بسیارند کسانی که دانش دارند و از آن پیروی نمی کنند . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
دروغ ِ رسانه + پنج شنبه 91 اسفند 17 - 9:52 عصر

روز پُر برف قشنگ به پایان خود نزدیک می‌شد
برف‌بازی جذابی را تجربه کرده
کودکی که تا به حال تجربه برف نداشته
یک ساعت پیش، رو به من کرد و گفت:
«بابا می‌دونی چرا بعضی وقت‌ها گریه می‌کنم؟»
با تعجب پرسیدم: چرا؟!
«آخه تلویزیون گفته اگه من بزرگ بشم تو پیر می‌شی
و اگه پیر بشی
بعدش می‌میری، به این خاطره که گاهی گریه می‌کنم!»

گفتم: پسرم، مگه چه اشکال داره من بمیرم؟!
جوابی نداشت بدهد
نمی‌دانست مـُردن چه معنایی دارد
فقط از رسانه یاد گرفته بود ترس مرگ را، همین!

برایش گفتم
که پدر ِ پدرم مُـرده است
پدر من هم خواهد مُرد روزی
و البته من نیز
و برایش گفتم:
پسرم تو هم وقتی بچه‌هایت بزرگ شدند خواهی مُرد!
برایش از زیبایی‌های بهشت که گفتم
آرام شد
آرام ِ آرام
و به تماشای ادامه «پاندای کونگ‌فوکار» مشغول
از شبکه پویا
وسط کارتون بود که پرسید
وسط کارتون
ناگهان مرگ ِ من ذهنش را مشوّش ساخت.

چرا رسانه در فیلم‌ها و مجموعه‌هایش
مرگ را آن‌طور که نیست نشان می‌دهد؟!
چرا ما مرگ را آن‌طور که هست ترسیم نمی‌کنیم؟!
زیبایی‌های مرگ ترس‌ها را آرام می‌کند
اگر مقهور فرهنگ دنیاپرستی نشوند
مُردن ترس ندارد
دست ِ خالی مُردن ترس دارد!
یادم باشد این را نیز روزی به فرزندام یاد دهم

پسرم اکنون چشم‌هایش را بسته و به خوابی آرام فرو رفته
پسرم که روزی البته خواهد مُرد
مانند من و پدر من و پدر ِ پدر من! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
کودکان ِ فیلسوف + شنبه 91 اسفند 12 - 5:58 عصر

پسر کوچکم به نزدم می‌آید
یک اسباب بازی در دست دارد
می‌پرسد: «این چیه؟»
پاسخ می‌دهم: «هلیکوپتر»
دوباره پرسشش را تکرار می‌کند
این‌بار این‌گونه: «اسمش چیه؟»
و باز هم پاسخم را تکرار می‌کنم: «هلیکوپتر»
جمله عجیبی می‌گوید:
«یعنی هم اسمش هلیکوپتره هم خودش هلیکوپتره؟!»

انگار توقع دارد «اسم» اشیاء متفاوت از «خود» اشیاء باشد
عجیب است که او هم این نکته فلسفی را ذاتاً درک می‌کند
که:
«حقیقت اشیاء متفاوت از اسم آن‌هاست!»
اسم را ما انتخاب می‌کنیم
اما «خودشان» مخلوق خدا هستند!

اگر «فرهنگ» با آدم‌ها ور نرود
و طرز نگاهشان به واقعیت را تحت تأثیر قرار ندهد
اگر ارتکازات اجتماعی بر اندیشه ما حاکم نشود
اگر تفکرات سنتزی و ساختگی بر ذهنیت‌ها چیره نگردند
همه انسان‌ها فیلسوف به دنیا می‌آیند
و به سادگی حقایق را درک می‌کنند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
قانون تقسیمات کشوری + دوشنبه 91 بهمن 23 - 10:40 عصر

مدت‌ها پیش
خیلی وقت قبل‌تر
تمام تقسیمات کشوری ایران را از منابع مختلف گرفتم و تجمیع کردم
نهایی‌ترین تقسیمات را به دست آوردم
یک نسخه از نتیجه را هم بر وبلاگ نهادم
جایی در این‌جا

این‌بار اما دوباره ضرورتی پیش آمد
و اتفاقاً خبر رسید مرکز آمار مجموعه کاملی ارائه کرده
حتی تا آبادی‌ها
البته تا سال 1390 فقط
با توجه به این نکته که معمولاً دولت سالی هفت هشت مصوّبه جدید در این رابطه دارد!

داشتم روی آن کار می‌کردم که با چالشی مواجه شدم
هم‌عرض قرار گرفتن «شهر»  و «دهستان» برایم نامفهوم بود
به ناچار سراغ قانون تقسیمات کشوری رفتم
خواندم و تلاش کردم بفهمم

نمودار فوق برداشتی است که از این قانون داشته‌ام
سعی کردم آن را به تصویر کشم
امیدوارم صحیح باشد
آن‌چه از این قانون دشوار فهمیدم!

اگر سامان‌دهی اطلاعات مرکز آمار به پایان رسد
یک نسخه هم برای استفاده دیگران بر وبلاگ خواهم گذاشت.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
تهران گردی!؟ + دوشنبه 91 بهمن 16 - 2:5 عصر

نباید انسان به اشتباه دیگران بخندد
اما اگر متذکر نشود هم
کار درستی نکرده

در یکی از ادارات شهرستان‌ها
یکی از شهرستان‌های همین کشور اسلامی خودمان
به دیوار نصب بود
این اعلامیه گرفتارکننده

همین امروز صبح دیدم
گفتم: همه عمر
در تهران زندگی کرده‌ام
تا همین چند سال پیش
اما هرگز «تهران‌گردی» نکردم
آدمیزاد هم ندیدم که برای «تهران‌گردی» اقدام نماید
شهری که جز دود و آلودگی و سروصدا و خستگی و کوفتگی هیچ ندارد

این چه نادرستی است که در این اعلامیه کرده‌اند؟!
همین ناروا‌گویی‌هاست
که ساده‌لوحان را به مرکز کشور می‌کشاند

به گمان تمدن و فرهنگ بدان نگریستن
و شهری که تنها «مرکز» ایران است را
هنوز جاهلان «پایتخت» می‌نامند
و حتی در رسانه رسمی
در حالی‌که دیگر تختی بر جای نمانده
و ما سال‌هاست که پایه‌ها را شکسته‌ایم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
تعریف خوراکی + شنبه 91 بهمن 7 - 5:40 عصر

ساعت 10 است
پسر کوچکم می‌گوید: خوراکی می‌خواهم
صبحانه‌اش را ساعت 8 داده‌ام
پنیر با نان بربری داغ و تازه‌ای که از نانوایی سر کوچه خریده‌ام
اما چاشت است و طبیعی است دوباره چیزی بخواهد

از پای مطالعه بلند می‌شوم تا چیزی برای خوردن بیاورم
پفیلا، ذرت‌هایی که دو روز پیش بو داده‌ام و پف فیل شده‌اند
به همان روش مرسوم در پارک‌ها
با دو غربال در هم فرو رفته

در کاسه که ریختم
پسر ارشد هم دوید: من هم خوراکی...!
تا پفیلا را دید:
«این که خوراکی نیست»
می‌پرسم: پس خوراکی چیست؟!
جوابش یک جمله است، یک تعریف دقیق و کامل:
«خوراکی چیزیه که وقتی باز می‌کنی صدا بده!»
منظورش بسته‌بندی پلاستیکی است، چیزی که از بیرون خریداری شود، خانگی نباشد!

دنیای مدرن چگونه تعریف ما از اشیاء را تغییر می‌دهد
تعریف از خوراکی یک روز نخودچی و کشمش بود
گاهی انجیر خشک یا توت
بادام و گردو و حتی برنج و عدس بوداده
وقتی مادرم یک مشت در جیبم می‌ریخت که در مدرسه بخورم!
آیا ممکن است تعریف خدا، فرشته، شیطان، بهشت، جهنم و تمامی مفاهیم دینی نیز به همین سادگی در ذهن کودکان‌مان تغییر کند؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
درس خداشناسی از فرزند + پنج شنبه 91 دی 14 - 9:0 عصر

خواسته‌ام با تربیت باشند
یادشان داده‌ام تشکر کنند
هر چه برای‌شان بخرم
یا بعد از این‌که غذای‌شان را می‌دهم
همه‌شان یک به یک تشکر می‌کنند: «بابا دستت درد نکنه!»
خصوصاً وقتی بازی نصب کنم روی رایانه‌شان!

گاهی حرف گوش نمی‌کنند و سربه‌هوا که می‌شوند
وقتی تشکر می‌کنند
می‌گویم: تشکر یعنی این‌که حرف مرا گوش کنید
و کاری که می‌گویم انجام دهید
و با هم دعوا نکنید و اذیت به هم نرسانید
با هم مهربان باشید و بر طریق رفق قدم گذارید
تشکر از من،
تشکر از من یعنی این‌که اطاعتم کنید!

و ناگهان یاد خدا می‌افتم
ما چقدر با «زبان» خدا را حمد می‌کنیم
اما در عمل «شکر» نمی‌کنیم
اوامر او را اطاعت نمی‌نماییم:
«... قلیلٌ من عبادی الشکور» (سبأ:13)
«از بندگان من اندکی سپاسگزارند»

از رابطه پدر و فرزندی چه درس‌ها می‌شود گرفت!
(دیشب خواب دیدم یک دختر دیگر هم خدا به من داده است که از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجم، بیدار شدم و هنوز خنده بر لبم بود! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
توهّم امضای دیجیتال! + چهارشنبه 91 دی 13 - 9:15 صبح

پست پیشتاز
باید هنگام تحویل مرسوله
مثل همیشه امضاء می‌کردم دفتر نامه‌رسان را
اما او دفتر همراه نداشت

یک دستگاه کوچک شبیه موبایل جلو آورد
قلمی چوبی به دستم داد
شبیه مداد
بدون نوک گرافیتی
- کجا را امضاء کنم؟
وسط نمایشگر دستگاه یک مستطیل ترسیم شده
گفت: اینجا!
و من امضاء کردم
و چه بد هم درآمد!
مگر روی سطح لغزنده LCD هم می‌شود امضاء کرد؟!
این امضاء چه اعتباری دارد؟!

رفتم در سایت اداره پست و امضای خود را دیدم
خنده‌ام گرفت! :)

تکنولوژی در این نقطه
«امضای دیجیتال» می‌طلبد
انگار تصوّر ما از امضای دیجیتال هم
مثل خیلی انگاره‌های دیگر از فن‌آوری
هنوز غلط و جاهلانه است!
آیا ما این را امضای دیجیتال می‌دانیم؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
تقاضای بخشش از خود! + سه شنبه 91 دی 5 - 9:59 عصر

خیلی برای ادب‌شان تلاش می‌کنم
شاید کمی بیشتر از آن‌چیزی که مرسوم است در عرف جامعه
هر کدام‌شان به دیگری برخورد کند
حادثه‌ای اگر پیش بیاورد
خواسته یا ناخواسته
دانسته یا نادانسته
فوری باید بگوید: ببخشید!
امر رسول خداست (ص) که اصلاح «ادب» بر عهده پدر است.

امروز اتفاق جالبی افتاد
فهمیدم ملکه شده برای‌شان
اخلاق شده و غیر ارادی
سیداحمد داشت طناب می‌زد
از همین طناب‌ها برای‌شان خریده‌ام
که با دو دست می‌گیرند و می‌چرخانند و از زیر پا و بالای سر می‌گذرانند و مدام می‌پرند
همان بازی دخترانه که هرگز یاد نگرفتم :)
هماهنگی‌اش را از دست داد و طناب به پایش خورد
فوری گفت: «ببخشید» به خودش!
از خودش طلب بخشش کرد که ضربه و آسیب زده است!
لذت بردم از ملکه شدن چنین خُلقی در او.

حالا خیلی از رفتارهای دیگر را باید برای‌شان ملکه کنم
چقدر کار دارم من...! :~(


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
طلاق ِ واجب یا مستحب + یکشنبه 91 آذر 19 - 6:52 صبح

مگر طلاق واجب و مستحب هم دارد؟!
البته که دارد
بسیاری گمان می‌کنند طلاق همیشه کراهت دارد و مبغوض پروردگار است
ولی گاهی همین طلاق
بله همین طلاق مستحب می‌شود یا واجب می‌گردد

چرا این بحث را مطرح می‌کنم؟!
نمی‌خواهم طلاق را ترویج کنم
که به اندازه کافی رواج پیدا کرده در این سال‌ها
می‌خواهم موارد لزومش را بدانند
مواردی که جامعه را در معرض گناه قرار می‌دهد
و بعضی افراد نادان یا مُغرض
به بهانه کراهت
طلاقی که می‌تواند مُنجی یک انسان باشد را بلوکه می‌کنند!

ببینید صاحب جواهر چه می‌گوید:
«النظر الثانی فی أقسام الطلاق ... وجوبا مخیرا، کطلاق المولى و المظاهر الذی یؤمر بعد المدة بالفی‌ء أو الطلاق، کما ستعرف إنشاء الله، و ندبا، کالطلاق مع الشقاق و عدم العفة، أو کراهته کالطلاق عند التیام الأخلاق.» (محمدحسن نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج32، ص116)
سه حکم برای طلاق ذکر می‌نماید:
1. طلاق واجب
2. طلاق مستحب
و 3. طلاق مکروه

واجبش معمولاً یقه ما را نمی‌گیرد
ولی طلاق مستحب خیلی گریبان‌گیر جامعه ماست
صاحب جواهر می‌گوید «مع الشقاق و عدم العفة» طلاق مستحب است
شقاق را خیلی خودمانی کنیم می‌شود همان متارکه و عدم عفت را هم که معنایش را همه می‌دانند
این‌جا مستحب است
مستحب یعنی محبوبیت دارد نزد مولا
که مرد زن خود را طلاق دهد

دلیل استحباب را مرحوم ملامحسن بیشتر باز می‌کند:
«و قد یستحب کالطلاق مع الشقاق و عدم رجاء الوفاق، و إذا لم تکن عفیفة یخاف منها إفساد الفراش.» (محمدمحسن فیض کاشانی، مفاتیح الشرائع، ج2، ص312)

اگر امید به بازگشت زن نیست
زنی که قهر کرده و رفته است
متارکه به حدّی رسیده که امید سازگاری وجود ندارد، عدم رجاء الوفاق
یا اگر زن اهل پرهیز و خودداری نیست
ورع ندارد و در مظان گناه
به گونه‌ای که مرد می‌ترسد آن زن خیانت کند و بسترش را بیالاید، یخاف منها إفساد الفراش
این‌جاها طلاق مستحب است
یعنی محبوب مولا و مطلوب و مندوب، که می‌توان برای آن قصد قربت هم کرد!
معنای مستحب مگر غیر از این است؟!

خیلی دور رفتم؟
امروز مردم صاحب جواهر را نمی‌شناسند
داماد ملاصدرا، فیض کاشانی را کسی به خاطر ندارد
باشد
همه طلبه‌ها که مجبورند لمعه را بخوانند
از لمعه می‌گویم
کتابی که سال چهارم طلبگی تعلّم آن شروع می‌شود:
«وَ هِیَ إِمَّا حَرَامٌ وَ هُوَ طَلَاقُ الْحَائِضِ إِلَّا مَعَ الْمُصَحِّحِ لَهُ وَ کَذَا النُّفَسَاءُ وَ فِی طُهْرٍ جَامَعَهَا فِیهِ وَ الثَّلَاثُ مِنْ غَیْرِ رَجْعَةٍ وَ کُلُّهُ لَا یَقَعُ لَکِنْ یَقَعُ فِی الثَّلَاثِ وَاحِدَة. وَ إِمَّا مَکْرُوهٌ وَ هُوَ الطَّلَاقُ مَعَ الْتِئَامِ الْأَخْلَاقِ. وَ إِمَّا وَاجِبٌ وَ هُوَ طَلَاقُ الْمَوْلَى وَ الْمُظَاهِرِ. وَ إِمَّا سُنَّةٌ وَ هُوَ الطَّلَاقُ مَعَ الشِّقَاقِ وَ عَدَمِ رَجَاءِ الاجْتِمَاعِ وَ الْخَوْفِ مِنَ الْوُقُوعِ فِی الْمَعْصِیَةِ(محمد بن مکی، اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیه، ص194)

متن از خود شهید اول است
ایشان طلاق را بر چهار حکم می‌داند:
1. طلاق حرام
2. طلاق مکروه
3. طلاق واجب
4. طلاق مستحب

اگر زن اخلاق خوش داشت، طلاق مکروه است
همان مبغوضی که در نظر همه ما هست
ولی همیشه همین یک حکم نیست
اگر جدایی و متارکه بود
یا ترس از افتادن زن به گناه، الخوف من الوقوع فی المعصیه
طلاق مستحب می‌شود

تصور فرمایید زن به قهر خانه پدر رفته
چند ماه گذشته است
هر چه پیغام و پسغام هم فرستاده‌ای قصد بازگشت ندارد
زن است
احتمال دارد نیازش او را به سمت خطا و گناه و معصیت سوق دهد
زن است و نیازهایی دارد
مرد هم البته ایضاً
ولی برای مرد مسیر حلال را خداوند باز گذاشته
برای زن اما به دلایلی متقن
که حفظ نسل و کیان خانواده از آن فهمیده می‌شود
هیچ راهی وجود ندارد
هیچ راهی
ابداً و مطلقاً
پس مرد ثواب دارد
مستحب است و کار نیکویی است
که زن را طلاق دهد و بیش از این در تنگنا و فشار نگه ندارد
تا زن هم به کار خود مشغول شود و از گناه مصون ماند

حتی اگر مرد مقصر در شقاق نباشد؟
برای متارکه و جدایی نگفته‌اند استحباب مشروط است به مقصر بودن مرد
اگر زن هم کوتاهی کرده
اگر زن اشتباه کرده و با مرد جنگیده
به هر دلیلی
اکنون که شقاق و متارکه حاصل شده و امید بازگشت از دست رفته
حتی اگر حق با مرد باشد و زن مقصّر
برای مرد مستحب است که زن را طلاق دهد!

این حدیث هم حُسن ختام:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَمَّادٍ الْحَارِثِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ خَمْسَةٌ لَا یُسْتَجَابُ لَهُمْ رَجُلٌ جَعَلَ اللَّهُ بِیَدِهِ طَلَاقَ امْرَأَتِهِ فَهِیَ تُؤْذِیهِ وَ عِنْدَهُ مَا یُعْطِیهَا وَ لَمْ یُخَلِّ سَبِیلَهَا وَ رَجُلٌ أَبَقَ مَمْلُوکُهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ لَمْ یَبِعْهُ وَ رَجُلٌ مَرَّ بِحَائِطٍ مَائِلٍ وَ هُوَ یُقْبِلُ إِلَیْهِ وَ لَمْ یُسْرِعِ الْمَشْیَ حَتَّى سَقَطَ عَلَیْهِ وَ رَجُلٌ أَقْرَضَ رَجُلًا مَالًا فَلَمْ یَشْهَدْ عَلَیْهِ وَ رَجُلٌ جَلَسَ فِی بَیْتِهِ وَ قَالَ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی وَ لَمْ یَطْلُبْ.» (محمد بن علی ابن بابویه، الخصال، ج1، ص299)
امام صادق (ع): «رسول خدا (ص) فرمود پنج گروه‌ند که دعایشان مستجاب نمی‌شود؛ نخست مردی که خداوند طلاق را به دست او داده است و زنش او را آزار می‌دهد ...»
حالا بنشیند و مدام دعا کند که خدایا مرا از شرّ این زن برهان! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
همه مردان شبکه + جمعه 91 آذر 17 - 6:6 عصر

متن کامل را روی سایت شخصی گذاشتم
متن کامل طرحی که دو سال پیش نوشته شده است
طرحی که در اینجا این‌گونه معرفی شده:

ما در عرصه جنگ نرم هستیم. دشمن ما از نظر تجهیزات نظامی جنگ نرم بسیار جلوتر و پیشروتر است. «جلوتر» یعنی وقتی ما خواب بودیم بخش زیادی از مسیر را طی کرده و «پیشروتر» یعنی حالا هم که بیدار شده‌ایم سرعتمان با او قابل قیاس نیست. او همچنان با سرعتی بیشتر در حال تاختن است. اکنون اگر عرصه درگیری خود را در تجهیزات؛ اعمّ از پهنای باند، سخت‏افزار و نرم‏افزار تعریف کنیم، به گرد او هم نخواهیم رسید.

متن کامل را از این نشانی بردارید:
http://movashah.id.ir/fa/index.php?w=work&x=287

و البته مطلب مرتبط با آن:
عملیات حضور در جامعه جهانی مجازی 


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   116   117   118   119   120   >>   >

شنبه 04 تیر 21

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر روحانیت بازی خواص فاصله طبقاتی دشمن فیلم ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X