نزدیکترین مردم به پیامبران، داناترین آنان است به آنچه آورده اند . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
طلاق ِ واجب یا مستحب + یکشنبه 91 آذر 19 - 6:52 صبح

مگر طلاق واجب و مستحب هم دارد؟!
البته که دارد
بسیاری گمان می‌کنند طلاق همیشه کراهت دارد و مبغوض پروردگار است
ولی گاهی همین طلاق
بله همین طلاق مستحب می‌شود یا واجب می‌گردد

چرا این بحث را مطرح می‌کنم؟!
نمی‌خواهم طلاق را ترویج کنم
که به اندازه کافی رواج پیدا کرده در این سال‌ها
می‌خواهم موارد لزومش را بدانند
مواردی که جامعه را در معرض گناه قرار می‌دهد
و بعضی افراد نادان یا مُغرض
به بهانه کراهت
طلاقی که می‌تواند مُنجی یک انسان باشد را بلوکه می‌کنند!

ببینید صاحب جواهر چه می‌گوید:
«النظر الثانی فی أقسام الطلاق ... وجوبا مخیرا، کطلاق المولى و المظاهر الذی یؤمر بعد المدة بالفی‌ء أو الطلاق، کما ستعرف إنشاء الله، و ندبا، کالطلاق مع الشقاق و عدم العفة، أو کراهته کالطلاق عند التیام الأخلاق.» (محمدحسن نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج32، ص116)
سه حکم برای طلاق ذکر می‌نماید:
1. طلاق واجب
2. طلاق مستحب
و 3. طلاق مکروه

واجبش معمولاً یقه ما را نمی‌گیرد
ولی طلاق مستحب خیلی گریبان‌گیر جامعه ماست
صاحب جواهر می‌گوید «مع الشقاق و عدم العفة» طلاق مستحب است
شقاق را خیلی خودمانی کنیم می‌شود همان متارکه و عدم عفت را هم که معنایش را همه می‌دانند
این‌جا مستحب است
مستحب یعنی محبوبیت دارد نزد مولا
که مرد زن خود را طلاق دهد

دلیل استحباب را مرحوم ملامحسن بیشتر باز می‌کند:
«و قد یستحب کالطلاق مع الشقاق و عدم رجاء الوفاق، و إذا لم تکن عفیفة یخاف منها إفساد الفراش.» (محمدمحسن فیض کاشانی، مفاتیح الشرائع، ج2، ص312)

اگر امید به بازگشت زن نیست
زنی که قهر کرده و رفته است
متارکه به حدّی رسیده که امید سازگاری وجود ندارد، عدم رجاء الوفاق
یا اگر زن اهل پرهیز و خودداری نیست
ورع ندارد و در مظان گناه
به گونه‌ای که مرد می‌ترسد آن زن خیانت کند و بسترش را بیالاید، یخاف منها إفساد الفراش
این‌جاها طلاق مستحب است
یعنی محبوب مولا و مطلوب و مندوب، که می‌توان برای آن قصد قربت هم کرد!
معنای مستحب مگر غیر از این است؟!

خیلی دور رفتم؟
امروز مردم صاحب جواهر را نمی‌شناسند
داماد ملاصدرا، فیض کاشانی را کسی به خاطر ندارد
باشد
همه طلبه‌ها که مجبورند لمعه را بخوانند
از لمعه می‌گویم
کتابی که سال چهارم طلبگی تعلّم آن شروع می‌شود:
«وَ هِیَ إِمَّا حَرَامٌ وَ هُوَ طَلَاقُ الْحَائِضِ إِلَّا مَعَ الْمُصَحِّحِ لَهُ وَ کَذَا النُّفَسَاءُ وَ فِی طُهْرٍ جَامَعَهَا فِیهِ وَ الثَّلَاثُ مِنْ غَیْرِ رَجْعَةٍ وَ کُلُّهُ لَا یَقَعُ لَکِنْ یَقَعُ فِی الثَّلَاثِ وَاحِدَة. وَ إِمَّا مَکْرُوهٌ وَ هُوَ الطَّلَاقُ مَعَ الْتِئَامِ الْأَخْلَاقِ. وَ إِمَّا وَاجِبٌ وَ هُوَ طَلَاقُ الْمَوْلَى وَ الْمُظَاهِرِ. وَ إِمَّا سُنَّةٌ وَ هُوَ الطَّلَاقُ مَعَ الشِّقَاقِ وَ عَدَمِ رَجَاءِ الاجْتِمَاعِ وَ الْخَوْفِ مِنَ الْوُقُوعِ فِی الْمَعْصِیَةِ(محمد بن مکی، اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیه، ص194)

متن از خود شهید اول است
ایشان طلاق را بر چهار حکم می‌داند:
1. طلاق حرام
2. طلاق مکروه
3. طلاق واجب
4. طلاق مستحب

اگر زن اخلاق خوش داشت، طلاق مکروه است
همان مبغوضی که در نظر همه ما هست
ولی همیشه همین یک حکم نیست
اگر جدایی و متارکه بود
یا ترس از افتادن زن به گناه، الخوف من الوقوع فی المعصیه
طلاق مستحب می‌شود

تصور فرمایید زن به قهر خانه پدر رفته
چند ماه گذشته است
هر چه پیغام و پسغام هم فرستاده‌ای قصد بازگشت ندارد
زن است
احتمال دارد نیازش او را به سمت خطا و گناه و معصیت سوق دهد
زن است و نیازهایی دارد
مرد هم البته ایضاً
ولی برای مرد مسیر حلال را خداوند باز گذاشته
برای زن اما به دلایلی متقن
که حفظ نسل و کیان خانواده از آن فهمیده می‌شود
هیچ راهی وجود ندارد
هیچ راهی
ابداً و مطلقاً
پس مرد ثواب دارد
مستحب است و کار نیکویی است
که زن را طلاق دهد و بیش از این در تنگنا و فشار نگه ندارد
تا زن هم به کار خود مشغول شود و از گناه مصون ماند

حتی اگر مرد مقصر در شقاق نباشد؟
برای متارکه و جدایی نگفته‌اند استحباب مشروط است به مقصر بودن مرد
اگر زن هم کوتاهی کرده
اگر زن اشتباه کرده و با مرد جنگیده
به هر دلیلی
اکنون که شقاق و متارکه حاصل شده و امید بازگشت از دست رفته
حتی اگر حق با مرد باشد و زن مقصّر
برای مرد مستحب است که زن را طلاق دهد!

این حدیث هم حُسن ختام:
«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَمَّادٍ الْحَارِثِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ خَمْسَةٌ لَا یُسْتَجَابُ لَهُمْ رَجُلٌ جَعَلَ اللَّهُ بِیَدِهِ طَلَاقَ امْرَأَتِهِ فَهِیَ تُؤْذِیهِ وَ عِنْدَهُ مَا یُعْطِیهَا وَ لَمْ یُخَلِّ سَبِیلَهَا وَ رَجُلٌ أَبَقَ مَمْلُوکُهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ لَمْ یَبِعْهُ وَ رَجُلٌ مَرَّ بِحَائِطٍ مَائِلٍ وَ هُوَ یُقْبِلُ إِلَیْهِ وَ لَمْ یُسْرِعِ الْمَشْیَ حَتَّى سَقَطَ عَلَیْهِ وَ رَجُلٌ أَقْرَضَ رَجُلًا مَالًا فَلَمْ یَشْهَدْ عَلَیْهِ وَ رَجُلٌ جَلَسَ فِی بَیْتِهِ وَ قَالَ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی وَ لَمْ یَطْلُبْ.» (محمد بن علی ابن بابویه، الخصال، ج1، ص299)
امام صادق (ع): «رسول خدا (ص) فرمود پنج گروه‌ند که دعایشان مستجاب نمی‌شود؛ نخست مردی که خداوند طلاق را به دست او داده است و زنش او را آزار می‌دهد ...»
حالا بنشیند و مدام دعا کند که خدایا مرا از شرّ این زن برهان! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
همه مردان شبکه + جمعه 91 آذر 17 - 6:6 عصر

متن کامل را روی سایت شخصی گذاشتم
متن کامل طرحی که دو سال پیش نوشته شده است
طرحی که در اینجا این‌گونه معرفی شده:

ما در عرصه جنگ نرم هستیم. دشمن ما از نظر تجهیزات نظامی جنگ نرم بسیار جلوتر و پیشروتر است. «جلوتر» یعنی وقتی ما خواب بودیم بخش زیادی از مسیر را طی کرده و «پیشروتر» یعنی حالا هم که بیدار شده‌ایم سرعتمان با او قابل قیاس نیست. او همچنان با سرعتی بیشتر در حال تاختن است. اکنون اگر عرصه درگیری خود را در تجهیزات؛ اعمّ از پهنای باند، سخت‏افزار و نرم‏افزار تعریف کنیم، به گرد او هم نخواهیم رسید.

متن کامل را از این نشانی بردارید:
http://movashah.id.ir/fa/index.php?w=work&x=287

و البته مطلب مرتبط با آن:
عملیات حضور در جامعه جهانی مجازی 


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
درخواست فوت همسر! + چهارشنبه 91 مهر 26 - 1:12 عصر

تعجب کردم
خیلی جالب بود
تا وارد صفحه «خدمات ویژه» سایت شدم
سایتی که برای ارائه خدمات اداری یکی از مراکز مرتبط طراحی شده است
اولین گزینه‌ای که دیدم این بود:

برای بنده بسیار جالب و تأثیرگذار
و حتماً برای دیگران نگران‌کننده
اگر سرویسی باشد که بتوانی «درخواست فوت همسر» در آن بدهی...!
به نظر شما چقدر مشتری خواهد داشت؟! :)

وقتی مدیریت محتوایی سایت به دست یک کارشناس محتوا نباشد
و نیروهای فنی خودشان سایت را ببندند
تجربه نشان داده است که فکاهی‌هایی اتفاق می‌افتد
مانند این مورد!

[نام مرکز را هش کردم تا شبهه هدم آبرو در بین نباشد]

 


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
اعتراف به نامادری! + پنج شنبه 91 مهر 20 - 4:0 عصر

- آخر به پرسشت پاسخ داد؟
آیا چیزی ارزشمندتر از فرزند در نظر دارد؟
آرزویی که به خاطر آن از بچه‌هایش گذشته باشد؟
«ابتدا تلاش می‌کرد کمبود مالی را دلیل رها کردن فرزندان بداند»

30/5/1391 15:02
بانفقه ی که میریختید،برحسب عرف و حرفهای پدرومادرخودتان وهرانسان عاقل یک زندگی اداره نمیشد!من با کمکهای دیگرزندگی رو اداره میکردم که شما آنهارا ندادی!

- چقدر نفقه می‌دادی؟
«آن مقدار که دادگاه اعلام کرده بود و می‌توانستم
تو بگو هر ماه 220 هزار تومان
120 تومان نفقه به اضافه هر سه ماه 300 تومان به عنوان مهریه‌ای که حقی در آن نداشت»

مهریه را از بابت کمک به نفقه فرزندان می‌داد
«درآمدم 360 تومان در ماه است
یارانه دولت را هم که حساب کنیم می‌شود حدود 500 هزار تومان»

- واقعاً هم ماهی 220 هزار تومان مبلغ زیادی نیست.
«می‌دانم، ولی حساب کن که دو میلیون و هشتصد هزار تومان نقد دادم هنگام طلاق
پنج میلیون تومان هم قبل از بخشش مهریه داده بودم که در حساب داشت
آن ده میلیون تومانی هم که مادر خودش از بابت سهم‌الارث داده بود
همه را در اختیار دارد
از عواید آن نمی‌توانست بهره برد؟!
من که حتی یک دهم این مقدار هم پس‌انداز ندارم!»

- چگونه ادامه دادی؟
«بحث را به محور اصلی باز گرداندم
و هر بار صراحت بیشتری به کار بردم»

30/5/1391 15:08
- چیز عزیزی در زندگی دارید که بودن با فرزندان را عزیزتر از آن دانسته و حاضر به فداکردنش باشید، تا باقی عمر را با آنان سپری نمایید؟ عزیزترین را نام ببرید، مالی یا آبرویی، هر چیزی که حد علاقه به فرزندان را بنمایاند.

30/5/1391 15:45
من مادربچه هاهستم ودوستشان دارم و میتونم یه همسرمعمولی برای شماباشم.همانطورکه چهارسال بودم!نه کمترنه بیشتر!همانی که بودم الآن هم هستم!

و این‌جا تصریح دارد به عدم تغییر
و زوجه مطلقه به‌گونه‌ای درصدد است بگوید بر طریقی که می‌رود استوار است
و هیچ پشیمانی ندارد از گذشته خود
«در حالی که این در تناقض با پیامک‌های سری اول است!»

- بالاخره چه جوابی داد؟
«جوابی که مرا به تحیّر واداشت
رسماً گفت که حاضر نیست بچه‌ها را نگهداری کند
حضانت‌شان را نمی‌خواهد
مگر این‌که من شوهر ایشان باشم!»

- این که نشد حضانت!
یعنی حضانت با تو باشد و او در کنار تو مادری کند؟!
بدون تو فرزندان را نمی‌خواهد؟
پس چرا پارسال آن‌طور با زور دادگاه آمد و بچه‌ها را برد؟
«خیال می‌کرد اگر بچه‌ها را به زور بگیرد
من زن و فرزند را با هم باز خواهم گرداند
و می‌پذیرم با ایشان زندگی کنم! نوعی آزار برای رجوع بوده است!»

30/5/1391 15:47
در کنار شما مادر دلسوزی برای فرزندان هستم! بدون شما نه!

«و من به سؤال خود بازگشتم و به زبان او ترجمه کردم»

30/5/1391 15:55
- برای در کنار من مادر دلسوز بودن، چقدر حاضر به فداکاری می باشید؟ تا چه میزان میتوانید از خود بگذرید؟ عزیزترین چیزی که حاضرید بدهید، تا در کنار من، مادر فرزندان باشید؟

- چه شد؟
این‌جا بود که مطلقه بیرون ریخت
گنجینه اسرار را گشود و حقیقت را بر زبان آورد
این‌که چگونه به «هویت اجتماعی» می‌اندیشد
و آرزوهایی که همه عمر در دل داشته است
و امروز خود را در حال رسیدن به آن‌ها می‌بیند
«آن‌چه در پی‌اش بودم که بشونم، شنیدم!»

30/5/1391 17:08
باوجودی که آبرویم درسایت ریخته شده،درحال حاضر آبرویم انقلاب وآقاوفرهنگستان وپدرم هست،که حاضرم باشما که ازاینهادست  کشیدیدزندگی کنم! آبرویم مسئول بحث تفسیربودن درمؤسسه است که برای شماکنار میگذارم! آبرویم مسئول هیئت رزمندگان قم ومداح بودن است که آن هم فدای سیادت شما! آبرویم 6برادر هست که حاضرم به خاطر زندگی بگویم کاری به شمانداشته باشن! آبرویم داییهاوطایفه کشتـ[...]ـهاهستند که به  نظرشمابه آنهاچه بگویم! آبروم آقای سر[...] که برام خانه تهیه کرد،هست که حاضرم به خاطرشماخانه رو تحویل بدم وباشما زندگی کنم! آبروی من دردفاتر مراجع جامانده که شمابایدفکری برایش کنید!اگر از آبرو چیزدیگری دارم راهنمایی بفرماییدتادرموردش تصمیم بگیرم!جان ومال بعدازیک استراحت کوتاه!بااجازه! [بخشی از نام خانوادگی خاله و شوهرخاله حذف شد]

30/5/1391 18:25
جان عزیزم راکه چهارباردرزایمان تادم مرگ بردم، امادیگرنخواهم برد! مهریه حق من است اماهمانطورکه درآن چهارسال به خاطرآن زندگی رابه چالش نکشاندم من بعدازاین هم همینطورهستم! یک ماشین وعمره داشتم که به خاطرمادرسادات بودن بهم هدیه داده بودند؛عمره رارفتم وماشین راپس خواهم داد!یک سری وسایل خانه دارم که برای زندگی بابچهابودوهست!

31/5/1391 13:59
آسد[...]:میدونم وبرام تموم شده که تودیگه منونمیخوای!منم اصراری ندارم که باشماادامه زندگی بدم،اماخواهش میکنم بذاربدون دردسرودادگاه وچیزایی که هردومان دوس نداریم 24بچهارو ببینم!من مادرم ومیخوام بچهارو ببینم! [نام زوج حذف شد]

31/5/1391 14:21
- از پاسخ سابق شما روشن شد دلبستگی به فرزندان ندارید. لکن هنگامی که به قم آمدم مجال ملاقات شما را با آنان فراهم مینمایم. یکساعت و در محلی که متعاقبا اعلام خواهد شد. اگرچه فرزندان اصلا سراغی از شما نمیگیرند و میگویند حاضر به زندگی با شما نیستند و این بسیار برای ما عجیب بوده است.

رسواترین بخش ماجرا این‌جاست
پیامکی که زوج توجه مرا به آن جلب کرد
«در این پیامک اقرار دارد به عشق تمام زندگی‌اش
هویت اجتماعی که همیشه به دنبال آن بوده است
عزیزترین چیزی که در عمرش می‌تواند داشته باشد»

31/5/1391 15:21
خوب میدانی همیشه گوشه ذهنم این بودیک کارعلمی بکنم وعلاقه زیادی داشتم!اماشرایطش نبودونمی شد!حال شرایط فراهم شده؛هویت اجتماعی که یقین دارم موفق خواهم شد،این عزیزترین چیزی است که درعمرم میتونم داشته باشم!اگر به خاطرزندگی کنارش بذارم وفقط یه زن خانه دار سنتی بشم به نظرت چه معنایی میده؟ آیا همه ی عشق این نیست؟

31/5/1391 16:07
خوب میدانی همیشه گوشه ذهنم این بودیک کارعلمی بکنم وعلاقه زیادی داشتم!اماشرایطش نبودونمی شد!حال شرایط فراهم شده؛هویت اجتماعی که یقین دارم موفق خواهم شد،این عزیزترین چیزی است که درعمرم میتونم داشته باشم!اگر به خاطرزندگی کنارش بذارم وفقط یه زن خانه دار سنتی بشم به نظرت چه معنایی میده؟ آیا همه ی عشق این نیست؟

- و چه کردی؟
«من دیگر ادامه ندادم
پاسخ پرسشم را یافتم
روان‌سنجی کرده بودم که بدانم آیا دلش برای فرزندان تنگ است
یا یک علاقه معمولی بیشتر نیست
که اگر ببیند یا نبیند فرق چندانی نداشته باشد»

زوج می‌گفت اگر می‌فهمید دوری از فرزندان برایش قابل تحمل نیست به گونه دیگری رفتار می‌کرد
«شاید حاضر می‌شدم بیشتر کوتاه بیایم»
به خاطر این‌که هرگز مایل نیست با جدا کردن مادر از فرزندان
مورد غضب پروردگار قرار بگیرد
«اما خودش حاضر نبود بچه‌ها را ببیند
فقط می‌خواست به این بهانه وارد خانه من شود!»

2/6/1391 21:54
سلام خوبید؟ میتونم بپرسم کی برمیگردید؟ وکی وکجابرای دیدن بچها بیام؟

2/6/1391 21:55
- تا گذشتن زمان دادگاه و احراز امنیت.

2/6/1391 22:16
اگه خودمون سردیدن بچهاتوافق کنیم،درخواستم روپس میگیرم!چرا دادگاه بریم؟

2/6/1391 22:20
تقریبا دوماه بچه هارو ندیدم!من خیلی دلتنگم،آسد[...]! [حذف نام زوج]

و پس از این پیامک‌ها
زوج دیگر پاسخ نداد
تماس‌های تلفنی از سوی مادرشوهر ادامه داشت
«مادرم چندین بار تماس گرفت که بچه‌ها را به مادرشان نشان دهد
چند بار دم منزل‌شان برد
نیامدند که نیامدند»

- چرا پاسخ پیامک‌ها را ندادی؟
«امید به اصلاح اگر نباشد، دأبی ندارم برای پاسخ، که چه شود؟ اوقات خود و دیگران تلخ شود؟» [پ.ن. به اشتباه دعب نوشته شده بود که اصلاح شد]
و مطلقه دوباره پیامکی شگفت ارسال کرد:

4/6/1391 13:07
سلام امروزازمهدبچهابرای ثبت نام امسالشون زنگ زدن،کارشون خوب بود،اگه میخوای ثبت نامشون کنم!

و زوج آخرین پاسخ را این‌گونه داد
«نتوانستم به این پیامک پاسخ ندهم
بچه‌ای که مادر داشته باشد چرا باید مهدکودک بماند؟!»
- از چه ناراحتی؟
«این یک‌سالی که بچه‌ها را به زور گرفته بود، مهدکودک می‌گذاشت!»

4/6/1391 14:02
- از این که هر روز با دست خود غذا به دهنشان میگذارم و هر شب روی پای خود میخوابانم آنچنان در لذتم که حاضرم تمام عمر مشغول این مادری باشم و هرگز از خانه خارج نشوم. کما این که یکسال تمام در خانه ماندم و از تربیتشان متلذذ گشتم. این دو ماه نیز در این شهر امن لحظه ای ترکشان نکردم و از توجه به آنان و تربیتشان بازنمانده خسته نشدم. اگر پروردگارم اذن میداد دوست میداشتم باردار  شوم و شش فرزند دیگر علاوه کنم، که لذت خلق انسان بالاترین لذت در جهان است، زیرا خلق اختصاصی رب بوده که به انسان عطا نموده. نیاز به هیچ مهدی ندارم. دوستم دارند و دوستشان دارم، اطاعتم میکنند و حمایتشان میکنم.

فرزندی که خدا مادر را برای مشارکت در خلق و عهده‌داری تربیت او برگزیده
و به این منظور بهشت را زیر پای او قرار داده
چرا باید وظیفه ترک و به مهدکودک سپرده شود؟!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
هویت اجتماعی؛ برتر از فرزندان + سه شنبه 91 مهر 18 - 10:0 عصر

«می‌دانی بیچارگی این نامادری چیست؟»
با نگاهی متحیّر پرسیدم: چیست؟
پیامک‌های رد و بدل شده پس از رأی «عدم الزام به حضانت» را نشانم داد
و گفت:
«عطش قدرت اجتماعی، آن‌چه به عنوان هویت اجتماعی به دنبال آن است»
- بر چه اساسی چنین می‌گویی؟
در پاسخ به پرسش من
به تشریح پیامک‌ها پرداخت
«چند بار درخواست کرد که برای ملاقات بچه‌ها بیاید به خانه ما
و من قم نبودم»

10/5/1391 18:46
سلام چرا دادگاه نیومدی؟فک نمیکنم اینقد بد شده باشی که نذاری بچهارو هفته یکبار که حقم هست ببینم!من مادر بچه هام،چراآسد[...]؟:-(  [نام زوج حذف شد]

13/5/1391 9:26
سلام. کجایید؟قم هستید یا تهران؟میخوام بچه هارو ببینم!خیلی دلتنگشونم!

29/5/1391 10:48
برای من وشماتموم شده که دیگه زندگی برنمیگرده!من به این زندگی عادت کردم وشمام به زندگی خودت!ولی خواهش میکنم درموردبچهااذیتم نکن!روز عیده!کجاییدبچهارو ببینم!

- و تو چه کردی؟
«پرسشنامه‌ای را آماده کردم
یک جور روان‌‌سنجی
خواستم ببیندم در چه بحرانی به سر می‌برد
و چقدر دیدن فرزندان و بودن با آنان برایش مهم است»

مطلقه که می‌توانست هر لحظه بیاید و فرزندان را بگیرد و ببرد
حالا چند پیامک ارسال کرده که فرزندان را در خانه زوج ملاقات نماید!
زوج پرسشی را طرح کرد
- جواب داد؟
«مدام از جواب دادن به سؤال اصلی طفره می‌رفت
آن‌قدر پرسش را تکرار کردم تا ناگزیر شد به پاسخ،
و پلشتی درون خود را بیرون ریخت»

29/5/1391 16:19
- خیلی دوست دارید برگردید و با من و فرزندان زندگی کنید؟

29/5/1391 18:30
من برای حفظ زندگی به وظیفه عمل کردم،حاضرم بازم ادامه دهم!

29/5/1391 18:54
- چقدر حاضر هستید برای بازگشت خود هزینه کنید؟ هزینه مالی، جانی و آبرویی؟

29/5/1391 21:43
من مادر بچه ها هستم ودوستشان دارم و میتونم یه همسرمعمولی برای شما باشم.همانجوری که تو اون چهارسال بودم!نه کمتر،نه بیشتر!

- نه کمتر و نه بیشتر؟
«می‌بینی که چه اصرار دارد شائبه پشیمانی و غلط‌کردن در لسانش ظاهر نشود
چه محکم و استوار بر طریق ناروای خود پابرجاست»

- تو چه کردی؟
«دوباره بر سؤال خود پای فشردم»

30/5/1391 12:45
- شما فرزندان را رها کردید، اکنون برای بودن با آنان که طبیعتا بهشان علاقه دارید، چه چیزهایی را حاضرید فدا کنید؟ تا چه اندازه میتوانید از خود بگذرید؟

30/5/1391 14:38
من حضانت بچهاروگرفتم اماشماازهزینهاشون کم کردی!دیدنشونم نمیامدی وخانواده ات به جای اینکه بامن صحبت کنن ورفاقت دوساله روحفظ کنن،یکراس رفتن دادگاه!حالام نمیذاریدبچهاروببینم! خب وضعیت اینجوریه که میبینی!

- نفقه را نمی‌دادی؟
«هر ماه منظم و دقیق
مطابق آن‌چه دادگاه اعلام کرده بود»

- قضیه دادگاه چیست؟ شکایتی کردید؟
«نه هیچ شکایتی
فقط مادرم فردای روزی که بچه‌ها را دم در انداخت و رفت
سری به دادگاه زد
و اعلام کرد که این خانم بچه‌ها را انداخته و رفته
یک صورتجلسه هم برای محکم‌کاری»
می‌گفت برای این‌که فردا دوباره نیرنگ نکنند
«مدرکی باشد که نرود شکایت و به دروغ بگوید: فرزندان را از من دزدیده‌اند»
با آن‌همه دروغ که از زوجه دیده
حق داشته محکم‌کاری کند

- دادگاه چه کرد؟
«منشی دادگاه زنگ زده به مطلقه
گفته بچه‌های شما این‌جا هستند، شما انداخته‌اید و رفته‌اید
اگر نمی‌خواهیدشان، بیایید این‌جا و این برگه را امضاء کنید و رسماً تحویل دهید»
- زوجه چه گفته؟
«قبول کرده که تا نیم‌‌ساعت دیگر آن‌جا خواهم بود»
بنده خدا مادر زوج
یک‌ساعت با بچه‌ها در دادگاه نشسته و بی‌انصاف نیامده
«دوباره تلفن کرده منشی دادگاه»
- زن چه گفت؟
«گفت نمی‌آیم»
همان بار اول اعلام می‌کرد بهتر بود، تا فرزندان خودش اذیت نشوند
و این اوج نامادری است
- به نظرت چرا نظرش عوض شد؟
«روشن است، حتماً با پدرش مشورت کرده است!»
و زوج بر پرسش خود اصرار می‌ورزد
تا زوجه مطقه  را محک بزند

30/5/1391 14:49
- به هر حال، شما فرزندان را دم در انداختید و رفتید، به عبارتی سر راه گذاشتید. هزینه هم دقیقا مبتنی بر نفقه تعیینی دادگاه پرداخت شد. اکنون برای بودن با آنان از چه چیزهایی میتوانید بگذرید؟ علاقه شما به فرزندان تا چه حد است؟ از چه چیزهایی عزیزتر هستند که میتوانید آنها را فدای زندگی با فرزندان کنید؟

پیامک‌ها بسیار
و زوجه اصرار به طفره رفتن
و زوج پافشاری بر روان‌سنجی
انسانی که خودشیفته باشد همه چیز را فدای خود می‌کند، حتی فرزندان را...


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
الزام به حضانت + دوشنبه 91 مهر 17 - 8:0 صبح

همه جور حکمی را دیده بودیم جز این!
قصه همان خانواده‌ای که از هم پاشید
و زن، فرزندان را رها کرد و رفت
اما حضانت را قبلاً گرفته بود
برای البته آزار زوج این‌کار را کرد که همه می‌دانستند
اما حالا دیگر نمی‌خواهد
رفته است دادگاه و دادخواست «الزام به حضانت» داده است
«خداییش تا حالا در این باره دیگر چیزی نشنیده بودم!»

یکی از دادگاه‌هایی که زوج احضار شده و نرفته بود
حکم غیابی هم صادر شده
زوجه مطلقه شاکی
که حضانت را به زوج پس دهد
که دادگاه الزام کند زوج را به نگهداری فرزندان
- مگر خودت نمی‌خواستی فرزندان را بگیری؟
«از خدا می‌خواستم
ولی او فرزندان را به زور حکم دادگاه و با آوردن مأمور برده بود
حالا هم برای پس دادن دوباره به دادگاه رفته است»

مطلقه بیمار است
«خودشیفتگی» بیماری عصر ماست
خیلی‌ها دچار آن می‌شوند انگار
نمی‌خواهد روی انصاف رفتار کند
«دوست داره همه چیز رو به زور دادگاه و پلیس انجام بده»
بچه‌ها را مدتی پیش انداخته و رفته
حالا دادگاه شکایت کرده که رسماً حضانت به زوج منتقل شود
اما دادگاه قبول نکرده است
«دادگاه رأی غیابی صادر کرده
که زوجه خودش ملزم به نگهداری فرزندان است»

توجه به این نکته هم جالب است
که رأی دادگاه مربوط به یک‌ماه پس از انداختن فرزندان است
زوج می‌گفت:
«اول بچه‌ها را گذاشته دم در خانه پدرم، بعد رفته دادگاه شکایت که ملزم کند به حضانت مرا»
حالا معلوم می‌شود که چرا از ملاقات فرار می‌کند
«فقط ادعا می‌کند که در خانه ما حاضر به ملاقات است»
- از چه می‌ترسد؟
«از این‌که طبق همین حکمی که خودش گرفته است
و علیه خودش درآمده
بچه‌ها را به او پس بدهم و نتواند مقاومت حقوقی کند»

- یعنی تو می‌خواهی بچه‌ها را بدهی؟
«هرگز، هرگز، هرگز
من بچه‌ها را هرگز رها نمی‌کنم و به آن نامادری نمی‌دهم»

زوجه واقعاً میل به ملاقات نداشت؟!
زوج می‌گفت بارها پیامک زده و درخواست ملاقات نموده
ولی همه آن‌ها را مشروط می‌داند به این‌که ملاقات حتماً در منزل آن‌ها باشد
حاضر نیست بچه‌ها را جای دیگری ببیند
حتی در خانه خودش، یا خانه پدرش!
«خودشان چون بی‌عاطفه هستند و بچه‌ها را انداختند و فرار کردند
گمان می‌کنند ما هم مثل خودشان بخواهیم مقابله به مثل کنیم
نمی‌دانند این‌قدر کافر نیستیم به نعمت‌های خداوند»

حقیقتاً رها کردن فرزندان بدترین کفران نعمت است!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
فرار از ملاقات با فرزندان + شنبه 91 مهر 15 - 7:0 صبح

«پنجشنبه‌ای مادرم بچه‌ها را برد پاسگاه محل برای ملاقات با مادرشان»
- برای چه؟
«که به حکم دادگاه عمل کرده باشد»
عبارات فوق مطلع دیدارمان بود
و پس از پرسش من از دوستم: تازه چه خبر؟!

و ادامه داد:
«از پاسگاه تماس گرفتند به منزل پدرش، موبایل خودش و تمام شماره‌هایی که از او داشتند
هیچکدام را جواب ندادند»

- حتی موبایل؟
«موبایل را داد برادرش، او هم گفت برای دیدن بچه‌ها نمی‌آیند!»

عجب حکایتی است، این رابطه مادر و فرزندی
گفتم این بخش از داستان خیلی مهم است
روی وبلاگ بگذارم
قصه مادری را
که روی نامادری سفید کرده است.

ماجرا از این قرار است
چند ماه پیش فرزندان را دم درب منزل پدر و مادر شوهر می‌گذارد
زنگ را می‌زند و می‌رود
در را که باز می‌کنند، بچه‌ها را می‌بینند و ساک‌های‌شان را
«حالا نه شناسنامه‌شان را می‌دهد و نه کارت واکسن و کارت رشد
مطئمنم که واکسن فرزندان را نزده است، مثل گذشته که همیشه خودم باید اقدام می‌کردم»

مادر شوهر بچه‌ها را چند بار برده دم منزل زوجه مطلقه
اما حاضر به دیدن بچه‌ها نشده است
«آذر 1388 هم که قهر کرد و رفت، تا یک‌سال حاضر به ملاقات بچه‌ها نشد
انگار دوره علاقه‌اش به فرزندان یک‌ساله است!»

- بچه‌ها سراغ نمی‌گیرند؟
«عجیب هم همین است
هیچ سراغی نمی‌گیرند
حتی بالعکس!»

- بالعکس؟
وقتی از فرزندان می‌پرسد: می‌خواهید بروید مامان را ببینید: همه با هم می‌گویند: نه!

- اصلاً نخواسته بچه‌ها را ببیند؟
«شرط گذاشته
گفته فقط در منزل ما حاضر به ملاقات است
این‌که بیاید این‌جا ببیند!»

مادر زوج زنگ زده و با زوجه مطلقه صحبت کرده
که بچه‌ها را کجا بیاورم تا ببینی؟
مطلقه پاسخ داده: «هر وقت صلاح بدانم می‌آیم و همان‌جا می‌بینم»
- جدی همین را گفته؟
«عین همین جمله را گفته، مدارک آن هم موجود است!»

انتهای غرور است این مادری
نامادری‌هایی دیده‌ایم از این بهتر
وقتی کبر از حد بیرون بزند
بر عاطفه مادری هم غلبه می‌کند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
نرم افزار ساده برای محاسبه زیست چرخه (بیوریتم) + جمعه 91 مهر 14 - 4:20 عصر

شاید قبل‌ترها چیزی از انواع طالع‌بینی‌ها خوانده بودم
که همگی جنبه تخیّلی و غیرعلمی داشت
درباره زیست‌چرخه‌ها اما...
چیزی به نام «بیوریتم» (Biorhythm) به گوشم نخورده بود
چند وقت پیش ویجتی دیدم که چنین عنوانی داشت
و سه زیست‌چرخه «فیزیکی»، «احساسی» و «ادراکی» را محاسبه می‌کرد
گمان کردم این نیز غیرعلمی باشد
و چیزی از افسانه‌های قدیمی محلّی
از مکاتب فلسفی کهن نشأت گرفته باشد

تفحّصی کردم
اما گویا این یکی محصول علوم تجربی است
آزمون‌هایی که پزشکان و روانشناسان به انجام رسانده
و به چنین تجربه‌ای دست یافته‌اند
گفتم بررسی کنم
به آزمون شخصی خود
ببینم تا چه حدّ قابل اعتناست
بدون توجه به بن‌مایه‌های فلسفی و فرضیه‌ها
فقط تجربه
ببینم آیا روی خود و فرزندان و اطرافیانم عمل می‌کند

چیزی که توجهم را بیشتر جلب کرد
تشابه آن به چیزی بود که سالیان سال پیش
در کتاب مجمع الدعوات کبیر دیده بودم
آخرهای کتاب
دوره‌های تغییری را در وجود انسان ذکر کرده بود

نرم‌افزارهایی در این خصوص وجود دارد
مثل همان ویجتی که من دیده بودم
این ابزار: «محاسبه بیوریتم با تاریخ میلادی»
حتی ابزارهایی که با تاریخ شمسی کار می‌کنند هم طراحی شده است: «محاسبه بیوریتم با تاریخ شمسی»
اما من باید خودم محاسبه می‌کردم
تا بتوانم اعتماد کنم
الگوی ساده‌ای دارد
سه زیست‌چرخه اصلی بر مبنای 23 روز، 28 روز و 33 روز کار می‌کنند
در نیم‌دوره اول مثبت و در نیم‌دوره دوم منفی هستند
طبیعتاً در وسط هر دوره یک نقطه عطف دارند
جایی که از حالت مثبت به منفی داخل می‌شوند
می‌گویند این نقطه یک وضعیت بحرانی برای فرد ایجاد می‌کند
که رفتارهایش قابل پیش‌بینی نیست
این دو مطلب را ببینید: «تاریخچه کشف بیوریتم» و «زیست‌چرخه‌‌ها»

یک نرم‌افزار ساده نوشتم
دم دستی
که کنارم باشد و حالات خود و فرزندانم را با آن تطبیق نمایم
تا به روش تجربی ببینم چقدر احتمال دارد با واقعیت ارتباط داشته باشند این زیست‌چرخه‌ها

به نظرم آمد روی وبلاگ هم بگذارم
از این نشانی می‌توانید تهیه فرمایید: Biorhythm . exe
اگر دات‌نت فریم‌ورک 4 را ندارید و برنامه در دستگاه شما کار نکرد
برنامه نصب هم همراهش هست
اجرایش کنید تا اگر نیاز بود خودش فریم‌ورک را از اینترنت بگیرد و نصب کند
احتمالاً به پاورپک ویژوال‌بیسیک هم نیاز خواهید داشت، اگر نداشته باشید.

البته فراموش نکنید همه این‌ها صرف احتمال است
با تنوّع عوامل فشار و آرامش تأثیرگذار بیرونی
و تنوّع آب و هوایی و غذایی
و تنوّع نژاد بشری
و قطعاً تأثیر ایمان و عمل صالح در وجود انسانی
و ارتکاب شرور و افعال شیطانی
نباید یک فرمول ساده بر تمامی ابناء بشر یکسان عمل کند!

خدای را سپاس که تمام افعال او تجلّی‌گر نظم و زیبایی برای ما‌ست.

پ.ن. اگر نرم‌افزار روی دستگاه شما کار نکرد
در صورتی‌که ویندوز xp داشته باشید
نیاز به VisualBasic PowerPack مخصوص 4 Net. دارید!
البته پیشنهاد این است که به 7 کوچ کنید
:)

پ.ن. نسخه گروهی
یعنی نرم‌افزاری که بتواند بیوریتم تعداد زیادی از افراد را هم‌زمان محاسبه نماید
در این نشانی قرار دارد.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
خورشید به راست + چهارشنبه 91 مهر 12 - 7:0 صبح

پیامک‌ها را که نگاه می‌کردم
عجیب‌ترینش را این دیدم:

10/3/1391 - 12:11
به خدا قسم اگر خورشید را در دس راستم قرار دهند و ماه را در دس چپم،هرگز از پدرم،مادامی که او را در خط فرهنگستان وانقلاب ببینم،دس برنخواهم داشت!

- چه حکایتی است برادر؟
مگر بنای رسالت دارد و تو به ایدئولوژی‌اش حمله کرده‌ای؟
«انحراف وقتی غلبه کند
از این عجایب بسیار دیده می‌شود
آن‌گاه که انسان همه عالم را از میان سوراخ سوزن بنگرد،
از پشت عینک قرمز
همه‌چیز قرمز دیده می‌شود!»

اصلاً بحث این حرف‌ها نبود
زوجه مطلقه معترض
که چرا پیامک‌های ارسالی‌اش علنی شده
و زوج هم پاسخ داده
«وقتی دروغ محور سخن‌پردازی باشد
تنها به نشر حقیقت می‌توان امید داشت
تا بنای دروغ برداشته شود»

اما زوجه ناگهان لحن را عوض کرده
کاملاً ایدئولوژیک و مکتبی به قضیه نگاه کرده
«انگار که من به پدرش فحش داده‌ام
گویا تمام این دروغ‌ها را پدر تولید کرده است
و گرنه چه داعی دارد که بحث فی‌مابین را به پدر بکشاند؟»

«این پاسخ را چهل دقیقه بعد داده است
حدس می‌زنم املاء پدر است»
زوج که پلشتی پدرزن به خوبی می‌شناخت
نظرش بدین سوی رفته
که تحلیل‌های آبکی پدرزن منشأ این پیامک است
«نشسته با دختر صحبت کرده
بعد از همان جلسه‌ای که مطلقه گفته دارم
یحتمل همان جلسات خانوادگی
که پدر برایش قصه بافته است
که اگر زوج با تو این‌گونه می‌کند
به خاطر دشمنی‌اش با انقلاب و راهی است که پدر ِ تو می‌رود
تو قربانی استقامت من در مسیر الی الله شده‌ای
اگر در مسیر هستی و با منی باید مقاومت نمایی!»

- واقعاً؟!
مدعی بود پدر زن را خوب می‌شناسد
«از این کرامت‌ها بسیار دارد!»
می‌گفت به راحتی می‌تواند از کاهی کوهی بسازد
و هر تکانه‌ای را حرکتی عظیم علیه برنامه‌های اسلامی خود تلقی کند
«درست مانند رجوی حرف می‌زند
مسعود را می‌گویم
اگر خاطرات کسانی که از سازمان بریده‌اند را بخوانی!
فضایی ایجاد می‌کند برای اطرافیان
که قدرت درک حقیقت و انفکاک از انحراف را پیدا نکنند!»

«و بعد هم به عربی املاء کرده برای دختر
که خود را در طریق انبیاء دانسته باشد»

این‌ها را که دیدم
ترغیب شدم جزوه المغالطات را در وبلاگ بگذارم
البته بعد از این‌که نام‌هایی را از درون آن حذف کردم
نمی‌خواهم با ذکر اسم افراد حقیقی
لوث وجودشان فضا را بگیرد

و مطلقه با این پیامک کلام سابق خود را تحکیم کرد:

10/3/1391 - 12:24
و ما علینا الا البلاغ،لکم دینکم و لی دین،فلله یحکم بینهم یوم القیامه!

و نشان داد چگونه یک ایدئولوژی توهّمی
می‌تواند منشأ فروپاشی خانواده‌ها شود
«ببین در زندگی با چه کسانی مواجه بودم
کوچک‌ترین رفتارهای طبیعی را
به مختصات اعتقادی من با پدرشان نسبت می‌دادند
اگر چه به دروغ می‌گفتند مطلق‌نگر نیستند
اما همه انسان‌ها را به دو گروه تقسیم می‌کردند:
مطیع پدرشان یا دشمن پدرشان!»

که البته آن طور که در پیامک‌های مطلقه دیده می‌شود
«پدر» مساوی است با «اسلام»
و این خطرناک‌ترین انحرافی است که هر طایفه‌ای را گرفت، نابود کرد!

مطلب مرتبط:
باز هم پیامک از زن مطلقه


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
بدترین زن دنیا + دوشنبه 91 مهر 10 - 6:0 صبح

توضیح سری اول پیامک‌ها که تمام شد
دیدم اصرار دارد که شرح سری دوم را هم در وبلاگ بگذارم
می‌گفت خیلی اهمیت دارد...
- چه چیز؟
«این‌که نقش انحراف ایدئولوژیک در فروپاشی خانواده دیده شود»

آخرین پیامکی که از زن مطلقه دریافت کرده بود
دهم اردیبهشت
تا به من برساند و از موبایل‌ش پیاده کنم
اول خرداد روی وبلاگ بود برای رصد
رصد کسانی که در اندیشه ناسازگاری هستند
خانواده‌هایی که نادانسته به سمت فروپاشی پیش می‌روند
که درس گیرند و شباهت‌ها بیابند
پرهیز کنند و از چاله‌ها بگریزند
که ببینند چه چاه‌های عمیقی در پس این ناسازگاری‌ها نهفته است

نهم خرداد، هشت روز بعد، اولین پیامک سری جدید به دست زوج رسید
از سوی زن مطلقه

9/3/1391 - 21:42
[Broken message] ن بدترین زن دنیا!تو چرا آخرتتو با دنیات معامله کردی؟

- این‌که ناقص است، بقیه‌اش کو؟
«وقتی دیدم، پیامک زدم که ناقص رسیده، ایشان پیامک زدند که جلسه دارند!»

10/3/1391 - 9:31
- ناقص رسید پیامک شما.

10/3/1391 - 9:38
ببخشید الان جلسه ام!

و دو ساعت بعد پیامک کامل دوباره ارسال شد:

10/3/1391 - 11:15
میگم این مباحث خیلی عجیب ومنطقی است!به نظرم آیه الهی است!بالفرض من بدترین زن دنیا ولی تو چرا آخرتتو با دنیات عوض کردی؟

- کدام مباحث را می‌گوید؟
«تو بگو، کدام مباحث؟ مگر بحثی در بین بوده است؟»
روشن است که مطلقه در چه اندیشه است
تردید نیست که اشاره‌اش به پیامک‌هاست
اما مگر در پیامک‌ها بحثی منطقی صورت پذیرفته؟
مجموعه‌ای بوده
از آن‌چه زن مطلقه برای شوهر سابق نوشته
پیامک کرده و ارسال شده
بدون کم و کاست هم به رؤیت همگان رسیده
«به نظر تو منظورش چیست از این‌که می‌گوید آیه الهی؟»
همیشه واژه‌ها و الفاظ
ناقل معانی نیستند
گاهی تنها بیانگر احساس آدمی‌اند
مانند همین الفاظ و عبارات
تنها انزجار و نفرت
کینه و کدورتی را خبر می‌دهند
که در درون وجود انسان روی داده است
عصبانیتی است که با واژگان تزیین شده
به دنبال معنی نمی‌توان بود برای آن.

حقیقتاً هم بحثی صورت نگرفته بود
که منطقی باشد یا نباشد
«توضیحاتی که گفته بودم نوشته بودی چطور؟»
آن‌ها هم در حد شأن نزول بود
خودش که آیه نبود!

وقتی دروغ محور ارتباط انسان با جهان باشد
برای رسیدن به مطامعت
اگر بی‌انصافی کردی و حقیقت پنهان داشتی
بانگ راستی از نقطه‌ای که برخیزد
تمام وجودت به لرزه خواهد افتاد
که بنیاد کذب بر باد است
و به تلنگری رفتنی
که دروغ تنها در پنهانی ِ واقعیت ماندنی‌ست!

مطلب مرتبط:
 باز هم پیامک از زن مطلقه


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   116   117   118   119   120   >>   >

چهارشنبه 04 شهریور 5

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش روحانیت هنر بازی خواص فاصله طبقاتی دشمن فیلم ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X