حرص دردانشمند [از بدترین چیزهاست] . [امام حسین علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
معلّم ناراضی + چهارشنبه 95 بهمن 20 - 4:41 صبح

چرا ناراضی بود؟
از شیوه توصیفی
از این تغییر در نظام آموزشی
از تبعیضی که معتقد بود در بین است

این چند روز رفتم و کارنامه همه بچه‌ها را گرفتم
البته...
گرفتن که نه
نمی‌گذارند با خود بیاوری
فقط مطالب مندرج در کارنامه را بخوانی و امضا کنی
ولی خب من...
مثل همیشه با دوربین همیشه همراهم... :)
قبلاً اینجا درباره این کارنامه‌ها نوشته بودم!



[تصویر بزرگ]
چرا ناراضی بود؟!
شاید هم حق داشت
نمی‌دانم
ولی این طور می‌گفت
یکی از معلّمان:
مسئولین اداره
فرزندان خودشان را گذاشته‌اند غیرانتفاعی
با نمره ارزیابی می‌شوند
ولی بچه‌های ما را هی اصرار دارند «توصیفی» ارزیابی کنیم
آن‌وقت معلوم نمی‌شود که جایگاه فرزند شما کجاست
و بعد هم در کنکور
بچه‌های آن‌ها رشته‌های مهم را پر می‌کنند!


می‌گفت:
من الآن واقعاً نمی‌دانم کدامیک از دانش‌آموزانم از همه بهتر است
فقط می‌توانم بگویم سه تایشان بهترین در کلاس هستند
موشح و فلانی و فلانی
ولی وقتی نمره اجازه ندارم بدهم
نمی‌توانم دقیق تشخیص بدهم!


واقعاً که شاکی بود:
به ما گفتند حق نداریم وقتی مشق یا املای بچه را امضا می‌کنید
بنویسد مثلاً: بیشتر تلاش کن!
چون در این عبارت نوعی قضاوت کردن هست
شما از کجا می‌دانید، شاید تلاش خود را کرده باشد؟!
گفته‌اند اگر یک خط از املای دانش‌آموز را خواندید
و سه تا غلط داشت
دیگر بقیه املای او را صحیح نکنید
که بشود ده تا غلط
این بچه ناامید می‌شود از درس
همان سه غلط را برایش گرفتید کافیست!
موقع امضا هم بنویسد: آفرین بر تو کودک دانشمند و نابغه!


و می‌پرسید:
با این روش به نظر شما فرزندان‌تان به جایی خواهند رسید؟
اگر نمره نباشد و رقابت ایجاد نشود بین آن‌ها
برای موفقیت تلاش خواهند کرد؟
باسواد خواهند شد؟!


و خلاصه بسیار معترض
به این شیوه آموزشی
سبب شد بیشتر بیاندیشم؛
آیا واقعاً شیوه توصیفی در ارزیابی کارآمدتر است یا شیوه اندازه‌گیری کمّی و عددی؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - مدرسه 36 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
هندسه انقلاب + پنج شنبه 95 بهمن 14 - 7:0 صبح

دقیقاً یک‌سال پیش
حضرت آقا فرمودند
خدا ایشان را حفظ فرماید
این چنین مطلبی را:

براساس سخنان امام(ره)، موضوع «مردم»، «استقلال کشور»، «تدیّن و پایبندی به مبانی اسلامی»، «مبارزه با استکبار و زورگویی»، «مسأله فلسطین»، «موضوع معیشت مردم»، «توجه به مستضعفین و رفع فقر»، خطوط اصلی انقلاب هستند که از ترکیب آن‌ها «هندسه انقلاب» به‌دست می‌آید.*



[تصویر بزرگ]

هندسه را دهخدا و معین با چنین مضامینی توصیف کرده‌اند:
«اندازه و شکل»، «علمی که در آن از احوال مقدارها و اندازه‌ها بحث شود»، «رشته‌ای از ریاضیات که مطالعه در فضا و اشکال و اجسام قابل تصوّر در این فضا می‌نماید»، «معرّبِ اندازه».

فرهنگ عمید ریشه این لغت را «handacak» می‌داند که واژه‌ای پهلوی‌ست، همان‌که امروزه «اندازه» گفته می‌شود. این واژه پس از رفتن به زبان عربی به صورت «هَندَسَه» تلفظ شده و پس از بازگشت به فارسی «هِندِسه» گردیده است.

اما کاربردی که امروزه واژه هندسه در علوم پیدا کرده است، ناشی از معادل‌سازی آن برای لغت Geometry در زبان انگلیسی‌ست. ژئومتری این‌طور تعریف شده است:
«برگرفته از زبان یونان باستان: اندازه‌گیری زمین؛ ژئو = زمین، مترون = اندازه»، «شاخه‌ای از ریاضیات که به پرسش‌هایی درباره شکل، اندازه، مکان نسبی اشکال و مختصات فضا می‌پردازد.»

فارغ از معنای لغوی «هندسه»، این واژه در معنایی اصطلاحی، کاربردهایی در علوم دیگر، غیر از ریاضیات، یافته است. خصوصاً در علوم سیاسی و اجتماعی و همچنین معرفت‌شناسی به ترکیباتی مانند: «هندسه قدرت» (Power geometry)، «هندسه معرفتی» و «هندسه تشکیلات» بر می‌خوریم.

در این کاربردها، به نظر می‌رسد «هندسه» به معنای «ساختار و شاکله» منظور نظر است؛ نحوه خاصّی از ترکیب اجزا که نظمی ساخت‌یافته را در راستای هدفی مشخص پدید می‌آورد.

جمهوری اسلامی از بدو تشکیل خود، اصول و قواعدی را محور موضع‌گیری‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خود قرار داده، در مواجهه با حوادث و پدیده‌های خارجی و داخلی، از آن‌ها تخطی ننموده است.
این اصول که برگرفته از ایدئولوژی انقلاب و مبتنی بر تطبیق نظریات سیاسی اسلام بر شرایط جهان در دوران معاصر است ساختاری منسجم و هدفمند را شکل می‌دهد که مسیر انقلاب را تا این لحظه در جهتی معیّن و ثابت حفظ نموده است.
ضرورت حفظ جهت حرکت انقلاب و استمرار آن در مسیر تکامل و پیشرفت، ما را به ضرورت شناسایی این ساختار می‌رساند. ساختاری که می‌توان آن را «هندسه انقلاب» نامید.

* http://leader.ir/fa/content/14115


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
پاره ای از تاریخ هـ ش + چهارشنبه 95 بهمن 13 - 8:56 صبح

گاهی دیدن ترتیب و ترتّب حوادث
در تاریخ
تاریخ فرهنگ یک کشور
حوادث سیاسی و فرهنگی و اقتصادی...
پدیده‌ها را که با هم مشاهده کنی
رخ‌دادهایی که بر هم تأثیر شاید گذاشته باشند
نگاه انسان متفاوت می‌شود گاهی
اصلاً ربط‌هایی به چشم می‌آیند
که پیش از این مورد غفلت بوده‌اند

برای پروژه‌ای مطالعه می‌کردم
احساس کردم بعضی اتفاق‌ها با هم ربط دارند
خواستم هم‌زمانی‌شان را با هم ببینم
بعضی میلادی
در غرب یعنی
و بعضی شمسی
در کشور خودمان
بعضی هم قمری
مربوط به تاریخ اسلام
همه را شمسی کردم تا تقارن‌شان آشکار گردد برایم
و چنین نموداری شد
طولانی البته
بسیار

شاید به کار دیگران هم بیاید
از این رو گذاردم این‌جا!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
نمی دانم + شنبه 95 بهمن 9 - 8:44 عصر

خب بگو نمی‌دانم
چرا پاسخ ِ نادرست؟!

کودک که بودم
یادم نیست در چه سنّی
پرسیدم از تابستان و زمستان
سرما و گرمای زمین
پاسخ را این طور گفتند:
زمین از خورشید دور می‌شود در زمستان
و نزدیک در تابستان
و من پذیرفتم
و سال‌ها گذشت
در مدرسه خلاف آن فراگرفتم
زمستان نزدیک
و تابستان دور
و دلیل؛ زاویه داشتن محور گردش زمین به دور خود
نسبت به صفحه مدار آن به دور خورشید!

کودکان حافظه خوبی دارند
البته برای سؤالاتی که برایشان مهم باشد
اشتباه را به خاطر می‌سپارند
و بی‌اعتماد می‌شوند
کِی؟!
وقتی نادرستی پاسخ را فهمیدند
چه اصرار است که پاسخ تمام سؤالات‌شان را بدهیم اصلاً؟!
آن هم وقتی جواب را نمی‌دانیم!



کلاً سه جور پاسخ برای سؤالاتشان دارم
یا نمی‌دانم
واقعاً یعنی
یهو می‌پرسد: دوچرخه را چه کسی اختراع کرد؟!
صریح می‌گویم: نمی‌دانم عزیزم.
گاهی هم می‌دانم
اما پاسخش را صلاح نمی‌دانم بگویم
نیاز دارد به سن مناسب برسد
پاسخ نادرست نمی‌دهم
نسیه‌اش می‌کنم:
«جواب این سؤال خیلی طولانیه
کلی مطلب باید برات بگم
خیلی مفصّل...
یادم باشه بعداً سر فرصت
یک موقع که وقت داشتم کلّی برات درباره این موضوع صحبت کنم!»

تا به حال که جواب داده
یعنی بعداً یادشان رفته
فراموش کرده‌اند
خیالشان هم راحت بوده
که روزی به پاسخ آن خواهند رسید
وقتی وقتش رسید یادشان خواهد آمد إن‌شاءالله
اما «نه» نگفتم
که حریص نشوند به اصرار برای پاسخ

و در نوع سوم
این‌که جواب را بدانم و آسان هم باشد
فقط در این حالت است که پاسخ می‌دهم

البته گاهی
در این حالت هم خوب است بررسی کنیم
ببینیم سنخ سؤال چیست
پرسیده: لامپ را چه کسی اختراع کرده؟
این را که نمی‌تواند فکر کند و بفهمد
من فوری جواب می‌دهم
اما بعضی سؤال‌ها:
ترمز دوچرخه چطوری نگهش می‌داره؟
خب این را می‌شود «کشف» کرد
پاسخ را به خودش واگذارد
این طور مواقع می‌گویم:
«نظر خودت چیست؟ یه کم فکر کن ببین می‌فهمی»
پاسخ خود را کمی به تأخیر می‌اندازم، آن هم اگر خودش نتوانست!

تربیت تصادفی نیست
تربیت تدبیر می‌خواهد
تربیت حواس جمع می‌خواهد
نوعی مهندسی کودک است
باید دغدغه‌اش را داشت
باید نگران رشد روحی و ذهنی کودک بود
به همان میزانی که نگران رشد جسمی وی هستیم
بلکه هم بیشتر!

وقتی نمی‌دانیم، سریع بگوییم «نمی‌دانیم»
این قطعاً بهترین پاسخ است!

«الحسین بن محمد، عن معلى بن محمد، عن علی بن أسباط، عن جعفر بن سماعة، عن غیر واحد، عن أبان، عن زرارة بن أعین قال: سألت أبا جعفر علیه السلام: ما حق الله على العباد؟ قال: أن یقولوا ما یعلمون ویقفوا عند ما لا یعلمون.» (کافی، ج1، ص43، میزان‌الحکمه، ج5، ص14)
زراره می‌گوید: از امام باقر علیه‌السلام سؤال کردم: حق خدا بر بندگان چیست؟ در پاسخ فرمود: آن را که می‌دانند بگویند و در چیزی که نمی‌دانند توقف نمایند.

«وَلاَ یَسْتَحِیَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لاَ یَعْلَمُ أَنْ یَقُولَ: لاَ أَعْلَمُ» (نهج‌البلاغه، حکمت 82)
هیچ کس از شما اگر چیزى را از او پرسیدند که نمى داند حیا نکند و (صریحاً) بگوید: نمى دانم.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
پاورپوینت سبک زندگی + پنج شنبه 95 دی 30 - 8:29 عصر

مدتی پیش کاری در این زمینه انجام داده
این‌جا
مورد توجه بعضی دوستان قرار گرفت

اخیراً دیدم مؤسسات بسیاری
رسماً در همین موضوع مشغول به کار شده
پروژه‌هایی تعریف کرده
جلساتی در حال برگزاری...
به نظرم رسید شاید به کارشان بیاید
پاورپوینتی که برای تبیین همین مسأله طراحی کرده‌ام



گفتم قرار دهم بلکه به کار آید
از این نشانی بردارید
امید که مفید افتد!

پ.ن.
اگر قلم‌های استفاده شده را نداشتید
در این نشانی هست
می‌توانید بردارید و استفاده کنید.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
انشای احمد + چهارشنبه 95 دی 22 - 7:51 عصر

خوشحال بود
خنده را می‌شد روی لب‌هایش دید
نه
در تمام چهره‌اش
وقتی به سرعت از پله‌های مدرسه پایین می‌آمد
و به سویم می‌دوید

انشاء نوشته بود
البته الآن دیگر آن همزه تهش را نمی‌گذارند
در رسم‌الخط جدید
انشا یعنی
دو صفحه و نیم
در کلاس خوانده
طولانی‌ترین انشای کلاس
معلّم جایزه داده
تشویق کرده
تشویق هم دارد البته
این مقدار نوشتن
در این سن کم...



قبلاً درباره نوشتن سیدمرتضی هم چیزی نوشته بودم
این‌جا
و درباره اولین نوشته سیده‌مریم
در این‌جا

اساساً نظام آموزشی تحوّل یافته است
کودکان
در همان دوره ابتدایی
نوشتن را می‌آموزند
نوشتنی که بخشی از توانایی مورد نیاز برای فعالیت‌های اجتماعی‌ست
یکی از چهار مهارتی که باید فراگرفت
خواندن، نوشتن، صحبت کردن و شنیدن
دو تای آخر را اول در خانه آموخته
دو تای اول را می‌بایست در مدرسه آموخت
در کودکی ِ ما
بیشتر خواندن بود
امروز اما
نوشتن هم کتابی مستقل دارد
و کودکان ما آن را می‌آموزند
و این خیلی خوب است!

بزرگان ما تأکید زیادی بر «نوشتن»‌ داشته‌اند
و آن را ارج نهاده‌اند:

امام صادق ع: «وَکَذلِکَ الْکِتابَةُ الَّتى بِها تُقَیِّدُ اَخْبارُ الماضِیْنَ لِلْباقینَ وَ اَخْبارُ الْباقینَ لِلآتینَ وَ بِها تُخلِّدُ الْکُتُبُ فِى الْعُلُومِ و الآدابِ وَ غَیْرِها و بِها یَحفِظُ الاِنْسانُ ذِکْرَ ما یَجْرى بَیْنَهُ وَ بَیْنَ غَیْرِهِ مِنَ الْمُعامِلاتِ وَالْحِسابِ، وَ لَوْلاهُ لانَقطَعَ اَخْبارُ بَعْضِ الاَزْمِنَةِ عَنْ بَعض، وَ اَخْبارُ الْغائِبینَ عَنْ اَوْطانِهم، وَ دَرَسَت الْعُلُوم وَ ضاعَتِ الآدابُ، وَ عَظُمَ ما یَدْخُلُ عَلَى النّاسِ مِنَ الْخَلَلِ فى اُمُورِهِمْ وَ مُعامِلاتِهِمْ، وَلا یَحتاجُونَ اِلَى النَّظَرِ فیهِ مِنْ اَمْرِ دینِهِمْ وَ ما رُوِىَ لَهُمْ مِمّا لایَسَعُهُمْ جَهْلُهُ»
امام صادق علیه‌السلام: همچنین (یکى دیگر از نعمت هاى الهى) کتابت و نوشتن است که به وسیله آن اخبار گذشتگان براى موجودین، و اخبار موجودین براى آیندگان نگهدارى مى شود، و نیز به وسیله آن کتابها در علوم و آداب مختلف جاویدان مى گردد، و نیز از طریق آن قراردادها و معاملات و حساب هایى که میان انسان و دیگران است حفظ مى شود، و اگر کتابت نبود رابطه خبرى بعضى از زمان ها از بعضى دیگر قطع مى شد، و نیز پیوند کسانى که در وطن خود نبودند از هموطنانشان بریده مى گشت، علوم و دانش ها از بین مى رفت، آداب و رسوم و سنّت ها ضایع مى شد، و در امور مردم و معاملات و آنچه از امر دین نیاز به آن داشتند و روایاتى که براى آنها ذکر مى شد و آگاهى بر آن لازم بوداختلال شدید ظاهر مى گشت. (بحارالانوار، ج58، ص257)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - مدرسه 36 - انشا 12 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
چند غنچه + یکشنبه 95 دی 12 - 7:49 صبح

هر سه‌تایشان
دعوتی هر ساله از سوی مرکز خدمات
خدا خیرشان بدهد
چقدر خوشحال می‌شوند کودکان

امسال هر سه‌تایشان
بهترین ِ کلاس‌شان هستند
شاگرد اول یعنی
این گفته معلم‌هایشان است
درس‌هایی را می‌خوانند
که یک‌بار
به صورت کامل
تابستان خوانده‌اند
چطوری؟
این‌طوری که روزهای ابتدای تابستان هر سال
به کتاب‌فروشی درسی بازارچه المهدی صفائیه می‌رویم
با هم
و کتاب ریاضی و بنویسیم سال بعدشان را می‌خریم
هر روز دو صفحه از هر کتاب را می‌نویسند
به مِهر نرسیده
کتاب‌ها تمام می‌شود
به مدرسه که می‌روند
درس‌های اصلی را پیشاپیش خوانده‌اند!

این روش را از شیوه آموزشی حوزه فراگرفتم
اصراری که اساتید ما داشتند بر پیش‌مطالعه
این‌که شاگرد سر کلاس حاضر نشود
مگر این‌که از قبل
درس را از روی کتاب خوانده باشد

کمی هم به روش G5 شباهت رسانده
تکراری که با فاصله همراه می‌شود
و اطلاعات را به حافظه درازمدّت منتقل می‌سازد

خدا را شکر که در این چند سال خوب جواب داده
و تأثیر مثبتی در یادگیری آنان داشته

آموزش نیز از وظایفی‌ست که پیش از مدرسه
و البته که بیش از مدرسه
بر عهده والدین است!

دعا می‌کنم خدا حفظ‌شان کناد و از خواصّ اهل حق قرارشان دهاد! آمین!

پ.ن.
دو تا شلوار آبی را
همین‌هایی که پسرهایم پوشیده‌اند
چند روز پیش خودم برایشان دوختم
پارچه‌اش را هم از سه‌شنبه‌بازار محل خودمان خریدم
ارزان و مناسب
گفتم کودک‌اند
به نظرم رسید رنگی شاد برایشان انتخاب کنم
چون جیب داخلی هم دارد
بزرگ و جادار
دو تا
یکی در هر طرف
که راحت پول‌هایشان را در آن قرار بدهند
خیلی به آن علاقه‌مند شده‌اند! :)

پ.ن.
تصویر همین همایش را
اولین‌باری که شرکت کردیم
دو سال پیش
در این نشانی قرار داده بودم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
نظر دهید! + سه شنبه 95 آذر 30 - 7:8 صبح

بخش نوشته‌ها را که راه انداخته بودم
جایی برای ارسال نظر مخاطبان نداشت
اخیراً دستی در طراحی آن بردم
و جعبه‌ای اضافه کردم



اکنون هنگامی که یک مطلب را دانلود نمودید
از این بخش
مطالعه یا استفاده
می‌توانید نظر مثبت یا منفی خود را بیان فرمایید
دو خاصیت دارد؛
نخست برای نگارنده
تا پند گیرد و کارهای آتی را بهتر نماید
و دیگر
مر خوانندگان را
تا با نظر به نظر شما بتوانند بهتر تصمیم بگیرند
در تشخیص مفید بودن یا نبودن یک مطلب

تشکر


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
حتی بابا + دوشنبه 95 آذر 29 - 8:0 عصر

قیمه‌بادنجان پختم
برای نهار
اصرار مریم بود
و گرنه من می‌دانستم که...
خلاصه بادنجان است دیگر
به مذاق بچه‌ها جالب نمی‌آید
خودمان هم بودیم روزی...

و همین هم شد
سیداحمد تا اسم بادنجان را شنید
همان ادای «اَه» همیشگی‌اش را درآورد...
رویش را هم از ظرف خورش برگرداند
ولی صدایش کردم:
«پسرم
بادنجان‌هایش در تمام خورش که مخلوط نشده
برای تو بادنجان نریخته‌ام»
یعنی در حقیقت برای پسرها نریخته بودم
به حسب این‌که حدس می‌زدم باب طبع‌شان نباشد

نهار که می‌خوردند
مشغول صحبت شدم
و چنین روایت کردم:
«من هم بچه بودم
در سن شما
حالم از دو غذا به هم می‌خورد
می‌گویم به هم می‌خورد یعنی واقعاً به هم می‌خورد
طوری که می‌خواستم بالا بیاورم
یکی بادنجان
و یکی گوجه فرنگی پخته درون غذا
این دو را اصلاً دوست نداشتم»

تعجب را در چهره‌شان دیدم
همان‌طور که می‌خوردند
قبل از آن‌که بپرسند
ادامه دادم:
«وقتی بزرگ‌تر شدم
با خودم فکر کردم
دیدم چقدر رفتارم غیرعادی‌ست
و ناهنجار
این‌که در مهمانی‌ها
هر جایی که می‌روم
باید صاحب‌خانه را ناراحت کنم
و غذایش را نخورم
به خاطر بادنجان و گوجه‌فرنگی
دیدم با این کار دارم اعتبار و آبروی خودم را از دست می‌دهم
فهمیدم انسان باید با فرهنگ جامعه سازگار باشد
و نسبت به ناملایمات آن انعطاف بدارد
این شد که تصمیم گرفتم
خوردم
و می‌دانید که ذائقه بر اساس عادت شکل می‌گیرد
عادت کردم
و امروزه هر دو را می‌خورم و ناراحت هم نمی‌شوم!»

صدای سیدمرتضی درآمد که:
عجب بادنجان خوشمزه‌ای
دیدم یکی درسته از ظرف خورش برداشته
دارد خالی خالی می‌خورد
اخطار کردم:
«با پلو بخور، خالی شاید مزّه‌اش خوب نباشد و کلاً زده شوی!»
ولی با رغبت خورد و گفت: نه،‌ خیلی خوشمزه است!
سیداحمد هم برداشت
گذاشت روی پلو
خورد و با به‌به گفت:
بابا قیمه‌بادنجان را در برنامه غذایی بگذار!

و این بار نیز
هر دو مرا در بهت و حیرت فروبردند
از این که «اراده» چقدر قدرت دارد
و خداوند برای انسان
چه «اختیار»‌ وسیع و گسترده و توانمندی تدارک نموده است!

خود را جای آن‌ها قرار دادم
فکر کردم که اکنون در ذهن‌شان چه می‌گذرد:
«حتی بابا هم از بادنجان بدش می‌آمد
ولی توانست بخورد
پس:
اولاً این فقط مشکل من نیست؛ حتی بابا...
ثانیاً این مشکل قابل حل است؛ حتی بابا...»

و پروردگار نیز وقتی که از خطای بزرگان می‌گوید
و توبه آنان
و رفع مشکلات‌شان
برای این‌که شاید همین دو نکته را دریابیم
و بدون ترس و واهمه و با اعتماد کامل
راه اصلاح و توبه پیش گیریم:
«وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَهَدَى» (طه:121-122)
و آدم پروردگارش را نافرمانی کرد و [از رسیدن به آنچه شیطان به او القا کرده بود] ناکام ماند. آن گاه پروردگارش او را برگزید و توبه اش را پذیرفت و او را راهنمایی کرد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
راه برنامه نویس شدن + یکشنبه 95 آذر 21 - 9:40 صبح

در این سه مورد هیچ تخصص و اطلاعاتی ندارم.
می خواهم آموزش ببینم. تا بتوانم مقاله بنویسم، طرح نویسی کنم
و بربرنامه نویسی مسلط باشم.
از کجا و چگونه باید آغاز کنم؟
بدون یادگیری کلاسیک می توانم موفق باشم؟


پیش از آموختن هر علمی
باید دلیلی برای آن یافت
آری، دلیلی برای آموختن
علوم فراوانی در دنیا وجود دارد
اما قطعاً حتماً همه مورد نیاز ما نیست
گمان نمی‌کنم برنامه‌نویسی و طرح‌نویسی مورد نیاز شما باشد
اما درباره مقاله‌نویسی
قطعاً هر پژوهشگری باید بتواند
زیرا مقاله
خروجی فعالیت‌های پژوهشی‌ست
پژوهشگری که مقاله‌نویسی نداند
قادر به دخالت دادن نتایج مطالعات خود
در سیر پیشرفت و توسعه علوم نیست
منزوی می‌شود
مقاله‌نویسی را به گمانم در حوزه علمیه خواهران
در قالب کتاب «روش تحقیق»
نوشته حجةالاسلام واسطی تدریس می‌نمایند
ایشان از طلبه‌های خوشفکر مشهد هستند

اما اگر اصرار بر این مطلب دارید
این که حتماً فرابگیرید
باید عرض کنم که
برنامه‌نویسی و طرح‌نویسی
بیش از آن‌که یک دانش باشند
یک نوع مهارت‌اند

مهارت‌ها کلا این‌گونه‌اند
در عصر ما
نه در گذشته
در گذشته استادی بود و شاگردی
همه چیز را می‌دید
کم‌کم تجربه می‌کرد و مهارت کسب
امروز اما
مهارت‌ها با یک «دانش پایه» آغاز می‌شوند؛ Basic knowledge
درست مانند رانندگی
باید که ابتدا خودرو را شناخت
کلاچ و گاز و ترمز و دنده را
بدون این دانش اولیه
رانندگی معنا و مفهوم ندارد
امکان‌پذیر هم نیست
اما این «دانش پایه» امکان رانندگی را فراهم نمی‌کند
شرط لازم است
نه کافی
مهارت لازم است؛ Skill
مهارت از تمرین به دست می‌آید
از تجربه خود
و تجربه دیگران
اطلاعات ضمنی دیگر
دانش‌های عالی‌تر
در حین این تجربیات حاصل می‌شود
اما بدون تمرین نمی‌شود

پیشنهاد:
برای شروع برنامه‌نویسی
شرکت در یک دوره مقدماتی خوب است
در یک کلاس آموزشی
دانش پایه که به دست آمد
باید برنامه نوشت
باید پروژه‌هایی برای خود تعریف نمود
و کار کرد
در حین کار
هر جا گیر و مشکلی پدید آمد
از منابع یافت
راه حل را
اینترنت منبع بزرگی‌ست
پاسخ خیلی از پرسش‌ها را دارد
و جامع‌ترین مکان برای یافتن پاسخ پرسش‌های برنامه‌نویسی
این‌جاست: http://stackoverflow.com
کم‌کم مهارت که به دست آمد
فرد می‌شود برنامه‌نویس

برای طرح‌نویسی اما ندیدم جایی کلاس آموزشی
سبک و سیاق واحدی هم ندارد
آن را نمی‌دانم چطور بشود فرا گرفت
ایده‌ای به نظرم نمی‌رسد
شاید باید نوشت
یا شاید باید خواند
تا نوشتن فرا گرفت
نمی‌دانم دقیقاً

موفق باشید


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   86   87   88   89   90   >>   >

چهارشنبه 04 تیر 18

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر روحانیت بازی خواص فاصله طبقاتی دشمن فیلم ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X