سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

آنکه در دین خدا تفقّه کند، خداوند همّ و غمش را کفایت می کند و از آنجاکه به حساب نمی آورد، روزیش دهد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
عدالت یا مساوات؟ + جمعه 99 مرداد 31 - 3:0 عصر

مساوات یعنی برابری
اما عدالت
نه دقیقاً همان معنا
عدالت را برابری معنا نمی‌کنند

عدالت یعنی هر چیزی سر جای خودش
هر کسی به اندازه خودش
تناسب یعنی
تناسب خواست با نیاز
تناسب مصرف با تولید
تناسب رفتار با جایگاه

یک روز تناسب را این‌طور مراعات کردم
وقتی دیدم سیداحمد عاشق سیب‌زمینی سرخ‌کرده است
پلو کم می‌خورد
برخلاف دیگران
وقتی پی‌درپی اهتمام بیشتری به خوردن سیب‌های زمینی داشت



کتب امام الصّالِحین(ع): «وَإِنْ ظَنَّتِ الرَّعِیَّةُ بِکَ حَیْفاً فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِکَ، وَاعْدِلْ عَنْکَ ظُنُونَهُمْ بِإِصْحَارِکَ، فَإِنَّ فِی ذَلِکَ رِیَاضَةً مِنْکَ لِنَفْسِکَ، وَ رِفْقاً بِرَعِیَّتِکَ، وَإِعْذَاراً تَبْلُغُ بِهِ حَاجَتَکَ مِنْ تَقْوِیمِهِمْ عَلَى الْحَقِّ» (نهج‌البلاغه، ن53)
هرگاه رعیت گمان ستمى بر تو ببرد آشکارا عذرت را به آنان ارائه کن، و به اظهار عذر گمانهاى آنان را از خود بگردان، چرا که اظهار عذر موجب عادت دادن نفس به اخلاق حسنه، و مهربانى و نرمى نسبت به رعیت است، و این عذر خواهى تو را به خواسته ات در واداشتن رعیت به حق مى رساند. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
بدون ِ علاقه + شنبه 99 مرداد 18 - 5:0 صبح

دوست ندارد دیگر
زور که نیست
هنر را اساساً دوست ندارد
بیگانه است
با تمام روح و روانش
گوشت و پوست و خونش

تلاش که کردم
نه این‌که نکرده باشم
شاید حتی بیشتر از باقی فرزندانم
آن‌ها دوست داشتند
خودشان می‌رفتند
نقاشی بکشند
خیاطی کنند
گلدوزی حتی
شماره‌دوزی و گوبلن‌دوزی
خطاطی و خوش‌نویسی
ماکت‌سازی و کاردستی‌های مقوایی
سیداحمد اما
همیشه فقط تحت فشار عمل کرده
خودش میل و اشتیاق نداشته



معلم که خواست
گریز نداشت
درس و مشق است
راه فرار ندارد
جامدادی ساخت
اما چطور؟
با چه دقتی؟
با چه شیوه و مهارتی؟

علاقه که نباشد این می‌شود
رفع تکلیف فقط
رهایی از وظیفه
به «هنر» نمی‌کشد
نمی‌رسد یعنی
هنر به روح و روان بسته است
بدون علاقه میسر نیست

چه ضرورتی؟
اصلاً چه ضرورتی دارد؟
مگر همه باید مثل هم باشند؟
همه انسان‌ها؟
همه باید «هنر» را دوست بدارند؟
بدون هنر نمی‌شود؟
باید دید میل خودش به چیست
اشتیاق و علاقه‌اش
چه می‌خواهد بشود

سیداحمد می‌خواهد پلیس شود
جدی این را می‌خواهد
خیلی اساسی
محکم و استوار

چرا باید کودکان را به چیزی که نمی‌خواهند وابداریم؟!
به ریاضی و فیزیک و پزشکی و رایانه و دانشگاه کلاً
وقتی طالب دیگری‌اند؟!

کتب ابوالعترة (ع): «مَا نِلْتَ مِنْ دُنْیَاکَ فَلَا تُکْثِرْ بِهِ فَرَحاً، وَ مَا فَاتَکَ مِنْهَا فَلَا تَأْسَ عَلَیْهِ جَزَعاً، وَ لْیَکُنْ هَمُّکَ فِیمَا بَعْدَ الْمَوْت.» (نهج‌البلاغه، ن22)
به خاطر آنچه از دنیا به دست آورده اى زیاد خوشحال نباش و آنچه را از دنیا از دست داده اى بر آن تأسف نخور و جزع نکن; تمام همّت خود را به آنچه بعد از مرگ و پایان زندگى است متوجه ساز. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - هنر 24 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
شهر از فراز ِ پارک + شنبه 99 مرداد 4 - 4:0 صبح

مسیریاب‌ها نرم‌افزارهای خوبی هستند
کار راه می‌اندازند
شهری را که نمی‌شناسی
آشنا که نباشی

با بچه‌ها بیرون بودیم
گفتم نزدیک‌ترین پارک را نشان بده
داد
مسیر خودرو را عوض کردم
چقدر بالا
چقدر مرتفع
و البته چقدر خلوت
انگار غیر از ما کسی در پارک نبود
بام تهران بود واقعاً
حس می‌کردی هم‌قدّ برج میلاد شدی



باران گرفت
طاقی پیدا کردم و زیر آن ایستاده
مرد جوانی پیش آمد
رشته حقوق
دفتر وکالت داشت
سر بحث را باز کرد
همان مسأله همیشگی ازدواج و خانواده
مشکل اصلی جوانان این روزگار

یاد استادی* افتادم
پرسیده بودند چرا آخوندها لباسی متفاوت دارند
آیا لباس شهرت نیست
در حالی که می‌دانیم زمان رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع) نبوده است
لباس ایشان متفاوت از عامه مردم

پاسخ نیکی داد:
روحانی مثل مکانیک نیست
ماشین خراب شود و مراجعه کنی دکّانش
یا مثل طبیب
بیمار برود به مطبّش
مغازه ندارد که مردم هر وقت کار دارند آن‌جا بروند
زیرا فقط پاسخگوی مسائل شرعی نیست
کار او فقط «نظری» نیست

تخصص روحانی «سبک زندگی اسلامی» است
مردم همیشه و همواره و هر لحظه با او کار دارند
پرسش‌های روزمره زندگی را
هر جا که به دین ارتباط دارد
که البته همه‌اش مرتبط با دین
که دین یک سبک زندگی است
که دین به همه مسائل روزمره کار دارد
بپرسند
یا ببینند و الگو بردارند
لباس روحانیت برای این است که بفهمند این آدم متخصص این کار است
رفتارش
گفتارش
سلوک و منش او بشود الگویی برای دین‌داری
کار آخوند تبلیغ «عملی» است

فلسفه لباس روحانیت این
و گرنه که ما هم مثل پریست‌ها
کشیش‌های مسیحی
می‌شد عنداللزوم یک تکه سفید لای یقه‌مان بگذاریم و ناگهان به یک مبلّغ مذهبی تبدیل شویم
اسلام این‌طور نیست
الگوهایی می‌خواهد که به چشم دیده شوند
بین مردم باشند
با مردم زندگی کنند
ولی رفتارشان منطبق بر دین
با رفتار غیردینی متفاوت باشد

این است که استادی** می‌فرمود:
روحانی باید که چشم و قلب و زبانش روحانی باشد

روحانی اگر «روحانی» باشد
لباس روحانیت هم به تن داشته باشد
مردم که روحانیت او را ببینند
اصلاح می‌شوند
جامعه طریق صلاح را در پیش می‌گیرد
وقتی روحانی صالح باشد

در گذشته این‌طور بوده
باید آینده نیز چنین باشد!

کتب الأمیر (ع): «وَ انْظُرْ إِلَى مَا اجْتَمَعَ عِنْدَکَ مِنْ مَالِ اللَّهِ، فَاصْرِفْهُ إِلَى مَنْ قِبَلَکَ مِنْ ذَوِی الْعِیَالِ وَ الْمَجَاعَةِ مُصِیباً بِهِ مَوَاضِعَ الْفَاقَةِ وَ الْخَلَّاتِ» (نهج‌البلاغه، ن67)
در بیت المالى که نزد تو جمع شده دقت کن و آن را براى عیالمندان و گرسنگانى که در نزد تو هستند مصرف کن، و به فقیران و نیازمندان برسان. (ترجمه انصاریان)

* استاد حسینی الهاشمی (ره)
** استاد طیّآره (ره)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
صنعت ِ ایرانی یخچال + شنبه 99 تیر 28 - 9:0 صبح

اصلاً نمی‌دانستم
باور هم نمی‌کردم
خیلی برای خود من جالب بود

قبل‌تر از خودم پرسیده بودم
چرا یخچال را «یخ چال» نامیده‌اند؟!
چرا «یخ کمد» نیست؟!

آن روز فهمیدیم
وقتی به موزه علوم و فناوری رفتیم
فروردین پارسال

مردم ایران یخ داشتند
در گذشته
در همه طول سال
وقتی که یخچال و فریزر نبود
با سامانه‌ای که خود اختراع کرده بودند

آقایی که مسئول این قسمت از موزه بود
این‌طور توضیح داد:
دیواری بلند و طولانی می‌ساختند
پشت آن حوضی کم عمق
طوری که آفتاب نخورد
آب که پر می‌کردند
شب‌ها یخ می‌زد
دوباره آب می‌ریختند
باز یخ می‌زد
لایه‌لایه یخ می‌شد
روزها هم آفتاب نمی‌توانست آب کند
زمستان را پر می‌کردند از یخ
چاله بزرگی را که برای ذخیره ساخته بودند
روی چاله گنبدی مرتفع
اجازه ندهد گرما نفوذ کند
لای یخ‌ها کاه
تا به هم نچسبند

تمام تابستان یخ داشتند
یخچال‌هایی که ایرانی‌ها در تمام شهرها می‌ساختند
یخ‌ها را می‌فروختند و مردم استفاده می‌کردند
روزی که فناوری‌های غربی نیامده بود هنوز



یعنی همین محله «یخچال قاضی» قم هم چنین سابقه‌ای دارد
روزی حتماً یخچال بزرگی در آن‌جا نصب بوده
به همان سبکی که همه جای ایران بوده
خیلی شگفت‌آور
بعد هم همین نام را به «کمدهای سرد کن» خارجی نسبت دادند
شد یخچال‌های امروزی!

موزه فوق‌العاده آموزنده‌ای بود
حقیقتاً جالب
بچه‌ها که ساعات خوشی را گذراندند
مدتی که گام به گام موزه را می‌دیدند



موزه ایران باستان و دوران اسلامی را هم دیدیم
کمتر مورد استقبال قرار گرفت
شاید هنوز سن کودکانم برای درک ارزش اشیاء این موزه‌ها کافی نبود
بیشتر خودم برایشان توضیح دادم
از انسان‌هایی که بودند و دیگر نیستند
فقط آثارشان



ما هم امروز هستیم و قطعاً روزی نخواهیم بود
چه آثاری از ما برای آن روز باقی خواهد بود؟!

کتب علی بن أبی‌طالب (ع): «فَإِنَّ الْمَرْءَ لَیَفْرَحُ بِالشَّیْءِ الَّذِی لَمْ یَکُنْ لِیَفُوتَهُ، وَ یَحْزَنُ عَلَى الشَّیْءِ الَّذِی لَمْ یَکُنْ لِیُصِیبَهُ» (نهج‌البلاغه، ن66)
آدمى از رسیدن به چیزى که از او فوت نمى شد خوشحال مى گردد، و از فوت چیزى که نصیب او نمى گشت اندوهناک مى شود (این خوشحالى و اندوه بیجاست). (ترجمه انصاریان) [روزی انسان از پیش مقدّر شده است!]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کارت بازی خودرو + سه شنبه 99 تیر 24 - 6:51 عصر

ما بازی کارت ماشین ساختیم
این



این‌جاها هم می‌فروشیم:

                                    صفحه معرفی کارت بازی خودروی پویا

هر سال همین
برای سرگرم شدن بچه‌ها
یکی دو تا بازی ساخته‌ایم
معمولاً تابستان‌ها

یک‌بار «ویچی» را ساختیم
مدتی مورد علاقه
پیوسته بازی می‌کردند

یک‌بار بازی «خانواده»
همراه با «تک»
که البته ترجمه فارسی از همان بازی «اونو»ست
و اولی ترجمه «عقوبةالکذّاب»

«پازل شش‌گوش»
با آن خطوط رنگی زیبایش
بیشتر مورد علاقه خودم
و کمتر بچه‌ها

حتی گاهی توپ ساختیم
«توپ پارچه‌ای»
با محتوایی نرم و انعطاف‌پذیر

یا «اسکیت»
خود بچه‌ها تولید کردند

یک‌بار «شطرنجی سه‌نفره»
که سه‌تایی با هم بازی کنند
لازم نباشد همیشه یکی‌شان بیرون انتظار بکشد

بازی «هشیار و بیدار»
کارت بازی «جمع اعداد»

و از همه بیشتر
در تمام این سال‌ها
«محاکمه» بازی کردند
این بازی را از همه بیشتر دوست داشتند



ولی در میان همه این‌ها
یک بازی نظیر نداشت
ساخت خودمان
ابداع خودمان
نوآورانه بود
کارت بازی «گوشی همراه»



و امسال
این تابستان
یک طرح جدید

کارت‌های بازی ماشین دیگر در بازار نیست
خودرو
وقتی کودک بودیم بود
زیاد هم
اما سال‌هاست تولید نمی‌شود
هر چه هست شده عتیقه
گران به فروش می‌رسد
خودروهایش هم قدیمی
اطلاعاتی مربوط به چهل سال پیش



کارت خودرو ساختیم
با بچه‌ها
این‌بار اما خیلی وسیع‌تر
با خودروهایی بیشتر
با اطلاعاتی تازه‌تر
آخرین فناوری‌های تولید خودرو در جهان



«بچه‌ها میاید چاپش کنیم؟!»
شگفت‌زده شده بودند
باورشان نمی‌شد
مگر می‌شود؟
مگر ما هم می‌توانیم تولید انبوه کنیم؟!



سال «جهش تولید»
به نظرم رسید خوب است
ما هم یک محصولی اضافه کرده باشیم
به بازاری که نیاز به تولید بیشتر دارد



فهرست خودروها را از ویکی‌پدیا گرفتم
فهرستی از پرفروش‌ترین‌های تاریخ خودرو
و بعد
هر چه خودرو در ایران می‌شناختیم اضافه کردیم
ایرانی و غیر ایرانی
آن‌هایی که هر روز در خیابان می‌بینیم
بچه‌ها هم کمک کردند
در شناسایی خودروهایی پرتردّد
شد 165 عدد خودرو



اول در یک فرم 100 در 70 سانتی‌متر چیدم
دو تا شد
بعد دنبال چاپخانه
نشانی چاپخانه‌ها را از سایت وزارت ارشاد یافتم
به چهارتایشان سر زدیم
نزدیک‌ترین‌شان به خودمان



قیمت‌ها مختلف بود
از همه ارزان‌تر را پیدا کردیم
بزرگ بود
در دستگاهش جا نمی‌شد
گفت کوچکش کن
فقط 50 در 70



شد پنج فرم
هر کدام چهار تا زینگ
خیلی زیاد می‌شد
با هم مشورت کردیم
تقسیمش کنیم به پنج دسته کارت
یک زینگ هم برای پشت کار
تک‌رنگ



سیدمرتضی نقاش خانه ماست
لوگو را او طراحی کرد
لوگوی پشت کار را
آن‌چه پشت تمام کارت‌های بازی ماشین دیده می‌شود



فرم اول را دادیم
چاپخانه تولید کرد
سلفون براق زد
برش داد
رفتیم بالاسر چاپ
با بچه‌ها
دستگاه‌ها را با شگفتی نگاه می‌کردند
حالا ما «ناظر چاپ» بودیم
باید کیفیت خروجی را تأیید می‌کردیم



تجربه درخشانی بود
مانند یک اردوی بازدید
شادی در چهره‌شان موج می‌زد
هنوز هم



کارت‌ها را که آوردیم خانه
مشغول شدند
دسته‌بندی و بسته‌بندی
35 عدد کارت
در هر بسته
قیمت را هم کف قرار دادیم
خیلی ارزان‌تر از هر کارت بازی که می‌شود خریداری کرد
سری اول را گذاشتیم برای فروش
در همین چند روز

«بچه‌ها اگر سری اول فروش رفت، بعد سری دوم را چاپ می‌کنیم»
موافقت کردند
صبر کنیم تا هزینه‌اش در بیاید
هزینه سری دوم
از فروش سری اول
هر سری پشت سر هم
اگر بازار کشش داشت همه پنج سری کارت را چاپ می‌کنیم!



ما هم تولیدکننده شدیم
به همین سادگی
شریک و سهیم
با کمک بچه‌ها
یک خط تولید کوچک در خانه
با کمترین هزینه ممکن

گذاشتیم در این سایت‌ها برای فروش:


حالا هر کسی به راحتی می‌تواند بخرد
و ما برایش ارسال می‌کنیم
در حقیقت بچه‌ها بسته‌بندی و ارسال خواهند کرد
به سراسر ایران اسلامی



سیدمرتضی: «خارج از ایران هم می‌توانند بخرند؟! روی اینترنت است دیگر!»
- ایده خوبی‌ست
به خارج هم صادر کنیم
البته ایرانی‌های مقیم خارج
چون کارت‌های ما که به زبان فارسی‌ست
به زبان‌های دیگر که نیست
إن‌شاءالله در مراحل بعدی
باید ببینیم راه‌حل‌هایش چیست
بالاخره باید ارز پرداخت کنند
و ما هم باید به خارج پست کنیم
این تبادل آسان نیست
ابتدا مشکلات آن را باید ارزیابی کنیم

توقع کودکان اصلاً کم نیست
چرا توقع ما باشد؟!

قال أمین الرسول (ع): «کُنْ سَمْحاً وَ لَا تَکُنْ مُبَذِّراً، وَ کُنْ مُقَدِّراً وَ لَا تَکُنْ مُقَتِّراً» (نهج‌البلاغه، ح33)
بخشنده باش نه بیش از حدّ، اندازه نگاه دار نه در حدّ سختگیرى. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - بازی 21 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
چلوخانه + شنبه 99 تیر 14 - 8:0 صبح

نشستن داریم تا نشستن
خوردن تا خوردن
روی صندلی یک‌جور
روی تخت طوری دیگر
زمین تا آسمان فرق می‌کند
حالی که به انسان می‌دهد

یکی دو بار امتحان کردیم
حال بچه‌ها متفاوت بود
بیشتر دوست داشتند
چرا؟!
این را هر کسی می‌تواند حدس بزند
منشأ این حسّ متفاوت در چیست؟!



سنّت ِ ما فرهنگ ماست
مال ِ خود ماست
مال ِ یوروپ* و ینگه دنیا** که نیست
هویّت ما وقتی قاطی می‌شود
صندلی‌نشینی می‌شود سبک غذا خوردن ما
نمی‌گویم بد
ولی متفاوت بودنش را که نمی‌شود انکار کرد
می‌شود؟!
حتی کودکان هم این تفاوت را درک می‌کنند.

کتب إبن عمّ رسول الله (ع): «فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ الدُّنْیَا لِمَا بَعْدَهَا» (نهج‌البلاغه، ن55)
خداوند سبحان دنیا را براى جهان بعد از آن (سراى آخرت) قرار داده. (ترجمه مکارم)

* اروپا
** آمریکا


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
پرندگان ِ پارک ِ شهر + شنبه 99 تیر 7 - 5:0 صبح

پارسال بهار
کرونا که نبود
تهران برای دیدار خانواده
بدون طرح ترافیک
سری به پارک شهر
پارک ملّت
خیلی از پارک‌های تهران
اصلاً خبر نداشتیم که باغ پرندگان راه انداخته‌اند



فصل بهار که می‌شود
فرصتی‌ست برای ازدواج
جفت‌یابی یعنی
پرندگان و همه جانداران شاید
طاووس‌ها پرهایشان گسترانده
با چه سرعتی می‌لرزانند
تکان می‌دهند و می‌نمایانند
تا به حال این‌قدر از نزدیک ندیده
غرق لذّت شدند
شاد از دیدن شگفتی‌ها
خداوند چه زیبایی‌هایی خلق کرده است!

کتب مولانا (ع): «لَسْنَا لِلدُّنْیَا خُلِقْنَا وَ لَا بِالسَّعْیِ فِیهَا أُمِرْنَا، وَ إِنَّمَا وُضِعْنَا فِیهَا لِنُبْتَلَی بِهَا» (نهج‌البلاغه، ن55)
ما را براى دنیا نیافریده اند، و به کوشش در کار دنیا مأمور نشده ایم، ما را در دنیا قرار داده اند تا به آن آزمایش شویم. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کارسازی + شنبه 99 خرداد 31 - 4:0 صبح

سیداحمد کم‌مشق است
معلمش چنین رویه‌ای دارد
بیکارتر از همه‌مان

مریم تا بیکار شود خیاطی می‌کند
یا قنادی

سیدمرتضی هم مشغول
بیکاری ندارد
تا ولش کنی نقاشی می‌کشد
طراحی می‌کند
بیکار نمی‌ماند

سیداحمد اما نه
باید برایش کار جور کنی
بیکاری را خودکفا نمی‌تواند به کار تبدیل کند

دیدم بیکار است
یک قوطی رنگ دادم دستش:
«اگه دوست داری این صندلی‌ها را رنگ کن!»

خوب بود
یکی دو ساعتی مشغول
ولی ناگهان قلمو را کنار گذاشت
دستش را در رنگ
باور نمی‌کردم
صندلی‌ها را با کف دست رنگ کرد
برای افزایش سرعت
برای کاهش زمان رنگ‌آمیزی! :))

یک روز گذشت
در آفتاب خشک شدند
روز بعد
باز هم بیکار
این‌بار رنگ دیگری دستش دادم:
«می‌توانی با این رنگ تزئین‌شان کنی؟»

باز هم آسان‌ترین راه
رنگ را با قلمو پاشید روی صندلی‌ها
تزئینی مدرن
بلکه هم پست‌مدرن! :))



نتیجه می‌گیریم
بعضی همیشه دنبال آسان‌ترین راه می‌گردند
هر خلاقیتی هم بروز می‌دهند
ابداع می‌کنند
در این راه
این‌ها هستند که مبدع شیوه‌های ساده برای انجام امور پیچیده‌اند
انسان تا «ساده‌طلب» نباشد که مخترع نمی‌شود! :)

قال وصی الرسول (ع): «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ، مَا أَکْرَهْتَ نَفْسَکَ عَلَیْهِ» (نهج‌البلاغه، ح249)
برترین اعمال آن است که خود را (به زحمت) بر آن وادار کنى. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - کار 38 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کار ِ خانوادگی + چهارشنبه 99 خرداد 21 - 9:7 صبح

همه کار می‌کنند
در خانه ما
بدون ناراحتی
با خوشحالی
از روی میل

سختی‌های پرورش کودک کم می‌شود
بزرگ‌تر که می‌شود
اگر
البته اگر و تنها اگر
یاد بگیرد عضوی از خانواده است
نه فقط در مصرف
که در تولید هم

اگر کودکان عضوی از خانواده باشند
خود را حسّ کنند
از کار برای خانواده لذّت می‌برند
شاد می‌شوند
رغبت پیدا می‌کنند
تربیت ِ خانوادگی این است



در آشپزی
در ظرفشویی
در شیرینی
در نظافت خانه
در همه چیز

فرزندان من کار می‌کنند
خانه را با هم اداره می‌کنیم
چون ما یک «خانواده» هستیم
همه‌مان این حسّ را داریم
حسّ داشتن یک جامعه کوچک را
این مهم است
داشتن این حسّ مهم است!

قال أسدالله (ع): «کَیْفَ یَکُونُ حَالُ مَنْ یَفْنَى بِبَقَائِهِ، وَ یَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ، وَ یُؤْتَى مِنْ مَأْمَنِهِ؟» (نهج‌البلاغه، ح115)
چگونه است حال کسى که به بقایش فانى، و به سلامتش بیمار مى‏ شود، و از محلى که در امان نیست مرگش فرا مى ‏رسد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - خانواده 57 - کار 38 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
فلسفه عبادت + شنبه 99 خرداد 17 - 10:0 صبح

«چطور شد خودت به نماز رسیدی؟»
خیلی جدّی پرسید
باید جدّی پاسخ می‌دادم:
- الآن فرصت نیست
یک وقت دیگر بپرس
تا مفصل برات توضیح بدم!

سؤال «طلب» است
طلب گاهی ضعیف
پاسخ تأثیر ندارد
باید قوی شود
باید بخواهد
مهم شود
تا نشود گاهی نباید پاسخ داد
پر کردن ِ بیهوده ذهن است

سؤال‌های مهم را که عقب بیاندازی
حساسیت می‌آفریند
بزرگ می‌شود
تل‌انبار
هی روی هم جمع می‌شود
طلب‌هایی اندک
خواستن‌هایی کوچک
روی همه که جمع شود
یک عالمه خواستن
یک عالمه مطالبه
سؤال می‌شود مسأله

یکی دو روزی هی فرصت نمی‌کردم
هر روز هم می‌پرسید
تا وقتش رسید!



- تو بابا داری
کسی که مراقب توست
کار می‌کند
همه نیازهای تو را تأمین
وقتی گرسنه هستی
نگران نیستی
غذا برایت آماده
چیزی برای تحصیل بخواهی
اگر در مدرسه مشکلی پدید آید
ثبت‌نام‌های هر ساله
این یعنی امنیت
تو نگران مشکلات زندگی خود نیستی
اما تا کی؟

یک روز مستقل می‌شوی
هر انسانی می‌شود
دانش‌آموز معلم دارد
معلّم چه کسی را دارد؟
فرزند پدر دارد
پدر چه کسی را دارد؟
یک روز به صدر جدول می‌روی
آن‌روز چطور احساس امنیت می‌کنی؟

من هم همین
فهمیدم که خدا هست
نیازهایم را تأمین
مشکلاتم را رفع
بارها خواستم و کمکم کرد
سختی‌ها را دیدم و یاری‌اش را
با تمام وجود حس کردم
جایی که اگر نبود نمی‌بودم

تو چطور از پدرت اطاعت می‌کنی
کاری که او راضی باشد
تا خیالت از امنیت راحت شود
من هم همین
هر کاری بگوید
می‌خواهم نگران نباشم
احساس امنیت کنم
اطمینان داشته باشم
پس از او اطاعت می‌کنم
تا راضی باشد
تا دوستم داشته باشد

اما نماز
پیامبر (ص) چند بار به معراج رفت
معراج؟
خدا در قرآن گفته که هفت آسمان و هفت زمین وجود دارد
«در کدام آیه؟»
- اللَّـهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ...(طلاق:12)
خداست که هفت آسمان و نیز مثل آنها هفت زمین را آفرید. همواره فرمان او در میان آنها نازل می شود (ترجمه انصاریان)
در بالاترین نقطه
در اوج
وقتی جایی رسید که حتی جبرئیل هم نتوانست
جایی که با خدا تنها شد
آن‌جا چه کرد؟
آن‌جا پیامبر (ص) نماز خواند
یعنی نماز بالاترین شکل عبادت خداست

وقتی بخواهی عزیز شوی
باید بهترین کاری را که دوست دارد انجام دهی
این طور نیست؟!

قال مولانا و مقتدانا (ع): «تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلَاةِ وَ حَافِظُوا عَلَیْهَا وَ اسْتَکْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا، فَإِنَّهَا «کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً»؛ أَلَا تَسْمَعُونَ إِلَى جَوَابِ أَهْلِ النَّارِ حِینَ سُئِلُوا: «ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ؟ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»» (نهج‌البلاغه، خ199)
پایبند امر نماز شوید، و بر آن محافظت نمایید، و آن را زیاد بخوانید، و به نماز به خداوند تقرّب جویید، زیرا بر مؤمنین امرى واجب در اوقاتى معین است. آیا پاسخ اهل عذاب را نشنیدید زمانى که از آنان پرسیده مى شود: «چه چیز شما را به جهنّم آورد مى گویند: از نمازگزاران نبودیم». (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

جمعه 103 آذر 2

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید احمد - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X