سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

همه زهد در دو کلمه از قرآن فراهم است : خداى سبحان فرماید « تا بر آنچه از دستتان رفته دریغ نخورید ، و بدانچه به شما رسیده شادمان مباشید . » و آن که بر گذشته دریغ نخورد و به آینده شادمان نباشد از دو سوى زهد گرفته است . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نعمت ِ بارندگی + شنبه 98 آبان 4 - 8:0 صبح

تنها که رفته بودم
این‌همه آب نداشت
انتظار همان را داشتم
ولی
با بچه‌ها که رفتیم...
ماشاءالله
آب فراوان
راه برای ماشین بسیار تنگ شده بود
به سختی خودمان را رساندیم



این‌جا نوشته بودم
خیلی سال پیش
درباره سد سنجگان
خیلی آب کم داشت
تا پایین دره می‌رفتیم
تا به کنار آب برسیم
بارندگی‌های اخیر کار خودش را کرده
سد تا سرریز پر شده

قدر نعمت‌ها را باید دانست
شکرگزار بود
شکر؟
دستورات او را اطاعت کرد
از آن‌چه نهی کرده دوری
تا نعمت تداوم یابد
باز هم باشد
از بین نرود

دعای امام علی (ع) در طلب باران: «اللَّهُمَّ اسْقِنَا ذُلُلَ السَّحَابِ، دُونَ صِعَابِهَا» (نهج‌البلاغه، ح472)
خداوندا، ما را به ابرهاى رام سیراب کن، نه ابرهاى سرکش. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
مهمان ِ کودک + پنج شنبه 98 آبان 2 - 5:0 صبح

خودش دوست داشت
خودش اصرار کرد
اول نمی‌خواست بگوید
قصد و نظرش را
قصد غافلگیری داشت:
«جمعه ناهار درست نکن»
- برای چی پسرم؟
وقتی فهمید با پنهان‌کاری نمی‌شود
ناگزیر شد هدفش را بگوید



دلش می‌خواست بزرگی کند
رفتارهای بزرگانه
انگار که بزرگ خانه است
خانواده

جمعه رفتیم جایی که خودش انتخاب کرد
تنها رفت داخل و تنها آمد بیرون
همراه با چند ظرف غذا
و ما
ناهار را آن روز مهمان سیداحمد بودیم!

گاهی باید اجازه دهیم
اجازه دهیم تا رفتارهای بزرگانه داشته باشند
نباید تحقیر شوند
نباید مانع شد
بگذار احساس بزرگی کنند
این آغازی برای بزرگ شدن است
تمرینی برای آینده
وقتی می‌خواهند
چرا نه!؟

قال مولانا أمیرالمؤمنین (ع): «احْذَرُوا صَوْلَةَ الْکَرِیمِ إِذَا جَاعَ، وَ اللَّئِیمِ إِذَا شَبِعَ» (نهج‌البلاغه، ح49)
بترسید از حمله افراد با شخصیت به هنگام نیاز و گرسنگى، و از حمله افراد پست به هنگام سیرى! (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
جان کندن + شنبه 98 مهر 20 - 9:29 صبح

باور کنید
دوست دارند
بچه‌ها
جان‌کندن را
خیلی هم زیاد!

گفتم بس است
این همه سابیدن که نمی‌خواهد
اما
دست بردار نبود
سیداحمد گلم!



بیکار بود
بیکار بیمار است
دستم در خورش کرفس
ناهار می‌پختم
بعدازظهری‌ست
مشق‌ها را روز قبل نوشته
صبح است و بیکار
انسان سالم بیکار نمی‌ماند
نباید بماند
این شد که گفتم برود یک فیلتر هود بخرد
وقتی برگشت
گفتم عوض کند
موقع عوض کردن
گفتم یک دستمال هم بکشد
اما...

«ببین چقدر تمیز شده!»
دیگر ول کن نبود که
یک ظرف کامل شوینده را مصرف کرده
اما
ارزشش را داشت
ارزش یاد گرفتن را
تجربه کردن را
فعالیت را
احساس پیروزی را

بچه‌ها جان‌کندن* را دوست دارند
تا احساس پیروزی کنند
احساس قدرت
احساس بزرگ شدن
این احساس را نیاز دارند
تا بخواهند
طلب کنند
تا بشوند
انسانی قدرتمند
در بزرگسالی‌شان
این ارزش‌ها باید در ذهن‌شان پرورانده شود

انسان ِ بیکار به کار نمی‌آید
به درد نمی‌خورد یعنی
روح و روانش
چه کودک باشد و چه بزرگ
چه مرد یا زن
انسان باید در حال تلاش باشد
پیوسته و مداوم!

* جان‌کندن: اصطلاحی به معنای تلاش بسیار زیاد و فوق طاقت!

پ.ن.
سیدمرتضی هم مشغول پر کردن ظرف‌های نمک و فلفل و چیزهای دیگر
کلاً سر و سامان دادن مواد اولیه آشپزخانه!


قال أخو الرسول (ع): «افْعَلُوا الْخَیْرَ وَ لَا تَحْقِرُوا مِنْهُ شَیْئاً، فَإِنَّ صَغِیرَهُ کَبِیرٌ وَ قَلِیلَهُ کَثِیرٌ» (نهج‌البلاغه، ح422)
کار نیک انجام دهید و هیچ مقدار از آن را کم مشمارید چرا که کوچک ان بزرگ و کمش بسیار است. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - کار 38 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
گیر ِ بچه داری + یکشنبه 98 مهر 14 - 2:0 عصر

بلد نیستند
می‌دانیم
امروز دیگر همه می‌دانند
دخترانی که ازدواج می‌کنند
اصلاً خانه‌داری و بچه‌داری نمی‌دانند
معمولاً که این‌طور است
حداقل حداکثرشان

ایراد کجاست؟
آموزش در مدرسه؟
یا خانه؟

خیر
مسأله خیلی ساده‌تر از این حرف‌هاست
به خاطر تغییر تک‌بُعدی فرهنگ است
یک بخشی از آن

همیشه همین‌طور است
یک سیستم را
یک دستگاه را
یک فناوری را
وقتی بخشی از آن را تغییر دهی
بدون تغییر ِ سایر بخش‌ها
بخش‌های مرتبط و متصل به آن
هنگ می‌کند
گیر می‌کند
خراب می‌شود و از کارآیی می‌افتد
درست مثل همین پژویی که موتور پیکان روی آن نصب کردند
آردی و روآ
یا پیکانی که یک روزی موتور پژو!



فرهنگ ایران این‌طور بود
بعد از ازدواج
دختری که به خانه شوهر رفته
در کنار مادرشوهر
خانواده شوهر
زندگی اصلاً مستقل نبود که
حداقل برای مدّتی
یاد می‌گرفته
فرهنگ خانه‌داری و بچه‌داری آن‌ها را
قدم به قدم
ذره ذره
با هر حادثه‌ای که اتفاق می‌افتاده
هر مرحله طی می‌شده
از آموزش
آموزشی که باید مطابق فرهنگ خانواده شوهر اتفاق می‌افتاده

اصلاً به خاطر همین آموزش نمی‌دادند
مادر ِ دختر یاد بچه‌اش نمی‌داد
اولاً تا سر و گوشش نجنبد
خیال ازدواج بَرش ندارد
هی فکر و اندیشه شوهر و فرزند در دلش نیافتد
مالیخولیایی نشود
ثانیاً
تا دو آموزشه نگردد
همین که نگرانی امروز آموزش و پرورش هم هست
معلم‌ها
می‌گویند مبادا ریاضی را به روش قدیم یاد بچه بدهید
دو هوا می‌شود
با روش جدید نمی‌سازد
معلّم را گرفتار می‌سازد

دختر اگر خانه‌داری و شوهرداری و فرزندپروری را
به سبک مادر خود می‌آموخت
در خانه شوهر سختش می‌آمد
رفتار کردن مطابق سلیقه آن خانواده را

امروز می‌گویند چرا دختر در خانه یاد نمی‌گیرد
دلیل دارد
دلیلش همین دوتاست

اما گیر اصلی کجاست؟
این‌که دیگر حاضر نیستند در کنار خانواده شوهر زندگی کنند
از همان روز اول
می‌خواهند مستقل باشند
دختر است که می‌خواهد معمولاً

استقلالی را می‌خواهد که دانش آن را ندارد
نیاموخته یعنی
چون در فرهنگ قدیم
قرار نبوده مستقل باشد



حالا چاره چیست؟
تغییر سایر بخش‌ها
اگر قرار است این استقلال‌طلبی ادامه یابد
چاره دیگری ندارد
باید که پس از ازدواج
دوره‌های آموزش خانواده برای همه بگذارند
اداره کار و رفاه اجتماعی
همه تازه ازدواج‌کرد‌ه‌ها هم شرکت کنند
پله‌پله یاد بگیرند
اگر نه از مادر شوهر
این‌بار از معلّم!

فرهنگ فردمحوری ِ مدرن این‌طور برای سنّت چالش می‌آفریند!

قال امیرالمؤمنین (ع): «ثُمَّ أَنْتُمْ شِرَارُ النَّاسِ وَ مَنْ رَمَى بِهِ الشَّیْطَانُ مَرَامِیَهُ وَ ضَرَبَ بِهِ تِیهَهُ. وَ سَیَهْلِکُ فِیَّ صِنْفَانِ: مُحِبٌّ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلَى غَیْرِ الْحَقِّ، وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلَى غَیْرِ الْحَقِّ، وَ خَیْرُ النَّاسِ فِیَّ حَالًا النَّمَطُ الْأَوْسَطُ، فَالْزَمُوهُ، وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ، فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ [عَلَى] مَعَ الْجَمَاعَةِ، وَ إِیَّاکُمْ وَ الْفُرْقَةَ، فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ. أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ، وَ لَوْ کَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هَذِهِ.» (نهج‌البلاغه، خ127)
اما شما بدترین مردم هستید، و شیطان شما را به موارد کفر و طغیان انداخته، و به سرگردانى دچار کرده. به زودى دو دسته در باره من به هلاکت مى افتند: یکى محبّى که در محبت افراط کند و افراطش او را به راه ناحق برد، و دیگرى دشمنى که تجاوز از حد کند و دشمنى بى حدّش او را به غیر راه حق برد. بهترین مردم در باره من مردم معتدل هستند، پس ملازم راه وسط باشید و با اکثریت همراه شوید، که دست خدا بر سر جماعت است، و از تفرقه و جدایى بپرهیزید، که یکسو شده از مردم بهره شیطان است، چنان که گوسپند دور مانده از گله نصیب گرگ است. آگاه باشید کسى که به این شعار (تفرقه) دعوت کند او را بکشید گرچه زیر عمامه من باشد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - خانواده 57 - آموزش 28 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
جیغ ِ خرید + جمعه 98 مهر 12 - 8:0 صبح

سه‌شنبه‌بازار که بودیم یادم افتاد
خاطره‌ای از کودکی‌شان
وقتی کودکی را دیدیم
جیغ می‌کشید
چیزی را می‌خواست تا پدر و مادرش بخرند
دو نفر را معطّل خود کرده بود
دو آدم بزرگ را
و هر دو
هر دوی آن آدم‌‌بزرگ‌ها
متحیّر بودند
نمی‌دانستند چه کنند!

رفتار آدم‌ها متفاوت است
والدین
ولی بیشتر
این‌طور که من دیده‌ام
مادرها دست بچه را می‌کشند تا راه بیاید
بلند می‌کنند اصلاً از زمین
کودکی که پاهای خود را جمع کرده است
تا به زمین بچسبد
تا نیاید
مقاومت کند

پدرها بیشتر می‌خرند
خیلی زود
تا خلاص شوند
از جیغی که آبرویشان را به خطر می‌اندازد

مریم کنارم بود
برایش تعریف کردم
خاطره‌ای از کودکی‌شان
به هدف این‌که یاد بگیرد:
- ببین دخترم!
یه بار در همین سه‌شنبه‌بازار
سیدمرتضی همین کار رو کرد
فقط یک بار
جیغ کشید و نشست
گریه کرد و شیون
اسباب‌بازی‌ای را دیده بود و می‌خواست

«چیکار کردی؟»
- من هم نشستم
کنارش
روی دو پا نشسته بود
من هم روی دو پا نشستم
وسط سه‌شنبه‌بازار
وسط عبور و مرور مردم
در گوشش چیزی گفتم
یک رمز بود
کلید کار با کودکان
رمز را که دریافت کرد
آرام شد
بلند شد و راه افتاد
و تا امروز که می‌بینی
دیگر هرگز لج نگرفته تا چیزی را بخواهد!

مرموز گفتم تا حساس شود
تا بخواهد
تا طلب نباشد که آموزش تأثیر ندارد
یادگیری مقدم بر یاددادن است
رمز آموزش

«چی گفتی بهش؟!»
- بچه‌ها مثل کامپیوتر هستند
رفتارشان خیلی قابل پیش‌بینی‌ست
خیلی عجیب و غریب نیست
البته اگر الگوریتم‌هایشان را بشناسی
همه کودکان با کدهای مشابهی کار می‌کنند
همه‌شان
بدون استثناء
فقط باید رمزها را بدانی
من هم این رمز را به تو می‌گویم
رمزی که برای سیدمرتضی به کار بردم:

- سیدمرتضی
گوش کن
یه دقیقه جیغ نکش تا یه چیزی بهت بگم
[بچه آرام می‌شود، چون می‌خواهد بشنود]

من اگه الآن چیزی رو که خواستی برات بخرم
مردمی که این صحنه رو دیدن
می‌گن پدر این بچه چقدر ضعیف و بیچاره‌ست
که به خاطر جیغ بچه‌ش
مجبور شده اسباب‌بازی براش بخره
من مطمئنم تو دوست نداری که یه بابای ضعیف و بیچاره داشته باشی
تو دوست داری بابات قوی باشه
الآن به خاطر جیغ و گریه‌ت
دست منو بستی
کاش از اولش آروم در گوشم می‌گفتی چی می‌خوای
تا تو این وضعیت بد گرفتار نشیم
حالا
آروم بلند شو و بریم
اگه تا هفته بعد رفتارت خوب بود
دفعه بعد که اومدیم سه‌شنبه‌بازار
آروم در گوشم بگو چی می‌خوای
اگر تونستم برات می‌خرم!



همین
رمز همین است
اما
البته اگر قبلاً دروغ به بچه نگفته باشی
اگر به تو اعتماد داشته باشد
اگر به خاطر آمپول زدن:
«نه آمپولش اصلاً درد نداره، یهو... آخ...»
اگر به خاطر مهد رفتن:
«نه، مهدکودک که نمی‌خوایم بریم، یهو... وای...»
اگر به خاطر دارو خوردن:
«تلخ نیست که، بخور ببین چقدر شیرینه، یهو... ایش...»
اگر به خاطر دندانپزشک:
«آمپول نمی‌زنه، دهنتو باز کن، یهو... ویژ...»

راز تربیت که اساساً «اعتماد» است
اما
پس از این اعتماد
باید کودکان را متقاعد کرد
که
اگر جیغ بکشند و شیون
دیگر نمی‌توانند به آن‌چه می‌خواهند برسند
نه این‌که چون ما می‌خواهیم با آن‌ها بجنگیم
بلکه
به خاطر این‌که می‌خواهیم آن‌ها عزیز و گرامی باشند
نزد همه مردم جامعه!

اولاً که به شخصیت او احترام گذاشته‌ای
آبرویش را نبرده‌ای
کنارش نشسته‌ای و محترمانه و آهسته سخن گفته‌ای
دوم این‌که
فهمانده‌ای به خاطر خودش است
سر جنگ نداری و در جبهه مقابلش نیستی
در کنار اویی
با اویی
و برای خود او
سوم
امید داده‌ای
این‌که اگر امروز نشد
اگر کوتاه بیاید و عقب‌نشینی کند
بعداً می‌رسد
از دست نمی‌رود
چهارم خط قرمز است
خط قرمز تو را فرا می‌گیرد
می‌فهمد که نمی‌شود
نمی‌تواند
محکم بودن تو را درک می‌کند
مطمئن می‌شود که از راه جیغ نمی‌رسد
هیچوقت
هیچ‌جا
به هیچ چیز
این از همه مهم‌تر است!
شیوه ارتباط درست را یاد می‌گیرد
جیغ در نظرش نمی‌شود یکی از ابزارهای ارتباط با دیگران!



همیشه وقتی وارد سوپر مارکت می‌شدیم
بچه که بودند
قبل از ورود
به سه تایی‌شان می‌گفتم:
- توی مغازه یه وقت نگید اینو می‌خوام یا اونو می‌خوام
چون اگه کسی بشنوه
دیگه نمی‌تونم براتون بخرم
اگه چیزی خواستید
یواش در گوشم بگید!

بچه‌ها تا وقتی ندیده‌اند
معمولاً نمی‌خواهند
وقتی هم ببینند
فقط همان لحظه است
زود یادشان می‌رود
از مغازه که بیرون بروند!

من این رمز را یک‌بار برای هر کودک استفاده کردم
در یکی دو سالگی‌شان
قفل جیغ و شیون باز شد
رها شد و رفت پی کارش
تعجب می‌کنم از این همه پدر و مادر
که چطور
حتی گاهی تا ده دوازده سالگی هم
هنوز گرفتار جیغ و شیون کودکان‌شان هستند
چه برسد به نوجوانی و جوانی
سن پرخاشگری!

قال مولی الموّحدین (ع): «فَاعْتَبِرُوا عِبَادَ اللَّهِ وَ اذْکُرُوا تِیکَ الَّتِی آبَاؤُکُمْ وَ إِخْوَانُکُمْ بِهَا مُرْتَهَنُونَ وَ عَلَیْهَا مُحَاسَبُونَ، وَ لَعَمْرِی مَا تَقَادَمَتْ بِکُمْ وَ لَا بِهِمُ الْعُهُودُ وَ لَا خَلَتْ فِیمَا بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمُ الْأَحْقَابُ وَ الْقُرُونُ» (نهج‌البلاغه، خ89)
اى بندگان خدا پند بگیرید، و به یاد آرید عقاید و آرایى را که پدران و برادرانتان در گرو آنند، و بر اساس آنها مورد محاسبه حق قرار گرفته اند. به جانم سوگند میان شما و آنان فاصله زیادى نیست، و سالها و قرنها میان شما و آنها نگذشته. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - خودم 11 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
سیخ کوبیده + چهارشنبه 98 مهر 10 - 5:0 صبح

قبلاً درست کرده بودیم
جوجه با سیخ چوبی
مریم هم یاد گرفته
یکی دو بار پخت
این‌جا نشان دادم

این‌بار
فکر کوبیده افتاد:
«آیا می‌شود کوبیده هم با سیخ چوبی درست کنیم؟»

البته که می‌شود
و شد
مواد را یادش دادم آماده کرد
یکی دو تا سیخ را خودم
باقی خودش



نهار توپی شد
کوبیده‌اش در خانه
معرکه بود
در ماهیتابه
بدون نیاز به آتش و منقل و ذغال!

هزینه‌ها این‌طور کاهش می‌یابد
وقتی وابستگی به خارج از خانه کم شود
هر روز کمتر از دیروز
اقتصاد خانواده را هم می‌شود «مقاومتی» کرد!

قال أمیرالمؤمنین (ع): «کَالْیَاسِرِ الْفَالِجِ یَنْتَظِرُ أَوَّلَ فَوْزَةٍ مِنْ قِدَاحِهِ» (نهج‌البلاغه، ح260)
(هرگاه مسلمان دست به عمل زشتى نزند که از آشکار شدنش شرمنده مى شود و ممکن است افرادِ پست آن را وسیله هتک حرمتش قرار دهند) به مسابقه دهنده ماهرى مى ماند که منتظر است در همان دورِ نخست پیروز شود. (و سود وافرى ببرد بى آنکه زیانى ببیند). (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
لازانیای متفاوت + شنبه 98 مهر 6 - 10:46 صبح

دوست ندارند
حق هم دارند
خیلی چرب است
دستور اصلی لازانیا

دو باری درست کردم
سس مایونز خرابش می‌کند
خیلی روغن‌دار می‌شود
برای همین دیگر نمی‌خواستند



این‌بار متفاوت
مواد را کلا عوض کردم
وقتی آوردم سر نهار
اول مخالفت کردند
گفتم بچشید
اولین کسی که کشف کرد سیداحمد بود:
«مزه یتیمچه می‌ده»

سه‌شنبه‌شب‌ها بارها پختم
غذایی ایرانی
خیلی سخت نیست
اسمش یتیمچه است
و بچه‌ها خیلی دوست دارند

راست می‌گفت
ترکیب من همین بود
یتیمچه را پختم
گذاشتم لای لازانیا
گذاشتم در فر
به جای مواد اصلی خودش
به جای دستوری که رسماً ارائه شده

فقط سیداحمد فهمید
اولین بارش هم نیست
ذائقه عجیبی دارد
کمی در خوراک سخت‌گیر هست
این‌که چه نخورد
ولی
در مزّه‌شناسی متفاوت است
بارها شده ترکیبات غذا را گفته
وقتی که هیچ‌کسی نمی‌توانسته بگوید
این یک استعداد است! :)

این را دوست داشتند
تا انتها خوردند
باز هم خواستند
که درست کنم
در آینده
لازانیای یتیمچه!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آشپزی 93 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
و مدرسه + دوشنبه 98 مهر 1 - 11:10 صبح

سخت است
ناگهان سکوت
سوت و کور
وقتی مدرسه‌ها باز می‌شود

عادت به شلوغی
به بودنشان
سروصدای بچه‌ها
وقتی بازی می‌کنند
وقتی حرف می‌زنند
وقتی مدام صدایت می‌کنند
وقتی حیات‌شان به تو گره خورده است
تمام زندگی‌شان



یهو نیستند
مدرسه است دیگر
باید بروند
دوازده سال
اتلاف عمر است
می‌دانم
می‌دانیم
فقط برای این‌که بگذرد
سپری شود
سن‌شان زیاد شود
تا بتوانند سربازی بروند و سر کار
یا ازدواج کنند و صاحب اولاد

دوازده سال از عمری‌ست که گریزی از نابود کردن آن ندارند
استهلاک در مدرسه
یاد گرفتن چیزهایی که نود درصد آن هرگز نیاز نمی‌شود
در آینده زندگی‌شان
اصلاً فراموش‌شان می‌شود
مثل خودم
مثل خودمان!

نعمت وقتی گرفته می‌شود توجه پیدا می‌کنیم
به بودنش
وقت ِ نبودنش
همان‌طور که سلامتی را وقت ِ بیماری درک می‌کنیم
دارایی را در وقت نداری

خداوندا نعمت‌هایت را از ما نگیر
هر چند ما درک درستی از آن نعمت‌ها نداریم
بدون گرفتن‌شان توجه در ما پدید آور
تو قادر و توانایی
با سپاس و شکر از نعمت‌های فراوانت!

قال مولانا (ع): «وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَکَ طَرِیقاً ذَا مَسَافَةٍ بَعِیدَةٍ وَ مَشَقَّةٍ شَدِیدَةٍ، وَ أَنَّهُ لَا غِنَى بِکَ فِیهِ عَنْ حُسْنِ الِارْتِیَادِ وَ قَدْرِ بَلَاغِکَ مِنَ الزَّادِ مَعَ خِفَّةِ الظَّهْرِ، فَلَا تَحْمِلَنَّ عَلَى ظَهْرِکَ فَوْقَ طَاقَتِکَ فَیَکُونَ ثِقْلُ ذَلِکَ وَبَالًا عَلَیْکَ» (نهج‌البلاغه، ن31)
بدان راهى بس طولانى و پر مشقت در پیش دارى. در این راه (پر خوف و خطر) از کوشش و تلاش صحیح و فراوان و توشه کافى که تو را به مقصد برساند بى نیاز نیستى، به علاوه باید در این راه سبکبار باشى (تا بتوانى به مقصد برسى) بنابراین بیش از حدِ توانت مسئولیت اموال دنیا را بر دوش مگیر، زیرا سنگینى آن مایه مشقت و وبال تو خواهد بود. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - مدرسه 36 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
دریاچه فارس + یکشنبه 98 شهریور 24 - 9:0 صبح

زمین را حفر کرده‌اند
وسیع
گسترده
رودخانه کن را انداخته‌اند در آن
جایی در همین شهر پرجمعیت و شلوغ تهران
شده دریاچه خلیج فارس



پرنده‌های فراوان
پرسیدم
از نگهبانی
و پاسخ داد:
«خودشان این‌جا را پیدا کرده‌اند»

مسئولین ماهی ریخته‌اند در دریاچه
رشد کرده
مرغ‌های دریایی را جذب کرده
مجوّز ماهیگیری هم می‌دهند
با دریافت مبلغی به عنوان حق‌الزحمه

این خصلت متروپولیتن‌هاست
کلان‌شهری‌ها
که همه چیز را نزد خود می‌آورند
ساحل دریا را هم
جنگل را هم
کوهستان را

هدف؟
بهره‌مندی بیشتر سرمایه

سرمایه روی نیاز مردم سوار می‌شود
تا بر سود خود بیافزاید
و نیاز مردم کلان‌شهرها
نیاز طبیعی انسان‌هاست
آن‌چه از آن محروم شده‌اند
خود را محروم کرده‌اند
زندگی خود را خراب کرده‌اند
ویران
با هجرت از روستا به شهرستان
و از شهرستان به شهر مرکزی
و از شهر مرکزی
به کلان‌شهرها
این محصول اقتصاد کاپیتالیستی‌ست!

قال ابو السبطین (ع): «أهلُ الضلال: آثَرُوا عَاجِلًا وَ أَخَّرُوا آجِلًا وَ تَرَکُوا صَافِیاً وَ شَرِبُوا آجِناً» (نهج‌البلاغه، خ144)
گمراهان، دنیاى زودگذر را برگزیدند، و آخرت جاویدان را رها کردند. چشمه زلال را گذاشتند و از آب تیره و ناگوار نوشیدند (ترجمه دشتی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - اقتصاد 141 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
پسر ِ نگران + جمعه 98 شهریور 22 - 4:0 صبح

قبا را در ماشین انداختم
عبا را هم
لباسشویی

سیدمرتضی سر رسید:
«بابا، جیباشو خالی کردی؟»
- بله پسرم
«نکنه گوشی موبایلت جا مونده باشه؟!»

نگران است
اما نه نگران من
نه نگران وسایل شخصی من
فقط
نگران گوشی موبایل!



تکنولوژی چطور انسان را مفتون خود می‌کند؟!
این راز تسلط غرب بر قلب‌های مردم جهان است
این راز استثمار ِ نوین
بشر را این‌طور نوکر و خدمتگزار خود کرده‌اند
تعظیم در برابر فناوری
اعلام ناتوانی و ابراز خاکساری!

قال ابوالحسن (ع): «وَ الْکُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عَلَى التَّعَمُّقِ وَ التَّنَازُعِ وَ الزَّیْغِ وَ الشِّقَاقِ؛ فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ یُنِبْ إِلَى الْحَقِّ وَ مَنْ کَثُرَ نِزَاعُهُ بِالْجَهْلِ دَامَ عَمَاهُ عَنِ الْحَقِّ وَ مَنْ زَاغَ سَاءَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُ وَ حَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّیِّئَةُ وَ سَکِرَ سُکْرَ الضَّلَالَةِ وَ مَنْ شَاقَّ وَعُرَتْ عَلَیْهِ طُرُقُهُ وَ أَعْضَلَ عَلَیْهِ أَمْرُهُ وَ ضَاقَ عَلَیْهِ مَخْرَجُهُ.» (نهج‌البلاغه، ح31)
و کفر بر چهار ستون پایدار است: کنجکاوى دروغین،(1) ستیزه جویى و جدل، انحراف از حق، و دشمنى کردن. پس آن کس که دنبال توهّم و کنجکاوى دروغین رفت به حق نرسید. و آن کس که به ستیزه جویى و نزاع پرداخت از دیدن حق نا بینا شد، و آن کس که از راه حق منحرف گردید، نیکویى را زشت، و زشتى را نیکویى پنداشت و سر مست گمراهى ها گشت، و آن کس که دشمنى ورزید پیمودن راه حق بر او دشوار و کارش سخت، و نجات او از مشکلات دشوار است. (ترجمه دشتی)
(1). عمق و عمق، در بیابانى بى آب و علف، پیشروى کردن و سرگردان شدن و به هلاکت رسیدن است. کسى که با توهّم پیش رود نیز دچار همین سرنوشت خواهد بود.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

شنبه 103 آذر 3

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
عکس - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X