سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

هر که خود رأى گردید به هلاکت رسید ، و هر که با مردمان رأى بر انداخت خود را در خرد آنان شریک ساخت . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
دبیرستان سرای ایرانی + شنبه 102 بهمن 28 - 10:40 صبح

رفته بودیم اندیشه اسم بنویسیم
متوسطه دوم
من و سیداحمد
همان اواسط تابستان
گفت: نمی‌شود
مدیر گفت
از اداره اجازه نداده بودند امسال دهم ثبت نام کند
ولی مدیر موافق بود
علاقه داشت امسال دهم ریاضی بگیرد
پیشنهاد داد تا از اداره بخواهیم

رفتیم اداره
من و سیداحمد
با معاون متوسطه دوم صحبت کردیم
اصلاً قبول نکرد
دلیل هم داشت:
یک مدرسه جدید در حال ساخت است
تا یک ماه دیگر تمام می‌شود
همه دهم‌ها را می‌خواهیم آن‌جا بفرستیم

رفتیم ثبت نام
اسم مدرسه ناراحتم کرد:
سرای ایرانی!
کم تبلیغش را دیده‌ایم؟
حالا مدرسه‌اش هم!
آن هم مایی که اساساً با این مظاهر نظام سرمایه‌داری مخالف
من سر خیابان بروم گران‌تر جنس بخرم
حاضر نمی‌شوم از این شرکت‌های زنجیره‌ای
این‌هایی که ذات ِ تورّم‌زا دارند
اقتصاد را می‌بلعند
مونوپولی و انحصارگرایی

مدرسه‌ها که شروع شد
پیام فرستادند که فلان مبلغ بیاورید
من کمتر فرستادم
نامه‌ای هم در کنارش
تند و محکم
انگار که مخاطبم خود آن برادرانی باشد که سرای ایرانی را تأسیس کرده‌اند

امروز برای گرفتن کارنامه نوبت اول رفتم
مدیر اصرار داشت با من صحبت کند
سر آن نامه‌ای که نوشته بودم:
- باور می‌کنید ما 20 میلیون تومان از جیب دادیم
برای ماژیک و اقلام مصرفی
هنوز حتی اداره هم یک ریال به ما پول نداده

من اما دوباره با توپ پُر
خب مگر سرای ایرانی بانی این مدرسه نیست؟!
اسم خودش را هم که گذاشته
نگفته اسم پدرش را بگذارد
حداقل به اسم آزمون
یا اسم شهیدی
مثل مدارس شهید هندوئیان
قشگ اسم مغازه و دکّانش را گذاشته که چه؟!
که تبلیغ کند دیگر
غیر از این که نیست!

مدیر اما این‌طور گفت:
- آموزش و پرورش یک قانونی دارد
اگر یک نفر نصف هزینه‌های ساخت مدرسه را بدهد
می‌تواند اسم آن را انتخاب کند
سرای ایرانی تمام هزینه‌های این مدرسه را نداده
فقط در همان حدّ نصف
باقی را خود آموزش و پرورش هزینه کرده است!



نظام سرمایه‌داری این‌طور است
کاپیتالیسم
مبتنی بر انحصار
مونوپولی
همان بازی که در ایران به اسم ایروپولی ترجمه شد
بعد هم روپولی
و بعد هم هزار اسم دیگر
اسم واقعی آن مونوپولی است
یعنی انحصار
یعنی چرا دیگران تجارت کنند، وقتی من تجارت می‌کنم؟!
وقتی من هستم در بازار، دیگران چرا باشند؟!
من تمام نیاز بازار را تأمین می‌کنم، خب دیگران بیایند کارگر من بشوند!

اگر هزار خُرده‌فروش لوازم خانگی در کشور هست
من یک شرکت بزرگ می‌زنم
با حمایت بانک
با وام‌های هنگفت
وقتی خُرده‌فروش‌ها به مرحله فروپاشی و ورشکستگی رسیدند
مغازه را ببندند
بیایند در فروشگاه من
من همه‌شان را استخدام می‌کنم
تجربه هم که دارند
بشوند فروشنده من
این یعنی مونوپولی
از رکن‌های مهم نظام اقتصاد غربی!

با مدیر همدردی کردم
عذرخواهی هم
به خاطر بی‌اطلاعی‌ام
گفتم نام سرای ایرانی مرا برآشفت
وگرنه با شما که دشمنی ندارم
سیصد هزار تومان را پرداخت کردم
کارنامه را گرفتم و زدم بیرون
در فکر آینده
در فکر این‌که چطور دُم این‌ها را بچینیم
تازه همین امسال که چند هکتار هم در تهران دکان زده‌اند
یک سرای بی‌نظیر هم در قم راه افتاده
شهر لوازم خانگی هم
عین سه هیولا
سه هیولا که آمده‌اند تمام بازار را ببلعند
مثل والمارت آمریکا!

قال امام القَوم (ع): «لِکُلِّ مُقْبِلٍ إِدْبَارٌ، وَ مَا أَدْبَرَ کَأَنْ لَمْ یَکُنْ‏» (نهج‌البلاغه، ح152)
هر بخت‌یارى را بخت‌برگشتنى است، و آنچه برگشت، پندارى نبوده و نیست. (ترجمه شهیدی)
توضیح: هر جا که دنیا به کسی روی کند، قطعاً یک روز هم از او روی بر می‌گرداند. وقتی روی برگرداند، طوری آن بخت و اقبال محو می‌شود که گویا اصلاً از اول هیچ نبوده است!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - مدرسه 36 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
دستاورد تحصیلی + جمعه 102 مرداد 27 - 9:31 صبح

امسال عالی بود
کرونا تمام
کلاس‌ها حضوری
مدرسه‌ها بر روال
نه دیگر مجازی
شاد و ایتا تعطیل
نمره‌هایشان هم عالی

سیدمرتضی که زیر 19.5 نداشت:



سیداحمد هم همین‌طور
کمترین 19.5:



اما سیده مریم
شگفت‌آور
چون دهم هم
متوسطه دوم
اصلاً غیر از 20 نبود
کارنامه انگار ایده‌آل
انگار نسخه تست نرم‌افزار است
همه فیلدها در بالاترین اندازه ممکن
بالاتر از آن دیگر فرض ندارد:



خدا را شکر می‌کنم
زحمات‌شان به نتیجه نشسته
خداوند لطف فرموده
که
لا حول و لا قوّة إلا بالله العلی العظیم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - مدرسه 36 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
برنامه درسی ملّی + دوشنبه 101 اسفند 8 - 3:15 صبح

مشکل در اجراست
برنامه هست
برنامه‌ریز هم
طراح
اما راهکارهای اجرایی
این را چه کنیم؟

ده سال پیش تدوین شده
تصویب
این برنامه:



این یعنی:



[نمودار کامل در اندازه بزرگ]

بین برنامه و اجرا خالی‌ست
سازمانی متناسب
ساختاری توانا
نظارت باید
سامانه‌ای جهت مطالبه و مراقبه

چقدر از این قوانین ِ متکامل داریم؟
کم نیست
فکر کنیم که چرا اجرایی نیست!

قال صدّیق اَعظم(ع): «فَیَا عَجَباً عَجَباً، وَ اللَّهِ یُمِیتُ الْقَلْبَ وَ یَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِمَاعِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ» (نهج‌البلاغه، خ27)
شگفتا به خدا که هماهنگى این مردم در باطل خویش، و پراکندگى شما در حقّ خود، دل را مى میراند، و اندوه را تازه مى گرداند. (ترجمه شهیدی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مدرسه 36 - فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
مبارز ِ جوان + چهارشنبه 100 اسفند 11 - 6:0 صبح

این معلم بی‌ادب است
دبیر هنر
هم معلم سیدمرتضی
هم سیداحمد
دبیرستان

بچه‌ها را مسخره
تکه کلام‌های زشت
کلمات رکیک
ادب را یا فرا نگرفته
در کودکی
یا عوض شده
در بزرگسالی

«زد توی کمرم»
- چرا؟
«همین‌جوری برای شوخی مثلاً»

سیداحمد شاکی
این‌بار شوخی دستی هم کرده است
اما من
دخالت نکردم
فقط توصیه



چند روز بعد...
سیداحمد از کلاس اخراج شده است
اما ناراحت نیست
با خوشحالی از مدرسه
تعریف می‌کند:
«قبل از این‌که بره داخل کلاس جلوشو گرفتم
چون مبصر کلاسم
بیرون در ایستاده بودم
طوری که دیگران نشنوند با معلم صحبت کردم
گفتم: آقای ... من از شوخی‌های لفظی و دستی شما ناراحت می‌شوم
و نمی‌توانم تحمّل کنم
معلم عصبانی شد و گفت: حق نداری بیای تو کلاس
من گفتم: می‌خوام کیفم رو بردارم
گفت: نه
منم محکم‌تر گفتم
کیف مال خودمه می‌خوام برم بردارم
گفت: بردار
کیفم را برداشتم و رفتم پیش مدیر
تا مرا دید:
به‌به دانش‌آموز ممتاز مدرسه
چی شده؟
ماجرا را گفتم
گفت: من حلش می‌کنم
فعلاً این زنگ رو برو تو نمازخانه یا حیاط
منم نشستم تو نمازخانه برای امتحان زنگ بعد درس خوندم»

این کل ماجرا
آن‌طور که تعریف کرد
از مبارزه‌اش
از جنگش
از جهادش

در مقابل ظلم باید ایستاد
نهی از منکر باید کرد
از نوجوانی هم باید یاد گرفت
تجربه کرد
آدم باید پای عواقب نهی از منکر هم بماند
بداند که شاید مشکلات باشد
آماده شود

خوشحال شدم
از این‌که توانسته
جرأت پیدا کرده
شجاعت
این «انسان» است
وقتی مخالف است «مخالفت» می‌کند
وقتی موافق «موافقت»
این درست است

بعدش مهم نیست
تکلیف مهم است
معلم بی‌ادب باید ادب شود
از منکر باید نهی شود
هر چه می‌خواهد بشود بشود!

قال ازْهَدُ الزّاهِدین (ع): «مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنْ الْمُنْکَرِ، إِلَّا کَنَفْثَةٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ؛ وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ، لَا یُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا یَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ» (نهج‌البلاغه، ح374)
تمام اعمال نیک و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر همچون آب دهان است در برابر دریایى عمیق و پهناور. امر به معروف و نهى از منکر نه مرگ کسى را نزدیک مى کند و نه از روزى کسى مى کاهد (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - مدرسه 36 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
مشق ِ معنوی + چهارشنبه 98 بهمن 30 - 9:17 عصر

معلم خوبی دارند
خدا حفظش کند
امروز که از مدرسه آمد
این مشق‌ها را داشت:



ایده خوبی‌ست
تأثیرگذار
خیلی جدّی گرفته بود
بالاخره معلم گفته است
مشقی که باید انجام دهد!

قال مولانا (ع): «إِذَا وَصَلَتْ إِلَیْکُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ، فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّکْرِ» (نهج‌البلاغه، ح13)
زمانى که مقدمات نعمتها به شما رسید، نهایت آن را با کمى شکر از خود مرانید. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - مدرسه 36 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
توجه ِ ساعتی + سه شنبه 98 مهر 23 - 8:41 صبح

مدرسه که باز شد
همان روزهای نخست
سیداحمد شاکی آمد خانه:
«ساعت کلاسمون خرابه!»
- خراب نیست پسرم
احتمالاً باتریش تموم شده
یه باتری ببر بده معلم وصل کنه بهش!

سیدمرتضی هم شنید:
«ساعت کلاس ما هم باتری نداره»
- تو هم یه باتری ببر مدرسه!

برداشتند و بردند و معلّم نصب کرد و ساعت کلاس‌شان راه افتاد
خیلی خوشحال این‌بار به خانه آمدند
نه فقط از راه افتادن ساعت‌شان
که
از عزیز شدن پیش معلّم‌شان
پیش هم‌کلاسی‌هایشان
از چه؟!
از «توجه»

روز بعد مریم گلایه کرد:
«کلاس ما اصلاً ساعت نداره!»
و پیشنهادی هم اضافه:
«بابا، میشه از همین ساعتایی که برای خودمون ساختیم برای کلاس بسازیم؟»
- بله دخترم
چرا نشه
یکی درست می‌کنیم

و درست کردیم
با کمک هم
از این ساعت‌ها



قبلاً نوشته بودم
این‌جا
یک سال پیش
وقتی خود مریم زد و ساعت خانه را شکست
موتورش ول شد
رها
بدنه نداشت
ولی موتور بود
با چند تکه فوم ماکت‌سازی یک ساعت ساختیم
موتور را نصب کردیم
و اکنون
یک‌سال است که کار می‌کند
و همه از آن راضی

مریم ساعت را برد مدرسه
وقتی برگشت
حالش قابل توصیف نبود:
«همه خوشحال شدند، معلّم‌ها تعجب کرده بودند! می‌پرسیدند: خودت درست کردی؟!»

خب چند معلّم دارد دیگر
غیر از ابتدایی‌ست
عربی، فارسی، انگلیسی، ریاضی و...
هر درسی یک معلّم
روال متوسطه این‌طور است
کلاس هفتم

آن‌قدر تعریف کرد و تعریف
از شادی‌های هم‌کلاسی‌ها
از آن همه «توجّه»
که
به این نهایت رسید:
«یکی از معلّما دوازده تومن پول داده گفته یکی برای منم درست کن، به عنوان بیعانه، رنگشم گفته چی باشه»

خب ما برای قبلی موتور داشتیم
ولی برای کلاس
از ساعت‌سازی محلّ‌مان خریدیم
موتور را 16 هزار تومان حساب کرد
کمی گران به نظرم رسید
این شد که رفتم در اینترنت
سایتی پیدا کردم و چند موتور سفارش دادم
هر کدام هفت هزار تومان

مریم خودش درست کرد
یک ساعت زیبا برای معلّمش
دقیقاً مثل همان که برای خانه ساخته بودیم
و برای کلاس درسش



اما این پایان ماجرا نبود
یکی دو تای دیگر هم ساختیم
موتور هفت هزار تومانی
فوم هم دانه‌ای پنج هزار تومان
ساعت‌های ارزانی در آمد
خصوصاً این‌که کار دست هم بود!

انسان‌ها «توجه» را دوست دارند
زیرا
شاخص «دوست داشتن» است
دوست داشته شدن

توجه نیاز به هزینه زیاد ندارد
گاهی با همین مبالغ اندک
فقط این‌که «حواست» هست
این مهم است
کسی که به کلاس درس توجه دارد
یک باتری هم ببرد کافیست
همه می‌فهمند
کسی که به فرزندش توجه دارد
کسی که به همسرش
کسی که به دوستانش

«توجه» نیاز به هزینه ندارد
توجه به همین سادگی‌ست
«پیش از آن‌که بگوید انجام دهی»
قبل از این‌که بخواهد!

یک‌جورایی شبیه به نظریه «حق الطاعة» شهید صدر (ره)
دلت باید بتپد
برای خانه و خانواده
کلاس و هم‌کلاسی‌ها و معلّم
جامعه و مردم و رهبران آن
حتی بشریّت
حتی طبیعت
هر چه که خداوند خلق کرده است
وقتی دلت برای «خدا» بتپد
«توجه» پیدا می‌شود
به او و هر آن‌چه که به او وابسته است!


قال أمیرالمؤمنین (ع): «إِنَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَةً وَ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً، فَأْتُوهَا مِنْ قِبَلِ شَهْوَتِهَا وَ إِقْبَالِهَا، فَإِنَّ الْقَلْبَ إِذَا أُکْرِهَ عَمِیَ.» (نهج‌البلاغه، ح193)
براى دل هاى (آدمیان) علاقه و اقبال و (گاه) تنفر و ادبار است. هنگامى که مى خواهید کارى انجام دهید از سوى علاقه و اشتیاق وارد شوید، زیرا اگر قلب را مجبور به کارى کنند نابینا مى شود. (ترجمه مکارم*)
* این روزها ایشان در بستر بیماری هستند، برای سلامتی‌شان دعا می‌کنیم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - مدرسه 36 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
و مدرسه + دوشنبه 98 مهر 1 - 11:10 صبح

سخت است
ناگهان سکوت
سوت و کور
وقتی مدرسه‌ها باز می‌شود

عادت به شلوغی
به بودنشان
سروصدای بچه‌ها
وقتی بازی می‌کنند
وقتی حرف می‌زنند
وقتی مدام صدایت می‌کنند
وقتی حیات‌شان به تو گره خورده است
تمام زندگی‌شان



یهو نیستند
مدرسه است دیگر
باید بروند
دوازده سال
اتلاف عمر است
می‌دانم
می‌دانیم
فقط برای این‌که بگذرد
سپری شود
سن‌شان زیاد شود
تا بتوانند سربازی بروند و سر کار
یا ازدواج کنند و صاحب اولاد

دوازده سال از عمری‌ست که گریزی از نابود کردن آن ندارند
استهلاک در مدرسه
یاد گرفتن چیزهایی که نود درصد آن هرگز نیاز نمی‌شود
در آینده زندگی‌شان
اصلاً فراموش‌شان می‌شود
مثل خودم
مثل خودمان!

نعمت وقتی گرفته می‌شود توجه پیدا می‌کنیم
به بودنش
وقت ِ نبودنش
همان‌طور که سلامتی را وقت ِ بیماری درک می‌کنیم
دارایی را در وقت نداری

خداوندا نعمت‌هایت را از ما نگیر
هر چند ما درک درستی از آن نعمت‌ها نداریم
بدون گرفتن‌شان توجه در ما پدید آور
تو قادر و توانایی
با سپاس و شکر از نعمت‌های فراوانت!

قال مولانا (ع): «وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَکَ طَرِیقاً ذَا مَسَافَةٍ بَعِیدَةٍ وَ مَشَقَّةٍ شَدِیدَةٍ، وَ أَنَّهُ لَا غِنَى بِکَ فِیهِ عَنْ حُسْنِ الِارْتِیَادِ وَ قَدْرِ بَلَاغِکَ مِنَ الزَّادِ مَعَ خِفَّةِ الظَّهْرِ، فَلَا تَحْمِلَنَّ عَلَى ظَهْرِکَ فَوْقَ طَاقَتِکَ فَیَکُونَ ثِقْلُ ذَلِکَ وَبَالًا عَلَیْکَ» (نهج‌البلاغه، ن31)
بدان راهى بس طولانى و پر مشقت در پیش دارى. در این راه (پر خوف و خطر) از کوشش و تلاش صحیح و فراوان و توشه کافى که تو را به مقصد برساند بى نیاز نیستى، به علاوه باید در این راه سبکبار باشى (تا بتوانى به مقصد برسى) بنابراین بیش از حدِ توانت مسئولیت اموال دنیا را بر دوش مگیر، زیرا سنگینى آن مایه مشقت و وبال تو خواهد بود. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - مدرسه 36 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تندروی + شنبه 97 مهر 7 - 2:36 عصر

بزرگ که می‌شوند
مستقل‌تر
باید هم باشند
تنها بروند و بیایند
مسیر مدرسه را
اما نه بدون آموزش
نکاتی را یادشان دادم:

از راه‌های خلوت نروید
مسیر همیشگی
شلوغی امنیت است

اگر دوست‌تان گفت از این ور
یا تا فلان مغازه
هرگز
دوست مدرسه‌ای مال ِ مدرسه است
مال ِ خیابان نیست

داخل گوشی موبایل
یا تبلت دیگران
هرگز نگاه نکنید
بچه‌های مدرسه
در مدرسه اجازه ندارند بیاورند
بیرون شاید
چیزهایی هست که اگر ببینید به شما آسیب می‌زند
روح و روان‌تان
زیاد هم شده
خود را از خطر گوشی‌های هوشمند حفظ کنید



حرف کسی را گوش نکنید
مثلاً بگوید پدرتان مرا فرستاده
گفته بیایم دنبال شما
یا هر شخص دیگری
کودکان را معمولاً به این روش می‌دزدند

اگر به شما تنه زدند
زیاد به شما نزدیک شدند
کسی به شما دست زد
سریع فاصله بگیرید
بعضی آدم‌ها بیمارند
انسان سالم به حریم شما نزدیک نمی‌شود
سادیسم یا مالیخولیا یا مازوخیسم یا پدوفیلی

اگر چه معنی این واژگان را نمی‌فهمند
اما با دقت
گوش می‌کنند و می‌پذیرند

در خیابان ندوید
آرام عبور کنید
تا راننده خود را با شما هماهنگ کند
دویدن فرصت را از او می‌گیرد
سبب تصادف می‌شوید

و از همه مهم‌تر
تند راه بروید
در مسیر
انسانی که مقصد دارد تند راه می‌رود
آهسته نروید
شل و وارفته
این یک علامت است
یک نشانه
یک فرصت است
آسیب‌پذیری را ساده‌تر می‌کند
آن‌هایی که آرام راه می‌روند بیشتر مورد طمع هستند
کسی با تندروها کاری ندارد!

قال الأمیر (ع): «وَکانَ اَهْلُ ذلِکَ الزَّمانِ ذِئاباً ... وَ اَوْساطُهُ اُکّالاً، وَ فُقَراؤُهُ اَمْواتاً، وَ غارَ الصِّدْقُ، وَ فاضَ الْکَذِبُ، وَ اسْتُعْمِلَتِ الْمَوَدَّةُ بِاللِّسانِ، وَ تَشاجَرَ النّاسُ بِالْقُلُوبِ، وَ صارَ الْفُسُوقُ نَسَباً، وَالْعَفافُ عَجَباً» (نهج‌البلاغه، خ107)
مردم (توانمند) آن روزگار همچون گرگ، و میانه حالشان طعمه، و نیازمندانشان مرده خواهند بود، راستى ناپدید شود، و دروغ فراوان گردد، مردم به زبان اظهار دوستى، و به دل دشمنى کنند، فسق عامل نسبت، و عفّت باعث شگفتى شود. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - مدرسه 36 - آموزش 28 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ذوق ِ مدرسه + یکشنبه 97 مهر 1 - 3:33 عصر

ذوق دارند
کتاب ِ نو
لباس ِ نو
روزهای فراموش‌شده
جز خاطره باقی نمانده
سختی‌ها از یاد رفته
زیبایی‌ها در یاد مانده
این است وضع و حال کودکان
اول ِ هر مهر

قال الأمیر (ع): «حُمِّلَ کُلُّ امْرِىء مِنْکُمْ مَجْهُودَهُ، وَ خُفِّفَ عَنِ الْجَهَلَةِ» (نهج‌البلاغه،خ149)
به هر یک از شما به اندازه قدرتش تکلیف شده، و به نادانان تخفیف داده شده است. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - مدرسه 36 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
خرق ِ عادت + دوشنبه 97 خرداد 14 - 5:0 صبح

خیلی مهربان است
رئوف یعنی
واقعاً
اصلاً حال و هوای خشن ندارد
زیاد می‌خندد
همیشه انگار
دوست‌داشتنی‌ست

معلّم همیشه کلیشه می‌نوشت
همه معلّم‌ها معمولاً
کارنامه توصیفی‌ست دیگر
یک الگو برای همه
تک‌تک بچه‌ها را ارزیابی کند؟!
چه کسی حالش را دارد
مگر می‌شود ویژگی‌های هر دانش‌آموز را مستقل نگاشت؟!

این‌بار متفاوت نوشت
تا دیدم شگفتیدم (واژه‌سازی دیرین‌دیرینی! :)
عکس گرفتم
که نگه دارم
معلّم هم از اخلاق سیداحمد سر ذوق آمده است
کارنامه را متفاوت توصیف کرده!



کتابخانه کوچکی در کلاس دارند
مسئولش
همیشه هم شاکی
از رفتارهای هم‌کلاسی‌ها
آن‌قدر صداقت و پاکی دارد
دروغ و دغل و بی‌امانتی را برنمی‌تابد

خدای را سپاس می‌گویم
و این‌بار نیز
چون همیشه
در برابر اِنعام فراوانش
سر تعظیم فرود می‌آورم!

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: «...البَنُونَ نِعْمَةٌ فَإِنَّمَا ... یُسْأَلُ عَنِ النِّعْمَةِ» (کافی، ج6، ص6)
امام صادق (ع): ... پسران نعمت هستند و (روز قیامت) ... از نعمت سؤال خواهد شد.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - مدرسه 36 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

   1   2   3   4      >

جمعه 103 آذر 2

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
مدرسه - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X