سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

بزرگترین عیب آن بود که چیزى را زشت انگارى که خود به همانند آن گرفتارى . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اگر خواننده بازگردد + دوشنبه 102 آذر 20 - 10:5 صبح

تلویزیون می‌دیدیم
بچه‌ها چیزی یادشان آمد
وقتی خواننده‌ای می‌خواند
سیده مریم: اون خواننده سیبیلو واقعاً جفتک می‌ندازه تو کنسرتش؟
- نمی‌دانم

در نقیضه‌اش که بود
همان پارودی
خنده‌بازار این‌طور نشانش می‌داد
می‌پرید و جفتکی هم می‌انداخت

در آپارات جستجو کردیم
یکی دو صحنه از کنسرت‌هایش آمد
بچه‌ها جمع شده دور لپ‌تاپ
با دقت نگاه می‌کردند
زمان زیادی نگذشت
تنها هم نه
سه نفر دیگر آمدند کنارش
از نوازندگان
و چهارنفری با هم
آری
هر چهارنفر با هم پریدند و جفتک انداختند!

بچه‌ها که مُردند از خنده
رشته کلام را دست گرفتم
کنسرت را متوقف کردم
و توجه همه را جلب:

- یه لحظه...
همین الآن
فرض کنید این خواننده همین الآن
دقیقاً همین لحظه
مُرد
خوب دقّت کنید بعد جواب بدید
همین الآن مُرد
اگر حساب و کتابش رو ببینه
از این‌کارهایی که در این دنیا کرده پشیمان میشه یا نه؟!

بالاتفاق گفتند: بله!

- خب...
حالا فرض کنید التماس میکنه که برگرده
فرض که قبول می‌کنن
حالا یه سؤال مهم‌تر
با دقت یکی یکی جواب بدید
به نظر شما
اگر برگرده
چه رشته‌ای رو انتخاب میکنه و به چه کاری مشغول میشه؟!



سیدمرتضی و سیداحمد: یا میره حوزه یا میره سپاه قدس!
سیده مریم: میره رشته الاهیات و معارف اسلامی!

- یعنی دیگه خوانندگی نمی‌کنه؟
نمی‌ره رشته موسیقی؟
تلاش نمی‌کنه در دستگاه‌های موسیقی مهارت کسب کنه؟

همه نظرشان همین بود
او دیگر هرگز هیچگاه هیچوقت دنبال موسیقی نمی‌رفت
اگر به این دنیا باز می‌گشت
چه برسد به جفتک انداختن با آن همه سیبیل!

حقیقت همین است
واقعیت جز این نیست
همه‌مان غافلیم
حواسمان یعنی نیست
خیالات برمان داشته
توهّم زده‌ایم
یادمان رفته خبری هست
نبأ آمده
چیزی آن سو منتظرمان
حسابی و کتابی
و گرنه این همه شغل لاطائل درست نمی‌شد
مشاغل کاذب

- خب بچه‌ها
یه چیزی رو دقت کنید
حالا که ما می‌دونیم اگر برگردیم چیکار می‌کنیم
یعنی هر کی بره و برگرده چکار می‌کنه
خب یه چیزی
اگر عاقل باشیم
چرا بریم که دیگه نذارن برگردیم
فقط حسرتش رو بخوریم
همین الآن همون کاری رو بکنیم که اگر می‌ذاشتن برگردیم می‌کردیم
نه؟!
آدم عاقل غیر از این فکر میکنه؟!

همه این‌ها اتفاق افتاد
همه این حرف‌ها ردّ و بدل شد
اما
باز غفلت هست
شیاطین انس و جنّ هم
دوباره یادمان می‌رود
خدا کند نرود
خدا مراقبت کند ازمان!

قال اَشرفُ المَکین(ع): «فَلْتَکُنِ الدُّنْیَا فِی أَعْیُنِکُمْ أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ وَ قُرَاضَةِ الْجَلَمِ، وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ قَبْلَ أَنْ یَتَّعِظَ بِکُمْ مَنْ بَعْدَکُمْ، وَ ارْفُضُوهَا ذَمِیمَةً فَإِنَّهَا قَدْ رَفَضَتْ مَنْ کَانَ أَشْغَفَ بِهَا مِنْکُمْ» (نهج‌البلاغه، خ32)
باید دنیا در چشم شما کم ارزشتر از تفاله برگ هایى باشد که با آن دبّاغى مى کنند (که بسیار بدبو و متعفّن و بى ارزش است) یا (بى بهاتر از) بقایاى قیچى شده پشم حیوانات باشد (که بر زمین مى ریزد و کسى به آن اعتنا ندارد). و از کسانى که پیش از شما بودند پند گیرید، قبل از آن که آیندگان از شما پند گیرند و این دنیاى پست و نکوهیده را رها کنید زیرا کسانى را که از شما شیفته تر نسبت به آن بودند رها ساخت (و به عاشقان خود کم ترین وفایى نکرد). (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - خودم 11 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
فقر ِ عمومی و عمومیّت ِ فقر + دوشنبه 102 آبان 15 - 2:59 عصر

درباره فقر پرسید
گله می‌کرد
این‌طور پاسخش را دادم:


در گذشته فقر ناشی از ظلم یک فرد نسبت به یک فرد دیگر بود
زمین او را می‌گرفت
اموال او را می‌دزدید
یا در اثر حادثه‌ای توان کار را از دست می‌داد

امروزه اما فقر به عنوان یک امر رایج اجتماعی در آمده
علت آن هم «افزایش حجم پایه پولی»
یعنی بانک‌ها دزدی می‌کنند
از طریق قرض دادن ثروتی که «تولید نشده است» هنوز
اعتبار و پول رایج در جامعه را افزایش می‌دهند
اثر آن هم این:
میزان پول ِ در جریان جامعه بالا می‌رود
ارزش پول پایین می‌آید
چون با کار انجام شده در جامعه مساوی نیست
یعنی هزار تومانی که در جیب من است
فردا دیگر قدرت خرید هزار تومان را ندارد
تبدیل به پانصد تومان می‌شود

در این میان
افرادی که کالا دارند
خصوصاً کالاهای سرمایه‌ای؛
زمین، خانه، خودرو، طلا، ارز، سکه
این‌ها چیزی از ارزش کالایشان کم نمی‌شود

ولی کسانی که پول دارند
این پول دچار کاهش ارزش می‌شود
ولی درآمدها و حقوق‌ها چه؟!
به این میزان که افزایش نمی‌یابد

سال 1384 صداوسیما کار می‌کردم
ماهی 100 هزار تومان حقوق
سکه حدود 100 هزار تومان
یعنی
ماهی یک سکه طلا درآمد
به سادگی تمام نیازهای زندگی تأمین
به مغازه که می‌رفتم
هر چه نیاز داشتیم می‌خریدم
از همین سوپری محل خودمان هم

اما پایه پولی 30 برابر در این سال‌ها افزایش یافت
الآن دو سه میلیون حقوق
سکه به 25 میلیون تومان رسیده

دقت کنید
قیمت طلا بالا نرفته
طلا خود ابزار و خط‌کش محاسبه ارزش است
قیمت آن «مبنا»ست
تغییر در مبنا معنا ندارد
واحد اندازه‌گیری که تغییر نمی‌کند
بلکه ارزش پول پایین آمده

امروز اگر ماهی 25 میلیون تومان حقوق
تازه به اندازه آن سال درآمد
سال 1384
ولی درآمد یک دهم شده است
پس توان خرید هم یک دهم
نتیجه؟!

دیگر نمی‌توان از سوپری محل خرید کرد
باید برویم در صف بایستیم
همه‌مان
از فروشگاه‌های ارزان‌فروشی
مثل فروشگاه جانبازان



اما در عوض
آن‌هایی که کالاهای سرمایه‌ای داشتند
زمین، خانه، خودرو، طلا، ارز، سکه
تمام این ثروت را به جیب خود می‌ریزند
ثروتی که ما از آن محروم شده‌ایم
من و امثال من
بدون این‌که متوجه باشند
بدون این‌که خودشان هم بدانند
ثروت‌های هنگفت به دست می‌آورند
در حقیقت همان اعتباری است که از ما دزدیده شده
به همّت بانک‌هایی که وام می‌دهند
ربا می‌گیرند و ربا می‌دهند
بر حجم پول جامعه می‌افزایند

این سبب فقرهای بزرگ اجتماعی می‌شود
همه ما این فقر را می‌چشیم
همه ما که توان تهیه کالاهای سرمایه‌ای را نداشته‌ایم
به همین خاطر دچار فقر می‌‌شویم

در نظامی که مبتنی بر اقتصاد سرمایه‌محور است
ارزش هر چیزی با پول سنجیده می‌شود
معلم وقتی می‌بیند درآمد او مساوی با یک رفتگر است
احساس می‌کند ارزش اجتماعی پایینی پیدا کرده
وقتی خواستگاری برود
ارزش اجتماعی او را با چه می‌سنجند؟!
واقعاً با همین درآمد
به او دختر دلخواهش را نمی‌دهند

مدارس هم وقتی طبقه‌بندی می‌شوند
دولتی، نمونه دولتی، شاهد، سمپا، غیرانتفاعی
فقط ثروتمندان می‌توانند از آموزش‌های پیشرفته استفاده کنند
از بهترین معلم‌ها
طبیعتاً همین‌ها هم مدارک دانشگاهی مهم را کسب کرده
در آینده همین قشر می‌توانند مناصب را به دست بگیرند
همین قشر ثروتمند
همین قشر دارای کالاهای سرمایه‌ای
مناصب سیاسی و اقتصادی و فرهنگی نظام را
جامعه تبدیل می‌شود به الیگارشی ثروت
بر فقرا حکومت می‌کنند!

تنها دو راه برای کاهش فقر ممکن است
در این میان؛
یکی این‌که مانند سرمایه‌داران شروع کند به چاپیدن
وام گرفتن
سرمایه جمع کردن
سرمایه را با بی‌انصافی و بی‌رحمی به کار انداختن
این سهام و آن سهام را خریدن
آن سهام و این‌یکی را به موقع فروختن
سود روی سود جمع کردن
یعنی قرار گرفتن در ساختار ظلم اجتماعی

راه دیگر چه؟!
این‌که نظام اجتماعی دوباره انقلاب کند
یک انقلاب فرهنگی
ساختارهای توزیع اختیارات را عوض کند
اختیارات قدرت و ثروت را
مثل سال 1357

در این صورت دوباره فقر کاهش یافته
سرمایه‌ها در طبقات پایین پخش می‌شود

در غیر این دو صورت
بایستی با فقر کنار آمد
به آن راضی شد
با کاهش مصرف
افزایش تولید
بلکه بتوان صرفاً در حداقل زندگی و حیات باقی ماند

استاد حسینی(ره) می‌گفت:
ظلم بر دو نوع است؛ ظلم فردی و ظلم اجتماعی
ما امروز گرفتار دومی هستیم
سبب فقر اجتماعی

یاعلی


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - اقتصاد 141 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 - آقامنیر 117 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
رأی ِ مخفی + پنج شنبه 102 مهر 13 - 2:31 عصر

برایم همیشه سؤال بود
بچه که بودم
چرا مخفی رأی می‌دهند؟
هم حضرت امام (ره)
هم حضرت آقا
مقام معظّم رهبری
در هر انتخاباتی که برگزار می‌شود
تا این‌که...

مریم: بابا میشه بریم این هفته تهران دیدن عمه؟
- با بقیه صحبت کن
اگر هر سه تا موافق باشید می‌رویم

خیلی سعی کرد
تلاش
آن‌ها را متقاعد
هنگام گفتگو با سیدمرتضی
وقتی رفتن به تهران را «تفریح» معرفی کرد
- یادتان نیست
دو سال پیش که رفتیم
اصلاً تهران تفریح دارد؟
عمه که خودش دو سه ماه یکبار می‌آید قم
عموحسن و عموحسین هم می‌آیند
آن همه شلوغی و ترافیک و دود و هوای بد
شب هم چقدر سر و صدای ماشین می‌آید که نمی‌شود خوابید
تهران چه تفریحی دارد؟
حداقل همین کهک برویم که بیشتر خوش می‌گذرد!

عصبانی شد
وقتی این حرف‌ها را زدم
مریم: چرا حرفتو عوض کردی
مگه نگفتی موافقی؟

صدایم را آرام کردم تا آرام شود
بفهمد دعوا ندارم:
- ببین دخترم
من حرفم رو عوض نکردم
گفتم اگر موافق باشید هر سه
می‌رویم
ولی
آیا حق ندارم نظر خودم را بگویم؟!
من نظر خودم را گفتم
این‌که به نظرم تهران رفتن هیچ لطفی ندارد
حداقل این‌که می‌گویی تفریح
به نظر من تفریح نیست
حداکثر دید و بازدید و عیادت بستگان!

مریم باز هم عصبانی:
چرا نظرتو می‌گی؟
خب وقتی نظرتو می‌گی
نظر سیدمرتضی و سیداحمد عوض میشه دیگه!

- جان؟!
یعنی چون استدلال من درست است
چون منطق درستی دارم
چون حرف صحیح می‌زنم
خب این تأثیر میذاره و تصمیم دیگران رو درست میکنه
نباید حرف بزنم؟!



اشکش در آمده بود دیگر
خشم و نفرت را می‌شد در نگاهش دید
- باشه
قبول
من اصلاً دیگه نظر خودمو نمیگم
خود شما نظر بدید
هر سه تایی‌تون
تو هم راضی‌شون کن
من نظرمو نمیگم که رو نظر اونا اثر نذاره
خوبه؟!
مشکل حل شد؟!

بله، مشکل حل شد
تهران هم رفتیم
و برگشتیم
و من نظر خود را دیگر نگفتم
و این‌طور بود که فهمیدم
جامعه نیاز به آرامش و وحدت دارد
رهبر جامعه نمی‌تواند نظر خود را همیشه بیان کند
گاهی باید مخفی باشد
حتی رأی در انتخابات
ریاست جمهوری یا مجلس یا خبرگان
دیگران بفهمند شرّ می‌شود
همیشه هستند آدم‌هایی که از علنی شدن رأی رهبران برمی‌آشوبند!

قال امام الصّالِحین(ع): «وَ لَا تَصَدَّعُوا عَلَى سُلْطَانِکُمْ فَتَذُمُّوا غِبَّ فِعَالِکُمْ، وَ لَا تَقْتَحِمُوا مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ فَوْرِ نَارِ الْفِتْنَةِ وَ أَمِیطُوا عَنْ سَنَنِهَا وَ خَلُّوا قَصْدَ السَّبِیلِ لَهَا ... إِنَّمَا مَثَلِی بَیْنَکُمْ کَمَثَلِ السِّرَاجِ فِی الظُّلْمَةِ یَسْتَضِیءُ بِهِ مَنْ وَلَجَهَا» (نهج‌البلاغه، خ187)
هرگز از اطراف پیشواى خود پراکنده نشوید که سرانجام، خویشتن را به خاطر اعمال خود نکوهش خواهید کرد. خود را در آتش فتنه اى که در پیش است نیفکنید و از مسیر آن دورى گزینید. راه را براى عبور آن، باز گذارید ... مَثَل من در میان شما همچون چراغ در تاریکى است که هر کس در ظلمت قرار گیرد از نور آن بهره مى برد. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
دستاورد تحصیلی + جمعه 102 مرداد 27 - 9:31 صبح

امسال عالی بود
کرونا تمام
کلاس‌ها حضوری
مدرسه‌ها بر روال
نه دیگر مجازی
شاد و ایتا تعطیل
نمره‌هایشان هم عالی

سیدمرتضی که زیر 19.5 نداشت:



سیداحمد هم همین‌طور
کمترین 19.5:



اما سیده مریم
شگفت‌آور
چون دهم هم
متوسطه دوم
اصلاً غیر از 20 نبود
کارنامه انگار ایده‌آل
انگار نسخه تست نرم‌افزار است
همه فیلدها در بالاترین اندازه ممکن
بالاتر از آن دیگر فرض ندارد:



خدا را شکر می‌کنم
زحمات‌شان به نتیجه نشسته
خداوند لطف فرموده
که
لا حول و لا قوّة إلا بالله العلی العظیم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - مدرسه 36 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
شدّت ِ عدالت + چهارشنبه 102 مرداد 4 - 2:45 صبح

این را امروز گفت
تا به حال نمی‌دانستم
نگفته بود یعنی

- این‌قدر از عدالت برای ما گفته بودی
وقتی دست راستم را می‌خاراندم
حس می‌کردم عدالت نیست
ظلم شده
دست چپم را هم می‌خاراندم تا به عدالت رفتار کرده باشم!



از خاطرات کودکی‌اش
تأثیرات اصرار بر عدالت
در ادامه اضافه کرد:

- هر دو با هم نیاز به خاراندن پیدا می‌کردند
بعد از مدتی که به عدالت رفتار کردم!

این را جدّی می‌گفت
این‌قدر جدّی گرفته بود
عدالت را
این‌قدر اثر گذاشته بود
تأکیدی که داشتم
در تمام طول زندگی
از کودکی‌شان
عدالت این‌قدر مهم است
درونی شدن و ارتکازش

عدالت آرامش می‌آورد
امنیت
حسّ امنیت
وقتی مطمئن باشد حقّش ضایع نمی‌شود
انسان دیگر چه اضطرابی خواهد داشت؟!
جامعه به آرامش می‌رسد.

وَ سُئِلَ (ع) أَیُّهُمَا أَفْضَلُ، الْعَدْلُ أَوِ الْجُودُ؟ فَقَالَ (ع): الْعَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا، وَ الْجُودُ یُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا؛ وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ، وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ؛ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا. (نهج‌البلاغه، ح437)
(از امام پرسیدند عدل یا بخشش، کدام یک برتر است، فرمود:) عدالت: هر چیزى را در جاى خود مى نهد، در حالى که بخشش آن را از جاى خود خارج مى سازد. عدالت تدبیر عمومى مردم است، در حالى که بخشش گروه خاصّى را شامل است، پس عدالت شریف تر و برتر است. (ترجمه دشتی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - اقتصاد 141 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
رشد + یکشنبه 102 تیر 18 - 3:15 صبح

زمان می‌گذرد
گذشت
گاهی نگاه به گذشته
سپاس خدای را
همه در گذر
بعضی می‌آیند
بعضی می‌روند
همه در عبور

بعضی نقاشی‌های کودکی‌شان را نگه داشته‌ام
این‌ها را مریم کشیده است
وقتی خیلی کوچک بود:



خدا را شکر
امروز پیشرفت
خیلی متفاوت
طراح لباس
کلاس یازدهم
همان سوم دبیرستان خودمان

چقدر زود می‌گذرد
و چقدر خوشحال
انسان شاد می‌شود وقتی پیشرفت را می‌بیند
نتیجه زحمات
الطاف الهی را
نعمت‌هایی که ارزانی داشته
چه سختی‌هایی که پشت سر
چه مشکلاتی که رفع
بحول و قوّه پروردگار

فرزندان نعمت‌های خداوند هستند
احساس موفقیت
برای والدین
وقتی رشد می‌کنند
آثاری که باقی می‌مانند
باقیات صالحات
إن‌شاءالله
اگر به درستی تربیت یافته!

قال امام الاُمّة (ع): «فَلَوْ أَنَّ أَحَداً یَجِدُ إِلَى الْبَقَاءِ سُلَّماً أَوْ لِدَفْعِ الْمَوْتِ سَبِیلًا، لَکَانَ ذَلِکَ سُلَیْمَانَ بْنَ دَاوُدَ (علیه السلام) الَّذِی سُخِّرَ لَهُ مُلْکُ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ مَعَ النُّبُوَّةِ وَ عَظِیمِ الزُّلْفَةِ، فَلَمَّا اسْتَوْفَى طُعْمَتَهُ وَ اسْتَکْمَلَ مُدَّتَهُ، رَمَتْهُ قِسِیُّ الْفَنَاءِ بِنِبَالِ الْمَوْتِ وَ أَصْبَحَتِ الدِّیَارُ مِنْهُ خَالِیَةً وَ الْمَسَاکِنُ مُعَطَّلَةً وَ وَرِثَهَا قَوْمٌ آخَرُونَ» (نهج‌البلاغه، خ182)
اگر کسى براى جاوید ماندن در دنیا نردبانى مى یافت، یا براى دفع مرگ راهى پیدا مى کرد، هر آینه سلیمان بن داود علیه السّلام بود، که سلطنت بر جنّ و انس را همراه با نبوت و منزلت عظیم قرب در اختیارش گذاشته بودند، ولى چون روزى مقدّرش را خورد، و مدّت عمرش را تمام کرد، کمانهاى نیستى با تیرهاى مرگ به کارش پایان داد، و شهرها از وجودش خالى، و خانه ها معطّل ماند، و همه مانده هایش را دیگران به ارث بردند. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - هنر 24 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
موشک ِ ایرانی + شنبه 102 اردیبهشت 30 - 5:52 عصر

نمایشگاه
در شهرمان
رفتیم و تماشا
فوق‌العاده
حرف نداشت
این‌قدر از نزدیک
«آسمان اقتدار»



خدا خیرشان دهد
خیلی زحمت کشیده
امنیت تأمین
در این دوران پر از جنگ
اگر این فناوری‌ها نبود
این آرامش هم نبود
کشورهای زورگو به هر ملتی که «بتوانند» حمله می‌کنند
این دوستان کاری کردند که آن‌ها «نتوانند»!

قال خالِصَةُ الرَّسول (ع): «لِلظَّالِمِ الْبَادِی غَداً بِکَفِّهِ عَضَّةٌ» (نهج‌البلاغه، ح186)
آن که ابتدا به ستم مى کند فردا دستش را به دندان مى گزد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
رنج ِ روزه + شنبه 102 فروردین 19 - 12:38 عصر

سیدمرتضی: «بابا چیکار کنیم تشنه نشیم؟»

موقع سحری بود که پرسید
آخرهای جمع کردن سفره
و من
سریع و بی‌درنگ پاسخ دادم:
- روزه نگیر!

سیدمرتضی: «نه، منظورم اینه که کمتر تشنه بشیم»
باز هم:
- روزه کله‌گنجشکی بگیر!



ببین پسرم!
روزه‌ای که توش تشنگی نباشه
گشنگی نباشه
رنج
این‌که اصلاً روزه نیست
یک روز زندگی مثل روزهای دیگه‌ست
دنبال همچین چیزهایی نباش!

قال سراجُ المُنیر(ع): «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ، مَا أَکْرَهْتَ نَفْسَکَ عَلَیْهِ» (نهج‌البلاغه، ح249)
بهترین اعمال و کارها کارى است که نفس خود را بانجام آن به اجبار وادارى (زیرا پاداش باندازه رنج داده میشود...) (ترجمه فیض‌الاسلام)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تنوّع نان + پنج شنبه 102 فروردین 3 - 7:24 عصر

عالی‌ست
تنوّع نان‌های ایرانی
این کتاب را خریدیم: «نان‌های بومی ایران»
اخیراً
و تست هم کردیم

https://www.iranfarhang.com/book/68403

https://www.ketabfroosh.com



کتاب خوبی
ولی نه فقط برای خانه
نانوایی‌ها باید متفاوت شوند
تنوّع یابند
این همه فرهنگ رها نشود
بهینه‌سازی
ارتقا و جدید شدن
تازه شدن
قطعاً مردم کشورمان استقبال خواهند کرد
اگر نان‌های بهتری به منابع غذایی‌مان اضافه شود
نان‌هایی که بودند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
بزرگ پسندی + سه شنبه 101 اسفند 2 - 4:45 عصر

همه ما
اصلاً انسان
یک‌جور انگار در فطرت
در غریزه
تبلیغ ساندویچ‌های یک‌متری را دیده‌اید؟
کباب‌های یک‌متری؟
اصولاً غذاهایی در ابعاد بزرگ؟
کم نه
برای جذب مشتری
همین‌هایی که در گینس هم ثبت می‌کنند
برای شهرت
کیک مثلاً
به چه بزرگی
همبرگر هم
خوردنی‌هایی عجیب بزرگ

اما انسان
مگر ما چقدر می‌خوریم
چقدر می‌توانیم؟
بزرگی چه فایده؟
ده تا کوچکش شاید بیشتر
از نظر مقدار
ولی «چشم» هم هوس خود را دارد
«اندازه» خیلی بیشتر به چشم می‌آید!

برای هر کدام یک پیتزا
معمولاً این‌طور
این‌بار اما فقط یکی
یکی به اندازه تمام سینی
چشم‌گیر



چشم‌شان را گیر انداخت
به چشم‌شان آمد
حسّ تازه‌ای
لذّت بیشتری
با این‌که در مقدار تفاوتی نداشت
فقط در ابعاد

خوردن فقط مزّه نیست
فقط بو
فقط طعم
دیدن هم هست
روح هم حتی
همه بهره‌ای دارند
فراخور توانمندی‌شان
«شهوت بینایی در خوردن» همین ابعاد است
زیبایی و چینش است
تنوّع رنگ‌ها و زیبایی آن‌ها

انسان چقدر موجود پیچیده‌ای
چقدر جزئیات دارد
محاسبه‌اش از توان خارج
به محاسبه‌ای که خدا کرده اعتماد باید
احکام برای همین
اخلاق
پروردگار صلاح و فساد این پیچیدگی را می‌داند
ما را مطلّع ساخته
تا خرابش نکنیم
از کار نیاندازیمش
اگر به دستورالعمل و راهنمایش عمل کنیم!

قال سید الأوصیاء (ع): «کُلُّ مُقْتَصَرٍ عَلَیْهِ، کَافٍ» (نهج‌البلاغه، ح395)
هر چه بدان بسنده کردن توان، بس بود همان. (ترجمه شهیدی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

   1   2   3   4   5   >>   >

جمعه 103 آذر 2

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سیده مریم - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X