سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

بزرگى آفریننده در اندیشه‏ات ، آفریده را خرد مى‏نمایاند در دیده‏ات . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
پُر پله + یکشنبه 98 مرداد 20 - 5:0 صبح

از باغ کتاب که باز می‌گشتیم
سرازیری تندی بود
پله‌های فراوانی
و چه نمای وسیعی

ده دوازده باری شد
اصلاً من نشستم و بیست دقیقه‌ای طول کشید
مدام می‌دویدند بالا و می‌دویدند پایین
از پله‌ها و سرازیری
تا خسته شدند و از نفس افتادند



یک گنبد بزرگ
شبیه به آسمان‌نما
رفتیم داخل
فعال نبود
یکی دو هفته بعد باید می‌آمدیم
گفتند تصاویری روی پرده‌ای کروی می‌اندازند
تماشایی

به آسمان‌نما نرسیدیم
اما
سرباز فلزی جلوی در آن
نمادی از بسیجی‌های خودمان
بی‌روح
بی‌رمق
اصلاً جذاب نبود
من که نپسندیدم!

چرا شیب؟
سطح صاف راکد است
شیب
حرکت دارد
شتاب دارد
سرعت
این را همه دوست دارند
تغییر را
تفاوت داشتن را

فطرت پاک کودکان
معیار جالبی برای قضاوت درباره پدیده‌هاست
دوست داشتن آن‌ها
و تنفرات‌شان
کمتر تحت تأثیر محیط
بیشتر حالات واقعی انسانی را نمایش می‌دهد
انسان‌ها فطرتاً سطوح شیب‌دار را دوست دارند
من این‌طور فکر می‌کنم!

قال علی (ع):‌ «لَوْ رَأَى الْعَبْدُ الْأَجَلَ وَ مَصِیرَهُ، لَأَبْغَضَ الْأَمَلَ وَ غُرُورَه» (نهج‌البلاغه، ح334)
اگر انسان مدت عمر و سرانجام خود را ببیند آرزو و غرورش را دشمن دارد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
هنوز اسلامی نشدیم + شنبه 98 مرداد 19 - 5:0 صبح

ما موظفیم
حالا
که جمهوری اسلامی رژیم رسمی ما شده است
همه
بر طبق‎ ‎‏جمهوری اسلامی عمل کنیم

جمهوری اسلامی یعنی رژیم به خواست مردم
و احکامْ‏‎ ‎‏احکام اسلام
رژیم به خواست مردم تحقق پیدا کرد
و از صد 99 رأی دادند
و الآن
‎‏رژیم رسمی ما جمهوری اسلامی است

مانده است اینکه
احکام، احکام اسلامی بشود
‎‏مجرد ِ بودن ِ رژیم اسلامی
این، مقصد نیست

مقصد این است که
در حکومت اسلامی‏
‎‏اسلام حکومت کند
قانون حکومت کند
اشخاص به رأی خودشان
به فکر خودشان‏‎ ‎‏حکومت نکنند

رأی ندهند
کسانی که
خودشان را خیال می‌کنند صاحب رأی هستند
‎‏خودشان را متفکر می‌دانند
خودشان را روشنفکر می‌دانند
اینها رأی ندهند
برای اینکه
‎‏آرای مردم در مقابل حکم خدا رأی نیست
ضلالت است

ما می‌خواهیم که احکام‏‎ ‎‏اسلام در همه جا جریان پیدا بکند
و احکام خدای تبارک و تعالی حکومت کند

در اسلام
حکومت، حکومت قانون است
حتی حکومت رسول الله
حکومت امیرالمؤمنین‏‎
سلام الله علیه
حکومت قانون است
یعنی قانون آنها را سرِ کار آورده است
‏‏أَطِیعُوا الله َ و أَطِیعُوا الرَّسُولَ و أُولِی الأَمْرِ مِنکُم
حکم خداست
آنها به حکم قانون، واجب الاطاعه هستند

‎‏پس حکم مال قانون است
قانون حکومت می‌کند در مملکت اسلامی
غیر قانون هیچ‏‎ ‎‏حکومتی ندارد

اگر رئیس جمهور در مملکت اسلامی وجود پیدا بکند
باز قانون آن را رئیس جمهور‏‎ می‌کند
با رأی عموم
که در رأی عموم
رأی فقیه هم هست
و یا نصب فقیه
که همان‏‎ ‎‏نصبِ الله است

قانون است که حکمفرماست در همه جا
هیچ جا در حکومت اسلامی‏
‎‏نمی‌بینید که یک خودسری باشد
یک اِعمال رأی باشد
حتی رسول اکرم
صلی الله علیه ‎‏و آله
رأیی نداشتند
رأی، رأی قرآن بوده است
وحی بوده است
هر چه می فرموده‏‎ ‎‏است از وحی سرچشمه می گرفته است
‏‏و مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوی. إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحی. عَلَّمَهُ‏‎ ‎‏شَدِیدُالقُوی

و همینطور حکومتهایی که حکومت اسلامی هستند
آنها تابع قانونند
رأی آنها قانون است
حکومت، حکومت الله است
حکومت قانون است

ما جمهوری اسلامی لفظی نخواستیم
اینکه ما
دائماً
راجع به این معنا سفارش می‌کنیم
که باید حالا که رژیم رژیم اسلامی شده است
محتوا محتوای اسلامی باشد
برای این‏‎ ‎‏است که
یک مملکتی مدعی است من مسْلم هستم
افرادش ادعا می کنند که ما مسْلم‏‎ ‎‏هستیم
لکن در بسیاری جاها
دیده می شود
که پایبند احکام اسلام نیستند

بسیاری از‏‎ ‎‏اشخاص ادعای اسلام می‌کنند
همان ادعاست
دیگر در عمل وقتی که مشاهده بکنید
‎‏می‌بینید که خبری از اسلام نیست

ما که می گوییم حکومت همان طور که اسلامی است
‎‏محتوایش هم اسلامی باشد
یعنی
هرجا که شما بروید
در هر وزارتخانه که شما بروید
در هر اداره که شما بروید
در هر کوچه و برزن که شما بروید
در هر بازار که شما بروید
در هر مدرسه و دانشگاه که شما بروید
آنجا اسلام را ببینید
احکام اسلام را ببینید

این‏‎ ‎‏برای این است که ما حکومت اسلامی خواستیم
ما جمهوری اسلامیِ لفظی نخواستیم
ما‏‎ ‎‏خواستیم که حکومت الله در مملکتمان
و ان شاءالله در سایر ممالک هم
اجرا‏ ‏بشود

بنابراین
ما آن‏‎ ‎‏چیزی را که می خواهیم
حکومت الله را می خواهیم
حکومت خدا را می خواهیم
ما‏‎ ‎‏می خواهیم قرآن حکومت کند بر ما
ما می خواهیم قوانین اسلام بر ما حکومت کند
ما‏‎ ‎‏هیچ حکومتی را جز حکومت الله نمی توانیم بپذیریم
و هیچ دستگاهی را
که برخلاف‏‎ ‎‏قوانین اسلام باشد نمی توانیم بپذیریم
و هیچ رأیی را
که برخلاف رأی اسلام باشد و رأی‏‎ ‎‏شخصی باشد
رأی گروهی باشد
رأی حزبی باشد

ما نمی توانیم بپذیریم
ما آن را‏‎ ‎‏می توانیم بپذیریم که قانونِ اسلام حکمفرمایی کند
ما تابع اسلام هستیم
ما تابع قانون‏‎ ‎‏اسلام هستیم
و جوانهای ما
خونشان را برای اسلام داده اند
جوانهای ما آنقدر جدیت‏‎ ‎‏کردند
می گفتند
ما اسلام را می خواهیم
ما احکام اسلام را می خواهیم

الآن وظیفه ما این است
که هر کداممان
در هر جا که هستیم
و در حدی که هستیم
ما‏‎ ‎‏جدیت کنیم که قوانین اسلام را از خودمان شروع کنیم

اگر چنانچه ما خودمان خودمان را‏ اصلاح نکنیم
و قوانین اسلام را
در خودمان اجرا نکنیم
نمی توانیم یک حکومت‏‎ ‎‏اسلامی تشکیل بدهیم

اگر آن کسی که در رأس حکومت است
مثلِ مثلاً رئیس جمهور‏‎ ‎‏یا نخست وزیر
اگر خودش اصلاح نکند خودش را

و اگر خودش تابع قوانین اسلام نباشد
قوانین اسلام را در مملکت وجود خودش اجرا نکند
این نمی‌تواند حکومت‏‎ ‎‏اسلامی باشد
و حاکم اسلام باشد

و هر یک از آن قدرتها
صاحب قدرتها
کسانی که در‏‎ ‎‏رأس قدرتها واقع شده‌اند
مثلِ مثلاً رئیس ستاد
مثل رئیس کل ژاندارمری
مثل سایر‏‎ ‎‏رؤسا
تا قوانین اسلام را در وجود خودشان اجرا نکنند
اینها نمی‌توانند ریاست اسلامی‏‎ ‎‏داشته باشند

اسلام نمی‌پذیرد یک رئیسی را
که بر خلاف قوانین اسلام عمل بکند

لشکر‏‎ ‎‏اسلام نمی پذیرد یک کسی را
که در رأس باشد
و عمل به اسلام نکند
نمی‌پذیرد یک‏‎ ‎‏اداره‌ای را
که احکام اسلام در آن جاری نباشد

ما الآن ناقص داریم
و بسیار ناقص داریم
ما الآن مملکتمان باز اسلامی نیست
هر جا که دست بگذاریم
باز می‌بینیم
که یک آثاری‏‎ ‎‏از طاغوت هست
یک افرادی هست
یک افراد توطئه‌گر هست
نمی‌توانیم ما بپذیریم
که در وزارتخانه‌ها
در ادارات
افراد توطئه‌گر باشند
باید اصلاح بشوند اینها
مملکت‏‎ ‎‏باید اسلامی بشود

و الاّ یک مملکتی باشد
که یک مهره‌هایی را برداشتند
یک مهره‌هایی‏‎ ‎‏دیگر جایش گذاشتند

و همان کارها را بکنند
ما همچه چیزی نمی‌خواستیم
مردم خون‏‎ ‎‏ندادند که محمدرضا برود
یک کسی دیگری بیاید
و همان اعمال او را بکند
همان‏‎ ‎‏کارهای او را بکند

بنابراین
شماها که پاسدار هستید
اول باید خودتان را اصلاح کنید
خیال نکنید که ما‏‎ ‎‏حالا آزاد هستیم
تفنگ هم داریم
حالا باید به مردم اذیت بکنیم

شما الآن تکلیف‏‎ ‎‏دارید
شما الآن تحت نظر هستید
تحت نظر خدا هستید
تحت نظر امام زمان
سلام الله علیه
هستید
شما را مراقبت می‌کنند
نامه اعمال شما را به امام زمان عرضه می‌دارند
هفته‌ای دو دفعه
به حسب بعضی روایات
عرضه می‌دارند نامه اعمال ما را

باید متوجه‏ باشید
مبادا از این اختیاراتی که حالا پیدا کردید
از این قدرتی که حالا پیدا کردید
از زیر‏‎ ‎‏بار آن قدرت ظالم بیرون رفتید
خودتان یک قدرت ظالمه باشید
مبادا به برادران‏‎ ‎‏خودتان تعدی کنید
مبادا یک کسی را بیجا بگیرید
به واسطه اغراض شخصی که دارید
یک کسی را بیجا محاکمه کنید
یک کسی را بیجا محکوم کنید
اینها تحت مراقبت است.
خدای تبارک و تعالی از ما سؤال خواهد کرد

ان شاءالله خداوند همه شما را توفیق بدهد
و‏‎ ‎‏همه ما را توفیق بدهد
که انسان بشویم
‏‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

سخنرانی امام خمینی (ره) در 4 تیرماه 1358
در شهر قم
در جمع پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
(صحیفه امام، جلد 8، صفحه 280)


چقدر این کلام تازه است
چقدر ماندگار
انگار که برای همیشه تاریخ
حتی امروز

ما این‌طور نظامی می‌خواهیم
باید این‌طور بشود
باید برای آن تلاش کنیم
امروز نیست
می‌بینیم که نیست
این خوب نیست

چهل سال فرصت داشتیم تا بشود
از 58
تا 98
اما هنوز نشده
این خوب نیست
باید بیشتر تلاش کنیم!

پ.ن.
تا این مطلب را نوشتم
قبل از این‌که ارسال کنم در وبلاگ
سیده مریم دید
داشت رد می‌شد که دید
فوری گفت:
«اینو الآن بنویسی که پلیس میاد دم در خونمون می‌گیردت!»
بعد
اصرار کرد تا پاک کند
موس را بگیرد و پنجره مرورگر را ببندد
به زور
سریع پنجره مرورگر را آوردم پایین
تا از دسترسش خارج شود
و گفتم:
- نگران نباش دخترم
این‌ها را من نگفته‌ام که
این‌ها فرمایشات امام خمینی‌ست
از من که نیست
«پس چرا بالاش نوشتی هنوز اسلامی نشدیم؟»
- خب
بر اساس فرمایشات ایشان نوشته‌ام
یعنی استناد به کلام مؤسس خود انقلاب
ظاهراً متقاعد شد
خیالش راحت شد و رفت سراغ خیاطی‌اش
اما
از این خوشم آمد
این‌که چقدر آگاهی‌های سیاسی‌اش بالا رفته است!
:)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ما شستیم + جمعه 98 مرداد 18 - 8:7 عصر

«مراقب باش دستشویی رو کثیف نکنی، تازه شستیمش!»
این را سیدمرتضی گفت
به سیداحمد

ولی
دستشویی را که «من» شستم
تنهایی
همین امروز صبح
پس چرا نسبت می‌دهد به «ما»؟!

خب الحمدلله
اثر کرده
رفتار تربیتی‌ام
عمداً
می‌خواستم تا یاد بگیرند
خدا را شکر که گرفته‌اند



از کودکی‌شان این‌طور سخن می‌گفتم
هر وقت کاری انجام می‌دادم
با «ما»:
بچه‌ها خونه رو که جاروبرقی کشیدیم...
اتاق رو که تمیز کردیم...

وقتی کاری که مربوط به خانه بود
به نظافت
به کارهای عمومی منزل
نسبت می‌دادم به خانواده
به همه‌مان
هنوز هم
تا خودشان را داخل بدانند
بدانند مربوط به خودشان است
سهیم هستند
مثلاً:
- سیدمرتضی، امروز اسباب‌بازی‌ها رو مرتّب کردیم، دوباره به هم نریز دیگه!

کودکان وقتی خودشان را
در
تمیزی خانه سهیم بدانند
آن را کثیف نمی‌کنند
مال ِ خودشان است دیگر
کودکان اموال ِ خودشان را دوست دارند! :)

قال مولانا (ع): «مَنْ أَیْقَنَ بِالْخَلَفِ، جَادَ بِالْعَطِیَّةِ» (نهج‌البلاغه، ح138)
کسى که یقین به پاداش دارد، در بخشش سخاوتمند است. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اِسکاد + جمعه 98 مرداد 18 - 5:0 صبح

آری اسکاد
اسم این موشک است
بالستیک و دوربرد
اولین موشکی که انقلاب به دست آورد!



باور نمی‌کردم یک روز ببینم
این‌قدر از نزدیک

این‌ها را اولین بار می‌گفتند از لیبی خریدیم
زمان جنگ با صدام
وقتی خانه‌های شهری را موشک می‌زد
خوب یادم هست
در سوریه هم آموزش دیدیم
برای مقابله به مثل
و حالا

در موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدّس
از نزدیک
وقتی نسل جدیدتر را می‌سازیم
کهنه‌ها دورانداختنی می‌شوند
چه بهتر که در موزه
خیلی ابهت داشت
ساخت کشور دوست و همسایه روسیه!

باور کردنش هنوز هم سخت است
چهل سال گذشته است
و انقلاب
هنوز هست
هنوز...
این خیلی جالب است
انقلاب مردمی مستضعف
بدون سلاح
بدون امکانات
بدون تجربه و دانش اداره یک نظام
یک نهضت
فقط به پشتوانه و هدایت یک مرد الهی
روح الله الموسوی الخمینی

خدا رحمتش کناد
که عزّت را به ما برگرداند
پس از
دویست سال ذلّت و حقارت دوران قاجار و پهلوی
زیر چکمه سربازان انگلیس و آمریکا
خدایا شکرت
این عزّت را از ما نگیر
اگر چه هنوز هم اداره نظام را یاد نگرفته‌ایم!

قال الأمیر (ع): «لَا یَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقْوَى، وَ کَیْفَ یَقِلُّ مَا یُتَقَبَّلُ.» (نهج‌البلاغه، ح95)
عملى که توأم با تقوا است کم نیست (هرچند ظاهراً کم باشد)، چگونه عملى که مقبول درگاه خداست کم است؟!(ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
شش سال بعد + چهارشنبه 98 مرداد 16 - 5:0 صبح

این است دیگر
رشد این‌طور

همان پارکی که عکس گرفته بودیم
و سه سال بعد هم
شش سال که گذشت
امسال هم



این‌طور بهتر می‌توان دید
تغییر را
هم در بچه‌ها
هم در همان پارک!

هم در من
خوشحال می‌شوم وقتی رشدشان را می‌بینم
و مرور زمان را
این‌که
ده سال است خودم از آن‌ها نگهداری می‌کنم
تنها
به حول و قوه خدا
با موفقیت هم! :))

قال مولانا أمیرالمؤمنین علی (ع): «طُوبَى لِمَنْ ذَکَرَ الْمَعَادَ، وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ، وَ قَنِعَ بِالْکَفَافِ، وَ رَضِیَ عَنِ اللَّهِ» (نهج‌البلاغه، ح44)
خوشا به حال کسى که (پیوسته) به یاد معاد باشد و براى روز حساب عمل کند. به مقدار کفایت قانع گردد و از خدا راضى باشد. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کتک ِ پدر + دوشنبه 98 مرداد 14 - 2:20 عصر

پرسشی طرح
شاید برای خیلی‌ها
اولین نیست
آخرین هم نخواهد بود
چه کنیم؟

- پدرش سر یک اشتباه کوچک پسرم را می‌زند، خیلی شدید، خشونتی غیرطبیعی!

اولین مقدمه:
زن یک انسان است
شوهر هم یک انسان است
هر انسانی
اختیار خودش را دارد
ما
انسان‌ها
اختیاردار یکدیگر نیستیم
جز در موارد استثنایی
جایی که قیّم شرعی باشیم

شوهر فرزند را می‌زند
بد هم
یا زن می‌زند
او هم غیر متعارف
زن‌هایی هم هستند که فرزند خود را بد می‌زنند
شاید کم هم نه

مقدمه دوم:
دعوا راه حل نیست
خیابان که نیست
من این مسیر
او در مسیری دیگر
چند ثانیه‌ای ملاقات
بعد هر کسی برود دنبال راه خود
ما
با هم زندگی می‌کنیم
چند سال؟
شاید تا آخر عمر
دعوا بقیه زندگی را خراب می‌کند
مشاجره راه به جایی نمی‌برد
کدورت می‌آفریند و از هم دور می‌سازد

من روانشناس نیستم
جامعه‌شناس هم
این مسأله اصلاً در تخصص من نیست که
ولی
فقط نظر شخصی خودم را می‌گویم
تجربیاتم را
نسخه‌ای نمی‌توانم بدهم برای حل مشکلات
اما حق که دارم نظر خود را بیان کنم!

مقدمه سوم:
انسان چرا یک انسان دیگر را می‌زند؟
دو تا دلیل
یا برای تنبیه
یا برای عصبانیت

می‌خواهد فرزند را تربیت کند
فکر می‌کند با کتک می‌شود
کودک کار زشتی کرده
ظرفی را زده و شکسته
پدر او را می‌زند
به خیال این‌که دیگر نخواهد شکست
دیگر ظرف‌ها امنیت خواهند داشت
زیرا
کودک از کتک خوردن رنج می‌کشد
درد می‌کشد
درد می‌شود کلید ارتباط
شاید هم شرطی شود
دیگر تکرار نکند

اما گاهی فکر تنبیه نیست
عصبانی‌ست
پول داده خریده
یا آرامش خانه به هم خورده
یا قدرتش زیر سؤال رفته
حرفش شکسته
می‌زند تا آرام شود
عصبانیتش رفع شود
تبدیل به سادیسم شده
اصلاً‌ عادت کرده
با کتک زدن عصبانیتش خوب می‌شود

گام اول:
حرف زدن!


با شوهر
وقتی که فرزند نیست
وقتی که فرزند خوابیده
وقتی کسی غیر از شوهر نمی‌شنود:
شما اگه زدیش که تنبیه بشه و دیگه نشکنه
زیاده روی کردی
این به لجبازی می‌افته
دفعه بعد یواشکی به خانواده ضرر می‌زنه
که هم دلش خنک شه
و هم کتک نخوره
اصلاً با زدن که رفتارش اصلاح نمی‌شه
دوازده سالشه
کتک روی بچه به این سن اثر نداره
لج‌بازش می‌کنه

اگر هم زدیش تا دلت خنک شه
خب، خنک شدی؟
اما به این فکر کن
چند سال بعد این بچه جوان می‌شه و قوی
من و تو پیر می‌شیم و ضعیف
اون‌وقت که زور ما به او نرسه
چون بهش زور گفتیم و به زور زدیمش
ممکنه اون ما رو بزنه
یا با کارهاش ما رو اذیت کنه
چون می‌دونه دیگه زورمون بهش نمی‌رسه

گام دوم:
سُر خوردن!


اما اگر شوهر آدم نبود
یا شاید زن هم
چه فرقی می‌کند
آن‌کسی که دیوانه می‌شود و کتک می‌زند
اگر واقعاً سادیست است

این‌بار سراغ فرزند می‌رویم
جایی که پدر نیست و نمی‌شنود:
عزیز دلم
یه چند دقیقه گریه نکن ببین چی بهت می‌گم
مطلب مهمیه
ببین
من چند ساله دارم با پدرت زندگی می‌کنم
یه چیزهایی ازش فهمیدم
شاید اگه روز اول می‌دونستم
قبول نمی‌کردم
ولی
حالا
راه حل را یافته‌ام
من طوری رفتار می‌کنم که گرفتار عصبانیت او نشوم
می‌خوام بهت کمک کنم
بابات به یه چیزهایی حساسه
من بهت یاد می‌دم
می‌گم چه چیزایی
اون کارها رو اگه بکنی
به خطر می‌افتی
مگه بابات چند سال زنده‌ست؟
مگه تو تا کی تو این خونه با ما زندگی می‌کنی؟
چند وقت دیگه سر کار می‌ری
زن می‌گیری و می‌ری
سر زندگی خودت
ولی
این چند وقتی که این‌جا موندنی هستی
من یادت می‌دم چه کارهایی نکنی
و چه کارهایی بکنی
نگران نباش
من این‌جا هستم تا مراقبت باشم
اگه به حرفام گوش بدی
به هیچ مشکلی بر نمی‌خوری!

اما
توقع نداشته باش وقتی بابات عصبانی شد ازت
من طرفتو بگیرم
دوست داری من هم کتک بخورم؟
دوست داری من هم آسیب ببینم؟
دوست داری رابطه من و بابات خراب بشه؟
پس
خودت باید مشکل رو حل کنی
با یاد گرفتن چارچوب‌های رفتاری پدرت

و بعد
کارهایی را که فرزند باید و نباید
یادش می‌دهیم
این‌جا
کتک پدر می‌شود ابزار هدایت ما
فرزند را ما عملاً تربیت می‌کنیم
اگر چه پدرش کتک زده است
و حالا
فرزند به مادر اعتماد می‌کند
کارهای لازم را انجام می‌دهد
مسیر را پیدا می‌کند
کتک هم دیگر نمی‌خورد

نه!
پدر عوضی‌تر از این حرف‌هاست
اصلاً معتاد است
از در می‌آید که بزند
نزند آرام نمی‌گیرد
بهانه و دلیل هم نمی‌خواهد

گام سوم:
مشاوره رفتن!


بعضی‌ها دمدمی هستند
الآن می‌زنند
بعد پشیمان
در پشیمانی سراغش می‌رود:
ببین
هر روز می‌زنی
بعد عذرخواهی می‌کنی
به نظرت حالت خوب است؟
- نه، من دیوانه هستم، مریضم، من...
خب!
بیا با هم پیش یک کارشناس برویم
ما را راهنمایی کند
شاید چند تا قرص و دارو بدهد و خوب شوی
- نه، من می‌ترسم! آبرویم می‌رود!
به کسی نمی‌گوییم
یواشکی
حتی بچه‌ها نفهمند
تازه
تو که می‌گویی مرا دوست داری
دوست داری هر بار از تو کتک بخورم؟
بعد پشیمان بشوی؟
اگر یک‌بار که حالت خوب نیست، زدی و کُشتی چه؟
بعد هم از غصه خودت را می‌کُشی!
پس
بیا برویم مشاور!

نه بابا
این پشیمانی ندارد که
این از آن زنجیری‌هاست
مدام می‌زند و خسته هم نمی‌شود
عذرخواهی هم

گام چهارم:
شکایت بردن!


اگر بشود به خانواده‌اش
اگر نشد پزشکی قانونی و مدرک جرم
دادگاه و شکایت و عریضه نوشتن
دادخواست و پی‌گیری‌های قضایی
طلاق آخرین راه است معمولاً
چاره دیگری نیست
حفظ جان واجب است
زندگی با مرگ نمی‌سازد
قرار نیست که بمیریم
ازدواج کرده‌ایم تا زندگی کنیم!

این را فراموش نکنیم
او یک انسان است
من ارباب او نیستم
چیزی که خیلی از زن‌ها نمی‌فهمند
سر شوهر داد می‌زنند
می‌خواهند رفتارش را عوض کنند
قهر می‌کنند و آزار
خیال می‌کنند حالا طور دیگر رفتار خواهد کرد
خیر
او را از خود دور می‌کنند
مسیر زندگی را به دوراهی می‌کشند

اگر پدر با پسر مشکل دارد
به من چه ربطی دارد
دو تا انسان هستند
خودشان باید با هم کنار بیایند
اما
اگر نگران پسرم هستم
خصوصی باید او را مطلع کنم
یادش بدهم
که چطور کنار بیاید
با مصیبتی که به نام پدر دارد

اگر امروز یاد نگیرد
کنار آمدن با آدم‌های عصبی را
فردا در جامعه
باز هم گرفتار خواهد شد
مگر پدرش تنها عصبی تاریخ است؟!

ما کفیل هم نیستیم
ازدواج که می‌کنیم
صاحب هم نمی‌شویم
این را خیلی‌ها نمی‌فهمند
باید رفتار یکدیگر را یاد بگیریم
رفتار کردن با یکدیگر را
عین دو تا آدم
در کنار هم زندگی کنیم
این رمز جاودانگی رابطه است!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
باغ سخنرانی + دوشنبه 98 مرداد 14 - 5:0 صبح

درست مثل برج میلاد
آن‌جا هم که رفته بودیم
جایگاهی برای سخنرانی داشت
این‌جا هم
باغ کتاب
خواستم بروند و صحبت کنند
تا فیلم و عکس بگیرم



می‌خندند
می‌خندیم
همه‌مان
وقتی می‌ترسیم
اسمش را می‌گذاریم «خجالت»

- بچه‌‌ها این اسم واقعی‌اش ترس است
شما می‌ترسید
از این‌که
اگر اشتباه کنید در صحبت
روی سِن
آبروی شما جلوی خیلی‌ها می‌رود
ترس از آبروست

انسان این‌طور است
وقتی می‌ترسد
اگر ترسی اندک باشد و کودکانه
می‌خندد
تا
نشان دهد که تقابلی ندارد
تمایلی به کشمکش
تا
مطمئن شود طرف مقابل برخورد نمی‌کند

- بچه‌ها
نترسیدن و خجالت نکشیدن یک مهارت است
تجربه می‌خواهد
چند بار کاری را انجام دهی و رفتار مردم را ببینی
بازخوردها را
از بین می‌رود
مضمحل می‌شود!

قال أمیرنا (ع): «احْذَرُوا صَوْلَةَ الْکَرِیمِ إِذَا جَاعَ، وَ اللَّئِیمِ إِذَا شَبِعَ» (نهج‌البلاغه، ح49)
بترسید از حمله افراد با شخصیت به هنگام نیاز و گرسنگى، و از حمله افراد پست به هنگام سیرى! (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
فریب ِ فرنگ + شنبه 98 مرداد 12 - 5:0 صبح

شهر فرنگ را یادمان هست
بچه که بودیم
اگر چه
زمان ما تزئینی شده
قبل‌تر
رسالتی بزرگ داشت

امروز ماهواره هست
اینترنت و فضای مجازی
فیلم و عکس
شهر فرنگ دیگر چه کار
اما
یک روزی
فقط شهر فرنگ بود
برای چه؟!



غرب به تحریک نیاز داشت
برای غلبه
برای استثمار
باید شهوات مشرق‌زمین بیدار می‌شد
باید می‌خواستند
غرب را
غربی شدن را
زندگی غربی را
اول هم از رؤسا شروع کرد
شاهان ما را برد و غرب را نشان‌شان داد
ناصر و مظفّر و محمدعلی و احمد را

غرب می‌دانست چه می‌خواهد
او «نیاز» ما را می‌خواست
«جهت نیاز» ما را
این را می‌دانست
اگر
جهت نیاز ما رو به غرب باشد
دروازه‌ها باز می‌شود
و برای باز شدن دروازه‌ها
اول باید چشم‌ها را به سمت خود می‌گشود

شهر فرنگ برای این بود
چون تلویزیون نبود
چون عکس نبود
دست مردم بچرخد و هوس بیافریند
شهر فرنگ ساختند
ابزاری برای تحریک انسان‌ها
آغازی برای غرب‌پرستی

مردم نمی‌دانستند
فکر می‌کردند لذّت می‌برند
یا
اطلاعات‌شان زیاد می‌شود
اما
آن‌چه در دستگاه‌های شهر فرنگی می‌دیدند
زیبایی‌های شهرسازی غرب بود
زیبایی البسه و بی‌حیایی مردمان‌شان
فناوری غرب
تأثیر خود را می‌گذاشت
کم‌کم
تأثیر خود را گذاشت

روزی که غرب آمد
مردم ما
مردم کشور ما
با آغوش باز از او استقبال کردند
او را پذیرفتند
زیرا
قبل از آمدنش
شهوت آن و کشش آن و نیاز به آن آمده بود
غرب با «تغییر ِ نیاز» شرق را تسخیر کرد
دل‌ها را

امروز هم همین
ماهواره برای همین است
کارکرد آن این است
فیلم‌های سینمایی هالیوود
گوشی موبایل و شبکه‌های مجازی
هدفی جز این ندارد
قلب‌ها را تسخیر می‌کند
دانشگاه‌ها را
جوانانی که «باید» برای رفتن به غرب «لهله» بزنند
«عوعو» کنند
با «لاتاری» و قمار برای گرین‌کارت
آرزوی مسافرت
اقامت در غرب
هوس می‌آفریند
تا بخواهند
تا «طلب» پیدا کنند
تا...
تا غرب بتواند راحت بیاید
بدون جنگ و خون‌ریزی
بگیرد و ببرد و نابود کند
کاری که دویست سال با کشور عزیز ما کرد
شهر فرنگ یک روزی این کار را می‌کرد!

قال امیرالمؤمنین (ع): «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» (نهج‌البلاغه، ح81)
قیمت و ارزش هر کس به اندازه کارى است که مى تواند آن را به خوبى انجام دهد. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
آدمکان ِ الکی + پنج شنبه 98 مرداد 10 - 5:0 صبح

باغ کتاب جذّاب بود
خیلی
برای بچه‌ها
ذوق عجیبی داشتند

اتفاقی رفتیم
در مسیر و برنامه نبود
رفته بودیم پل طبیعت
رد که شدیم
تابلویی جلب توجه کرد

سندباد
علاءالدین
شازده کوچولو
هایدی
بابالنگ‌دراز
جک و لوبیای سحرآمیز
کلاه‌قرمزی و پسرخاله
زورو و گروهبان گارسیا
و خیلی شخصیت‌های دیگر



فضایی بسیار وسیع
اما
تعطیل بود
تعطیل؟!
کتاب‌فروشی‌هایش
بله خب
ما سحرخیز
اول صبح از خانه زدیم بیرون
وقتی رسیدیم
حدود 9 و 10 صبح
باز نکرده بودند

بارها آزموده‌ایم
بسیاری از اماکن شهری
دیدنی و تفریحی
خیلی زود باز شوند 12 ظهر
بیشتر غروب‌ها کار می‌کنند
صبح اصلاً خبری نیست
خیلی از جاها
چون مشتری ندارند

زندگی شهری‌ست دیگر
به سمت «شب‌زی» بودن پیش می‌روند
همه‌شان
همه آن‌هایی که در شهر زندگی می‌کنند
روزهایشان کار برای کارفرما
شب‌شان فقط می‌ماند
برای خودشان و خانواده‌شان

غرب به همین شب‌زی بودنش فخر می‌فروشد
به قول خودشان:
«شهر ما شب‌ها نمی‌خوابد!»
آیا این خوب است؟!
آیا این نشانه خوبی‌ست؟!

این نشانه برده‌داری‌ست
این نشانه استثمار است
این علامتی برای بیماری‌ست
انسان سالم
هر وقت که بخواهد کار می‌کند
هر وقت که بخواهد عبادت
هر وقت هم که بخواهد تفریح
مهمانی می‌رود و دور هم می‌نشیند
پارک می‌رود و از طبیعت لذّت می‌برد
انسان شهری
روزش را قبضه کرده‌اند
گریزی ندارد
چاره‌اش چیست
فقط شب می‌ماند
اختیار ندارد
انسان شهری اختیار خود را تحویل داده است
به که؟!
به آن‌که «حق» دارد برای او تصمیم بگیرد
یعنی
«سرمایه»

تصمیم نهایی با پول است
هر جا درآمد بیشتر باشد
هر وقت درآمد بیشتر باشد
هر شغل که درآمدش بیشتر باشد
هر رشته تحصیلی که درآمد بیشتر داشته باشد
تصمیم با پول است
با سرمایه
اوست که تکلیف می‌کند:
چه بخوان
چه بپوش
چه بخور
کجا برو
کی برو
چه مصرف کن
و چه تولید
و...

اما انسان واقعی
اختیارش با خودش است
نه با پول و سرمایه‌اش
گاهی عشق می‌کند با کاری که درآمدش کم است
با رشته‌ای تحصیلی
چون فقط دوستش دارد
یا
آن را به صلاح آخرت خود می‌بیند
اسیر نیست
آزاد است

خداوند انسان را آزاد آفرید
پول اسیرش کرد!

قال مولانا (ع): «یَنَامُ الرَّجُلُ عَلَى الثُّکْلِ، وَ لَا یَنَامُ عَلَى الْحَرَبِ» (نهج‌البلاغه، ح307)
داغدار مى خوابد، ولى مال ربوده نمى خوابد. [یعنى مرد بر مرگ فرزند صبر مى کند، ولى بر غارت مالش شکیبایى نمى‌ورزد.] (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
آسان و سخت + سه شنبه 98 مرداد 8 - 5:0 صبح

- «لاغر شدن سخته، چاق شدن که آسونه!»
: «کی گفته؟ چاق شدن هم سخته!»
- «چاق شدن کاری نداره که»
: «نه اصلاً. چاق شدنم سخته»

گفتگوی سیداحمد و سیدمرتضی
بحث‌هایی کودکانه
اما
عمیق و خردمندانه

چه بازار زیبایی دارد قم
همین شهر خودمان
بارها رفته بودیم
یک‌بار هم این‌جا درباره بازار رفتن‌مان نوشته بودم
اما
نمی‌دانستم
جاهایی دارد که ندیده‌ایم

این‌بار مریم را که گذاشتیم کلاس
با بچه‌ها رفتیم
برای چند خرید کوچک
قدم زدیم
و
جاهای عجیبی از بازار را یافتیم



بخش‌های قدیمی
سنّتی
حجره‌هایی از بازار که ندیده بودیم
تیمچه‌هایی شگفت
درهایی چوبی و بزرگ
انگار که صدها سال قدمت داشتند

چقدر سیاحت در گذشته و تاریخ لذّت‌بخش است
لذّت‌بخش
حتی برای بچه‌ها
وقتی خبری از گذشته ندارند!

ماندن در گذشته خوب نیست
تغییر لازم است
آینده را باید ساخت
جدیدتر و بهتر
اما
گذشته «هویّت» می‌دهد
و «تجربه»
و ما
هر دو را لازم داریم
برای این‌که آینده را بهتر از امروز بسازیم!

قال مولا (ع): «وَ احْذَرُوا مَا نَزَلَ بِالْأُمَمِ قَبْلَکُمْ مِنَ الْمَثُلَاتِ بِسُوءِ الْأَفْعَالِ وَ ذَمِیمِ الْأَعْمَالِ، فَتَذَکَّرُوا فِی الْخَیْرِ وَ الشَّرِّ أَحْوَالَهُمْ وَ احْذَرُوا أَنْ تَکُونُوا أَمْثَالَهُمْ؛ فَإِذَا تَفَکَّرْتُمْ فِی تَفَاوُتِ حَالَیْهِمْ فَالْزَمُوا کُلَّ أَمْرٍ لَزِمَتِ الْعِزَّةُ بِهِ شَأْنَهُمْ [حَالَهُمْ‏] وَ زَاحَتِ الْأَعْدَاءُ لَهُ عَنْهُمْ وَ مُدَّتِ الْعَافِیَةُ بِهِ عَلَیْهِمْ وَ انْقَادَتِ النِّعْمَةُ لَهُ مَعَهُمْ وَ وَصَلَتِ الْکَرَامَةُ عَلَیْهِ حَبْلَهُمْ، مِنَ الِاجْتِنَابِ لِلْفُرْقَةِ وَ اللُّزُومِ لِلْأُلْفَةِ وَ التَّحَاضِّ عَلَیْهَا وَ التَّوَاصِی بِهَا؛ وَ اجْتَنِبُوا کُلَّ أَمْرٍ کَسَرَ فِقْرَتَهُمْ وَ أَوْهَنَ مُنَّتَهُمْ، مِنْ تَضَاغُنِ الْقُلُوبِ وَ تَشَاحُنِ الصُّدُورِ وَ تَدَابُرِ النُّفُوسِ وَ تَخَاذُلِ الْأَیْدِی» (نهج‌البلاغه، خ192)
از کیفرهایى که بر اثر سوء افعال و اعمال ناپسند بر امتهاى پیشین وارد شد، برحذر باشید، حالات آنها را در خوبى و بدى به یاد آرید و بترسید از اینکه شما هم مانند آنان شوید، هرگاه به تفاوت دو حال آنها (پیروزى و شکست) مى اندیشید به سراغ امورى بروید که موجب عزّت و اقتدار آنان شد; دشمنان را از آنها دور کرد; عافیت و سلامت را بر آنان گسترش داد; نعمتها مطیعشان شد و کرامت و شخصیت، رشته خود را به آنان پیوست. عامل این خوشبختى پرهیز از تفرقه، تأکید بر الفت و اتحاد، تشویق یکدیگر به آن و سفارش نمودن به انجام آن بود. از هر کارى که ستون فقرات آنها را در هم شکست و قدرتشان را سست کرد اجتناب کنید: از کینه هاى درونى، بدخواهى، پشت به هم کردن و دست از یارى هم برداشتن بپرهیزید. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

<   <<   41   42   43   44   45   >>   >

شنبه 103 آذر 3

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X