سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

هرکه تنها با افراد بی عیب برادری کند، دوستانش اندک شوند . [امام صادق علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
انحراف آموزش + سه شنبه 96 آبان 16 - 6:0 صبح

پارچه نمدی ریش‌ریش نمی‌شود
مهم‌ترین خوبی‌اش همین
که مناسب شده برای کودکان
برای کاردستی‌های کوچک
برای کارهایی که نمی‌توان دوردوزی کرد

از پارسال مقداری خریده بودم
رنگ‌های مختلف
اوایل سخت
چند کار انجام دادم تا یاد بگیرند
اما امسال...



این را خودش ساخته
حتی طراحی
خودش کشیده
خودش بریده
خودش پنبه از جعبه کمک‌های اولیه برداشته
خودش پر کرده
خودش هم دوخته
چشم و ابرو و دهان هم با نخ
همین چند روز پیش
وقتی من دیدم کامل بود!

دیگر از من اجازه نمی‌خواهد
مجوّز دائم دارد
برای استفاده از چرخ
دوخت خرگوشش را هم با چرخ انجام داده
از تابستان که مفصّل تمرین کرد
دوخت‌های بسیار
دیگر اجازه یافت هر وقت خواست استفاده کند
بی‌نیاز از یاری
سوزن عوض می‌کند و ماسوره پر
نخ تعویض
چیزی کم و کسر ندارد این دختر عزیز و دردانه من! :)

گاهی از خودم می‌پرسم
اگر به جای این همه حفظیات در مدرسه
معلم از روز اول ابتدایی
در کنار آموزش الفبا
مهارت‌هایی این‌چنین را آموزش می‌داد
اگر دخترانمان
کار با چرخ خیاطی را
و پسرانمان
کار با اره و میخ و چکش و سمباده را
در همان دوره ابتدایی می‌آموختند
آیا امروز با این‌همه لیسانسیه بیکار مواجه می‌شدیم؟!
اصلاً دیگر چه کسی دنبال دانشگاه و مدرک آن می‌رفت؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
سبق و رمایه + دوشنبه 96 آبان 15 - 5:0 عصر

تیراندازی جذاب است
برای کودکان بیشتر
همه‌شان
من هم حتی وقتی کودک بودم

نیاز هم هست
یادگیری آن
توصیه هم
می‌دانیم که رسول خدا (ص) تعلیم آن را امر فرمودند
به فرزندان‌مان
اما...



نرم‌افزارها و رایانه‌ها
کنسول‌های بازی‌ها
فناوری‌هایی که امکان تیراندازی مجازی را فراهم آورده
تجربه‌ای جدید
این‌که کودکان زود می‌توانند مهارت بیابند
مهارت در تیراندازی
در نشانه‌گیری و هدف‌یابی
خیلی سریع
و خیلی موفق
حیف نیست؟!

به نظرم هست
من نخستین باری که توانستم از اسلحه استفاده کنم دبیرستان بودم
عضو فعال بسیج
پس از دوره آموزش مقدماتی
میدان تیر
و تعداد اندکی فشنگ
اما کودکان
اگر امکانی فراهم می‌کردیم
اگر فرصتی ایجاد
کودکان را از کودکی آموزش دهیم
میدان تیر بروند
اصلاً نه با هزینه نظام
که خود پدران و مادران
قبول که حمل سلاح ممنوع است
خرید و فروش و نگهداری
اما نمی‌شود محل‌هایی امن تأسیس شود
نه فروشگاه
که فقط آموزشگاه و ممارستگاه
جایی که هر انسانی حق داشته باشد برود
و نه با تفنگ بادی
که با اسلحه واقعی
تیراندازی کند و بر مهارت خود بیافزاید
فرزندان او نیز بتوانند

قطعاً دشمن داریم
قطعاً نیاز به مهارت داریم
برای مبارزه
و کودکی فرصتی بزرگ...
کاش بشود
کاش بتوانیم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نه به اجنبی + یکشنبه 96 آبان 14 - 4:0 عصر

ما تغییر کرده‌ایم
خیلی زیاد
قبل‌ترها جور دیگر لباس می‌پوشیدیم
جور دیگر کلاه
جور دیگر غذا
جور دیگر زندگی اصلاً
حتی خانه‌ها هم متفاوت

بچه‌ها حق دارند بدانند
چه بلایی سر فرهنگ ما آورد
استعمار بریتانیا
نفوذ و سلطه غربی‌ها
باید تجربه کنند
ببینند
این‌که چطور لباس می‌پوشیدیم
چطور زندگی می‌کردیم
در چه خانه‌هایی



یک خانه قدیمی در شهر قم
هم از عماریاسر راه دارد
هم خیابان ارم
در کوچه‌هایی باریک

با بچه‌ها رفتیم
حیاط و حوض را دیدند
درها و دیوارها
ورودی خانه و پله‌ها
این‌که اتاق‌ها چطور دورتادور حیاط بنا شده
شیشه‌های رنگی
و چگونگی زندگی
همه را برایشان توضیح دادم

گذشته هویت می‌دهد
هویت ثبات
که متزلزل نشود انسان
با دیدن سبک زندگی مدرن در آن سوی دنیا
که بداند دشمن چه کرده
و چطور بر زندگی ما مسلط شده
عبرت بگیرد
آینده را زیر سایه اجنبی نجوید!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کنترل آینده دست کیست؟ + شنبه 96 آبان 13 - 3:48 عصر

جیمز دابسون
بنیانگذار جنبش «کانون خانواده»
در صفحه 38 کتاب «کودکان در خطر»
که 27 سال پیش منتشر کرده
می‌نویسد:

کسانی که اندیشه و تجربه خردسالان را کنترل کنند
که کودک چه ببیند
فکر کند
یا باور کند
مسیر آینده ملت را تعیین خواهند کرد!


James Dobson, founder of "Focus on the Family":

Those who control what young people are taught, and what they experience - what they see, hear, think, and believe - will determine the future course for the nation.

Children at Risk (1990), Page 38

و ما
با کودکان خود
چطور رفتار می‌کنیم؟!
آیا در حال کنترل آینده هستیم؟!
پرسشی که زیاد ذهنم را درگیر خود می‌کند
لحظاتی که در کنار فرزندان خود هستم:





ما آیا برای کودکان خود
برای تربیت آن‌ها
برنامه داریم؟!

نظام اسلامی چطور؟!
آیا آموزش و پرورش برنامه مشخصی برای کنترل آینده دارد؟!
وقت آن نرسیده است که برای کنترل آینده فکری کنیم؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - آموزش 28 - کتاب 9 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
مافین یا کیک یزدی؟ + شنبه 96 آبان 13 - 9:0 صبح

تازگی این اسم در آمده
قبلاً کیک یزدی می‌گفتیم
مدتی‌ست مافین می‌گویند
گاهی هم شنیده‌ام کیک فنجانی!
رسانه است دیگر
هر روز یک اسم جدید از غرب ترجمه می‌کنند
یا بدون ترجمه!

معمولاً کیک را در قالب بزرگ می‌ریختند
کیک‌هایی که بچه‌ها
دیگر یاد گرفته‌اند خودشان بپزند
فقط کار با فر است که همچنان در انحصار من مانده
آن نیز معلوم نیست تا کی بماند!

هر کدام نوبت گرفته
گاهی به تنهایی می‌پزند
مانند این دو نمونه:





این‌بار اما
تصمیم مریم این‌که در قالب‌های کوچک بریزیم
و پذیرفته
قرار شد تزیین هر دو کیک بر عهده یک نفر



دو چتر آبی را سیداحمد تزیین کرده
و چتر زرد دار را مریم
باقی هم بدون چتر مانده‌اند! :)

کیک را می‌شود از بیرون خرید
شاید حتی ارزان‌تر هم تمام شود
خصوصاً در محله ما
که قنادی‌مان با ده هزار تومان یک کیک خامه‌ای زیبا تحویلت می‌دهد!
اما تجربه در منزل
بودن در کنار هم
همکاری کردن
درک این‌که «خودمان می‌توانیم»
اعتماد به قابلیت‌های خانواده

اصلاً خیلی مهم است که کودکان توانستن را بیاموزند
تولید را
نشوند انسانی شهری و مدرن
بی‌مصرف و پرمصرف
مدام اهل خریدن
و از تولید دیگران بهره بردن
چیزی که در جامعه امروز فراوان شده
و آسیب اقتصادی آن به بحران رسیده!

جامعه فردا را کودکان می‌سازند
و کودکان را ما
نتیجه: امروز می‌توانیم جامعه فردا را بسازیم
آن‌گونه که صلاح بدانیم
ما پدران و مادران!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
گل دوزی + جمعه 96 آبان 12 - 7:0 صبح

مدتی‌ست خیاطی می‌کند
دوست داشت
می‌دید خیاطی می‌کنم
اصرار که یاد بگیرد
خب باید هم یاد می‌گرفت

اما گل‌دوزی...
پایه مخصوص گل‌دوزی چرخ را دیده بود
دلش گل‌دوزی می‌خواست
گفتم: نمی‌شود! فعلاً نمی‌شود!
ابتدا گل‌دوزی با دست را یاد بگیر
اصلاً مفهوم آن را بفهم
بعد...
مطالبه کرد
خیلی هم جدّی
این‌بار گل‌دوزی با دست را!

یک کارگاه گل‌دوزی خریدم
پارچه‌ای دم‌دستی داشتم
در کارگاه انداختم
گفتم: مداد بیاور!
طرحی من‌درآوردی کشیدم
ارتجالاً
بدون الگو
یک گلدان و یک گلی
که البته قصد داشتم لاله باشد
ولی انگار شبیه هر گلی هست غیر از لاله! :)
و چند ستاره و یک ماه
دستش دادم که بدوزد
با اندکی نخ رنگی



دست گرفت و مشغول شد
گاهی بعد از مدرسه که مشق نداشته باشد
مواقع بیکاری
مقداری پیش رفته
خوب هم رفته
به نظرم عالی‌ست
خیلی بیشتر از آن‌چه انتظار می‌رفت!

شاید هنر بماهی هنر موضوعیت نداشته باشد
که ثمری بر محصول آن نه مترتّب
قبول
اما مهارت در کنترل دست
در کنترل ذهن
بر افزایش کیفیت ارتباط ذهن و دست
تسلط بر عصب‌های بدن
این‌ها چیزی‌ست که با هنر تقویت می‌شود
آرامشی که تجربه می‌شود
صبری که آموخته
نشاطی که در تولید محصول نهفته
در ثمرداری
انسان نباید بیکار باشد
و کودک صدالبته بیشتر
او باید لحظه به لحظه بیاموزد
وقت کم است
و عمر کوتاه
و چیزهای زیادی که باید فرا بگیرند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - خیاطی 10 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کوله یا کیف؟ + پنج شنبه 96 آبان 11 - 3:10 عصر

چرا کوله؟!
واقعاً برایم سؤال بود
از همان روز اولی که اولین فرزندم را به مدرسه فرستادم!
 

 
ما مدرسه را با کیف‌های صاف و ساده‌ای تجربه کردیم
کیف‌هایی که اگر چه روی شانه حمل می‌شد
اما کاملاً مستطیلی بودند
لبه‌های گرد نداشتند
شل و ول نبودند
 
من البته خلاف جریان اجتماعی حرکت نکردم
برای بچه‌ها خریدم
به مدرسه رفتند
اما...
همان‌طور که حدس می‌زدم
مشکل به سرعت خود را نشان داد!
لبه‌های کتاب‌ها
دفترها
هر چه که در چنین کیف‌هایی...
کیف که چه عرض کنم
کوله‌هایی...
هر چه که در آن‌ها حمل شود
کج و کوله می‌گردد!
 
چند بار چند جای شهر را در چند زمان مختلف جستجو کردم
کردیم یعنی
با بچه‌ها رفتیم و اما
کیف قدیمی 
مانند آن‌چه در گذشته داشتیم نیافتیم
کیفی که بشود بر پشت حمل کرد
مستطیلی باشد و لبه‌های کتاب و دفتر را نیازارد!
 
تا امسال:
 

 
تابستان به فروشگاه قم تحریر رفتیم
کیف دیدیم
البته نه دارای بندی که بشود بر پشت حمل کرد
اما
در همین حد هم که مستطیلی بود
سفت و محکم
بچه‌ها استقبال کردند
خواستند و تهیه کردیم
 

 
یک ماهی را با همین کیف‌ها به مدرسه رفتند
کودکانم
راضی بودند
از این‌که کتاب‌ها و دفترها صاف می‌ماند
به هم نمی‌ریزد و همه چیز همیشه مرتّب
سر جای خود
اما...
از این‌که کیف را همیشه باید یک طرف بدن حمل کرد
هم برای صاف نگه داشتن ستون فقرات مشکل
هم دستی که باید مشغول بماند
این شد که از خودم پرسیدم:
«چرا خودمان بند پشت برایش نمی‌دوزیم؟!»
 
رفتیم با هم بازار
نیم‌متر چرم مصنوعی خریدیم
و چند قلّاب فلزی
خیلی قیمتی نداشت
نخ محکمی هم داشتم...
 

 
راضی هستند
خدا را شکر
بر پشت می‌نهند
و هر روز به مدرسه می‌روند و باز می‌گردند
و هم‌مدرسه‌ای‌ها
و هم‌کلاسی‌ها
همه در شگفت
چون فرزندان عزیز من تنها دانش‌آموزانی هستند که کیف‌های صاف دارند
کیف‌هایی که کتاب و دفتر را خراب نمی‌کند!
واقعاً کوله‌پشتی مگر برای کوهنوردی نیست؟!
ما که قدیم‌ها فقط با آن‌ها کوه می‌رفتیم
این چه فرهنگی‌ست که مدرسه را کوهنوردی فرض کرده
چرا باید کودکان چنین کوله‌های نامناسبی برای تحصیل داشته باشند؟!
از کی و توسط چه کسی این رسم پیدا شد؟!
 
از قضیه کوله بگذریم
یک اصل تربیتی در این اتفاق وجود داشت
یک هدف ثانوی
این‌که فرزندانم یک مطلب مهم را فرا بگیرند
یاد بگیرند مجبور نیستیم سبک زندگی دیگران را تکرار کنیم
حتی اگر همه مسیری اشتباه را بروند
ما می‌توانیم تنها کسانی باشیم که مسیر درست را انتخاب می‌کنیم
از تنها بودن در راه صحیح نهراسیم! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - مدرسه 36 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
قفس ِ دنیا + سه شنبه 96 مرداد 24 - 12:53 عصر

«بابا من یه چیزی فهمیدم»
- چی عزیزم؟
«فهمیدم دنیا مثل یه قفسه»
- آفرین، چطوری فهمیدی؟



واقعاً تعجب کرده بودم
چیزهای زیادی درباره دنیا یادشان داده بودم
ولی
این از آن چیزهایی نبود که من به او گفته باشم
مشتاق شدم بدانم چطور به این نتیجه رسیده

«از قفس جوجه‌ها
اون‌ها نمی‌تونند از قفس بیرون برن
ما هم نمی‌تونیم از دنیا بریم بیرون!»
- دقیقاً، حالا به نظرت چه وقت از این قفس آزاد می‌شویم؟!
«وقتی بمیریم»
- موقع آزادی خوشحال می‌شویم یا ناراحت؟

قصد داشتم با این سؤالات
محک بزنم اندیشه‌اش را
دیدگاه‌هایش را نسبت به دنیا
ببینم واقعاً چه نظری پیدا کرده
توقع داشتم بگوید خوشحال می‌شویم
وقتی دنیا را به قفس تشبیه کرده
طبیعتاً باید خروج از آن را شادکننده تلقّی کند
اما پاسخش متفاوت بود

«بستگی داره!»
- به چی؟
«به این‌که چه کارهایی تو دنیا کرده باشیم!»

غرق سرور شدم
از این فهم و درایت
و از فایده‌رسانی جوجه‌ها
یعنی نگهداری پرندگان در خانه
حتی به رشد ایدئولوژی و اعتقادات کودکان نیز یاری می‌رساند؟!
حقیقتاً به این نکته تا به حال نیاندیشیده بودم!

دیدم تنور داغ است
نان را چسباندم
- دخترم عین همینی که تو فهمیدی را
رسول خدا (ص) هم فرموده‌اند
الدنیا سجن المؤمن!
دو سه بار تکرار کرد تا حفظ شود

چیزی که انسان خودش به آن برسد
همیشه باارزش‌ترین است
و ماندگارترین
به هیچ قیمتی حاضر نیست از دست بدهد!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - جوجه 8 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
انیماتوران + یکشنبه 96 مرداد 22 - 7:56 عصر

یک کسی
یک روزی
یک هدیه‌ای
فراتر از آن‌چه معمولاً خودمان می‌خریدیم
به بچه‌ها داد؛
به نظر من به درد نخور
به نظر آن‌ها جواهر!

اسباب‌بازی باید چیزی از کودک طلب کند
از او بخواهد
تا چیزی از خود اضافه نماید
نه این‌که همه چیز از قبل چیده شده باشد...

خلاصه اولش خیلی خوش‌شان آمد
کیف کردند یعنی
به سرعت پخش کردند و ساختند
ولی فقط یکی دو روز
روز سوم خسته‌شان کرد
چیزی که هر بار خراب کنی همان قبلی شود
حداقل آجرهایی که خودمان می‌خریدیم
هزاران شکل مختلف از آن‌ها بیرون می‌آمد
تعیّن نداشتند این‌قدر...

دیدم حیف است
انصافاً این اسباب‌بازی‌ها گران هم هستند
بگذار من چیزی اضافه کنم
این شد که گفتم:
بیایید با این‌ها انیمیشن بسازید
حالت‌ها را تغییر دهید و عکس بگیرید
مثلاً از مراحل ساختش...

اول سیدمرتضی دوربین را آورد
تعدادی تصویر در آن بود
عکس‌ها را بیرون کشیدم و به هم چسباندم
یک موزیک هم گذاشتم
شد این:

...

[دانلود فیلم]


سیداحمد ابتدا حرفم را جدی نگرفته بود
باورش نمی‌شد انگار
که بشود
ولی وقتی فیلم را در فلش ریختم
سیدمرتضی به پخش دیجیتال متصل کرد
و در تلویزیون به نمایش در آمد
همّت سیداحمد نیز به وضوح برانگیخته شد
دوربین را برداشت و دست به کار
تصاویری آورد که وقتی به هم وصل کردم
این شد:

...

[دانلود فیلم]


کار سیداحمد به روشنی سناریو داشت
یک فیلمنامه
که بدون نوشتن
در ذهن خود ساخته بود
این بار کار او از تلویزیون پخش می‌شد
و سیدمرتضی
بدون این‌که بگوید
به نظرم متوجه شد که قصه داشتن یا نداشتن انیمیشن چقدر تفاوت می‌کند
بنابراین تصمیم گرفت دوباره بسازد
اما...

اشتباه او این بود که دوربین را در وضعیت فیلمبرداری قرار داد
و با آن تصویر گرفت
خودتان تصور کنید که چه شد! :)

...

[دانلود فیلم]


شد یک سبک جدید
چون وقتی حافظه دوربین را به رایانه متصل کردم
دیدم تعدادی فیلم است
به جای تعدادی تصویر
ولی قشنگ
چون مراحل حرکت و ساخت را نشان می‌دهد
همان‌ها را کمی سریع کردم
کنار هم تدوین نمودم
وقتی دیدند
از این کار هم خوش‌شان آمد!

و من در تعجب
از این‌که خداوند چقدر انسان را پرتوان خلق کرده
کودکان وقتی می‌توانند این‌طور تجربه کنند
یاد بگیرند
و خلاقیت و نوآوری داشته باشند
چرا فرصت‌هایشان هدر رفته
قدر دانسته نمی‌شود
نظام آموزشی ما چقدر عقب‌مانده
فقط حافظه کودکان را پر می‌کند
فکر کنید اگر به جای این همه محفوظات
که قطعاً خیلی زود از خاطرشان می‌رود
همان‌طور که از خاطر ما رفت
مهارت یادشان می‌داد
آیا این می‌شد که این همه جوان بی‌کار در کشور داشته باشیم؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - فیلم 16 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
سفر استانی + شنبه 96 مرداد 21 - 11:6 عصر

گفتند: سفر!
گفتم‌شان:
ما هنوز شهر و استان خود را ندیده‌ایم
چند موزه که باید برویم
و کلی شهر و روستا و محله
پذیرفتند
اصرار که همین فردا...

دوشنبه صبح زدیم از خانه بیرون
بعد از صبحانه
به سمت کهک
نزدیک بود
زود رسیدیم
رد شدیم
گفتم برویم تا یک جای مناسب برای استراحت بیابیم
دستگرد روستا بود
ولی پر از تالارها و رستوران‌های بزرگ
رد کردیم
به روستای تیره رسیدیم
باغی دیدیم که استثنائاً دیوار نداشت
پیاده شدیم
صاحب باغ را دیدم
اجازه گرفتم
گفت به شرط آن‌که به درختان کاری نداشته باشید!

بچه‌ها در باغ چرخیدند
با گیاهان و جانوران مشغول
یک‌ساعتی ماندیم
میوه خوردند و راه افتادیم
(فقط میوه‌هایی که خودمان همراه آورده بودیم)

آمدیم کهک
پارک بزرگی داشت
سرسره‌هایی بلند
خوش‌شان آمد
خواستند ساعتی نیز آن‌جا بازی کنند



ایستگاه بعدی روستای سیرو
کنار همان درخت اناری که سال پیش هم رفته بودیم
با این‌که درخت تک و تنها
در کنار خیابان واقع شده
اما سال پیش چهل پنجاه انار داده
بسیار شیرین
مربوط به هیچ باغی هم نیست
پرت
آن سال فصلش بود و چیدیم و چشیدیم
خاطره‌اش برای بچه‌ها شیرین
ساعتی نیز آن‌‌جا بازی کردند
و برای استراحت بعدی
بوستان غدیر را انتخاب کردیم
اصرار بچه‌ها بود
خاطرات خوبی از آن‌جا داشتند
و به تور والیبال آن محتاج
بازی کردند
و نان و پنیری زدند
و نزدیک اذان که شد
رفتیم به سمت حرم



غیر از زیارت
در صحن‌ها گشتیم و درباره آن‌ها صحبت کردیم
قبرهای بعضی بزرگان
هم از علما
و هم از شاهان
خوبی‌ها و بدی‌های گذشتگان
تاریخ ملّت و کشورمان
آن‌چه بر ما رفته که به این‌جا رسیده‌ایم
بیشتر من صحبت کردم و بچه‌ها هم کیف آب خوردن از شیرهای اتوماتیک را بردند
و شگفت‌زده
از این‌که چطور تا لیوان را جلو می‌برند آب باز می‌شود
به خانه آمدیم
خسته
ولی شاد
همه‌مان!

یک سفر یک روزه
سفری پر از تجربه
غیر از شادی و نشاط
آشنا شدن با شهرها و روستاها
با سبک زندگی واقعی
نه خیالی و فیلمی و تلویزیونی
نباید بچه‌ها عادت کنند که زندگی همین است
همین‌که در سریال‌های تلویزیون می‌بینند
در در و همسایه
در فامیل و آشنا
تا ببینند که جاهای بهتری هم برای زیستن وجود دارد
و حتی آدم‌های بهتری
فشاری هم نیاوردم
تمام اقامت‌گاه‌ها را خودشان برگزیدند
حتی پیشنهاد رفتن به حرم

زندگی مدرن
انسان را به جایی‌که هست چسبانده
معمول مردم
نمی‌توانند از محل زندگی تکان بخورند
اگر سفری هم باشد
یا کاری
یا زیارتی
یا دیدار اقوام
با عجله رفتن و عجولانه بازگشتن
اما سفری که با فراغت باشد
انسان فرصت تفکر داشته باشد
ساعت‌ها جایی در طبیعت
جایی که تازگی دارد
ندیده است
بنشیند
و بیاندیشد
این نوع سفرها متفاوت است
شبیه به سفرهایی که انسان در گذشته داشت
وقتی از اسب و الاغ و قاطر و شتر استفاده می‌کرد
ماشین را بیاندازی به جاده
و به سوی نقطه‌ای نامعلوم برانی
هر جا که همه توافق کردند توقف کنی
و بدون نگرانی و دغدغه
برای از دست دادن فرصتی که واقعاً فرصت نیست
وقتی که اصلاً وقت نیست
بلکه بردگی‌ست
بردگی برای کارفرما و شرکت و مؤسسه و تعدادی سرمایه‌دار
تا بر سود مادی دنیای خود بیافزایند
بدون این نگرانی‌ها...
واقعاً انسان امروز چقدر فرصت این‌طور سفر رفتن را دارد؟!

خدا را شکر که ما داریم
و تلاش می‌کنیم که بر این سبیل بمانیم
:)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سفر 33 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   36   37   38   39   40   >>   >

شنبه 103 آذر 3

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
فرزند - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X