سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

آنکه گرفتاری اش را به نامهربان شکوه کند، حکیم نیست . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
اصرار بر ارزانی + جمعه 97 فروردین 31 - 8:0 صبح

تازه راه افتاده
کلّی تبلیغ کرده
آگهی پخش کرده
فروشگاه رفاه
تا به حال در پردیسان نبوده

زیرزمین
رفتیم داخل
در مسیرمان بود
نه از قبل برنامه‌ریزی شده
اتفاقی پیش آمد
هدفم این بود که تک‌فرزندم را از تنهایی در آورم
اصلاً به این هدف از خانه خارج شدیم
ولی حالا
ناگهان خود را روبه‌روی فروشگاه رفاه دیدیم

ارزان؟
بله
ارزان!
نمی‌توان انکار کرد
فروشگاه افق کوروش هم در پردیسان هست
از مدت‌ها پیش
آن‌ها هم ارزان‌تر از مغازه‌ها
یکی جدیدتر هم دو روز پیش افتتاح شد
روبه‌روی کانال آب
نزدیک‌تر به ما
فروشگاه جانبازان هم ارزان است
سه چهار شعبه هم دارد
خیلی هم از مغازه‌ها
شیر 1600 تومان را می‌دهد 1100 تومان
این ارزانی نیست؟!
همه چیز
در همه این فروشگاه‌ها
فروشگاه‌های زنجیره‌ای

فروشگاه رفاه تضمین می‌داد
یک کارت کوچک درست کرده
نوشته اگر فروشگاه دیگری ارزان‌تر خریدی
فاکتور را با این شرایط خاص بیاور
ما جایزه می‌دهیم!

دروغ می‌گویند؟!
شاید نه
من بررسی دقیق نکردم
ولی
اصلاً فرض را می‌گذارم بر این‌که راست بگویند
راست ِ راست
این‌که واقعاً ارزان‌تر از جاهای دیگر بفروشند
ولی...

ادامه‌اش فردا؛
صحبتی که با سیداحمد داشتم
و مطلبی که او به من گفت.

مطلب مرتبط قبلی: دور دور


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 141 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
دور دور + پنج شنبه 97 فروردین 30 - 9:0 صبح

من از آن‌هایشان نیستم
از آن پدر و مادرها
از آن‌ها که به حال روحی فرزند اهمیت نمی‌دهند
تک‌فرزند خصوصاً

تک‌فرزند تک است
کسی را ندارد بازی کند
به کجا پناه می‌برد؟
تبلت و موبایل و لپ‌تاپ و پی‌سی
مگر جای دیگری دارد؟
مگر کوچه کسی هست با او بازی کند؟
مگر پارک می‌تواند تنها برود و باز گردد؟
مگر پدر و مادر وقت بازی با او را دارند؟

در این شش‌ماهی که سیداحمد تک‌فرزند است
پنج‌ساعت در روز
مطلبی که دیروز بدان اشارت رفت
وقت زیادی را گرفت
سرگرم کردنش
مشق هم که دیگر زیاد نمی‌دهند
بیشتر وقت کودک در منزل خالی‌ست
فراغت
چه کند؟!

کاردستی
نقاشی
هنرهای زیبا کلاً
و کار
چیزهایی را باز کند و ببندد
در کنار پدر و مادر
تنها که ایده‌اش را ندارد
معمولاً کودکان گرفتار کمبود ایده‌اند
ایده را باید بزرگ‌ترها بدهند



امروز اما طور دیگر شد
یهو سیداحمد خسته شد
از بیکاری
و حوصله کارهای هنری هم نداشت
این را زود فهمیدم
از قیافه‌اش
وقتی با فرزند «زندگی» کنی
لحظه به لحظه
دیگر حالاتش را درک می‌کنی
سردش شود سردت می‌شود
گرمش شود گرمت
ناراحت شود می‌فهمی
خوشحالی‌اش را هم
حتی اگر تلاش کند بروز ندهد
و آشکار نسازد
دانستم که وقت در خانه ماندن نیست
باران می‌آمد
نم‌نم
گفتم: سیداحمد پاشو بریم بیرون ببینیم کجاها باران می‌آید!

دور دور بد است
اگر خیابان را اشغال کند
مزاحمت ایجاد
سرعت بالا
بنزین زیاد مصرف

اما قدم زدن که خوب است
گاهی رانندگی در باران هم
با سرعتی کم
در فواصل نزدیک
کمی خارج از جاده‌های شلوغ
مسیرهای خلوت

دور دور خوب است
به نظر من البته
با سرعتی زیر 20 کیلومتر در ساعت
حال آدم را خوب می‌کند
اگر خلوت باشد
محیط آرام
دور از سروصدا
پایت را از روی گاز برداری
و کلاچ هم
فرمان را راست بگیری
و به سوی افق
آهسته برانی
و به اطراف بنگری
چقدر آرام‌بخش

رفتیم در جاده‌های خاکی پردیسان
کنار کانال آب
با سرعتی اندک
هواخوری
دور دور
حرف زدیم
صحبت کردیم
درباره حال و آینده
سختی‌ها و سادگی‌های زندگی
آن‌چه می‌گذرد و آن‌چه خواهد گذشت
حالش بهتر شد
این سیداحمد ِ تک‌فرزند

و در مسیر بازگشت
چشم‌مان افتاد به فروشگاه رفاه
فروشگاهی که به تازگی شعبه پردیسان پیدا کرده
همین چند هفته اخیر

ادامه برای فردا
نمی‌خواهم طولانی شود
مخلّ به مخاطب نباشد!

پست مرتبط قبلی: تک فرزند


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تک فرزند + چهارشنبه 97 فروردین 29 - 11:0 صبح

خیلی بد است
چه می‌کشند
هم خودشان
هم پدر و مادرشان
البته اگر پدر و مادر اهمیت بدهند
بخواهند افسرده نباشد
ناراحت و غمناک یعنی
و گرنه
پدر و مادری که برایشان مهم نیست
بچه هم می‌شود همین که می‌بینیم
در خیلی از کودکان این دوره
تنهایی
اخلاقی نامتناسب با روابط اجتماعی



سیداحمد امسال تجربه کرد
تک فرزندی را
نه تمام روز
پنج ساعت فقط
ساعاتی که مریم و سیدمرتضی مدرسه هستند

مدرسه در پردیسان کم است
کم نیست
جمیعت زیاد است
دو شیفت شده
تا سوم
و از چهارم تا ششم
امسال سید احمد چهارمی شد
و تنها
تک فرزند
چطور؟!
یعنی چرا با مریم هم‌شیفت نشد؟!
زیرا شیفت مدرسه دخترانه برعکس پسرانه است!
هاهاها...
می‌خندم؟
زیرا دلیل خنده‌دار است
مضحک
چرا؟!
خیلی ساده
شاید ساده‌لوحانه
قبلاً یک ابتدایی بود
صبح دخترانه و عصر پسرانه
بعد که دو تا شد
همان شیفت قبلی ادامه یافت
اول تا سوم دخترانه صبح
اول تا سوم پسرانه عصر
شیفت مقابلشان هم در مدرسه خودشان
اگر چه در دو دبستان متفاوت!

طولانی می‌شود
باقی را فردا می‌نویسم
بروم سیب‌زمینی‌ها نسوزد
هم بزنم!
دورچین ِ قیمه است دیگر
قیمه بادنجان البته! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
شن بازی + سه شنبه 97 فروردین 28 - 8:0 صبح

نمایشگاه
پیامک زده بودند
چند بار هم
شمیم ایمان
گروه‌های تبلیغی
شیوه‌هایی برای تربیت کودکان
مربّیان کودک

با بچه‌ها رفتیم
دو سه تا از دوستان قدیم را دیدم
همکاران سابق
به بچه‌ها هم خوش گذشت
وقتی داشتند با شن‌ها نقاشی می‌کشیدند
روی میز نور



خیلی زیاد
آن‌قدر که وقتی برگشتیم
مریم پرسید: دفعه بعد کی برگزار میشه؟!

این دست نمایشگاه‌ها خوب است
آشنا شدن گروه‌ها با هم
افراد
کسانی که در زمینه تربیت کودکان فعال‌اند
باید هم را بشناسند
روش‌های هم را
دستاوردهای هم را
این فرصت‌ها باید بیشتر باشد
کودکان آیندگان‌اند
ملّت را تشکیل خواهند داد
و دولت ما را اداره خواهند کرد
کودکان را تغییر دهیم
آینده را تغییر داده‌ایم
و این مطلب مهمی‌ست

نمایشگاه خوب بود
و شروع خوبی
دست‌ دست‌اندرکارانش درد نکند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - آموزش 28 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
هنر ِ تفاوت + دوشنبه 97 فروردین 27 - 12:0 عصر

ندارم
تجربه کافی
و البته دوربین مناسب
پس از باران اما...

قطراتی روی ماشین نشسته
از بیرون برگشته
از حالت‌شان خوشم آمد
گوشی را نشانه رفتم
مریم هم جلوی شیشه ایستاده
در وضعیت ضد نور
این تصویر پدید آمد:



خودم که خوشم آمد
نه از هنر
که از شگفتی‌های آفرینش خداوند
این همه قطره
هر کدام در یک وجه
در یک صورت و حالت
متفاوت
چرا نه مثل هم؟!
پارچه را که ببینی
ساخت دست انسان
تکرار معلوم است
الگوهایی که مدام و پیوسته آمده
در کاشی
کاغذ کادو
هر جا
هر چه که انسان می‌سازد
تکرار دارد
بی‌شمار نیست
اما باران خداوند
فیزیک ِ خلقت
بی‌شمار است
هر ذرّه‌ای در وضعیتی منحصر به فرد
درست مانند خود ما
انسان‌ها
دو تا مثل هم پیدا نمی‌کنی
بی‌تکراریم
عجیب نیست؟!
قطعاً هست
قطعاً عجیب است
خیلی عجیب
آن‌قدر که بتوان غیرعادی بودن آن را درک کرد
نیاز به خالق دانا و توانا داشتنش را!

«وَمِن آیاتِهِ خَلقُ السَّماواتِ وَالأَرضِ وَاختِلَافُ أَلسِنَتِکُم وَأَلْوانِکُم إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِّلعَالِمین» (روم:22)
و از نشانه های [قدرت و ربوبیت] او آفرینش آسمان ها وزمین و اختلاف و گوناگونی زبان ها و رنگ های شماست؛ بی تردید در این [واقعیات] نشانه هایی است برای دانایان. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - هنر 24 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تفاوت انتخاب و اختیار + یکشنبه 97 فروردین 26 - 7:0 صبح

معمولاً با هم اشتباه می‌شود
بیشتر اوقات به جای هم
اصلاً مگر فرقی هم می‌کند؛
انتخاب با اختیار؟!

منابع زیادی را مطالعه کردم
برای یافتن پاسخ
پاسخی به شبهه جبر و اختیار
روزهایی که وارد حوزه شدم
سال 1376
در یک نمایشگاه کتاب
«جبر و اختیار» نامی را دیدم
نوشته یکی از بزرگان معروف
فوری خریدم و خواندم
تا مدتی خیال کردم پاسخ را یافته‌ام
اما...

در بیشتر این منابع
اختیار به «انتخاب یکی از گزینه‌های پیش رو» تعریف شده است
این تعریف رایج‌تر
حتی میان اصولیّون
فقهای ما وقتی درس اصول فقه می‌دهند
معمولاً از «اختیار» بحث می‌کنند
به تبع مرحوم آخوند
صاحب کفایه
جایی که قلم ایشان شکست
در پایان یکی از صفحات کفایة الأصول!

اما اختیار غیر از انتخاب است
انتخاب، گزینش راه‌های موجود
اما اختیار...

در جزوات استاد حسینی ره این را دیدم
این‌که اختیار «تولید راه» است
نه «انتخاب راه»
جایی که اراده «خلق» می‌کند
چیزی را می‌سازد
چیزی که پیش از آن وجود نداشته است

داشتم مطالعه می‌کردم
چند وقت پیش
بچه‌ها را که می‌برم پارک
تبلتی معمولاً در دست دارم
صدها کتابی که در صف خواندن هستند
جالب که همه در یک دستگاه کوچک جمع شده
انتظار مرور مرا می‌کشند
به این کتاب رسیدم
عبارتی شگفت دیدم
شباهت داشت
با آن‌چه از نظریات استاد حسینی ره خوانده بودم:



البته که نمی‌شود گفت حرف هر دو یکی‌ست
این‌جا
سارتر بیشتر شاعرانه سخن گفته است
زیربنای فلسفی و معرفت‌شناسی ندارد
در مقامش نبوده یعنی
شعر گفتن که خرج ندارد
مجبور هم نیستی لوازم حرف خود را پی بگیری
و تمام تناقضاتش را توضیح دهی
اما استاد حسینی ره
همین بحث «خلق» را باز کرده است
در زیربنای فلسفی
جایی که در تبیین «اصالت تعلّق» است
جایی در مباحث فلسفی خود
جایی که اختیار را محور فلسفه توصیف می‌نماید
به جای علیّت
به جای قانون ثابت
به جای ثبات
وقتی دنیای استاتیک را داینامیک می‌نماید
امکان حرکت را پدید می‌آورد یعنی!

روبات می‌تواند «انتخاب» کند
حتی اگر یک روز خیلی هم هوشمند شود
هرگز انسان نمی‌شود
زیرا «اختیار» ندارد
و نخواهد داشت
قدرت بر خلق روابط جدید!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فلسفه 73 - کتاب 9 - آقامنیر 117 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کُلُمپیدَن + شنبه 97 فروردین 25 - 2:29 عصر

واژه باید ساخت
زبان این‌طور رشد می‌کند
با ساخت واژگان جدید
بر اساس قواعد موجود
قواعد زبانی که با آن سخن می‌گوییم

قدیم مگر چطور سخن می‌گفتند
گذشتگان ما
آن‌ها واژگانی را ساختند
که امروز وامدارشانیم
نبودند، گفتگو نمی‌توانستیم
زبان زایا باید باشد
سترون نباشد
این‌که بتوانیم با کمترین واژگان بیشترین معنا را منتقل سازیم
این خوب است

دیرین‌دیرین را شاید همه‌مان به این جهت دوست داریم
واژه‌سازی‌اش را
نوآوری
شجاعت
جسارت در ترکیب کلمات
استفاده از پیشوندها و پسوندهای راستین زبان‌مان

دیرین‌دیرین فعل می‌سازد
افعال جدید
و این خوب است
این درست است
مُردیم از بس فعل کمکی به کار گرفتیم
چهار تا جمله که بنویسیم
نصفش «کردن» دارد و نصفش «شدن»
خیلی زور بزنیم چند تا «گردیدن» هم استفاده کنیم
کمبود فعل ما را به چنین نگارشی رسانده

روزنامه را بردارید
نه
همین سایت‌های خبری
به ته جملات نگاه کنید:
استفاده کنیم
مصرف کنیم
خرید کنیم
بیمار شد
ارسال شد
دریافت شد
تبدیل گردید
چاپ گردید
تدوین گردید
انگار غیر از این سه تا فعل
هیچ فعل دیگری دم دست‌مان نیست*
این نمی‌شود
این درست نیست
دیرین‌دیرین همینش خوب است
شروع فعل‌سازی
در زبان فارسی

امروز خودمان شیرینی پختیم
مبعث
سیداحمد گفت: مثل سال قبل کیک بخریم
من گفتم: بپزیم
مریم پرسید: چه؟
گفتم: با استفاده از مُهری که تازه خریده‌ایم
رفته بودیم بازار
چند روز پیش
سری هم زدیم فروشگاه لوازم قنادی
چیزهایی اضافه کردیم
به مجموعه ابزارهای خانگی‌مان



کُلُمپیدیم
کلمپه پختیم یعنی
امروز صبح
زیبا شد
و خوشمزه
راضی
همه
جشن مبعث‌مان
خودمان به دست خودمان رونقش دادیم
به نیّت بزرگداشت ارسال رُسُل
انبیائی که آمدند تا ما آدم شویم
تا شاید به یادمان بماند
فراموش نکنیم
مسیر و مقصدمان را
مأموریت و هدف‌مان را
این مناسک است که تذکار می‌شود
تذکّر است
مبدأ و مقصد را از خاطر نبریم
منحرف نگردیم
منحرف که می‌گردیم
غفلت که هست
اما بازگردیم
دوباره به مسیر اصلی
با این یادآوری
با جشن مبعث خاتم انبیاء (ص)
إن‌شاءالله.

* پ.ن.
«نمودن» را یادم رفته بود
گاهی هم از آن استفاده می‌کنیم
وقتی چند تا «می‌کنیم» کنار هم می‌افتند
ناچار لابه‌لایشان «می‌نماییم» می‌گذاریم
یکی در میان معمولاً
این‌طوری مشکل تکرار «کردن» را حل می‌کنیم یعنی!
:)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - آشپزی 93 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
توپ دولایه + شنبه 97 فروردین 25 - 10:0 صبح

عجیب نیست که ندیده باشند
طبیعی هم هست
مربوط به عصرشان نیست
مهجور شده
اما این نحوه ورزش هم
قطعاً مناسب سن و سالشان نیست

مدرسه که می‌روم
زنگ ورزش که می‌شود
توپ بزرگی دستشان می‌دهند
فوتبال بازی می‌کنند
پسرها
مدرسه پسرانه
مگر می‌شود؟!
مگر داریم؟!

بچه که بودیم «چهل تیکه» می‌خواندیم
این توپ‌های بزرگ را
و سنگین
چرا باید کودکان با این توپ‌ها بازی کنند
توپ‌های رسمی باشگاه‌های مردانه جهان؟!
آیا خطر ندارد؟!

البته که دارد
بارها داشته است
بارها محکم شوت کرده‌اند در شکم هم
در سر و صورت هم
یک بار نشده که ببینم
بلکه بیشتر
بارها دیده‌ام
دانش‌آموزی با گریه و زاری از ورزشگاه مدرسه خارج می‌شود
یا دلش را گرفته
یا پایش را
توپ سنگین است
آسیب می‌زند
محکم که بخورد
جای تردید هم ندارد!

برای پارک رفتن خودمان اما
گفتم: توپ بزرگ نیاور
من برایت توپ دولایه درست می‌کنم
آن‌طور که در بچگی درست می‌کردیم
آن‌طور که خودمان بازی می‌کردیم
آن‌طوری که آسیب نمی‌دیدیم
به روش گل کوچیک!



مهارت‌ها چیزهایی نیستند که از دست بروند
معمولاً
دانش‌ها هستند که فراموش می‌شوند
اطلاعات
اما بدن انسان
کارهایی که بدان‌ها ممارست داشته را از خاطر نمی‌برد
عموماً این طور است
این شد که توانستم
با این‌که سی سالی می‌شد نکرده بودم
چاقو برداشتم و پاره کردم
و توپ دولایه را ساختم
و بچه‌ها
از سبکی این توپ در شگفت
بازی مفصلی در پارک
به نظر که راضی می‌آمدند

هدف از ورزش تقویت ماهیچه‌هاست
و افزایش مدیریت بر اعضای بدن
مهارت تصمیم سریع
این‌ها خوب است
اما به شرطی که خطر نیافریند
بعضی بازی‌ها اساساً خطرناک‌اند
و بعضی ابزارها
توپ رسمی فوتبال برای دبستانی‌ها مناسب نیست
این را باید توجه کنیم
قرار نیست فوتبالیست بسازیم
تا ناگزیر باشیم استانداردهای جهانی را تبعیّت نماییم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - بازی 21 - ورزش 2 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
بازی ِ جمع + جمعه 97 فروردین 24 - 7:51 عصر

بازی باید مهارت افزاید
ذهنی یا جسمی
اصل ِ بازی برای این است
وقت تلف کردن که نیست
وقت تلف کردن؟
بله!
نمونه‌اش همین گشتن آدم‌ها در تلگرام
و دیدن اطلاعات بی‌ارزش
حجم زیادی فیلم مزخرف
به واقع مزخرف
بدون اغراق عرض می‌کنم
حقیقتاً مزخرف
بدون شک!
بازی برای کودکان تمرین برای زندگی‌ست
و باید باشد
این‌طور باید طراحی گردد



این بازی را از همین رو آزمودم
تابستان که مدرسه نمی‌رفتند
جایی درباره‌اش خواندم
در اینترنت
و طراحی کردم
سیاه و سفید
موقتاً برای آزمایش



خیلی دوست داشتند
خیلی مفید بود
مدام باید جمع کنی
اعداد را
اعدادی که با دایره نشان داده‌ام
وقتی برگه‌ها را کنار هم می‌چینند
تا از مقدار مشخصی بیشتر نشود
که اگر بشود
بازنده مشخص می‌شود
کسی که کارت بیشتری نصیبش شود
محاسبه امتیاز نیز مشحون از جمع و تفریق است

کاغذی بود و دوام نیاورد
زیر حجم زیاد استفاده
این شد که رفتیم و چاپ کردیم
اخیراً
پس از این‌که بازطراحی کردم رنگی
این بار مقوّایی
با تصاویری جذّاب‌تر



این‌جا می‌گذارم بردارند
آن‌هایی که علاقه دارند
راهنما هم برایش نوشته‌ام



عمر ارزش دارد
سرمایه است
تا کودک است بازی
تمرین برای یادگیری
ذهن سرعت یابد و دست قوّت
اما بزرگ شد چه؟!
باز هم بازی؟!
وقت تلف کند به تماشای چه؟!
چیزی که بر انسان نمی‌افزاید
ذهناً و جسماً
این نمی‌شود
این رفتار انسانی نیست
این رفتاری که امروز می‌بینیم
این بلای خانمانسوزی که مبتلایمان کرده
جامعه‌مان را
بیشتر دوستان و نزدیکان‌مان را
این را باید درمان کرد
شبکه‌های اجتماعی را.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - بازی 21 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
گردش ِ بهاره + چهارشنبه 97 فروردین 22 - 9:19 عصر

گردش یعنی این
واقعاً یعنی
گردیدن است
یک دور کامل
دور تا دور قم
و چند تا شهر دیگر

بچه‌ها سفر خواستند
اثر تبلیغات تلویزیون
تأثیرات اجتماعی
هم‌کلاسی‌ها و هم‌سالان
انگار که سفر در نوروز واجب شده
امر بدون ترخیص!

ماشین پدرم را برداشتم و با بچه‌ها راه افتادیم
خودمان چهارتایی



پردیسان را رفتیم تا دلیجان
به سمت نراق پیچیدیم
جایی در میانه راه
کوهستانی دیدنی
غار چال نخجیر
نفری ده هزار تومان ورودی می‌خواستند
یک ساعت هم باید معطل می‌شدیم
همه توافق کردیم که داخل غار نرویم
به جایش نهار برگردیم دلیجان
یک جوجه دلیجانی بزنیم

اولین رستوران سیزده تومان می‌داد
بعدی هشت تومان
یک پرس جوجه کباب را
زیرزمینی بود گرم و دم کرده
با آشپزهایی به غایت عرق کرده
مدتی منتظر آماده شدن بودیم
کمک آشپز جلو آمد و خبر جالبی داد:
«من هم تا چند ماه دیگه مثل شما معمّم می‌شم!»
طلبه بود بنده خدا
در همان شهر درس می‌خواند
خدا حفظش کند
این‌طور آدم‌ها را خیلی دوست دارم
زحمت‌کش و کاری

رفتیم پارک
یکی از پارک‌های داخل شهر
زیراندازمان را پهن کردیم برای نهار
و بعد از آن...

دوباره راه افتادیم
مسیر نراق را ادامه دادیم
نماز ظهر و عصر را در نراق خواندیم
در یک امام‌زاده
در حقیقت چند امام‌زاده با هم
با یک قبّه و یک بارگاه
آب انبار نراق را هم دیدیم
پله‌هایی با شیب تند
جایی که آب جمع می‌شد
و مورد استفاده مردم قرار می‌گرفت
و این‌ها برای بچه‌ها جالب
و مسجدی که قرن‌ها قدمت داشت

و بعد مشهد اردهال
وسیع و بزرگ و پرجمعیت
در راه هم رفتیم روستای خاوه
گشتی زدیم و چرخیدیم
چه هوای خوبی
واقعاً چه هوای خوبی
جاده نراق به کاشان حقیقتاً باصفاست
نه سرسبز مثل جاده‌های شمال
که کوهستانی و پرپیچ و خم
بالا و پایین‌های جالبی دارد
لذّتی دارد برای خود
به کاشان که رسیدیم دیگر بچه‌ها خوابشان گرفته بود
خسته و از رمق افتاده
در یکی از پارک‌های نراق چند ساعتی بازی کرده
حسابی انرژی از دست داده

میوه در زنبیل‌مان داشتیم
خوردند و در ماشین ولو شدند
و مسیر کاشان تا قم را با حداکثر سرعت مجاز
از کمربندی آمدیم
هم خلوت‌تر
و هم این‌که شهر قم را هم دور زده باشیم
و غروب رسیدیم
به خانه
قبل از نماز مغرب!

سفرمان اگر چه یک روزه بود
صبح تا غروب
اما مفصّل
چند شهر مختلف
چند نوع جاده متفاوت
اماکن دیدنی و مصفّا
هوایی پاک و اشتهازا
دیدن آدم‌های خوب و دوست‌داشتنی
خدا را شکر
بچه‌ها هم متقاعد شدند
راضی یعنی
به این‌که نوروزشان را سفر رفته‌اند
و خاطره‌ای دارند تا روز اول مدرسه تعریف کنند
در رقابت با دوستان!

زمین کوچک است
در مقیاس کهکشان
و «انسان ِ زمینی» بسیار از آن کوچک‌تر
آن‌قدر کوچک هست تا از آن لذّت ببرد
از این زمین حقیر و ناچیز

اما انسان ِ آسمانی...
انسان اگر انسان باشد
از کودکی درآید و بزرگ شود
انسانی که خود را بشناسد
از زمین بزرگ‌تر می‌شود
از زمین و آسمان حتی
برای او دیگر کهکشان هم دیدن ندارد
چیزی یعنی برای دیدن ندارد
لذّت هم نمی‌برد از سیاحت
اصلاً سفر چیزی برایش ندارد
جز عبرت
آدمک‌هایی کوچک
که ساختند برای خراب شدن
و زاییدند برای مردن
و مردند
خودشان هم در نهایت
سفر انسان، معنوی‌ست
انسان باید ساحت‌های روحی و اخلاقی را درنوردد
بالا رود و بر آسمان‌ها قدم بگذارد
دنیا همه‌اش یک رنگ است
با تمام تنوّع رنگی که دارد
سفر زمینی فقط برای انسان‌های زمینی جذّاب است
برای آنانی که هنوز کودک‌اند
و به کودکی عادت کرده‌اند
زمین کوچک است
کوچک‌تر از آن‌که ارزش گشت و گذار داشته باشد
انسان ِ الهی این‌چنین موجودی‌ست
او تعرّب بعد الهجرة نمی‌کند
بطن جامعه را برای تفریح ترک کند!

«کُلُّ شَىْء مِنَ الدُّنْیا سَماعُهُ اَعْظَمُ مِنْ عِیانِهِ، وَ کُلُّ شَىْء مِنَ الاْخِرَةِ عِیانُهُ اَعْظَمُ مِنْ سَماعِهِ»
شنیدن هر چیزی از دنیا، بزرگتر است از دیدنش و دیدن هر چیزی از آخرت عظیم‌تر است از شنیدنش.
«وَاعْلَمُوا اَنَّ ما نَقَصَ مِنَ الدُّنْیا وَ زادَ فِی الاْخِرَةِ خَیْرٌ مِمّا نَقَصَ مِنَ الاْخِرَةِ وَ زادَ فِی الدُّنْیا. فَکَمْ مِنْ مَنْقُوص رابِح، وَ مَزید خاسِر»
(نهج‌البلاغه، خطبه 113)
بدانید آنچه از دنیای شما کم شود و به آخرت اضافه گردد بهتر است از اینکه از آخرت شما کم شود و به دنیاتان اضافه گردد. چه بسا کم شده ای که سودبَر است، و اضافه شده ای که زیانکار است. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - سفر 33 - فرهنگ 89 - سیده مریم 281 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   71   72   73   74   75   >>   >

یکشنبه 103 آذر 4

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X