سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

هرکه بر برادرانْ بزرگی فروشد، هیچ انسانی با او صمیمی نخواهد شد . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ثابتش کن! + شنبه 99 خرداد 3 - 7:0 صبح

این‌که نمی‌شود
در خانه ماندن
هر روز
کودکانی که پیش از این مدرسه می‌رفتند
راهی که طی می‌شد
هر روز
زنگ‌های تفریح
دوندگی‌ها
بازی‌ها
علی‌رغم ممانعت ناظم مدرسه
زنگ ورزش حتی

امروز هیچ‌کدام نیست
می‌شود؟!
این شدنی‌ست؟!
قطعاً خیر
برای سلامتی نمی‌شود

فکر خرید لوازم ورزشی خانگی به سرم زد
اما نمی‌شود
حتی فکر خریدش را هم نمی‌شود کرد
قیمت‌ها غیرمتعارف

- خب ما دوچرخه که داریم
چطور است ثابتش کنیم
طوری که حرکت نکند
درجا بزند
این ایده را در پیش



طرح را روی کاغذ کشیدم
کمی اندازه‌ها بزرگ‌تر
که به هر دوچرخه‌ای بخورد
اگر بعداً دوچرخه بزرگ‌تری خواستیم ثابت کنیم

دادم چوب‌بری
MDF برش زد و نوار دور
آوردیم خانه
با بچه‌ها دست به دست هم
اول دوچرخه را خوب شستند
بعد هم چوب‌ها را تمیز کردند



چند روز است داریم
بچه‌ها خوشحالند
روزی هر کدام حداقل یک ساعت
مریم که یکی دو سال بود دوچرخه سوار نشده
خیلی راضی

می‌شود
واقعاً می‌شود
در خانه ماندن به معنای بیکاری نیست
کار به دنبال آدم نمی‌آید
ما هستیم که باید کار را بجوییم
کار همیشه هست
انسان بیکار انسان مُرده است!

قال وصی رسول‌الله (ع): «وَ إِنَّهُ سَیَأْتِی عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِی زَمَانٌ لَیْسَ فِیهِ شَیْءٌ أَخْفَى مِنَ الْحَقِّ وَ لَا أَظْهَرَ مِنَ الْبَاطِلِ وَ لَا أَکْثَرَ مِنَ الْکَذِبِ عَلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» (نهج‌البلاغه، خ147)
پس از من به زودى بر شما روزگارى رسد که در آن چیزى پنهان تر از حق، و آشکارتر از باطل، و فراوان تر از دروغ به خدا و پیامبرش نباشد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - کار 38 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
بانکداران + شنبه 99 اردیبهشت 27 - 6:0 صبح

اکنون یک حساب جدید دارند
حسابی که از آن خرج می‌کنند

خیلی دوست داشتند
کارت کشیدن را
بیشتر از آن‌که پول بدهند
اکنون دارند
دو حساب
قبلاً فقط یکی برای پس‌انداز
قرار بود در بزرگسالی برداشت کنند

حالا هر پولی که به دست می‌آورند
بخش می‌کنند
آدم‌ها را همین‌جا می‌توان شناخت
از «الگوی تخصیص»شان

یکی‌شان هر چه بگیرد به حساب پس‌انداز می‌ریزد
تا برندارد و خرج نکند
یکی دیگر
کاملاً بر عکس
همه را برای هزینه
و سومی
تعادلی در پس‌انداز و هزینه



الگوی تخصیص در آدم‌ها فرق می‌کند
تابع شخصیت آن‌ها
برنامه‌شان برای زندگی
همین‌که شیوه خرج کردن‌مان تفاوت دارد
آدم‌های متفاوتی می‌شویم

نه فقط خرج کردن پول
خرج کردن عمر هم
خرج کردن وقت
چند ساعت کار، چند ساعت عبادت، چند ساعت اینترنت، چند ساعت...
یک نتیجه ساده دارد:
بگو روزت را چطور تقسیم می‌کنی، تا بگویم کیستی!

قال أمیرنا (ع): «أَهْلُ الدُّنْیَا کَرَکْبٍ یُسَارُ بِهِمْ، وَ هُمْ نِیَامٌ» (نهج‌البلاغه، ح64)
اهل دنیا چون کاروانى هستند که آنان را مى برند در حالى که در خوابند. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - اقتصاد 141 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
فرق از وسط + شنبه 99 اردیبهشت 20 - 7:0 صبح

دیگر کودک نیست
کودکی که به ظاهرش حساس می‌شود
یک تحوّل است
می‌شود روشن دید

تا دیروز مهم نبود
اهمیت نمی‌داد یعنی
ژولیده هم حتی اگر بود
لباسش بالا و پایین
موهایش در هم
می‌آمد بیرون و حرفی نمی‌زد
اما امروز...



همه‌چیز ناگهان اتفاق می‌افتد
یک روز متفاوت
یک روز
وقتی می‌بینی جلوی آینه ایستاده
هی با موهایش ور می‌رود
حس زیبایی دارد
می‌فهمی که دیگر بزرگ شده است
کودک دیگر نیست
یک آدم جدید

فقط آینه نیست
همین‌طور که راه می‌رود
وقتی صحبت می‌کند
وقتی روبه‌رویت نشسته
نگاه که می‌کنی
هر چند دقیقه دست به موهایش می‌برد
دانه‌دانه سوا می‌کند
فرق را میزان می‌کند
پیراهن را مرتّب
می‌فهمی که عوض شده است
خیلی واضح هم
دیگر باید جور دیگر با او رفتار کرد
نمی‌شود کودکانه باشد!

قال أمیرالمؤمنین(ع): «فَمَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لَهَا أُخْرِجُوا مِنْهُ وَ حُوسِبُوا عَلَیْهِ وَ مَا أَخَذُوهُ مِنْهَا لِغَیْرِهَا قَدِمُوا عَلَیْهِ وَ أَقَامُوا فِیهِ» (نهج‌البلاغه، خ63)
آنچه از دنیا را به خاطر دنیا بدست آورند از آن جدا مى شوند و حسابِ آن را، باید پس بدهند و آنچه را از دنیا براى غیر این جهان بدست آورند به آن خواهند رسید و در آن خواهند ماند. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
بهانه روزه + چهارشنبه 99 اردیبهشت 17 - 4:0 صبح

«من روزه‌ام، حوصله ندارما»
سیداحمد گفت
به کی؟
به سیدمرتضی
کِی؟
وقتی داشتند بازی می‌کردند
یک‌جور با عصبانیت
همان اولین روز ماه مبارک که ادعا می‌کرد می‌خواهد روزه بگیرد

تعجب کردم
صدایش کردم:
- توی این خونه تا حالا این جمله رو کسی نگفته
از کجا یاد گرفتی؟

عذرخواهی کرد
متأسف شد
خلاقیت خودش شاید بود
یا شاید در مدرسه شنیده
سال‌های گذشته



نصیحت را ادامه دادم:
- ببین پسرم!
آدم اخلاقش باید بهتر بشه
حوصله‌ش بیشتر بشه
وقتی روزه می‌گیره
ضعفی که از روزه به انسان دست می‌ده
قوای جسم رو تحلیل می‌بره
پس روح قوی‌تر عمل می‌کنه
تأثیرگذارتر
موانع کمتری پیش روش داره
روزه چطور می‌تونه دلیل بی‌حوصلگی و عصبانیت باشه؟!

من هرگز به فرزندانم چنین چیزی را یاد ندادم
در رفتارم نبوده اصلاً
روزه نمی‌تواند بهانه اشتباهات باشد
کم‌کاری‌ها
تنبلی‌ها
عصبانیت‌ها و بداخلاقی‌ها
روزه یک حرکت مثبت و روبه‌جلوست
عقب‌گرد که نیست!

قال ابوالأئمه (ع): «کَمْ مِنْ صَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ صِیَامِهِ إِلَّا الْجُوعُ وَ الظَّمَأُ، وَ کَمْ مِنْ قَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ قِیَامِهِ إِلَّا السَّهَرُ وَ الْعَنَاءُ» (نهج‌البلاغه، ح145)
چه بسیار روزه دارانى که از روزه خود جز گرسنگى و تشنگى بهره اى نمى برند و چه بسیار شب زنده دارانى که از قیام شبانه خود جز بى خوابى و خستگى ثمره اى نمى گیرند. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
هامبورگی + شنبه 99 اردیبهشت 6 - 5:0 صبح

گفتم: همبرگر؟!
مریم گفت: من!
گفتم: پس نونش با من!
گفت: نونش هم با من!
گفتم: پس من چکار کنم؟
گفت: بالاسرم وایسا بگو چکار کنم!



شد
درست کردیم و شد
عجب همبرگری هم! :)

کدامیک از نعمت‌های خدا را می‌توانیم شکر کنیم؟
توانش را داریم اصلاً؟!

قال الأمیر (ع): «تَاللَّهِ لَوِ انْمَاثَتْ قُلُوبُکُمُ انْمِیَاثاً وَ سَالَتْ عُیُونُکُمْ مِنْ رَغْبَةٍ إِلَیْهِ أَوْ رَهْبَةٍ مِنْهُ دَماً ثُمَّ عُمِّرْتُمْ فِی الدُّنْیَا مَا الدُّنْیَا بَاقِیَةٌ، مَا جَزَتْ أَعْمَالُکُمْ عَنْکُمْ وَ لَوْ لَمْ تُبْقُوا شَیْئاً مِنْ جُهْدِکُمْ أَنْعُمَهُ عَلَیْکُمُ الْعِظَامَ وَ هُدَاهُ إِیَّاکُمْ لِلْإِیمَانِ.» (نهج‌البلاغه، خ52)
به خدا سوگند اگر به خاطر شوق حق و ترس از او دلهاى شما آب شود، و دیدگانتان خون ببارد، سپس به اندازه بقاى دنیا عمر کنید، باز هم کار کردهاى خوب شما - هر چند از هیچ کوششى دریغ نکنید - با نعمت هاى عظیمى که به شما داده، و با هدایتى که جهت بر خوردارى از ایمان به شما مرحمت فرموده برابرى نخواهد داشت. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کیک ِ نیمه شعبان + جمعه 99 فروردین 22 - 2:44 عصر

نمی‌شد که بخریم
اصلاً راه ندارد
خیلی مقیّد هستیم به مراعات ضوابط کرونا
کمتر از خانه بیرون
خریدهای مشکوک نمی‌کنیم
حالا برویم از قنادی کیک بخریم
چه تضمینی بر عدم آلودگی؟!

مریم دست به کار شد
همّت کرد
بچه‌ها هم کمی کمکش کردند
بیشتر خودش



نتیجه درخشان بود
شاهکار
کیک شطرنجی هم این‌بار
عالی!



می‌شود
در خانه می‌شود
تلاش که کنیم
همه چیز شدنی‌ست

چرا تولیدات خانگی متروک می‌شوند؟
نباید اجازه دهیم
لذّت ِ تولید از لذّت ِ مصرف بیشتر است
این را آنان که در خانه تولید کنند می‌فهمند
مریم که این کیک را پخت
از همه ما خوشحال‌تر بود
از تلاشی که کرده و محصولی که تولید کرده!

قال أمیرالمؤمنین(ع): «إمْشِ بِدَائِکَ، مَا مَشَى بِک» (نهج‌البلاغه، ح27)
با بیمارى ات همراهى کن مادامى که با تو همراهى مى کند. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
سویشرتان + شنبه 99 فروردین 9 - 5:0 صبح

اولی را برای خودش دوخت
وقتی دوختش را یاد گرفت
خیلی زیبا در آمد

پارچه را همه با هم رفتیم از «سلامت» خریدیم
یک پارچه‌فروشی معروف در قم
با قیمتی مناسب‌تر از جاهای دیگر

اولین نفری که صدایش در آمد سیدمرتضی بود:
«یکی هم برای من بدوز!»

صبر کرد تا سرش خلوت‌تر شود
کارهای خیاطی دیگری در دستور داشت
لباس‌هایی که می‌خواست برای خودش بدوزد
وقتی پایان یافت
نوبت سیدمرتضی رسید

این‌بار رفتیم بازارچه موسی‌بن‌جعفر(ع)
نزدیک حرم
زیرزمین
همه پارچه‌فروشی
فراوان
گشتیم و پارچه مناسبی یافتیم
سیدمرتضی سیاه و قرمز را انتخاب کرد
همیشه رنگ قرمز در میان انتخاب‌هایش هست
نباشد نمی‌شود انگار
یک رنگ دیگر هم برای سیداحمد برداشتم
متری 40 هزار تومان
یک متر و نیم خریدیم
مقداری بیشتر برای احتیاط

سویشرت سیدمرتضی که تمام شد
سیداحمد خواست
برای مریم کار یک روز بود
دستش راه افتاده
کار را یاد گرفته
آخرین را هم دوخت
عالی شدند
هر سه تایشان



دخترم استاد شده
در همین مدتی که کلاس رفته

انسان این‌طور است
زود یاد می‌گیرد
اگر بخواهد
در سنین خُردی بهتر

نظام آموزشی ما خوب سامان نیافته
خوب طراحی نشده
همین است که جوانان ما بیکار می‌مانند
بی‌عار بار می‌آیند
بی‌سر و سامان
از بس که سرشان در کتاب و دفتر است

انسان اگر کار بلد باشد
اعتماد به نفس هم پیدا می‌کند
هویّت هم
احساس کامل بودن می‌کند
توانایی
- دخترم همین الآن تو می‌توانی یک تولیدی بزنی
فقط همین سویشرت را اگر بدوزی
می‌توانی تولید انبوه کنی
درآمدی برای خودت و خانواده آینده‌ات

با زیپ و دگمه و قیطان و همه مخلّفات
بیشتر از 80 هزار تومان نشد
اما
در بازار
همین را 120 می‌فروشند
حداقل
قیمت کردیم!

قال إمام علی(ع): «إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَیْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ، فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ، فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَى فِی قَلْبِهِ وَ أَعَدَّ الْقِرَى لِیَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ، فَقَرَّبَ عَلَى نَفْسِهِ الْبَعِیدَ وَ هَوَّنَ الشَّدِیدَ» (نهج‌البلاغه، خ87)
محبوبترین بندگان در پیشگاه خداوند بنده اى است که خداوند به تسلّط بر نفسش او را یارى داده، پس اندوه را شعار خود کرده، و خوف از عذاب را تن پوش خویش، از این رو چراغ هدایت در دلش روشن شده، و طاعت و عمل براى روز مرگ آماده کرده، پس روز قیامت را بر خود نزدیک، و سختى را بر خویش آسان نموده است. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - خیاطی 10 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ترک ِ گروهی + شنبه 99 فروردین 2 - 5:0 صبح

دنبال دُنبه می‌گشت
مریم
در کاسه آبگوشتی که جلویش بود

- نگرد دخترم! دنبه را له کردم تا نتونی درسته بخوری!

وقتش بود که خاطره بگویم
قصه و داستان
بهترین روش آموزش
بچه‌ها با خاطره بهتر یاد می‌گیرند

- بچه‌ها من عاشق دنبه بودم
وقتی دیزی سفارش می‌دادم
روبه‌روی حرم
همیشه یک دنبه وسط آبگوشتم بود
می‌گذاشتم لای نان
نمک می‌زدم
درسته می‌خوردم
غرق لذّت می‌شدم
اما
ترک کردم
وقتی فهمیدم چقدر ضرر دارد برایم
وقتی وزنم بالا رفت

سیدمرتضی کلام مرا ادامه داد:
«منم دو تا چیزو ترک کردم
دیگه نقاشی مرد عنکبوتی نمی‌کشم
دیگه گنج هم نگه نمی‌دارم»

خیلی دوست داشت
این‌که هر چیز جالبی را جمع کند
کمدش یک گنجینه از عتیقه‌جات بود
خودکارهای عجیب
کیف و دفتر و مداد و پاک‌کن و تراش
هر چیزی که دوست داشت نگه می‌داشت
استفاده نمی‌کرد
یک گنج درست کرده بود
قبلاً گفته بودم که «گنج» درست کردن خوب نیست

سیداحمد هم به ما پیوست:
«من هم تنبلی رو ترک کردم
دیگه می‌خوام زرنگ باشم»
کم‌کاری می‌کرد معمولاً
سر جمع کردن سفره
موقع جمع کردن رختخواب
معمولاً آخرین نفر بود
سعی می‌کرد بار کمتری بر دوشش باشد

مانده بود مریم
- دخترم! تو چی رو می‌خوای ترک کنی؟
متحیّر مانده بود
چیزی به ذهنش نمی‌رسید
خوردن شیرینی‌جات را که نمی‌توانست
معلوم بود قصدش را هم ندارد
اما وقتی اصرار مرا دید
او هم به گروه ما پیوست:
«من هم بی‌نظمی را ترک می‌کنم»
دفتر و کتابش خیلی وقت‌ها روی زمین پخش می‌ماند
پارچه‌ها و وسایل خیاطی‌اش
لباس‌هایش را دیر از رخت‌آویز جمع می‌کرد
گاهی هم چادر و مانتویش این طرف و آن طرف پیدا می‌شد



به هم پیوستیم
به گروه ِ ترک
قرار شد هر کدام یک چیزی را ترک کنیم
تصمیم گرفتیم
حالا مانده مراقبه
مراقب هم باشیم تا به عزم‌مان اهتمام نماییم!

قال باب العلم(ع): «مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ، لِعَزَائِمِ الْیَوْمِ» (نهج‌البلاغه، ح440)
چه شکننده است خواب براى تصمیم هایى که (انسان) در روز مى گیرد. (ترجمه مکارم)
نمى توان به تصمیم ها و وعده هاى افراد زیاد خوش بین بود زیرا بسیار مى شود که تصمیم هاى محکمى امروز مى گیرند ولى شب مى خوابند و صبح بیدار مى شوند و به کلى آن را رها مى سازند گویى نه تصمیمى گرفته بودند نه وعده اى داده بودند. (پیام امام امیرالمؤمنین؛ شرح نهج‌البلاغه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
چهار میم + جمعه 99 فروردین 1 - 10:34 صبح

انتخاب خودشان بود
بیشتر اصرار ِ سیدمرتضی

قبلاً وقتی از «هفت‌سین» پرسیده بودند
بی‌مفهومی آن را توضیح دادم
بی‌اساسی آن را
نداشتن ریشه‌های تاریخی ِ قابل درک

- ببینید بچه‌ها!
فکر کنید یک خانی
یک شاهی
یک آدم گردن‌کلفتی
یک زمانی آمده و جشنی برگزار کرده
چیزهایی را فراهم کرده
خوانی گسترده
سفره‌ای پهن کرده
چیزهایی بوده شاید برای اِطعام
مهمان دعوت کرده و داده خورده‌اند
این وسط هفت‌سینی پدید آمده
بعدی‌ها همان را تقلید کرده‌اند
یک نسل که گذشته
خیال کرده‌اند حکم قطعی و مسلّم است
شده سنّت
فرهنگ
تخطّی از آن غیر قابل گذشت!

اگر به خودشان بود
به کودکانم
به فرزندانم
قطعاً مثل دیگران
آ‌ن‌ها نیز نمی‌پرسیدند
سنّت این‌طور شکل می‌گیرد
پدر و مادر انجام می‌دهند
فرزند از نوزادی می‌بیند
درکی از صحّت و خطا ندارد
فقط یاد می‌گیرد
می‌شود حجّت
دیگر رها نمی‌شود
حتی پرسش هم نمی‌کند

پرسش را من در ذهن آن‌ها اولین بار انداختم:
«چرا هفت‌تا؟»
«چرا سین؟»
این شد که تصمیم جدیدی گرفتند
بیشتر آخری

حرف «میم» را انتخاب کردیم
حرف نخست نام خانوادگی همه‌مان
و عدد «چهار»
تعداد اعضای خانواده

بچه‌ها چیدند
سفره «چهارمیم»مان را:
1. ماست: به نشانه درستی و صداقت
2. مربّا: به نشانه شیرینی و لذّت
3. میوه: به نشانه سلامتی و قوّت
4. مُهر: به نشانه پرستش و عبادت



- بچه‌ها سنّت همین‌طور درست می‌شود
فکر کنید
اگر شما هر سال این کار را تکرار کنید
وقتی صاحب فرزند هم شدید
اگر اصرار و جدّیت داشته باشید
فرزندان شما فرا می‌گیرند
شرطی می‌شوند
عادت می‌کنند
اقامه می‌کنند و حفظ می‌نمایند
و بعد
یک فرقه جدید
یک خُرده‌فرهنگ جدید
یک طیفی در جامعه ایران شکل می‌گیرد
صد سال دیگر
خاندان شما
وابستگان شما
همه «چهارمیمی» می‌شوند
اصلاً «هفت‌سین» را نمی‌پذیرند
و بعد
شاید جنگ هم بشود
هفت‌سینی‌ها چهارمیمی‌ها را منحرف معرفی می‌کنند
و چهارمیمی‌ها
این را یک تحوّل در تاریخ نام می‌گذارند
پای آن جان می‌دهند
می‌جنگند
دعوا می‌کنند
فحش می‌دهند
در شبکه مجازی می‌گذارند
و به همین سادگی
تفرقه‌های بزرگ فرهنگی شکل می‌گیرد
و اقوام و قبایل جدید پدید می‌آید!

خیلی بی‌اساس است
نه؟!
خیلی از باورهای فرهنگی و خرافاتی‌مان!

قال مولانا و مقتدانا(ع): «لَیْسَ الْخَیْرُ أَنْ یَکْثُرَ مَالُکَ وَ وَلَدُکَ، وَ لَکِنَّ الْخَیْرَ أَنْ یَکْثُرَ عِلْمُکَ وَ أَنْ یَعْظُمَ حِلْمُکَ وَ أَنْ تُبَاهِیَ النَّاسَ بِعِبَادَةِ رَبِّکَ؛ فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ وَ إِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ» (نهج‌البلاغه، ح94)
خیر افزون شدن مال و فرزند نیست، خیر آن است که دانشت زیاد، و بردباریت بزرگ گردد، و به بندگى پروردگارت به مردم مباهات نمایى، پس اگر خوبى کردى خدا را شکر کنى، و اگر بدى نمودى به طلب مغفرت برخیزى. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
صنعت و معدن + شنبه 98 اسفند 24 - 5:0 صبح

جالب بود
چه نمایشگاهی

با بچه‌ها رفتیم
معمولاً می‌رویم
هر نمایشگاهی که برگزار شود

خلوت بود
مشتری کم داشت
تخصصی
ولی
برای ما مفید
روش تولید سیمان را دیدیم
روش تولید سنگ را
سنگ‌های ساختمانی و صنعتی
دستگاه‌های مورد استفاده در معادن



هدیه‌های جالبی هم گرفتیم
بچه‌ها سنگ‌های زیبایی انتخاب کردند و رایگان گرفتند
نمک طبیعی حوض سلطان هم
برای پخت و پز در آشپزخانه
یک غرفه خودکار هم بود
در شهر قم تولید می‌شد
دانه‌ای 800 تومان می‌فروخت
با نوک هفت دهم (0.7) را

همین هفته پیش خریده بودم 4000 تومان
زیرزمین پاساژ قدس
می‌گفت ایرانی ندارد
نگو در همین شهر قم تولید می‌شود
و همه ما بی‌خبر

سی عدد خودکار خریدیم
در رنگ‌های مختلف
نحوه ساخت آن را هم دیدیم
از دیدن تولید کالاهای ایرانی هم خوشحال
چه صرفه اقتصادی خوبی داشت
خودکارش هم خیلی عالی
چقدر روان می‌نویسد
شرکتی با نام ارس!

سرورم علی (ع) فرمود: «کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ ... کَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ یَنْظُرُ أَیُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى، [فَخَالَفَهُ] فَیُخَالِفُهُ. فَعَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِیهَا» (نهج‌البلاغه، ح289)
در گذشته برادرى الهى و دینى داشتم (که وصفش چنین بود): ... او چنان بود که هرگاه دو کار برایش پیش مى آمد اندیشه مى کرد که کدام به هوا و هوس نزدیکتر است، با آن مخالفت مى ورزید. (و آن را که خلاف هواى نفس بود مقدم مى شمرد، اگر مى خواهید راه سعادت و نجات را پیدا کنید) بر شما باد که این صفات را تحصیل کنید. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

جمعه 103 آذر 2

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید احمد - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X