سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

از آنچه نمی شود مپرس که آنچه شده است تو را بس است . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تعریف خوراکی + شنبه 91 بهمن 7 - 5:40 عصر

ساعت 10 است
پسر کوچکم می‌گوید: خوراکی می‌خواهم
صبحانه‌اش را ساعت 8 داده‌ام
پنیر با نان بربری داغ و تازه‌ای که از نانوایی سر کوچه خریده‌ام
اما چاشت است و طبیعی است دوباره چیزی بخواهد

از پای مطالعه بلند می‌شوم تا چیزی برای خوردن بیاورم
پفیلا، ذرت‌هایی که دو روز پیش بو داده‌ام و پف فیل شده‌اند
به همان روش مرسوم در پارک‌ها
با دو غربال در هم فرو رفته

در کاسه که ریختم
پسر ارشد هم دوید: من هم خوراکی...!
تا پفیلا را دید:
«این که خوراکی نیست»
می‌پرسم: پس خوراکی چیست؟!
جوابش یک جمله است، یک تعریف دقیق و کامل:
«خوراکی چیزیه که وقتی باز می‌کنی صدا بده!»
منظورش بسته‌بندی پلاستیکی است، چیزی که از بیرون خریداری شود، خانگی نباشد!

دنیای مدرن چگونه تعریف ما از اشیاء را تغییر می‌دهد
تعریف از خوراکی یک روز نخودچی و کشمش بود
گاهی انجیر خشک یا توت
بادام و گردو و حتی برنج و عدس بوداده
وقتی مادرم یک مشت در جیبم می‌ریخت که در مدرسه بخورم!
آیا ممکن است تعریف خدا، فرشته، شیطان، بهشت، جهنم و تمامی مفاهیم دینی نیز به همین سادگی در ذهن کودکان‌مان تغییر کند؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
درس خداشناسی از فرزند + پنج شنبه 91 دی 14 - 9:0 عصر

خواسته‌ام با تربیت باشند
یادشان داده‌ام تشکر کنند
هر چه برای‌شان بخرم
یا بعد از این‌که غذای‌شان را می‌دهم
همه‌شان یک به یک تشکر می‌کنند: «بابا دستت درد نکنه!»
خصوصاً وقتی بازی نصب کنم روی رایانه‌شان!

گاهی حرف گوش نمی‌کنند و سربه‌هوا که می‌شوند
وقتی تشکر می‌کنند
می‌گویم: تشکر یعنی این‌که حرف مرا گوش کنید
و کاری که می‌گویم انجام دهید
و با هم دعوا نکنید و اذیت به هم نرسانید
با هم مهربان باشید و بر طریق رفق قدم گذارید
تشکر از من،
تشکر از من یعنی این‌که اطاعتم کنید!

و ناگهان یاد خدا می‌افتم
ما چقدر با «زبان» خدا را حمد می‌کنیم
اما در عمل «شکر» نمی‌کنیم
اوامر او را اطاعت نمی‌نماییم:
«... قلیلٌ من عبادی الشکور» (سبأ:13)
«از بندگان من اندکی سپاسگزارند»

از رابطه پدر و فرزندی چه درس‌ها می‌شود گرفت!
(دیشب خواب دیدم یک دختر دیگر هم خدا به من داده است که از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجم، بیدار شدم و هنوز خنده بر لبم بود! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تقاضای بخشش از خود! + سه شنبه 91 دی 5 - 9:59 عصر

خیلی برای ادب‌شان تلاش می‌کنم
شاید کمی بیشتر از آن‌چیزی که مرسوم است در عرف جامعه
هر کدام‌شان به دیگری برخورد کند
حادثه‌ای اگر پیش بیاورد
خواسته یا ناخواسته
دانسته یا نادانسته
فوری باید بگوید: ببخشید!
امر رسول خداست (ص) که اصلاح «ادب» بر عهده پدر است.

امروز اتفاق جالبی افتاد
فهمیدم ملکه شده برای‌شان
اخلاق شده و غیر ارادی
سیداحمد داشت طناب می‌زد
از همین طناب‌ها برای‌شان خریده‌ام
که با دو دست می‌گیرند و می‌چرخانند و از زیر پا و بالای سر می‌گذرانند و مدام می‌پرند
همان بازی دخترانه که هرگز یاد نگرفتم :)
هماهنگی‌اش را از دست داد و طناب به پایش خورد
فوری گفت: «ببخشید» به خودش!
از خودش طلب بخشش کرد که ضربه و آسیب زده است!
لذت بردم از ملکه شدن چنین خُلقی در او.

حالا خیلی از رفتارهای دیگر را باید برای‌شان ملکه کنم
چقدر کار دارم من...! :~(


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
فیس و افاده اولین + جمعه 91 مرداد 20 - 12:0 عصر

فیس و افاده‌ها
همیشه مال ِ فرزند اول است
بهترین پستونک‌ها
جغجغه‌های عجیب و غریب
انواع و اقسام پیشبند‌ها
وسایلی که هرگز تصوّرش نیز برای فرزندان بعدی ممکن نیست
چه برسد به استفاده‌اش!
فرزند اول
حتی برای بیرون آوردن تراوشات بینی خود
ابزار مخصوص دارد!
و خیلی چیزهای دیگر...
یک سیسمونی مفصّل...

اما فرزند دوم بسیار کمتر
به سومی که می‌رسد...
خودش بزرگ می‌شود
هیچ ادا و اطواری ندارد وسایل نگهداری‌اش!
نگهداری هم ساده‌تر می‌شود
اساساً «هوس فرزندداری» می‌خوابد انگار!

این را امروز توجه کردم
وقتی پسر کوچکم غذا را روی لباسش ریخت
و من به سادگی
با یک دستمال آن را تمیز کردم
دفعتاً یادم افتاد
چه فیس و افاده‌هایی برای فرزند اول داشتم
بدون پیش‌بند اصلاً غذا نباید می‌خورد...
وقتی کوچک بود و
غذا خوردن استقلالی را
پله‌پله تجربه می‌کرد!

به زندگی خود هم نگاه کنیم
جز این نیست
همه تشریفات زندگی ما چنین است
فقط ادا و اطوار است
اصلاً کارآمدی مهمی ندارند
فقط تصوّر می‌کنیم
- فقط تصوّر -
که در زندگی بدان‌ها نیاز داریم
خیلی‌ها را می‌شود دور ریخت
خیلی‌ها را می‌شود نخرید
خیلی‌ها را حتی می‌شود تولید نکرد
خیلی‌ها را می‌شود

برای همیشه از تاریخ زندگی بشر پاک کرد...

استفاده از تجمّلات زندگی
و اصطلاحاً «فضول ِ معاش»
فقط یک «هوس کودکانه» است
مثل همان هوسی که برای اولین فرزند داریم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
به من ربطی ندارد! + پنج شنبه 91 مرداد 19 - 7:32 عصر

ناخن‌هایم را با قیچی می‌گیرم
تماشا می‌کند
می‌پرسم: می‌خواهی ناخن‌های تو را هم با قیچی بگیرم؟
می‌گوید: نه! دستم را می‌بـُرد!
لبخند می‌زنم و می‌گویم: نگران نباش، بابا بلد است چطور بگیرد که نبُرد.
جواب دندان‌شکنی می‌دهد:
«اگر بـُرید به من هیچ ربطی نداره‌ها...»

کودک است
و نمی‌فهمد اگر ببـُرد
خودش باید درد بکشد
اگر به او ربط ندارد
به که دارد؟!

گناه که می‌کنیم
خودمان را داریم نابود می‌کنیم
ولی چه کودکانه...
می‌گوییم: به ما چه ربطی دارد...؟ چرا حرام است؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
راه حل ساده کودکانه + چهارشنبه 91 مرداد 18 - 12:18 عصر

ماشین‌هایش را چیده‌ام کنار هم
با ماشین بزرگ‌تر
از دور می‌زنم

و او می‌خواهد بزند
ماشین را هل می‌دهد و رها می‌کند
از فاصله دو متری
به ماشین‌های کنار هم چیده شده اما اصابت نکرد

راه حلی پیدا می‌کند
ماشین بزرگ را بر می‌دارد
به فاصله بیست سانتی‌متری می‌برد
ماشین را هل می‌دهد
ماشین بزرگ به ماشین‌های کنار هم چیده شده برخورد کرد
شادی می‌کند
خود را برنده مسابقه می‌داند
و اصلاً احساس نمی‌کند تقلّب کرده است!

جرا؟!
زیرا او یک کودک است
و رفتارهایش
از الگوریتم‌های بسیار ساده‌ای تبعیت می‌کند
و درک اندکی دارد!

رفتار بعضی آدم‌ها هم این‌گونه است...
وقتی خیانت و تقلّب می‌کنند
و خیال می‌کنند
- فقط خیال می‌کنند -
برنده شده‌اند!
چه بچه‌گانه...!؟


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
شرمنده کارهای پسرم هستم! + پنج شنبه 91 تیر 29 - 6:2 صبح

نمی‌دانم چه بگویم
وقتی این کارها را از پسرم می‌بینم
آدم را شرمنده می‌کند این‌گونه اعمال
به حدّی که
اصلاً نمی‌داند چه باید بگوید
و چگونه برخورد کند

چند بار پیش آمده
ناگهان دستم را می‌گیرد
پشت سر هم
چندبار می‌بوسد
بر صورتش می‌گذارد
و به چشم‌هایم زل می‌زند و می‌گوید:
دوستت دارم بابا
خیلی دوستت دارم بابا

این جمله را چندبار تکرار می‌کند
و باز هم دستم را می‌بوسد

نمی‌دانم باید چه کنم
تنها کاری که می‌توانم
صورتشم را می‌بوسم
به چهره خندانش لبخند می‌زنم
دست نوازش بر سرش می‌کشم
و افتخار می‌کنم پسر ارشدم این‌قدر پدرش را دوست دارد

و گمان می‌کنم نزد خود
که خداوند دعایم را مستجاب کرده است
وقتی که نام «سیداحمد» را برایش برگزیدم
که خواستم چون فرزند امام (ره) باشد
و چنین است
مهربان و خدوم!

و همچنان این کارهای او
مرا شرمنده می‌کند!
از خدا توفیق طلب می‌کنم
که با رفتار خود
این اخلاق پاک را خراب نکنم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ناز ِ فرزندان من! + یکشنبه 91 تیر 25 - 4:57 صبح

پسر بزرگم از خواب که بیدار می‌شود
تندی به سمتم می‌آید
بعد از این‌که می‌گوید: دوستت دارم بابا!
با این مقدمه شروع می‌کند به حرف زدن:
بابا حرفامو بزنم بهت؟!
و بعد یک‌ریز حرف می‌زند
چقدر حرف دارد این پسر با بابایش :)

دخترم خودش را جلو می‌کشد
او بیشتر از این‌که بخواهد حرف بزند
دوست دارد در بغل بابا بیافتد
ولو شود و خودش را لوس کند! :)

اما پسر کوچکم فقط یک تکرارکننده است
هر حرفی که بزرگ‌ترها بزنند
برادر و خواهر بزرگ‌ترش
هر کاری که بکنند
او نیز تکرار می‌کند
می‌خواهد مثل آنان باشد :)

هر کودکی شکل خودش است
شخصیت خاصّ خودش را دارد
هیچ‌کدام تکرار دیگری نیستند
نه در اخلاق
و نه در رفتار
حتی در استعداد و توانمندی‌ها هم متفاوتند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
شاید آخرین فرزند! + چهارشنبه 89 آبان 19 - 8:54 عصر

انتخاب نام برای فرزند سوم کار دشواری بود
محاسبات زیادی باید انجام می‌شد
خیلی مهم بود تکراری نباشد
در اقوام درجه اول و دوم
مقیاسی را در نظر داشتم
که نباید در آن حوزه کسی با آن نام باشد
نام برای آن است که شناخته شوی
و تکرار در قلمروی که ارتباط مرسوم تعریف می‌نماید
سؤال دوم را مقدمه‌چینی می‌کند
در طراحی سایت می‌گویند
کاری کنید کاربر با یک یا دو کلیک به مقصد برسد
اگر نامش را بردم
نباید کسی بپرسد: «کدامشان؟»
این شد که فهرست بلندبالایی در ذهنم رسم کردم
وقت زیادی نداشتم
پنج ماه به آمدنش بیشتر نمانده بود که خبرش را به ما رساند
بچه زرنگی بود و نمی‌خواست پدر و مادرش زود باخبر شوند و به زحمت افتند!
باید نام‌های زیادی را کنترل می‌کردم
اساتید و اساطین و شیوخ و فقهای عظام شیعه را ملاک قرار دادم
از مرحوم کلینی ره آغاز کردم و شیخ مفید و طوسی و سیدرضی و...
سیدمرتضی فقیه عظیم‌الشأن خودمان
شاگرد عزیز شیخ مفید
برادر بزرگ و بزرگوار سیدرضی مؤلف نهج‌البلاغه
که نسب ایشان هم مثل خودمان به امام موسی کاظم (علیه‌السلام) می‌رسد
انتخاب نهایی‌ام شد
برای فرزندی که تصاویرش را مشاهده می‌کنید
برای فرزندی که امیدوارم آخرین نباشد :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
چرا مریم؟ + پنج شنبه 89 آبان 6 - 5:28 صبح

دیروز اتفاقی صحبت شد
مادرم پرسید: «چرا مریم؟ چرا فاطمه نه؟!»
این شبهه زیاد طرح شده بود
گفتم شاید در ذهن خیلی‏ها هم باشد
حتی یک افطاری در مسجدی
چند سال پیش
دخترم روی پایم بود
کسی پرسید: «اسم دخترتون فاطمه است؟»
از پاسخ منفی تعجب کرد: «جالبه! همه طلبه‏ها اسم دخترشون فاطمه است، خصوصاً سادات!»

وقتی ازدواج با دخترش را پیشنهاد کرد
استخاره کردم
تمام جریان در همین استخاره است
آیه‏ای از سوره مریم
فرزند صالح از استخاره فهمیده می‏شد
همان‏جا نیت کردم که نامش را «مریم» بگذارم
از بابت عهدی که کردم با خدا
برای توجه ویژه به تربیت این فرزندی که وعده شده
اتفاقاً مادرزن نیز
اصرار داشت که خوابی دیده است و در آن
وعده به فرزند صالحی!

مادرم با تعجب پرسید: «حالا اگر سوره هود می‏آمد، نامش را هود می‏گذاشتی؟»
به سخره این را پرسیده بود
که کارم را نادرست نشانم دهد
پر بیراه هم  نمی‏گفت
خدا را شکر کردم که سوره «جن» نیامد! :)

اما «سید احمد» که تصاویر فوق او را نشان می‏دهد
دیگر چنان حکایتی نداشت
سرّ نام او در انتخاب امام (ره) قرار داشت
آسیدمصطفی فرصتی برای یاری امام در انقلاب نداشت
اگر چه در بُعد علمی شخصیتی والا بود
که حتی تفسیری فلسفی نوشتن آغازیده
که مقداری از آن موجود است
و باقی را مجال تکمیل نیافت
اما آسیداحمد چیز دیگری بود
فداکاری او برای انقلاب
و در راه امام (ره) و تلاش شگفتش
مرا به شگفتی آورده بود
به پاسداشت زحمات این مرد بزرگ
نام پسر اولم را «سید احمد» گذاشتم
انتخاب نام مناسب
حقی است که فرزند بر گردن پدر دارد
آن‏طور که در روایات وارد است
اگر می‏خواستم انتخاب نام را به مشارکت دیگران بگذارم
مثلاً مادرشان
نام دخترم «عارفه» یا «نرگس» می‏شد و نام پسرم «عرفان» یا «موسی»!

أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ ص فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا حَقُّ ابْنِی هَذَا قَالَ تُحْسِنُ اسْمَهُ وَ أَدَبَهُ وَ ضَعْهُ مَوْضِعاً حَسَناً (الکافی، ج6، ص48)
رسول خدا (ص) در پاسخ مردی که از حق فرزندش پرسیده است می‏فرماید: نام و ادب او را نیکو کن و در جایگاهی نیک قرارش ده.
(از این دست روایات زیاد است، ولی این یکی سند قوی دارد و تمام راویان آن ثقه هستند و مورد تأیید کتب رجالی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   51   52   53   54      >

یکشنبه 103 آذر 4

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
فرزند - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X