سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   

هرگاه آدمی خوراکش را کم کند، درون شپر نور گردد [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
فسنجان نیمه آماده + دوشنبه 98 مهر 8 - 8:0 صبح

خیر
دیگر که نمی‌شود فسنجان پخت
وقتی گردو این‌طور گران باشد
دور فسنجان را باید قلم گرفت

برنامه ما همین بود
فسنجان را حذف کردیم
در حالی‌که
مریم و سیدمرتضی خیلی دوست دارند

اتفاقی دیدم
در مغازه‌ای محلّی
تعداد زیادی آورده بود و فروش نداشت انگار
مشتری ندارد خب
گردو و بادنجان و رب انار را چه کسی می‌خرد؟!

خیر
پولی از کسی برای تبلیغ کالایی نگرفته‌ام
فقط یک تجربه است
تجربه‌ای شخصی
می‌خواهم این‌جا بنگارم

مریم گفت ننویس
یاد می‌گیرند و می‌خرند و گران می‌شود
دیگر گیرمان نمی‌آید
ولی من می‌نویسم



وقتی این محصول را دیدم
مزه‌اش را انگار حس کردم
ناخودآگاه ذهنم رفتم سراغ فسنجان
گفتم تست کنم
قیمت زده بود 14 هزار تومان
تخفیفی می‌داد ده هزار
یک شیشه خریدم
آوردم خانه و مزه کردم

بله خودش بود
کمی تغییر نیاز داشت
ولی
بیس و پایه مواد فسنجان را داشت!

وقت نبود قلقلی درست کنم
این شد که گوشت چرخ‌کرده را با پیاز رنده شده تفت دادم
پیاز خیلی در غلیظ کردن خورش نقش دارد
وقتی رنده شود

کمی ربّ انارش را زیاد کردم
تا جایی‌که مزه‌اش را بپسندم
و بعد
برای این‌که بچه‌ها دوست داشته باشند
دو سه قاشق شکر در آن ریختم
فسنجان ترش به روش گیلانی را دوست ندارند
نباید هم داشته باشند
اقتضای هر منطقه‌ای غذای همان منطقه است
غذاهای شمال
با هوای مرطوب و شرجی
ترش بودن است
و اقتضای مناطق کویری و خشک
غذاهای شیرین

معمولاً کمی پودر کاکائو هم می‌ریزم
این‌بار هم ریختم
طعم آن را کودک‌پسند‌تر می‌کند
و رنگ آن را
البته که تیره‌تر!

فوق‌العاده شد
فسنجانی که با این محصول ایرانی پختم
اسم آن را گذاشتیم فسنجان نیمه آماده
بچه‌ها سفارش دادند چندتایی بخریم
شاید دیگر گیرمان نیاید
وقتی که این پست برود روی وبلاگ
مشتری پرورده گردو و بادمجان شاید زیاد شود! :)

قال علی (ع): «صَاحِبُ السُّلْطَانِ کَرَاکِبِ الْأَسَدِ، یُغْبَطُ بِمَوْقِعِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَوْضِعِهِ.» (نهج‌البلاغه، ح263)
همنشین سلطان مانند کسى است که بر شیر سوار است، دیگران به مقام او غبطه مى خورند ولى او خود بهتر مى داند در چه وضع خطرناکى قرار گرفته است. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - آشپزی 93 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
انرژی های آزادشونده غیرهمسو 7 + یکشنبه 98 مهر 7 - 7:0 صبح

اصل چهار ترومن؛ اصلاحات ارضی و بودجه‏‌ریزی و استخدامی و نظام پرداخت ناهماهنگ
کدام ساختارها؟ زمان شاه چه ساختارهایی بسته شد که چنین قدرتی ایجاد کرد؟ تا قبل از ناصرالدین‏شاه * نبود. به فرنگ که رفت و برگشت راه انداخت. ساختار نداشت. کشور به شیوه سنّتی و فردمحور اداره می‏شد، مثل زمان صفویه و قبل از آن. ناصرالدین‏شاه فرنگی‏ها را آورد و شهردار کرد. شهرسازی را دست‏شان سپرد و زندگی مردم را.
رضاقلدر ** هم دنبال ساختار است. شناسنامه صادر می‏کند تا آدم‏ها را تک به تک بشناسد و بتواند از روی سن‏شان سربازگیری کند. سربازی را اجباری می‏کند و ورود و خروج از کشور را ضابطه‏مند. شهرها را به سبک اروپا در هم می‏ریزد و تمام خانه‏های دلباز ایرانی را می‏دهد کریم‏آقا *** خراب کرده و دو طبقه‏های «شمالی» و «جنوب» بسازد. شیوه زندگی مردم مسلمان ایران را بر هم می‏زند.
اما این‏ها هیچ کدام به اندازه تأسیس سازمان برنامه و بودجه در تحوّلات کشور تأثیر نداشت. پس از جنگ جهانی دوم رئیس جمهور آمریکا نقشه بزرگی برای سلطه بر جهان داشت. بخشی از آن در قالب اصل چهار ترومن *2* به ایران کشیده شد. ترومن یک هیئت تحقیق به ایران اعزام کرد تا در طیّ چهار ماه نیازهای اقتصادی ایران را ارزیابی کنند. آن‏ها یک برنامه توسعه هفت‏ساله برای ایران تنظیم کردند و به تبع آن آمریکا وعده داد تا وامی دلاری به دولت ایران بدهد، ولی برای پرداخت آن شروط بسیاری گذاشت و پیوسته و به هر بهانه‏ای گروه‏های کارشناسی در ایران مستقر ساخت. مستشاران آمریکایی زمان زیادی نگذشت که در تمام صنایع ایران حضور پیدا کردند و مدیریت‏های کلان را بر عهده گرفتند؛ صنایع، معادن، ساختمان، راه‏ها، ارتباطات، راه‏آهن، کشاورزی، برق، آبیاری، و امور مالی.
«امور مالی» مهم‏ترین بخش دخالت آمریکا در اداره کشور بود که با تأسیس سازمان عریض و طویلی با نام «اداره اصل چهار ترومن» در سال 1328 به اوج خود رسید. مسئولین ارشد آن آمریکایی بودند و دو ساختمان بزرگ برای استقرار آن در تهران ساختند. عملیات بودجه‏ریزی کشور در این سازمان انجام می‏شد. سازمانی که بعدها تبدیل به «سازمان برنامه و بودجه» شد.
وقتی دخل و خرج یک کشور دست تو باشد، این‏که کجا خرج شود و در چه پروژه‏ای، بانک چقدر بگیرد و صنعت چقدر و کشاورزی چقدر، قطعاً این قدرتمندترین ابزار برای طراحی و تولید «ساختار» است.
دولت آمریکا با اصلاحات ارضی در ایران، تمام زمین‏های کشور را ملّی کرد. همان امری که هجرت را غیرممکن می‏کند. آباد کردن زمین را اصلاً. دیگر نمی‏شود کسی برود در بیابان و با تلاش و همّت خود آبادی بسازد. با خُرد کردن زمین‏های ملاکان و خوانین، قدرت‏های رقیب دولت را از میدان خارج کرد. هم به دلیل کوچک شدن زمین‏ها هزینه تولید محصول بالا رفت و در نتیجه ورشکستگی‏ها، کشاورزان به شهرها کوچ کردند، هم این‏که انحصار زمین سبب شد تا بانک‏ها قدرت بر تأدیه وام‏های ربوی خود داشته باشند. و همه این‏ها جالب‏تر می‏شود که بدانیم در قوانین انگلستان، از صدها سال پیش تا کنون، تلاش شده تا زمین‏ها خُرد نشود و حتی در قوانین ارث، اجازه نمی‏دهند همه ورثه از زمین پدری ارث ببرند. این را آدام اسمیت به عنوان یک اصل مهم برای افزایش راندمان و بهره‏وری کشاورزی در کتاب ثروت ملل می‏نویسد.
نظام استخدامی و حقوقی را همین اصل چهاری‏ها در ایران بنیان نهادند. طوری ساختار آن را بستند که فاصله طبقاتی را نهادینه کنند و با ایجاد تفاوت در الگوی مصرف کارمندان ادارات، انگیزه کار را در کارمندان رده پایین افزایش دهند. یعنی همان ساختاری که مادیات و دنیاپرستی را محور کانال‏سازی خود قرار می‏دهد و به رفتارهای مردم جهت می‏بخشد. این ساختار استخدامی پس از انقلاب نیز باقی ماند و اگر چه شهید رجایی *3* مدت کوتاهی آن را دور زد، با مساوی کردن حقوق وزرا با کارمندان جزء ادارات، اما با شهادت او، هاشمی رفسنجانی *4* که ریاست را برعهده گرفت، تمام ساختارهای فاصله طبقاتی‏ساز را به جای خود بازگرداند و با قدرت زیاد از آن‏ها دفاع کرد. این ساختارها فرهنگ مردم را عوض کرد و دوباره همه چیز به وضعی که پیش از انقلاب داشت برگشت؛ دنیاپرستی و ارزش‏های مادی.

شکاف پلیمری با یافتن عناصر تشکیل‏‌دهنده زنجیره‏‌های قدرت
ما می‏دانیم که ساختارها ایراد دارند و تمامی تقصیرات گردن آن است. بهترین آدم‏ها را هم بگذاریم در رأس قدرت، زمان زیادی نمی‏گذرد که یا ریزش می‏کنند و یا قادر به تأثیر نخواهند بود. پس از کجا و چگونه باید ساختار را تغییر دهیم؟
طبیعتاً سراغ دولت که برویم، سال‏ها گذشته و در اثر ساختار کفر، دنیاپرست‏ترین‏ها بالا آمده و باتقواها ریخته‏اند. در تمام بخش‏ها و قسمت‏ها، چرا که وقتی دستمزد بالایی، بیشتر از پایینی باشد و این فاصله زیاد، انگیزه افراد برای دستیابی به آن مقام زیاد خواهد شد. انگیزه چه کسانی؟ انگیزه پول‏پرستان همکار. در این میانه، دنیاپرست‏ترین‏ها حاضرند از چیزهای بیشتری بگذرند تا ایمان‏داران. اگر یک روز مدیر کاری بخواهد که خلاف باشد، معاون خوب قبول نمی‏کند چون با ارزش‏هایش نمی‏سازد. ولی معاون دنیاپرست می‏پذیرد و در ساختار بالا می‏رود و نسل بعدی مدیران را تشکیل می‏دهد. این از دولت. پس باید قوّه قضاییه را اصلاح کنیم تا این مدیران را بگیرد و ببندند و جابه‏جا کند.
اما این‏جا هم مشکلاتی در بین است. نخست این‏که همان نظام پرداخت ناهماهنگ در سیستم قضایی هم وجود دارد و همان فساد را پدید آورده. انگیزه‏ها مادی شده و دنیاپرستی وصف نظام قضایی گردیده. دیگر این‏که مسئولین قضایی دست‏شان بسته شده و ساختار آن‏چنان محدودیت‏هایی در قوانین رقم زده که قاضی دیگر اختیاری از خود ندارد. امروزه قاضی تنها یک ماشین و دستگاه است که فقط بر مواد قانونی نظارت می‏کند و از خود حق تصمیم ندارد؛ طبق ماده فلان این‏قدر زندان و طبق ماده فلان این‏قدر جریمه! قاضی دیگر قاضی اسلامی نیست. قاضی اسلامی خودش تشخیص می‏دهد و خودش فقیه است و مجتهد و رأی صادر می‏کند.
باید قانون را اصلاح کنیم و قانون در مجلس نوشته شده است. سراغ نماینده‏های مردم می‏رویم. اما آن‏ها انگیزه‏ای برای اصلاح قوانین ندارند. بیشتر تلاش می‏کنند تا قوانینی بنویسند که به نفع شخص خودشان باشد و حقوق خودشان را افزایش دهد. چرا؟ زیرا ساختار اساساً نفع شخصی را رسمیت داده است. چگونه؟
در نظام لیبرال، اقتصاد محور همه چیز است. قوانین سیاسی را هم برای سود بیشتر مادی طراحی می‏کند. این است که دموکراسی و انتخابات آزاد را طوری پیش می‏برد که این آزادی، راهبردی باشد برای سر کار آمدن دنیاپرست‏ترین‏ها. وقتی انتخابات را آزاد اعلام می‏کند و شیوه معرفی نامزدها را تبلیغات آزاد، خُب معلوم است که هر که پول بیشتری بدهد و مشاور گران‏تری استخدام کند، آن‏که هدایای مادی بیشتری به سلبریتی‏ها و چهره‏های تأثیرگذار بدهد و رأی آن‏ها را بخرد، مردم هم تبعیّت می‏کنند؛ یا از قدرت تبلیغات و یا از موضع‏گیری افراد مشهور. چه می‏شود؟ نماینده‏ای به مجلس راه می‏یابد که مادی‏تر از دیگران باشد. و همه این‏ها به مدد سرمایه‏گذاری سرمایه‏داران است که قطعاً منافع خود را در حمایت از یک فرد خاصّ می‏بینند.
نتیجتاً انتخابات آزاد هم یکی دیگر از ساختارهای کنترلی‏ست که اقتصاد اسمیتی بر کشور ما تحمیل کرده است. دست نامرئی اسمیت در همه ابعاد نظام اجتماعی ما حضور دارد. این نماینده‏ها تمام تلاش‏شان حفظ وضع موجود است و هرگز برای تغییر شرایط و ساختارها کاری انجام نخواهند داد.
بله، با یک چرخه بسته مواجه می‏شویم. زنجیره‏ای پیوسته از ساختارهای قدرتمند، درست مانند رشته‏های پلیمری که نایلون و پلاستیک را می‏سازند و آن‏قدر طویل‏اند که هر چه بروی به نهایت آن‏ها نمی‏رسی. چطور باید این زنجیرها را پاره کرد و از این پیله تاریکی که انقلاب اسلامی را در بر گرفته و اسیر کرده خلاص شد؟ برای نابود کردن یک پلیمر کافیست عناصر تشکیل‏دهنده آن را بشناسیم، حلاّل آن عناصر را پیدا کنیم و تا اضافه کنیم، رشته می‏گسلد و عناصر از هم می‏پاشند. راه فقط همین است. راهی که امام راحل (ره) طیّ فرمود و با شناخت عناصر قدرت در نظام شاهنشاهی و مقابله با آن‏ها، نظام سلطنت را فروپاشید.

-------------------------------
*  ناصرالدین‏شاه قاجار (تولد 25 تیر 1210 – مرگ 12 اردیبهشت 1275) که پیش از پادشاهی ناصرالدین میرزا خوانده می‏شد، معروف به «قبله‏ عالم»، «سلطان صاحبقران» و بعد «شاهِ شهید»، چهارمین شاه از دودمان قاجار ایران بود. او طولانی‏ترین دوره‏ پادشاهی را در میان دودمان قاجار دارد. ناصرالدین‏شاه قاجار اولین پادشاه ایرانی بود که در رأس هیئت حاکمه برای بازدید از تمدن و تکنولوژی غرب عازم اروپای نوین شد.
**  رضا پهلوی (زاده‏ 24 اسفند 1256 در آلاشت، سوادکوه، مازندران – درگذشته‏ 4 مرداد 1323 در ژوهانسبورگ، آفریقای جنوبی) معروف به رضا سوادکوهی، رضاخان، رضاخان میرپنج، رضا شصت‏تیر، رضاخان سردارسپه و پس از آن رضاشاه، نخست‏وزیر ایران از سال 1302 تا 1304 خورشیدی و پادشاه ایران از 1304 تا 1320 خورشیدی و بنیان‏گذار دودمان پهلوی بود. پادشاهی رضاشاه پایان فرمانروایی قاجاریان و آغاز دوران نظام پهلوی بود.
***  سرلشکر کریم آقا بوذرجمهری (1265، توابع کاشان - 1331، تهران) از جمله کسانی بود که رضاشاه فوق‏العاده به او اعتماد داشت. بعضی مشاغل مهم وی در قشون متحدالشکل عبارت بودند از: رئیس اداره نقلیه قشون، فرمانده تیپ پیاده مرکز، وزیر فواید عامه و رئیس املاک سلطنتی. وی به مدت 10 سال نیز شهردار تهران بود. وی در نوسازی شهر تهران و خیابان‏کشی و ساختن عمارات مورد لزوم زحمات زیادی متحمل شد. بوذرجمهری توانست سهم عمده‏ای در مدرنیزه کردن تهران بین سال‏های 1302 تا 1312 داشته باشد. ویران ساختن دروازه‏های دوازده‏گانه شهر تهران نیز در همان زمان صورت گرفت.
*2*  برنامه اصل چهار (به انگلیسی: Point Four Program) اشاره به نکته چهارم از سخنان هری ترومن رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در نطق استیت او یونیون 1949 دارد. ترومن در این سخنرانی خود گفت که کشورهای غنی یک مسؤلیت اخلاقی برای کمک به کشورهای فقیر دارند. در آن زمان برنامه کمک‏های ایالات متحده آمریکا محدود به کمک‏های فنی بود ولی از سال 1950 برنامه امنیت مشترک آمریکا برای کمک به کشورهای ضعیف، جهت جلوگیری از گرایش آنان به سوی اردوگاه شرق بود.
*3*  محمدعلی رجایی معروف به شهیدرجایی (زاده 25 خرداد 1312 در قزوین - درگذشته 8 شهریور 1360 در تهران) دومین رئیس‏جمهور ایران بود. وی در بمب‏گذاری دفتر نخست‏وزیری ترور شد. محمد علی رجایی دارای درجه کارشناسی ریاضیات از دانشسرای عالی و کارشناسی ارشد آمار بوده و پیش از انقلاب 1357 ایران، به دبیری ریاضیات اشتغال داشته‏است. پس از انقلاب در کابینه مهدی بازرگان وزیر آموزش و پرورش بود و با انتخاب ابوالحسن بنی‏صدر به عنوان رئیس‏جمهور، رجایی به عنوان نخست‏وزیر معرفی شد. وی از 11 مرداد 1360 تا 8 شهریور همان سال، یعنی به مدت 28 روز، رئیس‏جمهور منتخب مردم بود.
*4*  اکبر هاشمی بهرمانی (زاده‏ 3 شهریور 1313 در رفسنجان – درگذشته‏ 19 دی 1395 در تهران) مشهور به علی‏اکبر هاشمی رفسنجانی روحانی، مفسر قرآن، و سیاستمدار ایرانی بود که به عنوان یکی از پرنفوذترین شخصیت‏های سیاسی جمهوری اسلامی شناخته می‏شد. او از 25 مرداد 1368 تا 12 مرداد 1376 چهارمین رئیس‏جمهور ایران بود. پیش از آن وی اولین رئیس مجلس شورای اسلامی از سال 1359 تا 1368 بود. در طول جنگ ایران و عراق رفسنجانی به عنوان نماینده رهبر در شورای عالی دفاع عملاً فرماندهی نیروهای مسلح را برعهده داشت. رفسنجانی از سال 1368 تا زمان مرگ، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را برعهده داشت. او در همه ادوار مجلس خبرگان رهبری نمایندگی استان تهران در آن را بر عهده داشت و از 1386 تا 1390، دومین رئیس این مجلس بود. رفسنجانی رئیس هیئت مؤسس و هیئت امنای دانشگاه آزاد اسلامی بود. هاشمی رفسنجانی در حال شنا در استخر کوشک متعلق به مجمع تشخیص مصلحت نظام واقع در نزدیکی مجموعه سعدآباد در روز یکشنبه 19 دی 1395 دچار عارضه قلبی شد.


[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
لازانیای متفاوت + شنبه 98 مهر 6 - 10:46 صبح

دوست ندارند
حق هم دارند
خیلی چرب است
دستور اصلی لازانیا

دو باری درست کردم
سس مایونز خرابش می‌کند
خیلی روغن‌دار می‌شود
برای همین دیگر نمی‌خواستند



این‌بار متفاوت
مواد را کلا عوض کردم
وقتی آوردم سر نهار
اول مخالفت کردند
گفتم بچشید
اولین کسی که کشف کرد سیداحمد بود:
«مزه یتیمچه می‌ده»

سه‌شنبه‌شب‌ها بارها پختم
غذایی ایرانی
خیلی سخت نیست
اسمش یتیمچه است
و بچه‌ها خیلی دوست دارند

راست می‌گفت
ترکیب من همین بود
یتیمچه را پختم
گذاشتم لای لازانیا
گذاشتم در فر
به جای مواد اصلی خودش
به جای دستوری که رسماً ارائه شده

فقط سیداحمد فهمید
اولین بارش هم نیست
ذائقه عجیبی دارد
کمی در خوراک سخت‌گیر هست
این‌که چه نخورد
ولی
در مزّه‌شناسی متفاوت است
بارها شده ترکیبات غذا را گفته
وقتی که هیچ‌کسی نمی‌توانسته بگوید
این یک استعداد است! :)

این را دوست داشتند
تا انتها خوردند
باز هم خواستند
که درست کنم
در آینده
لازانیای یتیمچه!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آشپزی 93 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
انرژی های آزادشونده غیرهمسو 6 + جمعه 98 مهر 5 - 7:0 صبح

کانال‏سازی ربامحور و عدم توانایی بشر برای هجرت؛ از بین رفتن وسعت زمین
اختیار این‏طور حذف می‏شود. محدود می‏گردد و قدرت انتخاب انسان را می‏گیرد. غرب با ساختاری که پس از نوزایی طراحی کرد، رفتار مردم را کانالیزه کرده است. کانال‏هایی که مسیر حرکت جامعه را مشخص می‏کند و هیچ راه گریزی باقی نمی‏گذارد. حتی دست مؤمنین را نیز می‏بندد و مانع هجرت می‏شود.
پروردگار سه بار در قرآن تذکر می‏دهد که زمین من وسیع است و اگر در منطقه‏ای نمی‏توانید ایمان خود را حفظ کنید، هجرت کرده و مکان زندگی خود را تغییر دهید:
«قطعاً کسانی که [با ترک هجرت از دیار کفر، و ماندن زیر سلطه کافران و مشرکان] بر خویش ستم کردند [هنگامی که] فرشتگانْ آنان را قبض روح می کنند، به آنان می گویند: [از نظر دین داری و زندگی] در چه حالی بودید؟ می گویند: ما در زمین، مستضعف بودیم. فرشتگان می گویند: آیا زمین خدا وسیع و پهناور نبود تا در آن [از محیط شرک به دیار ایمان] مهاجرت کنید؟! پس جایگاهشان دوزخ است و آن بد بازگشت گاهی است.» *
«ای بندگان من که ایمان آورده اید! یقیناً زمین من وسیع و پهناور است؛ پس [با انتخاب سرزمینی مناسب و شایسته که ارزش ها در آن حفظ شود] فقط مرا بپرستید» **
«بگو: ای بندگان مؤمنم! از پروردگارتان پروا کنید. برای کسانی که در این دنیا اعمال شایسته انجام داده اند، پاداش نیکی است و زمین خدا گسترده است [بر شماست از سرزمینی که دچار مضیقه دینی هستید به سرزمینی دیگر مهاجرت کنید]. فقط شکیبایان پاداششان را کامل و بدون حساب دریافت خواهند کرد.» ***
اساس اقتصاد کاپیتالیزم؛ انباشت‏محور سرمایه‏داری، از روز نخستی که آدام اسمیت آن را ترسیم کرد بر «ربا» *2* بنیان نهاده شد. هر روز هم بر توسعه ربا در ابعاد مختلف جامعه دامن زده است. به نحوی که امروزه با نگاه مختصری به زندگی خودمان، در کشوری اسلامی، سرنخ‏های آن را می‏بینیم. مهریه زوجه را هنگام پرداخت، اگر وجه نقد باشد، به نرخ روز محاسبه می‏کنند و قضات به آن حکم می‏دهند. نرخ روز را نیز بر اساس نرخ تورّم سالانه اعلامی بانک مرکزی حساب می‏کنند، همان ربا. خانه که اجاره کنی، قیمت رهن و تبدیل آن به اجاره کاملاً تابع سود ماهانه پول است. اجناسی را که نقد و نسیه می‏فروشند، در تبدیل قیمت نقد به نسیه از نرخ ربا استفاده می‏شود.
تمام زندگی انسان امروز را اقصاد ربامحور گرفته است و اما، انسانی که نخواهد تحت ربا زندگی کند هم، راهی برای فرار ندارد. نظام سیاسی تابعی از نظام اقتصادی جامعه شده و اجازه خروج از مرزها را نمی‏دهد. گمرکات و عوارض ورود و خروج کالا، پاسپورت و شناسنامه‏ها، طوری دست و پای مردم را در تمام دنیا بسته‏اند که راهی برای هجرت باقی نگذاشته‏اند و البته جایی هم. تمام مناطق دنیا تحت کنترل دولت‏های اقتصادمحور درآمده و «حیازت» *3* هم دیگر ممکن نیست. هر جا بخواهی زندگی کنی فوراً جلوگیری و مجوّز زمین‏شهری *4* مطالبه می‏کنند. تمام سازمان‏ها و نهادها به سراغ فرد می‏آیند؛ آب و گاز و برق و شهرداری و نهادهایی که نمی‏گذارند انسانی در خارج از چارچوب دولت زندگی کند. اگر فردی خیلی اصرار کند که خارج از این ساختارهای کفر زندگی کند، سازمان‏های بهداشت و سلامت روح و روان به سراغ وی رفته و او را کَت‏بسته نزد روان‏شناس می‏برند و در تیمارستان بستری کرده، به قرص و دارو می‏بندند، به مثابه یک بیمار!

ساعت شنی ِ انقلاب روی ویبره؛ ساختاری که قبل از انقلاب بسته شد
پس انقلاب اسلامی سال 1357 چه کرد؟ آیا بالا و پایین را بر هم نزد و ساختار کفر شاهنشاهی را از هم نپاشید؟! آن دوستانی که ابتدای انقلاب بر مسند اداره دولت نشستند، حتی تصمیم نداشتند نمادهای شاهنشاهی را از اَسناد دولتی پاک کنند. اگر عتاب حضرت امام (ره) نبود اسکناس‏ها را هم عوض نمی‏کردند.
نگاه اصلاً این نبود. نیست هم. تصوّر بر این بود که ما با یک آدم فاسد به نام شاه مواجه بودیم که بحمدالله فرار کرد و رفت و امروز خودمان، انقلابیون، کار را به دست می‏گیریم. آدم‏ها عوض می‏شوند و این‏بار به خوبی رفتار می‏کنند. هیچ تغییری هم در ساختارها و قوانین لازم نیست، مگر مواردی که مربوط به مشروبات الکی و حجاب و مراکز فحشا باشد که آن‏ها را دستور مناسب می‏دهیم، تا اسلامی شود؛ «عدم مخالفت قطعیه»‏ با اسلام. تصوّر فقط همین بود.
این مثال می‏تواند واقعیت را آن‏طور که اتفاق افتاد روشن کند. فرض کنیم یک ساعت شنی داریم، تعدادی دانه درشت در آن است. دانه درشت‏ها آمده‏اند بالا و سَروری می‏کنند. شن‏ها نیز کف ساعت نشسته و محروم از حقوق‏شان. حالا انقلاب چه می‏کند؟ جاها را تغییر می‏دهد. ساعت شنی را وارونه می‏کنیم. دانه‏های درشت می‏روند کف ساعت و شن‏ها رو را می‏گیرند؛ خیلی خوشحال هم. مستضعفین این‏گونه بود که سال‏های نخست انقلاب خیلی شاد بودند. این یک موفقیت بزرگ بود.
اما این ساعت شنی روی یک سطحی قرار دارد لرزان. ساعت شنی که مانند گذشته می‏لرزد، زمان زیادی طول نمی‏کشد که بر اثر یک فرآیند کاملاً فیزیکی و طبیعی دانه‏های درشت بالا می‏آیند و دانه‏های ریز به کف باز می‏گردند.
امروز وقتی نگاه می‏کنیم، چهل سال پس از انقلاب، کاملاً روشن و واضح می‏بینیم که دانه‏درشت‏ها سروری می‏کنند. آدم‏هایی که فرار کرده بودند و اموالشان را بنیاد مستضعفان توقیف کرد، صاحبان فاسد پارک‏های تفریحی که اعدام شدند، امروز کسانی مثل آن‏ها با ثروت‏هایی فوق‏العاده انباشته علناً و در پیش ‏روی ملّتِ مستضعف تفریحگاه‏های شاندیز و پارک‏های آبی هیولاوار می‏سازند و خودروهای میلیاردی در خیابان سوار می‏شوند و نه تنها هیچ دستگاه انتظامی با آن‏ها برخورد نمی‏کند، خودشان هم شرم نمی‏کنند، بلکه ملّت هم به دیدارشان افتخار می‏کند و ازدواج و رفت و آمد با این خانواده‏ها تبدیل به ارزش می‏شود.
مشکل این است که هیچ چیزی تغییر نکرد. ساختار همان ساختار پیش از انقلاب، همان قوانین و طبیعتاً ارزش‏های مادی دوباره غلبه کرد و ارزش‏های معنوی را به محاق برد. امروز دوباره مانند زمان شاه، ثروت‏اندوزی تبدیل به ارزش شده و انسان‏های ثروتمند احترام به دست آورده‏اند و این تمام دستاوردهای انقلاب را محو و نابود می‏کند.
حالا مثلاً یک‏بار دیگر بیاییم و انقلاب کنیم، دوباره همه رؤسای جمهور و وزرا و مسئولین را زیر و رو، دولتمردهایی که از اعلام ثروت بی‏حدّ‏ و حصر خود شرم ندارند سرنگون، رجایی‏ها را پیدا کنیم و بگذاریم سر کار، مانند آن‏چه سال 1384 مردم کردند، چه می‏شود؟ هیچ! ساختار همان ساختار است و ساختار، محور است و فرد، تابع ساختار است، پس احمدی‏نژاد هم بالاخره کاپشن خود را در می‏آورد و کت می‏پوشد، چنان که کرد. از همان روز هم رفتارش تغییر کرد . نکرد؟! *5*

----------------------------
*  « إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ ظَالِمِی أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کُنتُمْ قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّـهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا فَأُولَـئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِیرًا » (نساء:97)
**  « یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی وَاسِعَةٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ » (عنکبوت:56)
***  « قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَـذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّـهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ » (زمر:10)
*2*  رباخواری به عمل دریافت ربا گفته می‏شود که معمولاً به صورت شغل در جوامع گذشته و امروزی می‏باشد و فرد رباخوار با دریافت وثیقه و تضمین از فرد وام‏گیرنده، به وی به جنس یا پول وام با بهره می‏دهد. گاهی اوقات ربا به معنی سود بیش از حد و گاهی به عنوان هر نوع سودی در نظر گرفته می‏شود. به صورت تاریخی در جوامع مسیحی و اسلامی گرفتن هر نوع سودی بر روی پول ممنوع بوده‏است. مذمت رباخواری در بسیاری متون در بسیاری کشورها یافت می‏شود. مهمترین تغییر در تاریخ رباخواری در کشورهای غربی در سال 1545 میلادی توسط هنری هشتم صورت گرفت که بر اساس آن گرفتن سود بر روی پول آزاد گردید.
*3*  اصطلاحی در فقه و حقوق ، به معنای تصرف مالکانه در اموال مباح منقول می‏باشد. در اسلام با پذیرش این رویه عقلایی و وضع مقررات جدید برای حیازت مباحات کوشش شده از انحصار منابع طبیعی به مالکان خاص و احتکار این منابع و زیان رسیدن به حقوق دیگران و محیط زیست پیشگیری شود. مراد از مباحات که بخشی از مشترکات به‏شمار می‏روند، ثروت‏ های طبیعی است که مالک خاص ندارند و عموم مردم در حق استفاده کردن از آن‏ها مشترک‏اند و هیچ مانع شرعی برای بهره‏برداری یا تملک آن‏ها به شکل متعارف وجود ندارد؛ مانند اموال گمشده، آب‏ها ، مراتع ، گیاهان ، شکارهای خشکی و دریایی و معادن زمینی و دریایی . امروزه دولت‏ها برای حفظ مصالح عمومی با وضع قوانین خاص، موارد حیازت مباحات را بسیار محدود کرده‏اند.
*4*  سازمان زمین شهری در سال 1361 از ادغام سازمانهای عمران اراضی کلیه استانهای کشور تشکیل میگردد و شرکتی است سهامی با مدت نامحدود و وابسته به وزارت مسکن و شهرسازی که دارای شخصیت حقوقی و استقلال مالی است. مجری مفاد قانون اراضی شهری و حافظ حقوق و اعمال مالکیت دولت نسبت به اراضی خالصه و همچنین اراضی موات و واگذاری زمین به صورت قطعی و اجاره به بخش خصوصی یا عمومی.
*5*  گاردین در گزارشی تحت عنوان "تکامل نوع پوشش احمدی نژاد" نوشت: رئیس جمهور ایران در پروسه ی تبدیل از «مردی از جنس مردم» به «مرد جهانی»، کاپشن سفید خود را با کت و شوارهای شیک تعویض کرد.


[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
شاخص های ارزیابی پیشرفت + پنج شنبه 98 مهر 4 - 7:36 عصر

بچه که بودم یاد گرفتم
مدام کنترل کنم

گل کوچک که می‌زدیم
دروازه که می‌ایستادم
هر از چند گاهی
ناگزیر
باید بر می‌گشتم و به تیرک‌ها نگاهی می‌انداختم
فهمیده بودم
درگیر بازی که می‌شود
آدم جای خود را فراموش می‌کند و از هدف دور
باید مدام برگردد و کنترل کند

شاخص برای همین است
برای کنترل
برای ارزیابی
غربی‌ها هم دارند
یک‌بار ترجمه کردم و در سایتم گذاشتم
شاخص‌های جهانی توسعه را

ما هم نیاز داریم
برای ارزیابی پیشرفت نظام اسلامی
اما
آیا همان شاخص‌ها را؟

نداریم
در نیاورده‌ایم
به تصویب نرسانده‌ایم
یک نظام از شاخص‌های پیشرفت را
متفاوت از آن‌چه غربی‌ها دارند
چیزی که در مسیر آرمان‌های خودمان باشد
انقلاب‌مان

من استخراج کردم
از فرمایشات مقام معظّم رهبری
تمام دیدارهای ایشان با دولت‌ها را
بیانات را کاویدم
هشتاد و یک شاخص شد
در هشت محور اصلی؛
1. سیاسی و امنیتی
2. دینی، فرهنگی و اجتماعی
3. تقنینی؛ ساختار، برنامه و بودجه
4. قضایی، انتظامی و نظارتی
5. علم و فن‌آوری
6. اقتصادی و مالی
7. انفال و محیط زیست
8. بهداشت و سلامت


خیلی وقت گرفت
خیلی سخت بود
مطالعات زیادی نیاز داشت
ولی
با اتکا به حول و قوّه الهی
انجام شد
در این نشانی مفصّل قرار دادم
در کنار متن بیانات
فیش‌هایی که از آن‌ها استخراج کرده‌‌ام
هر شاخص را

اما این‌جا
فقط یک توضیح کوتاه
برای روشن کردن منظورم از هر شاخص

این‌ها را اگر کمّی کنیم
فرمول می‌شود برای اندازه‌گیری
هر سال که آمار بگیریم
اندازه‌گیری کنیم
معلوم‌مان می‌شود که چقدر اسلامی‌تر شده‌ایم
سال به سال
تا مسیر انحرافی نرویم و به جاهلیت باز نگردیم!

شاخص‌های ارزیابی پیشرفت نظام اسلامی بر اساس مطالبات رهبری

سیاسی و امنیتی
1. شاخص عدالت سیاسی
    فرصت برابر برای رقابت در انتخابات
2. شاخص عدالت امنیتی
    برخورد یکسان نیروهای انتظامی با مردم
3. شاخص ظلم‌ستیزی در انتخاب
    تعداد نامزدهای رأی‌آورده با شعار ظلم‌ستیزی به کل
4. شاخص پذیرش بین‌المللی
    تعداد سفرای حاضر در داخل کشور
5. شاخص مردم‌داری مسئولین
    میزان رضایت مردم از مسئولین به روایت نمونه‌های آمار
6. شاخص ارتباط مردمی مسئولین
    تعداد موارد ملاقات عمومی و از نزدیک مسئولین با مردم
7. شاخص پاسخگویی مسئولین
    موارد عذرخواهی رسمی مسئولین نسبت به خطاهای روی داده
8. شاخص فساد اداری
    موارد گزارش‌شده از تخلفات اداری
9. شاخص ساده‌زیستی مسئولین
    تفاوت قیمت اموال و دارایی‌های مسئولین با متوسط مردم
10. شاخص اخلاق‌مداری مسئولین
    شمارش موارد بداخلاقی و بدسُخنی مسئولان
11. شاخص صداقت و راستگویی مسئولین
    محاسبه وعده‌های تخلّف‌شده و خبرهای غیرواقعی مسئولین
12. شاخص احساس امنیت
    درصد پاسخ‌دهندگان دارای احساس امنیت بر اساس نمونه‌های آماری
13. شاخص مشارکت سیاسی
    نسبت حضور مردم در انتخابات و راهپیمایی
14. شاخص پدافند غیرعامل
    نسبت کارهای انجام شده به کارهای ضروری
15. شاخص اقتدار دفاعی
    توازن توان دفاعی کشور نسبت به نیروهای متخاصم
16. شاخص حمایت از ملت‌های مظلوم
    موضع‌گیری رسمی در حمایت از مظلومین به نسبت کل حوادث جهانی
17. شاخص امنیت مجازی
    تعداد هک‌ها و سرقت اطلاعات و حوادث در فضای مجازی در واحد زمان
18. شاخص عدالت انتخاباتی
    تعداد افراد منتخب با کمترین هزینه نسبت به کل منتخبین
19. شاخص شفافیت دولت
    تعداد موارد اطلاع‌رسانی رسمی به مردم در واحد زمان


دینی، فرهنگی و اجتماعی
20. شاخص پایبندی حاکمیت به اقامه دین
    نسبت بودجه هدفگذاری‌شده برای مناسک دینی به کل
21. شاخص عدالت اجتماعی
    نسبت بودجه هدفگذاری شده برای ارتقاء عدالت
22. شاخص برابری اجتماعی اقلیت‌های دینی
    موارد عدم احقاق حقوق اقلیت‌ها به نسبت کل
23. شاخص احساس آزادی
    میزان حس آزادی در مردم بر اساس نمونه‌های آماری
24. شاخص آبادانی روستاها
    فاصله بهره‌مندی روستاها از خدمات نسبت شهرها
25. شاخص رشد شهرنشینی
    رشد جمعیت شهری نسبت به جمعیت روستایی
26. شاخص معرفت دینی
    آشنایی با عقاید و احکام اسلامی بر اساس نمونه‌های آماری
27. شاخص انقلابی‌گری و فرهنگ ایثار
    اعتقاد به ضرورت تداوم انقلاب با تکیه بر نمونه‌های آماری
28. شاخص دسترسی به موادّ مخدّر
    سهولت یافتن و خرید موادّ مخدر بر اساس نمونه‌های آماری
29. شاخص ترانزیت موادّ مخدّر
    موارد شناسایی حمل قاچاق مواد مخدر در داخل کشور
30. شاخص مصرف موادّ مخدّر
    تعداد مصرف‌کنندگان موادّ مخدر به جمعیت کشور
31. شاخص ثبات خانواده
    نسبت ازدواج و طلاق
32. شاخص سهولت تأمین مسکن
    نسبت میانگین قیمت مسکن به میانگین درآمد سالیانه
33. شاخص شهرسازی اسلامی
    درصد تناسب شهرها با استانداردهای اسلامی
34. شاخص جوانی جمعیت
    نسبت جوانان پویا و فعال به کل جمعیت کشور


تقنینی؛ ساختار، برنامه و بودجه
35. شاخص عدالت تقنینی
    مراعات عدالت در وضع قوانین
36. شاخص وفاداری نمایندگان
    مقایسه عملکرد نمایندگان مجلس با وعده‌های انتخاباتی آن‌ها
37. شاخص تبعیت از برنامه
    موارد تبعیت آئین‌نامه‌ها و قوانین از مفاد برنامه نسبت به کل برنامه
38. شاخص انطباق برنامه با سیاست‌های کلان
    نسبت مواد برنامه قابل استناد به سیاست‌ها به کل مواد آن
39. شاخص انطباق برنامه با چشم‌انداز
    تعداد مواد برنامه منطبق بر چشم‌انداز به کل
40. شاخص همسویی برنامه با قانون اساسی
    موادی از برنامه که مشخصاً در راستای تحقق بندهایی از قانون اساسی باشد
41. شاخص استقلال قوانین و برنامه‌ها
    نسبت مواد غیرتقلیدی و بومی قوانین به کل
42. شاخص سرعت اجرای قوانین
    میانگین فاصله تصویب قوانین تا اجرایی‌شدن


قضایی، انتظامی و نظارتی
43. شاخص عدالت قضایی
    برخورد یکسان با شکات و متهمین
44. شاخص احقاق حق
    نسبت حقوقی که توسط نهادهای انتظامی احقاق شده است به مواردی که نشده است
45. شاخص دفاع از مظلوم
    موارد گزارش‌شده و برخورد شده با رشوه به نسبت تخمینی کل
46. شاخص مطالبه عدالت
    شمارش موارد اعتراضات عمومی برای اجرای عدالت
47. شاخص مبارزه با ویژه‌خواری
    موارد برخورد با رانت‌خواران و آقازاده‌های فاسد نسبت به کل
48. شاخص قاطعیت در اجرای احکام
    نسبت موارد اجرای احکام قضایی نسبت به صاحبان قدرت به کل موارد صادر شده
49. شاخص مبارزه با مقاسد اقتصادی
    تعداد پرونده‌های به سرانجام رسیده مفاسد اقتصادی به کل شکایات
50. شاخص نظارت بر بوروکراسی
    کاهش میانگین مدّت انجام فرآیندها در دستگاه‌های دولتی
51. شاخص قانون‌گرایی
    موارد مطابقت با قانون رفتار مسئولان نسبت به کل


علم و فناوری
52. شاخص عدالت آموزشی
    فرصت برابر آموزشی
53. شاخص پیشرفت هسته‌ای
    فناوری هسته‌ای داخل کشور نسبت به میانگین کشورهای توسعه‌یافته
54. شاخص بهره‌وری آموزش عمومی
    توانمندی دانش‌آموزان ایرانی نسبت به میانگین کشورهای توسعه‌یافته از طریق آزمون‌های استاندارد جهانی
55. شاخص بهره‌وری آموزش تخصصی
    توانمندی دانشجویان ایرانی نسبت به میانگین کشورهای توسعه‌یافته  از طریق آزمون‌های استاندارد جهانی
56. شاخص تناسب دانشگاه با صنعت
    تعداد رشته‌های دانشگاهی دارای صنعت فعال داخلی نسبت به کل رشته‌ها
57. شاخص معنویت در دانشگاه‌ها
    تعداد افراد ملتزم به احکام اسلامی نسبت به کل بر اساس نمونه‌های آماری
58. شاخص فرار مغزها
    تعداد دانشجویان مهاجر نسبت به کل
59. شاخص کرامت معلّم
    احترام اجتماعی معلّم مبتنی بر نمونه‌های آماری


اقتصادی و مالی
60. شاخص عدالت اقتصادی
    فرصت برابر در تولید و توزیع و سرمایه‌گذاری
61. شاخص تساوی بهره‌مندی از بیت‌المال
    فاصله دستمزدهای حقوق‌بگیران دستگاه‌های دولتی
62. شاخص اسراف در بیت‌المال
    میزان هزینه‌های غیرضروری دستگاه‌های حاکمیتی
63. شاخص انحراف بودجه
    نسبت بودجه‌های مصرف شده در غیر ردیف تعیین‌شده
64. شاخص بهره‌وری بودجه
    نسبت بودجه پروژه‌های شکست خورده به کل بودجه
65. شاخص امانت‌داری مسئولین
    موارد اختلاس از بیت‌المال به درآمد سرانه
66. شاخص امید اقتصادی
    درصد امیدواری مردم به بهتر شدن شرایط اقتصادی بر اساس نمونه‌های آماری
67. شاخص رونق اقتصادی
    اندازه‌گیری اشتغال و تورّم و خودکفایی در کشاورزی
68. شاخص استقلال اقتصادی
    تعداد چرخه‌های تولید کالا و خدمات غیروابسته به خارج از کشور
69. شاخص وابستگی به فروش نفت
    مقدار تراز بازرگانی منفی در صورت عدم فروش نفت
70. شاخص امنیت شغلی
    درصد احساس امنیت شغلی کارگران و کارمندان مبتنی بر نمونه‌های آماری
71. شاخص اقتصاد مقاومتی
    میزان عدم حساسیت اقتصاد کشور به تغییرات اقتصاد جهانی
72. شاخص عدالت مالیاتی
    تفاوت نسبت «مالیات به درآمد» اقشار مختلف؛ کمترین تا بیشترین
73. شاخص واردات قاچاق
    نسبت واردات بدون مجوّز به کل واردات
74. شاخص تولید داخلی
    نسبت کالاهای داخلی موجود در بازار نسبت به کالاهای خارجی
75. شاخص خودکفایی کشاورزی و دامپروری
    نسبت محصولات کشاورزی و دامی و لبنی داخل به کل مصرف
76. شاخص بیکاری
    تعداد افراد بدون شغل نسبت به کل جمعیت توانا برای اشتغال
77. شاخص تأخیر پروژه‌های دولتی
    میانگین میزان تأخیر اتمام پروژه‌ها از زمان پیش‌بینی شده


انفال و محیط‌زیست
78. شاخص عدالت زیست‌محیطی
    فرصت برابر برای بهره‌مندی از ثروت‌های زمین
79. شاخص حفظ محیط زیست
    افزایش مترمربع جنگل‌ها و مراتع و دریاچه‌ها و رودخانه‌ها


بهداشت و سلامت
80. شاخص عدالت درمانی
    بهره‌مندی یکسان از فرصت‌های بهداشت و درمان
81. شاخص رشد بهداشت و درمان
    میانگین بهداشت و درمان نسبت به میانگین کشورهای توسعه‌یافته


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: سند 32 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
انرژی های آزادشونده غیرهمسو 5 + چهارشنبه 98 مهر 3 - 3:0 صبح

نئومارکسیست‏هایی مانند اینگلهارت
مکانیزمی که آدام اسمیت طراحی کرد، با تحلیل نظام بانکداری اسکاتلند و کاغذهایی که به جای طلا و نقره به گردش افتاده بودند و اعتباری قلابی و جعلی را به جامعه تزریق می‏کردند، بارها و بارها اصلاح شد و توانمندی خود را افزایش داد.
نخستین بار «مالتوس» * بود که متوجه ایراد این سیستم شد. تعادلی که اسمیت ادعا می‏کرد، با نظریه‏ای که مالتوس ارائه داد غیرقابل وصول و تحقق بود. اسمیت می‏گفت: هر چقدر که سرمایه در دست اشراف انباشته شود، چون قابل مصرف نخواهد بود، به چرخه تولید وارد می‏گردد و تقاضای کار را بالا می‏برد. طبیعتاً چون عرضه،‏ یعنی تعداد کارگر، تغییر نکرده است، دستمزد افزایش یافته و از سوی دیگر، اشتغال کامل نیز ممکن می‏شود. اشتغال کامل وضعیتی در اقتصاد است که تمامی آحاد جامعه در حال کار باشند و هیچ‏کس بیکار نباشد. اما مالتوس می‏گوید: اسمیت توجه نداشته که وقتی دستمزد کارگر بالا برود، بهداشت و تغذیه در میان کارگران که قشر مستضعف جامعه بودند بهتر می‏شود و در نتیجه مرگ و میر فرزندان‏شان کمتر شده و بیشتر زاد و ولد می‏کنند و در زمانی کوتاه عرضه کارگر در جامعه آن‏قدر زیاد می‏شود که دوباره از تقاضا بالا زده و بیکاری را با وضعیت سابق باز می‏گرداند.
طبیعتاً مالتوس دخالت در بازار آزاد را برای دولت لازم دانست، کمکی که بتواند در تعارض مکانیزم کار با مکانیزم بازار، طرف بازار را گرفته و تعادل را حفظ کند. پیشنهاد او تشویق مردم به جلوگیری از زاد و ولد بود. اما تلاش‏های او و دنباله‏روانش مثل «ریکاردو» ** کفایت نکرد و عملاً نتوانستند افزایش جمعیت کارگران را کنترل کنند. این‏جا بود که نظریه «جان استوارت میل» کارساز شد و تلاش ناکام مالتوس را به کام نظام غرب کرد.
«میل» با نگارش «بردگی زنان» *** به همراهی همسر *2* و دخترخوانده‏اش *3* توانست انقلابی عظیم در جامعه اقتصادمحور غرب راه بیاندازد و آن‏چه امروز با عنوان جریان «فمینیسم» *4* شناخته می‏شود زاده اندیشه «میل» و تلاش هر سه آن‏هاست. نکته اصلی و راز ماندگاری نظریه «میل» این بود که: زنان به این دلیل سختی مادر شدن و زاد و ولد و نگهداری از فرزند و خانه‏داری را می‏پذیرند که «نمی‏توانند» و قادر نیستند مقاومت کنند. آن‏ها تحت ظلم پدران و شوهران خود ناگزیر هستند تا به تولید نسل ادامه دهند. پس: اگر دولت با وضع قوانین و تغییر ساختارها فرصتی پدید آورد که زن‏ها از این بردگی خلاص شوند، به صورت طبیعی هیچ زنی تلاش نمی‏کند صاحب اولاد شود، مگر در رفاه فراوان باشد. طبیعتاً آن‏طور که مالتوس می‏خواست جمعیت کارگران کاهش یافته و آن‏طور که اسمیت می‏گفت وضعیت اشتغال کامل حاصل خواهد شد.
این نگرش میل اگر چه به کاهش جمعیت کارگران حقیقتاً انجامید، ولی نتوانست وضعیت زندگی آن‏ها را بهبود بخشد، وعده‏ای که اسمیت به کارگران می‏داد. این‏جا بود که مارکس نظریه اقتصاد اشتراکی *5* خود را طرح کرد و مدعی شد دولت باید بازار آزاد را کنترل کند و تمام منافع آن را به صورت برابر میان مردم تقسیم نماید. همه انسان‏ها تحت یک نظام یکپارچه و واحد به مثابه یک شرکت فعالیت کنند و از انباشتگی سرمایه جلو بگیرند. در حقیقت مارکس پی برد نظریه اسمیت از اساس نادرست و ناتوان است و قادر به ایجاد تعادل در زندگی بشر نیست. زندگی‏ای که البته بر اقتصاد مبتنی‏ست، یک زندگی دنیاپرستانه و کافرانه. مارکس فهمید انباشتگی ثروت همواره به بردگی بخش عظیمی از جامعه منتهی می‏شود که در قاعده آن قرار دارند.
زندگی در تحت لوای نظریه مارکس دوام زیادی نداشت. مردم نمی‏توانستند بدون رقابت و منافع شخصی انگیزه کافی برای تلاش و حرکت داشته باشند و اقتصاد دنیاپرستی در این ساختار از هم پاشید و ناتوانی آن خیلی زود معلوم شد. نگرانی بیکاری و مشکلات اجتماعی آن، «کینز» *6* را به تکاپو واداشت تا نظریه جدیدی در عرصه اقتصاد طرح نماید. کینز بر خلاف اسمیت، مالتوس، ریکاردو و میل از اساس مخالف دست نامرئی بازار آزاد بود. او مدعی بود حتی اگر چنین تعادلی به صورت خودکار و بدون دخالت بخواهد محقق شود، آن‏قدر به طول می‏انجامد که نیمی از مردم کره زمین از بین رفته‏اند. یا به تعبیری دیگر، پرولتاریای مارکس دست به کار شده و نظم اجتماعی را بر هم زده است. بنابراین وظیفه دولت است که مستقیم دخالت کرده و بازار را متوازن کند. یعنی با افزایش هزینه‏های خود اشتغال را افزایش داده و از بیکاری بکاهد. او توانست رئیس جمهور آمریکا را متقاعد کند تا مدیریت اقتصادی‏اش را بر نظریه او بنیان نهد. برخلاف سایر اقتصاددانان که می‏گفتند: رفتار اقتصادی مردم برای رسیدن به منافع شخصی‏شان کاملاً عقلانی است، او معتقد بود بازارها غیرعقلانی عمل می‏کنند و به همین جهت نمی‏توانند به تعادل برسند.
اقتصاد آمریکا که بر مبنای نظریه کینز مدیریت می‏شد، چند بحران را تجربه کرد که ناتوانی مدل کینز را به اثبات رساند. پس از آن بارها و بارها نظریات گوناگونی سر کار آمده و زمام طراحی ساختارهای نظام اقتصادمحور غرب را بر عهده گرفتند. یکی از آخرین نظریات مربوط به گروهی می‏شود که خود را «نئومارکسیست» می‏نامند. این گروه که «رونالد اینگلهارت» *7* یکی از معروف‏ترین چهره‏های آن‏هاست معتقدند نظریه تاریخی مارکس صحیح بوده، ولی نیاز به اصلاحاتی دارد تا بتواند دوباره ساختارهای پیشین خود را بازپس بگیرد.
شگفتی مطلب در چیست؟ و این فهرست بلندبالایی که جمع کردم؟ «حفظ جهت»! وقتی می‏بینیم با تغییر یک رئیس جمهور تمام روندهای اجرایی کشور ما تغییر می‏کند و نهادها جابه‏جا می‏شوند، تعجب می‏کنیم که غرب چطور قرن‏های متمادی تغییر جهت نداده و با آمد و شد این‏همه آدم‏های متفاوت که از پایه و اساس در سلیقه و شخصیت با هم در تعارض‏اند، همچنان همان سمت و سوی دنیاپرستی اقتصادمحور را تداوم بخشیده. راز این هماهنگی تاریخی در «ساختارمحوری» است. وقتی ساختار، محور تعریف و توصیف جهت و برنامه حرکت باشد، ساختار که بر جامعه سایه بیاندازد، متوقف نمی‏شود. حرکت می‏کند و مردم را «وادار» به حرکت در جهت خود می‏نماید. ساختارمحوری بسیار قدرتمندتر از فردمحوری می‏تواند جوامع بشری را کنترل کند.

------------------------------
*  توماس رابرت مالتوس (به انگلیسی: Thomas Robert Malthus) ‏ (14 فوریه 1766–29 دسامبر 1834) استاد دانشگاه انگلیسی بود که تأثیر بسیار زیادی روی جمعیت‏شناسی و اقتصاد سیاسی گذاشته‏است مالتوس به خاطر پایه‏گذاری نظریه رانت مشهور است. البته کتاب مشهوری نیز به نام اصل جمعیت نگاشته است و اولین بار به این موضوع اشاره کرده‏است که افزایش جمعیت راه‏حلی برای پیشرفت نیست. وی در کمبریج به تحصیل الهیات پرداخت و پس از تکمیل تحصیلات در سال 1805 استاد تاریخ و اقتصاد در کالج هال بیوری گردید. مالتوس کتاب خود را تحت عنوان اصل جمعیت در سال 1798 و چاپ دوم و کامل آن را در سال 1803–1817 انتشار داد. مالتوس معتقد بود که موجودات زنده با سرعت سرسام‏آوری تکثیر پیدا می‏کنند و اگر قحطی و جنگ و غیره وجود نداشته باشد جمعیت به شکل تصاعد هندسی زیاد می‏شود و ممکن است در هر 25 سال دو برابر گردد در حالی که وسایل ارتزاق در بهترین شرایط با یک تصاعد ریاضی بالا می‏رود و لذا هر 25 سال جمعیت دو برابر می‏شود و حال آنکه ازدیاد خواربار و مواد غذایی بسیار ناچیز است ولی برخی عوامل چون جنگ و قحطی می‏توانند موانع طبیعی در امر ازدیاد جمعیت باشند.
**  دیوید ریکاردو (به انگلیسی: David Ricardo) (زاده 18 آوریل 1772 در لندن - درگذشته 11 سپتامبر 1823 در لندن) اقتصاددان انگلیسی است که در کنار رابرت مالتوس، آدام اسمیت و جان استوارت‏میل در زمره تأثیرگذارترین اقتصاددانان کلاسیک قرار دارد. ریکاردو از 1819 تا پایان عمرش نماینده مجلس عوام بریتانیا بود.
***  انقیاد زنان (به انگلیسی: The Subjection of Women) ، جان استوارت میل، ترجمه علاءالدین طباطبایی، ناشر هرمس
*2*  هریت تیلور میل مشهور به هریت هاردی (زاده 8 اکتبر 1807 در لندن - درگذشته 3 نوامبر 1858 آوینیون)، فیلسوف و مدافع حقوق زنان بود. همسر دوم او جان استوارت میل، یکی از متفکران برجسته قرن 19 بود. مجموعه نوشته‏های اصلی او را می‏توان در «آثار کامل از هریت تیلور میل» مطالعه نمود. گفته می‏شود او تا حد زیادی الهام بخش و تأثیرگذار بر نوشته‏های جان استوارت میل بوده‏است.
*3*  هلن تیلور که دختر هریت تیلور از شوهر اولش بود. بعدها و پس از مرگ مادرش هریت، کمک بسیاری به نشر آراء میل در بحث آزادی زنان کرد.
Helen Taylor (1831–1907) was an English feminist, writer and actress. She was the daughter of Harriet Taylor Mill and stepdaughter of John Stuart Mill. After the death of her mother she lived and worked with Mill, and together they promoted women"s rights. From 1876 to 1884 (when she quit due to her health) she was a member of the London School Board. In 1881, she joined the Democratic Federation.
*4*  فمینیسم (به انگلیسی: Feminism) گستره‏ای از جنبش‏های سیاسی، ایدئولوژی‏ها و جنبش‏های اجتماعی است که هدفی مشترک را دنبال می‏کنند: تعریف، برقراری و دستیابی به سطحی از حقوق زنان که در زمینه‏های سیاسی، اقتصادی، شخصی و اجتماعی، با مردان برابر باشد. این هدف شامل تلاش برای برقراری فرصت‏های برابر برای زنان در اشتغال و برابری حقوق مادی به ازای کار برابر با مردان می‏شود. فعالینِ حقوقِ زنان (فمنیست‏ها) باور دارند که جنسیت در زندگی انسان‏ها نباید عاملی تعیین‏کننده برای جایگاه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آنها باشد، زیرا باور دارند زن و مرد باید از حقوق برابری در زمینه‏های مختلف برخوردار باشند و به برابری جنسیتی معتقدند. اعتقاد به برابری حقوق زن و مرد دارند. فمینیسم بیش‏ترین تمرکزِ خود را معطوف به تهدیدِ نابرابری‏های جنسیتی و پیش‏بردِ حقوق، علایق و مسایل زنان کرده‏است. فمینیسم عمدتاً از قرن 20 میلادی «انتشار اولین اساس‏نامه حقوق بشر» پدید آمد. زمانی که مردم به‏طور گسترده‏ای این امر را پذیرفتند که زنان در جوامع مرد محور، سرکوب می‏شوند. بخشی از حقوقِ زنان دربرگیرنده‏ این موارد می‏شود: تمامیتِ بدنی و خودمختاری، حقِ رأی، حقِ کار، حقِ دستمزدِ برابر به‏خاطرِ کارِ برابر، حقِ مالکیت، حقِ تحصیل، حقِ شرکت در ارتش، حقِ مشارکت در قراردادهای قانونی و در نهایت؛ حقِ سرپرستی فرزندان، حقِ ازدواجِ آزادانه و آزادی مذهبی، و آزادی در برابر تمام تصمیمات، حق انجام کارها بدون اجازه همسر یا پدر.
*5*  جامعه‏خواهی، جامعه‏گرایی یا سوسیالیسم (به فرانسوی: Socialisme، سوسیالیسم)، اندیشه‏ای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که برای ایجاد نظم اجتماعی مبتنی بر انسجام همگانی می‏کوشد، جامعه‏ای که در آن تمامی قشرهای اجتماع سهمی برابر در سود همگانی داشته‏باشند. هدف سوسیالیسم لغو مالکیت خصوصی بر ابزارهای تولید و برقراری مالکیت اجتماعی بر ابزارهای تولید است. این «مالکیت اجتماعی» ممکن است مستقیم باشد، مانند مالکیت و اداره‏ صنایع توسّط شوراهای کارگری، یا غیرمستقیم باشد، از طریق مالکیت و اداره‏ دولتی صنایع.
*6*  جان مینارد کینز (به انگلیسی: John Maynard Keynes)، (زاده‏ 5 ژوئن 1883 - درگذشته‏ 21 آوریل 1946)، یکی از اقتصاددانان برجسته قرن بیستم محسوب می‏شود. کینز، در زمان جنگ جهانی اول در خزانه‏داری انگلیس مشغول به‏کار بود و پس از جنگ، ریاست هیئت نمایندگی خزانه‏داری انگلیس در کنفرانس صلح پاریس را بر عهده داشت. در سال 1919 نماینده وزیر دارایی در شورای عالی اقتصاد انگلستان شد. کینز در سال 1936 کتاب نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول را منتشر نمود که یکی از تأثیرگذارترین کتاب‏های اقتصادی قرن بیستم محسوب می‏شود. پیش از کینز، تصور عمومی اقتصاددانان بر آن بود که نوسان‏های اقتصادی، عدم تعادل‏هایی هستند که در کوتاه‏مدت توسط مکانیزم بازار اصلاح می‏شوند و شرایط اشتغال کامل مجدداً احیا می‏شود. اما کینز معتقد بود که این چرخه‏های مخرب ممکن است در بلندمدت برگشت‏ناپذیر باشند و لذا دولت می‏بایست برای رسیدن به اشتغال کامل در اقتصاد دخالت نماید.
*7*  معرفی فارسی از وی در دسترس نیست. معرفی او به زبان انگلیسی چنین است:
Ronald F. Inglehart (born September 5, 1934) is a political scientist and professor emeritus at the University of Michigan. He is director of the World Values Survey, a global network of social scientists who have carried out representative national surveys of the publics of over 80 societies on all six inhabited continents, containing 90 percent of the world"s population. The first wave of surveys for this project was carried out in 1981 and the latest wave was completed in 2014. Since 2010 Inglehart has also been co-director of the Laboratory for Comparative Social Research at the National Research University - Higher School of Economics  in Moscow and St Petersburg. This laboratory has carried out surveys in Russia and eight ex-Soviet countries and is training PhD-level students in quantitative cross-national research methods. In the seventies Inglehart began developing an influential theory of Generational Replacement causing intergenerational value change from materialist to post-materialist values that helped shape the Eurobarometer Surveys, the World Values Surveys and other cross-national survey projects. Building on this work, he subsequently developed a revised version of Modernization theory, Evolutionary Modernization Theory, which argues that economic development, welfare state institutions and the long peace between major powers since 1945, are reshaping human motivations in ways that have important implications concerning gender roles, sexual norms, the role of religion, economic behavior and the spread of democracy.


[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
و مدرسه + دوشنبه 98 مهر 1 - 11:10 صبح

سخت است
ناگهان سکوت
سوت و کور
وقتی مدرسه‌ها باز می‌شود

عادت به شلوغی
به بودنشان
سروصدای بچه‌ها
وقتی بازی می‌کنند
وقتی حرف می‌زنند
وقتی مدام صدایت می‌کنند
وقتی حیات‌شان به تو گره خورده است
تمام زندگی‌شان



یهو نیستند
مدرسه است دیگر
باید بروند
دوازده سال
اتلاف عمر است
می‌دانم
می‌دانیم
فقط برای این‌که بگذرد
سپری شود
سن‌شان زیاد شود
تا بتوانند سربازی بروند و سر کار
یا ازدواج کنند و صاحب اولاد

دوازده سال از عمری‌ست که گریزی از نابود کردن آن ندارند
استهلاک در مدرسه
یاد گرفتن چیزهایی که نود درصد آن هرگز نیاز نمی‌شود
در آینده زندگی‌شان
اصلاً فراموش‌شان می‌شود
مثل خودم
مثل خودمان!

نعمت وقتی گرفته می‌شود توجه پیدا می‌کنیم
به بودنش
وقت ِ نبودنش
همان‌طور که سلامتی را وقت ِ بیماری درک می‌کنیم
دارایی را در وقت نداری

خداوندا نعمت‌هایت را از ما نگیر
هر چند ما درک درستی از آن نعمت‌ها نداریم
بدون گرفتن‌شان توجه در ما پدید آور
تو قادر و توانایی
با سپاس و شکر از نعمت‌های فراوانت!

قال مولانا (ع): «وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَکَ طَرِیقاً ذَا مَسَافَةٍ بَعِیدَةٍ وَ مَشَقَّةٍ شَدِیدَةٍ، وَ أَنَّهُ لَا غِنَى بِکَ فِیهِ عَنْ حُسْنِ الِارْتِیَادِ وَ قَدْرِ بَلَاغِکَ مِنَ الزَّادِ مَعَ خِفَّةِ الظَّهْرِ، فَلَا تَحْمِلَنَّ عَلَى ظَهْرِکَ فَوْقَ طَاقَتِکَ فَیَکُونَ ثِقْلُ ذَلِکَ وَبَالًا عَلَیْکَ» (نهج‌البلاغه، ن31)
بدان راهى بس طولانى و پر مشقت در پیش دارى. در این راه (پر خوف و خطر) از کوشش و تلاش صحیح و فراوان و توشه کافى که تو را به مقصد برساند بى نیاز نیستى، به علاوه باید در این راه سبکبار باشى (تا بتوانى به مقصد برسى) بنابراین بیش از حدِ توانت مسئولیت اموال دنیا را بر دوش مگیر، زیرا سنگینى آن مایه مشقت و وبال تو خواهد بود. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - مدرسه 36 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
انرژی های آزادشونده غیرهمسو 4 + دوشنبه 98 مهر 1 - 10:0 صبح

منظور «میل» از «آزادی» و تلاشی خستگی‏ناپذیر
«جان استوارت میل» * انسان زحمتکشی بود. او که از سه سالگی درس‏های کشیشی را آغاز کرد، تا آخر عمر بر سر آرمان‏های خود ایستاد و تحوّلی بزرگ را در تمدن غرب رقم زد. البته نه آرمان‏هایی که به کار انسان مسلمان بیاید.
این عبارت از اوست: «از این رو در قرآن است، نه در انجیل ما، که ما این آیه آسمانی را می‏خوانیم: هر آن فرمانروایی که مردی را به منصبی بگمارد در حالی که خود بداند در قلمرو حکومتش مرد دیگری هست که صلاحیتش برای احراز آن منصب بیشتر است، چنین فرمانروایی مرتکب معصیت بر ضد خدا و دولت وقت می‏گردد» **
او کسی‏ست که سال‏ها برای «آزادی» مبارزه می‏کند و برای همین منظور به مجلس انگلیس راه یافته و ده‏ها سال شعار خود را تکرار می‏نماید، تا قوانین آن را به تصویب می‏رساند و ساختارهایی را پدید می‏آورد که نهضت رنسانس به آن نیاز داشت تا مستدام بماند. این آزادی در حقیقت رها کردن انرژی‏های انباشته اجتماعی بود که تا پیش از آن توسط فئودال‏ها و ملاّکان و به قول خودمان خوانین، سرکوب و مهار می‏شد. چه که اگر نمی‏شد، برای ثروت‏اندوزی و کفر آن‏ها خانمان‏برانداز می‏نمود. اما، پس از طراحی ساختار کفر، وقتی نهاد اجتماعی به نحوی سامان یافت که ثروت‏اندوزی و فاصله طبقاتی «وصف» نظام کفر شد، دیگر نیازی به چنین جبرهایی نبود.
امثال جان استوارت میل برای آزادی‏ای قیام کردند که دیگر نیازی به سرکوب آن احساس نمی‏شد. نظام بانکی و نظام مدیریت کارخانه‏ها و نظام آموزشی و دانشگاه‏هایی که برای خدمت به کارخانه‏ها تأسیس شده بودند، همگی به خوبی می‏توانستند افسار جامعه را دست گرفته و در مسیر دنیاپرستی سوق دهند. این چنین آزادی‏ای کمک می‏کرد تا قدرت‏های انسانی، بیشتر و بهتر در خدمت ساختارهای این نهاد، یعنی کفر، قرار بگیرد.

عناصر ساختاری «انباشت‏محوری» «اسمیت» در مسیردهی آزاد
اساس و بنیان ساختاری که کفر مدرن را سازماندهی کرد توسط «آدام اسمیت» *** طراحی شد. او که درس کشیشی نیز خوانده بود، برای نخستین بار نظام بانکی ربامحور مبتنی بر پول اعتباری یا همان اسکناس را تحلیل و توصیف کرد و مدعی شد با انباشتگی پول و سرمایه در نزد بخشی از اشراف و متموّلین جامعه، بیکاری به صفر می‏رسد و اشتغال کامل سبب خواهد شد ثروت کشور به بالاترین حدّ قابل تصوّر و ممکن برسد.
اسمیت که پدر علم اقتصاد نامیده می‏شود در کتاب «ثروت ملل» **** نوعی از تعادل بازار را تعریف کرد که گویا توسط یک دست نامرئی هدایت و کنترل می‏گردد و نیازی نیست تا دولت‏ها و ساختارهای قدرت در آن دخالت نمایند. کافیست انسان‏ها را در این تنازع بقا رها کنی، تا به صورت طبیعی در یک توازن جبری و غیرارادی قرار بگیرند؛ تولید، متناسب با مصرف شده و نرخ کار، متناسب با نیاز کارفرما.
او به عنوان بنیانگذار اقتصاد آزاد و لیبرال معتقد بود اگر سرمایه را رها کنی، به دلیل این‏که انسان‏ها ذاتاً دنبال نفع شخصی خود هستند و بر هم انباشتگی نفع شخصی انسان‏ها به نفع عمومی منجر می‏شود، کشور به صورت خودبه‏خودی در بهترین وضعیت قرار می‏گیرد و علّت نابسامانی‏های اقتصادی، فشارهایی‏ست که بر این بازار آزاد وارد می‏شود و آن را از تعادل خارج می‏کند.
این یعنی اختراع یک «نهاد» جدید که «ثروت‏اندوزی» را محور زندگی بشر قرار می‏دهد و جوامع بشری را «اقتصادمحور» تعریف می‏کند. وقتی «پول» اصل می‏شود، معنویات و اخلاق و تمام ارزش‏های انسانی به محاق رفته و در ذیل ارزش‏های مادی تعریف می‏گردد. او ساختاری را طراحی کرد که بن‏مایه آن کفر است و همچون یک قایق به صورت طبیعی تمام سرنشینان خود را به سمت رفتارهای ضددینی سوق می‏دهد.

چگونگی تقابل «مکانیزم بازار» با «مکانیزم کار» و نگرانی «مارکس»
اشتغال کامل هرگز اتفاق نیافتاد. ادعای آدام اسمیت هیچ‏وقت محقق نشد. همیشه بخشی از نیروی کار جامعه بیکار بوده و نمی‏توانستند سهمی از بازار کار در اختیار داشته باشند.
«مارکس» *3* متوجه این نقص ساختاری شد و تلاش کرد با تکیه بر منطق دیالکتیک و تضادمحور هگل بتواند این مشکل اقتصادی را که بر تمام جامعه غرب سایه انداخته بود حل کند.
در زمان او، کارخانه‏دارها با کمک ضوابط و قوانینی که مجلس‏ها و دولت‏ها برای امنیت‏شان تأمین می‏کردند و برای تدارک سود و ربای وام‏هایی که بانکدارهای نزول‏خوار بر آن‏ها تحمیل، فشارهای غیرقابل تحمّلی را بر کارگران وارد ساخته و با ساعت‏های کار زیاد، پرداخت کم دستمزد، محیط کار بسیار ناهنجار و غیربهداشتی و رفتارهای غیرانسانی، آن‏ها را رسماً به بردگی گرفته بودند.
مارکس نتوانست در مقابل این همه ظلم خاموش بنشیند و تلاش کرد با ارائه نظریه‏ای جدید در تحلیل رفتار پرولتاریا *4* و کارگران بی‏کار و طراحی سندیکاها *5* و اتحادیه‏های کارگری، ساختاری اشتراکی *6* برای اقتصاد ارائه کند. اقتصادی که محور نهاد اجتماعی غرب شده بود. غرب دنیاپرست این‏بار روشی جدیدتر و اصلاح‏شده برای دنیاپرستی اقتصادمحور به دست آورده بود که انقلاب‏های بزرگی در عالم پدید آورد. اتحاد جماهیر شوروی *7* از مقتدرترین آن‏ها بود.
هر دو شیوه اسمیت و مارکس در یک چیز شریک بودند و تفاوتی نداشتند؛ چارچوبی بودند سخت و خشک که انسان‏ها نمی‏توانستند از آن خارج شده و تخطّی کنند. اساساً غرب مدرن با طراحی همین ساختارهای رفتارساز است که توانست به این پیشرفت‏های سریع برسد. ساختارهایی که «فردمحور»‏ نیستند و با آمد و شد آدم‏ها تغییر رویه و سمت و سو نمی‏دهند. آن‏قدر می‏مانند و کنترل می‏کنند، تا زمانی که ایرادی در آن‏ها پیدا شده و بازطراحی و اصلاح شوند.

-----------------------------
جان استوارت میل (به انگلیسی: John Stuart Mill)(زاده 20 مه 1806 در لندن - درگذشته 8 مه 1873 در آوینیون)، فیلسوف بریتانیایی سده‏ نوزدهم است. او گذشته از آن که نویسنده بود و در زمینه منطق، شناخت‏شناسی، اخلاق و اقتصاد قلم می‏زد، در عرصه سیاست نیز فعال بود. میل دوره‏ای دراز کارمند کمپانی هند شرقی بود و چندی هم رئیس آن شد. در دهه 1860 او نماینده مجلس عوام در پارلمان بریتانیا شد و به دفاع از سیاست لیبرال در مسائل قانون‏گذاری و آموزش همت نهاد. نوشته‏های سیاسی میل در باره مسائل مربوط به حقوق و آزادی سیاسی، حکومت پارلمانی و جایگاه و پایگاه زنان در جامعه بوده است. میل در شناخت‏شناسی قائل به تجربه‏گرایی و در فلسفه اخلاق فایده‏گرا بود. مکتبی که بنیادگذارانش جرمی بنتام و پدرش جیمز میل بودند.
**  رساله درباره آزادی، جان استوارت میل، ترجمه: جواد شیخ‏الاسلامی، ناشر: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ص134
It is in the Koran, not the New Testament, that we read the maxim—"A ruler who appoints any man to an office, when there is in his dominions another man better qualified for it, sins against God and against the State." (On Liberty, John Stuart Mill, The Walter Scott Publishing, p93)
***  آدام اسمیت (5 ژوئن 1723 - 17 ژوئیه 1790) فیلسوف اخلاق گرای اسکاتلندی در دوران روشنگری اسکاتلند است که از او به عنوان پیش‏گام در اقتصاد سیاسی و «پدر علم اقتصاد مدرن» یاد می‏شود. وی همچنین از نظریه‏پردازان اصلی نظام سرمایه‏داری مدرن به‏شمار می‏رود. اسمیت ایده‏های خود در زمینه‏ اقتصاد را در کتاب ثروت ملل خود به تفصیل شرح داده‏است. این نخستین کتاب مدرن علم اقتصاد و شاهکار آدام اسمیت محسوب می‏شود.
****  ثروت ملل، آدام اسمیت، ترجمه سیروس ابراهیم‏زاده، انتشارات پیام، 1357
*3*  کارل هاینریش مارکس (به آلمانی: Karl Heinrich Marx) (زاده‏ 5 مه 1818 در شهر تری یر پروس - درگذشته‏ 14 مارس 1883 در لندن، انگلستان) متفکر انقلابی، فیلسوف، جامعه‏شناس، شاعر، تاریخدان، اقتصاددان آلمانی و از تأثیرگذارترین اندیشمندان تمام اعصار است. او به همراه فردریش انگلس، مانیفست کمونیست (1848) را که مشهورترین رساله‏ تاریخ جنبش سوسیالیستی است منتشر کرده‏است. مارکس همچنین مؤلّف «سرمایه» مهم‏ترین کتاب این جنبش است. این آثار به‏همراه سایر تألیفات او و انگلس، بنیان و جوهره‏ اصلی تفکر مارکسیسم را تشکیل می‏دهد. «تاریخ همه‏ جوامع تا کنون، تاریخ مبارزه‏ طبقاتی بوده‏است.» از جمله مشهورترین جملات مارکس درباره‏ تاریخ است که در خط اوّل مانیفست کمونیست خلاصه شده‏است.
*4*  پرولِتاریا (تلفظ /p??.le.ta.?ja/ از واژه‏ لاتین proletarius، به معنای فرزندمند، از Proles به معنای فرزند) اولین بار در امپراتوری روم، در قرن ششم پیش از میلاد، پدیدار شد. در آن زمان به موجب قانون، زمین‏داران و دیگر طبقات می‏بایست با پرداخت مالیات یا خدمت سربازی به دولت خدمت کنند. و آنانی هم که چیزی نداشتند تا به دولت بپردازند، می‏بایست فرزندان خود را به خدمت دولت بفرستند. این کلمه در سده‏ دوم میلادی ناپدید شد و در سده‏های پانزدهم و شانزدهم به معنای مردمی که زمین خود را از کف داده و تنها با نیروی کار خود زندگی می‏کنند، به کار رفت. اما در سده‏ نوزدهم نویسندگان سوسیالیست مانند سیسموندی، کابه، لویی بلان و پرودون آن را دوباره به کار بردند، و کسی که آن را رواج عام بخشید یک نویسنده‏ اجتماعی آلمانی به نام لورنتز فن اشتاین (Lorenz von Stein) بود. مارکس در کتاب «مانیفست کمونیست» (1848) تعریفی از پرولتاریا به دست می‏دهد: «مقصود از پرولتاریا طبقه‏ کارگران مزدور جدیدی است که مالک هیچ وسیله‏ تولیدی نیست و نیروی کار خود را برای تأمین زندگی می‏فروشد.»
*5*  برخلاف اتحادیه صنفی، سندیکا یک تشکیلات خودگردان از افراد، بنگاه‏های اقتصادی، شرکت‏ها یا افراد حقوقی است که برای این متشکل می‏شوند تا منافعی که در آن سهیم هستند را ارتقاء دهند. در اکثر موارد هدف این تشکل‏ها این است که سود اقتصادی خود را به حداکثر برسانند.
*6*  کلکتیو (Collective) به گروهی از افراد اطلاق می‏شود که حداقل دارای یک هدف یا محرک مشترک هستند یا مشترکاً بر روی یک پروژه خاص همیاری می‏کنند تا به یک هدف مشترک دست یابند. تفاوت یک کلکتیو با یک تعاونی در آن است که اعضای کلکتیو لزوماً بر اساس منفعت یا پس انداز اقتصادی دور هم جمع نشده‏اند (البته ممکن است که منفعت اقتصادی هم جزءی از هدف مشترک باشد). یکی از مشخصه‏های بارز کلکتیو، سهیم کردن اعضا در اعمال قدرت و تصمیم گیری‏های سیاسی و اجتماعی است. اعضای دارای رأی مساوی هستند و غالباً تصمیمات بر اساس اتفاق نظر کل اعضا گرفته می‏شود.
*7*  اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی یا به‏طور خلاصه شوروی، اتحادیه سوسیالیستی بود در اوراسیا که متشکل از روسیه و چندین جمهوری متحد، که از زمان تأسیس در سال 1922 تا زمان انحلال در سال 1991 بخش بزرگی از شرق اروپا و شمال آسیا را در برمی‏گرفت و پهناورترین کشور جهان شناخته می‏شد. در دهه 1980 آثار فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ظاهر شد و بالاخره در 1991 این کشور رسماً منحل شد و به چند کشور دیگر تجزیه شد. پس از فروپاشی 15 کشور جدید تأسیس شدند و فدراسیون روسیه وارث حقوقی شوروی شد.


[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
انرژی های آزادشونده غیرهمسو 3 + یکشنبه 98 شهریور 31 - 6:0 عصر

تفاوت جامعه «فردمحور» با جامعه «ساختارمحور» مانند تفاوت یک سامانه ناقص الکتریکی با یک سامانه کامل است. در سیستم ناقص، مانند یک لامپ، برق باید پیوسته متصل باشد تا روشنایی به دست آید و به محض قطع برق، نور هم می‏رود. جامعه بشری این طور بود که سبب شد با رحلت هر نبی، دست از حق بر دارد و به گمراهی برگردد. اما در یک سامانه کامل، «ساختار» توانایی تولید برق را می‏دهد. ساختاری که اگر لامپی برای تولید نور دارد، در بخشی دیگر نیز ابزاری برای تولید نیرو. یک مدار بسته و کامل. این خداوند است که در شایعه جنگ احد، مبنی بر شهادت رسول خدا (ص)، مردم را آن‏طور با تندی عتاب می‏کند که: «آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، به روش گذشتگان و نیاکان خود برمی گردید؟!» *
روشن است که انتظار پروردگار و انبیاء عظام الهی از بشر این بوده و هست که وابسته به فرد نبوده و بتوانند با قوانین و ساختارهایی که خداوند تشریع فرموده و با لسان ایشان به بشر رسانده، جامعه خود را در مسیر حق پیوسته حفظ نمایند. جامعه‏ای کامل که بدون اتصال مستقیم و پیوسته به وحی قابل اداره باشد. پس اگر روزی بَعث انبیاء پایان می‏یابد و به آخرین ختم می‏گردد، ریشه در چنین مطالبه‏ای الهی دارد.

توجه روشنفکران به تفاوت نهضت با نهاد
در این میان، آن گروهی که متوجه تفاوت سیستم‏های «فردمحور» با «ساختارمحور» شدند، با تفکیک «نهضت» از «نهاد» سرنوشت ناخوشایندی را برای تمامی نهضت‏های اصلاحی عالم پیش‏بینی کردند **.
ما می‏دانیم که هر نهضتی از آن رو که قیام در برابر ساختارهای موجود است، کاملاً بر توانایی‏های «فرد» رهبر اتکا دارد. او با شناخت دقیقی که از شرایط دارد، در بهترین زمان و مناسب‏ترین وضعیتی که جامعه از فشارها انباشته شده و سرکوب‏ها نزدیک است به خروش‏هایی متشتّت منجر گردد، با شعارهای همه‏پسندِ خود پرچم قیام را بر می‏افرازد.
طبیعتاً نهضت به همین دلیل که تابع فرد است، در غیاب او نمی‏تواند دوام بیاورد. هنگامی که نیروهای جدید امورات کشور را به دست بگیرند، دوباره ساختارها را به کار خواهند انداخت و جامعه به دام نهادی خواهد افتاد که نمی‏تواند مانند یک نهضت عمل کند و مورد پسند همه اقشار جامعه واقع گردد.
آن نخبگانی که از دوگانه «نهضت/نهاد» سخن می‏گویند، در نهایت به یک پاسخ بیشتر نمی‏رسند؛ نهضت یک دوره گذار است و سرانجام هر نهادی ساختارهایی دارد که در برابر شعارهای نهضت مقاومت می‏کند و جز این ممکن نیست!

آیا نهضت می‏تواند در نهاد تداوم یابد؟ چگونه؟
اما این برداشت صحیح نیست و این تحلیل به بن‏بست می‏رسد. منابع تحقیق و مطالعه‏ای که به چنین قضاوتی رسانده است ناقص است و به درستی گزینش نشده. به همین دلیل است که به چنین نتیجه ناامیدکننده‏ای منجر شده.
وقتی بدانیم «ساختار» طراحی شده در هر نهادی قدرت دارد تا چرخه‏های حرکت جامعه را به سمت و سوی آرمان‏هایی که برای آن طراحی شده بگرداند، می‏فهمیم که وقتی نهضت را بدل به نهادی نامتناسب کنیم، با دست خودمان شعارهای انقلابی را به دام ساختارهای ضدانقلابی انداخته‏ایم.
هر نهضتی لاجرم برای تداوم خود بایستی نهادی متناسب با آرمان‏های خود طراحی و اجرا کند و چنین کاری زمان‏بر و پرهزینه و نیازمند عزمی ملّی در نخبگان است. جمهوری اسلامی ایران پس از استقرار، نیروهای انسانی خود را در قالب ساختارهایی ریخت که پیش از انقلاب طراحی شده بود. همان وزارتخانه‏ها و ادارات با همان قوانین و ساختارها. حقوق‏ها به همان شیوه پرداخت می‏شد و بودجه‏ها در همان سازمان برنامه تدوین می‏گردید. بانک‏ها به همان شیوه سابق اعتبار خلق می‏کردند و بازار با همان ابزارها، تولید و توزیع و مصرف را مدیریت می‏کرد. چیزی از روش‏ها تغییر نکرد. فقط آدم‏ها بودند که در این میانه جابه‏جا شدند و ما، انقلابی‏های بی‏اطلاع از قدرت ساختار، گمان می‏کردیم با عوض شدن نیروهای انسانی رأس قدرت، تمام عملکردهای نظام را تغییر مسیر می‏دهیم.
مع الأسف این اتفاق نیافتاد و امروز می‏بینیم آن‏چه شد که نمی‏خواستیم بشود. «نهادِ این نهضت» طراحی نشد و بعینه دیدیم ساختار آن‏قدر تواناست که نیروهای انسانی خوب ما را فاسد می‏کند و از بهترین‏ها بدترین رفتارها را بیرون می‏کشد. ابرار را وادار می‏کند اخلاق رذیله را محور مدیریت خود قرار دهند و همان‏طور رفتار کنند که مدیران شاهنشاهی می‏کردند و در پاسخ بگویند: «نکنیم نمی‏شود!» یعنی اصلاً بدون روش‏های کفر نمی‏شود مدیریت کرد و چرخ‏های نظام را در حال چرخش نگه داشت! این همان تعبیر پیش‏بینی شگفت‏آور مؤسّس نهضت (ره) است:
«درباره فرهنگ هر چه گفته شود کم است. و می دانید و می دانیم اگر انحرافی در فرهنگ یک رژیم پیدا شود و همه ارگانها و مقامات آن رژیم به صراط مستقیم انسانی و الهی پایبند باشند، و به استقلال و آزادی ملت از قیود شیطانی عقیده داشته باشند و آن را تعقیب کنند، و‏ ‏‏ملت نیز به تبعیت از اسلام و خواسته های ارزنده آن پایبند باشد، دیری نخواهد گذشت که انحراف فرهنگی بر همه غلبه کند، و همه را خواهی نخواهی به انحراف کشاند، و نسل آتیه را آنچنان کند که انحراف به صورت زیبا و مستقیم را راه نجات بداند، و اسلام انحرافی را به جای اسلام حقیقی بپذیرد و بر سر خود و کشور خود، آن آورد که در طول ستمشاهی و خصوصاً پنجاه سال سیاه بر سر کشور آمده. و مجلس و ملت و متفکران متعهد باید این حقیقت را باور کنند و اصلاح فرهنگ و از آن جمله اصلاح مدارس از دبستان تا دانشگاه را جدی بگیرند، و با تمام قوا در سد راه انحراف بکوشند. اشخاصی معدود قدرت ندارند تا این امر عظیم الحجم مهم را اصلاح کنند و صددرصد آن را اسلامی و ملی و در خدمت کشور قرار دهند. همه مسئولیم و همه باید در پیشگاه خدا و خلق خدا جواب تهیه کنیم. و در این زمان که فرصتی ارزنده داریم از هیچ کس هیچ عذری پذیرفته نیست و همه باید به مقدار توان خویش در این امر حیاتی کوشش نماییم تا خون جوانان برومند مجاهد و کوشش ملت و مجاهدات بیدریغ آن هدر نرود.» ***
فرهنگ همان ساختارهایی‏ست که انسان‏ها در آن عمل می‏کنند و نهادی را می‏سازد که رفتارهای مردم و مسئولین را شکل و سمت و سو می‏دهد.

--------------------------------------
«وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ  أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ  وَمَن یَنقَلِبْ عَلَی عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللَّـهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللَّـهُ الشَّاکِرِینَ» (آل عمران:144) و محمّد جز فرستاده ای از سوی خدا که پیش از او هم فرستادگانی [آمده و] گذشته اند، نیست. پس آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، [ایمان و عمل صالح را ترک می کنید و] به روش گذشتگان و نیاکان خود برمی گردید؟! و هر کس به روش گذشتگان خود برگردد، هیچ زیانی به خدا نمی رساند؛ و یقیناً خدا سپاس گزاران را پاداش می دهد. (ترجمه انصاریان)
**  ارجاعی‏ست به نظریاتی مانند این: «علی شریعتی از اینکه نهضت ها پس از پیروزی به نهاد تبدیل می شوند, به تلخی می نالد و خواستار ادامه نهضت پس از پیروزی آن نیز می شود» شریعتی در واقع با این درخواست، غیرممکن را طلب می کند، زیرا یک نهضت و یا جنبش سیاسی - اجتماعی پس از آنکه به قدرت رسید، بنا به جبر موقعیت خود، راهی جز فاصله گرفتن از شیوه گذشته خود و تبدیل شدن به نهاد ندارد. نهضت و نهاد دو موقعیت متمایز با استراتژی و اهداف و کارویژه کاملاً متفاوتند و در هم تنیدن آنها جز به وضعیتی آشوبناک و ناکارآمد نمی افزاید. (روزنامه شرق، 8/1/1385، احمد زیدآبادی)
توصیف علی شریعتی در کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی در سال 1350: «در جامعه‏شناسی یک اصلی است به این نام : تبدیل موومان (Mouvement یعنی نهضت و حرکت) به انستیتوسیون (Institution یعنی نظام و سازمان). به این معنی که در جامعه، حرکتی بر اساس ایدئال‏ها و هدف‏هایی ایجاد می‏شود و یک فکر، یک گرایش، یک ایمان جوان متحرک است که این نهضت را (به آن معنای حقیقی کلمه، یعنی حرکت و ورزش) ایجاد می‏کند. ... این نهضت در مسیر خودش حرکت می‏کند. یک حرکت مدعی زمان و تغییردهنده نظام موجود که می‏خواهد ویران کند و با یک حالت انتقادی شدید نسبت به هرچه که وضع موجود را نشان می‏دهد و یا می‏سازد وضع دیگری را پیش آورد و شرایط نوی را بیافریند.... همه چیز را تغییر می‏دهد نهضت به هدف می‏رسد. یا بی‏آنکه به هدف برسد به اوج قدرتش می‏رسد. اما بدانجا که رسید، درگیری و مبارزه‏اش از بین می‏رود، سد و مانعی دیگر در برابرش نیست به قدرتش که رسید حالتش عوض می‏شود. می‏ایستد! متوقف می‏شود! حالت متحرک و انقلابی‏اش را از دست می‏دهد و حالت محافظه‏کاری می‏گیرد. چون اول می‏خواست دشمن را خلع سلاح کند و نظام را عوض کند حالا خودش قدرتمند و حاکم است و می‏خواهد خودش را حفظ کند و نگه دارد. لذا حالت ضدانقلابی پیدا می‏کند، چون خودش روی کار آمده انقلاب‏های بعدی را شورش و خیانت یا ضدانقلاب می‏خواند.در اینجا از نظر جامعه‏شناسی که مطلب را بررسی می‏کنیم می‏بینیم آن واقعیت که در اول نهضت بود و موومان حالا در قدرت خودش تبدیل گردیده به انستیتوسیون یا نهاد، و یک پایه ثابت اجتماعی شده است، و به صورت خیمه‏ای درآمده بر روی جامعه، و یک قدرت سازمان‏یافته دولتی شده که در ظاهر به اوج قدرت رسیده است اما در روح به توقف و رکود افتاده است.»
***  پیام به ملت ایران و مسئولین نظام‏، 22/11/1361، صحیفه امام، ج17، ص322



[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
انرژی های آزادشونده غیرهمسو 2 + جمعه 98 شهریور 29 - 6:0 صبح

تقدّم امدادی کفر بر ایمان و هُلِش بر کِشِش
مسیر رشد انسان‏های مؤمن آسان نبوده است. حضور همیشگی و دائم کفار و منافقین دوشادوش جامعه مؤمنین، همواره دشواری‏هایی را برای آنان در طول تاریخ ایجاد کرده است. خصوص این‏که خداوند وعده فرموده که کفار را نیز «امداد» کرده و یاری می‏رساند؛ «کُلًّا نُّمِدُّ هَـؤُلاءِ وَهَـؤُلاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا» (إسراء:20) هر یک از دو گروه دنیا طلب و آخرت خواه را [در این دنیا] از عطای پروردگارت یاری دهیم، وعطای پروردگارت [در این دنیا از کسی] ممنوع شدنی نیست. (ترجمه انصاریان)
مرحوم استاد حسینی الهاشمی *، سیدمنیرالدین، فرزند آقاسیدنورالدین شیرازی، مؤسّس «دفتر مجامع مقدماتی فرهنگستان علوم اسلامی قم»، نظریه‏ای تاریخی ارائه کرده‏اند مبنی بر «تقدّم امدادی کفّار». این نظریه بر آن است تا با تفسیر رویدادهای تاریخی ادیان ابراهیمی نشان دهد همواره امداد کفار یک قدم جلوتر از امداد مؤمنین روی داده است و دلایلی برای آن وجود دارد. نخست استیصال کفار در مقابل جامعه مؤمنین است که چون توانایی مقابله ندارند، در زمانی که جامعه در وضعیت ثبات و اقتدار است، ناگزیر به تلاش بیشتر شده و شب و روز خود را صرف یافتن راه‏های ضربه زدن می‏کنند. خداوند این تلاش‏ها را بدون پاسخ نگذاشته و حسب سنّت دائمی خود، آن‏ها را در دست‏یابی به دنیایی قوی‏تر و ثروتمندتر یاری می‏کند. هدف پروردگار از یاری‏رسانی کفار اگر چه از یک‏سو بازگشت به عدالت ربوبی دارد تا تلاش‏ها را بی‏پاداش نگذارد و پاداش آن‏ها را هم برای آخرت باقی نگذارد، اما هدف اصلی، به‏کارگیری آن به مثابه یک عامل فشار است. عامل فشاری به مؤمنین جهت حرکت و پیشرفت و رشد. مهم‏ترین علّتِ فرصت دادن به ابلیس و اعوان او، درگیر کردن مؤمنین با چالش‏های ایمانی در راستای ارتقاء و رشد ایمان آن‏هاست.
یکی از آفت‏هایی که هر فرد مؤمن را تهدید می‏کند تنبلی در ایمان است. انسان‏های دین‏دار به دلیل اتکال به خداوند متعال اندک‏اندک دچار آسیب کم‏کاری می‏شوند. به روند تغییرات تاریخ که بنگریم، در هر دوره‏ای که جامعه به دلیل ایمان خود از نعمت‏های فراوان پروردگار بهره‏مند شده است، دیری نپاییده که گرفتار غرور ایمانی شده و از حرکت و پیشرفت باز مانده است. این نشان می‏دهد که دعوت‏های انبیاء برای حفظ پیشرفت پایدار و دائمی بشر کفایت نمی‏کند و این کشش در زمان‏هایی نیاز به هل دادن هم دارد. در حقیقت تا «نیاز» به دعوت انبیاء در بشر پیدا نشود، انگیزه کافی برای «پذیرش» دعوت در آن‏ها آشکار نمی‏گردد.
این نظریه با تحلیل پدیده‏های تاریخی نشان می‏دهد ما با حرکتی سینوسی در رشد ایمانی بشر مواجه هستیم. هر گاه از سرعت این رشد کاسته شده، امداد الهی شامل کفار بوده و بر قدرت‏های مادی آن‏ها افزوده است. افزایش قدرت کفار عاملی می‏شود برای فشار به مؤمنین تا بر تلاش مؤمنانه خود بیافزایند و در دوره تاریخی بعد، عرصه‏ای جدید در ایمان را رقم زده و تحصیل کنند. این‏گونه بوده که جامعه الهی گام به گام ارتقاء یافته و توانسته قله‏های جدیدی در ایمان و اخلاق کسب کند و با همین شیوه به نقطه‏ای که امروز در آن به سر می‏بریم رسیده است.

نوزایی؛ تولّد توانمندی در مدیریت ساختاری
اما امروز در چه مرحله‏ای از این حرکت هستیم؟ تمدن کفر جلوتر است یا ایمان؟ از حدود هفتصد سال پیش، رویدادهایی متوالی و پی‏درپی در اروپا آغاز شد که به تدریج تحوّلات بزرگی را در شیوه اداره جوامع رقم زد. این دوره را عصر «رنسانس» ** یا «نوزایی» نامیدند.
فارغ از مبانی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی این جریان که به نوزایی انجامید، آن‏چه دنیای کفر به دست آورد، قدرت مدیریت «ساختارها» به جای «افراد» بود. در نظام‏هایی که امروزه و پس از رنسانس آن‏ها را «سنّتی» می‏نامند جامعه در تبعیّت از «فرد» عمل می‏کند و همواره شخصی به عنوان شاه یا امپراتور تصمیم‏گیری را در تمام عرصه‏های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی شخصاً و برأسه بر عهده دارد. اما وقتی ساختارها مدیریت جامعه را بر عهده می‏گیرند، اختیارات فرد مزبور مقیّد شده و قدرت تصمیم‏گیری در میان جمع کثیری از مدیران توزیع می‏شود، تا جایی‏که یک مدیر خُرد در کوچک‏ترین بخش دولت نیز کاملاً مستقل می‏تواند در حوزه مسئولیت‏های خود تصمیم بگیرد و اختیار داشته باشد.
این قدرت بزرگی بود. این قدرت را بشر تا پیش از این نداشت. همواره و در طول زمان همیشه افراد در تصمیمات خود مطلق عمل می‏کردند، ساختار نمی‏توانست اختیار آن‏ها را قید بزند. اما پس از این دوره، قدرت «عقل جمعی» در تصمیم‏گیری به طرز شگفتی مدیریت جوامع را متحوّل کرد. این شیوه تصمیم‏گیری تخصص‏های بسیاری را درگیر تولید «تصمیم»‏ در نظام می‏کند که در کُنشی همسو «کیفیّت» و «سرعت» تصمیم‏گیری را بالا برده، موفقیت‏های اجتماعی را به صورت تصاعدی افزایش می‏دهد.
این - اساساً تغییر مقیاس- را «آلوین تافلر» در کتاب «جابه‏جایی در قدرت» *** توضیح داده و با مثالی ساده نشان می‏دهد که در عصر اطلاعات حتی یک منشی و دفتردار نیز مسئولیت بخش مهمی از تصمیمات مدیریتی را بر عهده دارد.
امروز به جای آن‏که یک فرعون، یک چنگیز، یک هیتلر، یک موسولینی و امثال آن‏ها بیایند و در مقابل دعوت حق ایستادگی کرده و مردم را به بردگی و استثمار کشیده، کشتار کنند، کفار توانسته‏اند ساختاری بسازند، مجموعه‏ای منسجم از قوانین اجتماعی که همان کار را انجام می‏دهد، بدون آن‏که نیازی به چنین رهبران مستکبری داشته باشد. نظام بانکی، نظام تولید، نظام توزیع، نظامی که الگوی مصرف را از طریق فاصله طبقاتی و نیازسازی رسانه‏ای کنترل می‏کند، همه این ساختارهای پیچیده، امروزه جایگزین افراد در ایجاد انحراف از مسیر حق و عدالت شده‏اند، به نحوی که آدم‏ها می‏آیند و می‏روند، اما تغییری در سمت و سوی حرکت دستگاه کفر پدید نمی‏آید و نظام باطل روزبه‏روز در باورهای خود غلیظ‏تر و شدیدتر و در حرکت خود سریع‏تر می‏گردد.

شیوه هم‏مسیری بشر؛ وحدت رهبر یا وحدت رهبری؛ پایانی بر بعثت انبیاء
انتظار انبیاء الهی از بشر چه بوده است؟ آیا آن‏ها تلاش می‏کرده‏اند با وحدت «رهبر» جامعه را یکپارچه کرده و هدایت نمایند؟ یا راهی می‏جستند تا «نظام رهبری» اجتماعی را به وحدت برسانند؟
وقتی به تاریخ انبیاء می‏نگریم و حوادث دوران‏های متوالی را بر می‏رسیم، به وضوح می‏بینیم که پس از اتمام مأموریت و رسالت هر نبی، زمان زیادی طول نمی‏کشید تا انحراف بر همه غلبه کند و جز اندکی، همگان راه باطل را برگزینند. بر همین سبیل بوده که پیوسته نبی پس از نبی مبعوث می‏شد و امّت بر اساس داشتن یک «رهبر» واحد همسو می‏شدند و مسیر حق را طی می‏کردند. اما آیا این روال و جریانی بود که مطلوبیت داشته است؟
اگر اراده و مشیّت الهی این بود که همواره جوامع از طریق «فرد» به وحدت رسیده و همسو شوند، نباید سلسله انبیاء را ختم می‏کرد و به جریان تاریخی بعثت پایان می‏داد. اصرار فراوانی که رسول خاتم (ص) در مدیریت جامعه اسلامی بر مشاوره داشت، گویی آموزشی برای آینده مؤمنین بود، تا فرا بگیرند آن‏چه یکپارچگی نظام اسلامی را باید حفظ کند، «ساختار واحد» است و نه «فرد واحد».
با رحلت رسول مکرّم اسلام (ع) ارتباط بشریت با وحی رسماً متوقف شد و این چه معنایی می‏تواند برای ما داشته باشد؟ یعنی تمام آن‏چه از حضرت خاتم الأنبیاء (ص) و جانشیان بر حق ایشان (ع) فرا گرفته‏ایم، کافیست تا بتواند جامعه اسلامی را حفظ نماید و رشد دهد تا آماده حضور آخرین ولی الهی (عج) گردد.

-------------------------------
سید منیرالدین حسینی الهاشمی فرزند سید نورالدین حسینی شیرازی در تاریخ 20/8/1324 (از مراجع دینی سرشناس شیعه که مرجعیت او در استانهای جنوبی بود) در شیراز متولد شد. سید منیرالدین تنها 12 سال داشت که پدر در سال 1335 درگذشت. ا صدور دستور انقلاب فرهنگی از سوی سید روح‏الله خمینی محور فعالیتهای او برای تأسیس یک آکادمی برای علوم اسلامی، آغاز شد. او در ابتدا مجامعی را در دانشگاه‏های بزرگ کشور برگزار کرد و تعدادی از اساتید را جذب اندیشه خود کرد. سپس در سال 1362 دفتر مجامع مقدماتی فرهنگستان علوم اسلامی را بنیان نهاد تا به تولید مقدمات علوم اسلامی بپردازند. او در نهایت موفق شد در پایان دهه 60 اندیشه فلسفی جدیدی با عنوان «فلسفه نظام فاعلیت» بنیان نهد و تا اسفند 1379 که در سن 57 سالگی درگذشت، نیز گام ضروری دوم اندیشه خود، یعنی بنیانگذاری روشهایی برای تولید علم بر اساس این فلسفه جدید التاسیس را به سرانجام برساند.
**  رنسانس (به فرانسوی: Renaissance) یا دوره‏ نوزایی یا دوره‏ نوزایش یا دوره تجدید حیات، جنبش فرهنگی مهمی بود که آغازگر دورانی از انقلاب علمی و اصلاحات مذهبی و پیشرفت هنری در اروپا شد. دوران نوزایش، دوران‏گذار بین سده‏های میانه (قرون وسطی) و دوران جدید است. آغاز دوره‏ نو زایش را در سده‏ 14 میلادی در شمال ایتالیا می‏دانند. این جنبش در سده‏ 15 میلادی، شمال اروپا را نیز فراگرفت. رنسانس، یک تحول 300ساله است که از فلورانس در ایتالیا آغاز شد و به عصر روشنگری در اروپا انجامید.
***  جابه‏جایی در قدرت، الوین تافلر، ترجمه شهیندخت خوارزمی، نشر نو


[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: آقامنیر 118 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   36   37   38   39   40   >>   >

شنبه 04 اردیبهشت 20

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X