در دگرگونى روزگار گوهر مردان است پدیدار . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
گوبلن + یکشنبه 96 اسفند 20 - 8:0 صبح

گلدوزی دیده
هوس کرده

معمولاً همین است
نه فقط کودکان
بزرگ‌ترها هم
انسان این‌طور است
خیلی از خواسته‌هایش هوس است
ریشه ندارد
در نیازهایش
می‌خواهد تجربه کند
بیازماید
فقط همین
ماندگار نیست در اراده‌اش

مریم گلدوزی می‌کند
قبلاً این‌جا نوشته بودم
حکایتش را



به سیداحمد پاسخ دادم:
- فعلاً نمی‌شود
باید صبر کنی
فقط یک کارگاه داریم
مریم گلدوزی‌اش که تمام شود
کارگاه که خلاص شود
پارچه در آن می‌اندازم و می‌دهم که تو هم بدوزی!

قبول کرد
اما ناراضی
این شد که تصمیم دیگری گرفتم
رفتم و گوبلن خریدم
برای هر سه تایشان



چند روزی به شدّت مشغول بودند
چند هفته‌ای هم هست که رها کرده‌اند
دکتر عدالتی می‌گفت «هابی»
به این علاقه‌های نماندنی
آن روزها که ستاره‌شناسی به ما درس می‌داد
سال‌هایی که مؤسسه نجوم می‌رفتم
سال‌های نخست طلبگی
خدا رحمتش کند
راست می‌گفت
خیلی از خواسته‌های انسان هابی‌ست
به قول خودمان «هوس»

چون نیاز نیست
ماندنی هم نیست
می‌خواهیم که فقط عقب نمانیم
ظاهراً از رقابت دنیا
محصول خودپرستی
خودبرترپنداری!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
لطف ِ فرزند ِ بیشتر + جمعه 96 اسفند 18 - 5:0 عصر

عجب
این‌طور پس بوده
که قدیمی‌ها «فرزندخواه»
امروزی‌ها «فرزندترس» بار آمده‌اند

این مطلب وقتی به ذهنم آمد
که بچه‌ها دوره‌ام کردند:
سیداحمد: بابا، اجازه بده برم ماشین رو تمیز کنم!
سیده‌مریم: بابا، اجازه می‌دی امروز توپک خرمایی درست کنم؟!



و من اجازه دادم
سیداحمد جاروبرقی کشید ماشین را
مریم توپک خرمایی درست کرد
و سیدمرتضی
او هم شیشه‌های ماشین را
و من
حتی یک قدم از هم جای خود تکان نخوردم
و البته
سبب خوشحالی فرزندانم نیز شدم
با بزرگداشت‌شان
این‌که اجازه دادم کارهای بزرگانه بکنند!

وقتی حال استغنا به سراغم آمد
حس کردم این همان حال قُدمای ماست
مردمان سده‌های پیش
وقتی فرزند عزّت بود
قدرت بود
و عظمت می‌آورد
چرا که «کار» می‌کرد
و عضوی از نیروی کار خانواده به شمار می‌رفت
روزگاری
که فرزند «تولیدکننده» بود
کالا یا خدمات
نه فقط «مصرف‌کننده»



البته که امروزی‌ها باید بهراسند
از داشتن فرزند
هر فرزند به معنای مصرف بیشتر است
برای انسان‌های امروز
آدم‌هایی که تربیت فرزند را فرانگرفته
علمش را ندارند
تجربه‌اش را
و تخصص آن را
ولی فرزند اگر خوب تربیت شود
تولیدکننده می‌شود
و اگر چنین باشد
همه فرزند می‌خواهند
همه بیشتر می‌خواهند
چرا نخواهند؟!

تکثیر نسل و فرزند بیشتر نیاز به شعار ندارد
نیاز به تربیت اجتماعی دارد
هر عاقلی وقتی فرزند را کمک‌کار خود ببیند
قطعاً در تکثیر آن می‌کوشد!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - کار 38 - آشپزی 93 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
اعدام برای شعر + پنج شنبه 96 اسفند 17 - 9:0 عصر

نگران است
معلم گفته حفظ کند
شعر طولانی
خسته شده
اشک‌ها سرازیر



- پسرم مشکلت چیه؟
«می‌ترسم نتونم شعر رو حفظ کنم»
- خب چی میشه اگه حفظ نکنی؟
«آقامون داد می‌زنه سرم»

کار اشتباهی می‌کند
قطعاً که اشتباه است
مگر شعر داد دارد؟!
مگر حفظش اهمیت دارد؟!
مگر حفظ شعر در زندگی تأثیر دارد؟!
برای مجری تلویزیون بله
برای سخنران و منبری البته
ولی برای یک دانش‌آموز
حفظ شعر چه تأثیری در زندگی وی دارد
هر وقت خواست خطیب شود
خب شعر هم حفظ می‌کند
داد زدن برای شعر؟!

- فقط داد می‌زند؟! به خاطر داد گریه می‌کنی؟!
«می‌ترسم مرا بزند»

یاد حکایت آن پیر دانا افتادم
جوان نگران را گفت به آب متلاطم بیاندازند
بیرون که کشیدند
آرام گرفت
وقتش بود به تلاطم بیافتد
- ببین پسرم!
حالا فکر کن اصلاً شعر را حفظ نکنی
معلّم هم سرت داد بزند
بعدش چه؟!
مثلاً حمله می‌کند که تو را بزند
نه
بالاتر
کتکت که زد
پلیس خبر کرد
بردندت دادگاه
قاضی هم نه گذاشت و نه برداشت
رأی صادر کرد
اعدام
به جرم حفظ نکردن شعر

به این‌جاها که رسیدم کم‌کم لبخند بر لبش نشست
به مسخره بودن حرف‌هایم می‌خندید

- خب بعدش چه می‌شود؟!
فکر کن اعدامت هم بکنند
خب که چه؟!
چه اتفاق مهمی افتاده است؟!
قرار بود هشتاد سال دیگر بروی برزخ
امروز رفتی
ممکن بود با کوله‌باری از گناه بروی
امروز پاک می‌روی
در برزخ می‌مانی تا من بیایم
برادر و خواهرت
و همه کسانی که می‌شناسیم
بعد هم قیامت می‌شود و دسته‌جمعی می‌رویم صحرای محشر
این ترس دارد؟!
نگرانی دارد؟!
معلّم مگر چقدر قدرت دارد؟!
ته تهش چه می‌تواند بکند؟!
از اعدام بالاتر؟!

وقتی آرام شد
خنده‌اش قوام یافت
از تلاطم خارجش کردم:
- ببین عزیز دلم!
نه فقط معلّم
هیچ‌کسی حق ندارد تو را کتک بزند
در مدرسه
و اگر چنین غلطی خواست بکند
راه دارد
آدم عاقل که نمی‌ایستد تا او را بزنند!
فرار کن خب
«چطوری؟!»
- راهش ساده است
در مدرسه همیشه باز است
در کلاس هم
تا معلّم خواست بزند
از مدرسه بزن بیرون
بدو و فرار کن
کیف و کتاب و کاپشن را هم بی‌خیال
راه خانه را که بلدی
صاف بیا خانه
من هستم
بعدش هم می‌روم مدرسه و برخورد می‌کنم
و کلاست را عوض می‌کنم
یا مدرسه‌ات را
دنیا که تمام نمی‌شود
زندگی بن‌بست ندارد
اگر مثل رود روان باشیم
دیگران قدرتی بر ما ندارند
تا وقتی که ما ضعف از خود نشان ندهیم!

راه فرار را که یاد گرفت
نگرانی‌اش برطرف شد
کتاب را برداشت و شعر را حفظ کرد
چند بار برایم خواند
عالی
فردایش هم جلوی معلّم
«خیلی خوب» گرفت و راضی به خانه برگشت

ولی در این میان
در این نگرانی بی‌مورد
یک چیز مهم فرا گرفت؛
هیچ کسی نمی‌تواند آزادی و اختیار را از ما بگیرد
اعتقادات و اندیشه‌هایمان را
حتی اگر بر جسم ما غلبه بیابد
روح از خود ِ ماست
مرگ پایان کار نیست
از مرگ نمی‌ترسیم
تا از ظالمان بترسیم
مرگ تازه آغاز است
آغاز یک زندگی بدون پایان!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - مدرسه 36 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
انقلاب در ساختارها 6 + پنج شنبه 96 اسفند 17 - 6:0 عصر

خبرنگار می‌تواند
نظام خبرنگاری می‌تواند
این تحوّل اگر رقم بخورد
اگر چنین انجمن یک‌دستی شکل بگیرد
گام بعد تغییر نظام آموزش عمومی‌ست
کتاب‌های درسی دبستان و دبیرستان
کودکان را که تغییر دهیم
دهه بعد را متحوّل کرده‌ایم
ارکان ارزش‌های غیرسرمایه‌داری را
یادشان بدهیم که حقوق همه انسان‌ها مساوی‌ست
یک‌ساعت کار یک ساعت است
چه برای مدیر
چه برای کارمند
نشان دهیم
که چطور انباشت سرمایه
سرمایه را حاکم بر انسان می‌کند
حاکم بر انسانیت
تحوّل آغاز می‌شود
وقتی کودکان این‌طور پرورش یابند
دشمن با دنیاپرستی
دوست با خداپرستی
لازم نیست هر روز مجبورشان به نماز جماعت کنیم
کافیست حقایق عالم را ارتکازشان سازیم

خبرنگار می‌تواند
او مطالبه اجتماعی پدید می‌آورد
مطالبه که جدّی شود
تغییر ساختار سهل می‌گردد
آموزش عمومی که تغییر کرد
نسل عوض می‌شود
ارزش‌های نسلی هم

مردم امروز انقلابی هستند
ولی ارزش‌ها
هنوز مادی باقی مانده
به تبع دوران طولانی سلطنت
هزاران سال ماندن در زیر یوغ
استثمار شاهان و خوانین
فرهنگ ساخته است
این فرهنگ هنوز نرفته
ضمیمه به بی‌بندوباری پیش از انقلاب
انقلاب آمده
ارزش‌هایش نیامده
شعار هست
فرهنگش نیست
این را خبرنگار می‌سازد

خبرنگار نخبه را مجبور می‌کند
حوزوی و دانشگاهی
این‌که حرکت کند
این‌که طراحی کند
تفکر کند
بسازد
ساختارهای جدید را
تولید فکر
خبرنگار می‌تواند
انجمن خبرنگاران مسلمان
یا اتحادیه خبرنگاران انقلابی

حرکت نمی‌کند
نخبه تا مجبور نشود
جامعه به فرسایش برده است
می‌برد
وقتی نخبگان را خرج لحیم می‌کند
آفتابه‌ای که اصلش هم ارزش چندانی ندارد
نخبه دیگر فرصتی برای طراحی ساختار انقلاب ندارد
در مؤسساتی پژوهشی که شبانه‌روز می‌روید
حجم نشریات فراوانی که تولید می‌شود
کثرتی که وحدت ندارد
جریانی که بی‌هدف می‌جوشد و در پراکندگی خود غرق می‌شود

خبرنگار ماشه تغییر است
ماشه انقلاب فرهنگی
انقلاب در فرهنگ
در ارزش‌ها
در ارزش‌هایی که ساختار می‌سازند
ساختارها بر ارزش‌ها استوارند
اشکال پیشنهاد رئیس جمهور سابق همین است
ایشان متوجه این تلازم نیست
ولی به گمانم رهبری هست
ایشان این را می‌فهمد
ایشان فرهنگ‌سازی می‌کند
همان که جلساتی را ترتیب داده بودند
کرسی‌هایی برای بیان نظریات
نشست‌هایی برای نظریه‌پردازی
نخبه‌هایی را دعوت نموده
در موضوعات مختلف مجبور به گفتگو
وقتی خبرنگار سر جای خود نباشد
رهبر خلأ را پر می‌کند
اما دامنه آن پایدار می‌ماند؟!
گسترده می‌شود؟!

نخبگان موج می‌سازند
اما میرا
در حاشیه کم‌رنگ می‌شود
به مرور زمان
خبرنگار ابزار تذکّر است
اگر متحد باشند
مجموعه‌ای پی‌گیر
تکرار کنند و تکرار
فرهنگ بسازند

راه میانه این است؛
این ماشه را باید چکاند
انقلابی که در فرهنگ «باید» روی دهد
ساختارهایی که «باید» تغییر کنند
«باید» طراحی گردند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 145 - فرهنگ 90 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
انقلاب در ساختارها 5 + سه شنبه 96 اسفند 15 - 8:0 عصر

انقلاب در ساختارها راه دارد
راهش با انقلاب نخست متفاوت
آن‌جا هدف بیرونی شاه بود
بیرونی آمریکا
این‌جا هدف عوض شده
انقلاب در ساختارها
قوانین اداره جامعه تغییر کند
روش مدیریت

ساختارها را نمی‌شود بی‌گدار تغییر داد
حضرت امیر (ع) هم نماز تراویح را برنداشت
نتوانست
چرا اجبار نکرد
صلاح ندید
جایی که خود می‌فرماید:
«والیان قبل از من اعمالی را مرتکب شدند، عمداً بر خلاف شیوه رسول خدا (ص) رفتار کردند، پیمان او را شکستند و سنتش را دگرگون کردند . اگر مردم را به ترک این اعمال مجبور کنم . . . لشگرم پراکنده می شوند تا آن که خود تنها بمانم یا با گروه اندکی از شیعیانم»
«قد عملت الولاة قبلی اعمالا خالفوا فیها رسول الله (ص) متعمدین خلافه ناقضین لعهده مغیرین لسنته ولو حملت الناس علی ترکها . . . لتفرق عنی جندی حتی ابقی وحدی او قلیل من شیعتی» (الکافی، ج8، ص59)

و اشاره به همین بدعت می‌نماید:
«به خدا سوگند به مردم فرمان دادم در ماه رمضان نمازی جز نماز واجب را به جماعت نخوانند و به آنان گفتم که نماز مستحبی را به جماعت گزاردن بدعت است، برخی از لشکریانم که در کنار من می جنگیدند، فریاد کشیدند: ای اهل اسلام، سنت عمر تغییر پیدا کرد، ما را از نماز خواندن در ماه رمضان باز می دارند، و می ترسیدم که در گوشه لشکرم علیه من بشورند و قیام کنند»

مشابه این از لسان هارون نیز نقل شده است
برادر حضرت موسی (ع)
در داستان سامری و گوساله طلایش
ماجرای شرک و بت‌پرستی‌اش

ساختارها در فرهنگ ریشه دارند
فرهنگ را تاریخ می‌سازد
تاریخ را نخبگان
تأثیرگذاران
آن‌ها که الگو هستند
اعتبارند
مردم به آن‌ها تمسّک می‌جویند
نه امروز
که در گذشته
امروز برای فردا
حرکت ِ فرهنگ آسان نیست
راحت جابه‌جا نمی‌شود
و ساختارها
نمی‌توانند بدون فرهنگ پابرجا بمانند
یک شبه بیایند
یک شب هم می‌روند

اما راه...
امروز مدار نخبگی تغییر کرده
ابزار متفاوت شده
غرب هم این را خوب فهمیده
یهود بر رسانه نشسته
رسانه را گرفته که دنیا را
از صد سال پیش
چند قرن است
با روزنامه شروع کرد
امروز ماهواره

راه تغییر فرهنگ این است
شروع از این‌جا
از رسانه
از خبرنگار
ژورنالیسم محور تغییر است
تغییر در ساختارها

مردم را باید تغییر داد
تفکر و اندیشه‌هایشان
عادت‌ها و رویکردها
این‌که نپذیرند چیزهایی را
و بپذیرند چیزهای دیگری را
«پسند» اجتماعی را باید هدف گرفت
«معروف» را اصلاح کرد
«منکر» را به جای خود نشاند
ارزش‌ها را که دگرگون سازی
مگر ج می‌تواند حقوق بیشتر مطالبه نماید
وقتی الف شد؟!

«خبرنگار» بازوی امر به معروف است
او «ماشه» تغییر نظام است
انجمنی از خبرنگاران باتقوا لازم است
خبرنگاران انقلابی
ژورنالیست‌های متدیّن
انجمنی که ماشه را بچکاند
گریبان مسئولین را بگیرد
با پرسش‌های پیاپی
جهت‌دار
و مردم را آگاه کند
حسّاس به حوادث
حسّاس به خرابی ساختارها
خوب نشان دهد
اشکالات را
نوافص را
دقیق و به دور از بی‌انصافی
خیانت نکند
صداقت در بیان نقص‌ها
ایرادات ساختار مدیریتی

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 145 - فرهنگ 90 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
سستی ِ سَببیّت + دوشنبه 96 اسفند 14 - 1:39 عصر

«یادت نره وضو بگیری»
بعد از ظهری‌ست
معمولاً نماز می‌روند
مدرسه که برود
پاسخ داد:
«امروز وضو نمی‌گیرم»
این را گفت و ادامه داد:
«آخه هر وقت وضو می‌گیرم نمی‌رویم نماز»



حق داشتم تعجب کنم
ولی می‌خواستم راستی‌آزمایی نمایم
این‌که شوخی می‌کند یا جدّی‌ست
پس :
- خب پسرم
یعنی تو متوجه شدی یک رابطه‌ای وجود دارد
بین وضو گرفتن تو
و برگزار نشدن نماز جماعت در مدرسه
به همین خاطر وضو نگرفتی تا بروید نماز؟

من جدّی گفتم
و همین‌طور که به سوی مدرسه می‌رفتیم
پیاده
او تأیید کرد:
«آره، خیلی رابطه جالبیه!»

وقت این بود که عمق فلسفی بدهم
کمی بیشتر شبهه بیافکنم
وقتی این‌قدر آسان به رابطه سببیّت رسیده
با کمترین استقراء
پس پرسیدم:
- نگاه کن!
رابطه‌های عجیبی پیرامون ماست
کافیه کمی دقت کنیم
مثلاً
آیا تا به حال به این رابطه دقت کرده بودی
این‌که وقتی به سمت جلو حرکت می‌کنیم
چیزهایی که روبه‌روی ما هستند بزرگ می‌شوند
آن درخت را نگاه کن
وقتی سمتش می‌رویم مدام بزرگ‌تر می‌شود
چرا به نظرت؟!
«خب چون داریم حرکت می‌کنیم
وقتی حرکت می‌کنیم چیزهای دیگه بزرگ می‌شن»
- وایستا
برگرد
پس چرا اشیاء پشت سرمان دارند کوچک می‌شوند؟!
«وقتی از چیزی دور می‌شویم کوچک می‌شود
وقتی نزدیک می‌شویم بزرگ»

خب باید کمی به اشتباه می‌انداختم
- چقدر جالب!
یعنی با راه رفتن، اشیاء دیگر بزرگ و کوچک می‌شوند؟!
«نه، واقعاً که نه، توی ذهن ما بزرگ و کوچک می‌شوند»

و سؤال
- حالا چرا این طوریه؟!
می‌تونی بررسی کنی و بفهمی؟!
امروز توی مدرسه فکر کن
زنگ تفریح
هر وقت که فرصت داشتی
ببین می‌تونی بفهمی چرا با راه رفتن ما اشیاء به نظر کوچک و بزرگ می‌رسند!

فکر کردن مهم است
ولی معمولاً انگیزه کافی برایش وجود ندارد
این است که کودکان
مشغول تخیّل می‌شوند
بیشتر از تفکّر
اما وقتی انگیزه بدهیم
سؤالات مبهم کنیم
فرصتی‌ست که به خود فشار بیاورند
فکر کنند و راه بیابند
حتی اگر به پاسخ نرسند
نرمش و ورزشی کرده‌اند


پ.ن.
از این پرسش‌های فکری زیاد داریم
قبل‌تر وقتی سیداحمد فوت کرد و شمع را خاموش
پرسیدم: چرا شمع با فوت خاموش می‌شود؟
چند پاسخ داد:
«از دهان ما اکسیژن به شعله می‌خورد»
- اکسیژن که آتش را بیشتر می‌کند
«پس اکسیژن ندارد فوت ما و باعث می‌شود خاموش شود»
سیدمرتضی پاسخ داد:
«شعله گرم است و فوت ما سرد است!»
مریم گفت پاسخی ندارد
و احتمالی را طرح نکرد
شاید چون بیشتر مدرسه رفته
بیشتر خلاقیتش سرکوب شده!
:(

پ.ن.
از مدرسه که بازگشت
خودش پیش‌قدم شد:
«درست بود، چون تو خونه وضو نگرفته بودم، رفتیم نماز جماعت!»
- پس الآن یقین کردی که این رابطه حقیقتاً وجود دارد؟!
«خیلی عجیبه،‌ ولی آره، همیشه اتفاق می‌افته آخه!»
و ادامه داد:
«به یکی از دوستانم گفتم، گفت این‌ها خرافاته!»


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - فلسفه 74 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
انقلاب در ساختارها 4 + دوشنبه 96 اسفند 14 - 9:0 صبح

دنیا هر جا که باشد
محفل دنیاپرستان می‌شود
مگس گرد شیرینی‌ست دیگر
اگر فساد نمی‌خواهیم
اگر مدیران فاسد
بساط قند و شکر را باید جمع کرد
ساختار ایراد دارد
نداشت که جمع نمی‌شدند

از همان زمان که اصل چهار ترومن در ایران اجرایی شد
دوران طاغوت
ستمشاهی
برنامه همین بود
نظام غرب این‌طور پیشرفت کرده است
ساختار طراحی کرده
مکانیزمی قدرتمند
دنیاپرست‌ترین‌ها را بالا می‌کشد
خود به خود
بدون نیاز به اعمال قدرت

قانون استخدامی ما را هم نوشتند
و عادتمان دادند
و عادت کردیم
و انقلاب هم که کردیم
مدت کوتاهی نگذشته
به عادت بازگشتیم
گفتیم مگر می‌شود حقوق مدیر و کارمند مساوی باشد؟!
نفهمیدیم چه مکری پشت آن است
و چه حیلتی
چه خیانتی به انسانیت
وقتی هر دو یک‌ساعت کار می‌کنند
چرا باید متفاوت حقوق دریافت دارند؟!

ساختار اسلامی باید متفاوت چیده شود
مدیر کمتر بگیرد
الگوی مصرف کمتری داشته باشد
مدیر مسئول باشد
مؤاخذه گردد
امروز اشتباه کارمند
به حساب کارمند است
ولی در دیدگاه ما
مدیر اشتباه کرده است
او کارمند را انتخاب کرده
اگر ناتوان بوده
انتخاب او شایسته بازخواست است

اگر مدیر مصرف کمتر داشته باشد
و گیر بیشتر
بازپرسی فراوان‌تر
ج دیگر هوس الف نمی‌کند
می‌گوید همین‌جا که هستم خوب است
اصلاً‌ معاونی بهتر از مدیری
حقوقم که بهتر
مصرفم بیشتر
مسئولیت هم کمتر
دنیاپرستان ترجیح می‌دهند کف حاکمیت باشند
اداری نباشند

اشکال می‌کنند که پست‌ها خالی می‌ماند
کارشناسان رفته
بی‌تخصصی
کشور را که اداره کند؟!
ب هست
همیشه ب‌هایی هستند
آن‌هایی که برای خدمت مدیر می‌شوند
فکر تکلیف‌اند
وقتی پست الف خالی شود
مدیر نداشته باشد
همیشه حداقل یک ب هست که احساس تکلیف کند
از دنیا بگذرد
حقوق کمتر
مسئولیت بیشتر
می‌آید و پست را تحویل می‌گیرد
می‌شود درست مثل اول انقلاب
وقتی که دانه‌درشت‌ها فرار کرده بودند
می‌شود درست مثل اوایل جنگ
دفاع مقدس
فرمانده لشکر وسط میدان
شب‌ها باید برود شناسایی
در چنین میدانی
چه کسی هوس می‌کند فرمانده شود؟!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 145 - فرهنگ 90 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
انقلاب در ساختارها 3 + شنبه 96 اسفند 12 - 6:0 صبح

سؤال پیش روی همه ما این است:
چرا امام ره واژه «جمهوری» را به «اسلام» اضافه کرد؟!
بی‌دلیل؟!
قطعاً محاسباتی در کار بوده
مصالحی دیده شده
اجتهاد و فقاهتی در بین

آن‌که زمان و مکان خود را نشناسد
و از کودک پنج‌ساله
دویدن بیست‌ساله بطلبد
جز شکستن دست و پا ثمری نبیند
حکومت اسلامی مورد نظر امام ره
در نجف
همان جمهوری اسلامی نوفل لوشاتو است
با یک تفاوت
ملاحظات رشد در آن دیده شده است
توجه شده است
مراحل تکامل اجتماعی
تکامل تمایلات مردم
خواسته‌ها
رشد آن‌ها را لحاظ نموده است
پیش افتادن آسیب‌هایی در پی دارد

اما راه چیست؟!
وقتی بزرگان راه نشان ندهند
طبیعتاً جوانان پیش می‌افتند
گله کردن سخت است
چطور می‌شود یقه‌شان را گرفت
وقتی کاهلی می‌بینند

راه پیش‌نهادی رئیس‌جمهور سابق ناپخته است
انتخابات را بر هم زدن
فردا روز هم دوباره لیاخوف روسی پیدا می‌شود
مجلس را به توپ می‌بندد
هواپیما در آسمان است
اوج گرفته
نمی‌شود به امید ساخت موتورهای جدید
موتورهای فعلی را دور انداخت

حالا آمدیم و آدم‌ها را عوض کردیم
مگر مشکل از آن‌هاست؟!
مگر آدم‌ها ایراد دارند؟
شما یک گروه دیگر را بگذارید
تا چند سال؟!
دوباره همان نمی‌شود؟!
مگر نشد؟!
ریشه را باید دید
بنیان‌ها را اصلاح کرد

الف مدیر است
دارد می‌رود
باید جای او کسی را نشاند
ب و ج نامزد هستند
معاونان وی
حقوق مدیر بیشتر است یا معاون؟!

مشکل دقیقاً در همین‌جاست
چرا حقوق مدیر بیشتر است؟!
چرا خدمات دریافتی او بیشتر
الگوی مصرف بالاتر
خرج و مخارجی افزون دارد؟!
دلیل‌تراشی را وانهیم
محصول را ببینیم
آن‌چه روی می‌دهد
وقتی حقوق مدیر از معاون بیشتر باشد
و حقوق معاون از کارمند
و کارمند از کارگر

ب و ج تلاش می‌کنند برای مدیر شدن
ب برای خدمت
و ج برای حقوق بیشتر
کدام برنده می‌شود؟!
پست الف را چه کسی به ارث می‌برد؟!
ب یا ج؟
شک نکنید ج
قطعاً ج
چرا؟!
زیرا او حاضر است چیزهای بیشتری را فدا کند
حتی ایمان خود را
او می‌تواند دروغ بگوید
او می‌تواند دزدی کند
او می‌تواند رشوه دهد
او می‌تواند...
بله
او می‌تواند مدیر شود
او جای الف را خواهد گرفت
زیرا ب
ب حاضر به چاپلوسی نیست
ب دین دارد
ب تقوا
او نمی‌تواند چیزی را فدا کند
او دین خود را به دنیا نمی‌دهد
پس او خانه‌نشین می‌شود
او حذف می‌شود
عرصه مدیریت به دست ج‌ها می‌افتد
به همین سادگی!

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 145 - فرهنگ 90 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
انقلاب در ساختارها 2 + پنج شنبه 96 اسفند 10 - 11:0 صبح

اشتباه رئیس جمهور سابق همین است
این‌که می‌خواهد دوباره انقلاب کند
مثل همان انقلاب نخست
دوباره می‌خواهد شن‌ها را با ماسه‌ها جابه‌جا کند
دانه‌درشت‌ها را فروبکشد
و دانه‌ریزها را برتری دهد
کاری درست
اما نه ماندگار
نه پایدار
اگر پس از چهل سال دوباره بالا آمده‌اند
باز هم خواهند آمد
خصوصاً با تجربه‌ای که یافته‌اند
هم سرمایه‌داران
و هم دشمنان

بله
ما دشمن داریم
بدترینش را هم
مکّارترین هم
با بیشترین فناوری هم
مجهز به علم مادّی هم
دشمن ما هزاران مراکز تحقیقاتی و پژوهشی دارد
در علوم انسانی
در جامعه‌شناسی و روانشناسی
اقتصاد و آمار و مدیریت
او در کمین ماست
او یک‌بار اشتباه کرد
محاسباتش غلط از آب در آمد
ژنرال‌هایش را درست توجیه نکرد
کودتاهایش به شکست خورد
و انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید
آیا این‌بار هم اشتباه خواهد کرد؟!

انقلاب‌های کشورهای عربی را ندیدیم؟!
آن‌چه بهار عربی‌اش خواندند
قیام‌های پی‌درپی
همه بر اساس پی و بنیان انقلاب اسلامی
در جنوب غرب آسیا
امید داشتیم که کار تمام است
پای آمریکا و عواملش بریده خواهد شد
ولی شد؟!
آیا بریده شد؟!
آیا مراکز پژوهشی امنیتی آمریکا و اسرائیل بیکار نشستند؟!
آیا انقلاب‌ها را مصادره نکردند؟!
همان خطری که مقام معظم رهبری به‌شان گوشزد کرده بود
نکرده بود؟!
گوش کردند؟!
نکردند
و این شد که امروز می‌بینیم
که امروز می‌بینند
آب دوباره به همان جوی سابق برگشت
و دوباره به جیب سرمایه‌داران آمریکایی
به آسیاب دنیاپرستان

رئیس جمهور سابق از این منظر اشتباه می‌کند
که می‌خواهد چیزی را تکرار نماید
که تکرارناپذیر است
بعضی پدیده‌های تاریخی این‌طورند
فقط یک‌بار فرصت روی دادن دارند
دو بار نمی‌شوند
لو می‌روند
تمام مکانیزم‌هایشان

ساختارها را می‌شود عوض کرد
راه هم دارد
راهش را تا ندانند
دچار افراط و تفریط می‌گردند

تفریط همین است که هست
روز به روز سقوط است
نزول
تنزّل
برای مستضعفین
برای صاحبان واقعی انقلاب
در این شکی نیست

اما افراط
تندروی
پیش افتادن از پیشوایان
جوانی کردن جوانان
و نپذیرفتن پند پیران
دشمن را ندیدن
تمایلات مردم را نشناختن
شکاف در جامعه انداختن
و آثار و نتایج آن را پیش‌پیش تلقّی نکردن
پیش‌بینی نکردن

[ادامه دارد...]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 145 - فرهنگ 90 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  دین ِ دنیاپرستی - تفاوت قانون عرضه و تقاضا - ضرر واقعی در بورس - فونت علائم دعایی ترکیب با فونت فارسی - 
انقلاب در ساختارها 1 + چهارشنبه 96 اسفند 9 - 7:17 عصر

شکی نیست که آدم‌های بهتری آمدند
وقتی انقلاب شد
تمام کشور زیر و رو
بالایی‌ها پایین
پایینی‌ها بالا
مشابه آن‌چه حضرت امیر (ع) فرمود:
«همانا شما درهم آمیخته و غربال خواهید شد تا آن که پایین است به رو آید و آن که بالاست به زیر رود و آنان که وا پس مانده‌اند پیش برانند و آنان که پیش افتاده‌اند وا پس مانند»
«لَتُبَلْبَلُنّ بَلْبَلةً ، و لَتُغربَلُنّ غَرْبَلةً ، حتّى یعودَ أسفلُکُم أعلاکم ، و أعلاکم أسفلَکُم ، و لیَسبقنّ سَبّاقونَ کانوا قَصَّروا، و لیُقَصِّرَنَّ سبّاقونَ کانوا سَبَقوا» (نهج‌البلاغه، خطبه 16، بحارالأنوار، ج5، ص218)

ساعت شنی را مانَد
انقلاب همان لحظه نهایی‌ست
وقتی سر و ته می‌کنی
دوباره از اول

آدم‌های خوب مسئول شدند
دانه‌درشت‌ها پایین
اما اگر مخلوط شن و ماسه را روی ویبره بگذاریم
صفحه‌ای که بلرزاند...

ساختار این طور عمل می‌کند
وقتی این طور طراحی شده
کارش همین است
مدام جاها را عوض کند
اما این‌بار نه به سرعت
نه با انقلاب
به آهستگی
آرام و یواش
شبیخون‌وار

لرزشی که بر پیکره نظام وارد می‌شود
بسیار آرام است
اما در طول زمان
پیوسته و مرحله به مرحله
دوباره دانه‌درشت‌ها را به قدرت می‌رساند
و ریزها
مستضعفین
باز هم به زیر سازواره نظام فرومی‌ریزند
بدون این‌که متوجه شویم
بدون این‌که حساس شویم
همه چیز ناگهان دیده می‌شود
وقتی سال‌ها می‌گذرد
وقتی دوباره راهپیمایی می‌کنیم
و تکرار آرمان‌ها را بانگ می‌زنیم
ناهماهنگی را می‌بینیم
لحظه‌ای که همه درون خود می‌گویند:
«چه می‌خواستیم، چه شد!؟»

ثروت همین است
وقتی انباشته شود
همیشه دانه‌های درشتی پدید می‌آورد
در نظام اجتماعی
که جایشان بالاست
حتی اگر دیده نشوند
در پشت مسئولین
طوری که کار دست ثروت باشد
دست سرمایه
دست انسان‌ها نباشد
حتی مسئولین هم مقهور سرمایه‌دارها می‌شوند
وقتی کشور سرمایه‌محور اداره شود

پس چه کنیم؟!
این‌که مدام تکرار می‌شود
به دلیل لرزش آرام بنیان‌ها
این‌که دانه‌درشت‌ها قهراً بالا می‌روند
این‌که نمی‌شود
یعنی باید هر چهل سال یک انقلاب کنیم؟!
با تمام هزینه‌هایش؟!
مگر می‌شود؟!
مگر داریم؟!

[ادامه دارد...]

انقلاب در ساختارها 2
انقلاب در ساختارها 3
انقلاب در ساختارها 4
انقلاب در ساختارها 5
انقلاب در ساختارها 6


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 145 - فرهنگ 90 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<   <<   71   72   73   74   75   >>   >

دوشنبه 04 شهریور 3

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش روحانیت هنر بازی خواص فاصله طبقاتی دشمن فیلم ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
سید مهدی موشَّح - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X