سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

سخنی از سخنان حکمت که مرد مؤمن می شنودـ و به آن عمل کند یا آن را بیاموزد ـ بهتر از عبادت یک سال است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
باغ سخنرانی + دوشنبه 98 مرداد 14 - 5:0 صبح

درست مثل برج میلاد
آن‌جا هم که رفته بودیم
جایگاهی برای سخنرانی داشت
این‌جا هم
باغ کتاب
خواستم بروند و صحبت کنند
تا فیلم و عکس بگیرم



می‌خندند
می‌خندیم
همه‌مان
وقتی می‌ترسیم
اسمش را می‌گذاریم «خجالت»

- بچه‌‌ها این اسم واقعی‌اش ترس است
شما می‌ترسید
از این‌که
اگر اشتباه کنید در صحبت
روی سِن
آبروی شما جلوی خیلی‌ها می‌رود
ترس از آبروست

انسان این‌طور است
وقتی می‌ترسد
اگر ترسی اندک باشد و کودکانه
می‌خندد
تا
نشان دهد که تقابلی ندارد
تمایلی به کشمکش
تا
مطمئن شود طرف مقابل برخورد نمی‌کند

- بچه‌ها
نترسیدن و خجالت نکشیدن یک مهارت است
تجربه می‌خواهد
چند بار کاری را انجام دهی و رفتار مردم را ببینی
بازخوردها را
از بین می‌رود
مضمحل می‌شود!

قال أمیرنا (ع): «احْذَرُوا صَوْلَةَ الْکَرِیمِ إِذَا جَاعَ، وَ اللَّئِیمِ إِذَا شَبِعَ» (نهج‌البلاغه، ح49)
بترسید از حمله افراد با شخصیت به هنگام نیاز و گرسنگى، و از حمله افراد پست به هنگام سیرى! (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
فریب ِ فرنگ + شنبه 98 مرداد 12 - 5:0 صبح

شهر فرنگ را یادمان هست
بچه که بودیم
اگر چه
زمان ما تزئینی شده
قبل‌تر
رسالتی بزرگ داشت

امروز ماهواره هست
اینترنت و فضای مجازی
فیلم و عکس
شهر فرنگ دیگر چه کار
اما
یک روزی
فقط شهر فرنگ بود
برای چه؟!



غرب به تحریک نیاز داشت
برای غلبه
برای استثمار
باید شهوات مشرق‌زمین بیدار می‌شد
باید می‌خواستند
غرب را
غربی شدن را
زندگی غربی را
اول هم از رؤسا شروع کرد
شاهان ما را برد و غرب را نشان‌شان داد
ناصر و مظفّر و محمدعلی و احمد را

غرب می‌دانست چه می‌خواهد
او «نیاز» ما را می‌خواست
«جهت نیاز» ما را
این را می‌دانست
اگر
جهت نیاز ما رو به غرب باشد
دروازه‌ها باز می‌شود
و برای باز شدن دروازه‌ها
اول باید چشم‌ها را به سمت خود می‌گشود

شهر فرنگ برای این بود
چون تلویزیون نبود
چون عکس نبود
دست مردم بچرخد و هوس بیافریند
شهر فرنگ ساختند
ابزاری برای تحریک انسان‌ها
آغازی برای غرب‌پرستی

مردم نمی‌دانستند
فکر می‌کردند لذّت می‌برند
یا
اطلاعات‌شان زیاد می‌شود
اما
آن‌چه در دستگاه‌های شهر فرنگی می‌دیدند
زیبایی‌های شهرسازی غرب بود
زیبایی البسه و بی‌حیایی مردمان‌شان
فناوری غرب
تأثیر خود را می‌گذاشت
کم‌کم
تأثیر خود را گذاشت

روزی که غرب آمد
مردم ما
مردم کشور ما
با آغوش باز از او استقبال کردند
او را پذیرفتند
زیرا
قبل از آمدنش
شهوت آن و کشش آن و نیاز به آن آمده بود
غرب با «تغییر ِ نیاز» شرق را تسخیر کرد
دل‌ها را

امروز هم همین
ماهواره برای همین است
کارکرد آن این است
فیلم‌های سینمایی هالیوود
گوشی موبایل و شبکه‌های مجازی
هدفی جز این ندارد
قلب‌ها را تسخیر می‌کند
دانشگاه‌ها را
جوانانی که «باید» برای رفتن به غرب «لهله» بزنند
«عوعو» کنند
با «لاتاری» و قمار برای گرین‌کارت
آرزوی مسافرت
اقامت در غرب
هوس می‌آفریند
تا بخواهند
تا «طلب» پیدا کنند
تا...
تا غرب بتواند راحت بیاید
بدون جنگ و خون‌ریزی
بگیرد و ببرد و نابود کند
کاری که دویست سال با کشور عزیز ما کرد
شهر فرنگ یک روزی این کار را می‌کرد!

قال امیرالمؤمنین (ع): «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» (نهج‌البلاغه، ح81)
قیمت و ارزش هر کس به اندازه کارى است که مى تواند آن را به خوبى انجام دهد. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
آدمکان ِ الکی + پنج شنبه 98 مرداد 10 - 5:0 صبح

باغ کتاب جذّاب بود
خیلی
برای بچه‌ها
ذوق عجیبی داشتند

اتفاقی رفتیم
در مسیر و برنامه نبود
رفته بودیم پل طبیعت
رد که شدیم
تابلویی جلب توجه کرد

سندباد
علاءالدین
شازده کوچولو
هایدی
بابالنگ‌دراز
جک و لوبیای سحرآمیز
کلاه‌قرمزی و پسرخاله
زورو و گروهبان گارسیا
و خیلی شخصیت‌های دیگر



فضایی بسیار وسیع
اما
تعطیل بود
تعطیل؟!
کتاب‌فروشی‌هایش
بله خب
ما سحرخیز
اول صبح از خانه زدیم بیرون
وقتی رسیدیم
حدود 9 و 10 صبح
باز نکرده بودند

بارها آزموده‌ایم
بسیاری از اماکن شهری
دیدنی و تفریحی
خیلی زود باز شوند 12 ظهر
بیشتر غروب‌ها کار می‌کنند
صبح اصلاً خبری نیست
خیلی از جاها
چون مشتری ندارند

زندگی شهری‌ست دیگر
به سمت «شب‌زی» بودن پیش می‌روند
همه‌شان
همه آن‌هایی که در شهر زندگی می‌کنند
روزهایشان کار برای کارفرما
شب‌شان فقط می‌ماند
برای خودشان و خانواده‌شان

غرب به همین شب‌زی بودنش فخر می‌فروشد
به قول خودشان:
«شهر ما شب‌ها نمی‌خوابد!»
آیا این خوب است؟!
آیا این نشانه خوبی‌ست؟!

این نشانه برده‌داری‌ست
این نشانه استثمار است
این علامتی برای بیماری‌ست
انسان سالم
هر وقت که بخواهد کار می‌کند
هر وقت که بخواهد عبادت
هر وقت هم که بخواهد تفریح
مهمانی می‌رود و دور هم می‌نشیند
پارک می‌رود و از طبیعت لذّت می‌برد
انسان شهری
روزش را قبضه کرده‌اند
گریزی ندارد
چاره‌اش چیست
فقط شب می‌ماند
اختیار ندارد
انسان شهری اختیار خود را تحویل داده است
به که؟!
به آن‌که «حق» دارد برای او تصمیم بگیرد
یعنی
«سرمایه»

تصمیم نهایی با پول است
هر جا درآمد بیشتر باشد
هر وقت درآمد بیشتر باشد
هر شغل که درآمدش بیشتر باشد
هر رشته تحصیلی که درآمد بیشتر داشته باشد
تصمیم با پول است
با سرمایه
اوست که تکلیف می‌کند:
چه بخوان
چه بپوش
چه بخور
کجا برو
کی برو
چه مصرف کن
و چه تولید
و...

اما انسان واقعی
اختیارش با خودش است
نه با پول و سرمایه‌اش
گاهی عشق می‌کند با کاری که درآمدش کم است
با رشته‌ای تحصیلی
چون فقط دوستش دارد
یا
آن را به صلاح آخرت خود می‌بیند
اسیر نیست
آزاد است

خداوند انسان را آزاد آفرید
پول اسیرش کرد!

قال مولانا (ع): «یَنَامُ الرَّجُلُ عَلَى الثُّکْلِ، وَ لَا یَنَامُ عَلَى الْحَرَبِ» (نهج‌البلاغه، ح307)
داغدار مى خوابد، ولى مال ربوده نمى خوابد. [یعنى مرد بر مرگ فرزند صبر مى کند، ولى بر غارت مالش شکیبایى نمى‌ورزد.] (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
آسان و سخت + سه شنبه 98 مرداد 8 - 5:0 صبح

- «لاغر شدن سخته، چاق شدن که آسونه!»
: «کی گفته؟ چاق شدن هم سخته!»
- «چاق شدن کاری نداره که»
: «نه اصلاً. چاق شدنم سخته»

گفتگوی سیداحمد و سیدمرتضی
بحث‌هایی کودکانه
اما
عمیق و خردمندانه

چه بازار زیبایی دارد قم
همین شهر خودمان
بارها رفته بودیم
یک‌بار هم این‌جا درباره بازار رفتن‌مان نوشته بودم
اما
نمی‌دانستم
جاهایی دارد که ندیده‌ایم

این‌بار مریم را که گذاشتیم کلاس
با بچه‌ها رفتیم
برای چند خرید کوچک
قدم زدیم
و
جاهای عجیبی از بازار را یافتیم



بخش‌های قدیمی
سنّتی
حجره‌هایی از بازار که ندیده بودیم
تیمچه‌هایی شگفت
درهایی چوبی و بزرگ
انگار که صدها سال قدمت داشتند

چقدر سیاحت در گذشته و تاریخ لذّت‌بخش است
لذّت‌بخش
حتی برای بچه‌ها
وقتی خبری از گذشته ندارند!

ماندن در گذشته خوب نیست
تغییر لازم است
آینده را باید ساخت
جدیدتر و بهتر
اما
گذشته «هویّت» می‌دهد
و «تجربه»
و ما
هر دو را لازم داریم
برای این‌که آینده را بهتر از امروز بسازیم!

قال مولا (ع): «وَ احْذَرُوا مَا نَزَلَ بِالْأُمَمِ قَبْلَکُمْ مِنَ الْمَثُلَاتِ بِسُوءِ الْأَفْعَالِ وَ ذَمِیمِ الْأَعْمَالِ، فَتَذَکَّرُوا فِی الْخَیْرِ وَ الشَّرِّ أَحْوَالَهُمْ وَ احْذَرُوا أَنْ تَکُونُوا أَمْثَالَهُمْ؛ فَإِذَا تَفَکَّرْتُمْ فِی تَفَاوُتِ حَالَیْهِمْ فَالْزَمُوا کُلَّ أَمْرٍ لَزِمَتِ الْعِزَّةُ بِهِ شَأْنَهُمْ [حَالَهُمْ‏] وَ زَاحَتِ الْأَعْدَاءُ لَهُ عَنْهُمْ وَ مُدَّتِ الْعَافِیَةُ بِهِ عَلَیْهِمْ وَ انْقَادَتِ النِّعْمَةُ لَهُ مَعَهُمْ وَ وَصَلَتِ الْکَرَامَةُ عَلَیْهِ حَبْلَهُمْ، مِنَ الِاجْتِنَابِ لِلْفُرْقَةِ وَ اللُّزُومِ لِلْأُلْفَةِ وَ التَّحَاضِّ عَلَیْهَا وَ التَّوَاصِی بِهَا؛ وَ اجْتَنِبُوا کُلَّ أَمْرٍ کَسَرَ فِقْرَتَهُمْ وَ أَوْهَنَ مُنَّتَهُمْ، مِنْ تَضَاغُنِ الْقُلُوبِ وَ تَشَاحُنِ الصُّدُورِ وَ تَدَابُرِ النُّفُوسِ وَ تَخَاذُلِ الْأَیْدِی» (نهج‌البلاغه، خ192)
از کیفرهایى که بر اثر سوء افعال و اعمال ناپسند بر امتهاى پیشین وارد شد، برحذر باشید، حالات آنها را در خوبى و بدى به یاد آرید و بترسید از اینکه شما هم مانند آنان شوید، هرگاه به تفاوت دو حال آنها (پیروزى و شکست) مى اندیشید به سراغ امورى بروید که موجب عزّت و اقتدار آنان شد; دشمنان را از آنها دور کرد; عافیت و سلامت را بر آنان گسترش داد; نعمتها مطیعشان شد و کرامت و شخصیت، رشته خود را به آنان پیوست. عامل این خوشبختى پرهیز از تفرقه، تأکید بر الفت و اتحاد، تشویق یکدیگر به آن و سفارش نمودن به انجام آن بود. از هر کارى که ستون فقرات آنها را در هم شکست و قدرتشان را سست کرد اجتناب کنید: از کینه هاى درونى، بدخواهى، پشت به هم کردن و دست از یارى هم برداشتن بپرهیزید. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
موزه دفاع مقدس + چهارشنبه 98 مرداد 2 - 5:0 صبح

اصل موزه این‌جا بود
تالارهای اصلی
مسیری که واقعاً دیدن داشت
در منطقه عباس‌آباد تهران



گام به گام
مرحله به مرحله
حوادث جنگ را نشان می‌داد
حوادث انقلاب را
همه را تصویری
صوتی و گرافیکی
واقعاً دیدنی!

بچه‌ها دیدند
چیزهایی را که آن زمان ندیدند
نبودند تا ببینند
مدرسه‌هایی که خراب شده
خانه‌هایی که ویران شده
بمب‌هایی که نابود کرده
آزادگانی که اسیر شده
و عزیزانی که شهید شده
سنگرهای داغ کویری
یا سرد و خشک کوهستانی
مجسمه‌هایی از سرداران جنگ
و در انتها
نمونه‌ای هم از حرم مطهر حضرت سیدالشهداء (ع)

خیلی جالب بود
و جالب‌تر این‌که
اشتباهی مرتکب شدم
نمی‌دانستم
گوشی را درآوردم و عکس گرفتم
از بخش‌های مختلف
و در انتها
وقتی به خانه بازگشتیم
روی بلیط را که خواندم
ریز نوشته بود
قانونی که گذاشته بودند
تصویربرداری ممنوع بوده است و من نمی‌دانستم!

قال علی (ع): «دَرَجَاتٌ مُتَفَاضِلاَتٌ، وَ مَنَازِلُ مُتَفَاوِتَاتٌ، لاَیَنْقَطِعُ نَعِیمُهَا، وَ لاَیَظْعَنُ مُقِیمُهَا، وَ لاَیَهْرَمُ خَالِدُهَا، وَ لاَیَبْأَسُ سَاکِنُهَا» (نهج‌البلاغه، خ85)
بهشت را درجاتى است که بر یکدیگر برترى دارند، و منازلى است که با هم تفاوت دارند، نعمتش قطع نمى شود، مقیم در آن بیرون نمى رود، ماندگار در آن پیر نمى شود، و ساکن آن تهیدست و نیازمند نمى گردد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ماهواره بر + یکشنبه 98 تیر 30 - 5:0 صبح

موزه انقلاب اسلامی
و دفاع مقدس
ما و موشک‌ها
همه نسل‌های آن
ماهواره‌برهای ایرانی!



افتخارانگیز
غرورآفرین
انسان حال عجیبی پیدا می‌کند
وقتی
این موشک‌های بزرگ را می‌بیند
بچه‌ها که به آن دست هم زدند
خیلی از نزدیک
دیدن دارد!

هویت همین است
این‌که انسان
تعلّق اجتماعی پیدا می‌کند
به محیط
به مجموعه‌ای که با آن‌ها زندگی می‌کند
هم‌زبان است
هم‌فرهنگ
هم‌دین و آئین

ما نساختیم
ما زحمتی برای آن نکشیدیم
ولی
به اندازه آدم‌هایی که آن را ساخته‌اند
ما هم
از دیدن ماهواره‌برها لذّت بردیم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - خودم 11 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اف چهار + چهارشنبه 98 تیر 26 - 5:0 صبح

موزه که رفته بودیم
انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
نوروز در تهران
یکی از جذّابیت‌ها
دو فروند هواپیمای جنگنده
یک F4 این طرف مسیر
یک F5 هم آن طرف

این‌که از نزدیک می‌شد دید
می‌شد حتی دست زد به بال‌ها
خیلی نزدیک

چند روز پیش در قم هم نصب کردند
یک F4
موقع نصب آن‌جا بودیم
با بچه‌ها



اگر چه این یکی خیلی نزدیک نیست
کمی در ارتفاع
ولی...

چرا ما عاشق هواپیما هستیم؟
چرا خلبانی را دوست داریم؟
چرا تماشای وسایل پرنده برای ما دوست داشتنی‌ست؟
چرا بشر همیشه در آرزوی پرواز به سر برده؟
راز آسمان چیست؟
راز صعود؟
راز تصعید و بالا رفتن؟
چرا وقتی با خدا راز و نیاز می‌کنیم به آسمان می‌نگریم؟


قال امیرالمؤمنین (ع): «وَ نَظَمَ بِلَا تَعْلِیقٍ رَهَوَاتِ فُرَجِهَا وَ لَاحَمَ صُدُوعَ انْفِرَاجِهَا، وَ وَشَّجَ بَیْنَهَا وَ بَیْنَ أَزْوَاجِهَا وَ ذَلَّلَ لِلْهَابِطِینَ بِأَمْرِهِ وَ الصَّاعِدِینَ بِأَعْمَالِ خَلْقِهِ حُزُونَةَ مِعْرَاجِهَا» (نهج‌البلاغه، خ91)
(خداوند) فاصله هاى وسیع و گشوده (کرات آسمانى) را بى آنکه بر چیزى تکیه داشته باشند، تنظیم نمود و شکاف هاى میان (هر کدام از آنها) را پیوند داد، آنها و نظائر آنها را به یکدیگر مربوط ساخت، و مشکل فرود آمدن فرشتگان را براى ابلاغ فرمان او، و بالا بردن اعمال مخلوقات را به آسمان، آسان نمود. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
توانایی ِ حلّ + سه شنبه 98 تیر 18 - 5:0 صبح

استفاده از رایانه محدود است
در خانه ما
از کودکی‌شان
چون بیشتر برای بازی‌ست
نباید که افراط کنند

رایانه زمان‌سنج داشت
دو سه ساعت در روز روشن می‌شد
محدودیت
اساس تنازع
دعوا گاهی اتفاق می‌افتاد:
«نوبت منه»
«نه، نوبت منه»

شکایت
به نزد من می‌آمدند
گاهی فراموش کرده دفعه قبل که بازی کرده
داد و هوار راه می‌انداختند

- خب بچه‌ها
من رایانه را خاموش می‌کنم
هر وقت که توانستید مسأله را «حل» کنید
روشن می‌شود!

اعتراض اگر می‌کردند
- ببینید!
اگر شما سر بازی با رایانه دعوا کنید
معنایش این است
آن‌قدر وابسته به بازی شده‌اید
که
توان توافق با هم را از دست داده‌اید
این یعنی خطر
این یعنی بازی دارد روی شما اثر می‌گذارد
بازی نباید منشأ دعوا باشد
بازی برای شادی و خوشحالی‌ست
اگر غیر از این شد
ناگزیر می‌شوم حذفش کنم!

چه شد؟
نتیجه این سخت‌گیری
مدت‌ها گذشته
«توانایی حلّ مسأله» پیدا شده
حالا
سر هر چیزی که دعوایشان می‌شود
مثلاً همان رایانه:
سیدمرتضی: «نوبت منه، اول من اومدم»
سیداحمد: «نه، نوبت من بود، دفعه قبل تو بازی کردی»
+ «بابا، سیداحمد نمی‌ذاره بازی کنم»
= «صبر کن! بیا خودمون حلّش کنیم، بابا بیاد کامپیوترو خاموش می‌کنه»
+ «خب پس نوبت منه»
= «قرعه‌کشی می‌کنیم»
+ «باشه»
= «هر کی مث مریم بیـــــــــــــــــاره...»



توانایی حلّ مسأله تمرین می‌خواهد
یک مهارت است
هر انسانی لازم دارد
برای
ورود به جامعه
کودکان ما باید یاد بگیرند مشکلات خود را حل کنند
بدون نیاز به واسطه!

کتب أمیرالمؤمنین (ع): «أَمْسِکْ عَنْ طَرِیقٍ إِذَا خِفْتَ ضَلَالَتَهُ، فَإِنَّ الْکَفَّ عِنْدَ حَیْرَةِ الضَّلَالِ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الْأَهْوَالِ» (نهج‌البلاغه، ن31)
در راهى که از گمراهى در آن بترسى قدم منه، زیرا حفظ خویش به هنگام سرگردانى بهتر از این است که آدمى خود را در امور خطرناک اندازد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
قُمیّون + یکشنبه 98 تیر 16 - 5:0 صبح

«این‌طورَکی!»
- نه پسرم! بگو «این‌طوری»، «این‌طورکی» غلطه!

اوایل تلاش می‌کردم
ولی
اشتباه بود
بعد متوجه شدم
چند وقت بعد

مدرسه که رفتند
بعضی وقت‌ها
بعضی واژه‌ها را
با لهجه محلّی ادا کردند
از دوستان و هم‌کلاسی‌ها یاد می‌گرفتند

وقتی خوب فکر کردم
تازه متوجه شدم
آن‌ها
متولّد «قم» هستند
نه «تهران»
باید که لهجه‌شان با من فرق داشته باشد
این را دیر فهمیدم



فرزندان ما
با ما متفاوت‌اند
باید باشند
این‌که خیال کنیم
همه چیزشان
همه رفتارهایشان
همه کلمات و گویش‌هایشان
همه و همه
باید مثل والدین باشد
غلط است
نادرست

آن‌ها
خودشان هستند
با ویژگی‌هایی مختصّ خودشان
نباید اصرار کنیم «تکرار ِ ما» باشند
جهان هستی «تکرار» ندارد!

امام علی (ع) فرمود: «دَعِ الْقَوْلَ فِیمَا لَا تَعْرِفُ وَ الْخِطَابَ فِیمَا لَمْ تُکَلَّفْ» (نهج‌البلاغه، ن31)
درباره آنچه نمى دانى سخن مگو و نسبت به آنچه موظف نیستى دخالت منما. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تغییر یا تبدیل؟ + جمعه 98 تیر 14 - 5:0 صبح

- به این تصویر نگاه کنید
کدامتانید؟



حالا این یکی
این کدامتانید؟



این را بگویید
می‌دانید کدامید؟



آن‌ها می‌دانند
جواب می‌دهند
زیرا عکس‌های کودکی خود را بارها دیده‌اند
معرفی‌شان کرده‌ام
شناخته‌اند

اما
برای کسی که ندیده باشد...

این تصاویر همه‌شان شش‌ماهگی فرزندان مرا نشان می‌دهد
همه‌شان در شش‌ماهگی
چقدر متفاوت بودند
با امروزشان
با فردایشان حتماً

انسان تغییر می‌کند؟
نه
اصلاً
او تبدیل می‌شود
تغییر کم است
این تغییر نیست
این یک تحوّل اساسی‌ست
چرا که قابل تشخیص نیست
این آدم دیگر او نیست
زمین تا آسمان فرق کرده‌اند
من که این‌طور به نظرم رسید
دیروز که داشتیم با بچه‌ها عکس‌هایی که از کودکی‌شان گرفته‌ام تماشا می‌کردیم

اخلاق‌شان چطور؟
آیا رفتارشان هم همین‌قدر متحوّل شده؟
تبدیل یافته‌ است؟
برای تبدیل نهایی چقدر آماده‌اند؟
چقدر آماده‌تر شده‌اند؟
من چقدر آماده‌شان کرده‌ام؟
به عنوان مسئول تربیت و هدایت‌شان
برای ورود به زندگی جاودان؟

امیرمان (ع) فرمود: «إِذَا کُنْتَ فِی إِدْبَارٍ وَ الْمَوْتُ فِی إِقْبَالٍ، فَمَا أَسْرَعَ الْمُلْتَقَى» (نهج‌البلاغه، ح29)
هنگامى که تو زندگى را پشت سر مى گذارى و مرگ به تو روى مى آورد، پس دیدار با مرگ چه زود خواهد بود (ترجمه دشتی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

شنبه 103 آذر 3

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
عکس - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X