[ و در دعا هنگام باران خواستن گفت : ] خدایا ما را سیراب ساز به ابرهاى رام به فرمان ، نه ابرهاى سرکش خروشان [ و این از گفتار فصیح عجیب است ، چه او ابرهاى با رعد و برق همراه با بادها و آذرخشها را به شتران سرسخت همانند فرموده است ، که بار از پشت بیفکنند و در سوارى دادن سرکشى کنند ، و ابرهاى تهى از رعد و برق ترسناک را به شتران رام تشبیه کرده است که شیرشان را به آرامى مى‏دوشند و به آسانى بر پشتشان نشینند . ] [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
خبرچینی ِ کودکان + یکشنبه 92 اردیبهشت 22 - 10:5 عصر

انگار ذاتی است
شاید هم اکتساب از اطرافیان
بعید هم نیست برای خودشیرینی و خودنمایی باشد در ابتدا
خیلی از کودکان را دیده‌ام
که همه چیز دیگران را خبر می‌دهند
به که؟
هر کس که خریدار اطلاعات باشد
هر کس که تشویق کند
هر کس که خود را مشتاق نشان دهد

سال‌ها پیش خانه‌مان آمده بود
کودکی هفت هشت ساله با پدرش
موقع رفتن به پدر گفت: «بابا، ما که هنوز توی کمدهاشون رو ندیدیم!»
البته این «فضولی» است
ولی ارتباط نزدیکی با همان خبرچینی دارد
وقتی کودکی خبرچین شد
اگر خبر کم بیاورد
فضول هم می‌شود!

سال‌ها دغدغه‌ام همین بود
که چگونه نگذارم کودکانم خبرچین شوند
هیزم‌کش نباشند
گناهان دیگران را نشویند
شاید همین خبرچینی است که در بزرگسالی
ملکه غیبت را در فرد پدید می‌آورد
یاد حرف آن روانکاو می‌افتم که می‌گفت:
«شخصیت فرد تا ده سالگی شکل می‌گیرد، فوقش دوازده، بعد از آن تغییر مشکل، بل غیرممکن است!»

تدابیر شدیدی برای این موضوع دارم
وقتی دخترم
(نمی‌دانم چرا دخترها بیشتر در این مقوله داخل می‌شوند، مقوله خبرچینی)
خبر از برادرهایش می‌آورد
فوراً حرفش را قطع می‌کنم
مثلاً:
«بابا نبودی سیداحمد داشت...»
- صبر کن دخترم! من ندیدم سیداحمد چکار کرده،
اگر حتی اشتباهی کرده هم نمی‌خواهم بدانم
«بابا آخه...»
- نه، نگو، اگر من ندیدم و نفهمیدم بهم نگو
مگه این‌که تو رو اذیت کرده و شکایتی ازش داری!

گاهی شکایت است
مثلاً می‌گوید: «اسباب‌بازی مرا گرفت و بهم پس نداد»
فوری در این شرایط
پسر را صدا می‌کنم و تهدید می‌نمایم که پس دهد
و البته عذرخواهی هم بکند
اما اگر شکایت نباشد
می‌گویم:
«دخترم، اگر به تو ضرری نزده است، حق نداری به من خبر دهی»

تأثیر کرده این کار
مدت‌هاست که خبرچینی کم شده
از هم برایم خبر نمی‌آورند
گفته‌ام: «نمی‌خواهم آن‌چه در نبودم اتفاق افتاده را بدانم!»

پاره‌ای معترض که:
«بچه را عقده‌ای می‌کنی، بگذار حرفش را بزند، حرفش را قطع نکن!»
این اعتراض را نمی‌پذیرم
چون حرف‌های دیگرشان را با احترام گوش می‌کنم
بهشان توجه می‌کنم
نگاه می‌کنم‌شان و حرفشان را با کمال میل می‌نیوشم!
اما نسبت به خبرچینی
همچنان بسیار حساسم
و اصرار دارم که کودکانم حساس بودنم را درک کنند.

امیدوارم وقتی بزرگ شدند از خبرچینان و غیبت‌کنندگان نباشند
که آتش آن بد سوزنده است!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
نمای سه بعدی وب + شنبه 92 اردیبهشت 21 - 10:16 صبح

نخستین ابزار یاری‌رسان طراحان وب را
در اکسپلورر دیدم
چندین سال پیش
با یک‌بار فشار کلید F12 نمایان می‌شد
و DOM را به خوبی نشان می‌داد
البته مستقل از IE باید دانلود و نصب می‌کردی!
که اکنون جزیی از مرورگر مایکروسافت شده و خودبه‌خود نصب می‌گردد.

بعدها مرورگرهای دیگر نیز چنین ابزارهایی تولید کردند
کروم نسخه بهتری ارائه نمود
من معمولاً از آن استفاده می‌کنم
اجازه می‌دهد به صورت هم‌زمان با تغییر CSSها
تأثیرشان را روی صفحه ببینم
بسیار سریع و قدرتمند
یا اسکریپت‌ها را بازبینی کنم و باگ‌گیری نمایم

اما امروز پس از آپدیت فایرفاکس
یک ابزار سه‌بعدی نمایش وب روی آن دیدم
نتوانستم حرفی بزنم
از بس جالب و جذاب...
دقیقاً مشکلی که در سایر ابزارها وجود داشت
برای انتخاب لایه‌های زیرین صفحه
این‌جا از بین رفته است
تا کنون ناگزیر بودیم ابتدا لایه رویی را انتخاب کنیم
عنصری که داخلی‌ترین است
سپس به سمت Parentهایش برویم و به عنصر مورد نظر خود دست یابیم
اما Firefox
کولاک کرده و این ابزار سه‌بعدی را ارائه نموده
به سادگی می‌توان هر عنصر از صفحه را رؤیت کرد

این ابزار حتی انباشتگی عناصر و Tagها در بخش‌های صفحه را نیز نشان می‌دهد
بدین‌ترتیب می‌توان برای ساده‌سازی صفحه نیز از آن ایده گرفت
فوق‌العاده است
چند نمونه را مشاهده کنید:


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
باب اسفنجی؛ کارشناس روابط اجتماعی + شنبه 92 اردیبهشت 21 - 8:50 صبح

از یوگی و اهتمامش به تربیت اخلاقی نوشتم
این‌که چگونه رذایل اخلاقی را نشان می‌دهد
و راهکار اصلاح آن را نیز ارائه می‌کند
تأکید کردم به مثبت بودن کارتون‌های دهه شصت
دیدم بی‌انصافی است اگر از انیمیشن‌های معاصر چیزی نگویم
آن‌هایی که واقعاً درصدد اصلاحند

فارغ از خشونت‌بار بودن بعضی رفتارهای نمایش داده شده در این انیمیشن
یا وجود ولنگاری‌های پوششی و بعضی خلاف عفّت‌ها
که به لطف مساعی سیمای جمهوری اسلامی اصلاح شده تقریباً
دقیقاً ظرائف ناهنجاری‌های اجتماعی امروز غرب را
به تصویر می‌کشد باب اسفنجی
البته انگار بیشتر مصرف داخلی داشته
تا این‌که مناسب برای صادرات باشد:

روابط سودمحور میان کارفرما و کارگر
خرافه‌پرستی‌های مدرن
تجمل‌پرستی و افتخار به پنت‌هاوس‌داری
عشق به مال دنیا و ثروت‌اندوزی
خودنمایی‌های کوته‌فکرانه برای حفظ دوستان
قصه NGOها و ندانم‌کاری‌هایی به اسم دموکراسی
پارتی‌بازی و سوءاستفاده از اقوام صاحب‌منصب
جاسوسی اقتصادی و تکنولوژیکی
رقابت بی‌حد و مرز و غیرمنصفانه برای کسب سود بیشتر
ترس بیش از اندازه و مخل به روابط اجتماعی از بیماری‌ها و آلودگی‌ها
حماقت در پرداخت هزینه زیاد فقط به دلیل رتبه و کلاس بالای یک رستوران
توجه زیاد به ظاهر و قیافه و بحران ِ «من زشتم!»
رواج دروغگویی‌های روزمره
اعتماد به دوستان نادان و در چاه افتادن
لااباحی‌گری و جاهل‌مآبی و ولگردی بدون تدبیر، به عبارتی: لات‌بازی!
ولخرجی و رفاقت‌های منفعت‌محور، مگسان گرد شیرینی!
عرفان‌های نوظهور و ریاضت‌های بودیستی!
آثار بی‌کاری و عدم اشتغال در ایجاد انحراف
جوگیر شدن شدید متأثر از تبلیغات رسانه‌ها
اشتباه در واگذاری امور مهم به افراد ناشایست و نالایق
ارتکاب به جرائمی مانند دزدی در قالب راه‌اندازی گروه‌های موسیقی
عاقبت ریاست‌طلبی و جاه‌طلبی
ساده‌لوحی و پذیرفتن هر حرفی از هر گوینده‌ای
نفهمی‌های عصر جدید در ارزش‌دهی به آثار هنری بی‌ارزش!
ورزش‌های خشن و خطرناک و جوگیر شدن برای شرکت در آن‌ها
سودجویی سرمایه‌داران از ترغیب جوانان به ورزش‌های پول‌آور
آسیب جامعه از اشتباهات دانشمندان در تولید داروها و ابزارهای جدید ناآزموده
و بسیاری حرف‌های دیگر...

انصافاً
اگر به ما می‌گفتند این همه مطلب را در کارتون بگنجان
که جذاب هم باشد
می‌توانستیم؟!

کارتون ایرانی ساخته‌اند به اسم «سمنو و شقاقل»
به طرز بسیار زننده و زشتی
گربه‌دختر کوچک داستان می‌گوید: «دو پدرم!»
شخصیتی از قصه که دو پدر دارد و مادر ندارد! مثلاً به فرزندی پذیرفته شده!
و بدین‌ترتیب شده‌اند: خانواده! (وای بر ما)
گذشته از این‌که تمام اپیزودها هم دارای پی‌رنگی تکراری است و حرفی برای گفتن ندارند!

باب اسفنجی روابط اجتماعی درون آمریکا را بیشتر هدف گرفته
ناهنجاری‌ها را فهرست کرده
یک به یک با لسان طنز مورد تمسخر قرار داده است
البته با حفظ احترام به ارزش‌های آمریکایی؛
یعنی سعی کرده به اصل نظام سرمایه‌داری (کاپیتالیسم) و ولنگاری (لیبرالیسم) خدشه وارد نسازد.

اما با همه این اوصاف
هنوز از یوگی عقب‌تر است
پیام یوگی برای کودکان قابل فهم بود
اما باب اسفنجی
بیشتر برای نوجوانان قابل درک است تا کودکان
به دلیل استفاده از طنز که اساساً نیاز به «درک واژگون» دارد
(بن‌مایه طنز: غلوّ نمایشی در رفتار، زشتی‌های آن را نمایان‌تر می‌سازد)
کودکان فقط جلب جذابیت‌های بصری
و دوبله قشنگ ایرانی باب اسفنجی می‌شوند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فیلم 16 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
اختلاف مراجع + یکشنبه 92 اردیبهشت 15 - 12:30 صبح

مشغول مطالعه «حدائق»(1) بودم که به این فراز از کلام مرحوم بحرانی رسیدم:
«فانظر الی صراحة هذا الخبر فی اختلاف اجوبته علیه السلام فی مسألة واحدة فی مجلس واحد و تعجب زراره و لو کان الاختلاف انما وقع لموافقة العامة لکفی جواب واحد بما هم علیه و لما تعجب زراره من ذلک لعلمه بفتواهم علیهم السلام احیانا بما یوافق العامه تقیة»(2)
اشکم را نتوانستم نگهدارم
زیرا می‌گوید در ادامه:
«لعل السر فی ذلک أن الشیعة إذا خرجوا عنهم مختلفین کل ینقل عن امامه خلاف ما ینقله الآخر، سخف مذهبهم فی نظر العامة و کذبوهم فی نقلهم و نسبوهم الی الجهل و عدم الدین و هانوا فی نظرهم»(3) [متن]
این‌گونه شیعه حفظ شده است
این گریه دارد
غم و غصه دارد
فغان و زاری و ناله دارد

امام معصوم که خطایی از او سر نمی‌زند
او که امداد الهی هماره همراهش است و روح بر او نازل می‌شود در لیالی قدر
او مصون است که غرض‌ورز باشد و منفعت‌طلب
او به کذب سخن نمی‌راند و از هوای نفس متابعت نمی‌نماید
او می‌گوید که
تعمداً پاسخ اشتباه به شیعیانش داده است!؟
به زراره می‌گوید این مطلب را

این نظر صاحب حدائق است:
امام علیه السلام به شیعیانش دستور می‌داد تا در اوقات مختلف نماز جماعت به پای دارند تا معلوم نشود متحد هستند و قوّت دارند و به علم عصمت متصلند!
چنانکه فردی آمد نزد حضرت و شکایت کرد:
«وارد مسجد شدم و دیدم گروهی از شیعیان نماز ظهر می‌خوانند و گروهی دیگر از شیعیان نماز عصر، چگونه می‌شود؟»
و ایشان پاسخ فرمودند:
«من آنان را به این رفتار دستور دادم»(4)
و این را «سبب بقای شیعه» می‌دانند

حال ِ امروز را که بنگریم
«اختلاف علماء امتی رحمة»(5) را هم لحاظ نکنیم
اختلافی که بین فقها در هر عصر و مصری بوده و هست
گریزی نبوده از آن
وقتی امام معصوم علیه السلام تنها راه حفظ دین را اختلاف در پاسخ‌های شرعی می‌دانند
امروزه روز را هم دیده و سنجیده‌اند
که فقها چه دشواری پیش رو خواهند داشت
تا سره را از ناسره تشخیص دهند
و تقیه را از حکم واقعی
اگر چه امروز رقاب مؤمنین آزاد است و خلاص
از این‌که وحدت فتاوا سبب کشتار و قتل عام‌‌شان شود
اما اثر که مانده از ذی‌اثر

نشود که عدّه‌ای از روی جهالت
از نادانی و بی‌اطلاعی
و البته نه از روی غرض‌ورزی
تا عید فطر اختلافی می‌شود
یا رأی و نظر درباره فلان شبکه ارتباطی تلفن همراه
آسمان و ریسمان به هم ببافند
و ندای یاللعجباه سر دهند

بدانند که ما پاسوز جابه‌جایی بزرگی هستیم که در جانشینی رسول خدا (ص) پدید آمد
و کشتاری که سلاطین جور از رهروان دین حق داشتند
ائمه علیهم السلام ناگزیر بودند به پاره‌ای پرده‌پوشی‌ها
و حتی جواب غیرصحیح دادن‌ها
حتی ـ به قول مرحوم صاحب حدائق ـ در جایی‌که همه شیعه بودند و از عامه نبود هم تقیه می‌کردند!

آنان که چنین گریزگاهی را پسندیده‌اند
عواقب امروزین آن را نیز سنجیده‌اند
این مقدار اختلاف در فتاوا را هم حتماً مخلّ به نظام دینی ندیده‌اند!

---------------------------
(1) الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة، یوسف بن احمد بن ابراهیم بحرانی
(2) و (3) و (4) الحدائق، ج1، ص6
(5) الإحتجاج علی أهل اللجاج، طبرسی، ج2، ص355


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
ماشین سیمانی + شنبه 92 اردیبهشت 7 - 9:59 صبح

از سیمان ساخته شده
گمان نمی‌کردم در ابتدا
بچه‌ها را که بردم در رودخانه بازی کنند

عجیب بود که چقدر سنگین و محکم
حتماً کلّی میل‌گرد ابتدا به هم بافته‌اند
و بعد سیمان‌کاری
قالب که نمی‌شود برایش ساخته باشند
کلهم اجمعین باید کار دست باشد
با چه هزینه‌ای؟!
نمی‌دانم!

اصلاً نمی‌دانم آیا این همه هزینه برای زیباسازی شهر
اصلاً نمی‌دانم آیا مسئولیت زیباکردن شهر
اصلاً آیا ما باید برای دکوراتیوه کردن شهر
اصلاً هزینه کردن برای...

شاید لازم است
شاید نیاز عصر مدرن
شاید اگر نباشد زندگی و حیات شهری از دست می‌رود
شاید...
نمی‌دانم آیا پول مملکت را می‌شود خرج «زیبایی» کرد؟!

فقط خواستم بگویم: «نمی‌دانم»
به نحو «عدم مطلق» یعنی «سلب الحکم»
یک وقت گمان «حکم به سلب محمول از موضوع» نشود از این نگاره!

این‌جاهاست که چقدر احساس می‌کنم به «فقه حکومتی» محتاجیم!

پ.ن.
دو سال بعد باز هم سوار همان ماشین شدند
ماشین سیمانی هنوز همان‌جای قبلی‌ست

تیرماه 1394


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
لباس؛ نماد شخصیت + چهارشنبه 92 اردیبهشت 4 - 11:26 صبح

این‌گونه می‌پوشیدند معمولاً
و سن‌شان دیگر رو به رشد
قصد داشتم اکنون که اختیاردارشانم
و تصمیم با من است
به شخصیت‌شان بیشتر اهمیت دهم

شب عید به خرید نرفتم
گذاشتم تا بازار عید تمام شود و هوس خرید بالکلّ از سر مردمان کشورم بیافتد
که انگار بد همه را به بازار می‌کشاند
این خواستن هرساله
گرانی و انداختن هم، بازاری دارد شب عید!

بعد از روز طبیعت
روزی که مردمم سیزده را از خودشان در می‌کنند
و هنوز نفهمیده‌ام این چگونه در کردنی‌ست!
اما به هر حال
تمام بازار را گشتم
برای شلواری و پیراهنی و کفشی
مر فرزندانی که قامت افراشته
و منیّت و هویّتی دریافته
خود را از دیگران باز می‌شناسند
سن تمییزشان است
و سن تمییز مراقبت بیشتر می‌خواهد

لباس نه این‌که به آدم شخصیت بدهد
که شخصیت انسان را نشان می‌دهد
انسان‌ها به روش‌های گوناگون حرف می‌زنند
کلام تنها راه سخن گفتن نیست
قبل از باز کردن دهان
لباس آدم سخن می‌گوید
و بعد حرکات و رفتار انسان
و البته بعد هم
چهره و حالات آن
و لبخندی که بر آن نشسته باشد
یا اخمی که در آن فرورفته

تمام بازار قم را گشتم
گفتند: موسی‌بن‌جعفر(ع)
آن‌جا نیز هر چه بود در فرمت «لی» یا همان «جین»
کمتر از 30 هزار تومان هم ندیدم
گاهی هم کتان
و از «پارچه‌ای» پرسیدم و دکان‌داران گفتند:
«گشتیم نبود نگرد نیست!»
پیراهن نیز همه آرم‌دار و نشان‌های بی‌هویت
کمترین 15 هزار تومان

به پیشنهاد دکان‌داری به بزّازی رفتم
پارچه شلواری خریدم چهار متر به قرار متری 6 هزار تومان ایرانی
و پارچه پیراهنی سه متر از قرار متری 9 هزار
حال به رسم دیرین
تماسی گرفتم با رفقای صمیمی و امین
به سراغ خیاطی که می‌شناختند
شلوار را 20 تومان می‌گرفت که بدوزد!
و مرا چه به چنین هزینه‌های گزاف؟!
این شد که چارمندان* را از انتها به ابتدا جستم
و خیاطی یافتم بغایت نیک‌رفتار و خوش‌گفتار**
از قرار هر شلوار 10 هزار تومان پذیرفت
و با انصاف
از چهارمتر پنج شلوار درآورد
و خیاط دیگر در کوچه‌ای***
بعد از بیت قدیم آیات عظام؛ گلپایگانی و حائری
چهار پیراهن به قرار هر کدام 11 هزار و 500 تومان
هر دو در یک هفته، آماده
و گرفتیم و پوشیدند و بغایت مناسب

با این ملاحظات:
هر پیراهن به 18 هزار تومان مهیّا شد
و هر شلوار به 15 هزار تومان

گفتم اکنون که برای فرزندان من شده است
بر وبلاگ بنویسم
شاید مر سایر همشهریان نیز چنین شود
که به کمترین هزینه
شخصیت فرزندان خود را از علائم ناروایی که بر لباس‌های آماده نقش بسته
و بر روح و ذهن کودکان تأثیر می‌نهد
برهانند به یکباره
و البته اگر انسان بخواهد می‌تواند
لباس مناسب بر رفتار و گفتار انسان تأثیر دارد!

* همان چهارمردان، لکن به لهجه قمّی!
** خیاطی احسن (تلفن: 7718179)
*** خیاطی قائم (تلفن: 7716509)

پ.ن. پاچه‌ها را گفتم یک وجب تو بگذارد
که به وقت مقتضی قابل گشودن باشد
و اندازه شلوار درازشدنی
و قریب یک‌چارک گذاشت
کمر را هم سه انگشت از هر طرف داخل نهاد
و خوب است چنین
که با رشد سریع کودکانه‌شان
بتوان لباس را متناسب ساخت!
کمر را هم بی‌پلیسه نگذاشتم
که راسته نباشد و بدی‌ها ننمایاند
و این مجموع، از تدابیری‌ست مادر یاد ‌داده
در دوران کهن خردسالی!

پ.ن. چند روز پیش (امروز: 23 مرداد 1393)
متوجه شدم شلوار سیداحمد کمرش تنگ است
بعد از یک‌سال پوشیدن
طبیعی‌ست برایش کوچک شده باشد
قدّش هم کمی کوتاه به نظر می‌رسید
چند سانت از کمر شلوار را شکافتم
و دوخت پاچه شلوار را
کمر را سه سانتی‌متر گشاد کردم
پاچه‌ها را هم همین حدود
و همچنان از شلوار استفاده می‌نماید!
خدای منّان را سپاس :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
هوس ِ استقلال + سه شنبه 92 فروردین 27 - 9:54 صبح

گویا این‌ها نیز فهمیده‌اند
این‌هایی که این اعلامیه را منتشر ساخته
و تبلیغ می‌کنند برای خود

اینان نیز فهمیده‌اند جذابیت‌ها برای زن امروز چیست
و علاقه‌مندی‌های او کدام است

وقتی زن را از «وابستگی مالی» به شوهر نجات دادند
به کارگاه خود وابسته می‌سازند
در این میان
تنها کارفرما عوض شده است
چیزی از وابستگی کاسته نشده
با این تفاوت؛
کارفرمای جدید
وابستگی و تعلق عاطفی ندارد
که به خاطر کارمند از درآمدهای روزافزون بکاهد
اگر مطلوبیت‌های کار را به دست نیاورد
تعهدی به ادامه همکاری ندارد
بازار بازار است
سرمایه ترسو
کار قوانین خود را دارد!

زن‌ها اصلی‌ترین قربانی «هوس ِ استقلال مالی» هستند
و مردهای سرمایه‌دار
اصلی‌ترین بهره‌برداران از این هوس!

فرهنگ ما در فضای قرن 15 اروپا نفس می‌کشد
اگر تاریخ را بخوانیم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
خاله بازی + جمعه 92 فروردین 23 - 7:23 عصر

گفتم برای عیددیدنی بروم
مدتی ندیده‌ام
برای ابراز مودّت و دوستی
و شاید دلداری و غم‌خواری!

سبزی پاک می‌کرد
لم داده و به آهستگی
با آرامش و طمأنینه‌ای وصف‌ناپذیر
شوید و جعفری تمام شده و مشغول گشنیز
پرسیدم: چیست؟!
گفت: «سبزی کوکو»
- فردا نهار کوکوسبزی می‌خوای درست کنی؟
«کوکوسبزی غذای چهارشنبه‌هاست
فردا ماکارونی
امروز مرغ سرخ کرده بودم با سیب‌زمینی سرخ‌کرده
دیروز پیتزا درست کردم
پریروز کتلت
پنجشنبه قیمه داشتیم
روز قبلش کوکوسبزی»

برایم عجیب نیست
کسی‌که همیشه درگیر برنامه بوده
بعید که خانه‌داری‌اش بی‌برنامه باشد
- کار نمی‌کنی؟! جایی مشغول نیستی؟!
اولین سؤالی که احساس می‌کردم باید بپرسم
گمان می‌کردم باید دست از تنبلی برداشته باشد و به کاری پرداخته
«کار؟! اصلاً، به فکرش هم نیستم
کار من نگهداری فرزندان است، همین
شغلم خانه‌داری است
به هیچ کاری هم در بیرون از منزل فکر نمی‌کنم»

- چرا؟!
«پرورش فرزند در کنارشان بودن می‌خواهد
تربیت تصادفی نیست
تدبیر می‌خواهد و خودش یک کار بسیار مهم»

پسرش مشغول تماشای شبکه پویا
بهترین شبکه برای کودکان
نظرش این بود:
«همین‌که بچه مشغول کارتون شود و فیلم‌ها و سریال‌های دیگر تلویزیون را نبیند
یک موفقیت بزرگ است در تربیت
حتی اگر کارتون‌ها هم مضرّ باشند»

می‌گفت دفع افسد به فاسد می‌کند به شبکه پویا
و این را خوب گزینه‌ای می‌دانست

پسرکش آب خواست
دستش در سبزی بود
بلند شدم و لیوانی اب دستش دادم
بلند گفت: «متشکرم»
خوشم آمد:
- پسر با ادبی تربیت کردی!
گمان می‌کردم کار سختی باشد
- چگونه ادب یادشان دادی؟
«بسیار ساده
هر آن‌چه خواستم انجام دهند، اول خود کردم
و هر چه ترکش را مطالبه نمودم، اول خود انجام ندادم
اگر محبت را نیز در کنارش چاشنی کنی، کار تمام است!»
معتقد بود اگر الگوی بچه‌ها والدین باشند
تربیت خودبه‌خود پیش می‌رود
فقط مراقب رفتار خود باش!
- آن‌جا که کاری را بزرگتر باید بکند و بچه‌ها نکنند؟
«توضیح باید داد و قانع کرد
اگر قانع نشد هم مقداری تنبیه لازم است»

می‌گفت:
«بچه را باید در خوف و رجا نگهداشت
جایی در آن وسط‌ها
هم بترسد و هم به بخشش امید داشته باشد
کاری که خدا با ما می‌کند!»

از این‌که با این آرامش سبزی پاک می‌کرد حرصم گرفته بود
- کار دیگر مگر نداری؟! می‌دانی چقدر جامعه منتظر توست، نمی‌خواهی خدمت کنی؟ فعالیت؟ تلاش؟ تو... چرا آخه؟!
من او را می‌شناختم
اذیت می‌شدم آن‌گونه می‌دیدمش
لبخند زد!
«خیلی دنیا را جدّی گرفته‌ای
لیس الدنیا إلا لعباً و لهواً*
آمده‌ایم امتحان بدهیم
قرار نیست اتفاق خیلی بزرگی بیافتد
قرار است فقط به تکلیف عمل کنیم
قرار نیست دنیا را تکان دهیم
قرار است با عمل صالح آخرت را آباد نماییم
چه قرص قرمز را برداری و چه آبی**
نتیجه تفاوتی نمی‌کند
فقط اتیان تکلیف
و من تکلیفم همین است»

تکلیف خود را بچه‌داری می‌دانست
به این افتخار می‌کرد و هیچ نگرانی نداشت
حتی حاضر نشد از مهد کمک بگیرد
«فرزندان باید در آغوش خانه پرورش یابند
مهد خانه نیست!»

در پایان ِ خاله‌بازی آن روز
پرسشی که در گلویم گیر کرده بود
بالاخره پرسیدم:
- نمی‌خواهی زن بگیری؟!
چندین دلیل
و قانع...
نمی‌دانم اگر حرف‌هایش را در وبلاگ بنویسم
چقدر بدآموزی خواهد داشت
گفتم: این حرف‌ها را جایی نزن
حقیقت را نمی‌شود همه‌جا گفت
گمان نمی‌کنی اگر دیگر مردان بدانند
آنان نیز به طلاق روی آورند؟!

خندید: «گمان می‌کنی طلاق دادن به همین سادگی‌ست؟! گاو نر می‌خواهد و مرد کهن!»
و ادامه داد:
«وقتی آقابالاسر نداری
رئیس که نداشته باشی
شریک اگر در زندگی نباشد
شریکی که معمولاً در جامعه ایرانی نقش سروری دارد
نقش تصمیم‌گیری
نقش برنامه‌ریزی و آینده‌نگری و همه امور سرنوشت‌ساز زندگی
او که اگر ظلم نکنی، ظلم می‌کند
حقش را نخوری، حقت را می‌خورد
دستور ندهی، دستورت می‌دهد
اگر بر او سخت نگیری، دنیا را برایت سخت می‌کند
امروز وضعیت این است
نه درگیر ظلم باش و نه پذیرنده جور
چون من اگر بیاندیشی
اصلاً مجبور نیستی چنین چیزی را تحمّل کنی!
بچه‌ها طوری تربیت می‌شوند که بخواهی
غذا طوری آماده می‌شود که مطلوب تو باشد
می‌توانی از تشریفات و مزاحمت‌های خلاف اخلاق رها شوی
از سنت‌های پوچ و میان‌تهی خلاصی یابی
همه‌چیز بدون فشار و اجبار برای متقاعد کردن دیگری...
اصلاً چرا باید زن بگیرم؟!»

- کار نکنی مخارج را چه می‌کنی؟!
«روزی را خدا می‌دهد
هر چقدر که بتوانم
گاهی سفارشاتی که از بعضی نهادها تحمیل می‌شود
بعد از نماز صبح تا وقتی که پسرم بیدار شود
به اندازه‌ای که تکلیف ادا گردد
من از کار کردن طلب روزی ندارم
روزی را خدا می‌دهد
و تا به حال کم نگذاشته الحمدلله»
- سنت پیامبر چه می‌شود؟
«سنت پیامبر(ص) نکاح است، نکاح فعلی است که انحصار در آن‌چه گفتی ندارد!»

از 88 که زنش رفت
به فریب پدر زن
تا مهر 89 یک‌سال با بچه‌داری
یک‌سال گرفتند که آزارش دهند
تیر 91 جلوی در ِ خانه‌اش گذاشتند
گاز پراید را گرفتند و رفتند
و او 9 ماه است دوباره بچه‌داری می‌کند
به قول خودش: «لذت پدری برده بودم، اکنون به لذت مادری منـّتم دادند!»

خداحافظی که می‌کردم
فقط یک جمله در ذهنم جامانده
مدام خلجان داشت و وول می‌خورد:
«ای کاش همه زن‌های جامعه ما به خانه‌داری و بچه‌داری اهمیت می‌دادند
و مهم‌ترین رسالت خویش می‌پنداشتند»

برای ساخت یک ربات
که یک صدم انسان تعادل راه رفتن ندارد
و اگر بیافتد
باید به دست بنی‌بشر از جای بلند شود
سوت و کف می‌زنند و گوش فلک را کر می‌کنند از بس روزنامه می‌زنند و تیتر اخبار می‌کنند
مادر به رایگان «انسان می‌سازد»
خلق می‌کند و در کار خدا مداخله نموده، جا پای خالق می‌گذارد
تربیت کرده و وارسته می‌سازد
به هیچش می‌انگارند و تحقیر می‌کنند
این بی‌خدایان فرهنگ‌ساز بی‌فرهنگی که امروزمان را شکل داده‌اند
غربی‌ها که در کار خودشان، چون خری در گل، مانده و وامانده و درمانده‌اند!

* اشاره به آیه «وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذینَ یَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُون‏» (انعام:32)
و همچنین آیات مشابه دیگر (عنکبوت:64، محمد:36، حدید:20)

** اشاره به اولین فیلم از سه‌گانه ماتریکس (جایی‌که نئو قرص قرمز را انتخاب می‌کند و از ماتریکس خارج شده و به زایان می‌رود. در نهایت پس از ملاقات با آرشیتکت می‌فهمد که همه این‌ها تنها یک چیز بود: Another system of control و تفاوتی نمی‌کرد حتی اگر قرص آبی را انتخاب می‌نمود!)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
یوگی؛ استاد اخلاق + دوشنبه 92 فروردین 19 - 7:15 عصر

کودک بودم و خردسال
وقتی کارتون یوگی را می‌دیدم
آن روزها تنها پرنده بودن کشتی
تنوّع حیوانات و رنگ‌های به کار رفته در تصویرسازی
و دوبله قشنگ و جذاب آن
توجهم را جلب می‌کرد
چیزی انگار بیشتر از همین ظاهر نمی‌دیدم

امروز دوباره کارتون «یوگی و دوستان» را که می‌بینم
به مرحمت فرزندان خود
که اهتمام به تماشای کارتون و انیمیشن دارند و البته شبکه پویا
امروز چیزهای بیشتری مورد توجهم قرار می‌گیرد
چقدر آموزنده و اخلاقی
در یک کلام؛
یوگی یک استاد اخلاق است
یک استاد که مکرمت‌های اخلاقی را آموزش می‌دهد
و کجی‌ها و پلشتی‌های روحی را به مخاطب می‌شناساند
هر قسمتش یک دنیا حرف است
تمام سناریوها مبتنی بر تربیت روحی و اخلاقی
اخلاق رذیله را شناسایی کرده
همه را در یک‌سو نهاده
آدم خوب‌های قصه را به بدی کشانده
و در نهایت با توبه و بازگشت آن‌ها
برتری تمامی خُلق‌های حسنه را به اثبات می‌رساند
راهکار نشان می‌دهد برای هر رذیله
کاری که اساتید اخلاق بر آن اهتمام دارند

یاد پروژه‌ای افتادم که سال‌ها پیش پیشنهاد شد
«نهضت ساماندهی اخلاق اجتماعی» نام گرفت
با تیزرهای تبلیغاتی و این قبیل ابزارها
انیمیشن‌های کوچک و تأثیرگذار

خداوکیلی چقدر کارتون‌های دهه شصت آموزنده بودند!
اگر استاد مطهری (ره) امروز زنده بود
و امکانات و توانمندی‌های ما را در اختیار داشت
شاید به جای «داستان راستان»
سناریو برای کارتون و انیمیشن
و شاید سریال تلویزیونی می‌نوشت!

دیدگاه‌های متفاوت در این‌باره:
یوگی و دوستان و یک پیام اخلاقی
کارتون یوگی توهین به مقام انبیاست
پخش انیمیشن موهن در صداوسیما
یادداشت‌های یک معلم


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فیلم 16 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
چگونه نویسی + پنج شنبه 92 فروردین 15 - 9:22 عصر

دشوار می‌نوشتم
خیلی قبل‌ترها
می‌گفت رضا: «به سبک تاریخ بیهقی می‌نویسی»!
سخت و معماگون
دلیلش متن‌هایی شاید بود که می‌خواندم
خوانده بودم و به آن‌ها تعلّق خاطر حس می‌کردم

نوشتن تابع فرهنگی است که پیرامون شخص را فراگرفته
ادبیاتی که با آن سر و کار دارد
و من با ادبیاتی کهن انگار بیشتر سر و کار داشتم

جملاتم بسیار پیچیده و طولانی
گاهی یک پاراگراف تنها یک جمله!
مانند زیر:
«از زمانی که بنیان‌گذار و زعیم بزرگوار انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی(ره)، دیوارهای سکوت را شکسته و در عرصه‌ی سیاست به روشن‌گری و تفهیم مبانی متین و استوار اسلام حقیقی ـ و به تعبیر زیبا و دقیق ایشان، اسلام ناب محمّدی صلّی الله علیه وآله وسلّم ـ پرداختند و پیرامون حکومت و جامعه‌داری فقاهتی ـ فقهی که همیشه ایشان، آن را با قید توضیحی جواهری، قرین می‌ساختند ـ با لطافت و ظرافتی خاص و با شیوه‌ای بدیع و محققانه، نظریه‌پردازی نمودند؛ این پدیده‌ی کهن و اصیل اسلامی که اکنون با بیانی نو و روشن، مطابق با نیازهای آخرالزمان ـ یا همان عصر مدرنیته و پست‌مدرنیته ـ به جهان اسلام، خصوصاً تشیع عرضه شده بوده، در بوته‌ی نقد و نظر اندیشمندان، متفکران و نظریه‌پردازان ـ از هر دو قبیله‌ی غرب‌زده‌گان و ناقدان غرب ـ قرار گرفت.
از آن هنگام تا به امروز کتاب‌ها و مقالات بسیاری به رشته‌ی تحریر درآمده و سخن‌دانان و اندیشمندان در قالب‌های گوناگون اندیشه‌ی سیاسی اسلام را مورد نقد و بررسی قرار داده‌اند.
اوج نگرش‌ها و چالش‌ها را می‌توان پس از دوم خرداد دانست، زمانی که بستری فراخناک جهت بروز دیدگاه‌های مختلف پدیدار شد و واژه‌هایی چون جامعه‌ی مدنی، آزادی، احزاب و... با تفسیرها و تعریف‌های جدید پای به عرصه‌ی فرهنگ سیاسی نهاد.»

این را او از من خواست
طلبه حقانی بودم و سال چهارم حوزه
حجره‌ام روبه‌روی درب ورودی اصلی
طبقه دوم
از پله‌ها که بالا می‌رفتی
دست چپ، اولین در
مدتی هم‌حجره‌ای بودیم
چند درخت بزرگ و قد کشیده تمام حیاط را پوشانده بود
(افسرده شدم چند وقت پیش که دیدم مدیر جدید مدرسه همه را قطع کرده، اعتراضش کردم!)
گفت یک «سخن ناشر» می‌خواهد
برای کتابی که تازه ویراستاری‌اش را به پایان رسانده
و من نوشتم
همین متنی را که خواندید
همه‌اش سه جمله به نظرم
در سه پاراگراف!
خیلی شاکی شد که: «مگر چند قرن پیش است؟!»
ولی با این‌حال نمی‌دانم چرا منتشرش کرد
شاید اقتضای زمان بود و شرایط کاری او
و این کتاب همچنان منتشر می‌شود
و البته متن کامل آن را نیز تبیان در کتابخانه خود دارد

سال‌هاست سعی می‌کنم به‌روزتر بنویسم
متفاوت از گذشته و با ادبیات عصر خود
چرا که هدف از نوشتن را این‌گونه یافته‌ام:
أوقع فی‌النفس بودن
برای کسی که می‌خواند

گمان می‌کنم هنوز هم البته دشوارنویسی معنا دارد
معماگون بودن نوشته هم
اما جایی که غرض مطالبه کند
جایی که «اندیشه‌ورزی» مخاطب مورد نظر باشد
که به یک «فتأمل» ذهنش به هزار معنا و مفهوم کشیده شود
به تفکر وادار شده و بیشتر بیاندیشد!
اما اگر هدف «خیال‌انگیزی» خواننده شد
سجع و کلام آهنگین لازم است
و کلماتی که قافیه‌ی هم باشند
و استعاره‌هایی که تخیّل‌برانگیز محسوب گردند
در «علمی‌نویسی» اما کاملاً باید سبک و سیاقی دیگر داشت
باید «قابل فهم» و بدون ایهام
ساده و خوانا و فهمیدنی نگاشت

حتی در رسانه هم
گاهی مناسبات که رعایت نمی‌شود
کارهای ناراحت‌کننده‌ای می‌بینم
این‌که بسیاری از فیلم‌های مستند ایرانی
حیوانات و ساختمان‌ها و معماری‌ها و حتی دانش را که به تصویر می‌کشند
جمله‌پردازی می‌نمایند و تشبیه‌گری
استعاره‌ها و شعرواره‌ها

حتی نامه‌نگاری
یک درخواست اداری را به جای یک خط
در پس ده دوازده خط تعارف و تشریفات

ما متناسب‌نویسی را باید فرا بگیریم
چگونه‌نویسی کاملاً تابع «هدف» است
حتی در نوشتن نامه‌ها و نریشن‌ها، گزارش‌ها و طرح‌ها به گمانم.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   116   117   118   119   120   >>   >

چهارشنبه 04 شهریور 5

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش روحانیت هنر بازی خواص فاصله طبقاتی دشمن فیلم ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X