آن را که نزدیک واگذارد ، یارى دور را به دست آرد . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
حتی بابا + دوشنبه 95 آذر 29 - 8:0 عصر

قیمه‌بادنجان پختم
برای نهار
اصرار مریم بود
و گرنه من می‌دانستم که...
خلاصه بادنجان است دیگر
به مذاق بچه‌ها جالب نمی‌آید
خودمان هم بودیم روزی...

و همین هم شد
سیداحمد تا اسم بادنجان را شنید
همان ادای «اَه» همیشگی‌اش را درآورد...
رویش را هم از ظرف خورش برگرداند
ولی صدایش کردم:
«پسرم
بادنجان‌هایش در تمام خورش که مخلوط نشده
برای تو بادنجان نریخته‌ام»
یعنی در حقیقت برای پسرها نریخته بودم
به حسب این‌که حدس می‌زدم باب طبع‌شان نباشد

نهار که می‌خوردند
مشغول صحبت شدم
و چنین روایت کردم:
«من هم بچه بودم
در سن شما
حالم از دو غذا به هم می‌خورد
می‌گویم به هم می‌خورد یعنی واقعاً به هم می‌خورد
طوری که می‌خواستم بالا بیاورم
یکی بادنجان
و یکی گوجه فرنگی پخته درون غذا
این دو را اصلاً دوست نداشتم»

تعجب را در چهره‌شان دیدم
همان‌طور که می‌خوردند
قبل از آن‌که بپرسند
ادامه دادم:
«وقتی بزرگ‌تر شدم
با خودم فکر کردم
دیدم چقدر رفتارم غیرعادی‌ست
و ناهنجار
این‌که در مهمانی‌ها
هر جایی که می‌روم
باید صاحب‌خانه را ناراحت کنم
و غذایش را نخورم
به خاطر بادنجان و گوجه‌فرنگی
دیدم با این کار دارم اعتبار و آبروی خودم را از دست می‌دهم
فهمیدم انسان باید با فرهنگ جامعه سازگار باشد
و نسبت به ناملایمات آن انعطاف بدارد
این شد که تصمیم گرفتم
خوردم
و می‌دانید که ذائقه بر اساس عادت شکل می‌گیرد
عادت کردم
و امروزه هر دو را می‌خورم و ناراحت هم نمی‌شوم!»

صدای سیدمرتضی درآمد که:
عجب بادنجان خوشمزه‌ای
دیدم یکی درسته از ظرف خورش برداشته
دارد خالی خالی می‌خورد
اخطار کردم:
«با پلو بخور، خالی شاید مزّه‌اش خوب نباشد و کلاً زده شوی!»
ولی با رغبت خورد و گفت: نه،‌ خیلی خوشمزه است!
سیداحمد هم برداشت
گذاشت روی پلو
خورد و با به‌به گفت:
بابا قیمه‌بادنجان را در برنامه غذایی بگذار!

و این بار نیز
هر دو مرا در بهت و حیرت فروبردند
از این که «اراده» چقدر قدرت دارد
و خداوند برای انسان
چه «اختیار»‌ وسیع و گسترده و توانمندی تدارک نموده است!

خود را جای آن‌ها قرار دادم
فکر کردم که اکنون در ذهن‌شان چه می‌گذرد:
«حتی بابا هم از بادنجان بدش می‌آمد
ولی توانست بخورد
پس:
اولاً این فقط مشکل من نیست؛ حتی بابا...
ثانیاً این مشکل قابل حل است؛ حتی بابا...»

و پروردگار نیز وقتی که از خطای بزرگان می‌گوید
و توبه آنان
و رفع مشکلات‌شان
برای این‌که شاید همین دو نکته را دریابیم
و بدون ترس و واهمه و با اعتماد کامل
راه اصلاح و توبه پیش گیریم:
«وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَهَدَى» (طه:121-122)
و آدم پروردگارش را نافرمانی کرد و [از رسیدن به آنچه شیطان به او القا کرده بود] ناکام ماند. آن گاه پروردگارش او را برگزید و توبه اش را پذیرفت و او را راهنمایی کرد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
راه برنامه نویس شدن + یکشنبه 95 آذر 21 - 9:40 صبح

در این سه مورد هیچ تخصص و اطلاعاتی ندارم.
می خواهم آموزش ببینم. تا بتوانم مقاله بنویسم، طرح نویسی کنم
و بربرنامه نویسی مسلط باشم.
از کجا و چگونه باید آغاز کنم؟
بدون یادگیری کلاسیک می توانم موفق باشم؟


پیش از آموختن هر علمی
باید دلیلی برای آن یافت
آری، دلیلی برای آموختن
علوم فراوانی در دنیا وجود دارد
اما قطعاً حتماً همه مورد نیاز ما نیست
گمان نمی‌کنم برنامه‌نویسی و طرح‌نویسی مورد نیاز شما باشد
اما درباره مقاله‌نویسی
قطعاً هر پژوهشگری باید بتواند
زیرا مقاله
خروجی فعالیت‌های پژوهشی‌ست
پژوهشگری که مقاله‌نویسی نداند
قادر به دخالت دادن نتایج مطالعات خود
در سیر پیشرفت و توسعه علوم نیست
منزوی می‌شود
مقاله‌نویسی را به گمانم در حوزه علمیه خواهران
در قالب کتاب «روش تحقیق»
نوشته حجةالاسلام واسطی تدریس می‌نمایند
ایشان از طلبه‌های خوشفکر مشهد هستند

اما اگر اصرار بر این مطلب دارید
این که حتماً فرابگیرید
باید عرض کنم که
برنامه‌نویسی و طرح‌نویسی
بیش از آن‌که یک دانش باشند
یک نوع مهارت‌اند

مهارت‌ها کلا این‌گونه‌اند
در عصر ما
نه در گذشته
در گذشته استادی بود و شاگردی
همه چیز را می‌دید
کم‌کم تجربه می‌کرد و مهارت کسب
امروز اما
مهارت‌ها با یک «دانش پایه» آغاز می‌شوند؛ Basic knowledge
درست مانند رانندگی
باید که ابتدا خودرو را شناخت
کلاچ و گاز و ترمز و دنده را
بدون این دانش اولیه
رانندگی معنا و مفهوم ندارد
امکان‌پذیر هم نیست
اما این «دانش پایه» امکان رانندگی را فراهم نمی‌کند
شرط لازم است
نه کافی
مهارت لازم است؛ Skill
مهارت از تمرین به دست می‌آید
از تجربه خود
و تجربه دیگران
اطلاعات ضمنی دیگر
دانش‌های عالی‌تر
در حین این تجربیات حاصل می‌شود
اما بدون تمرین نمی‌شود

پیشنهاد:
برای شروع برنامه‌نویسی
شرکت در یک دوره مقدماتی خوب است
در یک کلاس آموزشی
دانش پایه که به دست آمد
باید برنامه نوشت
باید پروژه‌هایی برای خود تعریف نمود
و کار کرد
در حین کار
هر جا گیر و مشکلی پدید آمد
از منابع یافت
راه حل را
اینترنت منبع بزرگی‌ست
پاسخ خیلی از پرسش‌ها را دارد
و جامع‌ترین مکان برای یافتن پاسخ پرسش‌های برنامه‌نویسی
این‌جاست: http://stackoverflow.com
کم‌کم مهارت که به دست آمد
فرد می‌شود برنامه‌نویس

برای طرح‌نویسی اما ندیدم جایی کلاس آموزشی
سبک و سیاق واحدی هم ندارد
آن را نمی‌دانم چطور بشود فرا گرفت
ایده‌ای به نظرم نمی‌رسد
شاید باید نوشت
یا شاید باید خواند
تا نوشتن فرا گرفت
نمی‌دانم دقیقاً

موفق باشید


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
جشن ِ الفبا + چهارشنبه 95 آذر 17 - 6:53 صبح

نمی‌دانم از کجا آمده
یا چه کسی آورده
ولی اتفاق خوبی‌ست
بد نیست یعنی

آخر سال اول دبستان که می‌شود
کودکان خواندن و نوشتن را که یاد گرفتند
تمام الفبا را
یک جشنی مدرسه می‌گیرد
البته هزینه را از والدین
مدرسه دولتی هم حتّی
و خوب سنّتی‌ست ظاهراً
این که دانش‌آموز احساس می‌کند آدم جدیدی شده است



امسال
تصویر سیدمرتضی را که به دیوار متصل کردم
به عنوان آخرین فرزند باسوادم
مریم پرسید:
«با آن جای خالی چه کنیم؟»
گفتم: «نمی‌دانم»
ادامه داد:
«کاش یه بچه دیگه هم بود که عکسشو اون‌جا می‌زدیم!»

جوابی ندادم
ولی
به این اصل مهم بیشتر واقف شدم:
بچه‌ها هر چه بیشتر؛ شادتر و خوش‌تر!

کودکان برای یکدیگر
در رفتارهای کودکانه‌شان
محیط و شرایط پرورش و رشد فراهم می‌آورند
هر کدام اخلاق و منشی دارد
می‌شود آموزشی برای دیگران
تا شیوه‌های رفتار متقابل را بیاموزد
به صورت تجربی
به روشی که فراموشی‌ناپذیر است

مثل واکسن می‌ماند
وقتی سه بچه داری
هر کدام انگار فقط دو نوع واکسن را دریافت کرده
ولی وقتی ده تا بچه داشته باشی مثلاً
هر کدام تعامل با 9 نوع انسان مختلف را می‌آموزد
با رفتارها و اخلاق‌های متفاوت
و هنگامی که رشد یافت
در بزرگسالی
می‌تواند با گستره وسیع‌تری از انسان‌ها همکاری نماید
و دلم سوخت برای نسل جدید و با خود گفتم:
«بیچاره و بدبخت آن‌هایی که برادر و خواهر ندارند! چه ظلمی می‌کنند والدینشان به آن‌ها»

امام صادق (ع): «ثَلَاثَةٌ مِنَ السَّعَادَةِ؛ الزَّوْجَةُ الْمُؤَاتِیَةُ وَ الْأَوْلَادُ الْبَارُّونَ وَ الرَّجُلُ یُرْزَقُ مَعِیشَتَهُ بِبَلَدِهِ یَغْدُو إِلَى أَهْلِهِ وَ یَرُوح» (الکافی، ج 5، ص 258)
سه چیز مایه خوشبختی است؛ همسر ِ همراه، فرزندان ِ نیکوکار و شغلی که در شهر فرد باشد و فرد پس از کار، نزد خانواده‏اش رفته و با آنها خوش باشد. (منبع: http://www.mojtabatehrani.ir/fa/Content/1131)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
من ِ او + شنبه 95 آذر 13 - 7:29 صبح

او کودک است
نقاشی می‌کشد
می‌خواهد «بابا» را بکشد
چگونه؟
چه شکلی؟
با چه شمایلی؟
این‌جاست که من خود را در نگاه ِ او می‌بینم
وقتی او تصویر مرا می‌کشد:



قبلاً
بار اولی که یک نقاشی متفاوت از کودکانم دیدم
این‌جا درباره‌اش نوشتم
و از شگفتی آن در نظرم گفتم
سیده‌مریم کشیده بود
این‌بار اما سیدمرتضی
ناگهان سمتم آمد و این نقاشی را نشانم داد و بی‌درنگ نظرم را پرسید
و من
این‌بار خود را از منظر ِ او می‌دیدم
این‌جا من، نه من ِ خود که «من ِ او»* بودم!
چقدر از نگاهش لذّت بردم! :)

«رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ» (فرقان:74)
پروردگارا! ما را از سوی همسران و فرزندانمان خوشدلی و خوشحالی بخش!(ترجمه انصاریان)

* ترکیب «من ِ او»
از عنوان کتاب استاد امیرخانی اقتباس شده است
بدون این‌که ارتباطی معنایی و مفهومی در نظر بوده باشد
این کاربرد صرفاً نوعی استفاده از ترکیب ماسبق است
نه ارجاع.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
من؛ یک دانشجو + جمعه 95 آذر 12 - 5:0 عصر

چندی پیش
بنده خدایی درباره دوران دانشجویی پرسید
خواست تا چند نکته مفید طرح شود
مهم‌ترین چیزهایی که در ابتدای ورود به دانشگاه
باید مدّ نظر یک دانشجو باشد
و چنین شد که این‌چنین نوشته آمد:


1. حالا من یک دانشجو هستم!
خودمان را فریب ندهیم؛ ما همان بچه دبیرستانی هستیم. هیچ چیزی تغییر نکرده است. فکر نکنیم یک شبه با آمدن به دانشگاه یک آدم حرفه‌ای در روابط اجتماعی شدیم و دیگر خطری ما را تهدید نمی‌کند. ما همان بچه دبیرستانی هستیم که همیشه در معرض تهدیدات اجتماعی قرار داشتیم. این‌که در کلاس درس دانشگاه دخترها و پسرها با هم حضور دارند ما را نفریبد. گمان نکنیم ناگهان بزرگ شده‌ایم و تمام تجربیات لازم برای یک زندگی خارج از خانه را داریم.

2. آمده‌ام درس بخوانم یا...
باید هدف خود را روشن کنیم؛ آمده‌ام دانشگاه درس بخوانم، یا همسر پیدا کنم، یا به فساد کشیده شوم و در اعتیاد و فحشاء غوطه بخورم؟ لوازم درس خواندن را باید بشناسم و بدانم که دانشجویان سال‌های اول بیشترین فسادها و تباهی‌ها را پشت سر می‌گذارند، چون نمی‌دانند وارد چه محیطی شده‌اند. ولی نگاه کنیم به دانشجویان کارشناسی‌ارشد و دکترا، چه سرشان به درس گرم است. آن‌ها هدف دارند. حالا اگر تو می‌خواهی موفق باشی، از همین امروز مثل دانشجویان سطح بالا عمل کن.

3. همه رفیق‌های خوابگاه دوست من نیستند
انسان در غربت نیاز به همدم دارد. دانشجو در خوابگاه غریب است. با کسانی زندگی می‌کند. نیاز به درد دل کردن و حرف زدن پیدا می‌کند. خاطراتی را برای هم بازگو می‌کنیم که حتی به برادر و خواهر خودمان هم شاید نگفته باشیم. امّا یادمان نرود این ضرورت‌های غربت است. این‌ها هیچ کدام به معنای دوستی نیست. چرا که اگر مدتی از هم دور باشیم وقتی دوباره هم را ببینیم احساس دوری و فاصله می‌کنیم. تجربه ثابت کرده روابط نزدیک در خوابگاه‌ها به معنای دوستی نیست، ناشی از نوعی احساس نیاز است. دوستی شرایطی خاصّ دارد که طرفین باید شباهت‌های اخلاقی و رفتاری شدیدی با هم داشته باشند و اهداف مشترکی. دوست‌های خود را به خوبی انتخاب کنیم و بدانیم تمام رفاقت‌مان با هم‌خوابگاهی‌ها و هم‌کلاسی‌ها زودگذر و موقتی است و به دلیل شرایط دوری از خانواده.

4. جامعه همه‌اش خوب نیست
حالا که به دانشگاه می‌آیم، وارد جامعه شده‌ام. تا دیروز از پنج کیلومتری خانه دور نمی‌شدم. شب دور از خانواده نمی‌خوابیدم. با دوستانم هم اگر بیرون می‌رفتم بدون اطلاع و نظارت خانواده نبود. تا به حال کسانی بودند که بر ارتباط من با جامعه نظارت داشتند و مرا از خطرات آن مصون نگه می‌داشتند. ولی من با خطرات جامعه آشنا نیستم. همه جامعه خوب نیست. جامعه خطراتی هم دارد. حالا که به ناگزیر خودم مستقیم وارد جامعه شده‌ام باید خطرات آن را شناسایی کنم و منافع آن را هم بشناسم. اکنون این من هستم که باید خود را نسبت به خطرات جامعه مصون بدارم. پس باید نگاهی درازمدّت به زندگی خود داشته باشم و عاقلانه برای خود برنامه‌ریزی نمایم. تا این‌جا مرا بکسل کردند، از این‌جا به بعد را خودم باید بروم. طی کردن این جاده سخت است، آسان نیست. این را باید فهمید.

5. من جوان هستم، پس قدرت دارم
من جوانم، پس بسیار قدرت دارم. در جامعه کسانی هستند که بنده قدرت‌اند. کسانی که می‌خواهند تمام دنیا را ببلعند و همه چیز را برای خود داشته باشند. آن‌ها عادت کرده‌اند از قدرت دیگران استفاده می‌کنند. من نباید قدرت خود را خرج هر بی‌سروپایی کنم. هر کسی که برای خود گروهی راه می‌اندازد و از من می‌خواهد او را حمایت کنم، لزوماً نباید تحت حمایت من قرار بگیرد. او می‌خواهد قدرت مرا به بردگی خود بکشد. من قدرت خود را جایی خرج می‌کنم که در مسیر اهدافم باشد. تمامی فعالیت‌های سیاسی خود را با بصیرت انجام می‌دهم.

6. صخره‌نورد به قلاب احتیاج دارد
زندگی در جامعه سخت است. به بالارفتن از صخره می‌ماند. من برای بالارفتن از صخره به قلاب احتیاج دارم. اگر طناب را به قلابی نیاندازم نمی‌توانم بالا بروم. ولی قلاب حتماً باید بالاتر از من باشد. اگر قلاب بالای سر من نباشد، چطور آن را بگیرم و به بالا بروم؟ نقش اساتید در زندگی دانشجویی چون قلاب است. من به این قلاب‌ها نیاز دارم تا خود را در دانش و اخلاق بالا بکشم. امّا نباید خود را اسیر یک قلاب کرد. وقتی راهی را طی کردی، نیاز به قلابی بالاتر داری. دانشجویی که خود را اسیر یک راهنمای خاصّ کند، چطور می‌تواند تا بالای قله به پیش رود. همیشه به یاد خواهم داشت که با بالارفتن از پله‌ها، ناگزیر باید پله‌های پایین‌تر را پشت سر بگذارم تا به اوج برسم. همین است که داوینچی می‌گوید: بیچاره شاگردی که از استاد برتر نشود!

7. من هستم، پس هستم
اگر شهرستانی هستم، پس هستم. اگر وضع مالی خوبی ندارم، خُب ندارم. واقعیت‌ها را باید پذیرفت. از آن‌چه که دارم باید پلی بسازم برای پرواز، برای رسیدن به آن‌چه ندارم. تمام کسانی که بر اسب خیالات سوار می‌شوند، روزی به زمین می‌خورند. آن‌چه امروز دارم نتیجه زحمات دیگران است، امکاناتی است که آنان برایم فراهم کرده‌اند. من که نباید نسبت به تلاش یا کوتاهی دیگران پاسخگو باشم. من نسبت به رفتار خودم مسئولم. من باید چیزهایی را که دارم و در اختیارم گذاشته شده، بشناسم، قدرشان را بدانم و در مأموریت خود به کار بگیرم. اگر امروز آن‌چه می‌خواهم نیستم، مهم نیست، کسی هم نمی‌تواند مؤاخذه‌ام کند. امّا اگر ده سال دیگر آن‌چه می‌خواستم نشدم، حتماً شایسته سرزنش و ملامتم. زیرا از امروز که دیگر خودم مسئول خودم شده‌ام، نسبت به تمام رفتارهایم باید مراقبت داشته باشم. اگر به اهدافم نرسم، باید خود را سرزنش کنم. اگر می‌خواهم ملامت نشوم، امروز باید تلاش کنم. آینده را خودم باید بسازم. کسانی که امروز به گذشته خود افسوس می‌خورند، فردا هم به امروز خود افسوس خواهند خورد. امّا کسی که از گذشته خود پلی بسازد، برای رسیدن به آینده، اوست که همیشه هست و همیشه خواهد بود!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
سامانه خانواده 10 + چهارشنبه 95 آذر 10 - 8:0 عصر

فرزند: دقیقاً همان عنصری که هدف از تشکیل خانواده است، به عنوان یادگیرنده و دریافت‌کننده تمامی تجربیات و دانش گذشتگان در یک دوره زمانی طولانی از لحظه تولد، تا رسیدن به قدرت حضور اجتماعی، برای عملگری در نظام سیاسی، اقتصادی یا فرهنگی.
پذیرندگی فرهنگ: عنصر یادگیرنده وظیفه دارد با دید کاملاً باز و فراگیر به تعالیم فرهنگی بنگرد و ذهن خود را تماماً بگشاید تا هر چه می‌بیند سریع یاد گرفته و به حافظه بسپارد.
   این وظیفه به صورت تکوینی در این عنصر قرار داده شده است و صفر بودن دانش و تجربه وی و ناتوانی او در انجام کوچک‌ترین امور زندگی، روحیه تواضع و تسلیم را نسبت به کارگزاران خانواده پدید می‌آورد، تا بتواند به صورت جبری و غیرارادی، هر چه به وی القاء می‌شود بپذیرد.
   بنابراین مسلم است در این دوره زمانی که هیچ دیواره امنیتی و دیواره آتشی روی ذهن او هنوز فعّال نشده، باید او را از دستبرد هر اندیشه و فرهنگی خارج از خانواده به شدّت دور و مصون داشت. رسانه‌ها، بازی‌های رایانه‌ای، شبکه‌های مجازی و نظام آموزشی خطرناک‌ترین حیطه‌های آسیب به این ذهن خام و کشتزار زرع‌نشده هستند.
   با رسیدن به سن بلوغ، این وضعیت جبری به ناگهان متبدّل شده و نوعی بدبینی نسبت به تمام آن‌چه اندوخته به صورت درونی در وی ایجاد می‌نماید که تا مرز شک به همه داشته‌های دانشی و تجربی پیش می‌رود.
   باید به مخاطبین نشان دهیم که در این مرحله اگر برخورد سلبی با این شک‌ها نمایند، عنصر یادگیرنده را به وضعیت لجاجت کشیده و از تمام آن‌چه فراگرفته بیزار و دور می‌نمایند. باید یک فرصت چند ساله به وی داده شود تا با نشخوار آن‌چه یاد گرفته و ارزیابی مجدّد، از یک سو تلائم نظری آن ارزش‌ها با اختیار و اراده و میل، شوق و انگیزه‌های خویش را بررسی نماید و با ارزش‌های اجتماعی مقایسه و سنجش نماید، سپس دوباره به کانون خانواده بازگشته و با نظام فرهنگی آن سازگار گردد.
   بلوغ یک سامانه امنیتی بسیار کارآ و موفق است که مانع می‌شود تا خانواده‌های ناهنجار بتوانند نسل آینده را به یکباره ویران و نابود سازند. مجالی که عنصر یادگیرنده در مرحله بلوغ نیاز دارد تا بتواند فرهنگ منتقل شده را بازبینی نماید را باید قدر بدانیم و بدان احترام گذاریم و باید ارکان تعلیم‌دهنده مترصّد باشند تا به محض ورود جوان به این مرحله، نظام آموزشی داخل خانواده را از وضعیت «جبری» به وضعیت «اختیاری» سوئیچ نمایند. البته با حفظ نظارت‌های پنهان و دورادور، برای ایجاد بستری که به آرامی او را به حضور در جامعه آشنا ساخته و عادت دهد.

   انتظار می‌رود زن و مردی که مبادرت به تشکیل یک نهاد تازه‌تأسیس به نام خانواده نموده‌اند، با دانستن فلسفه، اهداف، جایگاه و وظایف آن و آگاه شدن نسبت به تکلیفی که هر یک از اجزا در حفظ و حراست و پایداری و تعالی و ارتقاء و رشد و پیشرفت آن دارند، بتوانند بسیار بهتر از نمونه‌های غیرمطّلع، کارکردها و کارویژه‌های این نهاد مهم را که سلول نظام فرهنگی جامعه است به منصه ظهور و بروز برسانند. این دوره آموزشی می‌تواند و قادر است بالکل نگاه به هویّت و ماهیّت خانواده را تغییر دهد و جلوه‌های درخشان و متعالی آن در توسعه نظام اجتماعی و ترسیم آینده بشری را ظاهر نماید.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: خانواده 57 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
سامانه خانواده 9 + سه شنبه 95 آذر 9 - 2:0 عصر

پدر و مادر: پاره‌ای وظایف میان تمامی عناصر یاددهنده در خانواده مشترک می‌باشد و بایستی به سهم خود در انجام آن وظیفه تلاش و همکاری نمایند.

انتقال فرهنگ به نسل بعد: انتقال فرهنگ به ارکان یادگیرنده خانواده بر اساس الگوسازی صورت می‌پذیرد. با توجه به این‏که تمامی تعلیم‌دهنده‌ها در نقش الگو حاضر می‌شوند، بایستی تنسّک به فرهنگ پذیرفته شده اجتماعی داشته باشند تا بتوانند همان را به نسل بعد منتقل سازند.
توسعه و ارتقاء فرهنگ: هر کدام از این عناصر می‌باید تجربیّات خود را به فرهنگ فراگرفته‌شده‌اش اضافه سازد. اگر پدری پدر یا مادر بدرفتار داشته، آن رفتار بد را از مؤلفه‌های فرهنگی با تغییر رفتار خود حذف می‌نماید. مادر نیز اگر رفتار بدی در گذشته تعلیم گرفته، امروز اگر تجربه کرده و به ضدارزش بودن آن پی برده، تغییر آن را در فرهنگ تعلیمی لحاظ می‌نماید.
تأثیرپذیری از تحوّلات فرهنگ: روابط اجتماعی فرصتی پدید می‌آورد تا ارکان تعلیم‌دهنده فرهنگ، تجربیات خود را به اشتراک بگذارند. خانواده الف ارزشی نوین را در عرصه فرهنگ دریافته و خانواده ب ارزشی دیگر را، تضارب فرهنگ‌ها از طریق صله رحم و مهمانی و رفت و آمد، مجالی‌ست تا برترین ارزش‌های فرهنگی فراگرفته شوند. یاددهنده‌ها وظیفه دارند این تحوّلات را نیز در عملیات انتقال فرهنگی لحاظ نموده و مورد توجه قرار دهند.
   از سوی دیگر بایستی نسبت به دستاوردهای سیاسی و اقتصادی جامعه و همچنین مراکز پژوهشی حساس باشند. اگر نظام سیاسی تغییر کرد یا قوانین و ضوابط اقتصادی، نظام اداری یا کارگری، خانواده آگاه می‌گردد که عملگرهایی متفاوت با گذشته باید تربیت نماید، تا در نظام اجتماعی فعلی، بتوانند تأثیرگذار و مفید باشند. رسانه‌های عمومی نقش فوق‌العاده مهمی در این روند اطلاع‌رسانی دارند.

[ادامه دارد]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: خانواده 57 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
سامانه خانواده 8 + دوشنبه 95 آذر 8 - 7:0 عصر

ذکر وظایف ارکان خانواده: هر جزء یک سیستم بایستی ضرورتاً رفتاری متفاوت با سایر اجزا داشته باشد، تا سیستم بتواند کار کند. ولی رفتارهایی که بر اساس تعریف سیستم، هماهنگ و سازگار و هم‌جهت باشند. در این فصل باید مخاطب جوان را با وظایف هر رکن از خانواده آشنا سازیم.
پدر: همان عنصر مذکّر سرمایه‌گذار در تشکیل خانواده.
تأمین امنیت خانواده: وی حافظ امنیت سیاسی و اجتماعی خانواده است. هویّت اجتماعی خانواده و جایگاه، اعتبار و آبروی آن در نظام اجتماعی را تعیین می‌نماید.
تأمین اقتصاد خانواده: او در کنار وظایفی که نسبت به یکی از نظام‌های سیاسی یا اقتصادی جامعه دارد، نسبت به تأمین ضروریات اقتصادی خانواده مسئول می‌باشد.
مادر: همان عنصر مؤنّث یاددهنده و منتقل کننده فرهنگ که وظیفه اصلی تأمین عملگرهای آتی جامعه را برعهده دارد.
تأمین نیازهای روانی خانواده: او مرکز ثقل و ثبات روحی و روانی خانواده است و نیازهای فرهنگی تمامی اعضا را تأمین می‌نماید؛ دانش و مهارتی که برای انجام فعالیت‌های فعلی یا آتی خود نیاز دارند.
مدیریت تغذیه و بهداشت خانواده: با توجه به این‏که رکن مذکّر خانواده یکی از عملگران رسمی در نظام اجتماعی‌ست؛ سیاسی یا اقتصادی، نمی‌تواند مأموریت‌های عملیاتی داخل خانه را به صورت کامل بر عهده بگیرد. از این رو، تغذیه و بهداشت قهراً بر دوش رکن مؤنّث می‌افتد و بایستی دانش و مهارت مورد نیاز برای این دو فعالیت را داشته باشد. گذراندن دوره‌های کمک‌های اولیه و آشنایی با بیماری‌های معمول برای وی ضروری‌ست.
مدیریت پایلوت نظام اجتماعی در داخل نهاد خانواده: مادر برای انتقال عینی فرهنگ به اعضای یادگیرنده، با توجه به مدل تربیتی مبتنی بر الگوگیری، بایستی یک نسخه کوچک از جامعه واقعی را در خانه پدید آورد و خود را در تمامی نقش‌های اجتماعی به صورت پایلوت حاضر نماید. در حقیقت مادر تمامی نقش‌های موجود در جامعه را در خانه تداعی نموده و بازیگری می‌نماید، تا الگوهای فرهنگی موجود در هر نقش را به عناصر تعلیم‌گیرنده نشان دهد.
   او یک نسخه کوچک‌شده از تمامی نهادهای امنیتی و سیاسی جامعه در داخل خانواده است که حضور و غیاب اعضا را کنترل می‌نماید و حفاظت آن‌ها را برعهده می‌گیرد. یک نسخه از نظام اقتصادی جامعه است، در محیط کوچک خانواده که بایستی مولّد بوده و محوریّت تولید در نظام اقتصادی را از طریق کارهایی که انجام می‌دهد به نسل بعد بیاموزاند.
   بنابراین وی ضمن بر عهده گرفتن وظیفه اصلی انتقال فرهنگ و همچنین مدیریت تغذیه و بهداشت در داخل سیستم، باید بتواند تمامی نقش‌های سیاسی و اقتصادی را نیز بازسازی نموده و تکرار نماید. به عنوان مثال: اگر نظام اجتماعی بر اساس دموکراسی عمل می‌کند، وی باید در خانه رأی‌گیری نماید و پاره‌ای از تصمیمات را مبتنی بر جمهوریت اخذ نماید، تا نسل بعد با این مفاهیم آشنا شود و اگر نظام اجتماعی توتالیتر است، همین الگوی اطاعت‌پذیری را در مدیریت خانه مبنا قرار دهد، تا بتواند همین فرهنگ را به نسل بعد از طریق الگوسازی منتقل سازد.
   همین عنصر مؤنّث اگر تشخیص داد که نظام سیاسی مبتنی بر توتالیتر الگوی مناسبی برای اداره جامعه نیست، می‌تواند با ترویج الگوی دموکراسی در مدیریت داخل خانه و ارتقاء‌ فرهنگ مبارزه و حق‌طلبی در میان عناصر یادگیرنده، زمینه‌ساز تغییر الگوی سیاسی در نظام اجتماعی آینده شود. او نسلی را تربیت خواهد کرد که چند دهه بعد، ساختار سیاسی جامعه را متحوّل و دگرگون خواهند ساخت!

[ادامه دارد]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: خانواده 57 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
سامانه خانواده 7 + یکشنبه 95 آذر 7 - 4:0 عصر

مادر: یک انسان از جنس مؤنث که عنصر اصلی در سامانه فرهنگی‌ست. اوست که در گام اول از سوی پدر به عنوان نیروی اصلی تشکیل خانواده انتخاب می‌گردد. پدر تأمین مایحتاج امنیتی و اقتصادی وی را تضمین می‌دهد تا بتواند موافقت او را برای به خدمت خانواده در آمدن جلب کند.
عملگر فرهنگی: همان‌طور که پدر عملگر یکی از نظام‌های سیاسی یا اقتصادی در جامعه است، مادر عنصر اصلی عملگر در نظام فرهنگی‌ست. او باید توانایی‌هایی هنگام حضور در ساختار خانواده داشته باشد، تا بتواند انتقال فرهنگ را رقم بزند:
   شناخت کامل از فرهنگ جامعه
   عدم تعصّب بر فرهنگ گذشته و آمادگی برای پذیرش تغییرات فرهنگی
   قدرت بر یاددهندگی و تعلیم فرهنگ به ارکان یادگیرنده خانواده
   صبر و حوصله مورد نیاز برای آموزش و تربیت

   و ترجیحاً باید قدرت و توانایی بر تأمین سایر نیروهای انسانی مورد نیاز خانواده را نیز داشته باشد، از طریق زایش و اضافه نمودن افرادی با دانش و تجربه صفر که مناسب‌ترین نیرو برای انتقال فرهنگی می‌باشند.
   اگر خانواده قادر نبود تعلیم‌گیرندگان فرهنگی مورد نیاز را به صورت مستقل و خوداتکا تأمین نماید، بایستی از طریق مراکز رسمی، ایتامی را که جامانده از خانواده‌هایی متلاشی‌شده می‌باشند؛ به مرگ یا به طلاق، جذب نماید تا بتواند برای تحقق اهداف خود سهم خویش را به انجام رساند.
فرزند پسر: عضو یادگیرنده مذکر در سامانه خانواده که قرار است مقصد انتقال فرهنگ قرار گیرد.
عملگر سیاسی یا اقتصادی آینده:  هر عنصر یادگیرنده مذکّری که در خانواده عضو می‌گردد، بناست در آینده وظیفه حضور در نظام سیاسی یا اقتصادی جامعه را بر عهده بگیرد تا به عنوان یک کنشگر اجتماعی، امور روزمره و عادی جامعه را به انجام برساند. او مخاطب و دریافت‌کننده بخشی از داده‌های فرهنگی‌ست؛ دانشی یا تجربی، نظری، عملی یا مهارتی که برای حفظ وضعیت جاری نظام اجتماعی بدان‌ها نیاز دارد.
   ضمناً باید اطلاعات مورد نیاز برای تشکیل خانواده بعدی را نیز به دست آورد. خانواده‌ای که یک جوانه از خانواده فعلی محسوب می‌گردد و الگوهای فرهنگی منتقل شده در این خانواده را تکثیر و ترویج می‌نماید.
فرزند دختر: عنصر مؤنث یادگیرنده در سامانه خانواده.
عملگر فرهنگی آینده: او پس از پایان دوره انتقال فرهنگ، بنا نیست در امور جاری و روزمره اجتماعی در قالب نظامات سیاسی و اقتصادی مشارکت جوید. بلکه قرار است تأمین‌کننده نیروهای یک نسل بعدتر باشد. او باید داده‌های فرهنگی مورد نیاز برای انتقال فرهنگ و ارتقاء آن را دریافت نماید. از این رو، مخاطب اطلاعاتی‌ست که می‌تواند دانش و مهارت‌های ضروری وی را برای عملیات انتقال فرهنگی تأمین نماید.
   دختر نقشی سرنوشت‌ساز در تشکیل سلول‌های آتی فرهنگی نظام اجتماعی را خواهد داشت و اگر نتواند تربیت مورد نیاز را دریافت دارد و به نسل بعد منتقل سازد، سبب انقطاع نسل‌ها و سقوط و رکود نظام اجتماعی می‌گردد و ارتباط تاریخی جوامع را بر هم می‌زند.

[ادامه دارد]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: خانواده 57 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
سامانه خانواده 6 + شنبه 95 آذر 6 - 6:0 صبح

برشمردن کارکردهای خانواده: هدف اصلی نهاد خانواده «انتقال فرهنگ» بیان شد. اما در این سرفصل قرار است برای زن و شوهر کارکردهای جزئی‌تری تبیین شود که در نهایت به همان هدف غایی منتهی می‌گردند.
انتقال فرهنگ از نسلی به نسلی دیگر: مهم‌ترین کاری که خانواده انجام می‌دهد این است که دستاوردهای علمی، تجربی،‌ دانشی، تخصّصی، ذهنی، عملی، دستی، صنعتی، مهارتی، هنری و هر چه که بتوان آن را یک ارتقاء در توانمندی بشر به حساب آورد را به نسل بعد از خود منتقل سازد. مانند کاری که «ژن»ها در هسته سلول‌های بدن موجود زنده انجام می‌دهند.
   تمام کارکردهای دیگر خانواده حول این کارکرد محوری ترسیم می‌گردند، تا شرایطی برای تحقق این فعالیت فراهم نمایند.
ارتقاء و توسعه فرهنگ: اگر خانواده صرفاً آن‌چه از نسل پیش خود گرفته به نسل بعد منتقل سازد، نمی‌توان آن را انتقال‌دهنده «دستاوردهای بشری» دانست. خانواده باید حداقل تجربیات و دانشی را که خود به دست آورده، به فرهنگ پیشینیان اضافه نماید و سپس محصول آن را به نسل بعد منتقل سازد. پس نخستین ارتقاء و توسعه‌ای که خانواده موظف است در حین انتقال فرهنگ به آن توجه نماید، ضمیمه نمودن تجربیات خود به فرهنگ در حال انتقال است.
تأثیرپذیری از تحوّلات اجتماعی فرهنگ: هر خانواده به تنهایی مولّد تمامی رشدهای بشری نیست. از این رو، هر کدام از این نهادها، بایستی مترصّد تغییرات اجتماعی فرهنگ باشد و پیشرفت‌ها را ثبت و ضبط نماید. رسانه‌های صوتی و تصویری و ارتباطی به این امر یاری می‌رسانند. خانواده فرهنگ در حال انتقال به نسل بعد را با این پیشرفت‌های اجتماعی ترکیب می‌نماید، تا نسل بعد را جامعه‌پذیرتر بار آورد و هماهنگ‌تر با این تحوّلات فرهنگی.

   «لاتقسر اولادکم علی آدابکم فانهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم» فرزندانتان را برآداب خود وادار و اجبار نکنید؛ چرا که آنها برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شده اند. (شرح نهج البلاغه، ج20، ص267)

تأمین نیازهای امنیتی، اقتصادی و روانی افراد: خوداتکایی سلول نظام فرهنگی ایجاب می‌نماید تا نیازهای ضروری خود را به صورت درونی برطرف نماید. بدین منظور هر یک از اعضا می‌بایست مسئولیت بخشی از آن‌ها را بر عهده بگیرد. یکی از کارکردهای مهم خانواده این است که نیازهای موجود در تک‌تک افراد را برطرف می‌نماید. نیازهایی که در خارج از محیط خانواده قابل تأمین نمی‌باشد. هدف از این کار از یک سو تشویق افراد جامعه به تشکیل نهاد خانواده و از دیگر سو حفظ خانواده‌های تشکیل شده از تلاشی و انهدام است.
   طبیعی‌ست اگر تمامی نیازهای حیاتی و ضروری جسمی و روحی افراد، در داخل خانواده برطرف نگردد، نگاهی و توقعی که به بیرون از خانواده متوجه می‌سازد، زمینه‌ساز پایان حضور و مشارکت در این نهاد می‌گردد.

هویّت‌بخشی اجتماعی به افراد: یکی از نیازهای اجتماعی انسان‌ها، جای‌گیری در موقعیتی متناسب با انتظار خویش در جامعه است. جایگاهی که اعتبار لازم برای فعالیت اجتماعی را برای فرد پدید آورد. به طور طبیعی یکی از کارکردهای مهم خانواده این است که به اعضای خود هویّت اجتماعی می‌بخشد و جایگاهی برای آن‌ها متناسب با میزان اعتبار خود پدید می‌آورد. رادیکال‌های آزاد و افرادی از جامعه که در خانواده‌ای شکل نگرفته باشند، اعتبار اجتماعی کمتری داشته و معمولاً باید تلاش بیشتری برای اعتمادسازی انجام دهند. خانواده بخش زیادی از اعتبار و احترامی را که در جامعه دارد، به سادگی در اختیار اعضای خود قرار می‌دهد.

معرفی ارکان خانواده: اگر خانواده یک سامانه و سیستم است، لاجرم عناصر و اجزایی دارد که ضمن متفاوت بودن که لازمه اجزای هر سیستمی می‌باشد، با یکدیگر هماهنگی و همسو و هم‌جهت می‌باشند، تا هدفی واحد را تأمین نمایند.
پدر:  یک انسان مذکّر که تصمیم اولیه را برای تشکیل نهاد خانواده می‌گیرد. اوست که نخستین انتخاب‌ها را برای تأمین نیروهای انسانی اولیه مورد نیاز صورت می‌دهد و سرمایه مالی و امنیتی ضروری را تهیه می‌کند. در حقیقت بازوی سیاسی و اقتصادی این سامانه می‌باشد.
عملگر سیاسی یا اقتصادی:  پدر در خانواده همان ظهور بیرونی آن است. بخشی از نظام فرهنگی که در حقیقت عملگری در نظام سیاسی و یا اقتصادی می‌باشد. در تبیین فلسفه خانواده به این نتیجه رسیدیم که جامعه علاوه بر فعالیت‌های روزمره‌ای که به انجام می‌رساند، ناگزیر است فعالیت‌های آینده خود را ساماندهی کند، تا باقی بماند؛ چه چیز باقی بماند؟ قدرت بر ادامه همین فعالیت‌های روزمره اجتماعی. و خانواده از این رو، نظام فرهنگی را سامان داد. پدر در حقیقت همان جزء عملگر اجتماعی است که در کنار وظیفه‌ای که در انجام امور روزمره سیاسی یا اقتصادی جامعه دارد، بایستی تشکیلات دیگری را نیز تحت نظام فرهنگی سرپرستی نماید، تا تداوم اجرای فعالیت‌های سیاسی و اقتصادی جامعه را با تربیت نسل بعد تضمین نماید.
   «نگاه اسلام به جنسیت، یک نگاه درجه‌ی دو است؛ نگاه اول و درجه‌ی یک، حیث انسانیت است؛ که در آن، جنسیت اصلاً نقشی ندارد. خطاب، انسان است. البته «یا ایها الّذین ءامنوا»(1) است، «یا ایها الّذین ءامنّ» نیست؛ یعنی صیغه‌ی ءامنوا، صیغه‌ی مردانه است، نه صیغه‌ی زنانه؛ اما این به هیچ وجه به معنای این نیست که در این خطاب، مرد بر زن ترجیح دارد؛ این ناشی از عوامل دیگر است؛ آن عوامل هم برای ما روشن است. حالا نمیخواهیم وارد آن بشویم که چرا ما مثلاً در زبان فارسی جمعیت را میگوئیم مردم؛ از مرد میگیریم، نمیگوئیم زنُم؛ در انگلیسی «HUMAN»، چرا «MAN»؟ این نشانه‌ی این نیست که غلبه‌ی فرهنگ مردانه این را به وجود آورده و در لغت یک چنین تصرفی کرده؛ نه، این یک عوامل دیگری دارد. بالاخره در داخل خانواده، مرد نمای بیرونی است، زن نمای داخلی است. بخواهید یک خرده ذوقی‌تر بگوئید، مرد پوست بادام است، زن مغز بادام است. از این قبیل تعبیرات میشود کرد. مرد ظاهرتر است، ساختمان او اینجوری است؛ خدای متعال او را برای این کار ساخته و پرداخته، زن را برای یک کار دیگری؛ بنابراین بروز و ظهور و نمایش و نمودداشتن در مرد بیشتر است؛ به خاطر همین خصوصیات، نه به خاطر ترجیح.» (بیانات مقام معظّم رهبری در سومین نشست اندیشه‌های راهبردی، 14/10/1390)

[ادامه دارد]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: خانواده 57 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   91   92   93   94   95   >>   >

سه شنبه 04 شهریور 4

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش روحانیت هنر بازی خواص فاصله طبقاتی دشمن فیلم ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X