطع برق، نور هم میرود. جامعه بشری این طور بود که سبب شد با رحلت هر نبی، دست از حق بر دارد و به گمراهی برگردد. اما در یک سامانه کامل، «ساختار» توانایی تولید برق را میدهد. ساختاری که اگر لامپی برای تولید نور دارد، در بخشی دیگر نیز ابزاری برای تولید نیرو. یک مدار بسته و کامل. این خداوند است که در شایعه جنگ احد، مبنی بر شهادت رسول خدا (ص)، مردم را آنطور با تندی عتاب میکند که: «آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، به روش گذشتگان و نیاکان خود برمی گردید؟!» * روشن است که انتظار پروردگار و انبیاء عظام الهی از بشر این بوده و هست که وابسته به فرد نبوده و بتوانند با قوانین و ساختارهایی که خداوند تشریع فرموده و با لسان ایشان به بشر رسانده، جامعه خود را در مسیر حق پیوسته حفظ نمایند. جامعهای کامل که بدون اتصال مستقیم و پیوسته به وحی قابل اداره باشد. پس اگر روزی بَعث انبیاء پایان مییابد و به آخرین ختم میگردد، ریشه در چنین مطالبهای الهی دارد.
توجه روشنفکران به تفاوت نهضت با نهاد در این میان، آن گروهی که متوجه تفاوت سیستمهای «فردمحور» با «ساختارمحور» شدند، با تفکیک «نهضت» از «نهاد» سرنوشت ناخوشایندی را برای تمامی نهضتهای اصلاحی عالم پیشبینی کردند **. ما میدانیم که هر نهضتی از آن رو که قیام در برابر ساختارهای موجود است، کاملاً بر تواناییهای «فرد» رهبر اتکا دارد. او با شناخت دقیقی که از شرایط دارد، در بهترین زمان و مناسبترین وضعیتی که جامعه از فشارها انباشته شده و سرکوبها نزدیک است به خروشهایی متشتّت منجر گردد، با شعارهای همهپسندِ خود پرچم قیام را بر میافرازد. طبیعتاً نهضت به همین دلیل که تابع فرد است، در غیاب او نمیتواند دوام بیاورد. هنگامی که نیروهای جدید امورات کشور را به دست بگیرند، دوباره ساختارها را به کار خواهند انداخت و جامعه به دام نهادی خواهد افتاد که نمیتواند مانند یک نهضت عمل کند و مورد پسند همه اقشار جامعه واقع گردد. آن نخبگانی که از دوگانه «نهضت/نهاد» سخن میگویند، در نهایت به یک پاسخ بیشتر نمیرسند؛ نهضت یک دوره گذار است و سرانجام هر نهادی ساختارهایی دارد که در برابر شعارهای نهضت مقاومت میکند و جز این ممکن نیست!
آیا نهضت میتواند در نهاد تداوم یابد؟ چگونه؟ اما این برداشت صحیح نیست و این تحلیل به بنبست میرسد. منابع تحقیق و مطالعهای که به چنین قضاوتی رسانده است ناقص است و به درستی گزینش نشده. به همین دلیل است که به چنین نتیجه ناامیدکنندهای منجر شده. وقتی بدانیم «ساختار» طراحی شده در هر نهادی قدرت دارد تا چرخههای حرکت جامعه را به سمت و سوی آرمانهایی که برای آن طراحی شده بگرداند، میفهمیم که وقتی نهضت را بدل به نهادی نامتناسب کنیم، با دست خودمان شعارهای انقلابی را به دام ساختارهای ضدانقلابی انداختهایم. هر نهضتی لاجرم برای تداوم خود بایستی نهادی متناسب با آرمانهای خود طراحی و اجرا کند و چنین کاری زمانبر و پرهزینه و نیازمند عزمی ملّی در نخبگان است. جمهوری اسلامی ایران پس از استقرار، نیروهای انسانی خود را در قالب ساختارهایی ریخت که پیش از انقلاب طراحی شده بود. همان وزارتخانهها و ادارات با همان قوانین و ساختارها. حقوقها به همان شیوه پرداخت میشد و بودجهها در همان سازمان برنامه تدوین میگردید. بانکها به همان شیوه سابق اعتبار خلق میکردند و بازار با همان ابزارها، تولید و توزیع و مصرف را مدیریت میکرد. چیزی از روشها تغییر نکرد. فقط آدمها بودند که در این میانه جابهجا شدند و ما، انقلابیهای بیاطلاع از قدرت ساختار، گمان میکردیم با عوض شدن نیروهای انسانی رأس قدرت، تمام عملکردهای نظام را تغییر مسیر میدهیم. مع الأسف این اتفاق نیافتاد و امروز میبینیم آنچه شد که نمیخواستیم بشود. «نهادِ این نهضت» طراحی نشد و بعینه دیدیم ساختار آنقدر تواناست که نیروهای انسانی خوب ما را فاسد میکند و از بهترینها بدترین رفتارها را بیرون میکشد. ابرار را وادار میکند اخلاق رذیله را محور مدیریت خود قرار دهند و همانطور رفتار کنند که مدیران شاهنشاهی میکردند و در پاسخ بگویند: «نکنیم نمیشود!» یعنی اصلاً بدون روشهای کفر نمیشود مدیریت کرد و چرخهای نظام را در حال چرخش نگه داشت! این همان تعبیر پیشبینی شگفتآور مؤسّس نهضت (ره) است: «درباره فرهنگ هر چه گفته شود کم است. و می دانید و می دانیم اگر انحرافی در فرهنگ یک رژیم پیدا شود و همه ارگانها و مقامات آن رژیم به صراط مستقیم انسانی و الهی پایبند باشند، و به استقلال و آزادی ملت از قیود شیطانی عقیده داشته باشند و آن را تعقیب کنند، و ملت نیز به تبعیت از اسلام و خواسته های ارزنده آن پایبند باشد، دیری نخواهد گذشت که انحراف فرهنگی بر همه غلبه کند، و همه را خواهی نخواهی به انحراف کشاند، و نسل آتیه را آنچنان کند که انحراف به صورت زیبا و مستقیم را راه نجات بداند، و اسلام انحرافی را به جای اسلام حقیقی بپذیرد و بر سر خود و کشور خود، آن آورد که در طول ستمشاهی و خصوصاً پنجاه سال سیاه بر سر کشور آمده. و مجلس و ملت و متفکران متعهد باید این حقیقت را باور کنند و اصلاح فرهنگ و از آن جمله اصلاح مدارس از دبستان تا دانشگاه را جدی بگیرند، و با تمام قوا در سد راه انحراف بکوشند. اشخاصی معدود قدرت ندارند تا این امر عظیم الحجم مهم را اصلاح کنند و صددرصد آن را اسلامی و ملی و در خدمت کشور قرار دهند. همه مسئولیم و همه باید در پیشگاه خدا و خلق خدا جواب تهیه کنیم. و در این زمان که فرصتی ارزنده داریم از هیچ کس هیچ عذری پذیرفته نیست و همه باید به مقدار توان خویش در این امر حیاتی کوشش نماییم تا خون جوانان برومند مجاهد و کوشش ملت و مجاهدات بیدریغ آن هدر نرود.» *** فرهنگ همان ساختارهاییست که انسانها در آن عمل میکنند و نهادی را میسازد که رفتارهای مردم و مسئولین را شکل و سمت و سو میدهد.
-------------------------------------- * «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَی عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللَّـهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللَّـهُ الشَّاکِرِینَ» (آل عمران:144) و محمّد جز فرستاده ای از سوی خدا که پیش از او هم فرستادگانی [آمده و] گذشته اند، نیست. پس آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، [ایمان و عمل صالح را ترک می کنید و] به روش گذشتگان و نیاکان خود برمی گردید؟! و هر کس به روش گذشتگان خود برگردد، هیچ زیانی به خدا نمی رساند؛ و یقیناً خدا سپاس گزاران را پاداش می دهد. (ترجمه انصاریان) ** ارجاعیست به نظریاتی مانند این: «علی شریعتی از اینکه نهضت ها پس از پیروزی به نهاد تبدیل می شوند, به تلخی می نالد و خواستار ادامه نهضت پس از پیروزی آن نیز می شود» شریعتی در واقع با این درخواست، غیرممکن را طلب می کند، زیرا یک نهضت و یا جنبش سیاسی - اجتماعی پس از آنکه به قدرت رسید، بنا به جبر موقعیت خود، راهی جز فاصله گرفتن از شیوه گذشته خود و تبدیل شدن به نهاد ندارد. نهضت و نهاد دو موقعیت متمایز با استراتژی و اهداف و کارویژه کاملاً متفاوتند و در هم تنیدن آنها جز به وضعیتی آشوبناک و ناکارآمد نمی افزاید. (روزنامه شرق، 8/1/1385، احمد زیدآبادی) توصیف علی شریعتی در کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی در سال 1350: «در جامعهشناسی یک اصلی است به این نام : تبدیل موومان (Mouvement یعنی نهضت و حرکت) به انستیتوسیون (Institution یعنی نظام و سازمان). به این معنی که در جامعه، حرکتی بر اساس ایدئالها و هدفهایی ایجاد میشود و یک فکر، یک گرایش، یک ایمان جوان متحرک است که این نهضت را (به آن معنای حقیقی کلمه، یعنی حرکت و ورزش) ایجاد میکند. ... این نهضت در مسیر خودش حرکت میکند. یک حرکت مدعی زمان و تغییردهنده نظام موجود که میخواهد ویران کند و با یک حالت انتقادی شدید نسبت به هرچه که وضع موجود را نشان میدهد و یا میسازد وضع دیگری را پیش آورد و شرایط نوی را بیافریند.... همه چیز را تغییر میدهد نهضت به هدف میرسد. یا بیآنکه به هدف برسد به اوج قدرتش میرسد. اما بدانجا که رسید، درگیری و مبارزهاش از بین میرود، سد و مانعی دیگر در برابرش نیست به قدرتش که رسید حالتش عوض میشود. میایستد! متوقف میشود! حالت متحرک و انقلابیاش را از دست میدهد و حالت محافظهکاری میگیرد. چون اول میخواست دشمن را خلع سلاح کند و نظام را عوض کند حالا خودش قدرتمند و حاکم است و میخواهد خودش را حفظ کند و نگه دارد. لذا حالت ضدانقلابی پیدا میکند، چون خودش روی کار آمده انقلابهای بعدی را شورش و خیانت یا ضدانقلاب میخواند.در اینجا از نظر جامعهشناسی که مطلب را بررسی میکنیم میبینیم آن واقعیت که در اول نهضت بود و موومان حالا در قدرت خودش تبدیل گردیده به انستیتوسیون یا نهاد، و یک پایه ثابت اجتماعی شده است، و به صورت خیمهای درآمده بر روی جامعه، و یک قدرت سازمانیافته دولتی شده که در ظاهر به اوج قدرت رسیده است اما در روح به توقف و رکود افتاده است.» *** پیام به ملت ایران و مسئولین نظام، 22/11/1361، صحیفه امام، ج17، ص322
[ادامه دارد...] برچسبهای مرتبط با این نوشته:
| نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح | نظر دهید! | |
در صفحه نخست میخوانید: نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - | انرژی های آزادشونده غیرهمسو 2 + | جمعه 98 شهریور 29 - 6:0 صبح | تقدّم امدادی کفر بر ایمان و هُلِش بر کِشِش مسیر رشد انسانهای مؤمن آسان نبوده است. حضور همیشگی و دائم کفار و منافقین دوشادوش جامعه مؤمنین، همواره دشواریهایی را برای آنان در طول تاریخ ایجاد کرده است. خصوص اینکه خداوند وعده فرموده که کفار را نیز «امداد» کرده و یاری میرساند؛ «کُلًّا نُّمِدُّ هَـؤُلاءِ وَهَـؤُلاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا» (إسراء:20) هر یک از دو گروه دنیا طلب و آخرت خواه را [در این دنیا] از عطای پروردگارت یاری دهیم، وعطای پروردگارت [در این دنیا از کسی] ممنوع شدنی نیست. (ترجمه انصاریان) مرحوم استاد حسینی الهاشمی *، سیدمنیرالدین، فرزند آقاسیدنورالدین شیرازی، مؤسّس «دفتر مجامع مقدماتی فرهنگستان علوم اسلامی قم»، نظریهای تاریخی ارائه کردهاند مبنی بر «تقدّم امدادی کفّار». این نظریه بر آن است تا با تفسیر رویدادهای تاریخی ادیان ابراهیمی نشان دهد همواره امداد کفار یک قدم جلوتر از امداد مؤمنین روی داده است و دلایلی برای آن وجود دارد. نخست استیصال کفار در مقابل جامعه مؤمنین است که چون توانایی مقابله ندارند، در زمانی که جامعه در وضعیت ثبات و اقتدار است، ناگزیر به تلاش بیشتر شده و شب و روز خود را صرف یافتن راههای ضربه زدن میکنند. خداوند این تلاشها را بدون پاسخ نگذاشته و حسب سنّت دائمی خود، آنها را در دستیابی به دنیایی قویتر و ثروتمندتر یاری میکند. هدف پروردگار از یاریرسانی کفار اگر چه از یکسو بازگشت به عدالت ربوبی دارد تا تلاشها را بیپاداش نگذارد و پاداش آنها را هم برای آخرت باقی نگذارد، اما هدف اصلی، بهکارگیری آن به مثابه یک عامل فشار است. عامل فشاری به مؤمنین جهت حرکت و پیشرفت و رشد. مهمترین علّتِ فرصت دادن به ابلیس و اعوان او، درگیر کردن مؤمنین با چالشهای ایمانی در راستای ارتقاء و رشد ایمان آنهاست. یکی از آفتهایی که هر فرد مؤمن را تهدید میکند تنبلی در ایمان است. انسانهای دیندار به دلیل اتکال به خداوند متعال اندکاندک دچار آسیب کمکاری میشوند. به روند تغییرات تاریخ که بنگریم، در هر دورهای که جامعه به دلیل ایمان خود از نعمتهای فراوان پروردگار بهرهمند شده است، دیری نپاییده که گرفتار غرور ایمانی شده و از حرکت و پیشرفت باز مانده است. این نشان میدهد که دعوتهای انبیاء برای حفظ پیشرفت پایدار و دائمی بشر کفایت نمیکند و این کشش در زمانهایی نیاز به هل دادن هم دارد. در حقیقت تا «نیاز» به دعوت انبیاء در بشر پیدا نشود، انگیزه کافی برای «پذیرش» دعوت در آنها آشکار نمیگردد. این نظریه با تحلیل پدیدههای تاریخی نشان میدهد ما با حرکتی سینوسی در رشد ایمانی بشر مواجه هستیم. هر گاه از سرعت این رشد کاسته شده، امداد الهی شامل کفار بوده و بر قدرتهای مادی آنها افزوده است. افزایش قدرت کفار عاملی میشود برای فشار به مؤمنین تا بر تلاش مؤمنانه خود بیافزایند و در دوره تاریخی بعد، عرصهای جدید در ایمان را رقم زده و تحصیل کنند. اینگونه بوده که جامعه الهی گام به گام ارتقاء یافته و توانسته قلههای جدیدی در ایمان و اخلاق کسب کند و با همین شیوه به نقطهای که امروز در آن به سر میبریم رسیده است.
نوزایی؛ تولّد توانمندی در مدیریت ساختاری اما امروز در چه مرحلهای از این حرکت هستیم؟ تمدن کفر جلوتر است یا ایمان؟ از حدود هفتصد سال پیش، رویدادهایی متوالی و پیدرپی در اروپا آغاز شد که به تدریج تحوّلات بزرگی را در شیوه اداره جوامع رقم زد. این دوره را عصر «رنسانس» ** یا «نوزایی» نامیدند. فارغ از مبانی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی این جریان که به نوزایی انجامید، آنچه دنیای کفر به دست آورد، قدرت مدیریت «ساختارها» به جای «افراد» بود. در نظامهایی که امروزه و پس از رنسانس آنها را «سنّتی» مینامند جامعه در تبعیّت از «فرد» عمل میکند و همواره شخصی به عنوان شاه یا امپراتور تصمیمگیری را در تمام عرصههای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی شخصاً و برأسه بر عهده دارد. اما وقتی ساختارها مدیریت جامعه را بر عهده میگیرند، اختیارات فرد مزبور مقیّد شده و قدرت تصمیمگیری در میان جمع کثیری از مدیران توزیع میشود، تا جاییکه یک مدیر خُرد در کوچکترین بخش دولت نیز کاملاً مستقل میتواند در حوزه مسئولیتهای خود تصمیم بگیرد و اختیار داشته باشد. این قدرت بزرگی بود. این قدرت را بشر تا پیش از این نداشت. همواره و در طول زمان همیشه افراد در تصمیمات خود مطلق عمل میکردند، ساختار نمیتوانست اختیار آنها را قید بزند. اما پس از این دوره، قدرت «عقل جمعی» در تصمیمگیری به طرز شگفتی مدیریت جوامع را متحوّل کرد. این شیوه تصمیمگیری تخصصهای بسیاری را درگیر تولید «تصمیم» در نظام میکند که در کُنشی همسو «کیفیّت» و «سرعت» تصمیمگیری را بالا برده، موفقیتهای اجتماعی را به صورت تصاعدی افزایش میدهد. این - اساساً تغییر مقیاس- را «آلوین تافلر» در کتاب «جابهجایی در قدرت» *** توضیح داده و با مثالی ساده نشان میدهد که در عصر اطلاعات حتی یک منشی و دفتردار نیز مسئولیت بخش مهمی از تصمیمات مدیریتی را بر عهده دارد. امروز به جای آنکه یک فرعون، یک چنگیز، یک هیتلر، یک موسولینی و امثال آنها بیایند و در مقابل دعوت حق ایستادگی کرده و مردم را به بردگی و استثمار کشیده، کشتار کنند، کفار توانستهاند ساختاری بسازند، مجموعهای منسجم از قوانین اجتماعی که همان کار را انجام میدهد، بدون آنکه نیازی به چنین رهبران مستکبری داشته باشد. نظام بانکی، نظام تولید، نظام توزیع، نظامی که الگوی مصرف را از طریق فاصله طبقاتی و نیازسازی رسانهای کنترل میکند، همه این ساختارهای پیچیده، امروزه جایگزین افراد در ایجاد انحراف از مسیر حق و عدالت شدهاند، به نحوی که آدمها میآیند و میروند، اما تغییری در سمت و سوی حرکت دستگاه کفر پدید نمیآید و نظام باطل روزبهروز در باورهای خود غلیظتر و شدیدتر و در حرکت خود سریعتر میگردد.
شیوه هممسیری بشر؛ وحدت رهبر یا وحدت رهبری؛ پایانی بر بعثت انبیاء انتظار انبیاء الهی از بشر چه بوده است؟ آیا آنها تلاش میکردهاند با وحدت «رهبر» جامعه را یکپارچه کرده و هدایت نمایند؟ یا راهی میجستند تا «نظام رهبری» اجتماعی را به وحدت برسانند؟ وقتی به تاریخ انبیاء مینگریم و حوادث دورانهای متوالی را بر میرسیم، به وضوح میبینیم که پس از اتمام مأموریت و رسالت هر نبی، زمان زیادی طول نمیکشید تا انحراف بر همه غلبه کند و جز اندکی، همگان راه باطل را برگزینند. بر همین سبیل بوده که پیوسته نبی پس از نبی مبعوث میشد و امّت بر اساس داشتن یک «رهبر» واحد همسو میشدند و مسیر حق را طی میکردند. اما آیا این روال و جریانی بود که مطلوبیت داشته است؟ اگر اراده و مشیّت الهی این بود که همواره جوامع از طریق «فرد» به وحدت رسیده و همسو شوند، نباید سلسله انبیاء را ختم میکرد و به جریان تاریخی بعثت پایان میداد. اصرار فراوانی که رسول خاتم (ص) در مدیریت جامعه اسلامی بر مشاوره داشت، گویی آموزشی برای آینده مؤمنین بود، تا فرا بگیرند آنچه یکپارچگی نظام اسلامی را باید حفظ کند، «ساختار واحد» است و نه «فرد واحد». با رحلت رسول مکرّم اسلام (ع) ارتباط بشریت با وحی رسماً متوقف شد و این چه معنایی میتواند برای ما داشته باشد؟ یعنی تمام آنچه از حضرت خاتم الأنبیاء (ص) و جانشیان بر حق ایشان (ع) فرا گرفتهایم، کافیست تا بتواند جامعه اسلامی را حفظ نماید و رشد دهد تا آماده حضور آخرین ولی الهی (عج) گردد.
------------------------------- * سید منیرالدین حسینی الهاشمی فرزند سید نورالدین حسینی شیرازی در تاریخ 20/8/1324 (از مراجع دینی سرشناس شیعه که مرجعیت او در استانهای جنوبی بود) در شیراز متولد شد. سید منیرالدین تنها 12 سال داشت که پدر در سال 1335 درگذشت. ا صدور دستور انقلاب فرهنگی از سوی سید روحالله خمینی محور فعالیتهای او برای تأسیس یک آکادمی برای علوم اسلامی، آغاز شد. او در ابتدا مجامعی را در دانشگاههای بزرگ کشور برگزار کرد و تعدادی از اساتید را جذب اندیشه خود کرد. سپس در سال 1362 دفتر مجامع مقدماتی فرهنگستان علوم اسلامی را بنیان نهاد تا به تولید مقدمات علوم اسلامی بپردازند. او در نهایت موفق شد در پایان دهه 60 اندیشه فلسفی جدیدی با عنوان «فلسفه نظام فاعلیت» بنیان نهد و تا اسفند 1379 که در سن 57 سالگی درگذشت، نیز گام ضروری دوم اندیشه خود، یعنی بنیانگذاری روشهایی برای تولید علم بر اساس این فلسفه جدید التاسیس را به سرانجام برساند. ** رنسانس (به فرانسوی: Renaissance) یا دوره نوزایی یا دوره نوزایش یا دوره تجدید حیات، جنبش فرهنگی مهمی بود که آغازگر دورانی از انقلاب علمی و اصلاحات مذهبی و پیشرفت هنری در اروپا شد. دوران نوزایش، دورانگذار بین سدههای میانه (قرون وسطی) و دوران جدید است. آغاز دوره نو زایش را در سده 14 میلادی در شمال ایتالیا میدانند. این جنبش در سده 15 میلادی، شمال اروپا را نیز فراگرفت. رنسانس، یک تحول 300ساله است که از فلورانس در ایتالیا آغاز شد و به عصر روشنگری در اروپا انجامید. *** جابهجایی در قدرت، الوین تافلر، ترجمه شهیندخت خوارزمی، نشر نو
[ادامه دارد...] برچسبهای مرتبط با این نوشته: آقامنیر 117 -
| نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح | نظرات شما ^ | |
| |