سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

خداوند می فرماید : گفتگوی علمی در میان بندگانم دلهای مرده را حیات می بخشد؛ آن گاه که در آن به امر من برسند [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره + جمعه 103 آبان 25 - 5:0 صبح

سال 1367
مفصل است
ابتدا در توصیف نظام اسلامی
نظام ولایت ربوبی
ساختار جدیدی از حاکمیت
و بعد ناتوانی‌ها و ناکارآمدی‌های حوزه علمیه
و البته ناتوانی‌ها و ناکارآمدی‌های دانشگاه هم
در این‌که چرا نظام اسلامی هنوز اسلامی نشده
سپس سراغ دولت
اشکال کار آن‌ها
که چرا نتوانسته‌اند



چقدر به کار امروزمان
چقدر مفید و قابل توجه
خصوص بخش آخر
آخرین فصل
فصل پنجم
وقتی ضعف‌های دشمن را برمی‌شمرد
و قدرت‌های ما را
توانمندی‌های نظام اسلامی را
به عنوان راه حل
راهگشا
امید به آینده



امروز به کار می‌آید
اگر چه به دست امام ره نرسید
ماند تا ایشان به رحمت خدا رفت
امروز باید بازخوانی کرد
نموداری کردم که راحت‌تر بشود!

[نمودار کامل به صورت تصویر]

[فایل xmind]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: آقامنیر 117 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 + یکشنبه 103 آبان 20 - 4:0 صبح

کوته‌نگری در فیزیک
واقعیت یا ماده است و یا انرژی. این را فیزیک می‌گوید. تازه آن هم در یک مجموعه بسته. ماده و انرژی می‌توانند به هم تبدیل شوند، ولی در کل افزایش و کاهش ندارند. اصلاً از همین‌جا بود که مدعی شدند به وجود سیاهچاله‌ها. دیدند جایی گرانشی هست که چیزی در آن‌جا نیست. نتیجه گرفتند که چیزی در آن‌جا هست که دیده نمی‌شود. وگرنه که سرعت بسط کهکشان‌ها و دور شدن اجرام سماوی از هم بیشتر باید می‌بود. نمی‌پذیرند که لحظه‌ به لحظه چیزهایی به این جهان اضافه شود که قبلاً نبوده است. همه چیز همین‌قدر از ابتدا بوده. واقعیت تا پریروز اتم بود، جسمی نشکن و سفت و صلب که با قرار گیری در کنار عناصر دیگری مانند خود، اشیا را می‌ساخت. اتم هم چهار نوع بیشتر نداشت؛ عناصر یعنی: یا باد بود، یا آب، یا آتش و یا خاک. دیروز فهمیدند اتم هم می‌شکند. بور گفت: مثل سیارات است. الکترون به دور پروتون و نوترون. دیدند خیر، پروتون خودش سه کوارک است. نوترون هم. شرودینگر که اساساً با پذیرش مبانی کوانتومی هایزنبرگ به مدلی از ماده رسید که ابری است. الکترون دیگر ذرّه‌ای نیست که به دور هسته بچرخد. در یک محدوده‌ای هست، همه‌جای آن، در یک آن هست. دقیقاً همان تناقضی که فلاسفه ما ممتنع می‌دانستند. دنبال این بودند که چهار نیرو را در یک تعریف واحد بگنجانند. زمانی که معادلات آن واحد شود. نشد که نشد. نظریه M از کار در نیامد. هاوکینگ گفت: اگر جاذبه ضعیف است، حتماً به خاطر این‌که میلیاردها جهان موازی داریم، این جاذبه خرجِ در کنار هم نگهداشتن این‌ها می‌شود. این نیرو دارد بین جهان‌ها مصرف می‌شود که مقدار کمش به ما رسیده. از همین نظریه بود که به «عدم نیاز به خدا» رسید. دکتر گلشنی هم البته از کسانی که نقدی بر این نظریه دارد. همه این‌ها یک اثر مهم داشته است: امروز تمامی علوم وام‌دار فیزیک هستند. زیست ما هم از فیزیک بهره می‌برد. - انسان چیست؟ موجود زنده اصلاً؟ - مجموعه سلول. - سلول چیست؟ - خُب معلوم است دیگر، فیزیک که بیان کرده، مولکول‌های بزرگی از عناصر مهمی مانند: اکسیژن، هیدروژن، نیتروژن و از همه مهم‌تر کربن. مواد آلی را شکل می‌دهند. - همین؟! - بله همین. - روح چه؟ - ها؟! این‌ها متافیزیک است. خارج از بحث ماست. - خیر. خارج از بحث شما نیست. داخل در بحث شماست. شما انکار هر چیزی را می‌کنی که فیزیک نپذیرد. وقتی انسان با نیروی عضلات حرکت می‌کند، این نیرو از یک واکنش شیمیایی حاصل می‌شود، تریگر یا ماشه آن هم سدیمی که در آکسون‌ها تغییر موقعیت می‌دهد، تا یک پالس الکتریکی را داخل نورون منتقل سازد، دندریت‌ها هم با مولکول‌های ناشی از واکنش شیمیایی، از نورونی به نورون دیگر، شوخی نکن برادر، تو منکر روح هستی، نه بی‌تفاوت نسبت به آن. فیزیک تو دیگر علم نیست، فلسفه شده، ایدئولوژی است. ببین چطور فیزیکدانانت دارند درباره هستی و واقعیت نظریه‌پردازی می‌کنند؟ کاری که قبلاً ارسطو و افلاطون می‌کرده‌اند.
این گاف بزرگ، این گَپ، این شکاف میان نظریات فیزیک و واقعیتی که دین‌داران به آن باور دارند، قابل اغماض و چشم‌پوشی نیست. با این مبنای علمی که فیزیک داعیه‌دار آن است نمی‌شود حکومت الگوی دینی و الهی تأسیس و طراحی کرد. ضرورت تحوّل در فیزیک در مسیر طراحی ساختار حکومت انکارناپذیر است.
مجموعه پژوهش‌هایی لازم است در نظر گرفته شود تا فیزیک ماده‌بنیاد و ماتریالیست را نقد کرده و مبانی جدیدی برای آن بیابد. اذعان شود که بدون تحوّل در فیزیک قطعاً نمی‌توان علوم انسانی اسلامی تولید کرد و به طرح حکومت بر مبنای دین رسید.

افسرده شده است. از نزدیکانش فوت کرده، فشار عصبی اثر کرده. نزد روان‌پزشک می‌رود. سیستم عصبی و رفتار مغز را تحلیل می‌کند. MRI می‌گیرد، یعنی تصویری مغناطیسی از فعالیت‌های مادی مغز. - ترشّح فلان ماده شیمیایی در فلان موضع از کورتکس مغز سبب شده حالت اندوه بر شما عارض شود. این دارو را که مصرف کنی، آن را خنثی می‌کند و افسردگی رفع می‌شود! پزشکی که به روح اعتقاد ندارد، در علم خود یعنی، شاید نماز هم بخواند، این پزشک مفروضات علمی خود را از فلسفه هستی‌شناسی روز گرفته است؛ فیزیک! - برادر! این خودرویی که ساختی، آیا در مکانیک و حرکت آن تفاوتی حاصل می‌شود، اگر بسم‌الله بگویم بعد روشن کنم، یا بدون بردن نام خدا استارت بزنم؟! - چرا شعر می‌گویی؟! من خودروسازم، ماشین ماشین است دیگر. بردن نام خدا که در علم مکانیک تأثیر نمی‌کند. اگر روشن نشد، حتماً مشکل از سیستم سوخت‌رسانی یا برق بوده. - تا به حال بررسی کرده‌ای؟! هزار خودرو را با نام خدا روشن کنی، هزار تا را نه. ببینی کارآیی کدام بیشتر است؟ - نه! - معلوم است که نه! این مطلب حتی در فرضیات تو هم جایی ندارد، چه برسد به آزمون. ولی من باور دارم که وقتی نام خدا را ببرم، تغییراتی در رفتار خودرو اتفاق می‌افتد. آیا می‌توانی این تغییرات را بررسی و ارزیابی کنی و در طراحی خودروی خود لحاظ نمایی؟!

نتیجه‌گیری: با اصالت ماهیت، با اصالت وجود، با فیزیک روز، نمی‌شود علومی تولید کرد که مواد اولیه طراحی حکومت دینی را تأمین کند. با فقه فردی و اصول فقه موجود هم نمی‌توان مبانی دینی مورد نیاز برای طراحی حکومت دینی را از منابع، استنباط و استخراج کرد. همه این نیازها و ضروریات را باید در طرح‌های تحقیقاتی ببینیم و ملاحظه کنیم.

نُفوّض أمرنا إلی الله؛ إنّ الله بصیرٌ بالعباد


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فلسفه 73 - آقامنیر 117 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
داستان ِ بانکدار 6 + شنبه 103 شهریور 10 - 5:0 صبح

دانا ساکت شد
قرار شد دیگر مردم را آزار ندهد
با بیان واقعیت
مصلحت نبود
مصلحت نیست
سر و صدا نمی‌شود راه انداخت
هراس ایجاد می‌شود
پانیک
هراس عمومی
اگر مردم بفهمند که هفت سال باید گرسنه باشند
اگر بانکدار دیگر به آینده نرود

دیگر همه محتاج بانک هستند
چاره چیست؟
تا هفت سال تمام منابع مصرف شده
چیزی باقی نمانده
اگر امروز همه چیز را متوقف کنیم
اگر بانک دیگر از آینده نیاورد
اگر وام ندهد
همین الآن همه منابع
همه ذخایر
همه انباشته‌ها صفر نه
منفی می‌شود
تا هفت سال هر چه تولید کرده و خواهیم کرد را قبلاً خورده‌ایم
مصلحت نیست با بانکدار در بیافتیم

وام یعنی این
وام یعنی خوردن از آینده
امروز مصرف کن
فردا پرداخت
مگر فردا قرار است بیشتر از امروز تولید کنم؟
اگر امروز ندارم که پرداخت کنم
فردا بیشتر نخواهم داشت
مگر دوباره از فردای آن بیاورم
وام روی وام

بانک‌ها با خلق پول و اعتبار چنین می‌کنند
ربا جنگ با خدا
همه می‌دانستند که بانکدار رباخوار است
همه می‌دانستند دشمن خداست
با خدا اعلام حرب کرده است
ولی مصلحت نبود
نخبگان این را می‌دانستند
فهمیده یعنی
«بگذار همین‌طور با خدا بجنگد»
چرا؟
«ما معلّقیم بین جنگ با خدا و جنگ با گرسنگی مردم»
امروز بانک را تعطیل کنیم، فردا چه کنیم؟
تا هفت سال چطور مردم را سیر کنیم؟
مردم از گرسنگی خواهند مرد
«خدا هم راضی نمی‌شود که مردم از گرسنگی بمیرند»

دیگر کاریست که شده
از اول نباید بانکدار را راه می‌دادیم
بارون جولیوس دو رویتر را
صاحب تجارتخانه منچستر انگلستان
سال 1267 هجری شمسی که به ایران آمد
و اولین بانک را در کشور ما تأسیس کرد
آینده‌خوری را او آورد
و کار از کار گذشت
دیگر چه می‌شود کرد؟

به مردم هم که نمی‌شود واقعیت را گفت
استخوانی‌ست در گلو
بانک باشد مدام وضعیت بدتر می‌شود
بانک نباشد هم به فقر عظیم گرفتار
همه در یک قحطی فرو می‌رویم
وقتی ثروت ده‌سال بعد را مصرف کرده‌ایم
پیش‌پیش!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
فلسفه حجاب + چهارشنبه 103 تیر 6 - 4:27 صبح

سد می‌زنند
آب‌بند
آب انرژی دارد
خیلی هم
اما اگر سد نباشد
پخش شود
انرژی همه‌جا می‌رود
جز جایی که باید
هرز
به کار نمی‌خورد

سد باید زد
همه راه‌ها را باید بست
تمام سوراخ‌ها و حفره‌ها را
هدفمند شود
جهت‌دار
وقتی همه آب‌ها پشت سد
فقط یک مجرای باریک
یک مسیر
مسیری که به توربین ختم شود
و انرژی‌ای که جمع شده
برقی که شهرها را روشن می‌کند
صنعت را برقرار
تولید را
زندگی را رونق می‌بخشد

اگر سد نباشد
نیرو نیست
برق نیست
جریان آب
انرژی هنگفت آن
بدون سد این انرژی مفید نمی‌شود

جامعه باید بماند
انسان‌ها می‌روند
عمر محدود
خانه پُر هشتاد سال
تو بگو نود
بعد چه؟
بعد که تمام شد؟
انسان‌های بعدی از کجا بیایند؟

خداوند مقدّر فرموده
انسان از انسان زاده شود
آینده از امروز
نخواست تا هر بار از گِل بیافریند
این نیز فلسفه خود را دارد

انسان چرا بزاید؟
انگیزه‌لازم
همه که مسلمان و عابد و متقی نیستند
همه که به قصد رضای خدا فرزند نمی‌آورند
کافر و ملحد و بی‌دین هم داریم
شاید کم هم نه
خداوند انرژی فراوانی برای این هدف خلق کرده است

انسان شهوت دارد
شهوت همان نیروی ماندگاری بشر
نسلی بعد از نسل
اما اگر پراکنده شود
اگر مسیر نیابد
جهت نداشته
هرز می‌رود
به محصول نمی‌رسد
هدف حاصل نمی‌شود

خداوند سد ایجاد کرده
همه راه‌ها را بسته
بین جنس‌های موافق
بین خود و خود
بین موافق و مخالفی که مزدوج نباشند
تعهد و قرار نگذاشته
قصد فرزند ندارند
همه باید بسته
حتی انگیزه‌های آن
پوشش فراوان
دیدن محدود
نگاه‌ها هم حرام
حتی گفتگویی که خطر در آن
خطر انتشار انرژی
هرز رفتن
در مسیری که نباید

و خداوند ازدواج را آسان قرار داد
و به ما توصیه کرد که آسان بگیریم
و مگر نباید مسیر تولید انرژی تسهیل شود
و هدف غیر از این است؟

اسلام ازدواج را آسان می‌کند
و هر چه غیر از آن را دشوار

حجاب بخشی از سدّ است
سدی که انرژی را متمرکز می‌کند
در مسیری که باید
تا انسان بماند
تا جامعه انسانی!

قال الأمیر (ع): «فإنَّ شِدَّةَ الحِجابِ خَیرٌ لکَ و لَهُنَّ» (نهج‌البلاغه، ن31)

پ.ن.

اما این‌که کجا سد باشد
کجا بتون و سیمان و آرماتور
کجا صخره است و کوه و نیازی ندارد
کجا سست‌تر و نیاز به استحکام
و کجا محکم و بی‌نیاز
کسی می‌داند که زمین رود را می‌شناسد
بستر جریان انرژی در عالم را
از همه بهتر
او معماری می‌کند
طراحی سد باید دست کسی باشد که تخصص آن را دارد
چرا زن‌ها مو را
چرا مردها نه
چرا تفاوت در نوع پوشش
این را دیگر باید واگذاریم
به او که علمش را دارد


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: خانواده 57 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

   1   2   3   4   5   >>   >

جمعه 103 آذر 2

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X