خدایا! به من بینش در دینت و فهم در حکمتت و فقه در دانشت عطا فرما . [امام زین العابدین علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
انرژی های آزادشونده غیرهمسو 5 + چهارشنبه 98 مهر 3 - 3:0 صبح

نئومارکسیست‏هایی مانند اینگلهارت
مکانیزمی که آدام اسمیت طراحی کرد، با تحلیل نظام بانکداری اسکاتلند و کاغذهایی که به جای طلا و نقره به گردش افتاده بودند و اعتباری قلابی و جعلی را به جامعه تزریق می‏کردند، بارها و بارها اصلاح شد و توانمندی خود را افزایش داد.
نخستین بار «مالتوس» * بود که متوجه ایراد این سیستم شد. تعادلی که اسمیت ادعا می‏کرد، با نظریه‏ای که مالتوس ارائه داد غیرقابل وصول و تحقق بود. اسمیت می‏گفت: هر چقدر که سرمایه در دست اشراف انباشته شود، چون قابل مصرف نخواهد بود، به چرخه تولید وارد می‏گردد و تقاضای کار را بالا می‏برد. طبیعتاً چون عرضه،‏ یعنی تعداد کارگر، تغییر نکرده است، دستمزد افزایش یافته و از سوی دیگر، اشتغال کامل نیز ممکن می‏شود. اشتغال کامل وضعیتی در اقتصاد است که تمامی آحاد جامعه در حال کار باشند و هیچ‏کس بیکار نباشد. اما مالتوس می‏گوید: اسمیت توجه نداشته که وقتی دستمزد کارگر بالا برود، بهداشت و تغذیه در میان کارگران که قشر مستضعف جامعه بودند بهتر می‏شود و در نتیجه مرگ و میر فرزندان‏شان کمتر شده و بیشتر زاد و ولد می‏کنند و در زمانی کوتاه عرضه کارگر در جامعه آن‏قدر زیاد می‏شود که دوباره از تقاضا بالا زده و بیکاری را با وضعیت سابق باز می‏گرداند.
طبیعتاً مالتوس دخالت در بازار آزاد را برای دولت لازم دانست، کمکی که بتواند در تعارض مکانیزم کار با مکانیزم بازار، طرف بازار را گرفته و تعادل را حفظ کند. پیشنهاد او تشویق مردم به جلوگیری از زاد و ولد بود. اما تلاش‏های او و دنباله‏روانش مثل «ریکاردو» ** کفایت نکرد و عملاً نتوانستند افزایش جمعیت کارگران را کنترل کنند. این‏جا بود که نظریه «جان استوارت میل» کارساز شد و تلاش ناکام مالتوس را به کام نظام غرب کرد.
«میل» با نگارش «بردگی زنان» *** به همراهی همسر *2* و دخترخوانده‏اش *3* توانست انقلابی عظیم در جامعه اقتصادمحور غرب راه بیاندازد و آن‏چه امروز با عنوان جریان «فمینیسم» *4* شناخته می‏شود زاده اندیشه «میل» و تلاش هر سه آن‏هاست. نکته اصلی و راز ماندگاری نظریه «میل» این بود که: زنان به این دلیل سختی مادر شدن و زاد و ولد و نگهداری از فرزند و خانه‏داری را می‏پذیرند که «نمی‏توانند» و قادر نیستند مقاومت کنند. آن‏ها تحت ظلم پدران و شوهران خود ناگزیر هستند تا به تولید نسل ادامه دهند. پس: اگر دولت با وضع قوانین و تغییر ساختارها فرصتی پدید آورد که زن‏ها از این بردگی خلاص شوند، به صورت طبیعی هیچ زنی تلاش نمی‏کند صاحب اولاد شود، مگر در رفاه فراوان باشد. طبیعتاً آن‏طور که مالتوس می‏خواست جمعیت کارگران کاهش یافته و آن‏طور که اسمیت می‏گفت وضعیت اشتغال کامل حاصل خواهد شد.
این نگرش میل اگر چه به کاهش جمعیت کارگران حقیقتاً انجامید، ولی نتوانست وضعیت زندگی آن‏ها را بهبود بخشد، وعده‏ای که اسمیت به کارگران می‏داد. این‏جا بود که مارکس نظریه اقتصاد اشتراکی *5* خود را طرح کرد و مدعی شد دولت باید بازار آزاد را کنترل کند و تمام منافع آن را به صورت برابر میان مردم تقسیم نماید. همه انسان‏ها تحت یک نظام یکپارچه و واحد به مثابه یک شرکت فعالیت کنند و از انباشتگی سرمایه جلو بگیرند. در حقیقت مارکس پی برد نظریه اسمیت از اساس نادرست و ناتوان است و قادر به ایجاد تعادل در زندگی بشر نیست. زندگی‏ای که البته بر اقتصاد مبتنی‏ست، یک زندگی دنیاپرستانه و کافرانه. مارکس فهمید انباشتگی ثروت همواره به بردگی بخش عظیمی از جامعه منتهی می‏شود که در قاعده آن قرار دارند.
زندگی در تحت لوای نظریه مارکس دوام زیادی نداشت. مردم نمی‏توانستند بدون رقابت و منافع شخصی انگیزه کافی برای تلاش و حرکت داشته باشند و اقتصاد دنیاپرستی در این ساختار از هم پاشید و ناتوانی آن خیلی زود معلوم شد. نگرانی بیکاری و مشکلات اجتماعی آن، «کینز» *6* را به تکاپو واداشت تا نظریه جدیدی در عرصه اقتصاد طرح نماید. کینز بر خلاف اسمیت، مالتوس، ریکاردو و میل از اساس مخالف دست نامرئی بازار آزاد بود. او مدعی بود حتی اگر چنین تعادلی به صورت خودکار و بدون دخالت بخواهد محقق شود، آن‏قدر به طول می‏انجامد که نیمی از مردم کره زمین از بین رفته‏اند. یا به تعبیری دیگر، پرولتاریای مارکس دست به کار شده و نظم اجتماعی را بر هم زده است. بنابراین وظیفه دولت است که مستقیم دخالت کرده و بازار را متوازن کند. یعنی با افزایش هزینه‏های خود اشتغال را افزایش داده و از بیکاری بکاهد. او توانست رئیس جمهور آمریکا را متقاعد کند تا مدیریت اقتصادی‏اش را بر نظریه او بنیان نهد. برخلاف سایر اقتصاددانان که می‏گفتند: رفتار اقتصادی مردم برای رسیدن به منافع شخصی‏شان کاملاً عقلانی است، او معتقد بود بازارها غیرعقلانی عمل می‏کنند و به همین جهت نمی‏توانند به تعادل برسند.
اقتصاد آمریکا که بر مبنای نظریه کینز مدیریت می‏شد، چند بحران را تجربه کرد که ناتوانی مدل کینز را به اثبات رساند. پس از آن بارها و بارها نظریات گوناگونی سر کار آمده و زمام طراحی ساختارهای نظام اقتصادمحور غرب را بر عهده گرفتند. یکی از آخرین نظریات مربوط به گروهی می‏شود که خود را «نئومارکسیست» می‏نامند. این گروه که «رونالد اینگلهارت» *7* یکی از معروف‏ترین چهره‏های آن‏هاست معتقدند نظریه تاریخی مارکس صحیح بوده، ولی نیاز به اصلاحاتی دارد تا بتواند دوباره ساختارهای پیشین خود را بازپس بگیرد.
شگفتی مطلب در چیست؟ و این فهرست بلندبالایی که جمع کردم؟ «حفظ جهت»! وقتی می‏بینیم با تغییر یک رئیس جمهور تمام روندهای اجرایی کشور ما تغییر می‏کند و نهادها جابه‏جا می‏شوند، تعجب می‏کنیم که غرب چطور قرن‏های متمادی تغییر جهت نداده و با آمد و شد این‏همه آدم‏های متفاوت که از پایه و اساس در سلیقه و شخصیت با هم در تعارض‏اند، همچنان همان سمت و سوی دنیاپرستی اقتصادمحور را تداوم بخشیده. راز این هماهنگی تاریخی در «ساختارمحوری» است. وقتی ساختار، محور تعریف و توصیف جهت و برنامه حرکت باشد، ساختار که بر جامعه سایه بیاندازد، متوقف نمی‏شود. حرکت می‏کند و مردم را «وادار» به حرکت در جهت خود می‏نماید. ساختارمحوری بسیار قدرتمندتر از فردمحوری می‏تواند جوامع بشری را کنترل کند.

------------------------------
*  توماس رابرت مالتوس (به انگلیسی: Thomas Robert Malthus) ‏ (14 فوریه 1766–29 دسامبر 1834) استاد دانشگاه انگلیسی بود که تأثیر بسیار زیادی روی جمعیت‏شناسی و اقتصاد سیاسی گذاشته‏است مالتوس به خاطر پایه‏گذاری نظریه رانت مشهور است. البته کتاب مشهوری نیز به نام اصل جمعیت نگاشته است و اولین بار به این موضوع اشاره کرده‏است که افزایش جمعیت راه‏حلی برای پیشرفت نیست. وی در کمبریج به تحصیل الهیات پرداخت و پس از تکمیل تحصیلات در سال 1805 استاد تاریخ و اقتصاد در کالج هال بیوری گردید. مالتوس کتاب خود را تحت عنوان اصل جمعیت در سال 1798 و چاپ دوم و کامل آن را در سال 1803–1817 انتشار داد. مالتوس معتقد بود که موجودات زنده با سرعت سرسام‏آوری تکثیر پیدا می‏کنند و اگر قحطی و جنگ و غیره وجود نداشته باشد جمعیت به شکل تصاعد هندسی زیاد می‏شود و ممکن است در هر 25 سال دو برابر گردد در حالی که وسایل ارتزاق در بهترین شرایط با یک تصاعد ریاضی بالا می‏رود و لذا هر 25 سال جمعیت دو برابر می‏شود و حال آنکه ازدیاد خواربار و مواد غذایی بسیار ناچیز است ولی برخی عوامل چون جنگ و قحطی می‏توانند موانع طبیعی در امر ازدیاد جمعیت باشند.
**  دیوید ریکاردو (به انگلیسی: David Ricardo) (زاده 18 آوریل 1772 در لندن - درگذشته 11 سپتامبر 1823 در لندن) اقتصاددان انگلیسی است که در کنار رابرت مالتوس، آدام اسمیت و جان استوارت‏میل در زمره تأثیرگذارترین اقتصاددانان کلاسیک قرار دارد. ریکاردو از 1819 تا پایان عمرش نماینده مجلس عوام بریتانیا بود.
***  انقیاد زنان (به انگلیسی: The Subjection of Women) ، جان استوارت میل، ترجمه علاءالدین طباطبایی، ناشر هرمس
*2*  هریت تیلور میل مشهور به هریت هاردی (زاده 8 اکتبر 1807 در لندن - درگذشته 3 نوامبر 1858 آوینیون)، فیلسوف و مدافع حقوق زنان بود. همسر دوم او جان استوارت میل، یکی از متفکران برجسته قرن 19 بود. مجموعه نوشته‏های اصلی او را می‏توان در «آثار کامل از هریت تیلور میل» مطالعه نمود. گفته می‏شود او تا حد زیادی الهام بخش و تأثیرگذار بر نوشته‏های جان استوارت میل بوده‏است.
*3*  هلن تیلور که دختر هریت تیلور از شوهر اولش بود. بعدها و پس از مرگ مادرش هریت، کمک بسیاری به نشر آراء میل در بحث آزادی زنان کرد.
Helen Taylor (1831–1907) was an English feminist, writer and actress. She was the daughter of Harriet Taylor Mill and stepdaughter of John Stuart Mill. After the death of her mother she lived and worked with Mill, and together they promoted women"s rights. From 1876 to 1884 (when she quit due to her health) she was a member of the London School Board. In 1881, she joined the Democratic Federation.
*4*  فمینیسم (به انگلیسی: Feminism) گستره‏ای از جنبش‏های سیاسی، ایدئولوژی‏ها و جنبش‏های اجتماعی است که هدفی مشترک را دنبال می‏کنند: تعریف، برقراری و دستیابی به سطحی از حقوق زنان که در زمینه‏های سیاسی، اقتصادی، شخصی و اجتماعی، با مردان برابر باشد. این هدف شامل تلاش برای برقراری فرصت‏های برابر برای زنان در اشتغال و برابری حقوق مادی به ازای کار برابر با مردان می‏شود. فعالینِ حقوقِ زنان (فمنیست‏ها) باور دارند که جنسیت در زندگی انسان‏ها نباید عاملی تعیین‏کننده برای جایگاه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آنها باشد، زیرا باور دارند زن و مرد باید از حقوق برابری در زمینه‏های مختلف برخوردار باشند و به برابری جنسیتی معتقدند. اعتقاد به برابری حقوق زن و مرد دارند. فمینیسم بیش‏ترین تمرکزِ خود را معطوف به تهدیدِ نابرابری‏های جنسیتی و پیش‏بردِ حقوق، علایق و مسایل زنان کرده‏است. فمینیسم عمدتاً از قرن 20 میلادی «انتشار اولین اساس‏نامه حقوق بشر» پدید آمد. زمانی که مردم به‏طور گسترده‏ای این امر را پذیرفتند که زنان در جوامع مرد محور، سرکوب می‏شوند. بخشی از حقوقِ زنان دربرگیرنده‏ این موارد می‏شود: تمامیتِ بدنی و خودمختاری، حقِ رأی، حقِ کار، حقِ دستمزدِ برابر به‏خاطرِ کارِ برابر، حقِ مالکیت، حقِ تحصیل، حقِ شرکت در ارتش، حقِ مشارکت در قراردادهای قانونی و در نهایت؛ حقِ سرپرستی فرزندان، حقِ ازدواجِ آزادانه و آزادی مذهبی، و آزادی در برابر تمام تصمیمات، حق انجام کارها بدون اجازه همسر یا پدر.
*5*  جامعه‏خواهی، جامعه‏گرایی یا سوسیالیسم (به فرانسوی: Socialisme، سوسیالیسم)، اندیشه‏ای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که برای ایجاد نظم اجتماعی مبتنی بر انسجام همگانی می‏کوشد، جامعه‏ای که در آن تمامی قشرهای اجتماع سهمی برابر در سود همگانی داشته‏باشند. هدف سوسیالیسم لغو مالکیت خصوصی بر ابزارهای تولید و برقراری مالکیت اجتماعی بر ابزارهای تولید است. این «مالکیت اجتماعی» ممکن است مستقیم باشد، مانند مالکیت و اداره‏ صنایع توسّط شوراهای کارگری، یا غیرمستقیم باشد، از طریق مالکیت و اداره‏ دولتی صنایع.
*6*  جان مینارد کینز (به انگلیسی: John Maynard Keynes)، (زاده‏ 5 ژوئن 1883 - درگذشته‏ 21 آوریل 1946)، یکی از اقتصاددانان برجسته قرن بیستم محسوب می‏شود. کینز، در زمان جنگ جهانی اول در خزانه‏داری انگلیس مشغول به‏کار بود و پس از جنگ، ریاست هیئت نمایندگی خزانه‏داری انگلیس در کنفرانس صلح پاریس را بر عهده داشت. در سال 1919 نماینده وزیر دارایی در شورای عالی اقتصاد انگلستان شد. کینز در سال 1936 کتاب نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول را منتشر نمود که یکی از تأثیرگذارترین کتاب‏های اقتصادی قرن بیستم محسوب می‏شود. پیش از کینز، تصور عمومی اقتصاددانان بر آن بود که نوسان‏های اقتصادی، عدم تعادل‏هایی هستند که در کوتاه‏مدت توسط مکانیزم بازار اصلاح می‏شوند و شرایط اشتغال کامل مجدداً احیا می‏شود. اما کینز معتقد بود که این چرخه‏های مخرب ممکن است در بلندمدت برگشت‏ناپذیر باشند و لذا دولت می‏بایست برای رسیدن به اشتغال کامل در اقتصاد دخالت نماید.
*7*  معرفی فارسی از وی در دسترس نیست. معرفی او به زبان انگلیسی چنین است:
Ronald F. Inglehart (born September 5, 1934) is a political scientist and professor emeritus at the University of Michigan. He is director of the World Values Survey, a global network of social scientists who have carried out representative national surveys of the publics of over 80 societies on all six inhabited continents, containing 90 percent of the world"s population. The first wave of surveys for this project was carried out in 1981 and the latest wave was completed in 2014. Since 2010 Inglehart has also been co-director of the Laboratory for Comparative Social Research at the National Research University - Higher School of Economics  in Moscow and St Petersburg. This laboratory has carried out surveys in Russia and eight ex-Soviet countries and is training PhD-level students in quantitative cross-national research methods. In the seventies Inglehart began developing an influential theory of Generational Replacement causing intergenerational value change from materialist to post-materialist values that helped shape the Eurobarometer Surveys, the World Values Surveys and other cross-national survey projects. Building on this work, he subsequently developed a revised version of Modernization theory, Evolutionary Modernization Theory, which argues that economic development, welfare state institutions and the long peace between major powers since 1945, are reshaping human motivations in ways that have important implications concerning gender roles, sexual norms, the role of religion, economic behavior and the spread of democracy.


[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
و مدرسه + دوشنبه 98 مهر 1 - 11:10 صبح

سخت است
ناگهان سکوت
سوت و کور
وقتی مدرسه‌ها باز می‌شود

عادت به شلوغی
به بودنشان
سروصدای بچه‌ها
وقتی بازی می‌کنند
وقتی حرف می‌زنند
وقتی مدام صدایت می‌کنند
وقتی حیات‌شان به تو گره خورده است
تمام زندگی‌شان



یهو نیستند
مدرسه است دیگر
باید بروند
دوازده سال
اتلاف عمر است
می‌دانم
می‌دانیم
فقط برای این‌که بگذرد
سپری شود
سن‌شان زیاد شود
تا بتوانند سربازی بروند و سر کار
یا ازدواج کنند و صاحب اولاد

دوازده سال از عمری‌ست که گریزی از نابود کردن آن ندارند
استهلاک در مدرسه
یاد گرفتن چیزهایی که نود درصد آن هرگز نیاز نمی‌شود
در آینده زندگی‌شان
اصلاً فراموش‌شان می‌شود
مثل خودم
مثل خودمان!

نعمت وقتی گرفته می‌شود توجه پیدا می‌کنیم
به بودنش
وقت ِ نبودنش
همان‌طور که سلامتی را وقت ِ بیماری درک می‌کنیم
دارایی را در وقت نداری

خداوندا نعمت‌هایت را از ما نگیر
هر چند ما درک درستی از آن نعمت‌ها نداریم
بدون گرفتن‌شان توجه در ما پدید آور
تو قادر و توانایی
با سپاس و شکر از نعمت‌های فراوانت!

قال مولانا (ع): «وَ اعْلَمْ أَنَّ أَمَامَکَ طَرِیقاً ذَا مَسَافَةٍ بَعِیدَةٍ وَ مَشَقَّةٍ شَدِیدَةٍ، وَ أَنَّهُ لَا غِنَى بِکَ فِیهِ عَنْ حُسْنِ الِارْتِیَادِ وَ قَدْرِ بَلَاغِکَ مِنَ الزَّادِ مَعَ خِفَّةِ الظَّهْرِ، فَلَا تَحْمِلَنَّ عَلَى ظَهْرِکَ فَوْقَ طَاقَتِکَ فَیَکُونَ ثِقْلُ ذَلِکَ وَبَالًا عَلَیْکَ» (نهج‌البلاغه، ن31)
بدان راهى بس طولانى و پر مشقت در پیش دارى. در این راه (پر خوف و خطر) از کوشش و تلاش صحیح و فراوان و توشه کافى که تو را به مقصد برساند بى نیاز نیستى، به علاوه باید در این راه سبکبار باشى (تا بتوانى به مقصد برسى) بنابراین بیش از حدِ توانت مسئولیت اموال دنیا را بر دوش مگیر، زیرا سنگینى آن مایه مشقت و وبال تو خواهد بود. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - مدرسه 36 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
انرژی های آزادشونده غیرهمسو 4 + دوشنبه 98 مهر 1 - 10:0 صبح

منظور «میل» از «آزادی» و تلاشی خستگی‏ناپذیر
«جان استوارت میل» * انسان زحمتکشی بود. او که از سه سالگی درس‏های کشیشی را آغاز کرد، تا آخر عمر بر سر آرمان‏های خود ایستاد و تحوّلی بزرگ را در تمدن غرب رقم زد. البته نه آرمان‏هایی که به کار انسان مسلمان بیاید.
این عبارت از اوست: «از این رو در قرآن است، نه در انجیل ما، که ما این آیه آسمانی را می‏خوانیم: هر آن فرمانروایی که مردی را به منصبی بگمارد در حالی که خود بداند در قلمرو حکومتش مرد دیگری هست که صلاحیتش برای احراز آن منصب بیشتر است، چنین فرمانروایی مرتکب معصیت بر ضد خدا و دولت وقت می‏گردد» **
او کسی‏ست که سال‏ها برای «آزادی» مبارزه می‏کند و برای همین منظور به مجلس انگلیس راه یافته و ده‏ها سال شعار خود را تکرار می‏نماید، تا قوانین آن را به تصویب می‏رساند و ساختارهایی را پدید می‏آورد که نهضت رنسانس به آن نیاز داشت تا مستدام بماند. این آزادی در حقیقت رها کردن انرژی‏های انباشته اجتماعی بود که تا پیش از آن توسط فئودال‏ها و ملاّکان و به قول خودمان خوانین، سرکوب و مهار می‏شد. چه که اگر نمی‏شد، برای ثروت‏اندوزی و کفر آن‏ها خانمان‏برانداز می‏نمود. اما، پس از طراحی ساختار کفر، وقتی نهاد اجتماعی به نحوی سامان یافت که ثروت‏اندوزی و فاصله طبقاتی «وصف» نظام کفر شد، دیگر نیازی به چنین جبرهایی نبود.
امثال جان استوارت میل برای آزادی‏ای قیام کردند که دیگر نیازی به سرکوب آن احساس نمی‏شد. نظام بانکی و نظام مدیریت کارخانه‏ها و نظام آموزشی و دانشگاه‏هایی که برای خدمت به کارخانه‏ها تأسیس شده بودند، همگی به خوبی می‏توانستند افسار جامعه را دست گرفته و در مسیر دنیاپرستی سوق دهند. این چنین آزادی‏ای کمک می‏کرد تا قدرت‏های انسانی، بیشتر و بهتر در خدمت ساختارهای این نهاد، یعنی کفر، قرار بگیرد.

عناصر ساختاری «انباشت‏محوری» «اسمیت» در مسیردهی آزاد
اساس و بنیان ساختاری که کفر مدرن را سازماندهی کرد توسط «آدام اسمیت» *** طراحی شد. او که درس کشیشی نیز خوانده بود، برای نخستین بار نظام بانکی ربامحور مبتنی بر پول اعتباری یا همان اسکناس را تحلیل و توصیف کرد و مدعی شد با انباشتگی پول و سرمایه در نزد بخشی از اشراف و متموّلین جامعه، بیکاری به صفر می‏رسد و اشتغال کامل سبب خواهد شد ثروت کشور به بالاترین حدّ قابل تصوّر و ممکن برسد.
اسمیت که پدر علم اقتصاد نامیده می‏شود در کتاب «ثروت ملل» **** نوعی از تعادل بازار را تعریف کرد که گویا توسط یک دست نامرئی هدایت و کنترل می‏گردد و نیازی نیست تا دولت‏ها و ساختارهای قدرت در آن دخالت نمایند. کافیست انسان‏ها را در این تنازع بقا رها کنی، تا به صورت طبیعی در یک توازن جبری و غیرارادی قرار بگیرند؛ تولید، متناسب با مصرف شده و نرخ کار، متناسب با نیاز کارفرما.
او به عنوان بنیانگذار اقتصاد آزاد و لیبرال معتقد بود اگر سرمایه را رها کنی، به دلیل این‏که انسان‏ها ذاتاً دنبال نفع شخصی خود هستند و بر هم انباشتگی نفع شخصی انسان‏ها به نفع عمومی منجر می‏شود، کشور به صورت خودبه‏خودی در بهترین وضعیت قرار می‏گیرد و علّت نابسامانی‏های اقتصادی، فشارهایی‏ست که بر این بازار آزاد وارد می‏شود و آن را از تعادل خارج می‏کند.
این یعنی اختراع یک «نهاد» جدید که «ثروت‏اندوزی» را محور زندگی بشر قرار می‏دهد و جوامع بشری را «اقتصادمحور» تعریف می‏کند. وقتی «پول» اصل می‏شود، معنویات و اخلاق و تمام ارزش‏های انسانی به محاق رفته و در ذیل ارزش‏های مادی تعریف می‏گردد. او ساختاری را طراحی کرد که بن‏مایه آن کفر است و همچون یک قایق به صورت طبیعی تمام سرنشینان خود را به سمت رفتارهای ضددینی سوق می‏دهد.

چگونگی تقابل «مکانیزم بازار» با «مکانیزم کار» و نگرانی «مارکس»
اشتغال کامل هرگز اتفاق نیافتاد. ادعای آدام اسمیت هیچ‏وقت محقق نشد. همیشه بخشی از نیروی کار جامعه بیکار بوده و نمی‏توانستند سهمی از بازار کار در اختیار داشته باشند.
«مارکس» *3* متوجه این نقص ساختاری شد و تلاش کرد با تکیه بر منطق دیالکتیک و تضادمحور هگل بتواند این مشکل اقتصادی را که بر تمام جامعه غرب سایه انداخته بود حل کند.
در زمان او، کارخانه‏دارها با کمک ضوابط و قوانینی که مجلس‏ها و دولت‏ها برای امنیت‏شان تأمین می‏کردند و برای تدارک سود و ربای وام‏هایی که بانکدارهای نزول‏خوار بر آن‏ها تحمیل، فشارهای غیرقابل تحمّلی را بر کارگران وارد ساخته و با ساعت‏های کار زیاد، پرداخت کم دستمزد، محیط کار بسیار ناهنجار و غیربهداشتی و رفتارهای غیرانسانی، آن‏ها را رسماً به بردگی گرفته بودند.
مارکس نتوانست در مقابل این همه ظلم خاموش بنشیند و تلاش کرد با ارائه نظریه‏ای جدید در تحلیل رفتار پرولتاریا *4* و کارگران بی‏کار و طراحی سندیکاها *5* و اتحادیه‏های کارگری، ساختاری اشتراکی *6* برای اقتصاد ارائه کند. اقتصادی که محور نهاد اجتماعی غرب شده بود. غرب دنیاپرست این‏بار روشی جدیدتر و اصلاح‏شده برای دنیاپرستی اقتصادمحور به دست آورده بود که انقلاب‏های بزرگی در عالم پدید آورد. اتحاد جماهیر شوروی *7* از مقتدرترین آن‏ها بود.
هر دو شیوه اسمیت و مارکس در یک چیز شریک بودند و تفاوتی نداشتند؛ چارچوبی بودند سخت و خشک که انسان‏ها نمی‏توانستند از آن خارج شده و تخطّی کنند. اساساً غرب مدرن با طراحی همین ساختارهای رفتارساز است که توانست به این پیشرفت‏های سریع برسد. ساختارهایی که «فردمحور»‏ نیستند و با آمد و شد آدم‏ها تغییر رویه و سمت و سو نمی‏دهند. آن‏قدر می‏مانند و کنترل می‏کنند، تا زمانی که ایرادی در آن‏ها پیدا شده و بازطراحی و اصلاح شوند.

-----------------------------
جان استوارت میل (به انگلیسی: John Stuart Mill)(زاده 20 مه 1806 در لندن - درگذشته 8 مه 1873 در آوینیون)، فیلسوف بریتانیایی سده‏ نوزدهم است. او گذشته از آن که نویسنده بود و در زمینه منطق، شناخت‏شناسی، اخلاق و اقتصاد قلم می‏زد، در عرصه سیاست نیز فعال بود. میل دوره‏ای دراز کارمند کمپانی هند شرقی بود و چندی هم رئیس آن شد. در دهه 1860 او نماینده مجلس عوام در پارلمان بریتانیا شد و به دفاع از سیاست لیبرال در مسائل قانون‏گذاری و آموزش همت نهاد. نوشته‏های سیاسی میل در باره مسائل مربوط به حقوق و آزادی سیاسی، حکومت پارلمانی و جایگاه و پایگاه زنان در جامعه بوده است. میل در شناخت‏شناسی قائل به تجربه‏گرایی و در فلسفه اخلاق فایده‏گرا بود. مکتبی که بنیادگذارانش جرمی بنتام و پدرش جیمز میل بودند.
**  رساله درباره آزادی، جان استوارت میل، ترجمه: جواد شیخ‏الاسلامی، ناشر: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ص134
It is in the Koran, not the New Testament, that we read the maxim—"A ruler who appoints any man to an office, when there is in his dominions another man better qualified for it, sins against God and against the State." (On Liberty, John Stuart Mill, The Walter Scott Publishing, p93)
***  آدام اسمیت (5 ژوئن 1723 - 17 ژوئیه 1790) فیلسوف اخلاق گرای اسکاتلندی در دوران روشنگری اسکاتلند است که از او به عنوان پیش‏گام در اقتصاد سیاسی و «پدر علم اقتصاد مدرن» یاد می‏شود. وی همچنین از نظریه‏پردازان اصلی نظام سرمایه‏داری مدرن به‏شمار می‏رود. اسمیت ایده‏های خود در زمینه‏ اقتصاد را در کتاب ثروت ملل خود به تفصیل شرح داده‏است. این نخستین کتاب مدرن علم اقتصاد و شاهکار آدام اسمیت محسوب می‏شود.
****  ثروت ملل، آدام اسمیت، ترجمه سیروس ابراهیم‏زاده، انتشارات پیام، 1357
*3*  کارل هاینریش مارکس (به آلمانی: Karl Heinrich Marx) (زاده‏ 5 مه 1818 در شهر تری یر پروس - درگذشته‏ 14 مارس 1883 در لندن، انگلستان) متفکر انقلابی، فیلسوف، جامعه‏شناس، شاعر، تاریخدان، اقتصاددان آلمانی و از تأثیرگذارترین اندیشمندان تمام اعصار است. او به همراه فردریش انگلس، مانیفست کمونیست (1848) را که مشهورترین رساله‏ تاریخ جنبش سوسیالیستی است منتشر کرده‏است. مارکس همچنین مؤلّف «سرمایه» مهم‏ترین کتاب این جنبش است. این آثار به‏همراه سایر تألیفات او و انگلس، بنیان و جوهره‏ اصلی تفکر مارکسیسم را تشکیل می‏دهد. «تاریخ همه‏ جوامع تا کنون، تاریخ مبارزه‏ طبقاتی بوده‏است.» از جمله مشهورترین جملات مارکس درباره‏ تاریخ است که در خط اوّل مانیفست کمونیست خلاصه شده‏است.
*4*  پرولِتاریا (تلفظ /p??.le.ta.?ja/ از واژه‏ لاتین proletarius، به معنای فرزندمند، از Proles به معنای فرزند) اولین بار در امپراتوری روم، در قرن ششم پیش از میلاد، پدیدار شد. در آن زمان به موجب قانون، زمین‏داران و دیگر طبقات می‏بایست با پرداخت مالیات یا خدمت سربازی به دولت خدمت کنند. و آنانی هم که چیزی نداشتند تا به دولت بپردازند، می‏بایست فرزندان خود را به خدمت دولت بفرستند. این کلمه در سده‏ دوم میلادی ناپدید شد و در سده‏های پانزدهم و شانزدهم به معنای مردمی که زمین خود را از کف داده و تنها با نیروی کار خود زندگی می‏کنند، به کار رفت. اما در سده‏ نوزدهم نویسندگان سوسیالیست مانند سیسموندی، کابه، لویی بلان و پرودون آن را دوباره به کار بردند، و کسی که آن را رواج عام بخشید یک نویسنده‏ اجتماعی آلمانی به نام لورنتز فن اشتاین (Lorenz von Stein) بود. مارکس در کتاب «مانیفست کمونیست» (1848) تعریفی از پرولتاریا به دست می‏دهد: «مقصود از پرولتاریا طبقه‏ کارگران مزدور جدیدی است که مالک هیچ وسیله‏ تولیدی نیست و نیروی کار خود را برای تأمین زندگی می‏فروشد.»
*5*  برخلاف اتحادیه صنفی، سندیکا یک تشکیلات خودگردان از افراد، بنگاه‏های اقتصادی، شرکت‏ها یا افراد حقوقی است که برای این متشکل می‏شوند تا منافعی که در آن سهیم هستند را ارتقاء دهند. در اکثر موارد هدف این تشکل‏ها این است که سود اقتصادی خود را به حداکثر برسانند.
*6*  کلکتیو (Collective) به گروهی از افراد اطلاق می‏شود که حداقل دارای یک هدف یا محرک مشترک هستند یا مشترکاً بر روی یک پروژه خاص همیاری می‏کنند تا به یک هدف مشترک دست یابند. تفاوت یک کلکتیو با یک تعاونی در آن است که اعضای کلکتیو لزوماً بر اساس منفعت یا پس انداز اقتصادی دور هم جمع نشده‏اند (البته ممکن است که منفعت اقتصادی هم جزءی از هدف مشترک باشد). یکی از مشخصه‏های بارز کلکتیو، سهیم کردن اعضا در اعمال قدرت و تصمیم گیری‏های سیاسی و اجتماعی است. اعضای دارای رأی مساوی هستند و غالباً تصمیمات بر اساس اتفاق نظر کل اعضا گرفته می‏شود.
*7*  اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی یا به‏طور خلاصه شوروی، اتحادیه سوسیالیستی بود در اوراسیا که متشکل از روسیه و چندین جمهوری متحد، که از زمان تأسیس در سال 1922 تا زمان انحلال در سال 1991 بخش بزرگی از شرق اروپا و شمال آسیا را در برمی‏گرفت و پهناورترین کشور جهان شناخته می‏شد. در دهه 1980 آثار فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ظاهر شد و بالاخره در 1991 این کشور رسماً منحل شد و به چند کشور دیگر تجزیه شد. پس از فروپاشی 15 کشور جدید تأسیس شدند و فدراسیون روسیه وارث حقوقی شوروی شد.


[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
انرژی های آزادشونده غیرهمسو 3 + یکشنبه 98 شهریور 31 - 6:0 عصر

تفاوت جامعه «فردمحور» با جامعه «ساختارمحور» مانند تفاوت یک سامانه ناقص الکتریکی با یک سامانه کامل است. در سیستم ناقص، مانند یک لامپ، برق باید پیوسته متصل باشد تا روشنایی به دست آید و به محض قطع برق، نور هم می‏رود. جامعه بشری این طور بود که سبب شد با رحلت هر نبی، دست از حق بر دارد و به گمراهی برگردد. اما در یک سامانه کامل، «ساختار» توانایی تولید برق را می‏دهد. ساختاری که اگر لامپی برای تولید نور دارد، در بخشی دیگر نیز ابزاری برای تولید نیرو. یک مدار بسته و کامل. این خداوند است که در شایعه جنگ احد، مبنی بر شهادت رسول خدا (ص)، مردم را آن‏طور با تندی عتاب می‏کند که: «آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، به روش گذشتگان و نیاکان خود برمی گردید؟!» *
روشن است که انتظار پروردگار و انبیاء عظام الهی از بشر این بوده و هست که وابسته به فرد نبوده و بتوانند با قوانین و ساختارهایی که خداوند تشریع فرموده و با لسان ایشان به بشر رسانده، جامعه خود را در مسیر حق پیوسته حفظ نمایند. جامعه‏ای کامل که بدون اتصال مستقیم و پیوسته به وحی قابل اداره باشد. پس اگر روزی بَعث انبیاء پایان می‏یابد و به آخرین ختم می‏گردد، ریشه در چنین مطالبه‏ای الهی دارد.

توجه روشنفکران به تفاوت نهضت با نهاد
در این میان، آن گروهی که متوجه تفاوت سیستم‏های «فردمحور» با «ساختارمحور» شدند، با تفکیک «نهضت» از «نهاد» سرنوشت ناخوشایندی را برای تمامی نهضت‏های اصلاحی عالم پیش‏بینی کردند **.
ما می‏دانیم که هر نهضتی از آن رو که قیام در برابر ساختارهای موجود است، کاملاً بر توانایی‏های «فرد» رهبر اتکا دارد. او با شناخت دقیقی که از شرایط دارد، در بهترین زمان و مناسب‏ترین وضعیتی که جامعه از فشارها انباشته شده و سرکوب‏ها نزدیک است به خروش‏هایی متشتّت منجر گردد، با شعارهای همه‏پسندِ خود پرچم قیام را بر می‏افرازد.
طبیعتاً نهضت به همین دلیل که تابع فرد است، در غیاب او نمی‏تواند دوام بیاورد. هنگامی که نیروهای جدید امورات کشور را به دست بگیرند، دوباره ساختارها را به کار خواهند انداخت و جامعه به دام نهادی خواهد افتاد که نمی‏تواند مانند یک نهضت عمل کند و مورد پسند همه اقشار جامعه واقع گردد.
آن نخبگانی که از دوگانه «نهضت/نهاد» سخن می‏گویند، در نهایت به یک پاسخ بیشتر نمی‏رسند؛ نهضت یک دوره گذار است و سرانجام هر نهادی ساختارهایی دارد که در برابر شعارهای نهضت مقاومت می‏کند و جز این ممکن نیست!

آیا نهضت می‏تواند در نهاد تداوم یابد؟ چگونه؟
اما این برداشت صحیح نیست و این تحلیل به بن‏بست می‏رسد. منابع تحقیق و مطالعه‏ای که به چنین قضاوتی رسانده است ناقص است و به درستی گزینش نشده. به همین دلیل است که به چنین نتیجه ناامیدکننده‏ای منجر شده.
وقتی بدانیم «ساختار» طراحی شده در هر نهادی قدرت دارد تا چرخه‏های حرکت جامعه را به سمت و سوی آرمان‏هایی که برای آن طراحی شده بگرداند، می‏فهمیم که وقتی نهضت را بدل به نهادی نامتناسب کنیم، با دست خودمان شعارهای انقلابی را به دام ساختارهای ضدانقلابی انداخته‏ایم.
هر نهضتی لاجرم برای تداوم خود بایستی نهادی متناسب با آرمان‏های خود طراحی و اجرا کند و چنین کاری زمان‏بر و پرهزینه و نیازمند عزمی ملّی در نخبگان است. جمهوری اسلامی ایران پس از استقرار، نیروهای انسانی خود را در قالب ساختارهایی ریخت که پیش از انقلاب طراحی شده بود. همان وزارتخانه‏ها و ادارات با همان قوانین و ساختارها. حقوق‏ها به همان شیوه پرداخت می‏شد و بودجه‏ها در همان سازمان برنامه تدوین می‏گردید. بانک‏ها به همان شیوه سابق اعتبار خلق می‏کردند و بازار با همان ابزارها، تولید و توزیع و مصرف را مدیریت می‏کرد. چیزی از روش‏ها تغییر نکرد. فقط آدم‏ها بودند که در این میانه جابه‏جا شدند و ما، انقلابی‏های بی‏اطلاع از قدرت ساختار، گمان می‏کردیم با عوض شدن نیروهای انسانی رأس قدرت، تمام عملکردهای نظام را تغییر مسیر می‏دهیم.
مع الأسف این اتفاق نیافتاد و امروز می‏بینیم آن‏چه شد که نمی‏خواستیم بشود. «نهادِ این نهضت» طراحی نشد و بعینه دیدیم ساختار آن‏قدر تواناست که نیروهای انسانی خوب ما را فاسد می‏کند و از بهترین‏ها بدترین رفتارها را بیرون می‏کشد. ابرار را وادار می‏کند اخلاق رذیله را محور مدیریت خود قرار دهند و همان‏طور رفتار کنند که مدیران شاهنشاهی می‏کردند و در پاسخ بگویند: «نکنیم نمی‏شود!» یعنی اصلاً بدون روش‏های کفر نمی‏شود مدیریت کرد و چرخ‏های نظام را در حال چرخش نگه داشت! این همان تعبیر پیش‏بینی شگفت‏آور مؤسّس نهضت (ره) است:
«درباره فرهنگ هر چه گفته شود کم است. و می دانید و می دانیم اگر انحرافی در فرهنگ یک رژیم پیدا شود و همه ارگانها و مقامات آن رژیم به صراط مستقیم انسانی و الهی پایبند باشند، و به استقلال و آزادی ملت از قیود شیطانی عقیده داشته باشند و آن را تعقیب کنند، و‏ ‏‏ملت نیز به تبعیت از اسلام و خواسته های ارزنده آن پایبند باشد، دیری نخواهد گذشت که انحراف فرهنگی بر همه غلبه کند، و همه را خواهی نخواهی به انحراف کشاند، و نسل آتیه را آنچنان کند که انحراف به صورت زیبا و مستقیم را راه نجات بداند، و اسلام انحرافی را به جای اسلام حقیقی بپذیرد و بر سر خود و کشور خود، آن آورد که در طول ستمشاهی و خصوصاً پنجاه سال سیاه بر سر کشور آمده. و مجلس و ملت و متفکران متعهد باید این حقیقت را باور کنند و اصلاح فرهنگ و از آن جمله اصلاح مدارس از دبستان تا دانشگاه را جدی بگیرند، و با تمام قوا در سد راه انحراف بکوشند. اشخاصی معدود قدرت ندارند تا این امر عظیم الحجم مهم را اصلاح کنند و صددرصد آن را اسلامی و ملی و در خدمت کشور قرار دهند. همه مسئولیم و همه باید در پیشگاه خدا و خلق خدا جواب تهیه کنیم. و در این زمان که فرصتی ارزنده داریم از هیچ کس هیچ عذری پذیرفته نیست و همه باید به مقدار توان خویش در این امر حیاتی کوشش نماییم تا خون جوانان برومند مجاهد و کوشش ملت و مجاهدات بیدریغ آن هدر نرود.» ***
فرهنگ همان ساختارهایی‏ست که انسان‏ها در آن عمل می‏کنند و نهادی را می‏سازد که رفتارهای مردم و مسئولین را شکل و سمت و سو می‏دهد.

--------------------------------------
«وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ  أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ  وَمَن یَنقَلِبْ عَلَی عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللَّـهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللَّـهُ الشَّاکِرِینَ» (آل عمران:144) و محمّد جز فرستاده ای از سوی خدا که پیش از او هم فرستادگانی [آمده و] گذشته اند، نیست. پس آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، [ایمان و عمل صالح را ترک می کنید و] به روش گذشتگان و نیاکان خود برمی گردید؟! و هر کس به روش گذشتگان خود برگردد، هیچ زیانی به خدا نمی رساند؛ و یقیناً خدا سپاس گزاران را پاداش می دهد. (ترجمه انصاریان)
**  ارجاعی‏ست به نظریاتی مانند این: «علی شریعتی از اینکه نهضت ها پس از پیروزی به نهاد تبدیل می شوند, به تلخی می نالد و خواستار ادامه نهضت پس از پیروزی آن نیز می شود» شریعتی در واقع با این درخواست، غیرممکن را طلب می کند، زیرا یک نهضت و یا جنبش سیاسی - اجتماعی پس از آنکه به قدرت رسید، بنا به جبر موقعیت خود، راهی جز فاصله گرفتن از شیوه گذشته خود و تبدیل شدن به نهاد ندارد. نهضت و نهاد دو موقعیت متمایز با استراتژی و اهداف و کارویژه کاملاً متفاوتند و در هم تنیدن آنها جز به وضعیتی آشوبناک و ناکارآمد نمی افزاید. (روزنامه شرق، 8/1/1385، احمد زیدآبادی)
توصیف علی شریعتی در کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی در سال 1350: «در جامعه‏شناسی یک اصلی است به این نام : تبدیل موومان (Mouvement یعنی نهضت و حرکت) به انستیتوسیون (Institution یعنی نظام و سازمان). به این معنی که در جامعه، حرکتی بر اساس ایدئال‏ها و هدف‏هایی ایجاد می‏شود و یک فکر، یک گرایش، یک ایمان جوان متحرک است که این نهضت را (به آن معنای حقیقی کلمه، یعنی حرکت و ورزش) ایجاد می‏کند. ... این نهضت در مسیر خودش حرکت می‏کند. یک حرکت مدعی زمان و تغییردهنده نظام موجود که می‏خواهد ویران کند و با یک حالت انتقادی شدید نسبت به هرچه که وضع موجود را نشان می‏دهد و یا می‏سازد وضع دیگری را پیش آورد و شرایط نوی را بیافریند.... همه چیز را تغییر می‏دهد نهضت به هدف می‏رسد. یا بی‏آنکه به هدف برسد به اوج قدرتش می‏رسد. اما بدانجا که رسید، درگیری و مبارزه‏اش از بین می‏رود، سد و مانعی دیگر در برابرش نیست به قدرتش که رسید حالتش عوض می‏شود. می‏ایستد! متوقف می‏شود! حالت متحرک و انقلابی‏اش را از دست می‏دهد و حالت محافظه‏کاری می‏گیرد. چون اول می‏خواست دشمن را خلع سلاح کند و نظام را عوض کند حالا خودش قدرتمند و حاکم است و می‏خواهد خودش را حفظ کند و نگه دارد. لذا حالت ضدانقلابی پیدا می‏کند، چون خودش روی کار آمده انقلاب‏های بعدی را شورش و خیانت یا ضدانقلاب می‏خواند.در اینجا از نظر جامعه‏شناسی که مطلب را بررسی می‏کنیم می‏بینیم آن واقعیت که در اول نهضت بود و موومان حالا در قدرت خودش تبدیل گردیده به انستیتوسیون یا نهاد، و یک پایه ثابت اجتماعی شده است، و به صورت خیمه‏ای درآمده بر روی جامعه، و یک قدرت سازمان‏یافته دولتی شده که در ظاهر به اوج قدرت رسیده است اما در روح به توقف و رکود افتاده است.»
***  پیام به ملت ایران و مسئولین نظام‏، 22/11/1361، صحیفه امام، ج17، ص322



[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
انرژی های آزادشونده غیرهمسو 2 + جمعه 98 شهریور 29 - 6:0 صبح

تقدّم امدادی کفر بر ایمان و هُلِش بر کِشِش
مسیر رشد انسان‏های مؤمن آسان نبوده است. حضور همیشگی و دائم کفار و منافقین دوشادوش جامعه مؤمنین، همواره دشواری‏هایی را برای آنان در طول تاریخ ایجاد کرده است. خصوص این‏که خداوند وعده فرموده که کفار را نیز «امداد» کرده و یاری می‏رساند؛ «کُلًّا نُّمِدُّ هَـؤُلاءِ وَهَـؤُلاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا» (إسراء:20) هر یک از دو گروه دنیا طلب و آخرت خواه را [در این دنیا] از عطای پروردگارت یاری دهیم، وعطای پروردگارت [در این دنیا از کسی] ممنوع شدنی نیست. (ترجمه انصاریان)
مرحوم استاد حسینی الهاشمی *، سیدمنیرالدین، فرزند آقاسیدنورالدین شیرازی، مؤسّس «دفتر مجامع مقدماتی فرهنگستان علوم اسلامی قم»، نظریه‏ای تاریخی ارائه کرده‏اند مبنی بر «تقدّم امدادی کفّار». این نظریه بر آن است تا با تفسیر رویدادهای تاریخی ادیان ابراهیمی نشان دهد همواره امداد کفار یک قدم جلوتر از امداد مؤمنین روی داده است و دلایلی برای آن وجود دارد. نخست استیصال کفار در مقابل جامعه مؤمنین است که چون توانایی مقابله ندارند، در زمانی که جامعه در وضعیت ثبات و اقتدار است، ناگزیر به تلاش بیشتر شده و شب و روز خود را صرف یافتن راه‏های ضربه زدن می‏کنند. خداوند این تلاش‏ها را بدون پاسخ نگذاشته و حسب سنّت دائمی خود، آن‏ها را در دست‏یابی به دنیایی قوی‏تر و ثروتمندتر یاری می‏کند. هدف پروردگار از یاری‏رسانی کفار اگر چه از یک‏سو بازگشت به عدالت ربوبی دارد تا تلاش‏ها را بی‏پاداش نگذارد و پاداش آن‏ها را هم برای آخرت باقی نگذارد، اما هدف اصلی، به‏کارگیری آن به مثابه یک عامل فشار است. عامل فشاری به مؤمنین جهت حرکت و پیشرفت و رشد. مهم‏ترین علّتِ فرصت دادن به ابلیس و اعوان او، درگیر کردن مؤمنین با چالش‏های ایمانی در راستای ارتقاء و رشد ایمان آن‏هاست.
یکی از آفت‏هایی که هر فرد مؤمن را تهدید می‏کند تنبلی در ایمان است. انسان‏های دین‏دار به دلیل اتکال به خداوند متعال اندک‏اندک دچار آسیب کم‏کاری می‏شوند. به روند تغییرات تاریخ که بنگریم، در هر دوره‏ای که جامعه به دلیل ایمان خود از نعمت‏های فراوان پروردگار بهره‏مند شده است، دیری نپاییده که گرفتار غرور ایمانی شده و از حرکت و پیشرفت باز مانده است. این نشان می‏دهد که دعوت‏های انبیاء برای حفظ پیشرفت پایدار و دائمی بشر کفایت نمی‏کند و این کشش در زمان‏هایی نیاز به هل دادن هم دارد. در حقیقت تا «نیاز» به دعوت انبیاء در بشر پیدا نشود، انگیزه کافی برای «پذیرش» دعوت در آن‏ها آشکار نمی‏گردد.
این نظریه با تحلیل پدیده‏های تاریخی نشان می‏دهد ما با حرکتی سینوسی در رشد ایمانی بشر مواجه هستیم. هر گاه از سرعت این رشد کاسته شده، امداد الهی شامل کفار بوده و بر قدرت‏های مادی آن‏ها افزوده است. افزایش قدرت کفار عاملی می‏شود برای فشار به مؤمنین تا بر تلاش مؤمنانه خود بیافزایند و در دوره تاریخی بعد، عرصه‏ای جدید در ایمان را رقم زده و تحصیل کنند. این‏گونه بوده که جامعه الهی گام به گام ارتقاء یافته و توانسته قله‏های جدیدی در ایمان و اخلاق کسب کند و با همین شیوه به نقطه‏ای که امروز در آن به سر می‏بریم رسیده است.

نوزایی؛ تولّد توانمندی در مدیریت ساختاری
اما امروز در چه مرحله‏ای از این حرکت هستیم؟ تمدن کفر جلوتر است یا ایمان؟ از حدود هفتصد سال پیش، رویدادهایی متوالی و پی‏درپی در اروپا آغاز شد که به تدریج تحوّلات بزرگی را در شیوه اداره جوامع رقم زد. این دوره را عصر «رنسانس» ** یا «نوزایی» نامیدند.
فارغ از مبانی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی این جریان که به نوزایی انجامید، آن‏چه دنیای کفر به دست آورد، قدرت مدیریت «ساختارها» به جای «افراد» بود. در نظام‏هایی که امروزه و پس از رنسانس آن‏ها را «سنّتی» می‏نامند جامعه در تبعیّت از «فرد» عمل می‏کند و همواره شخصی به عنوان شاه یا امپراتور تصمیم‏گیری را در تمام عرصه‏های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی شخصاً و برأسه بر عهده دارد. اما وقتی ساختارها مدیریت جامعه را بر عهده می‏گیرند، اختیارات فرد مزبور مقیّد شده و قدرت تصمیم‏گیری در میان جمع کثیری از مدیران توزیع می‏شود، تا جایی‏که یک مدیر خُرد در کوچک‏ترین بخش دولت نیز کاملاً مستقل می‏تواند در حوزه مسئولیت‏های خود تصمیم بگیرد و اختیار داشته باشد.
این قدرت بزرگی بود. این قدرت را بشر تا پیش از این نداشت. همواره و در طول زمان همیشه افراد در تصمیمات خود مطلق عمل می‏کردند، ساختار نمی‏توانست اختیار آن‏ها را قید بزند. اما پس از این دوره، قدرت «عقل جمعی» در تصمیم‏گیری به طرز شگفتی مدیریت جوامع را متحوّل کرد. این شیوه تصمیم‏گیری تخصص‏های بسیاری را درگیر تولید «تصمیم»‏ در نظام می‏کند که در کُنشی همسو «کیفیّت» و «سرعت» تصمیم‏گیری را بالا برده، موفقیت‏های اجتماعی را به صورت تصاعدی افزایش می‏دهد.
این - اساساً تغییر مقیاس- را «آلوین تافلر» در کتاب «جابه‏جایی در قدرت» *** توضیح داده و با مثالی ساده نشان می‏دهد که در عصر اطلاعات حتی یک منشی و دفتردار نیز مسئولیت بخش مهمی از تصمیمات مدیریتی را بر عهده دارد.
امروز به جای آن‏که یک فرعون، یک چنگیز، یک هیتلر، یک موسولینی و امثال آن‏ها بیایند و در مقابل دعوت حق ایستادگی کرده و مردم را به بردگی و استثمار کشیده، کشتار کنند، کفار توانسته‏اند ساختاری بسازند، مجموعه‏ای منسجم از قوانین اجتماعی که همان کار را انجام می‏دهد، بدون آن‏که نیازی به چنین رهبران مستکبری داشته باشد. نظام بانکی، نظام تولید، نظام توزیع، نظامی که الگوی مصرف را از طریق فاصله طبقاتی و نیازسازی رسانه‏ای کنترل می‏کند، همه این ساختارهای پیچیده، امروزه جایگزین افراد در ایجاد انحراف از مسیر حق و عدالت شده‏اند، به نحوی که آدم‏ها می‏آیند و می‏روند، اما تغییری در سمت و سوی حرکت دستگاه کفر پدید نمی‏آید و نظام باطل روزبه‏روز در باورهای خود غلیظ‏تر و شدیدتر و در حرکت خود سریع‏تر می‏گردد.

شیوه هم‏مسیری بشر؛ وحدت رهبر یا وحدت رهبری؛ پایانی بر بعثت انبیاء
انتظار انبیاء الهی از بشر چه بوده است؟ آیا آن‏ها تلاش می‏کرده‏اند با وحدت «رهبر» جامعه را یکپارچه کرده و هدایت نمایند؟ یا راهی می‏جستند تا «نظام رهبری» اجتماعی را به وحدت برسانند؟
وقتی به تاریخ انبیاء می‏نگریم و حوادث دوران‏های متوالی را بر می‏رسیم، به وضوح می‏بینیم که پس از اتمام مأموریت و رسالت هر نبی، زمان زیادی طول نمی‏کشید تا انحراف بر همه غلبه کند و جز اندکی، همگان راه باطل را برگزینند. بر همین سبیل بوده که پیوسته نبی پس از نبی مبعوث می‏شد و امّت بر اساس داشتن یک «رهبر» واحد همسو می‏شدند و مسیر حق را طی می‏کردند. اما آیا این روال و جریانی بود که مطلوبیت داشته است؟
اگر اراده و مشیّت الهی این بود که همواره جوامع از طریق «فرد» به وحدت رسیده و همسو شوند، نباید سلسله انبیاء را ختم می‏کرد و به جریان تاریخی بعثت پایان می‏داد. اصرار فراوانی که رسول خاتم (ص) در مدیریت جامعه اسلامی بر مشاوره داشت، گویی آموزشی برای آینده مؤمنین بود، تا فرا بگیرند آن‏چه یکپارچگی نظام اسلامی را باید حفظ کند، «ساختار واحد» است و نه «فرد واحد».
با رحلت رسول مکرّم اسلام (ع) ارتباط بشریت با وحی رسماً متوقف شد و این چه معنایی می‏تواند برای ما داشته باشد؟ یعنی تمام آن‏چه از حضرت خاتم الأنبیاء (ص) و جانشیان بر حق ایشان (ع) فرا گرفته‏ایم، کافیست تا بتواند جامعه اسلامی را حفظ نماید و رشد دهد تا آماده حضور آخرین ولی الهی (عج) گردد.

-------------------------------
سید منیرالدین حسینی الهاشمی فرزند سید نورالدین حسینی شیرازی در تاریخ 20/8/1324 (از مراجع دینی سرشناس شیعه که مرجعیت او در استانهای جنوبی بود) در شیراز متولد شد. سید منیرالدین تنها 12 سال داشت که پدر در سال 1335 درگذشت. ا صدور دستور انقلاب فرهنگی از سوی سید روح‏الله خمینی محور فعالیتهای او برای تأسیس یک آکادمی برای علوم اسلامی، آغاز شد. او در ابتدا مجامعی را در دانشگاه‏های بزرگ کشور برگزار کرد و تعدادی از اساتید را جذب اندیشه خود کرد. سپس در سال 1362 دفتر مجامع مقدماتی فرهنگستان علوم اسلامی را بنیان نهاد تا به تولید مقدمات علوم اسلامی بپردازند. او در نهایت موفق شد در پایان دهه 60 اندیشه فلسفی جدیدی با عنوان «فلسفه نظام فاعلیت» بنیان نهد و تا اسفند 1379 که در سن 57 سالگی درگذشت، نیز گام ضروری دوم اندیشه خود، یعنی بنیانگذاری روشهایی برای تولید علم بر اساس این فلسفه جدید التاسیس را به سرانجام برساند.
**  رنسانس (به فرانسوی: Renaissance) یا دوره‏ نوزایی یا دوره‏ نوزایش یا دوره تجدید حیات، جنبش فرهنگی مهمی بود که آغازگر دورانی از انقلاب علمی و اصلاحات مذهبی و پیشرفت هنری در اروپا شد. دوران نوزایش، دوران‏گذار بین سده‏های میانه (قرون وسطی) و دوران جدید است. آغاز دوره‏ نو زایش را در سده‏ 14 میلادی در شمال ایتالیا می‏دانند. این جنبش در سده‏ 15 میلادی، شمال اروپا را نیز فراگرفت. رنسانس، یک تحول 300ساله است که از فلورانس در ایتالیا آغاز شد و به عصر روشنگری در اروپا انجامید.
***  جابه‏جایی در قدرت، الوین تافلر، ترجمه شهیندخت خوارزمی، نشر نو


[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: آقامنیر 118 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
انرژی های آزادشونده غیرهمسو 1 + چهارشنبه 98 شهریور 27 - 12:0 عصر

«طوقی» را یادم هست
درسی در کتاب فارسی
زمان دبستان
پرنده‌ای که در دام‌ افتاده‌ها را هم‌جهت کرد
هم‌راستا
تا اوج بگیرند
حرکت کنند و از تله شکارچی بگریزند

پرنده‌ها انرژی داشتند
انرژی‌های خود را نیز آزاد می‌کردند
با تمام قوا
مصرف
اما
همسو نبودند
غیرهمسو
«انرژی‌های آزادشونده غیرهمسو»
این بود که پرواز نمی‌توانستند!


می‏چرخانی، با انرژی زیاد، کلّی نیرو مصرف می‏کنی، تا در مسیر درست بگردد و کار درست را انجام دهد. اما تا رها کنی، دوباره چپ‏گرد می‏شود، می‏افتد در مسیری که نباید، انگار سطح شیب‏داری بزرگ است و جاذبه طبیعی زمین مدام در حال مقابله با تو. چرا خداوند طبیعت را علیه تعالی نظام بشر خلق کرده است؟! آیا واقعاً این‏طور است؟ یا ما این‏طور می‏پنداریم؟ آیا خودسقوطی اخلاقی بشر یک مکانیزم خودکار است یا ما خیال می‏کنیم که هست؟ اگر نیست پس چرا هست؟! و اگر هست، از کجا شده است؟ خدا کرده است یا بشر؟ اگر بشر، کی و کـِی و کجا؟ چگونه اصلاً؟
در این نوشته مختصر، نوشته‏ای که تلاش شده به اصل مطلب بپردازد و از حواشی پیراسته باشد، خواهید یافت پاسخ سؤالات فوق را. امیدوارم، به حول و قوّه خدا.


اجتماع ِ بشر و قایقی که مسیر می‏خواهد
باستان‏شناسان سابقه تاریخی زندگی انسان را بر اساس استخوان‏ها و نقاشی‏هایی که در غارها پیدا کرده‏اند، بسیار مشابه نظریه «فرگشت» * داروین ** ترسیم کرده‏اند. ما نیز این نظریه را از آن رو که در کودکی نظام آموزشی به خوردمان داده است مسلّم دانسته و بدون هیچ تحقیق و بررسی پذیرفته‏ایم. این‏که انسان‏های اولیه نه سخن گفتن می‏دانستند و نه آداب شهرنشینی و اجتماعی زندگی کردن را. آن‏ها بیشتر شبیه به میمون‏هایی معرفی می‏شوند که تک‏تک و جدا از هم در غارها پناه گرفته و بدون ارتباط با هم زندگی می‏کردند. با این‏که می‏بینیم حتی میمون‏ها نیز زندگی اجتماعی دارند، باز هم باستان‏شناسان اصرار بر دور کردن زندگی انسان‏های اولیه از اجتماع دارند. تا پس از آن، ترس از جانوران درّنده و ناتوانی‏های فردی را محور تشکیل اجتماع و جامعه انسانی قرار دهند.
اما در نظریه اسلامی، هنگامی که قرآن را مطالعه می‏کنیم و روایات را بر می‏رسیم، با رویکرد دیگری مواجه می‏شویم. تمام ادیان ابراهیمی *** سرگذشت متفاوت و دیگرگونی برای بشر ترسیم کرده‏اند. انسان در این نگرش، از ابتدا نه تنها اجتماعی زندگی می‏کرده و جامعه داشته است، که رهبر داشته و سخن گفتن نیز می‏دانسته. آدم و حوا از روز نخست هبوط به دنیا می‏توانسته‏‏اند با یکدیگر گفتگو کنند و در همین اثنا، آدم به عنوان نبی و رسول از جانب خداوند منصوب بوده است، تا جامعه کوچک انسانی آن روز را هدایت و رهبری نماید. از این منظر، انسان از روز نخست خلقت به صورت اجتماعی زندگی می‏کرده و این اجتماع هرگز بدون مسئول و راهبر تعیینی و مشخص از جانب خالق رها نشده است.
انبیاء یا همان فرستادگان الهی برای هدایت بشر، جامعه انسانی را به «قایق» و «کشتی» تشبیه کرده‏اند****. جامعه با تمام ارزش‏های سیاسی و فرهنگی و عملکردهای اقتصادی‏اش مانند یک قایق آحاد بشر را در خود جای داده و به سوی مقصدی حرکت می‏دهد. طبعاً اگر سکان این قایق در اختیار فرزانگان و برگزیدگان نباشد، آن‏هایی که راه را می‏شناسند و از جانب خالقِ این قایق برای هدایت آن نصب شده‏اند، هر روز به سمتی می‏رود و گرفتار طوفان‏ها و گرداب‏های فتنه شده و در ناکجاآباد گم می‏شود. قایق یک مسیر واحد می‏خواهد. مسیری که تغییر نکند تا به مقصد برسد و در بندرگاه پهلو بگیرد. چگونه می‏شود با تغییر نسل به نسل رهبران اجتماعی، قایق بشریت تغییر مسیر ندهد؟

کثرت انبیاء و گمراهی بشر در غیبت
اگر مسیر یکی‏ست و راه تغییر نمی‏کند، تا جامعه انسانی به مقصد برسد، یک نبی کافی نبود؟ همان حضرت آدم تمام راه را که به فرزندان خود نشان داد، سکان را سفت نگه می‏داشتیم و تا انتها می‏رفتیم. چرا نبوّتی پیاپی؟
راز کثرت انبیاء در گمراهی دم به دم بشر است. گمراهی‏ای که با رفتن هر پیامبر حادث می‏شد. آدم(ع) که به رحمت خدا رفت، بخشی از فرزندان او به گمراهی کشیده شدند، نبوّت «شیث» ***** را انکار کردند و سر قایق جامعه را گرفتند و کشیدند به سمت فساد و گناه، مسیری که خداوند انسان را برای آن خلق نکرده بود. طبیعتاً باید یک روز نوح(ع) می‏آمد و کشتی بشریت را یک‏بار دیگر به مسیر صحیح باز می‏گرداند.
عادت تاریخی بشر بر همین رقم خورده است که با غیبت هر نبی به فساد کشیده شده و جامعه الهی را از مسیر صحیح خارج سازد. تا جایی‏که چهل روز نبودن موسی(ع) را نیز تاب نیاورده، گوساله‏پرستی اختیار کرد.
پروژه تاریخی انبیاء «رشد» بشر بوده است. انسان‏ها در هر مرحله از نبوّت گامی به پیش رفته و جامعه‏پذیری الهی را فرا گرفته‏اند. روزی که با لحظه‏ای غیبت نبی به فساد می‏افتادند گذشت و به دوره‏ای رسید که سال‏ها فقد نبی نتواند آن‏ها را از اصول اعتقادی دور سازد. این رشد تا جایی پیش رفت که باری تعالی دیگر نیازی به ادامه نبوّت ندید و آن را در آخرین فرد این گروه ختم کرد. جامعه انسانی به مرحله‏ای رسید که می‏تواند ولو در فرقه و گروهی کوچک از مؤمنین، آرمان‏ها و اندیشه‏های نبی را حفظ نماید و به دست نسل‏های بعد برساند، با تمام احکام و دستوراتش، بدون نیاز به این‏که دوباره نبی جدید بیاید و خبر از غیب بیاورد.

-------------------------------
*
  تکامل یا فرگشت یا برآیش (یا به‏گونه‏ ویژه‏تر تکامل زیستی یا اندامی) عبارت است از دگرگونی در یک یا چند ویژگی فنوتیپی موروثی که طی زمان در جمعیت‏های موجودات زنده رخ می‏دهد. این ویژگی‏های فنوتیپی، که از نسلی به نسل بعد جابجا می‏شوند؛ صفات ساختاری، بیوشیمیایی و رفتاری را تعیین می‏کنند. داروین متأثر از نظرات توماس مالتوس در رساله‏ اصل جمعیت؛ به این نتیجه رسید که رشد جمعیت به آسانی می‏تواند به «تنازع بقا» منجر شود؛ و در این رقابت زاده‏های با مطلوبیت بیش‏تر، بر دیگران برتری خواهند داشت. محدودیت منابع باعث می‏شود تا در هر نسل بسیاری از زاده‏ها پیش از رسیدن به سن تولیدمثل تلف شوند. این ایده می‏توانست گوناگونی جانوران و گیاهان را، در عین اشتقاق از اجداد مشترک توضیح دهد؛ و در عین حال این شرح تنها با استفاده از قوانین طبیعی که برای همه‏ اشیاء یکسان بودند، فراهم می‏شد.
** چارلز رابرت داروین (به انگلیسی: Charles Robert Darwin) (زاده 12 فوریه 1809 انگلستان – درگذشته 19 آوریل 1882 انگلستان) زیست‏شناس و زمین‏شناس انگلیسی بود. از آثار او می‏توان خاستگاه گونه‏ها یا «منشأ انواع» (1859) و تبار انسان، و انتخاب طبیعی در ارتباط با جنسیت (1871) را نام برد. او از اعضای انجمن سلطنتی بریتانیا بود. از کتاب او با نام کامل «خاستگاه گونه‏ها به وسیله انتخاب طبیعی» به عنوان یکی از مهم‏ترین کتاب‏های دنیا یاد می‏شود.
***  عنوان دین‏های ابراهیمی یا اَدیان ابراهیمی در مطالعه تطبیقی، در مورد دین‏هایی استفاده می‏شود که از سنت باستانی ابراهیم در نوشته‏های سامی الهام می‏گیرند. اسلام، مسیحیت و یهودیت در این طبقه قرار می‏گیرند. در عین حال، ممکن است خود پیروان این دین‏ها باور متفاوتی داشته باشند.
****  اشاره به حدیث نبوی(ص): «یک فرد گنهکار، در میان مردم همانند کسی است که با جمعی سوار کشتی شود، و به هنگامی که در وسط دریا قرار گیرد تبری‏ برداشته و به سوراخ کردن موضعی که در آن نشسته است بپردازد، و هر گاه به او اعتراض کنند، در جواب بگوید من در سهم خود تصرف می‏کنم!، اگر دیگران او را از این عمل خطرناک باز ندارند، طولی نمی‏کشد که آب دریا به داخل کشتی نفوذ کرده و یکباره همگی در دریا غرق می‏شوند» (تفسیر نمونه، ج‏3، ص37)
*****  نام شیث در قرآن نیامده است، اما در احادیث و روایات اسلامی، نام شیث به عنوان یکی از پیامبران در اسلام ذکر شده‏است. سومین فرزند آدم و حوّا پس از هابیل و قابیل است. شیث پس از قتل هابیل به‏دستِ قابیل، متولّد گشت و حوّا او را جانشینی برای هابیل دانست. عمر شیث 912 سال نوشته شده‏است. او صاحب فرزندان بسیاری شد.

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
مسیر مرجعیّت و بحران‏های پیش رو 7 + دوشنبه 98 شهریور 25 - 11:0 صبح

ظهور اخباریون قمّی
همیشه افراط‏ها پس از گذشت زمان، زمینه بروز تفریط‏هایی را پدید می‏آورد. همان‏طور که عقل‏گرایی بیش از حدّ در حجیّت خبر واحد، سبب پیدایش اخباری‏گری شد. امروز نیز حجیم شدن علم اصول فقه و گرفتار شدن به مباحث و فروعات بسیاری که کاربردی فقهی ندارند و بیشتر ورزش و تمرین ذهنی به حساب می‏آیند و به تصریح اساتید جز در «نذر»، آن‏هم با شرایط بسیار غیر متعارف، فایده نمی‏رسانند، تهدید جدیدی را متوجه حوزه علمیه شیعه کرده است.
تحوّلات اجتماعی بار دیگر از جریان طبیعی فتوا پیشی گرفته و امروز شاهد بلاتکلیف ماندن احکام موضوعاتی هستیم که مبتلی‏به جامعه است. این وضعیت شرایط را برای تحوّلی دیگر مناسب کرده که می‏تواند مفید یا مضرّ باشد، ولی قهراً اتفاق می‏افتد.
مهرماه 1397 خبرگزاری مهر خبری را منتشر کرد درباره یک کتابفروشی غیررسمی در شهر قم:
«جریان اخباری‏گری رادیکال در حوزه‏های شیعی، سال‏ها روبه فراموشی بود، اما در سال‏های اخیر دوباره این جریان سربرآورده و در حوزه‏های علمیه به تحصیل و مباحثه مشغولند. کتابفروشی مهمی در قم نیز پاتوقی برای این طیف است و مدیر این کتابفروشی و برادرش خود از بزرگان این نحله در قم به شمار می‏روند و مباحثات مهمی را داشته‏اند و البته تالیفاتی را نیز در این حوزه منتشر کرده‏اند.»
«یکی از مشتریان همیشگی این پاتوق می‏گوید: معمولا بیشتر اوقات فراغت من و دیگر دوستانم در این کتابفروشی به بحث می‏گذرد. گاهی هم یکی از طلاب یا علمایی را که عقایدشان با ما مخالف است، به این مکان دعوت کرده و با او به مباحثه و در اصل مناظره می‏پردازیم.»
«طلبه دیگری می‏گوید: بسیاری از کسانی که در این دهه به علم شهره شده‏اند، متاسفانه به روایات و احادیث بی‏توجه هستند. اینان حتی بدون توجه به حدیث مشهور ثقلین، در تفاسیر قرآن خود به روش قرآن به قرآن عمل می‏کنند، اما مگر می‏شود بدون ائمه معصومین (ع) کتاب خدا و دین را متوجه شد؟»
«مدیر این کتابفروشی درباره کتاب‏های ارائه شده در این فروشگاه می‏گوید: در اینجا صرفا کتاب‏های روایی و احادیث و برخی موضوعات دیگر که با اصول عقاید شیعه همخوان باشد، به مخاطبان عرضه می‏شود. ما در اینجا به هیچ عنوان کتاب‏های حوزه‏ها و موضوعاتی چون فلسفه چه غربی چه اسلامی، عرفان و برخی تفاسیر خاص را به هیچ عنوان نمی‏آوریم، چرا که شرعا خرید و فروش چنین کتاب‏هایی را جایز نمی‏دانیم. عقل فلسفی ضلالت‏بار است و در دین گمراهی به وجود می‏آورد. به طور کل دکان فلسفه در دوران حکومت عباسیان برای مقابله با مکتب اهل بیت راه اندازی شد و خلفای عباسی می‏خواستند با این کار یک معرفت‏شناسی جدیدی را مقابل معرفت‏شناسی ائمه عَلَم کرده و به زعم خود از پیروان و شیعیان ایشان بکاهند. وی همچنین درباره کتاب‏ها و منابع عرفانی نیز اشاره کرد: به طور کل عرفان ابن‏عربی، مولوی، شمس تبریزی و... به دلیل اعتقاد آنها به مبحث وحدت وجود و همچنین نوع نگاه‏شان به مقوله خلقت و آفرینش کفر محض است و این اشخاص خارج از دین هستند.»
«عادت این گروه به تکفیر مخالفان عقاید خود نیز مسئله مهم دیگری است. آنها بر مبنای این عادت زشت خود اکنون مدام به مقوله وحدت اسلامی نیز می‏تازند و با فحاشی خود نسبت به معتقدات اهل سنت احساسات هموطنان اهل سنت را جریحه دار می‏کنند. این در صورتی است که رهبر معظم انقلاب در فتوایی هرگونه توهین به اعتقادات اهل سنت را خلاف شرع دانسته است.»*

--------------------------------
* http://mehrnews.com/news/4411912


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
دریاچه فارس + یکشنبه 98 شهریور 24 - 9:0 صبح

زمین را حفر کرده‌اند
وسیع
گسترده
رودخانه کن را انداخته‌اند در آن
جایی در همین شهر پرجمعیت و شلوغ تهران
شده دریاچه خلیج فارس



پرنده‌های فراوان
پرسیدم
از نگهبانی
و پاسخ داد:
«خودشان این‌جا را پیدا کرده‌اند»

مسئولین ماهی ریخته‌اند در دریاچه
رشد کرده
مرغ‌های دریایی را جذب کرده
مجوّز ماهیگیری هم می‌دهند
با دریافت مبلغی به عنوان حق‌الزحمه

این خصلت متروپولیتن‌هاست
کلان‌شهری‌ها
که همه چیز را نزد خود می‌آورند
ساحل دریا را هم
جنگل را هم
کوهستان را

هدف؟
بهره‌مندی بیشتر سرمایه

سرمایه روی نیاز مردم سوار می‌شود
تا بر سود خود بیافزاید
و نیاز مردم کلان‌شهرها
نیاز طبیعی انسان‌هاست
آن‌چه از آن محروم شده‌اند
خود را محروم کرده‌اند
زندگی خود را خراب کرده‌اند
ویران
با هجرت از روستا به شهرستان
و از شهرستان به شهر مرکزی
و از شهر مرکزی
به کلان‌شهرها
این محصول اقتصاد کاپیتالیستی‌ست!

قال ابو السبطین (ع): «أهلُ الضلال: آثَرُوا عَاجِلًا وَ أَخَّرُوا آجِلًا وَ تَرَکُوا صَافِیاً وَ شَرِبُوا آجِناً» (نهج‌البلاغه، خ144)
گمراهان، دنیاى زودگذر را برگزیدند، و آخرت جاویدان را رها کردند. چشمه زلال را گذاشتند و از آب تیره و ناگوار نوشیدند (ترجمه دشتی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - اقتصاد 144 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
مسیر مرجعیّت و بحران‏های پیش رو 6 + شنبه 98 شهریور 23 - 6:0 صبح

افراط در اصول
قرن سیزده هجری قمری مصادف شد با ظهور شیخ اعظم مرتضی انصاری در حوزه علمیه نجف. این فقیه جلیل‏القدر که با یک واسطه شاگرد وحید بهبهانی محسوب می‏گردد، علم اصول فقه را بسیار گسترده ساخت. ایشان در علم فقه و اصول فقه به روش استقصاء احتمالات و احصاء تمامی حالات ممکنه پرداخته و از همین رو، حجم مباحث را به چندین برابر افزایش داد. شیخ انصاری عدم شمارش تمامی احتمالات ممکنه را بی‏دقتی در فهم متن می‏داند.
شیخ روشی را در پیش گرفت که علاّمه بهبهانی با آن مخالف بود. وحید بهبهانی اعتقاد داشت شمارش احتمالات و توجه به آن‏ها خود سبب انحراف در فهم متن است. لایزیده سرعة السیر الا بُعدا. زیرا سبب بدفهمی آیات و روایات می‏شود. از نظر وی تنها احتمالاتی باید بررسی شود که از خود متن بیرون می‏آیند.
روش شیخ انصاری همان روش مرسوم در علم فلسفه و همچنین در ریاضیات است. این‏که در اولین مواجهه با موضوع، ابتدا تمامی احتمالات عقلی که درباره آن به نظر می‏رسد فهرست شده، سپس با حذف یک به یک دنبال احتمال منطبق با واقع بگردیم. مرحوم شیخ، روش منطق و فلسفه را برای نخستین بار در علم اصول فقه و فقه به کار بست.
تحوّل روشی شیخ در فقه شیعه آثار بزرگی بر جای نهاد. به عنوان مثال در معنای آیه «ولاتقربوا مال الیتیم الا بالتی هی أحسن» تعداد 32 احتمال مطرح شد. یا معاطات را که شهید ثانی در یک صفحه و نیم بحث کرده و به نتیجه می‏رساند، شیخ انصاری در صد الی دویست صفحه به آن پرداخته و در نهایت نیز به فتوای مشخصی نمی‏رسد.
در سال‏های بعد این شیوه مبتنی بر استقصاء احتمالات به ابزاری برای اندازه‏گیری و نمایش توان علمی فقها بدل شد. به این نحو که هر فقیهی که تعداد احتمالات بیشتری را بتواند در فهم یک آیه یا روایت طرح نماید أفقه از دیگران تلقّی می‏شد.
یکی از آثار مهم استفاده از روش فلسفی در تفقه و بررسی گسترده احتمالات، دشواری دسترسی به فتواست. موضوعاتی که قدما راحت درباره آن‏ها فتوا می‏دادند، بعد از شیخ انصاری و در مکتب فقهی ایشان، دشوار به فتوا می‏رسد و در بسیاری از موارد به «احتیاط» منجر می‏گردد. حجم احتیاط‏های شیخ از جمیع فقهای گذشته ایشان بیشتر است.
تا پیش از ایشان، هیچ‏کدام از فقها به این گستردگی و با این تفصیل در اصول فقه بحث نمی‏کردند. شیخ انصاری علم اصول فقه را بسیار مفصّل ساخت و فروعات فراوانی برای آن ایجاد کرد. این روش توسط شاگردان مکتب ایشان گسترش یافت و امروزه نیز ادامه دارد. آخوند خراسانی صاحب کفایه، میرزای نائینی، آقاضیاء عراقی، سیدابوالحسن اصفهانی و بسیاری دیگر از فقهای بزرگ شیعه که پس از شیخ انصاری بروز و ظهور یافتند، به تبع ایشان در بسط و توسعه علم اصول فقه تلاش فراوانی نمودند.

رقابت بین حوزه‏‌ها
در قرن چهاردهم هجری قمری حوزه علمیه نجف با ناملایمات زیادی مواجه شد. دولت غاصب انگلیس که متوجه قدرت عظیم فقهای نجف در محدودکردن منافع اقتصادی آنان از رهگذر فتوای تحریم تنباکو شده بود، تلاش کرد حوزه علمیه را تضعیف کند.
در همین دوره است که پس از قرن‏ها مجدّداً پرداختن به علم فقه در شهر مقدّس قم رونق گرفته و حوزه علمیه جدیدی در عِداد حوزه علمیه نجف، به دست مبارک شیخ عبدالکریم حائری تأسیس شد. در سال‏های بعد، با پیدایش و قدرت گرفتن حزب بعث عراق، فضای علمی و تحصیلی بیش از پیش بر نجف تنگ شد و بسیاری از اساتید و شاگردان به قم مهاجرت کردند.
پس از این تحوّل، دو جریان متفاوت از مکتب اصولی به صورت هم‏زمان به حیات خود ادامه دادند؛ مکتب قم بر پایه‏های نظریات مرحوم آخوند خراسانی محکم ایستاده و همچنان دستاوردهای کفایه را آخرین آراء قابل تصوّر در علم اصول فقه می‏داند. مکتب نجف نیز با تحوّلاتی که توسط مرحوم نائینی، مرحوم خوئی و شهید صدر و شاگردان این بزرگان در علم اصول فقه پدید آمد، زوایای تازه‏ای در تفقه گشوده و تفاوت‏هایی را در روش استنباط پدید آورده است. امروز در حوزه علمیه قم نیز بین نظریات این دو مکتب مباحثات علمی در جریان است.

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  ضرر واقعی در بورس - یازده منهای یازده - جنگ ناگزیر - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
پسر ِ نگران + جمعه 98 شهریور 22 - 4:0 صبح

قبا را در ماشین انداختم
عبا را هم
لباسشویی

سیدمرتضی سر رسید:
«بابا، جیباشو خالی کردی؟»
- بله پسرم
«نکنه گوشی موبایلت جا مونده باشه؟!»

نگران است
اما نه نگران من
نه نگران وسایل شخصی من
فقط
نگران گوشی موبایل!



تکنولوژی چطور انسان را مفتون خود می‌کند؟!
این راز تسلط غرب بر قلب‌های مردم جهان است
این راز استثمار ِ نوین
بشر را این‌طور نوکر و خدمتگزار خود کرده‌اند
تعظیم در برابر فناوری
اعلام ناتوانی و ابراز خاکساری!

قال ابوالحسن (ع): «وَ الْکُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عَلَى التَّعَمُّقِ وَ التَّنَازُعِ وَ الزَّیْغِ وَ الشِّقَاقِ؛ فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ یُنِبْ إِلَى الْحَقِّ وَ مَنْ کَثُرَ نِزَاعُهُ بِالْجَهْلِ دَامَ عَمَاهُ عَنِ الْحَقِّ وَ مَنْ زَاغَ سَاءَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُ وَ حَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّیِّئَةُ وَ سَکِرَ سُکْرَ الضَّلَالَةِ وَ مَنْ شَاقَّ وَعُرَتْ عَلَیْهِ طُرُقُهُ وَ أَعْضَلَ عَلَیْهِ أَمْرُهُ وَ ضَاقَ عَلَیْهِ مَخْرَجُهُ.» (نهج‌البلاغه، ح31)
و کفر بر چهار ستون پایدار است: کنجکاوى دروغین،(1) ستیزه جویى و جدل، انحراف از حق، و دشمنى کردن. پس آن کس که دنبال توهّم و کنجکاوى دروغین رفت به حق نرسید. و آن کس که به ستیزه جویى و نزاع پرداخت از دیدن حق نا بینا شد، و آن کس که از راه حق منحرف گردید، نیکویى را زشت، و زشتى را نیکویى پنداشت و سر مست گمراهى ها گشت، و آن کس که دشمنى ورزید پیمودن راه حق بر او دشوار و کارش سخت، و نجات او از مشکلات دشوار است. (ترجمه دشتی)
(1). عمق و عمق، در بیابانى بى آب و علف، پیشروى کردن و سرگردان شدن و به هلاکت رسیدن است. کسى که با توهّم پیش رود نیز دچار همین سرنوشت خواهد بود.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   36   37   38   39   40   >>   >

سه شنبه 04 تیر 17

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر روحانیت بازی خواص فاصله طبقاتی دشمن فیلم ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X