سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

نزدیکترین مردم به پیامبران ، داناترین آنان است بدانچه آورده‏اند . [ سپس برخواند : ] « همانا نزدیکترین مردم به ابراهیم آنانند که پیرو او گردیدند و این پیامبر و کسانى که گرویدند . » [ سپس فرمود : ] دوست محمد ( ص ) کسى است که خدا را اطاعت کند هرچند نسبش به محمد ( ص ) نرسد ، و دشمن محمد ( ص ) کسى است که خدا را نافرمانى کند هرچند خویشاوند نزدیک محمد ( ص ) بود . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 15 + دوشنبه 98 اسفند 26 - 5:0 صبح

«جیغ باید درمان شود»

جیغ طبیعی‌ست
راه ارتباطی خردسال است
وقتی آسیبی می‌بیند
بعد از مرحله نوزادی
بعد از مرحله گریه
همه کودکان هم یک دوره دارند
دوره‌ای که جیغ می‌کشند
این اشکالی ندارد
اما نباید ادامه پیدا کند
جیغ باید پایان یابد
بماند برای شرایط خاص
شرایطی که ناگزیر به آن باشد

«چون جیغ کشیدی نمی‌تونم برات بخرم!»
به همین سادگی
باید بفهمد کارآمد نیست
باید تجربه کند که نمی‌شود
وقتی جیغ فایده نرساند
ترک می‌کند

توضیح هم خوب است
وقتی بزرگ‌تر شوند
وقتی بفهمند
اگر هنوز جیغ می‌کشد:
- جیغ یک ابزار ارتباطی‌ست پسرم
اما
برای اطلاع‌رسانی خطر است
وقتی آتش گرفته‌ای
وقتی دستت قطع شده است
وقتی زیرا کامیون رفته‌ای
تا همه بفهمند و به دادت برسند
اما
اگر بیهوده استفاده کنی
در غیر جای خودش
می‌شوی چوپان دروغگو
جیغت بی‌ارزش می‌شود
دیگر وقتی نیاز به کمک داری هم کسی به دادت نمی‌رسد
جیغ را برای امنیت خودت نگه دار!

اثر دارد
من امتحان کردم
داشت
وقتی کودک را توجیه کنی
منطقی صحبت کنی
قبول می‌کند
لج‌باز نمی‌شود

اما اگر شده
اگر جیغ کشیده و عادت کرده
این نیاز به «درد» دارد
تا عادت را ترک کند
البته دردی که مبتنی بر قانون باشد:
- پسر گلم!
برای این‌که دیگر جیغ نکشی
ما یک قانون داریم
هر بار که جیغ بکشی من مجبورم یک نیشگون از تو بگیرم
ببخشید دیگه
چاره‌ای ندارم
و گرنه همین‌طور جیغ‌جیغو بزرگ می‌شی
و هر جا باشی
مردم را آزار می‌دهی
من مسئول تربیت تو هستم
و ناگزیرم رفتار تو را اصلاح کنم!

دو سه بار هم پیش می‌آید
ناخودآگاه می‌کشد
مربّی هم فوراً تنبیه می‌کند
دردش می‌گیرد
یاد می‌گیرد
عادت ترک می‌شود
این‌بار وقتی ناخودآگاه جیغش می‌گیرد
خودآگاهش جلویش را می‌گیرد
به همین سادگی!

جیغ دلیل دارد
کودک چیزی خواسته که فراهم نشده
اگر حقش بوده
باید به حقش برسد
ظلم بوده
بی‌عدالتی
به یکی داده به دیگری نه
احساس ظلم او را به جیغ کشانده
گاهی هم زیاده‌خواهی‌ست
می‌خواهد زور بگوید
اگر عدالت باشد
جلوی زورگویی هم گرفته بشود
کودک دلیلی برای جیغ نباید داشته باشد

من این کارها را کردم
کودکان من نیز تجربه کردند
مثل همه کودکان دیگر
جیغ را
وقتی چیزی خواستند
جیغ کشیدند
در دوره جیغ
اما
جیغ باید درمان شود
این را باور داشتم
پس یک به یک درمان‌شان کردم
اجازه ندادم ادامه پیدا کند
برطرف شد
خیلی زود
اگر تلاش کنیم می‌شود
یک کودک پر جیغ را هیچ‌کسی دوست ندارد
اصلاً آخر و عاقبت هم ندارد!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
صنعت و معدن + شنبه 98 اسفند 24 - 5:0 صبح

جالب بود
چه نمایشگاهی

با بچه‌ها رفتیم
معمولاً می‌رویم
هر نمایشگاهی که برگزار شود

خلوت بود
مشتری کم داشت
تخصصی
ولی
برای ما مفید
روش تولید سیمان را دیدیم
روش تولید سنگ را
سنگ‌های ساختمانی و صنعتی
دستگاه‌های مورد استفاده در معادن



هدیه‌های جالبی هم گرفتیم
بچه‌ها سنگ‌های زیبایی انتخاب کردند و رایگان گرفتند
نمک طبیعی حوض سلطان هم
برای پخت و پز در آشپزخانه
یک غرفه خودکار هم بود
در شهر قم تولید می‌شد
دانه‌ای 800 تومان می‌فروخت
با نوک هفت دهم (0.7) را

همین هفته پیش خریده بودم 4000 تومان
زیرزمین پاساژ قدس
می‌گفت ایرانی ندارد
نگو در همین شهر قم تولید می‌شود
و همه ما بی‌خبر

سی عدد خودکار خریدیم
در رنگ‌های مختلف
نحوه ساخت آن را هم دیدیم
از دیدن تولید کالاهای ایرانی هم خوشحال
چه صرفه اقتصادی خوبی داشت
خودکارش هم خیلی عالی
چقدر روان می‌نویسد
شرکتی با نام ارس!

سرورم علی (ع) فرمود: «کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ ... کَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ یَنْظُرُ أَیُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى، [فَخَالَفَهُ] فَیُخَالِفُهُ. فَعَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِیهَا» (نهج‌البلاغه، ح289)
در گذشته برادرى الهى و دینى داشتم (که وصفش چنین بود): ... او چنان بود که هرگاه دو کار برایش پیش مى آمد اندیشه مى کرد که کدام به هوا و هوس نزدیکتر است، با آن مخالفت مى ورزید. (و آن را که خلاف هواى نفس بود مقدم مى شمرد، اگر مى خواهید راه سعادت و نجات را پیدا کنید) بر شما باد که این صفات را تحصیل کنید. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 14 + دوشنبه 98 اسفند 19 - 5:0 صبح

«خواستن ِ زورکی را باید حل کرد»

پدر و مادر
در خانواده
مثل دو بادکنک هستند
در یک جعبه
هر کدام فشاری ایجاد می‌کند
فضایی را اشغال
اختیارات و گستردگی‌هایی را
جایگاه هر کدام در بالانس و تعادلی قرار می‌گیرد
جایی که فشارها هم را خنثی کنند

کودک که می‌آید
یک بادکنک در حال باد شدن
کوچک است
جایی در جعبه ندارد
تمام فضا را بادکنک پدر و مادر پر کرده است
خود را اندکی جمع می‌کنند
به او جا می‌دهند
تا بزرگ شود

اما
کودک که بزرگ می‌شود
پُرفشار
بادکنکش پرزور
می‌خواهد جا باز کند
بیشتر از آن‌چه به او داده‌اند

باید به تعادل برسد
نقطه اپتیموم
اکسترموم
این به دست پدر و مادر است
این‌که
نقطه تعادل را تعریف کنند

کودک طبیعتاً زورگویی می‌کند
قصد دارد اراده خود را حاکم نماید
این عادی‌ست
اما
وظیفه پدر و مادر
درمان این درد است
رفع این فشار
باید به او یاد بدهند
قانون خانواده را:
این‌جا هیچ اتفاقی با «زور» نمی‌افتد!

«من بیشتر می‌خوام»
وقتی سهم شیرینی یا کیک تقسیم می‌شود
«من اینو می‌خوام»
وقتی از کنار ویترین یک اسباب‌بازی‌فروشی عبور می‌کند
این نمی‌شود
این نیاز به حل شدن دارد

راه هم دارد
برای هر کودک هم لازم است
در یک سنی
وقتی این فشار را اعمال کرد
باید با این فشار مبارزه شود
اما
نه با زور

«ببین پسرم، چون این خواسته‌ات را با زور گفتی، نمی‌تونم قبول کنم، باید دلیل بیاری که چرا باید این کار رو انجام بدم»
از زور به منطق
این یک انتقال است
وقتی کودک بفهمد با زور نمی‌شود
وقتی بفهمد که با منطق می‌شود
با استدلال می‌شود
حتماً راه می‌آید
مسیر را پیدا می‌کند

«من این کفش رو می‌خوام»
- چرا پسرم؟ مگه کفش خودت چه اشکالی داره؟
نشانم می‌دهد
این‌جایش پاره شده
- خب کفشت را می‌دوزیم
اگر بخواهیم دوباره کفش بخریم
یک هزینه‌ای متحمّل می‌شویم
باید دلیل قانع‌کننده‌ای برای آن داشته باشیم
«کفش ورزشی آخه ندارم»
- خب، این دلیل خوبی‌ست!

بله
وقتی دلیل خوبی آورد
یا دلیلش را با دلیل رد می‌کنی
یا اگر نکردی
حتماً باید تسلیم شوی
پدر یا مادر باید تسلیم دلیل باشند
تا فرزند هم بشود
تسلیم دلیل
و از زورگویی خارج

این یکی از مهم‌ترین آسیب‌های خانواده‌های امروزی‌ست
زورگویی فرزندان
از خردسالی تا بزرگسالی
حتی در شُرف ازدواج و پس از آن هم!

فرزندان من سال‌هاست که زور نمی‌گویند
خواسته‌های زورکی‌شان را در کودکی رفع کردم
با همین روشی که عرض کردم
یک‌بار برای همیشه!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
دو نفره + شنبه 98 اسفند 17 - 6:0 صبح

مریم بیشتر مدرسه است
بیشتر از سیداحمد و سیدمرتضی
دبیرستان رفته دیگر
درسش بیشتر
بارش سنگین‌تر

گاهی می‌شود که تنها غذا می‌خورند
دو پسرم
و میزهایی که ساخته‌ایم
میزهای سه‌گانه
این‌بار دوگانه عمل می‌کنند



از مدرسه که می‌آیند
وقتی مریم نیست
فقط دو میز را کنار هم می‌گذارند
می‌شود یک میز دو نفره
برای دو نفر کافی
سه میز کمتر نیاز می‌شود

عجب چیزی ساختیم ما
همین میزهایی که این‌جا گفتم!

قال أمیرالمؤمنین (ع): «فَإِنَّ الدُّنْیَا مَشْغَلَةٌ عَنْ غَیْرِهَا وَ لَمْ یُصِبْ صَاحِبُهَا مِنْهَا شَیْئاً إِلَّا فَتَحَتْ لَهُ حِرْصاً عَلَیْهَا وَ لَهَجاً بِهَا، وَ لَنْ یَسْتَغْنِیَ صَاحِبُهَا بِمَا نَالَ فِیهَا عَمَّا لَمْ یَبْلُغْهُ مِنْهَا، وَ مِنْ وَرَاءِ ذَلِکَ فِرَاقُ مَا جَمَعَ وَ نَقْضُ مَا أَبْرَمَ؛ وَ لَوِ اعْتَبَرْتَ بِمَا مَضَى، حَفِظْتَ مَا بَقِیَ» (نهج‌البلاغه، ن49)
دنیا انسان را به خود مشغول و از غیر خود بیگانه مى سازد. دنیا پرست به چیزى از دنیا نمى رسد جز آنکه درى از حرص را به رویش مى گشاید و آتش عشق او را به دنیا تندتر مى کند در حالى که دنیاپرست هرگز به آنچه دارد در برابر آنچه به آن نرسیده قانع نیست (و دائماً در آتش حرص مى سوزد) و به دنبال آن جدایى از اموالى است که گردآورى کرده و واتابیدن آنچه را تابیده است. اگر از آنچه (در داستان پیشینیان و در گذشته عمر خودت) وجود داشته است عبرت گیرى آنچه را باقى است حفظ خواهى کرد. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 13 + دوشنبه 98 اسفند 12 - 5:0 صبح

«ترتیب امیر، بنده، وزیر درست نیست»

بارها شنیده بودم
و هنوز هم
وقتی خلاف آن عمل کردم
مدام می‌گفتند
این گزاره‌ای را که معتقدم «قطعاً» نادرست است

اصلاً مگر می‌شود
مگر می‌شود انسانی با اراده ضعیف را
هفت سال امیر دانست
و بدتر از آن
چطور می‌شود امیری را از امارت پایین کشید
بعد از هفت سال
و به نقطه بندگی کشاند؟
چطور می‌شود؟
غیرممکن است
خطرناک است
قطعاً آسیب می‌بیند:
«من ِ امیر چه اشتباهی کرده‌ام که از امروز باید بنده باشم؟!»
این سؤالی بدیهی‌ست که از خود می‌پرسد

روایت ضعیف است
گشتم و دیدم
اصلاً‌ مرفوع است
راوی ذکر نشده
متنی که این‌طور مشهور شده
و به نبی مکرّم اسلام (ص) منتسب:
«فرزند امیر است هفت سال و عبد است هفت سال و وزیر است هفت سال...» (مکارم الاخلاق، ص222)

امکان ندارد
این ضدّ تربیت است
این‌که
همراه با رشد کودک
اختیارات او رشد نکند
برعکس
کاسته شود
کودکی که تا هفت‌سالگی اختیارات مطلق داشته
دستش باز بوده
حالا پس از هفت‌سالگی
ناگهان دستش بسته شود
کنترل گردد
محدود شود
این نمی‌شود
شورش می‌کند
اگر بتواند قیام می‌کند
اگر هم نتواند
درون‌گرا می‌شود و دور خود دیوار می‌کشد
زیرا باور نمی‌کند با افزایش مهارت‌هایش
این‌طور محدود شده باشد

این نظریه قابل قبول نیست
ولی متأسفانه
زیاد هم دهان به دهان می‌شود
این خلاف تجربه من است

من
تمام کودکانم را
از محدودیت شدید شروع کردم
و پیوسته کاهش دادم
از کنترل‌هایشان
آزادتر شدند
روز به روز
طوری که حس کردند
باید حس کنند

این مقاله را ببینید:
http://hadith.riqh.ac.ir/article_12541_0.html
می‌نویسد:
«جالب این‌که نقل «الولد سید» - که بین ما رواج دارد و مشهور است - از اهل سنت بوده و به اعتراف خودشان جعلی است!»
یعنی همین روایت!

اما روایت دیگری که صحیح است
سند دارد و معتبر
«مهلت دادن به کودک است»
این متفاوت است از «امیر بودن هفت ساله کودک»
متن این است:
«فرزندت را مهلت بده تا شش سال بر او بگذرد، سپس هفت سال ملازم خودت گردان و با ادب خودت آموزش بده...» (کافی، ج11، ص441)

این درست است
سند هم دارد
راویان هم مورد اعتماد
همین‌که امروز هم فرزندان از هفت‌سالگی مدرسه می‌روند
این درست است
تا قبل از هفت‌سالگی قرار نیست آموزش آغاز شود
اما این غیر از «امیر» بودن کودک است

همان اشتباهی که امروز زیاد شده
کودک را قبل از مدرسه به آموزش می‌فرستند
پیش‌دبستانی
کلاس‌های آموزشی
حفظ قرآن حتی
توصیه امام صادق (ع) این بوده که آموزش از هفت‌سالگی آغاز شود
نه زودتر

این روایت هم صحیح است:
«کودک هفت سال بازی کند و هفت سال کتاب بیاموزد و هفت سال حلال و حرام یاد بگیرد» (کافی، ج11، ص441)
اما این‌جا نیز
بحثی از «امارت» و «سیادت» کودک نیست
فقط بحث آموزش است
و اتفاقاً منظور از «کتاب» همان «قرآن» است

انسان رشد می‌کند
توانایی‌هایش پیوسته ارتقا می‌یابد
بیشتر می‌شود
پس
حق دارد
این حق اوست
و تکلیف ما
حق اوست که حوزه و دایره اختیاراتش بیشتر شود
ما موظفیم این آزادی‌ها را به او بدهیم
یعنی
روز به روز کمتر به کارش کار داشته باشیم

کودکی که تا دیروز بدون اجازه نمی‌گذاشتم بیرون برود
امروز می‌تواند
کودکی که دیروز خودم به مدرسه می‌بردم
امروز تنها می‌رود
کودکی که تا دیروز
حق نداشت کابینت آشپزخانه را باز کند
امروز می‌تواند
زیرا امروز پنج‌ساله شده است
دیروز فقط چهار سالش بود

اگر نمودار اختیارات به سن را رسم کنیم
همواره شیبی مثبت خواهد داشت
رو به بالا
هر جا اگر نزولی شد
شیب آن منفی شد
همان‌جا کودک کُب می‌کند
تعجب می‌کند
آن را تنبیه تلقّی می‌کند
این‌که از اختیار او کاسته شده است:
«مگر من چه اشتباهی کردم که باید تنبیه شوم؟»

اگر دلیل را نیابد
آن را ظلم تلقّی می‌کند
ظلم قابل بخشش نیست
حتی اگر فرد ظالم پدر یا مادر باشد
هیچ انسانی نمی‌تواند در قلب خود ظلم را بپذیرد
این فطرت بشر است!

ترتیب من این است:
«بنده، وزیر، رفیق»
کودک چون ناتوان است
او مطیع من است
اما وقتی تواناتر شد
هفت سالگی مثلاً
شاید هم زودتر چه بسا
وقتی توانست کاری را انجام دهد
وزیر می‌شود
همکاری می‌کند
در کارهای خانه
و پس از رشد عقلانی
او رفیق من است
با او دوست می‌شوم
شده‌ام یعنی
امروز فرزندان من دوستان من هستند
هیچ کاری را انجام نمی‌دهیم
مگر همه با هم تصمیم بگیریم
اراده‌های‌مان مرکّب است
با هم ترکیب می‌شود
می‌شود اراده خانواده ما!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تحصیل ِ کرونایی + شنبه 98 اسفند 10 - 9:24 صبح

خیلی خوب بود
خیلی راضی
مریم امروز صبح کلاس داشت
توی تلویزیون
شبکه آموزش
سر ساعت 8

خیلی زود بیدار شدند
خیلی سریع رختخواب‌ها را جمع کردند
خیلی زود صبحانه خوردند
خیلی تند سفره را جمع کردند
هر کدام بشقاب و لیوان خود را شست
نیم‌ساعت به 8 مانده
همه‌شان خیره به تلویزیون
در انتظار
منتظر این‌که درس آغاز شود

یاد کودکی‌ام افتادم
آن روزها هم بود
مدتی از شبکه دو آموزش می‌دیدیم
وقتی موشک‌باران شده بود
تمام مدارس تهران را تعطیل کرده بودند



کلاس که تمام شد
سه اتفاق عجیب افتاد
اول گزارش مریم بود:
«معلم ما یک درس رو سه ساعت طول می‌کشید یاد بده، این تو نیم‌ساعت یاد داد!»

دوم
یادگیری کلاس‌پایینی‌ها
بله
در لابه‌لای درس
آن‌ها نیز پاسخ می‌دادند
به پرسش‌های معلم
سیداحمد و سیدمرتضی
وقتی
خیره به تلویزیون نگاه کرده بودند
انگار
آن‌ها نیز در کلاس درس ریاضی هفتم شرکت داشتند



الآن هر سه تایشان یاد گرفته‌اند
اولین بحث «توان» در ریاضی را
چقدر خوب
چقدر کارآمد
چقدر با راندمان بالا

سوم هم ذهن من بود
دوباره بهم ریخت
و دوباره از نگرانی‌ها پر شد
این‌که
سبک آموزش کهنه و پوسیده فعلی باید عوض شود

دنیا عوض شده است
آموزش نباید بشود؟
فناوری آمده است
آموزش نباید فناورانه بشود؟

یادم هست اسکیپی را
کودکی که با کانگرویی دوست بود
دور از مدرسه و تحصیل
از طریق یک تلویزیون با معلم ارتباط داشت
و سر ساعت باید جلوی تلویزیون می‌بود
آن روزها خیال می‌کردیم این شیوه آموزش آینده است
آرزویش را داشتیم

بله
یک چیز هست
کودکان در کنار هم چیزهای دیگری نیز یاد می‌گیرند
روابط اجتماعی را
دعوا کردن یا نکردن را
البته فحش و فحاشی هم را
پسران من که از وقتی مدرسه رفته‌اند کلکسیونی از واژگان بی‌تربیتی شده‌اند(!)
این خوب است
این پرورش است
این جامعه‌پذیری را افزایش می‌دهد
از انزوا دور می‌کند
کودک را با آینده‌ای که خواهد داشت
همین امروز روبه‌رو می‌کند

اما
اگر کودکان ما بتوانند آموزش‌های نظری را در خانه یاد بگیرند
از طریق تلویزیون
یا از طریق اینترنت
آن‌وقت
فقط برای آموزش‌های مهارتی به کلاس می‌روند
برای نجاری و نقشه‌کشی و آهنگری و خیاطی و آشپزی و شیشه‌بری و ...
بگذاریم روابط اجتماعی را در محیط کار فرا بگیرند

آیا آموزش دوازده‌ساله به پنج‌سال تقلیل نخواهد یافت؟
وقتی راندمان یادگیری در خانه بالاتر است
تمرکز بیشتر
فرصت فراوان‌تر
نمی‌بینیم وقتی کارتون و فیلم می‌بینند چقدر تمرکز دارند؟!

چه خواهد شد؟
به زودی لشکری از جوانان پُرتوان خواهیم داشت
هم دانش دارند
هم مهارت
هم وقت و فرصت کافی برای اقدام
فرصتی که امروز به دلیل طولانی بودن آموزش از دست می‌دهند

این‌ها دنیا را متحوّل خواهند کرد
چنین جوانان پُرتوان و پُرفرصتی
دنیایی که با گذشته فرق می‌کند
چرا هنوز هر روز صبح سر صف بایستند و در کلاس بنشینند و زنگ تفریح تغذیه بخورند و ناظم سرشان داد بزند و سر کلاس هم معلم جلوی تخته درس‌شان بدهد؟!

قال أمیرالمؤمنین(ع): «...لِتَسْتَقْبِلَ بِجِدِّ رَأْیِکَ مِنَ الْأَمْرِ مَا قَدْ کَفَاکَ أَهْلُ التَّجَارِبِ بُغْیَتَهُ وَ تَجْرِبَتَهُ، فَتَکُونَ قَدْ کُفِیتَ مَئُونَةَ الطَّلَبِ وَ عُوفِیتَ مِنْ عِلَاجِ التَّجْرِبَةِ، فَأَتَاکَ مِنْ ذَلِکَ مَا قَدْ کُنَّا نَأْتِیهِ وَ اسْتَبَانَ لَکَ مَا رُبَّمَا أَظْلَمَ عَلَیْنَا مِنْهُ» (نهج‌البلاغه، ن31)
همه اینها براى آن است که با تصمیم جدى به استقبال امورى بشتابى که اندیشمندان و اهل تجربه تو را از طلب آن بى نیاز ساخته و زحمت آزمون آن را کشیده اند تا نیازمند به طلب و جستجو نباشى و از تلاش بیشتر آسوده خاطر گردى، بنابراین آنچه از تجربیات نصیب ما شده، نصیب تو هم خواهد شد (بى آنکه زحمتى کشیده باشى) بلکه شاید پاره اى از آنچه بر ما مخفى شده (با گذشت زمان و تجربه بیشتر) بر تو روشن گردد. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آموزش 28 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ابرگیاه + شنبه 98 اسفند 10 - 8:0 صبح

چقدر بزرگ بود
آلوئه‌ورایی که با هم دیدیم
با پسرها



مریم را که گذاشتیم کلاس خیاطی
به خانه برنگشتیم
دوست داشتند کمی بگردیم
رفتیم و چند جا سر زدیم
چند عدد چرخ هم خریدیم

سیداحمد می‌خواست اسکیت‌بورد داشته باشد
درست کند یعنی
رفتیم چهارراه غفاری
چقدر چرخ...

چوب در خانه داشتیم
گذاشتم بر عهده خودش
اندازه زد
دریل را دادم سوراخ کند
پیچ هم
متصل شد
دورتادورش هم خودم لاستیک زدم
تیوپ سوراخی که قبلاً از دوچرخه باقی مانده بود



روی فرش استفاده می‌کنند
در خانه
خیلی تند نمی‌رود
ولی خوب است
حس سُر خوردن را بچه‌ها دوست دارند!

قال علی (ع): «أَ تَمْتَلِئُ السَّائِمَةُ مِنْ رِعْیِهَا فَتَبْرُکَ، وَ تَشْبَعُ الرَّبِیضَةُ مِنْ عُشْبِهَا فَتَرْبِضَ، وَ یَأْکُلُ عَلِیٌّ مِنْ زَادِهِ فَیَهْجَعَ؟ قَرَّتْ إِذاً عَیْنُهُ إِذَا اقْتَدَى بَعْدَ السِّنِینَ الْمُتَطَاوِلَةِ بِالْبَهِیمَةِ الْهَامِلَةِ وَ السَّائِمَةِ الْمَرْعِیَّةِ» (نهج‌البلاغه، ن45)
آیا همان گونه که گوسفندان در بیابان، شکم را از علف ها پر مى کنند و مى خوابند یا گله هایى که در آغل ها هستند از علف سیر مى شوند و استراحت مى کنند، على هم باید از زاد و توشه خود سیر شود و به استراحت پردازد؟ در این صورت چشمش روشن باد که پس از سال ها عمر به چهارپایان رها شده بى شبان و گوسفندانى که آنها را به بیابان براى چرا مى برند اقتدا کرده است. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ارتقاء ِ چادر + چهارشنبه 98 اسفند 7 - 6:0 عصر

برایش کوتاه شده بود
چادر چهار سال پیش
همان چادرنمازی
خودم برایش دوختم
این‌جا گفته بودم



کوتاه شده
کوتاه که نه
دخترم قد کشیده :)

گفتم بلند کنم
حیف است
اگر نه از پارچه خودش
اندکی مشابه



بد نشد
استفاده می‌کند
راضی هم
نوارهای رنگی زیباتر کرده
خواستم تغییر رنگ پارچه را پوشش دهد!

قال ابن ابی‌طالب(ع): «وَ اعْمَلُوا فِی غَیْرِ رِیَاءٍ وَ لَا سُمْعَةٍ، فَإِنَّهُ مَنْ یَعْمَلْ لِغَیْرِ اللَّهِ یَکِلْهُ اللَّهُ [إِلَى مَنْ] لِمَنْ عَمِلَ لَهُ» (نهج‌البلاغه، خ23)
و عمل کنید ولى بدون ریا و خودنمایى، زیرا کسى که براى غیر حق عمل کند خداوند او را براى دریافت مزد به همان غیر واگذار کند. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصول تربیت فرزند 12 + دوشنبه 98 اسفند 5 - 5:0 صبح

«فرزند ِ من از اموال ِ من مهم‌تر است»

حالا آمدیم و عمدی چیزی را شکست
اصلاً از روی اراده
چیزی را هنگام بازی
دارد بازی می‌کند و خراب می‌کند
کدام مهم‌تر است؟
فرزندت یا اموالت؟

طرف اول را گرفتم
گرفتم و می‌گیرم
همیشه
طوری که فهمیدند
فهمیدند برای من مهم‌تر هستند
از همه اموال و دارایی‌هایم
آن‌ها مهم‌ترین دارایی من هستند

گوشی موبایل مرا برداشت
نباید بر می‌داشت
برداشت و از دستش افتاد

تلویزیون را سمت خود کشیدند
انداختند و شکستند
بخشی از لبه پلاستیکی دور شیشه آن
سال‌هاست که شکسته است
هنوز هم جای آن شکستگی...
اما
دعوایشان نکردم
صحبت کردم
راهنمایی
کودک است و هنوز نمی‌داند شکستن ظلم است
بهشان گفتم که شما برای من از تلویزیون مهم‌ترید
خوشحالم که آسیب ندیدید

اما
وقتی عمداً چیزی را پرت می‌کنند
آسیب می‌زنند و می‌شکنند:
«این کار تو بد است، چون با پرت کردن ممکن است به دیگران آسیب بزنی»
یا:
«ما کلی پول دادیم تا این وسیله رو بخریم، اگر بشکنیش که دیگه نداریمش، نمی‌تونیم هم دیگه مث این رو بخریم»
و در موارد آسیب:
«اگر یک بار دیگر پرت کنی مجبور می‌شم تنبیهت کنم، چون برای همه خطرناکه»

کودک جایگاه می‌خواهد
در خانواده
نزد پدر و مادر
مربّی
اگر حس کند از یک شیء کمتر است
آسیب می‌بیند
دور می‌شود
فاصله می‌گیرد
او باید بفهمد که نسبت به تمام اشیاء خانه اولویت دارد
وقتی فهمید
دیگر تلاش نمی‌کند به اشیاء آسیب عمدی بزند
دلیلی برای این کار نخواهد داشت!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
دست زدن + شنبه 98 اسفند 3 - 8:0 صبح

واقعاً دست زدن دارد
دارد
این نقاشی که کشیده است
نمی‌شود برای این هنرمندی دست نزد اصلاً

معمولاً  روی کاغذ می‌کشید
قوی شده در طراحی
از بس کشیده
اما این بار
ابزار پینت ویندوز را باز کرد
و چند دقیقه بعد
مرا با چنین تصویری به حیرت آورد:



مگر می‌شود
مگر داریم
کلاس هم که نرفته است
نه نقاشی
نه رایانه

خدا را شکر
فقط همین را می‌توانم گفت
خدا را برای این نعمت شکر کردم
اما آیا
آیا این کودک نمی‌تواند یک انیماتور باشد؟
در یک شرکت تولید انیمیشن کار کند؟
همین الآن
با همین مقدار توانایی که دارد
که البته بیشتر خواهد شد
وقتی سر کار باشد

آیا
باید هر روز به مدرسه برود؟
وقت خود را در کلاس‌های درس تلف کند؟
باقی وقت را هم در خانه مشق بنویسد؟
هی اجتماعی و ریاضی و نگارش و علوم بخواند؟
شعر حفظ کند و یاد بگیرد در هر کلمه باید کدامیک از چهار «ز» را بنویسد؟ (ز ظ ذ ض)
و کدامیک از سه «ت»؟ (ت ط ة)
و کدامیک از دو «ا»؟ (ا ع)
و کدام از سه «س»؟ (س ص ث)

امروز کلاس پنجم دبستان است
چند سال دیگر مانده تا بتواند از این هنر خود استفاده کند؟
چند سال دیگر؟
آیا تا آن سال‌ها دیگر هنری برایش باقی می‌ماند؟
می‌ماند یا می‌رود؟
توانایی‌اش؟
انگیزه‌هایش؟
علاقه‌اش؟
آیا آن روز میلی برای نقاشی خواهد داشت؟

مدرسه بد است
این مدارس بد است
این مدارس برای کودکان ما مفید نیست
این مدرسه‌ها راندمان ندارند
بهره‌وری یعنی
این‌ها انگیزه‌ها و علاقه‌ها و توانایی‌های کودکان ما را نابود می‌کنند
باید خودمان فکری برای آن‌ها کنیم
باید پدر و مادرها برای کودکان‌شان فکر تازه‌ای داشته باشند
با مدرسه هیچ‌کسی به هیچ‌جایی نمی‌رسد
فقط عمر است که حرام می‌گردد
این درد را به که باید گفت؟!

قال مقتدانا (ع): «إِذَا کُنْتَ فِی إِدْبَارٍ وَ الْمَوْتُ فِی إِقْبَالٍ، فَمَا أَسْرَعَ الْمُلْتَقَى» (نهج‌البلاغه، ح29)
زمانى که به دنیا پشت کرده اى و مرگ به تو روى نموده، به هم رسیدن تو و مرگ چه سریع است. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >

شنبه 103 آذر 3

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X