سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   

شما را به دوری از هوس سفارش می کنم که هوس به کوری فرا می خواند و آن گمراهی آخرت و دنیاست [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
خانواده؛ دشمن کاپیتالیسم 3 + یکشنبه 98 شهریور 3 - 3:0 عصر

استثمار کارگر مولّد
اصلاً سؤال اصلی این‌جاست: چرا مولّد باید این‌همه هزینه برای خدمات پرداخت کند؟ در حالی که آن‌چه نیاز دارد را خود تولید می‌کند؟
نظام سرمایه‌داری روی بخش «خدمات» استوار شد. این را اسمیت پیش‌بینی نمی‌کرد. از مسیر تولید منحرف شد. بانکداری با تمام کارمندان حسابدارش! دولت و تمام کارمندانش. قاضی‌ها و وکلا و پلیس و نیروهای انتظامی و … در حقیقت شهرها که آمدند، کوله‌باری از خدمات را گذاشتند روی دوش کشاورز.
کشاورزی که دیروز نیازی به ادارات نداشت، امروز برای خریدن بذر باید مجوّز بگیرد، عوارض بدهد، هزینه کارشناسی بدهد، تأییدیه بگیرد، به آبخیزداری برود و حق آب خود را تمدید کند. هزاران کاری را که اصلاً ربطی به تولید محصول نداشت، سرمایه‌داری به گردن تولیدکننده انداخت. تا چه شود؟ تا بتواند هزینه‌های بخش خدمات را که محصول تولید نمی‌کند تأمین نماید.

عائله بزرگ
کشاورز و دامدار و معدنچی و صنعتگری که قبلاً چهار پنج سر عائله داشت، با درآمد اندک کارش راست می‌آمد. اما امروز با این‌همه ثروتی که تولید می‌کند، به مدد ابزار و فن‌آوری و دانشی فراوان، کم می‌آورد. چرا؟ زیرا عائله او زیاد شده است.
نظام سرمایه‌داری حواسش هست. او مراقب است تا تمام آن‌چه را برای تأمین بخش خدمات نیاز دارد از درآمد کارگر بیرون بکشد. همین است که هر چه درآمد او بیشتر می‌شود، بدون این‌که بفهمد چرا، ثروتش افزایش نمی‌یابد.

تولید نیاز
اقتصاد سرمایه‌داری، آن‏چه امروز در دنیا می‌بینیم، کارش با نیازسازی پیش می‌رود. مراکز تفریحی بزرگ می‌سازد، دیزنی‌لند مثلاً. که چه شود؟ تا کارگر مولّد احساس کند چیزی لازم دارد که ندارد؛ تفریح مثلاً. بخشی از درآمد تولید خود را هزینه کند تا دستمزد خدمات آن‌ها را بدهد. دولت هم سریع مالیات می‌گیرد از مرکز تفریحی. تا دستمزد بخش دیگری از نیروهای غیرمولّد را در‌آورد.
این نیاز چگونه تولید می‌شود؟ این سیستم چطور به نیروهای مولّد می‌باوراند که باید ثروت خود را برای چیزی که تا آن روز به آن نیاز نداشتند هزینه کنند؟

فاصله طبقاتی
نظام سرمایه‌داری به ثروت نیاز دارد و ثروت را اسمیت گفت که فقط کارگر مولّد تأمین می‌کند. وقتی بیشتر شغل‌ها بر اساس آمارهای رسمی کشورهای توسعه‌یافته، به بخش خدمات اختصاص دارد، چطور پس این ثروت را بیرون می‌کشند از حلقوم کارگر مولّد؟
انسان فطرتاً از تحقیر شدن فراری‌ست. زیر بار آن نمی‌رود. اگر به دو مهمان نان و پنیر بدهی راضی بیرون می‌روند، اما اگر به یکی نان و پنیر بدهی و به دیگری جوجه‌کباب، قطعاً نان و پنیر را پرت می‌کند توی صورتت!
نظام سرمایه‌داری با ایجاد تفاوت در الگوی مصرف، نیروی کار مولّد را تحقیر می‌کند. کالاهای لوکس و لاکچری می‌سازد، چیزهایی که فقط برای تفاخر ساخته می‌شوند حتی. با تبذیر و اسراف، حرص ایجاد می‌کند و طمع. حالا کارگر تمام تلاش خود را می‌کند تا چیزی را به دست آورد که سرمایه‌دار دارد، رئیس دارد، مدیر. نوع مسکن، محل قرارگیری آن در شهر حتی. خودرو، لباس، رستورانی برود که او غذا می‌خورد. هر چه که او مصرف کند را می‌خواهد.
بله، نیاز ساخته می‌شود. فاصله طبقاتی در الگوی مصرف، نیاز ایجاد می‌کند تا اقشار پایین‌دست جامعه بیشتر کار کنند. دقیقاً همان قشری که تنها نیروی مولّد در جامعه است. ثروت را این‏ها باید تأمین کنند و با بالادستی‌ها به اشتراک بگذارند، اما نه اشتراکی مساوی و برابر!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: خانواده 57 - اقتصاد 143 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
خانواده؛ دشمن کاپیتالیسم 2 + جمعه 98 شهریور 1 - 9:0 عصر

زمین؛ منشأ تولید
پدر سرمایه‌داری نوین، منشأ تولید را «زمین» می‌دانست. تمام کارهای مولّد به زمین ختم می‌شود. نجاری که میز می‌سازد، چوب را از درخت‌بری خریده است که او از درختی بریده است که از زمین برآمده. خیاط پارچه را از بافنده می‌خَرد و او نخ را از ریسنده و او از دامداری که پشم می‌فروشد و یا کشاورزی که پنبه. اگر هم مصنوعی باشد از پتروشیمی که نفت خام را از زمین بیرون آورده.
زمین در نظر اسمیت مبدأ ثروت است و هر چه تولید باشد، ته آن به زمین بند است؛ کشاورزی، دامداری، معدن و صنعت.

گدایان خدمتگزار
پس مشاغل دیگر چه؟ آن‌هایی که کارشان مولّد نیست چطور زندگی می‌کنند؟ ماجرا از همین‌جا کم‌کم آغاز می‌گردد. از جایی‌که عده‌ای محصول تولید نمی‌کنند، بلکه فقط خدمت.
کشاورز مثلاً، روزی یک هویج اگر برداشت کند، خُب خودش می‌خورد. اگر دو تا برداشت کند چه؟ یکی را به همسایه‌اش می‌تواند بدهد، کسی که تولید نکرده است. اما چرا باید این کار را انجام دهد؟
شغل‌های خدماتی از همین‌جا درست شده‌اند. کارهایی که کشاورز به آن‌ها نیاز دارد. فرصت برای نظافت منزل ندارد، یک هویج به همسایه غیرمولّد می‌دهد تا منزل او را تمیز کند. وقت یا توان آموزش فرزند خود را ندارد، هویج اضافه را می‌دهد تا آن‌که توان تولید محصول ندارد، فرزند او را آموزش دهد.
به این ترتیب فرد مولّد هزینه زندگی افراد غیرمولّد را تأمین می‌کند.

پیدایش شهرهای غیرمولّد
اما این روند تا کجا می‌تواند ادامه پیدا کند؟ روند تأمین غیرمولّدها توسط مولّدها؟ این را آدام اسمیت متوجه نبود. این‌که سنگ‌بنای اقتصاد آزادش تا کجا پیش خواهد رفت.
شهرها که بزرگ شدند، شدند مأمن افراد غیرمولّد. به قول امروزی‌ها شغل‌های خدماتی. اگر چه امروز ارائه خدمت را نیز «تولید» می‌نامند، ولی، از نظر اسمیت، پدر کاپیتالیسم، هیچ کار خدماتی به تولید ثروت نمی‌انجامد.
نیازهای اصلی مردم شهر را چه کسی تأمین می‌کند؟ کشاورز چند هویج اضافه داشت که قرار بود بدهد برای تأمین خدمات خودش. اما این همه شهروند، آیا خوراک همه این‌ها را هم باید تأمین کند؟

مصرف بیش از تولید
خدمات افزایش یافت. کارهای خدماتی یعنی. در دنیای امروز نیروی انسانی غیرمولّد بیش از مولّد شده و نیازهای اصلی تمام این نیروها به محصول را باید همان اندک نیروی مولّد تأمین کنند. این چطور می‌شود؟
البته که ابزار آمده. فن‌آوری ایجاد شده. کشاورز دیگر تراکتور دارد و کمباین. ابزارهایی که راندمان تولید را بالا می‌برد. کشاورز امروز هزار برابر گذشته محصول تولید می‌کند. با همان میزان ساعت کار گذشته. اما چرا ثروت او از گذشته بیشتر نشده است؟

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: خانواده 57 - اقتصاد 143 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
خانواده؛ دشمن کاپیتالیسم 1 + پنج شنبه 98 مرداد 31 - 12:0 عصر

«دشمن بشریت یعنی جریان سرمایه‌داری بین‌المللی و صهیونیسم تقریباً از حدود صد سال پیش تصمیم گرفتند که خانواده را در بین بشر از بین ببرند»
آیةالله العظمی خامنه‌ای، 7/12/1397

ادعای پدر
«آدام اسمیت»  پدر کاپیتالیسم است. تا قبل از او نبود. نظریه اصلی نظام سرمایه‌داری را او طرح کرد: «دست نامرئی بازار» را.
ادعای او این بود: مکانیزم بازار خودبه‌خود به تعادل می‌رسد. اگر اجازه دهیم سرمایه‌ها «انباشته» شود، متمرکز، دست یک یا چند نفر، افراد کمی دارای ثروت فراوان، این ثروت انباشته، به بازار می‌آید و تقاضا برای کارگر افزایش پیدا می‌کند. کارگر هم که تعدادش زیاد نشده، پس دستمزد بالا رفته و وضع مالی کارگران خوب می‏شود. همه‌شان سر کار می‌روند و به «اشتغال کامل» می‌رسیم. یعنی وضعیتی که هیچ بیکاری وجود نخواهد داشت.
همان تعادل «عرضه و تقاضا» که امروز همه به آن باور داریم. پسته که گران می‌شود، می‌گوییم: تقاضای جهانی بالا رفته، پس تولیدکننده صادر می‌کند. اگر هم بخواهد در داخل بفروشد، به همان نرخ صادرات. کدام آدم عاقلی وقتی مشتری گران هست، ارزان می‌دهد؟!

اقتصاد آزاد
این همان اقتصاد «لیبرال» است. اقتصاد بازار آزاد که می‌گویند همین است. آدام اسمیت یعنی این را می‌گفت. کار به کار کسی نداشته باشید، دولت در اقتصاد دخالت نکند، مردم عاقل هستند، خودشان سرمایه را در جای درست خرج می‌کنند!
در اقتصاد لیبرال، در اقتصاد مبتنی بر بازار آزاد، سرمایه و ثروت خودش تصمیم‌گیرنده نهایی‌ست. هر جا به نفعش باشد می‌رود و هر جا نباشد، فرار می‌کند. این‌که در بورس می‌گویند: سرمایه ترسوست، منظورشان همین است. هر جا ریسک و خطر زیاد شود، سرمایه‌گریز می‌شود.
مثالی واضح: دو بانک اگر یکی سود ده درصد روی سپرده‌ها بدهد و دیگری بیست درصد، با ریسک برابر، اگر کسی در اولی سپرده بگذارد، نمی‌گویند احمق و سفیه است؟!

ثروت ملّی
آدام اسمیت این را ثروت ملّت‌ها می‌داند. این‌که اگر جامعه به اشتغال کامل برسد، همه کار کنند، تولید در آن کشور زیاد می‌شود. کالا یعنی ثروت. کشوری ثروتمندتر است که بیشترین بازده در تولید را داشته باشد و با تمام توان خود کار کند. این از چه راهی به دست می‌آید؟ از راه باز گذاشتن دست ثروت‌اندوزان در تجمیع سرمایه و رها کردن بازار و آزاد گذاشتن قیمت کالاها و نرخ دستمزد کارگر.
از نظر او همه چیز اتوماتیک است در اقتصاد. اگر هم گاهی به هم می‌ریزد، چون دولت‌ها دستکاری کرده‌اند!

مولّد و غیرمولّد
اسمیت کارگران را به دو قسمت تقسیم کرد. اصلاً کار را. کارهایی که مولّد هستند و ثروت تولید می‌کنند و کارهای غیرمولّد.
او فقط تولید «کالا» را تولید ثروت می‌دانست. از نظر او تمامی کارهای خدماتی «مصرفی» هستند و چیزی تولید نمی‌کنند. مثل معلّمی، پزشکی، رفتگر شهرداری، مدیر، حسابدار، بانکدار و هر کاری که ته آن یک کالا به دست نیاید.
او ثروت را محصول تولید کالا می‌دانست و تمامی کسانی که کار خدماتی انجام می‌دهند ریزه‌خوار کسانی هستند که کالا تولید می‌کنند.

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: خانواده 57 - اقتصاد 143 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
ساخت ِ خاطره + چهارشنبه 98 مرداد 30 - 12:55 عصر

هر کدام یکی را انتخاب کردند
پیشنهادهای مختلف
از قنادی‌های محل
برای شیرینی
روز عید غدیر

من اما پیشنهادی دیگر:
- چطوره از همشون یک کمی بخریم و مقایسه‌شون کنیم؟

مشتاق شدند
خوش‌شان آمد
اصرار کردند بر همین
این شد که رفتیم و خریدیم
از هر کدام اندکی
با دقت، بررسی و کارشناسی



و نظرات‌شان:

قنادی داغ داغ:
1. کیلویی 20 هزار تومان
2. خیلی خشک است
3. هنگام خوردن در گلو گیر می‌کند
4. تزئین خیلی زیبایی ندارد
5. مزه خوبی هم ندارد

قنادی گل لاله:
1. کیلویی 26 هزار تومان
2. تزئین قشنگی دارد
3. بسیار نرم و لطیف
4. طعم بسیار خوبی دارد

قنادی مهدی:
1. کیلویی 28 هزار تومان
2. خشک است و گلوگیر
3. تزئین آن خوب است
4. خامه کم دارد

قنادی شیرینک:
1. کیلویی 28 هزار تومان
2. خلاقیت در تزئین
3. خشک است
5. طعم آن خوب است

این را هرگز از خاطر نمی‌برند
ماندگار شد در ذهن‌شان
تا دهه‌های بعد حتی

خاطره‌سازی مهم است
در تحکیم روابط عاطفی
در استقرار ارزش‌های سنّتی
یک روز برای فرزندشان شاید
همین خاطره را تعریف کنند
روزی که از چهار قنادی شیرینی خوردند
و محصولات آن‌ها را سنجیدند:
«یه روز عید غدیر، همسن تو که بودم...»

قال علی (ع): «عَزَبَ رَأْیُ امْرِئٍ تَخَلَّفَ عَنِّی، مَا شَکَکْتُ فِی الْحَقِّ مُذْ أُرِیتُهُ. لَمْ یُوجِسْ مُوسَى (علیه السلام) خِیفَةً عَلَى نَفْسِهِ بَلْ أَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُهَّالِ وَ دُوَلِ الضَّلَالِ» (نهج‌البلاغه، خ4)
آن کس که از دستورات من تخلّف کند، از حق دور گشته است; (چرا که) از زمانى که حق را به من نشان داده اند هرگز در آن تردید نکرده ام (و نگرانى من هرگز به خاطر خودم نبوده بلکه به خاطر این بود که مبادا مردم گمراه شوند همان گونه که) موسى(علیه السلام) هرگز احساس ترس نسبت به خودش نکرد بلکه از این مى ترسید که جاهلان و دولتهاى ضلالت غلبه کنند و مردم را به گمراهى کشند. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
پیتزاشان + شنبه 98 مرداد 26 - 5:0 صبح

این‌بار
تصمیم گرفتند رأی بگیرند
برای دست‌پخت هم
پس از خوردن

دو سه هفته یک‌بار
جمعه‌ها
من فقط خمیر را درست می‌کنم:
نصف لیوان روغن
یک لیوان آب
چهار پیمانه آرد
کمی نمک
کمی بیکینگ‌پودر

چینش با خودشان:



مریم ظاهراً خوشمزه‌ترین را داشت
میان رأی‌ها
شاید چون
همه مواد را ریز کرده بود
بر خلاف پسرها!



رقابت چقدر مهم است
انسان چقدر نیازمند
نباشد رشد متوقف می‌شود
انگیزه می‌رود
حداقل بین کودکان
و احتمالاً بیشتر ِ بزرگسالان!

قال علی (ع): «إِنَّ کَلَامَ الْحُکَمَاءِ إِذَا کَانَ صَوَاباً، کَانَ دَوَاءً؛ وَ إِذَا کَانَ خَطَأً، کَانَ دَاء» (نهج‌البلاغه، ح265)
گفتار دانشمندان اگر صحیح و درست باشد دوا (داروى شفابخش) و اگر نادرست و خطا باشد درد و بیمارى است. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
شماره گیر + پنج شنبه 98 مرداد 24 - 5:0 صبح

تفاوت تا کجا؟
بین نسل‌ها
خیلی عجیب است

چیزی که برای ما عادی
زندگی کرده‌ایم با آن
این‌ها ندیده‌اند
اصلاً
هرگز
نمی‌دانند حتی چطور کار می‌کند
از کجا باید بکشند تا کجا
واقعاً نمی‌دانند



خب طبیعی هم هست
از کجا باید بدانند
در زمان بچه‌های امروز که اصلاً شماره‌گیر دستی نبود
انگشتی

«بابا این چطوری کار می‌کنه؟»

آن‌سوی باغ کتاب
یک ساندویچ‌فروشی
برای تبلیغ
کیوسک تلفنی تدارک دیده

اتوبوس دو طبقه
یادش به خیر
من همیشه طبقه دومش سوار می‌شدم
آخرین بار
سال 1376 بود
برای گرفتن کارت جلسه کنکور که رفته بودم
در راه برگشت
دو طبقه به مسیرم خورد
تا فلکه دوم صادقیه
از دانشگاه صنعتی شریف

زمان می‌گذرد
کودکان ما اما
مال زمان ما نیستند
از زمان دیگری
برای زمان دیگری
باید که متفاوت باشند
اگر چه گاهی شگفت‌آور می‌شود!

قال الأمیر (ع): «أَصْدِقَاؤُکَ ثَلَاثَةٌ وَ أَعْدَاؤُکَ ثَلَاثَةٌ؛ فَأَصْدِقَاؤُکَ: صَدِیقُکَ وَ صَدِیقُ صَدِیقِکَ وَ عَدُوُّ عَدُوِّکَ؛ وَ أَعْدَاؤُکَ: عَدُوُّکَ وَ عَدُوُّ صَدِیقِکَ وَ صَدِیقُ عَدُوِّک.» (نهج‌البلاغه، ح295)
دوستانت سه گروهند و دشمنانت نیز سه گروه؛ اما دوستانت: دوست تو و دوست دوستت و دشمن دشمنت و اما دشمنانت: دشمن تو و دشمن دوستت و دوست دشمنت هستند. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
اصالت ربط + چهارشنبه 98 مرداد 23 - 1:31 عصر

نوارها و جزوات
در بایگانی
دفتر فرهنگستان علوم اسلامی
از فروردین 1357

تا پیش از سال 1362
بیشتر مباحث
دوره‌ای و منظّم
در موضوع «اقتصاد»
راهی برای اسلامی کردن آن

اما از خرداد این سال
همان 1362
بحث‌ها روی مبانی فلسفی
متمرکز
مبانی‌ای که
تا آنها تغییر نکنند
نمی‌شود اقتصاد اسلامی را پایه‌ریزی کرد

با ریاضیات آغاز شده
به اصالت ربط منتهی

مطالعه
131 جلسه
از این دوره
خلاصه کردم
نموداری
عنوان فقط
این شد:

مقدمه و روند بحث
مبنای شناخت
انکارناپذیر به جای بدیهی
تغایر فی الجمله
تغییر فی الجمله
هماهنگی فی الجمله
اصالت ربط
ثبات قانون
نفی بساطت
تکیه بر منطق ریاضی


عبارت‌ها عبارت‌های استاد است
استاد حسینی الهاشمی (ره)
کلمات همان
سعی کردم با استفاده از همان واژگان خلاصه کنم
چیزی اضافه نکردم

می‌گذارم برای استفاده عموم
متخصصان هم:



[نمودار کامل]

در تلاش هستم
اصالت تعلّق را هم
خلاصه کنم
گامی که بعد از اصالت ربط طیّ می‌شود

توکل بر خدا...


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: سند 32 - آقامنیر 118 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
تارت ِ نخود + سه شنبه 98 مرداد 22 - 5:0 صبح

مگر می‌شود؟
مگر داریم؟

نه که نداریم
معلوم است
ولی
از استاد یاد گرفته
کلاس که رفته

استاد گفته نخود بریزد
خام
روی تارت‌ها
البته بعد برداشت
فقط وقتی در فِرَند
تا پف نکنند



پف نکنند؟!
عجیب است
تمام شیرینی‌ها و کیک‌ها
دردشان پف کردن است
اصلاً تلاش می‌کنند تا بکنند
چقدر زحمت می‌کشند
اما این یکی را
تدبیر می‌کنند تا نکند!

نسبیّت...
مطلق نیست
پف کردن هم
همیشه مطلوب نیست
بعضی شیرینی‌ها
قرار است پف نکنند
لازم است اصلاً
اساساً در دستورشان

چقدر جالب
مطلب جدیدی یاد گرفتم!

قال أمیرالمؤمنین (ع): «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاءَ، فَإِنَّ الشَّرَّ لَا یَدْفَعُهُ إِلَّا الشَّر.» (نهج‌البلاغه، ح314)
سنگ را به همان جا که از آن بر آمده بر گردانید، چرا که شر را جز شرّ دفع نمى کند. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
پُر پله + یکشنبه 98 مرداد 20 - 5:0 صبح

از باغ کتاب که باز می‌گشتیم
سرازیری تندی بود
پله‌های فراوانی
و چه نمای وسیعی

ده دوازده باری شد
اصلاً من نشستم و بیست دقیقه‌ای طول کشید
مدام می‌دویدند بالا و می‌دویدند پایین
از پله‌ها و سرازیری
تا خسته شدند و از نفس افتادند



یک گنبد بزرگ
شبیه به آسمان‌نما
رفتیم داخل
فعال نبود
یکی دو هفته بعد باید می‌آمدیم
گفتند تصاویری روی پرده‌ای کروی می‌اندازند
تماشایی

به آسمان‌نما نرسیدیم
اما
سرباز فلزی جلوی در آن
نمادی از بسیجی‌های خودمان
بی‌روح
بی‌رمق
اصلاً جذاب نبود
من که نپسندیدم!

چرا شیب؟
سطح صاف راکد است
شیب
حرکت دارد
شتاب دارد
سرعت
این را همه دوست دارند
تغییر را
تفاوت داشتن را

فطرت پاک کودکان
معیار جالبی برای قضاوت درباره پدیده‌هاست
دوست داشتن آن‌ها
و تنفرات‌شان
کمتر تحت تأثیر محیط
بیشتر حالات واقعی انسانی را نمایش می‌دهد
انسان‌ها فطرتاً سطوح شیب‌دار را دوست دارند
من این‌طور فکر می‌کنم!

قال علی (ع):‌ «لَوْ رَأَى الْعَبْدُ الْأَجَلَ وَ مَصِیرَهُ، لَأَبْغَضَ الْأَمَلَ وَ غُرُورَه» (نهج‌البلاغه، ح334)
اگر انسان مدت عمر و سرانجام خود را ببیند آرزو و غرورش را دشمن دارد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
هنوز اسلامی نشدیم + شنبه 98 مرداد 19 - 5:0 صبح

ما موظفیم
حالا
که جمهوری اسلامی رژیم رسمی ما شده است
همه
بر طبق‎ ‎‏جمهوری اسلامی عمل کنیم

جمهوری اسلامی یعنی رژیم به خواست مردم
و احکامْ‏‎ ‎‏احکام اسلام
رژیم به خواست مردم تحقق پیدا کرد
و از صد 99 رأی دادند
و الآن
‎‏رژیم رسمی ما جمهوری اسلامی است

مانده است اینکه
احکام، احکام اسلامی بشود
‎‏مجرد ِ بودن ِ رژیم اسلامی
این، مقصد نیست

مقصد این است که
در حکومت اسلامی‏
‎‏اسلام حکومت کند
قانون حکومت کند
اشخاص به رأی خودشان
به فکر خودشان‏‎ ‎‏حکومت نکنند

رأی ندهند
کسانی که
خودشان را خیال می‌کنند صاحب رأی هستند
‎‏خودشان را متفکر می‌دانند
خودشان را روشنفکر می‌دانند
اینها رأی ندهند
برای اینکه
‎‏آرای مردم در مقابل حکم خدا رأی نیست
ضلالت است

ما می‌خواهیم که احکام‏‎ ‎‏اسلام در همه جا جریان پیدا بکند
و احکام خدای تبارک و تعالی حکومت کند

در اسلام
حکومت، حکومت قانون است
حتی حکومت رسول الله
حکومت امیرالمؤمنین‏‎
سلام الله علیه
حکومت قانون است
یعنی قانون آنها را سرِ کار آورده است
‏‏أَطِیعُوا الله َ و أَطِیعُوا الرَّسُولَ و أُولِی الأَمْرِ مِنکُم
حکم خداست
آنها به حکم قانون، واجب الاطاعه هستند

‎‏پس حکم مال قانون است
قانون حکومت می‌کند در مملکت اسلامی
غیر قانون هیچ‏‎ ‎‏حکومتی ندارد

اگر رئیس جمهور در مملکت اسلامی وجود پیدا بکند
باز قانون آن را رئیس جمهور‏‎ می‌کند
با رأی عموم
که در رأی عموم
رأی فقیه هم هست
و یا نصب فقیه
که همان‏‎ ‎‏نصبِ الله است

قانون است که حکمفرماست در همه جا
هیچ جا در حکومت اسلامی‏
‎‏نمی‌بینید که یک خودسری باشد
یک اِعمال رأی باشد
حتی رسول اکرم
صلی الله علیه ‎‏و آله
رأیی نداشتند
رأی، رأی قرآن بوده است
وحی بوده است
هر چه می فرموده‏‎ ‎‏است از وحی سرچشمه می گرفته است
‏‏و مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوی. إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحی. عَلَّمَهُ‏‎ ‎‏شَدِیدُالقُوی

و همینطور حکومتهایی که حکومت اسلامی هستند
آنها تابع قانونند
رأی آنها قانون است
حکومت، حکومت الله است
حکومت قانون است

ما جمهوری اسلامی لفظی نخواستیم
اینکه ما
دائماً
راجع به این معنا سفارش می‌کنیم
که باید حالا که رژیم رژیم اسلامی شده است
محتوا محتوای اسلامی باشد
برای این‏‎ ‎‏است که
یک مملکتی مدعی است من مسْلم هستم
افرادش ادعا می کنند که ما مسْلم‏‎ ‎‏هستیم
لکن در بسیاری جاها
دیده می شود
که پایبند احکام اسلام نیستند

بسیاری از‏‎ ‎‏اشخاص ادعای اسلام می‌کنند
همان ادعاست
دیگر در عمل وقتی که مشاهده بکنید
‎‏می‌بینید که خبری از اسلام نیست

ما که می گوییم حکومت همان طور که اسلامی است
‎‏محتوایش هم اسلامی باشد
یعنی
هرجا که شما بروید
در هر وزارتخانه که شما بروید
در هر اداره که شما بروید
در هر کوچه و برزن که شما بروید
در هر بازار که شما بروید
در هر مدرسه و دانشگاه که شما بروید
آنجا اسلام را ببینید
احکام اسلام را ببینید

این‏‎ ‎‏برای این است که ما حکومت اسلامی خواستیم
ما جمهوری اسلامیِ لفظی نخواستیم
ما‏‎ ‎‏خواستیم که حکومت الله در مملکتمان
و ان شاءالله در سایر ممالک هم
اجرا‏ ‏بشود

بنابراین
ما آن‏‎ ‎‏چیزی را که می خواهیم
حکومت الله را می خواهیم
حکومت خدا را می خواهیم
ما‏‎ ‎‏می خواهیم قرآن حکومت کند بر ما
ما می خواهیم قوانین اسلام بر ما حکومت کند
ما‏‎ ‎‏هیچ حکومتی را جز حکومت الله نمی توانیم بپذیریم
و هیچ دستگاهی را
که برخلاف‏‎ ‎‏قوانین اسلام باشد نمی توانیم بپذیریم
و هیچ رأیی را
که برخلاف رأی اسلام باشد و رأی‏‎ ‎‏شخصی باشد
رأی گروهی باشد
رأی حزبی باشد

ما نمی توانیم بپذیریم
ما آن را‏‎ ‎‏می توانیم بپذیریم که قانونِ اسلام حکمفرمایی کند
ما تابع اسلام هستیم
ما تابع قانون‏‎ ‎‏اسلام هستیم
و جوانهای ما
خونشان را برای اسلام داده اند
جوانهای ما آنقدر جدیت‏‎ ‎‏کردند
می گفتند
ما اسلام را می خواهیم
ما احکام اسلام را می خواهیم

الآن وظیفه ما این است
که هر کداممان
در هر جا که هستیم
و در حدی که هستیم
ما‏‎ ‎‏جدیت کنیم که قوانین اسلام را از خودمان شروع کنیم

اگر چنانچه ما خودمان خودمان را‏ اصلاح نکنیم
و قوانین اسلام را
در خودمان اجرا نکنیم
نمی توانیم یک حکومت‏‎ ‎‏اسلامی تشکیل بدهیم

اگر آن کسی که در رأس حکومت است
مثلِ مثلاً رئیس جمهور‏‎ ‎‏یا نخست وزیر
اگر خودش اصلاح نکند خودش را

و اگر خودش تابع قوانین اسلام نباشد
قوانین اسلام را در مملکت وجود خودش اجرا نکند
این نمی‌تواند حکومت‏‎ ‎‏اسلامی باشد
و حاکم اسلام باشد

و هر یک از آن قدرتها
صاحب قدرتها
کسانی که در‏‎ ‎‏رأس قدرتها واقع شده‌اند
مثلِ مثلاً رئیس ستاد
مثل رئیس کل ژاندارمری
مثل سایر‏‎ ‎‏رؤسا
تا قوانین اسلام را در وجود خودشان اجرا نکنند
اینها نمی‌توانند ریاست اسلامی‏‎ ‎‏داشته باشند

اسلام نمی‌پذیرد یک رئیسی را
که بر خلاف قوانین اسلام عمل بکند

لشکر‏‎ ‎‏اسلام نمی پذیرد یک کسی را
که در رأس باشد
و عمل به اسلام نکند
نمی‌پذیرد یک‏‎ ‎‏اداره‌ای را
که احکام اسلام در آن جاری نباشد

ما الآن ناقص داریم
و بسیار ناقص داریم
ما الآن مملکتمان باز اسلامی نیست
هر جا که دست بگذاریم
باز می‌بینیم
که یک آثاری‏‎ ‎‏از طاغوت هست
یک افرادی هست
یک افراد توطئه‌گر هست
نمی‌توانیم ما بپذیریم
که در وزارتخانه‌ها
در ادارات
افراد توطئه‌گر باشند
باید اصلاح بشوند اینها
مملکت‏‎ ‎‏باید اسلامی بشود

و الاّ یک مملکتی باشد
که یک مهره‌هایی را برداشتند
یک مهره‌هایی‏‎ ‎‏دیگر جایش گذاشتند

و همان کارها را بکنند
ما همچه چیزی نمی‌خواستیم
مردم خون‏‎ ‎‏ندادند که محمدرضا برود
یک کسی دیگری بیاید
و همان اعمال او را بکند
همان‏‎ ‎‏کارهای او را بکند

بنابراین
شماها که پاسدار هستید
اول باید خودتان را اصلاح کنید
خیال نکنید که ما‏‎ ‎‏حالا آزاد هستیم
تفنگ هم داریم
حالا باید به مردم اذیت بکنیم

شما الآن تکلیف‏‎ ‎‏دارید
شما الآن تحت نظر هستید
تحت نظر خدا هستید
تحت نظر امام زمان
سلام الله علیه
هستید
شما را مراقبت می‌کنند
نامه اعمال شما را به امام زمان عرضه می‌دارند
هفته‌ای دو دفعه
به حسب بعضی روایات
عرضه می‌دارند نامه اعمال ما را

باید متوجه‏ باشید
مبادا از این اختیاراتی که حالا پیدا کردید
از این قدرتی که حالا پیدا کردید
از زیر‏‎ ‎‏بار آن قدرت ظالم بیرون رفتید
خودتان یک قدرت ظالمه باشید
مبادا به برادران‏‎ ‎‏خودتان تعدی کنید
مبادا یک کسی را بیجا بگیرید
به واسطه اغراض شخصی که دارید
یک کسی را بیجا محاکمه کنید
یک کسی را بیجا محکوم کنید
اینها تحت مراقبت است.
خدای تبارک و تعالی از ما سؤال خواهد کرد

ان شاءالله خداوند همه شما را توفیق بدهد
و‏‎ ‎‏همه ما را توفیق بدهد
که انسان بشویم
‏‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

سخنرانی امام خمینی (ره) در 4 تیرماه 1358
در شهر قم
در جمع پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
(صحیفه امام، جلد 8، صفحه 280)


چقدر این کلام تازه است
چقدر ماندگار
انگار که برای همیشه تاریخ
حتی امروز

ما این‌طور نظامی می‌خواهیم
باید این‌طور بشود
باید برای آن تلاش کنیم
امروز نیست
می‌بینیم که نیست
این خوب نیست

چهل سال فرصت داشتیم تا بشود
از 58
تا 98
اما هنوز نشده
این خوب نیست
باید بیشتر تلاش کنیم!

پ.ن.
تا این مطلب را نوشتم
قبل از این‌که ارسال کنم در وبلاگ
سیده مریم دید
داشت رد می‌شد که دید
فوری گفت:
«اینو الآن بنویسی که پلیس میاد دم در خونمون می‌گیردت!»
بعد
اصرار کرد تا پاک کند
موس را بگیرد و پنجره مرورگر را ببندد
به زور
سریع پنجره مرورگر را آوردم پایین
تا از دسترسش خارج شود
و گفتم:
- نگران نباش دخترم
این‌ها را من نگفته‌ام که
این‌ها فرمایشات امام خمینی‌ست
از من که نیست
«پس چرا بالاش نوشتی هنوز اسلامی نشدیم؟»
- خب
بر اساس فرمایشات ایشان نوشته‌ام
یعنی استناد به کلام مؤسس خود انقلاب
ظاهراً متقاعد شد
خیالش راحت شد و رفت سراغ خیاطی‌اش
اما
از این خوشم آمد
این‌که چقدر آگاهی‌های سیاسی‌اش بالا رفته است!
:)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   41   42   43   44   45   >>   >

شنبه 04 اردیبهشت 20

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X