سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   

انصاف خواهی از برادران، از انصافْ به دور است . [امام صادق علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
نمودار جوشن کبیر + دوشنبه 04 فروردین 4 - 2:29 عصر

خوب نیست
این‌که حواسم نیست
غفلت
درست وقت خواندن دعا
فکرم به ترکیب و ترتیب و زیبایی ِ نظم آن
به جای معانی و معنویّات آن

سال پیش که به فلش‌کارت آن اندیشیدم
طراحی هم کردم
این‌طور کارت‌هایی
که از روی آن راحت‌تر بخوانم:



امسال اما طبقه‌بندی
نظم دیگری در نظر
درست وسط خواندن دعا
به اسمای الهی که نظر می‌افکندم
انگار که یک نظم ویژه‌ای در آن‌هاست
این چارچوب را پیدا کردم:



شد 25 اسم اصلی
فرازهایی که با «اللهم» آغاز می‌شود
فراز اول تک‌اسم‌ها هستند
سپس سه فراز ترکیبی مشاهده می‌کنیم
به‌نظرم این نظم آمد:



تنها سه مشکل:
1. فراز 29 یک ده‌تایی کم داشت
2. فراز 44 هم یک ده‌تایی اضافه داشت
آن‌هم چه ده‌تایی مهمی؛ «یا نور النور...»
3. یک فراز یازده‌تایی هم داریم
فراز 55 با این اسم تمام می‌شود: «یا من لاعطاء إلا عطائه»

این احتمال شاید باشد که در نقل تغییر حاصل شده
دقت در ضبط یعنی
شاید هم رازی در آن
ولی در نهایت
کمی جابه‌جایی انجام دادم
تا نظم نمودارم به هم نخورد!

[لینک نمودار کامل]

از نظر معانی اسم‌ها
انطباق گاهی سخت
نمی‌شود از این طبقه‌بندی دفاع علمی کرد
با ملاحظه ترابط الفاظ
ولی جای دقت
شاید ادبا بتوانند نکاتی را بیابند
با جابه‌جایی شاید اصلاح شود
معانی هم بیشتر مرتبط
توکل بر خدا
إن‌شاءالله که همواره در حصن این جوشن بمانیم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فلسفه 74 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
حشرات به عنوان غذا + دوشنبه 04 فروردین 4 - 1:49 عصر

بزرگ‌ترین کارخانه‌های تولید حشرات در فرانسه
خیلی بزرگ
با حجم تولید بالا
این متن معرفی می‌کند
این فیلم هم:

...
[دانلود فیلم]

از جنون گاوی شروع شد
سال 1371
یک بحران جهانی
تعداد زیادی از گاوها را معدوم کردند
و دلیل
مهم‌‌ترین غذای دام‌ها خودشان بودند
رگ و پی و نخاع و هر چه که باقی می‌ماند
استخوان و دیگر اجزای بدن حیوان
بعد از جدا شدن گوشت
همه خُرد می‌شد
پودر می‌شد
باز می‌گشت به دامداری
به‌عنوان غذای دام
فهمیدند علت بیماری این است

غذای حیوانی را برای حیوانات ممنوع کردند
برای رفع این بحران جهانی
و مشکلی مهم پیدا شد
فقدان غذای مناسب برای دام

گیاه خوب است
ولی آن‌ها رشد سریع می‌خواستند
حیوان سریع گوشت بیاورد
پس باید پروتئین زیاد بخورد
در گیاه کم است
گران هم
رفتند سراغ روش‌های جایگزین
به حشرات توجه کردند

حشرات راحت رشد می‌کنند
میوه‌های فاسد را می‌ریزند در محیط مناسب
گرما و رطوبت کافی
حشرات فوری فراوان می‌شوند
تخم‌ریزی می‌کنند و زاد و ولد
آن‌ها را خُرد کرده
پودر
می‌شود غذای دام
سال‌هاست در اروپا این‌طور دام‌ را تغذیه می‌کنند

اما برایشان کافی نبود
وقتی کارخانه‌ها تولید را بالا بردند
نیاز شد تا بازار را توسعه دهند
مخاطب محصولشان را
این شد که به سراغ انسان آمده‌اند
در همین یکی دو سال اخیر
تلاش می‌کنند
دارند پول خرج می‌کنند
دکترها و اطبّای غربی را می‌خرند
خبرگزاری‌ها را هم
تا مردم را متقاعد کنند
بپذیرند الگوی مصرف خود را تغییر دهند
الگو و رژیم غذایی‌شان را

کارخانه است دیگر
باید محصول را بفروشد
باید ابتدا نیاز در مردم پیدا شود
تا آدم‌ها بشوند مشتری
مشتری برای رفع نیاز خود کالا را می‌خرد
آن‌ها هم محصول‌شان به فروش می‌رسد
این هم گزارش بی‌بی‌سی:

...
[دانلود فیلم]

شگفتا از انسان
چقدر ناسپاس است!

قال الله العزیز: «قُتِلَ الْإِنسَانُ مَا أَکْفَرَهُ» (عبس:17)
مرگ بر این انسان، چقدر ناسپاس است! (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 143 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
مدل SWOT + چهارشنبه 03 اسفند 8 - 9:24 صبح

خیلی‌ها استفاده می‌کنند
از این مدل
از این روش
در طراحی راهبردهای سازمانی
من نیز
در بسیاری از کارها
و به نظرم رسید نمودار دقیق‌تری از آن ترسیم کنم
نموداری که بهتر فرآیند را نشان دهد:

نمودار فرآیند تدوین سند راهبردی (طراحی استراتژی)

[تصویر بزرگ]

اما بعد چه؟!
مشکل دقیقاً این‌جاست
معمولاً رها می‌شود
ذوقی و سلیقه‌ای
دیگر انگار روش منظمی نیست
مدل و الگویی
از راهبردها چطور به راهکار یا راهکنش (تاکتیک) برسیم؟!
سؤال این است
پس نمودار دیگری طراحی
فرآیند بعد را نشان دادم
این‌طور:

نمودار فرآیند تدوین برنامه‌های راهبردی (از طراحی تاکتیک تا بیزینس پلن)

[تصویر بزرگ]

نخست باید رویکرد خود را مشخص کنیم
انتخاب یعنی
ضعف‌ها مهم نیست و می‌خواهیم بر قوّت‌ها تکیه کنیم؟
فرصت‌ها خیلی گذرایند و نه ماندگار
می‌خواهیم زود به آن‌ها دست یابیم؟
تهدیدها جدّی و ما هم ضعیف
اول باید امنیت سازمان خود را تأمین کنیم؟
سازمان البته می‌تواند کشور باشد
می‌تواند دولت باشد
تا برسد به یک بنگاه اقتصادی خُرد حتی
یک مغازه شاید
حالا اولویت راهبردها مشخص می‌شود
این می‌شود تاکتیک
قدم بعد برنامه‌ریزی‌ست
هدفگذاری
طراحی پروژه‌ها
و بر اساس آن‌ها رسیدن به ساختار مناسب
الگویی که سازمان را شکل می‌دهد
سازمانی که بتواند این برنامه را اجرا نماید
تمام روند در این نمودار
امید که برای دیگران هم مفید افتد!

امام رضا (ع): «قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَا اِبْنَ آدَمَ ... قَدْ نَظَمْتُ لَکَ کُلَّ شَیْءٍ تُرِیدُ» (کافی، ج1، ص159)
خدای بلندمرتبه فرمود: ای فرزند آدم، هر آن‌چه اراده می‌کنی را من برایت منظّم کردم [و در اختیار تو نهادم].


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: سند 32 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
اصطلاحات رایج در پژوهش + شنبه 03 اسفند 4 - 9:52 صبح

با عنوان مبانی نظری در پژوهش
انواع آن
جدولی در کتابی دیدم
برای خودم مفید
گفتم شاید برای شما هم
عکس گرفتم
برای وبلاگ
این مجموعه از تعاریف را:



امام صادق (ع): «أَتَى عَالِمٌ عَابِداً فَقَالَ لَهُ کَیْفَ صَلاَتُکَ فَقَالَ مِثْلِی یُسْأَلُ عَنْ صَلاَتِهِ وَ أَنَا أَعْبُدُ اَللَّهَ مُنْذُ کَذَا وَ کَذَا قَالَ فَکَیْفَ بُکَاؤُکَ قَالَ أَبْکِی حَتَّى تَجْرِیَ دُمُوعِی فَقَالَ لَهُ اَلْعَالِمُ فَإِنَّ ضَحِکَکَ وَ أَنْتَ خَائِفٌ أَفْضَلُ مِنْ بُکَائِکَ وَ أَنْتَ مُدِلٌّ إِنَّ اَلْمُدِلَّ لاَ یَصْعَدُ مِنْ عَمَلِهِ شَیْءٌ» (کافی، ج2، ص313)
عالمی به نزد عابدی آمد و به او گفت: نمازت چطور است؟ [عابد] گفت: از مثل من درباره نماز سوال شود؟! در حالی‌که خدا را از فلان زمان عبادت می‌کنم؟! [عالم] گفت: گریه‌ات چطور است؟ [عابد] گفت: آن‌قدر گریه می‌کنم تا اشک‌هایم سرازیر می‌شود. پس [عالم] به او گفت: حقا که خنده‌ات در حالی‌که ترسان [از خدا] باشی خیلی بهتر است از گریه‌ات در حالی‌که [به عمل خود] رضایت داری. همانا هیچ یک از اعمال ازخودراضی صعود نکرده و بالا نمی‌رود.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: کتاب 10 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره + جمعه 03 آبان 25 - 5:0 صبح

سال 1367
مفصل است
ابتدا در توصیف نظام اسلامی
نظام ولایت ربوبی
ساختار جدیدی از حاکمیت
و بعد ناتوانی‌ها و ناکارآمدی‌های حوزه علمیه
و البته ناتوانی‌ها و ناکارآمدی‌های دانشگاه هم
در این‌که چرا نظام اسلامی هنوز اسلامی نشده
سپس سراغ دولت
اشکال کار آن‌ها
که چرا نتوانسته‌اند



چقدر به کار امروزمان
چقدر مفید و قابل توجه
خصوص بخش آخر
آخرین فصل
فصل پنجم
وقتی ضعف‌های دشمن را برمی‌شمرد
و قدرت‌های ما را
توانمندی‌های نظام اسلامی را
به عنوان راه حل
راهگشا
امید به آینده



امروز به کار می‌آید
اگر چه به دست امام ره نرسید
ماند تا ایشان به رحمت خدا رفت
امروز باید بازخوانی کرد
نموداری کردم که راحت‌تر بشود!

[نمودار کامل به صورت تصویر]

[فایل xmind]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: آقامنیر 118 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 + یکشنبه 03 آبان 20 - 4:0 صبح

کوته‌نگری در فیزیک
واقعیت یا ماده است و یا انرژی. این را فیزیک می‌گوید. تازه آن هم در یک مجموعه بسته. ماده و انرژی می‌توانند به هم تبدیل شوند، ولی در کل افزایش و کاهش ندارند. اصلاً از همین‌جا بود که مدعی شدند به وجود سیاهچاله‌ها. دیدند جایی گرانشی هست که چیزی در آن‌جا نیست. نتیجه گرفتند که چیزی در آن‌جا هست که دیده نمی‌شود. وگرنه که سرعت بسط کهکشان‌ها و دور شدن اجرام سماوی از هم بیشتر باید می‌بود. نمی‌پذیرند که لحظه‌ به لحظه چیزهایی به این جهان اضافه شود که قبلاً نبوده است. همه چیز همین‌قدر از ابتدا بوده. واقعیت تا پریروز اتم بود، جسمی نشکن و سفت و صلب که با قرار گیری در کنار عناصر دیگری مانند خود، اشیا را می‌ساخت. اتم هم چهار نوع بیشتر نداشت؛ عناصر یعنی: یا باد بود، یا آب، یا آتش و یا خاک. دیروز فهمیدند اتم هم می‌شکند. بور گفت: مثل سیارات است. الکترون به دور پروتون و نوترون. دیدند خیر، پروتون خودش سه کوارک است. نوترون هم. شرودینگر که اساساً با پذیرش مبانی کوانتومی هایزنبرگ به مدلی از ماده رسید که ابری است. الکترون دیگر ذرّه‌ای نیست که به دور هسته بچرخد. در یک محدوده‌ای هست، همه‌جای آن، در یک آن هست. دقیقاً همان تناقضی که فلاسفه ما ممتنع می‌دانستند. دنبال این بودند که چهار نیرو را در یک تعریف واحد بگنجانند. زمانی که معادلات آن واحد شود. نشد که نشد. نظریه M از کار در نیامد. هاوکینگ گفت: اگر جاذبه ضعیف است، حتماً به خاطر این‌که میلیاردها جهان موازی داریم، این جاذبه خرجِ در کنار هم نگهداشتن این‌ها می‌شود. این نیرو دارد بین جهان‌ها مصرف می‌شود که مقدار کمش به ما رسیده. از همین نظریه بود که به «عدم نیاز به خدا» رسید. دکتر گلشنی هم البته از کسانی که نقدی بر این نظریه دارد. همه این‌ها یک اثر مهم داشته است: امروز تمامی علوم وام‌دار فیزیک هستند. زیست ما هم از فیزیک بهره می‌برد. - انسان چیست؟ موجود زنده اصلاً؟ - مجموعه سلول. - سلول چیست؟ - خُب معلوم است دیگر، فیزیک که بیان کرده، مولکول‌های بزرگی از عناصر مهمی مانند: اکسیژن، هیدروژن، نیتروژن و از همه مهم‌تر کربن. مواد آلی را شکل می‌دهند. - همین؟! - بله همین. - روح چه؟ - ها؟! این‌ها متافیزیک است. خارج از بحث ماست. - خیر. خارج از بحث شما نیست. داخل در بحث شماست. شما انکار هر چیزی را می‌کنی که فیزیک نپذیرد. وقتی انسان با نیروی عضلات حرکت می‌کند، این نیرو از یک واکنش شیمیایی حاصل می‌شود، تریگر یا ماشه آن هم سدیمی که در آکسون‌ها تغییر موقعیت می‌دهد، تا یک پالس الکتریکی را داخل نورون منتقل سازد، دندریت‌ها هم با مولکول‌های ناشی از واکنش شیمیایی، از نورونی به نورون دیگر، شوخی نکن برادر، تو منکر روح هستی، نه بی‌تفاوت نسبت به آن. فیزیک تو دیگر علم نیست، فلسفه شده، ایدئولوژی است. ببین چطور فیزیکدانانت دارند درباره هستی و واقعیت نظریه‌پردازی می‌کنند؟ کاری که قبلاً ارسطو و افلاطون می‌کرده‌اند.
این گاف بزرگ، این گَپ، این شکاف میان نظریات فیزیک و واقعیتی که دین‌داران به آن باور دارند، قابل اغماض و چشم‌پوشی نیست. با این مبنای علمی که فیزیک داعیه‌دار آن است نمی‌شود حکومت الگوی دینی و الهی تأسیس و طراحی کرد. ضرورت تحوّل در فیزیک در مسیر طراحی ساختار حکومت انکارناپذیر است.
مجموعه پژوهش‌هایی لازم است در نظر گرفته شود تا فیزیک ماده‌بنیاد و ماتریالیست را نقد کرده و مبانی جدیدی برای آن بیابد. اذعان شود که بدون تحوّل در فیزیک قطعاً نمی‌توان علوم انسانی اسلامی تولید کرد و به طرح حکومت بر مبنای دین رسید.

افسرده شده است. از نزدیکانش فوت کرده، فشار عصبی اثر کرده. نزد روان‌پزشک می‌رود. سیستم عصبی و رفتار مغز را تحلیل می‌کند. MRI می‌گیرد، یعنی تصویری مغناطیسی از فعالیت‌های مادی مغز. - ترشّح فلان ماده شیمیایی در فلان موضع از کورتکس مغز سبب شده حالت اندوه بر شما عارض شود. این دارو را که مصرف کنی، آن را خنثی می‌کند و افسردگی رفع می‌شود! پزشکی که به روح اعتقاد ندارد، در علم خود یعنی، شاید نماز هم بخواند، این پزشک مفروضات علمی خود را از فلسفه هستی‌شناسی روز گرفته است؛ فیزیک! - برادر! این خودرویی که ساختی، آیا در مکانیک و حرکت آن تفاوتی حاصل می‌شود، اگر بسم‌الله بگویم بعد روشن کنم، یا بدون بردن نام خدا استارت بزنم؟! - چرا شعر می‌گویی؟! من خودروسازم، ماشین ماشین است دیگر. بردن نام خدا که در علم مکانیک تأثیر نمی‌کند. اگر روشن نشد، حتماً مشکل از سیستم سوخت‌رسانی یا برق بوده. - تا به حال بررسی کرده‌ای؟! هزار خودرو را با نام خدا روشن کنی، هزار تا را نه. ببینی کارآیی کدام بیشتر است؟ - نه! - معلوم است که نه! این مطلب حتی در فرضیات تو هم جایی ندارد، چه برسد به آزمون. ولی من باور دارم که وقتی نام خدا را ببرم، تغییراتی در رفتار خودرو اتفاق می‌افتد. آیا می‌توانی این تغییرات را بررسی و ارزیابی کنی و در طراحی خودروی خود لحاظ نمایی؟!

نتیجه‌گیری: با اصالت ماهیت، با اصالت وجود، با فیزیک روز، نمی‌شود علومی تولید کرد که مواد اولیه طراحی حکومت دینی را تأمین کند. با فقه فردی و اصول فقه موجود هم نمی‌توان مبانی دینی مورد نیاز برای طراحی حکومت دینی را از منابع، استنباط و استخراج کرد. همه این نیازها و ضروریات را باید در طرح‌های تحقیقاتی ببینیم و ملاحظه کنیم.

نُفوّض أمرنا إلی الله؛ إنّ الله بصیرٌ بالعباد


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فلسفه 74 - آقامنیر 118 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
موانع طراحی ساختار حکومت دینی 10 + یکشنبه 03 آبان 13 - 4:0 صبح

اشتراک معنوی وجود
فلسفه اصالت وجود چطور؟ همان که ملاصدرا به فهلویّون نسبت می‌دهد. مقبول امروز حوزه‌های علمیه هم هست. آن‌چه اصیل است و واقعی وجود است، نه ماهیت. چوب را می‌خواهیم بسوزانیم. می‌شود؟ چوبیّت از وجود خارجی چوب درک می‌شود. چوب بودن که ماهیت است و واقعیت ندارد. امری ذهنی است که خودمان جعل می‌کنیم و می‌سازیم. ذغالیّت هم. چطور می‌شود چوب را به ذغال تبدیل کرد؟ وجود باید درون خود تغییر کند، مرتبه آن عوض شود. تشکیکی است، مانند‌: نور. نور قوی با نور ضعیف در مرتبه نوریّت فرق دارد. آیا به نور قوی نور اضافه کرده‌ایم؟ یا به نور ضعیف تاریکی؟ تاریکی عدمی است و نمی‌شود اضافه کرد. پس نور نور است، ولی تشکیکی. - نور که بسیط نیست، فوتون‌ها یا امواج الکترومغناطیس هستند. هر چه تعداد بیشتر قوی‌تر. - بله، نور بسیط نیست. مثال بود، در مثال مناقشه نیست. - خُب یک مثال دیگر بزن. - ندارم. - نیست یعنی. امر بسیط نیست. اگر هم باشد برای من و تو قابل درک نیست. اصلاً امر بسیط که تغییر ندارد. تغییر در آن فرض ندارد. - پس حرکت جوهری چطور؟ - خودت می‌توانی برای حرکت جوهری مثال بزنی؟ واقعی باشدها؟ نداری. نیست. تلاش نکن. جوهری که بسیط تعریف کردی، حرکت ندارد. ذهن خودت مخلوق است. مخلوق مرکّب است. ذهن تو مرکّب است. واقعیت هم مرکّب است. نمی‌توانی درکی از چیزی داشته باشی که مرکّب از اجزا نباشد. اگر «هستی» معنای واحدی داشته باشد، اشتراک معنوی یعنی همین دیگر. تمام‌حقیقت هر واقعیتی را هم «هستی» بدانی. خُب برادر من، تمام واقعیت می‌شود مثل هم. من تو هستم، تو من هستی. این می‌شود همان عرفان نادرستی که برخی نشخوار می‌کنند: ما همه خداییم و خدا ما، همه یکی هستیم و تمام تفاوت‌ها خیالی و وهمی است و تا از این دنیا برویم، آگاه می‌شویم که چیزی جز خدا نیست. یک «وحدت مطلق».
از اصالت وجود نه تنها توصیف تغییر بر نمی‌آید، حتی قادر به تفسیر واقعیت هم نیست. با این فلسفه که نمی‌شود علم تولید کرد؛ معادلاتی که روابط میان واقعیات را نشان دهد و ابزاری برای طراحی حکومت باشد. محکم باید بیان کنیم که تا تفسیر دقیقی از واقعیت نداشته باشیم، واقعیت با تمام تغییرات و تفاوت‌هایی که در آن می‌بینیم، نمی‌توانیم علوم اسلامی تولید کنیم، علوم بر مبنای باورهای دینی.
این ضرورت دارد صریح بیان شود که با فلسفه اصالت وجود نمی‌توان علم تولید کرد؛ نمی‌توان برای تغییر واقعیت معادله داد. این فلسفه قادر نیست مبنای طراحی حکومت قرار گیرد.

از فیلسوف پرسید: انسان چیست؟ - جسم نامی حسّاس متحرّک بالاراده؛ حیوان ناطق. - برادر عزیزم، همه این‌ها که گفتی ماهیت بود. جنس بود، عرض بود، فصل بود. این‌ها ماهیت هستند نه وجود. ماهیت که واقعی نیست. تعریف واقعی از انسان ارائه کن! - آن. - یعنی چه؟ - انسان آن است. [و با دست به یک شخص اشاره می‌کند]. حقیقت انسان به وجود شخصیّه اوست. پس انسان همان است که هست. - ولی آن چیزی که نشان دادی «زید» بود. این تعریفی که دادی می‌شود تعریف زید. خواستم انسان را تعریف کنی. نگو تعریف به حدّ تامّ است. حدّ تامّ مربوط به اصالت ماهیت است. تو اصالت وجودی هستی. تعریف انسان را بر اساس واقعیت بیان کن، نه اعتبار و جعل. - خُب ببین! رجوع کن به مرحله یازدهم کتاب نهایة الحکمة علاّمه. بحث اتحاد عقل و عاقل و معقول. مطلب این است که اصلاً واقعیت قابل تعریف نیست. این‌ها همه وهم است. همه این تعریف‌ها. زیرا برای شناخت و درک که نمی‌شود از راه بیان ماهیت رفت. راه شناخت وحدت است. تو وقتی وحدت پیدا کنی با معلوم، علم به آن حاصل می‌شود از برای تو، یعنی عالم می‌شوی. عالم زمانی خواهی شد که با معلوم یکی شوی. خیلی بحث مفصّلی است و در این مقال نمی‌گنجد. - عزیز دل برادر! من که یک نفس مجرّد و بسیط هستم، چطور وحدت پیدا کنم با یک امر خارجی که به قول خودت مرکّب است و ذواجزاء. این چطور ممکن است؟! - بله، البته. قطعاً ممکن نیست. علاّمه هم همین را فرموده است. اما دقّت نکردی. هر موجود مرکّبی که در خارج هست و واقعیت وجودی دارد، این یک علّتی دارد که آن علّت ضرورتاً واجد تمام خصوصیات آن معلوم است. زیرا می‌دانی که فاقد شیء نمی‌تواند مُعطی آن باشد. حال تو که مجرّد و بسیط هستی، با آن علّت مجرّد و بسیط وحدت پیدا می‌کنی، طبیعتاً علم به تمام معلول‌های او هم پیدا خواهی کرد. یکی از آن معلول‌ها همین شیء مرکّب خارجی است. - یعنی من باید با علّت این شیء وحدت پیدا کنم تا به آن شیء علم پیدا کنم؟! واقعاً خودت به این مطلب باور داری و از همین طریق علم پیدا می‌کنی یا داری شوخی می‌کنی؟! وقتی سیب را می‌بینی، بو می‌کشی، گاز می‌زنی، می‌چشی و بعد می‌گویی: بَه‌بَه، چه شیرین و معطّر و زیباست. رفتی در واقعیت و با خالق آن سیب وحدت پیدا کردی، تا ویژگی‌های این سیب را بشناسی؟!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فلسفه 74 - آقامنیر 118 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
موانع طراحی ساختار حکومت دینی 9 + پنج شنبه 03 آبان 10 - 4:0 صبح

حفظ مشروعیت جهانی
علاوه کنید بر فرهنگ داخلی، فرهنگ جهانی را. امروز در دنیا حکومتی که مبتنی بر رأی مردم نباشد، رأی مستقیم، انتخابات یعنی، پذیرفته نمی‌شود. حضرت امام خمینی (ره) نجف که تشریف داشتند، درس فقه که داشتند، از حکومت اسلامی سخن گفتند. بعدتر که ناگزیر تشریف بردند فرانسه، در سخنرانی‌ها و بیانات فرمودند که انتخاب ما جمهوری اسلامی است. این تحوّل از چه رو؟ ضرورت‌های جهانی شاید. چرا طالبان هنوز نتوانسته اقبال جهانی جلب کند، ولی انقلاب اسلامی ایران به سرعت پذیرش بین‌المللی یافت؟ دموکراسی گفتمان مقبول جهان حاضر است، آن‌ها نمی‌توانستند روی نظامی که مبتنی بر رأی مردم و انتخابات است چشم ببندند. آبرویشان پیش مردم خودشان می‌رفت.
همیشه نمی‌توان مقصد را همانی لحاظ کرد که مطلوب نهایی‌ست. تهدیدها و موانعی در فرهنگ جهانی وجود دارد که الزام‌آور می‌شود. چنین مطلب مهمی مورد توجه نیست. ما نمی‌توانیم سر در لاک خود کنیم، مبانی دینی را مستقیم بیاوریم در طراحی حکومت، توقّع هم داشته باشیم حکومتی قابل تحقّق و پیاده‌سازی طراحی کنیم. الگویی را می‌توان محقّق کرد که موانع را دور بزند و تهدیدات را رفع کند.
در توصیف اصول و سیاست‌های طراحی حکومت باید ضوابطی را لحاظ کنیم تا در قالب پژوهش‌هایی وضعیت فعلی بین‌المللی و جهانی را بررسی کرده و سازگاری طرح نهایی با این وضعیت را تضمین کند.

خودرویی ساخته که ظاهری شبیه به سفینه فضایی دارد. ظاهر است دیگر، خیلی هم زیبا. از سوخت جامد هم در موتور محرّکه آن استفاده کرده، کم‌حجم و پرانرژی. چه از این بهتر؟ اما به محض تولید نخستین خودروها، کشورهای جهان احساس خطر کرده می‌پندارند موشک است، سلاحی که امنیت آن‌ها را به خطر می‌اندازد. نمایندگان دولت سراغ خودروساز آمده و تولید را متوقف می‌کنند: این‌ شکلی نساز دیگر، یواش‌تر برود بهتر از این‌‌که اصلاً نرود!

تباین به تمام ذات
کدام فلسفه؟ اصالت ماهیت؟ ماهیت حقیقت دارد. تنها رشته پیوند میان وجود ذهنی، وجود خارجی و وجود حقیقی و نفس‌الامری همان ماهیت است. به قول شیخ، ابن‌سینا، خداوند که مِشمشه را مشمشه نکرده، زردآلو، فقط آن را ایجاد کرده است. مشمشه همیشه مشمشه بوده، حتی در نفس‌الامر، پیش از خلقت، با همان خواصّ ذاتی. می‌خواهیم چوب را بسوزانیم و ذغال بسازیم. ممکن است؟ اصالت ماهیت پاسخ می‌دهد: چوب دو قسمت دارد؛ ماده دارد و صورت. صورت نوعیّه‌ای که الآن دارد چوب است، وقتی بسوزد، صورت نوعیه چوب می‌رود و صورت نوعیه ذغال بر همان ماده عارض می‌شود. انگار که خمیری را به شکل کاسه در آوری، بعد تغییر شکل دهی و از آن گلدان بسازی. - بین این دو صورت نوعیه چیست؟ لحظه‌ای که این می‌رود و آن می‌آید؟ - هیچ. - این‌که نمی‌شود. تغییر تدریجی است. چوب باید کم‌کم به ذغال تبدیل شود، جایی در این میانه، چیزی داریم که هم چوب است و هم ذغال؛ هشتاد درصد چوبیّت دارد و بیست درصد ذغالیّت. - خیر امکان ندارد. محال است. تضاد است. دو صورت نوعی نمی‌توانند با هم بر یک ماده عارض شوند.
با این فلسفه نمی‌توان تغییر را معنا کرد. تباین است؛ میان مبدأ و مقصد. تغییر هم یک امر خیالی و وهمی می‌شود. وقتی هیچ ارتباطی میان صورت اول و صورت دوم نباشد، چرا از درون تخم‌مرغ سیب بیرون نیاید؟ تا تضاد را به تناقض برگردانیم و اجتماع نقیضین را محال بدانیم، هیچ تغییری قابل توصیف در جهان واقع نیست. توجه نمی‌شود که کدام فلسفه و مبنای بنیادین خواهد توانست حکومت را که اساساً پیوسته در تغییر است توصیف کند. بدون نظریه بنیادینی که هستی را بتواند تفسیر کند، می‌شود علم تولید کرد، علومی که نیاز حکومت است؟!
لازم است دقیق بیان شود که با فلسفه اصالت ماهیت نمی‌توان علم تولید کرد؛ نمی‌توان برای تغییر واقعیت معادله پدید آورد. این فلسفه قادر نیست مبنای طراحی حکومت قرار گیرد.

هر موجودی یا هست و یا نیست. واقعیت دائرمدار دو حالت است. پس تمام خلقت دفعی است. هر چیزی ناگهان ایجاد می‌شود. حرکت از عدم به وجود تدریجی نبوده و دفعی شود. در فقه مثلاً یک راوی ثقه دانسته می‌شود، دیگری ضعیف. ثقه ثقه است و هر چه بگوید مقبول. فلانی مورد اعتماد، بهمان مسئولیت مهم را می‌دهیم دستش، بی‌توجه به این‌که اعتماد میزان دارد. ثقه است، ولی تا چقدر؟ فلانی امین است، ولی تا ده میلیون تومان. اگر ده میلیارد به او بسپاریم، باز هم امانت‌دار باقی می‌ماند؟ حکومت سرشار از نسبیّت‌هایی‌ست که تحلیل آن از ماهیت بر نمی‌آید.

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فلسفه 74 - آقامنیر 118 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
موانع طراحی ساختار حکومت دینی 8 + یکشنبه 03 آبان 6 - 4:0 صبح

هماهنگی روش‌ها
برای تحقّق طرح حکومت نخست لازم است مبانی دینی مورد نیاز از منابع استخراج و استنباط شود. این کار نیاز به روشی دارد که در حال حاضر همان علم اصول فقه است. خروجی این فعالیت مواد اولیه‌ای را شکل می‌دهد که در تولید علوم به کار می‌رود؛ علوم تجربی و انسانی مورد نیاز برای طراحی حکومت. این علوم مسئول بررسی و یافتن روابط میان واقعیات هستند. اگر و آن‌گاه‌هایی که حاکی از ارتباطات سبب و مسبّبی در خارج از ذهن انسان است. این علوم نیز روشی برای خود دارند که با آن می‌توانند فرضیه بسازند، آزمون طراحی کنند و به نظریات برسند. در نهایت برای طراحی حکومت الهی و دین‌مبنا چاره‌ای نیست جز استفاده از معادلات همین علوم و برنامه‌ریزی مدل‌ها و الگوهایی که بتواند در طول زمان، بر اساس ترتیب منظّم و دقیقی اهداف را محقّق سازد. مدل‌سازی و برنامه‌ریزی نیز روشی مدیریتی لازم دارد. بنابراین ما با سه روش و متد مواجه هستیم حداقل، که هر کدام مواد خام و اولیه دیگری را تأمین می‌کند. آیا می‌توانند با هم سازگار و هماهنگ نباشند؟ این سه روش؟ اگر خروجی استنباط قابل استفاده در تولید معادلات علمی نباشد، اگر خروجی علم قابل استفاده در برنامه‌ریزی نباشد؟
یکی از مهم‌ترین حلقه‌های مفقوده طراحی حکومت عدم توجه به ناسازگاری سه روش فوق است و ارائه ندادن راه حلّی برای هماهنگ‌سازی آن‌ها. این هماهنگی که اتفاقی و بدون سبب حاصل نمی‌شود، حتماً نیاز به ساختاری دارد که آن را پدید آورد و ضمانت کند.
ضرورت دارد بخشی از پژوهش‌های اولیه برای طراحی ساختار حکومت دینی اختصاص پیدا کنند به توصیف این سه روش و یافتن راه هماهنگ‌سازی آن‌ها با هم.

آن‌هایی که بدنه خودرو را می‌سازند قطعاً غیر از تولیدکنندگان موتور خودرو هستند. اما برنامه‌ای تدوین می‌شود که توصیف می‌کند موتور چه قدر فضا نیاز دارد، چه مقدار وزن دارد و چه مقدار لرزش. همه این‌ها باید در تولید بدنه ملاحظه شود. بدنه هم وزنی دارد که موتور باید بتواند نیروی لازم برای حرکت آن را تأمین نماید. این هماهنگی بین سازندگان موتور و سازندگان بدنه خودرو تصادفی نیست، مبتنی است بر برنامه‌ریزی دقیق.

رقص با فرهنگ
حرکت از این‌جا آغاز می‌شود، دقیقاً از همین‌جا. حرکت همیشه از جایی آغاز می‌شود که هستیم. اگر پای کوه ایستاده‌ایم، نمی‌توانیم برنامه حرکت خود را از ارتفاع پانصدمتری برنامه‌ریزی کنیم. باید مبدأ را جایی که هستیم بگیریم. فرهنگ همچون هوایی که همگان تنفس می‌کنند، همه را تحت تأثیر خود دارد. ما چطور حکومت طراحی کنیم، وقتی حوزوی ما فرهنگی دارد، دانشگاهی ما فرهنگی دارد، مردم ما فرهنگی دارند، فرهنگ مدیریت چطور؟ فرهنگ مدیران چطور؟ فرهنگ سیاسی، فرهنگ اقتصادی، فرهنگ هزینه کردن بودجه‌ها و صرف آن. همه این‌ها همانی هستند که الآن هستند. طرح از همین نقطه آغاز می‌شود. هر پروژه‌ای ناگزیر است با فرهنگ محیط خود کنار بیاید و آن را به عنوان چیزی که هست و قابل انکار نیست بپذیرد، تا بتواند به تدریج آن را تغییر دهد و ارتقا بخشد. از این رو، به ساز فرهنگ باید که رقصید. گریزی نیست.
در طراحی باید اجزا و عناصر و اصول فرهنگ‌های بومی کشور دیده شود. اما اگر ممکن نشد، در پژوهش‌ها مورد توجه قرار گیرد. طرح تولید یک حکومت، تولید برنامه‌ای برای حرکت یک جامعه است، از نقطه‌ای که الآن در آن هست. این مبدأ اگر دقیق توصیف نشود، به یک برنامه تخیّلی می‌رسیم که فرض تحقّق در این بستر اجتماعی را ندارد.
باید که تأکید شود بر پژوهش‌های اولیه‌ای که موانع فرهنگی و البته فرصت‌های فرهنگی موجود در بطن جامعه امروز کشور را ترسیم کند، در مسیر تحقّق طرح دستیابی به حکومت اسلامی. ما می‌خواهیم در این جامعه تحوّل ایجاد کنیم و نه جامعه مثلاً غرب، یا شرق دور.

خودرو را ساخته، ولی مشتری نداشت. سوار هم نشدند. - مردم شهر ما رنگ سیاه دوست ندارند، می‌گویند: شگون ندارد. حتی اسب سیاه هم سوار نمی‌شوند. نمی‌دانستی؟ - اگر می‌دانستم که خودرو را سیاه نمی‌ساختم. - به نظر من یک‌بار دیگر بساز، رنگ سبز هم بهتر است، مردم این شهر باور دارند رنگی آسمانی و متبرّک است. - اگر از ابتدا با فرهنگ مردم شهر آشنا بودم، اصلاً خیلی هم کوچک می‌ساختم که در خانه‌هایشان جا شود این خودرو.

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فلسفه 74 - آقامنیر 118 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
موانع طراحی ساختار حکومت دینی 7 + چهارشنبه 03 آبان 2 - 4:0 صبح

چالش رویکرد باینری؛ صفر و یکی
ایده‌آلیسم؛ یا خوب و یا بد، نظریه‌ای که خاکستری ندارد؛ همه چیز یا سفید است و یا سیاه. چند سال روی ساخت خودرو ایستاده، تلاش‌های فراوان. - خوب است دیگر، همین را بسازیم و تحویل مردم دهیم. مردم منتظرند تا سوار خودروی داخلی شوند. - خیر، این زه بغل مرا نگران کرده، چسب آن دوام کافی ندارد. بگذار چند ماده دیگر هم آزمون کنیم. - برادر! سه سال است در حال تست انواع چسب‌ها هستی. خُب نیست که نیست. زمان که بگذرد شاید اختراع شود. برادر او قبول نکرد که نکرد و هنوز مردم آن شهر با گاری جابه‌جا می‌شوند.
نظام معطّل نگهداشته شده تا ساختار اسلامی طراحی شود و این مقبول جامعه نیست. نیاز به حکومت آن‌قدر زیاد که صبوری ممکن نیست. پروژه‌های طولانی‌مدّتی که نتیجه در آخر کار حاصل شود، مشکل را حل نمی‌کند.
طرح باید پلکانی دیده شود. برنامه‌های کوتاه‌مدتی لازم است تا مدل‌های کوچکی از حکومت را پیاده کند و مردم را امیدوار. ببینند که می‌شود. مسائل پرچالشی که نظام اسلامی را امروز سردرگم کرده و از مقبولیت آن کاسته در اولویّت قرار گیرد. منتظر کامل شدن حکومت نمی‌توان شد. هر پله که محقّق شود، همگرایی و عزم ملّی را افزایش می‌دهد و گام‌های بعد تسریع می‌شود.

اولین خودروهای تولید شده را که نگاه کنیم، بیشتر گاری هستند تا خودرو. یک گاری که موتوری روی آن نصب شده. همان گاری را اما به بازار تحویل داده و فروخته‌اند. مشتری برای آن پول هم داده! ایده‌ها از مشاهده همان محصول ایجاد شده و به این‌جایی رسیده که ایستاده‌ایم؛ خودروهایی که به فضاپیما شبیه شده‌اند، هم به جهت ظرافت ظاهر و هم فناوری‌های شگفتی که با خود دارند.

تخاطب با فرد
مکلّف فرد است. پیش‌فرض علم فقه این. در علم کلام هم بیشتر با فرد مواجه هستیم. اما قرآن چطور؟ کلام‌الله؟ مخاطب قرآن امّت‌ها هستند، قوم‌ها، خیلی بیشتر از افراد. تا زمانی که سلاطین بر شیعیان حکومت می‌کردند و امور به امر همایونی می‌گشت، فقها هم دنبال تکلیف فردی. مردم احکام شخصیّه خود را می‌پرسیدند و سراغی از جامعه و تکالیف اجتماعی که نمی‌گرفتند. فقیه هم پاسخگو به همان مسائل، با همان رویکرد فردی به منابع نظر می‌انداخت؛ کتاب و سنّت. اما وقتی امّت درست شده، جامعه اسلامی حاکم شده، دنبال حکومت که هستیم، تازه می‌توانیم تخاطب پروردگار با قوم‌ها را فهم کنیم؛ قوم هود، قوم نوح، قوم لوط، قوم ثمود، امّت ابراهیم و….
در مسیر تولید مدلی برای حکومت، مدلی بر مبنای دین و احکام شریعت حقّه، نمی‌توانیم توجه نکنیم که استنباط احکام اجتماعی مورد نیاز در وضعیت فعلی غیرمقدور است. فقیه حیران می‌ماند که چطور می‌شود مخاطب کلام خدا جمع باشد. امروزه حتی واجبات جمعی را هم به فرد منتسب کرده و کفایی توصیف می‌کنند، تا مانع حیرانی رفع شود. این خلأ مهم در سیاست‌گذاری‌‌ها دیده می‌شود.
برنامه‌ای لازم است برای تشکیل جلسات مُفصّل با بزرگان فقها و فضلای حوزه. کم‌کم باید این ضرورت‌ها بیان شود و ذهن‌ها آماده گردد. فقیه تا از تکلیف فردی به تکلیف جمعی مهاجرت نکند، نمی‌تواند احکام حکومت را استنباط نماید.

گروهی مأمور می‌شوند خیابانی را گازکشی کنند. یکی زمین را کنده و دیگری پر می‌کند. رهگذری می‌پرسد: از چه رو چنین ابلهانه؟! - ما سه نفر بودیم. وسطی لوله گاز می‌گذاشت. مریض شده و امروز نیامده. هر کدام از ما وظیفه‌ای داریم که به آن عمل می‌کنیم. مأمور به نتیجه هم نیستیم. - اشتباه می‌کنید. هیچ تکلیفی برای تک‌تک شما نیامده، تکلیف برای گروه شماست. - گروه مگر مکلّف می‌شود؟! - آری که می‌شود. گروه شما مکلّف است لوله گاز نصب کند. پس حالا که یکی نیامده، شما هم برنامه را باید تغییر دهید، یکی‌تان بکند و پر کند، دیگری در آن میانه لوله بگذارد. اگر لوله نصب نشود، هیچ‌کدام به تکلیف عمل نکرده‌اید و همه با هم معاقب هستید. تکلیف اجتماعی با تکلیف فردی فرق دارد. حصول نتیجه مدخلیّت دارد در تکلیف. در موضوع اخذ شده است یعنی.

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فلسفه 74 - آقامنیر 118 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<      1   2   3   4   5   >>   >

جمعه 04 اردیبهشت 19

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X