سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

[ و فرمود : ] دوستان خدا آنانند که به درون دنیا نگریستند ، هنگامى که مردم برون آن را دیدند ، و به فرداى آن پرداختند آنگاه که مردم خود را سرگرم امروز آن ساختند ، پس آنچه را از دنیا ترسیدند آنان را بمیراند ، میراندند ، و آن را که دانستند به زودى رهاشان خواهد کرد راندند و بهره‏گیرى فراوان دیگران را از جهان خوار شمردند ، و دست یافتنشان را بر نعمت دنیا ، از دست دادن آن خواندند . دشمن آنند که مردم با آن آشتى کرده‏اند . و با آنچه مردم با آن دشمنند در آشتى به سر برده‏اند . کتاب خدا به آنان دانسته شد و آنان به کتاب خدا دانایند . کتاب به آنان برپاست و آنان به کتاب برپایند . بیش از آنچه بدان امید بسته‏اند ، در دیده نمى‏آرند . و جز از آنچه از آن مى‏ترسند از چیزى بیم ندارند . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
آدمکان ِ الکی + پنج شنبه 98 مرداد 10 - 5:0 صبح

باغ کتاب جذّاب بود
خیلی
برای بچه‌ها
ذوق عجیبی داشتند

اتفاقی رفتیم
در مسیر و برنامه نبود
رفته بودیم پل طبیعت
رد که شدیم
تابلویی جلب توجه کرد

سندباد
علاءالدین
شازده کوچولو
هایدی
بابالنگ‌دراز
جک و لوبیای سحرآمیز
کلاه‌قرمزی و پسرخاله
زورو و گروهبان گارسیا
و خیلی شخصیت‌های دیگر



فضایی بسیار وسیع
اما
تعطیل بود
تعطیل؟!
کتاب‌فروشی‌هایش
بله خب
ما سحرخیز
اول صبح از خانه زدیم بیرون
وقتی رسیدیم
حدود 9 و 10 صبح
باز نکرده بودند

بارها آزموده‌ایم
بسیاری از اماکن شهری
دیدنی و تفریحی
خیلی زود باز شوند 12 ظهر
بیشتر غروب‌ها کار می‌کنند
صبح اصلاً خبری نیست
خیلی از جاها
چون مشتری ندارند

زندگی شهری‌ست دیگر
به سمت «شب‌زی» بودن پیش می‌روند
همه‌شان
همه آن‌هایی که در شهر زندگی می‌کنند
روزهایشان کار برای کارفرما
شب‌شان فقط می‌ماند
برای خودشان و خانواده‌شان

غرب به همین شب‌زی بودنش فخر می‌فروشد
به قول خودشان:
«شهر ما شب‌ها نمی‌خوابد!»
آیا این خوب است؟!
آیا این نشانه خوبی‌ست؟!

این نشانه برده‌داری‌ست
این نشانه استثمار است
این علامتی برای بیماری‌ست
انسان سالم
هر وقت که بخواهد کار می‌کند
هر وقت که بخواهد عبادت
هر وقت هم که بخواهد تفریح
مهمانی می‌رود و دور هم می‌نشیند
پارک می‌رود و از طبیعت لذّت می‌برد
انسان شهری
روزش را قبضه کرده‌اند
گریزی ندارد
چاره‌اش چیست
فقط شب می‌ماند
اختیار ندارد
انسان شهری اختیار خود را تحویل داده است
به که؟!
به آن‌که «حق» دارد برای او تصمیم بگیرد
یعنی
«سرمایه»

تصمیم نهایی با پول است
هر جا درآمد بیشتر باشد
هر وقت درآمد بیشتر باشد
هر شغل که درآمدش بیشتر باشد
هر رشته تحصیلی که درآمد بیشتر داشته باشد
تصمیم با پول است
با سرمایه
اوست که تکلیف می‌کند:
چه بخوان
چه بپوش
چه بخور
کجا برو
کی برو
چه مصرف کن
و چه تولید
و...

اما انسان واقعی
اختیارش با خودش است
نه با پول و سرمایه‌اش
گاهی عشق می‌کند با کاری که درآمدش کم است
با رشته‌ای تحصیلی
چون فقط دوستش دارد
یا
آن را به صلاح آخرت خود می‌بیند
اسیر نیست
آزاد است

خداوند انسان را آزاد آفرید
پول اسیرش کرد!

قال مولانا (ع): «یَنَامُ الرَّجُلُ عَلَى الثُّکْلِ، وَ لَا یَنَامُ عَلَى الْحَرَبِ» (نهج‌البلاغه، ح307)
داغدار مى خوابد، ولى مال ربوده نمى خوابد. [یعنى مرد بر مرگ فرزند صبر مى کند، ولى بر غارت مالش شکیبایى نمى‌ورزد.] (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
آسان و سخت + سه شنبه 98 مرداد 8 - 5:0 صبح

- «لاغر شدن سخته، چاق شدن که آسونه!»
: «کی گفته؟ چاق شدن هم سخته!»
- «چاق شدن کاری نداره که»
: «نه اصلاً. چاق شدنم سخته»

گفتگوی سیداحمد و سیدمرتضی
بحث‌هایی کودکانه
اما
عمیق و خردمندانه

چه بازار زیبایی دارد قم
همین شهر خودمان
بارها رفته بودیم
یک‌بار هم این‌جا درباره بازار رفتن‌مان نوشته بودم
اما
نمی‌دانستم
جاهایی دارد که ندیده‌ایم

این‌بار مریم را که گذاشتیم کلاس
با بچه‌ها رفتیم
برای چند خرید کوچک
قدم زدیم
و
جاهای عجیبی از بازار را یافتیم



بخش‌های قدیمی
سنّتی
حجره‌هایی از بازار که ندیده بودیم
تیمچه‌هایی شگفت
درهایی چوبی و بزرگ
انگار که صدها سال قدمت داشتند

چقدر سیاحت در گذشته و تاریخ لذّت‌بخش است
لذّت‌بخش
حتی برای بچه‌ها
وقتی خبری از گذشته ندارند!

ماندن در گذشته خوب نیست
تغییر لازم است
آینده را باید ساخت
جدیدتر و بهتر
اما
گذشته «هویّت» می‌دهد
و «تجربه»
و ما
هر دو را لازم داریم
برای این‌که آینده را بهتر از امروز بسازیم!

قال مولا (ع): «وَ احْذَرُوا مَا نَزَلَ بِالْأُمَمِ قَبْلَکُمْ مِنَ الْمَثُلَاتِ بِسُوءِ الْأَفْعَالِ وَ ذَمِیمِ الْأَعْمَالِ، فَتَذَکَّرُوا فِی الْخَیْرِ وَ الشَّرِّ أَحْوَالَهُمْ وَ احْذَرُوا أَنْ تَکُونُوا أَمْثَالَهُمْ؛ فَإِذَا تَفَکَّرْتُمْ فِی تَفَاوُتِ حَالَیْهِمْ فَالْزَمُوا کُلَّ أَمْرٍ لَزِمَتِ الْعِزَّةُ بِهِ شَأْنَهُمْ [حَالَهُمْ‏] وَ زَاحَتِ الْأَعْدَاءُ لَهُ عَنْهُمْ وَ مُدَّتِ الْعَافِیَةُ بِهِ عَلَیْهِمْ وَ انْقَادَتِ النِّعْمَةُ لَهُ مَعَهُمْ وَ وَصَلَتِ الْکَرَامَةُ عَلَیْهِ حَبْلَهُمْ، مِنَ الِاجْتِنَابِ لِلْفُرْقَةِ وَ اللُّزُومِ لِلْأُلْفَةِ وَ التَّحَاضِّ عَلَیْهَا وَ التَّوَاصِی بِهَا؛ وَ اجْتَنِبُوا کُلَّ أَمْرٍ کَسَرَ فِقْرَتَهُمْ وَ أَوْهَنَ مُنَّتَهُمْ، مِنْ تَضَاغُنِ الْقُلُوبِ وَ تَشَاحُنِ الصُّدُورِ وَ تَدَابُرِ النُّفُوسِ وَ تَخَاذُلِ الْأَیْدِی» (نهج‌البلاغه، خ192)
از کیفرهایى که بر اثر سوء افعال و اعمال ناپسند بر امتهاى پیشین وارد شد، برحذر باشید، حالات آنها را در خوبى و بدى به یاد آرید و بترسید از اینکه شما هم مانند آنان شوید، هرگاه به تفاوت دو حال آنها (پیروزى و شکست) مى اندیشید به سراغ امورى بروید که موجب عزّت و اقتدار آنان شد; دشمنان را از آنها دور کرد; عافیت و سلامت را بر آنان گسترش داد; نعمتها مطیعشان شد و کرامت و شخصیت، رشته خود را به آنان پیوست. عامل این خوشبختى پرهیز از تفرقه، تأکید بر الفت و اتحاد، تشویق یکدیگر به آن و سفارش نمودن به انجام آن بود. از هر کارى که ستون فقرات آنها را در هم شکست و قدرتشان را سست کرد اجتناب کنید: از کینه هاى درونى، بدخواهى، پشت به هم کردن و دست از یارى هم برداشتن بپرهیزید. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
موزه دفاع مقدس + چهارشنبه 98 مرداد 2 - 5:0 صبح

اصل موزه این‌جا بود
تالارهای اصلی
مسیری که واقعاً دیدن داشت
در منطقه عباس‌آباد تهران



گام به گام
مرحله به مرحله
حوادث جنگ را نشان می‌داد
حوادث انقلاب را
همه را تصویری
صوتی و گرافیکی
واقعاً دیدنی!

بچه‌ها دیدند
چیزهایی را که آن زمان ندیدند
نبودند تا ببینند
مدرسه‌هایی که خراب شده
خانه‌هایی که ویران شده
بمب‌هایی که نابود کرده
آزادگانی که اسیر شده
و عزیزانی که شهید شده
سنگرهای داغ کویری
یا سرد و خشک کوهستانی
مجسمه‌هایی از سرداران جنگ
و در انتها
نمونه‌ای هم از حرم مطهر حضرت سیدالشهداء (ع)

خیلی جالب بود
و جالب‌تر این‌که
اشتباهی مرتکب شدم
نمی‌دانستم
گوشی را درآوردم و عکس گرفتم
از بخش‌های مختلف
و در انتها
وقتی به خانه بازگشتیم
روی بلیط را که خواندم
ریز نوشته بود
قانونی که گذاشته بودند
تصویربرداری ممنوع بوده است و من نمی‌دانستم!

قال علی (ع): «دَرَجَاتٌ مُتَفَاضِلاَتٌ، وَ مَنَازِلُ مُتَفَاوِتَاتٌ، لاَیَنْقَطِعُ نَعِیمُهَا، وَ لاَیَظْعَنُ مُقِیمُهَا، وَ لاَیَهْرَمُ خَالِدُهَا، وَ لاَیَبْأَسُ سَاکِنُهَا» (نهج‌البلاغه، خ85)
بهشت را درجاتى است که بر یکدیگر برترى دارند، و منازلى است که با هم تفاوت دارند، نعمتش قطع نمى شود، مقیم در آن بیرون نمى رود، ماندگار در آن پیر نمى شود، و ساکن آن تهیدست و نیازمند نمى گردد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ماهواره بر + یکشنبه 98 تیر 30 - 5:0 صبح

موزه انقلاب اسلامی
و دفاع مقدس
ما و موشک‌ها
همه نسل‌های آن
ماهواره‌برهای ایرانی!



افتخارانگیز
غرورآفرین
انسان حال عجیبی پیدا می‌کند
وقتی
این موشک‌های بزرگ را می‌بیند
بچه‌ها که به آن دست هم زدند
خیلی از نزدیک
دیدن دارد!

هویت همین است
این‌که انسان
تعلّق اجتماعی پیدا می‌کند
به محیط
به مجموعه‌ای که با آن‌ها زندگی می‌کند
هم‌زبان است
هم‌فرهنگ
هم‌دین و آئین

ما نساختیم
ما زحمتی برای آن نکشیدیم
ولی
به اندازه آدم‌هایی که آن را ساخته‌اند
ما هم
از دیدن ماهواره‌برها لذّت بردیم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - خودم 11 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اف چهار + چهارشنبه 98 تیر 26 - 5:0 صبح

موزه که رفته بودیم
انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
نوروز در تهران
یکی از جذّابیت‌ها
دو فروند هواپیمای جنگنده
یک F4 این طرف مسیر
یک F5 هم آن طرف

این‌که از نزدیک می‌شد دید
می‌شد حتی دست زد به بال‌ها
خیلی نزدیک

چند روز پیش در قم هم نصب کردند
یک F4
موقع نصب آن‌جا بودیم
با بچه‌ها



اگر چه این یکی خیلی نزدیک نیست
کمی در ارتفاع
ولی...

چرا ما عاشق هواپیما هستیم؟
چرا خلبانی را دوست داریم؟
چرا تماشای وسایل پرنده برای ما دوست داشتنی‌ست؟
چرا بشر همیشه در آرزوی پرواز به سر برده؟
راز آسمان چیست؟
راز صعود؟
راز تصعید و بالا رفتن؟
چرا وقتی با خدا راز و نیاز می‌کنیم به آسمان می‌نگریم؟


قال امیرالمؤمنین (ع): «وَ نَظَمَ بِلَا تَعْلِیقٍ رَهَوَاتِ فُرَجِهَا وَ لَاحَمَ صُدُوعَ انْفِرَاجِهَا، وَ وَشَّجَ بَیْنَهَا وَ بَیْنَ أَزْوَاجِهَا وَ ذَلَّلَ لِلْهَابِطِینَ بِأَمْرِهِ وَ الصَّاعِدِینَ بِأَعْمَالِ خَلْقِهِ حُزُونَةَ مِعْرَاجِهَا» (نهج‌البلاغه، خ91)
(خداوند) فاصله هاى وسیع و گشوده (کرات آسمانى) را بى آنکه بر چیزى تکیه داشته باشند، تنظیم نمود و شکاف هاى میان (هر کدام از آنها) را پیوند داد، آنها و نظائر آنها را به یکدیگر مربوط ساخت، و مشکل فرود آمدن فرشتگان را براى ابلاغ فرمان او، و بالا بردن اعمال مخلوقات را به آسمان، آسان نمود. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ساخت ِ پاراوان + جمعه 98 تیر 21 - 11:5 صبح

خانه وقتی یک اتاق داشته باشد
جمعیت زیاد
دشواری‌هایی دارد
مثل تعویض لباس

کوچک که بودند یک دیواره کوچک ساختم
قدّ خودشان
پشت آن لباس عوض کنند
مثلاً وقتی قرار است بیرون برویم
با همین طبقات مخصوص کتابخانه
قفسه‌های فلزی



چندی بعد ناممکن شد
قدّ کشیدند و پشت آن جا نشدند
این شد که
این‌بار
پرده‌هایی به کمدهایشان متصل کردم
پرده‌هایی که خودم دوختم
برای کمدهایی که خودمان ساخته بودیم
این‌جا درباره‌اش نوشتم



جا نشدند
بزرگ‌تر که شدند
دیگر فاصله کمد تا پرده کم‌شان شد
همین امسال
ابزار دیگری نیاز بود
وسیله‌ای برای پنهان شدن
پاراوان

جستجو کردم
دو جا در قم
فروشگاهی برای این نوع دیوارک
پارتیشن
صد الی صد و پنجاه هزار تومان
برای هر لنگه

نداشتند
مراجعه که کردم
به هر دو
این شد که تصمیم به ساخت گرفتم

مثل همیشه رفتم سراغ نرم‌افزار
اندازه‌ها را وارد کردم
در کات‌مستر
و باز هم مثل همیشه
رفتم سراغ چوب‌بری براتی

چرا؟!
از همه ارزان‌تر
قیمت گرفته بودم
mdf را مترمربعی 67 هزار تومان
نوار متری 2 هزار
هزینه برش هم 6 هزار تومان گرفت
برای کار من
برای پاراوان
در کل 215 هزار تومان هزینه شد
دو سه ساعته تحویل داد

وای که چقدر یراق گران شده
دفعات قبل این طور نبود
این‌بار اما
فقط 146 هزار تومان هزینه یراق‌آلات شد
هشت عدد لولا
24 عدد صفحه دوخت
برای اتصال لنگه‌ها
150 عدد پیچ
و 12 عدد پایه

چارچوب‌ها که آماده شد
باید فکری برای پرده می‌کردم
آن‌چه درون قاب‌ها را بپوشاند
این شد که
فتوشاپ را گشودم

در اینترنت گشتم و ارزان‌ترین چاپ بنر را یافتم
فکر فردا
کوچه 25 صفائیه
بنر 3 متر در 1.5 متر را 67 هزار تومان چاپ کرد
دو ساعته هم تحویل گرفتم

در خانه
همه را مونتاژ کردیم
سر هم یعنی
پاراوان خودمان را ساختیم
دو پاراوان سه لنگه
از قرار هر لنگه‌ای 71 هزار تومان!



بچه‌ها خوشحال شدند
حالا
جایی برای پنهان شدن دارند
برای تعویض لباس
وقتی که بخواهیم بیرون برویم
یا به خانه بازگشته باشیم

عکس‌ها هم برایشان جذاب
مدام نگاه می‌کنند
می‌خندند و گاهی هم را مسخره
به تصاویر کودکی‌شان
از دیروز که تولید تمام شده

دیگر مهمان هم که بیاید
هر زمان که بخواهیم
می‌توانیم خانه را تقسیم کنیم
حدّ و مرزها را
دیواره‌های موقتی
قابل جابه‌جایی

حفظ حریم شخصی مهم است
حتی اگر خانه
به تعداد افراد اتاق نداشته باشد
پاراوان این کار را انجام می‌دهد

ما می‌توانیم
ما در این محاصره اقتصادی
در این تحریم
خودمان می‌سازیم
هر چه که نیاز داشته باشیم
در حدّ توان‌مان!

ما می‌توانیم
پس می‌مانیم
آن‌هایی که ناتوان‌اند
نمی‌توانند
آن‌هایند که می‌روند کانادا
ما توانا هستیم
پس مقاومت می‌کنیم!

قَالَ (علیه السلام): «یَا ابْنَ آدَمَ، الرِّزْقُ رِزْقَانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ، وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ، فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاکَ؛ فَلَا تَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِکَ عَلَى هَمِّ یَوْمِکَ، کَفَاکَ کُلُّ یَوْمٍ عَلَى مَا فِیهِ؛ فَإِنْ تَکُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِکَ، فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى سَیُؤْتِیکَ فِی کُلِّ غَدٍ جَدِیدٍ مَا قَسَمَ لَکَ، وَ إِنْ لَمْ تَکُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِکَ، فَمَا تَصْنَعُ بِالْهَمِّ فِیمَا لَیْسَ لَکَ؛ وَ لَنْ یَسْبِقَکَ إِلَى رِزْقِکَ طَالِبٌ، وَ لَنْ یَغْلِبَکَ عَلَیْهِ غَالِبٌ، وَ لَنْ یُبْطِئَ عَنْکَ مَا قَدْ قُدِّرَ لَکَ.» (نهج‌البلاغه، ح379)
اى فرزند آدم! روزى دو گونه است یکى آن روزى که تو به دنبالش مى روى و دیگرى آن روزى که به دنبال تو مى آید و اگر به دنبالش نروى باز هم به سراغ تو خواهد آمد بنابراین غم و اندوه تمام سال را بر همّ و غمّ امروزت اضافه مکن. غم هر روز براى آن روز کافى است. اگر در تمام سال زنده بمانى و جزء عمر تو باشد خداوند هر روز آنچه از روزى براى تو معین کرده است به تو مى دهد و اگر تمام آن سال جزء عمر تو نباشد چرا غم و اندوه چیزى را بخورى که مربوط به تو نیست؟ (بدان) هیچ کس پیش از تو نمى تواند روزى تو را دریافت کند و یا آن را از دست تو بیرون ببرد و آنچه براى تو مقدر شده است بدون تأخیر به تو مى رسد. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 - ساخت 12 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
توانایی ِ حلّ + سه شنبه 98 تیر 18 - 5:0 صبح

استفاده از رایانه محدود است
در خانه ما
از کودکی‌شان
چون بیشتر برای بازی‌ست
نباید که افراط کنند

رایانه زمان‌سنج داشت
دو سه ساعت در روز روشن می‌شد
محدودیت
اساس تنازع
دعوا گاهی اتفاق می‌افتاد:
«نوبت منه»
«نه، نوبت منه»

شکایت
به نزد من می‌آمدند
گاهی فراموش کرده دفعه قبل که بازی کرده
داد و هوار راه می‌انداختند

- خب بچه‌ها
من رایانه را خاموش می‌کنم
هر وقت که توانستید مسأله را «حل» کنید
روشن می‌شود!

اعتراض اگر می‌کردند
- ببینید!
اگر شما سر بازی با رایانه دعوا کنید
معنایش این است
آن‌قدر وابسته به بازی شده‌اید
که
توان توافق با هم را از دست داده‌اید
این یعنی خطر
این یعنی بازی دارد روی شما اثر می‌گذارد
بازی نباید منشأ دعوا باشد
بازی برای شادی و خوشحالی‌ست
اگر غیر از این شد
ناگزیر می‌شوم حذفش کنم!

چه شد؟
نتیجه این سخت‌گیری
مدت‌ها گذشته
«توانایی حلّ مسأله» پیدا شده
حالا
سر هر چیزی که دعوایشان می‌شود
مثلاً همان رایانه:
سیدمرتضی: «نوبت منه، اول من اومدم»
سیداحمد: «نه، نوبت من بود، دفعه قبل تو بازی کردی»
+ «بابا، سیداحمد نمی‌ذاره بازی کنم»
= «صبر کن! بیا خودمون حلّش کنیم، بابا بیاد کامپیوترو خاموش می‌کنه»
+ «خب پس نوبت منه»
= «قرعه‌کشی می‌کنیم»
+ «باشه»
= «هر کی مث مریم بیـــــــــــــــــاره...»



توانایی حلّ مسأله تمرین می‌خواهد
یک مهارت است
هر انسانی لازم دارد
برای
ورود به جامعه
کودکان ما باید یاد بگیرند مشکلات خود را حل کنند
بدون نیاز به واسطه!

کتب أمیرالمؤمنین (ع): «أَمْسِکْ عَنْ طَرِیقٍ إِذَا خِفْتَ ضَلَالَتَهُ، فَإِنَّ الْکَفَّ عِنْدَ حَیْرَةِ الضَّلَالِ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الْأَهْوَالِ» (نهج‌البلاغه، ن31)
در راهى که از گمراهى در آن بترسى قدم منه، زیرا حفظ خویش به هنگام سرگردانى بهتر از این است که آدمى خود را در امور خطرناک اندازد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تغییر یا تبدیل؟ + جمعه 98 تیر 14 - 5:0 صبح

- به این تصویر نگاه کنید
کدامتانید؟



حالا این یکی
این کدامتانید؟



این را بگویید
می‌دانید کدامید؟



آن‌ها می‌دانند
جواب می‌دهند
زیرا عکس‌های کودکی خود را بارها دیده‌اند
معرفی‌شان کرده‌ام
شناخته‌اند

اما
برای کسی که ندیده باشد...

این تصاویر همه‌شان شش‌ماهگی فرزندان مرا نشان می‌دهد
همه‌شان در شش‌ماهگی
چقدر متفاوت بودند
با امروزشان
با فردایشان حتماً

انسان تغییر می‌کند؟
نه
اصلاً
او تبدیل می‌شود
تغییر کم است
این تغییر نیست
این یک تحوّل اساسی‌ست
چرا که قابل تشخیص نیست
این آدم دیگر او نیست
زمین تا آسمان فرق کرده‌اند
من که این‌طور به نظرم رسید
دیروز که داشتیم با بچه‌ها عکس‌هایی که از کودکی‌شان گرفته‌ام تماشا می‌کردیم

اخلاق‌شان چطور؟
آیا رفتارشان هم همین‌قدر متحوّل شده؟
تبدیل یافته‌ است؟
برای تبدیل نهایی چقدر آماده‌اند؟
چقدر آماده‌تر شده‌اند؟
من چقدر آماده‌شان کرده‌ام؟
به عنوان مسئول تربیت و هدایت‌شان
برای ورود به زندگی جاودان؟

امیرمان (ع) فرمود: «إِذَا کُنْتَ فِی إِدْبَارٍ وَ الْمَوْتُ فِی إِقْبَالٍ، فَمَا أَسْرَعَ الْمُلْتَقَى» (نهج‌البلاغه، ح29)
هنگامى که تو زندگى را پشت سر مى گذارى و مرگ به تو روى مى آورد، پس دیدار با مرگ چه زود خواهد بود (ترجمه دشتی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
خفگی + چهارشنبه 98 تیر 12 - 5:0 صبح

استخوان در گلویش گیر کرده
ترسیده بود
دویدم بالای سرش
قبل از من خودش در آورد

- ببین سید احمد!
بارها همین را به تو گفته‌ام
این‌که غذا را باید بجوی
نه که ببلعی
سیدمرتضی مداخله کرد:
«مثل مار بوآ که آهو رو بلعیده بود»
- یا مثل نقاشی شازده کوچولو
ماری که یک فیل را بلعیده است!

حالش بهتر شده بود
می‌خندید



- نگاه کن!
من قبول دارم که اشتباه از من بوده
من
وقتی که مرغ را پختم و گوشتش را جدا می‌کردم
اشتباه کردم
این استخوان از دستم در رفت
نگرفتم
ولی
تو باید مراقب خودت باشی
مراقب سلامتی خودت
اگر غذا را جویده بودی
این استخوان را در دهانت کشف می‌کردی
نه در گلویت
غذا هم بهتر گوارش می‌یافت
در معده‌ات!

گاهی انسان به فشار نیاز دارد
تا یاد بگیرد
همین‌طوری نمی‌شود
بارها تذکر می‌دهی
بارها تذکر می‌شنوی
توجه نمی‌کنی
بزرگتری باید بزرگتری کند
حالت را بگیرد
درد بکشی
تا بفهمی
بدون آن ممکن نیست

بله
می‌شود
بدون درد هم می‌شود
اگر آدم باشیم
اگر
قبل از این‌که به گام آخر نیاز شود
خودمان را جمع و جور کنیم
دست از گناه برداریم
به صراط باز گردیم
دیگر لازم نباشد با فشار اصلاح‌مان کنند!

قَالَ (علیه السلام): «شَتَّانَ مَا بَیْنَ عَمَلَیْنِ؛ عَمَلٍ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبْقَى تَبِعَتُهُ، وَ عَمَلٍ تَذْهَبُ مَئُونَتُهُ وَ یَبْقَى أَجْرُهُ‏.» (نهج‌البلاغه، ح121)
چقدر این دو عمل با هم متفاوتند: عملى که لذتش مى رود و عواقب سوء آن باقى مى ماند و عملى که زحمتش مى رود و اجر و پاداشش باقى است. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
خطر ِ یخچال + شنبه 98 تیر 8 - 5:0 صبح

دیدم زیاد سر یخچال می‌رود
نگرانش شدم
در اینترنت گشتم و پوستری پیدا کردم
بردم و پرینت رنگی گرفتم



- سیداحمد! این را ببین!
بچه‌ها همه‌تان ببینید
از این به بعد وقتی یخچال را باز می‌کنید
چشم‌تان به این تصویر می‌افتد
باید مراقب خودتان باشید
نباید زیاد از حدّ بخورید!

تذکّر لازم است
انسان این‌طور است
غفلت
یادش می‌رود

مدام باید جلوی چشم‌مان باشد
چیزهایی که برای‌مان مهم است
تا فراموش نکنیم
شاید برای همین است که روزی پنج بار نماز می‌خوانیم!

قال مولانا (ع): «الْحَذَرَ الْحَذَرَ، فَوَاللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ، حَتَّى کَأَنَّهُ قَدْ غَفَرَ.» (نهج‌البلاغه، ح30)
(از مجازات الهى) برحذر باش، برحذر باش، به خدا سوگند آن قدر پرده پوشى کرده، که گویى آمرزیده است. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

شنبه 103 آذر 3

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید احمد - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X