شایسته است که دانش انسان بر گفتارش افزون و خردش بر زبانش چیره باشد . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
کارکردهای نهاد مرجعیّت + شنبه 92 مهر 13 - 8:3 عصر

چند روز پیش تنظیم شد
طرحی برای نهادی
که با این مقدمه آغاز می‌شود:
«مرجعیّتِ فقهی نهادی دیرپاست. استمرار تاریخی این نهاد اجتماعی و محل رجوع بودن و رهبری دینی جامعه شیعی سبب شده است کارویژه‌های نهاد مرجعیّت استقرار یافته و نهادینه شود و روش‌های تعامل آن با آحاد جامعه و تأثیرگذاری آن بر بدنه اجتماع به استحکام و ثبات قابل توجهی برسد.
آن‏چه نهاد مرجعیّت در طول قرون متمادی در اداره جامعه بر عهده گرفته است، شاید در فهرستی این چنینی قابل گردآوری باشد.»

و سپس توجه شده به فعالیت‌های انجام شده توسط فقها
در قرون متمادی
و فهرست ذیل به دست آمده:

این فهرست را بر شبکه می‌نهم
تا دوستان طلبه و آگاه
اگر ماعدای آن
چیزی در نظرشان هست
اطلاع دهند
تشکر!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: سند 32 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
پسر ِ عاقل + پنج شنبه 92 مهر 11 - 6:47 عصر

خیلی خوب رفتار می‌کنند
جلوی میهمان
گفته‌ام که نباید چیزی بخواهند
این‌که انواع خوراکی را یک‌جا می‌بینند
خب همه بچه‌ها جذب می‌شوند طبیعتاً
اما...
چون خوب بودند
پس از رفتن میهمان پذیرایی کردم ازشان
همه خوردنی‌ها را در اختیارشان گذاشتم و تعارف‌شان نمودم
و گفتم:
«چون بچه‌های خوبی بودید من هم پدر خوبی هستم
هر چه میل‌تان هست بردارید
اگر کار بد می‌کردید من هم الآن پدر بدی می‌شدم...»

هنوز حرفم تمام نشده:
«باز هم پدر خوبی بودی...»
حرفم را قطع کرد:
«اگر ما هم بچه بدی بودیم، باز هم تو پدر مهربونی بودی
چون ما رو تربیت می‌کردی، تا بچه‌های خوبی بشیم»

شش ساله عجب عقلی دارد
منظورش این که اگر تنبیه‌مان هم بکنی از مهربانی ِ توست!

چرا؟!
رازش:
بی‌دلیل تنبیه‌شان نکردم
بدون توجیه دعوای‌شان نکردم
بدون ذکر علّت اخم نکردم
گاهی بی‌هوا مشغول مطالعه هستم و اخم‌هایم در هم که می‌شود
می‌پرسد: «مگه کار بدی کردم اخم کردی؟!»
- «نه پسر گلم، دارم فکر می‌کنم، اخم نکردم عزیزم»

تربیت بسیار ساده است
کافیست با انسانیّت رفتار کنی...

انسانیّت را هر انسانی می‌فهمد؛ کودک و بزرگ ندارد!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
تحریم ِ حمایت + چهارشنبه 92 مهر 3 - 1:51 عصر

«خیلی بابای خوبی هستی که ازم حمایت می‌کنی»
این جمله را وقتی گفت
که قرار شد دوباره او را تحت حمایت و پشتیبانی خود قرار دهم!

کودکان وقتی با هم گلاویز می‌شوند
طبیعی هم هست
سه تا هستند و گاهی کارشان به منازعه می‌انجامد
همیشه سفت و سخت دنبال عدالت می‌روم
وقتی یکی شکایت کند
دیگری باید توضیح دهد
و اگر نتواند
باید عذرخواهی کند از شاکی
و شاکی باید اعلام نماید که او را بخشیده است!

امروز اما تا از پیش‌دبستانی آمد
سیداحمد
دوید سراغ بازی رایانه‌ای و نپذیرفت نهار بخورد
مجبورش نکردم
به زور هم دهانش نگذاشتم
داد و هوار هم که هیچگاه نمی‌کنم
اما...
اگر بچه را رها کنی و به خوردن مجبور نکنی...
سیدمرتضی این طور نیست
او گرسنه باشد می‌خورد
ولی بعضی بچه‌ها بازیگوش‌اند
نمی‌شود سر غذا خوردن مسامحه کرد
نمی‌خورند تا ضعیف شوند و بیمار
گفتم از دستش ناراحت هستم!

سیده‌مریم که نهارش تمام شد
سر بازی به منازعه با او پرداخت
سیداحمد شکایت آورد به بابایش:
«مریم نمی‌ذاره بازی کنم،‌ منو زد!»

رسماً اعلام کردم:
«سیداحمد به دلیل این‌که حرف مرا گوش نکرده دیگر تحت حمایت من نیست!»
گفتم:
«من دیگر به شکایت‌های او رسیدگی نخواهم کرد!»

پسر بلند شد
نشست سر سفره
غذایش را تا آخر خورد
در حال خوردن غذا بود که رویش را به سویم بازگرداند و گفت:
«خیلی بابای خوبی هستی که ازم حمایت می‌کنی»

به که شکایت بریم
اگر لحظه‌ای خدا دست از حمایت‌مان بردارد...؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
کال آو دیوتی + یکشنبه 92 شهریور 31 - 8:25 عصر

رژه نیروهای نظامی را در تلویزیون می‌بیند
سالروز آغاز دفاع مقدس است
می‌فهمد جنگ چیست
اسلحه‌ها را می‌بیند
و نظم را

می‌خواهد برود به بازی‌اش برسد
به رسم امانت
قول از پدرش می‌گیرد:
«بابا اگه جنگ شروع شد صدام کن برم جبهه»
تا گفتم: «چشم»
خیالش راحت شد
دوید و رفت تا بازی‌اش را ادامه دهد!

شش سال دارد
خدا کند در بیست و شش سالگی هم
چنین بیاندیشد!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
فلوچارت آزمایشگاه پزشکی + پنج شنبه 92 شهریور 28 - 5:18 عصر

گمان می‌کردیم فقط خودمان این‌قدر حال و حوصله داریم
و البته
میل و علاقه
که برای هر فعالیتی گردش کار ترسیم کنیم

آزمایشگاهی رفته بودم
در همین شهر مقدس قم
وابسته به یکی از درمانگاه‌های‌مان
روی دیوار دیدم:

روش اجرایی فرآیند قبل و پس از انجام آزمایش

روند جامعه چندان این‌گونه نبود
امروز هم
که روندها را این‌طور شیرفهم نمایند
برای کاربران و پرسنل البته
و خوب است که باشد
روند جامعه
در همه کارهای اداری و فعالیت‌های پُرمراجعه
که آینده درخشان است
به سادگی می‌توان فهمید
از نسبت حال با گذشته
الحمدلله!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
بمب ساعتی + دوشنبه 92 شهریور 25 - 12:23 عصر

کار ساده‌ای نیست اسباب‌بازی خریدن
تلاش والدین معمولاً این‌که
آن‌چه تهیه می‌شود «فکری» باشد و اسباب ِ پرورش
اما کودکان خود
بیشتر «صدا و تصویر و حرکت» را می‌پسندند
چیزی که بر توانایی‌های فکری و ذهنی‌شان نمی‌افزاید اصلاً

رفته بودم با بچه‌ها جانبازان
همین فروشگاه معروف ِ دورشهر که رفته‌است سر ِ کلهر اخیراً
فشار فراوان:
«اینو بخر بابا، اونو بخر، اون یکی...»
همه‌اش همین الکترونیکی‌های پرسروصدایی که مفت هم نمی‌ارزند
صحبت کردم
آرام‌ شان کردم و بعد...

یک بمب ساعتی برای‌شان ساختم
یکی از همین کیت‌های چشمک‌زن دو کاناله
جعبه موس کوچکی پیدا کردم
چند لحیم‌کاری و اتصال
جلوی چشم خودشان
این‌که دیدند چگونه قطعات به هم متصل می‌شود و تبدیل به یک اسباب‌بازی
آقا... دعوا شد سر این اسباب‌بازی جدید!
مجبور شدیم نوبت ِ بازی بگذاریم!
زمین نمی‌گذارند این را...

چراغ‌های خانه را خاموش می‌کنند
بمب را یک گوشه گذاشته و کلید آن را می‌زنند
چراغ چشمک‌زن روشن می‌شود
بمب است دیگر
حالا باید فرار کنند!
چقدر هم تحرّک داده به بچه‌ها همین بازی
مضاف به لذّت همراهی با والدین
در مسیر تولید اسباب‌بازی
چقدر چیز یاد می‌گیرند بچه‌ها از این فعالیت!

حالا از خود می‌پرسم دوباره
چرا باید اسباب‌بازی‌های گران‌قیمت بی‌ارزشی بخرم
که چند روز بیشتر نمی‌تواند استقبال بچه‌ها را با خود داشته باشد
چیزی که به زودی از کار خواهد افتاد
قطعاتش خواهد شکست
و هیچ منفعت پرورشی هم ندارد!

پ.ن.
قصد و غرضی در اصطلاح بمب ِ ساعتی نبوده است ها
یک‌وقت نگویند پرورش تروریستی می‌دهد بچه‌هایش را
لامپ چشمک‌‌زن جذاب‌ترین کاربردش همین چیزهای انفجاری است دیگر
باتری‌های آن هم کمی درشت هیکل
تداعی‌کننده دینامیت :)
توکل بر خدا...!

پ.ن.
گروهی صف ایستاده
یک به یک داخل سوراخی نگاه می‌کردند
فردی متعجبانه آمد
همه اعتراض: برو آخر صف!
نوبتش که شد، هیچ در سوراخ ندید!
معترض: این‌جا که چیزی نیست!
گروه داخل صف:
«ما چند روز است نگاه می‌کنیم ندیده‌ایم، نیامده می‌خواهی ببینی؟!»

نمی‌دانم بچه‌ها که این‌طور خیره می‌شوند
به این ریزلامپ‌ها
واقعاً چه می‌بینند؟!
که ول نمی‌کنند و این‌قدر پی‌گیرند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
فلوچارت خورش سبزی + چهارشنبه 92 شهریور 13 - 7:15 عصر

برای اولین بار
چرا؟!
چون معمولاً غذاهای روتین را می‌شود به سادگی خرید
با هزینه‌ای نه‌چندان بالا
قیمه درست کرده بودم
و بسیاری از غذاهای دیگر
کوکوها
کتلت‌ها
شامی‌ها
پلوهای ترکیبی؛ لوبیاپلو، باقالی‌پلو و...
ماکارونی
و حتی غذاهای پخت‌سریع (فست‌فودها)
اما قرمه‌سبزی...
با این‌که از همه غذاها بیشتر دوست دارم!

امروز درست کردم برای نهار

حالا چرا فلوچارت؟!
گفتم حالا که یاد گرفته‌ام
به روشی سریع برای استفاده دیگران ارائه کنم

راستش
سر گاز مدام در ذهنم فرآیندش شکل می‌گرفت
بی‌اراده
عادت است دیگر
ترکش ـ شاید ـ موجب مرض

قبلاً گفته بودم که برای هر کاری می‌شود فلوچارت کشید!

پ.ن.
می‌دانم؛
لوبیا قرمز یا چشم‌بلبلی هم می‌شود
ولی شیرینی‌ای که لوبیاچیتی می‌دهد حرف ندارد
کمی شنبلیله خشک هم بعضی می‌ریزند
رُب هم اختیاری است
نحوه ترکیب سه محور اصلی هم اختلافی است
بعضی گرد لیموعمانی می‌ریزند
معمولاً هم گوشت تکه‌شده و قُرمه‌قُرمه‌شده
ولی...
من این طور پختم
همان که واقع شده را ترسیم نمودم

پ.ن.
اندازه هم اصلاً‌ نزدم
همه چیز را مُشت مُشت عمل کردم
مثلاً سبزی یک کیلو خریده بودم
بعد از پاک کردن و شستشو و خُرد کردن
نصفش را گذاشتم برای کوکوسبزی
نیم آن را استفاده کردم
لوبیا هم یک مُشت
مانند گوشت
چرا؟!
چون به حسّم اعتماد دارم
به استعداد آشپزی
همیشه از اندازه زدن در پخت و پز دوری می‌کنم
بیشتر به طعم توجه می‌کنم و به ریخت و قیافه آن!

پ.ن.
خورندگان معتقد بودند عالی شده است
هر که چشید چنین گفت
خودم هم که... عطّار نباید بگوید!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: سند 32 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
بچه مدرسه ای + سه شنبه 92 شهریور 12 - 2:30 عصر

متوجه کلیک‌راست روی دسک‌تاپ شده
همین‌که چیزی تغییر کرده در مانیتور
می‌پرسد: «کسی دست زده به کامپیوتر بابا؟»
جوابی که نمی‌شنود
می‌گوید:
«بابا دعواش نمی‌کنه، فقط خودش بگه کی بوده!»

دخترم بزرگ شده است دیگر
یاد گرفته روش‌های تربیتی را
از پدرش
که چگونه خاطی را پیدا کند و متوجه اشتباهش نماید
بدون این‌که تنیبه لازم باشد
چند لحظه‌ای که پشت دستگاه نبودم!

امروز مانتودار شد
امسال مدرسه می‌رود
این روزها خیلی سرخوش است
بالاخره من هم بچه‌مدرسه‌ای‌دار شدم!
چقدر بزرگ شده‌ام! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - مدرسه 36 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
اصل پنجاه و نهم + یکشنبه 92 مرداد 20 - 9:16 عصر

مشغول مطالعات حقوقی
به قانون اساسی سوئیس رسیده
چشمم به اصل 59 که افتاد
گرد شد و متعجب
متحیّر و شگفت‌زده
اصلاً حالم تغییر کرد یک لحظه
وقتی این عبارت را در قانون اساسی فدرال سوئیس دیدم:
«توقیف به علّت بدهکاری مجاز نیست»

پس بدهکار را چه می‌کنند؟!
اگر مالی دارد مصادره
آن هم مقیّد
مقیّد به «دارایی حاضر در محل سکونت» یعنی ایالتی که در آن زندگی می‌کند:
«... در مقابل ِ قاضی ِ محل سکونت خود مورد بازجویی قرار می‌گیرد؛ در نتیجه به موجب دادخواست خصوصی دارایی بدهکار جز در محل سکونت وی ضبط یا توقیف نمی‌شود» (بند یک از همان اصل)
ذکر چنین مطلبی در قانون اساسی...

یاد آیه معروفی از قرآن می‌افتم:
«وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَیْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُون‏» (بقره:280)
«و اگر [بدهکارتان‏] تنگدست باشد، پس تا [هنگام‏] گشایش، مهلتى [به او دهید]؛ و [اگر به راستى قدرت پرداخت ندارد،] بخشیدن آن براى شما بهتر است - اگر بدانید.» (ترجمه: فولادوند)

و توضیح آن در این حدیث:
«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ یَحْیَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: صَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمِنْبَر ذَاتَ یَوْمٍ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى أَنْبِیَائِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمْ ثُمَّ قَالَ أَیُّهَا النَّاسُ لِیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنْکُمُ الْغَائِبَ أَلَا وَ مَنْ أَنْظَرَ مُعْسِراً کَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کُلِّ یَوْمٍ صَدَقَةٌ بِمِثْلِ مَالِهِ حَتَّى یَسْتَوْفِیَهُ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع- وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَیْسَرَةٍ وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُعْسِرٌ فَتَصَدَّقُوا عَلَیْهِ بِمَالِکُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ.» (کافی، ج4، ص36 و من لایحضر، ج2، ص58)
«پیامبر «ص»: به روایت امام صادق «ع»: پیامبر «ص» روزى بر منبر بالا رفت و به حمد و ثناى خدا پرداخت و فرمود: «اى مردم! حاضران شما به غایبان خبر دهند که: آگاه باشید! هر کس وامدار تنگدستى را مهلت دهد، خداى متعال براى هر روزى که به وامدار مهلت داده است، صدقه‏اى به اندازه تمام آن مال در حق او بنویسد، تا آن روز که وام بتمامى پرداخته شود» (ترجمه: احمد آرام)

و این حدیث که حاکمیت را موظف می‌داند بدهی را بپردازد:
«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَزِیرَةِ یُکَنَّى أَبَا مُحَمَّدٍ قَالَ: سَأَلَ الرِّضَا ع رَجُلٌ وَ أَنَا أَسْمَعُ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ- وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَیْسَرَةٍ أَخْبِرْنِی عَنْ هَذِهِ النَّظِرَةِ الَّتِی ذَکَرَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ لَهَا حَدٌّ یُعْرَفُ إِذَا صَارَ هَذَا الْمُعْسِرُ إِلَیْهِ لَا بُدَّ لَهُ مِنْ أَن‏ یُنْتَظَرَ وَ قَدْ أَخَذَ مَالَ هَذَا الرَّجُلِ وَ أَنْفَقَهُ عَلَى عِیَالِهِ وَ لَیْسَ لَهُ غَلَّةٌ یُنْتَظَرُ إِدْرَاکُهَا وَ لَا دَیْنٌ یُنْتَظَرُ مَحِلُّهُ وَ لَا مَالٌ غَائِبٌ یُنْتَظَرُ قُدُومُهُ قَالَ نَعَمْ یُنْتَظَرُ بِقَدْرِ مَا یَنْتَهِی خَبَرُهُ إِلَى الْإِمَامِ فَیَقْضِی عَنْهُ مَا عَلَیْهِ مِنْ سَهْمِ الْغَارِمِینَ إِذَا کَانَ أَنْفَقَهُ فِی طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنْ کَانَ قَدْ أَنْفَقَهُ فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ فَلَا شَیْ‏ءَ لَهُ عَلَى الْإِمَامِ قُلْتُ فَمَا لِهَذَا الرَّجُلِ الَّذِی ائتَمَنَهُ وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ فِیمَا أَنْفَقَهُ فِی طَاعَةِ اللَّهِ أَمْ فِی مَعْصِیَتِهِ قَالَ یَسْعَى لَهُ فِی مَالِهِ فَیَرُدُّهُ عَلَیْهِ وَ هُوَ صَاغِر» (کافی، ج5، ص94 و تهذیب، ج6، ص185)
«محمّد بن سلیمان مى‏گوید: کسى از (امام ابو الحسن علىّ بن موسى) الرّضا «ع» چیزى پرسید و من مى‏شنیدم، گفت: فدایت شوم! خداى بزرگ مى‏فرماید: «وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَیْسَرَةٍ اگر (بدهکار) گرفتار عسرت (سختى، تنگدستى) باشد، (طلبکار) باید منتظر بماند تا عسرت او رفع شود»؛ اکنون به من بفرمایید که این منتظر ماندن (و مهلت دادنى) را که خداى بزرگ در کتاب خود فرموده است، آیا اندازه‏اى دارد که باید تا آن اندازه به این تنگدست مهلت داد و منتظر ماند، یعنى آدمى که مال دیگرى را گرفته و خرج خانواده خود کرده است، و نه غلّه‏اى دارد که‏ در انتظار رسیدن آن باشد و نه طلبى که زمان پرداخت آن برسد، و نه مالى در دست مسافرى که منتظر آمدن او باشد. امام «ع» فرمود: آرى، باید آن قدر منتظر بماند تا خبر او به امام برسد، و دین او را از سهمى که بدهکاران (در بیت المال) دارند بدهد، به شرط آنکه آن شخص مال را در راه معصیت مصرف نکرده باشد.» (ترجمه: احمد آرام)

یاد مرحوم سیدجمال‌الدین به خیر که می‌گفت: «...»
می‌ترسم بگویم
آن‌چه او می‌گفت
سخت است و دشوار
تلقّی چنین مطلبی

و مسلمانان گرفتار زندان به دلیل چک، سفته، قرض، وام، نزول و حتی مهریه...
خدایا...!

پ.ن.
قبول که شاید در قوانین غیراساسی (قوانین موضوعه عادی) سایر کشورها نیز چنین مطلبی باشد
که بنده بی‌اطلاعم
اما ذکر آن در قانون اساسی
واقعاً که شگفت‌آور است.

پ.ن.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان چیزی شبیه به همین دیده می‌شود:
ماده سی و دوم: مدیون بودن شخص موجب سلب یا محدود شدن آزادى وى نمی‌شود. طرز و وسایل تحصیل دین توسط قانون تنظیم می گردد.
و قانون اساسی جمهوری دموکراتیک کره نیز اصل عجیبی دارد:
اصل هفتم: کلیه مأموران دولت خدمتگزار تمامی ملت بوده و در برابر ملت مسئول می‌باشند. (ضرب‌المثل معروف عرب: رئیس‌القوم خادمهم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
روز قدس + جمعه 92 مرداد 11 - 12:51 عصر

لباس خوب تن‌شان کردم
بهترین‌ها
موهای‌شان را شانه زدم
تمیز و مرتب و آماده

اما پیشانی‌بندها...
خیلی قدیمی
همان‌هایی که وقتی بچه بودم خودم
پدر و برادرم از جبهه آوردند
تمام این سال‌ها نگهشان داشته
بسیار خاطره‌دار
شاید عجیب به نظر مردم آمده که روی یکی از آن‌ها نوشته:
«لبیک یا خمینی»
خدا رحمت کناد آن مرد بزرگ را، بزرگ‌مرد تاریخ
که همه چیزمان را از او داریم

ما که تکلیف‌مان را ادا کردیم
عکس یادگاری‌مان را هم گرفتیم

خدا إن‌شاءالله آزادسازی قدس را جلو بیاندازد
با الهام ِ وحدت به مبارزین مسلمان؛ شیعه و سنّی، آمین!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   111   112   113   114   115   >>   >

شنبه 04 تیر 21

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر روحانیت بازی خواص فاصله طبقاتی دشمن فیلم ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X