سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   

[ و فرمود : ] اگر خداوند از نافرمانى خود بیم نمى‏داد ، واجب بود بشکرانه نعمت‏هایش نافرمانى نشود . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - نمودار جوشن کبیر - حشرات به عنوان غذا - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - مدل SWOT - 
فقط یک منفی + دوشنبه 01 بهمن 10 - 7:0 صبح

دیدم لباس پوشیده
پنج و نیم صبح
متعجّب
پاسخ داد:
«دارم میرم نماز مسجد»
- هنوز شیفت کاری دزدها تمام نشده
پرنده تو خیابون پر نمی‌زنه
می‌خوای بری مسجد؟
فعلاً همون نماز مغرب و عشا رو برو
بذار یه ماه بگذره
یه سال بشه
بعد نماز صبح رو تو مسجد بخون!

افراط خطرناک
به خودی خود
چه برسد به این نوعش
آدم یهو از هر چه انجام داده پشیمان
دیده‌ایم
کسانی که عجله کرده‌اند
غوره نشده مویز!

همه بچه‌ها را صدا کردم
جمع‌شان
جلوی وایت‌بورد
لازم بود برای همه‌شان بگویم



- بچه‌ها می‌خوام براتون یه داستان بگم
خوب گوش کنید

همان اول صبح
بعد از این‌که نماز را در خانه خواندیم

- یه معلّمی به دانش‌آموزاش میگه انشا بنویسن
یک صفحه
اولی تحویل میده
معلّم هم یک مثبت براش میذاره
دومی اما متفاوت
دور تا دور صفحه نقاشی هم میکشه
کلی گل و سنبل
نقطه‌ها را هم با خودکار قرمز
چند رنگ
این‌بار معلّم دو تا مثبت میذاره
برای دومی
سومی که این ماجرا رو می‌بینه
دور تا دور صفحه نقاشی میکشه
رنگارنگ
ولی حوصله نمی‌کنه انشا بنویسه
همین‌جوری تحویل معلّم میده
با این قضاوت:
«انشا یک مثبت داشت
انشا با گل دو مثبت
پس یک مثبت برای گل
من حداقل یک مثبت که میگیرم
به خاطر گل‌هایی که کشیدم دور صفحه کاغذ»

اما معلّم فقط یک منفی به او داد
بدون هیچ مثبتی
حدس بزنید چرا؟

پاسخ را گفتند
پاسخ را گرفتند
و داستان را تطبیق به واقعیت کردم:

- خدا از ما واجبات را خواسته
مستحبات اضافه بر آن
وقتی هنوز نماز قضا مانده باشد
وقتی هنوز غیبت و دروغ باقی
وقتی روزه‌هایی که قضا نکرده‌ایم
این فقط یک توهّم احمقانه است
غیرعاقلانه
نقاشی کردن دور کاغذ
به امید نمره گرفتن
این نمی‌شود
این بدون آن نمی‌شود
این پس از آن مقبول است

یادم هست سال‌های اول طلبگی
دیده‌ام که می‌گویم
کسانی داشتیم شب و روز اهل دعا
نماز شب و تمامی مستحبات
حتی مراعات پای چپ و راست
و کلاهی که بر سر می‌گذاشتند
وقتی به سرویس بهداشتی می‌رفتند
دو سال بعد رها کردند
نه فقط عمل به مستحبات
که واجبات
چه جاها که نرفتند
که نباید
طلبگی را نه فقط رها
به گرفتاری‌هایی عجیب هم مبتلی
از افراط به تفریط‌هایی شگفت!

- بچه‌ها!
قبل از نوشتن مشق دور کاغذ را تزئین نکنید
ممکن است خسته شوید
یا وقت تمام شود
آن‌وقت چه می‌کنید؟!

کتب باب مدینةُ الْعِلم(ع): «طُوبَى لِنَفْسٍ أَدَّتْ إِلَى رَبِّهَا فَرْضَهَا وَ عَرَکَتْ بِجَنْبِهَا بُؤْسَهَا» (نهج‌البلاغه، ن45)
خوشا به حال کسى که واجبات پروردگارش را به جا آورده، و مشکلات را تحمل نموده. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - نمودار جوشن کبیر - حشرات به عنوان غذا - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - مدل SWOT - 
نظم ِ بدوی + جمعه 01 بهمن 7 - 5:0 صبح

خراب شده
چند روزی‌ست
نه حتی چشمک‌زن
کاملاً خاموش
احتمالاً چیزی روی مدار الکترونیکی آن سوخته
شاید یک خازن الکترولیت مثلاً
چراغ راهنمایی نزدیک خانه‌مان

مسیر شلوغی
معطّلی
بیشتر اوقات
سه زمانه است
حوصله‌سربر
تا سبز می‌شد همه می‌دویدند
بی‌احتیاطی
تصادفات خطرناک
حتی بعضی از قرمز عبور می‌کردند
یکی دوبار نزدیک بود به خودم بزنند

چندوقتی‌ست سریع شده
عبور و مرور
خیلی معطّل نمی‌شوی
مردم خودشان مراقب
آهسته می‌روند
ترافیک هم نمی‌شود
خیلی راحت‌تر از قبل
نظم را هر کسی خود بر عهده گرفته



از وقتی خراب شده
انگار بهتر شده
رفتارها منطقی‌تر
مردم خودشان حواس‌شان هست
بیشتر
یک‌جور نظم طبیعی
عجیب
اما واقعی

آیا ممکن است با رفتن مدرنیته همه چیز بهتر شود؟!
با بازگشت به یک نظم درونی
به جای نظمی که از بیرون کنترل می‌کند
نظمی که این‌قدر «روبوتیک» نباشد
با اختیار انسان بیشتر سازگار!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - نمودار جوشن کبیر - حشرات به عنوان غذا - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - مدل SWOT - 
دیدی گفتم + سه شنبه 01 بهمن 4 - 5:0 صبح

منتظر
در ماشین
تا مریم بیاید
من و سیداحمد و سیدمرتضی

صحبت شد
سیداحمد از ماجرایی گفت
قبلاً تذکر داده
می‌دانستم این‌طور می‌شود
سرانجام آن را
از سر تجربه

- الآن اگه بهت بگم «دیدی گفتم» شاید ناراحت بشی
مردم معمولاً این‌طور
نوعی شماتت
ولی یه جمله از یه نفری می‌خوام برات بگم
خیلی وقت پیش شنیده:
اونیکه میگه «دیدی گفتم» دوستته
دشمن میگه «می‌خواستم بگم»!

توضیح لازم
توضیح دادم
شیرفهم
- دشمنت نمی‌خواد موفق بشی
پس بهت نمی‌گه
می‌ذاره در خطا بیافتی
گرفتار بشی
بعد که خوب تو دلش بهت خندید
با این جمله ویرانت میکنه: «می‌خواستم بهت بگم»
خب چرا نگفتی؟
چرا تذکر ندادی؟
چرا کمک نکردی تا خطا نکنم؟
گرفتار نشم؟
اما دوست
حتماً میگه
تذکر میده
حتی وقتی توجه نکنی
عمل نکنی
چون نمی‌خواد در خطا گرفتار بشی

بله
درسته که شماتت بده
شاید اگر این جمله رو نگه بهتر
ولی هدفش چیه؟
«قبلاً گفتم، عمل نکردی، گرفتار شدی، بعداً اگر گفتم، عمل کن، گرفتار نشی»
هدف این
که بدانی باتجربه‌تر از توست
اعتماد
قبول کنی
برای پذیرش آینده
برای کمک‌های بعدی
این شماتت را تحمّل می‌کند
او که می‌خواهد از خطاهایش بکاهد!



- یک جمله دیگه هم یادم افتاد
از یک بزرگی:
«وقتی رو در رو با کسی هستی، او پشت سر تو را می‌بیند، چیزی را که تو نمی‌بینی»
همیشه دنبال این باش که نظر دیگران را بدانی
درباره خودت
و پشت سرت
آن‌چه نمی‌توانی ببینی
ما خودمان را معمولاً کم می‌بینیم
خیلی کم
یکی دوبار در روز که جلوی آینه باشیم
ولی دیگران
آن‌ها هستند که «مدام» ما را می‌بینند
خودمان و رفتارمان را
عاقل به نظر دیگران اهمیت می‌دهد
چون برای بهتر شدن نیاز دارد

«اینا رو از کجا یاد گرفتی بابا»
سیدمرتضی پرسید
به گفتگوی من و سیداحمد گوش می‌داد
- روی در توالت عمومی خوندم! :)
به شوخی گفتم
خندیدند
- پسرم اگه کتاب زیاد بخونی، می‌بینی این‌چیزا تو کتابا هست!

قَالَ عِصمَةُ الأولیاء (ع): الْغِیبَةُ جُهْدُ الْعَاجِزِ. (نهج‌البلاغه، ح461)
به زشتى یاد کردن مردمان پشت سر آنان، سلاحى است براى مرد ناتوان. (ترجمه شهیدی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - خودم 11 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - نمودار جوشن کبیر - حشرات به عنوان غذا - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - مدل SWOT - 
لکه پذیری + شنبه 01 بهمن 1 - 2:52 صبح

اصلاً خوب نیست
یقین زیادی
اطمینانی که پایه ندارد
صددرصدی
چنین باور و تفکری
وقتی اعمال و رفتار خودمان را در نظر داشته باشیم
ما همیشه در معرض خطاییم

سیدمرتضی زحمت کشید
در فترت میان امتحانات نوبت اول
فرصت و وقتی اضافی
فرنی شکلاتی درست کرد
یک نوع «پودینگ» به گفته خودش
خوشمزه هم :)



به قانون هم عمل
قانون خانه ما
همه ظرف‌ها را شست
هر چیزی که برای پخت و پز به کار گرفته
تمیزکاری اساسی
هر کسی که از آشپزخانه استفاده می‌کند

عصر رفتم شام آماده کنم
دستگیره یخچال کمی شکلاتی شده
خیلی کم
تمیز کردم
تذکر هم دادم
به رسم همیشگی

«نه، کار من نبوده»
- پسر گلم، غیر از تو کسی از پودرکاکائو استفاده نکرده که
شاید دستت کثیف بوده
مسأله‌ای نیست، فقط خواستم بگم حواست بیشتر جمع باشه، همین!
«من صددرصد مطمئنم که دستگیره یخچال رو کثیف نکردم»
- ببین!
قضیه حالا جدی شد
دستگیره یخچال واقعاً قضیه خیلی کوچیکیه
تمیزش کردم
ولی
قضیه «اطمینان» خیلی بزرگه
نمی‌تونم بهت گیر ندم
همین‌که از باور صددرصدی درباره رفتار صحبت می‌کنی
نگران‌کننده است
مجرمانه است اصلاً
خطرناک
«خب من یقین دارم دستم تمیز بوده»

باید برایش توضیح می‌دادم
باید از «توهّم» درش می‌آوردم
از این خطر
باید می‌فهمید در چه مصیبتی ممکن است گرفتار شده باشد
بزرگترین مصیبت بشریت؛
«یقین در درستی رفتار خود»

- یادته همین دیروز هم سر یک موضوع دیگری همین را گفتی
بارها ازت شنیدم
این چند وقت
بدجور
عاقل این‌طور حرف نمی‌زند
همیشه احتمال خطا می‌دهد
در رفتار خودش
«مگه من چی گفتم؟»
بر حرفش اصرار داشت
خیلی سریع موضع گرفت
ناراحت
- از کلمات «یقین، اطمینان، صددرصد» استفاده نکن
وقتی از رفتار خودت صحبت می‌کنی
«شاید» یادت نرود
همیشه احتمال بده شاید اشتباه کرده باشی
این را هیچوقت فراموش نکن
تا عمر داری
تا زنده هستی
«انتقادناپذیر» نباش
وقتی هر کسی گفت
هر کسی ایراد گرفت
اگر گفت مثلاً این‌جا رو «لکه کردی»
بپذیر:
«شاید حواسم نبوده، ببخشید اگر لکه شده»
سعی کن «لکه پذیر» باشی
انتقادپذیر یعنی
آدمی که فکر کند
فقط فکر
همین کافیست
فکر کند یقین دارد اشتباه نکرده
همان لحظه بزرگ‌ترین اشتباه عمرش را کرده
بزرگ‌ترین!

وقتی درباره رفتار خودمان صحبت می‌کنیم
همیشه احتمال خطا هست
باید بدهیم
درصدی احتمال
درصدی شاید
شاید متوجه نبوده و خطا کرده باشیم
اگر ندهیم انسان نیستیم
عاقل نیستیم
فناپذیر نیستیم
ادعای خدایی‌ست
خودپرستی
و این خطرناک
خیلی خیلی خطرناک
و ِری دَنجرس (Very Dangerous) یعنی!

قال طَریقُ المُستقیم (ع): «سَیِّئَةٌ تَسُوءُکَ، خَیْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُکَ‏.» (نهج‌البلاغه، ح46)
کار زشتى که تو را برنجاند، نزد خداوند از عملى که تو را دچار خودبینى نماید بهتر است‏. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آشپزی 93 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - نمودار جوشن کبیر - حشرات به عنوان غذا - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - مدل SWOT - 
غیبت + شنبه 01 دی 24 - 5:39 عصر

سیداحمد حرف می‌زند
درباره فرد دیگری
سیدمرتضی قطع می‌کند:
«غیبت نکن»

و من:
- سیدمرتضی، غیبت چیه؟
جوابی نمی‌دهد
- به چه حرفی می‌گن غیبت؟
«نمی‌دونم»
- وقتی به یکی می‌خواهی بگویی غیبت نکن، باید معنای غیبت را بدانی خب!
«من از همه شنیدم که غیبت نباید کرد»
- از هیچکدومشون نپرسیدی که غیبت چیه؟

سیدمرتضی نپرسید
ولی سیداحمد:
«بابا غیبت به چی می‌گن؟»
- مگه مسجد نمی‌رید؟ از پیشنماز مسجد بپرسید.
سیدمرتضی: «من امشب می‌پرسم»
سیداحمد: «بابا تلفن دفتر رهبری چنده؟»
- از 118 بگیر!

راه همیشه نباید ساده باشد
آسان
راه رسیدن به پاسخ
گاهی دشواری خوب است
که جواب را ندهی
بروند و راه رسیدن به جواب را پیدا کنند
همیشه که در کنارشان نیستی
آینده‌ای هست



سیداحمد تلفن کرد و پاسخ گرفت:
«یه چیزی درباره طرف بگی که اگر بفهمه ناراحت بشه»
سیدمرتضی هم حضوری پرسید
به پاسخ رسیدند
و از آن مهم‌تر
راه رسیدن به پاسخ را تمرین کردند!

کتب صَفْوَة اللّه (ع): «فَإِنَّمَا أَهْلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ أَنَّهُمْ مَنَعُوا النَّاسَ الْحَقَّ فَاشْتَرَوْهُ، وَ أَخَذُوهُمْ بِالْبَاطِلِ فَاقْتَدَوْهُ.» (نهج‌البلاغه، ن79)
امت هایى که پیش از شما بودند تنها دو چیز مایه هلاکت و بدبختى آنها شد: نخست اینکه آنها مردم را از حقشان باز داشتند، ازاین رو ناچار شدند حق خود را (از طریق رشوه) به دست آورند و دیگر اینکه مردم را به باطل سوق دادند و آنان نیز از آن پیروى کردند. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - نمودار جوشن کبیر - حشرات به عنوان غذا - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - مدل SWOT - 
کافه پایان + شنبه 01 دی 17 - 5:13 صبح

میزها رو به دیوار
دیوار آجری
آجرهای تراش نخورده و زمخت
بند نزده
دیواری خام

میزهای کوچک و تنگ
صندلی‌ها پشت به هم
هر میز فقط یک نفر
بدون روبه‌رویی
آینه تنها روزنه
برای هم‌دید
به شکل قلب
اما کوچک
پشت سرش را فقط می‌بینی
چشم‌ها به هم نمی‌خورد
هم این و هم آن

اما مِنو
دیجیتال
چند گزینه بیشتر نیست
قیمت نوشته
فقط فشار دکمه
و کارت‌خوانی که کنار آن
اول باید پرداخت کنی
ممکن است پس از آن نمانی

یکی نه
دو تایی‌ست
چه بخواهی و چه نخواهی
هر سفارش برای دو نفر آورده می‌شود
این و آن
این میز و آن میز
پشت به پشت
این برای هر دو انتخاب می‌کند
آن هم برای هر دو
انتخاب ِ تکی ندارد
دیگری را مهمان خود کرده
شاید بدون این‌که بخواهد



وقتی به جدایی نزدیک
وقتی این‌طور به نظر می‌رسد
مکانی برای وداع
و شاید بازگشت
البته که امیدی هست
وقتی هم را نبینند
ولی در کنار هم
پشت ِ هم
حضور را که حسّ کنند
سر حرف که باز شود
فضا وقتی فضای پایان است
شاید آغازی نو باشد
در کافه «پایان»

نمی‌دانم از کجا این ایده در ذهنم شکل گرفت
شاید اگر یک روز قهوه‌خانه تأسیس کنم
یا چایخانه!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - نمودار جوشن کبیر - حشرات به عنوان غذا - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - مدل SWOT - 
استعداد یا کارآیی + دوشنبه 01 دی 12 - 9:26 صبح

حرف ندارد
در طراحی بی‌نظیر
در خانه ما
از هیچ چه می‌سازد

دو سه کلاس طراحی البته رفت
تابستان‌ها
وقتی دیدم علاقه دارد



- ببین پسرم!
داوینچی هم طراح
نقاش اصلاً
در دوره خود بی‌نظیر
اما کدام کارش مفید؟
طرح‌هایی که از بدن انسان و اجزای آن کشید
در پزشکی

تو می‌توانی یک نقاش بزرگ باشی
بعدش چه؟
تابلوهایت را می‌خرند و به دیوار
چند مرفّه مستکبر
که چه؟
جز پول چه نصیب تو می‌شود؟
وقتی مُردی چه داری؟

طراحی وسیله است، نه هدف
ابزار
کاربرد در علوم دیگر
سایر فنون
تو موشک بساز
طراحی نیاز دارد
جامعه‌شناس باش
اقتصاددان حتی
طراحی کاربرد دارد
طراحی را به عنوان هدف زندگی انتخاب نکن
استعداد را در مسیر کارآ به کار گیر

انسان اختیار دارد
او هم
فرزند من است
اما انسانی‌ست مستقل
با آرا و نظراتی مختص
وظیفه من فقط آگاهی
تا ببینیم چه رشته‌ای را انتخاب خواهد کرد
دو سال آینده!

قال سید النجباء(ع): «فَعَلَیْکُمْ بِالتَّنَاصُحِ فِی ذَلِکَ وَ حُسْنِ التَّعَاوُنِ عَلَیْهِ» (نهج‌البلاغه، خ216)
بر شما لازم است یکدیگر را به اداى حقوق سفارش و نصیحت کنید و در انجام آن به هم کمک نمایید (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - نمودار جوشن کبیر - حشرات به عنوان غذا - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - مدل SWOT - 
درباره چند همسری + یکشنبه 01 آذر 27 - 4:0 صبح

نظر شما درباره چند همسری چیست؟

سه نظر
سه جواب به این سؤال

پاسخ اول:
از نظر اجتماعی
وقتی به فکر صلاح و فساد جامعه باشیم
وقتی فرد به خودی خود هدف از خلقت نباشد
و جامعه باشد
هدف از خلقت بشر
این‌که جامعه‌ای دینی و خداپرست تولید شود
این‌جا پاسخ همان است که رسول خدا (ص) فرموده است
حکمی که شرع دارد
دلیل هم دارد
نیاز جامعه است
صلاح جامعه است
هدف که «عشق» و عشق‌ورزی نیست
هدف «حفظ جامعه» است
و جامعه
به نسل بعد می‌ماند
یک داستان مفصل می‌شود
دلایل قطعی و دقیق که چند همسری لازم است و مرحله‌ای از تعالی اجتماعی بشر

پاسخ دوم:
از نظر عرفی
امروز مناسب جامعه ما نیست
این را مفصل نوشته
قبل‌تر
وقتی یکی سؤال پرسیده
دو زن داشت
مشکل داشت
جواب دادم
در وبلاگ
چند بخش: اینجا

این‌که وقتی عرف با آن در جنگ
صلاح نیست دیگر
اگر چه جامعه آسیب ببیند
که می‌بیند
که خیلی بد هم
ولی شایسته نیست
چون «آبروی مؤمن» از خیلی چیزها مهم‌تر است
و چندهمسری آن را بر باد می‌دهد
همه را علیه او بسیج
به لجن می‌کشد

پاسخ سوم:
از نظر فردی

این پاسخ خودش دو بخش دارد
از طرف زن
معلوم است که عین «فساد» است
مرد عاشق زن شده
زن عاشق مرد شده
عشق تعدّد نمی‌پذیرد
اگر مرد به زن دیگر حتی فکر هم کند
برای زن «ننگ» است
نشانه‌ای از عدم علاقه است
«او دیگر عاشق من نیست»
چون عشق به «دو» نمی‌شود

از نظر مرد متفاوت
تماماً لذّت است
مرد بهره وافر و حظّ مدام می‌برد
به دو وجه:
اول از جهت جسمی
تنوّع دارد و هیجان را می‌افزاید
دوم از نظر استخدامی
وقتی دو زن داری
انگار که دو شرکت را صاحب شده‌ای
دو صنعت مختلف
دو کارخانه
مثل تفاوت کسی که یک ماشین دارد و دیگری که دو
پیش رفقایش فخر می‌فروشد و کیف می‌کند
زیاد داشتن به تنهایی لذت‌بخش است
مثل زنی که به جای یک دست قاشق و چنگان
دو دست داشته باشد

اما این شدنی نیست
در این دنیای محدود که پر از رقابت است
خشونت است
شاید بشود پول داد و چند نفر را
ولی کوتاه
طولانی نمی‌شود
زندگی نمی‌شود
با هم نمی‌سازند
چون رفتار افراد تابع امیال آن‌هاست
و فرهنگ جامعه بر این امیال سلطه دارد
این نمی‌شود
این رؤیا فقط در بهشت
پس از مرگ
اگر خدا بخواهد
آن‌طور که در کلام خویش وعده داده است!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: خانواده 57 - فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - نمودار جوشن کبیر - حشرات به عنوان غذا - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - مدل SWOT - 
رهاسازی + جمعه 01 آذر 25 - 5:0 عصر

آرام
باید آرام باشد
سریع نمی‌شود

مثل قایقی که تازه ساخته شده
به آب انداختن
خیلی آرام
سریع نه

گام به گام است
رهاسازی
وقتی کودکان دیگر کودک نیستند
بزرگ شده
ورود به جامعه
روندی که دفعی نیست
تدریجی

تبدیل نقش لازم است
پدر و مادر
از عامل به آمر
از آمر به ناظر

قبلاً کارها را خودم انجام می‌دادم
حالا دستورش را می‌دهم
خودشان باید
سفره را پهن کنند
بخش‌هایی از غذا را آماده
جمع کردن و شستن
نظافت خانه
شستن لباس‌ها
آویزان
حتی اتو کردن نیز
تمام کارها
تبدیل به آمر می‌شوی
دستور می‌دهی که چه کنند

گام بعد دستور هم ندارد
باید بتوانند
یاد گرفته باشند
فقط نظارت
فقط نگاه می‌کنی و اشتباهات را تذکر
این‌بار این‌طور
وقتی بوستان غدیر رفته بودیم
دست به سیاه و سفید نزدم
فقط خودشان



توضیح داده‌ام
گفته‌ام مسیر را
این‌که دیگر عامل نیستم
آمر هم نباید
فقط ناظر
همه کار از خوشان بر می‌آید
باید که بیاید

نوجوان را اگر ناگهان رها کنی
جامعه است دیگر
می‌بلعد
دزد زیاد
دزد فکر و اندیشه هست
از مال و پول بدتر
دزد عقیده و اعتقاد
دزد سیاسی هم
باید اندیشه‌های باطل را بشناسند
روش‌های رواج باورها
بتوانند قضاوت کنند
کوتاه نیایند
راه و روش مقاومت را

قایق را باید آرام به آب انداخت
نم‌نم خیس شود
اگر نشتی داشت اصلاح شود
تعمیر
وگرنه تضمینی نیست که غرق نشود!

قال رُکْنُ الأولیاء (ع): «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَا یَسْتَغْنِی الرَّجُلُ وَ إِنْ کَانَ ذَا مَالٍ عَنْ عِتْرَتِهِ وَ دِفَاعِهِمْ عَنْهُ بِأَیْدِیهِمْ وَ أَلْسِنَتِهِمْ، وَ هُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ حَیْطَةً مِنْ وَرَائِهِ وَ أَلَمُّهُمْ لِشَعَثِهِ وَ أَعْطَفُهُمْ عَلَیْهِ عِنْدَ نَازِلَةٍ إِذَا نَزَلَتْ بِهِ» (نهج‌البلاغه، خ23)
اى مردم! انسان، هر چند ثروتمند باشد، از اقوام و بستگان خود، بى نیاز نیست که از وى، با دست و زبان دفاع کنند. آنها در واقع، بزرگ ترین گروهى هستند که از او پشتیبانى مى کنند و پریشانى و مشکلات را از میان مى برند و به هنگام بروز حوادثِ سخت، نسبت به او، از همه، مهربان ترند. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - نمودار جوشن کبیر - حشرات به عنوان غذا - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - مدل SWOT - 
سلول ِ تمدن + پنج شنبه 01 آذر 24 - 2:26 صبح

با توجه به مطالب " فلسفه خانواده" واحد تمدن یا سلول تمدن از نظر شما چیست؟

سلول را می‌شناسیم
نمی‌تواند بخشی از اجزا باشد
مثلاً ژن
ژن نمی‌تواند سلول باشد
زیرا جزء است
بدون سایر اجزا کار نمی‌کند
مثلاً الکترون
سلول ِ ماده نیست
اتم ولی هست
اتم می‌تواند سلول ماده باشد
چون کوچک‌ترین «دستگاه» است
تکرار می‌شود
الکترون و پروتون و نوترون اجزای سلول ماده هستند
چند اتم کنار هم کار می‌کنند
چند سلول کنار هم
ولی چند ژن در کنار هم
چند الکترون در کنار هم
کاری از آن‌ها بر نمی‌آید

در انسان هم همین
میتوکندری را سلول انسان نمی‌دانیم
چون به تنهایی کارآ نیست
کنار هسته و واکوئل و سیتوپلاسم است
غشا باید دورش باشد
تا بشود یک «دستگاه» کامل
واجد تمام آن‌چه آن را «حیات» می‌نامیم

جامعه چطور؟
سلول جامعه «فرد» است
در دنیای معاصر
چطور؟
از کجا؟
از این‌که وقتی بخواهی گواهینامه رانندگی بگیری
آن را به «تو» می‌دهند
کارت ملی را به «تو» می‌دهند
بانک برای «تو» حساب باز می‌کند
سر کار که می‌روی
دنبال شغل که باشی
رزومه «تو» را بررسی می‌کنند
نمرات و مدارک تحصیلی «تو» را
پس
سلول جامعه «فرد» است
در دنیای امروز

اما وقتی بروی خواستگاری
زن نمی‌دهند
به «تو»
اگر تنها باشی
در غرب شاید
در ایران خیر
باید پدر و مادر و عمه و خاله و مادر بزرگت هم باشند
پدر بزرگ هم اگر در قید حیات است
بدون آن‌ها «نیستی»
وجود نداری اصلاً
به حساب نمی‌آیی
پس «خانواده» می‌شود سلول
وقتی بحث از خواستگاری مطرح می‌شود

قدیم همه جا این‌طور بود
سر کار هم اگر می‌رفتی
استادکار از پدرت سراغ می‌گرفت:
«پسر کی هستی؟ بابات کیه؟ اهل کدام محلی؟ از کدام طایفه‌ای؟»
اگر اعتماد به پدرت نداشت
اگر پدرت خوشنام نبود
برای تو هم شغلی در کار نبود

در گذشته «خانواده» سلول بود
سلول «اقتصاد» بود
سلول «فرهنگ» بود
وقتی پدرت می‌بردت مکتبخانه
سلول حتی «سیاست» هم بود
تو حتماً شاه می‌شدی
اگر پدرت شاه بود
وزیر می‌شدی
اگر پدرت وزیر
آشپز دربار می‌شدی
اگر پدرت
شاعر ِ شاه بودی یا طبیب ِ شخصی وی
اگر پدرت
سیدحسن امامی امام جمعه تهران شد
از طرف شاه
چون فقط پدرش
با این‌که خودش فرانسه تحصیل کرده

در گذشته این‌طور
کسی با رأی‌گیری به قدرت نمی‌رسید
خانواده بود که حکومت می‌کرد
زن ِ شاه خودش شاه ِ زنان بود
مادر شاه هم یک شاه دیگر
فرزندان شاه هم شاه بودند
قدرت داشتند و قلدری می‌کردند
دستور می‌دادند و سروری
تمام فامیل و خویش و قوم شاه صاحب قدرت
چرا؟
چون «خانواده» سلول سیاست بود
خانواده پهلوی حکومت می‌کرد
نه شخص محمدرضا

حال درباره «تمدن»
سلول تمدن چیست؟
فرد است یا خانواده؟

اول باید بدانیم تمدن چیست
تمدن دیگر به معنای شهرنشینی نیست
مدنیّت
آن‌طور که لغت معنا می‌کند
تمدن معنای وسیع‌تری یافته
تمدن «موضوع» نیست
«وصف» شده
«جامعه» یک موضوع است
«فرد» یک موضوع است
تمدن «وصف» است
انسان متمدّن
جامعه متمدّن
فرهنگ متمدّن
سیاست متمدّن
منظور ما از «تمدّن» واقعاً چیست؟

ظاهراً درست اشاره می‌کند به «پیشرفت»
به توسعه
منظور از تمدن «نسبت توسعه‌یافتگی جامعه» است
جامعه در مسیر پیشرفت
در هر زمان
مرحله‌ای از تمدن
مفهومی «نسبی»
مفهومی «ربطی»
هدف ما نشان دادن «رتبه» است
یک جامعه نسبت به جامعه دیگر
ملتی به ملت دیگر

مفهوم وصفی دیگر «سلول» ندارد
اجزا دارد
چون خودش تک است
تعدّد ندارد
تمدن ایران‌زمین یکی بیشتر نیست
تمدن این مملکت است
این ملت و دولت
این تکرارپذیر نیست
خودش سلول خودش است
تمام خودش یک سلول واحد بزرگ

تمدن اجزا دارد
تمدن سیاست دارد
فرهنگ دارد
اقتصاد دارد
نظامیه دارد
قضائیه دارد
مقننه دارد
آموزش و پرورش دارد
بانک و بیمه دارد
تقسیمات شهری و روستایی دارد
برنامه دارد
بودجه دارد
ابزار دارد
صنعت
فناوری دارد
مراکزی برای پیشرفت دارد
همه این‌ها با هم
تمدن برآیند پیشرفت همه این نظامات در کنار هم است
در ارتباط با هم
ارتباطی تنگاتنگ
تأثیر و تأثّر

برای تمدن نمی‌شود سلول نام برد
چون وصف است
موضوع نیست
یک است
دو نیست
هر تمدنی برای خودش یک واحد است
به نظر این‌طور می‌رسد

اگر نظر متفاوتی دارید بفرمایید
اگر نقدی
اگر اشکالی در این بیان به نظر مبارک می‌رسد

تشکر


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

پنج شنبه 04 فروردین 21

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X