سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

آنکه با دانش خود به پیکار با نادانی اش برخیزد به بالاترین خوشبختی می رسد [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
طلاق ِ واجب یا مستحب + یکشنبه 91 آذر 19 - 6:52 صبح

مگر طلاق واجب و مستحب هم دارد؟!
البته که دارد
بسیاری گمان می‌کنند طلاق همیشه کراهت دارد و مبغوض پروردگار است
ولی گاهی همین طلاق
بله همین طلاق مستحب می‌شود یا واجب می‌گردد

چرا این بحث را مطرح می‌کنم؟!
نمی‌خواهم طلاق را ترویج کنم
که به اندازه کافی رواج پیدا کرده در این سال‌ها
می‌خواهم موارد لزومش را بدانند
مواردی که جامعه را در معرض گناه قرار می‌دهد
و بعضی افراد نادان یا مُغرض
به بهانه کراهت
طلاقی که می‌تواند مُنجی یک انسان باشد را بلوکه می‌کنند!

ببینید صاحب جواهر چه می‌گوید:
«النظر الثانی فی أقسام الطلاق ... وجوبا مخیرا، کطلاق المولى و المظاهر الذی یؤمر بعد المدة بالفی‌ء أو الطلاق، کما ستعرف إنشاء الله، و ندبا، کالطلاق مع الشقاق و عدم العفة، أو کراهته کالطلاق عند التیام الأخلاق.» (محمدحسن نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج32، ص116)
سه حکم برای طلاق ذکر می‌نماید:
1. طلاق واجب
2. طلاق مستحب
و 3. طلاق مکروه

واجبش معمولاً یقه ما را نمی‌گیرد
ولی طلاق مستحب خیلی گریبان‌گیر جامعه ماست
صاحب جواهر می‌گوید «مع الشقاق و عدم العفة» طلاق مستحب است
شقاق را خیلی خودمانی کنیم می‌شود همان متارکه و عدم عفت را هم که معنایش را همه می‌دانند
این‌جا مستحب است
مستحب یعنی محبوبیت دارد نزد مولا
که مرد زن خود را طلاق دهد

دلیل استحباب را مرحوم ملامحسن بیشتر باز می‌کند:
«و قد یستحب کالطلاق مع الشقاق و عدم رجاء الوفاق، و إذا لم تکن عفیفة یخاف منها إفساد الفراش.» (محمدمحسن فیض کاشانی، مفاتیح الشرائع، ج2، ص312)

اگر امید به بازگشت زن نیست
زنی که قهر کرده و رفته است
متارکه به حدّی رسیده که امید سازگاری وجود ندارد، عدم رجاء الوفاق
یا اگر زن اهل پرهیز و خودداری نیست
ورع ندارد و در مظان گناه
به گونه‌ای که مرد می‌ترسد آن زن خیانت کند و بسترش را بیالاید، یخاف منها إفساد الفراش
این‌جاها طلاق مستحب است
یعنی محبوب مولا و مطلوب و مندوب، که می‌توان برای آن قصد قربت هم کرد!
معنای مستحب مگر غیر از این است؟!

خیلی دور رفتم؟
امروز مردم صاحب جواهر را نمی‌شناسند
داماد ملاصدرا، فیض کاشانی را کسی به خاطر ندارد
باشد
همه طلبه‌ها که مجبورند لمعه را بخوانند
از لمعه می‌گویم
کتابی که سال چهارم طلبگی تعلّم آن شروع می‌شود:
«وَ هِیَ إِمَّا حَرَامٌ وَ هُوَ طَلَاقُ الْحَائِضِ إِلَّا مَعَ الْمُصَحِّحِ لَهُ وَ کَذَا النُّفَسَاءُ وَ فِی طُهْرٍ جَامَعَهَا فِیهِ وَ الثَّلَاثُ مِنْ غَیْرِ رَجْعَةٍ وَ کُلُّهُ لَا یَقَعُ لَکِنْ یَقَعُ فِی الثَّلَاثِ وَاحِدَة. وَ إِمَّا مَکْرُوهٌ وَ هُوَ الطَّلَاقُ مَعَ الْتِئَامِ الْأَخْلَاقِ. وَ إِمَّا وَاجِبٌ وَ هُوَ طَلَاقُ الْمَوْلَى وَ الْمُظَاهِرِ. وَ إِمَّا سُنَّةٌ وَ هُوَ الطَّلَاقُ مَعَ الشِّقَاقِ وَ عَدَمِ رَجَاءِ الاجْتِمَاعِ وَ الْخَوْفِ مِنَ الْوُقُوعِ فِی الْمَعْصِیَةِ(محمد بن مکی، اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیه، ص194)

متن از خود شهید اول است
ایشان طلاق را بر چهار حکم می‌داند:
1. طلاق حرام
2. طلاق مکروه
3. طلاق واجب
4. طلاق مستحب

اگر زن اخلاق خوش داشت، طلاق مکروه است
همان مبغوضی که در نظر همه ما هست
ولی همیشه همین یک حکم نیست
اگر جدایی و متارکه بود
یا ترس از افتادن زن به گناه، الخوف من الوقوع فی المعصیه
طلاق مستحب می‌شود

تصور فرمایید زن به قهر خانه پدر رفته
چند ماه گذشته است
هر چه پیغام و پسغام هم فرستاده‌ای قصد بازگشت ندارد
زن است
احتمال دارد نیازش او را به سمت خطا و گناه و معصیت سوق دهد
زن است و نیازهایی دارد
مرد هم البته ایضاً
ولی برای مرد مسیر حلال را خداوند باز گذاشته
برای زن اما به دلایلی متقن
که حفظ نسل و کیان خانواده از آن فهمیده می‌شود
هیچ راهی وجود ندارد
هیچ راهی
ابداً و مطلقاً
پس مرد ثواب دارد
مستحب است و کار نیکویی است
که زن را طلاق دهد و بیش از این در تنگنا و فشار نگه ندارد
تا زن هم به کار خود مشغول شود و از گناه مصون ماند

حتی اگر مرد مقصر در شقاق نباشد؟
برای متارکه و جدایی نگفته‌اند استحباب مشروط است به مقصر بودن مرد
اگر زن هم کوتاهی کرده
اگر زن اشتباه کرده و با مرد جنگیده
به هر دلیلی
اکنون که شقاق و متارکه حاصل شده و امید بازگشت از دست رفته
حتی اگر حق با مرد باشد و زن مقصّر
برای مرد مستحب است که زن را طلاق دهد!

این حدیث هم حُسن ختام:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَمَّادٍ الْحَارِثِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ خَمْسَةٌ لَا یُسْتَجَابُ لَهُمْ رَجُلٌ جَعَلَ اللَّهُ بِیَدِهِ طَلَاقَ امْرَأَتِهِ فَهِیَ تُؤْذِیهِ وَ عِنْدَهُ مَا یُعْطِیهَا وَ لَمْ یُخَلِّ سَبِیلَهَا وَ رَجُلٌ أَبَقَ مَمْلُوکُهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ لَمْ یَبِعْهُ وَ رَجُلٌ مَرَّ بِحَائِطٍ مَائِلٍ وَ هُوَ یُقْبِلُ إِلَیْهِ وَ لَمْ یُسْرِعِ الْمَشْیَ حَتَّى سَقَطَ عَلَیْهِ وَ رَجُلٌ أَقْرَضَ رَجُلًا مَالًا فَلَمْ یَشْهَدْ عَلَیْهِ وَ رَجُلٌ جَلَسَ فِی بَیْتِهِ وَ قَالَ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی وَ لَمْ یَطْلُبْ.» (محمد بن علی ابن بابویه، الخصال، ج1، ص299)
امام صادق (ع): «رسول خدا (ص) فرمود پنج گروه‌ند که دعایشان مستجاب نمی‌شود؛ نخست مردی که خداوند طلاق را به دست او داده است و زنش او را آزار می‌دهد ...»
حالا بنشیند و مدام دعا کند که خدایا مرا از شرّ این زن برهان! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
پنج ماهی بحرین! + شنبه 91 مرداد 21 - 12:0 عصر

برایم سؤال بود
این جزیره کوچک
یک ذرّه زمین که بیشتر نیست
چرا این‌طور می‌کنند امرای نابه‌کار عربستان
یک‌هو همه متّفق شده‌اند که هیچ تغییری در حکومت آن حاصل نشود
ولو قتل عام بشود!

یک سر رفتم گوگل‌مپ
تنها بخش کوچکی در شمال آن مسکونی است
بقیه را که نگاه کنی
چیزی جز چند جاده نمی‌بینی
و زمین‌های بایری شبیه بیابان...
اما نه...
انگار آن پایین چیزی هست...
در ضلع جنوب شرقی بحرین
از فاصله دو کیلومتری نگاه می‌کنم:

بله، پنج ماهی و شش میگو دیده می‌شود!

در دوبی دیده بودم
جزایری که انسان می‌سازد
با ریختن شن و ماسه در دریا...
یک طرح کره زمین
و دو تا نخل بزرگ در دوبی
اما در بحرین
در کشوری این‌چنین کوچک
یک کیلومتر جلوتر...
اکنون فاصله‌ام تا سطح زمین یک کیلومتر است:

یک چیزهایی در جزیره‌های ساختگی پیداست
باز هم جلوتر می‌روم
فاصله‌ام صدمتر است الآن...
آ... نگاه کن...

شبیه یک دهکده است
شباهت زیادی به همین دهکده‌های ویلایی شمال دارد
خیابان و پارک و درخت و ...
انگار خانه‌هایی هم دارد
از نزدیک‌ترین فاصله‌ای که می‌توانم نگاه می‌کنم
بیست متر فاصله تا سطح زمین:

انگار هنوز خالی از سکنه است
هنوز بخش‌هایی در حال ساخت است
یک پل...
پل که چه عرض کنم
یک اتوبان بسیار طویل هم در غرب بحرین ساخته‌اند
بحرین را به عربستان متصل می‌کند
مستقیم و بدون هیچ واسطه

حالا بهتر  می‌فهمم حال و روز شاهان عرب را
در دفاع از حکومت جائر بحرین
می‌خواهند تغییر نکند
زیرا به نظر می‌رسد:
سلفی‌های عربستان تفریحات خفن‌شان را در جنوب بحرین انجام می‌دهند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
فردگرایی و تجرّد؛ آینده جامعه + شنبه 91 مرداد 14 - 2:57 عصر

تماس‌های زیادی با من گرفته می‌شود
در سال‌های اخیر
پیغام‌ها و پیامک‌ها
در موارد کثیری
دخترانی که پسران مؤمن برای ازدواج می‌جویند!

ابتدا تلاش می‌کردم،
در معرفی دوستان مجرّدی که می‌شناختم
البته
وقتی تماس تلفنی است
چگونه می‌توان اعتماد نمود
و چگونه می‌توان تناسبات را بررسی کرد
چگونه می‌توان معرفی درستی داشت
ولی
در هر صورت معرفی‌هایی صورت گرفت
اگر چه ثمره‌ای برای تماس‌گیرندگان حاصل نشد

چند وقت پیش امّا
تماسی از شهرستانی
دختری که چونان دیگران
پسری مؤمن برای ازدواج مطالبه کرد
و مرا به عنوان فردی معتمد
که معرّف باشم

در جواب ماندم این‌بار
سن دختر کم بود
فرد مناسبی نیافتم
و هر چه پاسخ سربالا می‌دادم
که در چنته ندارم
آن‌چه شما را شاید
دست بردار نبود که نبود!
تصمیم گرفتم از دوستی کارشناس سراغ بگیرم
راه حلی بپرسم و ببینم این جامعه را چه می‌شود
چرا این‌قدر تماس‌های دختران برای یافتن شوهر مناسب
پسری که مؤمن باشد و چشم و دل پاک
زیاد شده است
آن هم در این سال‌های اخیر

مشاور خانواده است
روانشناس
برای بهزیستی کار می‌کند
و چند مرکز و مؤسسه دیگر
آن‌قدر پاسخ به پرسش‌های دختران و پسران داده
در مقوله ازدواج
مثل یک انبار باروت می‌ماند
کافیست باء بسم‌الله را بگویی
اطلاعات بسیار زیادی را بر سرت می‌کوبد
بدون نفس کشیدن و یک‌سره
بخشی از دوران طلبگی را رفاقت داشتیم
بسیار نزدیک و همکار
رفاقت را بهانه ارتباط قرار دادم
تماس گرفتم و راهنمایی خواستم

«تمایل پسرها برای ازدواج به شدّت کاهش یافته
بحران ِ یافتن شوهر برای دختران است»
این جمله را گفت و هزار مطلب در حاشیه آن
بمبی بود که در سرم ترکید
حقایقی را از بررسی‌های خود بیان کرد
راز تلفن‌های زیادی
که او نیز در مراکز مشاوره‌ای که با آن‌ها همکاری داشت
هر روزه و هر ساعت پاسخ می‌داد
«شوهر پیدا نمی‌شود!»

باقی قضیه را خود در ذهنم ترسیم کردم
وقتی مقاله‌هایی را در اینترنت دیدم
و مصاحبه‌هایی
دخترانی که تجرّد اختیاری طلب می‌کردند

روزی که توقّع دختران بالا رفت
و زندگی بر مردان ِ زن‌دار دشوار گشت
و هزینه و مخارج دختران
سرسام‌آور شد
از هزار تجمّل و زیاده‌خواهی که بر فرهنگ زن‌داری چیرگی یافت
دادگاه‌ها که حق را به زن‌ها دادند
و کفه ترازو را به سمت آنان چرباندند
قوانینی بشری که خود را از قوانین الهی برتر پنداشتند
انسانی که گمان کرد صلاح جامعه را از خدایش بهتر می‌شناسد
از همان ایام
انتظار چنین روزی را می‌شد داشت
پسرها دارند عقب می‌کشند
پسرها راه‌های میان‌بری یافته‌اند
و اگر این روند ادامه پیدا کند
دختران جامعه ما که کوتاه نخواهند آمد
از حقوقی که تصوّر می‌کنند ازدواج برای آنان به ارمغان می‌آورد
بر سرسختی خود که باقی بمانند
که به نظر می‌رسد همه‌شان می‌مانند
به زودی گپ و شکافی بزرگ
آمار ازدواج را خواهد شکست
بین پسران و دختران

و در آن روز
تصوّر می‌کنم
با موجی از دختران و پسرانی مواجه خواهیم شد
که تجرّد را به جای تأهل برمی‌گزینند!
و این یک آسیب اجتماعی بزرگ به نظر می‌رسد، در انتظار ما...!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
هدف حوزه علمیه خواهران: مبلّغات عالمه، فاضله و البته باتقوا + پنج شنبه 91 تیر 15 - 11:34 صبح

مدتی پیش مطلبی از آقا دیدم
درباره اجتهاد زنان و فقاهت ایشان نظر داده بودند
مطلبی که در این پست قرار دادم همان‌وقت
امروز هم چشمم به این فرمایش روشن شد
خیلی صریح‌تر از مطلب قبلی
حیفم آمد نبینید!

«بنده اوایل هیچ اعتقادی به این حوزه خواهران نداشتم. حتی یادم هست یک وقت مرحوم قدوسی به مشهد آمده بودند و با بنده مشورت می‌کردند. من به نظرم آمد که حالا مثلاً چه می‌خواهید درست کنید؟! بنابراین حوزه خواهران خیلی برایم جا نیفتاد. امّا هر چه گذشته، اعتقادم این شده است که نه، حوزه خواهران اگر با شرایط خودش اداره بشود، بسیار چیز مفیدی خواهد بود و بنابراین بنده حوزه‌های خواهران را تأیید می‌کنم.
لیکن آن چیزی که مهم است و بنده از آن خائفم، این است که مبادا بیاییم همین برنامه درسی‌ای را که الآن برای طلاّب معمولی وجود دارد عیناً منتقل کنیم به خواهران. من برای این وجهی نمی‌بینم.
بله، اعتقاد بنده این است که ما حتماً فقیه زن و مجتهد زن لازم داریم و گمان من این است که دماء ثلاثه و امثال این‌ها را غیر از زن هیچ‌کس نمی‌تواند فتوا بدهد. همه فتواها به نظر من بدون آگاهی از موضوع است. ماها همین‌طور از بر فتوا می‌دهیم. زن محرم‌مان یک چیزی به ما می‌گوید، اگر اهلش باشیم و دنبال بکنیم، یک چیزی از موضوع می‌فهمیم، بعد ناگهان مسأله‌ای می‌آید،‌ می‌بینیم که یک جور دیگرش هم هست. لذاست که در دماء ثلاثه و امثال این چیزهای مخصوص زن‌ها، به نظر من اصلاً فقیه مرد نمی‌تواند موضوع را تشخیص بدهد، تا آن‌چه را که در روایات آمده، بتواند متعلق آن احکام و موضوع را بشناسد و فتوا بدهد. این حالا سلیقه بنده است. امّا به هر حال فقیه زن لازم است. لیکن نه این تعدادی که حالا شما دارید تربیت می‌کنید. این تعداد فقیه زن اصلاً لازم نیست. اگر در همه ایران ده‌نفر مجتهد زن در هر برهه‌ای داشته باشیم کافی است. اگر زیاد نباشد!
شما بایستی این‌ها را به عنوان مبلّغان پابه‌رکاب خوش‌روحیه‌ای تربیت کنید که در هر مجموعه زنانه و دخترانه بتوانند بروند و سخن نیک و عمیق و پرمغز بیان کنند. این‌ها لازم است یک قدری فلسفه بخوانند، لازم است حدیث بخوانند، لازم است با احکام آشنا بشوند، لازم است یک مقدار تاریخ بدانند، تفسیر باید بدانند. این چیزها را باید بدانند. یعنی در واقع باید مبلّغات درست بشوند. منتها مبلّغات عالمه و فاضله و البته باتقوا، این لازم است. اگر برنامه این‌جور نباشد، بنده تردید دارم که این برنامه بتواند کارآیی زیادی داشته باشد.» (15/7/1379)

مطلب مرتبط:
 عمق آزاداندیشی رهبر


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
محدودیت؛ اساس تنازع + پنج شنبه 91 خرداد 11 - 5:0 عصر

چرا در یک جامعه
نحوه مصرف آدم‌ها باید متفاوت باشد
عدالت اقتصادی نباشد
و بعضی بیشتر و بعضی کم‌تر از رفاه برخوردار باشند
استاد حسینی(ره) ریشه این بی‌عدالتی را
در دنیاپرستی نظام اقتصاد سرمایه‌داری می‌داند
که «بهره‌‌مندی از رفاه مادّی» را
موضوع درگیری و نزاع انسان‌ها قرار داده است
و انگیزش‌های تحرّک اجتماعی را
بر اساس نیازهای مادّی تعریف می‌نماید.

مطلب زیر بخشی از صحبت ایشان در تیرماه 1375 است
ایشان «محرومیت» را
بر اساس «اصالت مصرف» این‌گونه تحلیل می‌فرماید:

باید دید بهره‏ورى از نیروى انسانى در چه سطوحى مى‏بایست مورد توجه قرار گیرد. گاهى انسان را به گونه‏اى تعریف مى‏کنند که او را هم مانند کالا دانسته و متغیّر اصلى نمى‏دانند؛ فرضاً مى‏گویند «شرایط» در تحریک انسان، اصلى است. وقتى در نظام اصالت مصرف، تحریک به رفاه نموده و تحریک به رفاه را وسیله  ایجاد انگیزش دانستند، طبعاً انسان در رتبه‌ای پایین‌تر از اشیاء مادى تعریف مى‏شود. مانند حیوانی که خوراک او را در جلوى او قرار داده و گرسنگى را وسیله راندن او کنند. در زمان قدیم چوپان‌ها علف در دست گرفته و بدین‌وسیله گوسفندان را به دنبال خود مى‏کشاندند. مى‏گویند انسان هم همین است. ولى ما مى‏گوییم شأن انسان در انقلاب اسلامى خیلى بالاتر از این است، شأن انسان شأن «ایثار» است.

ریشه بحث در این است که «همیشه نزاع به خاطر محدودیت است». تحلیل «محرومیت» در تاریخ به «محدودیت» باز مى‏گردد. اگر مقصد مردمى در طول تاریخ و به اشکال مختلف، بهره‏ورى مادى باشد، آنگاه حتماً محدودیت در محصولات اجتماعى آن‌ها وجود خواهد داشت. این محدودیت تنها به محدودیت منابع باز نمى‏گردد، بلکه به «ساختار تولید محصولات اجتماعى» نیز بر مى‏گردد؛ یعنى شما مى‏توانید چند نفر را بگمارید که گندم بکارند و چند نفر را هم به آرد کردن گندم بگمارید، چند نفر دیگر را هم به دنبال کشت چغندر و تبدیل آن به شکر فرستاده و چند نفر دیگر را هم به دنبال روغن بفرستید، تا در نهایت این آرد و شکر و روغن را با موادّ دیگرى از جمله چاشنى‏ها مخلوط نموده و به صورت‏هاى مختلف شیرینی تبدیل نمایید و آن‌را متنوّع کنید. اگر به یک جعبه شیرینى بنگرید، میزان زحمتى که براى بدست آمدن آن کشیده شده بسیار زیاد است. در حالى که اگر بخواهید به میزان وزن همان جعبه نان لواش تهیه کنید، آن زحمات را ندارد. فرم، طعم و عطر شیرینى را بالا می‌برید، تا خواص بویایى و چشایى و بینایى آن مرتباً متنوّع شود. ولى قطعاً این تنوّع‌ها بدون خدمات اجتماعى به نتیجه نمى‏رسد.

معنا ندارد یک هرم در نظام اجتماعی درست کنید که بالاى این هرم هرچه باشد، محدود نبوده و عین آن در قاعده هرم یافت شود! اگر شرایط تحریک لذّت ارتقاء یابد، حتماً از طریق محصولات اجتماعى صورت می‌پذیرد تا انگیزش و تحریک مادى را بهینه کند.

اساس محدودیت در «منابع» نیست، در «الگوى مصرف» و «الگوى توزیع ثروت» است. جایی که حق مى‌دانند یک قشر در حدّ بالاى هرم مصرف کند. مصرف را طبقاتى می‌نمایند و  محرومیت شروع مى‏شود. یک هرم وارونه در کنار این هرم طبقات اجتماعی درست مى‏کنند و مى‏گویند باید به پایین قاعده حداقل محصولات اختصاص داده شود و افراد اندکى که در بالای هرم هستند باید بالاترین ثروت را دارا باشند، کفـّار اینگونه عمل مى‏کنند تا بتوانند مردم را تحریص نمایند.

هر نظامى که در همه مراحل تکامل تاریخی خود، موضوع نزاع را به آخرت، که در آن محدودیّت نیست، برنگرداند، مجبور است تنازع درونى را بپذیرد. تنازع درونى هم هیچگاه موجب حصول محبّت و ایثار نخواهد شد.
(برگرفته از دوره بحث «اسلامی‌شدن دانشگاه‌ها»، با تلخیص و ویرایش)

مخلص کلام این‌که: محرومیّت به دلیل متنوّع شدن مصرف است!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: آقامنیر 117 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
خطاهای فلسفی + یکشنبه 91 خرداد 7 - 10:0 صبح

کم نیستند
اشتباهاتی که آن‌قدر تکرار شده
برای شاگرد کلام استاد حجّت بوده
استاد بی‌دقتی کرده
شاگرد استاد شده
یقین داشته درست می‌گوید
یک نقل نادرست و کوله‌باری از خطا که نسل اندر نسل باقی مانده برای ما
یک نفر که امروز برود و مدرک اصلی را ببیند
چقدر نادرستی‌ها خودنمایی می‌کنند!

مثلاً:
سال‌ها می‌پنداشتیم که تقسیم شش‌گانه علوم (یا همان به عبارت قدیمی‌اش فلسفه)
از نگاه ارسطوست
یعنی تقسیم حکمت و فلسفه به نظری و عملی
و نظری به: الهیات، طبیعیات و ریاضیات
و عملی به: سیاست مُدُن، تدبیر منزل و اخلاق
هم مورد اتفاق افلاطون بوده و هم ارسطو

امروز اما وقتی جزوات این استاد را می‌خوانم
که خود رفته و منابع اصلی را تورّق کرده
چه بسیار خطا در باورهای ارثی خود می‌یابم!

گویا دانش را به جای این‌که اکتسابی و با مجاهده به دست آوریم
تحقیق کنیم و هر کلامی را در بوته آزمایش قرار دهیم
ارثی و ژنتیکی درون‌مان قرار داده‌اند، انگار حقنه کرده باشیم!
فکر نکرده‌ایم، حفظ کرده‌ایم...
کم‌کاری کرده‌ایم، تنبلی! :(


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
شیوه سیدجمال در جنگ نرم + یکشنبه 90 دی 11 - 11:18 صبح

یک متن تاریخی است
خلاصه کردم و کمی از حواشی زدم
روش مبارزه سیدجمال‌الدین اسدآبادی در مصر را توصیف می‌کند
در جنگ نرمی که علیه سلطه انگلیس به راه انداخت
در زمانی که «آفتاب در مستعمرات بریتانیای کبیر غروب نمی‌کرد»
کاری کرد که پایه‌های استعمرار در کمتر از 10 ماه به لرزه درآمد
سیدجمال یک شیوه ابداع کرد برای نبرد با استعمار
یک شیوه «مدرن» که «سنّت»‌ها را پاس می‌دارد
انجمنی که رفتار حسنه اعضای آن در «دفتر کل» ثبت می‌شود:

سید به‌ تأسیس‌ یک‌ انجمنی‌ موسوم‌ به‌ «محفل‌ وطنی‌» عزیمت‌ فرمود. نونهالان‌ تازه‌ مصری‌ که‌ از یُمن‌ فیوضات‌ خورشید آن‌ بزرگوار بجای‌ خار مغیلان ِ‌ جهل‌ و کسالت‌ درکانون‌ قلبشان‌ شاخه‌ طوبای‌ عشق‌ کلمه‌ مبارکه‌ توحید رویان‌ و در تمام‌ عروق‌ و شریانشان‌ شاخ‌ و برگ‌ و ریشه‌ دوانده‌ حیات‌ و ممات‌ ملت‌ اسلام‌ را بالحس‌ در امتثال‌ فرمان‌ سید دیده‌، دعوت‌ حقه‌اش‌ را اجابت‌ گفتند. محفل‌ وطنی‌ قاهره‌ مصر به‌ دستور و ریاست‌ سید افتتاح‌ گردید.
این‌ انجمن‌ انجمن‌ عجیبی‌ بوده‌، دزد درآنجا راه‌ نداشته‌، حب‌ شهرت‌، تخلق‌ به‌ اخلاق‌ خارجه‌، بافتن‌ رَطب‌ و یابس‌ در آن‌ انجمن‌ قدغن‌ فطری‌ بوده‌. این‌ انجمن‌ میدان‌ صرافی‌ یگانه‌ ممیز فرد اسلامیت‌ و انسانیت‌ سید استاد بوده‌، اعضایش‌ از خودخواهی‌ و خودپسندی‌ منزه‌ بوده‌اند و از برای‌ اقدام‌ هرگونه‌ فداکاری‌ نسبت‌ به‌ عالم‌ و مسلمین‌ بجان‌ حاضر بوده‌اند. عده‌ اعضا به‌ روایتی‌ 300 و به ‌قولی‌ کمتر بوده‌.

در جلسه‌ 15 انجمن‌ سید استاد به‌ کرسی‌ خطابه‌ رفت‌ و بیان‌ فرمود:
بارالها گفته‌ تو است‌: «و من‌ جاهد فینا لنهدینهم‌ سبلنا و ان‌الله لمع‌ المحسنین‌» و کلام‌ تو محض‌ حق‌ است‌. از آنجا که‌ دعوت ‌من‌ و اجابت‌ این‌ نفوس‌ ذکیه‌ خالصاً مخلصاً لوجهک‌ الکریم‌ بود، مرا به‌موجب‌ گفته‌ حق‌ خودت‌ بسبیل‌ هدایت‌ راهنمائی ‌فرمودی‌.
آقایان‌! مدینه‌ فاضله‌ انسانی‌ و صراط‌ المستقیم‌ سعادت‌ بشری‌ قرآن‌ است‌. گرامی‌ دستور مقدس‌ که‌ نتیجه‌ شرافت‌ کل‌ ادیان ‌حقه‌ عالم‌ و برهان‌ قاطع‌ خاتمیت‌ مطلقه‌ دین‌ اسلام‌ الی‌ یوم‌ القیامه‌ و ضامن‌ سعادت‌ دارین‌ و فوز نشأتین‌ است‌؛ آه‌، آه‌ چسان‌ ازفرط‌ غفلت‌ مهجور شده‌. گرامی‌ دستور مقدس‌ که‌ مختصر شراره‌ از قبسات‌ انوار مضیئه‌اش‌ عالم‌ قدیم‌ و دنیای‌ جدید را به‌ آن ‌حقارت‌ به‌ این‌ تمدن‌ رسانید. آها آها چسان‌ فوائد امروز آن‌ از فرط‌ جهل‌ و غفلت‌ منحصر در امور ذیل‌ شده‌ است‌: تلاوت ‌بالای‌ قبور شبهای‌ جمعه‌، مشغولیت‌ صائمین‌، زباله‌ مساجد، کفاره‌ گناه‌، بازیچه‌ مکتب‌ چشم‌ زخم‌، نظر قربانی‌، قسم‌ دروغ‌، مایه‌ گدائی‌، زینت‌ قنداق‌، سینه ‌بند عروس‌، بازوبند نانوا، گردن ‌بند بچه‌ها، حمایل‌ مسافرین‌، سلاح‌ جن‌زده‌ها، زینت‌ چراغانی‌،نمایش‌ طاق‌ نصرت‌، مقدمه‌ انتقال‌ اسباب‌، حرز زورخانه‌ کار، مال‌التجاره‌ روسیه‌ و هند، سرمایه‌ کتابفروشها، سرمایه‌ گدائی ‌زنان‌ بی‌تقوی‌ و مردان‌ بی ‌سروپا در معابر!
آه‌، وا اسفا، یک‌ سوره‌ والعصر فقط‌ که‌ سه‌ آیه‌ بیش‌ نیست‌، اساس‌ نهضت‌ یکدسته‌ اصحاب‌ صفه‌ گردید که‌ از فیض‌ مقدس‌ همین‌ مختصر سوره‌ مبارکه‌ شرک‌زار بتخانه‌ مکه‌ را قبل‌ از هجرت‌ بستان‌ وحدت‌ و یزدانخانه‌ بطحا نمودند.
آه‌ والهفاه‌! این‌ کتاب‌ مقدس‌ آسمانی‌، این‌ گرامی‌ تصنیف‌ حضرت‌ سبحانی‌، این‌ مایه‌ کل‌السعادات‌ انسانی‌، از دیوان‌ سعدی ‌و حافظ‌ و مثنوی‌ و ابن‌فارض‌ امروزه‌ کمتر محل‌ اعتناء و مورد اهتمام‌ است‌. در هر مواعظ‌ و معانی‌ عرشی‌ و فرشی‌ از اواستفاده‌ کنند. برعکس‌، جمعی‌ که‌ یکی‌ از منسوجات‌ شعریه‌ خوانده‌ می‌شود نفسها از ته‌ دل‌ کشیده‌ چشمها، گوشها و دهنهابرای‌ او باز مانده‌ و چه‌ اندازه‌ قرآن‌، برعکس‌ که‌ هرگز در هیچ‌جا با قیل‌ و قال‌ فکر و کار کسی‌ مزاحم‌ نخواهد بود. «ای‌ وحقک‌ سبحانک‌ اللهم‌ انت‌ القائل‌ و قولک‌ حق‌ ـ نسوالله فانسیهم‌ انفسهم‌ ـ » تو را فراموش‌ کردیم‌ تو هم‌ آئینه‌ قلوب‌ ما را ازانعکاس‌ توفیق‌ حقایق‌ ذکر مقدست‌ محروم‌ نمودی‌. «سبحانک‌ اللهم‌ و قولک‌ حق‌ ـ ان‌الله لایغیر ما بقوم‌ حتی‌ یغیروا مابانفسهم‌ ـ » وجه‌ نفوس‌ خودمان‌ را از اطاعت‌ مقدست‌ برگرداندیم‌ تو هم‌ سعادت‌ و شرافت‌ ما را بذلت‌ و نکبت‌ تبدیل‌فرمودی‌. «علیکم‌ بذکرالله الاعظم‌ و برهانه‌ الاقوم‌ فانه‌ نوره‌ المشرق‌ الذی‌ به‌ یخرج‌ من‌ ظلمات‌ الهواجس‌ و یتخلص‌ من‌ عتمه‌الوساوس‌ و هو مصباح‌ النجات‌ من‌ اهتدی‌ بها نجی‌ و من‌ تخلف‌ عنها هلک‌. و هو صراط‌الله القویم‌ من‌ سلکه‌ هدی‌ و اهمله‌غوی‌. علیکم‌ بالفوز مما انتثر من‌ لئالی‌ مقالات‌ صاحبه‌ علیه‌السلام‌. لقوله‌ صلوات‌ علی‌ قائله‌ اذا ارادالله بقوم‌ سوء قل‌ّ فیهم‌العمل‌و کثر فیهم‌ الجدل‌. و قوله‌ علیه‌السلام‌ ثلاث‌ لایقل‌ قلب‌ امرء مسلم‌: اخلاص‌ العمل‌ فیه‌، والنصیحه‌ لامراء المسلمین‌، و لزوم‌جماعاتهم‌. المسلمون‌ تکافوء دمائهم‌ ادناهم‌. یسعی‌ بذمتهم‌ من‌ والاهم‌. و هم‌ ید علی‌ من‌ سواهم‌. و قوله‌ علیه‌السلام‌ لایزال‌الامر فی‌ امتی‌ مالم‌ یتخلقوا باخلاق‌ الفرس‌. و اشباه‌ هذه‌الغرور الزاهره‌ التی‌ تضمن‌ واحده‌ منها سعاده‌ الامم‌ کلها. والسلام‌علیکم‌ و رحمه‌الله برکاته‌.»

بالاخره‌ سید می‌فرماید که‌ یگانه‌ راه‌ علاج‌ و نجات‌ منحصر به‌ این‌ است‌ که‌ هر فردی‌ از افراد مسلمانان‌ برطبق‌ قرآن‌ مجید طابق ‌النعل‌ بالنعل‌ باید عمل‌ نماید. و به‌اسلاف‌ خود در صدر اول‌ اسلام‌ اقتدا کند و از خلوص‌ نیت‌ و صفای‌ باطن‌ ونوع‌ خواهی‌، دوری‌ از حقد و بخل‌ و حسد، طمع‌، بساطت‌، عیش‌، التزام‌ بواجبات‌ و محرمات‌ که‌ مابه‌السعاده‌ و السیاده‌ اسلاف ‌ما بود به‌ بازار عمل‌ گذارد.
این‌ بود که‌ اول‌ قدمی‌ که‌ در میدان‌ جانبازی‌ به‌ عالم‌ اسلام‌ گذاشتند تجملات‌ صوری‌ و زینتهای ‌ظاهری‌ از لوازم‌ خورد و خواب‌ و پوشاک‌ و سواری‌ و پذیرائی‌ در بازار حراج‌ ریخته‌ وجه‌ آنرا  در صندوق‌ انجمن‌ برای ‌دستگیری‌ درماندگان‌ و قضاء حوائج‌ نوعیه‌ ملک‌ و ملت‌ اسلام‌ ذخیره‌ کردند، ثانیاً هریک‌ از اعضا ملتزم‌ شد که‌ خویشتن‌ را  درمقابل‌ قرآن‌ مجید مسئول‌ بداند و تلاوت‌ قرآن‌ را اقل‌ در 24 ساعت‌ یک‌ حزب‌ از روی‌ فکر و امعان‌ مواظبت‌ نموده‌  مواد ذیل‌ را عمل‌ نماید:
1. ادای‌ فرایض‌ و نوافل‌ با جماعت‌
2. امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر
3. دعوت‌ به‌ اسلام‌
4. بحث‌ با دعاه‌ نصاری‌ بالتی‌هی‌ احسن‌
5. احسان‌ با فقرا
6. اعانت‌ و قضاء حوائج‌ هر محتاجی‌ با تمکن
7. صله‌ رحم
8. عیادت‌ مرضی‌
9. تفقد ازحال‌ غائبین
10. زیارت‌ قـادمین
11. اداء حقـوق‌ مـالیه‌ الهیه
12. ارشـاد جـاهـل‌، تنبیـه‌ غافل
13. تنـزیه‌ و تقدیس‌ آئینه‌نفـس‌ از مطلـق‌ ملکات‌ خبیثه‌ خاصه‌ ملکه‌ رذیله‌ خودخواهی‌، خودبینی‌، خودپسندی‌
14. عفو و اغماض‌ از خطایای‌ شخصی‌
15. کظم‌ غیظ
16. اعراض‌ از لغو و سخن‌ بیهوده
17. اینکه‌ هریک‌ یک‌ دفتر در جیب‌ همیشه‌ داشته‌ باشد
که‌ هر کدام ‌یک‌ از مواد هفده‌گانه‌ مزبوره‌ را بجا آورده‌ مثل‌ اینکه‌ فقیریرا احسان‌، غریبی‌ را پرسش‌، قادمی‌ را  زیارت‌، غایبی‌ را تفقد، معروفی‌ را امر، منکری‌ را نهی‌، مریضی‌ را عیادت‌، رحیمی‌ را صله‌، جاهلی‌ را ارشاد، غافلی‌ را تنبیه‌، کشیشی‌ را مجاب‌، فاسقی ‌را توبه‌، رذیله‌ را زائل‌، خطائی‌ را عفو، غیظی‌ را کظم‌، کافری‌ را مسلمان‌، حقی‌ را ادا کرده‌ باشد در آن‌ دفتر برحسب‌ نمره‌ وتاریخ‌ ثبت‌ نمایند و هرشب‌ یاد این‌ دفتر بجزء دفتر کل‌ که‌ راجع‌ به‌همه‌ اعضاء است‌، مستقل‌ گردد تا عمل‌ کرد اعضا در جامعه‌حزب‌الوطنی‌ معلوم‌ و مشخص‌ گردد.

تقریباً ده‌ ماه‌ تمام‌ در کمال‌ حراست‌ به‌ وظایف‌ مزبوره‌ پرداختند و حاصل‌ عمل‌کرد انجمن‌ در مدت‌ مزبور و ذخیره‌ در صندوق‌ انجمن‌ برای‌ اصلاحات‌ نوعیه‌ از اینقرار می‌شود:
ذخیره‌ 90000 تومان‌ ایرانی‌، عمل‌کرد انجمن‌ حزب‌الوطنی‌ مصر در مدت‌ یک‌ ماه‌:
مرضی‌ عیادت‌ شده‌ 1500 نفر، غائب‌ تفقد می‌شود 500، حاجت‌ برآورده‌ 12000، شارب‌ الخمر و تارک‌ الصلوه‌ وفاحشه‌ تائب‌ می‌شوند 25000. مستخدمین‌ ادارات‌ انگلیس‌ تماماً تائب‌ و در سلک‌ اخیار داخل‌ و به‌ پروگرام‌ انجمن‌ عامل‌می‌گردند 80 نفر از اکابر و اعیان‌ که‌ به‌کلی‌ از تجملات‌ و تزیینات‌ اثاث‌البیت‌ و انواع‌ اطمعه‌ دست‌ شسته‌اند 500، ورشکسته‌را سرمایه‌ دادند 75، سائل‌ بکف‌ که‌ ابن‌السبیل‌ حقیقی‌ بود مؤنه‌ یک‌ سال‌ داده‌ شد 206، نصاری‌، یهود، بت‌پرست‌ بشرف‌اسلام‌ مشرف‌ شدند 120، مجلس‌ بحث‌ با دعاه‌ نصاری‌ 44، ایراد عقلی‌ و اجتماعی‌ بر آنها که‌ اظهار عجز از جواب‌ نمودند120.

«لورد کرومر» مستشار مالیه‌ انگلیس‌ یکدفعه‌ ملتفت‌ گردید که‌ نفوذ انگلیس‌ در مصر درصد چهل‌ و پنج‌ (%45) کاسته‌ شده‌،تجارت‌ انگلیس‌ صدی‌ سی‌ و پنج‌ (35%) تنزل‌ نموده‌، مرکز دعات‌ نصاری‌ نسبت‌ عمل‌ کرد حزب‌الوطنی‌ را با حاصل‌ زحمات‌ سی‌ وپنج‌ ساله‌ تمام‌ دعاه‌ در تمام‌ قطر آفریقا سنجیده‌ دید که‌ نسبت‌ یک‌ به‌ شانزده‌ است‌. ناله‌ رؤسای‌ ادارات‌ انگلیس‌ از عدم‌ معاون ‌و مستخدم‌ به‌ کهکشان‌ فلک‌ بلند شد که‌ هشتاد نفر مستخدم‌ عالم‌ کارکرده‌ آنها از دست‌ رفته‌، دیگری‌ هم‌ از نو تکلیف‌خدمت‌ و معاونت‌ با خصم‌ قرآن‌ و اسلام‌ را قبول‌ نمی‌کند، فریاد وکلای‌ کمپانیهای‌ تجارت‌ انگلیس‌ و اروپائی‌ به‌ آسمان‌رسیده‌ که‌ ما دست‌ روی‌ دست‌ گذارده‌ از صبح‌ تا شام‌ به‌اندازه‌ مصارف‌ اجزاء فروش‌ نداریم‌، محصلین‌ مالیه‌ و شرابخانه‌ها وفواحش‌ و تیاترها استعفا تقدیم‌ نمودند که‌ چون‌ دخل‌ نیست‌ وجه‌ مقرری‌ عاید نمی‌شود.

«لورد کرومر» در راپورت‌ خود به‌ لندن‌ می‌گوید:
«درخصوص‌ پیش‌آمد این‌ اوضاع‌ ناگوار هیچ‌ خلاف‌ سیاست‌ و ضد پولتیک‌ اعمال‌ نشده‌ و بهیچوجه‌ هیچکس‌ را مقصر و مسئول‌ نمی‌توان‌ دانست‌ ولی‌ خاطر اولیای‌ متبوعه‌ام‌ را متذکرمی‌سازم‌ که‌ اگر انجمن‌ حزب ‌الوطنی‌ یک‌ سال‌ دیگر برقرار باشد و سلسله‌ جنبان‌ امروزه‌ آسیای‌ غربی‌ و مرکزی‌ و افریقای‌ شمالی‌ سید جمال‌الدین‌ اسدآبادی‌ مرفه‌الحال‌ و آسوده‌خاطر در مصر زیست‌ کند؛ گذشته‌ از اینکه‌ تجارت‌ و سیاست‌ بریطانیا  در قاهره‌ افریقا بالمره‌ معدوم‌ گردد که‌ سهل‌ است‌ ترس‌ آن‌ است‌ که‌ سیادت‌ قاطبه‌ اروپا از هیمنه‌ این‌ انجمن‌ عجیب‌، وجود تاریخی‌ کسب‌ نماید و اثری‌ از او در صفحه‌ تمام‌ عالم‌ باقی‌ نماند».

در راپورت‌ دیگرش‌ نیز می‌گوید: «انجمن‌ حزب‌الوطنی‌ مصر بدتر و سخت‌تر عائقی‌ است‌ که‌ از برای‌ پیشرفت‌ ما تصور شود و باید با کمال‌ سرعت‌ و عجله‌ از برای‌ تفرق‌ آن‌ دستور سریع‌ لازم ‌الاجرا برسد».

در راپورت‌ دیگر می‌گوید: «انجمن ‌حزب‌الوطنی‌ مصر بهترین‌ برهانی‌ است‌ بر استیلای‌ محیرالعقول‌ اعراب‌ در 13 قرن‌ پیش‌ که‌ در کمتر از ربع‌ قرن‌ بر ثلث ‌معموره‌ استیلا و سلطنت‌ یافتند».

یکی‌ از دعاه‌ نصارای‌ قاهره‌ در راپورت‌ خود به‌ یکی‌ از اعضای‌ مجمع‌ کنیسه‌ ( سان‌ پول‌) که ‌بزرگترین‌ کنائس‌ دنیاست‌ در لندن‌ می‌گوید: «در دار خیال‌ هیچ‌ امری‌ از این‌ واقعه‌ عجیب‌تر رخ‌ نداده‌ که‌ هفتصد میلیون‌ اولاد انجیل‌ با کمال‌ علمیت‌ و اقتدار و غیرت‌ که‌ در خور طبیعت‌ بشر است‌ درمقابل‌ چهل‌ نفر که‌ حقیقت‌ روح‌ یک‌ سید درویش‌ ایرانی‌ بیش‌ نیست‌ مقهور گردند».

یکی‌ از دکترهای‌ مریضخانه‌ پورت‌ سعید که‌ اصلاً ایرلاندی‌ و کاتولیکی‌ مذهب‌ است‌ در کتاب‌ خود «فلسفه‌ مجامع‌»می‌گوید: «شنیده‌ بودم‌ که‌ مخترع‌ نقشه‌ شطرنج‌ خمس‌ مثقال‌ گندم‌ را از خانه‌ چهلمین‌ بر حسب‌ قانون‌ تضعیف‌ معمول‌ به‌ هفت‌ صد وبیست‌ و هفت‌ میلیون‌ و پنجاه‌ و نه‌ هزار و نهصد و هشت‌ خروار که‌ مزروع‌ تمام‌ کره‌ و محمول‌ تمام‌ کشتی‌های‌ دنیا و کلیه‌ راه‌های‌ آهن‌ خواهد بود می‌کشاند؛ اما ندیده‌ بودیم‌ که‌ در پیشرفت‌ نفوذ و اتحاد کلمه‌ و ترقی‌ هیئت‌ جامعه‌ یک‌ ملتی‌ شدیدتر و سخت‌تر از این‌ تصاعد در خارج‌ صورت‌ پذیرد. مجال‌ آن‌ تصاعد و ترقی‌ چون‌ در وادی‌ اعتبار و کوهستان‌ وهم‌ است ‌صعوبتی‌ چندان‌ ندارد. چه‌ آن‌ وادی‌ منزل‌گاه‌ ضدین‌ و ارتفاع‌ نقیضین‌ هم‌ تواند بود. ولی‌ در تنگنای‌ مضیقه‌دار، تحقق‌ این‌ سنخ‌تصاعد که‌ یک‌ سنخ‌ تصاعد محیرالاوهام‌ والعقولی‌ است‌ انجمن‌ حزب‌الوطنی‌ مصر اول‌ یک‌ تن‌ سید درویش‌ ایرانی‌ بیش‌ نبود بعد شیخ‌ محمد عبده‌ را جذب‌ نمود، رفته ‌رفته‌ به‌ چهل‌ نفر و الان‌ عملیات‌ آنها در مدت‌ نه‌ ماه‌ به‌ بیست‌ هزار و یکصد و هشتاد و یکنفر با سرمایه‌ یک‌ کمپانی‌ معتبری‌ از تجارت‌خانه‌های‌ اروپ‌ تصاعد نموده‌. بدیهی‌ است‌ که‌ اگر هرماهه‌ یک‌ نفر زایش‌ مثل‌ خود نماید به‌ بیست‌ سال‌ نخواهد کشید که‌ صفحه‌ پشت‌ و روی‌ کره‌ کمترین‌ جولان‌ آنها خواهد بود».

رئیس‌ بانک‌ انگلیس‌ به‌ یکی‌ از صرافهای‌ لندن‌ می‌نویسد: «برادر عزیز! از غرائب‌ روزگار اینکه‌ اروپای‌ امروزه‌ در مصر و فردا در تمام‌ دنیا مقهور معدودی‌ گردد که‌ سلاحشان‌ فقط‌ دیانت‌ و بساطت‌ عیش‌ و جدیت‌ در عمل‌ و نوع‌خواهی‌ است‌».

از توارد این‌ همه‌ راپورتهای‌ مدهش‌ و موحش‌ پی‌درپی‌ انگلیس‌ با کمال ‌جدیت‌ در اعدام‌ و تفرقه‌ انجمن‌ مذکور و رئیس‌ آن‌ همت‌ گماشتند. اداره‌ عرفیه‌ در مصر اعلان‌ و سیدمعظم‌ را روانه‌ اروپ‌ کرده‌ شیخ‌ مفتی‌ را سه ‌سال‌ محکوم‌ تبعید و بعضی‌ اعضا را گرفتار و برخی‌ را در ادارات‌ مستخدم‌ و معاش‌ کلی‌ درباره‌ آنها مقرر می‌دارند. انجمن‌حزب ‌الوطنی‌ سید یا مفتاح‌ سعادت‌ مصر به‌ روایتی‌ پس‌ از نه‌ ماه‌ و چند روز دار فانی‌ را وداع‌ گفت‌ و از این‌ تاریخ‌ به‌ بعد تمام‌ شش‌ جهت‌ اروپا چشم‌ شدند که‌ نگذارند در فضای‌ ملک‌ و ملت‌ اسلام‌ نسیم‌ صبح‌ سعادت‌ شروع‌ به‌ وزیدن‌ نماید.*

* نقل از سایت «مصلح شرق»

ما برای جنگ نرم چه شیوه‌ای باید ابداع کنیم؟


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: تاریخ 4 - روحانیت 20 - خواص 17 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
سیاحت ِ زمستانه + شنبه 90 دی 10 - 9:46 صبح

عجب هوایی
فوق‌العاده بود
مکانی که این دفعه رفتیم
محلی مرتفع نزدیک شهر قم

مدتی‌ست از شهر خارج می‌شویم
هر جمعه یا گاهی یک در میان
کوهی، دریاچه‌ای، سدّی، دره‌ای، باغی...
هر جا که بتوان با زیبایی طبیعت
اندکی خستگی شهر را از تن زدود

این تصاویر را آن‌جا گرفتم
هوا به شدّت مه گرفته بود که وارد شدیم
برگشتنی هم برف می‌بارید
درست در همان محل مرتفع
صد متر پایین‌تر خبری از برف و مه نبود!

گروهی شده‌ایم؛ دانشجو و طلبه
کارشناس حقوق داریم، پزشکی، جامعه‌شناسی و...
و چند طلبه
یک‌جا هشت نفر

جلسات گروه را «میتینگ» صدا می‌زنند
ولی نه این‌که همیشه بحث سیاسی باشد
که فرهنگی بیشتر
دوره غرب‌شناسی و تهاجم فرهنگی اخیر
بررسی و تحلیل فرهنگ غرب
خصوصاً آن‌چه بر اساس ژانر باشد!
آن دوست که «علم‌الاجتماع» خوانده
به شدت گرایش به نقد سینمای معناگرا دارد.

اعضای «میتینگ» حول موضوعات گوناگون به مباحثه می‌نشینند
یک برنامه هفتگی ِ سیاحت هم هست
اما به صورت آزاد
هر که بخواهد می‌آید، اجباری نیست.

خیلی چیزها یاد می‌گیرد آدم در چنین فضایی
اول از همه کار ِ گروهی (Team working)
غالباً دو گروه می‌شویم
یک گروه باید چوب جمع کند و آتش را برپا نماید
گروه دیگر برنامه غذایی را پی‌گیری نماید
نتیجه کار دو گروه به هم ملحق خواهد شد، در نهایت
و بحث شکل می‌گیرد و گفتگوها آغاز می‌شود.

دوم این‌که آستانه تحمّل را بالا می‌برد
هر انسان اخلاقی دارد
رفتاری مختصّ به خود
فارغ از این‌که صحیح باشد یا ناصحیح
این‌که بتوانی رفتارهای - به نظرت - نادرست دیگران را تحمّل کنی
و نظرات و دیدگاه‌هایشان
(مخصوصاً آن دوست ِ ما که به شدّت با پوزیتیویسم در ضدّیت است
و اندیشه من و استادم را پوزیتیویستی می‌داند!)
این‌که مجبوری صبر داشته باشی
قدرت تفاهم اجتماعی آدم  را هم تقویت می‌کند بدجور!

توجه خوانندگان را به روایتی جلب می‌کنم
که چند صباحی پیش
در این نوشته بدان اشارتی رفته
نیک مطلبی است!

امید که این فرحات، فرصتی باشد برای عبادات و مجالی که ذخیره آخرت افزون گردد!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: سفر 33 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ضرورت اصول فقه حکومتی به روایت جوادی آملی + پنج شنبه 90 آذر 24 - 5:8 عصر

«ما تا اصول فقه حکومتی نداشته باشیم، فقه حکومتی نخواهیم داشت»
این جمله‌ای است که چند دقیقه پیش
آیةالله العظمی جوادی آملی (حفظه‌الله)
در کنگره بزرگداشت مرحوم آخوند خراسانی بیان کرد

حیفم آمد در وبلاگم ننویسم
که این حرف را سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی (أعلی‌الله مقامه الشریف)
بیست سال پیش مطرح کرد
و برای تولید اصول فقه احکام حکومتی
بیش از 200 جلسه بحث کرد
که نوارهای آن موجود است
و دو  سال طول کشید تمام جزوات آن را بخوانم و مباحثه کنم
دو دور بحث است
یک دور «مبادی» اصول فقه احکام حکومتی
و یک دور «مبانی» آن

خداوند رحمتش کناد
و به آقای جوادی آملی هم توفیقات کثیر عطا نماید!

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسّکین بولایة علی بن ابی‌طالب


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: خواص 17 - آقامنیر 117 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
گلهای بهاری ِ پاییزی + یکشنبه 90 آبان 29 - 10:22 صبح

صبح زود که از درس بر می‌گشتم
(چون صبح ِ زودتر به درس می‌روم :)
از نسیم خنک بارانی صبحگاهی در لذت بودم
که دفعتاً
چشمم به گل‌های زیبایی افتاد
گل‌هایی که تازه چشم به جهان گشوده بودند
اگر چه تصویرشان از پشت شیشه مه‌آلود عینکم چندان واضح به نظر نمی‌رسید
اما می‌توانستم طراوتشان را با تمام وجود حس کنم
شکوفه‌های بهاری به طرز شگفتی
همه با هم
به بار نشسته و شکفته بودند
توده‌ای انبوه

با خود اندیشیدم
همین‌طور پیاده که به سمت حجره حرکت می‌کردم
و خاطرات کودکی
وقتی در شهر انزلی زندگی می‌کردم را به خاطر می‌آوردم
(شهری بندری در استان گیلان)
از خود پرسیدم:
آیا این گل‌ها فریب حیله پاییز را خورده‌اند؟
نمی‌دانند این رطوبت هوا زودگذر است و دیری نخواهد پایید؟
غافل‌ند که در سرمای پاییزی یخ خواهند زد؟
قبل از آن‌که فرصت بهره بردن از زندگی کوتاه خود را بیابند؟

ما نیز بسیار به فریب نزدیکیم
به اندک محبتی
خود را در آغوش دنیا رها می‌کنیم
کوس آزادی می‌زنیم و از رفاهی که تصوّرش می‌کنیم
فقط تصوّر
لذت می‌بریم
و تا تشت رسوایی‌مان از بام نیافتاده
و سرمای نامردی و مکر دنیا
گرمای چشمان خواب‌آلودمان را نربوده
بیداری را نمی‌فهمیم و از حقیقت خبردار نمی‌شویم

از خود پرسیدم:
یعنی گل‌ها هم خطا می‌کنند؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

   1   2      >

جمعه 103 آذر 2

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
نوشته‌ها 8 - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X