سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

تدبیر پیر را از دلیرى جوان دوست‏تر مى‏دارم . [ و در روایتى است ] از حاضر و آماده بودن جوان براى کارزار . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 21 + دوشنبه 99 اردیبهشت 8 - 5:0 صبح

«مربّی همیشه باید زاهدتر باشد»

خدا این‌طور خلق کرده
فطرت انسان این‌گونه
اصلاً و ابداً همین است
هر جا که باشد
در هر زمانی
زمان و مکان ندارد این خصلت

وقتی رئیس می‌شود
قدرت دارد
ثروت در اختیار اوست
بالاتر از تو
اراده او وقتی جریان دارد
طبیعت حیوانیّت چه می‌گوید؟
غریزه‌های غیربشری؟
بله
مصرف بیشتر
هم کمّاً و هم کیفاً

انسان ضعیف این‌طور است
به قدرت و ثروت که برسد
بهترها برای اویند
بیشتر هم
بهترین گوشت‌های خورش
بهترین بخش ته‌دیگ
بهترین جای خانه برای نشستن
محکم‌ترین مبل و صندلی
آن‌هایی که «رفاه» بیشتر باشند
هر چه که باشند
قدرت، انسان را به سمت مصرف بیشتر سوق می‌دهد
اگر غریزه حیوانی غلبه کند

انسان فطرتاً این را نمی‌پذیرد
کوچک و بزرگ هم ندارد
وقتی ببیند فرد برتر مصرف بیشتر دارد
زورش می‌گیرد
فشار می‌آید
درد دارد
زجری درونی
حتی اگر به زبان نیاورد

برعکس
حالا اگر مدیر متفاوت باشد
کمتر بخورد
کمتر بخوابد
کمتر لباس
کمتر کفش
جنس هم پایین‌تر
نگاه‌ها کاملاً تفاوت می‌کند

اگر برای کودک چهار لباس می‌خرد
برای خودش یکی
اگر برای او سالی دو کفش می‌خرد
برای خودش دو سال یک کفش
اگر لباس کودک کهنه شده
مال ِ او باید وصله باشد

این اعتماد می‌آورد
و تربیت؛
دقیقاً محتاج همین اعتماد است

چه زمانی احساس امنیت می‌کنی؟
وقتی «صاحب قدرت» را متمایل به اموال خود نبینی
«صاحب ضعف» که زورش به تو نمی‌رسد
هر چه تصرّف است
هر چه تجاوز است
از صاحبان قدرت است
اما
فقط و فقط اگر
اگر صاحب قدرت را «حریص» نیابی
اگر او را اهل «زهد» دیدی
فقط در این حالت است که احساس «امنیت» می‌کند
هر انسانی که در این دنیای فانی زندگی کند

کودکان هم احساس امنیت می‌کنند
وقتی «زهد» والدین را ببینند
اعتماد می‌کنند
تربیت می‌شوند
وقتی ببینند از سهم خودشان برای آن‌ها می‌گذارند
نه بالعکس!

این یک مثال واقعی‌ست
یک تجربه واقعی که در همین موضوع داشتم:
http://rastan.parsiblog.com/posts/335

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 20 + دوشنبه 99 اردیبهشت 1 - 5:0 صبح

«قانون را با مسئولیت حفظ آن می‌آموزند»

قانون مهم است
کارساز
قبلاً درباره لزوم آن نوشتم

حالا اما
بحث دیگری در بین است
چه کنیم تا کودکان به قانون بچسبند
ملزم باشند
خودشان را محکوم آن بدانند

راهش مسئولیت‌پذیری‌ست
هر کدام مسئول باشد
مسئول نظارت
نظارت بر اجرای قوانین
قوانینی که برای خانه در نظر گرفته‌ایم
مثلاً ما قانونی داریم
همه باید سریع حاضر شوند
سر سفره
وقتی که غذا آماده شود
این یک قانون است
در هر وعده غذایی

کودکانم را یاد دادم تا به هم تذکر دهند
گیر دهند
اصرار کنند
وقتی مثلاً یکی‌شان کوتاهی می‌کند
سر سفره نیامده
دیگری صدایش می‌کند
عتاب می‌کند
تند صدا می‌زند:
«کامپیوتر رو خاموش کن بیا سر سفره!»

این مصداق خبرچینی‌ست
نباید به من بگویند
اما مصداق نهی از منکر هست
باید به خودش بگویند
این را یاد گرفته‌اند
به هم مدام تذکر می‌دهند
قوانین را
اجرای قوانین را از هم می‌خواهند

دیده‌اید چقدر کودکان مراقب پدر و مادرشان می‌شوند
موقع رانندگی
همیار پلیس که درست می‌کنند
کودک پیوسته به تخلفات رانندگی اولیائش توجه می‌کند

مسئولیت؛ ایجاد انضباط می‌کند
کودکان وقتی مسئول نظارت بر قوانین خانه باشند
مسئول حفظ قانون
خودشان هم بر اجرای آن اهتمام می‌ورزند
حتی بیشتر از بزرگ‌ترهایشان
گاهی به بزرگ‌ترها هم تذکر می‌دهند

این همان نهی از منکر است
باید در هر خانه‌ای جاری باشد!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 19 + دوشنبه 99 فروردین 25 - 5:0 صبح

«خبرچینی بهایی ندارد»

خبر دارد
چیزی شنیده
اطلاعات است دیگر
مردم هم کمتر حساس
نسبت به کودکان

کودک همه‌جا می‌رود
محذور اخلاقی که ندارد
محرم و نامحرم هم
خانه اقوام را می‌بیند
حرف‌هایشان را می‌شنود
اطلاعاتی دارد که شاید برای والدین ارزش داشته باشد
اما آیا ارزش خبرچین شدنش را دارد؟
قطعاً ندارد
قطعاً

کودک می‌آید و خبر می‌آورد:
«مبل‌شان سبز رنگ است، تلویزیون‌شان به دیوار وصل است...»
عکس‌العمل ما چیست؟

والدین نباید بپذیرند
نباید مثبت رفتار کنند
حتی در صورت‌شان
نباید کودک حس کنجکاوی و توجه را ببیند

بعضی که اصلاً تشویق هم می‌کنند
دیده‌ام که می‌گویم
می‌پرسند یعنی:
«چند تا اتاق داشتن؟ مبلاشون چند تا بود؟»

من که حتی خبرچینی کودکان از هم را هم نمی‌پذیرفتم
وقتی مثلاً سیدمرتضی می‌آمد و می‌گفت:
«بابا سیداحمد از دفترش کاغذ پاره کرد»
- سیدمرتضی! این چیزی که گفتی چه ارتباطی به من داره؟
اگر دلت می‌سوزه، به خودش تذکر بده
براش توضیح بده که نباید این‌کارو بکنه
اگر دفتر تو رو پاره کرد حق داری بگی!

اثر داشته
از سرشان افتاده
یاد گرفته‌اند
خبرکشی نمی‌کنند

البته یک مطلب دیگر را هم یادشان داده‌ام:
اگر دارد به همه ما ضرر می‌زند
باید خبر دهید
مثلاً به گاز دست زده یا برق
چون آسیب آن به همه ما می‌رسد
و به خودتان
پس نوعی شکایت محسوب می‌شود

وقتی خبر بها نداشته باشد
خبرچینی بی‌ارزش می‌شود
کودکان ترک می‌کنند
اگر پدر و مادر به خبرکِشی‌های کودک دل ندهند!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 18 + دوشنبه 99 فروردین 18 - 4:0 عصر

«به شکایات با دقت رسیدگی شود»

اختلاف همیشه هست
مشکل پیش می‌آید
وقتی چند تا باشند
بدون دعوا نمی‌گذرد

وسواس زیادی باید خرج داد
عدالت مهم است
از آن مهم‌تر
حس ِ عدالت است
کودکان باید آرام باشند
آرامش داشته
وقتی بدانند به حق خود می‌رسند
آرام می‌شوند
لجباز نمی‌شوند
اگر یقین کنند حق‌شان ضایع نخواهد شد

اطاله دادرسی چند فایده دارد؛
نخست اهمیت است
می‌فهمد که به او اهمیت می‌دهیم
به اموال او
به جان و جسم او
اگر برادرش او را زده
اگر چیزی از او برداشته
برای ما مهم است
پس وقت زیادی می‌گذاریم

دوم کاهش است
کاهش مراجعات
وقتی بدانند دادرسی زمان‌بر است
دومی اگر به اولی ظلم کرده
اولی که قصد شکایت کند
دومی عذر خواهد خواست
کنار آمدن را ترجیح می‌دهد
تا این‌که مدت‌ها معطل شود
وقت زیادی که باید از دستشان برود
هر دو زودتر به مصالحه می‌رسند
یاد می‌گیرند چگونه توافق کنند

من این روش را تجربه کردم
همان‌قدر که اصرار داشتم خبرچینی بد است
ابرام بر این‌که شکایت خوب است
اگر دیگری صدمه زده
حق دارند شکایت کنند
بیایند و بگویند
اما اگر نزده
اگر کاری کرده که به او ربطی نداشته
این مصداق خبرچینی
گفتنش جُرم

وقتی برای شکایت می‌آمدند
دست هر دو را می‌گرفتم
نتوانند بروند
تا پایان دادرسی بمانند
شاکی آرام و شمرده باید طرح دعوی می‌کرد
تا پایان گوش می‌دادم
هم من و هم طرف مقابل
و بعد
نوبت دفاع
آن را نیز می‌شنیدم
نظر خود را می‌گفتم
اگر انتقاد داشتند
دوباره بررسی
تا پایان
پایان کجاست؟
وقتی هیچ‌کدام دفاعی نداشته باشند
انتقادی نتوانند بیاورند
قانع شوند به اصطلاح

تربیت به اعتماد نیاز دارد
اعتماد یعنی پناهش باشی
کجا؟
وقتی کسی حق او را می‌خورد
بداند همیشه پشت او خواهی بود
پشت ِ حق و حقیقت
بدانند ظلم در زیر سایه تو رخ نمی‌دهد
این را باور کنند!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 17 + دوشنبه 99 فروردین 11 - 5:0 صبح

«نرسیدن بخشی از رشد است»

مادرها معمولاً این‌طور فکر نمی‌کنند
پدرها هم چه بسا
تصوّر ما این است:
کودکمان باید به تمام خواسته‌هایش برسد!

همه ما خاطرات بدی داریم
از نرسیده‌هایمان
از  غصه‌هایی که خورده‌ایم
وقتی
به آرزوهایمان دست نیافته‌ایم
اسباب‌بازی‌ای که دوست داشتیم
شهربازی‌ای که دلمان می‌خواست
لباسی که هوس‌مان بود
کفشی که داغش برایمان ماند
این‌ها هست
برای همه ما هست
معمولاً
ما با این‌ها بزرگ شده‌ایم

اشکال کار در بزرگی‌ست:
کودک من نباید داغ ِ نرسیدن به آرزوهایش را بچشد!

ما دقیقاً از همین مطلب غافل هستیم
این‌که
ما با همین‌ها «بزرگ» شده‌ایم
با «نرسیدن»هایمان
این‌ها ما را «قوی» کرده است
قدرتی که متوجه آن نیستیم

کودکان ما ضعیف بار می‌آیند
ناتوان
عدم قدرت بر تحمل مشکلات
و مقابله با آن‌ها
یاد نمی‌گیرند تلاش کنند
یاد نمی‌گیرند که چگونه بخواهند
و برای خواسته‌‌شان اقدام کنند
بسازند
ذخیره کنند
پس‌انداز کنند
آرزو کنند و برای آرزوهایشان فکر کنند
تصور کنند
رؤیاپردازی کنند
تا
تا...

تا در بزرگسالی برسند
به آن‌چه در کودکی نرسیدند
تولید کنند
مفید باشند
هم برای خودشان
و هم جامعه و محیط اطرافشان!

انسانی که به همه آرزوهای خود برسد
کودک یا بزرگ
دیگر انگیزه‌ای برای زنده بودن و زندگی ندارد!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 16 + دوشنبه 99 فروردین 4 - 5:0 صبح

«فریاد برای همه نامفهوم است»

کودکی که بلند صحبت می‌کند
داد می‌زند یعنی
هدفش چیست؟
به چه می‌خواهد برسد؟

فریاد زدن یک روش استاندارد است
عمومی
برای جلب توجه
تا مخاطب به گفته ما گوش بسپارد
تا اطاعت کند

حیوانات هم فریاد می‌زنند
نعره می‌کشند
عرعر می‌کنند
هر کدام که قوی‌تر
صدای نعره هم بیشتر
که بترساند
که غلبه کند
که مطیع خود سازد
کودکان هم همین قصد را دارند
وقتی با فریاد بیان می‌کنند
برای هر مطالبه‌ای

من پاسخ نمی‌دهم
از ابتدا نمی‌دادم
وقتی کودکم فریاد می‌کشید
بلند چیزی را می‌گفت:
«وقتی داد می‌زنی نمی‌فهمم چی می‌گی، آرام بگو تا بفهمم»

یادشان دادم
عادتشان
ناکارآمد کردم فریادشان را
تا دیگر نکشند
تا دیگر بلند صحبت نکنند
از همان کودکی جلوی داد زدن‌شان را گرفتم
با عبارت‌های مختلف توجیه کردم:
«مردم کسی را که داد می‌زند دوست ندارند»
«می‌خواهی با داد زدن من را مجبور کنی؟»
«من اگر تسلیم داد تو شوم، بابای ضعیفی خواهم بود، دوست داری بابات ضعیف باشد؟»
«فکر می‌کنی صدای تو از من بلندتر است؟ می‌خواهی من هم داد بزنم ببینیم چه کسی خواهد ترسید؟»

کودکان باید یاد بگیرند
با داد و فریاد نمی‌شود رسید
این را اگر بفهمند
دیگر فریاد نمی‌کشند
آرامش را به خود و دیگران هدیه می‌کنند!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 15 + دوشنبه 98 اسفند 26 - 5:0 صبح

«جیغ باید درمان شود»

جیغ طبیعی‌ست
راه ارتباطی خردسال است
وقتی آسیبی می‌بیند
بعد از مرحله نوزادی
بعد از مرحله گریه
همه کودکان هم یک دوره دارند
دوره‌ای که جیغ می‌کشند
این اشکالی ندارد
اما نباید ادامه پیدا کند
جیغ باید پایان یابد
بماند برای شرایط خاص
شرایطی که ناگزیر به آن باشد

«چون جیغ کشیدی نمی‌تونم برات بخرم!»
به همین سادگی
باید بفهمد کارآمد نیست
باید تجربه کند که نمی‌شود
وقتی جیغ فایده نرساند
ترک می‌کند

توضیح هم خوب است
وقتی بزرگ‌تر شوند
وقتی بفهمند
اگر هنوز جیغ می‌کشد:
- جیغ یک ابزار ارتباطی‌ست پسرم
اما
برای اطلاع‌رسانی خطر است
وقتی آتش گرفته‌ای
وقتی دستت قطع شده است
وقتی زیرا کامیون رفته‌ای
تا همه بفهمند و به دادت برسند
اما
اگر بیهوده استفاده کنی
در غیر جای خودش
می‌شوی چوپان دروغگو
جیغت بی‌ارزش می‌شود
دیگر وقتی نیاز به کمک داری هم کسی به دادت نمی‌رسد
جیغ را برای امنیت خودت نگه دار!

اثر دارد
من امتحان کردم
داشت
وقتی کودک را توجیه کنی
منطقی صحبت کنی
قبول می‌کند
لج‌باز نمی‌شود

اما اگر شده
اگر جیغ کشیده و عادت کرده
این نیاز به «درد» دارد
تا عادت را ترک کند
البته دردی که مبتنی بر قانون باشد:
- پسر گلم!
برای این‌که دیگر جیغ نکشی
ما یک قانون داریم
هر بار که جیغ بکشی من مجبورم یک نیشگون از تو بگیرم
ببخشید دیگه
چاره‌ای ندارم
و گرنه همین‌طور جیغ‌جیغو بزرگ می‌شی
و هر جا باشی
مردم را آزار می‌دهی
من مسئول تربیت تو هستم
و ناگزیرم رفتار تو را اصلاح کنم!

دو سه بار هم پیش می‌آید
ناخودآگاه می‌کشد
مربّی هم فوراً تنبیه می‌کند
دردش می‌گیرد
یاد می‌گیرد
عادت ترک می‌شود
این‌بار وقتی ناخودآگاه جیغش می‌گیرد
خودآگاهش جلویش را می‌گیرد
به همین سادگی!

جیغ دلیل دارد
کودک چیزی خواسته که فراهم نشده
اگر حقش بوده
باید به حقش برسد
ظلم بوده
بی‌عدالتی
به یکی داده به دیگری نه
احساس ظلم او را به جیغ کشانده
گاهی هم زیاده‌خواهی‌ست
می‌خواهد زور بگوید
اگر عدالت باشد
جلوی زورگویی هم گرفته بشود
کودک دلیلی برای جیغ نباید داشته باشد

من این کارها را کردم
کودکان من نیز تجربه کردند
مثل همه کودکان دیگر
جیغ را
وقتی چیزی خواستند
جیغ کشیدند
در دوره جیغ
اما
جیغ باید درمان شود
این را باور داشتم
پس یک به یک درمان‌شان کردم
اجازه ندادم ادامه پیدا کند
برطرف شد
خیلی زود
اگر تلاش کنیم می‌شود
یک کودک پر جیغ را هیچ‌کسی دوست ندارد
اصلاً آخر و عاقبت هم ندارد!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 14 + دوشنبه 98 اسفند 19 - 5:0 صبح

«خواستن ِ زورکی را باید حل کرد»

پدر و مادر
در خانواده
مثل دو بادکنک هستند
در یک جعبه
هر کدام فشاری ایجاد می‌کند
فضایی را اشغال
اختیارات و گستردگی‌هایی را
جایگاه هر کدام در بالانس و تعادلی قرار می‌گیرد
جایی که فشارها هم را خنثی کنند

کودک که می‌آید
یک بادکنک در حال باد شدن
کوچک است
جایی در جعبه ندارد
تمام فضا را بادکنک پدر و مادر پر کرده است
خود را اندکی جمع می‌کنند
به او جا می‌دهند
تا بزرگ شود

اما
کودک که بزرگ می‌شود
پُرفشار
بادکنکش پرزور
می‌خواهد جا باز کند
بیشتر از آن‌چه به او داده‌اند

باید به تعادل برسد
نقطه اپتیموم
اکسترموم
این به دست پدر و مادر است
این‌که
نقطه تعادل را تعریف کنند

کودک طبیعتاً زورگویی می‌کند
قصد دارد اراده خود را حاکم نماید
این عادی‌ست
اما
وظیفه پدر و مادر
درمان این درد است
رفع این فشار
باید به او یاد بدهند
قانون خانواده را:
این‌جا هیچ اتفاقی با «زور» نمی‌افتد!

«من بیشتر می‌خوام»
وقتی سهم شیرینی یا کیک تقسیم می‌شود
«من اینو می‌خوام»
وقتی از کنار ویترین یک اسباب‌بازی‌فروشی عبور می‌کند
این نمی‌شود
این نیاز به حل شدن دارد

راه هم دارد
برای هر کودک هم لازم است
در یک سنی
وقتی این فشار را اعمال کرد
باید با این فشار مبارزه شود
اما
نه با زور

«ببین پسرم، چون این خواسته‌ات را با زور گفتی، نمی‌تونم قبول کنم، باید دلیل بیاری که چرا باید این کار رو انجام بدم»
از زور به منطق
این یک انتقال است
وقتی کودک بفهمد با زور نمی‌شود
وقتی بفهمد که با منطق می‌شود
با استدلال می‌شود
حتماً راه می‌آید
مسیر را پیدا می‌کند

«من این کفش رو می‌خوام»
- چرا پسرم؟ مگه کفش خودت چه اشکالی داره؟
نشانم می‌دهد
این‌جایش پاره شده
- خب کفشت را می‌دوزیم
اگر بخواهیم دوباره کفش بخریم
یک هزینه‌ای متحمّل می‌شویم
باید دلیل قانع‌کننده‌ای برای آن داشته باشیم
«کفش ورزشی آخه ندارم»
- خب، این دلیل خوبی‌ست!

بله
وقتی دلیل خوبی آورد
یا دلیلش را با دلیل رد می‌کنی
یا اگر نکردی
حتماً باید تسلیم شوی
پدر یا مادر باید تسلیم دلیل باشند
تا فرزند هم بشود
تسلیم دلیل
و از زورگویی خارج

این یکی از مهم‌ترین آسیب‌های خانواده‌های امروزی‌ست
زورگویی فرزندان
از خردسالی تا بزرگسالی
حتی در شُرف ازدواج و پس از آن هم!

فرزندان من سال‌هاست که زور نمی‌گویند
خواسته‌های زورکی‌شان را در کودکی رفع کردم
با همین روشی که عرض کردم
یک‌بار برای همیشه!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 13 + دوشنبه 98 اسفند 12 - 5:0 صبح

«ترتیب امیر، بنده، وزیر درست نیست»

بارها شنیده بودم
و هنوز هم
وقتی خلاف آن عمل کردم
مدام می‌گفتند
این گزاره‌ای را که معتقدم «قطعاً» نادرست است

اصلاً مگر می‌شود
مگر می‌شود انسانی با اراده ضعیف را
هفت سال امیر دانست
و بدتر از آن
چطور می‌شود امیری را از امارت پایین کشید
بعد از هفت سال
و به نقطه بندگی کشاند؟
چطور می‌شود؟
غیرممکن است
خطرناک است
قطعاً آسیب می‌بیند:
«من ِ امیر چه اشتباهی کرده‌ام که از امروز باید بنده باشم؟!»
این سؤالی بدیهی‌ست که از خود می‌پرسد

روایت ضعیف است
گشتم و دیدم
اصلاً‌ مرفوع است
راوی ذکر نشده
متنی که این‌طور مشهور شده
و به نبی مکرّم اسلام (ص) منتسب:
«فرزند امیر است هفت سال و عبد است هفت سال و وزیر است هفت سال...» (مکارم الاخلاق، ص222)

امکان ندارد
این ضدّ تربیت است
این‌که
همراه با رشد کودک
اختیارات او رشد نکند
برعکس
کاسته شود
کودکی که تا هفت‌سالگی اختیارات مطلق داشته
دستش باز بوده
حالا پس از هفت‌سالگی
ناگهان دستش بسته شود
کنترل گردد
محدود شود
این نمی‌شود
شورش می‌کند
اگر بتواند قیام می‌کند
اگر هم نتواند
درون‌گرا می‌شود و دور خود دیوار می‌کشد
زیرا باور نمی‌کند با افزایش مهارت‌هایش
این‌طور محدود شده باشد

این نظریه قابل قبول نیست
ولی متأسفانه
زیاد هم دهان به دهان می‌شود
این خلاف تجربه من است

من
تمام کودکانم را
از محدودیت شدید شروع کردم
و پیوسته کاهش دادم
از کنترل‌هایشان
آزادتر شدند
روز به روز
طوری که حس کردند
باید حس کنند

این مقاله را ببینید:
http://hadith.riqh.ac.ir/article_12541_0.html
می‌نویسد:
«جالب این‌که نقل «الولد سید» - که بین ما رواج دارد و مشهور است - از اهل سنت بوده و به اعتراف خودشان جعلی است!»
یعنی همین روایت!

اما روایت دیگری که صحیح است
سند دارد و معتبر
«مهلت دادن به کودک است»
این متفاوت است از «امیر بودن هفت ساله کودک»
متن این است:
«فرزندت را مهلت بده تا شش سال بر او بگذرد، سپس هفت سال ملازم خودت گردان و با ادب خودت آموزش بده...» (کافی، ج11، ص441)

این درست است
سند هم دارد
راویان هم مورد اعتماد
همین‌که امروز هم فرزندان از هفت‌سالگی مدرسه می‌روند
این درست است
تا قبل از هفت‌سالگی قرار نیست آموزش آغاز شود
اما این غیر از «امیر» بودن کودک است

همان اشتباهی که امروز زیاد شده
کودک را قبل از مدرسه به آموزش می‌فرستند
پیش‌دبستانی
کلاس‌های آموزشی
حفظ قرآن حتی
توصیه امام صادق (ع) این بوده که آموزش از هفت‌سالگی آغاز شود
نه زودتر

این روایت هم صحیح است:
«کودک هفت سال بازی کند و هفت سال کتاب بیاموزد و هفت سال حلال و حرام یاد بگیرد» (کافی، ج11، ص441)
اما این‌جا نیز
بحثی از «امارت» و «سیادت» کودک نیست
فقط بحث آموزش است
و اتفاقاً منظور از «کتاب» همان «قرآن» است

انسان رشد می‌کند
توانایی‌هایش پیوسته ارتقا می‌یابد
بیشتر می‌شود
پس
حق دارد
این حق اوست
و تکلیف ما
حق اوست که حوزه و دایره اختیاراتش بیشتر شود
ما موظفیم این آزادی‌ها را به او بدهیم
یعنی
روز به روز کمتر به کارش کار داشته باشیم

کودکی که تا دیروز بدون اجازه نمی‌گذاشتم بیرون برود
امروز می‌تواند
کودکی که دیروز خودم به مدرسه می‌بردم
امروز تنها می‌رود
کودکی که تا دیروز
حق نداشت کابینت آشپزخانه را باز کند
امروز می‌تواند
زیرا امروز پنج‌ساله شده است
دیروز فقط چهار سالش بود

اگر نمودار اختیارات به سن را رسم کنیم
همواره شیبی مثبت خواهد داشت
رو به بالا
هر جا اگر نزولی شد
شیب آن منفی شد
همان‌جا کودک کُب می‌کند
تعجب می‌کند
آن را تنبیه تلقّی می‌کند
این‌که از اختیار او کاسته شده است:
«مگر من چه اشتباهی کردم که باید تنبیه شوم؟»

اگر دلیل را نیابد
آن را ظلم تلقّی می‌کند
ظلم قابل بخشش نیست
حتی اگر فرد ظالم پدر یا مادر باشد
هیچ انسانی نمی‌تواند در قلب خود ظلم را بپذیرد
این فطرت بشر است!

ترتیب من این است:
«بنده، وزیر، رفیق»
کودک چون ناتوان است
او مطیع من است
اما وقتی تواناتر شد
هفت سالگی مثلاً
شاید هم زودتر چه بسا
وقتی توانست کاری را انجام دهد
وزیر می‌شود
همکاری می‌کند
در کارهای خانه
و پس از رشد عقلانی
او رفیق من است
با او دوست می‌شوم
شده‌ام یعنی
امروز فرزندان من دوستان من هستند
هیچ کاری را انجام نمی‌دهیم
مگر همه با هم تصمیم بگیریم
اراده‌های‌مان مرکّب است
با هم ترکیب می‌شود
می‌شود اراده خانواده ما!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 12 + دوشنبه 98 اسفند 5 - 5:0 صبح

«فرزند ِ من از اموال ِ من مهم‌تر است»

حالا آمدیم و عمدی چیزی را شکست
اصلاً از روی اراده
چیزی را هنگام بازی
دارد بازی می‌کند و خراب می‌کند
کدام مهم‌تر است؟
فرزندت یا اموالت؟

طرف اول را گرفتم
گرفتم و می‌گیرم
همیشه
طوری که فهمیدند
فهمیدند برای من مهم‌تر هستند
از همه اموال و دارایی‌هایم
آن‌ها مهم‌ترین دارایی من هستند

گوشی موبایل مرا برداشت
نباید بر می‌داشت
برداشت و از دستش افتاد

تلویزیون را سمت خود کشیدند
انداختند و شکستند
بخشی از لبه پلاستیکی دور شیشه آن
سال‌هاست که شکسته است
هنوز هم جای آن شکستگی...
اما
دعوایشان نکردم
صحبت کردم
راهنمایی
کودک است و هنوز نمی‌داند شکستن ظلم است
بهشان گفتم که شما برای من از تلویزیون مهم‌ترید
خوشحالم که آسیب ندیدید

اما
وقتی عمداً چیزی را پرت می‌کنند
آسیب می‌زنند و می‌شکنند:
«این کار تو بد است، چون با پرت کردن ممکن است به دیگران آسیب بزنی»
یا:
«ما کلی پول دادیم تا این وسیله رو بخریم، اگر بشکنیش که دیگه نداریمش، نمی‌تونیم هم دیگه مث این رو بخریم»
و در موارد آسیب:
«اگر یک بار دیگر پرت کنی مجبور می‌شم تنبیهت کنم، چون برای همه خطرناکه»

کودک جایگاه می‌خواهد
در خانواده
نزد پدر و مادر
مربّی
اگر حس کند از یک شیء کمتر است
آسیب می‌بیند
دور می‌شود
فاصله می‌گیرد
او باید بفهمد که نسبت به تمام اشیاء خانه اولویت دارد
وقتی فهمید
دیگر تلاش نمی‌کند به اشیاء آسیب عمدی بزند
دلیلی برای این کار نخواهد داشت!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

دوشنبه 103 آذر 5

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
مباحثه - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X