سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

خود را از اندیشه ای که مایه فزونی حکمت تگردد و عبرتی که مایه حفظت شود، تهی مدار . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
خفگی + چهارشنبه 98 تیر 12 - 5:0 صبح

استخوان در گلویش گیر کرده
ترسیده بود
دویدم بالای سرش
قبل از من خودش در آورد

- ببین سید احمد!
بارها همین را به تو گفته‌ام
این‌که غذا را باید بجوی
نه که ببلعی
سیدمرتضی مداخله کرد:
«مثل مار بوآ که آهو رو بلعیده بود»
- یا مثل نقاشی شازده کوچولو
ماری که یک فیل را بلعیده است!

حالش بهتر شده بود
می‌خندید



- نگاه کن!
من قبول دارم که اشتباه از من بوده
من
وقتی که مرغ را پختم و گوشتش را جدا می‌کردم
اشتباه کردم
این استخوان از دستم در رفت
نگرفتم
ولی
تو باید مراقب خودت باشی
مراقب سلامتی خودت
اگر غذا را جویده بودی
این استخوان را در دهانت کشف می‌کردی
نه در گلویت
غذا هم بهتر گوارش می‌یافت
در معده‌ات!

گاهی انسان به فشار نیاز دارد
تا یاد بگیرد
همین‌طوری نمی‌شود
بارها تذکر می‌دهی
بارها تذکر می‌شنوی
توجه نمی‌کنی
بزرگتری باید بزرگتری کند
حالت را بگیرد
درد بکشی
تا بفهمی
بدون آن ممکن نیست

بله
می‌شود
بدون درد هم می‌شود
اگر آدم باشیم
اگر
قبل از این‌که به گام آخر نیاز شود
خودمان را جمع و جور کنیم
دست از گناه برداریم
به صراط باز گردیم
دیگر لازم نباشد با فشار اصلاح‌مان کنند!

قَالَ (علیه السلام): «شَتَّانَ مَا بَیْنَ عَمَلَیْنِ؛ عَمَلٍ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبْقَى تَبِعَتُهُ، وَ عَمَلٍ تَذْهَبُ مَئُونَتُهُ وَ یَبْقَى أَجْرُهُ‏.» (نهج‌البلاغه، ح121)
چقدر این دو عمل با هم متفاوتند: عملى که لذتش مى رود و عواقب سوء آن باقى مى ماند و عملى که زحمتش مى رود و اجر و پاداشش باقى است. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
مقوای کیک + سه شنبه 98 خرداد 28 - 5:0 صبح

برای نیمه شعبان خریدیم
هر سال می‌خریم
کیک و شیرینی
خاطره بشود
خوش بگذرد
این فرهنگ خانوادگی ماست
من این فرهنگ را ابداع کردم
جشن تولّد می‌گیریم
نه برای خودمان
بل برای امامان‌مان!

چه مقوای جالبی دارند
یک‌بار مصرف شاید
اما نه برای ما
نگه می‌داریم
بارهامصرف‌اند

«می‌شه کیک درست کنم؟»
چند روز بعد
این‌بار مریم کیک درست کرد
تزئین خانگی خودش



مقواها را نگه می‌داریم
برای کیک‌های خانگی‌مان
قصه همان کت است
که برای دگمه دوخته شد
ما هم
برای این مقواها کیک می‌پزیم! :)

تابستان چند کلاس قرار است بروند
مریم کلاس تزئین کیک
هنوز شروع نشده
ثبت نام کرده
ببینیم چه می‌شود
کیک‌هایش که خوب است
فقط تزئین
مانده تا حرفه‌ای شود
همه‌مان منتظریم
پس از این کلاس‌ها چه برای‌مان درست خواهد کرد!

قَالَ (علیه السلام): «قَلِیلٌ تَدُومُ عَلَیْهِ، أَرْجَى مِنْ کَثِیرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ»(نهج‌البلاغه، ح278)
اندک کارى که بر آن مداومت کنى امید بخش تر است از کار زیادى که از آن خسته شوى. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
جوج در خانه + یکشنبه 98 خرداد 26 - 5:0 صبح

«می‌شه جوجه کباب بخریم؟»
- چرا بخریم، بیا درست کنیم!

آشپزی هم باید یاد بگیرد
در شیرینی و کیک که راه افتاده
ولی
آشپزی مهم‌تر است
روز جمعه را ماکارونی خودش درست کرد
پیاز را خُرد کرده و سرخ
البته کمی زیاد
زیاد سرخ کرد
زیادتر از اندازه
در واقع یعنی سوخت
ولی خب...
اولین بارش بود
طبیعی‌ست
در عوض یاد گرفت چقدر باید پیاز را سرخ کند!

گوشت چرخ‌کرده را اضافه
رب و ادویه
درست است که طعم خوبی پیدا نکرد
کمی بی‌مزّه در آمد
ولی
مهم این بود که ماکارونی را یاد گرفت درست کند
دفعه بعد بهتر

«می‌شه خودم درست کنم؟»
- آره، یادت می‌دم، خودت انجام بده!



مرغ را خودش خُرد کرد
به سیخ کشید
آب زعفران زد
کباب کرد
و البته
در نهایت هم خورد! :)

عالی بود
جوجه کبابی که دخترم در خانه پخت
سیداحمد و سیدمرتضی هم کیف کردند

همه غذاهایی را که بلدم یادش می‌دهم
باید پیش از ازدواج
خانه‌داری را خوب فرا بگیرد!

پ.ن. یاد خاطره‌ای افتادم
تازه که زن گرفته بودم
یکی دو هفته که گذشت
تصمیم گرفت نهار درست کند
تا آن روز یا از بیرون می‌خریدیم
یا خودم درست می‌کردم
پرسید:‌ چی درست کنم؟
گفتم: قرمه‌سبزی
رفتیم که سبزی بخریم
دیدم دارد با یکی از مشتری‌ها صحبت می‌کند
با خانمی که آمده بود او هم سبزی بخرد
خانه‌مان ته کوچه بیگدلی بود
محله‌ای معروف به جوب‌شور
تازه اجاره کرده بودم
لطفاً نپرسید نهار چه شد
گفتنی نیست
غذایی که برای اولین بار
آن هم از روی دستوری شفاهی
عبوری و گذری
غذایی که دستورش را از مشتری سبزی‌فروشی بپرسی
سؤال دارد؟!

این نمی‌شود
این درست نیست که کار را بعد از پذیرفتن یاد بگیریم
مثل این‌که طرف را عضو تیم ملّی کنند
ولی اولین روزی باشد که فوتبال بازی می‌کند
بگوید: خب، می‌روم و یاد می‌گیرم
- حالا؟ حالا که به عضویت تیم ملّی درآمده‌ای؟!
عضویت در این تیم برای کسی‌ست که قبلاً آموزش دیده باشد
یعنی بلدی که آمدی و عضو شدی!
به عنوان تایپیست استخدام شوی
بلد نباشی با صفحه کلید کار کنی
مدیر بپرسد: چرا؟
بگویی: اول شغل را قبول کردم، بعد می‌روم و یاد می‌گیرم!
عین این می‌ماند
ازدواج بدون مهارت‌های آن
چه برای پسر و چه برای دختر
فرقی نمی‌کند
هر دو آموزش می‌خواهند
مقصّر هم پدر و مادرها هستند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
جیپ جنگی + دوشنبه 98 خرداد 20 - 5:0 صبح

چند روز طول کشید
چند روز رفتیم
همان مسیر را
از شهید ستاری تا عباس‌آباد
از خانه پدری
تا موزه دفاع مقدّس

نمی‌شد در یک روز تمام کرد
هر روز بخشی را
روز بعد جیپ جنگی و هلیکوپتر



سرگرم می‌شوند
سرگرم بازی
آن‌قدر که به بخش بعدی نمی‌رسیم
ناچاریم برویم و دوباره بازگردیم
خدا را شکر که رایگان است
بازدید از این تجهیزات جنگی



ما علاقه‌ای به جنگ نداریم
کودکان‌مان را هم
قطعاً نبایستی مشتاق جنگ بار آوریم
اما
دشمن هست
ما دشمن داریم
تا وقتی آخرت برای ما اصل است
و دنیا برای غرب
دشمن داریم
او می‌خواهد ما را به جهت خود بکشد
و ما نیز
او را در جهت خود
پس جنگ هست
چه بخواهیم و چه نخواهیم
تا دنیاپرستی هست

وقتی می‌دانیم جنگ قهری‌ست
دیگر نمی‌توانیم به اصل رجوع کنیم
اصل صلح و دوستی
ناچاریم جنگاوری را نیز به کودکان‌مان یاد دهیم
برای روزی که نیاز باشد
وقتی که ما نباشیم
دشمن که همیشه هست!


قال (علیه‌السلام): «مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِینَ اسْتَشْعِرُوا الْخَشْیَةَ وَ تَجَلْبَبُوا السَّکِینَةَ وَ عَضُّوا عَلَى النَّوَاجِذِ فَإِنَّهُ أَنْبَى لِلسُّیُوفِ عَنِ الْهَامِ، وَ أَکْمِلُوا اللَّأْمَةَ وَ قَلْقِلُوا السُّیُوفَ فِی أَغْمَادِهَا قَبْلَ سَلِّهَا وَ الْحَظُوا الْخَزْرَ وَ اطْعُنُوا الشَّزْرَ وَ نَافِحُوا بِالظُّبَى وَ صِلُوا السُّیُوفَ بِالْخُطَا» (نهج‌البلاغه، خ66)
اى مسلمانان! لباس زیرین خود را ترس از خدا (و احساس مسؤلیّت در برابر دشمنان حق) و لباس رویین خود را آرامش و خونسردى قرار دهید; دندانهارا بر هم بفشارید که مقاومت جمجمه ها را در برابر ضربات دشمن بیشتر مى کند. زره را (با کلاه خود و ساعد بند) کامل کنید و شمشیرها را قبل از کشیدن از نیام، تکان دهید (تا به آسانى از نیام درآید.) با خشم و بى اعتنایى به دشمن نظر افکنید و به هر سو حمله کیند و ضربه بزنید تا غافلگیر نشوید; از فاصله نزدیک با لبه تیز شمشیر، حمله نمایید و با پیش نهادنِ گام، شمشیر را به دشمن برسانید! (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
جنگنده شکاری + شنبه 98 خرداد 18 - 5:0 صبح

تا به حال این‌قدر از نزدیک ندیده بودند
فرزندانم
من هم ندیده
هرگز
یک جنگنده شکاری را
این‌قدر از نزدیک!

ما فقط برای پل طبیعت رفته بودیم
مسافت زیاد
ترافیک همّت
پل را که رد کردیم
یک پارک جنگلی یافتیم
بعد از پارک
ساختمانی بزرگ
خیلی بزرگ
با تانک‌های فراوانی در اطراف



- نه بچه‌ها! امروز نه، برویم فردا برگردیم، ظهر شده و وقت نهار.
نوروز بود
تهران مهمان
دیگر دیر شده
بازگشتیم خانه
و روز بعد...
این‌بار مستقیم رفتیم به موزه دفاع مقدس
بدون گذشتن از پل طبیعت
بدون دادن هزینه پارکینگ
جلوی موزه فضای وسیعی برای پارک خودرو در نظر گرفته بودند
آفرین به این همّت!

تانک‌ها که تمام شد
چشمم به جنگنده‌ها خورد
باور نمی‌کردم
باور نمی‌کردیم
این‌قدر نزدیک
مگر می‌شود
مگر داریم؟!



می‌شد به بال‌های F5 دست زد
نه آنی که صفحه را رفرش می‌کند
این‌یکی پرواز می‌کرد
فانتوم
این سوی پل

و در آن سو
هواپیمای سقوط کرده عراقی
آن را هم می‌شد از نزدیک دید

فوق‌العاده بود
ندیده‌اید؟
نرفته‌اید؟
موزه دفاع مقدس؟
باید رفت
هر کسی که نرفته باید برود
این هواپیماها واقعاً دیدن دارد!

پرواز...
چرا انسان‌ها همه پرواز را دوست دارند
و پرندگان را
و ابزاری که بتوان با آن پرید؟
این راز عشق صعود به آسمان چیست؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
جنگل ِ تانکها + پنج شنبه 98 خرداد 16 - 5:0 صبح

بچه‌ها از خودبی‌خود شدند
آن‌همه تانک را که دیدند
موزه بود
برای نمایش آورده
دویدند و بالا رفتند



قدرت
فلسفه توجه به سلاح
بالا رفتن
تصعید
تسلط
تنها دلیلی که اشتیاق کودکان را توجیه می‌کند
این همه علاقه
به بالا رفتن از چنین سلاح‌های پیشرفته‌ای را



ارزشمند است
کاری که انجام شده
کاری که انجام داده‌اند
جمع کردن این سلاح‌ها در یک‌جا
در اختیار کودکان
ببینند
آشنا شوند
گذشته را مرور کنند
آینده را پیش‌بینی

این تنها نبود
فقط تانک نبود
خیلی بیشتر...


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
جنگل ِ شهری + سه شنبه 98 خرداد 14 - 5:0 صبح

حسابی خسته شدیم
یک‌ساعت پیاده‌روی
جنگل‌پیمایی دقیقاً

پل طبیعت را که رد کردیم
وارد یک جنگل شدیم
نام پارک روی آن گذاشته بودند
انسان ساخته
اما
چیزی از جنگل کم نداشت!



دل ِ بشر تنگ شده است
برای طبیعت
قبل‌تر خراب می‌کرد
جنگل را
دریاچه را
حالا امروز
خودش می‌سازد
همان‌هایی که خراب کرده

اما
این‌بار نه همان‌قدر طبیعی
مصنوعی
ساختگی
تلاشی برای بازگشت به زندگی انسانی
به جای ماشینی
می‌خواهد اشتباه خود را جبران کند
انسان مگر چقدر وقت دارد تا همه راه‌ها را با آزمون و خطا طیّ کند؟
بدون هدایت از بیرون
زندگی انسان مثل چرخیدن اسب عصّاری‌ست!

در جنگل رفتیم
تا اتفاق جالبی
جای جالبی را پیدا کردیم
یک موزه بود انگار
«موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس»
روی سردر آن که این‌طور نوشته!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اسرائیل ِ زباله + جمعه 98 خرداد 10 - 6:48 عصر

یکی از خلاقیت‌های موزه دفاع مقدّس
جالب بود



مفهوم کلّی را فهمیدم
اسرائیل و زباله‌دانی
اما
ترکیب چهار تصویر با هم...

نتوانستم داستان آن را درک کنم
نشان اسرائیل تبدیل به بمب می‌شود
می‌ریزد در سطل زباله
خب چرا خود نشان اسرائیل همین‌طوری نمی‌رود درون سطل زباله؟!
این‌طوری که سطل می‌ترکد! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
جاپارک راهپیمایی + جمعه 98 خرداد 10 - 6:47 عصر

پیدا کردم
همین راحتمان کرد

همیشه مشکل داشتیم
سال‌هاست
اوایل نزدیک پارک می‌کردیم
مشکل ترافیک بود
بعد هم دور
کلّی باید پیاده می‌رفتیم تا تازه به آغاز راهپیمایی برسیم
این شد که...

این‌بار نقشه را گستراندم
تمام اطراف حرم حضرت معصومه (س) را
مسیر راهپیمایی را
خوب گشتم
و یافتم
جایی را که در مسیر نبود
عوارض طبیعی و مصنوعی جدا کرده
اما
راهی داشت
میان‌بری تا مسیر

خوب است
خودش است
همین است
امروز ماشین را بردم و آن‌جا پارک کردم
دیگرانی نیز فهمیده
همان‌جا آمده
از میان‌بر رفتیم و زود به راهپیمایی رسیدیم
در بازگشت نیز
خیلی سریع
بدون هیچ ترافیکی!

راهپیمایی روز قدس امسال
امروز صبح
خیلی خوش گذشت
برای بچه‌ها هم راحت بود
راحت‌تر از گذشته



کجا؟
نمی‌گویم
بگویم که دفعه بعد جا برای خودمان هم گیر نمی‌آید
نباید لو برود! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - خودم 11 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
قصد ِ کُشت + چهارشنبه 98 خرداد 8 - 5:0 صبح

«تو امسال ما رو می‌کُشی مریم»
شیرینی خونمان بی‌داد می‌کند
با این شیرین‌کاری‌های دختر گلم! :)



آب دهانم جاری شده
بند نمیِ‌آمد که
وسط ماه مبارک
وسط روزه
رولت خامه‌ای درست کرده
در حدّ تیم ملّی
تنهایی
این‌که می‌گویم تنهایی
یعنی واقعاً تنهایی
فقط موقع بُرش کمی کمکش کردم!

«حالا چطور تا افطار صبر کنیم تا اینو بخوریم؟!»
- به سختی!



خدا را شکر
مدرسه‌ها که تمام شده
روزه که دارد
وقت را رها نکرده
تمرین شیرینی‌پزی‌اش را افزایش داده
می‌خواهد یاد بگیرد
مهارت بیافزاید
می‌داند چه می‌کند
می‌داند در زندگی چه می‌خواهد
هدف دارد
امید که موفق باشد!

قال أمیرالمؤمنین (ع): «فَمَنْ أَشْعَرَ التَّقْوَى قَلْبَهُ، بَرَّزَ مَهَلُهُ وَ فَازَ عَمَلُهُ؛ فَاهْتَبِلُوا هَبَلَهَا وَ اعْمَلُوا لِلْجَنَّةِ عَمَلَهَا؛ فَإِنَّ الدُّنْیَا لَمْ تُخْلَقْ لَکُمْ دَارَ مُقَامٍ، بَلْ خُلِقَتْ لَکُمْ مَجَازاً، لِتَزَوَّدُوا مِنْهَا الْأَعْمَالَ إِلَى دَارِ الْقَرَارِ، فَکُونُوا مِنْهَا عَلَى أَوْفَازٍ وَ قَرِّبُوا الظُّهُورَ لِلزِّیَال»(نهج‌البلاغه، خ132)
هر کس تقوا را در کانون قلب خویش قرار دهد کارهاى نیک او ظاهر مى شود، وعملش به پیروزى مى رسد، پس براى تحصیل تقوا فرصت را غنیمت شمرید، و براى بهشت (جاویدان) عمل شایسته آن را انجام دهید. (بدانید) دنیا به عنوان اقامتگاه همیشگى شما خلق نشده، بلکه به عنوان گذرگاه شما آفریده شده است تا از آن زاد و توشه اعمال صالح براى سراى جاودانى برگیرید، اکنون که چنین است به سرعت آماده کوچ کردن از آن باشید و مرکبها را براى ترک دنیا آماده کنید! (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

شنبه 103 آذر 3

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
عکس - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X