سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

با دانشمندان همنشین باش تا دانشت، افزون و ادبت، نیکو و جانت، پاک گردد . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
لاکی بر پشت تهران + سه شنبه 98 اردیبهشت 31 - 5:0 صبح

بچه‌های من خوشحالند
آن‌ها که در تهران زندگی نمی‌کنند
آن‌ها گرفتار افسردگی کلان‌شهری که نیستند
آن‌ها
فقط زیبایی‌های تهران را می‌بینند
آن‌چه
عصاره روح و حیات مردم شهر است
چکیده تمام لذّت‌هایشان
که از آن‌ها گرفته شده
غصب شده

وقتی در یک جا جمع شود
بله
پارک‌های وسیع و دلربا را می‌سازد



فرزندان من که تهران زندگی نکرده‌اند
آن‌ها
خمودگی و بی‌روحی آدم‌ها را نچشیده‌اند
آن‌ها
فقط زیبایی تفرّجگاه‌ها را می‌بینند
نتیجه چه می‌شود؟
حسرت

کاربرد اصلی شهرهای مدرن حسرت است
تا جان بکنند
تا شیره جان کارگران را بمکند
حسرت زندگی در کلان‌شهر را به جان شهرستانی‌ها می‌اندازند
حسرت زندگی در شهر را به جان روستایی
در زندگی مدرن
همه حسرت می‌خورند
باید بخورند
تا کار کنند
بیشتر و بیشتر
با درآمد کم
تا باقی درآمد به جیب سرمایه‌داران بانک‌دار برود

انسانی که با روزی هشت ساعت کار
در شهر یا روستا
یک زندگی متوسطی را با عیال زیاد اداره می‌کرد
امروز
در کلان‌شهری مثل تهران
ده دوازده ساعت باید کار بکند
جمعیت خانواده را هم اندک نگه دارد
تا بلکه
بلکه بتواند از مخارج زندگی پرخرج مدرنش بر آید
این زندگی‌ست؟!

قال أمیرالمؤمنین (ع): «لَقَدْ بُصِّرْتُمْ إِنْ أَبْصَرْتُمْ وَ أُسْمِعْتُمْ إِنْ سَمِعْتُمْ وَ هُدِیتُمْ إِنِ اهْتَدَیْتُمْ» (نهج‌البلاغه، خ20)
اگر چشم بصیرت را بگشایید، وسایل بینایى شما فراهم شده است، و اگر گوش شنوا داشته باشید سخنان حق به گوش شما رسانده شده، و اگر اهل هدایت باشید وسایل هدایت فراهم گشته (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
گنبد مینا + یکشنبه 98 اردیبهشت 29 - 5:0 صبح

تناقض مدرنیته
تهران مدرن شده است
مظاهر آن را می‌شد دید
از همان روزی که تیمورتاش خانه‌های قدیمی را خراب کرد
دوطبقه‌های شمالی و جنوبی راه انداخت
تناقض تهران آشکار شد

فشار جمعیت
شلوغی فراوان
اما
در کنار تمام آلودگی‌ها و خسته‌کنندگی
مدرنیته همین است
زیباترین و دلگشاترین پارک‌ها را می‌سازند
جذابیت‌های بی‌بدیل



شهر غربی دیگر یکنواخت نیست
تهران حداقل نیست
معمولی بودن محله‌ها را بر می‌دارند
انگار شهر را چلانده‌اند
همه زیبایی‌ها را یک‌جا جمع می‌کنند
در بعضی مناطق
باقی خالی می‌شود
از هر چه که آرامش می‌دهد

این هم مزید بر علّت
روزی که می‌شد در خانه خودت نفس بکشی
حالا نمی‌شود
حالا همه مردم شهر
برای نفس کشیدن باید رانندگی کنند
چند کیلومتر
تا به تفرّجگاه‌های شهر برسند
بر سنگینی ترافیک بیافزایند
شهر را چلانده‌اند
تمام زیبایی‌هایش را چکانده‌اند
در عباس‌آباد و چیتگر و چند نقطه دیگر
باقی از دست رفته است
در خانه‌ها زندگی ممکن نیست
تهران گرفتار مدرنیته غربی شده است!

قال مولانا (ع): «فَإِنَّکُمْ لَوْ قَدْ عَایَنْتُمْ مَا قَدْ عَایَنَ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ لَجَزِعْتُمْ وَ وَهِلْتُمْ وَ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ، وَ لَکِنْ مَحْجُوبٌ عَنْکُمْ مَا قَدْ عَایَنُوا وَ قَرِیبٌ مَا یُطْرَحُ الْحِجَابُ» (نهج‌البلاغه، خ20)
آنچه را که مردگان دیدند اگر شما مى دیدید، ناشکیبا بودید و مى ترسیدید، و مى شنیدید و فرمان مى بردید. ولى آنچه آنها مشاهده کردند بر شما پوشیده است (ترجمه دشتی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
پل طبیعت + جمعه 98 اردیبهشت 27 - 5:0 صبح

تهران
نوروز 98
آمده‌ایم برای دیدوبازدید
با بچه‌ها

در خانه نمی‌شود ماند
خانه‌های تهران
آپارتمان
کوچک
باید بیرون رفت
قرار شد برویم پل طبیعت



ترافیک سنگین همّت
عجیب بود
مگر قرار نبود عیدها تهران خلوت باشد
دیگر نیست
با این جمعیت فزاینده
دیگر عیدها هم خلوت نیست
یک ساعت در شلوغی ماندیم
حرکت‌های لاک‌پشتی
«بچه‌ها تهران این است
جای زندگی نیست
انسان‌ها این‌جا می‌میرند
روح‌شان
در این ترافیک‌های وحشتناک
حتی استفاده از اتوبوس و مترو هم خسته‌کننده است
این شهر دیگر جان ندارد!»

قال أمیرنا (ع): «وُقِرَ سَمْعٌ لَمْ یَفْقَهِ الْوَاعِیَةَ وَ کَیْفَ یُرَاعِی النَّبْأَةَ مَنْ أَصَمَّتْهُ الصَّیْحَةُ، رُبِطَ جَنَانٌ لَمْ یُفَارِقْهُ الْخَفَقَانُ»(نهج‌البلاغه، خ4)
گران باد گوشى که نداى نصیحت را نشنود، و آن که آواى بلند گوشش را کر نموده چگونه صداى ملایم مرا بشنود. آرام باد قلبى که از خوف خدا از ضربان باز نمى ایستد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ادب ِ حضور + دوشنبه 98 اردیبهشت 23 - 5:0 صبح

انسان در جامعه می‌زیَد
جامعه ابعاد مختلف
کوچک خانواده
بزرگ می‌شود تا جامعه جهانی

هر بُعدی آدابی دارد
متفاوت و متشابه
جایی بعضی ساقط می‌شود
جایی دیگر واجب

کودکان یک دور آموزش جامعه‌پذیری می‌خواهند
جامعه را بشناسند
ابعاد مختلف
کاری در خانه می‌شود
در مهمانی نمی‌شود
در مهمانی خانوادگی بشود
در مهمانی غریبگی نمی‌شود
آدابی هم بین رفقا و دوستان شفیق ساقط می‌شود

این یک پروژه خاصّ است
در تربیت
در آموزش روابط اجتماعی



هر جایی که برویم
هر فضای خاصی
آداب آن را پیشاپیش توضیح می‌دهم:
«فلان کار شاید زشت نباشه
ولی
در این مکان انجام دهید بدشان می‌آید
مردم ما
فرهنگ ما این طور است»

گاهی
خیلی از اوقات شاید
خیلی از سنّت‌ها بن‌مایه عقلی ندارد
ریشه‌های خِردورزانه
ولی
سنّت که می‌شوند
فرهنگ که بشوند
چه من بدم بیاید یا نیاید
چه بخواهم یا نخواهم
آثاری در دیگران دارد
و در اعتباری که نزدشان دارم:
«بچه‌ها
شما نیاز به اعتبار اجتماعی دارید
هر انسانی دارد
ما داریم
بدون اعتبار اجتماعی
زندگی ممکن نیست
پس
باید به فرهنگ و سنّت‌های مردم احترام بگذاریم
تا پذیرفته شویم
تا اعتماد کسب کنیم
تا جایی که تعهدمان نسبت به خدا را بر هم نزده است
با تعالیم دین‌مان تعارض نکرده»

یاد گرفته‌اند
مؤدب شده‌اند
تعریفی
هر کسی که رفتارشان را در محیط اجتماعی می‌بیند
حتی در مدرسه
زبانزد معلم و ناظم و مدیر!

قال علی (ع): «لِسَانُ الصِّدْقِ یَجْعَلُهُ اللَّهُ لِلْمَرْءِ فِی النَّاسِ خَیْرٌ لَهُ مِنَ الْمَالِ یَرِثُهُ غَیْرُهُ.» (نهج‌البلاغه، خ23)
نام نیکى که خدا از شخصى در میان مردم رواج دهد بهتر از میراثى است که دیگرى بردارد. (ترجمه دشتی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
میز ِ تنیس + جمعه 98 فروردین 30 - 5:0 صبح

از پارسال در فکر ساختش بودم
برای سرگرمی بچه‌ها
برای بازی در خانه
فکر خوبی‌ست
داشتن یک میز پینگ‌پونگ

قیمت گرفتم
زیر 500 هزار تومان نبود
این شد که طراحی کردم
برای ساخت در خانه



طرح کامل شد
با نئوپان روکش‌دار
ملامینه یعنی
بخرم و با بچه‌ها بسازم
مثل کمدهایی که با هم ساختیم
این‌جا

ولی نشد
نیاز نشد
چون شهرداری ساخت
زیاد هم
در خیلی از پارک‌ها نصب کردند
چند وقت پیش
خیلی هم بهتر



دیگر عادت کرده‌اند
هر هفته می‌رویم
عصرهای پنجشنبه
تنیس روی میز بازی می‌کنند
رایگان
فقط راکت و توپ از خودمان!

اصلاً پارک خوب است
خیلی خوب
بهتر از گذشته
خصوص این‌که وسایل ورزشی خوبی هم دارد
در همه‌شان تقریباً



تابستان که می‌شود
هر شب پارک می‌رویم
هر غروب یعنی
یک ساعت بازی می‌کنند
یک ساعت مطالعه می‌کنم
به همه‌مان خوش می‌گذرد

چقدر خوب است انسان وقت آزاد زیاد داشته باشد
از وقتی ساعتی کار نمی‌کنم
در این ده سال
احساس می‌کنم چقدر وقتم آزادتر است
چقدر روحیه‌ام بهتر
بیچاره کارمندانی که هر روز ساعت می‌زنند
دلم برای عمری که از دست می‌دهند می‌سوزد
درست مثل روزهایی که ساعت می‌زدم!

قَالَ (علیه السلام): «أَهْلُ الدُّنْیَا کَرَکْبٍ یُسَارُ بِهِمْ، وَ هُمْ نِیَامٌ» (نهج‌البلاغه، ح64)
اهل دنیا چون کاروانى هستند که آنان را مى برند در حالى که در خوابند (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
رفاقت ِ خانوادگی + پنج شنبه 98 فروردین 29 - 5:5 عصر

تا مجری آمد
مریم که دید
این جمله را به من گفت:
«حیف که قدش کوتاست، وگرنه اینو برات انتخاب کرده بودم!»
خیلی مادرانه حرف زد
این شد که تعجب کردم!

ماجرای ازدواج است
بچه‌ها گاهی پیشنهاد می‌دهند
بیشتر مریم
از خیلی سال پیش
پیشنهاد ِ همسر برای پدر!

شبکه را عوض که کردم
خانم مجری که آمد
از مریم پرسیدم:
«این قدش بلنده، اینو پسند نکردی؟!»
قصد شوخی داشتم
و گرنه که پسند خودم نبود
و مریم با بی‌تمایلی پاسخ داد:
«خب... این شاید ازدواج کرده باشه!»



چند وقت پیش هم فروشگاهی رفته بودیم
خانمی چادری متصدّی بود
کمی که دور شدیم
مریم زیرگوشی پرسید:
«ببین حلقه نداره؟»
- یه انگشتر داره، شاید به جای حلقه استفاده کرده باشه. چطور؟
«خیلی خانم خوبی به نظر می‌رسه آخه!»
- از چه نظر؟
«رفتارش خوبه، می‌خنده، مهربونه»
- دختر گلم!
نباید زود قضاوت کرد
بیشتر آدم‌ها در محیط کار مجبور هستند خوش‌رفتار باشند
باید در محیط خانه دید چه رفتاری دارند
از روی ظاهر نمی‌شود فهمید!

چقدر خوب است
این‌که
جرأت دارند این‌طور صحبت کنند
با بزرگ‌تر خود
من این جرأت را به آن‌ها دادم
فرصت
از کودکی
اجازه دادم نظر خود را بگویند
محترمانه
نقد کنند
پیشنهاد بدهند
اصلاً سؤال می‌کردم و می‌کنم
مدام نظرشان را
می‌خواهم تا بگویند
اصرار دارم تا نقد کنند

مسئولین باید این‌طور باشند
جرأت بدهند
فضا ایجاد کنند
بخواهند

ما هم
باید بتوانیم با بزرگان خود این‌طور راحت باشیم
تا
بتوانیم دوستشان باشیم
دوست باشیم با آن‌ها
دوست بداریم‌شان
کمک‌شان کنیم
پیشنهاد و انتقاد

و گرنه
فاصله می‌افتد
بین ما و بزرگان‌مان
فاصله‌های زیاد
شکاف‌های پُرنشدنی
اگر
ناگزیر باشیم با هزار پیشوند و پسوند صدایشان کنیم!
«حضرت مستطاب»، «آیت الأرض و السماء»، «حجت خداوند بر مسلمانان»، «مقام عالی»...

قال مولانا أمیرالمؤمنین (ع): «إِنَّ مِنْ أَسْخَفِ حَالاتِ الْوُلَاةِ عِنْدَ صَالِحِ النَّاسِ أَنْ یُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ الْفَخْرِ وَ یُوضَعَ أَمْرُهُمْ عَلَى الْکِبْرِ، وَ قَدْ کَرِهْتُ أَنْ یَکُونَ جَالَ فِی ظَنِّکُمْ أَنِّی أُحِبُّ الْإِطْرَاءَ وَ اسْتِمَاعَ الثَّنَاءِ وَ لَسْتُ بِحَمْدِ اللَّهِ کَذَلِکَ، وَ لَوْ کُنْتُ أُحِبُّ أَنْ یُقَالَ ذَلِکَ لَتَرَکْتُهُ انْحِطَاطاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ عَنْ تَنَاوُلِ مَا هُوَ أَحَقُّ بِهِ مِنَ الْعَظَمَةِ وَ الْکِبْرِیَاءِ» (نهج‌البلاغه، خ216)
از بدترین و سخیف ترین حالات زمامداران نزد مردم صالح این است که گمان برده شود آنها دوست دار تفاخرند و کار آنها را بر نوعى برترى جویى حمل کنند، من خوش ندارم که این فکر در ذهن شما جولان کند که مدح و ستایش را دوست دارم و از شنیدن آن لذت مى برم. من بحمدالله چنین نیستم و به فرض که من (به مقتضاى طبیعت بشرى) مدح و ثنا را دوست مى داشتم، آن را به سبب خضوع و تواضع در برابر خداوند سبحان ترک مى کردم. خداوندى که با عظمت و کبریاییش از همه سزاوارتر براى ثنا و ستایش است. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - خودم 11 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
میل ِ استخدام + شنبه 98 فروردین 24 - 5:0 صبح

به خدمت گرفتن
انگار در خون ماست
شاید هم در ژن‌ها
همه انسان‌ها
از کودکی

پارک که می‌رویم
تا می‌بینند
می‌خواهند سوار شوند
سواری بگیرند
هر بار که می‌رویم
استثنا ندارد
از مجسمه‌ها
از حیوانات بی‌جان
انگار ننشینند آرام نمی‌گیرند
اصرار و اصرار



انسان است دیگر
سیطره می‌خواهد
تسلط
سلطه‌گری

هوای نفس است
آرام ندارد
می‌خواهد همه عالم خدمت او کنند
اگر زورش به زنده‌ها نرسد
بلکه مرده‌ها
بلکه مجسمه‌ها
بکله نمادها حتی

مرد می‌خواهد که غلبه کند
و نفس را به زنجیر کشد!

قَالَ (علیه السلام): «یَا أَسْرَى الرَّغْبَةِ أَقْصِرُوا، فَإِنَّ الْمُعَرِّجَ عَلَى الدُّنْیَا لَا یَرُوعُهُ مِنْهَا إِلَّا صَرِیفُ أَنْیَابِ الْحِدْثَانِ. أَیُّهَا النَّاسُ تَوَلَّوْا مِنْ أَنْفُسِکُمْ تَأْدِیبَهَا، وَ اعْدِلُوا بِهَا عَنْ ضَرَاوَةِ عَادَاتِهَا» (نهج‌البلاغه، ح359)
اى اسیران هوا و هوس، آرزوها را کوتاه کنید، زیرا مردم دلبسته به دنیا را جز صداى دندانهاى حوادث از این دنیا نمى ترساند، اى مردم، خودتان عهده دار ادب کردن خود شوید، و نفس را از جرأت بر عادات هلاک کننده باز گردانید. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تیپ ِ مردانه + سه شنبه 98 فروردین 20 - 5:0 صبح

همه کودکان دوست دارند
بزرگ شدن را
توهّم بزرگ بودن را
همین است که پا در کفش بزرگ‌ترها می‌کنند
از همان روزهایی که راه رفتن می‌آموزند

این خوب است
به گمانم
اصلاً طریق رشد
راه بزرگ شدن یعنی
بچه‌ها باید بخواهند
تا بشوند
و بزرگ‌ترها...
تعجب می‌کنم که چرا این‌قدر اصرار دارند آن‌ها را کودک نگه دارند!؟



بزرگ نگاهشان می‌کنم
نه مثل خیلی از پدران و مادران امروزی
سعی‌ام از ابتدا این بوده
این‌جا هم مفصل نوشتم
سعی کردم بزرگ بپوشند
نه کودکانه
لباس بچگی نخرم
لباس بزرگی
طرح‌های آدم‌واری
بدون طرح‌ها و نوشته‌های کودکانه
تا
احساس کنند
بزرگی خودشان را
و هم
به خواست‌شان برسند
این‌که بزرگ شده‌اند
وقتی
تیپ ِ مردانه می‌زنند!

قال (ع): «طُوبَى لِمَنْ ذَکَرَ الْمَعَادَ، وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ، وَ قَنِعَ بِالْکَفَافِ، وَ رَضِیَ عَنِ اللَّهِ» (نهج‌البلاغه، ح44)
خوشا به حال کسى که (پیوسته) به یاد معاد باشد و براى روز حساب عمل کند، به مقدار کفایت قانع گردد و از خدا راضى باشد (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
بازی ساز + یکشنبه 98 فروردین 18 - 5:0 صبح

یک‌بار فقط دید
بازی را
در نمایشگاهی که رفته بودیم
خوشش آمد
خانه که آمد ساخت



به نظرم کشمکش
همچو اسمی داشت
دایره‌هایی که با کش پرتاب می‌شوند
با یک تفاوت
بازی اصلی یک حفره برای جابه‌جایی دارد
و سیداحمد
سه سوراخ برای حمله تعبیه کرد!

با هم بازی می‌کنند
بازی مورد علاقه‌شان شده
سیداحمد و سیدمرتضی
و به نظرم
بسیار بیشتر لذّت می‌برند
وقتی خودشان ساخته باشند
از وقتی‌که
خریده شده باشد؛
لذّت ِ خلق کردن!

قال مولانا (ع): «وَ فَسَحَ بَیْنَ الْجَوِّ وَ بَیْنَهَا وَ أَعَدَّ الْهَوَاءَ مُتَنَسَّماً لِسَاکِنِهَا وَ أَخْرَجَ إِلَیْهَا أَهْلَهَا عَلَى تَمَامِ مَرَافِقِهَا» (نهج‌البلاغه، خ91)
خداوند میان زمین و جوّ را فراخ نمود، و هوا را براى تنفس ساکنان آن مهیّا فرمود، و تمام نیازمندیهاى اهل زمین را از دل زمین بیرون آورد (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تناسب ِ جایزه + جمعه 98 فروردین 16 - 5:0 صبح

هاهاها...
مگر می‌شود؟!
خودشان هم خنده‌شان گرفته
باور نمی‌کردند!

من گفته بودم
گفته بودم که اشتباه می‌کنید
ولی
مریم
اصرار داشت برویم
اصلاً باور نمی‌کرد
این‌که با چنین فضایی روبه‌رو گردد



ابتدا خجالت می‌کشیدند
در شأن خود نمی‌دیدند
این‌که
وارد استخر توپ شوند
بازی‌ای بچه‌گانه
در حد کودکان خردسال!

معلم داده بود
به عنوان جایزه
سه تا بلیط
خانه بازی
جایی در خیابان عطاران

گفتم: بچه‌ها
این خانه‌های بازی
مهدکودک‌اند
برای کودکان کوچک
در سن و سال شما نیست

مریم اما باور نمی‌کرد
او به معلمش اعتماد داشت
او فکرش را هم نمی‌کرد
عدم تناسب جایزه با سن جایزه‌گیرنده را :)

قال امیرالمؤمنین (ع): «عِبَادَ اللَّهِ زِنُوا أَنْفُسَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُوزَنُوا، وَ حَاسِبُوهَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تُحَاسَبُوا، وَ تَنَفَّسُوا قَبْلَ ضِیقِ الْخِنَاقِ، وَ انْقَادُوا قَبْلَ عُنْفِ السِّیَاقِ؛ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ لَمْ یُعَنْ عَلَى نَفْسِهِ حَتَّى یَکُونَ لَهُ مِنْهَا وَاعِظٌ وَ زَاجِرٌ، لَمْ یَکُنْ لَهُ مِنْ غَیْرِهَا لَا زَاجِرٌ وَ لَا وَاعِظ» (نهج‌البلاغه، خ90)
بندگان خدا، پیش از آنکه به میزان حق سنجیده شوید خود را بسنجید، و قبل از اینکه به حسابتان برسند خود را محاسبه کنید، و نفس بزنید پیش از آنکه راه نفس بسته شود، و مطیع خدا گردید قبل از آنکه شما را به اجبار به سوى آخرت برانند. و بدانید آن که با واعظ و منع کننده اى از باطن خویش او را یارى نداده اند واعظ و منع کننده اى از غیر خودش براى او نخواهد بود (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

شنبه 103 آذر 3

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید احمد - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X