سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

سخت‏ترین گناهان گناهى بود که گناهکار آن را سبک شمارد . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
دزد اصلی بانک مرکزیست + جمعه 99 خرداد 23 - 6:27 صبح

این خانم جمله درستی بیان می‌کند:
«شما قرارداد اجتماعی را شکستید»
در این فیلم:

...
[دانلود فیلم]

وقتی به سایت بانک مرکزی می‌روم
این صفحه را می‌بینم:



خودشان مرتب کرده‌اند
مهم‌ترین قوانین خود را
قوانین مرجع بانک مرکزی را

اولین گزینه را انتخاب می‌کنم
حالا این صفحه را می‌بینم:



تعجب می‌کنم
قیمت طلا چند است؟
ارزش ریال چقدر؟
نمی‌فهمم
پس محاسبه می‌کنم
با ماشین حساب
با جدول تناسب

اگر یک ریال معادل 0.0108055 گرم طلای خالص است
پس یک گرم طلا چند ریال است؟
کافیست یک را تقسیم کنم بر آن عدد
و پاسخ
این جواب است: 92.54546295867845
یعنی چه؟
یعنی هر یک گرم طلا تنها 93 ریال قیمت دارد؟
بگذار رُندش کنم
هر گرم طلا فقط 10 تومان؟
ده هزار تومان نه
فقط ده تا تک تومان!

تعجب می‌کنم
به تاریخ نگاه می‌کنم:
«آخرین اصلاحات تا 1399/2/10»

به سایت خبرگزاری تسنیم می‌روم
معمولاً آخرین قیمت طلا را دارد
پاسخ:
طلای 18 عیار گرمی 740 هزار تومان
طلای 24 عیار گرمی 987 هزار تومان
حالا کدامشان طلای خالص است؟

ویکی‌پدیا این‌طور نوشته:
عیار واحد اندازه‌گیری خلوص آلیاژهای طلا و دیگر فلزات گران‌بها است. عیار طلا معمولاً از واحد کامل 24 بیان می‌شود. برای مثال طلای 24 عیار طلای خالص با حداقل 99.9 درصد طلا، و طلای 18 عیار از 75 درصد طلا و 25 درصد فلز دیگر تشکیل شده‌است.

حالا معادله کامل می‌شود
قانون می‌گوید طلا باید 10 تومان باشد
ولی
بانک مرکزی طلا را طوری مدیریت کرده
در بازار
که تقریباً هزار هزار تومان است؛ یک میلیون تومان یعنی
هر گرم آن
چند برابر؟
صد هزار برابر!

حالا شاید اجازه داشته
شاید قانون اجازه داده
در بند جیم که آمده:
تغییر برابری ریال نسبت به طلا به پیشنهاد بانک مرکزی ج.ا.ایران و موافقت وزیر امور اقتصادی و دارایی و تأیید هیأت وزیران و تصویب کمیسیون‌های دارایی مجلس شورای اسلامی میسر خواهد بود.

خب این خوب است
لابد بانک مرکزی اجازه مجلس را داشته
می‌روم سایت مجلس
تمام قوانین مصوّب را شفاف آن‌جا گذاشته‌اند
اما
یک مشکل
مجلس ما که کمیسیون دارایی ندارد:



شاید منظورشان همان کمیسیون اقتصادی است
بله
احتمالاً اشتباه نوشته‌اند
ولی
سؤالی دیگر:
مگر مجلس شورای اسلامی چند کمیسیون اقتصادی و دارایی دارد؟
بیش از یکی؟
آخر آن‌جا نوشته‌اند «کمیسیون‌های دارایی»

نخیر
غلط در جای دیگری‌ست
این قانون اصلاح شده
قانون اصلی در همان تصویر دیده می‌شود
تاریخش
مصوّب 1351
به سراغ آن می‌روم
خدا را شکر که سایت مجلس همه قوانین از ابتدا تا امروز را دارد:



بله همین است
آن روز دو مجلس داشتیم
یک مجلس سنا و یک مجلس ملی
هر کدام هم یک کمیسیون دارایی داشتند
مصوّبات کمیسیون دارایی مجلس ملی را باید کمیسیون دارایی مجلس سنا تصویب می‌کرد
تا قانونی شود
به جای شورای نگهبان مثلاً

عجب نادان‌هایی
عجب افراد ناآگاهی
واقعاً این‌ها مسئول قانون‌گذاری در کشور ما هستند؟
این‌هایی که پس از اصلاح قانون
یادشان می‌رود «های» را از بند جیم حذف کنند؟!
یادشان می‌رود «دارایی» را به «اقتصادی» تغییر دهند؟!
واقعاً این‌ها بر مقدّرات ما حکومت می‌کنند
این‌ها قانون برای ما می‌نویسند؟
ما به چه کسانی رأی دادیم آخر؟!

باشد
همه این‌ها درست
یک اشتباه و غلط قانونی
ملالغوی نباشیم
گیر به کلمات هم نمی‌دهیم
بگذریم
بی‌خیال چند غلط واژگانی
حالا آیا واقعاً بانک مرکزی پیشنهاد داده؟
آیا وزیر امور اقتصادی و دارایی موافقت کرده؟
آیا هیأت وزیران و کابینه دولت تأیید کرده؟
آیا در نهایت
واقعاً آیا کمیسیون اقتصادی مجلس هم تصویب کرده؟
که قیمت یک ریال ما امروز برابر یکصد و یک میلیاردیم (0.000000101) گرم طلای خالص باشد؟!

من که نیافتم
هر چه گشتم
بالاخره مصوّبه کمیسیون اقتصادی باید جایی باشد
وقتی تصویب کرده که ارزش ریال این‌قدر کاهش یابد

بله همین است
اصلاً تصویب نکرده
بانک مرکزی هم پیشنهاد نکرده
وزیر موافقت نکرده
کابینه هم تأیید نکرده

قرارداد اجتماعی را بانک مرکزی شکسته است
وقتی یک طرفه
بدون اجازه و اطلاع ما
از ارزش ریالی که در جیب ما بود کاسته
این همه فقر پدید آمده
این همه بیچارگی
ثروت رفته بالا انباشته شده
پایین پایین‌تر رفته
مستضعف ضعیف‌تر شده
کارگری که حقوق ریالی‌اش معادل الف گرم طلا مثلاً بوده
حالا که قصد خرید کالا دارد
همان حقوق ریالی‌اش معادل الف منهای ب گرم طلا شده
ب را بانک مرکزی از پول او کم کرده
از جیب او دزدیده
با بی‌اجازه کاهش دادن ارزش پول یعنی
بدون اجازه آن کارگر یا نماینده قانونی‌اش در مجلس
در دولت حتی
نماینده‌ای که این کارگر به او رأی داده
او هم حتی مجوّز به بانک مرکزی نداده

فکر می‌کنید چرا امضا می‌کنند؟
روی اسکناس را؟



وزیر اقتصاد و رئیس بانک مرکزی
که تعهد بدهند
که از قرارداد اجتماعی تخلف نکنند
که پای حرف‌شان بمانند
روزی که اسکناس را به ما دادند عهد کردند معادل آن‌قدر طلا باشد
فردا که می‌رویم بانک
معادل این‌قدر طلا
کم می‌شود
چرا؟
چه کسی دزدی کرده است؟!

همه تورم برای همین است
گرانی‌های غیرقابل تصوّر
این‌که ساعت به ساعت شده است
لحظه به لحظه قیمت بالا می‌رود
نه
قیمت بالا نمی‌رود
قیمت هرگز بالا نرفته است
تورم اصلاً افزایش قیمت‌ها که نیست
بلکه
ارزش ریال است که پایین می‌آید
هر روز
هر لحظه
وقتی بانک مرکزی عهد خود را زیر پا می‌گذارد
اعتبار بانکی را افزایش می‌دهد
به قول خودشان «خلق پول»
وقتی «سپرده قانونی» بانک‌ها را کاهش می‌دهند
اصلاً چرا سپرده قانونی را «10» درصد گرفته‌اند
چرا «100» درصد نه
چرا اجازه می‌دهند بانک‌ها پول و اعتبار بدون پشتوانه خلق کنند
«پول فیات» به قول غربی‌ها
پول رایج در مملکت را زیاد می‌کنند
بیشتر از طلایی که دارند
دزد اصلی این‌ها هستند
آری من دزد را پیدا کردم
موش‌هایی که انبان مملکت را سوراخ کرده‌اند
کیسه ذخیره یک ملّت را
بودجه و درآمد مردم را
ثروت ملّی را
کسانی که قرارداد اجتماعی را شکستند
خیلی وقت پیش
قبل از این‌که ما بفهمیم
حالا ما باید به قرارداد اجتماعی‌مان پایبند باشیم؟!
به کدام قرارداد؟!
قراردادی که خیلی پیش از این بانک مرکزی آن را شکسته است؟!

پیشنهاد این است
خود مؤمنان باید یک پول جدید درست کنند
خودمان قبوضی تهیه کنیم
مهری بزنیم
بزرگانی امضا کنند
بین خودمان
آن‌هایی که از ربا فراری‌اند
یک پول جدید
یک حواله جدید
وابسته به بانک مرکزی نباشد
معادل واقعی طلا باشد
با آن خرید و فروش کنیم

جامعه مؤمنانه‌ای مستقل از بانک مرکزی
به دور از سیاست‌های پولی
پولی که ارزش آن همیشه تابع طلا باشد
خلق نشود
زیاد نشود
اعتباری نباشد
ما مؤمنان باید یک پول مستقل برای خودمان دست و پا کنیم
این می‌شود
این شدنی‌ست
این باید بشود
با این بانک‌ها وضع اقتصاد مردم درست نمی‌شود
نشده و نخواهد شد
در خود ِ غرب هم نشد
چه برسد که بخواهد این‌جا بشود!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 141 - فاصله طبقاتی 16 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
بانکداران + شنبه 99 اردیبهشت 27 - 6:0 صبح

اکنون یک حساب جدید دارند
حسابی که از آن خرج می‌کنند

خیلی دوست داشتند
کارت کشیدن را
بیشتر از آن‌که پول بدهند
اکنون دارند
دو حساب
قبلاً فقط یکی برای پس‌انداز
قرار بود در بزرگسالی برداشت کنند

حالا هر پولی که به دست می‌آورند
بخش می‌کنند
آدم‌ها را همین‌جا می‌توان شناخت
از «الگوی تخصیص»شان

یکی‌شان هر چه بگیرد به حساب پس‌انداز می‌ریزد
تا برندارد و خرج نکند
یکی دیگر
کاملاً بر عکس
همه را برای هزینه
و سومی
تعادلی در پس‌انداز و هزینه



الگوی تخصیص در آدم‌ها فرق می‌کند
تابع شخصیت آن‌ها
برنامه‌شان برای زندگی
همین‌که شیوه خرج کردن‌مان تفاوت دارد
آدم‌های متفاوتی می‌شویم

نه فقط خرج کردن پول
خرج کردن عمر هم
خرج کردن وقت
چند ساعت کار، چند ساعت عبادت، چند ساعت اینترنت، چند ساعت...
یک نتیجه ساده دارد:
بگو روزت را چطور تقسیم می‌کنی، تا بگویم کیستی!

قال أمیرنا (ع): «أَهْلُ الدُّنْیَا کَرَکْبٍ یُسَارُ بِهِمْ، وَ هُمْ نِیَامٌ» (نهج‌البلاغه، ح64)
اهل دنیا چون کاروانى هستند که آنان را مى برند در حالى که در خوابند. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - اقتصاد 141 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نانِمان + سه شنبه 99 فروردین 26 - 5:0 صبح

می‌شود
همه‌چیز را
ما نان را هم در خانه پختیم
تافتون
در این وضعیت قرنتینه

آسان است
همه چیز می‌شود
همه کار شدنی‌ست
شاید کمی سخت
در ابتدا
اما
مگر در گذشته با کمترین امکانات نمی‌کردند
همین کارها را
مردمان‌مان؟!



بچه‌ها هم هر روز یک شیرینی
مدل‌های مختلف
طرح‌های جدید
در وقت‌هایی که درس و مشق ِ مجازی ندارند!



زندگی شیرین‌تر نیست؟
وقتی خانواده در کنار هم
تولید محصولات مورد نیاز
از منابعی ارزان و در دسترس



چقدر زندگی ِ شهری دور شده
زندگی ِ مدرن
سبک زندگی ِ غربی آرامش را از ما گرفته
آسایش را
قدرت ِ فکر و خلاقیت را
وقتی
همه چیز را از هایپراستار می‌خری
از رفاه ِ دنیا
از افق ِ کورش و داریوش و خشایارشا
بسته‌بندی شده
پیش‌آماده
آماده خوردن
حداکثر با اندکی گرم کردن
این زندگی‌ست؟!

قال الإمام (ع): «الْعِلْمُ خَیْرٌ مِنَ الْمَالِ، الْعِلْمُ یَحْرُسُکَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ، وَ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَةُ وَ الْعِلْمُ یَزْکُوا عَلَى الْإِنْفَاقِ، وَ صَنِیعُ الْمَالِ یَزُولُ بِزَوَالِهِ» (نهج‌البلاغه، ح147)
دانش بهتر از مال است، زیرا علم، نگهبان تو است، و مال را تو باید نگهبان باشى مال با بخشش کاستى پذیرد امّا علم با بخشش فزونى گیرد، و مقام و شخصیّتى که با مال به دست آمده با نابودى مال، نابود مى گردد. (ترجمه دشتی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - اقتصاد 141 - آشپزی 93 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ته ِ لاونگ + سه شنبه 99 فروردین 19 - 4:51 عصر

تهش چه می‌شود؟
ته ِ این تبلیغ هر روزه تلاونگ

همه شاید ندانند
ولی غربی‌ها
آن‌ها حتماً خوب می‌دانند
مردم‌شان
با تمام گوشت و پوست و استخوان
لمس کرده‌اند
آن‌ها می‌دانند تهش چه می‌شود
بگذار تا ما هم بدانیم

امروز که تخم‌مرغ می‌خریم
مثل دیروز
مثل سال‌های پیش
کمی لک دارد
آلودگی روی پوسته
بر روی شانه‌های مقوایی
خیلی تمیز نیست خُب
زحمت کشیده مرغ
همه اندازه‌ای هم هست
ریز و درشت
اما
کیلویی ده تومان
با همه خوب و بدش

حالا
شرکت‌ها می‌آیند
مثل همین تلاونگ
همین که هر روز از تلویزیون تبلیغ می‌کند
آگهی بازرگانی
در هر شبکه
به رسانه پول می‌دهد
همه رسانه‌ها
و مدام از خوبی تخم‌مرغ‌هایش

دست‌چین شده
بله
البته که تمیزتر است
همه هم‌اندازه
همه مثل هم
زیبا و خوشگل
دلبری می‌کند
با بسته‌هایی که می‌درخشد

چند وقت بعد هم
کارشناسان پزشکی می‌آیند
از راه می‌رسند
متخصصین بهداشت
یا از روی حُسن نیّت
یا
البته گاهی هم پول گرفته
بالاخره آن‌ها هم بخشی از زنجیره تبلیغ
شرکت‌ها حاضرند به آن‌ها هم پرداخت کنند

«ای مردم
از تخم‌مرغ‌های بسته‌بندی‌شده استفاده کنید
سالم‌تر است
مفیدتر است
کم‌تر آلودگی دارد
برای سلامتی خودتان»

اثرش چیست؟
روشن است
همه می‌رویم سراغ بسته‌بندی
دست‌چین‌شده‌ها
چرا که نرویم
وقتی کیفیتی بهتر از تخم‌مرغ‌های شانه‌ای معمولی دارند

تهش را بدانیم
تهش این است

قطعاً هزینه بیشتری باید پرداخت کنیم
طبیعی هم هست
زحمت کشیده‌اند دیگر
بسته‌بندی به این زیبایی
این همه هزینه چاپ و برچسب و کنترل کیفیت
تازه خرج تبلیغ هم هست
پول بیشتری می‌دهیم
کیلویی 20 هزار تومان شاید

اما
یک حادثه اتفاق می‌افتد
پس از مدتی
حادثه‌ای خطرناک
عرضه تخم‌مرغ‌های شانه‌ای متوقف می‌شود
تخم‌های لکه‌دار
آن‌هایی که ظاهر زیبایی نداشتند
آن‌هایی که
قیمت ارزان‌تری داشتند

آن‌ها را برای کاربردهای دیگری می‌برند
خُرد می‌کنند و می‌شود خوراک دام
سیب‌های لک‌دار را
وقتی سیب‌ها بسته‌بندی شده و درشت می‌شوند
همه با ظاهری زیبا
لک‌دارها را له می‌کنند
کود می‌شود و می‌رود پای درخت‌ها
بخشی از منابع غذایی ما
غذایی که می‌تواند ما را سیر کند
مردم ما را
دیگر عرضه نمی‌شوند
چرا؟
زیرا «ظاهر» مهم شده است
دیگر مواد غذایی بدظاهر در بازار پیدا نمی‌شود
همه چیز شکیل و زیبا

دو گروه ضرر می‌کنند؛

1. طبقه متوسط
حالا دیگر هر ماه پول کم می‌آورد
بودجه‌اش نمی‌رسد
هزینه تخم‌مرغ و میوه و گوشت و مرغ همه بالا رفته است
بسته‌بندی شده
گران‌تر خب
و او خود را محتاج می‌بیند
به این کیفیت
به خرید آن‌ها
پس
او ناچار است بیشتر کار کند
هر کاری بکند
او کمتر با خانواده است
او کمتر عبادت می‌کند
او کمتر تفکر می‌کند
او کمتر به فرزندانش توجه می‌کند
کمتر صله رحم
همیشه گرفتار است
وقت ندارد اصلاً
حالا چه فسادهایی از همین پُرمشغلگی پدید می‌آید!

2. طبقه مستضعف چه؟
آن‌ها تا دیروز خرید می‌کردند
توان خرید داشتند
حالا ندارند
زیرا دیگر عرضه نمی‌شود
کالاهایی که بتوانند بخرند
آن‌ها زباله‌گرد می‌شوند
باید اضافه غذای طبقه مرفه را مصرف کنند
کالاهای تاریخ گذشته را
میوه‌های زیبا و تمیز اما نیم‌خورده را
چرا؟!
زیرا دیگر میوه لک‌دار در بازار پیدا نمی‌شود
تخم‌مرغی که ظاهرش زیبا نباشد
روی شانه مقوایی باشد
کمی هم پر و بال مرغ به آن چسبیده باشد

شغل هم دیگر ندارد
بیکار می‌شود
چرا؟
زیرا طبقه متوسط شغل او را گرفته
طبقه متوسط خب توانمندتر بوده
تحصیل بیشتر داشته
ولی هرگز حاضر نبوده همه‌جور کاری انجام دهد
آن کارها می‌ماند برای طبقه مستضعف

حالا دیگر
او ناگزیر شده هر کاری را قبول کند
چون تأمین نیازهایش بودجه بیشتری می‌خواهد
و چون توانمندتر است
راحت‌تر می‌تواند شغل‌ها را اشغال کند
چیزی برای طبقه مستضعف باقی نمی‌گذارد
بیکار
بدون حقوق
کالای ارزان هم که دیگر نیست
بی‌خانمان
گرسنه
دنبال باقی‌مانده ثروتمندان و مستکبرین

این آخر کار است
این تهش است
این اتفاقی است که در غرب افتاده
و می‌افتد
هر روز
بدتر و بدتر
و به زودی
در کشور ما هم
اگر
اگر
اگر و تنها اگر
ما هم همان مسیر را برویم
اگر
فریب این کالاهای بسته‌بندی پرزرق و برق را بخوریم
اگر از فروشگاه‌های زنجیره‌ای خرید کنیم
چیزهایی را بخریم که زیباترند!

لپه کیلویی 10 تومان
در بازار روز
به صورت فلّه‌ای
اما در فروشگاه‌های زیبا
بسته‌بندی شده
900 گرمی‌اش را 22 هزار تومان می‌فروشند
نمی‌فروشند؟!

این تجربه مردم غرب است
باید از آن استفاده کنیم
و گرنه این‌جا هم همان می‌شود که آن‌جا شد
حالا مگر چهار تا دانه سنگ را از داخل لپه پاک کنیم
در خانه
چه اتفاقی می‌افتد
چند تا لپه هم کج و کوله باشند!

قال مولانا علی(ع): «خُذِ الْحِکْمَةَ أَنَّى کَانَتْ؛ فَإِنَّ الْحِکْمَةَ تَکُونُ فِی صَدْرِ الْمُنَافِقِ، فَتَلَجْلَجُ فِی صَدْرِهِ حَتَّى تَخْرُجَ فَتَسْکُنَ إِلَى صَوَاحِبِهَا فِی صَدْرِ الْمُؤْمِنِ» (نهج‌البلاغه، ح79)
حکمت و دانش را فرا گیر هرجا که باشد، زیرا حکمت گاهى در سینه منافق است; اما در سینه او آرام نمى گیرد تا از آن خارج شود و در کنار حکمت هاى دیگر در سینه مؤمن جاى گیرد. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 141 - فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ساختار ِ انقلابی + جمعه 98 دی 13 - 3:0 عصر

انسان‌ها تک‌تک کار می‌کنند
اما
وقتی جامعه تشکیل می‌شود
کارها در هم منحل می‌گردد
ترکیب می‌شود
محصول چیست؟
در چه مسیری‌ست؟
مقصد کجاست؟
جایی که ساختار ِ جامعه تعریف می‌کند

وقتی واحد اندازه‌گیری ِ کار «پول» باشد
نه طلا
نه نقره
بلکه اسکناس
برگه‌هایی اعتباری که ارزش واقعی ندارند
ارزش اسمی
ارزشی که بانک به آن‌ها می‌دهد
و پیوسته از آن می‌کاهد
هر وقت که دلش بخواهد
سرمایه؛ محور می‌شود
چرا؟
زیرا سرمایه است که سود را تعیین می‌کند
ربا را
قیمت کالا و خدمات را
در نسبت عرضه و تقاضا تعیین می‌شود
تقاضا دست کیست؟
دست ِ سرمایه

کله‌پاچه را ببین
سیرابی
یک وقتی اضافات گوسفند بود
دورریختنی
فقرا و کارگران برداشتند
پختند و انرژی زحمات خود کردند
قدرت بگیرند

چه شد؟
سرمایه روی آن دست گذاشت
تقاضا را بالا برد
وقتی کسی هست که صدهزار تومان بخرد
دیوانه است هزار تومان به تو بفروشد؟
لاکچری شد
کله‌پزی‌های ته خیابانی
شدند طباخی‌های دو نبش سر خیابان
تمیز و خوشگل و پر از تزئینات
غذا را هم دیگر در ظروف چینی سرو می‌کنند
دیگر همان هم نصیب کارگر نمی‌شود!



قرار بر این نبود
قرار بر این نیست
انقلاب قرار است در خدمت مستضعفان باشد
اما چگونه؟
این شعار چگونه باید محقق شود؟
وقتی ساختار جامعه عوض شود
وقتی
قدرت از سرمایه گرفته شود
وقتی
علم و قدرت و منزلت انسان‌ها را با «پول» ارزشگذاری نکنند
روزی که
رشته‌های دانشگاهی بر اساس درآمدشان پرانتخاب نشوند
این‌همه مردم نروند سراغ پزشکی مثلاً

ساختار را باید دانشمندان طراحی کنند
تغییر دهند
شعارهای اسلامی و مردمی انقلاب فقط آن روز محقق خواهد شد
با کاپیتالیزم نمی‌شود!

کتب مولانا أمیرالمؤمنین (ع): «أَسْرَعْتَ الْکَرَّةَ وَ عَاجَلْتَ الْوَثْبَةَ وَ اخْتَطَفْتَ مَا قَدَرْتَ عَلَیْهِ مِنْ أَمْوَالِهِمُ الْمَصُونَةِ لِأَرَامِلِهِمْ وَ أَیْتَامِهِمُ اخْتِطَافَ الذِّئْبِ الْأَزَلِّ دَامِیَةَ الْمِعْزَى الْکَسِیرَةَ، فَحَمَلْتَهُ إِلَى الْحِجَازِ رَحِیبَ الصَّدْرِ بِحَمْلِهِ غَیْرَ مُتَأَثِّمٍ مِنْ أَخْذِهِ، کَأَنَّکَ -لَا أَبَا لِغَیْرِکَ- حَدَرْتَ إِلَى أَهْلِکَ تُرَاثَکَ مِنْ أَبِیکَ وَ أُمِّکَ. فَسُبْحَانَ اللَّهِ! أَمَا تُؤْمِنُ بِالْمَعَادِ، أَوَ مَا تَخَافُ نِقَاشَ الْحِسَابِ؟ أَیُّهَا الْمَعْدُودُ کَانَ عِنْدَنَا مِنْ أُولِی الْأَلْبَابِ، کَیْفَ تُسِیغُ شَرَاباً وَ طَعَاماً وَ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّکَ تَأْکُلُ حَرَاماً وَ تَشْرَبُ حَرَاماً» (نهج‌البلاغه، نامه41)
به سرعت حمله کردى و با عجله بر بیت المال پریدى و آنچه در قدرت داشتى از اموالشان که براى زنان بیوه و یتیمان آنها نگهدارى مى شد ربودى. همانند گرگ چالاکى که بزغاله مجروح و استخوان شکسته اى را برباید، آن گاه آن را با خاطرى آسوده به سوى حجاز حمل کردى بى آنکه در این کار احساس گناه کنى. دشمنت بى پدر باد، گویا میراث پدر و مادرت را براى خانواده ات مى بردى. سبحان الله آیا به معاد ایمان ندارى و از بررسى دقیق حساب روز قیامت نمى ترسى؟! اى کسى که در گذشته نزد ما از خردمندان به شمار مى آمدى، چگونه آب و غذایى را گوارا مى نوشى و مى خورى در حالى که مى دانى حرام مى خورى و حرام مى نوشى؟ (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
عوددان + سه شنبه 98 دی 10 - 5:0 صبح

خیلی معطّر است
چقدر جالب
با سوختن خود
چقدر فضا را خوشایند می‌سازد

بچه که بودم فقط یک نوع می‌شناختم
همانی که از مشهد معمولاً سوغات می‌آوردند
رنگ سورمه‌ای
و فقط همان یک بوی معروف را

چندی پیش اما
در یک نمایشگاهی
در همین شهر قم
انواع مختلفی دیدیم
با بچه‌ها
گفتم هر کدام یکی انتخاب کنید
کردند



گاهی که بوی سرخ‌کردنی مثلاً در خانه پخش شود
یا هوس یک بوی خوش داشته باشیم

فقط امان از خاکسترش
هر جا که باشد می‌ریزد
برای همین یکی ساختیم
با دو قطعه چوب
جایی برای استقرار عود ِ روشن‌مان



اقتصاد مقاومتی در سطح خانواده همین
این‌که
هر چه نیاز داریم بسازیم
تا می‌توانیم
ما مقاومیم
حالا هر چقدر هر چیزی را که دلشان بخواهد گران کنند
گرانی بلای جان انسان‌های شهری‌ست
کسانی که بیشتر از تولید، مصرف می‌کنند، خرید می‌کنند یعنی!

قال ابن ابی‌طالب (ع): «اعْمَلُوا فِی غَیْرِ رِیَاءٍ وَ لَا سُمْعَةٍ، فَإِنَّهُ مَنْ یَعْمَلْ لِغَیْرِ اللَّهِ یَکِلْهُ اللَّهُ [إِلَى مَنْ] لِمَنْ عَمِلَ لَهُ» (نهج‌البلاغه، خ23)
اَعمال خود را از ریا و سُمعه، پاک کنید! چرا که هر کس، کارى براى غیر خدا انجام دهد، خداوند، او را به همان کس وامى گذارد (تا پاداشش را از او بگیرد). (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نمایشگاه ِ شهربازی + پنج شنبه 98 دی 5 - 10:0 صبح

اگر چه مخاطب ما نبودیم
مخاطب این نمایشگاه
اما
برای کودکان جالب است
دیدن ابزارهایی که برای سرگرمی انسان‌ها ساخته می‌شود
حجم بالای این تولیدات
تا حواس همه ما را پرت کند
از هدفی که برای آن خلق شده‌ایم

شهر آفتاب
سه سالن بزرگ
تقریباً سه برابر نمایشگاه‌هایی که تا به حال دیده‌اند
دو ساعت طول کشید
زمانی که بتوانند تمام غرفه‌ها را بازدید کنند



این همه هزینه
این همه انرژی
این همه کار و فعالیت
برای چه؟
فقط برای این‌که انسان سرگرم شود؟

انسان ِ شهری
برده کار است
وقتی قیمت‌ها را سرمایه تعیین می‌کند
کار بی‌ارزش می‌شود
کار ِ زیاد
درآمد ِ کم
مجبور است بیشتر کار کند
زیرا بیشتر میل به مصرف دارد
وقتی کالاها در خانه تولید نمی‌شوند
وقتی کارخانه‌ها
انحصار تولید را در دست می‌گیرند
و مگامال‌ها
فروشگاه‌های زنجیره‌ای بزرگ
انحصار توزیع را

زرق و برق تنوّع کالاها
هزینه‌های زندگی را بالا می‌برد
کار باید بیشتر شود
تا تأمین‌کننده نیازها شود
خستگی بیداد می‌کند
افسردگی می‌کُشد
تفریح سر بر می‌آورد
حالا دیگر تفریح هم انحصاری می‌شود
در انحصار شرکت‌های بزرگ سرگرمی‌سازی
امثال دیزنی‌لند

یک نظام بسته است
کاپیتالیزم
انسان؛ سوخت ِ آن است
خودش نمی‌داند
بازی می‌سازند تا نفهمد
اگر چه بالوجدان حس می‌کند چگونه در این اقتصاد ِ ظالمانه «مصرف» می‌شود!

قال أمیرالمؤمنین (ع): «مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ، أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیَاهُ» (نهج‌البلاغه، ح89)
کسى که امر آخرتش را اصلاح کند خداوند امر دنیایش را اصلاح مى‌کند (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - اقتصاد 141 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تفکیک تصمیم از درآمد + دوشنبه 98 آبان 20 - 3:0 عصر

«مردم چرا فریب تبلیغ را می‌خورند؟»

تبلیغ‌های تلویزیونی
کلاً آگهی بازرگانی
گاهی خیلی احمقانه به نظر می‌رسد
پس چرا
چرا باز هم مردم فریب می‌خورند؟

- بچه‌ها به همین تبلیغ ِ «قیمت» نگاه کنید
کشک بادنجان دلپذیر
مسیر تصمیم‌گیری این‌طور است معمولاً
وقتی آگهی در خانه دیده می‌شود:

کودک: بابا از اینایی که قیمت میگه خوشمزه‌ست می‌خری؟
بابا: نه عزیزم، اینا چیزای خوبی نیست.
مامان: بچه گناه داره، حالا یه چیزی هوس کرده، چرا همه‌ش نه میاری، حالا یه بار بخر ببینیم چیه دیگه، یه بار که به جایی بر نمی‌خوره!
[حالا بابا وسط یک دوراهی سخت گیر کرده؛
نخرد، دوست داشتن فرزندش زیر سؤال می‌رود
بخرد هم احمق شده
پول مفت به جیب آگهی‌دهنده ریخته]

اما بچه‌ها
خانواده همیشه قدرتمند‌تر است
پس
پدر خانواده می‌خرد
فردا با یک شیشه کشک بادنجان دلپذیر به خانه خواهد آمد
چرا؟
چون قیمت ِ دورهمی آن را تبلیغ کرده است!



سیداحمد: «پس همه‌اش تقصیر زن‌هاست!»
نه پسرم!
این‌طور قضاوت کردن صحیح نیست
برعکس هم بود همین می‌شد
چه بسا...

مسأله اصلی چیز دیگری‌ست:
«تفکیک تصمیم‌گیری از درآمدزایی»

فکر کن اگر مرد در خانه بود
زن درآمد کسب می‌کرد
باز هم همین اتفاق می‌افتاد
منتها برعکس

وقتی کسی برای تأمین مخارج خانه کار می‌کند
درآمد کسب می‌کند
درک کاملی از نسبت تلاش و کار انجام شده با مبلغ درآمد دارد

این‌جای کار را با دست نشان دادم
با فاصله دو دست از هم

فردی که درآمد کسب می‌کند
می‌داند
به خوبی
می‌فهمد
اگر یک متر تلاش کرده و ده سانت پول کسب کرده
حالا
ارزش ندارد با این ده سانت پول فقط بیست سانت کشک بخرد مثلاً
چرا؟
زیرا آن‌وقت یک متر تلاش خود را برابر با بیست سانت کشک قرار داده
او ارزش واقعی کار خود را می‌داند

اما
وقتی این ده سانت پول را به فرد دیگری می‌دهد
چه مرد و چه زن
هر فرد دیگری
او توازن ده سانت پول با یک متر کار انجام شده را درک نمی‌کند
او
به سادگی
بدون نگرانی
بدون ناراحتی
خیلی سریع حاضر می‌شود ده سانت پول را با بیست سانت کشک عوض کند!

و آگهی بازرگانی
دقیقاً می‌داند چه کسی را هدف قرار دهد
فردی که درآمد کسب می‌کند را نه
می‌رود سراغ آن‌هایی که «تصمیم» برای مصرف درآمد می‌گیرند!

قال علی (ع): «أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ، وَ رَضِیَ بِالذُّلِّ مَنْ کَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ، وَ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَیْهَا لِسَانَه.» (نهج‌البلاغه، ح2)
هر کس طمع را پیشه کند خود را حقیر کرده و کسى که ناراحتى هایش را (نزد این و آن بدون هیچ فایده) فاش کند به ذلت خویش راضى شده و آن  کس که زبانش را بر خود امیر کند شخصیتش حقیر خواهد شد. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
قیمت ِ قیمت + پنج شنبه 98 آبان 16 - 6:0 صبح

«قیمت» آمد در تلویزیون
در آگهی بازرگانی
درشت نوشته بود «دلپذیر»
بچه‌ها ناهار می‌خوردند
قیمت هم صحبت می‌کرد
درباره غذایی با نام کشک ِ بادنجان ِ دلپذیر

- بچه‌ها
می‌دونید اگر از قیمت بپرسیم
این‌که خودش را سبک کرده
ارزشش را پایین آورده
با دروغ‌هایی که می‌گوید
چه پاسخی می‌دهد؟

همو که در دورهمی بود
این‌جا دروغ می‌گفت
درباره یک محصول غذایی:
«بهترین غذا»
«همه عاشق آن هستند»
«خوشمزه‌ترین»
و خیلی دروغ‌های دیگر



همین‌طور که غذایشان را می‌خوردند
برایشان توضیح دادم

هر کدام در این ماجرا وظایفی دارند
پاسخ قیمت روشن است:
دو روز دیگر باید یک میلیون تومان اجاره خانه بدهم
تو می‌دهی؟
خب این‌ها بیست میلیون نقد می‌دادند
مجبور بودم بگیرم!

می‌رویم سراغ دلپذیر
روابط عمومی و بخش تبلیغاتی
او هم پاسخی دارد:
بابا من کارمند این شرکتم
حقوقم به اینه که خوب تبلیغ کنم
حالا چهارتا دروغ هم باید بنویسم
مجبورم دیگه
مگه آگهی بدون دروغ هم میشه؟!

بله
راست می‌گوید
می‌رویم سراغ رئیس کل شرکت
البته که او هم پاسخ دارد:
داداش! من تولیدکننده‌ام
مواد اولیه می‌خرم
دستگاه و تجهیزات
حقوق کارگر را باید بدهم
سود وام بانکی را
محصول را هم باید به قیمتی وارد بازار کنم که رقابتی باشد
خب مگر می‌توانم بادنجان قلمی بخرم
مجبورم از این چاق‌های دانه‌دار تهیه کنم
زیر قیمت
کشک هم حالا کمی بی‌مزه بود عیبی ندارد
در عوض ارزان‌تر است
آیا شما نمی‌خواهی چهارتا کارگر مشغول به کار شوند؟
از کار بی‌کارشان کنم؟!

همه‌شان پذیرفتنی
همه‌شان قبول
همه‌شان دارند به وظیفه خود عمل می‌کنند
همه‌شان زحمتکش و پرتلاش
اما ما...
ما هم باید به وظیفه خود عمل کنیم:
«بچه‌ها، وظیفه ما هم این است که فریب این آگهی‌ها را نخوریم!»

قَالَ مولانا و مقتدانا (ع): «کُنْ فِی الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ، لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ.» (نهج‌البلاغه، ح1)
در فتنه ها همچون شتر کم سن و سال باش; نه پشت او قوى شده که سوارش شوند نه پستانى دارد که بدوشند! (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
قالتاقان + سه شنبه 98 آبان 14 - 9:0 صبح

«واقعاً قالتاق‌بازی‌ست بچه‌ها»
خیلی ناراحت‌کننده اصلاً
کمال فریب‌کاری و نامردی و لامروّتی

باید برای بچه‌ها توضیح می‌دادم
تا بازار را بشناسند
بازار آزاد را
مارکتینگ را

در پردیسان ِ قم فروشگاه زده‌اند
چهار پنج تا هم
در باقی شهر هم
«افق»

وقتی رفتیم تهران
همین فروشگاه‌ها را دیدیم
با بچه‌ها
اما
با نامی متفاوت
«کوروش»

نه نه...
نه متفاوت
بلکه ناقص، نصفه نیمه



«بچه‌ها نگاه کنید، اسم شرکت دو کلمه است؛ افق ِ کوروش»
می‌دانید چرا؟!
تا ما را فریب بدهند
در تهران کوروش را بزرگ می‌کنند
افق را ریز
در قم
اصلاً کوروش را نمی‌نویسند
فقط روی فاکتورها و سربرگ‌هایشان

«بچه‌ها این اقتصاد بازار آزاد است»
همگی ِ‌ ما را احمق فرض کرده‌اند
نادان
نفهم
توهین به شعور مخاطب اصلاً
در شهرهای مذهبی با نام «افق» جذب کنند
در شهرهای دیگر
با نام «کوروش»
یک‌جا مذهب‌گرایی را
جای دیگر ملّی‌گرایی

این‌ها نه مذهب برایشان مهم است و نه ملیّت
اگر هر کدام از این طرفین برایشان مهم بود
همه‌جا همان را درشت می‌کردند
و اگر هر دو
همه‌جا هر دو را
این تعارض در رفتار
حکایت از یک علاقه بیشتر نمی‌کند:
آن‌ها جیب‌های ما را دوست دارند
پول‌های ما را
استثمار ما را
این هنر بازار در دنیای مدرن است!

«قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ وَدِدْتُ أَنَّ أَخِی فُلَاناً کَانَ شَاهِدَنَا لِیَرَى مَا نَصَرَکَ اللَّهُ بِهِ عَلَى أَعْدَائِکَ. فَقَالَ لَهُ (علیه السلام) أَهَوَى أَخِیکَ مَعَنَا؟ فَقَالَ نَعَمْ. قَالَ فَقَدْ شَهِدَنَا، وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِی عَسْکَرِنَا هَذَا [قَوْمٌ] أَقْوَامٌ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ، سَیَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ وَ یَقْوَى بِهِمُ الْإِیمَان.» (نهج‌البلاغه، خ12)
یکى از یارانش گفت: «دوست داشتم برادرم در این صحنه بود و مى دید چگونه خداوند تو را بر دشمنانت یارى داد». امام به او فرمود: آیا میل برادرت با ماست؟ گفت: آرى، فرمود: بى شک با ما حضور داشته، بلکه اقوامى با ما در این لشکر حضور داشتند که هم اکنون در صلب پدران و رحم زنها هستند، آنان که زمانهاى آینده ظهورشان مى دهد، و ایمان به وسیله آنان تقویت مى شود. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<      1   2   3   4   5   >>   >

جمعه 103 آذر 2

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
اقتصاد - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X