سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

[ و ابو جعفر محمد بن على باقر از او ( ع ) حکایت کرد که فرمود : ] دو چیز در زمین مایه أمان از عذاب خدا بود ، یکى از آن دو برداشته شد پس دیگرى را بگیرید و بدان چنگ زنید : امّا امانى که برداشته شد رسول خدا ( ص ) بود . و امّا امانى که مانده است آمرزش خواستن است . خداى تعالى فرماید « و خدا آنان را عذاب نمى‏کند حالى که تو در میان آنانى و خدا عذابشان نمى‏کند حالى که آمرزش مى‏خواهند » [ و این از نیکوتر لطایف معنى را برون آوردن است و ظرافت سخن را آشکار کردن . ] [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
لیاقت ِ شهادت + جمعه 98 دی 13 - 8:23 صبح

إنا لله و إنا إلیه راجعون

خوش به حالت
به آرزویت رسیدی
آرزوی هر انسان آزاده‌ای
گوارایت باد مدال افتخار شهادت!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
عوددان + سه شنبه 98 دی 10 - 5:0 صبح

خیلی معطّر است
چقدر جالب
با سوختن خود
چقدر فضا را خوشایند می‌سازد

بچه که بودم فقط یک نوع می‌شناختم
همانی که از مشهد معمولاً سوغات می‌آوردند
رنگ سورمه‌ای
و فقط همان یک بوی معروف را

چندی پیش اما
در یک نمایشگاهی
در همین شهر قم
انواع مختلفی دیدیم
با بچه‌ها
گفتم هر کدام یکی انتخاب کنید
کردند



گاهی که بوی سرخ‌کردنی مثلاً در خانه پخش شود
یا هوس یک بوی خوش داشته باشیم

فقط امان از خاکسترش
هر جا که باشد می‌ریزد
برای همین یکی ساختیم
با دو قطعه چوب
جایی برای استقرار عود ِ روشن‌مان



اقتصاد مقاومتی در سطح خانواده همین
این‌که
هر چه نیاز داریم بسازیم
تا می‌توانیم
ما مقاومیم
حالا هر چقدر هر چیزی را که دلشان بخواهد گران کنند
گرانی بلای جان انسان‌های شهری‌ست
کسانی که بیشتر از تولید، مصرف می‌کنند، خرید می‌کنند یعنی!

قال ابن ابی‌طالب (ع): «اعْمَلُوا فِی غَیْرِ رِیَاءٍ وَ لَا سُمْعَةٍ، فَإِنَّهُ مَنْ یَعْمَلْ لِغَیْرِ اللَّهِ یَکِلْهُ اللَّهُ [إِلَى مَنْ] لِمَنْ عَمِلَ لَهُ» (نهج‌البلاغه، خ23)
اَعمال خود را از ریا و سُمعه، پاک کنید! چرا که هر کس، کارى براى غیر خدا انجام دهد، خداوند، او را به همان کس وامى گذارد (تا پاداشش را از او بگیرد). (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 4 + دوشنبه 98 دی 9 - 2:34 عصر

«الگو باش تا تربیت شود»

کودک باید ببیند
تا بشود
زندگی فقط دانش نیست
بیشتر مهارت است
مهارت نیاز به تجربه دارد
در کتاب نمی‌شود خواند
با شنیدن هم نمی‌شود
باید ببیند
فقط با دیدن و انجام دادن

الگو یعنی همین
کودک می‌بیند و یاد می‌گیرد
جمله‌ای درخشان:
کودک آن می‌شود که هستی، نه آن که می‌خواهی!

الگو شدن نیاز به الگو کردن دارد
الگوگیرنده باید تصمیم بگیرد
خودش
به تنهایی
این‌که تو را الگوی خود کند یا نکند
اجبار در آن میسّر نیست

اعتماد
الگو نیاز به اعتماد دارد
موفقیت
الگو نیاز به دیدن موفقیت دارد
کودک در وهله اول باید به پدر و مادر اعتماد کند
دروغ نمی‌گویند
فریبم نمی‌دهند
خوب هستند
بد نیستند

وقتی اعتماد کرد
حالا باید موفقیت آن‌ها را هم ببیند
پدرم دروغ نمی‌گوید ولی همیشه یک بازنده است
مادرم
خیلی نماز می‌خواند ولی همیشه فحش می‌دهد و داد می‌زند
هیچ انسانی از شکست الگو نمی‌سازد

برای تربیت
باید الگو شد
برای الگو شدن
باید موفقیت را نشان داد
موفقیت را در ذهن کودک تعریف کرد
اگر پول نداری
نشانش بده که موفقیت در پول نیست
اگر موقعیت اجتماعی بالایی نداری
نشانش بده که موفقیت این‌ها نیست
در مادیات نیست
در دین و ایمان است
در عشق و محبت اعضای خانواده به هم است

کودک باید با اعماق وجودش موفقیت پدر و مادر را درک کند
باید حس کند
باید حس کند که آن‌ها شکست‌خورده نیستند
باید پیروزی روزبه‌روز آن‌ها را در زندگی مشاهده کند
موفقیت شاخص الگو گرفتن است!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
مادرسالار + شنبه 98 دی 7 - 3:31 صبح

یکی از خوانندگان وبلاگ فرستاد
لینک زیر را
http://www.ninisite.com/discussion/topic/1519111

وقتی خواندم
گلایه‌های بعضی فرزندان از آزار مادرانشان
یاد سریال پدرسالار افتادم

مردی بود مقتدر
اما مراقب
تاکسی برای فرزند خریده
برای دیگری مغازه
سرمایه زندگی‌شان را تأمین می‌کرد
نگران خرج و مخارج‌شان
خنده بر لب
شاد و مهربان
اما
تا امر و نهی می‌کرد
فوراً محکوم به استبداد می‌شد
یک پدر دیکتاتور

طرد شد
شکست خورد
منفور
خلع ید
در نهایت نیز
در انتهای سریال
تمام پدران جامعه ایرانی را از قدرت ساقط کرد
واقعاً کرد

در مقابل
فیلم سینمایی مادر
یک اثر ماندگار
درخشان
برنده جوایز بسیار



این‌بار اما
مادری اقتدارگرا
پیوسته بر سبیل امر و نهی
فرزندان در وحشت از اراده قاهره او
حتی لات‌ترین و جاهل‌ترین‌شان
از همه اقشار جامعه
مثل موش
خمیری در دست مادر
هرگز لبخندی بر لب او نمی‌بینی
قرار هم نیست تأمین‌کننده نیازهای مادی فرزندان باشد
همه باید گرد او بچرخند
در تأمین حوایجش
درست مثل پروانه
فقط چون مادر است
او حق دارد مستبد باشد
چون بهشت زیر پای اوست

اثر این دو اثر چه شد؟
می‌بینیم
نمی‌بینیم؟!
حق امر و نهی که در مقابل حق تأمین مالی بود را سلب کرد
حق امر و نهی بدون تأمین مالی را اعطا
یک‌سویه شد

رسانه قدرت دارد
معلّم ِ جامعه است
دانشگاه عمومی
فرمایش مبارک حضرت امام راحل (ره)

ابوموسی‌ست دیگر
اسیر کید عمروعاص
انگشتر از یک دست بیرون می‌آورد و در دست دیگر می‌کند

وقتی حقوق از جای خود خارج شوند کار دست همه می‌دهند
ندادند؟!
دادند، آری دادند، داریم می‌بینیم!

قَالَ (علیه‌السلام): «إِنَّ الْأُمُورَ إِذَا اشْتَبَهَتْ، اعْتُبِرَ آخِرُهَا بِأَوَّلِهَا» (نهج‌البلاغه، ح76)
هنگامى که کارها مشتبه شوند (و آینده روشن نباشد) آخرشان را باید به اوّلشان سنجید. (ترجمه مکارم)

پ.ن.
دیکتاتورشیپ را در پوستر فیلم هم می‌شود دید! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فیلم 16 - مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نمایشگاه ِ شهربازی + پنج شنبه 98 دی 5 - 10:0 صبح

اگر چه مخاطب ما نبودیم
مخاطب این نمایشگاه
اما
برای کودکان جالب است
دیدن ابزارهایی که برای سرگرمی انسان‌ها ساخته می‌شود
حجم بالای این تولیدات
تا حواس همه ما را پرت کند
از هدفی که برای آن خلق شده‌ایم

شهر آفتاب
سه سالن بزرگ
تقریباً سه برابر نمایشگاه‌هایی که تا به حال دیده‌اند
دو ساعت طول کشید
زمانی که بتوانند تمام غرفه‌ها را بازدید کنند



این همه هزینه
این همه انرژی
این همه کار و فعالیت
برای چه؟
فقط برای این‌که انسان سرگرم شود؟

انسان ِ شهری
برده کار است
وقتی قیمت‌ها را سرمایه تعیین می‌کند
کار بی‌ارزش می‌شود
کار ِ زیاد
درآمد ِ کم
مجبور است بیشتر کار کند
زیرا بیشتر میل به مصرف دارد
وقتی کالاها در خانه تولید نمی‌شوند
وقتی کارخانه‌ها
انحصار تولید را در دست می‌گیرند
و مگامال‌ها
فروشگاه‌های زنجیره‌ای بزرگ
انحصار توزیع را

زرق و برق تنوّع کالاها
هزینه‌های زندگی را بالا می‌برد
کار باید بیشتر شود
تا تأمین‌کننده نیازها شود
خستگی بیداد می‌کند
افسردگی می‌کُشد
تفریح سر بر می‌آورد
حالا دیگر تفریح هم انحصاری می‌شود
در انحصار شرکت‌های بزرگ سرگرمی‌سازی
امثال دیزنی‌لند

یک نظام بسته است
کاپیتالیزم
انسان؛ سوخت ِ آن است
خودش نمی‌داند
بازی می‌سازند تا نفهمد
اگر چه بالوجدان حس می‌کند چگونه در این اقتصاد ِ ظالمانه «مصرف» می‌شود!

قال أمیرالمؤمنین (ع): «مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ، أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیَاهُ» (نهج‌البلاغه، ح89)
کسى که امر آخرتش را اصلاح کند خداوند امر دنیایش را اصلاح مى‌کند (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - اقتصاد 141 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
مسأله شرور در عالم + پنج شنبه 98 آذر 28 - 1:22 عصر

شر را عدمی معنا کرده‌اند+
فلاسفه ما
چرا؟
واضح است
از خیر محض شر صادر نمی‌شود
فاقد شیء چگونه مُعطی آن باشد؟
خلاف خِرد و حکمت

زلزله اگر روی می‌دهد
سیل
ویرانی
توفان و خرابی
عدم است
عدم ثباب زمین
عدم ثبات آب
عدم ثبات هوا
همه شرور این‌طور است
با عدم ِ خیر تعریف می‌شوند

فلاسفه ما
نمی‌توانستند
آثار خردمندانه‌ای لحاظ کنند
برای شر
آن را محض ِ بدی می‌دیدند

استاد حسینی (ره) اما
طور دیگری تعریف می‌کند
او
شر را
بر سبیل حکمت می‌بیند
شر، خیر می‌شود
و وجودی بودن آن
ضرری به خیر محض نمی‌زند
به خالق



از نگاه او
در فلسفه اصالت ولایت
شر عدمی نیست
وجودی‌ست
اما
وجودی که خیری در آن است

پروردگار
انسان را
دارای اختیار خلق کرده است
و لازمه اختیار
این‌که بتواند خیر یا شر اراده کند
آن‌هنگام که انسان خیر را اراده کند
فاعل آن خیر
اراده ربوبی‌ست
امری مشخص و بدون اشکال
اما
هنگامی که شر را اراده کرد
باز هم
فاعل اراده ربوبی‌ست!

این شر
پس از آن‌که خلق شد
به اراده پروردگار
اما به واسطه خواست مخلوق
فشاری در عالم برای مؤمنین ایجاد می‌کند
این فشار امری وجودی‌ست
این فشار
مؤمنین را به تب و تاب می‌اندازد
آن‌ها را در ایمان‌شان راسخ‌تر می‌کند
و فرصت رشد و بالندگی فراهم
انسان‌های مومن در فشار شر است که آزموده می‌شوند
و
خیر فراوان‌تری از عمل آن‌ها بروز می‌کند
این خیر
آثاری فراوان‌تر از شر دارد

بنابراین
برآیند آن شر در این خیر مضمحل شده
نتیجه
خیری فراتر خواهد بود

پس
تمام شرور عالم
در مقصد
هنگامی که جمع جبری خیر و شر را ملاحظه کنیم
خیر خواهد بود
جهت عالم
رو به رشد و تکامل
و شر
ابزاری برای بروز و ظهور خیر
اگر چه نه به نحو اراده استقلالی خدای تعالی
که به واسطه اراده او بر آزادی اراده مخلوقات بر اراده خیر و شر

اصل ِ اختیار خیر محض است
و اگر اجازه شر به اختیار داده نمی‌شد
اصل ِ اختیار نفی می‌شد
نقض غرض می‌شد

در این فلسفه
هم شر وجودی‌ست و هم خیر
هر دو واقعیت‌های دنیای ما
و هر دو
در نتیجه
در کشاکش هم
جهان را به سوی خیر بیشتر پیش می‌برند

نه به معنای این که افراد شرور
درجه پیدا کنند
اجر و قرب
توجیهی شود برای اعمال زشت‌شان
که آن‌ها به واسطه اراده‌شان بر شر
پیوسته سقوط می‌کنند
عقاب می‌شوند و مؤاخذه

اما
آثار فعل آن‌ها
هرگز
نمی‌تواند جهان را از حرکت به سوی رشد باز دارد
بالعکس
پیوسته بر خیر جهان می‌افزاید
که اگر نبود
رشد و تکامل متوقف
یا بسیار کند
مثل وقتی که بازی «دو دوزه» می‌شود
حتی اگر ببری هم بازنده‌ای
بُرد ِ تو همان باخت ِ توست
شرّ اگر چه «هست» ولی در نهایت «بازنده» است
و فلسفه وجود شر «اختیار» است!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فلسفه 73 - آقامنیر 117 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 3 + سه شنبه 98 آذر 26 - 6:22 عصر

«همه به امنیت نیاز دارند، کودکان بیشتر»

می‌خواهد سر کار برود
پدر
فرزند اما لج می‌کند
دهنش را کج می‌کند
اشک می‌ریزد و پدر را در آغوش می‌گیرد
صدای مادر در می‌آید:
«من سر بچه رو گرم می‌کنم تو بی‌صدا برو»

آن لحظه نمی‌فهمد
بعد که می‌فهمد
ترس وجود کودک را فرا می‌گیرد
استرس و نگرانی:
«هر لحظه ممکنه دیگه بابا نباشه!»

پدر و مادر
برای فرزند
در حکم رب هستند
همه چیز را در وجود آن‌ها می‌بیند
تمام امنیت خود را

دیگر آرام نیست
لحظه‌ای از آغوش پدر و مادر پایین نمی‌آید
تا بیاید
فریاد و جیغ و ناله
می‌ترسد
از این‌که از دست‌شان بدهد
زیرا
دیده است ناگهانی و بدون اطلاع ترکش می‌کنند

به من نیز گفت
مادرشان
وقتی دخترک چندماهه‌ام لجم را گرفت
فرزند اولم
که نروم
اما
من قبول نکردم
نپذیرفتم کودک را بفریبم
گفتم:
«من هرگز بدون خبر و اطلاع نمی‌روم»

راه حل؟
نشستم و با او صحبت کردم
در سنّی بود که اگر چه حرف نمی‌زد
ولی می‌فهمید:
دخترم!
بستنی دوس داری؟
اگر من نرم بیرون کار نکنم
نمی‌تونم بستنی بخرم برات
یا شیر بخرم
یا گوشت و مرغ
پس
من باید برم و کار کنم
بعد دوباره بر می‌گردم

می‌فهمند
حتی اگر نه کلمه به کلمه
مضمون را درک می‌کنند
احترام و امنیت را
بارها به بچه‌ها گفتم:
بچه‌ها من هرگز شما رو ترک نمی‌کنم، هیچوقت، تا بزرگ بشید!

حتی وقتی می‌خواستم نان بخرم
از سر کوچه
بلند اطلاع می‌دادم تا بدانند
تا از ندیدنم شوکه نشوند

کودک نیاز به احساس امنیت دارد
امنیت را در بودن والدین حس می‌کند
به این شیوه می‌تواند به دنیا اطمینان کند!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 2 + شنبه 98 آذر 23 - 8:36 عصر

«بدون اعتماد نمی‌‌شود»

تربیت دو سو دارد
مثل یک طناب
این طرف اگر دست پدر و مادر
آن طرف دست فرزند است

مگر نگفتی انسان است و اراده دارد
پس می‌تواند نگه دارد
از کوه بالا بیاید
یا رها کند و بیافتد
تربیت اختیاری‌ست و اجبار ندارد

اعتماد محور تربیت است
کودک اگر اعتماد نکند رها می‌کند
طناب را نمی‌گیرد و آویزان نمی‌شود
فرا نمی‌گیرد و هدایت نمی‌پذیرد
همین است که اول «امین» می‌شوند و بعد «پیامبر»
تمام انبیاء اول اعتماد مردم را به دست آوردند

اعتماد از کجا می‌آید؟
محور اعتماد «صداقت» است
تا راست نگویی اعتمادی نیست
دروغ سلب اعتماد می‌کند
حتی اگر به دیگری باشد:
«بابا جان بهش بگو خونه نیستم!»

یا حتی غیر مستقیم
جلوی مهمان یک چیزی بگوید
وقتی رفت چیز دیگر:
«خیلی خوشحال شدم از آمدن شما»
«بالاخره رفتند، اصلاً هم خوشحال نشدم از آمدنشان!»

وقتی می‌تواند به دیگری دروغ بگوید
از کجا معلوم که به من نگوید؟
اعتماد هوتوتو، سابید به الک!

و صداقت در رفتار
فقط گفتار که نیست:
«فردا حتماً می‌ریم بوستان علوی»
«ول کن پسرم! امروز اصلاً حالشو ندارم، برو نقاشی بکش!»

وفای به عهد
نباشد، اعتماد هم نیست

دومین اصل محوری در تربیت فرزند اعتماد است؛ متکی به صداقت و وفای به عهد!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
توپ سازی + جمعه 98 آذر 22 - 4:10 عصر

نه از آن توپ‌ها



از این توپ‌ها



البته نه دقیقاً این‌طور

بچه‌ها در خانه دیگر نمی‌توانند بازی کنند
با توپ
نمی‌شود دیگر
شیشه و لامپ و ساعت‌ها را می‌شکند
زورشان زیاد شده
شوت‌ها پرقدرت

«بچه‌ها توپ‌بازی فقط کوچه»

مدتی بر همین منوال
سخت‌شان شده
هوا هم سرد
دنبال راهی

از سه‌شنبه‌بازار الیاف خریدم
همین مثلاً پنبه‌هایی که نایلونی‌ست
و با کمک خودشان
با اندازه‌هایی که به دست آوردیم...
«سیداحمد! شعاع دایره‌ای رو حساب کن که محیطش 70 سانتی‌متر باشه»

حساب و کتاب کردند
الگو را طراحی کردم
پارچه را خودشان بریدند
من دوختم
الیاف را خودشان پُر کردند
و تمام



اکنون توپی پارچه‌ای دارند
نرم و منعطف
بازی می‌کنند
در خانه شوت‌بال می‌زنند
بدون خطر و خونریزی و شکستگی، الحمدلله!

فقط با سلب نمی‌شود
ایجاب هم لازم است
وقتی راهی بسته شد
راه جدیدی باید باشد!

قال أول الأئمّة (ع): «لَیْسَ الْخَیْرُ أَنْ یَکْثُرَ مَالُکَ وَ وَلَدُکَ، وَ لَکِنَّ الْخَیْرَ أَنْ یَکْثُرَ عِلْمُکَ وَ أَنْ یَعْظُمَ حِلْمُکَ وَ أَنْ تُبَاهِیَ النَّاسَ بِعِبَادَةِ رَبِّکَ؛ فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ وَ إِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ؛ وَ لَا خَیْرَ فِی الدُّنْیَا إِلَّا لِرَجُلَیْنِ، رَجُلٍ أَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ یَتَدَارَکُهَا بِالتَّوْبَةِ، وَ رَجُلٍ یُسَارِعُ فِی الْخَیْرَاتِ.» (نهج‌البلاغه، ح94)
خیر و خوبى در آن نیست که مالت فراوان و فرزندانت زیاد شوند، خیر در این است که علمت زیاد وحلمت فزون گردد و با پرستش پروردگار به مردم مباهات کنى، هر گاه کار نیکى از تو صادر شد خدا را سپاس گویى و اگر گناهى سر زد استغفار نمایى. دنیا فقط براى دوکس خوب است: کسى که گناهانى کرده مى خواهد با توبه جبران کند و کسى که با سرعت به سراغ کارهاى خیرمى رود. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 1 + چهارشنبه 98 آذر 20 - 10:38 صبح

«آن‌ها انسان هستند»

فهمیدن این سخت است
برای مادرها معمولاً
زیرا
وقتی از بدنت جدا می‌شود
انگار که بخشی از خود ِ توست
مال ِ خود توست
حس استقلال از آن نداری
خودت می‌شود

وقتی خودت شد
یک اراده واحد بر هر دو جزء حکومت می‌کند
کدام اراده؟
طبیعتاً اراده تو
اراده جزء بزرگ‌تر
جزء برتر یعنی

فرار می‌کنند
کودکان
وقتی این تصمیم‌گیری جبّارانه را درک می‌کنند
وقتی
استقلالی که حق‌شان است دریافت نمی‌کنند
انسان بودن‌شان را
این‌که
آن‌ها نیز «اراده» دارند
اراده‌ای جدا از اراده مادر

چند مثال مقایسه‌ای:

در نگاه غیرانسانی:
برو کنار کمدتو مرتّب کنم!
پاشو لباس بپوش می‌خوام برم سبزی بخرم!
[رفتار] شستن ناگهانی سر و صورت کودک در حمام!
[با داد] خاک بر سرت! بازم جاتو خیس کردی، بجنب برو تو حموم!
همینه که هست، ناهار همینه، باید بخوری!
بشین سر سفره غذاتو بخور!

در نگاه انسانی:
اجازه می‌دی کمد لباساتو مرتّب کنم؟
باید سبزی بخریم، چون نگرانتم نمی‌تونم تو خونه تنهات بذارم، لباس می‌پوشی بریم سبزی بخریم؟
می‌خوام سرتو بشورم، آماده هستی؟ ممکنه کف بریزه تو صورتت، این کاسه آب رو بگیر، اگر رفت تو چشمات فوری بشور!
[با آرامش] تو که عمداً این کار رو نکردی، کاری که آدم تو خواب بکنه به حسابش نوشته نمی‌شه، پس تقصیر تو نیست، هنوز ماهیچه‌های بدنت قوی نشدن. بیا عزیزم برو حموم!
این غذا رو دوست نداری؟ نمی‌دونستم، حالا که دیگه چاره‌ای نیست، اگه تونستی کم‌کم همین غذا رو بخور، اگه نمی‌تونی نون پنیر هست!
ناهار آماده‌ست، اگه دوست نداری سرد بشه الآن بیا، گرم خوشمزه‌تره.

خلاصه مطلب؛
چطور با خواهر خود صحبت می‌کند
با برادر خود
با مادر و پدر خود
با همکار خود
با همسایه
بچه همان است
او اگر چه عضو کوچکی از خانواده است
اما
مثل همه آدم‌های دیگر
او هم یک «انسان» است
روحی دارد که مستقل از روح ماست
از روح همه انسان‌های دیگر
حتی اگر جسم او از بدن مادر خارج شده باشد

این اولین اصلی‌ست که باید در مواجهه با کودکان پذیرفت!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   31   32   33   34   35   >>   >

شنبه 103 آذر 3

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X