سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

آدمى در جهان نشانه است و تیرهاى مرگ بدو روانه ، و غنیمتى است در میان و مصیبتها بر او پیشدستى کنان . و با هر نوشیدنى ، ناى گرفتنى است و با هر لقمه‏اى طعام در گلو ماندنى ، و بنده به نعمتى نرسد تا از نعمتى بریده نشود ، و به پیشباز روزى از زندگى خود نرود تا روزى از آنچه او راست سپرى نشود . پس ما یاران مرگیم و جانهامان نشانه مردن ، پس چسان امیدوار باشیم جاودانه به سر بردن ؟ و این شب و روز بنایى را بالا نبردند جز که در ویران کردن آن بتاختند و در پراکندند آنچه فراهم ساختند . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
فقدان لوله گذار + چهارشنبه 98 تیر 19 - 5:0 صبح

اگر یک واجب کفایی روی زمین مانده باشه، بر هر فرد مسلمان واجب است آن را انجام دهد. حال در مسئله ی به این مهمی همچون ربا در  نظام اقتصادی،  بر همگان تکلیف وارد است.
ولی حد آن را چگونه تشخیص دهم. آیا صرف آگاه سازی اطرافیان کفایت می کند، یا اینکه کار پژوهشی عمیق و آگاه سازی سطح  نخبگان اقتصادی جامعه در دانشگاه های کشور نیز بر امثال بنده واجب است؟

سؤال خوبی‌ست
تکلیف چیست؟

قبل‌ترها که با نظریه سیستمی آشنا نبودم
تصوّرم این بود
که اصل انجام تکلیف کافی‌ست
کاری هم به دیگران ندارد
مثلاً
من موظفم مردم را نسبت به مطلب الف آگاه کنم
شخص دیگری هم
وظیفه دارد برای مردم امکان عمل به الف را فراهم کند
حالا
شخص دیگر عمل به تکلیف نمی‌کند
به من چه؟
من
تکلیف خود را عمل می‌کنم
مگر اسلام جز این است؟

این اسلام فردی‌ست
این را بعد فهمیدم
این چنین اسلامی اجتماعی نمی‌شود
اسلام اجتماعی نظام‌مند است
سیستم دارد
روابط اجزاء مهم است
همکاری و همراهی آن‌ها
در چنین اسلامی
اگر فرد دیگر عمل به تکلیف نکرد
نه تنها تکلیف از من ساقط است
که اصلاً چه بسا گاهی «نباید» آن کار را انجام دهم

مثال معروف
دو نفر مشغول کار بودند
یکی می‌کَند و دیگری پُر می‌کرد
پرسیدند، گفتند:
ما سه نفر بودیم، یکی هم لوله می‌گذاشت
امروز نیامده
ما مشغول انجام تکلیف خود هستیم!

فرض بفرمایید که حضرت امیر (ع) وظیفه به قیام داشت
مقابل غاصبین خلافت
به چهل نفر اعلام کرد و خبر داد
آن‌ها نیامدند
فرض که بدون حضور آن‌ها قیام می‌کرد
آیا این عمل ایشان عمل به تکلیف بوده
یا خروج از تکلیف
و خیانت به اسلام و مسلمین؟

بعضی احکام در نظام این طورند
در حقیقت تمام احکام اجتماعی

فرض بفرمایید من وظیفه دارم مردم را آگاه کنم
نسبت به ربای در بانک
به نحوی که
دیگر در بانک سرمایه‌گذاری نکنند و پول خود را نگذارند
خب
اصل اسکناس که خودش سرمایه‌گذاری در بانک مرکزی‌ست
پس
باید اصل اسکناس را رها کنند
با چه معامله کنند
با طلا و نقره؟
آیا سازوکار آن در نظام دیده شده است؟

این می‌شود مردم‌آزاری
مانند این طب سنتی‌هایی که اخیراً باب شده
مدام مردم را از این خوردنی و آن خوردنی می‌ترسانند
اما بعد
جامعه پر است از کارخانه‌ها و محصولات این‌چنینی
مردم باید زجر بکشند یعنی؟
سابقاً نان جو ارزان بود و نان گندم گران
حالا برعکس شده
با تبلیغ این‌ها
نان جو گران‌تر از نان گندم
این می‌شود؟
این خودش مکیدن پول مردم توسط فرصت‌طلبان گیاه‌فروش است!

ما یک مجموعه هستیم
من و شما و دولت اسلامی
باید با هم همکاری کنیم
تا به یک هدف برسیم
اگر دولت تخلف می‌کند
نمی‌فهمد یا نمی‌خواهد که بفهمد
نمی‌شود که من بکَنَم و شما پُر کنی
دولت هم لوله نگذارد!

بحث ربا در نظام اسلامی با دولت اسلامی حل می‌شود
حالا اگر دولت نکرد
راه چیست؟
آیا راه این است که مردم را به خیابان بکشیم؟
تحت فشار تبلیغی قرار دهیم
زندگی آن‌ها را مختل کنیم؟
بگوییم از فردا خرید و فروش نکنید
زیرا پولی که در دست دارید پیوسته در حال رباست؟!
اصلاً اسکناس یک ابزار ربوی‌ست؟!
این را به مردم بگوییم چه می‌شود؟
مردمی که تا دیروز ناآگاهانه درگیر ربا بودند
امروز که نمی‌توانند درگیر ربا نباشند
پس
از امروز آگاهانه درگیر ربا خواهند بود!

آقای نصیری مصاحبه‌ای کرده بود
مهدی نصیری
همو که ماهنامه صبح را داشت
وقتی ما نوجوان بودیم
فساد دستگاه‌های دولتی را درج می‌کرد
پخش می‌کرد و در جامعه موج می‌ساخت
پرسیدند: چرا متوقف کردی؟
پاسخ داد:
دیدم هر چه فسادها را لو می‌‌دهم
هیچ دستگاهی اقدام نمی‌کند
وزارتخانه علیه من شکایت کرده
دادگاه رأی داده که حق با من است
خب که چه؟
یعنی وزارتخانه واقعاً دزدی کرده
ولی
برای مقابله با این دزدی کاری نمی‌کند
ایشان با خود اندیشیده
خود ِ این، اشاعه فحشا و ظلم است
دست برداشته
این‌که دزدی‌ها را لو بدهد و بعد مردم ببینند که دستگاه قضا با دزدی مقابله نمی‌کند!

من نمی‌دانم تکلیف شما چیست
ولی
یقین دارم که فردی نیست
تنهایی یعنی
باید گروه شوید
جمع شوید
با کسانی که ارتباطات ییشتری دارند
جمع نخبگانی می‌خواهد
افراد تأثیرگذار
مثلاً آقای [...] در این زمینه فعال است
سایت و گروهی هم دارند
برای مقابله با ربا
شاید اگر با آن‌ها مرتبط شوید
با هم به نقشه‌ای برسید
که بشود خواص جامعه را بیدار کرد
خواص اهل حق را
این شاید جواب بدهد
باید بررسی کرد و آزمود

موفق باشید و در پناه خدا
این دغدغه شما خیلی مبارک و مهم است
خداوند پشت و پناهتان باشد

در دو روز اخیر تمامی پست های "چه کنیم" از شما را خواندم. برای بنده بسیار مفید بود. از اینکه آن ها را در وبلاگ قرار داده بودید سپاسگزارم.
اگر امکان جواب گویی به این سوال دارید ممنون می شوم بفرمایید که شما تکلیف خود را به طور کلی(اعم از حوزه اقتصادی و اندیشه های علامه حسینی و غیره) چه چیزی تشخیص داده اید؟ اگر چه تکلیف هر شخصی متناسب با خود اوست،‌ ولی پاسخ شما ممکن است به بنده نیز کمک کند.   

حقیر نیز روی موضوع تکلیف خیلی فکر کرده‌ام
جامعه یک امر سازمانی است
گروهی اتفاق‌ها می‌افتد
فردی نیست
مثال معروف:
یکی زمین را می‌کَند و دیگری پُر می‌کرد
چه می‌کنید؟
ما سه نفر بودیم
یکی می‌کِند و دیگری لوله می‌گذاشت و آخری پُر می‌کرد
نفر وسط امروز نیامده است!

جامعه این‌طور است
اولی اگر حرکت کند
دومی اگر نباشد
اولی کار عبثی کرده است
نه فقط عبث
که اشتباه
چون قاعده بازی را بر هم زده
و فرصت را از دیگران گرفته
در زمان‌های بعد یعنی

من حقیقت این است که منتظرم
منتظر حوادثی
اتفاقاتی که می‌افتد
و بن‌بست‌هایی که فشار می‌آورد
مدعی‌هایی که کنار می‌کشند
وقتی ادعایشان به دیوار می‌خورد
و ناکارآمدی‌اش جلوه‌گر می‌شود
فتنه‌هایی که جامعه ما امروز آبستن آن است
شاید کمی دردناک
ولی
تا تشنگی نباشد کسی آب نمی‌نوشد
کسی به دنبال راه می‌گردد که قصد حرکت داشته باشد
امروز
نخبگان ما
دچار روزمرگی‌اند
غیر از اندکی
من شخصاً در حال مطالعه هستم تا شرایط مناسبی را ببینم
وقتی که یک بزرگی پرچمی را بلند کند
قیامی را آغاز کند
مثل حضرت امام (ره) در انقلاب سیاسی
تا من هم بروم زیر آن پرچم
همراهی کنم إن‌شاءالله

شما راه دیگری در نظرتان هست؟
بفرمایید استفاده می‌کنم

قبول دارم که فتنه 88 در نهایت به نفع نظام تمام شد، ولی اگر بخواهیم صبر کنیم تا فتنه ای آغاز شود تا خواص بیدار شوند،‌ چه بسا ممکن است به خاطر فتنه ها  وضعیت آنقدر وخیم شود که تا خواص بخواهند بیدار شوند و دنبال راهکار بگردند،‌ به جامعه ضربات سهمگین و جبران ناپذیری وارد آید.
چنین تشبیهی به نظرم می رسد: اگر بدن انسان را مشابه با جامعه در نظر بگیریم فتنه مشابه با واکسن می ماند که بدن را وادار به تولید پادتن برای مقابله با آن می کند و سیستم ایمنی را تقویت می کند. ولی کسی که مریض شده است، واکسن چه سودی برای او دارد؟ حال او را بدتر نمی کند؟  واکسن را به بدن سالم می زنند نه مریض. جامعه ی ما نیز مریض اقتصادی و فرهنگی و .... است. بیم آن دارم که اگر خواص هرچه زودتر بیدار نشوند و نسخه های علوم اسلامی تولید نگردد، فتنه ها جامعه ی مان را در چاهی بیندازد که بیرون آمدن آن بسیار سخت باشد.
در مورد فیزیک اسلامی، بنده بدین باورم که اگر پایه های اولیه ی آن ریخته شود، در تبیین پدیده ها و رفع مشکلات زیاد موجود در نظریات فعلی، زیبایی آن به قدری زیاد است که بسیاری از اساتید فیزیک(خواص) جامعه را جذب خود می کند، مگر اساتیدی که واقعا معاند باشند. حتی نمود عینی آن نیز با ساخت وسایلی که نتوان با فیزیک فعلی توضیحشان  داد بروز می کند. (مثلا ابزاری که در ساخت آن، نوع جدیدی از نیرو به کار رفته باشد.)   
آن زمان است که با بیداری این خواص، حرکت در جهت تولید فیزیک اسلامی توسط آن ها شکل خواهد گرفت. چه بسا علوم انسانی نیز به خاطر پایه های فلسفی فیزیک اسلامی تاثیر زیاد خواهند پذیرفت.
اما در مورد علوم اقتصادی به نظرتان چنین چیزی ممکن است؟ واقعا اگر مبانی اقتصاد، اسلامی شود بحث های پایه ای اقتصاد نظیر مالکیت، کار، ارزش و ... اسلامی گردد، ولو در حد اولیه،‌ در حدی که فطرت ها را بیدار سازد. آنگاه زیبایی اقتصاد اصیل برای خواص جامعه حیرت انگیز نخواهد بود؟ آن ها را به حرکت در جهت تولید اقتصاد اسلامی وا نمی دارد؟

مشکل تحوّل در علوم این است
که
تا به عمل نرسند
زیبایی خود را نشان نمی‌دهند
طبق فرمایش شما
تا
فیزیک نظری نیروهای جدید را در عمل به کار نگیرد
آن را توهّم می‌پندارند
نمی‌پذیرند
صرف چند معادله خیالی

در اقتصاد هم همین است
شهید صدر نظریات جدید دارد
در کتاب اقتصادنا
فصل آخر را که بخوانید
درباره ملکیت زمین حرف تازه دارد
خیلی هم خوب است
اما
چهل سال است به آن توجه نشده
هیچ توجهی
چرا؟
زیرا به عمل نرسیده
و کسی باور نمی‌کند
باور نمی‌کنند که عملی باشد
از سوی دیگر هم
تا باور نکنند
قبول نمی‌کنند که در جامعه پیاده شود

صبر کنید
به یک دور باطل می‌رسیم
تا باور نکنند اجازه نمی‌دهند اجرا شود
تا اجرا هم نشود
باور پدید نمی‌آید که عملی‌ست
این‌جاست که کار سخت می‌شود

مسائلی از این دست هم
مسائل حکومتی
«بخشی» که نمی‌شود عمل کرد
نمی‌شود مثلاً فقط در یک شهر اتفاق بیافتد
بحث پول است
بحث رباست
باید بانک مرکزی متحوّل شود
تمام بانک‌ها تغییر کنند
روال اجرایی‌شان متحوّل شود
این‌ها که با یک تصمیم ساده ممکن نیست

یعنی
اقتصاد، اسلامی نمی‌شود
مگر همه‌اش بشود
یا همه یا هیچ است
نمی‌شود اسکناس که اساس آن بر رباست وجود داشته باشد
ولی مثلاً در کنارش ما صندوق قرض‌الحسنه بزنیم
آن هم با پول کار می‌کند
پول وقتی ربوی شد
از اساس...

یعنی جایگزینی طلا و نقره با پول از ابتدا ربوی بوده
معادلات بانک مرکزی برای نشر اسکناس ربوی بوده
بانک‌ها با خلق پول اختراع شده
نمی‌شود بخشی عمل کرد که
نمی‌شود یواش‌یواش اسلامی کرد
یا همه یا هیچ است
یا همه کشور باید اقتصاد جدید را بپذیرد
یا همچنان کاپیتالیزم بتازد

پس
آن دور باطل مشکل‌ساز می‌شود
حتی در مسئولین متدین ما
انسان‌های خوب ما هم
قبول نمی‌کنند
خواص اهل حق یعنی
می‌ترسند به نسخه جدید عمل کنند
زیرا آن را باور ندارند
زیرا کارآمدی آن را که ندیده‌اند
خب چه کنیم که ببینند؟
باید عمل کنیم دیگر
عمل هم که معلّق است به باور آن‌ها

شما چه راهی را پیشنهاد می‌کنید
برای خروج از این لوپ
از این حلقه باطل
از این دوران امری که پایان ندارد؟
چطور آن را بشکنیم؟

نیروهای جدید(در سطح کوانتوم)  را به عنوان مثالی عرض نمودم. فیزیک اسلامی چارچوب های رایج را می شکند. حتی در همان سطح فیزیک نیوتونی که نمود عملی آن خیلی خیلی مشهود تر است.
 اگر به خواص فیزیک بگوییم که مثلا انرژی جنبشی به تعریفی که رایج کرده اند اصلا قادر نخواهد بود فلان و فلان پدیده ها را توضیح دهد! و یا اصلا اگر به درستی بیندیشیم با تعاریف رایج از فلان و فلان مفهوم فیزیک در تعارض است و سازگاری درونی ندارد. آنگاه به اندیشه فرو نمی روند؟ آیا بت فیزیک نیوتونی برایشان شکسته نمی شود؟ خصوصا اگر تک تک مفاهیم فیزیک نیوتونی به چالش کشیده شود و در موضع راهکار، بگوییم که اگر مفاهیم را این گونه ی جدید تعریف کنیم نه تنها این مشکلاتی که بر شمردیم ندارد بلکه چقدر تصویر روشن تری ارائه می دهد. به نظرتان در این صورت خواص بیدار نمی شوند؟
پذیرش اینکه باید دست روی دست گذاشت و منتظر بحران های اقتصادی برای بیداری خواص بود، برایم سخت است.
پاسخی که از از گروه [...] دریافت کردم چنین است:
سلام رویکرد ما رویکرد امام خمینی هست. ایشون با توده مردم انقلاب کردن. امیدی به خواص جامعه خصوصا اقتصاددانهانیست
اونها سیستم بانکی کشور رو صرفا بهش نقد دارن
اونها هژمونی بانک رو قبول دارن و به دنبال حذف بانک و الگوی جایگزین نیستن
لذا امیدی خیلی به اقتصاددانها نیست. ما باید کار رو با عموم مردم جلو ببریم

نمی‌دانم
یعنی مطلب برای خود من هم چندان مشخص نیست
این‌که
باید دست روی دست بگذاریم؟
یا اقدامی کنیم؟
چه اقدامی؟
مسأله این است
ما چه اقدامی باید انجام دهیم؟
چه در فیزیک
چه در اقتصاد
چه در خیلی از علوم دیگر
واقعاً چکار می‌توانیم بکنیم؟
این سؤالی‌ست که من هنوز هم درگیر آن هستم
شاید به همین خاطر است
که منتظرم
تا یک کسی یک کاری بکند
من هم بیافتم دنبالش
چه کسی؟
نمی‌دانم... :(

انشاالله که خداوند ما را در یافتن صراط مستقیم راهنمایی نماید.
در اقتصاد شاید تکلیف این باشد که ما نیز جزئی از خواص شویم تا هم دولت و هم دیگر خواص، حرف ما را بشنوند و خریدار داشته باشد.
به خاطر دارم که طبق فرمایش شما زمانی که استاد زنده بود سعی داشتید که بین ایشان و استاد مصباح مباحثه صورت گیرد. حال که این امر صورت نگرفت، به طور خاص در زمینه ی اصالت ربط، آیا تاکنون شده است که با یکی از اصالت وجودی ها مباحثه کنید و با دلایل استاد حسینی دیدگاهشان را نقد کنید؟ در هر حال در زمینه های فلسفه ی اسلامی خواص اهل حق کم نیستند و بیداریشان نسبت به مباحث استاد حسینی راحت تر.

بله
در زمینه فلسفه بحث کردم
اصالت ربط را ارائه کردم
با اصالت وجودی‌ها چند دوره بحث داشتم
آخرین دوره همین یک ماه پیش
پیش از ماه مبارک رمضان
با یکی از اساتید مؤسسات قم
بحثی را شروع کردیم
قرار شد بعد از ماه مبارک ادامه پیدا کند

متأسفانه نمی‌توانم نتیجه این بحث‌ها را مثبت تلقی کنم
البته که برای خود حقیر تجربه خوبی بود
ولی
این‌که توانسته باشم طرف مقابل را متقاعد سازم
این اتفاق نیافتاد
که قطعاً و بی‌تردید
ناشی از ضعف و کاستی‌های حقیر است
و نیاز به مطالعه و تحقیق و دقت بیشتر دارم

آن روزی که تلاش کردم جلسه مناظره‌ای بین دو استاد برگزار کنم
استاد مصباح و استاد حسینی
زیرا
گمان می‌کردم آقای مصباح بی‌اطلاع است
از آن چه آن سید می‌گوید
ولی بعدتر
خبردار شدم که آقای میرباقری جلسه داشته است
و به عرض آقای مصباح رسیده
مباحث استاد حسینی (ره)
و حتی در مراسم ختم استاد حسینی
در مسجد محمدیه
خودم بودم
خودم دیدم
آقای مصباح هم تشریف آوردند
یعنی
به عنوان یک حوزوی احترام قائل بودند برای مرحوم آسیدمنیرالدین
ولی
از نظر مباحث علمی
نپذیرفته بودند

در پناه خدا


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 - آقامنیر 117 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
توانایی ِ حلّ + سه شنبه 98 تیر 18 - 5:0 صبح

استفاده از رایانه محدود است
در خانه ما
از کودکی‌شان
چون بیشتر برای بازی‌ست
نباید که افراط کنند

رایانه زمان‌سنج داشت
دو سه ساعت در روز روشن می‌شد
محدودیت
اساس تنازع
دعوا گاهی اتفاق می‌افتاد:
«نوبت منه»
«نه، نوبت منه»

شکایت
به نزد من می‌آمدند
گاهی فراموش کرده دفعه قبل که بازی کرده
داد و هوار راه می‌انداختند

- خب بچه‌ها
من رایانه را خاموش می‌کنم
هر وقت که توانستید مسأله را «حل» کنید
روشن می‌شود!

اعتراض اگر می‌کردند
- ببینید!
اگر شما سر بازی با رایانه دعوا کنید
معنایش این است
آن‌قدر وابسته به بازی شده‌اید
که
توان توافق با هم را از دست داده‌اید
این یعنی خطر
این یعنی بازی دارد روی شما اثر می‌گذارد
بازی نباید منشأ دعوا باشد
بازی برای شادی و خوشحالی‌ست
اگر غیر از این شد
ناگزیر می‌شوم حذفش کنم!

چه شد؟
نتیجه این سخت‌گیری
مدت‌ها گذشته
«توانایی حلّ مسأله» پیدا شده
حالا
سر هر چیزی که دعوایشان می‌شود
مثلاً همان رایانه:
سیدمرتضی: «نوبت منه، اول من اومدم»
سیداحمد: «نه، نوبت من بود، دفعه قبل تو بازی کردی»
+ «بابا، سیداحمد نمی‌ذاره بازی کنم»
= «صبر کن! بیا خودمون حلّش کنیم، بابا بیاد کامپیوترو خاموش می‌کنه»
+ «خب پس نوبت منه»
= «قرعه‌کشی می‌کنیم»
+ «باشه»
= «هر کی مث مریم بیـــــــــــــــــاره...»



توانایی حلّ مسأله تمرین می‌خواهد
یک مهارت است
هر انسانی لازم دارد
برای
ورود به جامعه
کودکان ما باید یاد بگیرند مشکلات خود را حل کنند
بدون نیاز به واسطه!

کتب أمیرالمؤمنین (ع): «أَمْسِکْ عَنْ طَرِیقٍ إِذَا خِفْتَ ضَلَالَتَهُ، فَإِنَّ الْکَفَّ عِنْدَ حَیْرَةِ الضَّلَالِ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الْأَهْوَالِ» (نهج‌البلاغه، ن31)
در راهى که از گمراهى در آن بترسى قدم منه، زیرا حفظ خویش به هنگام سرگردانى بهتر از این است که آدمى خود را در امور خطرناک اندازد. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
قُمیّون + یکشنبه 98 تیر 16 - 5:0 صبح

«این‌طورَکی!»
- نه پسرم! بگو «این‌طوری»، «این‌طورکی» غلطه!

اوایل تلاش می‌کردم
ولی
اشتباه بود
بعد متوجه شدم
چند وقت بعد

مدرسه که رفتند
بعضی وقت‌ها
بعضی واژه‌ها را
با لهجه محلّی ادا کردند
از دوستان و هم‌کلاسی‌ها یاد می‌گرفتند

وقتی خوب فکر کردم
تازه متوجه شدم
آن‌ها
متولّد «قم» هستند
نه «تهران»
باید که لهجه‌شان با من فرق داشته باشد
این را دیر فهمیدم



فرزندان ما
با ما متفاوت‌اند
باید باشند
این‌که خیال کنیم
همه چیزشان
همه رفتارهایشان
همه کلمات و گویش‌هایشان
همه و همه
باید مثل والدین باشد
غلط است
نادرست

آن‌ها
خودشان هستند
با ویژگی‌هایی مختصّ خودشان
نباید اصرار کنیم «تکرار ِ ما» باشند
جهان هستی «تکرار» ندارد!

امام علی (ع) فرمود: «دَعِ الْقَوْلَ فِیمَا لَا تَعْرِفُ وَ الْخِطَابَ فِیمَا لَمْ تُکَلَّفْ» (نهج‌البلاغه، ن31)
درباره آنچه نمى دانى سخن مگو و نسبت به آنچه موظف نیستى دخالت منما. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تغییر یا تبدیل؟ + جمعه 98 تیر 14 - 5:0 صبح

- به این تصویر نگاه کنید
کدامتانید؟



حالا این یکی
این کدامتانید؟



این را بگویید
می‌دانید کدامید؟



آن‌ها می‌دانند
جواب می‌دهند
زیرا عکس‌های کودکی خود را بارها دیده‌اند
معرفی‌شان کرده‌ام
شناخته‌اند

اما
برای کسی که ندیده باشد...

این تصاویر همه‌شان شش‌ماهگی فرزندان مرا نشان می‌دهد
همه‌شان در شش‌ماهگی
چقدر متفاوت بودند
با امروزشان
با فردایشان حتماً

انسان تغییر می‌کند؟
نه
اصلاً
او تبدیل می‌شود
تغییر کم است
این تغییر نیست
این یک تحوّل اساسی‌ست
چرا که قابل تشخیص نیست
این آدم دیگر او نیست
زمین تا آسمان فرق کرده‌اند
من که این‌طور به نظرم رسید
دیروز که داشتیم با بچه‌ها عکس‌هایی که از کودکی‌شان گرفته‌ام تماشا می‌کردیم

اخلاق‌شان چطور؟
آیا رفتارشان هم همین‌قدر متحوّل شده؟
تبدیل یافته‌ است؟
برای تبدیل نهایی چقدر آماده‌اند؟
چقدر آماده‌تر شده‌اند؟
من چقدر آماده‌شان کرده‌ام؟
به عنوان مسئول تربیت و هدایت‌شان
برای ورود به زندگی جاودان؟

امیرمان (ع) فرمود: «إِذَا کُنْتَ فِی إِدْبَارٍ وَ الْمَوْتُ فِی إِقْبَالٍ، فَمَا أَسْرَعَ الْمُلْتَقَى» (نهج‌البلاغه، ح29)
هنگامى که تو زندگى را پشت سر مى گذارى و مرگ به تو روى مى آورد، پس دیدار با مرگ چه زود خواهد بود (ترجمه دشتی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
خفگی + چهارشنبه 98 تیر 12 - 5:0 صبح

استخوان در گلویش گیر کرده
ترسیده بود
دویدم بالای سرش
قبل از من خودش در آورد

- ببین سید احمد!
بارها همین را به تو گفته‌ام
این‌که غذا را باید بجوی
نه که ببلعی
سیدمرتضی مداخله کرد:
«مثل مار بوآ که آهو رو بلعیده بود»
- یا مثل نقاشی شازده کوچولو
ماری که یک فیل را بلعیده است!

حالش بهتر شده بود
می‌خندید



- نگاه کن!
من قبول دارم که اشتباه از من بوده
من
وقتی که مرغ را پختم و گوشتش را جدا می‌کردم
اشتباه کردم
این استخوان از دستم در رفت
نگرفتم
ولی
تو باید مراقب خودت باشی
مراقب سلامتی خودت
اگر غذا را جویده بودی
این استخوان را در دهانت کشف می‌کردی
نه در گلویت
غذا هم بهتر گوارش می‌یافت
در معده‌ات!

گاهی انسان به فشار نیاز دارد
تا یاد بگیرد
همین‌طوری نمی‌شود
بارها تذکر می‌دهی
بارها تذکر می‌شنوی
توجه نمی‌کنی
بزرگتری باید بزرگتری کند
حالت را بگیرد
درد بکشی
تا بفهمی
بدون آن ممکن نیست

بله
می‌شود
بدون درد هم می‌شود
اگر آدم باشیم
اگر
قبل از این‌که به گام آخر نیاز شود
خودمان را جمع و جور کنیم
دست از گناه برداریم
به صراط باز گردیم
دیگر لازم نباشد با فشار اصلاح‌مان کنند!

قَالَ (علیه السلام): «شَتَّانَ مَا بَیْنَ عَمَلَیْنِ؛ عَمَلٍ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبْقَى تَبِعَتُهُ، وَ عَمَلٍ تَذْهَبُ مَئُونَتُهُ وَ یَبْقَى أَجْرُهُ‏.» (نهج‌البلاغه، ح121)
چقدر این دو عمل با هم متفاوتند: عملى که لذتش مى رود و عواقب سوء آن باقى مى ماند و عملى که زحمتش مى رود و اجر و پاداشش باقى است. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
پایش ِ وزن + دوشنبه 98 تیر 10 - 5:0 صبح

اول برای این بود که کم نشود
حالا
تا زیاد نشود

می‌خواست امسال روزه بگیرد
سیداحمد
سیدمرتضی هم
مریم که سه سال است روزه می‌گیرد
امسال هم همه را گرفت
بحول الله

نگران رشدشان
گفتم هر روز باید بررسی کنیم
این شد که یک فرم جدید به زندگی‌مان اضافه شد
و یک فعالیت تازه

تا آخر که نگرفتند
همان چند روز نخست
بعد منصرف شدند
فقط سحری می‌خوردند
برای همراهی!

هنوز ادامه دارد اما
شده سنّت
هر روز ساعت 20
اگر همان که هیچ
اگر تغییر
باید ثبت شود

معمولاً تغییر خیلی تدریجی‌ست
خطر همین‌جاست
نمی‌فهمیم
آن‌قدر آهسته عوض می‌شود
حتی اخلاق و رفتار و روحیات‌مان
باید نقاط کنترلی باشد
ابزار بررسی
تا بفهمیم
مسیر تغییر ویژگی‌های‌مان را...

قال (ع): «الظَّفَرُ بِالْحَزْمِ، وَ الْحَزْمُ بِإِجَالَةِ الرَّأْیِ، وَ الرَّأْیُ بِتَحْصِینِ الْأَسْرَارِ.» (نهج‌البلاغه، ح48)
پیروزى در گرو تدبیر است، حزم و دوراندیشى در گرو به کار گرفتن فکر، و تفکر صحیح در گرو نگه دارى اسرار است. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کلید تست کولر + شنبه 98 تیر 8 - 5:5 عصر

درباره کولر قبلاً نوشته بودم
این‌جا

امسال پارچه روی کولر پاره شد
در زمستان یعنی
از باد و برف و باران
پارچه قبلی را برداشتم
رفتم برزنت جدید خریدم
یک و نیم در یک و نیم متر
45 هزار تومان شد
وصل کردم جای قبلی



خیلی راحت
پیچ‌ها را باز کردم و دوباره بستم
خوب دوام آورد به نظرم
پنج سال کار کرد
93 نصب کرده بودم و امسال 98 است

یک کار دیگر هم کردم امسال
کلید «تست کولر» نصب کردم
این‌چه کاری‌ست که مدام باید داد بزنی:
«آب کولر رو بزن، حالا قطع کن، حالا موتور کولرو روشن کن، زیادو بزن...»



این را باید خود کولرساز‌ها می‌گذاشتند
نمی‌دانم چرا نمی‌کنند

از چهار سیمی که به کولر می‌رود
یکی به دو خروجی متصل می‌شود
آن «نول» است
سه تای دیگر یکی پمپ آب، یکی دور کند و دیگری دور تند است
برای هر کدام یک کلید بین‌راهی گذاشتم
حالا
کولر که روشن است می‌روم بالا
دگمه‌ها را قطع می‌کنم
پمپ آب و موتور قطع می‌شود
کارهای لازم که انجام شد
دوباره با اتصال کلیدها
هر بخش از کولر که بخواهی راه می‌افتد
تست می‌کنی یعنی
داد و هوار هم دیگر نمی‌خواهد
هر چند بار که بخواهم قطع و وصل! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: ساخت 12 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
خطر ِ یخچال + شنبه 98 تیر 8 - 5:0 صبح

دیدم زیاد سر یخچال می‌رود
نگرانش شدم
در اینترنت گشتم و پوستری پیدا کردم
بردم و پرینت رنگی گرفتم



- سیداحمد! این را ببین!
بچه‌ها همه‌تان ببینید
از این به بعد وقتی یخچال را باز می‌کنید
چشم‌تان به این تصویر می‌افتد
باید مراقب خودتان باشید
نباید زیاد از حدّ بخورید!

تذکّر لازم است
انسان این‌طور است
غفلت
یادش می‌رود

مدام باید جلوی چشم‌مان باشد
چیزهایی که برای‌مان مهم است
تا فراموش نکنیم
شاید برای همین است که روزی پنج بار نماز می‌خوانیم!

قال مولانا (ع): «الْحَذَرَ الْحَذَرَ، فَوَاللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ، حَتَّى کَأَنَّهُ قَدْ غَفَرَ.» (نهج‌البلاغه، ح30)
(از مجازات الهى) برحذر باش، برحذر باش، به خدا سوگند آن قدر پرده پوشى کرده، که گویى آمرزیده است. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
رولت + پنج شنبه 98 تیر 6 - 5:0 صبح

ما این‌همه شیرینی خوردیم؟
باور نمی‌کنم

بارها رولت درست کرده است
همیشه هم خوشمزه
چطور می‌شود؟!



دبیرستان که بودم تلاش کردم
نشد که نشد
خشک شد و نشد که لوله کنم
سختی کار همین است
این‌که نانش درست در بیاید

مریم توانست
بارها و بارها
و این‌بار هم
او بهتر از پدرش شده است
این یعنی موفقیت
بیشتر برای من
پیشرفت کودکان امتیاز برای والدین است
چه معمای پیچیده و عجیبی!

قال علی (ع): «فَاعِلُ الْخَیْرِ خَیْرٌ مِنْهُ، وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْهُ.» (نهج‌البلاغه، ح32)
انجام دهنده کار نیک از کار نیکش بهتر است و انجام دهنده کار بد از کار بدش بدتر. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
باطن و ظاهر + سه شنبه 98 تیر 4 - 5:0 صبح

ظاهرش نه چندان
ولی طعم
حرف نداشت
کیک باقلوایی
کیکی که مریم تنهایی تهیه کرد



واقعاً عالی
حقیقتاً
چه بافت جالبی
اصلاً یک طور خاصی
متفاوت از کیک‌های دیگر

نکته‌ها چقدر مهم‌اند
دستور کلّی را ما همه‌مان می‌دانیم
آرد است و آب و تخم‌مرغ
اما
چیزهایی در کلاس یاد گرفته
که هرگز نشنیده بودم
ندیده
همین نکات تفاوت ایجاد می‌کند
بین عادی و عالی
بین ظاهر و باطن!

همیشه همین است
همه‌جا همین
تفاوت‌ها به نکات کلیدی‌ست
در اخلاق مثلاً
و گرنه همه انسان‌اند
در کلیّت مثل هم
در ظاهر مثل هم
مراعات چند نکته
باطن بعضی را متفاوت از دیگران می‌سازد!

قال الأمیر (ع): «کَانُوا قَوْماً مِنْ أَهْلِ الدُّنْیَا وَ لَیْسُوا مِنْ أَهْلِهَا، فَکَانُوا فِیهَا کَمَنْ لَیْسَ مِنْهَا؛ عَمِلُوا فِیهَا بِمَا یُبْصِرُونَ وَ بَادَرُوا فِیهَا مَا یَحْذَرُونَ؛ تَقَلَّبُ أَبْدَانِهِمْ بَیْنَ ظَهْرَانَیْ أَهْلِ الْآخِرَةِ وَ یَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْیَا یُعَظِّمُونَ مَوْتَ أَجْسَادِهِمْ، وَ هُمْ أَشَدُّ إِعْظَاماً لِمَوْتِ قُلُوبِ أَحْیَائِهِم.» (نهج‌البلاغه، خ230)
مردمى از اهل دنیا بودند ولى دلبسته آن نبودند، در دنیا بودند مانند کسى که اهل آن نیست، به آنچه که بصیرت داشتند عمل کردند، و به دفع آنچه از آن حذر داشتند شتافتند. در میان اهل آخرت مى گشتند، اهل دنیا را چنان مى دیدند که مرگ بدنهایشان را بزرگ مى شمارند، اما آنان مرگ قلب هاى زندگان را بزرگتر مى دانستند. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   41   42   43   44   45   >>   >

شنبه 103 آذر 3

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X