سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   

ای عایشه ! فروتن باش که خداوند متعال، فروتنان را دوست می دارد و گردن کشان را دشمن می دارد. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
اصول تربیت فرزند 18 + دوشنبه 99 فروردین 18 - 4:0 عصر

«به شکایات با دقت رسیدگی شود»

اختلاف همیشه هست
مشکل پیش می‌آید
وقتی چند تا باشند
بدون دعوا نمی‌گذرد

وسواس زیادی باید خرج داد
عدالت مهم است
از آن مهم‌تر
حس ِ عدالت است
کودکان باید آرام باشند
آرامش داشته
وقتی بدانند به حق خود می‌رسند
آرام می‌شوند
لجباز نمی‌شوند
اگر یقین کنند حق‌شان ضایع نخواهد شد

اطاله دادرسی چند فایده دارد؛
نخست اهمیت است
می‌فهمد که به او اهمیت می‌دهیم
به اموال او
به جان و جسم او
اگر برادرش او را زده
اگر چیزی از او برداشته
برای ما مهم است
پس وقت زیادی می‌گذاریم

دوم کاهش است
کاهش مراجعات
وقتی بدانند دادرسی زمان‌بر است
دومی اگر به اولی ظلم کرده
اولی که قصد شکایت کند
دومی عذر خواهد خواست
کنار آمدن را ترجیح می‌دهد
تا این‌که مدت‌ها معطل شود
وقت زیادی که باید از دستشان برود
هر دو زودتر به مصالحه می‌رسند
یاد می‌گیرند چگونه توافق کنند

من این روش را تجربه کردم
همان‌قدر که اصرار داشتم خبرچینی بد است
ابرام بر این‌که شکایت خوب است
اگر دیگری صدمه زده
حق دارند شکایت کنند
بیایند و بگویند
اما اگر نزده
اگر کاری کرده که به او ربطی نداشته
این مصداق خبرچینی
گفتنش جُرم

وقتی برای شکایت می‌آمدند
دست هر دو را می‌گرفتم
نتوانند بروند
تا پایان دادرسی بمانند
شاکی آرام و شمرده باید طرح دعوی می‌کرد
تا پایان گوش می‌دادم
هم من و هم طرف مقابل
و بعد
نوبت دفاع
آن را نیز می‌شنیدم
نظر خود را می‌گفتم
اگر انتقاد داشتند
دوباره بررسی
تا پایان
پایان کجاست؟
وقتی هیچ‌کدام دفاعی نداشته باشند
انتقادی نتوانند بیاورند
قانع شوند به اصطلاح

تربیت به اعتماد نیاز دارد
اعتماد یعنی پناهش باشی
کجا؟
وقتی کسی حق او را می‌خورد
بداند همیشه پشت او خواهی بود
پشت ِ حق و حقیقت
بدانند ظلم در زیر سایه تو رخ نمی‌دهد
این را باور کنند!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
واقعاً سمبوسه + پنج شنبه 99 فروردین 14 - 7:0 صبح

درباره سمبوسه نوشته بودم
هندسه طراحی آن
مهندسی ِ سمبوسه
این‌جا

دیگر آسان شده
جمع کردن حرفه‌ای آن
با دانش این‌طور همه‌چیز ساده می‌شود
بدون آن سخت



تجربه قابل انتقال نیست
کسبی‌ست
شاگردی کند
ور دست استاد
خودش به دست بیاورد

اما
همین تجربه
وقتی علمی شد
به نگارش در آمد
به زبان علم
فرمول
این قابل انتقال است
راز پیشرفت همین
رشد
تجربه را باید علم کرد
تا به نسل بعد سپرد

غرب دنیای خود را علم کرد
تجربه خود از دنیا
و ما
اگر پای مکتب خود هستیم
دین خود
باید آخرت‌مان را علم کنیم
فرموله
تقوا و تهذیب و زهد و ایمان را
در تمام سطوح مردم و حاکمیت

بدون آن نمی‌شود
بدون آن نمی‌ماند
بدون آن مدام تکرار می‌شود
سلسله‌ای می‌رود و سلسله‌ای جدید می‌آید
دوباره روز از نو
مثل دولت‌هایی که مدام تکرار قبلی هستند
مسکن مهر که برود
مسکل ملّی می‌آید
هر بار باید «خودمان» تجربه کنیم
چرا؟!
زیرا تجربه قبلی به علم بدل نشده
فرموله نشده و در دانشگاه تدریس
مانده در ته قلب و دل آدم‌هایی که ماندنی نیستند

قال علی(ع): «الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ کَرِیمَةٌ، وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ، وَ الْفِکْرُ مِرْآةٌ صَافِیَةٌ.» (نهج‌البلاغه، ح5)
دانش، میراثى گرانبها، و آداب، زیورهاى همیشه تازه، و اندیشه، آیینه اى شفّاف است. (ترجمه دشتی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرهنگ 89 - آشپزی 93 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
اصول تربیت فرزند 17 + دوشنبه 99 فروردین 11 - 5:0 صبح

«نرسیدن بخشی از رشد است»

مادرها معمولاً این‌طور فکر نمی‌کنند
پدرها هم چه بسا
تصوّر ما این است:
کودکمان باید به تمام خواسته‌هایش برسد!

همه ما خاطرات بدی داریم
از نرسیده‌هایمان
از  غصه‌هایی که خورده‌ایم
وقتی
به آرزوهایمان دست نیافته‌ایم
اسباب‌بازی‌ای که دوست داشتیم
شهربازی‌ای که دلمان می‌خواست
لباسی که هوس‌مان بود
کفشی که داغش برایمان ماند
این‌ها هست
برای همه ما هست
معمولاً
ما با این‌ها بزرگ شده‌ایم

اشکال کار در بزرگی‌ست:
کودک من نباید داغ ِ نرسیدن به آرزوهایش را بچشد!

ما دقیقاً از همین مطلب غافل هستیم
این‌که
ما با همین‌ها «بزرگ» شده‌ایم
با «نرسیدن»هایمان
این‌ها ما را «قوی» کرده است
قدرتی که متوجه آن نیستیم

کودکان ما ضعیف بار می‌آیند
ناتوان
عدم قدرت بر تحمل مشکلات
و مقابله با آن‌ها
یاد نمی‌گیرند تلاش کنند
یاد نمی‌گیرند که چگونه بخواهند
و برای خواسته‌‌شان اقدام کنند
بسازند
ذخیره کنند
پس‌انداز کنند
آرزو کنند و برای آرزوهایشان فکر کنند
تصور کنند
رؤیاپردازی کنند
تا
تا...

تا در بزرگسالی برسند
به آن‌چه در کودکی نرسیدند
تولید کنند
مفید باشند
هم برای خودشان
و هم جامعه و محیط اطرافشان!

انسانی که به همه آرزوهای خود برسد
کودک یا بزرگ
دیگر انگیزه‌ای برای زنده بودن و زندگی ندارد!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
سویشرتان + شنبه 99 فروردین 9 - 5:0 صبح

اولی را برای خودش دوخت
وقتی دوختش را یاد گرفت
خیلی زیبا در آمد

پارچه را همه با هم رفتیم از «سلامت» خریدیم
یک پارچه‌فروشی معروف در قم
با قیمتی مناسب‌تر از جاهای دیگر

اولین نفری که صدایش در آمد سیدمرتضی بود:
«یکی هم برای من بدوز!»

صبر کرد تا سرش خلوت‌تر شود
کارهای خیاطی دیگری در دستور داشت
لباس‌هایی که می‌خواست برای خودش بدوزد
وقتی پایان یافت
نوبت سیدمرتضی رسید

این‌بار رفتیم بازارچه موسی‌بن‌جعفر(ع)
نزدیک حرم
زیرزمین
همه پارچه‌فروشی
فراوان
گشتیم و پارچه مناسبی یافتیم
سیدمرتضی سیاه و قرمز را انتخاب کرد
همیشه رنگ قرمز در میان انتخاب‌هایش هست
نباشد نمی‌شود انگار
یک رنگ دیگر هم برای سیداحمد برداشتم
متری 40 هزار تومان
یک متر و نیم خریدیم
مقداری بیشتر برای احتیاط

سویشرت سیدمرتضی که تمام شد
سیداحمد خواست
برای مریم کار یک روز بود
دستش راه افتاده
کار را یاد گرفته
آخرین را هم دوخت
عالی شدند
هر سه تایشان



دخترم استاد شده
در همین مدتی که کلاس رفته

انسان این‌طور است
زود یاد می‌گیرد
اگر بخواهد
در سنین خُردی بهتر

نظام آموزشی ما خوب سامان نیافته
خوب طراحی نشده
همین است که جوانان ما بیکار می‌مانند
بی‌عار بار می‌آیند
بی‌سر و سامان
از بس که سرشان در کتاب و دفتر است

انسان اگر کار بلد باشد
اعتماد به نفس هم پیدا می‌کند
هویّت هم
احساس کامل بودن می‌کند
توانایی
- دخترم همین الآن تو می‌توانی یک تولیدی بزنی
فقط همین سویشرت را اگر بدوزی
می‌توانی تولید انبوه کنی
درآمدی برای خودت و خانواده آینده‌ات

با زیپ و دگمه و قیطان و همه مخلّفات
بیشتر از 80 هزار تومان نشد
اما
در بازار
همین را 120 می‌فروشند
حداقل
قیمت کردیم!

قال إمام علی(ع): «إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَیْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ، فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ، فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَى فِی قَلْبِهِ وَ أَعَدَّ الْقِرَى لِیَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ، فَقَرَّبَ عَلَى نَفْسِهِ الْبَعِیدَ وَ هَوَّنَ الشَّدِیدَ» (نهج‌البلاغه، خ87)
محبوبترین بندگان در پیشگاه خداوند بنده اى است که خداوند به تسلّط بر نفسش او را یارى داده، پس اندوه را شعار خود کرده، و خوف از عذاب را تن پوش خویش، از این رو چراغ هدایت در دلش روشن شده، و طاعت و عمل براى روز مرگ آماده کرده، پس روز قیامت را بر خود نزدیک، و سختى را بر خویش آسان نموده است. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - خیاطی 10 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
اصول تربیت فرزند 16 + دوشنبه 99 فروردین 4 - 5:0 صبح

«فریاد برای همه نامفهوم است»

کودکی که بلند صحبت می‌کند
داد می‌زند یعنی
هدفش چیست؟
به چه می‌خواهد برسد؟

فریاد زدن یک روش استاندارد است
عمومی
برای جلب توجه
تا مخاطب به گفته ما گوش بسپارد
تا اطاعت کند

حیوانات هم فریاد می‌زنند
نعره می‌کشند
عرعر می‌کنند
هر کدام که قوی‌تر
صدای نعره هم بیشتر
که بترساند
که غلبه کند
که مطیع خود سازد
کودکان هم همین قصد را دارند
وقتی با فریاد بیان می‌کنند
برای هر مطالبه‌ای

من پاسخ نمی‌دهم
از ابتدا نمی‌دادم
وقتی کودکم فریاد می‌کشید
بلند چیزی را می‌گفت:
«وقتی داد می‌زنی نمی‌فهمم چی می‌گی، آرام بگو تا بفهمم»

یادشان دادم
عادتشان
ناکارآمد کردم فریادشان را
تا دیگر نکشند
تا دیگر بلند صحبت نکنند
از همان کودکی جلوی داد زدن‌شان را گرفتم
با عبارت‌های مختلف توجیه کردم:
«مردم کسی را که داد می‌زند دوست ندارند»
«می‌خواهی با داد زدن من را مجبور کنی؟»
«من اگر تسلیم داد تو شوم، بابای ضعیفی خواهم بود، دوست داری بابات ضعیف باشد؟»
«فکر می‌کنی صدای تو از من بلندتر است؟ می‌خواهی من هم داد بزنم ببینیم چه کسی خواهد ترسید؟»

کودکان باید یاد بگیرند
با داد و فریاد نمی‌شود رسید
این را اگر بفهمند
دیگر فریاد نمی‌کشند
آرامش را به خود و دیگران هدیه می‌کنند!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
ترک ِ گروهی + شنبه 99 فروردین 2 - 5:0 صبح

دنبال دُنبه می‌گشت
مریم
در کاسه آبگوشتی که جلویش بود

- نگرد دخترم! دنبه را له کردم تا نتونی درسته بخوری!

وقتش بود که خاطره بگویم
قصه و داستان
بهترین روش آموزش
بچه‌ها با خاطره بهتر یاد می‌گیرند

- بچه‌ها من عاشق دنبه بودم
وقتی دیزی سفارش می‌دادم
روبه‌روی حرم
همیشه یک دنبه وسط آبگوشتم بود
می‌گذاشتم لای نان
نمک می‌زدم
درسته می‌خوردم
غرق لذّت می‌شدم
اما
ترک کردم
وقتی فهمیدم چقدر ضرر دارد برایم
وقتی وزنم بالا رفت

سیدمرتضی کلام مرا ادامه داد:
«منم دو تا چیزو ترک کردم
دیگه نقاشی مرد عنکبوتی نمی‌کشم
دیگه گنج هم نگه نمی‌دارم»

خیلی دوست داشت
این‌که هر چیز جالبی را جمع کند
کمدش یک گنجینه از عتیقه‌جات بود
خودکارهای عجیب
کیف و دفتر و مداد و پاک‌کن و تراش
هر چیزی که دوست داشت نگه می‌داشت
استفاده نمی‌کرد
یک گنج درست کرده بود
قبلاً گفته بودم که «گنج» درست کردن خوب نیست

سیداحمد هم به ما پیوست:
«من هم تنبلی رو ترک کردم
دیگه می‌خوام زرنگ باشم»
کم‌کاری می‌کرد معمولاً
سر جمع کردن سفره
موقع جمع کردن رختخواب
معمولاً آخرین نفر بود
سعی می‌کرد بار کمتری بر دوشش باشد

مانده بود مریم
- دخترم! تو چی رو می‌خوای ترک کنی؟
متحیّر مانده بود
چیزی به ذهنش نمی‌رسید
خوردن شیرینی‌جات را که نمی‌توانست
معلوم بود قصدش را هم ندارد
اما وقتی اصرار مرا دید
او هم به گروه ما پیوست:
«من هم بی‌نظمی را ترک می‌کنم»
دفتر و کتابش خیلی وقت‌ها روی زمین پخش می‌ماند
پارچه‌ها و وسایل خیاطی‌اش
لباس‌هایش را دیر از رخت‌آویز جمع می‌کرد
گاهی هم چادر و مانتویش این طرف و آن طرف پیدا می‌شد



به هم پیوستیم
به گروه ِ ترک
قرار شد هر کدام یک چیزی را ترک کنیم
تصمیم گرفتیم
حالا مانده مراقبه
مراقب هم باشیم تا به عزم‌مان اهتمام نماییم!

قال باب العلم(ع): «مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ، لِعَزَائِمِ الْیَوْمِ» (نهج‌البلاغه، ح440)
چه شکننده است خواب براى تصمیم هایى که (انسان) در روز مى گیرد. (ترجمه مکارم)
نمى توان به تصمیم ها و وعده هاى افراد زیاد خوش بین بود زیرا بسیار مى شود که تصمیم هاى محکمى امروز مى گیرند ولى شب مى خوابند و صبح بیدار مى شوند و به کلى آن را رها مى سازند گویى نه تصمیمى گرفته بودند نه وعده اى داده بودند. (پیام امام امیرالمؤمنین؛ شرح نهج‌البلاغه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
چهار میم + جمعه 99 فروردین 1 - 10:34 صبح

انتخاب خودشان بود
بیشتر اصرار ِ سیدمرتضی

قبلاً وقتی از «هفت‌سین» پرسیده بودند
بی‌مفهومی آن را توضیح دادم
بی‌اساسی آن را
نداشتن ریشه‌های تاریخی ِ قابل درک

- ببینید بچه‌ها!
فکر کنید یک خانی
یک شاهی
یک آدم گردن‌کلفتی
یک زمانی آمده و جشنی برگزار کرده
چیزهایی را فراهم کرده
خوانی گسترده
سفره‌ای پهن کرده
چیزهایی بوده شاید برای اِطعام
مهمان دعوت کرده و داده خورده‌اند
این وسط هفت‌سینی پدید آمده
بعدی‌ها همان را تقلید کرده‌اند
یک نسل که گذشته
خیال کرده‌اند حکم قطعی و مسلّم است
شده سنّت
فرهنگ
تخطّی از آن غیر قابل گذشت!

اگر به خودشان بود
به کودکانم
به فرزندانم
قطعاً مثل دیگران
آ‌ن‌ها نیز نمی‌پرسیدند
سنّت این‌طور شکل می‌گیرد
پدر و مادر انجام می‌دهند
فرزند از نوزادی می‌بیند
درکی از صحّت و خطا ندارد
فقط یاد می‌گیرد
می‌شود حجّت
دیگر رها نمی‌شود
حتی پرسش هم نمی‌کند

پرسش را من در ذهن آن‌ها اولین بار انداختم:
«چرا هفت‌تا؟»
«چرا سین؟»
این شد که تصمیم جدیدی گرفتند
بیشتر آخری

حرف «میم» را انتخاب کردیم
حرف نخست نام خانوادگی همه‌مان
و عدد «چهار»
تعداد اعضای خانواده

بچه‌ها چیدند
سفره «چهارمیم»مان را:
1. ماست: به نشانه درستی و صداقت
2. مربّا: به نشانه شیرینی و لذّت
3. میوه: به نشانه سلامتی و قوّت
4. مُهر: به نشانه پرستش و عبادت



- بچه‌ها سنّت همین‌طور درست می‌شود
فکر کنید
اگر شما هر سال این کار را تکرار کنید
وقتی صاحب فرزند هم شدید
اگر اصرار و جدّیت داشته باشید
فرزندان شما فرا می‌گیرند
شرطی می‌شوند
عادت می‌کنند
اقامه می‌کنند و حفظ می‌نمایند
و بعد
یک فرقه جدید
یک خُرده‌فرهنگ جدید
یک طیفی در جامعه ایران شکل می‌گیرد
صد سال دیگر
خاندان شما
وابستگان شما
همه «چهارمیمی» می‌شوند
اصلاً «هفت‌سین» را نمی‌پذیرند
و بعد
شاید جنگ هم بشود
هفت‌سینی‌ها چهارمیمی‌ها را منحرف معرفی می‌کنند
و چهارمیمی‌ها
این را یک تحوّل در تاریخ نام می‌گذارند
پای آن جان می‌دهند
می‌جنگند
دعوا می‌کنند
فحش می‌دهند
در شبکه مجازی می‌گذارند
و به همین سادگی
تفرقه‌های بزرگ فرهنگی شکل می‌گیرد
و اقوام و قبایل جدید پدید می‌آید!

خیلی بی‌اساس است
نه؟!
خیلی از باورهای فرهنگی و خرافاتی‌مان!

قال مولانا و مقتدانا(ع): «لَیْسَ الْخَیْرُ أَنْ یَکْثُرَ مَالُکَ وَ وَلَدُکَ، وَ لَکِنَّ الْخَیْرَ أَنْ یَکْثُرَ عِلْمُکَ وَ أَنْ یَعْظُمَ حِلْمُکَ وَ أَنْ تُبَاهِیَ النَّاسَ بِعِبَادَةِ رَبِّکَ؛ فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ وَ إِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ» (نهج‌البلاغه، ح94)
خیر افزون شدن مال و فرزند نیست، خیر آن است که دانشت زیاد، و بردباریت بزرگ گردد، و به بندگى پروردگارت به مردم مباهات نمایى، پس اگر خوبى کردى خدا را شکر کنى، و اگر بدى نمودى به طلب مغفرت برخیزى. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
شیرینی ِ گل + چهارشنبه 98 اسفند 28 - 5:0 صبح

طرح زیبایی داشت
این بود که خوشم آمد
تلویزیون نشان داد
شبکه قم
آموزش نوعی شیرینی
ظاهری شبیه به گل



درنگ نکردم
فوری طبخ کردم
فرصتی که نباید از دست می‌رفت
تا دستورش از یادم نرفته!

زمان در گذر است
فرصت‌ها باقی نمی‌ماند
حالا شیرینی که امر مهمی نیست
اما
امور مهم سراغ ما می‌آیند
قطعاً در زندگی
تأخیر سبب فوت
درنگ جایز نیست
کارهای مهم را باید چسبید
فوری مبادرت کرد
اموری که آخرت ما را می‌سازند!

مولای‌مان (ع) فرمود: «کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ، ... کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ، فَلَا یَشْتَهِی مَا لَا یَجِدُ وَ لَا یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ» (نهج‌البلاغه، ح289)
در گذشته برادرى الهى و دینى داشتم (که وصفش چنین بود): ... او از تحت حکومت شکم خارج بود، ازاینرو آنچه نمى یافت اشتهایش را نداشت (و به دنبال آن نمى رفت) و آنچه را مى یافت زیاد مصرف نمى کرد. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: آشپزی 93 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
اصول تربیت فرزند 15 + دوشنبه 98 اسفند 26 - 5:0 صبح

«جیغ باید درمان شود»

جیغ طبیعی‌ست
راه ارتباطی خردسال است
وقتی آسیبی می‌بیند
بعد از مرحله نوزادی
بعد از مرحله گریه
همه کودکان هم یک دوره دارند
دوره‌ای که جیغ می‌کشند
این اشکالی ندارد
اما نباید ادامه پیدا کند
جیغ باید پایان یابد
بماند برای شرایط خاص
شرایطی که ناگزیر به آن باشد

«چون جیغ کشیدی نمی‌تونم برات بخرم!»
به همین سادگی
باید بفهمد کارآمد نیست
باید تجربه کند که نمی‌شود
وقتی جیغ فایده نرساند
ترک می‌کند

توضیح هم خوب است
وقتی بزرگ‌تر شوند
وقتی بفهمند
اگر هنوز جیغ می‌کشد:
- جیغ یک ابزار ارتباطی‌ست پسرم
اما
برای اطلاع‌رسانی خطر است
وقتی آتش گرفته‌ای
وقتی دستت قطع شده است
وقتی زیرا کامیون رفته‌ای
تا همه بفهمند و به دادت برسند
اما
اگر بیهوده استفاده کنی
در غیر جای خودش
می‌شوی چوپان دروغگو
جیغت بی‌ارزش می‌شود
دیگر وقتی نیاز به کمک داری هم کسی به دادت نمی‌رسد
جیغ را برای امنیت خودت نگه دار!

اثر دارد
من امتحان کردم
داشت
وقتی کودک را توجیه کنی
منطقی صحبت کنی
قبول می‌کند
لج‌باز نمی‌شود

اما اگر شده
اگر جیغ کشیده و عادت کرده
این نیاز به «درد» دارد
تا عادت را ترک کند
البته دردی که مبتنی بر قانون باشد:
- پسر گلم!
برای این‌که دیگر جیغ نکشی
ما یک قانون داریم
هر بار که جیغ بکشی من مجبورم یک نیشگون از تو بگیرم
ببخشید دیگه
چاره‌ای ندارم
و گرنه همین‌طور جیغ‌جیغو بزرگ می‌شی
و هر جا باشی
مردم را آزار می‌دهی
من مسئول تربیت تو هستم
و ناگزیرم رفتار تو را اصلاح کنم!

دو سه بار هم پیش می‌آید
ناخودآگاه می‌کشد
مربّی هم فوراً تنبیه می‌کند
دردش می‌گیرد
یاد می‌گیرد
عادت ترک می‌شود
این‌بار وقتی ناخودآگاه جیغش می‌گیرد
خودآگاهش جلویش را می‌گیرد
به همین سادگی!

جیغ دلیل دارد
کودک چیزی خواسته که فراهم نشده
اگر حقش بوده
باید به حقش برسد
ظلم بوده
بی‌عدالتی
به یکی داده به دیگری نه
احساس ظلم او را به جیغ کشانده
گاهی هم زیاده‌خواهی‌ست
می‌خواهد زور بگوید
اگر عدالت باشد
جلوی زورگویی هم گرفته بشود
کودک دلیلی برای جیغ نباید داشته باشد

من این کارها را کردم
کودکان من نیز تجربه کردند
مثل همه کودکان دیگر
جیغ را
وقتی چیزی خواستند
جیغ کشیدند
در دوره جیغ
اما
جیغ باید درمان شود
این را باور داشتم
پس یک به یک درمان‌شان کردم
اجازه ندادم ادامه پیدا کند
برطرف شد
خیلی زود
اگر تلاش کنیم می‌شود
یک کودک پر جیغ را هیچ‌کسی دوست ندارد
اصلاً آخر و عاقبت هم ندارد!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  مهاجرت معکوس - فارسی نویسی در فوکاسکی - چرا لباس متفاوت؟ - 
صنعت و معدن + شنبه 98 اسفند 24 - 5:0 صبح

جالب بود
چه نمایشگاهی

با بچه‌ها رفتیم
معمولاً می‌رویم
هر نمایشگاهی که برگزار شود

خلوت بود
مشتری کم داشت
تخصصی
ولی
برای ما مفید
روش تولید سیمان را دیدیم
روش تولید سنگ را
سنگ‌های ساختمانی و صنعتی
دستگاه‌های مورد استفاده در معادن



هدیه‌های جالبی هم گرفتیم
بچه‌ها سنگ‌های زیبایی انتخاب کردند و رایگان گرفتند
نمک طبیعی حوض سلطان هم
برای پخت و پز در آشپزخانه
یک غرفه خودکار هم بود
در شهر قم تولید می‌شد
دانه‌ای 800 تومان می‌فروخت
با نوک هفت دهم (0.7) را

همین هفته پیش خریده بودم 4000 تومان
زیرزمین پاساژ قدس
می‌گفت ایرانی ندارد
نگو در همین شهر قم تولید می‌شود
و همه ما بی‌خبر

سی عدد خودکار خریدیم
در رنگ‌های مختلف
نحوه ساخت آن را هم دیدیم
از دیدن تولید کالاهای ایرانی هم خوشحال
چه صرفه اقتصادی خوبی داشت
خودکارش هم خیلی عالی
چقدر روان می‌نویسد
شرکتی با نام ارس!

سرورم علی (ع) فرمود: «کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ ... کَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ یَنْظُرُ أَیُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى، [فَخَالَفَهُ] فَیُخَالِفُهُ. فَعَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِیهَا» (نهج‌البلاغه، ح289)
در گذشته برادرى الهى و دینى داشتم (که وصفش چنین بود): ... او چنان بود که هرگاه دو کار برایش پیش مى آمد اندیشه مى کرد که کدام به هوا و هوس نزدیکتر است، با آن مخالفت مى ورزید. (و آن را که خلاف هواى نفس بود مقدم مى شمرد، اگر مى خواهید راه سعادت و نجات را پیدا کنید) بر شما باد که این صفات را تحصیل کنید. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >

شنبه 04 فروردین 30

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X