سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

با دشمنت مدارا کن و برای دوستت خالص شو، تا[حق] برادری را حفظ کرده، مروّت را به دست آورده باشی . [امام علی علیه السلام]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
تأثیر ِ ساختارها + چهارشنبه 99 شهریور 19 - 10:0 صبح

اصفهان که رفته بودم
خیلی سال پیش
کاسه بزرگ سنگی پرآبی جایی بود
در لابی هتلی
وسط آن لیوانی
ته آب
چقدر مردم سکه انداخته بودند
چرا؟
فقط چون لیوانی برای دریافت سکه می‌دیدند؟!

گاهی این‌طور است
نه
همیشه شاید
ساختار این است
تأثیر می‌گذارد
وقتی فضایی برای کاری در نظر گرفته می‌شود
باشگاه والیبال که باشد
خودبه‌خود ثبت نام می‌کنند
بشود باشگاه رزمی
حالا رزمی اسم می‌نویسند
پل باشد رد می‌شوند
نباشد شنا می‌کنند
ساختارها به رفتار انسان‌ها جهت می‌دهند
مدیریت می‌کنند

رفته بودیم امام‌زاده‌ای
امام‌زاده سیدعلی
در همین شهر قم
خلوت بود
شکاف شیشه را که دیدند
خواستند تا نذری کنند
پولی دادم و هر کدام در ضریح انداختند
خدا قبول کند إن‌شاءالله



اما داعی‌شان
نه شاید نذر و صدقه و هدیه
بیشتر تبعیت از ساختار
بیشتر به‌کارگیری فرم‌ها
ابزارهایی که طراحی شده است

انسان این‌طور است
رفتارش تابع طراحی محیط
معمولاً
شاید در 99 و 9 دهم درصد موارد
این یعنی %99/9*

قال حَلیفُ الِمحراب (ع): «شَرُّ الْإِخْوَانِ، مَنْ تُکُلِّفَ لَهُ» (نهج‌البلاغه، ح479)
بدترینِ برادران (دوستان) کسى است که براى پذیرایى از او (ناچار باشى) خود را به زحمت افکنى. (ترجمه مکارم)


*قرار شده دیگر درصد را سمت راست عدد بنویسم
قرار گذاشته‌اند یعنی
آموزش و پرورش الآن این‌طور یاد می‌دهد
نه مثل قبل که سمت چپ قرار می‌دادیم!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - فرهنگ 89 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
آرامتر بپز! + شنبه 99 اردیبهشت 13 - 5:0 صبح

شیفته شده‌اند
کودکانم
به این شیوه پخت



وقتی دمای پخت کم باشد
کمتر از صد درجه
حدود 95
بخار نمی‌زند
قل‌قل نمی‌کند
وضعیت خورش به هم نمی‌ریزد
از جای خود تکان هم نمی‌خورند
مواد غذایی
هر جا که هستند می‌مانند
ولی
به خوبی پخته
خیلی خوب
خیلی بهتر از زمانی که در دمای بالا می‌پزند!

بچه‌ها عاشق این پَزش شده‌اند
اصرار بر آن
شب می‌گذاریم
تا روز بعد
گاهی تا دوازده ساعت در پخت
عجب حلوایی تحویل می‌دهد
غذایی بغایت خوشمزه
نرم و راحت در گوارش

قدیم این‌طور بود
مردم آرام می‌پختند
عجله‌ای نداشتند
دیرشان نمی‌شد
وقت زیاد
فرصت برای هر کاری هم
عبادتش سر جای خود
خانواده‌اش سر جای خود
کار و تفریح هم

تلویزیون نبود چون
رایانه نبود
لپ‌تاپ نبود
گوشی موبایل نبود
اینترنت و شبکه‌های اجتماعی کجا بود؟!
زندگی آرام و زیبا بود
عصبی و شتاب‌زده نبود.

قال مولانا علی (ع): «أَلَا إِنَّ الدُّنْیَا دَارٌ لَا یُسْلَمُ مِنْهَا إِلَّا فِیهَا وَ لَا یُنْجَى بِشَیْءٍ کَانَ لَهَا؛ ابْتُلِیَ النَّاسُ بِهَا فِتْنَةً» (نهج‌البلاغه، خ63)
بدانید! دنیا سرایى است که جز در خودش (و از طریق بهره گیرى صحیح) از آن سالم نتوان ماند و با امورى که مخصوصِ دنیاست، از آن نجات نتوان یافت: انسانها به وسیله آن آزمایش مى شوند. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - فرهنگ 89 - آشپزی 93 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ویژه سازی + جمعه 99 اردیبهشت 12 - 5:22 عصر

سه تا ظرف چند سال پیش
اردورخوری سه‌خانه‌ای
شیشه‌ای
این فقط مال ِ ماه رمضان است
بچه‌ها هم می‌دانند
فقط برای افطار



فقط در ماه مبارک است که گلاب در چای می‌ریزم
چای شیرین
موقع افطار
هیچ وقت دیگر سال این کار را نمی‌کنم
چای با عطر گلاب
ویژه افطار

بچه‌ها دوستش دارند
استقبالش می‌کنند
یک هفته قبل از ماه رمضان که خبرش را شنیدند
این‌که ماه رمضان نزدیک است
یادشان افتاد
خوشحال شدند
شاد از این‌که می‌آید

ویژه‌سازی مهم است
مهم‌ترین ابزار یک جامعه
یک فرهنگ
سنّت‌ها را که بخواهد حفظ کند
انتقال دهد
نسلی به نسلی دیگر
ویژه‌سازی می‌کند
مناسکی خاص و متفاوت

همه جوامع دارند
روزهای نخست فروردین را همین‌طور پایدار کرده‌اند
نوروز را
یلدا را
گذشتگان ما می‌دانستند
ویژه ساختند تا بماند
تا خواستنی باشد
تا انتظاری
مردم هر نسلی انتظار رسیدنش را بکشند

بگو چه چیزی را می‌خواهی حفظ کنی
در نسلت
در آینده جامعه‌ات
چه چیزی برایت مهم است
ارزش است
اولویت‌دار
تا بگویم چه چیزی را باید ویژه کنی
چه کارهایی را
چه مناسک و اعمالی را

کتب علی بن أبی‌طالب (ع): «حِفْظُ مَا فِی الْوِعَاءِ بِشَدِّ الْوِکَاءِ، وَ حِفْظُ مَا فِی یَدَیْکَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ طَلَبِ مَا فِی یَدَیْ غَیْرِکَ» (نهج‌البلاغه، ن31)
نگه دارى آنچه در ظرف است با محکم بستن دهانه آن امکان پذیر است و حفظ آنچه در دست دارى، نزد من محبوب تر از درخواست چیزى است که در دست دیگرى است. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ته ِ لاونگ + سه شنبه 99 فروردین 19 - 4:51 عصر

تهش چه می‌شود؟
ته ِ این تبلیغ هر روزه تلاونگ

همه شاید ندانند
ولی غربی‌ها
آن‌ها حتماً خوب می‌دانند
مردم‌شان
با تمام گوشت و پوست و استخوان
لمس کرده‌اند
آن‌ها می‌دانند تهش چه می‌شود
بگذار تا ما هم بدانیم

امروز که تخم‌مرغ می‌خریم
مثل دیروز
مثل سال‌های پیش
کمی لک دارد
آلودگی روی پوسته
بر روی شانه‌های مقوایی
خیلی تمیز نیست خُب
زحمت کشیده مرغ
همه اندازه‌ای هم هست
ریز و درشت
اما
کیلویی ده تومان
با همه خوب و بدش

حالا
شرکت‌ها می‌آیند
مثل همین تلاونگ
همین که هر روز از تلویزیون تبلیغ می‌کند
آگهی بازرگانی
در هر شبکه
به رسانه پول می‌دهد
همه رسانه‌ها
و مدام از خوبی تخم‌مرغ‌هایش

دست‌چین شده
بله
البته که تمیزتر است
همه هم‌اندازه
همه مثل هم
زیبا و خوشگل
دلبری می‌کند
با بسته‌هایی که می‌درخشد

چند وقت بعد هم
کارشناسان پزشکی می‌آیند
از راه می‌رسند
متخصصین بهداشت
یا از روی حُسن نیّت
یا
البته گاهی هم پول گرفته
بالاخره آن‌ها هم بخشی از زنجیره تبلیغ
شرکت‌ها حاضرند به آن‌ها هم پرداخت کنند

«ای مردم
از تخم‌مرغ‌های بسته‌بندی‌شده استفاده کنید
سالم‌تر است
مفیدتر است
کم‌تر آلودگی دارد
برای سلامتی خودتان»

اثرش چیست؟
روشن است
همه می‌رویم سراغ بسته‌بندی
دست‌چین‌شده‌ها
چرا که نرویم
وقتی کیفیتی بهتر از تخم‌مرغ‌های شانه‌ای معمولی دارند

تهش را بدانیم
تهش این است

قطعاً هزینه بیشتری باید پرداخت کنیم
طبیعی هم هست
زحمت کشیده‌اند دیگر
بسته‌بندی به این زیبایی
این همه هزینه چاپ و برچسب و کنترل کیفیت
تازه خرج تبلیغ هم هست
پول بیشتری می‌دهیم
کیلویی 20 هزار تومان شاید

اما
یک حادثه اتفاق می‌افتد
پس از مدتی
حادثه‌ای خطرناک
عرضه تخم‌مرغ‌های شانه‌ای متوقف می‌شود
تخم‌های لکه‌دار
آن‌هایی که ظاهر زیبایی نداشتند
آن‌هایی که
قیمت ارزان‌تری داشتند

آن‌ها را برای کاربردهای دیگری می‌برند
خُرد می‌کنند و می‌شود خوراک دام
سیب‌های لک‌دار را
وقتی سیب‌ها بسته‌بندی شده و درشت می‌شوند
همه با ظاهری زیبا
لک‌دارها را له می‌کنند
کود می‌شود و می‌رود پای درخت‌ها
بخشی از منابع غذایی ما
غذایی که می‌تواند ما را سیر کند
مردم ما را
دیگر عرضه نمی‌شوند
چرا؟
زیرا «ظاهر» مهم شده است
دیگر مواد غذایی بدظاهر در بازار پیدا نمی‌شود
همه چیز شکیل و زیبا

دو گروه ضرر می‌کنند؛

1. طبقه متوسط
حالا دیگر هر ماه پول کم می‌آورد
بودجه‌اش نمی‌رسد
هزینه تخم‌مرغ و میوه و گوشت و مرغ همه بالا رفته است
بسته‌بندی شده
گران‌تر خب
و او خود را محتاج می‌بیند
به این کیفیت
به خرید آن‌ها
پس
او ناچار است بیشتر کار کند
هر کاری بکند
او کمتر با خانواده است
او کمتر عبادت می‌کند
او کمتر تفکر می‌کند
او کمتر به فرزندانش توجه می‌کند
کمتر صله رحم
همیشه گرفتار است
وقت ندارد اصلاً
حالا چه فسادهایی از همین پُرمشغلگی پدید می‌آید!

2. طبقه مستضعف چه؟
آن‌ها تا دیروز خرید می‌کردند
توان خرید داشتند
حالا ندارند
زیرا دیگر عرضه نمی‌شود
کالاهایی که بتوانند بخرند
آن‌ها زباله‌گرد می‌شوند
باید اضافه غذای طبقه مرفه را مصرف کنند
کالاهای تاریخ گذشته را
میوه‌های زیبا و تمیز اما نیم‌خورده را
چرا؟!
زیرا دیگر میوه لک‌دار در بازار پیدا نمی‌شود
تخم‌مرغی که ظاهرش زیبا نباشد
روی شانه مقوایی باشد
کمی هم پر و بال مرغ به آن چسبیده باشد

شغل هم دیگر ندارد
بیکار می‌شود
چرا؟
زیرا طبقه متوسط شغل او را گرفته
طبقه متوسط خب توانمندتر بوده
تحصیل بیشتر داشته
ولی هرگز حاضر نبوده همه‌جور کاری انجام دهد
آن کارها می‌ماند برای طبقه مستضعف

حالا دیگر
او ناگزیر شده هر کاری را قبول کند
چون تأمین نیازهایش بودجه بیشتری می‌خواهد
و چون توانمندتر است
راحت‌تر می‌تواند شغل‌ها را اشغال کند
چیزی برای طبقه مستضعف باقی نمی‌گذارد
بیکار
بدون حقوق
کالای ارزان هم که دیگر نیست
بی‌خانمان
گرسنه
دنبال باقی‌مانده ثروتمندان و مستکبرین

این آخر کار است
این تهش است
این اتفاقی است که در غرب افتاده
و می‌افتد
هر روز
بدتر و بدتر
و به زودی
در کشور ما هم
اگر
اگر
اگر و تنها اگر
ما هم همان مسیر را برویم
اگر
فریب این کالاهای بسته‌بندی پرزرق و برق را بخوریم
اگر از فروشگاه‌های زنجیره‌ای خرید کنیم
چیزهایی را بخریم که زیباترند!

لپه کیلویی 10 تومان
در بازار روز
به صورت فلّه‌ای
اما در فروشگاه‌های زیبا
بسته‌بندی شده
900 گرمی‌اش را 22 هزار تومان می‌فروشند
نمی‌فروشند؟!

این تجربه مردم غرب است
باید از آن استفاده کنیم
و گرنه این‌جا هم همان می‌شود که آن‌جا شد
حالا مگر چهار تا دانه سنگ را از داخل لپه پاک کنیم
در خانه
چه اتفاقی می‌افتد
چند تا لپه هم کج و کوله باشند!

قال مولانا علی(ع): «خُذِ الْحِکْمَةَ أَنَّى کَانَتْ؛ فَإِنَّ الْحِکْمَةَ تَکُونُ فِی صَدْرِ الْمُنَافِقِ، فَتَلَجْلَجُ فِی صَدْرِهِ حَتَّى تَخْرُجَ فَتَسْکُنَ إِلَى صَوَاحِبِهَا فِی صَدْرِ الْمُؤْمِنِ» (نهج‌البلاغه، ح79)
حکمت و دانش را فرا گیر هرجا که باشد، زیرا حکمت گاهى در سینه منافق است; اما در سینه او آرام نمى گیرد تا از آن خارج شود و در کنار حکمت هاى دیگر در سینه مؤمن جاى گیرد. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: اقتصاد 141 - فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
واقعاً سمبوسه + پنج شنبه 99 فروردین 14 - 7:0 صبح

درباره سمبوسه نوشته بودم
هندسه طراحی آن
مهندسی ِ سمبوسه
این‌جا

دیگر آسان شده
جمع کردن حرفه‌ای آن
با دانش این‌طور همه‌چیز ساده می‌شود
بدون آن سخت



تجربه قابل انتقال نیست
کسبی‌ست
شاگردی کند
ور دست استاد
خودش به دست بیاورد

اما
همین تجربه
وقتی علمی شد
به نگارش در آمد
به زبان علم
فرمول
این قابل انتقال است
راز پیشرفت همین
رشد
تجربه را باید علم کرد
تا به نسل بعد سپرد

غرب دنیای خود را علم کرد
تجربه خود از دنیا
و ما
اگر پای مکتب خود هستیم
دین خود
باید آخرت‌مان را علم کنیم
فرموله
تقوا و تهذیب و زهد و ایمان را
در تمام سطوح مردم و حاکمیت

بدون آن نمی‌شود
بدون آن نمی‌ماند
بدون آن مدام تکرار می‌شود
سلسله‌ای می‌رود و سلسله‌ای جدید می‌آید
دوباره روز از نو
مثل دولت‌هایی که مدام تکرار قبلی هستند
مسکن مهر که برود
مسکل ملّی می‌آید
هر بار باید «خودمان» تجربه کنیم
چرا؟!
زیرا تجربه قبلی به علم بدل نشده
فرموله نشده و در دانشگاه تدریس
مانده در ته قلب و دل آدم‌هایی که ماندنی نیستند

قال علی(ع): «الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ کَرِیمَةٌ، وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ، وَ الْفِکْرُ مِرْآةٌ صَافِیَةٌ.» (نهج‌البلاغه، ح5)
دانش، میراثى گرانبها، و آداب، زیورهاى همیشه تازه، و اندیشه، آیینه اى شفّاف است. (ترجمه دشتی)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرهنگ 89 - آشپزی 93 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
انیمیشن ِ هویّت + یکشنبه 98 خرداد 12 - 5:0 صبح

«فیلم راز سیاوش رو گرفتی؟»
- می‌گیرم پسرم!

ول کن نبود
سیداحمد
هر روز
روزی چند بار
«گرفتی؟»
- پیداش کنم می‌گیرم!



ماجرا چیست؟
ماجرای هویّت است
و این خیلی مهم

بخشی از فیلم را در تلویزیون دید
یک انیمیشن
ولی چرا این‌قدر مهم
چرا مهم شده برایش؟

چون بن‌تن را می‌شناسد
او را می‌بیند
سیاوش هم قهرمان ملّی
برای او
نامی از شاهنامه
دنبال برتری می‌گردد
برتری خودش
برتری ملّتش
برتری کشورش
برتری گروهی که به آن تعلّق حسّ می‌کند
بر غرب
بر دشمن
بر گروهی که سعی در سلطه‌گری دارد
خوی سلطه اصلاً
نتیجه تحقیر
تحقیر سوپرمن و بت‌من و مرد عنکبوتی
رضایتی که با دیدن برتری سیاوش بر بن‌تن احساس می‌کند



این خوب است
این‌طور انیمیشن ساختن خوب است

البته بهتر می‌شد اگر خیلی عقب نمی‌رفتیم
به ایران باستان
ایران جدید هم هست
تازه‌تر هم هست
واقعی‌تر هم
چه اشکالی دارد شهید همّت با سوپرمن بجنگد
شهید خرازی
شهید باکری
لشکری به فرماندهی این رزمندگان اسلام
با لشکری به فرماندهی سوپرمن
چنین انیمیشنی هم پرفروش خواهد شد
هم پرفایده
منفعت فرهنگی زیادی دارد
زیرا
هویّت را به کودک ایرانی باز می‌گرداند
تحقیر را بر می‌دارد
انیمیشن‌های ابرقهرمانی آمریکایی کودکان ما را سال‌ها تحقیر کرده‌اند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - فیلم 16 - فرهنگ 89 - سید احمد 274 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
حاصل ِ مدرسه + سه شنبه 97 بهمن 9 - 5:0 صبح

کتاب‌فروش بود
هنگام خرید
گفتگوی‌مان شد:
- دبیرستان ریاضی خواندم
چقدر برای مثلثات وقت گذاشتم
همه از یادم رفته
سینوس و کسینوس و تانژانت و کتانژانت
چقدر فرمول حفظ کردم!

و او:
«من هم لیسانس برق گرفتم
کلّی ریاضیات پیشرفته خواندم
همه از یادم رفته
از وقتی وارد کار کتاب شدم»

پس چرا؟!
چرا من باید چهار سال عمرم را در دبیرستان صرف می‌کردم
و سه سال را در راهنمایی
دبستان آیا کافی نبود؟!

و او
بیش از من
چهار سال دیگر هم اضافه کرد
در حالی‌که
نه برای من
و نه برای او
هیچ ثمری نداشته و ندارد و نخواهد داشت؟!

عمری که تلف شده است
آیا باید کودکان ما هم مثل خود ما
عمرشان را بی هوده کنند؟!

دختر گل من
این انشا را نوشت
در موضوعی که معلّمش گفت:



امیدوارم عمرش را تلف نکند
برای یاد گرفتن چیزهایی
که
فایده‌ای برای او ندارند
امیدوارم
بتواند
جلوی فشار جامعه مقاومت کند
فشاری فرهنگی
سنّتی
که
همه را وادار می‌کند مسیر واحدی را طیّ کنند
مسیری که مراحل آن
اصلاً
و ابداً
با مقصد هماهنگ نیست!

قال الأمیر (ع): «فَاللَّهَ اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ، فَإِنَّ الدُّنْیَا مَاضِیَةٌ بِکُمْ عَلَى سَنَنٍ وَ أَنْتُمْ وَ السَّاعَةُ [السَّاعَةَ] فِی قَرَنٍ، وَ کَأَنَّهَا قَدْ جَاءَتْ بِأَشْرَاطِهَا وَ أَزِفَتْ بِأَفْرَاطِهَا وَ وَقَفَتْ بِکُمْ عَلَى صِرَاطِهَا، وَ کَأَنَّهَا قَدْ أَشْرَفَتْ بِزَلَازِلِهَا وَ أَنَاخَتْ بِکَلَاکِلِهَا، وَ انْصَرَمَتِ [انْصَرَفَتِ] الدُّنْیَا بِأَهْلِهَا وَ أَخْرَجَتْهُمْ مِنْ حِضْنِهَا، فَکَانَتْ کَیَوْمٍ مَضَى أَوْ شَهْرٍ انْقَضَى، وَ صَارَ جَدِیدُهَا رَثّاً وَ سَمِینُهَا غَثّاً؛ فِی مَوْقِفٍ ضَنْکِ الْمَقَامِ وَ أُمُورٍ مُشْتَبِهَةٍ عِظَامٍ، وَ نَارٍ شَدِیدٍ کَلَبُهَا، عَالٍ لَجَبُهَا، سَاطِعٍ لَهَبُهَا، مُتَغَیِّظٍ زَفِیرُهَا، مُتَأَجِّجٍ سَعِیرُهَا، بَعِیدٍ خُمُودُهَا، ذَاکٍ وُقُودُهَا، مَخُوفٍ وَعِیدُهَا، عَمٍ قَرَارُهَا، مُظْلِمَةٍ أَقْطَارُهَا، حَامِیَةٍ قُدُورُهَا، فَظِیعَةٍ أُمُورُهَا.» (نهج‌البلاغه، خ190)
از خدا بترسید از خدا بترسید اى بندگان خدا! (و بدانید) که دنیا شما را به همان راه خود مى برد (که دیگران را برد و سرنوشتى چون سرنوشت آنها دارید) شما و قیامت را با یک رشته بسته اند (و کاملا به یکدیگر نزدیک هستید) گویى نشانه هاى آن فرا رسیده و علائم آن نزدیک شده و شما را در مسیر خود قرار داده است. گویا زلزله هایش در شرف وقوع است و مانند شتر سینه بر زمین نهاده است. دنیا از اهلش بریده و آنها را از آغوش گرم خویش خارج ساخته است; زندگى (براى آنها که رفتند) همچون روزى بود که گذشت یا ماهى که سپرى شد; تازه هایش کهنه و فربه هایش لاغر شده است (سپس هنگامى که) مردم به عرصه محشر مى آیند گنه کاران در برابر صحنه وحشتناکى قرار مى گیرند، در جایگاهى تنگ، در میان مشکلاتى بزرگ و آتشى پرسوز که فریادش بلند و زبانه هایش آشکار، غرّش آن پر هیجان، شعله هایش فروزان، خاموشى اش دور از انتظار، آتش گیره اش شعله ور، تهدیدش مخوف، قرارگاهش (بر اثر دودهاى متراکم) تاریک، جوانبش تیره و ظلمانى، دیگ هایش جوشان و امورش سخت و وحشتناک است. (ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - فرهنگ 89 - انشا 12 - سیده مریم 281 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
هَمدیسی! + جمعه 97 بهمن 5 - 5:0 صبح

مودّت می‌آورد
نعمت را هم افزایش می‌دهد
وقتی
انسان‌ها بر سر یک سفره طعام می‌خورند
در این شکّی نیست!

تک‌خوری خوب نیست
هیچ‌وقت
انسان را بخیل می‌کند
در این هم شکّی نیست!

اما
بالاتر
والاتر
رفاقت و صداقت بیشتر
وقتی
هم‌سفرگی
ارتقا می‌یابد

هم‌کاسه‌ای
هم‌ظرفی
هم‌بشقابی
هم‌قابلمه‌ای

در مورد ما؛
هم‌دیسی!



از کودکی‌شان این برنامه را داشتم
همیشه که نه
هفته‌ای یک یا دو بار
غذا خوردن در یک ظرف

احترام به حقوق دیگران را یاد می‌گیرند
در کنار اخوّتی که حسّ می‌کنند
وقتی
دست‌شان به غذای دیگری می‌رسد
می‌آموزند
که به حق خود قانع باشند
به سهم خود
بیشتر بر ندارند
ملاحظه یکدیگر را
اخلاق را اصلاً اصلاح می‌کند
وقتی آدم‌ها با هم غذا می‌خورند
از یک دیس!

یادم هست
بیت رهبری که می‌رفتیم
حسینیه امام خمینی (ره)
ایام محرّم
سال‌ها پیش
در دیس
شام که می‌آوردند
با دیگران
با غریبه‌ها
غریبگی اصلاً رخت بر می‌بست
آدم‌ها مهربان‌تر می‌شدند
وقتی
همه از ظرف‌های مشترک روزی می‌خوردند!

قال علی (ع): «أَیُّهَاالنَّاسُ، الزَّهَادَةُ قِصَرُ الاَْمَلِ، وَالشُّکْرُ عِنْدَ النِّعَمِ، وَالتَّوَرُّعُ عِنْدَ الْـمَحَارِمِ، فَإِنْ عَزَبَ ذلِکَ عَنْکُمْ فَلاَ یَغْلِبِ الْحَرَامُ صَبْرَکُمْ، وَلاَ تَنْسَوْا عِنْدَالنِّعَمِ شُکْرَکُمْ، فَقَدْ أَعْذَرَ اللهُ إِلَیْکُمْ بِحُجَج مُسْفِرَة ظَاهِرَة، وَ کُتُب بَارِزَةِ الْعُذْرِ وَاضِحَة.» (نهج‌البلاغه، خ81)
اى مردم، زهد عبارت از کوتاهى آرزو، شکر نزد نعمت، و کناره گیرى از محرمات است. اگر (جمع) این سه واقعیت از شما دور شد، حد اقل اینکه حرام بر صبر شما غلبه نکند، و به فراموشى شکر نعمت دچار نشوید، زیرا خداوند به وسیله حجت‏هاى آشکار و روشن، و کتابهایى که عذر بیّن و واضح خدا بر بندگان است جاى عذرى براى شما باقى نگذارده است. (ترجمه انصاریان)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: عکس 362 - فرزند 535 - فرهنگ 89 - سید احمد 274 - سید مرتضی 271 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
فلسفه هرزنگاری + پنج شنبه 97 دی 27 - 5:7 صبح

وقتی به ما دو خبر می‌دهند
در تعارض با هم:
فلانی تصادف کرده و به طرز فجیعی مُرده
فلانی تصادف مختصری داشته و چیزی نشده

دو وضعیت روی می‌دهد
فلانی از بستگان‌مان باشد
یا نباشد
اگر باشد
تماس می‌گیریم
پی‌گیری می‌کنیم
بیمارستان‌ها را می‌گردیم
ادارات پلیس
تا خبر صحیح را بیابیم
رها نمی‌کنیم
تا به قطعیّت نرسیم
چون برای‌مان مهم است

اما اگر نباشد
مهم نباشد
فامیل و آشنا نباشد
موضوع عوض خواهد شد
این‌بار آن‌چه مهم است
فحوای خبر است
هیجانی که بر می‌انگیزد:
«به طرز فجیعی مُرده است!»

این‌بار دست به انتخاب می‌زنیم
بدون تحقیق
نیازی به بررسی هم نمی‌بینیم
اصلاً به قطعیّت نیازی نداریم
ما باید یکی از دو خبر را انتخاب کنیم
همانی‌که ما را به هیجان آورده
زیرا
می‌دانیم دیگران را نیز مسحور خواهد کرد
وقتی با تعجب می‌گویند:
واااای، جدّی؟! نه...

از کودکی یاد گرفته‌ایم
عادت کرده‌ایم اصلاً
این‌که اگر نسبت به کاری تشویق شدیم
آن را تکرار کنیم
و اگر تنبیه
ترک
وقتی مخاطب لایک‌مان می‌کند
ما را تشویق کرده
وقتی هیجان‌زده می‌شود
یعنی تشویق کرده
وقتی سکوت می‌کند و نه بازنشر و نه هیچ بازخوردی
تنبیه شده‌ایم
نتیجه چه می‌شود؟!

از اخباری که به ما می‌رسد
در شبکه مجازی
99 درصد آن ربط مستقیمی به ما ندارد
بستگی اجتماعی یعنی
پس حسّاس نسبت به افراد درون آن خبر نمی‌شویم
پس
بررسی و تحقیق نمی‌کنیم
اما
در 90 درصد
اگر نگوییم 100
آن‌چه انتخاب می‌کنیم تا نقل کنیم
تا بازنشر نماییم
تا به دیگران برسانیم
کدام موارد است؟!
روشن و واضح
آن‌چه که به تشویق ما منتهی شود
چیزی که از کودکی فرا گرفته‌ایم
پس ما
فقط چیزهایی را منتشر می‌کنیم که هیجان داشته باشند:
فلانی هزار هزار میلیارد دزدی کرده
به فلانی تهمت دزدی زده‌اند و هیچ گناهی نکرده
ما
همه ما
همه مردمی که در شبکه مجازی زندگی می‌کنند
اکثریت
گزینه اول را برمی‌گزینند
بدون تحقیق
بدون بررسی
فقط بر اساس یک انتخاب طبیعی
زیرا فقط گزینه اول است که مخاطب را به هیجان می‌آورد
درست مثل خودمان!

ما دست به انتخاب‌های طبیعی می‌زنیم
مثل یک روبات
هرزنگاری می‌کنیم
[هرزنگاری، نه هرزه‌نگاری]
وقتی در شبکه مجازی هستیم
پیوسته مواردی را
اخباری را
که فارغ از صحّت یا خطا
هیجان بیشتری برانگیزند



محصول چه خواهد بود؟!
کدام خبرها بالا می‌آیند
بولد می‌شوند و به گوش مردم می‌رسند؟!
حجم زیادی از اخبار دروغ که فقط به خاطر هیجان‌شان دست به دست شده‌اند
و امنیت روانی جامعه را بر هم زده‌اند!

کتب أمیرالمؤمنین (ع): «فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ تَغَیَّرَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ عَنْ کَثِیرٍ مِنْ حَظِّهِمْ، فَمَالُوا مَعَ الدُّنْیَا وَ نَطَقُوا بِالْهَوَى، وَ إِنِّی نَزَلْتُ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْزِلًا مُعْجِباً اجْتَمَعَ بِهِ أَقْوَامٌ أَعْجَبَتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ، وَ أَنَا أُدَاوِی مِنْهُمْ قَرْحاً أَخَافُ أَنْ [یَعُودَ عَلَقاً یَعُودُ] یَکُونَ عَلَقاً. وَ لَیْسَ رَجُلٌ -فَاعْلَمْ- أَحْرَصَ [النَّاسِ] عَلَى جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) وَ أُلْفَتِهَا مِنِّی؛ أَبْتَغِی بِذَلِکَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ کَرَمَ الْمَآبِ؛ وَ سَأَفِی بِالَّذِی وَأَیْتُ عَلَى نَفْسِی وَ إِنْ تَغَیَّرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِی عَلَیْهِ، فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِیَ مِنَ الْعَقْلِ وَ التَّجْرِبَةِ. وَ إِنِّی لَأَعْبَدُ أَنْ یَقُولَ قَائِلٌ بِبَاطِلٍ وَ أَنْ أُفْسِدَ أَمْراً قَدْ أَصْلَحَهُ اللَّهُ؛ فَدَعْ [عَنْکَ] مَا لَا تَعْرِفُ، فَإِنَّ شِرَارَ النَّاسِ طَائِرُونَ إِلَیْکَ بِأَقَاوِیلِ السُّوءِ؛ وَ السَّلَامُ.» (نهج‌البلاغه، ن78)
(آگاه باش) گروه زیادى از مردم از بسیارى از بهره هاى خود (که بر اثر اعمال صالح در آخرت نصیب آنها مى گردد) باز مانده اند; به دنیا روى آورده و با هواى نفس سخن گفته اند و این کار مرا به تعجب وا داشت که اقوامى خودپسند در آن گرد آمدند (چگونه ممکن است افرادى که دم از ایمان و اسلام مى زنند این گونه به دنبال هوا و هوس حرکت کنند) من مى خواهم زخم درون آنها را مداوا کنم، زیرا مى ترسم مزمن و غیر قابل علاج گردد (ولى مع الأسف آنها از معالجه مى گریزند)
بدان هیچ کس بر اتحاد و الفت امت محمّد(صلى الله علیه وآله) از من حریص تر و کوشاتر نیست. در این کار پاداش نیک و سرانجام شایسته را از خدا مى طلبم.
من به آنچه با خود تعهد کرده ام وفادارم (و اگر بر طبق کتاب و سنّت داورى کنى از تو پشتیبانى خواهم کرد) و اگر تو از آن شایستگى که به هنگام رفتن از نزد من داشتى تغییر پیدا کنى (و بر خلاف حق و عدالت و کتاب و سنّت حکم نمایى راه شقاوت پوییده اى) زیرا شقى و بدبخت کسى است که از عقل و تجربه اى که نصیب او شده محروم بماند و من از اینکه کسى سخن بیهوده بگوید متنفر و از اینکه کارى را که خدا اصلاح کرده بر هم زنم بیزارم (من خواهان وحدت امت اسلام و خاموشى آتش فتنه ام)
آنچه را نمى دانى رها کن (و به شایعات و سخنان اشرار گوش فرا مده) زیرا مردم شرور سخنان نادرستى را به تو مى گویند (تا تو را از راه حق منحرف سازند). والسلام.
(ترجمه مکارم)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
لیبرالیزم ِ کافی شاپ + جمعه 97 آذر 30 - 5:0 صبح

درباره کافی‌شاپ نوشته بودم
چندی پیش
در این‌جا
کاملاً متأثر از آن‌چه جریان دارد
در کشور خودمان

اما
دیروز دیدم کتابی منتشر شده است
خبرش را خواندم
سه روز دیگر قرار است عرضه شود
با این عنوان:

آن‌چه کافه‌ها برای لیبرالیزم انجام دادند!

توضیح کتاب:
کافه‌ها نهادهای اجتماعی ضروری‌ای برای مدرن‌سازی سیاسی بودند؛ گذرگاه‌هایی کافه‌ای برای خروج از جامعه قبیله‌ای و ورود به جهان بین‌الملل.

کتاب دیگری قبلاً توسط دانشگاه نیویورک منتشر شده
حدود شش‌ماه پیش
با عنوان:

چگونه کافه‌ها فرهنگ یهودی مدرن را پدید آوردند؟

هر دوی این کتاب‌ها
مبتنی بر نظریه هابرماس
جامعه‌شناس و فیلسوف آلمانی
معتقدند که کافه‌های قرن هفده و هجده
از ارکان پایه‌گذاری تفکر لیبرالیزم بودند
دموکراسی در خیابان‌ها ساخته نشد
بلکه در میان بشقاب‌ها و لیوان‌ها
در کافه‌ها پدید آمد!

و در ادامه:

سرمایه‌گذاری در کافه
برای یهودیان
چیزی بیشتر از یک تجارت بود
بلکه
یک سرمایه‌گذاری اجتماعی
در سراسر اروپای قرن نوزدهم
و اوایل قرن بیستم
کافه‌ها فضای سومی بودند
نه کاملاً عمومی
نه کاملاً خصوصی
مکانی برای فرار
جایی که معمولاً نام تو را نمی‌دانند
ولی به کلام تو گوش فرا می‌دهند!

معرفی کتاب با این جمله به پایان می‌رسد:
کافه‌ها هنوز به عنوان نخستین رکن از ارکان پلورالیزم باقی مانده‌اند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: فرهنگ 89 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

<      1   2   3   4   5   >>   >

جمعه 103 آذر 2

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
فرهنگ - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X