سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   

برای آدمی زشت است که عملش از دانشش کمتر باشد و کردارش به گفتارش نرسد . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
من؛ مسئول 5 + پنج شنبه 97 آذر 15 - 5:0 صبح

اپیدمی
یک وقت همه بیمارند. توقّعی نیست. اما نبودند. فقط بعضی. ولی گرفتند، آن‌هایی هم که تازه آمده بودند. اصلاً این چه ماجرایی‌ست؟! نکند صندلی‌ها خرابند. چرا هر کسی روی آن‌ها می‌نشیند، دو روز بعد فاسد می‌شود؛ دنیاپرست، جاه‌طلب، دروغگو، گزارش‌ساز و چه و چه؟! قطعاً بیماری بدوی نبوده، بعداً حاصل شده، از کجا؟! کجای سازمان مخفی شده است، ویروسی که چنین واگیر دارد؟! مسئولین را هم می‌گیرد!

ساختار
چیزی در سازمان نیست. میز و صندلی که در خانه هم پیدا می‌شود. چیزی که در اداره هست، در سازمان هست، ساختار است. اگر عاملی باشد و بیماری جاه‌طلبی پدید می‌آورد، کم‌کاری، آن را باید در ساختار سازمان جستجو کرد. سازمان‌مان اسلامی نیست. قوانین اداری و اجرایی. کجایش دقیقاً؟!

فاصله طبقاتی
امروز همه سازمان‌ها طبقاتی‌اند. آن‌همه دعوا سر همین مگر نبود؟! چقدر اعلامیه دادیم و شعار و حرف زدیم، تا نظام‌مان دیگر طبقاتی نباشد، پیش از انقلاب و اوایل آن. قرار بود اشرافی نباشند و پایین و بالا نشود. الگوی مصرف یکی باشد. رئیس جوجه‌کباب نخورد و کارمند قرمه‌سبزی. قرارمان این نبود؟! چه شد که نشد؟!

حرص
فاصله طبقاتی یعنی تفاوت در الگوی مصرف. اختلاف در الگوی مصرف عامل پُرکاری‌ست. در کشورهای غربی این‌طور است. حرص عامل حرکت است. وقتی وارد اتاق رئیس می‌شود، سه برابر اتاق کار خودش، میزی درازتر، صندلی‌ای بلند‌تر، اصلاً اتاق رئیس در همه ادارات بالاترین طبقه سازمان، نه تنها دور از دسترس که نشانگر برتری طبقه‌ای بر طبقه‌ای دیگر. همه این‌ها برای چه؟! تا تحقیر شود. که حرص در او موتور محرّکه باشد. تا از تحقیر در آید، با چه؟! با تلاش بیشتر.

تضاد
این در ایران کار نکرد. زمان شاه نکرد که انقلاب شد. مردم تحمّل نکردند. شیعه چنین فاصله‌ای را نمی‌پذیرد. آخرین شاه ایران تازه داشت نظام اداری غربی را حاکم می‌کرد. اصل چهار ترومن را به ایران کشانده بود، برنامه و بودجه راه انداخته، قوانین استخدامی تدوین شد. ملّت برنتابید. آمادگی برای انقلاب. بعد از آن هم نشد. مردمی که قدرت بر تغییر نظام طاغوت پیدا کردند، جرأت، گستاخ شدند؛ ما می‌توانیم، این‌ها دیگر برای عدالت جنگیده‌اند، باز هم می‌توانند، زیر بار تحقیر نمی‌روند.

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فاصله طبقاتی 16 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
من؛ مسئول 4 + سه شنبه 97 آذر 13 - 5:0 صبح

چرا
واقعاً چرا؟! نه، واقعاً چرا؟! این‌هایی که اعتماد داشتم چرا؟! تیمی که کوچ دادم درون سازمان و تمام روندها را کوتاه کرده بودم؟ تمام میان‌برهایم؟ این‌ها چرا به چریدن روی آوردند؟! چرا آن‌ها؟! پول‌پرستی؟! آن‌ها هم دیگر کار نمی‌کنند. راندمان پایین آمده و رکود هر دو سازمان را گرفته. اگر قرار به تأثیر کمال هم‌نشین بود، چرا سازمان کهنه پرکار نشد؟ باید سازمان تازه‌تأسیس من کم‌کاری را از سازمان کهنه یاد بگیرد؟!

فرود
من هرگز سقوط نمی‌کنم. حتی در بدترین شرایط. حتی وقتی هر دو سازمانم گند زده‌اند. منی که با تضمین وارد شده‌ام، روزی که شرط گذاشتم و مقبول شدم، من که سقوط نمی‌کنم. فقط آرام آرام فرود می‌آیم. با احترام و ادب هم. می‌دانم که دیگر در این سازمان جایی ندارم. او هم فهمیده است. کسی که مرا منصوب کرده. دیده که چطور هر دو سازمان تمرّد کرده. اولی که خُب از اول هم خراب بوده. دومی هم…

مقصّر
آری، آدم‌های منافقی بودند. تظاهر می‌کردند انقلابی‌اند. من هم فریب ظاهرشان را خوردم. جاه‌طلب بودند و دنبال پول. نه این‌که انتخاب من اشتباه بوده، آن‌ها بد تظاهر کرده بودند. خود را جا زده بودند. همه اشتباهات تقصیر آن‌هاست. همیشه تقصیر آن‌هاست. من مسئول هستم. من که کاری انجام ندادم اصلاً تا اشتباه باشد. من فقط تشخیص دادم و منصوب کردم. آن هم از روی ظاهر افراد. مگر ما مکلّف به ظاهر نیستیم؟! این را که همه فقها قبول دارند.

روند
این یک پروژه نیست که تمام شود. یک پروسه است. روندی‌ست که هر روز ادامه دارد. هر ساعت، هر لحظه که یک انتصاب جدید انجام می‌شود. همه‌مان هم می‌بینیم و می‌دانیم. همه هم زیردستی‌ها را مقصّر می‌دانند. مسئول که تقصیری ندارد. او بهترین بوده و هست. جایش هم در رأس سازمانی دیگر. چسبندگی دارد لامصّب. قدرت را عرض می‌کنم. بالا که بِروی دیگر پایین ندارد. فقط جایت عوض می‌شود. مکان ریاستت. عین قانون بقای ماده و انرژی. از حالتی به حالتی دیگر. نماینده مجلس هم دیگر نباشی، وزیر هم، استاندار هم، حتی ریاست جمهوریت هم تمام شود، نماینده سابق که هستی، وزیر سابق ، رئیس جمهور سابق، حتی اسبق. این‌جا بود که فهمیدم مشتقّی که در اصول می‌گفتیم در «ما انقضی عنه المبدأ» هم حقیقت است. همیشه. بوده و هست!

حساب
ما آدمیم. انسان اشتباه می‌کند. اما اشتباه صُدفه است. دائمی که شد علّت می‌خواهد. دیگر صدفه نیست. پدیده است. عواملی دارد و آثاری. معلول می‌شود. حساب و کتاب پیدا می‌کند. دو کلمه که با خودمان خلوت کنیم و حرف حساب بزنیم، می‌یابیم که خطا تکرار نمی‌شود. عوامل خطاست که سبب تکرار خطا شده است. آن عامل کجاست؟

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فاصله طبقاتی 16 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
برنامه پیچ + دوشنبه 97 آذر 12 - 5:0 صبح

انگیزه‌بخش است
فایده دیگری ندارد
مدرسه رفتن را جذّاب می‌کند فقط
همین!

یهو یادش افتاد
همان روزهای ابتدایی سال تحصیلی:
«بابا یادته دوم دبستان بودم یه برنامه برام درست کرده بودی می‌چرخید؟»
منظورش این

خب یادم بود
مگر می‌شود فراموش کرد
قبول کردم امسال هم بسازم



یاد اسب عصّاری می‌افتم
از وسط متصل
هر چه می‌رود تکرار است
وقتی به جای نخست باز می‌گردد
روزهای هفته این‌طور می‌گردند
می‌چرخند و تکرار می‌شوند
شنبه‌، یکشنبه، دوشنبه...

روزها می‌روند و عمرمان را به باد می‌دهند
هی دور می‌زنند و دوباره برمی‌گردند
سرجای اولشان
تمام نمی‌شوند
ما تمام می‌شویم
حرام می‌شویم
وقت‌مان
عمرمان
فرصت رشد و تعالی‌مان
اگر نماند
اگر ثبت نشود
اگر بعد از مرگ باز نگردد!

قال الأمیر (ع): «أَنْتُمْ فِی دَارِ مُسْتَعْتَبٍ، عَلَى مَهَلٍ وَ فَرَاغٍ، وَ الصُّحُفُ مَنْشُورَةٌ وَ الْأَقْلَامُ جَارِیَةٌ وَ الْأَبْدَانُ صَحِیحَةٌ وَ الْأَلْسُنُ مُطْلَقَةٌ وَ التَّوْبَةُ مَسْمُوعَةٌ وَ الْأَعْمَالُ مَقْبُولَة.» (نهج‌البلاغه، خ94)
اکنون در محلى هستید که مى ‏توانید با فرصت و فراغتى که دارید رضاى حق را به دست آورید، در حالى که پرونده ‏ها باز، و قلم‏ها براى ثبت اعمال در جریان، و بدنها سالم، و توبه پذیرفته، و اعمال قبول میى‏شود. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
من؛ مسئول 3 + یکشنبه 97 آذر 11 - 5:0 صبح

کوچ
وقتی نتوانی دست به سیستم بزنی، ولی بخواهی کاری درست انجام دهی، به چه نیاز داری؟! با ساختاری جدید. من یک سیستم تازه می‌سازم. کجا؟! بیرون از سازمان که نمی‌توانم. من فقط این‌جا مسئولم. پس در همین سازمان، بخش‌های تازه‌ای بر پا می‌کنم. نیروهای جدید از بیرون می‌آورم، همه انقلابی و اهل ریسک، جوان و تازه‌نفس، شوری به پا می‌شود و کلّی نیروی کار اضافه می‌شود. چارت سازمان را توسعه داده‌ام، فقط همین. یعنی اختیارش را ندارم؟!

میان‌بر
دور زدن روش تازه‌ای نیست. بارها آزموده شده. هر کسی که سر کار آمده. حضرت امام راحل (ره) مگر نهادهای فراوانی تأسیس نفرمودند؟ همان اوان انقلاب. تا کارها رله شود و روی دور بیافتد. سازمانی درون سازمان شکل می‌گیرد. وقتی به ساختار فعلی بی‌اعتمادم، خُب ساختار خودم را می‌سازم. مثلاً مشاورین جوان می‌گذارم تا معاون‌ها را دور بزنند. ارتباطات مردمی راه می‌اندازم تا روابط عمومی سازمان را دور بزند. دبیرخانه ویژه درست می‌کنم تا دبیرخانه فعلی را دور بزنم. از این به بعد من دو تا سازمان را اداره می‌کنم، یکی مال خودم و یکی مال آن‌ها.

قدرت
سازمان من باید قوی‌تر باشد. نباشد که نمی‌تواند دور بزند و پیش بیافتد. اختیارات ویژه لازم است. کمی فراتر از قانون باید برود. اصلاً فراقانونی لازمه انقلابی بودن است. نیست؟! نهضت که در قانون جا نمی‌شود، می‌شود؟! دوران طاغوت شد که حالا بشود؟! آدمی که من در نهاد میان‌بر می‌گذارم باید واجد اختیاراتی فراتر از آدمی باشد که از قبل بوده، هنوز هم هست، در ساختار کهنه. اما قانون اجازه نمی‌دهد. لازم است قانون را هم دور بزنم. یادتان که نرفته، شرطی که برای دعوت‌کننده گذاشتم. پس کجا قرار است تضمینش به کارم آید؟!

فساد
خیر، قبول نیست. نام این بخش را فساد نگذارید. من ناگزیر به «انحراف بودجه» هستم. دو سازمان دارم خُب. اولی بودجه خود را دارد. دومی که ندارد. مجبورم چهار تا کار از آن طرف کم کنم، بودجه‌اش را صرف اختیارات ویژه در این طرف نمایم. مدیری که شبانه زنگ زدم و صاعقه‌وار مسئولش ساخته‌ام. او نیز از من تضمین حمایت گرفته. بودجه می‌خواهد. البته من هم تضمین دارم. اگر قرار بر بازرسی باشد، مگر من شرط نگذاشتم روز اول؟! اصلاً قرارمان این بود که دستم باز باشد. نبود؟!

تنفّر
اشتباه می‌کنند. از خودشان باید بدشان بیاید. مگر من باعث شدم ناکارآمد باشند. بخش کهنه سازمان از من متنفّر شده‌اند؟ فقط به خاطر این‌که موازی‌شان سازمانی راه انداخته‌ام قوی‌تر؟! خُب اگر عُرضه داشتند دُرُست کار می‌کردند تا ناچار به دور زدن نشوم. آن‌ها دیگر همان مقدار قبلی هم کار نمی‌کنند. زود می‌فهمند که در سازمان توقعی از آن‌ها نیست. همین‌که ساعت بزنند و صدایشان در نیاید و کارمند خوبی باشند کافی‌ست.

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فاصله طبقاتی 16 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
درآمد بیشتر؛ چاق یا لاغر؟ + شنبه 97 آذر 10 - 5:0 صبح

مگر ربط دارند؟!
من نمی‌دانم
این‌ها می‌گویند
می‌گویند که در آمریکا این‌طور است
این هم نشانی‌اش

می‌گویند وابستگی دارد
درآمد کم
به چی؟!
به وزن زیاد
یعنی چه؟!
یعنی هر چه لاغرتر باشد درآمدش بیشتر است

اما
عجیب این‌که
این قانون فقط مختصّ زنان است
در آمریکا
نه مردها!

مگر قرار نبود عدالت جنسیّتی برقرار شود؟!
مگر این‌ها پیشتاز نبودند در جهان
ادعا نمی‌کردند
چطور شده که به این‌جا رسیده‌اند؟!

و جالب این‌که
همین آمار
یک چیز عجیب دیگر هم می‌گوید:
مردهای چاق درآمد بیشتری دارند!
آری
در آمریکا این‌طور است
زن‌ها با لاغری درآمدشان بالا می‌رود
و مردها با چاقی!

مؤسسه گالوپ این آمار را منتشر کرده است!

عجیب نیست
این‌ها زن‌ها را برای کار نمی‌خواهند
که اگر می‌خواستند
نباید تفاوت می‌کرد
نه حداقل چنین تفاوت معناداری!

اما آن‌چه پذیرفتنی‌ست
که نه چاقی
و نه لاغری
نباید در میزان حقوق انسان‌ها اثر داشته باشد
نه مرد بودن
و نه زن بودن
فقط انسانیّت
و توانایی انجام کار
عدالت این است
غیر از این است؟!

حضرت علی (ع): «لَمْ تَکُنْ بَیْعَتُکُمْ إِیَّایَ فَلْتَةً وَ لَیْسَ أَمْرِی وَ أَمْرُکُمْ وَاحِداً، إِنِّی أُرِیدُکُمْ لِلَّهِ وَ أَنْتُمْ تُرِیدُونَنِی لِأَنْفُسِکُمْ. أَیُّهَا النَّاسُ أَعِینُونِی عَلَى أَنْفُسِکُمْ، وَ ایْمُ اللَّهِ لَأُنْصِفَنَّ الْمَظْلُومَ مِنْ ظَالِمِهِ وَ لَأَقُودَنَّ الظَّالِمَ بِخِزَامَتِهِ، حَتَّى أُورِدَهُ مَنْهَلَ الْحَقِّ وَ إِنْ کَانَ کَارِهاً.» (نهج‌البلاغه، خ136)
بیعت شما (مردم) با من بى مطالعه و ناگهانى نبود، و وضع من و شما یکسان نیست، من شما را براى خدا مى خواهم و شما مرا براى خویشتن، اى مردم! مرا براى اصلاح خودتان یارى دهید (تا بتوانم عیوب شما را بر طرف سازم) به خدا سوگند! داد مظلوم را از ظالمش مى ستانم و افسار ظالم را مى کشم تا او را به آبشخور حق وارد سازم هر چند از این کار ناخشنود باشد! (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
من؛ مسئول 2 + جمعه 97 آذر 9 - 5:0 صبح

ابوعطا
استثناء است دیگر. این‌بار شده. با شرط تو موافقت می‌کنند. تمام آن‌چه می‌خواهی را. بلکه هم بیشتر. بن‌بست اثر خود را گذاشته، فشارها افزایش یافته، آگاهی هم. می‌دانند که راه یکی‌ست، از اشرافی‌گری هم نمی‌گذرد. چاره ندارند. مجبورند از همین مسیر بروند. و تو هستی که در مسیرشان قرار گرفته‌ای، به هر دلیلی. با تمام شرایط تو کنار آمده‌اند، جبر زمانه گاهی وادار می‌سازد.

کاسه
روز نخست. پذیرفته‌ای. جزاء شرط حادث شده. نامرد نیستی که. تکلیف را هم می‌شناسی. حالا چه کنم؟! برنامه دارم؟! شناخت دارم؟! بله، قصد و اراده دارم، بر تغییر، بر اصلاح، بر رشد و پیشرفت دستگاهی که مسئول آن شده‌ام. ولی کجایش؟! از کجا درست می‌شود؟! کجایش دقیقاً خراب است؟! کارشناس این کار هستم؟! تخصص؟! تا به حال پشت فرمان هواپیما نشسته‌ای؟! چند هزار کلید پیش‌ روی توست؟!

ریسک
من ماجراجویم. نبود که انقلابی نمی‌شد. اهل خطر کردن. من قصد و اراده دارم، مگر همین کافی نیست؟! برای مدیریت سازمان چیزی بیش از این لازم است؟! می‌خواهم مبارزه کنم. می‌خواهم اصلاح کنم. مشکلات را رفع نمایم، تا مستضعفین را به حق و حقوق خود برسانم. برای جهاد چیزی جز جهادگری لازم است؟!

آشوب
برای درست کردن باید خراب کرد. من مسئول سازمانی شده‌ام که می‌دانم خراب است. همه‌مان می‌دانیم. اگر سالم بود که بهره‌وری‌اش چنین نبود. آن‌همه بودجه در حلقوم بروکراتیک آن ریخته می‌شود، هر سال، نتیجه چیست؟! گزارش‌های رنگی ولی غیرواقعی! اتفاقی که قرار بوده بیافتد نیافتاده و آن‌چه اتفاق افتاده، قرار نبوده! پایین را بالا می‌برم و بالا را پایین، جاها را که عوض کنی، ساختار عوض می‌شود؟! تنها نظم بر هم می‌ریزد و همان اندکی هم که بود متوقف می‌شود. زیاد دوام نمی‌آورم و کنارم می‌گذارند، هیچ کس بی‌نظمی را بر نمی‌تابد.

ندامت
آری، من انقلابی هستم، ولی تجارب دیگران را یاد گرفته‌ام. می‌دانم نظم یک سیستم را که بر هم بزنی، مثل انگشت کردن در پریز برق است، اولین نفری که پرت می‌شود خودت هستی! قطعات یک دستگاه اداری با نظم در کنار هم چیده شده، حتی اگر محصولی که من می‌خواهم خروجی نمی‌دهد، در کنار هم سال‌هاست که کار می‌کند. چرخ‌دنده‌هایش جا افتاده و نرم شده‌اند. جابه‌جا شوند، از کار می‌افتند.

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فاصله طبقاتی 16 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
مرز ِ روشن + پنج شنبه 97 آذر 8 - 5:0 صبح

عصبانی‌ست
از قیافه‌اش می‌توان فهمید
کودکان اصالتاً رو هستند
فوری در حرکاتشان پیدا می‌شود
هر چه در ذهن‌شان بگذرد

- چی شده پسرم؟! از چی ناراحتی؟!

تازه از مدرسه آمده
هر روز با خوشحالی می‌آمد
با نشاط
شاد
زود لباسش را عوض می‌کرد تا به شام برسد
اما امروز...

«جلوییم داشت یه ریز حرف می‌زد
ولی من باهاش حرف نمی‌زدم
فقط دستمو گذاشته بودم زیر چونه‌م و گوش می‌کردم
بعد
مبصر کلاس اسممو نوشت
آخر زنگ هم معلّم گفت هر کسی اسمش نوشته شده
درس چهار و پنج رو تا چهارشنبه بنویسه و بیاره»

می‌توانستم
بله
مانند بسیاری از مادرها که بی‌دلیل از فرزندشان حمایت می‌کنند
حق را به او بدهم
مبصر را مقصّر
قول بدهم که به معلّم توضیح خواهم داد
فردا هم با معلّم چانه بزنم
حتماً قبول خواهد کرد
خیلی از مادرها این روش را در پیش می‌گیرند
دیده‌ام که می‌گویم
بارها و بارها

ولی من نه
من می‌خواهم فرزندم مستقل باشد
بتواند بر مشکلاتش پیروز شود
و در زندگی خردسالی‌اش
چیزهای مهمی یاد بگیرد
آن‌چه در بزرگسالی نیاز دارد
او هم‌اکنون نیاز به آموزش دارد
پس دست به کار شدم:

- ببین پسرم! خودت رو بذار جای مبصر
از نگاه اون نگاه کن
دو نفر
یکی حرف می‌زند و دیگری گوش می‌کند
تو به او نگاه می‌کردی؟
«آره، ولی به حرفاش اهمیت نمی‌دادم»
- این را که مبصر نمی‌فهمد
او نگاه تو را می‌بیند
او تو را شریک جرم تصوّر می‌کند

این وظیفه توست
همیشه
یادت نباید برود
باید «مرز خودت با دشمن» را مشخص کنی
روشن باشد
و گرنه دشمن می‌شوی
وقتی فاصله واضحی با دشمن نداری
وقتی نگاه می‌کنی
وقتی سکوت می‌کنی
تو هم از اویی
حتی اگر نخواهی
حتی اگر در قلب
در دلت
چیز دیگری در جریان باشد!

این وظیفه همه ماست
و بیشتر از ما
وظیفه مسئولین
وظیفه نخبگان
خواصّ جامعه
یاد فتنه‌های سال‌های اخیر که می‌افتم
یاد اشتباهات بعضی از بزرگان
بزرگان خودمان
آدم‌های خوب
قطعاً این‌ها با فتنه‌گران نبودند
با دشمنان نبودند
شک ندارم که دوست نداشته و ندارند نظام اسلامی آسیب ببیند

ولی
با رفتارشان
با سکوت‌هایشان
با ملاقات‌هایشان
فضا را مشوّه کردند
زشت و تاریک و غبارآلود
فرصت دادند به دشمن
راه باز کردند
سبیل برای کفّار

متأسفانه
این بزرگان
این مطلب را در کودکی یاد نگرفته‌اند
این‌که
مرز خود را با دشمن
همیشه واضح و روشن نگه دارند!

قال أمیرالمؤمنین (ع): «فَاعْتَبِرُوا بِمَا کَانَ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ بِإِبْلِیسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِیدَ -وَ کَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا یُدْرَى أَ مِنْ سِنِی الدُّنْیَا أَمْ مِنْ سِنِی الْآخِرَةِ- عَنْ کِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ؛ فَمَنْ ذَا بَعْدَ إِبْلِیسَ یَسْلَمُ عَلَى اللَّهِ بِمِثْلِ مَعْصِیَتِهِ، کَلَّا مَا کَانَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِیُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِأَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَکاً، إِنَّ حُکْمَهُ فِی أَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَاحِدٌ، وَ مَا بَیْنَ اللَّهِ وَ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ هَوَادَةٌ فِی إِبَاحَةِ حِمًى حَرَّمَهُ عَلَى الْعَالَمِینَ» (نهج‌البلاغه، خ192)
از کارى که خداوند با ابلیس کرد عبرت بگیرید، زیرا اعمال طولانى و کوششهاى بسیارش را بر باد داد در حالى که خدا را شش هزار سال عبادت کرده بود، سالهایى که معلوم نیست از سالهاى دنیا بود یا آخرت (آرى) همه آنها را به سبب ساعتى تکبّر نابود ساخت. چگونه ممکن است کسى بعد از ابلیس همان نافرمانى او را انجام دهد ولى در برابر (خشم) خدا سالم بماند؟ نه، هرگز چنین نخواهد بود هیچ گاه خدا انسانى را با داشتن صفتى وارد بهشت نمى کند که بر اثر همان صفت فرشته اى را از بهشت بیرون کرده است. حکم او درباره اهل آسمان و زمین یکسان است و خدا با هیچ یک از خلق خود دوستى خاصى ندارد تا به سبب آن چیزى را که بر همه جهانیان تحریم کرده است بر وى مباح سازد. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
من؛ مسئول 1 + چهارشنبه 97 آذر 7 - 5:0 صبح

آماده بودن برای جنگ مهم است. انسانی که برای امتحان به دنیا آمده، همیشه در حال جهاد است؛ روزی جهاد با دشمن و روزی جهاد با نفس. مبارز وقتی مسئولیتی هم ندارد، مبارزه را نباید از یاد ببرد. همیشه باید آماده باشد. این نوشته چنین منظوری دارد. نوعی آمادگی ذهنی را فراهم نماید، تا وقتی مسئولیتی در مبارزه فراهم شد، بی‌درنگ اقدام کرده و تعلّل نکند. انسان انقلابی نمی‌تواند بی‌خیال باشد، او دائم دغدغه جامعه اسلامی را دارد.

خواب
چشم‌هایت تازه گرم شده است. خواب به سراغت آمده. پس از روزی پرکار. اگر چه شغل مهمّی نداری، اما کار مهمی داری؛ به بهترین وجه انجام دادن کار! انسانی که اهلیّت داشته باشد، هر کاری را، حتی ساده‌ترین، تلاشش این‌که به درست‌ترین صورت انجامش دهد. این مهم‌ترین کار اوست. خسته است. آمده که بخوابد.

مزاحم
تلفن زنگ می‌زند، در همان لحظات اول. گوشی را با بی‌حوصلگی بر می‌دارد. انتظار خبر مهمی را ندارد. معمولاً تبلیغات است؛ چهار شماره آخر این سیم‌کارت مثل شماره شماست، می‌خواهید بخرید؟! دستگاه هشدار نشت گاز نمی‌خواهید؟! کپسول آتش‌نشانی برای خودروی خودتان؟! بیمه شما رو به اتمام است، نمی‌آیید بیمه کنید؟!

صاعقه
اما هیچکدام نیست، از این‌ها. یک فرد مهم پشت خط است. فردی مهم‌تر از از هر مهمّی. مهم‌ترینی که تصوّرش برایت ممکن است: «شما از این لحظه مسئولی!». برای همین تماس گرفته. شما را پیدا کرده، شایسته برای خدمت به نظام اسلامی؛ انقلاب. کار مهمی که بر دوش تو نهاده. کاری که اکنون «تو» باید انجامش دهی. آیا آماده‌ای؟!

عشق
دوست داریم، همه‌مان. همه ما عاشق مسئولیت هستیم. همه دوست داریم منصبی مهم در نظام اسلامی بر عهده داشته باشیم. آن‌هایی‌مان که دنیاپرستیم، برای جاه‌طلبی، تا ارضا شود، تمام نیازهای غیراساسی‌مان. و آن‌هایی از ما که خداپرستیم، برای خدمت، تا بیشتر به اسلام عزیز خدمت نماییم، به قاطبه مسلمانان، به جامعه اسلامی که خدا را عبادت کرده باشیم، تا در نظر او بیشتر جلوه کنیم، تا خدا از ما راضی‌تر شود.

ناممکن
اما می‌دانی نمی‌شود. تو آگاهی. نظام اداری کشور را. ساختاری که با آن مواجهی. پیچیدگی‌های غربی آن را. قوانینی که از اعصار گذشته باقی‌مانده، فرهنگی که اجازه کار به تو نمی‌دهد. فتیله‌پیچ تحویل بوروکراسی بی‌محصول. راندمان و بهره‌وری ندارد. می‌دانی نمی‌شود. نمی‌توانی یعنی. کاری که تو در نظر داری، با این سیستم نمی‏شود.

شرط
نه این‌که نشود، سخت است. تصمیمات تو پشتیبان می‌خواهد. انقلابی که بخواهی عمل کنی، بخشی از سازمان روبه‌روی توست، همان بخش قدرتمند آن. آن‌هایی که در مناصب قدرت و ثروت نشسته‌اند. تضمین می‌خواهی و از همین رو شرط می‌گذاری. شرطی که معمولاً نمی‌شود. قبول نمی‌کنند. اما می‌گویی. آن‌چه برای تحوّل سازمان نیاز داری.

[ادامه دارد...]

 

 


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فاصله طبقاتی 16 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
هفده ربیع + دوشنبه 97 آذر 5 - 6:54 عصر

میلاد نور
تولّد پیامبر اسلام (ص)
باید فرق داشته باشد
از نگاه کودکان



مناسک
سنّت‌ها
رفتارها
کودکان از اهتمام والدین، ارزش‌ها را درک می‌کنند
این‌که به چه اهمیت می‌دهند
چه برایشان مهم است
چه اولویت دارد
وقتی به او اعتماد دارند
می‌پذیرند

نه خیلی بزرگ
یک کیک کوچک
دیروز رفتیم و با هم خریدیم
خودشان بریدند و خوردند
تا طعم شیرین آن یادشان بماند
همان‌طور
که طعم کیک سال‌های قبل را هنوز به خاطر دارند + و +

چند روز مانده به میلاد رسول خدا (ص)
حواسشان جمع می‌شود
خبر می‌دهند! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
نرم افزار محاسبه گروهی بیوریتم + یکشنبه 97 آذر 4 - 7:26 عصر

سال 1391 این نرم‌افزار را نوشتم
زیست‌چرخه‌های سه‌گانه را برای یک فرد محاسبه می‌کرد
در این نشانی قرار دادم

اما وقتی با تعدادی از افراد مرتبط باشی
و بخواهی
برای آزمایش و بررسی صحّت بیوریتم
هر روز گزارش بگیری
سخت می‌شود
یک برنامه گروهی بهتر
فهرستی از اسامی افراد بگیرد
با تاریخ تولّد
همه را با هم محاسبه نماید
این شد که نسخه قوی‌تری نوشتم

نسخه چاپ هم دارد
هم پیش‌نمایش
و هم امکان این‌که به صورت افقی پرینت بگیرد
برای هر فرد هم به تفکیک
می‌توان نمودار یک هفته را مشاهده کرد

این نرم‌افزار را می‌توانید از نشانی زیر دریافت کنید
https://movashah.ir/o/Biorhythm Group.exe
و به صورت فشرده:
https://movashah.ir/o/Biorhythm Group.rar

نکته1.
این نرم‌افزار با استفاده از آخرین نگارش دات‌نت نوشته شده است
پس
به چارچوب دات‌نت 4.7.2 برای اجرا نیاز دارد
البته اگر Setup را اجرا کنید
در صورت نیاز خودش دانلود کرده و نصب می‌کند
اما
از نشانی زیر هم می‌توانید فایل Net Framework Runtime. را خودتان دانلود و نصب کنید:
https://www.microsoft.com/net/download

نکته2.
نرم‌افزار فارسی‌ست
باید فارسی هم در آن تایپ کرد
طبیعتاً باید ویندوز شما امکان نمایش فارسی و فارسی‌نویسی داشته باشد
اگر ندارد
فعال بفرمایید

نکته3.
بنده شخصاً مدرک معتبری مبنی بر صحّت بیوریتم نیافتم
یعنی
این‌که زیست‌چرخه‌ها واقعاً وجود داشته باشند
این نرم‌افزار را
فقط برای بررسی و مطالعه و تحقیق ساختم
این‌که
افرادی را به فهرست بیافزایم و ببینم رفتارهایشان آیا تطبیق می‌کند یا خیر
همین!

 


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   56   57   58   59   60   >>   >

چهارشنبه 04 اردیبهشت 24

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X