سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

[ و فرمود : ] مؤمن را سه ساعت است : ساعتى که در آن با پروردگارش به راز و نیاز است ، و ساعتى که در آن زندگانى خود را کارساز است ، و ساعتى که در حلال و نیکو با لذّت نفس دمساز است ، و خردمند را نسزد که جز پى سه چیز رود : زندگى را سر و سامان دادن ، یا در کار معاد گام نهادن ، یا گرفتن کام از چیزهایى غیر حرام . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  دروغ ِ تکثّرگرایی - حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
مناسک رمضان + یکشنبه 97 اردیبهشت 2 - 8:0 عصر

«خیلی دوست دارم دوباره ماه رمضون بیاد!»
این را مریم گفت
غیرمترقبه
در خودرو
وقتی در حال رانندگی بودم
- چرا دخترم؟
«آخه فقط تو ماه رمضون چایی کاکائو برامون درست می‌کنی!»

راست می‌گفت
به خاطر او بود
از اولین سالی که روزه را شروع کرد
افطار را مفصّل کردم
با آب و تاب

قبل‌تر بی سر و صدا افطار می‌کردم
تنهایی
وقتی آن‌ها مشغول شام خوردن بودند
ولی برای مریم
برای این‌که روزه به مذاقش خوش آید
و قوّت اتمام ماه را به دست آورد

حلوا درست می‌کردم
شامی
رنگینک
فرنی
شله زرد
غیر از این‌هایی که نوبتی بود
هر شب چیزهای ثابتی
پنیر و خرما و سبزی
و از همه جذّاب‌تر برای بچه‌ها
چای ابداعی خودم؛
پودرکاکائو و گلاب و شکر
و گاهی اندکی زعفران
طعم خوبی پیدا می‌کرد
و عطر عجیبی
هر افطار



مناسک برای همین است
مناسک سنّت‌ها را به نسل‌های بعد انتقال می‌دهد
در قلبشان فرو
پیش از آن‌که عقلاً باور کنند
بفهمند و درک
مناسک برای همین است
نذری دادن‌های محرّم و صفر
شمع روشن کردن شام غریبان
پرچم و طبل و سنج و علم و کتل
حتی سقاخانه‌های قدیمی
به این دلیل مهم‌اند
کار مناسک همین است
کودکان را جذب می‌نماید
دلشان را می‌بَرَد
روح‌شان را یعنی
باور و اعتقاد می‌سازد
آداب و رسوم این‌طور منتقل می‌شود
هم آداب خوب
و هم البته رسوم بد

این شیوه انتقال فرهنگ جامعه از نسلی به نسل دیگر است!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - فرهنگ 89 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دروغ ِ تکثّرگرایی - حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
کُلُمپیدَن + شنبه 97 فروردین 25 - 2:29 عصر

واژه باید ساخت
زبان این‌طور رشد می‌کند
با ساخت واژگان جدید
بر اساس قواعد موجود
قواعد زبانی که با آن سخن می‌گوییم

قدیم مگر چطور سخن می‌گفتند
گذشتگان ما
آن‌ها واژگانی را ساختند
که امروز وامدارشانیم
نبودند، گفتگو نمی‌توانستیم
زبان زایا باید باشد
سترون نباشد
این‌که بتوانیم با کمترین واژگان بیشترین معنا را منتقل سازیم
این خوب است

دیرین‌دیرین را شاید همه‌مان به این جهت دوست داریم
واژه‌سازی‌اش را
نوآوری
شجاعت
جسارت در ترکیب کلمات
استفاده از پیشوندها و پسوندهای راستین زبان‌مان

دیرین‌دیرین فعل می‌سازد
افعال جدید
و این خوب است
این درست است
مُردیم از بس فعل کمکی به کار گرفتیم
چهار تا جمله که بنویسیم
نصفش «کردن» دارد و نصفش «شدن»
خیلی زور بزنیم چند تا «گردیدن» هم استفاده کنیم
کمبود فعل ما را به چنین نگارشی رسانده

روزنامه را بردارید
نه
همین سایت‌های خبری
به ته جملات نگاه کنید:
استفاده کنیم
مصرف کنیم
خرید کنیم
بیمار شد
ارسال شد
دریافت شد
تبدیل گردید
چاپ گردید
تدوین گردید
انگار غیر از این سه تا فعل
هیچ فعل دیگری دم دست‌مان نیست*
این نمی‌شود
این درست نیست
دیرین‌دیرین همینش خوب است
شروع فعل‌سازی
در زبان فارسی

امروز خودمان شیرینی پختیم
مبعث
سیداحمد گفت: مثل سال قبل کیک بخریم
من گفتم: بپزیم
مریم پرسید: چه؟
گفتم: با استفاده از مُهری که تازه خریده‌ایم
رفته بودیم بازار
چند روز پیش
سری هم زدیم فروشگاه لوازم قنادی
چیزهایی اضافه کردیم
به مجموعه ابزارهای خانگی‌مان



کُلُمپیدیم
کلمپه پختیم یعنی
امروز صبح
زیبا شد
و خوشمزه
راضی
همه
جشن مبعث‌مان
خودمان به دست خودمان رونقش دادیم
به نیّت بزرگداشت ارسال رُسُل
انبیائی که آمدند تا ما آدم شویم
تا شاید به یادمان بماند
فراموش نکنیم
مسیر و مقصدمان را
مأموریت و هدف‌مان را
این مناسک است که تذکار می‌شود
تذکّر است
مبدأ و مقصد را از خاطر نبریم
منحرف نگردیم
منحرف که می‌گردیم
غفلت که هست
اما بازگردیم
دوباره به مسیر اصلی
با این یادآوری
با جشن مبعث خاتم انبیاء (ص)
إن‌شاءالله.

* پ.ن.
«نمودن» را یادم رفته بود
گاهی هم از آن استفاده می‌کنیم
وقتی چند تا «می‌کنیم» کنار هم می‌افتند
ناچار لابه‌لایشان «می‌نماییم» می‌گذاریم
یکی در میان معمولاً
این‌طوری مشکل تکرار «کردن» را حل می‌کنیم یعنی!
:)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دروغ ِ تکثّرگرایی - حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
گردش ِ بهاره + چهارشنبه 97 فروردین 22 - 9:19 عصر

گردش یعنی این
واقعاً یعنی
گردیدن است
یک دور کامل
دور تا دور قم
و چند تا شهر دیگر

بچه‌ها سفر خواستند
اثر تبلیغات تلویزیون
تأثیرات اجتماعی
هم‌کلاسی‌ها و هم‌سالان
انگار که سفر در نوروز واجب شده
امر بدون ترخیص!

ماشین پدرم را برداشتم و با بچه‌ها راه افتادیم
خودمان چهارتایی



پردیسان را رفتیم تا دلیجان
به سمت نراق پیچیدیم
جایی در میانه راه
کوهستانی دیدنی
غار چال نخجیر
نفری ده هزار تومان ورودی می‌خواستند
یک ساعت هم باید معطل می‌شدیم
همه توافق کردیم که داخل غار نرویم
به جایش نهار برگردیم دلیجان
یک جوجه دلیجانی بزنیم

اولین رستوران سیزده تومان می‌داد
بعدی هشت تومان
یک پرس جوجه کباب را
زیرزمینی بود گرم و دم کرده
با آشپزهایی به غایت عرق کرده
مدتی منتظر آماده شدن بودیم
کمک آشپز جلو آمد و خبر جالبی داد:
«من هم تا چند ماه دیگه مثل شما معمّم می‌شم!»
طلبه بود بنده خدا
در همان شهر درس می‌خواند
خدا حفظش کند
این‌طور آدم‌ها را خیلی دوست دارم
زحمت‌کش و کاری

رفتیم پارک
یکی از پارک‌های داخل شهر
زیراندازمان را پهن کردیم برای نهار
و بعد از آن...

دوباره راه افتادیم
مسیر نراق را ادامه دادیم
نماز ظهر و عصر را در نراق خواندیم
در یک امام‌زاده
در حقیقت چند امام‌زاده با هم
با یک قبّه و یک بارگاه
آب انبار نراق را هم دیدیم
پله‌هایی با شیب تند
جایی که آب جمع می‌شد
و مورد استفاده مردم قرار می‌گرفت
و این‌ها برای بچه‌ها جالب
و مسجدی که قرن‌ها قدمت داشت

و بعد مشهد اردهال
وسیع و بزرگ و پرجمعیت
در راه هم رفتیم روستای خاوه
گشتی زدیم و چرخیدیم
چه هوای خوبی
واقعاً چه هوای خوبی
جاده نراق به کاشان حقیقتاً باصفاست
نه سرسبز مثل جاده‌های شمال
که کوهستانی و پرپیچ و خم
بالا و پایین‌های جالبی دارد
لذّتی دارد برای خود
به کاشان که رسیدیم دیگر بچه‌ها خوابشان گرفته بود
خسته و از رمق افتاده
در یکی از پارک‌های نراق چند ساعتی بازی کرده
حسابی انرژی از دست داده

میوه در زنبیل‌مان داشتیم
خوردند و در ماشین ولو شدند
و مسیر کاشان تا قم را با حداکثر سرعت مجاز
از کمربندی آمدیم
هم خلوت‌تر
و هم این‌که شهر قم را هم دور زده باشیم
و غروب رسیدیم
به خانه
قبل از نماز مغرب!

سفرمان اگر چه یک روزه بود
صبح تا غروب
اما مفصّل
چند شهر مختلف
چند نوع جاده متفاوت
اماکن دیدنی و مصفّا
هوایی پاک و اشتهازا
دیدن آدم‌های خوب و دوست‌داشتنی
خدا را شکر
بچه‌ها هم متقاعد شدند
راضی یعنی
به این‌که نوروزشان را سفر رفته‌اند
و خاطره‌ای دارند تا روز اول مدرسه تعریف کنند
در رقابت با دوستان!

زمین کوچک است
در مقیاس کهکشان
و «انسان ِ زمینی» بسیار از آن کوچک‌تر
آن‌قدر کوچک هست تا از آن لذّت ببرد
از این زمین حقیر و ناچیز

اما انسان ِ آسمانی...
انسان اگر انسان باشد
از کودکی درآید و بزرگ شود
انسانی که خود را بشناسد
از زمین بزرگ‌تر می‌شود
از زمین و آسمان حتی
برای او دیگر کهکشان هم دیدن ندارد
چیزی یعنی برای دیدن ندارد
لذّت هم نمی‌برد از سیاحت
اصلاً سفر چیزی برایش ندارد
جز عبرت
آدمک‌هایی کوچک
که ساختند برای خراب شدن
و زاییدند برای مردن
و مردند
خودشان هم در نهایت
سفر انسان، معنوی‌ست
انسان باید ساحت‌های روحی و اخلاقی را درنوردد
بالا رود و بر آسمان‌ها قدم بگذارد
دنیا همه‌اش یک رنگ است
با تمام تنوّع رنگی که دارد
سفر زمینی فقط برای انسان‌های زمینی جذّاب است
برای آنانی که هنوز کودک‌اند
و به کودکی عادت کرده‌اند
زمین کوچک است
کوچک‌تر از آن‌که ارزش گشت و گذار داشته باشد
انسان ِ الهی این‌چنین موجودی‌ست
او تعرّب بعد الهجرة نمی‌کند
بطن جامعه را برای تفریح ترک کند!

«کُلُّ شَىْء مِنَ الدُّنْیا سَماعُهُ اَعْظَمُ مِنْ عِیانِهِ، وَ کُلُّ شَىْء مِنَ الاْخِرَةِ عِیانُهُ اَعْظَمُ مِنْ سَماعِهِ»
شنیدن هر چیزی از دنیا، بزرگتر است از دیدنش و دیدن هر چیزی از آخرت عظیم‌تر است از شنیدنش.
«وَاعْلَمُوا اَنَّ ما نَقَصَ مِنَ الدُّنْیا وَ زادَ فِی الاْخِرَةِ خَیْرٌ مِمّا نَقَصَ مِنَ الاْخِرَةِ وَ زادَ فِی الدُّنْیا. فَکَمْ مِنْ مَنْقُوص رابِح، وَ مَزید خاسِر»
(نهج‌البلاغه، خطبه 113)
بدانید آنچه از دنیای شما کم شود و به آخرت اضافه گردد بهتر است از اینکه از آخرت شما کم شود و به دنیاتان اضافه گردد. چه بسا کم شده ای که سودبَر است، و اضافه شده ای که زیانکار است. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سفر 33 - فرهنگ 89 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دروغ ِ تکثّرگرایی - حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
کوه + جمعه 96 اسفند 25 - 9:0 صبح

به خاطر آلودگی هوا
و گرنه قصد کوهنوردی نداشتیم

سیداحمد قرار بود برود کوه خضر
اردوی مدرسه بود
ناگهان به هم خورد
کلاً آن روز را تعطیل کردند
کل شهر را
گفتند هوا به شدّت آلوده است



سیداحمد ناراحت
چه می‌شد کرد؟!
گفتم صبر کن
با هم می‌رویم
این شد که رفتیم
چند روز بعد
همه با هم



نگران بودم
مسیر شلوغ
فکر نمی‌کردم این‌طور باشد
جمعیت زیاد
مردم در کنار هم
راه باریک
پا اگر می‌لغزید
توقف نداشت
تا پایین کوه می‌آمد
غلتی که ته نداشت
نگران بچه‌ها





توصیه‌های مفصّلی کردم
نکات امنیتی
این‌که ستونی حرکت کنیم
ترتیب را رعایت
مراقب هم باشیم



عجب ارتفاعی
چه نمایی
تمام شهر زیر پا
آدم‌هایی که بالا می‌آیند
و آن‌هایی که پایین
کوچک
ریز
انسان به خدا انگار نزدیک‌تر
فاصله از زمین بیشتر
از آسمان کمتر



خوش گذشت
به آن‌ها
تجربه خوبی بود
بچه‌ها خوشحال
راضی از گشت و گذار
اما من...

شنیده بودم چوپانی دشوار است
این‌که تمام انبیاء چوپانی کرده‌اند
این‌که هدایت انسان‌ها سخت
نیاز به صبر
رنج فراوان دارد

چوپان نبوده‌ام
یحتمل همین که نگرانی رها نمی‌کرده
رهبری خوش گذشتن ندارد
زحمت فقط!

«ما بعث الله نبیا قطّ حتی یسترعیه الغنم لیعلمه بذلک رعیه الناس» (بحارالانوار، ج11، ص64)
خدا هیچ پیامبری را برنیانگیخت، مگر اینکه بر شبانی گمارد، تا از این طریق تربیت مردم را به او بیاموزد.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دروغ ِ تکثّرگرایی - حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
بیابان ِ برفی + چهارشنبه 96 اسفند 23 - 2:0 عصر

قم است دیگر
کویر
منطقه منطقه کویری‌ست
برف اندک
و برای فرزندان من که در این شهر چشم به جهان گشوده‌اند
و بیشتر عمر خود را در آن
برف عجیب
کم دیده
شگفتی آور
انسان نسبت به هر چیز کمیابی همین حال را دارد



چند روزی که برف آمده بود
امسال
در تمام طول سال
فقط همین چند روز
و تعطیلی مدارس
فرصتی تکرارناشدنی
فقط سالی یک‌بار مجال دارند
تا برف را لمس کنند
تجربه نمایند
و با آن بازی
و چقدر برایشان لذّت‌بخش







کمیابی دلیل توجه است
هر جا که عرضه کم باشد
تقاضا زیاد می‌شود
فلان شرکت خودروسازی
از یک ماشین فقط سه عدد ساخته
اعلام هم کرده
که چه شود؟!
تا کمیابی را تضمین نماید
تا شهوت تقاضا را بالا برد
تا قیمت را بیافزاید
تا اشراف را به «تبذیر» وادارد
هزینه‌ای که برای «هیچ» پرداخت می‌شود
فقط برای هوس
این‌که دیده شود

نظام سرمایه‌داری
نظام دنیاپرستی
ارزش را به کمیابی می‌دهد
از هوس مردم سوءاستفاده می‌کند
تبلیغ که می‌کند
اصرار می‌کند «به تعداد محدود»
که چه شود؟!
تا حرص آدم‌ها را برانگیزد
و امثال «اینگلهارت»
همین کمیابی را نظریه‌پردازی می‌کنند
و به خورد علوم انسانی می‌دهند
تا بشود قانون
اصل
در محاسبه رفتارهای اجتماعی

اما ارزش به کمیابی نیست
این را عقل سالم درک می‌کند
وقتی تشنه باشد
رو به موت
طلا می‌دهد برای یک جرعه آب
هر سالمی می‌فهمد که آب ارزش واقعی دارد
و طلا ندارد
ارزش طلا به کمیابی‌ست
خیالی‌ست
و چیزهای مانند آن
انسان‌هایی که اسیر چنین خواسته‌هایی هستند
کودک‌اند
هنوز بزرگ نشده‌اند
در قد و اندازه برف‌بازی
همه کسانی که با ارزش‌های خیالی اشیاء کمیاب سرگرم‌اند
نوع شیکی از دنیاپرستی
شهوت‌پرستی
تحت عنوان سخیف و زننده «لاکچری»!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - اقتصاد 134 - فرهنگ 89 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دروغ ِ تکثّرگرایی - حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
والایش + دوشنبه 96 اسفند 21 - 10:0 صبح

یا تصعید
نمی‌دانم چه ربطی دارد
با آن‌چیزهایی که روانکاوان می‌گویند
ولی «آسمان» یک واقعیت است
بلندی‌طلبی
رفعت‌خواهی
این‌که همه‌مان توجه به «بالا» داریم
اصلاً وجود فرهنگ اوج و حضیض
مگر خدا را صدا می‌کنیم به آسمان نمی‌نگریم
و دست خود را به آن سو نمی‌گشاییم؟!

بچه‌ها هم بلندی‌طلب‌اند
از تولّد
تا بغل کنی آرام می‌شوند
نق می‌زنند که از زمین بلندشان کنی



در پارکی نصب کرده‌اند
به تازگی
مجموعه طنابی به هم متصل
منسجم
کار جالبی‌ست
بچه‌ها عاشقش شده‌اند



بسیار تلاش کردند
ابتدا دشوار
ترس از افتادن
ولی در نهایت
همه‌شان خود را بالا کشیدند
و از من خواستند
تا عکس بگیرم
تا افتخارشان ثبت شود
افتخاری که برای خود تصوّر می‌کردند





آسمان حقیقی‌ست
رفعت آن
ارزش ذاتی آن
و بلندپروازی انسان
ناشی از فطرت
ارتباط با حقیقت
وقتی کلام خدا این است:

«یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ» (سجده:5)
امور این جهان را از آسمان به سوی زمین تدبیر می‌کند (مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دروغ ِ تکثّرگرایی - حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
خزندگی ِ تغییر + یکشنبه 96 بهمن 22 - 1:54 عصر

تغییرشان دیده نمی‌شود
حداقل برای من
منی که هر روز می‌بینم‌شان
لحظه به لحظه

اما تغییر یک‌جایی لو می‌رود
در نگاهی سالانه
وقتی به تصاویر راهپیمایی سال قبل می‌نگرم



و سال قبل‌تر



در مقایسه با امسال
با امروز صبح
با تصویری که سر پل حجتیه گرفتیم
چند ساعت پیش

تغییر دیده نمی‌شود
برای مایی که داخل آنیم
برای همه کسانی که روزبه‌روز می‌نگرند
این‌که بچه‌ها چقدر بزرگ شده‌اند
چه قدّی کشیده‌اند
چه پختگی در چهره‌شان پیدا شده
چه متانتی یافته‌اند
ولی در یک نگاه سالانه...

استحاله هم خزنده است
انقلاب هم تغییر می‌کند
دولت‌ها هم
مردم هم حتی
فرهنگ‌مان
از 22 بهمن 57 که انقلاب کردیم
تا 22 بهمن امسال
هر لحظه
هر روز
دیده نمی‌شود اما
تمام این تغییرات
از بس نرم است و آهسته
یواش و آرام

اما یک روز در سال
ما مایلستون داریم
علامت داریم
مقیاس اندازه‌گیری داریم
ابزاری برای فهمیدن
عکس گرفتن و مقایسه کردن
کافیست وضعیت جامعه را سالی یک‌بار ورانداز نماییم

22 بهمن زمان اندازه‌گیری نقطه به نقطه ماست
نقطه به نقطه انقلاب
تا تحریف نشود
منحرف نشویم
اگر ظلم بیشتر شده
نسبت به سال قبل
بی‌عدالتی
استضعاف
اگر ضریب جینی افزایش یافته
فاصله طبقاتی
اگر حقوق‌ها نجومی‌تر شده
دزدها بیشتر
اختلاس‌ها فراوان‌تر
دادگاه‌ها کم‌اعتمادتر
نمایندگان مردم دنیاپرست‌‌تر
سکوت‌شان بر انحرافات عمیق‌تر
محرومین نالان‌تر
اگر و اگر...
امروز معلوم می‌شود
تصویری که از امروز با سال قبل مقایسه می‌کنیم
تصویری از انقلاب را

چرا؟!
تا انقلاب به ضدانقلاب تبدیل نشود
نظام تحویل لیبرال‌ها نگردد
تا سکولارها حاکم نشوند
که بخواهند سر دنیا با دنیاپرستان کنار بیایند
تا تهاجم فرهنگی
ناتوی فرهنگی
شبیخون فرهنگی
تا تحولات فرهنگی مدیریت شده توسط غرب
توسط عوامل غرب
در داخل خودمان
به ثمر ننشیند
تا حواسمان جمع شود
تا انحراف از معیار را ببینیم
تا تغییر را ببینیم
تا تغییر را درک کنیم
22 بهمن این است
نقطه ثابتی از تاریخ
در هر سال
برای اندازه‌گیری
برای اصلاح
برای جلوگیری از سقوط...

در کنار شعار مرگ بر آمریکا
مرگ بر اسرائیل
باید دشمن داخلی را هم بشناسیم
دشمنی که دست در دست خارجی دارد
ربا را
اقتصاد کاپیتالیستی را
لیبرالیستی را
نظام انباشت‌محور و سرمایه‌محور را
باید نظام پرداخت حقوق نابرابر را بشناسیم
به عنوان ابزار نفوذ دشمن
باید سازمان برنامه و بودجه را بشناسیم
به عنوان دستگاه مدیریت غربی کشور
بودجه‌ریزی بر اساس مدل ربوی کینز
در تعادل اقتصاد کلان
22 بهمن فقط مرگ بر دشمن خارجی نباشد
آغازی بر مرگ دشمن داخلی هم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - دشمن 13 - فرهنگ 89 - فاصله طبقاتی 16 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دروغ ِ تکثّرگرایی - حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
ساعت واقعی + چهارشنبه 96 بهمن 11 - 6:24 صبح

نمی‌دانند
حتی معلّم‌ها نیز
دانش‌آموز را می‌گویند ساعت آفتابی بساز
برمی‌دارد مثل ساعت آنالوگ
عقربه‌ای
همین ساعت‌هایی که می‌شناسیم همه‌مان
دوازده عدد دورتادور دایره می‌چیند
مگر می‌شود؟!
یعنی معلّم‌ها هم نمی‌دانند ساعت آفتابی فقط در طول روز کار می‌کند؟!



باز هم ساعت آفتابی ساختم
باز هم یک معلّم خواسته
باز هم مثل دفعات قبل
ساعتی درست و قابل استفاده

ساعت آفتابی از طلوع تا غروب خورشید کار می‌کند
وابسته به محل قرارگیری هم هست
عرض جغرافیایی ما بالاتر از منطقةالبروج است
طوری که هیچ وقت
هیچ وقت
خورشید بالای سر ما حرکت نمی‌کند
سایه‌مان یعنی صفر نمی‌شود
تابستان و زمستان هم فرق می‌کند
هر روز اصلاً تفاوت دارد
محلّی که خورشید رخ می‌نماید و پنهان می‌شود
بنابراین ساعت آفتابی نه تنها وابسته به عرض جغرافیایی محل است
که به فصل سال هم ربط دارد

اما با اغماض
من ساعتی واقعی ساختم
مانند بارهای قبل
این‌جا تصاویرشان هست

برده مدرسه
معلّم در آفتاب گذاشته
گفته الآن ساعت چند است؟!
مریم پاسخ داده: حدود ده و نیم
معلّم شگفت‌زده
ساعت خود را نگاه کرده
گفته: دقیق ده و ربع است!

با یک مداد و تکه‌ای تخته‌سه‌لایی
بدون اندازه‌گیری‌های نجومی
بدون استفاده از نقاله و گونیا
فقط با یک پرگار کشیدم
و تخمینی نشانه‌گذاری کردم

علم ستاره‌شناسی و تقویم مال ِ ماست
از گذشته بوده
صدها سال
قرون متمادی
آن‌وقت یادمان نمی‌دهند
و با اولیات آن آشنامان نمی‌سازند
تا تجربه تمدنی‌مان را از دست بدهیم
در عوض جامعه کدام بخش از سنّت را تعلیم می‌کند؟
با فشار و اصرار هم
و نسق می‌کشد به خاطرش؟
حنابندان و پاتختی و بعله‌برون و جهزیه‌نما و واسونک و ...
و هزار سنّت بی‌محتوا
که زندگی را بر مردمان کشورمان سخت می‌سازد
آن‌وقت این سنّت‌ها
دانش‌های بومی
که در گذشته هر کشاورز و دامداری می‌دانست
معلّم‌های ما هم یاد ندارند

جامعه بر چه اساسی اولویت سنّت‌های خود را تعیین می‌کند؟!
آیا این اولویت‌ها صحیح‌اند؟!
کدام خواصّ و کدام نخبگان مسئول گزینش سنّت‌ها هستند؟!
نباید سر و صاحب داشته باشد؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - مدرسه 36 - آموزش 28 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دروغ ِ تکثّرگرایی - حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
برنامه نویسی + سه شنبه 96 بهمن 10 - 6:0 صبح

از اتاق که بیرون آمدم
اولین چیزی که توجهم را جلب کرد؛
مریم یک برنامه جدید نوشته بود
برای مدرسه
پیشنهادی
یعنی این‌که اگر معلّم بود...

بله
ما یک تخته سفید در منزل داریم
از اولین روزهایی که بچه‌ها مدرسه‌ای شدند
یک پلاستیک شفاف زدم به دیوار
ماژیک وایت‌بورد دادم دست‌شان
تا هر چه برای یادگیری نیاز دارند بنویسند
تا همین امسال
آموزشگاهی قصد نوسازی داشت
تابلوهای قدیمی را نمی‌خواست
یکی هم نصیب ما شد
مهارت کودکان را در نوشتن روی تخته بالا برده است
مریم که در کلاسش معروف شده به تندنویس روی تخته سفید! :)

برنامه‌ریزی درسی خیلی مهم است
چرا باید هر روز شش کتاب و چندین دفتر را حمل نمایند
وقتی معلّم می‌تواند با اصلاح برنامه
هر روز را به دو یا سه درس اختصاص دهد

مریم این‌کار را کرده
اولاً که ورزش را هر روز قرار داده
زنگ اول
تا کودکان را سر حال آورد
و بعد
درس‌ها را می‌گوید طوری توزیع نموده
تا کتاب و دفتر کمتری هر روز در کیف قرار گیرد
در کیف مدرسه!

بعد هم نشسته پشت رایانه
همان برنامه را در Word طراحی نموده
در حال تایپ بود که رسیدم
عکسی گرفتم و پرسیدم:
«می‌خواهی به معلّم نشان بدهی؟!»
- نه، فقط برای خودم درست کردم!



مهم‌ترین کار را در مدرسه که می‌کند؟!
غیر از دانش‌آموز؟!
اوست که یاد می‌گیرد
کار اصلی را
یادگیری مهم‌ترین فعالیت در مدرسه نیست؟!
معلّم آموزش می‌دهد
چرا؟!
تا دانش‌آموز یاد بگیرد
معاون نظم را برقرار می‌کند
تا دانش‌آموز بتواند یاد بگیرد
فرّاش مدرسه را تمیز می‌کند
تا دانش‌آموز در سلامت یاد بگیرد
مدیر هم
تمام نیروهای انسانی و امکانات را هماهنگ می‌کند
تا باز هم دانش‌آموز یاد بگیرد
دانش‌آموز اگر نخواهد یاد بگیرد
آیا این‌همه آب و برق و نور خورشید می‌توانند ناگزیرش نمایند؟!
کار اصلی مال ِ اوست
یادگیری
حق تصمیم با کیست؟!
دانش‌آموز حق ندارد بگوید چه زمانی برای چه درسی آمادگی بیشتری دارد؟!
حق تصمیم هیچ
آیا حق رأی هم ندارد؟!
حق اظهار نظر؟!
نباید معلّم از بچه‌ها نظر بخواهد
بپرسد که چه برنامه‌ای را می‌پسندند؟!
مشورت کند حداقل؟!

دانش‌آموزان که کار اصلی را بر عهده دارند
در مدرسه
باید سهیم باشند در برنامه‌ریزی
رأی‌گیری کنیم سر کلاس
بگوییم الآن آماده چه هستید؟
برویم ورزش کنیم؟
یا ریاضی؟
یا فارسی؟
بگوییم چهار زنگ فارسی می‌خواهیم
کدام زنگ‌ها را پیشنهاد می‌کنید؟

دختر من برنامه‌اش را نوشت
برنامه پیشنهادی‌اش را
ولی به مدرسه نداد
در اختیار معلّم نگذاشت
چرا؟!
چون هیچ سازوکاری برای این منظور وجود ندارد
هیچ کسی منتظر نیست
این همه زحمت را کشید برای هیچ!

خب مدرسه هیچ
کودک‌اند و ما هیچ ارزشی برای ایده‌هایشان قائل نیستیم
مردم چطور؟!
آیا در جامعه چنین سازوکاری وجود دارد؟!
اگر یک بقّالی
یک کارگر یا نانوا یا تاکسی‌رانی...
اگر ایده‌ای به ذهنش رسید
اگر برنامه‌ای
اگر خلاقیتی
اگر راه حلی...
مگر راه حل‌ها فقط در ذهن مسئولین رده بالا جرقّه می‌زند؟!
چه سازوکار دائمی و مستمر و قابل اعتمادی وجود دارد؟!
دارد اصلاً؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - مدرسه 36 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دروغ ِ تکثّرگرایی - حلقه میانی چیست؟ - دبیرستان سرای ایرانی - ایده پرتقالی - 
خانه علوم و فنون + یکشنبه 96 دی 10 - 3:0 عصر

بسیار عالی بود
مکان و امکاناتی که فراهم شده
آموزش و پرورش تأمین نموده است
جایی در خیابان ایستگاه
همان خیابانی که ایستگاه راه‌آهن در انتهای آن قرار دارد

با بچه‌ها رفتیم
پنجشنبه
مدرسه قبلاً سیداحمد را برده بود
تعریف کرده
همه مشتاق بودیم
دستگاه‌هایی را ببینیم که او می‌گفت
ابزارهای آزمایشگاهی علوم



وقتی رفتیم خیلی خلوت بود
مسئولی برای راهنمایی نبود
خودمان رفتیم در نخستین نمایشگاه
انواع جانواران و حیوانات
سنگ‌ها و گیاهان
حشرات و عنکبوتیان



و بعد رفتیم در حیاط
آینه‌هایی را مثلثی وصل کرده
و بعضی را موازی
بچه‌ها در وسط می‌ایستادند
صدها نمونه از خود می‌دیدند
تصاویری که با هر حرکت‌شان
آنی حرکت می‌کردند



یک باغ قرآن ساخته بودند
زیرزمین
ماجرای خلقت آدم
هبوط
پذیرفته نشدن قربانی قابیل
قتل هابیل
تا بعثت پیامبر خاتم (ص) و ماجرای غدیر



اما آن‌چه از همه بیشتر بچه‌ها را خوشحال کرد
مشتاق و جذب
حتی برای من نیز
دو بشقابی بود که رو به هم در حیاط قرار داده بودند



فاصله بیشتر از بیست متر
اما در کانون هر کدام نجوا کنی
در کانون دیگری شنیده می‌شود
یاد مسجد امام اصفهان افتادم
آن‌جا نیز چنین پدیده‌ای را دیده بودم
امتحان کردم
واقعاً عجیب بود
این‌جا نیز هست
و بچه‌ها شگفت‌زده
مدت طولانی مشغول آزمایش آن

خدا خیرشان دهد
ابزارهای خوبی هست
هیچ پولی هم نگرفتند برای استفاده
اما
فرسوده
من موافق بودم بلیط می‌فروختند
اما تعمیر می‌کردند
هزینه مرمّت حداقل
چنین جای جالبی باید دیده شود
تبلیغ شود
تمیز شود
دستگاه‌هایی که خراب شده‌اند

دیدن چقدر با خواندن فرق دارد
چیزهایی که یک عمر در کتاب مطالعه کرده
در چنین مراکزی می‌توان حسّ کرد
و حسّ نزدیک‌تر است به درک و فهم

توصیه می‌کنم اگر فرزند دبستانی دارید ببرید ببیند
دیدن دارد واقعاً
دست کسانی که تأسیس کرده‌اند درد نکند
یک روز باید مدارس ما به این شکل شوند
همه چیز ملموس و قابل تجربه!

شبیه مرگ
در این‌که آن‌چه می‌دانیم
آن‌سوی دیوار
آن‌سوی مرگ
همه را با چشمان خود می‌بینیم
تجربه می‌کنیم
لمس خواهیم کرد
درست مثل همین آزمایشگاه!
قال امیرالمؤمنین (ع): «النَّاسُ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا» (خصائص الأئمة، شریف رضی، ص112)
مردم در خوابند و زمانی که از دنیا رفتند بیدار می‌شوند.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

سه شنبه 103 خرداد 1

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سیده مریم - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X